آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

Super User

Super User

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:18

نگاهی به جایگاه زن در اسلام

طلیعه سخن

تردیدی نیست كه زنان، در طول تاریخ از موقعیت مطلوب و شان بالایی برخوردار نبوده و غالبا مورد بی مهری و ظلم و ستم واقع می‌شدند، اما با رشد روز افزون آگاهی‌های بشر و پیشرفت سریع علوم انسانی و اجتماعی، این پرسش مطرح شد كه جایگاه واقعی زنان در جامعه و خانواده كدام است و چگونه می‌توان حقوق از دست رفته زنان را استیفا كرد. در این راستا به یقین می‌توان گفت كه ادیان الهی بویژه دین خاتم، بیش از همه به احیای شخصیت والای زن همت گماشته اند و خداوند متعال بهترین راه را برای سعادت و رستگاری بشر اعم از زن و مرد فراروی آنان گشوده است. معارف و الگوهای حیات بخش اسلام اگر چه در مسیر احیای شخصیت و جایگاه زنان تاثیرات زیادی داشته و دارد، ولی بسیاری از حقایق در پس ابرهای جهل و خرافه پنهان مانده و جامعه زنان هنوز نتوانسته اند آن چنان كه باید از میوه‌های شیرین فرهنگ دینی بهره مند گردند. از طرف دیگر فرهنگ غرب با تسلط بر امكانات مادی و مراكز ارتباطی و اطلاعاتی سعی در تحمیل الگوی ناقص خویش بر ملت‌های جهان دارد. آنان كه هنوز از سودمندی دستاوردهای خویش مطمئن نیستند و از درون دچار چالش‌های عمیق و فراگیر شده اند، به تهاجم فرهنگی بر علیه كشورهای دیگر دست زده اند. از این رو ضروری است در دورانی كه به «جاهلیت مدرن» موسوم گشته، با معرفی دقیق شخصیت و جایگاه زن گامی مهم در جهت پیشبرد اهداف عالی اسلام برداریم.

برگ‌های سیاه تاریخ

فرهنگ‌های منحط و آداب و رسوم غلط در جوامع بشری انواع ظلم و جور و سختی را بر زنان تحمیل كرده و آنان را به استثمار كشیده است. اكنون نمونه‌هایی از اشكال مختلف ستم بر زنان در كشورهای گوناگون مطرح می‌شود:

یونان: یونانیان زن را زاده شیطان می‌دانستند و او را در هیچ كاری مداخله نمی‌دادند و فقط برای ارضاء غریزه جنسی و خدمت گذاری، از او استفاده می‌كردند. در یونان زن به آسانی مورد معامله و واگذاری به بیگانه قرار می‌گرفت.

روم: هر چند رومی‌ها در قوانین و حقوق،پیشرفت زیادی داشته اند، اما عقیده آن‌ها درباره زن این بوده است كه او را به علت دارانبودن روح انسانی،برای حشر در روز قیامت لایق نمی‌دانسته اند. در نظر رومیان زن مظهر شیطان و انواع ارواح موذیه بود، از این جهت در خندیدن و سخن گفتن از او جلوگیری می‌كردند و اكثرا دهان او را جز در موارد خوردن می‌بستند. در روم زنان همیشه تحت كفالت بودند و احتیاج به قیم داشتند و پس از مرگ مانند اشیاء به ارث برده می‌شدند.

چین: اگر دختری متولد می‌شد، خویشان و نزدیكان با نهایت تاسف و ترحم به پدر و كسان نزدیك طفل تسلیت می‌گفتند. دختران را زنده می‌كشتند یا به صحرا می‌افكندند و یا به برده فروشان می‌دادند. چینیان خیال می‌كردند خداوند خالق پسران است و شیطان خالق دختران، لذا در نظر آنان پسران با بركت بودند و دختران طوق لعنت. قربانی دوشیزگان برای خدایان در چین مرسوم بوده است (1) .

جاهلیت عرب: زن در میان عرب‌های جاهلی وضعیت نامناسبی داشته، با فجیع‌ترین وضع زندگی می‌كرده و مانند كالایی خرید و فروش می‌شده و از هر گونه حقوق اجتماعی و فردی حتی حق ارث محروم بوده است. آنان زن را در شمار حیوانات قرار داده و او را جزء لوازم و اثاث زندگی می‌شمردند. غالبا از بیم قحطی و یا از ترس آلودگی، دختران خود را در روز اول تولد سر می‌بریدند و یا از بالای كوه بلند به دره عمیقی پرتاب می‌كردند و گاهی در میان آب غرق می‌كردند (2) .

همچنین زنده به گور كردن دختران مرسوم بوده است. به عنوان نمونه وقتی از قیس بن عاصم سؤال شد كه تا كنون چند نفر از دخترانت را زنده به گور كرده‌ای، پاسخ داد: دوازده یا سیزده دختر (3) . به همین منظور آیاتی چند از قران كریم در مزمت و نكوهش آنان بیان شده است، از جمله: «قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم» (4) ؛ «البته آنان كه فرزندان خود را به سفاهت و نادانی كشتند زیانكارند.» و «وكذلك زین لكثیر من المشركین قتل اولادهم شركاؤهم» (5) ؛ «و همچنین در نظر بسیاری از مشركان، [عمل ظالمانه] كشتن فرزندانشان را بت‌های ایشان نیكو جلوه داد.»

جایگاه واقعی زن در اسلام

الف) تكامل زن

یكی از عالی‌ترین برنامه‌های اسلام كه این دین را سرآمد تمام ادیان قرار داده است، از بین بردن تمام بی عدالتی نسبت به زن بوده است. اسلام بنیان برتری طلبی‌های قومی، نژادی، جنسی و مالی را ویران نمود و تمام انسان‌ها از مرد و زن، غنی و فقیر، عرب و عجم، سیاه و سفید، و زشت و زیبا را در یك صف قرار داد.

این دین آسمانی تنها ملاك برتری را تقوا و ارزش‌های معنوی و فضائل اخلاقی دانسته است. خداوند متعال می‌فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثی وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم» (6) ؛ «ای مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید، گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»

از طرف دیگر، هدایت تشریعی، عام و گسترده است و به گروه خاصی اختصاص ندارد و هر كس می‌تواند از این دریای رحمت الهی حظ و بهره‌ای ببرد و راه تكامل و سعادت خویش را هموار سازد. خداوند متعال می‌فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاكرا واما كفورا» (7) ؛ «ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاكر باشد یا ناسپاس.» پس اختلاف در جنسیت نمی‌تواند مانعی برای تكامل باشد.

شهید مطهری رحمه الله پیرامون این موضوع چنین می‌گوید: «اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حركت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. (8)»

نمونه‌های تاریخی، گواهی صادق بر این مدعاست. در طول تاریخ، زنان بسیاری بوده اند كه قله‌های ترقی را در نوردیده و به عنوان زنان نمونه و الگو معرفی شده اند. «ضرب الله مثلا للذین ءامنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی عندك بیتا فی الجنة ونجنی من فرعون وعمله ونجنی من القوم الظالمین ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها» (9) ؛ «خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت: پروردگارا خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. و همچنین مریم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت.»

همچنین زن می‌تواند به مقام و منزلتی برسد كه غضب و رضایت او غضب و رضای الهی را در پی داشته باشد، چنان كه در حدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله درباره حضرت فاطمه علیها السلام آمده است: «ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها؛ همانا خداوند از غضب فاطمه غضبناك و از خشنودی او خشنود می‌شود. (10)»

ب) حقوق زن

یكی از مباحث قابل توجه در مورد جایگاه زنان در اسلام، جایگاه حقوقی آنان است. اگر چه اسلام برای زنان در ابعاد فردی و اجتماعی قوانین ویژه‌ای وضع نموده ولی در برابر، حقوق شایسته‌ای برای آنان قرار داده كه موجب تعالی شخصیت آن‌ها است. خداوند حكیم می‌فرماید: «ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف» (11) ؛ «و برای زنان همانند وظایفی كه بر دوش آن هاست [حقوق] شایسته‌ای قرار داده شده است.» در این مقال به ذكر نمونه‌هایی از اقداماتی كه اسلام برای احیاء و استیفای حقوق زنان انجام داده است می‌پردازیم.

1) احیاء شخصیت زنان

در طول تاریخ به واسطه برتری جسمانی مردان بر زنان، شخصیت و جایگاه زنان به پایین‌ترین حد تنزل یافته بود، به طوری كه مایه سرافكندگی و طوق لعنت به شمار می‌رفتند. به عنوان نمونه قرآن كریم می‌فرماید: «واذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو كظیم» (12) ؛ «و هرگاه به یكی از آن‌ها بشارت دهند كه دختری نصیب تو شده، صورتش [از فرط ناراحتی] سیاه می‌شود و به شدت خشمگین می‌گردد.» اما اسلا م با قوانین بی بدیل خود و گفتار و رفتار پیامبری كه رحمة للعالمین بود، شخصیت از دست رفته زنان را احیا كرد و او را مایه رحمت و بركت معرفی نمود، چنانكه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می‌فرمایند: «البنات هن المشفقات المجهزات المباركات (13) ؛ دخترها مایه رحمت، صلاح زندگی و بركت هستند.»

2) به رسمیت شناختن حق مالكیت زنان

قبل از اسلام زنان نه تنها حق مالكیت نداشتند، بلكه همچون كالایی خرید و فروش می‌شدند و در كنار اموال میت به ارث برده می‌شدند، حتی در كشورهای غربی با آن همه هیاهوی تبلیغاتی و شعار برابری حقوق زن و مرد، تا یك قرن قبل حق مالكیت برای زنان قائل نبودند و بعد از انقلاب صنعتی - آن هم برای تشویق زنان برای حضور در كارخانه‌ها به عنوان نیروی كار ارزان قیمت - برای آنان حق مالكیت را به رسمیت شناختند. ویل دورانت مورخ بزرگ می‌نویسد: «نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 م بود. به موجب این قانون زنان بریتانیای كبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه‌ای برخوردار می‌شدند و آن این كه پولی را كه به دست می‌آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی را كارخانه داران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه‌ها بكشانند. از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومت ناپذیری آنان را از بندگی و جان كندن در خانه رهانیده، گرفتار بندگی و جان كندن در مغازه و كارخانه كرده است. (14)»

اما اسلام كه انسان‌های كور دل و شهوت پرست قرن بیستم آن را به محدودیت حقوق زنان متهم می‌كنند، از قرن‌ها قبل حق مالكیت را برای زنان، به رسمیت شناخته و به هیچ كس حق تصرف در اموال آنان را نمی‌دهد. خداوند متعال به صراحت می‌فرماید: «للرجال نصیب مما اكتسبوا وللنساء نصیب مما اكتسبن» (15) ؛ «مردان نصیبی از آن چه به دست می‌آورند دارند و زنان نیز نصیبی از آنچه به دست می‌آورند دارند [و نباید حقوق هیچ یك پایمال شود] .» همچنین برای آنان به انتظار و نیاز آن‌ها در چهار چوب شریعت، حق ارث معین شده است. «وللنساء نصیب مما ترك الوالدان والاقربون» (16) ؛ «و برای زنان نیز از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان [به ارث] می گذارند، سهمی است.»

3) تجویز حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی

در اسلام به زنان حق دخالت در امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داده شده است، اما مشروط به حفظ عفاف و پاكدامنی و حریم انسانیت. اسلام از طرفی با حضور بی قید و شرط زنان در تمام امور و از بین رفتن حریم‌های اخلاقی مخالفت كرده و از طرف دیگر برای فعالیت‌های ضروری اجتماعی با حفظ عفت مانعی ایجاد نكرده است و راه اعتدال كه سعادت آنان را در پی دارد در پیش روی آنان قرار داده است. به گفته استاد شهید مطهری رحمه الله: «اسلام در عین این كه نهایت اهمیت را برای پاكی روابط جنسی به عمل آورده، هیچ گونه مانعی برای بروز استعدادهای انسانی زن به وجود نیاورده ا ست، بلكه كاری كرده كه اگر این برنامه‌ها دور از افراط و تفریط اجرا شود، هم روحیه‌ها سالم می‌ماند، هم روابط خانواده‌ها صمیمی‌تر و جدی‌تر می‌گردد و هم محیط اجتماع برای فعالیت صحیح مرد و زن آماده‌تر می‌شود. (17)»

با بررسی تاریخ گرانمایه اسلام در می‌یابیم كه اسلام هیچ گاه زنان را از حضور در امور فوق منع نكرده، بلكه در برخی مسائل مانند حج آن را واجب شمرده و در بسیاری موارد آن را مجاز دانسته است. در كتب تاریخی و روایی موارد زیادی از حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله و بعد از آن در زمان ائمه معصومین: بیان شده كه به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌نماییم:

1) در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله برخی از اصحاب، زنان را از حضور در امور خارج از خانه منع می‌كردند، ولی با مخالفت آن حضرت مواجه می‌شدند كه می‌فرمود: «انه لقد اذن لكن ان تخرجن لحوائجكن (18) ؛ همانا خداوند به شما زنان اجازه داده است كه برای برطرف كردن حوائج خود از خانه خارج شوید.»

2) در حوادث فتح مكه ذكر شده است كه بعد از فتح مكه به دست سپاه مسلمانان، زنان مكه نزد پیامبرصلی الله علیه وآله می‌آمدند و با آن حضرت بیعت می‌كردند (19) .

در قرآن كریم به بیعت زنان با پیامبرصلی الله علیه وآله اشاره شده است: «یا ایها النبی اذا جاءك المؤمنات یبایعنك علی ان لا یشركن بالله شیئا ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن ولایاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن وارجلهن ولا یعصینك فی معروف فبایعهن» (20) ؛ «ای پیامبر! هنگامی كه زنان مؤمن برای بیعت، نزد تو آیند كه دیگر هرگز شرك به خدا نیاورند و سرقت و زناكاری نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و افترا و بهتان میان دست و پای خود نبندند و با تو در هیچ امر معروفی [كه به آن‌ها كنی] مخالفت نكنند، با آنان بیعت كن.»

3) در متون اسلامی نقل شده است كه در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله زنان، از جمله حضرت فاطمه علیها السلام در تشییع جنازه بعضی از مسلمانان شركت می‌كردند و آن حضرت هم آنان را از این كار منع نمی‌كردند (21) .

و حضرت زینب علیها السلام (23) و دفاع از حریم ولایت و روشنگری جامعه، از واقعیاتی است كه قابل انكار نیست. آن دو بانوی بزرگ اسلام با حضور در اجتماع مردم و مجالس بزرگ در یك حركت و جهاد فرهنگی بر علیه دشمنان اسلام قیام نمودند و به دفاع از حق پرداختند.

4) اعطای حق تعلیم و تربیت

یكی از وظایف خطیر پیامبران الهی تعلیم و تربیت است. «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزكیهم ویعلمهم الكتاب والحكمة» (24) ؛ «او كسی است كه در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت كه آیاتش را بر آن‌ها می‌خواند و آن‌ها را تزكیه می‌كند و به آنان كتاب و حكمت می‌آموزد.»

هدف اسلام این است كه تمام انسان‌ها در این امر مهم به پیش روند و به درجات عالیه كمال نائل آیند، از این رو چنان بستری فراهم نموده كه زن‌ها نیز همچون مردان به فراگیری دانش و تزكیه نفس بپردازند. اسلام نه تنها فراگیری دانش را برای آنان جائز شمرده، بلكه بر آن‌ها لازم دانسته است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «طلب العلم فریضة علی كل مسلم ومسلمة» (25) ؛ فراگیری علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان لازم و ضروری است.»

اسلام نمی‌خواهد زنان مسلمان، دوران زندگی خود را با غفلت و بی خبری و به دور از هر گونه ترقی و كمال، سپری كنند.

ج) آزادی زنان

یكی از خواسته‌های فطری و غریزی بشر در تمام دوران تاریخ، آزادی بوده است و هر انسان روشن ضمیر دوست دارد كه آزادانه بیاندیشد وآزادانه انتخاب كند و به آن چه با تعقل انتخاب كرده آزادانه عمل نماید. زنان كه حدودا نیمی از جمعیت انسانی را تشكیل می‌دهند، در قرون متمادی از این نعمت و موهبت الهی محروم بوده اند و در تمام زمینه‌های فردی و اجتماعی مورد ظلم و جور قرار داشته و در چنگال جبر، محصور بوده اند.

ادیان الهی كه از ذات حق سرچشمه می‌گیرند، قوانین رهایی بخش انسان‌ها را بیان داشته اند. دین اسلام نیز كه خاتم ادیان و كامل‌ترین آن هاست برنامه‌ها و تعالیم ناب خود را در زمینه آزادی انسان‌ها و از جمله آزادی زنان به بشر عرضه داشته است. اسلام با قوانینی دقیق و نظام مند در مورد زنان با حفظ معیارها و ارزش‌های اخلاقی، آنان را از اسارت و بردگی نجات داده و به سوی جایگاه واقعیشان رهنمون ساخته است. در اسلام مرد و زن در یك صف قرار می‌گیرند و با الفاظی همچون «یا ایها الناس» و «یا ایها الذین آمنوا» مورد خطاب واقع می‌شوند و با آیاتی همچون «ومن عمل صالحا من ذكر او انثی وهو مؤمن فاولئك یدخلون الجنة» (26) و «كل نفس بما كسبت رهینة» (27) به آنان استقلال در عمل داده می‌شود.

البته چون انسان موجودی دو بعدی است - كه یكی بعد حیوانی و دیگری بعد روحانی می‌باشد - آزادی او نیز در هر دو بعد مطرح است. اسلام با محدود كردن آزادی در بعد جسمانی و حیوانی، زمینه آزادی در بعد انسانی و روحانی و رشد و تكامل اخلاقی را فراهم نموده است، ولی در دنیای امروز مخصوصا از عصر رنسانس تا كنون كه سكولاریزم رفته رفته آثار شوم خود را در پهنه جوامع انسانی می‌گستراند، دین و به تبع آن بعد روحانی انسان به فراموشی سپرده شده و در تمام آزادی‌های مطرح شده در مورد زنان و غیره، فقط به جنبه جسمانی و حیوانی او توجه شده است. شهید مطهری رحمه الله درباره تفاوت بین آزادی در اسلام و آزادی در غرب می‌گوید: «دمكراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آن كه این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است. (28)»

د) پرهیز از یكسونگری

زن و مرد به طور طبیعی تفاوت‌هایی با یكدیگر دارند و در وجود هر كدام غرایز و تمایلات و استعدادهایی نهفته است كه در وجود دیگری موجود نیست. برای نمونه مرد موجودی سخت كوش و خشن است كه توانایی انجام امور سخت و طاقت فرسا را داراست، ولی زن موجودی لطیف است كه از نظر جسمانی تاب و توان آن امور را ندارد.

الكسیس كارل فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسوی در این باره می‌گوید: «اختلافی كه بین زن و مرد موجود است تنها مربوط به شكل اندام‌های جنسی آن‌ها نیست بلكه نتیجه علتی عمیق‌تر است. به علت عدم توجه به این نكته اصلی و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر می‌كنند كه هر دو جنس می‌توانند یك قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت‌های یكسانی به عهده بگیرند. زن در حقیقت در جهات زیادی با مرد متفاوت است. زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و مسیر سرشت خاص خویش بدون تقلید كوركورانه از مردان بكوشند، وظیفه ایشان در راه تكامل بشریت خیلی بزرگتر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری گیرند و رها كنند. (29)»

یكی از دقت‌ها و ظرافت‌های اسلام، این است كه بر اساس این تفاوت‌ها و به تناسب استعداد هر كدام، قوانین و احكام مخصوص به هر یك از زن و مرد را تشریع نموده و آن قوانین را در یك چارچوب منطقی و عقلانی ارائه نموده است. نظام حقوقی اسلام، نظامی منسجم و هماهنگ است كه با ملاحظه مجموعه شرایط و كلیه مصالح فرد و جامعه و بر اساس تمام خواست‌ها و نیازهای فطری و غریزی انسان، تنظیم شده است. از این رو در مواجهه با قوانین اسلام باید از جزء بینی و یك سو نگری پرهیز شود و به آن‌ها به صورت مجموعی و كلی نگریسته شود تا جایگاه واقعی هر یك از زن و مرد شناخته شود (30) . در ادامه به بیان دو نمونه از قوانین اسلام در رابطه با زن و مرد می‌پردازیم و آن‌ها را با دو نگاه یك سو نگر و مجموعی بررسی می‌كنیم.

1) در اسلام ارث زن نصف ارث مرد است. اگر چه این حكم به تنهایی معقول به نظر نمی‌رسد، ولی در كنار این حكم شرعی، وجوب نفقه بر عهده مردان گذاشته شده است. در یك نگاه مجموعی به این دو حكم متوجه می‌شویم كه زن‌ها می‌توانند آن چه به ارث می‌برند را در ملك شخصی خود نگه دارند ولی مردها موظفند از تمام مایملك خود در راه معاش زندگی استفاده كنند، كه در این صورت به نظر می‌رسد در نهایت زنان بهره بیشتری از مردان ببرند (31) .

2) اگر چه قوه تعقل و ادراك در زن و مرد برابر است ولی در زنان به علت وجود احساسات و عواطف زیاد غالبا تعقل تحت الشعاع قرار می‌گیرد و احساسات و عواطف بر آن غلبه می‌كند؛ به خلاف مردان كه چون از احساسات و عواطف كمتری برخوردارند بیشتر از قوه تعقل استفاده می‌كنند، از این رو اموری همچون قضاوت به عهده مردان گذاشته شده، ولی در عوض نیروی عظیم و موهبت الهی عواطف در زنان در مسیر صحیح خود به كار گرفته می‌شود و موجب تحكیم نظام خانواده و تربیت فرزندان صالح می‌شود. در این صورت زنان همچون مردان از اركان زندگی به شمار می‌روند و زینت بخش زندگی هستند. «هن لباس لكم وانتم لباس لهن» (32) ؛ «آن‌ها زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آن ها.»

محصول نگرش اسلامی و غربی به حقوق زنان

اگر مبنا و ماخذ قانونگذاری وحی الهی باشد، از هر گونه خطا و افراط و تفریط مصون است، اما اگر قانون، ساخته فكر بشر باشد، در اكثر اوقات یا راه افراط را می‌پیماید و یا راه تفریط را. در مورد جایگاه و ارزش زن روزگاری راه تفریط در پیش روی انسان‌ها بود و زنان از حقوق مسلم خود محروم بودند، ولی امروزه كه انسان‌ها از نظر فكری رشد كرده اند، مركب تیز روی خود را به سرعت بر خلاف جهت گذشته به حركت در آورده و راه افراط را در پیش گرفته اند و به قول معروف برای سوار شدن بر مركب آن چنان خیز برداشته اند كه از طرف دیگر مركب به زمین خورده اند.

غرب می‌خواست حقوق از دست رفته زن را به او برگرداند، ولی با آزادی‌های بی قید و شرط و غیر انسانی، او را از رسیدن به تكامل و انسانیت باز داشت. آن‌ها می‌خواستند زن را از بردگی نجات دهند، ولی او را به بردگی مدرن كشانیده اند. اما اسلام راه میانه و اعتدال را فرا روی انسان‌ها قرار می‌دهد كه پیمودن آن موجب سعادت و موفقیت در دنیا و آخرت می‌شود.

كارشناسان غربی آمارهایی تهیه كرده اند كه نشان می‌دهد امروزه ساختار و نظام اخلاقی در آن جوامع با مشكلات متعددی ست به گریبان است. آمار بالای طلاق، هم جنس بازی، زندگی زوجین در چارچوب‌های خارج از دایره ازدواج، بی بند و باری فرزندان و سطح بالای حاملگی دختران نوجوان، همه و همه از توابع و پیامدهای الگوی ناتمام و ناصواب غرب در برابری حقوق زن و مرد و آزادی بی قید و شرط زنان در عرصه‌های مختلف است كه علاوه بر از هم گسیختگی و متلاشی شدن نظام خانواده در آن جوامع، باعث شیوع و گسترش فسادهای اخلاقی و از بین رفتن هنجارهای انسانی شده است. در ادامه به ذكر برخی از آمارهای منتشر شده در این باره می‌پردازیم.

در یك نظر سنجی در آمریكا، نیمی از جوانان با روابط جنسی افراد متاهل با دیگران مخالفتی نداشته اند (33) .

در نروژ، دانمارك و سوئد از هر ده زوج موجود، سه تا چهار زوج زندگی مشترك خارج از دایره ازدواج دارند، البته این میزان در كشورهای كاتولیك كه مذهب نقش بیشتری دارد كم‌تر است. در كشورهای غربی طی چند دهه اخیر تعداد نوزادان نامشروع به شدت افزایش یافته و در بعضی از آن كشورها از مرز 50% گذشته است. بنابر آمارهای منتشر شده از طرف سازمان ملل متحد در سال 1991 آمریكا بالاترین میزان طلاق را داشته است (34) .

