آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

Super User

Super User

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:46

آشنایی با منابع دست اول شیعه (4)

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

 

مقدمه‏

كتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» نوشته محدث بزرگ شیعه، ابو جعفر محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (1) است. همچنان‏كه از نام این كتاب پیدا است، این كتاب حاوى روایات فراوانى در بیان اعمال پسندیده، پاداش اعمال نیك و همچنین اعمال ناپسند و مجازات اعمال بد مى‏باشد.

تألیفات شیخ صدوق‏رحمه الله - كه حدود سیصد اثر براى ایشان برشمرده‏اند - بسیار پرمحتوا و ابتكارى و متنوع است؛ امّا استناد همه این كتابها به ایشان قطعى نیست. یكى از كتابهایى كه به‏طور قطع و یقین از ایشان است، كتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» مى‏باشد. این كتاب همواره مورد توجه همگان بوده و یكى از مهم‏ترین و معروف‏ترین كتابهاى حدیثى شیعه به شمار مى‏آید.

كتاب ثواب الاعمال شامل 778 حدیث مى‏باشد كه در ضمن 391 عنوان و كتاب عقاب الاعمال نیز شامل 331 حدیث است كه در ضمن 131 عنوان تنظیم شده است. این كتاب شامل موضوعاتى مانند: ثواب گفتن لا اله الاّ اللّه، رفتن به مسجد، تفكّر، ثواب جهاد در راه خدا، زیارت پیامبر و ائمه، حفظ قرآن، توبه، عمل، علم، شاد كردن دل برادر مى‏باشد.

كتاب عقاب الاعمال نیز شامل موضوعاتى نظیر: مجازات كسى كه در انجام فرامین الهى سستى مى‏كند، قسم دروغ، زكات ندادن، اذیت مؤمن، قطع رحم، حاكم ستمگر، مجازات ترك امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد.

ویژگی‌هاى كتاب‏

1. این كتاب در ترغیب مردم به كسب فضایل اخلاقى و انجام واجبات و مستحبات و فرو نهادن محرّمات و مكروهات نقش بسزایى دارد و هر مسلمانى با خواندن آن، یك نوع شیفتگى نسبت به وظایف اسلامى در خود احساس مى‏كند و شور و حال خاصى براى عمل‏گرایى در خود مى‏یابد و همین ویژگى براى ارزنده‏بودن یك كتاب و موفقیت نویسنده آن كفایت مى‏كند؛

2. ذكر ثواب و پاداش براى تشویق مردم به انجام دادن واجبات و مستحبات است. البته این روش، شیوه‏اى قرآنى مى‏باشد كه خود خداوند متعال در قرآن آن را در پیش گرفته و نعمتهاى بى‏شمارى براى اعمال نیك انسان ذكر كرده است. در روایات نیز این شیوه دنبال شده است؛

3. كتاب مذكور با كنار هم قرار دادن احادیث یك موضوع، به پیدایش درك درستى از فضاى آن موضوع در ذهن مبلّغ كمك مى‏كند؛

4. كنار هم قرار گرفتن احادیث یك موضوع و تفاوت بین ثوابهاى ذكرشده در آنها، مبلّغ را بر آن مى‏دارد تا با دقت بیش‏تر به ریزه‏كاریهاى این احادیث بپردازد. این كار در اكثر اوقات ما را به برداشتهاى نویى از احادیث رهنمون مى‏كند. از جمله اینكه برخى از آثار ذكرشده مربوط به ذات عمل است و هر كس آن را انجام دهد، به آن ثواب مى‏رسد؛ امّا برخى از ثوابها مربوط به نیت عمل است. مثلاً در مورد گرفتن ناخن در روایت وارد شده است كه هر كس ناخنش را در روز پنجشنبه و جمعه بگیرد، از جذام و پیسى دور مى‏ماند و در حدیث دیگرى از همین باب آمده است كه هر كس موقع انجام دادن این عمل، ذكر «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى‏ مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ» را بگوید، خداوند به عدد هر ریزه ناخن، ثواب آزاد كردن بنده‏اى را براى او مى‏نویسد؛

5. برخى از مردم با شنیدن بعضى از ثوابهاى ذكر شده در احادیث، دست به انكار آن مى‏زنند. متنوّع بودن ثوابهاى ذكرشده براى اكثر اعمال باعث مى‏شود تا مبلّغ متناسب با سطح معرفت مخاطبینش از بین ثوابهاى ذكرشده در این احادیث، برخى از آنها را بیان كند. این كار مانع از آن مى‏شود كه گروهى منكر ثوابهاى مطرح شده براى این اعمال بشوند؛

6. این كتاب منبع خوبى براى مبلّغان دینى در زمینه بیان اعمال مربوط به هر روز و مناسبتها است؛

بررسى سندى كتاب‏

به لحاظ سندى، اصولاً در احادیثى كه متضمّن ثوابهایى براى اعمال مستحبى است، همین كه ندانیم آن روایت ساختگى است، مى‏توانیم به امید رسیدن به ثواب، به آن روایت عمل كنیم؛ همان‏گونه كه در روایات «مَنْ بَلَغَ» به این مطلب تصریح شده است. از جمله این روایات مى‏توان به روایت متواترى كه در صفحه 283 همین كتاب نیز آمده اشاره كرد. امام صادق‏علیه‏السلام در این حدیث مى‏فرمایند: «مَنْ بَلَغَهُ شَی‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَی‏ءٍ مِنْ خَیرٍ فَعَمِلَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله لَمْ یقُلْه؛ كسى كه بشنود كار خوبى فلان مقدار ثواب دارد و آن كار را انجام دهد، ثواب آن كار از آن او خواهد بود؛ گرچه رسول خدا نیز آن را نگفته باشد.‌»

 

پی‌نوشـــــــــت‌ها:

 

1) شیخ صدوق حدود سال 305 ه. ق در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود و در سال 381 ه. ق در شهررى چشم از جهان فرو بست و در همان شهر به خاك سپرده شد. وى امروزه به ابن بابویه شهرت یافته است و مزار او از زیارتگاههاى معروف ایران به شمار مى‏آید و مورد توجه شیعیان مى‏باشد.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:46

آشنایی با منابع دست اول شیعه (5)

(مكارم الاخلاق)

 

كتاب «مكارم الاخلاق» نوشته دانشمند بزرگ امامیه رضى الدین طبرسى، از معروف‏ترین كتابهاى اخلاق اسلامى و یكى از منابع دست اول شیعه در عرصه تبلیغ این مكتب متعالى است.

موضوعات و عناوین‏

مؤلف در مقدمه مى‏گوید: «ما در این كتاب شمه‏اى از اخلاق ستوده پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله را: از حالات، اعمال، نشستن و برخاستن، سفر و حضر و خوردن و آشامیدن، و آنچه از این قبیل است و همچنین آنچه از او و ائمه راستین براى زندگى و تربیت مردم نقل‏شده و روایت گشته ذكر مى‏كنیم، و از خداوند توفیق پایان دادن به این كار بزرگ را مسئلت مى‏نماییم، كه او بر هر كارى توانا و آسان كردن كارها برایش سهل است.‌»

این كتاب داراى 12 باب است كه عبارتند از:

1. اخلاق و اوصاف پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله؛

2. بهداشت و نظافت در اخلاق اسلامى؛

3. آداب استحمام؛

4. بهداشت ناخن و اصلاح موها؛

5. آداب و شیوه‏هاى آرایش زن و مرد مسلمان؛

6. ویژگیهاى لباس و خانه اسلامى؛

7. آداب خوردن و آشامیدن؛

8. مسائل مربوط به ازدواج؛

9. آداب مسافرت؛

10. آداب دعا و وقتِ فضیلت آن؛

11. رفتار با بیماران و مسائل مربوط به آن؛

12. مسائل متفرقه در عرصه اخلاق و حقوق فردى و اجتماعى.

چند ترجمه از كتاب‏

كتاب مكارم الاخلاق بارها توسط علماى بزرگوار ترجمه شده است كه برخى عبارتند:

1. ترجمه مكارم الاخلاق، میرزا محمدعلى مدرس چهاردهى؛

2. ترجمه مكارم الاخلاق، محمدباقر بهارى همدانى؛

3. ترجمه مكارم الاخلاق، سیدابراهیم میرباقر، در دو جلد، ناشر: فراهانى، تهران، 1365 ش. (1)

قصه پر غصه تحریف مكارم الاخلاق‏

از آنجایى كه كتاب «مكارم الاخلاق» بسیار مورد توجه علما و مردم قرار گرفت، این نكته دشمنان شیعه را بر آن داشت تا از شهرت و مقبولیت این كتاب به نفع خود استفاده كنند و به خیال خام خود این منبع دست اول و یكى از مفاخر بزرگ شیعه را به نام خود ثبت كنند؛ اما خداوند متعال طرح شوم آنان را به هم ریخت.

پس از اطلاع از این توطئه شوم به امر میرزاى شیرازى نسخه‏هاى خطى و قدیمى كتاب جمع‏آورى شد و كتاب، توسط حاج شیخ محمود بن ملا صالح بروجردى با آن نسخه‏ها تطبیق داده شد و در قالبى بسیار زیبا و با دقت فراوان، به چاپ رسید و تمام موارد تصحیح شده در پایان كتاب آورده شد. (2)

روحانى بیدار و زبردست شیعه، سیدمحسن امین نیز، در كتاب ارزشمند اعیان الشیعه، تمام موارد تحریف كتاب را آورده و درباره آنها توضیح داده است مانند اینكه:

1. احادیث فضائل امیرمؤمنان على‏علیه‏السلام و حضرت زهراعلیهاالسلام را به كلى حذف كردند.

2. در بسیارى از موارد نام على‏علیه‏السلام را حذف كرده و به جاى آن نام یكى از شیخین (ابوبكر و عمر) را نوشتند.

3. جمله‏علیه‏السلام را بعد از نام ائمه‏علیهم‏السلام پاك كرده و «رضى الله عنه» نوشتند.

4. نامهاى مقدس ائمه اهل‏البیت‏علیهم‏السلام را حذف كرده و به جاى آن در بسیارى موارد از واژه بعض العلماء، بعض الحكماء و بعض الصالحین گنجانده‏اند.

5. نام مبارك صدیقه كبرى فاطمه زهراعلیهاالسلام را در برخى موارد برداشته و عایشه و حفصه را جایگزین آن كرده‏اند.

مؤلف پرآوازه مكارم الاخلاق‏

رضى الدین، حسن بن فضل طبرسى از علماى مشهور قرن ششم هجرى است. او داراى كتابهایى ارزشمند است كه با تألیف آنها گوشه‏اى از علوم سرشار پیامبر و اهل بیت آن حضرت‏علیهم‏السلام را به دست جهانیان رسانده است.

پدر قرآن شناس او

پدرش، فضل بن حسن طبرسى معروف به أمین الاسلام و صاحب كتابهایى ارزشمند چون مجمع البیان است. مجمع البیان از جمله تفاسیر مهمى است كه هر مفسر، ناگزیر از مطالعه آن است. از او علاوه بر تفسیر، كتابهاى فراوانى به یادگار مانده است. وى جامع علوم مختلف بوده و در هر زمینه كه وارد بحث مى‏شده همه را به تحسین وا مى‏داشته است. مرقد شریف او در كنار بارگاه ملكوتى امام رضاعلیه‏السلام است و هم اكنون نیز زیارتگاه عاشقان ولایت و امامت مى‏باشد.

فرزند و شاگردش‏

ابوالفضل، على بن حسن طبرسى فرزند و شاگرد حسن بن فضل و نوه امین الاسلام است.

او نیز در جنبه‏هاى مختلف علمى و تقوایى دنباله رو پدر و جد خود بوده و به بالاترین درجات نائل آمده است. او مؤلفى بزرگ در تاریخ شیعه است و كتابهایى ارزشمند مانند مشكاة الانوار، نثر اللآّلى و ده‏ها كتاب دیگر به یادگار گذارده است.

از منظر اهل نظر

علامه مجلسى در مقدمه بحار مى‏گوید: جایگاه ارزشمند و شهرت این كتاب (در فرهنگ اسلامى) همانند خورشید در وسط آسمان است. (3) و هنگامى كه به نام این بزرگواران مى‏رسد مى‏فرماید: «كتابهاى خاندان طبرسى از نظر اطمینان و شهرت مانند خورشیدى در وسط آسمان مى‏درخشد و هیچ نیازى به تعریف یا توضیح ندارند.‌» (4)

شخصیت‏نگار فرزانه، سیدمحسن امین مى‏نویسد: رضى الدین أبو نصر الحسن بن أمین الدین أبى على الفضل بن الحسن الطبرسى از دانشمندان بزرگ، فاضل كامل، فقیه آگاه، محدث جلیل و نویسنده كتاب «مكارم الاخلاق» است. این مجموعه ارزشمند جامع محاسن أفعال و آداب شرعى است كه در میان اصحاب ما پذیرفته شده است. او اكثر روایات خود را از پدر بزرگوارش امین الاسلام طبرسى روایت مى‏كند. (5)

وفات‏

رضى الدین حسن بن فضل طبرسى پس از عمرى خدمت به علوم اهل بیت‏علیهم‏السلام در سال 548 هجرى در سبزوار وفات یافت. جنازه شریفش به مشهد مقدس انتقال یافت و در جوار مرقد مطهر امام هشتم شیعیان‏علیه‏السلام به خاك سپرده شد. (6)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) مكارم اخلاق، ترجمه میرباقرى، ج‏1، مقدمه مؤلف (صاحب مكارم الاخلاق) ص‏15، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، نشر فراهانى، تهران، 1365 ش.

2) اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، نشر دارالتعارف، ج‏5، ص‏224.

3) مكارم الاخلاق، نشر اعلمى، بیروت، 1972 م.

4) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، مؤسسة الوفا، ج‏1، ص‏28.

5) اعیان الشیعه، ج‏5، ص‏224، به نقل از مستدرك الوسائل.

6) همان، ص‏223.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:45

آشنایی با منابع دست اول شیعه (6)

(من لا یحضره الفقیه)

 

كتاب «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى (متولد 381 ه. ق)، از چهره‏هاى برجسته علماى شیعه در قرن چهارم هجرى مى‏باشد كه بر اثر دعاى حضرت حجّت‏علیه‏السلام متولد شده است.

این كتاب كه امروزه در 4 جلد به مشتاقان عرضه شده است مجموعه‏اى از روایات اهل بیت‏علیهم‏السلام درباره مسائل فقهى و احكام شرعى و مسائل مورد نیاز عموم را در خود جمع كرده است.

شیخ صدوق در این كتاب، روایاتى را كه از دیدگاه خود صحیح و معتبر بوده جمع‏آورى نموده است. او در این مورد مى‏گوید: «من در این كتاب فقط روایاتى را نقل مى‏كنم كه آنها را صحیح و معتبر مى‏دانم و به آن فتوا مى‏دهم و عقیده دارم كه میان من و خداوند حجت است.‌» (1)

این كتاب، عظیم‏ترین و ارزشمندترین اثر شیخ صدوق از میان بیش از 245 كتاب او مى‏باشد و یكى از مهم‏ترین منابع روایى شیعه و از كتب اربعه محسوب مى‏شود كه در طول 9 قرن گذشته محل مراجعه فقها و دانشمندان و سایر مشتاقان معارف اهل بیت‏علیهم‏السلام بوده است؛ به طورى كه هیچ مجتهد و محققى از رجوع به آن بى نیاز نیست. (2)

«من لا یحضره الفقیه»، در عین حال كه براى خواصّ، مجموعه‏اى فقهى است، نكته‏هاى اخلاقى، تربیتى، عقیدتى، تاریخى و درسهاى زندگى فراوانى در بر دارد كه همانند گوهرهایى ناب در این گنجینه معنوى جلوه نمایى مى‏كند، كه آشنایى با آنها، براى عموم مردم؛ به ویژه مبلغان دینى مفید و راهگشاست.

در این مجموعه گرانقدر، 5963 حدیث، گرد آمده كه 3913 حدیث، مُسْنَد و 2050 حدیث، مُرْسَل مى‏باشد. فقهاى بزرگ ما به مرسلات صدوق همانند مسنداتش در این كتاب اعتماد كرده و عمل مى‏كنند.

شیخ صدوق، در مورد انگیزه خود از تألیف این كتاب، مى‏گوید: در مسافرتى كه به سرزمین بلخ داشتم، با یكى از اولیاء خدا آشنا شدم. رفاقت با او احساس آرامش و شادمانى و فرح و نشاط خاصّى را براى من فراهم مى‏نمود. چرا كه وى، فردى متّقى، متعهد، عالم به احكام دین، و معروف به «سید نعمت» بود. «سید نعمت»، روزى به من گفت: «محمد بن زكریاى رازى» براى كسانى كه در موقع احتیاج به طبیب، طبیب در دسترس ندارند؛ كتابى در علم طب نگاشته است. و آن را «من لا یحضره الطبیب» نام نهاده است. و آن كتاب در موضوع خود، با وجود حجم كم، جامع و وافى و كافى و پرفایده است و همگان در حدّ نیاز خود از آن بهره‏مند مى‏گردند. و از من خواست كه من هم كتابى در موضوع فقه و شرایع و احكام به گونه‏اى جامع و كامل بنویسم و نامش را «كتاب من لا یحضره الفقیه» (كتاب براى كسانى كه به فقیه دسترسى ندارند) بنامم. (3)

موضوعات كتاب‏

مسئله آبها و بهداشت فردى و اجتماعى، نماز، روزه، زكات و سایر مسائل مالى، احكام قضاوت و دادگسترى و شرائط قاضى، انواع مشاغل، مكاسب و معاملات، احكام ازدواج و طلاق و سایر مسائل خانواده، احكام ارث و میراث، حج و سفرهاى زیارتى و آداب سفرهاى واجب و غیرواجب، بحث گناهان كبیره و صغیره، حدود و مجازاتهاى شرعى، وصیت و... از موضوعات مطرح شده در این كتاب گرانسنگ مى‏باشد.

از منظر اهل نظر

علامه بحرالعلوم بعد از تجلیل فراوان از مقام بلند شیخ صدوق مى‏فرماید: برخى از اصحاب بزرگوار ما احادیث كتاب «من لا یحضره الفقیه» را بر سایر كتب اربعه مقدم مى‏دارند و این به علت این است كه:

1. مؤلف آن حافظه قوى و كم نظیرى در زمینه حفظ احادیث داشته است؛

2. بعد از كتاب كافى و با تأملات بیش‏ترى تدوین شده است؛

3. شیخ صدوق صحت روایات آن را تضمین كرده است. به همین دلائل، مراسیل آن را همانند مسانید پذیرفته‏اند. (4)

مشیخة الفقیه‏

شیخ صدوق در آخر این كتاب، بخشى را به نام «مشیخة الفقیه» آورده و در آن اسناد خود را بیان كرده است؛ به این صورت كه در متن كتاب فقط نام راوى اولى را كه روایت رااز امام‏علیه‏السلام نقل مى‏كند آورده و در بخش «مشیخه» سند خود را به آن راوى نقل مى‏كند تا روایات از حالت ارسال خارج شده و مسند شوند.

این بخش از كتاب، بسیار مورد توجه علماى شیعه قرار گرفته است و شرحهاى فراوانى نیز بر آن نگاشته‏اند كه خود از منابع غنى و پربار علم رجال به شمار مى‏آید. «ترتیب مشیخه من لا یحضره الفقیه» نوشته صاحب معالم، از معروف‏ترین آنهاست.

نگاهى كوتاه به شخصیت مؤلّف‏

او شخصیتى است كه به دعاى امام زمان‏علیه‏السلام متولد شد. نجاشى، شخصیت نگار برجسته، در این باره مى‏نویسد: پدر صدوق صاحب فرزندى نشده بود. به محضر امام‏علیه‏السلام نامه نوشته و التماس دعا كرد. از ناحیه مقدسه برایش پاسخ آمد كه: «قَدْ دَعَوْنَا اللَّهَ لَكَ بِذَلِكَ وَ سَتُرْزَقُ وَلَدَینِ ذَكَرَینِ خَیرَین (5)؛ ما از درگاه الهى حاجت ترا خواستیم [انشاءاللَّه] به زودى دو پسر نیكوكار روزیت خواهد شد.‌»

محمد بن على بن بابویه «شیخ صدوق» در سال 306 ق در شهر مقدس قم متولد شد و در سال 381 ق در شهر رى وفات یافت. او در عرصه علم و دانش به درجه‏اى رسید كه موافق و مخالف را به تحیر واداشت.

شیخ طوسى در معرفى شیخ صدوق مى‏گوید: «او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال، كاملا آگاه و در عرصه احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى‏آمد. در میان بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و كثرت معلومات، مانند نداشت و در حدود سیصد كتاب نوشته است.‌» (6)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دار الاضواء، بیروت، 1413 ق، ج‏1، ص‏90.

2) مقدمه من لا یحضره الفقیه، حیاة الرئیس المحدثین، جمعى از محققین، ص 58.

3) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 90.

4) الفوائد الرجالیه، سید بحرالعلوم (سید مهدى طباطبائى)، نشر مكتبة الصادق، تهران، 1363 ش، ج‏3، ص‏300.

5) رجال نجاشى، احمد بن على نجاشى، نشر جامعه مدرسین، قم، 1407 ق، ص 261.

6) الفهرست، شیخ طوسى، نشر المرتضویه، نجف، ص 156.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:45

آشنایی با منابع دست اول شیعه (17)

تفسیر منسوب به امام حسن عسکری‌علیه‌السلام

مقدمه

تفسیر منسوب به امام حسن عسكرى‌علیه‌السلام (1) از منابع مشهور شیعه به شمار می‏آید و از گذشته مورد توجه فقها، محدثین و بالاخص مفسرین بوده است. در بسیاری از منابع مهم شیعی، می‏توان استناد به روایات این تفسیر را به وضوح مشاهده کرد. این اثر تفسیرى - حدیثی، بر اساس سخنان امام حسن عسكرى‌علیه‌السلام [232 - 260 ق] است که آن حضرت در طی مدت هفت سال بر نویسندگان تفسیر [ابوالحسن على بن محمد بن سیار و ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد] املا فرموده است.

جریان پیدایش تفسیر

شیخ صدوق‌رحمه‌الله، نقل می‏کند: «یوسف بن محمّد» و «علی بن محمد بن سیار» همراه پدران خود، از سلطة داعی الحق، حسن بن زید علوی - امام زیدیه در طبرستان - گریختند و به سامرّا نزد امام حسن عسكری‌علیه‌السلام پناهنده شدند. حضرت این تفسیر را بر آنها املا فرمود، آن دو می‏گویند: پدران ما شیعة امامی بودند و در شهر استرآباد [گرگان] زیدیها غالب بوده و ما تحت حاكمیت امام زیدیه بودیم. او به اندك بهانه‏ای شیعیان را به قتل می‏رساند، از اینرو پدران ما، شهر را به مقصد سامرّا ترك كردند.

آنها می‏گویند: ما آنجا در یكی از كاروانسراها اقامت كردیم و سپس خدمت امام حسن عسكری‌علیه‌السلام رسیدیم؛ هنگامی که حضرت ما را دید، فرمود: «مَرْحَباً بِالْآوِینَ إِلَینَا، الْمُلْتَجِئِینَ إِلَى كَنَفِنَا، قَدْ تَقَبَّلَ اللَّهُ تَعَالَى سَعْیكُمَا، وَ آمَنَ رَوْعَكُمَا وَ كَفَاكُمَا أَعْدَاءَكُمَا، فَانْصَرِفَا آمِنِینَ عَلَى أَنْفُسِكُمَا وَ أَمْوَالِكُمَا؛ خوش آمدید‌ای كسانی كه به ما پناهنده شدید! خداوند سعی شما را بپذیرد و در امان خویش قرارتان دهد و شما را از شرّ دشمنان حفظ كند، پس به شهر خود در كمال امنیت جان و مالتان، باز گردید.»

ما با اینكه در صدق گفتار امام‌علیه‌السلام تردیدی نداشتیم؛ اما از سخن حضرت شگفت‏زده شدیم و عرض کردیم:‌ای امام! چه دستوری می‏فرمایید؟ چگونه به شهری كه از آن گریختیم و هم اكنون تحت تعقیب هستیم، بازگردیم؟ امام‌علیه‌السلام به پدران ما فرمود: «خَلِّفَا عَلَی وَلَدَیكُمَا هَذَینِ- لِأُفِیدَهُمَا الْعِلْمَ الَّذِی یشَرِّفُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى بِهِ، ثُمَّ لَا تَحْفَلَا بِالسُّعَاةِ، وَ لَا بِوَعِیدِ الْمَسْعِی إِلَیهِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقْصِمُ السُّعَاةَ وَ یلْجِئُهُمْ إِلَى شَفَاعَتِكُمْ فِیهِمْ عِنْدَ مَنْ قَدْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ؛ دو فرزند خود را نزد من بگذارید تا به آنها علمی بیاموزم كه خداوند عزّوجلّ به سبب آن، شرافت و بزرگواری به آنان بخشد. شما نیز هرگز دشمنان را نخواهید دید و آنان كاری از پیش نخواهند برد. خداوند عزّوجلّ آنان را در هم می‏شکند و محتاج شفاعت شما در جلوی [چشمان] کسی که از او فرا می‏کردید، قرار می‏دهد.»