البته این نكته قابل ذكر است كه متاسفانه بعضی از كشورهای اسلامی به علت تطبیق قوانین كشورهای غربی در سیستم‌های حكومتی خود و كنار گذاشتن بعضی از احكام اسلام، دچار چالش‌های اخلاقی زیادی شده اند. همچنین برخی از مسلمانان با تقلید كور كورانه و الگوپذیری از فرهنگ غرب در گرداب ابتذال و بی بند و باری گرفتار شده اند و هر چقدر این تقلید غیر عقلانی بیشتر شود، شیوع و گسترش این ناهنجاری‌های اخلاقی در جوامع اسلامی نیز بیشتر خواهد شد. پس احكام و قوانین اسلام به خودی خود هیچ عیب و نقصی ندارد، بلكه تمام مشكلات به خاطر عدم اجرای این قوانین است.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی                                   هر عیب كه هست از مسلمانی ماست

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1) زن از دیدگاه اسلام، علی ربانی خلخالی، نشر حجت، ص 21، 22 و 25.

2) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 48.

3) اسد الغابة، ابن اثیر، مكتبة الاسلامیه، ج 4، ص 220.

4) انعام/140.

5) انعام/137.

6) حجرات/13.

7) انسان/3.

8) مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 19، ص 133، نظام حقوق زن در اسلام.

9) تحریم/11 و 12.

10) بحار الانوار، علامه مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 43، ص 19؛ میزان الاعتدال، ذهبی، دارالفكر، ج 1، ص 535.

11) بقره/228.

12) نحل/58.

13) كنز العمال، متقی هندی، مؤسسة الرسالة، ج 16، ص 454، ح 45399.

14) لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، نشر اندیشه، ص 158.

15) نساء/32.

16) نساء/7.

17) مجموعه آثار، همان، ص 542.

18) صحیح بخاری، دار احیاء التراث العربی، ج 7، ص 49.

19) الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارصادر، ج 2، ص 252، حوادث سال شسشم هجری، فتح مكه.

20) ممتحنه/12.

21) وسایل الشیعة، شیخ حر عاملی، آل البیت، ج 2، ص 51.

22) الاحتجاج، طبرسی، اسوه، ج 1، ص 286.

23) اللهوف، سید بن طاووس، حوادث بعد از عاشورا.

24) جمعه/2.

25) امالی شیخ طوسی، مجلس 17، ح 40، ص 486.

26) غافر/40 «و هر كس كه عمل نیكی انجام دهد و حال آن كه مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، داخل بهشت می‌شود.»

27) مدثر/38 «هر انسانی در گرو عمل خویش است.»

28) مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 104.

29) انسان موجودی ناشناخته، الكسیس كارل، ترجمه دكتر پرویز دبیری، ص 100.

30) در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، زیبایی نژاد و سبحانی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 50.

31) المیزان، همان، ذیل آیه 34 سوره نساء.

32) بقره/187.

33) تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، رونالد اینگلهارت، ترجمه مریم وتر، ص 500.

34) سیمای زن در جهان، ایالات متحده آمریكا، جلیل روشن دل و رافیك قلی پور، ص 35 - 37.

پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:

یكی از حقوقی كه فرزند دارد این است كه نام نیكو و زیبا برای او انتخاب شود. (1)

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

اگر نام دختر را «فاطمه» گذاشتی، به او حرف بد نزن و وی را نفرین نكن و او را كتك نزن. (2)

اما كاظم علیه السلام می‌فرمایند:

در خانه‌ای كه نام «فاطمه» باشد، سختی و تنگدستی وارد نمی‌شود. (3)

با نام تو دل چه با صفا می‌گردد                                            با مهر تو دل زغم رها می‌گردد

باشی تو كلید راز هستی، زهرا                                             با نام تو قفل بسته وا می‌گردد

به مناسبت ایام ولادت بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام به برخی از نامها كه برای نامگذاری دختران مسلمان مناسب ترند اشاره می‌كنیم:

نامهای زهرایی

چهل نام و لقب مربوط به حضرت زهرا علیهاالسلام كه از آیات، روایات، زیارات وادعیه برگرفته شده اند و شایسته و نیكوست كه در نامگذاری دختران از آنها استفاده شود، به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:

1. اِنسیه؛ 2. بتول؛ 3. حانیه؛ 4. حبیبه؛ 5. حَورا؛ 6. حوریه؛ 7. راضیه؛ 8. راكعه؛ 9. رضیه؛ 10. ریحانه؛ 11. زكیه؛ 12. زهرا؛ 13. زهره؛ 14. ساجده؛ 15. شفیعه؛ 16. شهلا؛ 17. شهیده؛ 18. صابره؛ 19. صدیقه؛ 20. طاهره؛ 21. طیبه؛ 22. عذرا؛ 23. عزیزه؛ 24. فائزه؛ 25. فاطمه؛ 26. كریمه؛ 27. كوثر؛ 28. كوكب؛ 29. مباركه؛ 30. مُبَشّره؛ 31. محبوبه؛ 32. مُحَدّثه؛ 33. مرضیه؛ 34. مِشكات؛ 35. مُطَهَّره؛ 36. معصومه؛ 37. منصوره؛ 38. منیره؛ 39. مهدیه؛ 40. وجیهه.

نامهای دیگر

چهل نام دیگر از زنان نمونه كه از آنها نیز می‌توان برای نامگذاری دختران استفاده كرد، به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:

1. آسیه (پرورش دهنده حضرت موسی علیه السلام)

2. آمنه (مادر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

3. اَسماء (همسر حضرت جعفر طیار علیه السلام)

4.‌ام البنین (مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام)

5. انیسه (خواهر رضاعی پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

6. بلقیس (همسر حضرت سلیمان علیه السلام)

7. جمیله (همسر حنظله از شهدای اسلام)

8. حدیثه (نام مادر امام حسن عسكری علیه السلام)

9. حكیمه (دختر امام جواد علیه السلام)

10. حلیمه (دایه پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

11. حمیده (مادر امام كاظم علیه السلام)

12. حوّا (همسر حضرت آدم علیه السلام)

13. خدیجه (همسر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

14. رباب (مادر حضرت علی اصغر علیه السلام)

15. رقیه (دختر امام حسین علیه السلام)

16. زینب (دختر حضرت علی علیه السلام)

17. ساره [سارا] (مادر حضرت اسحاق علیه السلام)

18. سبیكه (مادر امام جواد علیه السلام)

19. سكینه (دختر امام حسین علیه السلام)

20. سمانه (مادر امام هادی علیه السلام)

21. سُمَیه (نخستین زن شهید در اسلام)

22. سوده (همسر پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

23. سوسن (نام دیگر مادر امام حسن عسكری علیه السلام)

24. شهربانو (مادر امام سجاد علیه السلام)

25. شیما (خواهر رضاعی پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

26. صفورا (همسر حضرت موسی علیه السلام)

27. صَفیه (عمه پیامبر عزیز اسلام علیه السلام)

28. عاتكه (عمه پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله)

29. علیه (دختر امام سجاد علیه السلام)

30. فضّه (كنیز حضرت زهرا علیهاالسلام)

31.‌ام كلثوم (دختر حضرت علی علیه السلام)

32. لیلا (مادر حضرت علی اكبر علیه السلام)

33. مریم (مادر حضرت عیسی علیه السلام)

34. ملیكه (نام مادر امام زمان علیه السلام)

35. نجمه (مادر امام رضا علیه السلام)

36. نرجس [نرگس] (نام دیگر مادر امام زمان علیه السلام)

37. نسیبه (از زنان نمونه صدر اسلام)

38. نفیسه (عروس امام صادق علیه السلام)

39. هاجر (مادر حضرت اسماعیل علیه السلام)

40. هاله (خواهر حضرت خدیجه علیه السلام)

میلاد كوثر سبز خدا، گُل محمدی رسول اللّه، مینوی مینای علی مرتضی، یاس نیلی عصمت: زهرا علیهاالسلام، بر همگان فرخنده باد!!

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. وسائل الشیعه، ج15، ص123.

2. كافی، ج6، ص49.

3. همان، ص19.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:18

جایگاه اجتماعی زن در اسلام

از چمن تا انجمن جوش بهار زینب است                                 گر شهادت گل كند عطر مزار زینب است

ساربـان كربـلا هـر چند میباشد حسیـن                                اشتـران صبـر را تَنـگ مهـار زینب است

گـر دمی همـره شوی بـا گرد باد راه شام                                صحــرا پـر از گـرد و غبـار زینـب است

گـر ببندد دل شكستن صورتـی در كربلا                                  در پس هـر شیشهای آیینهدار زینـب است

زیـور انس و محبـت زینت خـلـق وفـا                                  زیـور انس و محبـت زینـت خـلـق وفـا (1)

زیور انس و محبت زینت خلق و فا در سال پنجم یا ششم هجرت، روز پنجم جمادی الاول، زینب دختر علی و زهرا علیها السلام در مدینه منوره به دنیا آمد و خانه امامت را غرق شادی كرد.

زینب شیر زن كربلا كه حیا و عفت را در اوج و نهایتش برخوردار است، بلندترین نگهبان عفت و پاكی است؛ به گونه‌ای كه همسایه او سالها قد و قامت او را ندید؛ زیرا كه او در خانه و در پس حجاب زندگی می‌كرد و تاریخ در آن دوران او را جز از پشت پرده ندید (2) و هر گاه به زیارت مرقد مطهر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‌رفت، پدرش علی علیه السلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهم السلام در اطراف او بودند و شمعهای روشن اطراف قبر نیز توسط پدر بزرگوارش خاموش می‌شد تا قد و قامت زینب برای دیگران آشكار نباشد. (3)

با این حال، او زنی بود كه حضور اجتماعی فعّالی داشت و در دوران خلافت پدر در كوفه عهده‌دار تعلیم و تفسیر قرآن بود و در دوران امام حسین علیه السلام در كنار برادر در بزرگ-ترین انقلاب جهان هستی، ایفای نقش كرد و بعد از شهادت برادر و یاران او مدیریت ادارة بیش از 72 نفر زن و كودك اسیر را به عهده گرفت و با آنكه در محاصرة دشمن بود، با سربلندی قافله اسرار را از كربلا تا شام و از آنجا تا مدینه سرپرستی كرد و هر جا لازم بود، در حضور نامحرمان بی‌شمار سخن گفت و خطبه خواند؛ چنان كه بازار كوفه نزدیك به دارالاماره خطبه خواند؛ خطبه بیدار گرانه و كوبنده‌ای كه نزدیك بود مردم كوفه علیه ابن زیاد دست به شورش بزنند، ولی در لحظة خطبه خواندن با تمام وجود حیا و عفت را به نمایش گذاشت تا آنجا كه خزیم اسدی می‌گوید: «‌متوجه زینب شدم. به خدا سوگند! زنی را كه سرتاپاشرم و حیا باشد، سخنران‌تر از او ندیدم. گویی زینب از زبان علی علیه السلام سخن می‌گفت.» (4)

و در مجلس یزید نیز لب به سخن گشود و بر سر یزید فریاد زد كه «‌آیا از عدالت است كه تو زنان و كنیزان خود را در پرده نشانی و دختران [پرده نشین] رسول خدا صلی الله علیه وآله را اسیر كنی؟ پردة آبروی آنها را بدری و صورت آنهارا نمایان سازی؟...» (5)

نگاهی هر چند اجمالی و سریع به زندگانی حضرت زینب علیها السلام و امثال او، ثابت می‌كند كه زن می‌تواند در صورت ضرورت و نیاز، بیشترین و بهترین حضور را در جامعه داشته باشد و مرز حیا و عفت را نیز با كامل‌ترین وجه ممكن پاسداری و مرزبانی نماید.

به بهانه ولادت آن بانوی با عظمت بر آنیم كه نگاهی هر چند گذرا به جایگاه اجتماعی زن در اسلام داشته باشیم.

انگیزه غرب از حضور زنان در اجتماع

همزمان با اختراع ماشین بخار توسط «‌نیوكامن» و آغاز انقلاب صنعتی در سال 1712 میلادی نیاز به كارگران در كارخانه‌ها افزایش یافت. سرمایه داران پول پرست اروپایی ضمن به كار كشیدن كارگرهای مهاجر، زنها را نیز به این میدان وارد كردند و آنها را به نام آزادی زن به پشت دستگاهها و ماشینها كشانیدند.

زنهای كارگر خصوصیاتی داشتند كه بسیار به نفع كارفرمایان بود؛ اولاً: عدم تحرك ‌پذیری زن در جهت تغییر محل كار، ثانیاً: عدم همراهی زنان با دیگر همكاران خویش در اعتصابها و مبارزات، ثالثاً: سطح پایین توقع آنان و نیز صبر و حوصله و ظرافت و دقت آنان.

با این حال، زن اروپایی آن روز در كانون گرم خانوادگی و در حجاب خویش در كنار فرزندان و شوهر خویش مشغول فعالیت بود و حاضر نمی‌شد كه درمیان مردهای بیگانه و در محیط سرد و بی‌نور عاطفه و گرمی محبت كارخانه‌ها كار كند، ولی سرمایه داران برای راضی كردن زنها برای آمدن به كارخانجات دست به تبلیغات گسترده و فراوانی زدند و به نام مظلومیت زن و آزادی او فریاد آزادی زن از حصار خانوادگی و پوشش سنتی را سر دادند و كم كم زنان آن را باور كردند و تبدیل به پیچ و مهره دستگاههای سرمایه‌داران شدند.

با افزایش تولید و كم شدن تقاضا، سرمایه داران برای جلوگیری از ورشكستگی، جامعه را به مصرف هر چه بیشتر و اسراف و تبذیر و تجمّل دعوت كردند و برای اجرای این طرح نیز دست به دامان زن شدند تا زن جسم، زینت، دلربایی،و طنّازی خویش را در راه ترویج كالاهای تولید شده قرار بدهد.

بدین ترتیب، زشت‌ترین سوء استفاده از جذابیتهای زن را به نام آزادی از پوشش سُنّتی، و آزاد ازقیود اخلاقی را به نام زیبای نهضت آزادی زن به انجام رساندند تا آنجا كه همه چیز را به ضرب و زور «‌سكس» تبلیغ می‌كردند؛ از لباسهای گوناگون گرفته تا اتومبیل، موتور، دوچرخه و حتی میز و صندلی و پیچ و آچار و...

و زن جدید تبدیل به مانكَنی شد كه وسیله فروش جنس و ازدیاد ثروت سرمایه‌دار بود و عده‌ای نیز وادار شدند كه به سراغ شغلهای پول ساز دیگری به وسیله زنان بروند و در این راه قید هر گونه قانون اخلاقی و انسانی را بزنند و تنها و تنها به درآمد خود بیندیشند. (6)

و این حضور افسار گسیخته زن در اجتماع غربی زیانها و پیامدهای ویرانگری را در پی داشت که در بخش اجتماعی باعث تزلزل خانواده، جنایات جنسی، گسترش فحشا و روسپیگری، آدمكشی و... گردید و از نظر جسمانی، امراضی چون: سوزاك، سفلیس، شانکروئید، ضعف اعصاب و عقده روانی، خود ارضایی، سرد مزاجی، ایدز و... را به ارمغان آورد و از نظر فرهنگی، باعث از خود بیگانگی، فساد اخلاقی و بی‌بند و باری، قربانی شدن شخصیت زن، و تخریب عقاید گردید و در بخش اقتصادی و سیاسی نیز، مصرف زدگی، مُدپرستی، ركود فعالیتها، انحراف در جهت گیری سیاسی و... را به دنبال آورد. حال باید دید اسلام چگونه حضور زنان را در جامعه می‌خواهد كه هم نقش و حق زن در جامعه ادا شود و هم پیامدهای زیانبار، دامن جامعه را نگیرد.

زنان و حضور در اجتماع

خورشید اسلام زمانی درجزیره العرب طلوع كرد كه زن در جامعه آن روز دارای هیچ ارزش اجتماعی نبود و جز به عنوان شیء و كالایی كه به دیگران (پدر یا فرزند یا شوهر) تعلق داشت و آنها صاحب اختیار او بودند، مطرح نمی‌شد، ولی اسلام در سخن گفتن از مسئولیتهای اجتماعی و فردی، هم با مردان سخن می‌گوید و هم با زنان و حتی گاهی روی سخن با زنان، قبل از مردان است؛ چرا كه زن را درنه سالگی شایسته خطاب تكلیف و به دوش گرفتن بار مسئولیت می‌بیند و مرد را در پانزده سالگی، و نیز به هنگام بیعت گرفتن و پیمان وفاداری با حكومت اسلامی، رسول اكرم صلی الله علیه وآله هم از مردها بیعت گرفت و هم از زنها (با قرار دادن دست در ظرف آبی كه دست مطهر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در طرف دیگر آن بود) (7) . فرمود: «‌لا تَمنَعوا إماءَ اللهِ مَساجِدَ اللهِ وَ لیخرُجنَ تَفَلَاتٍ (8) ؛ كنیزكان پروردگار را از مساجد خدا منع نكنید، و آنان نیز بدون آرایش در مساجد حضور پیدا كنند.»

آن حضرت هر گاه می‌خواست به جنگی برود، با قید قرعه یكی از همسران خود را همراه خویش می‌برد. عدة زیادی از زنان نیز همراه لشكر اسلام در صحنه‌های نبرد حضور داشتند، همچون: جنگ تبوك، جنگ احد و... به این داستان توجه كنید: «‌ام عامر كه نام وی «‌نُسیبه» است، می‌گوید: من برای رساندن آب به سربازان اسلام در جنگ احد شركت كردم تا آنجا كه دیدم نسیم فتح به سوی مسلمانان وزید؛ لكن چیزی نگذشت كه یك مرتبه ورق برگشت و مسلمانان شكست خورده، پا به فرار گذاشتند و من دیدم جان پیامبر صلی الله علیه وآله در معرض خطر قرار گرفت. وظیفه دیدم ولو به قیمت جانم هم تمام شود، از پیامبرصلی الله علیه وآله دفاع كنم. مشك آب را بر زمین گذاردم و با شمشیری كه به دست آورده بودم، از حملات دشمن می‌كاستم و گاهی تیراندازی می‌كردم.

در این لحظه، جای زخمی را كه در شانه‌اش بود، متذكر می‌شود و می‌گوید: در آن وق ت دیدم چشم پیامبر صلی الله علیه وآله به یك نفر افتاد كه در حال فرار بود، فرمود: اكنون كه فرار می‌كنی، سپر خود را به روی زمین بینداز! او سپر خود را انداخت و من آن سپر را برداشتم و مورد استفاده قرار دادم. ناگاه متوجه شدم كه مردی به نام «‌ابن قمیئه» فریاد می‌كشد و می‌گوید: محمد كجاست؟ او پیامبر صلی الله علیه وآله را شناخت و به او حمله آورد، من و مصعب او را از حركت به سوی مقصد باز داشتیم. او برای عقب زدن من ضربتی بر شانه‌ام زد. با اینكه من چند ضربه بر او زدم، ولی ضربه او در من تأثیر كرد و اثر این ضربه تا یكسال باقی بود و ضربات من بر اثر وجود دو زره در تن او تأثیر نكرد. ضربه‌ای كه متوجه شانه من شد، ضربه كاری بود. پیامبر صلی الله علیه وآله متوجه شانه من گردید كه خون از آن فوران می‌كند، فوراً یكی از پسرانم را صدا زد و فرمود: زخم مادرت را ببند. وی زخم مرا بست و من دو مرتبه مشغول دفاع شدم. در این بین، متوجه شدم یكی از پسرانم زخم برداشته، فوراً پارچه‌هایی را كه برای بستن زخم مجروحان با خود آورده بودم، درآوردم و زخم پسرم را بستم؛ ولی برای اینكه هر لحظه وجود پیامبر صلی الله علیه وآله در آستانه خطر بود، رو به فرزندم كردم و گفتم: فرزندم! برخیز و مشول كارزار باش.» (9)

این گونه در سایة پرورش صحیح و آزادی منطقی كه اسلام برای زنان ایجاد كرده بود، زنانی پرورش یافتند كه در مجامع عمومی و حتی در برابر شخص خلیفه اظهار وجود كرده، به انتقاد می‌پرداختند. به عنوان مثال، عمر در منبر مهریة بیش از چهار درهم را برای زن ممنوع اعلام می‌كند. زنی با كمال شهامت برخاسته، در مقابل فرمان خلیفه می‌ایستد و می‌گوید: این سخن بر خلاف گفته قرآن است و هیچ گونه ارزشی ندارد. سپس این آیه قرآن را می‌خواند: «‌وَ اِن اَرَدتُم استِبدالَ زَوجٍ مَكانَ زَوجٍ وَ آتَیتُم إحداهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذُوا مِنهُ شَیئا» (10) «‌اگر خواستید همسری را به جای همسری بگیرید، اگر به یكی از زنان مال بسیار زیادی را [به عنوان مهریه] دادید، از آنها چیزی پس نگیرید.» خلیفه دوم در مقابل جمعیت راه گریزی نمی‌یابد. به ناچار سخن این زن را تأكید كرده، می‌گوید: «‌كُلُّ النَّاسِ اَفقَهُ مِن عُمَرَ حَتَّی رَبَّاتِ الحِجَالِ؛ همه مردم بهتر از عمر احكام اسلامی را می‌دانند، حتی صاحبان حجله‌ها (زنان) .» (11)

نمونه اعلای حضور زنان در صحنه‌های سیاسی نیز، جریان سخنرانی آتشین دختر پیامبرصلی الله علیه وآله فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد و در محضر عموم مردم و اعتراض وی علیه مسیر اسلامی و غصب خلافت است.

زنان و كار در اسلام

دین مقدس اسلام تقریباً دوازده قرن پیش از اروپا، استقلال اقتصادی زن و مالكیت وی را محترم شمرد، در حالی كه در اروپا در سال 1882 میلادی، استقلال اقتصادی زن و مالكیت زن به رسمیت شناخته شد؛ آن هم به خاطر اقتضای انقلاب صنعتی و احتیاج كارخانه‌ها به وجود زنان كارگر.

اسلام علاوه بر استقلال اقتصادی زن، با گذشتن مسئولیت اداره زندگی و وجوب نفقه بر مرد، به زنان این امكان را داده است كه ثروت خویش را ذخیره و برای آینده خود پس انداز كنند. از طرفی، اسلام اجازه كار كردن به زن نیز عطا كرد و در برخی موارد كار كردن را واجب و گاهی مستحب شمرد.

در روایتی از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نقل شده است كه حضرت فرمود: «‌طَلَبُ الحَلالِ فَرِیضَهٌ عَلَ كُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسلِمَهٍ (12) ؛ به دست آوردن روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.»

در قرآن كریم نیز به كار كردن دختران پیامبر خدا، حضرت شعیب علیه السلام و كمك آنان به پدر در دامداری اشاره شده است. (13)

مشاغلی كه جامعه بدان نیازمند است، در اسلام به عنوان واجب كفایی بر عهدة همة افراد مسلمان می‌باشد، خواه مرد و خواه زن. بنابراین، در صورتی كه جامعه نیازمند پزشك، پرستار، معلم، دبیر و استاد زن باشد، این امور به عنوان واجب كفایی بر بانوان واجب و لازم است. به همین جهت، علماء با وجود پزشك زن كه دارای تخصص كافی است، اجازه رفتن نزد پزشك مرد را به زنان نمی‌دهند.

در غیر این امور نیز زن می‌تواند متناسب با ساختار بدنی خویش و حفظ حجاب و حرمت انسانی خود در جامعه و فعالیت اقتصادی شركت كند.

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «‌سه چیز حجابها را می‌درند و به پیشگاه خداوند می-رسند، صدای قلم دانشمندان، صدای گامهای مجاهدان راه خدا، و صدای ریسندگی زنان.» (14)

زن در كارهای تجارتی هم می‌تواند شركت كند؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «‌المَرأَهُ الصَّالِحَه أَحَدُ الكَاسِبینِ؛ (15) زن نیكوكار یكی از تجارت كنندگان است.»

و تاریخ اسلام به خوبی نشان داده است كه بانوان فراوانی با حفظ عفت و حجاب در امر تجارت و دیگر فعالیتهای اقتصادی شركت داشته‌اند؛ حتی زنان برجسته‌ای همچون حضرت خدیجه علیها السلام سابقه تجارتهای گسترده داشته‌اند. در زمان كنونی نیز زنان می‌توانند با حفظ شئونات اسلامی چنان نقشهایی را ایفا كنند.

زنان و دانشاندوزی

گونه‌ای دیگر از حضور زنان در اجتماع، راهیابی در صحنه‌های تعلیم و تعلم است. اسلام دینی است كه در نظام ارزشی خود علم و دانش را در صدر ارزشها پس از ایمان و اعتقاد قرار داده است. در قرآن كریم می‌خوانیم: «‌رفَعِ اللهُ الَّذینَ آمَنوا مِنكُم وَ الَّذینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجاتِ»؛ (16) «‌خداوند كسانی را كه از شما ایمان آورده‌اند و كسانی را كه دانش به آنها داده شده است، درجات عظیمی می‌بخشد.»

دین مقدس اسلام در خصوص دانش‌آموزی شرائط سنی، مكانی و جنسی را برداشته و دستور فراگیری علم را برای مرد و زن به طور یكسان بیان كرده است و برخی دانشها را مانند: آموختن احكام واجبات و محرّمات، اعتقادات دینی، و... به عنوان واجب عینی بر همه لازم كرده و هر دانشی كه جامعة اسلامی به آن نیازمند است، به عنوان واجب كفایی بر مرد و زن مقرر كرده است.