«یوسف بن محمد» و «علی بن سیار» می‏گویند: پدران ما طبق فرمایش امام عسکری‌علیه‌السلام ما را نزد ایشان گذاشتند و همراه خانواده به شهر و دیار خود بازگشتند. ما در مدّت اقامت خود در سامرّا، پیوسته خدمت امام‌علیه‌السلام مشرّف می‏شدیم و حضرت همانند پدر با ما برخورد می‏كرد. در یكی از روزها به ما فرمود: «إِذَا أَتَاكُمَا خَبَرُ كِفَایةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَوَیكُمَا وَ إِخْزَائِهِ أَعْدَاءَهُمَا وَ صِدْقِ وَعْدِی إِیاهُمَا، جَعَلْتُ مِنْ شُكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أُفِیدَكُمَا تَفْسِیرَ الْقُرْآنِ مُشْتَمِلًا عَلَى بَعْضِ أَخْبَارِ آلِ مُحَمَّدٍ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فَیعَظِّمُ اللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ شَأْنَكُمَا؛ (2) هرگاه خبر سلامتی پدران شما و رسوایی دشمنان آنان و صدق گفتار من به شما رسید، به شكرانة این خبر می‏خواهم به شما «تفسیر قرآن» بگویم؛ تفسیری كه مشتمل بر اخبار آل محمّد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد تا بدین وسیله خداوند نشان و مقام شما را والا گرداند.»

ما از فرمایش حضرت خوشحال شدیم و عرض کردیم:‌ای فرزند رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله! بنابراین، ما تمام علوم و معانی قرآن را فراخواهیم گرفت؟ امام‌علیه‌السلام فرمود: «تمام علوم را نه»، پس نخستین مطلبی كه به ما املا فرمود، روایاتی در «فضل قرآن و اهل آن» بود، سپس تفسیر برخی از آیات را به ما املا فرمود و ما در مدّت اقامت خود در خدمت حضرت [كه هفت سال طول كشید] هر روز مقداری از تفسیر را می‏نوشتیم. (3)

شیوة تفسیر عسکری

این اثر که به صورت تفسیرترتیبی آیات است، پس از 5 مقدمه، كل سورة حمد و بقره تا آیه 282 تفسیر شده است. نگارندة این تفسیر ابتدا آیه و سپس کلام امام‌علیه‌السلام را آورده است و در ذیل آیات، معنای لغات، شأن نزول آیه و نیز مطالبی را پیرامون موضوع آیه و در موارد بسیاری روایاتی از سایر معصومین‌علیهم‌السلام دربارة آیه شریفه بیان می‏کند. همچنین در ضمن تفسیر این آیات، برخی آیات دیگر را نیز به عنوان شاهد ذکر می‏کند و گاه به تفسیر آنها نیز می‏پردازد.

این آیات مورد اشاره بالغ بر یکصد و پنجاه آیه از سایر سوره‏های قرآن می‏باشد. تمامی تفاسیر این کتاب به امام عسکری‌علیه‌السلام منسوب بوده، در آن روایاتی از پیامبر گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمة هدی‌علیهم‌السلام و حتی حضرت زهرا‌علیهاالسلام نقل شده است. (4)

عنوان مقدمه‏ها چنین است:

1. بحثى در علت تألیف كتاب‏؛

2. فضل قرآن‏؛

3. فضل العالم بتأویل القرآن و العالم برحمته‏؛

4. آداب قرائت قرآن؛

5. سد الأبواب عن المسجد دون باب علی‌علیه‌السلام.

در این کتاب، دربارة سیره نبوى‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، به خصوص مناسبات پیامبر و یهودیان، بحثهاى متعددى مطرح شده و مجموعاً، در این تفسیر 379 حدیث آمده است. بیشتر روایات، طولانى و مفصّل است، به طورى كه گاه یك روایت چندین صفحه را در بر مى‏گیرد. همچنین در این تفسیر برخى آیات تأویل شده و بیشتر تأویلها دربارة معجزات پیامبر و امامان‌علیهم‌السلام است. در این اثر بیشتر از اسباب نزول آیات، به مصادیق آیات اشاره شده است.

سند تفسیر عسکری

این کتاب با سندهای مختلفی از شیخ صدوق‌رحمه‌الله نقل شده است و او از استادش «محمد بن قاسم استر آبادی» و او از دو راوی پیش گفته، از محضر امام عسکری‌علیه‌السلام روایت کرده است. «سلسله سند روایت كتاب نشان مى‏دهد كه نقل این تفسیر در میان محدّثان و فقهاى قم در قرن چهارم و پنجم متداول بوده است.» (5)

جایگاه تفسیر عسکری میان علما

اگرچه این تفسیر در میان بعضی از علمای شیعه مانند: ابن غضائری، علاّمه حلّی [م 726 ق]، سید مصطفی تفرشی [م 11 ق]، محقّق داماد، محمد بن علی استرآبادی [م 1028 ق]، محمد بن علی اردبیلی [متوفای بعد از 1100 ق]، قهپایی [م 11 ق]، محقّق شوشتری [م 1415 ق]، آیت الله خویی [م 1413 ق]، محمد جواد بلاغی، میرزا ابوالحسن شعرانی و علامه طباطبایی، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است؛ امّا علاوه بر تأیید و اعتماد بسیاری از شخصیتهای عالم تشیع، این تفسیر در حفظ ارزشهای علمی و تراث معنوی و فرهنگی شیعه، گنجینه‏ای ارزشمند محسوب شده و در گسترش معارف قرآن و اهل‏بیت‌علیهم‌السلام نقش ارزنده‏ای داشته است و مطالب مهم تفسیری، اخلاقی و تربیتی را در طول قرنها به نسلهای بعدی منتقل کرده، گرچه اشکالاتی نیز بر آن وارد است. (6)

با این حال تفسیر عسکری مورد اعتماد بزرگان عالم تفسیر، حدیث، فقه و اندیشه، همچون: رئیس المحدّثین شیخ صدوق [م 381 ق] در «علل الشرائع»، «من لایحضره الفقیه»، «التوحید» و «الامالی»، قطب راوندی [م 573 ق] در «الخرائج و الجرائح»، ابومنصور طبرسی [م 588 ق] در «الاحتجاج»، ابن شهرآشوب [م 588 ق] در «المناقب»، علی بن یونس عاملی [م 877 ق] در «صراط المستقیم»، محقق كركى [م 940 ق] در «اجازات»، شهید ثانى [م 965 ق] در «منیة المرید» و «اجازات»، مجلسی اوّل [م 1070 ق] در «روضۀ المتقین» و مجلسی دوم [م 1111 ق] در «بحارالانوار»، شیخ حرّ عاملی [م 1104 ق] در «وسائل الشیعه»، فیض كاشانی [م 1091 ق] در «تفسیر الصافی»، علامه سید هاشم بحرانی [م 1107 ق] در «البرهان فی تفسیر القرآن» (7) و «حلیة الابرار»، محقق بحرانی [م 1186 ق] در «الحدائق الناضرة»، حویزی [م 1112 ق]، حسن بن سلیمان حلّی (شاگرد شهید اوّل و از علمای قرن نهم)، سید نعمت الله جزایری [م 1112 ق]، محمد جعفر خوانساری، صاحب «اكلیل الرّجال»، شیخ سلیمان بحرانی [م 1121 ق] صاحب «الفوائد النّجفیة»، ابو علی حائری [م 1216 ق]، وحید بهبهانی [م 1206 ق]، شیخ ابوالحسن شریف، صاحب تفسیر «مرآة الانوار»، شیخ محمد طه، صاحب «اتقان المقال»، سید عبدالله شُبَّر [م 1242 ق]، سید حسین بروجردی [م 1267 ق] صاحب «نخبة المقال»، حجت الاسلام تبریزی، صاحب «صحیفة الابرار»، شیخ عبدالله بحرانی، صاحب «عوالم»، شیخ مرتضی انصاری [م 1281 ق] در «کتاب الطهارة»، شیخ عبدالله مامقانی [م 1315 ق]، آقا رضا همدانی [م 1322 ق] در «مصباح الفقیه»، آیت الله بروجردی [م 1380 ق] در «جامع الاحادیث الشیعة»، علی بن حسن زواری (استاد صاحب «منهج المقال»)، محدّث نوری [م 1320 ق] در «مستدرک الوسائل»، آقابزرگ تهرانی [م 1389 ق] در «الذریعة»، امام خمینی‌رحمه‌الله [م 1410 ق] در «مکاسب محرمه»، و بالاخره استاد شهید مطهری در «آشنایی با قرآن» قرار گرفته است.

تفسیر عسکری از منظر اهل نظر

سخن برخی از بزرگان در تأیید این تفسیر:

1. علامه ملا محمد باقر مجلسی‌رحمه‌الله: «تفسیر امام عسكری‌علیه‌السلام از كتابهای معروف بوده، شیخ صدوق بر آن اعتماد و از آن حدیث نقل كرده است. هر چند بعضی از محدّثان، این كتاب را مورد نقد قرار داده‏اند؛ امّا شیخ صدوق آشنای به حدیث بوده و از نظر زمان به این كتاب نزدیك‏تر از محدّثان منتقد بوده است. علاوه بر اینكه بسیاری از علمای ما بدون هیچ طعن و نقدی به كتاب، از آن روایت نقل كرده‏اند.» (8)

2. محدّث عالی مقام، میرزا حسین نوری‌رحمه‌الله: «دیدگاه محقّقان، پیرامون تفسیر امام حسن عسكری‌علیه‌السلام از جمله: وحید بهبهانی، سید هاشم بحرانی، مجلسی اوّل و دوم، شیخ سلیمان بحرانی و محمد جعفر خوانساری این است كه: اصحاب ما همانند ابن بابویه [شیخ صدوق‌رحمه‌الله] روایاتی از این تفسیر نقل كرده‏اند. شیخ صدوق از جمله كسانی است كه تعهّد كرده است در كتابهایش فقط روایات صحیح و مُتقن را نقل كند. [این نكته نشانگر آن است كه چون صدوق از تفسیر امام حسن عسكری‌علیه‌السلام روایت نقل كرده است، پس در صحّت این تفسیر جای هیچ شكّ و شبهه‏ای نیست.].» (9)

نسخهها و ترجمههای تفسیر عسکری

متن عربی تفسیر، بارها چاپ شده است و آنچه در دسترس می‏باشد، اخیراً توسط مدرسة امام مهدی‌علیه‌السلام و با نظارت محقق فرزانه «سید محمد باقر موحد ابطحی»، در قم چاپ شده است.

قدیمی‏ترین ترجمة فارسى آن، «آثار الاخیار» نام دارد كه توسط «ابو الحسن على بن حسن زواره‏اى» [م 984 ق]، ترجمه شده که تمام متن آن موجود است. آقای «قدرت اللّه حسینى شاه‏مرادى» نیز سورة فاتحة این تفسیر را با عنوان «تفسیر فاتحة الكتاب از امام حسن عسكرى‌علیه‌السلام و پژوهشى پیرامون آن» در تهران [1404 ق] با مقدمه‏اى مبسوط در اثبات وثاقت تفسیر، ترجمه و منتشر كرده است.

سید حسین بهریلوى [یا بریلوى، متوفاى 1361 ق] این تفسیر را به زبان اردو ترجمه كرده و با عنوان «آثار حیدرى» به چاپ رسانده است.

نکتههایی ناب از تفسیر امام حسن عسکری‌علیه‌السلام

1. درسی از حضرت زهرا‌علیهاالسلام

در حدیثى از تفسیر امام حسن عسكرى‌علیه‌السلام، ذیل آیة 83 بقره آمده است: زنى خدمت حضرت فاطمه زهرا‌علیهاالسلام رسید و عرض کرد: مادر پیر و ضعیفى دارم که در مسائل نماز دچار مشکل شده است و مرا فرستاده است تا از شما سؤال كنم. حضرت زهرا‌علیهاالسلام پاسخ او را بیان فرمودند و آن زن سؤال دیگرى مطرح كرد. حضرت پاسخ فرمودند. آن زن براى سومین بار سؤال كرد و پاسخ شنید و این كار را تا ده بار تكرار كرد، و حضرت هر بار به او پاسخ و او، سپس از فزونى سؤالهای خود شرمنده شد و عرض كرد: دیگر به شما زحمت نمى‏دهم، اى دختر رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله!

حضرت فاطمه‌علیهاالسلام فرمودند: «هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَا لَكِ! أَ رَأَیتِ مَنِ اكْتُرِىَ یوْماً یصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بِحَمْلٍ ثَقِیلٍ، وَ كِرَاؤُهُ مِائَةُ أَلْفِ دِینَارٍ، أَ یثْقُلُ عَلَیهِ؛ بیا و از هر چه برایت پیش آمده سؤال كن! آیا اگر كسى بر عهده بگیرد كه بار سنگینى را از محل بلندى بالا ببرد و كرایة آن صد هزار دینار باشد، سنگینى بار او را زحمت خواهد داد؟»

زن عرض كرد: نه، حضرت فرمود: «اكْتُرِیتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْئلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ‏ءِ مَا بَینَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا یثْقُلَ عَلَی؛ هر سؤالى كه تو از من مى‏كنى و من پاسخ مى‏گویم، به اندازة فاصلة میان زمین و عرش مملو از لؤلؤ، پاداش من خواهد بود، پس قطعاً چنین بارى بر من سنگین نخواهد بود.» (10)

این حوصلة عجیب و آن برخورد محبت‏آمیز حضرت‌علیهاالسلام و آن تشبیه زیبای ایشان براى برطرف كردن شرمندگى سؤال كننده، هر یک نمونة جالبى از خوش‏خلقى پیشوایان بزرگ ما می‏باشد و سزاوار است در طریق ارشاد مردم از آن الهام بگیریم.

2. توسل به اصحاب کساء

در تفسیر عسكرى ذیل آیة «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم»؛ (11) «سپس آدم‌علیه‌السلام از پروردگارش كلماتى دریافت کرد و با آنها توبه كرد و خداوند توبة او را پذیرفت؛ چراكه خداوند توبه‏پذیر و مهربان است.» مى‏خوانیم: هنگامى كه حضرت آدم‌علیه‌السلام مرتكب آن ترک اولی شد و از پیشگاه خداوند متعال پوزش طلبید، عرض كرد: «یا رَبِّ! تُبْ عَلَی، وَاقْبَلْ مَعْذِرَتِی، وَ أَعِدْنِی إِلَى مَرْتِبَتِی، وَ ارْفَعْ لَدَیكَ دَرَجَتِی فَلَقَدْ تَبَینَ نَقْصُ الْخَطِیئَةِ وَ ذُلُّهَا فِی أَعْضَائِی وَ سَائِرِ بَدَنِی؛ پروردگارا! به من رو کن و عذر مرا قبول نما. و مرا به مرتبه‏ام بازگردان و درجه‏ام را نزد خود و خواری آن در اعضا و تمام وجودم آشکار شد.» خداوند فرمود: آیا به خاطر ندارى كه به تو دستور دادم در شداید و حوادث سنگین و دردناك، به محمّد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و آل پاك او مرا بخوانى؟؛ حضرت آدم‌علیه‌السلام عرض كرد: پروردگارا! آرى. خداوند فرمود: «فَتَوَسَّلْ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ خُصُوصاً، فَادْعُنِی أُجِبْكَ إِلَى مُلْتَمَسِكَ، وَ أَزِدْكَ فَوْقَ مُرَادِكَ؛ (12) پس مخصوصاً به محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین‌علیهم‌السلام توسل کن، پس مرا [به نام آنها] بخوان تا تقاضاى تو را بپذیرم و بیش از آنچه مى‏خواهى به تو بدهم.»

3. شیعه و اهمیت تقیه

در این تفسیر ذیل آیة 80 و 81 سورة بقره، در معنای شیعه و شرایط آن مطالبی بیان شده است و روایاتی را نقل می‏کند، سپس بحث تقیه را مطرح می‏کند و می‏نویسد: تقیه در بعضى از روایات، در ردیف اداى حقوق برادران دینى به عنوان دو فریضه از بزرگ‏ترین فرایض ذكر شده است. چنان كه در ذیل آیة: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مى‏خوانیم: «وَ أعْظَمُهَا فَرْضَانِ: قَضَاءُ حُقُوقِ الإخْوَانِ فِى اللّهِ وَ اسْتِعْمَالُ التَقِیةِ مِنْ أعْدَاءِ اللّه؛ (13) بزرگ‏ترین اعمال صالح [بعد از توحید، نبوت و امامت] دو چیز است: یکی پرداخت حقوق برادران دینی به خاطر خدا و دوم، رعایت تقیه در مقابل دشمنان خدا.» آنگاه از امام مجتبى‌علیه‌السلام نقل می‏کند که فرمود: «إنَّ التَّقِیةَ یصْلَحُ اللّهُ بِهَا أُمَّةً لِصَاحِبِهَا مِثْلُ ثَوَابِ أعْمَالِهِمْ فَإنْ تَرَكَهَا أُهْلَكَ أُمّةً، تَارِكُهَا شَرِیكُ مَنْ أهْلَكَهُمْ؛ تقیه‏اى كه با آن حال امّتى اصلاح گردد، براى تقیه كننده همانند پاداش اعمال آنها را به بار خواهد آورد و اگر ترك تقیه باعث هلاك امّتى گردد، او شریك جرم خواهد بود.» (14)

چون ممكن است ترك تقیه براى خود انسان به خاطر موقعیت و نفوذ اجتماعى‏اش، هیچ گونه زیانى نداشته باشد؛ امّا افراد بى‏گناه و عادّى كه به پیشوا و رهبرى وابسته هستند، هدف حملات دشمن قرار‏گیرند. اینجاست كه رهبر و پیشواى مكتب براى حفظ نفرات خود از روش تقیه استفاده مى‏كند تا با كمك آنها به هدفهاى اساسى برسد.

4. عالمان ریاکار

استاد مطهری‌رحمه‌الله در کتاب «آشنایی با قرآن» به نکته‏ای اجتماعی و مهم اشاره می‏کند و می‏نویسد: «حدیث معروفى است در تفسیر امام عسكرى‌علیه‌السلام، و از قدیم یادم هست‏ که امام‌علیه‌السلام راجع به بعضى از آنهایى كه نامشان علما است و در آخرالزمان پیدا مى‏شوند، مى‏فرماید: «هُمْ اَضَرُّ عَلَى‏ ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِنْ جَیشِ یزیدَ عَلَى الْحُسَینِ بنِ عَلِىٍّ‌علیهماالسلام وَ اصْحابِهِ؛ یعنى ضرر عالمان ریا کار بر امت اسلام از ضرر لشكر یزید بر حسین بن على‌علیهماالسلام و یارانش بیشتر است. واقعاً هم همین طور است. آدمى كه این فكر را در میان مردم تبلیغ بكند، ضررش بر اسلام از لشكر یزید بر امام حسین‌علیه‌السلام كمتر نیست.» (15)

این تفسیر دربردارندة نکات ارزندة فراوانی است که از مجال این مقاله بیرون است و مبلغین می‏توانند با مراجعه به این منبع معتبر شیعی، از مطالب بسیار ارزشمند آن بهره‏مند شوند.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). تفاسیر دیگری نیز به نام تفسیر عسکری موسوم است؛ از جمله تفسیر «حسن بن خالد بَرقی» از امام هادی‌علیه‌السلام و تفسیر «ابو هلال عسکری» که از اهل سنت می‌باشد.

(2). التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری‌علیه‌السلام، مدرسة امام مهدی‌علیه‌السلام، قم، ص10.

(3). ماهنامة کوثر، ش 60، ص 85.

(4). فرهنگ کتب حدیثی شیعه، سید محمود مدنی بجستانی، نشر بین الملل، تهران، ج 1، ص86.

(5). برگرفته از مقاله کتاب‏شناسی نرم افزار جامع التفاسیر نور.

(6). برخى از این علما گفته‏اند: این تفسیر علاوه بر ضعف سندی، از نظر دلالت نیز شامل برخی معجزات غیر قابل قبول، غلو، افراط و عجایب غیر معقول است که در منابع روایى دیگر هیچ اثرى از آنها نیست. همچنین وقایع خلاف مسلمات تاریخی در آن انعکاس یافته است. گاهی روایات نقل شده در این تفسیر اسلوب روایی خود را از دست داده‏اند و ظاهراً نقل به مضمون شده‏اند، از اینرو شاهد عبارات ضعیف و مضطرب هستیم. در مواردی نیز با کتاب خدا و روایات قطعی تعارض دارد.

(7). البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم بحرانی، نشر بنیاد بعثت، ج‏1، ص 105.

(8). بحار الأنوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1403ق، ج 1، ص 28.

(9). خاتمۀ مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسۀ آل البیت، قم، ج 5، ص 199؛ ماهنامه کوثر، ش 60، ص 85.

(10). التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری‌علیه‌السلام، ص 340.

(11). بقره/ 37.

(12). التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری‌علیه‌السلام، ص 225.

(13). همان، ص 320.

(14). همان.

(15). مجموعه‏آثار استاد شهید مطهرى، نشر صدرا، تهران، ج 26، ص 340.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:45

آشنایی با منابع دست اول شیعه (9)

«کشف الغُمّه فی معرفه الائمه»

 

«كشف الغمه» چنان كه از نامش پیداست، در موضوع آشنایی با زندگی و شخصیت پیشوایان معصوم‏علیهم‏السلام نگارش یافته است. این اثر در حقیقت، یك دورة كامل امام‌شناسی و مجموعه‌ای مستند و متقن در فضایل و مناقب اهل بیت‏علیهم‏السلام و یكی از مهم‌ترین منابع شیعی در این موضوع است.

متفكر نامدار شیعه، علی بن عیسی اربلی در این كتاب با قلمی شیوا و عباراتی آسان به تشریح اندیشه‌های كلامی شیعه می‌پردازد. او با طرح مسائلی همچون:‌ضرورت امامت، تبیین جایگاه آن در جامعة اسلامی، نكته‌های مهمّ تاریخی، فضایل و مناقب، علّت شهادت هر یك از ائمة اطهار‏علیهم‏السلام، فرزندان، سخنان آن بزرگان و ناگفته‌های بسیاری را برای مخاطبان موافق و مخالف خود روشن می‌سازد.

امانت در نقل حدیث، استناد به منابع معتبر تشیع و تسنّن، برخورداری از متن استدلالی، رفع شبهات احتمالی، پاسخ متقن و انكارناپذیر به برخی پرسشها و بهره‌گیری از عبارات نغز و لطیف و سروده‌های زیبا در پایان هر بخش از زندگی امامان معصوم،‏علیهم‏السلام از سایر ویژگیهای این اثر گران‌سنگ است. محدّث اربلی با استشهاد به آیات و روایات و نقل برخی احادیث به تفسیر آیات مربوط به ولایت و امامت پرداخته، در صورت نیاز، معنا و شأن نزول این آیات را بیان می‌كند.

این كتاب، بهترین ارمغان برای مشتاقان اهل بیت‏علیهم‏السلام و منبع خوبی برای خطیبان و واعظان و برآورندة آرزوهای پژوهشگران در عرصة دین و مذهب است.

شیخ جمال‌الدین احمد بن منیع حلّی، عالم و ادیب معاصر اربلی، ضمن نوشتن تقریظی بر این كتاب، چنین سروده است:

اَلا قُل لِجامِعِ هذا الكِتاب                                                    یمیناً لَقَد نِلْتَ اَقصَی الْمُرادِ

به نگارندة این كتاب بگو، سوگند! كه خوب، حقّ مطلب را ادا كردی و به مقصود خود نایل شدی.

وَ اَظْهَرتَ مِنْ فَضْلِ آلِ الرَّسُول                                            بِتَألیفِهِ ما یسُوء الْاَعادی

تو با انتشار فضایل خاندان رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله در این كتاب [دل دوستان را شاد] و مخالفان و دشمنان آنان را ناراحت كردی.

مؤلّف، «كشف الغمه» را در سال 678 ق ـ یعنی در اواخر عمر شریف خویش ـ به پایان برد. چاپ سنگی این كتاب در سال 1294 ق انجام یافته و از آن به عنوان نسخة اصلی برای چاپهای بعدی استفاده شده است.

ترتیب مطالب كشف الغمه

اربلی پیش از آغاز بخشهای اصلی كتاب، به توضیح مطالبی چون: معنای آل و عترت و فرق آن با اهل پرداخته است. آن‌گاه، حدیث غدیر را پیش كشیده و با استناد به نقل راویان متعدد و مورد اعتماد اهل تسنّن، ولایت و امامت علی‏علیه‏السلام را اثبات می‌كند. وی در ادامه، این پرسش را طرح می‌كند كه چرا امامان معصوم‏علیهم‏السلام 12 عدد هستند و پس از نقل جوابهای متعدد، تصریح می‌كند كه اینها همه استحسانات ظنی هستند و اینكه به نظر وی این مسئله، نقلی و توقیفی است و با نصّ صریح پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله ثابت شده است.