در حدیث معروفی كه در منابع متعدد نقل شده است، پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «‌طَلَبُ العِلمِ فَریضَهٌ عَلَی كُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسلِمَهٍ؛ (17) دانش آموختن بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.»

یكی از یاران امام باقر علیه السلام به آن حضرت عرض كرد: آیا این حدیث را به همسرم تعلیم دهم؟ حضرت فرمود: «‌آری، قرآن می‌گوید: «‌قُوا أَنفُسَكُم وَ أَهلیكُم ناراً»؛ (18) «‌خود و خانواده-تان را از آتش نگه دارید.» (19) از این روایت هم به دست می‌آید كه تعلیم دستورات دینی به بانوان یك واجب دینی است.

در صدر اسلام بسیاری از زنان با حفظ حجاب اسلامی، در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله حضور می‌یافتند و احادیث را فرا گرفته، به نسلهای بعدی تعلیم می‌دادند. این گونه راویان به قدری فراوان‌اند كه ابن حجر عسقلانی در كتاب «‌الاصابه» بخش ویژه‌ای درباره زنان عالم گشوده و از 1522 زن صحابی نام برده است و نیز در «‌أسد الغابه» نام بیش از هزار زن مسلمان صحابی ذكر شده است (20) و همین طور كتابهای دیگری كه در این زمینه وجود دارد. (21)

آنچه گذشت اشاره به گوشه‌هایی از حضور زنان در اجتماع و عرصه‌های اجتماعی بود و امروزه با تجربه انقلاب اسلامی كسی در اصل حضور زنان در اجتماع و عرصه‌های مختلف آن متناسب با شئونات اسلامی تردید و شكی ندارد؛ اما سخن در حفظ حجاب و حدود شئونات اسلامی است كه ما تحت عنوان توصیه‌های اسلام، به آنها اشاره می‌كنیم.

توصیههای اسلام به بانوان

اسلام در كنار دستور شركت بانوان در اجتماع و یا تجویز آن، دستورات و تذكراتی دارد كه توجه به آنها برای همه مخصوصاً بانوان گرامی ضروری و لازم است:

الف. حفظ حجاب

بر زن واجب است كه تمامی بدن خود را به جز دستها تا مچ و گردی صورت، از مرد نامحرم بپوشاند و این در صورتی است كه به قصد تلذذ و ریبه به او نگاه نكنند و گرنه در صورت نگاه كردن به قصد تلذذ و ریبه، پوشاندن حتی از محارم (به غیر از شوهر) نیز لازم است. (22)

برخی از مراجع در صورتی كه در چهره و یا دستها زینتی وجود داشته باشد، مانند: انگشتر و حلقه، عینك زینتی، سرمه، لاك ناخن، حنا و امثال آن، پوشاندن صورت و دستها رانیز واجب می‌دانند. (23)

و برخی دیگر از مراجع در پوشاندن صورت و دستها نیز احتیاط واجب كرده‌اند. (24) در حفظ حجاب باید به این نكات توجه شود:

1. لباس بدن نما ممنوع

در روایات زیادی از لباس نازك بدن‌نما نهی شده است، از جمله پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «‌در آخر الزمان امت من، زنانی خواهند بود كه پوشیده و عریان هستند [چون لباسهای نازك آنها را نمی‌پوشاند] و روی سر آنان همانند كوهان شتر قرار دارد [اشاره به جمع كردن موها و اقسام آرایش این گونه] . آنها را لعنت كنید؛ زیرا آنان از رحمت الهی دورند و به بهشت وارد نمی‌شوند و حتی بوی بهشت را كه از مسیر طولانی درك می‌شود، درك نخواهند كرد.» (25)

2. پوشاندن كامل بدن

اصبغ بن نباته كه از یاران مخلص امیر المؤمنین علیه السلام بود، می‌گوید: «‌از آن حضرت شنیدم كه می‌فرمود: در آخر زمان و نزدیكی قیام قیامت كه بدترین روزگاران است، زنانی پدیدار شوند كه بی‌حجاب و برهنه‌اند و آرایش می‌كنند، از دین خارج‌اند و در فتنه‌ها داخل، به شهوت مایل و به طرف لذتها شتابنده‌اند. آنان حرامهای الهی را حلال می‌شمارند و در جهنم همیشه معذّب خواهند بود.» (26)

3. پوشاندن برجستگیهای بدن

برخی زنان آن چنان لباس تنگ و چسبان می‌پوشند كه غمازتر از بی‌پیراهنی است. زنان متدین در عرصه‌های اجتماعی از این گونه لباسها به شدت پرهیز می‌كنند.

اسماء دختر عمیس می‌گوید: «‌فاطمه زهرا علیها السلام به من فرمود: من زشت می‌شمارم اینكه روی جنازه زنان پارچه‌ای می‌اندازند. پس هر كس به آن می‌نگرد، حجم بدن او را درك می‌كند. من به آن حضرت عرض كردم:‌ای دختر رسول خدا! من برایت چیزی می‌سازم كه آن را در سرزمین حبشه دیده‌ام. سپس شاخه‌های‌تر خرما را آورده، به همدیگر بستم و پارچه‌ای روی آن انداختم [كه جنازه پیدا نباشد] پس فاطمه فرمود: چه نیكو و زیباست این وسیله كه به واسطه آن زن از مرد تشخیص داده نشود.» (27)

4. دوری از لباس شهرت

لباسهایی كه پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای شخصی كه می‌خواهد آن را بپوشد، متعارف نیست و سبب جلب توجه دیگران می‌شود، لباس شهرت است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «‌إنَّ اللهَ یبغِضُ شُهرَهَ اللِّباسِ؛ (28) خداوند شهرت در لباس را دشمن می‌دارد.»

5. تشبه به كفار

استاد مطهری می‌گوید: «‌اسلام گفته است شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است، طفیلی‌گری حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، افسون شدن در مقابل دشمن مانند: خرگوشی كه در مقابل مار افسون می‌شود، حرام است، الاغ مردة بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به عنوان پدیدة قرن جذب كردن حرام است.» (29)

امام صادق علیه السلام فرمود: «‌خداوند به یكی از پیامبرانش وحی كرد كه به قومت بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند، غذای مخصوص آنان را نخورند، و همانند و همشكل آنان نشوند! وگرنه اینان نیز جزء دشمنان من خواهند بود؛ همان گونه كه آنان دشمن من می‌باشند.» (30)

6. اجتناب از تشبیه زن به مرد

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «‌كانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله یزجُرُ أَن یتَشَبَّهَ بِالنِّساءِ وَ ینهَی المَرأَهَ أَن تَتَشَبَّهَ بِالرِّجالِ فی لِباسِها؛ (31) رسول اكرم صلی الله علیه وآله همیشه مردان را از شبیه شدن به زنان منع می‌فرمود و زنان را از شباهت داشتن به مردان در لباس نهی می‌كرد.»

ب. تحریك ممنوع

در دین مقدس اسلام علاوه بر دستوراتی كه در زمینه پوشش و نگاه رسیده است، به شدت از تحریك و تهییج احساسات جنسی در محیط اجتماع، مخصوصاً در موارد اختلاط زن و مرد جلوگیری شده كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. آرایش برای نامحرمان ممنوع

امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «‌اََی امرَأَهٍ تَطَیبَت ثُمَّ خَرَجَت مِن بَیتِها فَهِی تُلعَنُ حَتِّی تَرجِعَ إِلی بَیتِها مَتَی ما رَجَعَت؛ (32) هر زنی كه خود را خوشبو نماید و از خانه‌اش خارج شود، لعنت می‌شود تا آن هنگام كه به خانه برگردد.»

2. تحریك با گفتار و نوشتار

در قرآن كریم می‌خوانیم: «‌با صدای نرم و نازك [با مردان] سخن مگویید! [مبادا] آن كه دلش بیمار است، به طمع افتد، و به نحو شایسته سخن گویید و در خانه‌هایتان قرار گیرید و از ظاهر كردن آرایش خود به گونه جاهلیت نخستین خودداری كنید!» (33)

اسلام برای جلوگیری از تحریك به حرام، با سرودن شعر و یا نوشتن مقالات و داستانها و پخش و نشر عكسهایی كه موجب فساد و گناه باشد نیز برخورد كرده است و به عنوان كتب ضلال و گمراه كننده جلوی انتشار آن را گرفته است.

و همین طور ارتباط عشقی با نامحرم از طریق صحبت كردن، تماس تلفنی یا نامه‌ای، از دیدگاه مراجع و شرع حرام می‌باشد. (34)

3. شوخی با نامحرم ممنوع

ابوبصیر از اصحاب امام باقر علیه السلام می‌گوید: «‌من زنی را درس قرآن می‌دادم. پس با وی مزاح و شوخی كردم. پس از آن، خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم، به من فرمود: چه سخنی با آن زن گفتی؟ من خجالت كشیده، صورتم را پوشانیدم. حضرت فرمود: دوباره تكرار نكنی!» (35)

ج. كنترل تماسها

1. تماس جسمی مطلقاً حرام

تماسهای جسمی بین مرد و زن نامحرم، هر چند اندك باشد، از نظر اسلام حرام شده است؛ حتی اگر فقط دست دادن با نامحرم و بدون هیچ‌گونه قصد سوئی باشد. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «‌هر كس با زنی نامحرم دست بدهد، روز قیامت با دستهایی كه به زنجیر بسته شده است، وارد محشر می‌شود و سپس به طرف جهنم برده خواهد شد.» (36)

امام صادق علیه السلام فرمود: «‌مَنِ التَزَمَ امرَأَهً حَرَاماً قُرِنَ فی سِلسِلَهٍ مِن نارٍ مَعَ شَیطانٍ فَیقذَفانِ فی النّارِ؛ (37) آن كس كه به زن نامحرمی بچسبد، همراه با شیطانی در زنجیری آتشین بسته می‌شود و به درون دوزخ پرتاب خواهند شد.»

از نظر اسلام برای حفظ حریم عفاف و دوری از وسوسه‌های شیطانی، سفارش شده كه نامحرم دختری را كه به شش سالگی رسیده است، نبوسد.

در روایتی آمده است كه حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نزد والی مكه بودند كه با حضرت نسبت فامیلی داشت، والی دختر كوچكی داشت كه از مهمانها پذیرایی می‌كرد و مهمانها هم با او احوالپرسی كرده، او را در بغل می‌گرفتند. این دخترك هنگامی كه خدمت امام علیه السلام رسید، حضرت با دستهای خود او را گرفتند و مانع نشستن او در آغوش و زانوی خود شدند. آن‌گاه فرمود: «‌إِذا أَتَت عَلَی الجارِیه سِتَّ سِنینَ لَم یجُز أَن یقَبِّلَها رَجُلٌ لَیسَت هِی بِمَحرَمٍ لَهُ وَ لا یضُمَّها إِلَیهِ؛ (38) هر گاه دختری به سن شش سالگی رسید، جایز نیست مرد نامحرم وی را ببوسد یا در بغل بگیرد.»

2. خوابیدن در یك مكان

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «‌مَن كانَ یؤمِنُ بِاللهِ وَ الیومِ الآخِرِ فَلا یبِت فی مَوضِعٍ یسمَعُ نَفَسَ امرَأَهِ لَیسَت بِمَحرَمٍ؛ (39) آن كس كه به خدا و روز قیامت ایمان آورده است، در مكانی كه صدای نفس كشیدن زن نامحرم را می‌شنود، شب را به صبح نیاورد.»

3. تنها بودن بانامحرم

برای پیشگیری از وسوسه‌های شیطانی، اسلام دستور می‌دهد كه زن و مرد نامحرم هیچ‌گاه در محیط خلوت قرار نگیرند.

امام صادق علیه السلام فرمود: از مواردی كه رسول اكرم صلی الله علیه وآله در پیمان با زنان، با آنها شرط كرد این بود كه: «‌اَن... لا یقعُدنَّ مَعَ الرِّجالِ فی الخَلَاء؛ (40) با مردان در جای خلوت ننشینند.»

و حضرت علی علیه السلام فرمود: «‌هیچ‌گاه مردی با زنی نامحرم در جای خلوت همراه نشود؛ زیرا هنگامی كه مرد نامحرم و زن نامحرم در مكان خلوت همراه شدند، سومین آنها شیطان خواهد بود.» (41)

 

پی‌نوشـــــــــــــــــــت‌ها

 

1. احمد عزیزی.

2. بانوی كربلا، عائشه بنت الشاطی، مترجم: سید رضا صدر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ سوم، 1378، صص 58 - 59.

3. ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ج 3، ص 60.

4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 45، صص 108 - 110.

5. همان، ص 133.

6. ر. ك: فساد سلاح تهاجم فرهنگی، سید محمود مدنی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، صص 43 - 45؛ لذّات فلسفه، ویل دورانت، ص 156.

7. ر. ك: فساد سلاح تهاجم فرهنگی، صص 294 - 295.

8. سفینه البحار، شیخ عباس قمی، مکتبه السنائی، ج 2، ص 587.

9. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، نشر عمار، بی‌تا، صص 480 - 481.

10. نساء / 20.

11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، قم، كتابخانه آیه الله المرعشی، 1404، ج 1، ص 171.

12. بحار الانوار، ج 100، ص 9، ح 35.

13. قصص/ 32.

14. بحار الانوار، ج 103، ص 9.

15. همان، ص 238.

16. مجادله/11.

17. بحار الانوار، ج 1، ص 177؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 20 جلدی، ج 18، ص 14؛ اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، علمیه اسلامیه با ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 40، ح 7.

18. تحریم / 6.

19. بحار الانوار، ج 2، ص 25.

20. ر. ك: فساد سلاح تهاجم فرهنگی، ص 293.

21. به این كتابها می‌توان اشاره كرد:

الدرالمنثور فی طبقات ربات الخدور، زینب فوّاز؛

اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، عمر رضاكحاله؛

نساء شهیرات، و داد سكاكین؛

بلاغات النساء، احمد بن ابی طاهر طیفور الخراسانی؛

نساء متفوقات، سلمی حفار؛

معجم النسون، ابن عساكر؛

تاریخ النساء، محمد بن احمد ابی وردی؛

اعلام النساء المؤمنات، محمد الحسون و‌ام علی مشكور؛

زنان قهرمان، احمد بهشتی؛

شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، حسین قدریه.

22. عروه الوثقی، سید كاظم یزدی، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ دوم، 1412 ق، ح 2، ص 635، مسئله 31.

23. احكام بانوان، محمد وحیدی، استفتاء از امام خمینی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی خواهران چاپ هشتم، 1370، ص 19.

24. عروه الوثقی، ج 2، ص 635.

25. الحجاب، ص 56، به نقل از فساد سلاح تهاجم فرهنگی، ص 273.

26. وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث العربی، ج 14، ص 19؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ج 3، ص 390.

27. بحار الانوار، ج 43،ص 189.

28. همان، ج 79، ص 314.

29. نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ص 102.

30. وسائل الشیعه، ج 11، ص 111.

31. همان، ج 3، ص 355.

32. الكافی، ج 5، ص 518، ح 2.

33. احزاب / 31.

34. احكام روابط زن و مرد، سید مسعود معصومی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1380، صص 139 - 145.

35. وسائل الشیعه، ج 14، ص 144 و ج 20، ص 198.

36.»مَن صافَحَ إمرَأَهٌ حَرَماً جاءَ یومَ القِیامَهِ مَغلولاً ثُمَّ یؤمَرُ بِهِ النَّارِ.» وسائل الشیعه، ج 14، ص 143 و ر. ك: ص 142 و 151.

37. همان، ج 14، ص 142.

38. همان، ص 170.

39. همان، ص 134.

40. همان، ص 133.

41.»لا یخلُو بِامرأَهِ رَجُلٌ فَما مِن رَجُلٍ خَلا بِمرَأَهٍِ إِلَّا كانَ الشَّیطانُ ثالِثَهُما.» مستدرك الوسائل، ج 14، ص 265، ح 2.

 

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:17

زنان نمونه در قرآن (1)

هر كس در زندگی خود اسوه و الگویی دارد كه سعی می‌كند خود را به او نزدیك سازد و پرتوی از صفات او را در درون وجود خود ببیند.

به تعبیر دیگر در درون دل انسان جایی برای اسوه‌ها و قهرمانهاست و به همین دلیل، تمام ملّتهای جهان در تاریخ خود به الگوهای واقعی و گاه پنداری متوسل می‌شوند و بخشی از فرهنگ و تاریخ خود را بر اساس وجود آنها بنا می‌كنند.

قرآن این كتاب انسان ساز و جامعه ساز برای ارتقاء و رشد انسانها به سمت و سوی كمالات، علاوه بر برنامه‌های علمی و عملی، الگوهای رفتاری را نیز ارائه داده است.

از آنجا كه نصف جامعه بشری را زنان تشكیل می‌دهند، برای هدایت آنها علاوه بر برنامه‌های علمی و عملی ارائه الگوهای مناسب نیز لازم است.

در فرهنگ قرآنی، بر خلاف تصور برخی مكتبها و افراد كه فقط مردان را الگوی افراد و جامعه می‌دانند، آنجا كه می‌خواهد اسوه‌ها و نمونه‌ها را معرفی كند، در كنار اسوه بودن حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله، الگوها و نمونه‌هایی از زنان وارسته و همچنین زنان گمراه را به جامعه و مؤمنان معرفی می‌كند. این الگوهای معرفی شده، در دو بخش قابل تبیین است: الگوهای توصیفی و الگوهای عینی و شخصی.

الف. الگوهای توصیفی:

در این بخش، قرآن كریم یكسری اوصاف كمالی را برای زنان نمونه بیان می‌دارد كه برخی از آنها از این قرار است:

1. زنهای صالحه و امانتدار: در قرآن كریم می‌خوانیم: «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»؛ (1) «زنان صالح، زنانی هستند كه متواضع اند و در غیاب [همسر خود] اسرار و حقوق [او] را مقابل حقوقی كه خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌كنند.»

2. مجموعه‌ای از اوصاف زنهای نمونه: «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرینَ اللَّهَ كَثیراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً»؛ (2) «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكیبا و زنان صابر و شكیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانی كه بسیار به یاد خدا هستند و زنانی كه بسیار به یاد خدا هستند، [انسانهای مطلوبی هستند و] خداوند برای همه آنها مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»

3. اطاعت خدا و رسول: در بین خواص، آن زنانی نمونه هستند كه هم اهل عمل صالح باشند و هم مطیع پیشوا و رهبر خویش. قرآن درباره زنان پیامبر می‌فرماید:

«وَ مَنْ یقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَینِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَریماً»؛ (3) و هركس از شما [زنان پیامبر] برای خدا و پیامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم داد و روزی پر ارزشی برای او آماده كرده ایم.»

و به طور كلّی، تمام اوصافی كه برای انسانهای نمونه، چه مرد و چه زن در قرآن آمده است، اگر در زن موجود باشد، می‌تواند به عنوان زن نمونه و الگو مطرح باشد.

ب. الگوهای عینی و شخصی

قرآن كریم در كنار الگوهای توصیفی، اسوه‌های عینی و حقیقی را نیز به عنوان نمونه به جامعه بشری، مخصوصاً بانوان معرّفی كرده است كه با اقتداء به آنها می‌توانند راحت‌تر و آسان‌تر راه تكامل و رشد را بپیمایند. در این بخش، به اهم موارد اشاره می‌شود:

1. فاطمه زهراءعلیها السلام

از برترین زنان عالم هستی كه در كمال معنوی بر همه پیشی گرفته است، فاطمه زهراءعلیها السلام می‌باشد. آن حضرت، در طهارت و پاكی، كمالات معنوی، انفاق و امداد رسانی، تربیت فرزندان و شوهرداری، الگوی زنان جامعه بشری است.

طهارت فاطمه علیها السلام

قرآن كریم می‌فرماید: «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»؛ (4) «خدا چنین اراده كرده كه ناپاكی و گناه را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاك و منزه گرداند.» به اعتراف شیعه و سنّی یكی از كسانی كه مشمول آیه تطهیر می‌باشد، فاطمه زهراءعلیها السلام است. (5) مرحوم علّامه امینی 16 نفر از صحابه و 300 نفر از راویان را با مشخصات، نام برده كه آیه تطهیر را مربوط به پنج تن آل عبا، از جمله حضرت فاطمه علیها السلام دانسته اند. (6)

برتری معنوی و حضور اجتماعی

آیه دیگری كه هم برتری معنوی فاطمه علیها السلام را به اثبات می‌رساند و هم حضور او را در مسائل مهم اعتقادی و اجتماعی نشان می‌دهد، آیه مباهله است كه می‌فرماید: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْكاذِبینَ»؛ (7) «بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت كنیم و شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنیم و شما هم از نفوس خود. آن گاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم!»

با توجه به اینكه مباهله با مسیحیان نجران یك كار عادّی نیست و با زن و مرد عادی نمی‌توان اقدام به مباهله كرد، صلاحیت اقدام به چنین امر خطیری را تنها انسانهای مقدس و شایسته و نمونه دارا هستند كه مورد رحمت حق می‌باشند.

بر این مسئله نیز منابع شیعه و سنّی گواهی می‌دهند كه مراد از «نساءنا» فاطمه زهراعلیها السلام می‌باشد. (8)

این آیه، هم معنویت بالای فاطمه علیها السلام را می‌رساند كه به حدّی است كه دعا و نفرین او در پیشگاه الهی اثر دارد و هم نشان از حضور او در عرصه‌های مهم اجتماعی دارد؛ چنان كه در جریان امامت علی علیه السلام با خواندن خطبه و گریه‌های جانسوز و فدا كردن جان خویش، حضور ابدی خویش را در دفاع از امامت و ولایت امضاء كرد.

الگو بودن برای پیامبران

نشانه دیگر برای الگو و نمونه بودن فاطمه زهراءعلیها السلام این است كه پیغمبران بزرگی چون آدم و نوح و ابراهیم علیهم السلام برای استجابت دعای خویش به فاطمه زهراءعلیها السلام و اهل بیت علیهم السلام متوسل شده اند.

درباره حضرت آدم علیه السلام می‌خوانیم: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ»؛ (9) «پس حضرت آدم علیه السلام از پروردگارش كلماتی را دریافت كرد [و آن كلمات را وسیله قبولی توبه خویش قرار داد] و خداوند توبه او را پذیرفت.» و در روایات فراوانی در منابع فریقین آمده كه دعای آدم علیه السلام این بود: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ.» (10)

و درباره حضرت ابراهیم علیه السلام آمده كه «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»؛ (11) «هنگامی كه پروردگار حضرت ابراهیم علیه السلام را با كلماتی امتحان كرد، پس آن كلمات را تمام كرد.»

و در روایات آمده كه آن كلمات امامان معصوم و فاطمه زهراءعلیهم السلام بودند. (12)

الگو در انفاق

صدّیقه اطهرعلیها السلام نه تنها در معنویات الگو و نمونه است، بلكه در انفاق مالی نیز چنین است. او نه تنها پیراهن شب عروسی خویش را به زن فقیر داد، بلكه هیچ وقت فقیری از در خانه او دست خالی بر نگشت؛ گاه می‌شد كه زیور آلات خویش را در راه خدا تقدیم می‌كرد و گاه نیز غذای افطاری خویش را خالصانه در راه خدا انفاق می‌كرد. خداوند در وصف انفاق او و خانواده‌اش می‌فرماید: «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»؛ (13) «آنان در راه دوستی خدا، طعام خود را به فقیر و یتیم و اسیر می‌دهند [و می‌گویند:] فقط برای رضای خدا به شما طعام می‌دهیم و از شما هیچ پاداشی و سپاسی در خواست نداریم.» به اتفاق علماء شیعه و گروه زیادی از علماء اهل سنت كه مرحوم علّامه امینی در كتاب «فاطمه زهراءعلیها السلام» اسامی آنها را آورده، آیه فوق درباره انفاق علی علیه السلام و فاطمه زهراءعلیها السلام و فرزندان او می‌باشد. (14)

مادر و همسر نمونه

فاطمه زهراءعلیها السلام در همسرداری نیز نمونه است؛ چنان كه علی علیه السلام در جواب پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله كه فرمود: همسرت را چگونه یافتی؟ گفت: «بهترین یار بر اطاعت [و بندگی] خداوند.» و چون از فاطمه سؤال كرد، گفت: «او بهترین شوهر است.» (15)

و در جای دیگر، علی علیه السلام فرمود: او به راستی همیشه این گونه بود كه چون به او نگاه می‌كردم، تمام غمها و غصه هایم بر طرف می‌شد. (16) و فاطمه علیها السلام در آخرین لحظه نیز همسر نمونه بودن خویش را از زبان علی علیه السلام اقرار گرفت. آن گاه كه گفت: «پسر عمو! هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتی. از روزی كه با من معاشرت كردی، با دستورات تو مخالفت نكردم.» علی علیه السلام فرمود: « [ای دختر پیغمبر!] معاذ اللّه! [كه تو در خانه من بد رفتاری كرده باشی؛ زیرا] مراتب خداشناسی و نیكوكاری و پرهیز كاری و بزرگی و خدا ترسی تو به حدّی است كه جای ایراد و خرده گیری در مورد مخالفت با من نیست.» (17)

و در خصوص مادر نمونه بودن او همین بس كه دو امام معصوم مانند حسن و حسین علیهما السلام و دو شیر زن همچون زینب و‌ام كلثوم علیهما السلام را به جامعه بشری تحویل داد. به جهت همین اوصاف بود كه قرآن خطاب به پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «اِنَّا اَعْطَیناكَ الْكَوْثَرَ»؛ (18) «ما به تو كوثر (فاطمه كه نسل تو از او باقی خواهد ماند) را دادیم.»