دقّت در فهم احادیث، تبیین فصلهای تاریخی و سیرة اهل بیت‏علیهم‏السلام و تسلّط بر فنّ مناظره و استدلالهای متین، تبحّر وی را در علم كلام و تاریخ برای مخاطبان، كاملاً آشكار می‌سازد.

ندای تقریب

از مهم‌ترین روشهای اربلی در تنظیم و ترتیب «كشف الغمه»، احترام به آرا و افكار اهل تسنّن و تقدیم منابع آنان ـ در استنادات فضایل و مناقب اهل بیت‏علیهم‏السلام ـ بر روایات شیعی است و این جهت، در پذیرش كتاب و محتوای آن برای اهل سنّت دارای اهمیت ویژه‌ای است.

علاّمة شعرانی‏رحمه‏الله در این‌باره می‌گوید: «كتاب كشف الغمه چون شامل اخبار عامه و خاصه است در مناقب ائمة اثنا عشر‏علیهم‏السلام و عبارات آن در غایت فصاحت و مشتمل بر اشعار نیكو [است]؛ و از آنچه بر طبع گران آید و ذوق سلیم را ناگوار باشد و از اخبار بی‌اسناد و از توهین و سب، نسبت به علمای عامه و لعن و طعن آنان خالی است و بسیار از آنها به تكریم نام می‌برد؛ مثلاً: صدیقی الفاضل فلان الحنبلی و یگانه روزگار در فضل و علم ابوعثمان جاحظ، و... .‌»

آری، یكی از مهم‌ترین امتیازهای «كشف الغمة» آزاداندیشی و دوری از هرگونه تعصّب خشك و تندروی است. مخالف و موافق شیعه بر این كتاب به دیده احترام می‌نگرند و از منابعی است كه در 8 قرن گذشته، علمای اسلام بدان استناد كرده‌اند؛ بدون اینكه غبار فراموشی آن را فرا گیرد. علت آن، این است كه اربلی در كتاب خود، گذشته از اینكه از منابع معتبر اهل سنّت به صورت گسترده بهره می‌گیرد و استدلالهای خود را مستحكم‌تر می‌كند، از علما و بزرگان و حتّی خلفای آنان به احترام نام برده و نوعی ادب و اخلاق اسلامی را رعایت می‌كند. این روش، بدین‌خاطر برگزیده شده است تا اگر خواننده‌ای از اهل سنّت به این منبع مراجعه كرد، مؤلّف را به تعصّب، عناد و تندروی متّهم نكند و از مطالعة كتاب آزرده نشود.

مرحوم اربلی در تمام بخشهای كتاب سعی می‌کند نخست، فضایل و مناقب هر معصوم‏علیهم‏السلام را از منابع مورد قبول اهل سنّت، بیان، و سپس به احادیث و روایات شیعی استناد كند. او به این وسیله، سخن حقّ را از زبان مخالفان آن بیان كرده، آنان را از انكار باز می‌دارد. دو نمونه از استنادهای اربلی را در این‌باره می‌آوریم:

1. راوی در باب فضیلت بنی‌هاشم، پس از نقل سخنانی از ابی‌عثمان عمرو بن جاحظ ـ كه چكیدة دو رسالة وی است ـ می‌گوید:

«ابن‌جاحظ از نامداران جهان اسلام و از افرادی است كه در فضل، علم، هوشیاری و اطّلاعات گسترده و آشنایی [او] با دقیق‌ترین مسائل ریز و درشت، تردیدی وجود ندارد. وی شیعه هم نبوده است تا متّهم شود؛ بلكه فردی عثمانی و مروانی است. تألیفات فراوان وی، شاهد این حقایق است؛ امّا با همة اینها در دو مسئله خویش با استدلالهای قرآنی و برهانی، فضیلت خاندان بنی‌هاشم و برتری امیرمؤمنان، علی‏علیه‏السلام را با وجوهی انكارناپذیر اثبات می‌كند؛ به گونه‌ای كه هیچ تردیدی در مخاطب باقی نمی‌گذارد و حقیقت، مانند صبحِ روشن بر وی آشكار می‌شود. اگر اعتقاد وی هم، چنین بود، چه بهتر؛ امّا به یقین طبق گواهی آثارش او این اعتقاد را قبول نداشت؛ بلكه خداوند متعال، زبان او را به اظهار حق ناطق كرد تا حجتی بر وی در دنیا و آخرت باشد... .‌» (1)

2. اربلی، خطبة حضرت فاطمة زهرا‏علیهاالسلام، را كه در نوع خود بی‌نظیر است و از جهات متعددی برای اثبات حق، گویاترین و محكم‌ترین سند است، از افراد معتبر اهل تسنّن به روایت عمر بن شبّه از كتاب «السّقیفة عن عمر بن شبة» تألیف ابی‌بكر احمد بن عبدالعزیز جوهری نقل می‌كند، و در آنجا می‌گوید:‌عمر بن شبّه در وثاقت نقل و صدق حدیث در میان اهل سنّت معروف است. (2)

سخنی با اهل سنّت

اربلی هنگامی كه برای تنظیم و تكمیل «كشف الغمه» به منابع اهل سنّت مراجعه می‌كند به غیر از مناقب حضرت علی‏علیه‏السلام و امام حسن و امام حسین‏علیهما‏السلام، دربارة سایر ائمه‏علیهم‏السلام با كمبود مطلب مواجه می‌شود. او متوجّه می‌شود كه آگاهان آنان نیز در این‌باره سهل‌انگاری كرده‌اند. به این سبب با ابراز شگفتی و اظهار تأسّف از این همه بی‌مهری به ائمة هدی‏علیهم‏السلام می‌گوید:

«چگونه از منظر دانشمندان اهل سنّت نام، یاد، شرح حال، سخنان و حسب و نسب آن گرامیان پوشیده مانده است؟! در حالی [كه] آنان در طول تاریخ تلاش می‌كرده‌اند، اسامی و سخنان ناقلان اخبار، اشعار و امثال را در كتابهای مفصل خود بگنجانند، حتّی نام و گفتار و حركات مجانین، آوازه‌خوانها، لطیفه‌گویان، افسانه‌پردازان، بذله‌گویان و سایر صنفهای عرب، در متن تألیفات وتواریخ قید شده است؛ حتّی از افرادی كه فقط یك بیت شعر و یا یك ضرب‌المثل گفته‌اند، به توضیح و تفصیل سخن رانده و دربارة آشنایی با ابعاد و نسبت اصوات آوازه‌خوانان و مغنّیان به بحث نشسته‌اند؛ امّا بسی شگفتی و تأسّف است كه مؤلفان و قلم‌پردازانی كه با آن همه حرص و ولع، این حوادث و نكات غیرمهم را ثبت كرده‌اند، دربارة طایفه‌ای از عرب سخن به میان نمی‌آورند كه جدّ آنان رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله، پدرشان وصی پیامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله، مادر آنان فاطمه‏علیهاالسلام و مادر‌بزرگشان خدیجه‏علیهاالسلام و داییهای آنان طیب، طاهر، قاسم و عمویشان جعفر طیار است و قرآن به پاكی و طهارت آنان شهادت داده و رسول اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله بر دوستی و مودّت آنان تشویق و امر كرده است.

من به چشم خود مشاهده كردم كه در زمان ما قضات و مدرسان آنان، زیارت امام موسی بن جعفر‏علیهما‏السلام را نمی‌پسندیدند و برای ما جایز نمی‌شمردند و هرگاه همراه آنان بودیم و در سر راه به زیارت آن حضرت مشرّف می‌شدیم، آنان بیرون توقف و بعد با ما مراجعه می‌كردند. این در حالی بود كه خود آنان به زیارت قبور صوفیه و برخی قبور ناشناخته می‌رفتند. ما از هواهای نفسانی به خداوند متعال پناه می‌بریم.‌» (3)

ترجمه‌ها و تعلیقه‌های كشف الغمه

كتاب پرارج «كشف الغمه» از همان روزهای تألیف، توجّه عالمان دینی، دین‌پژوهان و متفكران اسلامی را به خود جلب كرد. وجود ترجمه‌ها و تعلیقات متعدد، از این واقعیت حكایت دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌كنیم:

1. «محراب‌القلوب» از علی بن فیض اربلی در ترجمة كشف الغمة؛ (4)

2. ترجمة ابوسعید حسن بن حسین سبزواری بیهقی؛

3. ترجمة علی بن حسن زواره‌ای صاحب تفسیر «ترجمة الخواص»؛

او از اساتید مولی فتح الله كاشانی، صاحب تفسیر منهج الصادقین است. زواره‌ای، ترجمة كشف الغمه را در سال 938، به زبان فارسی به سامان رسانده و به امیر قوام‌الدین محمّد، تقدیم داشته است. وی این ترجمه را به نام «المناقب» منتشر كرده است. این ترجمه با مقدمة میرزا ابوالحسن شعرانی در 3 جلد چاپ شده است؛

4. تعلیقات ابراهیم بن علی كفعمی (صاحب مصباح) بر كشف الغمه؛

5. تعلیقات سید هاشم رسولی محلّاتی.

مؤلف كشف الغمه

اربلی در اوایل قرن هفتم در شهر اربل (5) به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلات و كسب علوم رایج عصر خویش نزد اساتید فن و نخبگان آن دوران، به ترویج فرهنگ اسلام پرداخت. وی در فن نگارش، شعر و ادب، توجّه عالمان دانش‌دوست و حاكمان عالم‌پرور را به خود جلب كرد. در دوران جوانی و اواخر خلافت حكمرانان بنی‌عبّاس در زادگاه خویش به فن كتابت و نویسندگی اشتغال داشت و پس از آنكه هلاكوخان مغول بر شهرهای اسلامی، از جمله بغداد استیلا یافت و حكومت بغداد به دست خاندان با كفایت و دانش‌دوست جوینی افتاد، علی بن عیسی اربلی نیز به آنان پیوست و تا اواخر عمر در «دیوان انشاء» [اداره اسناد رسمی و مكاتبات دولتی] با آنان، به‌ویژه عطاء الملك جُوینی، معروف به علاء الدین همكاری نزدیك داشت.

اربلی در دوران زندگی خویش با دانشمندان بزرگ اسلامی، همچون: خواجه نصیر‌الدین طوسی، سید رضی‌الدین علی بن موسی بن طاووس، یوسف بن مطهّر حلی (پدر علّامه حلّی) و حسن بن یوسف بن مطهّر حلی (علّامه حلّی) معاصر و مرتبط بود. همچنین مردان سیاست و وزارت در عصر خود، از جمله ابن‌علقمی (6) وزیر دانش‌دوست و شیعه در اواخر حكومت عبّاسیان، عطاء‌الملك جوینی و برادرش شمس‌الدین به وی توجه داشتند. او در سال 693 ق وفات یافت.

علّامه امینی صاحب الغدیر دربارة او می‌نویسد:

«اربلی یكی از دانشمندان و نوابع كم‌نظیر جهان اسلام است كه با داشتن دانش سرشار و معلومات چشمگیر در قرن هفتم درخشید. او در زمرة بزرگ‌ترین علمای علم ادب پیش از خود قرار دارد. با این حال، او یكی از سیاست‌پردازان عصر درخشان خود بود؛ چنان‌كه وی حقیقت فقه و حدیث را آشكار و سنگرهای مذهب را حمایت كرد. كتاب ارزنده‌اش «كشف الغمه»، بهترین اثری است که دربارة تاریخ پیشوایان دین، نشان‌دادن فضایل آنان و دفاع از حریمشان و دعوت به سوی آنان نوشته شده است. این كتاب، دلیل قاطع بر دانش زیاد، مهارت در حدیث، ثبات در مذهب، نبوغ درادب و مهارت در شعر این دانشمند تواناست.‌» (7)

فضل بن روزبهان شیرازی شافعی، از عالمان اهل سنّت نیز در «ابطال الباطل» دربارة شخصیت ایشان می‌نویسد: «علمای امامیه اتّفاق نظر دارند كه علی‌بن‌عیسی از بزرگ‌ترین عالمان آنها است. هیچ‌گاه غبار فراموشی، آثار وی را نمی‌پوشاند و كهنگی و پوسیدگی بر آن عارض نمی‌شود. او دانشوری قابل اعتماد است كه نقلهای وی را با اطمینان خاطر می‌توان پذیرفت.‌» (8)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). كشف الغمة، علي بن  عيسي اربلي، نشر بني هاشمی، ج 1، ص 39 و 48.

(2). تهذيب التهذيب، شهاب الدين بن حجر عسقلاني، دارالفكر، ج7،‌ ص405.

(3). كشف الغمه، ج 1، ص 5.

(4). الذريعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، دار الاضواء، ج 20، ص 147.

(5). اِربِل يكي از شهرهاي شمالي عراق در نزديك موصل و منطقه‌اي كردنشين است و امروزه به آن اربيل گفته مي‌شود.

(6). ابوطالب مؤيدالدين محمّد بن علقمي آخرين وزير دولت بني‌عبّاس بود. وي 14 سال در سمت وزارت به جامعه اسلامي، به ويژه شيعيان، خدمات شايان كرد. او سياستمداري شيعي مذهب، عدالت‌پرور، فرهنگ‌دوست، اهل تحقيق و تفكر، خوشنويس و مروج علم و مكتب بود. وي در سال 657 ق ـ يك سال بعد از فتح بغداد توسط هلاكو خان مغول ـ در همان شهر درگذشت.

(7). الغدير، علامه اميني، دارالكتب العربي، ج 5، ص 452.

(8). مقدمه كشف‌ الغمة

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:44

شیعه‏ شناسى و پاسخ به شبهات

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، تألیف: علی اصغر رضوانی، دوجلد، نشرمشعر، قم، چاپ دوم، بهار 1384ش.

این كتاب، مطالب مربوط به تشیع را از منابع متعدد، گردآوری كرده است.

از آنجا كه بیشتر مبلّغان، منابع مفصّل كلامی همچون «الغدیر‌» را در اختیار ندارند و یا فرصت وافی مطالعه مآخذ را ندارند، این اثر می‌تواند به عنوان حلّال بسیاری از شبهات، كنار دست آنان باشد.

بررسی و ارزیابی این اثر را به وقت دیگری موكول می‌كنیم و به گزیده مختصری از دو مبحثِ آغازین كتاب، بسنده می‌كنیم.»مُشك آن است كه خود ببوید، نه آنكه عطار بگوید.»

این كتاب در دو جلد و جمعاً دارای 1350 صفحه، شامل مباحث ذیل است:

جلد اول

شیعه شناسی، شامل: تاریخ شیعه، رافضی، عبدالله سبا؛

اعتقادات، شامل: توحید و شرك، تبرّك، توسّل، استمداد، قسم و نذر؛

صفات الهی، شامل: رؤیت خدا، تجسیم، بداء؛

نبوت، شامل: سهوالنبی، ایمان اجدادپیامبرصلی الله علیه وآله، صلوات؛

قرآن، شامل: تحریف ناپذیری، مصحف امام علی علیه السلام، مصحف فاطمه علیها السلام؛

امامت، شامل: اكثریت، بیعت، شوری، اجماع، عهد، وراثت؛

صفات امام، شامل: عصمت، برتری، جانشینی، غلوّ، اطاعت از ستمگر؛

امام علی علیه السلام، شامل: نصب امام علیه السلام، غدیر، برتری امام علیه السلام بر سایرین، ایمان حضرت ابوطالب، خواستگاری امام علیه السلام از دختر ابوجهل.

جلددوم

اهل بیت علیهم السلام، شامل: مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام، آیه تطهیر، حدیث ثقلین، ولایت تكوینی؛

مهدویت، شامل: در عصرحاضر، مهدویت عامل وحدت، ولادت او از نظر اهل سنّت، فلسفه غیبت، رجعت؛

مرگ و معاد، شامل: حیات برزخی، زیارت أهل قبور، بنابر قبور، مسجدسازی و روشن كردن چراغ نزد قبور، شفاعت؛

احكام، شامل: اذان، تثویب، شهادت به ولایت در اذان، كیفیت نماز، نماز تراویح، نماز كنار قبور، خان الاَمین، تكتّف، متعه حج، ازدواج موقت؛

وهابیت، شامل: سلفی گری، افكارابن تیمیه، وهابیان؛

حكمتها، شامل: فلسفه دعا، عزاداری، گریه، سجده بر تربت، لعن؛

متفرقّات، شامل: سنّت و بدعت، حصراجتهاد، مراسم جشن، تقیه.

گفتنی است كه برای پاسخ گویی به شبهات، مطرح كردن برخی مبانی و مباحث كلّی عقیدتی نظیر: پیدایش شیعه، توحید و شرك، صفات الهی، معنای امامت و... ضروری است و این اثر، همین روش را در پیش گرفته است. مطالب این كتاب به منابع فراوانی مستند است.

شیعه

«شیعه‌» در لغت، دو معنا دارد:

الف. به معنی دو فرد یا گروهِ همآهنگ در عقیده یا عمل، (1) مثل: «وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیم»؛ (2) «و از شیعیان نوح علیه السلام، ابراهیم علیه السلام بود.»

حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت و همآهنگ با حضرت نوح علیه السلام بود، نه صرفِ پیرو.

ب. به معنی پیرو، (3) مثل: «وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلی حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَینِ یقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَهذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ...‌» (4) ؛ «و موسی هنگام بی خبری مردم، وارد شهر شد و در آن، دو مرد را یافت: یكی از گروه خویش و دیگری از دشمنش كه با هم كارزار می‌كردند. آن كه از پیروان او بود، در برابر آن كه از دشمنش بود، از موسی یاری خواست... .»

و «شیعه‌» در اصطلاح علم كلام، به كسانی گفته می‌شود كه از امام امیرالمؤمنین علیه السلام پیروی می‌كنند و او را بر دیگر صحابه مقدّم می‌دارند. آنان بر این عقیده اند كه طبق خواست خدای تعالی و وصیت پیامبراكرم صلی الله علیه وآله علی علیه السلام به امامت منصوب شده است. (5)

تشیع

«تشیع‌» در لغت یعنی «پیروی، یاری كردن، ولایت و رهبری كسی را پذیرفتن.» (6)

و «تشیع‌» در اصطلاح تنه اصلی اسلام راستین است كه تصریحات قرآن كریم و پیامبرخداصلی الله علیه وآله را درباره وصایت و امامت پس از پیامبرصلی الله علیه وآله و نیز مرجعیت دینی و علمی امامان معصوم علیهم السلام را نادیده نگرفت و پس از پیامبرصلی الله علیه وآله نه فریب گوساله‌های سامری را خورد و نه فریفته زرق و برق دنیوی طاغوتها گشت و نه تهدیدها، كشتارها و یا تطمیعهای حاكمان اموی، عباسی و... توانست آنان را نابود كند.

واژه «شیعه‌» در عصر پیامبرخداصلی الله علیه وآله بر پیروان پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام اطلاق می‌شده است؛ گرچه شكل گیری و نضج یافتن كامل اصطلاحات سنّی و شیعی، مربوط به دوران قرون بعد از آن است كه دو فرقه عمده مسلمانان از یكدیگر جدا و در برابر هم شاخص شدند.

جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: نزد رسول خداصلی الله علیه وآله بودیم كه علی علیه السلام وارد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «قسم به كسی كه جانم به دست اوست! به راستی كه این [علی] و شیعیان او قطعاً كسانی هستند كه روز قیامت به فوز بهشت و سعادت نائل خواهند شد.‌» (7)

امام علی علیه السلام می‌فرماید: رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمود: «تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.» (8)

این مضمون را 34 تن از بزرگان اهل سنت نقل كرده اند. (9)

صفحه 33 تا 122 جلد اولِ این اثر، درباره پیدایش و ظهور شیعه و مواضع آنان در طول تاریخ است كه به اشارتی از آن اكتفا می‌كنیم. گفتنی است كه نویسندگان با انصاف، به شكل گیری تشیع در عصر رسالت و وصایت، تصریح دارند؛ (10) ولی مخالفان شیعه می‌كوشند شیعه را شاخه‌ای انحرافی و نو ظهور جلوه دهند، به ویژه وهّابیان معاصر هر چه دلخواهشان بوده یا به خواب و خیالشان رسیده است در بیان پیدایش شیعه مطرح كرده اند و آن را دست پرورده یهود، فارسیان مجوسی و یا پیدا شده از افكار عبدالله سبأ و... قلمداد كرده اند.

جوهره اصلی دو فرقه مهمّ شیعه و سنّی در این است كه شیعه، اسلام و قرآن را زنده و جاوید و امامت را بسان نبوت، امری الهی می‌شناسد و نیز مرجعیت علمی و دینی و تبیین و تفسیر دین و قرآن را ممنوع و یا منحصر به عصر نبوی صلی الله علیه وآله نمی‌داند.

همچنین شیعه امروز، رؤسای جمهور و پادشاهان ستمگر و فاسق و حتی كافر را مصداق اولی الأمر وواجب البیعة والاطاعة نمی‌شناسد.

ولی اهل سنّت، به «امامت‌» عقیده ندارند و همانند هر فرد دیگری انسانی در گوشه و كنار دنیا، از زمامداران پیروی می‌كنند.

رافضی

نویسندگان سنی ظهور شیعه را پس از سقیفه یا قتل عثمان یا كربلا، و یا ناشی از افكار ایرانیان، یا عبدالله سبا و یا... می‌دانند و یا آنان را رافضی می‌نامند و درباره وجه تسمیه و علل پیدایش رافضی‌ها هرچه بخواهند، می‌بافند. عجیب آنكه بیش از هزار و پانصد نفر راوی رافضی مورد قبول فریقین وجود دارد و از همین رافضی‌های كذایی حدیث نقل می‌شود. (11)

«رافضه‌» از ریشه «رفض‌» به معنای ترك و رهاكردن چیزی است و در اصطلاح اهل كلام به سه م عنا به كار رفته است:

الف. درباره معتقدان به امامت انتصابی و منكران خلفاء نخستین.

ب. درباره معتقدان به برتری و افضلیت امام علی علیه السلام و نصّ در موضوع امامت.

ج. اظهاركنندگان دوستی و مودت اهل بیت علیهم السلام، نظیر محمدبن ادریس شافعی در اشعارش.

در عصر اموی و عباسی شیعه را «رافضی‌» و مستحقّ انواع شكنجه‌ها و محرومیتها می‌دانستند. ابن ابی عاصم، چند روایت جعلی در مذمّت رافضی‌ها نقل كرده است كه دانشمندان سنّی آنها را جعلی و ضعیف می‌شمارند؛ (12) البته شیعه، پیروی از سران ستم را ترك و رفض می‌كند و این باعث افتخار همیشگی است.

توحید و شرك

وهّابیان، دیگر مسلمانان و به ویژه شیعیان را متهم به كفر و شرك می‌كنند و خود را موحّد می‌خوانند. از این رو، ناچاریم مفهوم و مصداق توحید و شرك را بیان كنیم. گفتنی است كه كشتار شیعیان در افغانستان - به خصوص در دوران طالبان - و انفجارهای پاكستان و عراق، ناشی از همین تفكّر است؛ زیرا از دیدگاه آنان مال، خون و عِرض و ناموسِ كسی كه مشرك قلمداد كنند، احترامی ندارد.

«بن باز‌» مفتی سابق عربستان، مكرر، كارهای مسلمانان را از مصادیق شرك می‌شمرد. به این نمونه‌ها نگاه كنید:

«هر كس بگوید: یا رسول الله! یانبی الله! یامحمد! به فریادم برس! مرا دریاب!... گمراهان را هدایت فرما! یا امثال اینها، برای خدا شریك در عبادت قرار داده و پیامبر را پرستیده است...» (13)

«در نماز اقتدا به مشركان جایز نیست، از جمله آنان كسانی اند كه به غیر خدا استغاثه می‌كنند؛ زیرا استغاثه به غیر خدا از اموات، بتها و جنّ و غیر اینها از انواع شرك است... .» (14)

«قسم به كعبه یا غیر كعبه از مخلوقات جایز نیست.‌» (15)

«صدا زدن مرده و استغاثه به او و طلب مدد از او، همگی از مصادیق شرك اكبر و همانند بت پرستی است؛ بتهایی بسان لات و عُزّی و منات.» (16)

و چنین اتهامهایی هرروزه از رسانه هایشان منتشر می‌شود.

توحید

«توحید‌» به معنی یكتادانستن خدا، اساس دعوت همه پیامبران و مورد قبول و وفاق همه مذاهب اسلامی است. همچنین همگی از شریك قرار دادن برای خدا بیزارند. مهمّ آن است كه مفهوم توحید و مصداقهای شرك را چگونه و چه بدانیم.

خدایی كه وهابیان می‌شناسند با خدای دیگر مسلمانان، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

عقیده ما

ما به یكتاپرستی در همه ابعاد، ایمان و اعتقاد داریم، از قبیل:

1. توحید در الوهیت: تنها خداوند است كه مستحق پرستش است و دارای همه كمالات، بلكه سرچشمه همه خوبیها و كمالات است و از تمامی عیوب و نقائص منزّه است: «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ‌» (17) ؛ «معبود شما خداوند یگانه است.»

2. توحید در خالقیت: خالقِ مستقل، تنها یكی است و غیر او در اصل پیدایش و در ادامه بقاء و در همه چیز، نیازمند به او و مطیع اراده اوست:«قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی ءٍ»؛ (18) «بگو خدا خالق همه چیز است.»

نكته

خداوند از طریق واسطه‌ها و وسائل نیز به مخلوقاتش فیض می‌رساند؛ مثلاً به وسیله درخت، میوه می‌آفریند و به وسیله ازدواج نوزاد خلق می‌كند و به وسیله ابرباران نازل می‌فرماید، اما مهّم اراده و مشیت خداست كه همه كاره است. همچنین به وسیله فرشتگان، رزق و علم و... می‌رساند و تدبیر برخی امور را به عهده آنان وامی گذارد: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»؛ (19) «و فرشتگان تدبیر كننده امور‌» و نیز به اولیاء الله، قدرت و امكاناتی می‌دهد تا به اذن او كارهای خارق العاده و معجزاتی اظهار كنند.

حضرت عیسی علیه السلام پرنده‌ای بیافریند و... . : «أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیكُونُ طَیراً بِإِذْنِ اللَّهِ‌» (20) ؛ « [عیسی:] من از گل چیزی به شكل پرنده می‌سازم. سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا پرنده‌ای می‌گردد.‌» نكته اساسی اینجاست كه در تمام كارهای عادی و یا معجزه و حتی فكر و اراده نویسنده و خواننده، همه و همه به اذن خداست.

اگر آنی كند نازی                                                                      فرو ریزند قالبها

مثال: همان گونه كه روشن بودن وسائل برقی اتاق شما در عین احتیاج به ابزار و آلات وابسته به اراده شماست و هنگام خروج یا خواب با یك مشیت و اراده، آنها را خاموش می‌كنید، همه هستی نیز به مشیت خدا و تحت اراده اوست.

3. توحید در ربوبیت: اداره كننده و پرورش دهنده همه هستی فقط خدا است. و هر كس كه هر كاری یا شأنی دارد، از جمله اولیاء و انبیاءعلیهم السلام، همه و همه به اذن و اراده او هستند و ربوبیت و اراده او در همه جا جاری است و هیچ چیز، حتی بالاترین موجود همچون انسان كامل، از تحت اراده او خارج و یا مستقل نیست: «الْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعالَمِینَ.‌»

متأسفانه، گوساله پرستان، یك گوساله را در برابر خدا مستقل می‌شناسند، ولی وهابیان، تمام مخلوقات را در برابر خدا مستقل می‌دانند. از این رو، كارهای اولیاء الله را شرك می‌پندارند.

اساتید بزرگ از علامه طباطبائی رحمه الله نقل می‌كنند: «هیچ مكتب و مذهب خرافی را شرك آلودتر و تاریك‌تر و ظلمانی‌تر از وهّابیت نیافتیم؛ زیرا ما سوی الله را مستقل از خدا و یدالله را مغلوله به حساب می‌آورد و اراده خدا را محدود می‌پندارد. از این رو، مشرك تلقّی می‌كند.» (21)

4. توحید در عبادت: تنها خدا را باید پرستید.

عبادت در لغت، یعنی مطلق خضوع، خشوع و اظهار ذلّت و اطاعت؛ (22) ولی در اصطلاح اسلامی، معنای ویژه‌ای دارد، مثل: «صلاة‌» كه در لغت به معنی هر گونه دعاست و در اصطلاح اسلامی، شكل ویژه‌ای از عبادت است.

عبادت در اصطلاح اسلامی و نصوص قرآن و حدیث دو ركن دارد: اول، خود آن فعل، نمودار خضوع و كرنش باشد.

دوم، فاعل، به انگیزه پرستش و با عقیده به الوهیت و ربوبیت انجام دهد، نه به انگیزه احترام معمولی. قرآن كریم انگیزه شرك آلود را این گونه معرفی می‌فرماید: «الَّذِینَ یجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ‌» (23) ؛ «آنان كه با خدا، خدایی دیگر گرفتند، به زودی خواهند دانست [كه در چه جهل و اشتباهی بوده اند] .»

یعنی به صورت مستقل، چیزی را در برابر خدا قرار دادند.

«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیكُونُوا لَهُمْ عِزًّا‌» (24) ؛ «و [مشركان خدای یكتا را رها كرده اند و] برای دستیابی به عزّت دنیوی إله‌ها و بتهایی را گرفتند.»

شرك

شرك در لغت، یعنی نصیب و در اصطلاح قرآنی، در برابر «حنفیت‌» به كار رفته است. حنفیت یعنی مایل شدن از كژ راهه شرك به سوی صراط مستقیم توحید: «وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِینَ‌» (25) ؛ «به جانب دین حنیف [و آیین پاك توحید] رو آور و هرگز لحظه‌ای از مشركان مباش!»

انواع شرك

شرك یا مربوط به عقیده است یا به عمل. شرك عقیدتی به معنی شریك قرار دادن برای خدا در الوهیت، خالقیت و ربوبیت است. و شرك عملی دو گونه است: شرك جَلی، مثل بت پرستی و شرك خفی، مثل ریا و هوا پرستی و شرك در عبادت و اطاعت. اقبال لاهوری گوید:

آدم از بی بصری بندگی آدم كرد                                             گوهری داشت، ولی نذر قباد و جم كرد

یعنی در خوی غلامی زسگان پست‌تر است                               من ندیدم كه سگی نزد سگی سر خم كرد

تمام مسلمانان، سه گانه پرستی (تثلیث) ، دو گانه پرستی (ثنویت) و هر گونه شرك ورزی را رد می‌كنند.

وثنیت و بت پرستی

از دیرباز تاكنون، برخی از مردم نادان، انواعی از مخلوقات خدا را پرستیده و آنان را به صورت مستقل از خداوند، منشأ اثر دانسته و سعادت، رزق و روزی و امنیت خویش را مرهون پرستش بت دانسته اند.

انگیزه بت پرستی

انگیزه‌های بت پرستی زیاد است، ولی می‌توان در سه مورد عمده خلاصه كرد:

1. عقیده به تعدّد آفریدگار؛ مثلاً بودائیان به خدای چند ضلعی یا دارای چند مظهرِ مستقل با نامهای ذیل عقیده مندند: 1. برهما (خدای آفریدگار) ؛ 2. فیشنو (نگه دارنده) ؛ 3. سیفا (خدای نابود كننده) .

و مثلاً مسیحیت به خدای پدر، پسر (مسیح علیه السلام) و روح القدس (جبرئیل) معتقدند.

و یا زردشتیان كه در كنار اهورامزدا، به دو منشأ اثر به نامهای یزدان و اهریمن عقیده دارند. در هر حال، منشأ چند گانه پرستی، عقیده ذهنی آنان است.

2. تصوّر دوری خالق از مخلوق، برخی را به این عقیده كشانیده است كه جنّ، فرشته، ارواح و... را واسطه و یا باب و دربان دستگاه ربوبیت بپندارند و خداوند تعالی را غیر قابل دست رس یا بسیار دور بدانند كه از نیازمندیهای ما بی خبر است و در استمداد از او نیازمند این واسطه‌ها هستیم.

قرآن كریم، برای نجات ما از چنین پندارهایی، در چند آیه با تعبیرهای گوناگون تأكید می‌فرماید كه خدا نزدیك است و حاجب و حجاب و دربان ندارد، مثل: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ‌» (26) ؛ «و ما از رگ گردن به او نزدیك تریم.»

«وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ‌» (27) ؛ «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم.»

«وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ‌» (28) ؛ «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند، [بگو] من نزدیكم، دعای دعا كننده را چون مرا بخواند، پاسخ می‌دهم.»

«قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یعْلَمْهُ اللَّهُ‌» (29) ؛ «بگو آنچه در دل دارید، اگر پنهان یا آشكارش كنید، خداوند آن را می‌داند.»

«ما یكُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ‌» (30) ؛ «هیچ راز گویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد، مگر آنكه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن، مگر آنكه او ششمین آنهاست... .»

3. این تصوّر كه خدای تعالی تدبیر امور آفرینش را به بتها واگذار كرده و خود نقشی ندارد. و به عبارتی، خدای تعالی را نظیر دولتمردان زمینی پنداشتند كه هر وزیری، كاری را عهده دار می‌باشد و بتها را مستقل، مختار و فعّال مایشاء می‌دانستند و برای هر بخشی یك اله در نظر می‌گرفتند؛ مثلاً اله دریا، اِله دشتها، إله این وادی و آن بیابان، إله باران، اله امنیت یا جنگ و زلزله، و هدفشان از عبادت بتها جلب منفعت و دفع ضرر و شرّ آنها بود، عادت انسان به محسوسات و سر و كار داشتن با امور مادّی، در این گرایشها بسیار اثر گذار بود.

قرآن كریم برای نجات انسان از این خرافات، تأكید می‌فرماید كه تدبیر همه كارها و ربوبیت همه چیز و همه كس، به دست خداست:

«ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یدَبِّرُ الأَْمْرَ‌» (31) ؛ «سپس خداوند بر تخت [قدرت] قرار گرفت و به تدبیر كار [جهان پرداخت.»

و به آنان كه اجرام و ستارگان را مدبّر می‌دانستند؛ چنان كه برخی «شعری‌» دورترین ستاره نسبت به زمین را می‌پرستیدند، می‌فرماید: «وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْری « (32) ؛ «و اینكه اوست پروردگار ستاره شِعری.»

و تعبیر «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَرَبِّ الأَْرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ‌» (33) ؛ «پس سپاس، ویژه خداست كه ربّ آسمانها و ربّ زمین و ربّ جهانیان است.‌» كامل‌ترین و جامع‌ترین بیان است كه دیگر جایی برای قلمرو غیر باقی نمی‌گذارد.»غیرتش، غیر از میان برداشت.»

نكته اساسی

جریان و سریان اراده الهی در همه هستی به این معنا نیست كه بی واسطه كارها را انجام می‌دهد؛ چنان كه امام صادق علیه السلام فرموده اند: «أَبَی اللَّهُ أَنْ یجْری الْاشیاءَ إِلاَّ بِالاَسْبابِ (34) ؛ خداوند ابا و امتناع دارد كه كارها را بی اسباب و ابزار انجام دهد.»

مثلاً میوه را با درخت، فرزند را با والدین، باران را با ابر و... ایجاد می‌كند. نكته اساسی اینجاست كه این واسطه‌ها، و به تعبیری مظاهر فعل و فیض الهی، از خود هیچ استقلال و اختیاری ندارند و همه كاره اراده خداست؛ خواه به آن تصریح شود، همچون برخی معجزات حضرت عیسی علیه السلام كه می‌فرماید: مرده را زنده می‌كنم، برخی بیماریهای لاعلاج را درمان می‌كنم «به اذن الله‌» و خواه تصریح نشود، مثل كارهای سایر اولیاء الله و یا اسباب مادّی و عادّی.

تمامی این اسباب در طول قدرت و اراده الهی است، نه به گونه‌ای مستقل و در عرض آن. عرفا گویند: «همه اینها تجلیات فیض و فعل خدا و مظاهر خالقیت، رازقیت و فیاضیت اوست.»

پس اگر فرشتگان در شب قدر نازل می‌شوند و در محضر حجّت خدا امور یكساله ما را تنظیم می‌كنند، همه به اذن پروردگارشان (35) می‌باشد. یا اگر درباره فرشتگانی قرآن می‌فرماید: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً‌» (36) ؛ «آن فرشتگانی كه تدبیر امر را بر عهده دارند.» همه و همه به اذن و اراده اوست و از خود استقلالی نداند.

از آنجا كه تمامی ذرّات هستی، لشكر و سرباز خدا هستند، نقش اولیاء الله یا فرشتگان و یا جمادات كه همه به اذن الهی و واسطه فیض هستند، گاهی نادیده گرفته می‌شود و فعل به خدا مستند می‌گردد، حضرت ابراهیم علیه السلام با آب، سیراب می‌شود و با خوراك سیر می‌گردد و با دارو شفا می‌یابد، ولی در عین حال در معرفی پروردگار خود می‌فرماید: «وَالَّذِی هُوَ یطْعِمُنِی وَیسْقِینِ * وَإِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ‌» (37) ؛ «همان كه به من می‌خوراند و می‌نوشاند و چون بیمار شوم، اوست كه بهبودی‌ام می‌بخشد.»

شرك در نظر وهابیت

وهابیان هر گونه توجّه، توسّل، احترام و عنایت به پیامبران، اولیاء اللّه و... را پرستش غیر خدا می‌انگارند و شرك می‌شمرند.

گویی ماسوی اللّه، از خود استقلالی دارند و در برابر خدا عرض اندام می‌كنند.

اگر از آنان بپرسیم: مواردی كه نزد همه مسلمین از مسلّمات است، نظیر توسّل به پیامبرصلی الله علیه وآله، (38) توسّل برادران یوسف علیه السلام به پدرشان برای استغفار، (39) استلام حجر الاسود، تأثیر پیراهن حضرت یوسف علیه السلام، عصای حضرت موسی علیه السلام، خاتم حضرت سلیمان علیه السلام و... از چه مقوله‌ای است؟ آیا عین خداست یا غیر از خداست؟ در فرض دوّم، آیا شرك است و در عین حال جایز است یا مصداق شرك نیست؟ و اگر نیست، چرا منحصر به همین چند مورد باشد و...؟ معلوم است كه آنان جواب منطقی و عقلانی ندارند؛ زیرا عقل و فلسفه و منطق را قبول ندارند. تنها پاسخ آنان، سیره بزرگان است و گویند: چون پیامبرصلی الله علیه وآله چنین كرد، پس جایز است.

باید پرسید: آیا شرك هست و جایز؟ آیا خدا به فحشاء و منكر امر می‌كند؟ (40) آیا پیامبران علیهم السلام مروّج شرك اند؟ (41)

بارها در عیدها، بزرگ‌ترین عالمان وهّابی صف می‌كشیدند و دست و صورت و... پادشاهان سعودی، مثل: ملك فیصل، خالد و فهد را می‌بوسیدند. باید پرسید: آیا اینان خدا هستند یا غیر خدا؟ این اعمال چه توجیهی دارد؟

راه حل

اعتقاد به قدرت و سلطه برای غیر خدا دو گونه است: یك وقت موجودی چون بت را مستقل می‌شماریم كه بدون شك، شرك می‌باشد و گاهی برای موجودی چون اولیاء الهی، مساجد و مشاهد مكرمه و اشیاء متبرك، هیچ شأن مستقلی قائل نیستیم و آنان را به اذن الله و در مسیر اجراء مشیت خدا و مظهر فیض الهی با مجوّز شرعی و عقلی می‌دانیم.

در این صورت، كار انبیاء و اولیاء و سایر وسائط فیض، كار خدا خواهد بود و از این رو، دست ولی خدا می‌شود «یداللّه»، گوش او «اُذُن اللّه‌» و چشم او «عین اللّه‌» خواهد شد؛ چرا كه جز در مسیر اراده الهی حركتی نخواهند داشت.

عبادت

عبادت در لغت به معنای مطلق پرستش، خضوع و اظهار ذلّت و خشوع است. و در اصطلاح قرآن و حدیث، عبادت دو ركن دارد: اول، انجام كاری كه گویای خضوع و تذلّل باشد. دوم، كاری كه به انگیزه پرستش انجام شود؛ به گونه‌ای كه به الوهیت یا ربوبیت عبادت شونده معتقد باشد، نظیر خضوع بت پرستان؛ ولی وهابیت، هر نوع احترام و تواضع را برای اولیاء الهی عبادت آنان می‌دانند و احترام كننده را مشرك می‌شمارند.

جواب ما این است كه «عبادت‌» دو معنا دارد: لغوی و اصطلاحی؛ بسان واژه «صلاة‌» كه در لغت به معنی مطلق دعاست و در اصطلاحِ فقه، به معنی اركان مخصوص با شرائط، مقدمات و مقارنات و موانعِ ویژه.

موارد فراوانی یافت می‌شود كه كرنش و تواضع هست، امّا از نظر دین، عبادت نیست همچون، 1. مضمون این آیه: «وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً‌» (42) ؛ «و پدر و مادر خود را بر تخت [خویش] فرا بُرد و همه بر او به سجده افتادند.»

2. خداوند دستور می‌دهد كه به پدر و مادر احترام بگذارید، مثل: «وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ‌» (43) ؛ «و از سرِ مهر، برای آنان به خاكساری افتادگی كن!»

3. سجده فرشتگان، كه نهایت خضوع است برای آدم علیه السلام: «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‌» (44) ؛ «به یاد آور هنگامی را كه به ملائكه گفتیم: برای آدم سجده كنید!‌»

4. دستور احترام و تكریم نسبت به مسجد الحرام: «وَلْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ‌» (45) ؛ «و باید كعبه را طواف كنند.»

5. سعی و طواف بر صفا و مروه: «إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما‌» (46) ؛ «بی گمان صفا و مروه از نشانه‌های [بندگی] خداست. پس هر كس حج خانه كعبه به جای آورد و عمره بگزارد، بر او گناهی نیست كه بر آن دو طواف كند (سعی بین صفا و مروه را انجام دهد) .»

6. مصلّی قرار دادن مقام ابراهیم علیه السلام: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلّی» (47) ؛ «و یاد كن آن گاه كه كعبه را برای مردم جای بازگشت و امن قرار دادیم و [گفتیم:] از مقام ابراهیم نمازگاه گزینید!»

7. مؤمنان نسبت به همدیگر كرنش و در برابر كافران سربلندی و مقاومت می‌كنند: «فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْكافِرِینَ‌» (48) ؛ «خداوند به زودی گروهی را می‌آورد كه دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند، در برابر مؤمنان خاكسارند و در برابر كافران دشوار سرسخت اند.»

8. نمونه‌های دیگر فراوان است، مثل: تعظیم و تكریم همسر نسبت به همسر و یا معشوق خود، بوسه‌های عاطفی و خانوادگی، بوسه بر قرآن و حجرالاسود، تشویق و احترام نسبت به ورزشكاران، نخبگان و شخصیتهای بزرگ، بدرقه و استقبال به هنگام سفر و برگشت، احترام شاگرد برای استاد، احترامهای موجود در سلسله مراتب نیروهای مسلّح و... .

یقیناً امثال این موارد، شرك نیست؛ زیرا به قصد عبودیت و با اعتقاد به الوهیت نمی‌باشد. اصولاً احترام و بزرگداشت اماكن مرتبط با دین خدا یا اولیاء الهی و قرآن كریم، به جهت احترام و اظهار محبت به خداوند است و از این روست كه به نوعی مرتبط به خداست.

همین سنگهای حرمها، مساجد و كعبه، روزی در كوهها بود و كسی به آن توجّهی نداشت و از آن روزی كه جزئی از اماكن مقدّس شد، احترام یافت.

وهابیان ناچارند بگویند كه این موارد بی اشكال است. باید به آنان گفت: موارد مشابه نیز عین همین مواردند؛ زیرا حجرالاسود و كعبه و مقام ابراهیم علیه السلام، خدا نیستند. یا ناگزیرند بگویند: شرك هست، ولی شرعاً چند درصد بت پرستی و شرك جایز است؛ زیرا مجوّز شرعی داریم.

در این صورت، باید ملتزم شد كه قرآن و پیامبرصلی الله علیه وآله نعوذ باللّه در این موارد مروّج شرك و فحشاء نیز بوده اند، در حالی كه «إِنَّ اللَّهَ... ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْی‌» (49) ؛ «خداوند... از فحشا و منكر و ستم نهی می‌كند.»

آنان در نوع موارد اختلافی همچون دعا، توسل، زیارت و تبرك به چنین تناقضی گرفتارند.

بر اساس آن تفكّر متحجرانه‌ای كه خدای تعالی را مجسّم و اراده و ربوبیت او را محدود می‌پندارد، تو گویی اولیاء الله، یا بیوتاتی كه خدا اجازه ترفیع آنها داده است، از تحت اراده و ربوبیت حق تعالی بیرون و برای خود بانگ استقلال می‌زنند، لذا توجّه و نگاه به آنها سبب شرك می‌گردد.

جدا دانستنِ فعْل و فیض و خلقِ خدا، از خدا، بدترین شرك است. بت پرستان، یك بت را مستقل از خدا، و وهابیان تمام ما سوی اللّه را چون بتهایی مستقل می‌پندارند. چه شركی از این بزرگ تر!

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) لسان العرب، ماده «شیع»

2) صافات/83؛ ر. ك: المیزان، ج 17، ص 147.

3) قاموس المحیط، ماده «شیع»

4) قصص/15.

5) هویة التشیع، ص 12، به نقل از شیخ مفید.

6) ر. ك: صحاح اللغة؛ تاج العروس؛ لسان العرب، مادّه «شیع.‌»

7) شیعه شناسی، ج 1، ص 56، به نقل از: الدّرالمنثور، ج 6، ص 589.

8) همان، به نقل از: ترجمة الإمام علی بن أبی طالب [از تاریخ ابن عساكر] ، ج 2،ص 345، ح 845.

9) همان.

10) شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 39.

11) ر. ك: راویان مشترك، تألیف عزیزی و بیات، چاپ بوستان كتاب قم؛ المراجعات، تألیف سیدشرف الدین؛ رجال الشیعة، تألیف طبسی.

12) شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج 1، صص 115 - 116.

13) همان، ج 1، ص 125، به نقل از: مجموعه فتاوی، ج 2، ص 549.

14) مجموعه فتاوی، ج 2، ص 586.

15) همان، ص 722.

16) همان، صص 746-747.

17) نحل/22.

18) رعد/16.

19) نازعات/5.

20) آل عمران/49.

21) نقل به مضمون از: حضرت استاد آیة الله انصاری شیرازی و آیة الله حسن زاده آملی.

22) ر. ك: لسان العرب؛ قاموس المحیط؛ مفردات راغب، واژه «عبد.‌»

23) حجر/96.

24) مریم/81.

25) یونس/115.

26) ق/16.

27) غافر/60.

28) بقره/186.

29) آل عمران/29.

30) مجادله/7.

31) ] . یونس /3.

32) نجم /49.

33) جاثیة /36.

34) بحار الانوار، ج 2، ص 90، ح 14.

35) سوره قدر.

36) نازعات /5.

37) شعراء /79 - 80.

38) نساء /64.

39) یوسف /97.

40) ر. ك: اعراف /28.

41) ر. ك: نحل /36.

42) یوسف /100.

43) اسراء /24.

44) بقره /34؛ ر. ك: اسراء /61 - 62.

45) حج /29.

46) بقره /158.

47) بقره /125.

48) مائده /54.

49) نحل /90

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:44

آشنایی با منابع دست اول شیعه (11)

«كفعمی و مصباح كفعمی»

 

«جُنَّۀ الامان الواقیۀ و جَنَّۀ الایمان الباقیۀ» از مشاهیر منابع شیعی است که در این فرصت معرفی می‌کنیم. این کتاب اثر «تقی الدین ابراهیم کفعمی» است که به «مصباح کفعمی» شهرت دارد؛ چون این کتاب به شیوۀ «مصباح المتهجد» شیخ طوسی نگارش یافته است و به آن شباهت زیادی دارد، مصباح نام گرفته و برای تمایز، به «مصباح کفعمی» معروف شده است.

در مورد منزلت والای این کتاب، معروف است که «مصباح کبیر» شیخ طوسی قبل از «مصباح کفعمی» از مقبولیت بسیار بالایی برخوردار و در بیش‌تر خانه‌های شیعیان نسخه‌ای از آن موجود بود؛ اما بعد از تألیف «مصباح کفعمی» در سال (895 هـ. ق) «مصباح المتهجد» جای خود را به این کتاب داد. (1)

این کتاب در بین کتابهایی که دربارۀ «ادعیه و زیارات» نوشته شده، بی‌نظیر است. خود علامه شیخ کفعمی در مورد ارزش و اعتبار این کتاب می‌گوید: «من این اثر را از کتابهای مورد اعتماد جمع آوری کرده‌ام که باید به ریسمان محکم آنها چنگ زده شود و آن گونه‌ای تنظیم نموده‌ام که خواننده را به بالاترین درجات وصول به حضرت حق برساند.» او در آخر کتاب، فهرست منابع را یادآور شده که تعداد آنها به 239 عنوان بالغ می‌شود.

این کتاب دارای 50 فصل است که از احکام وصیت شروع می‌شود و با طهارت و مقدمات نماز ادامه می‌یابد و با ذکر نمازهای واجب و مستحب و تعقیبات نماز، وارد بحث ادعیه می‌شود.

اعمال شب و روز و دعاهای مختلف، هر یک در فصلهای جداگانه‌ای ذکر شده است. از فصل 41 بحث زیارات شروع شده و پس از آن، مناسبتهای ایام سال، همراه با ذکر ولادتها و شهادتهای ائمه‌علیهم‌السلام‌بیان شده و در پایان کتاب، آداب دعا - که شامل عوامل استجابت دعا، شرایط دعا کننده، کیفیت دعا و مقدمات و شرایط آن می‌باشد - بیان شده است. این کتاب دارای ترجمه‌های متعدد و تلخیص می‌باشد.