2. حضرت مریم علیها السلام

دوّمین زن نمونه در قرآن حضرت مریم علیها السلام است. او نیز از جهاتی نمونه شمرده شده است كه به اهم آنها اشاره می‌شود:

مریم علیها السلام زن معصومه و برگزیده الهی

مریم علیها السلام از آن جهت می‌تواند الگو و نمونه باشد كه هم معصوم از گناهان است و هم برگزیده و مصطفای حق می‌باشد. قرآن كریم می‌فرماید: «یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ»؛ (19) « [بیاد آورید هنگامی را كه فرشتگان گفتند:] ‌ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاك ساخته و بر تمام زنان برتری داده است.» البته این با آنچه در حق فاطمه زهراءعلیها السلام گفته شده كه سیده بانوان عالم است، منافات ندارد؛ چون پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و دیگر امامان معصوم علیهم السلام فرمودند: «مریم بانوی زنان زمان خود بود، امّا فاطمه بانوی همه بانوان جهان از اوّلین و آخرین است.» (20)

آیه دیگری كه بر پاكی و برگزیده بودن مریم علیها السلام دلالت دارد، آیه‌ای است كه در آن از زبان مادر مریم علیها السلام خطاب به خداوند آمده است: «وَ إِنِّی سَمَّیتُها مَرْیمَ وَ إِنِّی أُعیذُها بِكَ وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ»؛ (21) «و من او را مریم نامیدم و او و فرزندانش را از [وسوسه‌های] شیطان رانده شده، در پناه تو قرار دادم.» و این دعای مادر را خدا قبول فرمود و او را از شر شیطان حفظ كرد.

مریم بانوی پاكدامن

مریم علیها السلام در پاكدامنی نیز الگوی دیگران و در بین زنها نمونه است. خداوند عفّت و پاكدامنی او را در موارد متعددی امضاء كرده است؛ یك جا می‌فرماید: «وَ الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیةً لِلْعالَمینَ»؛ (22) « [و به یاد آور] زنی را كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش (عیسی مسیح علیه السلام) را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم.» همین مضمون در سوره تحریم نیز آمده است. (23)

و در جای دیگر فرمود: «مریم گفت: پروردگارا! چگونه فرزندی برای من خواهد بود، در حالی كه انسانی با من تماس نگرفته است؟ [در پاسخ او] فرمود: خداوند این گونه هرچه را بخواهد، می‌آفریند. (24) «

و همین طور در سوره مریم می‌خوانیم كه «و گفت: من از شر تو، به خدای رحمان پناه می‌برم، اگر پرهیزگاری. گفت: من فرستاده پروردگار توام، [آمده‌ام] تاپسر پاكیزه‌ای به تو ببخشم. گفت: چگونه ممكن است فرزندی برای من باشد، در حالی كه تا كنون انسانی با من تماس نداشته است وزن آلوده‌ای هم نبوده ام! گفت: مطلب همین است. (25) «

عبادت و بندگی

حضرت مریم علیها السلام در عبادت و بندگی نیز نمونه است. خداوند متعال هم از او خواسته است كه برترین عبادتها را داشته باشد و هم در مواردی عبادتهای او را مورد تأیید و تشویق قرار داده است.

در مورد بخش اوّل می‌فرماید: «یا مَرْیمُ اقْنُتی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدی وَ ارْكَعی مَعَ الرَّاكِعینَ»؛ (26) «ای مریم! برای پروردگار خود خضوع كن و سجده به جا بیاور و با ركوع كنندگان ركوع كن!»

و در آیه دیگر اطاعت و بندگی او را امضاء كرده، می‌فرماید: «وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتینَ»؛ (27) « [مریم] از مطیعان فرمان خدا بود.» و در سوره مریم پاداش و تشویقی نیز برای او به خاطر عبادتش در نظر گرفته است؛ آنجا كه می‌فرماید: «هرزمان زكریا وارد محراب او می‌شد، غذای مخصوصی در آنجا می‌دید. از او می‌پرسید:‌ای مریم! این را از كجا آورده ای؟ گفت: این از ناحیه خداست. خداوند هر كسی را بخواهد، بی حساب روزی می‌دهد.» (28) و گفته شده كه «مریم» یعنی زن عبادت كار. (29)

مادر نمونه

حضرت مریم علیها السلام یكی از بهترین مادران عالم هستی است و یكی از بزرگ‌ترین پیغمبران الهی را كه جزء پیامبران اولو العزم می‌باشد، در دامن خود تربیت كرده است؛ پیامبری كه در اوان كودكی لیاقت تشرف به رسالت را پیدا كرد. خداوند درباره این فرزند كه همان حضرت عیسی علیه السلام است و آن مادر نمونه چنین می‌گوید: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»؛ (30) « [به یاد آورید] هنگامی را كه فرشتگان گفتند:‌ای مریم! خداوند تو را به كلمه‌ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت می‌دهد كه نامش مسیح، عیسی بن مریم است، در حالی كه در این جهان و جهان دیگر صاحب شخصیت و از مقربّان است.»

اسوه صبر و بردباری

راستی بسیار دشوار است زنی بدون داشتن همسر به فرمان الهی باردار شود و بتواند در مقابل سیل تهمتها مقاومت كند. و به راستی برای دختری كه سالها اسوه پاكی و عفّت و تقوا و نمونه‌ای در عبادت و بندگی خدا بوده تا آنجا كه زاهدان و عابدان بنی اسرائیل به كفایت او از طفولیت افتخار می‌كردند و زیر نظر پیامبر بزرگی تربیت یافته بود و سجایای اخلاقی و آوازه قداست او همه جا پیچیده بود، بسیار سخت و دردناك است كه یك لحظه احساس كند همه این سرمایه‌های معنوی‌اش به خطر افتاده و در گرداب بدترین اتهام قرار گرفته است؛ (31) ولی ایمان او به خدا و اینكه این فرزند، پیامبر موعود الهی است و تحفه آسمانی است، به او این صبر و مقاومت را داد كه در مقابل تهمتها صبر كند و به رحمت و معجزات الهی امیدوار باشد. (32)

3. همسر فرعون (آسیه)

از دیگر زنان نمونه قرآن كه در بدترین محیط و فاسدترین مكان، یعنی كاخ فرعونی زندگی می‌كرد، ولی با شكوه‌ترین ایمان و پایداری و فداكاری را به نمایش گذاشت، آسیه دختر مزاحم می‌باشد. قرآن درباره او می‌فرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ «و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است. در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»

نكته در خور دقت در آیه فوق این است كه همسر فرعون همچون مریم علیها السلام نه تنها الگو برای زنان است، بلكه مثال و نمونه برای كل جامعه می‌باشد.

همسر فرعون وقتی كه معجزه موسی علیه السلام را در مقابل ساحران دید، به او ایمان آورد. مدتی ایمان خود را پنهان می‌كرد تا اینكه فرعون از ایمان او اطلاع یافت و او را از این كار نهی كرد و اصرار داشت كه دست از آیین موسی علیه السلام بردارد و خدای او را رها كند؛ ولی این زن با استقامت هرگز تسلیم فرعون نشد. سرانجام فرعون دستور داد دست و پاهایش را به میخی ببندند و در زیر آفتاب سوزان قرار دهند و سنگ عظیمی بر سینه او بیفكنند. هنگامی كه آخرین لحظه‌های عمر خود را می‌گذراند، دعایش این بود كه «پروردگارا! خانه‌ای برای من در بهشت نزد خودت بساز!...» (33)

و خداوند دعای او را مستجاب كرد و در بهشت جای داد؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «برترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.» (34)

4. خدیجه كبری علیها السلام

از حدیث پیش گفته استفاده شد كه یكی از زنان نمونه هستی خدیجه كبری علیها السلام است. در حدیث دیگری نیز پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «برترین زنان عالم، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه هستند.» (35)

گر چه اسم او صریحاً در قرآن نیامده، ولی جای جای تاریخ قرآن و اسلام رفتارهای نمونه او را به یاد دارد. او الگوی بخشندگی و انفاق است؛ چرا كه تمام ثروت خویش را دو دستی تقدیم پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله كرد تا در راه اسلام مصرف كند. او الگوی استقامت و بردباری است؛ زیرا در سخت‌ترین روزهای زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله و در تنهاترین حالتها، پیشوای خود را تنها نگذاشت. او یك همسر نمونه است؛ چرا كه تا آخرین لحظه مدافع همسر گرامی خود بود و هر گاه حضرت بر اثر سنگباران كفار، مكه را ترك می‌كرد، خدیجه علیها السلام به دنبال او راه می‌افتاد و برای او غذا می‌برد و زخمهای او را پانسمان می‌كرد.

او مادر نمونه است؛ زیرا پاك‌ترین دختر هستی را تربیت كرد و یازده امام معصوم علیهم السلام از نسل او می‌باشد. او نمونه ایمان و خداشناسی است؛ چرا كه دومین مسلمان و اولین زنی است كه به پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله ایمان آورد و لذا تمام فضائلی كه برای فاطمه علیها السلام در قرآن ذكر شده، به نحوی فضائل آن بانو نیز شمرده می‌شود. به این جهت رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أَرْبَعاً مَرْیمَ وَ آسِیةَ وَ خَدِیجَةَ وَ فَاطِمَةَ؛ (36) به راستی خداوند از زنان عالم، چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.»

و پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در كلام زیبای دیگر در جواب عایشه فرمود: «خدیجه و كجاست مثل خدیجه! او مرا تصدیق كرد، آن گاه كه مردم مرا تكذیب كردند و با مال خود مرا بر دین خدا كمك و یاری كرد.» (37)

از اشتراكات این چهار زن نمونه این است كه همه مدافع رهبران خویش و حامیان رسالت و امامت بودند؛ فاطمه زهراءعلیها السلام حامی رسالت و شهید راه امامت گشت، آسیه در راه حمایت از موسی علیها السلام به شهادت رسید، مریم علیها السلام با خریدن تهمتها از عیسی علیه السلام حمایت كرد و خدیجه علیها السلام هم بزرگ‌ترین حامی رسالت بود و هم برترین حامی و محب علی علیه السلام.

آخرین نكته در باب زنهای نمونه در قرآن كریم این است كه قرآن نه تنها زنهای نمونه در پاكی و خوبی را معرفی كرده است، بلكه در كنار زنان وارسته، الگوها و نمونه‌های زنان گمراه را نیز معرفی كرده است؛ از جمله می‌فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ»؛ (38) «خداوند برای كسانی كه كافر شدند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است كه آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت كردند و ارتباط با این دو [پیامبر] در برابر خداوند سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید، همراه كسانی كه وارد می‌شوند.»

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) نساء / 34.

2) احزاب / 35.

3) همان / 31.

4) همان / 33.

5) ر. ك: الدّر المنثور، سیوطی، ج 5، ص 199؛ البدایة و النهایة، ج 2، ص 316؛ بحارالانوار، ج 25، صص 213 - 214.

6) الغدیر، ج 1، ص 50؛ ح 3، ص 24 و 196؛ ج 5، ص 416 و....

7) آل عمران / 61.

8) صحیح مسلم، ج 4، ص 1871؛ السنن الكبری، ج 7، ص 63 و دهها منبع دیگر.

9) بقره / 37.

10) ارجح المطالب، ص 320؛ الغدیر، ج 7، ص 301؛ بحارالانوار، ج 11، ص 175؛ الدّر المنثور، ج 1، صص 60 - 61.

11) بقره / 126.

12) ینابیع المودة، قندوزی، ص 97؛ بحارالانوار، ج 11، ص 176.

13) انسان / 8 - 9.

14) فاطمه زهراءعلیها السلام، علّامه امینی، تهران، انتشارات استقلال، اوّل، 1376، صص 126 - 132.

15) احقاق الحق، قاضی نوراللّه حسینی، طهران، مكتبة الاسلامیه، ج 10، ص 401؛ ر. ك: نزهة المجالس، صفوری شافعی، ج 2، ص 226.

16) بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، ج 43، ص 134.

17) همان، ص 191، ح 20.

18) كوثر / 1.

19) آل عمران / 42.

20) نورالثقلین، حویزی، ج 1، ص 336؛ بحارالانوار، ج 10، ص 24.

21) آل عمران / 36.

22) انبیاء / 91.

23) تحریم / 12.

24) آل عمران / 47.

25) مریم / 18 - 21.

26) آل عمران / 43.

27) تحریم / 12.

28) آل عمران / 37.

29) تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، ج 2، ص 396.

30) آل عمران / 45.

31) ر. ك: مریم / 28.

32) همان / 22 - 33.

33) تفسیر نمونه، ج 24، صص 302 - 303.

34) بحارالانوار، ج 16، ص 2؛ اسد الغابة، ج 5، ص 437؛ استیعاب، ج 4، ص 1821؛ در المنثور، ج 6، ص 246.

35) الخصال، شیخ صدوق، ج 1، ص 96.

36) بحارالانوار، ج 16، ص 2، ح 4.

37) سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ قاموس الرجال، ج 10، ص 432.

38) تحریم / 10.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:17

زنان نمونه در قرآن (2)

بشر پیوسته در زندگی خویش در جستجوی یافتن الگوها و نمونه‌های كمال یافته‌ای است كه پله‌های ترقی را در جنبه‌های مختلف ظاهری و معنوی طی كرده اند تا او نیز با تأسی به شیوه‌های زندگی و نوع عملكرد آنها بتواند به كمال مطلوبش نایل آید. در كتاب انسان ساز قرآن كریم، آیاتی به چشم می‌خورد كه ویژگیها و اوصاف انسانهای نمونه را به اجتماع بشری معرفی می‌كند و در واقع، به مدح و ستایش صاحبان آن ویژگیها می‌پردازد؛ انسانهایی مزین به اوصاف تعقل و تفكر، صبر و استقامت، حیا و عفت، ایمان و معنویت، اخلاص و صداقت، پاكدامنی و طهارت، و دیگر صفات كمالی.

در این كتاب آسمانی، زنان در پیشگاه الهی همچون مردان برای وصول به مقامات معنوی در شرایط یكسان هستند و از آن نظر كه انسان اند، مورد خطاب قرآن می‌باشند و هرگز اختلاف در جسم و جنسیت و تفاوت در مسئولیتهای اجتماعی، نمی‌تواند دلیل بر تفاوت در انسانیت آنان باشد.

یگانه معیاری كه قرآن مجید ملاك فضیلت انسان اعم از زن و مرد معرفی می‌كند، «ایمان و عمل صالح» است كه به دنبال خود «حیات طیبه» را كه موجب تحقق مدینه فاضله و جامعه‌ای عاری از گناه و هواپرستی، و ظلم و طغیان و استكبار است، به ارمغان می‌آورد. و در این معیار، فرقی بین ثروتمند و فقیر، كوچك و بزرگ، باسواد و بی سواد، و زن و مرد نمی‌گذارد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یعْمَلُونَ»؛ (1) «هر كس كار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی كه ایمان دارد، او را به حیاتی پاك زنده می‌داریم و پاداش آنها را به بهتر از اعمالی كه انجام می‌دادند، خواهیم داد.»

به همین جهت، زنان نمونه قرآنی، نه فقط الگو برای زنان كمال جو، بلكه الگو و اسوه برای همه مؤمنان هستند؛ چنان كه در سوره تحریم، آسیه همسر فرعون و مریم مادر مسیح علیه السلام دو نمونه خوب برای مردم مؤمن به شمار آمده اند: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن... وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْران...»؛ (2) «و خداوند برای مؤمنان به زن فرعون... و مریم دختر عمران مثال زده است.»

به طور كلی، در قرآن كریم از زنانی چون حواعلیها السلام، ساره و هاجر همسران ابراهیم علیه السلام، دختران شعیب علیه السلام، همسر زكریاعلیه السلام، مادر مریم علیها السلام، بلقیس، همسر ایوب علیه السلام، مادر و خواهر موسی علیه السلام، آسیه همسر فرعون، حضرت مریم علیها السلام، و فاطمه زهراعلیها السلام به نیكویی یاد شده است كه از بعضی به طور صریح و بعضی به طور غیر صریح سخن رفته است. در بخش پیشین این مقاله، (3) در خصوص فاطمه زهراعلیها السلام، مریم علیها السلام، خدیجه كبری علیها السلام و آسیه علیها السلام بحث و بررسی به عمل آمد؛ و آنچه در این مقاله مورد نظر است، گذری است به اوصاف و اعمال نیك برخی دیگر از زنان مزبور كه صراحتاً به عنوان نمونه در قرآن كریم مطرح شده و یا مورد تمجید خداوند قرار گرفته اند؛ زنانی كه با ایمان و عمل صالح خویش، چون ستارگانی پر فروغ، زینت بخش آسمان تاریخ انسان گشته اند.

1. حواعلیها السلام جلوه‌ای از ادب در توبه

آنچه در حكایت آدم و حوّاعلیهما السلام جلوه‌ای ویژه دارد و می‌تواند برای همه مؤمنان درس آموز باشد، ادب توبه و انابه حواعلیها السلام به همراه همسرش آدم علیه السلام است. آنان بر خلاف ابلیس كه با سرپیچی از فرمان الهی بر آدم علیه السلام سجده نكرد و سپس خطایش را با بیان «فَبِمَا اَغْوَیتَنِی...» (4) به خداوند نسبت داد، در نهایت تضرع و التماس، خطایشان را در چشیدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا اَنْفُسَنَا» (5) و نیز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشای! بلكه عرضه داشتند: اگر ما را نیامرزی و رحمت خود را شامل حال ما نكنی، پیوسته از زیانكاران خواهیم بود: «وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرینَ.» (6)

2. مادر موسی علیه السلام جلوه ایمان و تسلیم

مادر حضرت موسی علیه السلام كه به تصریح قرآن كریم، مورد وحی الهی (الهام) قرار گرفته و بر ایمان و آرامش قلبی او به امداد ربوبی تأكید شده، یكی از زنان نمونه قرآنی است كه می‌تواند الگوی اطاعت و تسلیم در برابر فرمان الهی باشد.

آن گاه كه حكومت فرعونی به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوی بنی اسرائیل، برنامه گسترده‌ای را برای كشتن نوزادان پسر از بنی اسرائیل به اجرا گذاشته و حتی به قابله‌ها نیز دستور مراقبت از زنان باردار را داده و در نتیجه، هزاران نوزاد را قربانی كرده بود (7) ، حضرت موسی علیه السلام پا به عرصه هستی نهاد و با تولد خویش، دنیایی از دلشوره و نگرانی را در وجود مادر افكند؛ اما در این هنگام، یك الهام غیبی، آرامش و اطمینان قلبی را به او باز گرداند؛ الهامی كه مشتمل بود بر:

1. نوزادت را شیر ده: «أَنْ أَرْضِعیهِ» و چون بر جان او ترسیدی، وی را در دریا (نیل) بیفكن: « فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیمِّ»؛ 2. ترس به دل راه مده و غمگین مباش: «وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی «؛ 3. ما طفل را به تو باز می‌گردانیم: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیكِ» و او را از رسولان و پیامبران قرار می‌دهیم: «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ.» (8)

البته این به مشیت الهی بود كه مادر بر خلاف غریزه و عاطفه مادری، دل به فرمان خداوند دهد و تسلیم خواست و اراده پروردگار شود كه «إِنْ كادَتْ لَتُبْدی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»؛ (9) «اگر قلب او را به وسیله ایمان و امید محكم نكرده بودیم، نزدیك بود مطلب را افشا كند.»

و این گونه در پرتو ایمان و اطاعت مادر، حضرت موسی علیه السلام جان سالم به در برد و به تقدیر الهی زمینه رشد و نمو او در كاخ فرعون فراهم آمد؛ در حالی كه به فرموده امام باقرعلیه السلام، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوش مادرش باز گرداند (10) تا به عنوان دایه طفل، او را مراقبت كند و شیر دهد.

3. ملكه سبأ نمونه هوش و درایت

بلقیس، نمونه قرآنی زنانی است كه با تدبیر هوشمندانه و ژرف اندیشی، پیروی از آیین حق را انتخاب می‌كنند و زمینه هدایت و سعادت ملتی را فراهم می‌سازند.

وی ملكه سرزمین سبأ (یمن) بود و بر قومی مشرك و خورشید پرست حكمرانی می‌كرد؛ كه با تهدید پادشاه بنی اسرائیل، حضرت سلیمان علیه السلام، رو به رو شد و حكومت و مملكت خویش را در خطر دید. از این رو، با اشراف و بزرگان دربار خویش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهی نمود.

«قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیكِ فَانْظُری ما ذا تَأْمُرینَ»؛ (11) « [اشراف] گفتند: ما دارای نیروی كافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست، بنگر كه چه دستوری می‌دهی.»

با این وجود، بلقیس جنگ را به صلاح ندید و بسیار حسابگرانه عمل كرد و گفت: «إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیهِمْ بِهَدِیةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»؛ (12) «هدیه گرانبهایی برای آنان می‌فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‌آورند.»

برخورد زاهدانه حضرت سلیمان علیه السلام با فرستادگان بلقیس و تهدید دوباره به لشكركشی و جنگ در صورت عدم تسلیم آنها در برابر حق، فطرت سلیم بلقیس را از خواب غفلت بیدار نمود و وی رنج سفر را بر خود هموار ساخت و به دیدار سلیمان علیه السلام شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را (كه پیش از آن در سرزمین سبأ بود) به عیان دید، اما نشان داد كه نیاز به دیدن چنین معجزاتی ندارد و از روی آگاهی و شناخت، تسلیم آیین حق شده است و لذا بیان نمود: «أُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ كُنَّا مُسْلِمینَ»؛ (13) «ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم.» و همچنین در پیشگاه الهی عرضه داشت:

«رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین»؛ (14) «پروردگارا! من به خود ستم كردم و [اینك به همراه سلیمان برای خداوندی كه پروردگار عالمیان است، اسلام آوردم.»

و بدین ترتیب، بلقیس با حسن تدبیر و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملكتش از خطر جنگ و خونریزی، با زندگی تاریك و آمیخته به شرك گذشته خود وداع گوید و حیاتش را مملوّ از نور ایمان و یقین سازد و در پرتو هدایتگری حضرت سلیمان علیه السلام در طریق حق به سوی سعادت و بهروزی گام بردارد.

4. دختران شعیب علیه السلام، نماد حیا و عفت

در جریان هجرت حضرت موسی علیه السلام از مصر به سوی شهر مدین در ایام جوانی، قرآن كریم از دو دختری سخن می‌گوید كه به خاطر سالخوردگی پدر پیرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدین سیراب كنند؛ اما تا زمانی كه مردم در كنار چاه در حال آب دادن به چارپایانشان بودند، به سبب حیا و عفتی كه در وجودشان قرار داشت، در گوشه‌ای به انتظار می‌ماندند؛ چنان كه وقتی موسی علیه السلام به نزد آنان رفت و علت دوری گزیدن ایشان را جویا شد، در جواب گفتند: «لا نَسْقی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعاءُ»؛ (15) «ما گوسفندان خود را سیراب نمی‌كنیم تا چوپانان همگی [حیوانات خود را آب دهند و] خارج شوند.»

آن گاه حضرت موسی علیه السلام با روحیه جوانمردی با آنكه خسته و گرسنه از سفر طولانی‌اش بود، به پیش رفته و از چاه آب كشیده، گوسفندان آن دو را سیراب نمود و سپس به زیر سایه دیواری پناه برد. آن دو دختر با ایمان و عفیف كه در حریم پاك و بهشتی پدری چون شعیب نبی علیه السلام پرورش یافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را برای پدر تعریف كردند و به توصیه حضرت شعیب علیه السلام یكی از دختران به نزد موسی علیه السلام بازگشت تا دعوت پدر را برای دیدار و گرفتن مزد سیراب كردن گوسفندان ابلاغ نماید.

در این صحنه نیز قرآن كریم به صفت حیای آن بانو تأكید می‌ورزد و می‌فرماید: «فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ»؛ (16) «یكی از آن دو [دختر] به سراغ او آمد، در حالی كه با نهایت حیا گام برمی داشت.» و این به فرموده رسول اكرم صلی الله علیه وآله همان دختر بزرگ تر، یعنی صفورا بود كه بعدها به همسری حضرت موسی علیه السلام در آمد. (17)

بنابراین، صفورا و خواهرش از نمونه‌ها و الگوهای قرآنی در زمینه حیا و عفت هستند كه بهره مندی ایشان از این صفت، نشان دهنده ایمان عمیق آنان می‌باشد؛ چرا كه به بیان امام صادق علیه السلام كسی كه فاقد حیا باشد، از داشتن نعمت ایمان بی نصیب است: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَهُ؛ (18) ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد.»