کفعمی در این کتاب شریف به مناسبتهایی به نکات تاریخی و ادبی اشاره کرده است؛ از جمله قطعه‌هایی از واقعۀ کربلا، حماسه آفرینیهای امام علی‌علیه‌السلام‌در صحنه‌های مختلف، شعرهای مناسب و خطبه‌های بلیغ و جذّاب برای روزهای عید فطر و قربان، و خطبه مونقه حضرت علی‌علیه‌السلام‌که آن حضرت بدون حرف «الف» انشاد فرمود.

کفعمی بعد از تألیف این کتاب، مختصر آن را نیز به رشتۀ تحریر در آورد. نام دیگر این کتاب «الجُنَّۀ الواقیه» می‌باشد.

اولین عامل به مصباح کفعمی

مؤلف کتاب، اولین کسی است که به مطالب آن ایمان کامل داشته و بدان عمل کرده است. در مورد تقوا، زهد و عبادت او می‌گویند: «کفعمی به تمام اعمال، دعاها، عبادات و آداب زیارتهایی که در کتاب «مصباح» خود آورده است، عمل می‌نمود و در ساعاتی که وقت او اجازه نمی‌داد، دعاها و عبادات آن روز را همسر عالم و عابد وی به جای می‌آورد.» و این چنین بود که کتاب مصباح او بعد از تألیف، سریعاً به خانه‌های شیعیان راه یافت. عاشقان و سالکان خداجو، «مصباح» کفعمی را همچون مشعلی روشنگر و زینت بخش محافل و مجالس مذهبی و روحانی می‌دانستند. او در واقع، عالمی عامل، عارفی واصل و پژوهشگری کامل بود. تألیفات وی در زمینۀ دعاها و عبادات و زیارتها، علامت روشنی بر زهد و تقوای وی و اهمیت دادن او به ارتباط با خداوند متعال است.

این دانشمند پارسا، در اثر تزکیه نفس و عبادتهای مخلصانه، در عالم سیر و سلوک، به کمال عرفان نائل آمد. او که زاهدی عارف و نیایشگری بی نظیر بود، در زهد و تقوا و التزام به دستورهای شرع مقدس، شهرۀ خاص و عام بود. نگارش کتابهای مهمی برای تزکیه و تطهیر نفس مانند: «رسالۀ محاسبۀ النفس اللوامه و تنبیه الروح النوامه»، «بلد الامین»، «مصباح» و «رساله المقصد الاسنی» و «شرح صحیفه سجادیه»، دقت نظر وی در زمینۀ خودسازی و التزام او را به مبانی فکری و عملی ائمّه اطهار‌علیهم‌السلام‌نمایان می‌سازد.

کفعمی به دعاها و اثرات شگفت‌انگیز آن اعتقاد کامل داشت. او اعمال عبادی، دعاها و تعقیبات نقل شده از ائمّه معصومین‌علیهم‌السلام‌را نه برای تفنّن و یا به خاطر دیگران می‌نوشت؛ بلکه اول خود آن دستورها را عمل می‌کرد، آن گاه با ایمان راسخ و اعتقاد یقینی، برای دیگران نقل می‌نمود. او آثار دنیوی و اخروی دعاها را با تمام وجود باور کرده بود.

آثار شگفت‌انگیز دعاهای مصباح

گاهی وی به آثار و نتایج دعا اشاره می‌کند و می‌گوید: «من اثر این دعا (یکی از دعاهای بعد از نماز صبح) را در کتابهای اصحاب بزرگوارمان خوانده‌ام.»

و آنگاه به داستانی در این زمینه اشاره می‌کند که: «مردی از شیعیان در ایام گذشته به دردی مبتلا شد که تمام پزشکان از معالجۀ او عاجز شدند. او بعد از تلاشهای فراوان، از معالجۀ بیماری خویش مأیوس شد و تمام درها را به روی خود بسته دید، تا اینکه روزی کتابی را مطالعه می‌کرد که عبارتی توجه او را به خود جلب کرد. در آنجا نوشته بود: از امام صادق‌علیه‌السلام‌روایت شده است که هر کس مبتلا به بیماری جسمی شده باشد، بعد از نماز صبح چهل مرتبه این کلمات را بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین حسبنا الله و نعم الوکیل، تبارک الله احسن الخالقین، و لا حول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم» و سپس دست خود را به موضع درد بکشد، به خواست الهی شفا خواهد یافت. آن مرد به این دستور عمل کرده و به اذن الهی شفا یافت.» (2)

کفعمی در ادامه، این داستان را از مشاهدات خود نقل می‌کند: «پدر و استاد بزرگوارم اعتقاد فوق العاده‌ای به مضمون این روایت داشت و هیچ گاه در نماز صبح از انجام آن فروگذاری نمی‌کرد؛ البته آن بزرگوار اثر آن را دیده و با تجربه برایش ثابت شده بود. او با یک خانم نجیب و بزرگواری از یک خانواده اصیل ازدواج کرد. بعد از مدتی، در اثر بیماری جسمی، همسر صالح و شایستۀ او ماهها به بستر بیماری افتاد. پدرم از این وضعیت شدیداً آشفته و مضطرب گردید. او که در حال ناچاری به دنبال چاره‌ای می‌گشت، ناگهان این روایت به یادش آمد؛ لذا این دستور العمل شفا بخش امام صادق‌علیه‌السلام‌را به همسرش توصیه کرد که آن را 40 روز بعد از نماز صبح، 40 مرتبه بخواند. بعد از انجام این دستور العمل، به اذن خداوند متعال آن خانم از مرض سخت خویش شفا یافت.» (3)

کفعمی، در زهد، عبادت و خودسازی، سرآمد عصر خویش و سرمشق عارفان و زاهدان بود. کتاب «محاسبۀ النفس» وی - که در قالبی زیبا به زیور طبع آراسته شده - در نوع خود بی نظیر است و در مورد خودسازی و سیر و سلوک معنوی، عالی‌ترین رهنمودها را دارد.

علامه مجلسی علاوه بر نقل روایات کفعمی، بارها در کتاب «بحار‌الانوار» از نکات علمی، تفسیری و ادبی محدث کفعمی سود جسته و در معانی لغات مشکل و شرح بعضی جملات و عبارات سنگین، از نظرات این دانشمند فرزانه بهره گرفته است. وی در مورد فضل و عظمت و کمالات کفعمی می‌گوید: «کتابها و آثار او ما را از سخن گفتن در مورد شخصیت وی باز می‌دارد و شکوه و جلالت این عالم جلیل القدر را، نوشته‌ها و آثار جاویدان وی بر همگان آشکار می‌سازد.» (4)

آشنایی بیشتر با مؤلف

علامه شیخ ابراهیم کفعمی، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم و دهم هجری است. او عالمی وارسته، محدثی مورد اطمینان، ادیبی توانا، شاعری زبردست و هنرمندی خوشنویس بود. کفعمی به دلیل مهارت در دانشهای عصر خویش و تسلط به علوم مختلف، تألیفات متنوع و آثار بدیعی را پدید آورده که موجب شگفتی دانشوران دیگر شده است. عبارات بلند تاریخ نویسان و شخصیت نگاران در مورد وی، نشانگر عظمت علمی و معنوی اوست. (5)

کفعمی در نیمه اول قرن نهم هجری، در یکی از روستاهای جبل عامل به نام «کفعم» یا «کفرعیما» و در خانواده‌ای علمی - مذهبی دیده به جهان گشود. (6) این روستا نزدیک منطقه «جبشیت» بود. امروزه تنها آثار ویرانه‌های این روستا به چشم می‌خورد.

از تبار حارث همدانی

نَسَبِ کفعمی و شیخ بهایی به «حارث همدانی» صحابی گرانقدر حضرت علی‌علیه‌السلام‌می‌رسد. او به این نسبت خانوادگی افتخار می‌کرد و به خویش می‌بالید. «حارث بن عبدالله اعور همدانی» از قبیله هَمْدانِ کشور یمن، مورد توجه خاصّ حضرت علی‌علیه‌السلام‌بود. عشق و علاقه وی به خاندان رسالت، به ویژه امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام‌او را در ردیف شیفتگان و اصحاب سرّ آن حضرت قرار داده بود. او در اثر لیاقت و شایستگی توانست در زمینه فقه، حساب، قرائت و حدیث و... مطالب ارزنده‌ای از حضرت علی‌علیه‌السلام‌فرا بگیرد. احادیثی که وی نقل کرده است، مورد توجه دانشمندان اهل سنّت، به ویژه مؤلفان «سنن اربعه» (7) است. شدت علاقۀ حضرت علی‌علیه‌السلام‌به حارث همدانی را می‌توان از نامۀ 69 نهج البلاغه فهمید. امام در یکی از سروده‌های خویش، خطاب به حارث همدانی فرمود:

یا حارِ هَمدان فمَن یَمُت یَرنَی                                     مِن مُؤمِنٍ أو مُنافِقٍ قُبُلا (8)

ای حارث همدانی! هر که بمیرد، چه مؤمن باشد چه منافق از اولین لحظه مرا خواهد دید.

ای که گفتی مَن یَمُت یَرنَی                                        جان فدای کلامِ دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من                                       مُردمی تا بدیدمی‌رویت

سرزمین شیعه پرور

منطقۀ «جبل عامل» یکی از مناطق پر برکت جهان تشیع است. از روزی که صحابی بزرگ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله ابوذر‌رحمه‌الله از سوی حکومت امویان، به این منطقه از لبنان تبعید شد و بذر مبارک تشیع را در دلهای پاک مردم آن سامان کاشت، این شجره طیبه همواره در طول تاریخ میوه‌های شیرین و پرباری را به جهان اسلام عرضه کرده است.

ابوذر، این ستارۀ روشنگر، که پیامبر گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله قلب او را با نور خدایی روشن نموده بود، همانند مشعلی فروزان منطقۀ جبل عامل را با نور ایمان منور ساخت و پیام نبوّت و امامت را به قلبهای تشنه و دلهای آمادۀ آن سامان به ارمغان برد.

عثمان با تبعید ابوذر به دمشق، معاویه را موظف ساخته بود زبان گویای ابوذر را، که همچون شمشیر برندۀ اسلام عمل می‌کرد، ساکت نماید. معاویه نتوانست ابوذر را ساکت کند و بدین جهت، او را به یکی از نقاط دور افتادۀ غرب دمشق، از منطقه جبل عامل تبعید کرد. ابوذر از این فرصت طلایی استفاده کرد و نفوس با استعداد مردم آن ناحیه را با نَفَس گرم خویش بیدار نمود و دلهای تشنۀ آنان را با معارف زلال اهل‌بیت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله سیراب کرد. در اثر تبلیغات وسیعِ این صحابی شجاع و صادق، ندای اسلامِ راستین و فضایل دودمان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در آنجا منتشر شد. از آن روز به بعد، جبل عامل به مرکز تشیع و کانون شیفتگان اهل‌بیت‌علیهم‌السلام‌تبدیل گردید و مردان و زنان بسیاری از شیعیان مخلص را در خود پرورش داد. امروزه وجود مسجدهایی به نام «ابوذر» در جبل عام، از این حقیقت تاریخی حکایت می‌کند و نشانگر حق شناسی مردم آن خطّه از این یار فداکار پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد. (9)

این سرزمین شیعه پرور و نابغه خیز، تاکنون شخصیتهای والایی همچون: شهید اول، شهید ثانی، شیخ بهایی، شیخ حرّ عاملی، سید محسن امین، محمد جواد مغنیه و دهها متفکر دیگر را به جهان اسلام عرضه کرده است. درخشش و دانش اسلامی در این منطقه به حدّی است که شیخ حرّ عاملی می‌نویسد: «در عصر شهید ثانی تنها در یکی از روستاهای جبل عامل، هفتاد مجتهد مسلّم در یک تشییع جنازه گرد آمده بودند.» (10)

سایر تألیفات کفعمی

این دانشمند گرانمایه در طول زندگی پربار خویش، نتیجۀ سالها تلاش علمی و فرهنگی خود را در قالب کتابها و رساله‌های ارزشمندی به جهان دانش عرضه کرده است. او تألیفات فراوانی را در موضوعات مختلف علوم اسلامی به رشتۀ تحریر کشیده و در تدوین و تکمیل آثار مذهبی، به ویژه آثار شیعی در قرن نهم هجری نقش به سزایی داشته است، تا آنجا که علامه مجلسی وجود این شخصیت پژوهشگر اسلامی را حلقه اتصال بین دو دانشمند نخبۀ شیعی؛ شهید اول و شهید ثانی می‌داند. (11)

تنوع موضوعات در آثار کفعمی، نشانگر تسلط کامل آن بزرگوار بر علوم مختلف و رایج عصر خویش می‌باشد. تاکنون نزدیک به 50 اثر از تألیفات و تصنیفات این بزرگ مرد شناخته شده است که می‌توان آنها را در 12 موضوع طبقه بندی کرد که عبارتند از: عرفان و سیر و سلوک، قرائت، تفسیر، ادبیات، شعر و قصیده، تاریخ، حدیث، اخلاق، عقاید، فقه، دعا و زیارت و موضوعات متفرقه.

اشعار و خطابه‌های فنی و ادبی

کفعمی علاوه بر خَلقِ آثار متعدد و تألیفات متنوع در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی، در عرصۀ ادبیات، شعر و خطابه همچون ستاره‌ای درخشید. خطابه‌های نغز و کم نظیر وی و اشعار بدیع و ابتکاری او در نهایت فصاحت و بلاغت می‌باشد. او در یکی از خطبه‌های زیبای خویش که در شرحِ «بدیعیّه» خود گفته است، تمامی سوره‌های قرآنی را در آن مندرج کرده که موجب شگفتی اهل فضل و ادب گردیده است. شیخ احمد مقرّی تلمسانی؛ محققّ، مؤلّف و ادیبِ سرشناس اهل سنّت، بعد از ستایش از کفعمی، خطبه قرآنی وی را چنین نقل می‌کند:

«الحمدلله الذی شرّف النبیّ العربی بالسّبع المثانی و خواتیم البقرۀ من بین الانام و فضّل آل عمران علی الرجال و النساء بما وهب لهم من مائدۀ الانعام، و منحهم باعراف الانفال و کتب لهم براءۀ من الآثام، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له الّذی نجّی یونس و هوداً و یوسف من قومهم برعْد الانتقام، و غذی ابراهیم فی الحجر بلعاب النحل، ذات الإسراء فضاهی کهف مریم علیها السلام، و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله الذّی هو طه الانبیاء و حج المؤمنین و نور فرقان الملک العلاّم... ‌» (12)

عظمت خطابه‌ها و اشعار کفعمی آنگاه به اوج می‌رسد که به روز غدیر و مدح امیر المؤمنین‌علیه‌السلام‌می‌پردازد. او هنگامی که در کربلا، کنار حرم امام حسین‌علیه‌السلام‌به سر می‌برد، قصیده‌ای در 190 بیت و در توصیف روز غدیر و نامهای زیبای آن روزِ تاریخی و همچنین فضائل و مناقب امام علی‌علیه‌السلام‌سروده است که یکی از شاهکارهای ادبی تاریخ تشیع به شمار می‌رود.

از منظر شخصیت شناسان

کفعمی در اثر تلاشهای شبانه روزی و استقامت در تحصیل علوم، به مرتبه‌ای از دانش رسید که شخصیت نگارانِ بعد از وی، احاطه و تسلط او بر علوم مختلف را ستوده و او را پرچمدار علم حدیث و کاشف گنجینه‌های علوم و حکمت دانسته و از وی به عنوان زینت‌بخش عصر خویش و افتخار دانشمندان امامیه یاد کرده‌اند. (13) که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌شود:

1. میرزا عبدالله افندی؛ مؤلف «ریال العلماء» می‌نویسد:

«شیخ اجل، عالم فاضل و فقیه کامل مرحوم کفعمی، از بزرگان علمای اصحاب بود. عصر او به زمان ظهور شاه اسماعیل صفوی (اول) متصل شد. این بزرگ مردِ جهان شیعه در انواع علومِ رایج مهارتی تام داشت؛ بویژه در علوم عربی و ادبیات سرآمد عصر خویش بود. او عاشق کتاب و کتابخوانی بود. کتابهای بسیاری را در کتابخانه‌اش جمع کرده بود که اکثر آنها کتابهای ارزشمند و نایاب و معتبر به شمار می‌آمدند. شنیده ام: هنگامی که وی وارد شهر نجف اشرف شد و مدتی در آنجا اقامت گزید، در کتابخانه خزانه حرم مطهر علوی‌علیه‌السلام‌مطالعات بسیاری انجام داد. او در آنجا از کتابهای فراوانی که در اختیار داشت، استفاده کرده و بسیاری از تألیفات خود را در رشته‌های گوناگونِ دانشهای بشری به رشتۀ تحریر کشیده و مطالب نادر و نایاب بسیاری استخراج کرده و در اختیار دانش دوستان و تشنگان علم و معرفت قرار داد.» (14)

2. شیخ حرّ عاملی، نویسندۀ «وسائل الشیعه» می‌نویسد:

«او شخصیتی مورد اطمینان، فاضل، ادیب، شاعر، عابد و پارسا بود. او کتاب بزرگ و پربار مصباح را به نام «الجُنّۀ الواقیه» در سال (895 هـ. ق) تألیف کرده است و همچنین «گزیده مصباح» و «البلد الامین» و «شرح صحیفه» از آثار اوست. وی اشعار بسیاری سروده و رساله‌های متعددی نیز تألیف کرده است.» (15)

3. علامه امینی، برجسته‌ترین مورخ، محقق، شخصیت شناس و ادیب معاصر و نویسنده «الغدیر» می‌گوید:

«شیخ تقی الدین ابراهیم بن شیخ زین الدین علی بن شیخ بدر الدین بن شیخ محمد بن شیخ صالح بن شیخ اسماعیل حارثی همدانی خارفی عاملی کفعمی لویزی جبعیّ، یکی از چهره‌های درخشان قرن نهم هجری قمری می‌باشد که جامع علم و ادب بود.» (16)

علامه در کتاب با عظمت «الغدیر» بعد از ستایش شخصیت کفعمی، وی را در ردیف «غدیریه سرایان» یاد کرده و قصیدۀ غدیریۀ او را در این زمینه نقل می‌کند. قسمتهایی از آن چنین است:

هنیئاً هنیئاً لیوم الغدیر                                               و یوم الحبور و یوم السرور

و یوم الکمال لدین الاله                                           و اتمام نعمۀ ربّ غفور

فدونکما یا امام الوری                                             من الکفعمی العبید الفقیر

تهنیت و تبریک باد به خاطر روز غدیر؛ روز شادمانی و خوشحالی.

روز کمال دین خداوند و روز اتمام نعمت توسط پروردگار بخشایشگر.

ای اهل‌بیت،‌ای پیشوایان جهان هستی! از کفعمی فقیر و بیچاره دستگیری کنید.

کفعمی در آخر مصباح، این قصیده را در 11 صفحه تحریر کرده است. (17)

4. خیر الدین زرکلی، از شخصیت نگاران اهل سنّت می‌گوید:

«ابراهیم بن علی بن الحسن الحارثی عاملی کفعمی ملقب به تقی الدین، مردی ادیب و از فضلای امامیه می‌باشد. او در روستای «کفرعیما» از توابع جبل عامل متولد شد و در همانجا وفات یافت. وی مدتی به شهر کربلا مسافرت کرد و در آنجا اقامت گزید. آثار وی در قالب نظم و نثر به 49 کتاب و رساله می‌رسد.» سپس زرکلی تعدای از آثار کفعمی را نام می‌برد. (18)

آرزوی مقدس

شیخ ابراهیم کفعمی در اواخر عمر خویش، در کربلا زندگی می‌کرد و محلّی برای دفن خودش در آنجا معین کرده و وصیت نموده بود، و سروده‌ای نیز در این زمینه دارد که نهایت علاقۀ وی را به آستان مقدس امام حسین‌علیه‌السلام‌می‌رساند:

سَأَلْتُکُمْ بِالله اَنّ تَدفُوننی                                            اذا متّ فی قبر بارض عقیر

فانی به جار الشهید بکربلا                                         سلیل رسول الله خیر مجیر

فانی به فی حضرتی غیر خائف                                   بلا مریۀ من منکر و نکیر

امنت به فی موقفی و قیامتی                                                إذا الناس خافوا من لظی و سعیر

فانی رایت العرب تحمی نزیلها                                   و تمنعه من ان یصاب بضیر

فکیف بسبط المصطفی ان یردّ من                                بحائره ثاو بغیر نصیر

من از شما (خانواده‌ام) می‌خواهم برای خدا، مرا بعد از مرگم در سرزمین عقیر (کربلا) دفن کنید.

بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه خواهم شد؛ شخصیتی که از سلالۀ پاک رسوله الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده و بهترین پناه دهنده است.

من به خاطر محبت آن بزرگوار، بدون تردید از منکر و نکیر هیچگونه واهمه‌ای نخواهم داشت.

من با توسل به سید الشهدا‌علیه‌السلام‌در قبر و در روز قیامت از عذاب الهی در امان خواهم بود و این در حالی است که مردم از جهنم و شعله‌های آتش در بیم و هراس خواهند بود.

من اقوام عرب را دیده‌ام که از میهمان خویش حمایت می‌کنند و از رسیدن آسیب به او جلوگیری می‌نمایند.

چطور ممکن است فرزند مصطفی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله رد کند کسی را که غریب و تنها در کوی او آرمیده باشد. (19)

رحلت

کفعمی با تمام علاقه‌ای که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آنجا بماند و میهمان حضرت ابی عبدالله‌علیه‌السلام‌بشود. وی در اواخر عمر خویش، سفری به زادگاهش نمود که در همانجا وفات یافت و به خاک سپرده شد.

بدین ترتیب، کفعمی بعد از عمری تلاش و جهاد در راه احیای فرهنگ اهل‌بیت‌علیهم‌السلام‌در سال (905 ه. ق) در آستانۀ سلطنت شاه اسماعیل صفوی، در زادگاه خویش جهان را وداع گفت و به لقای دوست شتافت. (20)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). اعیان الشیعه، سید محسن امین، نشر دارالتعارف، بیروت، ج 2، ص 184.

(2). بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسی، نشر موسسۀ الوفا، بیروت، 1404، ج 83، ص 153.

(3). همان، ص 154.

(4). بحار الانوار، ج 1، ص 34.

(5). القابی نظیر: اکابر علمای امامیه، اعیان محدثین شیعه، کثیر التتبع و وجوه شیعه، حکایت از گستردگی اطلاعات علمی و نفوذ شخصیت معنوی وی در میان دانشمندان می‌کند.

(6). در مورد تاریخ تولد وی اختلاف وجود دارد؛ علامه سید محسن امین تاریخ ولادت او را سال (840 ه. ق) ذکر کرده است. اعیان الشیعه، ج 2، ص 185؛ اما اتمام نگارش کتابی را در سال (843 ه. ق) به او نسبت می‌دهد. علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی در «الذریعه» تولد او را در سال (828 ه. ق) می‌داند. (الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 3، ص 3 و 143).

(7). سنن چهارگانه اهل سنت عبارتند از: سنن نسائی، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه و سنن ترمذی.

(8). الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، مؤسسه الامام المهدی (عج)، قم، 1409 ق، ج 2، ص 812.

(9). اعیان الشیعه، ج 4، ص 238.

(10). وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، نشر آل البیت، قم، 1409 ق، ج 1، ص 76.

(11). اعیان الشیعه، ج 2، ص 185.

(12). نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب، احمد بن مقری تلمسانی، نشر دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1997 م، ج 7، ص 340.

(13). مقدمه بلد الامین، ابراهیم کفعمی، نسخه احمد نجفی زنجانی، 1382.

(14). ریاض العلماء، عبدالله افندی، نشر کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، قم، 1401 ق، ج 1، ص21.

(15). امل الامل، شیح حرّ عاملی، نشر کتبه الاندلس، بغداد، ج 1، ص 28.

(16). الغدیر، علامه شیخ عبدالحسین امینی، نشر دارالکتب العربی، بیروت، 1397 ق، ج 11، ص213.

(17). مصباح کفعمی، ابراهیم ابن علی کفعمی، نشر رضی، قم، 1405 ق، ص 300.

(18). الاعلام، خیر الدین زرکلی، نشر دارالعلم، بیروت، 1389 ق، ج 1، ص 53.

(19). اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.

(20). ریحانۀ الادب، محمدعلی مدرس تبریزی، کتابفروشی خیام، 1347 ش، ج 5، ص 68؛ رساله محاسبۀ النفس، ابراهیم بن علی کفعمی، نشر مؤسسه قائم آل محمد (عج)، قم، 1413 ق، مقدمه، ص 21.

 

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:43

آشنایی با منابع دست اول شیعه (12)

روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن

 

تفسیر «رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیر القرآن» مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، از شاخص‌ترین آثار تفسیری و مهم‌ترین منابع معتبر تفاسیر شیعه و سنی به شمار می‌آید. این تفسیر ارزشمند و قدیمی شیعی به زبان فارسی است كه موضوعات: اخلاقی، فقهی، تفسیری، ادبی و تاریخی را در توضیح و تفسیر آیات الهی مورد بحث قرار داده و به همین جهت، مورد استفادة فقها، محدّثان و مشتاقان علم و ادب قرار گرفته است.

این كتاب - كه معروف‌ترین اثر شیخ ابوالفتوح رازی است - از جهت فصاحت و پردازش عبارت، توجه به نكات مناسب تفسیری، ترجمة دقیق آیات، آزاد‌اندیشی در بهرهگیری از روایات مخالف و موافق، نقل اقوال مختلف و گزینش مناسب‌ترین آن‌ها و دفاع منطقی و بهجا از مذهب شیعه، بر تمامی تفاسیر فارسی تشیع برتری دارد. با اینكه مؤلّف اصالتاً از نژاد عرب می‌باشد؛ اما در اثر زندگی و سكونت دراز مدت در ایران، در زبان فارسی تبحّر كامل یافته و این یادگار جاویدان فارسی را آفریده است.

این اثر گرانسنگ و كهن شیعی، یكی از بزرگترین یادگار‌های نثر فصیح ادب فارسی نیز هست. این حقیقت را می‌توان در نگارش روان و شیرینی بیان ابوالفتوح به نظاره نشست. با اینكه بیش از 900 سال از زمان تألیف آن می‌گذرد؛ اما فارسی زبانان امروزی نیز به راحتی می‌توانند اكثر واژه‌ها و عبارت‌های آن را بفهمند.

شیوة تنظیم

اصولاً شیوة تنظیم تفسیر ابوالفتوح رازی، كلامی - روایی است؛ اما از آنجا كه بر جنبه‌های ادبی واژه‌های قرآنی مانند مباحث لغوی و زبانی، و استشهاد به اشعار عربی برای روشن شدن معانی كلمات و جنبه‌های صرف و نحوی نیز تأكید دارد، خصوصیت ادبی را نیز می‌توان بر آن افزود. روش كار مؤلف، پس از ذكر مقدمه‌ای كوتاه در معانی و اقسام قرآن و بحثی در معنای تفسیر، تأویل و استعاذه، این است كه آیه یا آیاتی از هر سوره را به ترتیب، از فاتحه تا ناس، آورده و به صورت زیرنویس و لفظ به لفظ به فارسی استوار و پاكیز‌ه‌ای ترجمه كرده است، آنگاه از ابتدا، پس از ذكر بخش‌های كوتاهی از آیات، به تفسیر و شرح لغوی، صرفی، نحوی، فقهی و كلامی آن پرداخته و در هر مورد، اقوال و آرای مفسران، نحویان، لغویان، فق‌ها و متكلمان را با استفاده از منابع متقدم ذكر كرده است. در این كتاب، اشاره‌های تاریخی، قصص، حكایات، تمثیلات و مباحث فقهی نیز آمده است. مباحث تكراری در آیات به موارد قبلی ارجاع شده است و خود مؤلف نیز به این نكته اشاره دارد. مباحث ذوقی، ادبی و عرفانی نیز بیش و كم در خلال بخش‌های تفسیری آن مطرح شده است.

برای آشنایی با سبك نگارش تفسیر ابوالفتوح رازی و متن آن، چند سطر از مقدمة كتاب را می‌خوانیم: «سپاس خدای را كه برآرندة این ایوان است، و آرایندة آن به ماه و آفتاب و ستارگان است، و دارندة دین به پیغمبران و امامان است. و درود بر رسول او كه ختم پیغمبران است و سید مرسلان است و بر اهل‌بیت او كه ستارگان زمین و پیشوایان دیناند، و بر یاران او، بزرگان و اخیار از مهاجر و انصار.

اما بعد، بدان كه قدیم، جلّ و جلاله، از غایت كرم او بر بندگان و حسن نظر و عنایت او به خلقان، در هر وقتی و حینی و عصری، ایشان را فرو نگذاشته از انواع الطاف. و از جملة الطاف، یكی بعث رُسُل است و یكی انزال كتب.» (1)

ابوالفتوح، مفسّری مطمئن و دانشمندی شیرین كلام است. دقّت بینظیر، نكات پربار و جامع بودن مطالب، از دیگر ویژگی‌های تفسیر اوست. این تفسیر را می‌توان به عنوان مأخذ و منبع سایر مفسّران در قرن‌های بعد از او دانست؛ چنان كه اگر كسی با دقت بررسی نماید، متوجه می‌شود كه شیخ طبرسی در «مجمع البیان» و فخر رازی در «تفسیر كبیر»، برخی از مطالب تفسیری خود را از رازی گرفته‌اند.

احیای زبان فارسی، طرح شبهات مخالفین و پاسخ آنان، توجه به نكات تاریخی، فقهی، اخلاقی، تفسیری و ادبی و ذكر فضائل اهل‌بیت‌علیهم‌السلام نشانگر نهایت تلاش رازی در این زمینه‌ها است. از روز تألیف این تفسیر - در قرن ششم هجری - تاكنون، هیچ قرآن پژوهی بینیاز از این تفسیر نبوده است.

ابوالفتوح انگیزة خود را از تألیف این تفسیر چنین ابراز می‌دارد:

«چون جماعتی از دوستان و بزرگان از اماثل و اهل علم و تدین، اقتراح (پیشنهاد) كردند كه در این باب جمعی باید كردن، چه اصحاب ما را تفسیری نیست مشتمل بر این انواع، واجب دیدم اجابت كردن ایشان و وعده دادن به دو تفسیر: یكی به پارسی و یكی به تازی (عربی). جز اینكه پارسی مقدم شد بر تازی، بر آنكه طالبان این بیشتر بودند و فایدة هر كسی بدو عام‌تر بود.» (2)

وی همچنین در مورد شیوه‌های تفسیری خود می‌گوید:

«این كتاب ان شاء الله از میانه اِطناب (3) و اختصار بود، اِطنابی كه مُمِلّ نباشد و اختصاری كه مُخِلّ نباشد، و شرط آن است كه هر آیتی كه بدو رسیم یا هر لفظی و هر قصه‌ای، آنچه شرط است در او گفته شود، و چون آن آیت یا آن لفظ در قرآن مكرر شود، حواله برگفته كرده شود، و از خدای تعالی توفیق می‌خواهم بر تمام كردن این كتاب و بر هر چه ما را به رضای او نزدیك گرداند.» (4)

«میرزا محمّد مشهدی» نویسندة تفسیر «كنز الدقائق»، در مورد تفسیر ابوالفتوح رازی می‌نویسد:

«پدید آوردندگان تفاسیر عقیله، مانند فخر رازی، محور كتاب خود را به تفسیر ابوالفتوح رازی نهاده و در تفسیر نكات مهم، به آن رجوع كرده‌اند، و معلوم می‌شود كه تا چه‌ اندازه تفاسیر اهل سنّت در منقول و معقول، از منابع تفسیری شیعه تأثیر پذیرفته‌اند.

بنابراین، چنان كه شیعة امامیه در سایر علوم اسلامی نقش رهبری مسلمانان را داشته‌اند، همین طور در علم تفسیر در طول قرن‌های متمادی از سایر فِرَق مسلمین پیشرو بوده‌اند.» (5)

«محدّث نوری» تفسیر ابوالفتوح را چنین ستوده است:

«تفسیر باشكوه و شگفت آوری است. این كتاب كه در یكصد و پنجاه هزار بیت تنظیم شده، گرچه به زبان فارسی نگارش یافته است؛ اما همانند چشم‌های گوارا، تشنگانِ علوم قرآنی را سیراب می‌كند. هر كس آن را بخواند و با «مجمع البیان» مقایسه كند، درمییابد كه مجمع البیان چكیدة اوست.

در یك كلام می‌توان گفت كه تفسیر ابوالفتوح، خواننده را خسته نمی‌كند و برای مطالعه كننده ملال آور نیست. این تفسیر مانند كوثر زلالی است كه جویندگانِ علم و معرفت از فقیه، مفسّر، ادیب، مورّخ، واعظ، دوستدار فضائل و مناقب اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و سایر پژوهشگران گرفته تا مردم عادی را جوابگو است.» (6)

نسخه‌های قدیم

تفسیر ابوالفتوح تقریباً از زمان حیات مؤلف مورد توجه بوده و مرتب استنساخ و رونویسی شده است. تاكنون 53 نسخة ناقص و كامل از این تفسیر در كتابخانه‌های ایران و دیگر كشور‌ها شناسایی شده كه كهن‌ترین آن‌ها دستنویس شمارة 1336 آستان قدس رضوی، مورخ ربیع الاول 556 است.

این اثر سترگ تاكنون چهار بار به دست محقّقان و عالمان اهل فنّ، تحقیق و چاپ شده است؛ نخست در عهد قاجاریه توسط تنی چند از اهل فضل، كه سرانجام در سال 1315. ش در پنج جلد به چاپ رسید؛ دوم با تحقیق دانشمند بزرگوار، مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای در ده جلد، 1320 ش؛ سوم با تحقیق و تصحیح علاّمه ابوالحسن شعرانی در دوازه جلد؛ 1342ش؛ و چهارم با تصحیح گروهی از محققان به سرپرستی آقایان: دكتر محمد جعفر یاحقی و دكتر محمد مهدی ناصح در بیست جلد، 1375 ش. (7)

گفتنی است كه در تفسیر ابوالفتوح گاهی روایات ضعیف و مبهم دیده می‌شود كه خوشبختانه در چاپ‌های جدیدی كه به قلم محقّقان ارجمند تصحیح شده، این مشكل تا حدودی برطرف شده است.

امتیاز ترجمة ابوالفتوح

اخیراً ترجمة قرآن ابوالفتوح رازی، به طور مستقل و با تصحیح آقای محمّد مهیار به علاقه‌مندان زبان فارسی و مطالعات قرآنی عرضه شده است. اگر‌اندكی دقت شود، معلوم می‌شود كه ترجمة آیات قرآنی توسط ابوالفتوح، در میان ترجمه‌های موجود فارسی همچنان پیشرو می‌باشند. با اینكه بیش از 8 قرن از قدمت آن می‌گذرد؛ اما یكی از ترجمه‌های متقنِ قرآن كریم محسوب می‌شود.

ترجمة فارسی آیات قرآن در این تفسیر كهن و شیرین، شایستة چاپ مستقل بوده كه اخیراً انجام شده است. زبان خاص ابوالفتوح رازی - كه فارسی منطقة ری در قرن ششم را برای ما بازگو می‌كند - در مقایسه با زبان فارسی امروز، نكات ادبی فراوانی را می‌آموزد. این ترجمه علاوه بر متن آیات و ترجمة فارسی آن، حاوی ویژگی‌های آواشناسی، خصوصیات املایی و رسم الخط، نمونه‌هایی از ترجمة تحت اللفظی، و لغات و تركیبات ترجمة ابوالفتوح رازی است.

در ذیل، سورة «تكاثر» را با ترجمة ابوالفتوح می‌خوانیم:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛ «به نام ایزد بخشایندة بخشایشگر.» «أَلْهَیكُمُ التَّكاثُرُ»؛ «مشغول بازی كرد شما را فخر به بسیاری». «حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»؛ «تا زیارت كردید گورستان‌ها را». «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»؛ «حقا كه بدانید‌» «ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»؛ «پس حقا كه بدانید‌» «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقینِ»؛ «حقا كه اگر بدانید دانستن درست‌» «لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ»؛ «ببینید دوزخ را». «ثُمَّ لَتَرَوُنَّ‌ها عَینَ الْیقینِ»؛ «پس ببینید آن را به چشم دانش». «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»؛ «پس بپرسند شما را آن روز از نعمت.»

فروغی از تفسیر ابوالفتوح

الف. توجه به تناسب واژه‌ها

ابوالفتوح در تفسیر خود، معانی واژه‌ها را از بین اقوال مختلف، با تناسب ویژ‌ه‌ای انتخاب كرده است؛ به گونه‌ای كه فهم آیات را برای مخاطب، آسان و دلپذیر می‌نماید و این، نشانگر تیزبینی و عمق‌اندیشة این مفسر در فهماندن معانی آیات می‌باشد. به عنوان نمونه، وی در تفسیر آیة اولِ سورة قلم «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یسْطُرُونَ»؛ «نون، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند.» بعد از نقل اقوال مختلف، می‌گوید:

«حسن و ضحّاك گفته‌اند: نون دوات است و این روایت یمانی است از عبدالله بن عباس.» آنگاه این معنی را با یكی از اشعار عرب توضیح می‌دهد: «و قال الشاعر:

اذا ما الشوقُ بَرَّحَ بی الیهم                                         اَلَقْتُ النونَ بالدَّمع السجومِ

«وقتی شوق مرا سوی آنان كشاند، دوات خود را با اشك ریزان اصلاح می‌كنم» و این قول قریب است برای مناسبت.» (8)

طبق این تفسیر، ترجمة آیه چنین می‌شود: قسم به مُرَكَّب و قلم و آنچه از آن تراوش می‌كند.

ب. تببین جایگاه اهل‌بیت‌علیهم‌السلام

یكی دیگر از امتیازات ابوالفتوح در تفسیر خویش، توجه به آیاتی است كه در مورد اهل‌بیت‌علیهم‌السلام به‌ویژه امیرمؤمنان‌علیه‌السلام نازل شده است. وی در توضیح و تفسیر این آیات، به گونه‌ای زیبا از روایاتی بهره می‌گیرد كه معمولاً از سوی مخالفان نقل شده است.

1. مثلاً در تفسیر آیة «سَئَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع؛ درخواست كننده‌ای، وقوع عذاب را درخواست كرد.»، داستان «حارث بن نعمان فهری» را كه نمی‌توانست ولایت علی‌علیه‌السلام را تحمّل كند و از خداوند هلاكت خویش را تقاضا نموده و با عذاب آسمانی به هلاكت رسید، از «سفیان بن عیینه» یكی از راویان مورد قبول اهل سنّت، نقل می‌كند. (9)

2. وی همچنین در تفسیر «عمّ یتساءلون»؛ «از چه چیزی می‌پرسند؟» با نقل روایت از «اصبغ بن نباته»، جایگاه علی‌علیه‌السلام را در قرآن این گونه تبیین می‌كند:

«در كارزار بصره با امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام بودم. سواری از لشكر بصره بیرون آمد و این آیه بخواند، امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام پیش او رفت و گفت: شناسی آن خبر بزرگ را؟! گفت: نه. گفت: «من آن نَبَأ بزرگم كه در من خلاف كردید؛ لیكن آن گه بدانند كه من از میان بهشت و دوزخ بایستم و با دوزخ مقاسمه كنم: من می‌گویم: این تو را و این مرا. او را بگیر كه از دشمنان من است و این را دست بدار كه از دوستان من است. بدانند كه در كنار حوض بایستم و گروهی را از او باز می‌رانم؛ چنان كه در دنیا شتر غریب را از حوض می‌رانند. و آنگه تیغ برآورد و بزد او را كشت و به جای خود آمد.» (10)

3. تفسیر ابوالفتوح در آیة «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی»؛ (11) «بدانید كه هر آنچه كه غنیمت گرفتید، یك پنجم آن برای خدا و رسول خدا و صاحبان قرابت (ائمه) است.» می‌نویسد: «عبدالله بن عباس و مجاهد گفتند: ذو القربی بنو هاشم‌اند، و این مذهب ماست و روایت اهل‌البیت. حسن و قتاده گفتند: سهم خدای و رسول و ذوالقربی، امام‌علیه‌السلام را باشد، كه قایم مقام پیغامبر بود، و این در معنی مثل مذهب ماست.» (12)

4. در تفسیر آیة تطهیر می‌نویسد: «اخبار متواتر است كه مخالف و مؤالف، روایت كردند از طریق مختلف كه: مراد به آیت و اشارت در اهل‌البیت، به علی است و فاطمه و حسن و حسین. همچنین عطیه روایت كرد از ابوسعید الخدری كه: رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گفت: این در حقّ پنج كس آمد: من، و علی، و فاطمه، و حسن و حسین‌علیه‌السلام.

«عطاء بن ابی رباح» نیز روایت كند كه‌ام سلمه گفت: این آیت در خانة من فرود آمد، و آن، آن بود كه: رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در حجرة من بود، فاطمه‌علیها‌السلام آمد و دیگی آورد و در آنجا حریره بود. رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گفت: برو و علی را بخوان و حسن و حسین را. او برفت و ایشان را بخواند، و ایشان با رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از آن طعام بخوردند، و رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بر سر گلیمی خیبری نشسته بود. آن گلیم برگرفت و بر ایشان افكند و دست برداشت و گفت: «اللَّهُمَّ انّ لکلّ نبیّ أَهْلُ بَیتٍ و هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیتِی فَأَذْهِبْ الرِّجْسَ عَنْهُمْ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً؛ بار خدایا! هر پیامبری را اهل‌بیتی بوده‌اند، و اینان اهل‌البیت منند، رجس را از ایشان ببر و پاك كن ایشان را پاك كردنی.» در حال جبرئیل آمد و این آیت آورد: «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ‌الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»؛ (13) «خداوند اراده می‌كند كه ناپاكی را از شمال اهل‌بیت ببرد و شما را پاك و طاهر گرداند.» ‌ام سلمه گفت: من گفتم: یا رسول الله! من نیز با شماام؟ گفت: «انّكِ علی خیر؛ تو بر خیری؛ و لكن اهل‌البیت من اینانند.» (14)

ج. بهرهگیریازاشعارفارسی

از ویژگی‌های این مفسّر ارجمند، استفاده از اشعار فارسی است كه در توضیح آیات قرآنی گاهی از آن‌ها بهره می‌برد. این شیوه علاوه بر جذّابیت خاصّی كه به تفسیر بخشیده، در حفظ زبان و ادب فارسی نقشی به‌سزا داشته است. او در تفسیر سورة یوسف، آیة «فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْیوْمَ لَدَینا مَكِینٌ أَمِینٌ»؛ (15) «پس هنگامی كه با او صحبت كرد، ملك گفت كه امروز تو در نزد ما با منزلت و امانتدار هستی.» چنین می‌نویسد: «چون یوسف بیامد و مَلِك با او سخن گفت، از او مایة علم او بشناخت و پایة قدر او بدانست و از آنجا امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب‌علیه‌السلام گفت كه: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛ [شخصیت] مرد، زیر زبان او پنهان است». شاعر پارسیان:

مرد، زیر زبان بود پنهان                                            سایر است این مَثَل به گرد جهان» (16)

د. دفاع از مكتب كلامی و فقهی تشیع

ابوالفتوح در فرصت‌های مناسب،‌اندیشه‌های كلامی و فقهی تشیع را مطرح كرده و با دلایل عقلی و نقلی آن را اثبات می‌كند. از جمله موضوعات مورد بحث وی، «تقیه» می‌باشد. تقیه یكی از باور‌های كلامی و فقهی شیعه و برگرفته از معارف قرآن و اهل‌بیت‌علیهم‌السلام است. گرچه این رفتارِ احتیاط آمیز در تاریخ اسلام فقط منحصر به شیعه نبوده و طبق نوشتة طبری، در وقایع سال 218. ق و در ماجرای محنت (17) و طرح تفتیش عقایدی كه مأمون عبّاسی به راه‌انداخته بود، جز «احمد بن حنبل» و یكی دو تن دیگر، همة دانشمندان، رجال و علمای اهل سنت باور‌های خود را پنهان كرده و از روی تقیه تسلیم شدند؛ امّا با این حال این عملكرد را به شیعه نسبت داده و طعنه زده‌اند. ابوالفتوح در ذیل آیة‌».. إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً...»؛ (18) «... مگر اینكه از آن‌ها بترسید... .» می‌نویسد:

«خدای تعالی مؤمنان را نهی كرد از آنكه با كافران موالات و مصافات كنند؛ الّا در حالی كه كافران را قوّتی باشد و مسلمانان را ضعفی. آن گه اظهار مودّت و موافقت كنند و با ایشان بسازند برای دفع مضرّت، و این حدیث در عقل مقرر است و در شرع. قرآن مجید به آن ناطق است و در صحابه، جماعتی بر آن عمل كردند، چون عمّار یاسر‌رحمه‌الله.

و این از جملة آن است كه مخالفان بر ما عیب كنند و طعن زنند؛ اعنی تقیه، و فرمان خدای تعالی در این آیه بدو ناطق و در عقل واجب، پس طعن بر این طاعن است. تدبر عقل، شرع، قرآن، اخبار و صحابه رسول‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله. و صادق‌علیه‌السلام را از تقیه پرسیدند: گفت: «إِنَّ التَّقِیةَ دِینِی وَ دَینُ آبَائِی؛ تقیه، دین من است و دین پدران من.» و از پدران او یكی پیغامبر است‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مخالف دین ایشان همانا نكو نباشد.» (19)

مؤلف

«جمال الدین حسین بن علی نیشابوری»، معروف به ابوالفتوح رازی خزاعی، مفسر نامدار شیعه، در حدود سال 470. ق در شهر ری متولد شد. وی پس از گذراندن دوران كودكی و نوجوانی، به تحصیل علوم رایج عصر خویش پرداخته و در اثر ذوق و استعداد سرشار و كوشش مداوم در فراگیری دانش، در‌اندك زمانی سرآمد دانشمندان عصر خود در علم كلام، فقه، ادب، تفسیر، وعظ و خطابه گردید و به عنوان دانشوری بیبدیل مطرح شد.

تبار این مفسر

سلسلة نسب ابوالفتوح رازی به قبیلة «خزاعه» می‌رسد. در طول تاریخ، این خاندان از برجسته‌ترین دوستان اهل‌بیت‌علیهم‌السلام بوده‌اند؛ تا آنجا كه معاویه گفته است: «محبّت قبیله بنی خزاعه نسب به علی‌علیه‌السلام به حدّی است كه اگر زنانشان فرصت می‌یافتند، با ما می‌جنگیدند تا چه رسد به مردان ایشان!»

جدّ اعلای ابوالفتوح، «بُدَیل خزاعی» است. همچنین فرزند بدیل «نافع خزاعی»، از اصحاب معروف رسول الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است. و به عنوان معلّم قرآن از طرف پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در سال چهارم هجرت به منطقة نجد اعزام شده بود و در فاجعة «بئر معونه» (20) به شهادت رسید. (21) ابوالفتوح در تفسیر سورة فتح می‌گوید: «بدیل بن ورقاء خزاعی، از پدران ماست.» (22)

وی در تفسیر آیة «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً»؛ (23) «كسانی كه در راه خدا به قتل رسیده‌اند را مرده نپندارید.» با اشاره به شأن نزول آن - كه در مورد شهدای بئر معونه نازل شده است - نافع بن بدیل بن ورقاء خزاعی را در ردیف این شهدا نامبرده و تصریح می‌كند كه: «این مرد، از پدران ماست.»

همچنین فرزندان دیگر بدیل، به نام‌های «محمّد و عبدالرحمن و عبدالله» در جنگ صفین و در ركاب حضرت علی‌علیه‌السلام در سال 37. ق به شهادت رسیدند. (24)

جدّ ابوالفتوح، «محمّد بن احمد نیشابوری» صاحب كتاب «روضة الزهراء» و عموی پدرش «شیخ عبدالرحمن» صاحب كتاب «سفینة النجاة» از دانشمندان برجستة شیعی بوده‌اند. پسرش «شیخ تاج الدین محمّد» و خواهر زادة وی، «فخرالدین احمد» نیز از علمای عصر خود به شمار می‌آمدند. ملاحظه می‌شود، چهره‌های برجسته خاندان ابوالفتوح رازی از تاریخ صدر اسلام تاكنون، همانند ستارگان فروزان، در آسمان علم، تقوا و فضیلت پرتو افشانی می‌كنند. (25)

با توجه به عشق و علاقه‌ای كه رازی به تحصیل علوم و معارف اسلامی داشته، برای كسب فضایل علمی، در محضر اساتید متعددی زانوی ادب زده و بهره‌های فراوان برده است. برخی از اساتید وی عبارتند از:

1. علی بن محمد نیشابوری رازی (پدر بزرگوار ابوالفتوح رازی)؛ وی دارای تألیفاتی همچون «مسائل المعدوم» و «دقایق الحقایق» می‌باشد. شیخ علی رازی علاوه بر فرزندش، استاد سایر علمای عصر خویش نیز به شمار می‌آید. (26)

2. عبدالرحمن خزاعی نیشابوری؛ وی عموی بزرگ ابوالفتوح و پدید آوردندة آثاری همچون «سفینة النجاة»، «الرضویات» و «مختصرات فی الزواجر و المواعظ» است.

3. شیخ عبدالجبار بن مقری رازی، معروف به مفید رازی؛ وی در شهر ری مدرسه‌ای داشت و در سال 455. ق از استادش، شیخ طوسی، اجازة روایت كتاب «التبیان» را گرفت.

4. شیخ ابوعلی حسن بن محمّد طوسی (فرزند شیخ طوسی)؛ وی یكی از استادان مُبَرّز ابوالفتوح است. او را مفید ثانی نیز می‌گفتند. ابوالفتوح قبل از سال 500. ق در عراق به محضر وی رسیده است.

5. قاضی عماد الدین حسن بن محمّد استرآبادی؛ وی كه قاضی ری بود، از استادان «ابن شهر آشوب» و «شیخ منتجب الدین» نیز محسوب می‌شود.

6. ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری، معروف به جارالله (538 - 467. ق)؛ وی استاد غیر شیعی ابوالفتوح به شمار می‌آید و مؤلف تفسیر معروف «كشّاف» است و از مذهب حنفی معتزلی پیروی می‌كرده است. ابوالفتوح در تفسیر آیة «الَّذِی جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»؛ (27) «همان كسی كه از درخت سبز، آتش را برای شما قرار داد.» از زمخشری به عنوان استاد خود یاد كرده است؛ البته ابوالفتوح در تفسیر خود از تفسیر «كشّاف» زمخشری مطلبی نقل نكرده است؛ زیرا تفاسیر «ابوالفتوح»، «كشاف» و «مجمع البیان» تقریباً در یك زمان تألیف شده‌اند. (28)

این دانشمند گرانمایه بعد از تحصیل علوم مختلف،‌اندوخته‌های علمی خود را با اخلاص تمام به مشتاقان معارف عرضه نموده است؛ از جمله دانش‌اندوزان مكتب وی افراد زیر می‌باشند:

1. شیخ رشید الدین محمّد بن شهر آشوب مازندرانی (489 - 588. ق)؛ وی در علوم فقه، حدیث، تفسیر، ادب، شعر و رجال اطلاعات وسیعی داشته و جامع كمالات، هنرها، و فضیلتهاست؛ بدین جهت، حتی از سوی مخالفان و بیگانگان نیز مورد احترام و تعظیم بوده است. ابن شهر آشوب در سفر‌های علمی خویش، به شهر ری وارد شده و مدتی از ابوالفتوح رازی استفاده كرده است. وی در كتاب «معالم العلما» از استاد خود چنین یاد می‌كند:

«استاد من، شیخ ابوالفتوح بن علی رازی، دانشمند گرانمایه‌ای است كه كتاب «شرح شهاب» و «روح الجنان» در تفسیر قرآن را نوشته است. این تفسیر به زبان فارسی است؛ امّا بی‌نظیر و شگفت‌انگیز می‌‌باشد.» (29)

2. شیخ منتجب الدین علی بن بابویه رازی؛ وی از دانشمندان بلندپایه و از نویسندگان پرمایۀ قرن ششم هجری، و از نوادگان برادر شیخ صدوق می‌‌باشد. منتجب الدین با تألیف مشهورترین اثر خود به نام «فهرست علمای شیعه»، حقّ بزرگی را بر گردن پیروان این مذهب گذاشته و به این وسیله، نام نیک گروهی از برجستگان علمای شیعه و زعمای اسلام را در صفحۀ روزگار زنده نگه داشت، تا آنجایی که تمام شخصیت نگاران و تراجم نویسان ممتاز، بعد از قرن ششم هجری، از این کتاب کمال بهره را برده‌اند.

منتجب الدین در «فهرست» خود، بار‌ها از استادش تجلیل به عمل آورده است. وی در بخشی از کتاب خود استادش را چنین می‌‌ستاید: «استاد و پیشوای شیعیان، ابوالفتوح حسین بن علی بن محمّد خزاعی رازی، دانشمندی مفسّر و واعظی پارسا بود. وی دارای آثار متعددی است که از جملۀ آنها، تفسیر «روض الجنان» در تفسیر قرآن و «روح الاحباب در شرح شهاب» است. من هر دو کتاب را بر این استادم قرائت کرده‌ام.» (30)

3. شیخ عبدالله بن حمزه طوسی معروف به ابن حمزه فقیه؛ وی از شاگردان ممتاز ابوالفتوح به شمار می‌رود. کتاب «الوافی بکلام المثبت و النافی» از تألیفات این فقیه است.

لازم به ذکر است، این سه نفر از استاد خویش اجازۀ روایتی نیز داشته‌اند.

4. سیّد شریف عزّالدین شرفشاه افطسی نیشابوری؛ او دارای کتابی به نام «النظم و النثر الرائق» می‌باشد، و آرامگاهش در نجف است. (31)

5. تاج الدین محمّد بن حسین، فرزند ابوالفتوح.

آثار پر بار علمی رازی

وی علاوه بر تفسیر ارزشمند خویش، آثار گرانقدری را از خود بر جای گذاشته است که برخی از آنان عبارتند از:

1. مناظرۀ حُسنیّه؛ که مناظرۀ دختری تحصیلکرده به نام حسنیه، معاصر هارون الرشید است. این کتاب به زبان فارسی و در ردّ اهل سنّت نوشته شده و بار‌ها همراه «حلیه المتقین» علاّمه مجلسی و یا مستقل چاپ شده است.

2. روح الاحباب و روح الالباب فی شرح الشهاب؛ شرحی است بر «شهاب الاخبار» از قاضی قضاعی شافعی، و موضوع آن، در حِکَم و امثال است. این کتاب یکی از مدارک «بحار الانوار» است.

3. کتاب یوحنّا؛ که از زبان یک نفر مسیحی به نام یوحنّا و در مسئلۀ امامت و ردّ مذهب عامّه نوشته شده است.

4. منهاج المناهج؛ در تحقیق مذاهب اربعه و اثبات امامت.

5. رساله اجازه؛ که در تاریخ 552. ق نگارش یافته است.

6. تفسیر قرآن؛ به زبان عربی.

7. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام؛ به زبان فارسی است و ابوالفتوح در بخشی از آن،‌اندیشه‌های حسین بن منصور حلّاج را نقد کرده و در باب‌های دیگر، از نسبت‌های ناروا به شیعه جواب داده و از تشیّع دفاع کرده است. علاّمه سیّد محسن امین این کتاب را در کتابخانۀ شهید شیخ فضلالله نوری در تهران دیده است.

رازی از منظر اهل نظر

1. علّامه شهید قاضی نورالله شوشتری در کتاب «مجالس المؤمنین» در مورد ابوالفتوح می‌‌نویسد: «نشانه‌های فضل و کمال و تلاش‌های نیکوی وی در تفسیر کتاب خداوند و باطل نمودن شبهات و تردید‌های مخالفین، از نکات بارزی است که در زندگی این مرد به چشم می‌خورد و هر که تفسیر مشهور وی را ملاحظه کند، به این حقیقت پی می‌برد.

از تفسیر وزین وی چنین برمیآید که او معاصر کشّاف بوده و بعضی از ابیات آن را دیده است؛ اما اصل کتاب کشّاف را بعد از تألیف، مشاهده نکرده است.» (32)

2. میرزا محمّد باقر خوانساری، شخصیت نگار معروف شیعی: «حسین بن علی خزاعی معروف به شیخ ابوالفتوح رازی، مؤلف تفسیر مشهور فارسی، از دانشمندان شناخته شدۀ تفسیر و علم کلام است. او از ماهرترین و بزرگ‌ترین علمای ادب و از راویان سرشناس علم حدیث می‌‌باشد.» (33)

3. میرزا حسین نوری، محدّث، فقیه، و رجال شناس متبحّر: «استاد و پیشوای مفسّرین، ترجمان کلام الهی، جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی خزاعی رازی، مشهور به ابوالفتوح رازی، دانشمندی فاضل، فقیهی مفسّر، و ادیبی مطّلع بوده و در کسب علم به درجات کمال نایل شده بود. نسب شریفِ او به «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی»، فرزند یکی از اصحاب رسول الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌‌رسد.» (34)

4. «علاّمه سید محسن امین» در مورد خاندان ابوالفتوح، می‌نویسد: «وی (ابوالفتوح) و پسرش، تاج الدین محمّد و پدرش، علی بن محمّد و جدّش و جدّ اعلای وی، شیخ ابوبكر احمد، و عموی بزرگش، شیخ عبدالرحمن بن ابی بكر، همه از دانشمندان نامدار امامیه می‌باشند. و خلاصه، این سلسله معروف در میان علمای شیعه، جایگاه ویژ‌ه‌ای داشته‌اند و تألیفات پربار و كتاب‌های متعددی را از خود به یادگار گذاشته‌اند.» (35)

5. «قاضی نورالله شوشتری» نیز در مورد جلالت خاندان ابوالفتوح رازی می‌گوید: «او از خاندان جلالت و فضیلت است و از ذرّیه بدیل بن ورقاء خزاعی، كه از یاران خاص پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده است. اساساً قبیله خزاعه در طول تاریخ، از شیعیان خالص اهل بیت‌علیهم‌السلام بوده‌اند.» (36)

رحلت

بر اساس شواهد موجود، ابوالفتوح در سال 556. ق وفات یافته است و طبق وصیتش در شهر ری و در صحن حضرت امامزاده حمزة بن موسی بن جعفر‌علیه‌السلام، در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی‌علیه‌السلام و در زاویۀ شمالی آن مدفون شده است. (37)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). مقدمه تفسیر.

(2). همان.

(3). درازگویی، طولانی كردن سخن، مقابل ایجاز.

(4). تفسیر ابوالفتوح رازی، ص 2، طبع قدیم.

(5). تفسیر كنز الدقایق، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1368 ش، ج 1، ص 9.

(6). خاتمه مستدرك، محدث نوری، مؤسسه آل البیت لإحیاء الثراث، قم، چ اول، ج 3، ص 72.

(7). نشریه ترجمان وحی، ش 10، ص 123.

(8). تفسیر ابوالفتوح، ابوالفتوح حسین بن علی رازی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408 ق، ج 11، ص 224.

(9). همان، ص 261.

(10). همان، ص 370.

(11). انفال/ 41.

(12). تفسیر ابوالفتوح، ج 9، ص 120.

(13). احزاب/33.

(14). همان، ج 15، ص 418.

(15). یوسف/ 54.

(16). تفسیر ابوالفتوح، ذیل آیه 54، سوره یوسف.

(17). مأمون در سال 218 فرمانی برای «اسحاق بن ابراهیم» صادر كرد كه: باید قاضیان و گواهان و محدثان را به قرآن آزمایش كنند؛ هر كس قرآن را مخلوق داند ر‌ها سازند و هر كه جز آن گوید به وی گزارش دهد، تا رأی خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیده یا بیم و ترس به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی كه آن را مخلوق ندانستند یا سكوت كردند، گرفتار شكنجه‌‌ها شده یا به قتل رسیدند و این امر تا ایام متوكل ادامه داشت.

(18). آل عمران/ 28.

(19). تفسیر ابوالفتوح، ذیل همان آیه.

(20). فاجعه بئر معونه، طبق نوشته ابوالفتوح و مطابق سایر تواریخ اسلامی، چنین است كه: «هنگامی كه 70 نفر از بزرگان صحابه برای تبلیغ اهل نجد می‌‌رفتند، در اثر توطئه ناجوانمردانه‌ای در منطقه «بئر معونه» به طرز فجیعی به شهادت رسیدند و حادثه شهادت آن‌ها موجب تأثّر شدید پیغمبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گردید.»

(21). الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، دارالكتب العربی، ج 2، ص 364؛ اسد الغابه، عز الدین علی بن عبدالواحد بن اثیر شیبانی، نشر اسماعیلیان، ج 5، ص 7.

(22). تفسیره سوره فتح/ 25.

(23). آل عمران/ 169.

(24). تهذیب الكمال، ابوالحجاج یوسف مزی، مؤسسة الرسالة، ج 24، ص 45؛ النص و الاجتهاد، سید شرف الدین عاملی، نشر ابومجتبی، قم، 1404 ق، ص 502؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، محمد بن احمد بن عثمان، دارالمعرفة، ج 2، ص 395.

(25). اعیان الشیعه، سید محسن امین، نشر دارالتعارف، ج 6، ص 125.

(26). الذریعة الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، اسماعیلیان، قم، 1408 ق، ج2، ص368 و ج8، ص234.

(27). یس/80.

(28). مقدمه تفسیر ابوالفتوح.

(29). معالم العلماء، محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، منشورات المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1380 ق، ص 147.

(30). ر. ك: الفهرست، ص48.

(31). الذریعه، ج25، ص16؛ ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالكنیة واللقب، میرزا محمدعلی مدرس، كتابفروشی خیام، تهران، ج8، ص227.

(32). مجالس المؤمنین فی أحوال المشاهیر من شیعۀ أمیر‌المؤمنین‌علیه‌السلام، قاضی نورالله شوشتری، ص489.

(33). روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، نشر اسماعیلیان، قم، 1390 ق، ج 2، ص 314.

(34). خاتمه مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، طبع قدیم، ج 3، ص 72.

(35). اعیان الشیعه، ج6، ص125.

(36). همان.

(37). ریحانۀ الأدب، محمد علی مدرس، کتابفروشی خیام، تهران، ج 8، ص 229.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:43

آشنایی با منابع دست اول شیعه (13)

الاِرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد

 

این کتاب از مهم‌ترین منابع معتبر شیعه در زمینه تاریخ زندگانی ائمه‌علیهم‌السلام، و محل مراجعه محققان سیره اهل بیت‌علیهم‌السلام و مشتاقان تاریخ آن گرامیان است. افزون بر آن،‌ ارشاد مفید، مستند اکثر منابع بعد از خود و مهم‌ترین منبع در موضوع امامت به شمار می‌آید. مبلغان ارجمند نیز از این منبع تاریخی، حدیثی و امام‌شناسی، هرگز بی‌نیاز نیستند و با مطالعه آن، بسیاری از اطلاعات و گمشده‌های خود را در این مجموعه ارزشمند خواهند یافت، این اثر در میان دانشمندان اسلامی، چنان مشهور است که علامه مجلسی می‌نویسد: «کتاب الإرشاد أشهر من مؤلفه رحمه الله؛ کتاب ارشاد، مشهورتر از مؤلف خود است.» (1)

شیخ مفید ـ که یکی از چهره‌های سرشناس شیعه در طول هزار سال گذشته است ـ این اثر ارزشمند را در قرن چهارم هجری پدید آورده و به دوستداران اهل‌بیت‌علیهم‌السلام تقدیم کرده است.

مؤلف درباره انگیزه نگارش این کتاب ـ که به درخواست یکی از یاران خود نگاشته است ـ می‌فرماید: به توفیق و یاری خدا در این کتاب، آنچه را که اثبات آن را درخواست کرده بودی، بیان خواهم کرد. از نامهای امامان هدایت‌علیهم‌السلام و تاریخ عمر و مدت زندگانی آنها گرفته تا مکان شهادتشان و نامهای فرزندانشان و شمه‌ای از فرازهای زندگی آنها، که باعث آگاهی بر احوال آنهاست؛ تا درباره آنان معرفت بیش‌تر و کامل‌تری پیدا کنی و در میان اظهار نظرها و عقیده‌های گوناگون درباره آنها، فرق بگذاری و بتوانی مطالب شبهه‌ناک را از حقایق ناب تشخیص‌دهی، و در این باره همانند مردمان با انصاف و دیندار، بر گفتار حق و درست تکیه کنی. من به یاری خداوند به درخواست تو پاسخ مثبت می‌دهم و چنان‌که خواسته‌ای، اختصار و اجمال را در این باره مراعات خواهم کرد و اعتمادم بر خداست و هدایت شدن به راه راست را از او خواهانم. (2)

این کتاب با اینکه منبع روایی و حدیثیِ مستند است؛ امّا شیخ مفید‌رحمه‌الله به نکات تاریخی و عقیدتی نیز در آن می‌پردازد.

نکته دیگر اینکه، بخش اول کتاب که حدوداً نیمی از کتاب است،‌ به زندگانی امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام اختصاص دارد و این،‌ حاکی از اهمیتی است که شیخ مفید برای آن حضرت قائل بوده است. ارزش این کتاب، زمانی نمایان می‌شود که بدانیم، مؤلفِ الارشاد، این اثر ارزشمند را در سال 411 هجری، در اوج شهرت علمی و کمالات معنوی و دو سال قبل از رحلت خود نگاشته است.

موضوعات کتاب

بخش اول

در بخش اول، بعد از مقدمة کوتاهی دربارة علت و ضرورت تألیف کتاب، وارد باب اول می‌شود که درباره تاریخ امیر مؤمنان علی بن ابی طالب‌علیه‌السلام است. در این باب، فصلهای مختلفی در موضوعات ولادت، خانواده، مبارزات و حضور در صحنه‌های مختلف نبرد با اهل باطل، دلایل ولایت، امامت و وصایت، علم و دانش، بیعت مردم با امام‌علیه‌السلام و خلافت ظاهری، فضایل و مناقب، قضاوتها، جریان مباهله، سخنان، نامه‌ها،‌ خطبه‌ها و مواعظ، جریان ناکثین و قاسطین و مارقین، شوری، آیات نازل شده درباره علی‌علیه‌السلام، مساوات با انبیا، پیشگوییها، اصحاب، یاران و فرزندان آمده است.

بخش دوم

در بخش دوم کتاب به تاریخ دیگر امامان معصوم‌علیهم‌السلام می‌پردازد که عبارت‌اند از:

باب دوم در تاریخ امام حسن مجتبی‌علیه‌السلام است. در این باب درباره ولادت، شهادت، فضایل،‌ خلافت،‌ جنگ و صلح، نامه‌ها، سخنان و فرزندان امام مجتبی‌علیه‌السلام مطالبی بیان شده است.

باب سوم، تاریخ امام حسین‌علیه‌السلام است که در آن، ولادت، قیام، شهادت، فضایل،‌ زیارت و موضوعات مربوط به آن حضرت آمده است. عنوان سایر بابها چنین است:

باب تاریخ الإمام علی بن الحسین‌‌علیهما‌السلام و فضله

باب تاریخ الإمام محمد بن علی الباقر‌‌علیهما‌السلام و فضله

باب تاریخ الإمام الصادق‌علیه‌السلام و فضله

باب تاریخ الإمام موسی بن جعفر‌‌علیهما‌السلام

باب تاریخ الإمام علی بن موسی الرضا‌علیه‌السلام

باب تاریخ الإمام محمد بن علی الجواد‌علیه‌السلام

باب تاریخ الإمام علی بن محمد الهادی‌علیه‌السلام

باب تاریخ الإمام الحسن العسکری‌علیه‌السلام و فضله

باب تاریخ الإمام محمد بن الحسن المهدی‌علیه‌السلام و فضله

آثاری درباره این کتاب

تلخیص و گزیده ارشاد، اثر علامه حلی به نام «المستجاد من الإرشاد»؛

شرح چهار جلدی ارشاد، به نام منهج الرشاد، اثر شیخ محمد حسن زنجانی؛

شرح سید محمد باقر دستغیب شیرازی.

ترجمه و شرح ارشاد، اثر سید هاشم رسولی محلاتی در دو جلد.

ترجمه و شرح ارشاد، اثر محمدباقر ساعدی خراسانی.

مؤلف کتاب

ابو‌عبد‌الله محمد بن نعمان عکبری بغدادی، معروف به «شیخ مفید» در سال 336 هجری، در یک خانواده پاک، اصیل و عاشق اهل بیت‌علیهم‌السلام در حومه بغداد به دنیا آمد. او بعد از طی دانشهای مقدماتی برای ادامه تحصیل، راهی بغداد شد و در آنجا از محضر اساتید و دانشمندان بزرگی همچون: جعفر بن قولویه قمی، شیخ صدوق، ابن ولید قمی، ابو غالب زراری، ابن جنید اسکافی و هارون بن موسی تلعکبری دانش اندوخت تا اینکه سرآمد دانشمندان شد و علاوه بر خدمات شایان علمی و فرهنگی، شاگردانی مانند: سید مرتضی علم الهدی، سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی، ابو الفتح کراجکی، سلار دیلمی و... تربیت کرد.

جایگاه علمی

این دانشمند فرزانه در عرصه‌های مختلف علمی از جمله کلام،‌ فقه، حدیث و تاریخ سرآمد عصر خود است. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجمِ «الفهرست» که درباره متکلمان شیعه بحث می‌کند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد می‌کند و او را می‌ستاید. (3)

ابو‌یعلی جعفری، شاگرد و دامادِ شیخ مفید می‌گوید: «مفید، شبها مختصری می‌خوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس و یا تلاوت قرآن مجید می‌گذرانید.» (4)

شیخ طوسی، یکی دیگر از شاگردان مفید در کتاب فهرست می‌گوید: محمد بن محمد بن نعمان مکنی بابی عبد الله و معروف بابن معلم از متکلمان شیعه است که در زمان او ریاست شیعه به وی منتهی شد، و در علم و صناعت کلام، مقدم بر دیگران و در فقه نیز سرآمد فقهای زمان بود. او متفکری سریع الانتقال، با فطانت و حاضرجواب بود و نزدیک به دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ تألیف کرد. (5)

برخی از آثار شیخ مفید عبارت‌اند از:

1. المقنعة؛ 2. الفرائض الشرعیة؛ 3. أحکام النساء؛ 4. التمهید؛ 5. الانتصار؛ 6. النصرة فی فضل القرآن؛ 7. اوائل المقالات؛ 8. نقض فضیلة المعتزلة؛ 9. الإفصاح؛ 10. الإیضاح؛ 11. الکلام فی دلائل القرآن؛ 12. الکلام فی وجوه إعجاز القرآن و... .

خاطره‌ای شیرین درباره لقب «مفید»

درباره عظمت علمی شیخ مفید، سخن، فراوان است و ما به یک نمونه کوچک و مشهور بین علما اشاره می‌کنیم: روزی قاضی عبد‌الجبار معتزلی، یکی از بزرگان اهل سنت و دانشمندِ نامدار در علم اصول و کلام، در مجلس درس خود نشسته بود و با دانشمندان شیعه و سنیِ حاضر در مجلسش گفتگو می‌کرد. شیخ مفید که در آن موقع، مجتهد معروف شیعه بود و قاضی عبد‌الجبار نامش را شنیده بود؛ ولی تا آن روز او را ندیده بود به مجلس وی آمد و در پایین مجلس نشست.

وی پس از لحظه‌ای، رو به قاضی کرد و گفت: «اگر اجازه دهی سؤالی است که در حضور این دانشمندان بپرسم؟» قاضی گفت: «بپرس!» مفید گفت: «این حدیثی که شیعیان روایت می‌کنند پیغمبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز غدیر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه» صحیح است یا شیعه آن را ساخته‌اند؟» قاضی گفت: «صحیح است». مفید گفت: «مقصود از مولی چیست؟» قاضی گقت: «مقصود، اولویت و آقایی است.» مفید گفت: «اگر چنین است پس این‌همه اختلافات و دشمنیها میان شیعه و سنی برای چیست؟»

قاضی گفت: «ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت است و چیزی است که نقل شده است؛ ولی خلافت ابوبکر درایت و امری مسلم است و مردم عاقل برای یک روایت،‌ درایت را ترک نمی‌کنند.»

مفید از این سؤال صرف‌نظر کرد و با طرح سؤال دیگری از قاضی پرسید: «چه می‌گویید در این حدیث که پیغمبر به علی‌علیه‌السلام فرمود: «یَا عَلِی حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی؛ جنگ با تو جنگیدن با من است و صلح و سازش با تو صلح با من است؟» قاضی گفت: «این حدیث، صحیح است.» مفید گفت: «با این حدیث درباره اصحاب جمل (که با امیر مؤمنان جنگ کردند) چه می‌گویید و بنا به گفته شما باید کافر باشند؟» قاضی گفت: «ای برادر! آنها توبه کردند.» مفید فرمود: «جناب قاضی، جنگ جمل،‌ درایت و امری مسلم است؛ ولی توبه آنها روایت و شنیدنی است،‌ و خود شما لحظه‌ای پیش گفتی: مردم عاقل برای روایت، ترک درایت نمی‌کنند؟!»

قاضی سخت در جواب فروماند و متحیر شد و نتوانست پاسخی بگوید. لحظاتی سر به زیر انداخت، آن‌گاه سر برداشته، گفت: «تو کیستی؟» مفید فرمود: «خادم شما محمّد بن محمّد بن نعمان هستم.» قاضی برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حَقّاً؛ واقعا که تو برای جامعه اسلامی مفیدی.»