سخن آخر اینكه هر یك از نمونه‌های با فضیلت قرآنی، نمونه‌ای برای همه انسانهای تشنه كمال اعم از زن و مرد می‌باشند و این دو نوع، از لحاظ نیل به مقامات عالیه انسانی یكسان اند. از این رو، اگر در كتاب آسمانی ما مسلمانان، پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله (19) و همچنین ابراهیم خلیل علیه السلام به همراه یارانش (20) به عنوان اسوه و الگو برای كسانی مطرح اند كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند، از آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران علیها السلام نیز صراحتاً به عنوان نمونه برای مردم مؤمن یاد شده (21) و زنان نمونه دیگری نیز مورد ستایش و تمجید قرآن قرار گرفته اند كه همگی در دو ویژگی «ایمان و عمل صالح» با هم مشترك هستند و می‌توانند الگو و اسوه برای همگان باشند و این خود نشان از توجه خاص دین اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ویژه وی در اجتماع بشری و در طریق فلاح و رستگاری دارد.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) نحل / 97.

2) تحریم / 11 و 12.

3) مجله مبلغان، ش 80.

4) اعراف / 16: « [شیطان خطاب به خداوند گفت:] اكنون كه مرا گمراه ساختی....»

5) همان / 23: «گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم كردیم.»

6) همان.

7) ر. ك: تفسیر نمونه، ج 16، صص 15 - 30.

8) همان / 7.

9) همان / 10.

10) تفسیر قمی، ج 2، ص 135.

11) نمل / 33.

12) همان / 35.

13) همان / 42.

14) ] . همان / 44.

15) قصص / 23.

16) همان / 25.

17) ر. ك: بحارالانوار، ج 43، ص 32.

18) وسائل الشیعة، ج 12، ص 166.

19) احزاب / 21: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الآخِرِ»؛ «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیكویی بود، برای آنان كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند.»

20) ممتحنه / 4 و 6: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه... لَقَدْ كانَ لَكُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الآخِرِ»؛ «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و كسانی كه با او بودند، وجود داشت... [آری،] برای شما در زندگی آنها اسوه حسنه بود برای كسانی كه امید به خدا و روز قیامت دارند.»

21) تحریم / 11 و 12: «وَ ضَرَبَ اللَّه مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَاَتَ فِرْعَوْنَ... وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ...»؛ «و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است... و همچنین به مریم دختر عمران...»

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:14

جایگاه زن در اسلام‏

آفریدگار جهان به تكامل و سعادت مرد و زن توجه دارد و رسول خاتم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله در كنار عطر و نماز، زن را نیز محبوب خویش قلمداد كرده است: «حُبِّبَ اِلَىّ مِنْ دُنْیاكُمْ ثَلاثٌ: الطِّیبُ وَالنِّساءُ وَقُرَّةُ عَینِى فِى الصَّلاةِ؛ (1) از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: عطر، زن و نور چشم من در نماز است.‌»

او از آنان كه این جنس لطیف را خوار و زبون مى‏شمارند، به عنوان انسانهایى پست و فرومایه یاد مى‏كند و مى‏فرماید: «ما اَكْرَمَ النِّساءَ اِلَّا كَرِیمٌ وَلا اَهانَهُنَّ اِلَّا لَئِیمٌ؛ (2) زنان را جز كریمان گرامى نمى‏دارند و جز فرومایگان، خوار نمى‏دارند»

اگر زن، جایگاه واقعى خود را بشناسد و همان‏گونه كه آفرینش ظریف او اقتضا مى‏كند و براساس خواسته‏هاى پروردگارش، استعدادهاى خویش را شكوفا كند، سرچشمه دهها خیر و بركت خواهد شد؛ چنان‏كه بانو پروین اعتصامى این‏گونه بدانها اشاره كرده است:

زن ار به راه متاعب (3) نمى‏گداخت چو شمع‏                نمى‏شناخت كس این راه تیره را پایان‏

چو مِهر گر كه نمى‏تافت زن به كوه وجود                      نداشت گوهرى عشق، گوهر اندر كان‏

اگر فلاطن و سقراط بوده‏اند بزرگ‏                              بزرگ بوده پرستار خُردى ایشان‏

به گا هواره مادر به كودكى بس خفت‏                          سپس به مكتب حكمت، حكیم شد لقمان‏

چه پهلوان و چه سالك، چه زاهد و چه فقیه‏                   شدند یكسره شاگرد این دبیرستان‏

حدیث مِهر كجا خواند طفل بى‏مادر                             نظام و امن، كجا یافت مُلك بى‏سلطان‏

همیشه دختر امروز مادر فرداست‏                                زمادرست میسّر، بزرگى پسران‏

اگر رفوى زنان نكو نبود نداشت‏                                 بجز گسیختگى، جامه نكو مردان‏

براى گردن و دست زنِ نكو، «پروین»                           سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان (4)

اسلام، آراستگى زن را با ویژگیهایى، چون: آزرم، عفت، پوشش مناسب، نجابت و پاكى، خواهان است، و وجود این ویژگیها را بر پیكره او برازنده‏تر مى‏داند تا مرد.

امتیاز بزرگ بانویى كه به چنان ویژگیهایى آراسته شده، آن است كه بین جمال ظاهرى و زیبایى معنوى، و بین ماده و معنا جمع كرده و در نتیجه، وجود خویش را در هاله‏اى از جذابیت و شگفتى فرو برده و از خود، انسانى شگرف مى‏سازد. همان‏گونه كه مولوى گفته است:

جمع صورت با چنین معنىّ ژرف‏                                نیست ممكن جز ز سلطان شگرف (5)

نوشتار ذیل، دورنمایى است كه اسلام براى زن تصویر كرده است.

كرامت‏بخشى به زن

براى آنكه بدانیم دین مقدس اسلام تا چه اندازه براى زن كرامت قائل شده و به او شخصیت والاى انسانى بخشیده است، مناسب است نخست به آیین یهود و مسیحیت و سپس به زمان جاهلیت عرب پیش از اسلام سرى بزنیم، و چگونگى نگرش و رفتار آنان با زنان را بررسى كنیم و آن‏گاه نگاه آسمانى اسلام به زن را جویا شویم.

در تورات به زن به چشم حقارت نگریسته شده است؛ براى نمونه: «پدر حق دارد دخترش را مانند برده بفروشد و دختر حق سرپیچى از كار پدر را ندارد.‌» (6)

«هرگاه زنى پسر بزاید، آن زن، شرعاً به مدت هفت روز نجس خواهد بود... هرگاه زنى دختر بزاید، آن زن تا دو هفته نجس خواهد بود؛ همان‏گونه كه هنگام عادت ماهیانه نجس است.‌» (7)

ویل دورانت مى‏نویسد: «اینكه آیا زن در حكم برده و اسباب خانه است، یا فقط آرایش و زینت اجتماع است، و یا جز لذت جنسى، چیزى نیست، پدیده‏اى بود كه بر مردم قرنهاى پیشین معلوم بود. عقیده «یهوه» نیز چنین بود. او در بند آخر از فرمانهاى ده‏گانه‏اش - كه به قول مشهور به موسى فرستاد - زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیر منقول ذكر كرد. قوم یهود، زن را مایه مصیبت و بدبختى مى‏دانستند؛ وجود او فقط از آن رو قابل تحمّل بود كه یگانه منبع تولید سرباز بود.‌» (8)

در آیین مسیحیت با آنكه حضرت مسیح‏علیه‏السلام همه انسانها را به‏طور یكسان مورد لطف و عنایت خود قرار مى‏دهد، پیشوایان این دین، تعالیم مسیح را نادیده گرفتند و زن، نزد آنان همان مقامى را داشت كه كشیش اعظم، یوحناى زرین دهن، بدان معتقد بود: «زن شرّى ضرورى، وسوسه‏اى طبیعى، خطرى خانگى، جذبه‏اى مهلك و آسیبى رنگارنگ است. زن، همان «حوّاى مجسّم» در همه جا بود كه آدمى را از فردوس برین محروم ساخت و هنوز آلت مطلوبى در دست شیطان براى اغفال مردان و فرستادن آنان به دوزخ بود.

قانون كلیسا زن را موظف به اطاعت از شوهر كرد؛ زیرا این مرد بود كه شبیه خداوند آفریده شده بود، نه زن. واضعان احكام شریعت مى‏گفتند كه زنان باید كنیزكان شوهرانشان باشند.‌» (9)

زن در فرهنگهاى یونانى، یهودى و مسیحى، وسیله‏اى براى لذت مرد، و خدمت به او بوده است و حق مالكیت مستقل را نداشته؛ حتى اگر به صورت ارث باشد یا از دسترنج كار و تلاش او به دست آمده باشد، و همین امروز هم، با وجود تغییر شكل وعنوان ظاهرى، زن را همچنان براى اطفاى شهوت و لذت مردان و براى كار در ادارات و كارخانه‏ها مى‏خواهند.‌» (10)

زن در زمان جاهلیت نیز هیچ‏گونه بها و ارزشى نداشت و با او همانند یك كالا رفتار مى‏شد. ویل دورانت موقعیت زن در زمان جاهلیت را این‏گونه ترسیم مى‏كند: «هر پدرى اگر مى‏خواست مى‏توانست دختر خود را پس از تولد، زنده به‏گور كند، و اگر نمى‏كرد، دست كم از تولد وى غمگین مى‏شد و از شرمندگى، روى از كسان پنهان مى‏داشت؛ زیرا احساس مى‏كرد كه كوشش وى به هدر رفته است. جاذبه طفولیت او چند سالى بر پدر نفوذ داشت و همین كه به سن هفت یا هشت مى‏رسید، مى‏توانست به هر یك از جوانان قبیله كه مورد رضایت پدر بود و بهاى عروس را مى‏پرداخت شوهر كند....

با این حال، زن كالایى بیش نبود و جزو دارایى پدر یا شوهر یا پسرش به شمار مى‏رفت كه او را با چیزهاى دیگر به ارث مى‏برد. وظیفه زن، چیزى جز زادن و پروردن مردان جنگجو نبود.‌» (11)

با ظهور اسلام، غبار خوارى و تحقیر از چهره زن زدوده شد و كرامت انسانى‏اش به او برگشت. بدین‏گونه، زن احساس كرد كه انسانى است، داراى حق حیات و كرامت.

به گفته ویل دورانت: «رسم زنده به گور كردن دختران با فرمان قرآن از میان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشریفات قضایى و استقلال مالى، برابر شدند؛ به زن اجازه داده شد تا به هر كار مجاز اشتغال ورزد، و مال و سود خود را تصاحب كند، ارث ببرد و به هر صورتى كه مایل است، در مال خویش تصرف كند. این انقلاب، فرهنگ جاهلى را كه در آن، زن چون اثاث منزل بود، باطل كرد.‌» (12)

سید قطب نیز در این‏باره سخن زیبایى دارد. وى مى‏گوید: «اگر بزرگداشت و تكریم شریعت الهى اسلام نبو د، امكان نداشت كه زن، هویت واقعى‏اش را احراز كند. اسلام با روشى شایسته و بایسته، كل بشریت را - اعم از زن و مرد - تكریم كرد و جایگاه رفیع بشر را كه حامل نفخه‏اى از روح الهى است، ترسیم نمود و این‏گونه بود كه زن، مقام و منزلت خویش را باز یافت. با این نگرش، انسان تولدى دوباره یافت؛ چرا كه ارزشهاى آسمانى و ملكوتى، جایگزین ارزشهاى مادى و زمینى شد، و ملاك ارزش، روح با كرامت انسانى شد كه با پروردگار خویش پیوند خورده است. در این جهت زن و مرد تفاوتى ندارند.‌» (13)

خداوند تبارك و تعالى در قرآن كریم، مردان و زنان مسلمان را در كسب فضائل و دریافت غفران و پاداش عظیم، مساوى معرفى مى‏فرماید. «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِینَ اللَّهَ كَثِیراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً»؛ (14) «به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خداو زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسیار به یاد خدا هستند و زنانى كه بسیار یاد خدا مى‏كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.‌»

بارى، آموزه حرمت نهادن به زن از سوى اسلام و كرامت بخشیدن به او، تا آنجا در میان پیروانش به بار نشست كه «یهود بن موسى بن طیبون با استشهاد به كلام یكى از حكماى اسلامى گفته بود: «هیچ كس زنان را محترم نمى‏شمرد؛ مگر آنكه خود محترم باشد، و هیچ كس آنان را خوار نمى‏شمرد؛ مگر آنكه خود خوار باشد.‌» (15)

زن و جایگاه‏شناسى خود

شناخت جایگاه واقعى خویش، آدمى را از افراط و تفریط در كارها باز مى‏دارد و به شخصیت او تعادل مى‏بخشد. معمولاً افرادى كه از شناخت حدود و جایگاه خود ناآگاه‏اند، پا از مرز خویش فراتر مى‏نهند، و به كارهایى دست مى‏یازند كه با شأن آنها بى‏تناسب است. در نتیجه، این افراد، جسم و روح خویش را در معرض خطر و آسیب قرار مى‏دهند.

از این رهگذر، كمال و شخصیت وجودى زن، اقتضا مى‏كند كه زن باشد و حركات زنانه داشته باشد. و خود را از دست یازیدن به حركتهاى مردانه و كارهایى كه تنها، برازنده مرد است باز دارد، و بداند كه قانون آفرینش در كنار آسیب‏پذیرى جسمانى او - كه در ظرافت بدنى او ریشه دارد - تواناییهاى فراوانى در نهاد او ذخیره كرده و بدین‏گونه به شخصیت وى تعادل بخشیده است.

بى‏گمان آنچه از كارها، شغلها و رفتارها كه ظرافت احساس و لطافت طبع و جسم زن مى‏طلبد، با آنچه كه ویژگیهاى ساختارى مرد اقتضا مى‏كند، متفاوت است. بر این اساس، چه بسا كارها و رفتارهایى كه تنها زیبنده مرد است و اگر زن به آنها دست یازند، زیبایى و نیكویى منظر او را از بین مى‏برد و جسم و روح وى را آسیب‏پذیر مى‏كند. براى نمونه در ورزش بانوان، آیا هر شكل ورزش براى دختران مناسب است؟! باید گفت: آموزش و تربیت دختران و زنان باید این نكته را به آنها بیاموزد و ذهنشان را هدایت كند كه ورزشهاى سبك‏تر و غیر خشن را از بین ورزشها انتخاب كنند. (16) ورزشهایى براى بانوان مناسب است كه روح زنانه را از آنان نستاند، و به عواطف لطیف و احساسات ظریف آنان آسیب وارد نكند.

حضرت على‏علیه‏السلام در بیانى زیبا و دلنشین مى‏فرماید: «وَلا تُمَلِّكْ الْمَرْأَةَ مِنْ اَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها فَاِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحانَةٌ وَلَیسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ؛ (17) و كارى كه برون از توانایى زن است به دستش مسپار، كه زن گلى بهارى، [لطیف و آسیب‏پذیر] است؛ نه پهلوان و قهرمان.‌»

ظرافت روحى و جسمى زن را - كه به غلط آن را ضعف زن معرفى مى‏كنند - یكى از ضرورتهاى زن براى نقش مهم و طبیعى اوست. ظرافت و ضعف نسبى زن در جسم و عضلات، یك حكمت و نیز هنر صنع الهى است؛ زیرا كه به زن چیزى بیش‏تر از آنكه براى انجام وظایف اصلى‏اش لازم است نداده، و از همین جاست كه مى‏توان به كاركرد و نقشى كه طبیعت به وى واگذار كرده پى برد، و از او بیش‏تر از آنچه توان اصلى اوست، مطالبه نكرد.

بنابراین، به لحاظ قوانین طبیعى، زن نبایستى جسمى بزرگ‏تر و قوى‏تر از آنچه بدان نیازمند است داشته باشد، و این نه به معناى نقص كه به معناى كمال اوست.‌» (18)

زن و پذیرش تفاوتها

یكى از حكمتهاى پروردگار در آفرینش انسانها، وجود تفاوت بین زن و مرد است. این تفاوتها، افزون بر آنكه به گوناگونى و رنگارنگى آفرینش انجامید و مجموعه‏اى دلپذیر از تنوّع در خلقت زن و مرد را فراهم آورد، نقش بسیار مهمى را در پاسخگویى به نیازهاى متقابل زن و مرد، نسبت به یكدیگر ایفا كرد، و بدین‏گونه به دایره آفرینش آدمیان، كمال بخشید.

«دنیاى مرد با دنیاى زن به كلى فرق مى‏كند. اگر زن نمى‏تواند مانند مرد فكر كند یا عمل كند، از این روست. زن و مرد جسمهاى متفاوتى دارند. علاوه بر این، احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچ گاه یك جور در مقابل حوادث واتفاقات، عكس العمل نشان نمى‏دهند.

زن و مرد به مقتضیات جنسى خود، به‏طور متفاوت عمل مى‏كنند و درست مثل دو ستاره، روى دو مدار مختلف حركت مى‏كنند. آنها مى‏توانند همدیگر را بفهمند و مكمل یكدیگر باشند، ولى هیچ گاه یكى نمى‏شوند و به همین دلیل است كه زن و مرد مى‏توانند عاشق یكدیگر بشوند، با هم زندگى كنند، و از هم خسته نشوند.‌» (19)

محمّد عبده معتقد است: «خداوند، زن و مرد را به اعمال ویژه و اختصاصى مكلف كرده و پاداشى هم مقرر فرموده است. هیچ كدام از زن و مرد نباید آرزو كند، اى كاش! در صنف دیگرى بود و از امتیازات آن صنف بهره‏مند مى‏شد؛ چون این تفاوتها براساس حكمت و با توجه به خصوصیات روحى و روانى هر یك از دو صنف مرد و زن پایه‏ریزى شده است.

البته امتیازات و برتریهایى كه اكتسابى است و در سایه تلاش و مجاهدت به دست مى‏آید، مى‏تواند مورد آرزوى هر یك از این دو صنف باشد و براى به دست آوردن آن كوشا باشند.‌» (20)

آگاهى از تفاوتهاى طبیعى جسمى و روحى بین زن و مرد، سبب مى‏شود كه هر كدام از آنها متناسب با این تفاوتها وظیفه خویش را تعیین كنند؛ به‏گونه‏اى كه حریم یكدیگر را نگاه دارند، و عرصه را براى همدیگر تنگ نكنند.

«برخلاف نظریات متعددى كه مى‏كوشند توزیع نقشها براساس جنسیت را انكار و بى‏اعتبار كنند، هنوز هم به خوبى مى‏توان از ضرورت توزیع نقشها براساس جنسیت دفاع كرد. علاوه بر آن، برخى از نقشها - با وجود تحولات فراوان - هیچ‏گاه تغییرپذیر نیستند؛ مانند نقش مادرى كه منشأ آن توانایى خاص زن در تولید مثل، توانایى عاطفى و نیاز شدید نوزاد به مراقبت دائم از سوى كسى است كه نسبت به محركهاى نوزاد از قدرت انفعال سریع برخوردار است.‌» (21)

مسئله حجاب

پوشش، موهبتى خدادادى است تا آنچه از بدن را كه دیدن آن از سوى دیگران، سبب شرم است بپوشاند، اندام را موزون‏تر كند و به آدمى سنگینى و وقار بخشد.

لباس پوشیدن، پدیده‏اى است كه تقریباً به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیاى امروزى زمین، گسترش دارد. لباس، دست‏كم پاسخگوى سه نیاز آدمى است: یكى آنكه او را از سرما، گرما، برف و باران حفظ مى‏كند. دیگر اینكه در جهت حفظ عفت و شرم به او كمك مى‏كند، و در نهایت آنكه به او آراستگى و زیبایى و وقار مى‏بخشد. (22)

خداوند حكیم در مقام بیان پوششى كه زیبنده زن و برازنده مقام اوست، مى‏فرماید: «یأَیهَا النَّبِىُّ قُل لِاَّزْوَ جِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَ لِكَ أَدْنَى‏ أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ»؛ (23) «اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه پوششهاى خود را بر خویش فروتر گیرند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، [به احتیاط] نزدیك‏تر است.‌»

علامه طباطبایى‏رحمه الله در معناى واژه «جلباب» در این آیه شریفه چنین مى‏فرماید: «جلابیب» جمع جلباب است و آن جامه‏اى است كه یا سرتاسرى است و همه بدن را مى‏پوشاند، و یا نوعى روسرى مخصوص است كه صورت و سر و همچنین زیر گلو و سینه‏هاى زن را در انظار مردم مى‏پوشاند.‌» (24)

سپس ایشان مى‏افزایند: «پوشاندن همه بدن زن به شناخته‏شدن به اینكه شخص اهل عفت و حجاب و صلاح است، نزدیك‏تر است. در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمى‏شوند؛ یعنى اهل فسق و فجور، متعرض آنها نمى‏شوند.‌» (25)

در كتاب مقدس مسیحیان نیز چنین آمده است: «زنان باید در طرز لباس پوشیدن خود با وقار باشند؛ باید از نظر اخلاق خوب و نیكوكارى مورد توجه مردم قرار گیرند، نه براى آرایش مو یا داشتن جواهرات و لباسهاى پرزرق و برق.‌» (26)

در حقیقت، حجاب، نماد عفت، عزت و خویشتندارى زنان و از شاخصهاى مهم فرهنگ دینى و ملى ماست. «انسان در پناه محافظ، احساس آرامش مى‏كند. پوشش اسلامى نیز نگهبان زن است و به او امنیت و آرامش مى‏بخشد. پس هر چه این پوشش، كامل‏تر شود، درصد امنیت و حفاظت زنان بالاتر مى‏رود. زحمت حجاب، حق بیمه‏اى است كه زن براى تأمین سلامت خود مى‏پردازد؛ زیرا حجاب، مانع جریان یافتن هواى نفس و نگاههاى آلوده و فسادآمیز به حریم زنان پاك مى‏شود. همچنین پوشش، سدّى بزرگ در برابر تهاجم فرهنگ غرب است.‌» (27)

«حجاب و لباس زن، یكى از نظامات الهى و سنتهاى صحیح و عقلایى است كه براى آنكه به زن نه فقط با نظر جنسى بلكه با تمام آنچه كه هست و با تمام ارزشهایى كه داراى آن است، نگریسته شود.

كنترل كردن جلوه‏هاى جنسى زن، به‏ویژه ساختار جسمانى دلرباى او در سطح جامعه، یكى از قوانین حكیمانه و عقلایى بوده و هست كه براى حفظ نظم عمومى هر جامعه به كار مى‏آمده و مى‏آید؛ زیرا جلوه‏هاى شهوت‏انگیز زن، نه فقط به ضرر شخصیت زن است؛ بلكه سبب اختلال در امنیت و سلامت اجتماعى و باعث سستى و تزلزل پایگاه خانواده و نسب و كاهش سلامت روحى اولاد و حتى بالا رفتن آمار جرایم و جنایات مى‏شود.

بسیار اشتباه و تصورى كودكانه است كه بانوان تصور كنند خدا نسبت به آنها ستم روا داشته كه براى آنها محدودیتهایى به صورت حجاب و دیگر ممنوعیتها قرار داده است؛ همان‏گونه كه بسیار احمقانه است كه یك جواهر فروش، توصیه‏هاى امنیتى پلیس شهر را دشمنى با خود و یا صنف جواهرفروش بداند و آرزو كند كه كاش مى‏توانست، مانند دیگر دكانها شبها آزادانه، كالاى خود را بگذارد و برود.

با نگاه و تحلیل آمارهاى وحشتناك وقوع جرایم و جنایات در كشورهاى غربى به اصطلاح متمدن و پیشرفته، و سستى اساس خانواده و فزونى فرزندان نامشروع و عقده‏هاى ویرانگرى كه از این راه به نسلها وارد مى‏شود و پیامدهاى تلخى كه به بار مى‏آورد، مى‏توان به اثرات خطرناك و پلید آزادى جنسى و تن‏نمایى زنان تا حدودى آشنا شد.‌» (28)

سخن آخر در این‏باره آنكه اهمیت حجاب و پوشیدگى زن از نگاه برخى اندیشمندان غرب نیز پنهان نمانده است و آنان نیز بر این مسئله تأكید كرده‏اند. براى نمونه منتسكیو در كتاب معروف خویش به نام «روح القوانین» مى‏نویسد: «زنها باید محجوب و حیاپیشه باشند تا بتوانند خوددارى كنند. علتش این است كه قوانین طبیعت این‏طور حكم كرده و لازم دانسته‏اند كه زنها محجوب و پوشیده باشند و بر شهوات خود غلبه كنند. بنابراین نباید پنداشت كه افسارگسیختگى زنها طبق قوانین طبیعى است؛ بلكه افسارگسیختگى بر خلاف قوانین طبیعت و بر عكس پوشیدگى و حیا و خوددارى، مطابق قوانین طبیعت است.‌» (29)

گوهر عفاف

«عفّت، حاصل شدن حالتى براى نفس و جان آدمى است كه به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیرى مى‏شود، و متعفّف، كسى است كه چنان حالتى از عفت را بر اثر تمرین و زحمت حاصل مى‏كند.‌» (30)

همچنین در معناى عفت آمده است: «عفت، حالت خویشتندارى زن در رویارویى و معاشرت با نامحرم، و حفظ آبرو و پاكدامنى را گویند.‌» (31)

بى‏گمان، عفاف، روح پوشش است كه بدون آن یا حجاب زن شكل نمى‏گیرد و یا حجابش ناخواسته و به همراه بى‏میلى خواهد بود. عفت به حیاى جنسى، جلوه‏هاى عملى مى‏بخشد و آدمى را در حیطه‏اى از تعاملات و رفتارهاى مثبت و به دور از آلودگى و گناه قرار مى‏دهد. عفت، نیرویى كنترل كننده است كه همواره هنگام ارتباط با جنس مخالف، فعال مى‏شود و از شخصیت و كرامت زن نگاهبانى مى‏كند.

از نگاه آموزه‏هاى دینى، زیبایى شخص در صورتى زلال و خالص مى‏شود كه همراه عفاف باشد؛ زیرا عفاف، زكات جمال است: «زَكاةُ الْجَمالِ الْعِفافُ؛ زكات جمال و زیبایى، عفاف است.‌» (32)

شهید مطهرى درباره ثمره‏هاى عفت‏ورزى زن مى‏نویسد: «زن در مرد تأثیر فراوان داشته است. مرد، بسیارى از هنرنماییها، شجاعتها، دلاوریها، نبوغها و شخصیتهاى خود را مدیون زن و خودداریهاى ظریفانه زن است. مدیون عفاف زن است. زن، همیشه مرد را مى‏ساخته و مرد اجتماع را. آن‏گاه كه عفاف و خوددارى زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد، ظاهر شود، اوّل به زن مهر باطله مى‏خورد، و بعد، مرد مردانگى خود را از یاد مى‏برد. زن در طول تاریخ به وسیله عفت توانست شخصیت خود را حفظ كند.‌» (33) «عفاف و پوشش تدبیرى است كه زن با یك نوع الهام، براى گرانبهاكردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به كار برده است.‌» (34)

در ارزشمندى عفاف، همین بس كه شخص عفیف، همسنگ رزمنده شهید در راه خدا دانسته شده است؛ همان‏گونه كه حضرت على‏علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «ما الْمُجاهِدُ الشَّهِیدُ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، تَكادَ الْعَفِیفُ اَنْ یكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلائِكَةِ؛ (35) پاداش جهادگر شهید در راه خدا از شخص عفیف و خویشتندارى كه توانا بر گناه است؛ ولى خویش را از آن باز مى‏دارد، بیش‏تر نیست و چنان است كه گویى انسان عفیف، فرشته‏اى است از فرشته‏ها.‌»

زیبایى براى زنان، ثروت است، و طبیعت هر ثروت و سرمایه آن است كه در عین سودمندى مى‏تواند فسادانگیز و دردسرآفرین نیز باشد. و تنها با حصار عفاف مى‏توان از این ثروت خدادادى صیانت كرد. در غیر این صورت، چه بسا چنان خواهد شد كه مولوى گفته است:

دشمن طاووس آمد پرّ او                                          اى بسا شَه را بكُشته فرّ او

گفت من آن آهُوَم كز ناف (36) من‏                                      ریخت این صیاد، خون صاف من‏

اى من آن روباه صحرا كز كمین‏                                 سر بریدندش براى پوستین‏

اى من آن پیلى كه زخم پیلبان‏                                    ریخت خونم از براى استخوان (37)

شیرینى نهفته در عفاف‏

عفت‏ورزى با دشواریهایى همراه است؛ ولى ثمره‏هاى شیرینى دارد. بسیارى از روزنه‏هاى ملكوت بر اثر سوز و گداز و سختى برآمده از عفاف، به روى آدمى گشوده مى‏شود. شكوفایى بسیارى از استعدادهاى معنوى و علمى در گرو عفاف است.

به تعبیر استاد شهید مطهرى «آیا استعداد عالى و طبیعى شخص در آنجا كه یك سلسله مقرّرات اخلاقى به نام عفت و تقوا بر روح مرد و زن حكومت مى‏كند، بهتر به فعلیت مى‏رسد یا آنجا كه احساس منعى به نام عفت و تقوا بر روح آنان حاكم نیست؟ طبیعى است كه صورت اوّل درست است. آن چیزى كه با فداكارى و از خودگذشتگى و سوز و گداز توأم است، هشیار كننده است، قواى نفسانى را در یك نقطه متمركز مى‏كند، قوه خیال را پر و بال مى‏دهد و خلاق و آفریننده نبوغها و هنرها و ابتكارها و افكار عالى است. حكومت عفاف و تقوا بر روح انسان، تحوّلات شگرفى در روح ایجاد مى‏كند و احیاناً نبوغ مى‏آفریند.‌» (38)

اختلاط با نامحرمان

اثر طبیعى حیا و عفت زن، احتیاط در اختلاط با نامحرمان است كه تأثیر بسیارى در پاكدامنى زن و حفظ سنگینى و وقار او دارد، و او را از بدگمانیهاى دیگران درباره وى باز مى‏دارد.

یكى از اندیشمندان مى‏نویسد: «جوانان مسلمان، نبایستى با احساس انفعال در برابر حمله‏هاى متجددان، روابط زن و مرد را بپذیرند؛ و نباید تصوّر كنند كه این حملات و انتقادات، حقایقى اثبات شده یا مبتنى بر موازین اثبات شده داورى است؛ بلكه بر عكس باید توجه داشت كه مدها و موازین داورى نشأت گرفته از غرب، هر چند دهه تغییر مى‏كند. در واقع باید به این انتقادها و حملات آنان به دیده نظریاتى نگریست كه از یك جهان‏نگرى كاملاً بیگانه با جهان‏نگرى اسلامى و از جامعه‏اى برآمده است كه خود در حال تغییرات سریع و در معرض از هم پاشیدگى است.‌» (39)

البته باید توجه داشت كه اسلام، آیینى معتدل است. آموزه‏هاى این مكتب به احتیاط در معاشرت زن با نامحرمان توصیه كرده است؛ نه به گوشه‏گیرى و حبس وى در خانه‏ها.

شهید مطهرى در این‏باره مى‏فرماید: «اسلام یك آیین معتدل و متعادل است و از هر افراط و تفریطى به دور است. و امتش را امت وسط مى‏خواند؛ زنان را تا حدودى كه منجر به فساد نشود، از شركت در اجتماع نهى نمى‏كند؛ حتى در بعضى موارد، شركت آنها را واجب مى‏كند؛ مانند حج كه بر زن و مرد به‏طور مساوى واجب است و حتى شوهر، حق ممانعت ندارد.

اسلام نه محبوبیت زن در خانه را مى‏گوید و نه آنچه را كه دنیاى جدید آن را پذیرفته و عواقب شوم آن را مى‏بیند؛ یعنى اختلاط زن و مرد در جوامع را اجازه نمى‏دهد. اسلام در عین اینكه نهایت مراقبت را براى پاكى روابط جنسى به عمل آورده است، هیچ‏گونه مانعى براى بروز استعدادهاى زن به وجود نیاورده است؛ بلكه كارى كرده است كه اگر این برنامه، دور از هر افراط و تفریطى اجرا شود، هم روحیه‏ها سالم مى‏ماند و هم روابط خانواده‏ها صمیمى‏تر و جدى‏تر مى‏شود و هم محیط اجتماع براى فعالیت صحیح مرد و زن آماده‏تر مى‏شود. اسلام مى‏گوید: نه حبس و نه اختلاط، بلكه حریم.

سنت جارى مسلمانان از زمان رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله همین بوده است كه زنان از شركت در مجالس و مجامع منع نمى‏شده‏اند؛ ولى همواره اصل «حریم» رعایت مى‏شده است. در حقیقت احتیاطها و توصیه‏هاى اسلام مبنى بر دور نگه داشتن زنان و مردان نامحرم از یكدیگر تا حدودى كه موجب حرج و فلج نشود، مبنى بر این اصل روانى است كه گاهى یك برخورد، یك تلاقى نگاه در ظرف یك لحظه، اساس خانواده‏اى را متلاشى كرده است.‌» (40)

بنابراین جاده احتیاط، مطمئن‏ترین راه براى پیمودن بانوان خویشتندار، هنگام ملاقات با نامحرمان است.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) محجة البیضاء، محسن فیض كاشانى، تصحیح و تعلیق على‏اكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى حوزه علمیه قم، دوم، ج 3، ص‏68.

2) نهج الفصاحه، مرتضى فرید تنكابنى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ششم، 1380، ص 356.

3) سختیها.

4) دیوان پروین اعتصامى، احمد دانشگر، تهران، حافظ نوین، اوّل، ص 455 و 456.

5) مثنوى و معنوى، تصحیح نیكلسون، تهران، پژوهش، پنجم، 1378، دفتر سوم، بیت 1394.

6) تورات، سفر خروج، آیه 7.

7) تورات، سفر لاویان، آیه 2 و 5.

8) لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، هجدهم، 1385، ص 148 و 149.

9) زن در تاریخ و اندیشه اسلامى، فتحیه فتاحى‏زاده، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، اوّل، 1386، ص 41، به نقل از: تاریخ تمدن، ویل دورانت، جمعى از مترجمان، ج 1، ص 1111 و 1112.

10) ر. ك: فلسفه زن بودن، سید محمّد خامنه‏اى، تهران، بنیاد حكمت اسلامى صدرا، اوّل، 1385، ص 21 و 22.

11) تاریخ تمدن، ویل دورانت، گروه مترجمان، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، اوّل، 1366، ج 4، ص 201 و 202.

12) همان، ص 23.

13) فى ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، هفتم، 1400 ق، ج 6، ص 3839 و 3840.

14) احزاب/ 35.

15) تاریخ تمدن، ج 4، ص 487.

16) مسائل دختران، دكتر محمّد منصورنژاد، تهران، جوان پویا، اوّل، 1384، ص 109 و 110.

17) نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، نامه 31.

18) فلسفه زن بودن، ص 40 و 41.

19) نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهرى، تهران، صدرا، بیست و دوم، 1375، ص 175.

20) زن در تاریخ و اندیشه اسلامى، ص 247، به نقل از: تفسیر المنار، محمّد رشید رضا، ج 5، ص 57.

21) مهارتهاى زندگى با رویكرد دینى، فریبا علاسوند، تهران، سروش هدایت، اوّل، 1386، ص 38.

22) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل، تهران، سروش، پنجم، 1372، ص 5 و 6.

23) احزاب/59.

24) المیزان، علامه طباطبائى، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، تهران، بنیاد علمى و فرهنگى علامه طباطبایى، دوم، 1366، ج 16، ص 531 و 532.

25) همان.

26) كتاب مقدس، نامه اوّل پولس به تیموتائوس، بخش 2، ش 9 و 10.

27) مروارید عفاف، سید حسین اسحاقى، قم، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، اوّل، 1386، ص 7.

28) فلسفه زن بودن، ص 60، 61 و 62.

29) روح القوانین، منتسكیو، ترجمه و نگارش: على‏اكبر مهتدى، تهران، امیر كبیر، هشتم، 1362، ص 442.

30) مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروى حسینى، تهران، دوم، 1374، ج 2، ص 68.

31) فرهنگ فشرده سخن، ج 2، ص 1561.

32) از حضرت على‏علیه‏السلام، غرر الحكم و درر الكلم، آمدى، شرح محمّد خوانسارى، انتشارات دانشگاه تهران، چهارم، 1373، ج 4، ص 105 (محقق خوانسارى در ذیل حدیث یاد شده در شرح آن مى‏گوید: مراد این است كه عفاف موجب پاكیزگى جمال و افزایش آن مى‏شود.)

33) نظام حقوق زن در اسلام، ص 234.

34) مسئله حجاب، ص 62.

35) نهج البلاغه، حكمت 447.

36) مقصود، نافه آهوست.

37) مثنوى معنوى، دفتر اوّل، بیتهاى 208 - 211.

38) اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، شهید مطهرى، تهران، صدرا، شانزدهم، 1381، ص 59 و 64.

39) جوان مسلمان و دنیاى متجدد، سید حسین نصر، تهران، طرح‏نو، ششم، 1384، ص 350.

40) مسئله حجاب، برگرفته از ص 194، 203، 214، 215، 219 و 220.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:13

تضمین و تقدیر رزق انسان

پیش از آنكه به معنای تقدیر خداوند در زمینه رزق و روزی بپردازیم، جا دارد به این پرسش پاسخ دهیم كه آیا اساسا می‌توان در مورد تقدیر خداوند فكر كرد یا نه؟

فكر كردن در مورد تقدیرات خداوند گامی در راه شناخت بهتر افعال و صفات الهی است؛ چرا كه مخلوقات این جهان و نظم و هماهنگی بین آنها و نظام و مقررات حاكم بر آنها، همگی از افعال خداوند است كه با شناخت بهتر و بیشتر آنها، افعال خداوند بهتر شناخته می‌شوند و بر اساس شناخت بهتر ما از عالم، راه سعادت و كمال خود را بهتر می‌شناسیم و به هدف خلقت نزدیك‌تر می‌شویم. از این رو، شناخت تقدیرات الهی، نه تنها كاری ممنوع نیست، بلكه كاری ضروری و بایسته است.

قضا و قدر در لغت

تقدیر در فارسی به معنای ارزش گذاری است. این واژه در انگلیسی و فرانسه «APPRECIATION» و به معنای حكم كردن در مورد قیمت و ارزش چیزی است.

در زبان عربی، «تقدیر» از ریشه «قَدر» است. قدر به معنای اندازه و كمیت چیزی و تقدیر به معنای اندازه گیری و كمیت سنجی آن است.

در كتاب لسان العرب، قدر و مقدار هر چیزی، به معنای مقیاس آن بیان شده است. (1)

واژه قضا نیز در لغت، به معنای حكم كردن (2) و فیصله دادن به چیزی است.

قضا و قدر در قرآن و روایات

در این مورد، نكات ذیل قابل توجه است:

1. در نگاهی كلی، معنای قضا و قدر در آیات و روایات با معنای لغوی و فلسفی آن هماهنگ است. در منابع نقلی «قدر» به معنای حد و اندازه و «قضا» به معنای حكم كردن و خاتمه دادن به كار رفته است.

2. از نظر قرآن هر چیزی دارای تقدیر است و خداوند با هندسه و كمیت خاصی آن را خلق می‌كند.

آیات شریفه «اِنَّا كُلَّ شَی ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (3) و «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی ءٍ قَدْراً» (4) با اطلاق و عمومیت خود، به صراحت از هندسه و اندازه مخصوص هر مخلوقی خبر می‌دهند.

همچنین آیات شریفه: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاَْعْلی * اَلَّذی خَلَقَ فَسَوّی * وَالَّذی قَدَّرَ فَهَدی « (5) از خلقت موجودات در حال اعتدال و در وضع و هیئت خاص و سپس هدایت آنها به مقصد دستگاه آفرینش حكایت می‌كنند.

آیه مباركه «وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (6) ، با به كار بردن كلمه نكره «شی‌ء» در سیاق نفی، حكایت از آن دارد كه هر موجودی كه عنوان «شی‌ء» بر آن صادق است، دارای گنجینه‌ای در نزد حق تعالی است كه با اندازه و حد معینی تنزل می‌كند و از وجودی متناسب با شئون عالم پایین برخوردار می‌شود.

رابطه بین علم، اراده، تقدیر و قضای خداوند

بین علم، مشیت، اراده، تقدیر و قضای خداوند رابطه و ترتیبی وجود دارد كه قضای او، آخرین مرحله از مراحل وجود شی ء است. روایات فراوانی مؤید همین نكته است كه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

«خداوند هر چیزی را كه بخواهد [ایجاد كند] ، اول تقدیرش می‌كند، سپس قضایش را می‌راند و آن گاه امضایش می‌فرماید (ایجادش می‌كند) .» (7)

در حدیث دیگری، امام رضاعلیه السلام ضمن تفسیر تقدیر به «هندسه و ابعاد وجودی دادن به شی‌ء» بر مفاد حدیث اول تأكید می‌ورزند:

آن [قدر خدا، تشكیل شده است از] هندسه [كه عبارت است] از طول و عرض [قرار دادن برای موجود،] و [تعیین مدت] بقای آن. سپس فرمود: وقتی خداوند [ایجاد] چیزی را بخواهد، [اول] اراده‌اش می‌كند، و وقتی اراده‌اش كرد، تقدیرش می‌نماید، و وقتی تقدیرش كرد، قضایش را می‌راند و [وضعیتش را مشخص می‌كند] و هنگامی كه كارش را یك طرفه كرد، امضا و اجرایش می‌سازد.» (8)

امام كاظم علیه السلام نیز فرمودند:

« [خداوند سبحان] چیزی را امضا و اجرا می‌كند كه قضایش را رانده باشد و قضای چیزی را می‌راند كه تقدیرش كرده باشد و چیزی را مقدر می‌سازد كه اراده كرده باشد. پس مشیت او به علم او و اراده‌اش با مشیتش و تقدیرش با اراده‌اش و قضایش با تقدیرش و امضایش با قضایش صورت می‌گیرد. در نتیجه، [رتبه] علم مقدم بر مشیت، و مشیت در مرتبه دوم [و مقدم بر اراده او] و اراده در مرتبه سوم [و مقدم بر تقدیر او] و تقدیر براساس قضا به اجرا در می‌آید.» (9)

انحصار رزاقیت در خداوند

بر اساس دلایل عقلی و نقلی فراوان، رزق و روزی همه جانداران به ویژه انسان، توسط خداوند ضمانت شده است و به هر طریق ممكن به آنان خواهد رسید. از سوی دیگر، در آیات و روایات فراوانی، روزی دهنده تنها و تنها خداوند دانسته شده و بر این موضوع تأكید فراوان شده است.

قرآن كریم، در آیه 58 سوره ذاریات و با بیان جمله:

«اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «تنها خداوند، روزی دهنده و صاحب قوت و قدرت است.»

با استفاده از جمله اسمیه، به كارگیری ضمیر «هو»، استفاده از صیغه مبالغه «رزّاق» به جای به كارگیری واژه رازق و نیز تأكید بر قدرتمند بودن حق تعالی (ذوالقوة المتین) ، بر منحصر بودن رازق هستی در خداوند متعال تأكیدی تمام دارد. بر اساس این آیه شریفه، تنها رازق حقیقی خداوند است و اگر كسی متصف به صفت «رازق» باشد، از باب مجاز و نسبت فعل به غیر فاعل حقیقی و از طریق اذن و اعطای خداوند است.

این نكته در مكتب اهل بیت علیهم السلام چندان واضح و مبرهن است كه چون یكی از اصحاب امام سجادعلیه السلام با نگرانی از گران شدن كالایی خبر می‌دهد، امام با خونسردی پاسخ می‌دهند:

«گرانی این كالا به من مربوط نیست. اگر گران است [روزی من] بر عهده خداوند است و اگر هم ارزان است، [باز هم روزی من] بر عهده اوست.» (10)

گویا در ذهن بسیاری از مردم چنان است كه اگر قیمت كالاها ارزان باشد، روزی رسانی خداوند سهل و آسان است؛ اما اگر قیمتها افزایش یابد، روزی رسانی خداوند با مشكل مواجه شده و به سختی صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، گویا وعده‌های الهی مبنی بر ضمانت روزی آدمیان، مربوط به دوران پایین بودن قیمتها و نبود تورم است؛ اما در روزگار گرانی و تورم بالای اقتصادی، وعده‌های خداوند قدری سست می‌شود و انسانها باید با تلاش و سعی بیشتری از پَسِ زندگی خود برآیند.

امام سجادعلیه السلام در این جمله كوتاه، از دیدگاهی توحیدی بیان می‌دارند كه تنها خداوند رازق است و كاهش و افزایش قیمتها تأثیری در وعده‌های الهی ندارد و از گنجینه نعمتهای او نخواهد كاست. خداوند، هم در شرایط ارزانی رازق است و هم در شرایط گرانی؛ چرا كه ارزانی و گرانی، مفاهیمی اعتباری و در افق فكر بشر دارای معنا و مفهوم است؛ اما از افق بالای هستی و از منظر خداوند، واژه‌های ارزان و گران كلماتی بی معنا هستند.

از سوی دیگر، امامان معصوم علیهم السلام در جایی كه با افكار غیر توحیدی عده‌ای از یاران و هواداران خود مواجه می‌شدند و می‌دیدند كه آنان، ائمه علیهم السلام را از كارگزاران نظام هستی می‌دانند و به تفویض برخی از افعال خداوند مانند رزاقیت او به امامان معصوم علیهم السلام معتقد هستند، به شدّت با این افكار و عقاید مقابله می‌كردند و منشأ همه تأثیرات و حوادث در جهان هستی را فقط خداوند معرفی می‌كردند.

امام رضاعلیه السلام همواره در دعای خود می‌فرمود:

«خداوندا! از كسی كه می‌پندارد ما ارباب [امور هستی] هستیم، بیزاری و دوری می‌جوییم و نیز از كسی ك ه می‌پندارد كار خلق كردن و روزی رساندن از آن ماست [و به ما تفویض شده] ، دوری می‌جوییم، همچون دوری جستن عیسی بن مریم علیهما السلام از مسیحیان [كه آنان عیسی علیه السلام را خدا می‌دانستند] . خداوندا! ما آنان را به آنچه پنداشته اند، نخوانده ایم؛ پس ما را به گفتار [باطل] آنان مؤاخذه مكن و ما را از آنچه می‌پندارند، مورد غفران و آمرزش قرار ده!» (11)

مقدر بودن ارزاق

با توجه به اینكه فقط خداوند رزّاق است، بدیهی است تقدیر رزق و وسعت و ضیق آن نیز به دست اوست:

«آیا آنها ندانستند كه خداوند روزی را برای هر كس بخواهد، گسترده یا تنگ می‌سازد؟» (12)

او به خوبی می‌داند با افزایش روزی خود بر بندگان، عده‌ای از آنان به طغیان و سركشی می‌افتند و از حد خود بیرون می‌شوند. از همین رو، از روی لطف خود و برای جلوگیری از سركشی آنان، روزی آنان را به قدر خاص محدود می‌كند:

«و اگر خدا روزی را برای بندگانش وسعت می‌داد، مسلماً در زمین سر به عصیان برمی داشتند و لیكن به اندازه‌ای كه می‌خواهد، نازل می‌كند. به راستی او به [حال] بندگانش آگاه و بیناست.» (13)

اوست كه با حكمت بالغه‌اش، كمی و زیادی رزق را بین بندگان خود تقدیر و تقسیم می‌كند تا بدین وسیله ناسپاسان را از سپاسگزاران و شكیبایان را از ناشكیبان باز شناسد و بر اساس رفتار و عكس العمل خوب و بد آنها، به آنان مرتبت و سعادت یا هلاكت و شقاوت بخشد.

به گفته مولای متقیان، علی علیه السلام:

«و روزیها را مقدّر كرده، برخی فراوان و برخی اندك؛ و تقسیم كرد ارزاق را بر [دسته‌ای در] تنگی و [دسته‌ای در زندگانی] فراخ و آسان. قسمتی كرد به عدالت تا آن را كه خواهد، بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار و بیازماید به وسیله آن سپاس و شكیبایی را در توانگر و فقیر. سپس روزی وسیع را با فقر و بیچارگی در آمیخت و تندرستی را با حوادث دردناك توأم نمود و دوران شادی و سرور را با غصه و اندوه مقرون ساخت.» (14)

بنابراین، اوست كه با تقدیر و تقسیم روزی خود بین فقیر و غنی، زرنگ و تنبل، ضعیف و قوی، با فراست و بی كیاست و... به همگان ثابت كرده است كه كلید تقدیر روزی در دستان اوست و قدرت و فراست قدرتمندان و زیركان نمی‌تواند اندازه‌ای را كه او برای روزی آدمیان معین كرده است، افزایش یا كاهش دهد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به همه انسانها، در نصیحتی مشفقانه، رمز آسوده زیستی و راحت طلبی واقعی را بارها و بارها این چنین بیان می‌فرمود:

«به یقین بدانید كه خداوند جلیل و عزیز، هر چقدر بنده پرتلاش و پرتدبیر و چاره جو باشد، برای او سهمی بیش از آنچه در علم حكیمانه‌اش مقدر فرموده است، قرار نداده و [در نقطه مقابل] هر چقدر بنده ضعیف و كم تدبیر باشد، برای او سهمی كم‌تر از آنچه در علم حكیمانه‌اش مقدر نموده است، قرار نداده است.

ای مردم! هیچ كسی با زكاوت خود [چیز اندكی همچون] پوست هسته خرما را [بر رزق خود] نمی افزاید و هیچ كسی در اثر كم خردی خود، [چیز اندكی همچون] پوست هسته خرما را كم نمی‌كند. پس آن كس كه این نكته را دریابد و به آن عمل كند، آسوده‌ترین مردم در كسب منفعت خود می‌باشد و آن كس كه این نكته را دریابد؛ اما به آن عمل نكند، مشغول‌ترین انسانها در راه ضرر رساندن به خویش است.

... هان‌ای مردم! همّت درندگان، تجاوز [به دیگران] و همّت حیوانات، شكم آنان و همّت زنان، اهتمام به مردان است و مؤمنان [در اندیشه آخرت خود] بی تاب، نگران و ترسانند. خداوند ما و شما را از جمله آنان قرار دهد.» (15)

مگر نه این است كه عامل بسیاری از دزدیها، اختلاسها، ضرب و شتمها و قتلها، ناراحتیهای عصبی و فشارهای روحی است و بسیاری از نابسامانیهای فردی و اجتماعی، از آنجا ناشی شده است كه بسیاری از افراد، بدون توجه به تقدیرات حكیمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتكای به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به این سو و آن سو می‌دوند تا لقمه‌ای نان به دست آورند و این دوندگی بی حاصل را تا جایی ادامه می‌دهند كه از رمق بیفتند و چشم به دست این و آن بدوزند.