علمای مجلس از این رفتار قاضی، سخت رنجیده‌خاطر شدند و همهمه در میانشان افتاد. قاضی به آنها گفت: «ای فضلا و دانشمندان دین! این مرد، مرا ملزم و محکوم کرد و من پاسخی ندارم که به سؤال او بدهم. اگر شما پاسخی دارید بگویید تا از آنجایی که نشسته برخیزد و به جای خویش بنشیند؟!» امّا کسی نتوانست پاسخ او را بدهد. (6)

از منظر دانشمندان

شخصیت‌شناس برجسته، ابوالعباس نجاشی، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او می‌گوید: «محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر، شیخ و استاد ماست ـ که رضوان خدا بر او باد ـ فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که توصیف شود. او تألیفات متعددی دارد.» آن‌گاه متجاوز از 170 کتاب از آثار او را نام می‌برد. (7)

علامه حلی در کتاب خلاصه درباره عظمت شیخ مفید می‌گوید: «او از بزرگ‌ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست و هر که پس از او آمده از علم او استفاده کرده است.» (8)

علامه بزرگوار، سید حسن صدر در کتاب تأسیس الشیعه می‌نویسد: «شیخ مفید در تمام علوم در زمان خود بی‌نظیر و یگانه بود و ریاست شیعه به او منتهی شد.» (9)

ابن حجر عسقلانی از نظریه‌پردازان معروف اهل سنت در کتاب لسان المیزان درباره او می‌گوید: او عالم شیعه و دارای تألیفات بسیاری است که به دویست کتاب می‌رسد... . او در دوران عضد الدوله،‌ دارای مقامی عظیم بود و در سال 413 از دنیا رفت. هشتاد هزار نفر از دوستدارانش جنازه وی را تشییع کردند. مردی بود بسیار زاهد و با خشوع و حریص در فرا گرفتن علم و دانش، گروه زیادی از او استفاده علمی کردند و خود او در میان شیعه،‌ مقام ارجمندی را دارا شد تا بدانجا که گویند بر همه ما منت نهاد. پدرش در زادگاه خود، شهر واسط، معلم بود و در قریه عکبرا کشته شد. گویند: عضد الدوله در خانه مفید به دیدارش می‌آمد و هر گاه بیمار می‌شد عیادتش می‌کرد. ابو یعلی جعفری که داماد او بود، نقل می‌کند: وی شبها اندکی می‌خوابید. سپس برمی‌خاست و به نماز یا مطالعه یا درس و یا قرائت قرآن مشغول می‌شد.» (10)

محبوب حضرت مهدی‌علیه‌السلام

این دانشمند فرزانه، آن‌چنان در راه خدمتگزاری به ساحت قدس حضرت صاحب الامر‌علیه‌السلام و آبای گرامی‌اش تلاش می‌کرد که سر از پا نمی‌شناخت. وی به دلیل پاسداشت این خدمات به توقیعات، شریف از آن ناحیه مقدسه مفتخر شد. حضرت مهدی‌علیه‌السلام در آن توقیعات، شیخ مفید را با شایسته‌ترین عبارات، می‌ستاید.

حضرت صاحب الامر‌علیه‌السلام نامه‌هایی به نام شیخ مفید صادر فرموده است و نکات مهم و قابل توجهی درباره این خدمتگزار اهل بیت‌علیهم‌السلام در این نامه‌ها وجود دارد. در آغاز یکی از آنها چنین آمده است:

«لِلْاَخِ السَّدِیدِ وَ الْوَلِیِّ الرَّشِیدِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ... سَلَامٌ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَلِیُّ الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ الْمَخْصُوصُ فِینَا بِالْیَقِینِ فَاِنَّا نَحْمَدُ اِلَیْکَ اللهَ الَّذِی لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ وَنَسْاَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَی سَیِّدِنَا وَ مَوْلَانَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَنُعْلِمُکَ اَدَامَ اللهُ تَوْفِیقَکَ لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَ اَجْزَلَ مَثُوبَتَکَ عَلَی نُطْقِکَ عَنَّا بِالصِّدْقِ... اَنَّهُ قَدْ اَذِنَ لَنَا فِی تَشْرِیفِکَ بِالْمُکَاتَبَةِ وَ تَکْلِیفِکَ مَا تُؤَدِّیهِ عَنَّا اِلَی مَوَالِینَا قِبَلَکَ اَعَزَّهُمُ اللهُ بِطَاعَتِهِ وَ کَفَاهُمُ الْمُهِمَّ بِرِعَایَتِهِ لَهُمْ وَ حِرَاسَتِهِ؛

برای برادر استوار [در امامت]، دوست رشد یافته، شیخ مفید...، سلام بر تو‌ای دوستدار مخلص در دین که در ولایت ما مخصوص به یقین شده‌ای، پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرت محمّد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، و اهل‌بیت طاهرین او، خداوند، توفیقت را در یاری از حق، مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم ما به راستی زیاد و فراوان کند... بدان که خداوند به ما رخصت داده است تا تو را به نامه‌نگاری مشرف سازیم و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان ـ که نزد تو هستند ـ برسانی. خداوند آنان را به طاعت خود عزیز فرماید و با رعایت و حراست خود، مهم آنان را کفایت فرماید.»

امام زمان‌علیه‌السلام در پایان توقیع، به دست مبارک چنین نوشته بودند. «هَذَا کِتَابُنَا اِلَیْکَ اَیُّهَا الْاَخُ الْوَلِیُّ وَ الْمُخْلِصُ فِی وُدِّنَا الصَّفِیُّ وَ النَّاصِرُ لَنَا الْوَفِیُّ حَرَسَکَ اللهُ بِعَیْنِهِ الَّتِی لَا تَنَامُ فَاحْتَفِظْ بِهِ وَ لَا تُظْهِرْ عَلَی خَطِّنَا الَّذِی سَطَرْنَاهُ بِمَا لَهُ ضَمَّنَّاهُ اَحَداً وَ اَدِّ مَا فِیهِ اِلَی مَنْ تَسْکُنُ اِلَیهِ وَ اَوْصِ جَمَاعَتَهُمْ بِالْعَمَلِ عَلَیْهِ اِنْ شَاءَ اللهُ؛ (11)

این نامه ماست به تو‌ای برادر دوستدار و مخلص با صفای در محبت و یار با وفای ما! خدایت با چشمهایش که به خواب نمی‌رود حفظ فرماید! کسی را بدین نامه و آنچه در آن است آگاه مکن. فقط مضمون آن را به هر کس که اطمینان داری برسان و همگی آنان را به عمل کردن بدان سفارش کن، ان شاء الله.»

شیخ مفید پس از سالها تلاش و خدمات ارزنده به دین مبین اسلام به ویژه به فرهنگ تشیع،‌ در سال 413 هجری، در بغداد درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم، علما و فضلا قرار گرفت.

روز وفات او از لحاظ حضور دوست و دشمن برای ادای نماز و گریستن بر او، بی‌نظیر بود. (12) هشتاد هزار تن از شیعیان، وی را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جوادعلیه‌السلام، پایین پای آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه دفن شد. (13)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). بحار الأنوار، علامه مجلسی، نشر الوفاء، بیروت، 1040 ق، ج 1، ص 27.

(2). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید،‌ قم،‌ نشر کنگره شیخ مفید، 1413 ق، ج 1، ص 4.

(3). فهرست، ابن ندیم بغدادی، ص 226.

(4). لسان المیزان، ج 5، ص 308.

(5). الفهرست، شیخ طوسی، المکتبة المرتضویة، نجف، ص 158.

(6). ارشاد مفید، مقدمه، ص 17، به نقل از: مجالس المؤمنین، مجلس پنجم، ص 200 و 201.

(7). رجال نجاشی، احمد بن علی، نشر اسلامی، 1407 ق، ص 399.

(8). خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال، قم، دار الذخائر،‌ قم، 1411 ق، ص 147، بخش اول.

(9). ارشاد مفید با ترجمه رسولی محلاتی، مقدمه، به نقل از: تأسیس الشیعه، ص 312 و 381.

(10). لسان المیزان، احمد بن حجر عسقلانی، بیروت، نشر مؤسسه اعلمی، 1390 ق، ج 5، ص 368.

(11). احتجاج، احمد بن علی طبرسی، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق، ج 2، ص 495.

(12). الفهرست، ص 158.

(13). خلاصة‌ الأقوال فی معرفة الرجال، ص 147.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:42

آشنایی با منابع دست اول شیعه (14)

«ارشاد القلوب الی الصواب»

کتاب شریف

«ارشاد القلوب»، یکی از منابع معتبر شیعه، بهترین اثر در زمینة موعظه، خطابه، تبلیغ و خودسازی معنوی است، مؤلف آن «حسن بن ابی الحسن دیلمی» واعظ، محدث و عارف برجستة قرن هشتم هجری و استادِ «ابن فهد حلی» و شاگرد «شهید اول» می‌باشد كه این اثر ماندگار را در دو جلد تدوین كرده است.

جلد اوّل آن شامل 54 مجلس در نصایح و مواعظ از آیات قرآن و اخبار پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان‌علیهم‌السلام در اخلاقیات و ترغیب به صفات پسندیده، زهد و پارسایی و پرهیز از صفات ناپسند و دوری از دنیاپرستی است، و جلد دوّم آن در شأن و مقام حضرت علی‌علیه‌السلام، جنگهای آن حضرت، فضائل، مناقب، شرح غزوات، مكارم اخلاقی، حل مشكلات علمی، مباحثات و مناظرات حضرت با علمای ادیان و بطور كلی شرح مقامات ائمة اطهار‌علیهم‌السلام و فضل شیعیان اهل‏بیت‌علیهم‌السلام و دوستانِ ذریة پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد؛ البته جلد اول این كتاب شریف، به لحاظ تأثیر گذاری فراوان در قلوب،‌ بارها به تنهایی تجدید چاپ شده است.

در این كتاب روایاتی در علامات مؤمنین و اهل بهشت آمده است كه به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره می‌شود:

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ‌علیه‌السلام قَالَ: لِاَهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعُ عَلَامَاتٍ؛ وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسَانٌ فَصِیحٌ لَطِیفٌ وَ قَلْبٌ رَحِیمٌ وَ یدٌ مُعْطِیةٌ. وَ عَنْهُ‌علیه‌السلام یقُولُ الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یمُرَّ بِهِ أَرْبَعُونَ یوْماً لَا یمَحِّصُهُ اللَّهُ فِیهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ إِنَّ الْخَدْشَ وَ الْعَثْرَةَ وَ انْقِطَاعَ الشَّسْعِ وَ اخْتِلَاجَ الْعَینِ وَ أَشْبَاهَ ذَلِكَ لَیمَحَّصُ بِهِ وَلِینَا وَ أَنْ یغْتَمَّ لَا یدْرِی مَا وَجْهُهُ فَأَمَّا الْحُمَّى فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله قَالَ حُمَّى لَیلَةٍ كَفَّارَةُ سَنَةٍ؛ (1) از حضرت صادق‌علیه‌السلام روایت است كه: علامت اهل بهشت چهار چیز است: چهره‌ای گشاده، زبانی گویا و لطیف، قلبی مهربان،‌و دستی بخشنده. و فرمود: مؤمن نزد خدا گرامی‌تر از این است كه چهل روز بر او بگذرد و در اثنای آن از گناه پاك نگردد و به تحقیق که خراش بر بدن و لغزیدن پا و یا پاره شدن بندکفش و پریدن بدون اختیار پلکها و نظایر اینها سبب پاک و خالص شدن دوستدار ما می‏شود و یا اینکه به سبب غمی باشد كه جهت رسیدن آن را نداند و از پدرم شنیدم كه او از پدرانش و از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل كرده‌اند كه فرمود: تب یك شب كفارة گناهان یك سال است.»

این منبع اخلاقی و تربیتی‌ مورد اعتماد دانشمندان شیعه،‌ از همان دوران تألیف مورد توجه و استقبال تمام اقشار، به‏ویژه علما و دانشمندان قرار گرفته است.

ستایش علامه مجلسی

علامه مجلسی در مورد این كتاب و جایگاه والای آن می‌نویسد: «كتاب (ارشاد القلوب) كتابی است لطیف، مشتمل بر اخباری متین و شگفت‌انگیز! البته ما در بحار از دو كتاب دیگر مؤلف (اعلام الدین و غرر الاخبار) ‌كم‏تر حدیث نقل كردیم؛ زیرا بیش‌تر اخبار این دو كتاب، در كتب دیگری كه از حیث وثاقت بالاترند، وجود داشت. گرچه از تمام اینها و اعتماد اكابر و بزرگان به این دو كتاب جلالت مؤلف به ثبوت می‌رسد.» (2)

نظر اندیشور برجسته «سید علی خان مدنی»

كتابشناس برجستة جهان تشیع، علامه آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «كتاب ارشاد القلوب كتاب ارزشمندی است و عالم بزرگ، سید علی خان مدنی، شارح صحیفه سجّادیه، این كتاب را این چنین ستوده است:

هذا كتاب فی معانیه حسن                                        للدّیلمی ابی محمّد حسن

اشهی الی المضنی العلیل من الشّفا                               والذّ للعینین من غمض الوسن

این كتابی است كه دارای محتوای زیبا و شیوا است و از تألیفات ابو محمد حسن دیلمی است. به وسیله این نسخه معنوی، شفای بیمار بینوا را می‌طلبم، و این كتاب را نسخة شفابخش برای او می‌دانم، كه برای چشمها لذّتبخش‌تر از خواب شیرین است:

اذا ضلّت قلوب عن هداها                                        فلم تدر العقاب من الثّواب

فارشدها جزاك الله خیرا                                           بارشاد القلوب الی الصّواب

هر گاه قلبها راههای هدایت را گم كردند، و عوامل كیفر و پاداش را نشناختند،‌ تو آن قلبهای گمراه را به وسیله كتاب ارشاد القلوب، به راه درست و مستقیم، راهنمایی كن، خدا به تو جزای خیر دهد.» (3)

ترتیب كتاب

دیلمی در مقدمة كتاب می‌نویسد: «أما بعد، فإنّه لما استولی سلطان الشهوة والغضب علی الآدمیین ومحبّة كل منهم لنفسه واشتغاله عن آخرته ورمسه عملت هذا الكتاب وسمیته بإرشاد القلوب إلی الصواب، المنجی من عمل به ألیم العقاب؛ چون احساس كردم سلطان شهوت و غضب بر مردم تسلط یافته و مردم مشغول به خود شده‌اند و آخرت را فراموش كرده‌اند، این كتاب را تألیف كردم و آن را «إرشاد القلوب إلی الصواب» نامیدم تا هر كس به آن عمل كند، از عذاب ألیم الهی در امان بماند.» (4)

مؤلفِ ارشاد القلوب، در كتاب خود سند روایات را حذف كرده و حدیث را مستقیماً از پیامبر و ائمه نقل می‌كند و شهرت روایی را دلیل این كار خود ذكر می‌كند. با این حال كسی با این روایات محذوف السند معاملة مرسله نكرده است و تمام روایات آن را مسنده می‌دانند؛ چنانكه در كتب روایی دیگر مشابه آنها با سند كامل یافت می‌شود. از اینجا معلوم می‌شود كه هدف دیلمی تألیف كتاب مستند روایی نبوده است؛ بلكه صرفاً قصد بیدار كردن خفتگان و غفلت زدگان را بوسیله مواعظ قرآن و معصومین‌علیهم‌السلام داشته است. عناوین بابها به‏گونه‏ای تنظیم شده است كه بیش‌ترین اثر گذاری را در روح و جان خوانندة كتاب می‏گذارد.

موضوعات مهم كتاب

مؤلف در جلد اول، ابتدا بحث موعظه، سپس ذم دنیا و دنیا گرایی و امراض قلبی و رذائل اخلاقی و عملی را مطرح نموده، و پس از آن بحث توبه، خوف، رجاء و صفات حسنه از قبیل شكر،‌ رضا و یقین و... را به تفصیل بیان كرده است. همچنین در لابلای فصول كتاب، بحثهایی با عنوان «مواعظ» یا «احادیثی از امام‌علیه‌السلام» و «احادیث منتخبه» آورده است، كه بوسیلة آنها مؤمنین زنگارهای دل را صیقل داده و خانه تكانی كاملی از غبارهای غفلت انجام می‌دهند.

دیلمی كه خود اهل سیر و سلوك و عمل به گفته‌ها بوده، كلامی گیرا و نفَسی گرم داشت، به‌طوری كه بدون شك، مطالعه كنندة كتاب تحت تأثیر مواعظ آن قرار می‌گیرد.

در جلد دوم كتاب كه در اكثر چاپها با جلد اول در یك مجلد است،‌ بحثی مبسوط در فضائل و مناقب علی‌علیه‌السلام عنوان شده است. عناوین مهم جلد دوم عبارتند از:

- شخصیت حضرت علی‌علیه‌السلام از دیدگاه پیامبر اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

- فضایل علی‌علیه‌السلام پس از تولّد

- فضایل پس از شهادت

ترجمه‌های فارسی

كتاب ارشاد القلوب دیلمی به فارسی نیز ترجمه شده است که عبارتند از:

- ترجمه رضایی؛ كه توسط سید عبد الحسین رضائی در دو جلد انجام پذیرفته و توسط نشر اسلامیه منتشر شده است.

- ترجمه طباطبایی؛ كه توسط سید عباس طباطبایی در یك جلد انجام پذیرفته و توسط نشر جامعه مدرسین در قم منتشر شده است.

- ترجمه مسترحمی؛ كه توسط سید هدایت الله مسترحمی در دو جلد انجام پذیرفته و توسط نشر مصطفوی در تهران منتشر شده است.

- ترجمه سلگی؛ كه توسط علی سلگی نهاوندی و با مقدمة آقای محمّد محمّدی اشتهاردی، در دو جلد انجام پذیرفته و توسط نشر ناصر در قم منتشر شده است.

آشنایی اجمالی با مؤلف

تاریخ ولادت ابو محمد حسن بن ابی الحسن دیلمی دقیقاً مشخص نیست، و در تاریخ دقیق سال تولد وی اختلاف فراوانی مطرح است، به‌طوری كه بعضی او را از علمای قرن پنجم دانسته‌اند و بعضی تا قرن نهم را ذكر كرده‌اند؛ اما با توجه به برخی از قراین (5)، او از علمای قرن هشتم هجری است و در عصر شهید اوّل و فخر المحقّقین می‌زیسته.

مقام علمی

با نگاهی اجمالی به كلمات بزرگان پیرامون دیلمی،‌ صفاتی همچون:‌عارف، عالم، محدث، كامل، وجه من كبار اصحابنا فی الفقه و الحدیث و العرفان و المغازی و السیر و... را در وصف او می‌بینم.

از این عبارات معلوم می‌شود كه وی عالمی خبیر، محدثی بصیر، واعظی شهیر و زاهدی وارسته بوده و از بزرگان علم حدیث و فقه است، و به اقتضای منبر، وعظ و خطابه در تاریخ و سیره نیز اطلاعات وسیعی داشته.

شیخ زاهد و عارف، ابو العباس احمد بن فهد حلّی (م. 801. هـ) در كتاب معروف خود «عدة الداعی» از ایشان نقل حدیث كرده است. (6)

همچنین مؤلف در مورد اساتید خود، ضمن اجازه حدیثی كه بنام شیخ محمّد گیلانی در پشت كتاب «فقیه من لا یحضره الفقیه» نوشته است،‌ چنین تذكر می‌دهد كه نزد پدر بزرگوارش «ابو الحسن محمّد بن علی بن عبد الله بن الحسن دیلمی» به تحصیل كمالات علمی پرداخته و از شیخ بزرگوار شهید اول (م. 786. هـ) اجازة روایت داشته و طریق روایتی هم به فخر المحقّقین، فرزند علامه حلّی (م. 771. هـ) دارد. (7)

از حیث اعتماد و وثاقت هم همین بس كه علامه مجلسی رحمه الله كتاب شریف «اعلام الدین و ارشاد القلوب» را از آن بزرگوار در «بحار الانوار» نقل كرده است و صاحب «وسائل الشیعه» نیز از كتابهای او بسیار نقل می‌كند و این به خاطر اعتماد بزرگان به وثاقت،‌ مقام علمی و تقوای آن بزرگ مرد عرصة علم و تقوا است.

به اعتراف جمیع بزرگانی كه نامی از دیلمی برده‌اند، او از بزرگان اصحاب امامیه در علوم مختلف، خصوصا فقه و حدیث و عرفان است.

عالم بزرگ، ابن فهد حلّی (احمد بن محمد بن فهد حلّی از مراجع و اساتید عصر خود، كه در سال 826 هـ. ق در نجف اشرف رحلت كرد) یكی از شاگردان دیلمی است،‌ كه در كتاب «عدّة‌ الداعی» خود از او نقل روایت می‌كند. (8)

تألیفات دیلمی

او دارای تألیفات بسیار بوده كه بعضی از آنها چاپ شده است. علّامه سید محسن امین رحمه الله در كتاب «اعیان الشیعه»، چهار كتاب از تألیفات او را به این ترتیب ذكر می‌كند:

الف. ارشاد القلوب الی الصواب: این كتاب معروف‌ترین كتاب دیلمی است.

ب. غرر الأخبار و درر الآثار: در مناقب اهل بیت عصمت و طهارت‌علیه‌السلام. این كتاب ظاهراً هنوز چاپ نشده و به صورت خطی در كتابخانه ملی موجود است.

ج. اعلام الدین فی صفات المؤمنین: از كتابهای مهم دیلمی، و شامل مواعظ بلند اخلاقی است و در آن بحثهای كلام، تفسیر، مواعظ، ادعیه، صفات حسنه و رذائل اخلاق و بحثهای متنوع دیگری از كلام معصومین‌علیهم‌السلام نقل شده است. این كتاب در 530 صفحه و با تحقیق و مقدمه خوبی به چاپ رسیده است.

د. الأربعون حدیثاً: كتابی است كه چاپ نشده و نسخة آن هم یافت نمی‌شود. (9)

دیلمی از منظر اهل نظر

1. علّامه سید محسن امین رحمه الله

ایشان رحمه الله او را به این عنوان ستوده است: «عالم عارف عامل، محدّث كامل و عالی مقام، حسن بن ابی الحسن دیلمی، از بزرگان اصحاب ما در فقه،‌ حدیث، عرفان و سیره و تاریخ است.» (10)

2. شیخ عبّاس قمّی رحمه الله

محدّث قمّی در شأن او می‌نویسد: «ابو محمّد، عالم عارف، محدّث كامل، وجیه نبیه، صاحب ارشاد القلوب... است.» (11)

3. آیت الله العظمی نجفی مرعشی رحمه الله

این محقّق بزرگ، نویسندة «ارشاد القلوب» را این چنین می‌ستاید: «علّامة مفسّر، فقیه، متبحّر، متكلّم، محدّث، شاعر ادیب، شیخ ابو محمّد، حسن بن ابی الحسن محمد الفقیه بن علی بن عبد الله بن حسن دیلمی.»

ایشان در مورد سیر تحصیلی دیلمی می‌نویسد: «اساتید اودر وهلة اوّل پدر ارجمندش بود، و یكی از اساتید او شهید اوّل می‌باشد. و جماعتی از دانشمندان و محقّقان دیگر مانند: علّامه بزرگ شیخ محمّد جیلانی، و علّامه زاهد ابن فهد حلّی صاحب كتاب «عدّة الدّاعی»‌ نیز از شاگردان او بوده‌اند.» (12)

وفات

تاریخ وفات دیلمی به طور دقیق، مشخص نیست؛ اما بنابر نقل علامه سید محسن امین رحمه الله وفات او در سال 841 هجری بوده است. (13)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 173، الباب الحادی و الخمسون فی أخبار عن النبی صلی الله علیه وآله والأئمة الأطهار.

(2). مقدمه بحار الأنوار، علامه مجلسی، نشر اسلامیه،‌ تهران.

(3). الذّریعه، آقا بزرگ الطهرانی، 1403 ق، نشر: دار الأضواء ـ بیروت ـ لبنان، ج 1، ص 517. الكنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، نشر: مكتبة الصدر ـ طهران، ج 2، ص 32.

(4). إرشاد القلوب إلی الصواب، شیخ حسن دیلمی، ج 1، ص 5، نشر شریف رضی.

(5). این قرائن عبارتند از: 1 ـ بیانی كه در كتاب (غرر الأخبار و درر الآثار) آورده و می‌گوید: «بعد از انقراض دولت بنی عباس (سال 656. هـ) ضعف و اختلاف شدیدی در میان ملوك اسلامی پدید آمد،‌و اینك كه نزدیك به صد سال از آن دوران می‌گذرد، هنوز هم كفار در شرق و غرب ممالك اسلامی بر مسلمانان مسلط‌اند، خون مسلمین را می‌ریزند و اموال آنان را به نهب و غارت می‌برند.» از این عبارت چنین برمی‌آید كه او در قرن هشتم زندگی می‌كرده است.

2ـ نقل دیلمی از مطالب «ورام بن ابی فراس»، متوفای 605 هجری، در جلد اول كتاب و نقل او از مطالب كتاب شریف «الألفین» علامه حلی، متوفای 726 هجری،‌ در جلد دوم كتاب «ارشاد القلوب» نشان می‌دهد كه حسن بن علی دیلمی متأخر از آن دو بزرگوار است.

از این توضیحات نتیجه می‌گیریم كه: دوران زندگی حسن بن ابی الحسن دیلمی قطعاً بین سالهای 726 تا قبل از 841 هجری بوده است؛ البته ممكن است چند سال تفاوت وجود داشته باشد.

(6). عدة الداعی و نجاح الساعی،‌ ابن فهد حلی، نشر دار الكتاب اسلامیه،‌ قم 1407،‌ص 252.

(7). مقدمه‌ی محمد باقر بهبودی بر ارشاد القلوب دیلمی،‌ نشر اسلامی،‌ تهران.

(8). عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، ص 287.

(9). اعیان الشیعه، سید محسن امین،‌ نشر دارالتعارف،‌ بیروت، ج 5، ص 251.

(10). همان، ص 250.

(11). فوائد الرضویه،‌ شیخ عباس قمی، ص 940.

(12). مقدمه آیت الله نجفی مرعشی بر ترجمه جلد اوّل ارشاد القلوب، صفحه «د».

(13). اعیان الشیعه، ج 1، ص 537.