این عده، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا جاهلانه، به جای اتكا بر خداوند به خود متكی اند و همه چیز را در سایه تلاش و تدبیر خود معنا می‌كنند.

به راستی اگر به جای خود، به خدا متكی شویم و در فكر و عمل به تقدیرات حكیمانه او گردن نهیم، آیا بسیاری از التهابها و ناراحتیهای فردی و اجتماعی از بین نمی‌رود و جای آنها را راحتی و آرامش نمی‌گیرد؟

اما نكته بسیار مهم اینجاست كه آیا معنای ایمان به تقدیر خداوند و اتكا بر او، ترك كار و تلاش و پرداختن به نماز و دعا و عبادت است یا معنای آن چیز دیگری است؟

لزوم كار و تلاش

عده‌ای با اعتقاد به رزاقیت خداوند و تصدیق تقدیر او، یكسره دست از كار و تلاش و رنج معاش می‌كشند و با گوشه گیری و عزلت نشینی، راه كمال را در عبادتهای پیوسته و شبانه روزی می‌بینند. گاه نیز عنوان زهد و تقوا بر بیكارگی خود می‌گذارند تا به كار خود، ارزش و بها دهند.

پیشوایان معصوم علیهم السلام با مشاهده این رفتارهای ناصواب و برداشتهای نادرست از صفات برجسته‌ای همچون تقوا و توكل، به شدّت با این گرایشات افراطی مبارزه كرده و بالعكس، تلاش برای معاش را امری مقدس و عبادتی بزرگ شمرده اند.

امام صادق علیه السلام هنگامی كه درباره حال یكی از یاران خود، عمر بن مسلم، جویا شدند، پاسخ شنیدند كه او به عبادت روی آورده و دست از كار و تجارت كشیده است. آن حضرت [با سرزنشِ كار عمر بن مسلم] فرمودند:

«وای بر او! آیا او نمی‌داند كه انسانی كه به دنبال كسب روزی خود نیست، دعایش مستجاب نمی‌شود. گروهی از یاران رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی كه آیه «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِب» (16) نازل شد، درها [ی مغازه‌های خود] را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [این] برای ما كافی است وقتی این خبر به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید، آن حضرت آنان را خواستند و [به آنان] فرمودند: چه چیزی باعث شد شما این كار را بكنید؟ پاسخ دادند: یا رسول الله! روزی ما ضمانت شده است. از این رو، ما به عبادت پرداخته ایم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: هر كس چنین كند، دعایش مستجاب نمی‌شود. بر شما لازم است كه به دنبال كسب روزی بروید!» (17)

با توجه به مطالب گذشته، نكاتی كه می‌توان بدون تردید آنها را از آیات و روایات مذكور استنباط كرد، از این قرار است:

1. خداوند روزی همه انسانها را ضمانت كرده است؛

2. تنها رازق حقیقی خداوند است، نه غیراو؛

3. روزی هر انسانی مقدر است؛

4. هر انسانی وظیفه دارد برای كسب روزی خود و خانواده‌اش به كار و تلاش بپردازد.

اكنون سؤال اساسی آن است كه با توجه به سه نكته اول، آیا اراده و تلاش انسان در تحصیل روزی او تأثیری دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا سه نكته اول، با نكته چهارم سازگار است یا ناسازگار؟

این سؤالات در واقع به سؤال اساسی تری بازمی گردد كه اساساً «تقدیر رزق» به چه معناست؟ آیا تقدیر خداوند به معنای اجبار و الزام اوست یا معنای دیگری دارد كه با اختیار انسان هماهنگ است؟ این سؤالات است كه ما را به بررسی بیشتری پیرامون رابطه تقدیر خداوند و اختیار انسان وا می‌دارد.

با توجه به مطالب گذشته و ذكر چند مقدمه، در صدد پاسخ به سؤال منظور بر می‌آییم.

1. نظام جهان براساس نظم عِلّی و معلولی است و هر پدیده‌ای دارای علتی است و چنانچه علت تامه چیزی تحقق پذیرد، آن شی ء از بوته امكان خارج شده و پا به عرصه وجوب می‌گذارد و ضرورتاً وجود می‌پذیرد. رزق انسان نیز پدیده‌ای است كه تحقق آن، به علت تامه نیازمند است.

2. تمام موجودات، حوادث و پدیده‌ها مخلوق خداوندند و نظام حاكم بر آنها نیز آفریده اوست. اندازه وجودی هر موجودی و كیفیت رابطه آن با سایر موجودات با قلم تقدیر خداوند نوشته می‌شود و هر رطب و یابس و حركت كوچك و بزرگی درون همین نظام معنا می‌یابد و خارج از آن نیست.

رزق انسان نیز پدیده‌ای است كه نظام و سامانی خاص بر آن حاكم است و هر قبض و بسطی یا افزایش و كاهشی در آن، در چارچوب تقدیرات خداوند محقق می‌شود.

«قانون ارتزاق ما انسانها و یا ما و سایر موجودات زنده و روزی خوار، یك نظام جداگانه‌ای از نظام جاری در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد؛ بلكه داخل آن نظام است.» (18)

3. رزق نیز به عنوان یكی از حوادث عالم خلقت و افعال الهی، مشمول عمومات و اطلاقات مذكور است و حد و اندازه ارزاق به دست حق تعالی است.

خداوند با علم كامل و فراگیری كه نسبت به بندگان خود دارد، براساس حكمت خود به هر یك از بندگانش رزق ویژه و مخصوصی عطا می‌كند.

همچنین رحمت خاص خداوند به بندگان تقوا پیشه تعلق می‌گیرد و خداوند با رزق خود از جایی كه قابل پیش بینی نیست، آنها را از بن بستهای معمول زندگی خارج می‌كند و به سمت هدف متعالی شان امداد می‌رساند:

«وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی ءٍ قَدْراً»؛ (19) «و هر كه از خدا پروا كند، برای او راه خروجی [از گناه و مشكلات] پدید می‌آورد و او را از جایی كه گمان نمی‌برد روزی می‌دهد. و هر كس بر خدا توكل كند، او برای وی كافی است. همانا خدا [به ثمر] رساننده امر خویش است. بی تردید خدا برای هر چیزی اندازه‌ای نهاده است.»

4. براساس قاعده كلی «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ (20) «خداوند سرنوشت هیچ قومی [و ملتی] را تغییر نمی‌دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.»

هر گونه تغییر قضا و قدر الهی در مورد بندگانش، وابسته به تغییری است كه هر یك از آنان در افكار و رفتار خود می‌دهند. این اراده انسان است كه سرنوشت خود را رقم می‌زند و تقدیر الهی را به سود و زیان خود تغییر می‌دهد.

البته اراده انسان علت تامه رزق او نیست تا اگر اراده كند، رزقش افزون شود؛ بلكه اراده انسان جزئی از علت تامه و یا یكی از علل ناقصه آن است. دلیل این امر از زبان علامه طباطبایی رحمه الله چنین است:

«سعی و كوشش آدمی و علم و اراده او برای تحصیل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نیست وگرنه می‌بایستی همواره و در همه اشخاص این سعی و كاردانی مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند؛ با اینكه به چشم خود می‌بینیم كه این طور نیست. بسیار جویندگان هستند كه مأیوس بر می‌گردند و بسیار كوشندگان هستند كه نتیجه‌ای عایدشان نمی‌گردد. پس معلوم می‌شود غیر از كوشش و كاردانی خود انسان، شرایط و علل زمانی و مكانی دیگری هم مؤثر است و موانع مختلفی هم هست كه با اختلاف شرایط، مانع از به نتیجه رسیدن كوششها می‌شوند.

... و این نظام جاری با اینكه یك نظام است و اجزایش با هم تناسب و سازگاری دارند، خود دلالت بر وحدانیت ناظم و مدبّر و مدیرش دارد؛ مدبّر و مدیری كه خودش جزء اجزای این عالم نیست... و آن مدبّر، خدای عزّوجل است. بنابراین، خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خدای متعال است.» (21)

بر اساس اصل اولیه و رحمت عام خداوند، همه بندگان از نعمتها و مواهب خدادادی برخوردارند؛ اما در اثر ناسپاسی و تغییر منفی در افكار و رفتار خود و یا در اثر سپاسگزاری و تغییر مثبت در افكار و رفتار خود، خداوند نیز اندازه نعمت خود را تغییر می‌دهد و به تناسب رفتار بندگانش، آن را كاهش یا افزایش می‌دهد:

«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یكُ مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ (22) «این بدان سبب است كه خداوند هیچ گاه نعمتی را كه بر قومی ارزانی داشته، تغییر نمی‌دهد؛ مگر اینكه آنچه را در خود دارند، تغییر دهند و خداوند شنوای داناست.»

براساس این آیه شریفه، تغییر نعمت در اثر تغییر اراده انسان پدید می‌آید و این اراده انسان است كه در جلب نعمت یا سلب آن، اثر گذار است.

در نهایت به این نتیجه می‌رسیم كه در نظام حاكم بر رزق و روزی انسان كه از سوی خالق و رازق هستی طراحی شده است، اراده انسان جزئی از این نظام و در طول اراده حق تعالی است، نه در عرض آن. اراده حق تعالی بر این قرار گرفته است كه انسان با اراده خود به كسب روزی بپردازد و امرار معاش كند. بدین لحاظ، اعتقاد به نقش آفرینی و تأثیرگذاری تفكر و تلاش انسان در روزی او، نه تنها شرك و دو گانه بینی نیست، بلكه عین توحید است.

امام خمینی رحمه الله در برابر آنان كه معتقدند: «علی رغم آنكه آیات و روایات فراوانی بر ضمانت رزق انسان توسط خداوند تكیه دارند؛ روایات بسیاری نیز انسان را به كار و تلاش امر نموده اند؛ به گونه‌ای كه اگر انسان به دنبال روزی خود نباشد، روزی او نخواهد رسید و دعایش مستجاب نخواهد شد.» پاسخ دلنشینی دارند كه به عنوان حُسن ختام و نتیجه این بحث به نقل آن می‌پردازیم:

«وجه عدم منافات بین اخبار آن است كه پس از طلب نیز، ارزاق و جمیع امور در تحت قدرت حق است.

نه آن است كه طلب ما خود مستقل در جلب روزی باشد، بلكه قیام به طلب [روزی] از وظایف عباد است و ترتیب امور و جمع اسبابهای ظاهریه و غیرظاهریه كه غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر باری تعالی است.

پس انسان صحیح الیقین و مطّلع بر مجاری امور، باید در عین آنكه از طلب باز نمی‌ماند و آنچه وظایف مقرره عقلیه و شرعیه خود اوست، انجام می‌دهد و به اشتهای كاذب، درِ طلب را به روی خود نمی‌بندد، باز هم همه چیز را از ذات مقدس حق بداند و هیچ موجودی را مؤثر در وجود و كمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست.» (23)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب الحوزه، اول، 1405 ق، ج 5، ص 77: «وَ قَدْرُ كُلِّ شَی ءٍ وَ مِقْدارُهُ مِقْیاسُهُ.»

2) همان، ج 15، ص 186.

3) قمر/ 49: «همانا ماهر چیزی را به اندازه آفریدیم.»

4) طلاق/ 3: «بی تردید خدا برای هر چیزی اندازه‌ای نهاده است.»

5) اعلی/ 1-3: «منزه شمار نام پرودگار بلندمرتبه ات را؛ همان خداوندی كه آفرید و منظم كرد و همان كه اندازه گیری كرد و هدایت نمود.»

6) حجر/ 21: «و هیچ چیز نیست، مگر اینكه خزینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین نازل نمی‌كنیم.»

7) المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، تحقیق سیدجلال الدین حسینی، دارالكتب الاسلامیة، بی تا، بی جا، ص 243: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ شَیئاً قَدَّرَهُ فَإِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ فَإِذَا قَضَاهُ أَمْضَاهُ.»

8) همان، ص 244: «هُوَ [الْقَدَرُ] اَلْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا شَاءَ شَیئاً أَرَادَهُ وَ إِذَا أَرَادَ قَدَّرَهُ وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ وَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاه.»

9) توحید، شیخ صدوق، تحقیق سیدهاشم حسینی طهرانی، قم، جامعه مدرسین، 1387 ق، ص 334: «فَأَمْضَی مَا قَضَی وَ قَضَی مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِیةُ وَ بِمَشِیتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التَّقْدِیرُ وَ بِتَقْدِیرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَی الْمَشِیةِ وَ الْمَشِیةُ ثَانِیةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَی الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاء.»

10) وسائل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسة آل البیت علیه السلام لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1414 ق، ج 17، ص 57: «ذُكِرَ عِنْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَی مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیه.»

11) الاعتقادات فی دین الامامیة، شیخ صدوق، بی جا، بی نا، بی تا، ص 74: «اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَینَا الْخَلْقَ وَ عَلَینَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ كَبَرَاءَةِ عِیسَی ابْنِ مَرْیمَ ع مِنَ النَّصَارَی اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَی مَا یزْعُمُونَ فَلَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یقُولُونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا یدَّعُون.»

12) زمر/ 52: «أَ وَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِر.»

13) شوری/ 27: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لكِنْ ینَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ.»

14) نهج البلاغة، فیض الاسلام، ترجمه ناصر مكارم شیرازی، خطبه 90: «وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَكَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِیهَا لِیبْتَلِی مَنْ أَرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیخْتَبِرَ بِذَلِكَ الشُّكْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیهَا وَ فَقِیرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا.»

15) وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 49: «اعْلَمُوا عِلْماً یقِیناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ یجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جُهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ كَثُرَتْ مَكَایدُهُ أَنْ یسْبِقَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّكْرِ الْحَكِیمِ وَ لَمْ یخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یبْلُغَ مَا سَمَّی لَهُ فِی الذِّكْرِ الْحَكِیمِ أَیهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحَذْقِهِ وَ لَنْ ینْقُصَ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِكُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ... أَیهَا النَّاسُ إِنَّ السِّبَاعَ هِمَّتُهَا التَّعَدِّی وَ إِنَّ الْبَهَائِمَ هِمَّتُهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هِمَّتُهُنَّ الرِّجَالُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاكُمْ مِنْهُم.»

16) طلاق/ 2-3.»هر كس تقوای الهی پیشه كند خداوند برایش راه خروج [از مشكلات] قرار می‌دهد و از جایی كه به حساب نمی‌آورد روزیش را می‌دهد.»

17) وسائل الشیعة، ج 17، ص 27: «عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا یسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمَّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ» أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِی صلی الله علیه وآله فَأَرْسَلَ إِلَیهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ تُكُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ یسْتَجَبْ لَهُ عَلَیكُمْ بِالطَّلَبِ.»

18) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 17، ص 417.

19) طلاق/2-3.

20) رعد/11.

21) المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 417.

22) انفال/53.

23) شرح چهل حدیث، امام خمینی رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، چاپ دهم، 1385 ش، ص 560.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:13

عوامل افزایش روزی (1)

مقدمه

جلب روزی و افزایش یا كاهش آن، معلول علل و عوامل مختلفی است. به عنوان مثال، تدبیر و تلاش فرد، پیگیری، صبر و استقامت او و عواملی از این قبیل در كسب روزی و افزایش و ازدیاد آن مؤثر است و بر عكس، بی تدبیری، سستی و تنبلی، بی حوصلگی و از میدان به در رفتن در اثر سختی و مشكلات كار، از عوامل فقر و كاهش رزق و روزی است.

عوامل مذكور را می‌توان به عنوان «عوامل فردی» نام گذاری كرد؛ چرا كه همه آنها به خصوصیات فردی افراد بستگی دارد؛ اما سؤال اینجاست كه آیا همه عوامل مؤثّر در افزایش یا كاهش رزق و روزی، در عوامل فردی خلاصه می‌شود؟ و یا خارج از اراده و ویژگیهای فرد فرد انسانها، عوامل دیگری در رزق آنها مؤثّر نیست؟ و یا علاوه بر دخالت عوامل فردی، عوامل دیگری خارج از اراده انسان وجود دارد كه در كم یا زیاد شدن روزی او دخالت دارند؟

پاسخ این سؤالات مثبت است؛ یعنی علاوه بر عوامل فردی، عوامل دیگری وجود دارند كه در روزی افراد تأثیرگذارند. به عنوان مثال، چنانچه روش توزیع ثروت در اجتماع ناعادلانه و نامناسب باشد، هر چقدر افراد این جامعه اهل تدبیر و تلاش و استقامت باشند، به نتیجه كار خود نخواهند رسید و دست رنج مناسب خود را دریافت نخواهند كرد.

این گونه عوامل كه مربوط به سیستم اقتصادی جامعه و جهت گیری و اهداف اقتصادی حاكمان آن است، در قالب «عوامل اجتماعی» قابل بحث و بررسی است. در این شماره، تنها به كار و تلاش كه یكی از عوامل فردی افزایش روزی است، می‌پردازیم و عوامل دیگر را در شماره بعد بررسی می‌كنیم.

كار و تلاش

بعضی از روزیهای مادی و معنوی، بدون هیچ گونه كوشش و تلاشی از سوی انسان به او ارزانی می‌شود و به منزله سرمایه كسب روزی آدمیان به شمار می‌رود. عقل و هوش و استعداد، توانایی و سلامت جسمانی، تابش خورشید و بارش باران، حاصلخیزی خاك، هوای سالم برای تنفس و... از این جمله اند.

لطف و حكمت خداوند بر آن قرار گرفته است كه پیش از هرگونه سعی و تلاشی از جانب آدمیان، سرمایه‌های اولیه‌ای از قبیل موارد فوق در اختیار انسان قرار گیرد تا با استفاده صحیح از این ارزاق خدادادی، به دنبال روزی خود روان شوند. در واقع، می‌توان گفت كه این ارزاق به دنبال انسانها هستند نه انسانها به دنبال آنها و آنها طالب انسانها هستند نه انسانها طالب آنها.

بدون تردید یكی از مصادیق «رزق طالب» كه در پاره‌ای از روایات به آنها اشاره شده است، همین نوع از ارزاق است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «الرِّزْقُ مَقْسُومٌ عَلَی ضَرْبَینِ أَحَدُهُمَا وَاصِلٌ إِلَی صَاحِبِهِ وَإِنْ لَمْ یطْلُبْهُ وَالْآخَرُ مُعَلَّقٌ بِطَلَبِهِ فَالَّذِی قُسِمَ لِلْعَبْدِ عَلَی كُلِّ حَالٍ آتِیهِ وَإِنْ لَمْ یسْعَ لَهُ وَالَّذِی قُسِمَ لَهُ بِالسَّعْی فَینْبَغِی أَنْ یلْتَمِسَهُ مِنْ وُجُوهِهِ وَهُوَ مَا أَحَلَّهُ اللّهُ لَهُ دُونَ غَیرِهِ؛ (1) رزق بر دو نوع است: یك نوع از آن به صاحبش می‌رسد، گرچه آن را طلب نكند؛ اما نوع دیگر به طلب انسان وابسته است. نوع اوّل كه برای انسان تقدیر شده، در هر حال به او خواهد رسید، گرچه برای به دست آوردنش تلاش نكند؛ اما نوع دوم كه با سعی انسان برای او مقدر شده، سزاوار است كه انسان از راههای خودش طلب كند و آن رزقی است كه خداوند برای آن شخص حلال كرده است نه غیر او.»

البته، گرچه كار و تلاش انسان در كسب این ارزاق طلب نشده مؤثّر نیست؛ اما در حفظ، نگهداری و استفاده بهینه از آنها قطعاً مؤثّر است. انسان می‌تواند با تلاش و تدبیر خود، از امكانات خدادادی به خوبی استفاده كرده، بازده آنها را افزایش دهد و یا برعكس، با بی تدبیری و تنبلی خود، آنها را هدر داده، باعث تضییع آنها شود.

1. كار و عبادت

در فرهنگ اسلامی، كار و تلاش برای امرار معاش و گذران زندگی، نه تنها امری مذموم و دنیاپرستانه تلقی نشده، بلكه امری مقدس، خداپسندانه و عبادتی بزرگ شمرده شده است. پیشوایان دینی ما، آنجا كه با برداشتهایی ناصواب از ضمانت رزق انسانها از جانب خداوند مواجه می‌شدند، به شدّت با این افكار برخورد كرده، به سرزنش آنها می‌پرداختند. امام صادق علیه السلام هنگامی كه از حال یكی از اصحاب خود جویا شدند و پاسخ شنیدند كه در خانه خود مشغول عبادت است و زندگی او را عده‌ای از مسلمانان تأمین می‌كنند، فرمودند: «وَاللّهِ لَلَّذِی یقُوتُهُ أَشَدُّ عِبَادَةً مِنْهُ؛ (2) به خدا سوگند كسی كه زندگی او را تأمین می‌كند، عابدتر از اوست.»

كسانی كه به بهانه عبادت و یا به دلیل تنبلی و كسالت زحمت خود را بر دوش سایر مردم می‌اندازند، مورد لعن و نفرین عابدترین انسان یعنی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله قرار گرفته اند. (3)

امام صادق علیه السلام به صراحت اعلام فرمود: «إِنِّی لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ فَاغِراً فَاهُ إِلَی رَبِّهِ فَیقُولُ ارْزُقْنِی وَیتْرُكُ الطَّلَبَ؛ (4) من از كسی كه كسب روزی را رها كرده و لب به دعا می‌گشاید و می‌گوید خداوندا روزی مرا برسان، ناخشنود و ناراحتم.»

پیشوایان معصوم ما، نه تنها ناراحتی خود را از دعا كردن افراد به جای كار كردن آنها اعلام می‌كردند، بلكه از دعا نمودن برای رزق و روزی این افراد خودداری می‌نمودند و آنان را به كار و تلاش فرا می‌خواندند. به عنوان نمونه، هنگامی كه فردی از امام صادق علیه السلام درخواست می‌كند كه در حقّ او دعا كنند تا خداوند روزی او را به راحتی برساند، امام درخواست او را رد كرده، پاسخ می‌دهند: «لاَ أَدْعُو لَكَ. اُطْلُبْ كَمَا أَمْرَكَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ؛ (5) برای تو دعا نمی‌كنم. آن چنان كه خداوند متعال به تو دستور داده است، جویا [ی رزق خود] باش.»

بر این اساس، «دعا» جایگزین «كار» نیست؛ بلكه مكمل آن است.

در فرهنگ اسلامی كسی كه برای تأمین هزینه خانواده خود به زحمت می‌افتد، همچون مجاهد فی سبیل اللّه به عبادت مشغول است؛ چرا كه امام صادق علیه السلام فرمود: «أَلْكَادُّ عَلَی عِیالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللّهِ.» (6)

از نظر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله عبادت هفتاد بخش است كه برترین آنها به دست آوردن رزق حلال می‌باشد: «أَلْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلاَلِ.» (7)

بنا به فرموده امام باقرعلیه السلام: «مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَسَعْیاً عَلَی أَهْلِهِ وَتَعَطُّفاً عَلَی جَارِهِ لَقِی اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ وَوَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیلَةَ الْبَدْرِ؛ (8) كسی كه برای بی نیازی از مردم، تأمین زندگی خانواده و رسیدگی به همسایه خود به دنبال مال دنیا برود، در حالی خداوند را در قیامت ملاقات خواهد كرد كه چهره او مانند ماه شب چهارده، نورانی خواهد بود.»

در مقابل، از نظر امام صادق علیه السلام كسانی كه در اثر سستی و تنبلی از تأمین زندگی خود سر باز می‌زنند، مورد سرزنش قرار گرفته و ناتوان‌تر از مورچه خوانده شده اند؛ چرا كه مورچه برای گذران زندگی خود، دانه‌ها را به لانه خود می‌كشد: «أَیعْجِزُ أَحَدُكُمْ أَنْ یكُونَ مِثْلَ النَّمْلَةِ فَإِنَّ النَّمْلَةَ تَجُرُّ إِلَی جُحْرِهَا؛ (9) آیا كسی از شما ناتوان است مانند مورچه باشد. همانا مورچه [دانه‌ها را] به لانه‌اش می‌كشد.»

امام علی علیه السلام بارها فرمود كسی كه «آب و خاك» در اختیار داشته باشد و در عین حال در فقر به سر برد، نشان آن است كه خداوند او را از رحمت خود دور كرده است: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَتُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللّهُ؛ (10) كسی كه آب و خاك بیابد و پس از آن فقیر باشد، خداوند او را [از رحمتش] دور كرده است.»

در روایات نقل شده از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و پیشوایان معصوم علیهم السلام تأكید بر عبادی بودن كار و اهمیت و ضرورت آن، به اندازه‌ای است كه در مجامع روایی ما، بابی تحت عنوان «إِسْتِحْبَابُ طَلَبِ الرِّزْقِ وَوُجُوبُهُ مَعَ الضَّرُورَةِ» (11) به ذكر این روایات اختصاص یافته است كه نقل همه آنها در ا ین مختصر نمی‌گنجد.

2. كار و عقل

یكی دیگر از فواید كار، «تقویت عقل آدمی» است. البته منظور از این عقل، عقل فلسفی، استدلالی و نظری نیست؛ بلكه منظور «عقل معاش» یا عقل عملی انسان است.

عقل معاش، همان عقل اقتصادی - اجتماعی است كه به فرد توانایی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی می‌دهد. بدین معنا كه كسی كه در متن اجتماع و در گیر و دار تلاش اقتصادی حضور داشته باشد، مردم را بهتر می‌شناسد، كم‌تر فریب می‌خورد، بیشتر سود می‌برد و در برخورد با افراد گوناگون و حوادث رنگارنگ روزگار، تصمیمات پخته تری می‌گیرد. راه كسب یا تقویت این عقل، شركت در كلاسهای درس حوزه و دانشگاه و برخورداری از تحصیلات عالیه نیست؛ بلكه روش آن، درگیر شدن با مسائل پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است كه در خلال آن، فرد برای پیشگیری از هرگونه ضرر و فریبی در حق خود، مجبور است تمام توان خویش را به كار گیرد و از حقوق و منافع خود دفاع كند. این گونه است كه كم كم مهارت تدبیر همراه با «تجارت و تلاش» به دست می‌آید و به موازات بالا رفتن درصد موفقیت او، درصد آسیب پذیری‌اش كاهش می‌یابد.

در روایات ما، علاوه بر آنكه به صراحت، تجارت باعث افزونی عقل آدمی شمرده شده است، (12) در نقطه مقابل آن، ترك تجارت موجب از بین رفتن عقل آدمی دانسته شده است. (13)

اهمیت این ویژگی در حدّی است كه حتی در صورت عدم نیاز به سود و درآمد، صرف كار كردن برای بالا رفتن تجربه و مهارت زندگی امری لازم و ضروری است. شاهد این مدعا، مشورتی است كه یكی از اصحاب امام صادق علیه السلام به نام معاذ بن كثیر با آن حضرت انجام می‌دهد. وی به حضرت عرض می‌كند كه اكنون من به راحتی زندگی می‌كنم و از ثروت كافی برخوردارم. آیا مصلحت می‌دانید تجارت را رها كنم؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ می‌فرمایند: «إَنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ قَلَّ عَقْلُكَ؛ (14) اگر چنین كنی، عقلت به كاستی خواهد رفت.»

بنابراین، كسب درآمد و سود اقتصادی، تنها یكی از اهداف تجارت است و مهم‌تر از آن، كسب مهارت معیشت و تعامل با مردمان است كه خود سرمایه‌ای گران بها است.

این سرمایه، حتی در مسائل غیراقتصادی، مانند: مسائل اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و... كارآمد است و انسان را از موفقیتهای بیشتری برخوردار می‌كند.

3. كار و موقعیت اجتماعی

از جمله امتیازات ارزشمند كار و فعالیت اقتصادی، برخورداری از موقعیت و منزلت اجتماعی در بین مردم است. این امتیاز حتی در جایی كه نیاز اقتصادی به كار كردن وجود نداشته باشد، به تنهایی ارزش است و برای برخورداری از این ارزش باید كار كرد. شاهد این ادعا روایاتی است كه در خلال آنها، پیشوایان معصوم كسانی را كه به دلیل بی نیازی اقتصادی از كار و تلاش دست كشیده اند، سرزنش نموده، آنان را به كار و تجارت تشویق كرده اند.

وقتی كه فردی از تصمیم خود بر رها كردن بازار و استفاده از ثروت موجود خویش امام را آگاه می‌كند، امام علیه السلام او را از این كار برحذر می‌دارند: «إِذاً یسْقُطُ رَأْیكَ وَلاَ یسْتَعَانُ بِكَ عَلَی شَی ءٍ؛ (15) اگر چنین كنی، نظر و رأی تو [در بین مردم بی ارزش و ساقط می‌شود و بر هیچ كاری از تو طلب حمایت نمی‌شود.»

4. ویژگیهای كار مطلوب

گذشته از اهمیت و ارزش كار، در مورد زمان و نحوه انجام كار، نكات مفید و مهمی در روایات مورد توجه قرار گرفته است. این نكات به اختصار عبارت اند از:

الف. كار روزانه

از نظر قرآن، روز برای «كار و تلاش» و شب برای «استراحت و آرامش» قرار داده شده است: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الَّیلَ لِبَاسًا وَ النَّوْمَ سُبَاتًا وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا «؛ (16) «او كسی است كه شب را برای شما لباس قرار داد و خواب را مایه استراحت و روز را وسیله حركت و حیات.»

براساس این آیه شریفه و آیات مشابه، ویژگی تكوینی روز و امتیازی كه دستگاه خلقت برای روز قرار داده است، زمینه بیشتر آن برای تلاش و تكاپو و انجام فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است و ویژگی تكوینی شب، آمادگی بیشتر آن برای استراحت، آرامش و انجام عبادت است.

البته نكته مذكور بیانگر اصل اولیه است و در صورت ضرورت و اضطرار، كار شبانه توجیه پذیر است. بنا به توصیه امام باقرعلیه السلام: «إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا بِالنَّهَارِ فَإِنَّ اللّهَ جَعَلَ الْحَیاءَ فِی الْعَینَینِ وَإِذَا تَزَوَّجْتُمْ فَتَزَوَّجُوا بِاللَّیلِ فَإِنَّ اللّهَ جَعَلَ اللَّیلَ سَكَناً؛ (17) برای برآوردن نیازهای [اقتصادی و اجتماعی] خود در روز اقدام كنید؛ چرا كه خداوند حیا را در چشمها قرار داده. و برای ازدواج، در شب اقدام به ازدواج نمایید؛ چرا كه خداوند آرامش را در شب قرار داده است.»

ب. كار از صبح زود

در روایات مأثور از امامان معصوم علیهم السلام، خواب بین الطلوعین مورد سرزنش قرار گرفته و استفاده از این وقت برای هرگونه عبادتی از جمله عبادت تأمین معاش مورد تأكید واقع شده است.

امام صادق علیه السلام در حدیث دلنشینی پس از ابلاغ سلام خود به همه شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام و توصیه آنان به رعایت تقوای الهی، سفارش فرمودند: «إِنِّی وَاللّهِ مَا آمُرُكُمْ إِلاَّ بِمَا نَأْمُرُ بِهِ أَنْفُسَنَا فَعَلَیكُمْ بِالْجِدِّ وَالْاِجْتِهَادِ وَإِذَا صَلَّیتُمُ الصُّبْحَ فَانْصَرَفْتُمْ فَبَكِّرُوا فِی طَلَبِ الرِّزْقِ وَاطْلُبُوا الْحَلاَلَ فَإِنَّ اللّهَ سَیرْزُقُكُمْ وَیعِینُكُمْ عَلَیهِ؛ (18) به خدا سوگند من به شما امر نمی‌كنم، جز آنچه كه خود را نیز بدان امر می‌كنیم. پس بر شما باد كه جدّیت و كوشش كنید و پس از نماز صبح برای طلب رزق خود حركت كرده، رزق حلال به دست آورید. خداوند به شما روزی خواهد داد و شما را بر آن كمك خواهد كرد.»

در نگاه امامان معصوم علیهم السلام نه تنها اصل كار كردن موجب عزّت و سربلندی مؤمنان است، بلكه به ویژه كار از اولین ساعات بامداد، حافظ عزت و سربلندی آنان می‌باشد.

امام صادق علیه السلام هنگامی كه مشاهده كردند یكی از اصحاب با تأخیر به سمت محل كار خود حركت می‌كند، به او توصیه فرمودند: «أُغْدُ إِلَی عِزِّكَ؛ (19) صبح زود به سوی عزتت بشتاب.»

همچنین آن حضرت به یكی از اصحاب خود فرمودند: «یا عَبْدَ اللّهِ احْفَظْ عِزَّكَ؛ (20) ‌ای بنده خدا! عزت خود را حفظ كن!» آن مرد عرض كرد: فدای شما شوم! عزت من در چیست؟ آنگاه حضرت فرمود: «غُدُوُّكَ إِلَی سُوقِكَ وَإكْرَامُكَ نَفْسَكَ؛ (21) صبح زود به بازار [محل كار] رفتن و شخصیت خود را محترم شمردن.»

در روایت دیگری، امام باقرعلیه السلام چنین توصیه نمودند: «إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَاغْدُ فِیهَا فَإِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقَسِّمُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَإِنَّ اللّهَ تَعَالَی بَارَكَ لِهَذِهِ الْاُمَّةِ فِی بُكُورِهَا وَتَصَدَّقْ بِشَی ءٍ عِنْدَ الْبُكُورِ فَإِنَّ الْبَلاَءَ لاَ یتَخَطَّی الصَّدَقَةَ؛ (22) اگر نیاز [و كاری] دارید، برای انجام آن صبح زود اقدام كنید، چرا كه روزیها قبل از طلوع خورشید تقسیم می‌شود و خداوند بلند مرتبه برای امت مسلمان، بركت را در صبح زود قرار داده است. در این وقت صدقه دهید، كه بلا از صدقه عبور نمی‌كند.»

ج. تخصص گرایی

تخصص گرایی، مهارت ورزی در رشته‌ای خاص و پرهیز از تغییر مكرر شغل از عوامل مهم جلب روزی است.

چه بسیارند انسانهایی كه استعداد و علاقه خود را نمی‌شناسند و در تعیین شغل ثابتی برای خود دچار تزلزل هستند. اینان گرچه ممكن است از سرمایه عمر و مال بهره بگیرند و زحمات فراوانی را تحمل كنند، اما به دلیل عدم مهارت و تخصص در رشته‌ای خاص و استاد نشدن در آن رشته، همیشه نیروی كار درجه دوم و سوم محسوب می‌شوند و قادر به استفاده كامل از سرمایه به كار گرفته و بهره برداری مناسب از آن نیستند.

حضرت یوسف علیه السلام، هنگامی كه از پادشاه مصر می‌خواهد او را به منصب وزارت دارایی منصوب كند، دو ویژگی «حفیظٌ علیم» یا «تعهد و تخصص» را دلایل شایستگی خود برای احراز این پست معرفی می‌كند:

«َالَ اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛ (23) «[یوسف] گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین [مصر] قرار ده كه نگهدارنده و آگاهم.»

قرآن كریم در دستور العملی كلی، مسلمانان را از «رشته كردن پنبه‌های ریسیده» و هدر دادن زحمات گذشته برحذر می‌دارد. یكی از مصادیق بر باد دادن زحمات و اندوخته‌های پیشین، تغییر شغلهای بی منطق و غیرضروری و انتخاب شغلهای بی حساب و بدون تدبیر است.

«وَلَا تَكُونُواْ كَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَثًا»؛ (24) «همانند آن زن [سبك مغز] نباشید كه پشمهای تابیده خود را پس از استحكام وا می‌تابد.»

امام صادق علیه السلام نیز به صراحت، رضایتمندی خود را از «حرفه‌مندی» افراد در كسب روزی خود اعلام می‌دارند: «إِنِّی لَأُحِبُّ أَنْ أَرَی الرَّجُلَ مُتَحَرِّفاً فِی طَلَبِ الرِّزْقِ؛ (25) من دوست دارم مرد در طلب رزق، حرفه مند و ماهر باشد.»

علی علیه السلام نیز ضمن توصیه به كار و تجارت و بی نیاز شدن از كمك مادی مردم، بر دو ویژگی «تعهد و تخصص» یا «حرفه مندی و امین بودن» تأكید می‌ورزد: «تَعَرَّضُوا لِلتِّجَارَاتِ فَإِنَّ لَكُمْ فِیهَا غِنی عَمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ وَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یحِبُّ الْمُتَحَرِّفَ الْأَمِینَ الْمَغْبُونُ غَیرُ مَحْمُودٍ وَلَامَأْجُورٍ؛ (26) تجارت كنید كه تجارت كردن موجب بی نیازی از آن چیزی است كه در دست مردم است. خداوند حرفه مند امین را دوست دارد. فرد مغبون [كه در معاملات اقتصادی فریب می‌خورد] نه مورد ستایش است و نه در خور پاداش.»

همراه شدن ویژگی حرفه مندی (تخصص) در كنار امانتداری (تعهد) حاوی این نكته است كه در معاملات اقتصادی و بازار تجارت، صرفاً امین و متعهد بودن و اهل دزدی و خیانت نبودن كافی نیست. علاوه بر آن، برای موفقیت در فعالیتهای اقتصادی باید متخصص و ماهر بود. در غیر این صورت، هر لحظه امكان شكست اقتصادی و مغبون شدن وجود دارد.

بازار تجارت، محیطی پیچیده و تو در تو است كه هر كس از توان لازم برخوردار نباشد، فریب خواهد خورد و صرف سلامت روحی تاجر، موجب موفقیت اقتصادی او نخواهد شد.

فرد مغبون نه ستایش دنیوی مردم را در پی دارد و نه از اجر اخروی برخوردار است. در پی آمدن كلمه «مغبون»، بلافاصله بعد از ویژگی «متحرف امین» مفید همین نكته است.

د. مشاركت با روزی داران

همچنان كه با «مشورت» می‌توان از عقل و تجربه دیگران بهره گرفت، با «مشاركت» اقتصادی نیز می‌توان از سرمایه اندوخته دیگران سود جست و حركت اقتصادی خود را سرعت بخشید؛ از اینرو، در روایات ما مشاركت اقتصادی یكی از عوامل زمینه ساز جلب رزق و روزی معرفی شده است.

بنا به توصیه علی علیه السلام: «شَارِكُوا الَّذِی قَدْ أَقْبَلَ عَلَیهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَی وَأَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیهِ؛ (27) با كسی كه روزی به او روی آورده است شریك شوید كه برای غنی شدن مؤثّرتر و برای روی آوردن سود و منفعت، سزاوارتر است.»

ه. اشتغال به كارهای بزرگ

عزت و كرامت مؤمن، مقتضی آن است كه در همه امور زندگی از پرداختن به امور جزئی و كم اهمیت بپرهیزد و وقت و همت خود را صرف كارهای بزرگ و اساسی كند و پیگیری امور جزئی را به دیگران بسپارد.

مصداق این نكته حكیمانه و عزت مندانه در امور اقتصادی و معیشتی، آن است كه مؤمنان با كرامت، از خرید و فروش اشیای خرد، دوره گردی و دست فروشی بپرهیزند و سرمایه عمر و ثروت خود را در بخش تجارت كتاب ارزشمند فعالیتهای اقتصادی بزرگ و اساسی به كار گیرند.

«وسائل الشیعة» بابی تحت عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ مُبَاشَرَةِ كِبَارِ الْاُمُورِ كَشِرَاءِ الْعَقَارِ وَالرَّقِیقِ وَالْإِبِلِ وَالْإِسْتِنَابَةِ فِیمَا سِوَاهَا وَاخْتِیارِ مَعَالِی الْأُمُورِ وَتَرْكِ حَقِیرِهَا» گشوده شده است كه روایاتی چند را در این زمینه در خود جای داده است.

از جمله آنكه امام صادق علیه السلام در توصیه‌ای به یكی از یاران خود فرمود:

«لاَ تَكُونَنَّ دَوَّاراً فِی الْأَسْوَاقِ وَلاتَلِ دَقَائِقَ الْأَشْیاءِ بِنَفْسِكَ فَإِنَّهُ لاَ ینْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ذِی الْحَسَبِ وَالدِّینِ أَنْ یلِی شِرَاءَ دَقَائِقِ الاَْشْیاءِ بِنَفْسِهِ مَا خَلاَ ثَلاَثَةَ أَشْیاءَ... الْعَقَارَ وَالرَّقِیقَ وَالْإِبِلَ؛ (28) هرگز در بازارها پرسه مزن و [تهیه] اشیای كوچك را خودت پیگیری نكن؛ چرا كه برای مسلمانان دیندار و با شخصیت، شایسته نیست خودش اقدام به خرید اشیای جزئی كند مگر نسبت به سه چیز:... خرید ملك (زمین و خانه) ، اشیای ظریف و شتر.»

امام صادق علیه السلام در توصیه دیگری خطاب به كمیت اسدی فرمودند: «إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یحِبُّ مَعَالِی الْأُمُورِ وَیكْرَهُ سَفْسَافَهَا؛ (29) خداوند از هر چیزی نوع والا و عالی آن را دوست دارد و از نوع پست و كم اهمیت آن ناخرسند است.»

این حدیث شریف كه بیانگر قاعده‌ای كلی است، باید برای همیشه و در همه امور فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... نصب العین مؤمنان قرار گیرد، تا همّت بلند دارند و در هر كار و موضوعی به دنبال فتح قله‌ها باشند و نه پرسه زدن در دامنه ها.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) الفصول المهمة فی اصول الأئمة، شیخ حرّ عاملی، تحقیق محمد بن محمد حسین قائینی، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضاعلیه السلام، چاپ اوّل، 1418 ق، ج 1، ص 273، ح 8.

2) وسائل الشیعة، 30 جلدی، شیخ حرّ عاملی، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چاپ دوم، 1414 ق، ج 17، ص 25.

3) همان، ص 32: قَالَ رَسُولُ اللّهِ: مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَی كَلَّهُ عَلَی النَّاسِ.

4) همان، ص 28.

5) همان، ص 20.

6) همان، ص 67.

7) همان، ص 21.

8) همان، ص 21.

9) همان، ص 22.

10) همان، ص 41.

11) به عنوان نمونه ر. ك: وسائل الشیعة، ج 17، ص 19 به بعد.

12) وسائل الشیعة، ج 17، ص 12: «أَلتِّجَارَةُ تَزِیدُ فِی الْعَقْلِ.»

13) من لا یحضره الفقیه (4 جلدی) ، شیخ صدوق، تحقیق علی اكبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ج 3، ص 192: «تَرْكُ التِّجَارَةِ مَذْهَبَةٌ لِلْعَقْلِ.»

14) وسائل الشیعة، ج 17، ص 14.

15) ] . الكافی (8 جلدی) ، محمد بن یعقوب كلینی، تحقیق علی اكبر غفاری، بی جا، دار الكتب الاسلامیة، 1388 ق، ج 1، ص 371.

16) فرقان/ 47.

17) وسائل الشیعة، ج 17، ص 80.

18) همان، ص 22.

19) همان، ج 12، ص 3.

20) همان، ص 5.

21) همان، ص 5.

22) الامالی، شیخ مفید، تحقیق حسین استاد ولی و علی اكبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ص 54 و نیز ر. ك: وسائل الشیعة، ج 17، ص 78.

23) یوسف/ 55.

24) نحل/ 92.

25) وسائل الشیعة، ج 17، ص 78.

26) همان، ص 11.

27) نهج البلاغه، فیض الاسلام، با ترجمه ناصر مكارم شیرازی، حكمت 222.

28) وسائل الشیعة، ج 17، ص 73.

29) همان.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:12

عوامل افزایش روزى (2)

اشاره‏

در شماره قبل به عامل كار و تلاش به عنوان یكى از عوامل فردى افزایش روزى پرداختیم و ابعاد مختلف این عامل را در ارتباط با رزق و روزى مورد بحث قرار دادیم. در این مجال قصد داریم چند عامل دیگر را بررسى كنیم.

اخلاق خوب

یكى از عوامل بسیار مؤثر در جلب روزى و ازدیاد آن، بهره‏گیرى از اخلاق خوب در مواجهه با دیگران است. البته همه كسانى كه به كار تولید و تجارت و خرید و فروش مشغول‏اند، اذعان دارند كه برخورد خوب و مناسب با مشترى، رمز جذب مشتریان بیش‏تر، تولید بیش‏تر و در نهایت سودآورى بیش‏تر است. در این دیدگاه اقتصادى، هدف اساسى سود اقتصادى بیش‏تر است كه در این راه از ابزارهاى متفاوتى مانند كیفیت كالا، بسته‏بندى مناسب و جذّاب، سیستم حمل و نقل و توزیع مناسب، بازاریابى و... استفاده مى‏شود و یكى از این ابزارها، اخلاق خوب است.

در این دیدگاه، اخلاق خوب در برخورد با مشترى همانند بسته‏بندى جذّاب كالا است و همچنان كه كالا باید از ظاهر مناسبى برخوردار باشد، فروشنده كالا نیز باید داراى ظاهرى جذّاب باشد. هر چند ممكن است در دل و ذهن خود، كم‏ترین درجه احترام و اعتنا را به شخصیت خریدار نداشته و یا حتى از او متنفر باشد. حاصل آنكه در این نگاه، اخلاق و برخورد مناسب، ابزارى اقتصادى براى كسب سود بیش‏تر است.

این دیدگاه گرچه در ظاهر با آموزه‏هاى اسلامى مبنى بر توصیه به رعایت اخلاق خوب با مردم مطابقت دارد، اما در واقع و باطن، داراى تفاوتهاى اساسى با آموزه‏هاى اسلامى مى‏باشد. از جمله آنكه:

1. اخلاق اسلامى، صرفاً زیباسازى پوسته نیست؛ بلكه زیباسازى هسته است كه خود به خود به زیبایى پوسته نیز مى‏انجامد.

اخلاق اسلامى، دستور العملى براى پالایش و آرایش روح و روان آدمى است كه از پى آن، اعمال و رفتار انسان نیز پالایش و آرایش مى‏شود.

2. اخلاق اسلامى، صرفاً وسیله‏اى براى جلب سود اقتصادى نیست؛ بلكه خود هدفى مقدس است كه با نیل به این هدف متوسط، هدف نهایى انسان كه همان قرب الى اللّه است، دست یافتنى‏تر و نزدیك‏تر مى‏شود.

اخلاق خوب، ارزش خود را از ارزش اقتصاد و پول كسب نمى‏كند؛ بلكه خود به تنهایى و صرف نظر از هر گونه ارزش اقتصادى، ارزشمند است.

3. اخلاقى كه به عنوان یكى از عوامل جلب و ازدیاد روزى مطرح است، نه فقط در برخورد با مشتریان و عوامل اقتصادى است، بلكه صرف رعایت اخلاق اسلامى حتى با غیر مشتریان و با غیر دست اندركاران اقتصادى و حتى در برخورد با زن و فرزند، خویشاوندان، بستگان، همسایگان و... در كسب رزق و افزایش آن تأثیر گذار است.

بر این اساس مى‏توان حیطه‏هاى اخلاق خوب را كه در افزایش رزق و روزى مؤثر است، در موارد ذیل دسته‏بندى نمود:

الف. همدلى اهل خانه

خانواده‏اى كه در آن رحمت و رأفت حاكم باشد، زمینه بارش رحمت الهى را بر خود هموار مى‏كنند. یكى از مصداقهاى رحمت خداوند، توسعه رزق خانواده است. امام صادق‏علیه‏السلام در این زمینه فرموده‏اند: «أَیما أَهلِ بَیتٍ اُعْطُوا حَظَّهُمْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیهِمْ فِى الرِّزْقِ وَالرِّفْقُ فِى تَقْدِیرِ الْمَعِیشَةِ خَیرٌ مِنَ السَّعَةِ فِى الْمالِ وَالرِّفْقُ لا یعْجِزُ عَنْهُ شَى‏ءٌ وَالتَبْذِیرُ لا یبْقى‏ مَعَهُ شَى‏ءٌ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ رَفِیقٌ یحِبُّ الرِّفْقَ؛ (1) به هر خانواده‏اى كه سهم آنان از رفق [و همدلى‏] هدیه شده باشد [و با یكدیگر با مدارا و ملایمت رفتار كنند] ، خداوند حتماً رزق آنان را افزایش خواهد داد. در تقدیر معیشت [همدلى و] مدارا بهتر از ثروت زیاد است. با رفق [در زندگى‏] هیچ كمبودى وجود ندارد و با ولخرجى، هیچ چیزى باقى نمى‏ماند. خداوند عزیز و با جلال اهل رفق [و مدارا] است و رفق را دوست دارد.‌»

ب. خوش‏رفتارى با همسایه‏ها

تأثیر همدلى، ملایمت و خوش‏رفتارى در جلب و افزایش روزى، محدود به دیوارهاى خانه و اهل خانه نیست؛ بلكه خوش‏رفتارى با همسایه‏ها و اهل محل نیز عاملى مؤثّر براى افزایش روزى است. بنا به گواهى امام صادق‏علیه‏السلام: «حُسْنُ الْجَوارِ یزِیدُ فِى الرِّزقِ؛ (2) همسایگى نیكو [و خوش‏رفتارى با همسایه،] موجب افزایش روزى است.‌»

ج. ارتباط با خویشاوندان

ارتباط با بستگان و مشاركت در غم و شادى آنان و مطّلع شدن از احوال و روزگارشان، ثمرات و بركات مادّى و معنوى فراوانى در پى دارد كه از جمله بركات مادّى آن، افزایش رزق و روزى است. امام صادق‏علیه‏السلام مى‏فرمایند: «صِلَةُ الْاَرْحامِ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَتُمَسِّحُ الْكَفَّ وَتُطَیبُ النَفْسَ وَتَزِیدُ فِى الرِّزْقِ وِتُنْسِى‏ءُ فِى الْاَجَلِ؛ (3) ارتباط با خویشاوندان باعث نیكى اخلاق، مبارك شدن دست، پاكیزگى روح، افزایش رزق و تأخیر در مرگ آدمى مى‏شود.‌»

امام باقرعلیه‏السلام نیز بركات ارتباط با خویشان و بستگان را پاكیزه شدن اعمال، دفع بلا، ازدیاد ثروت، طول عمر، وسعت رزق و محبوبیت در بین خانواده معرفى كردند. ایشان مى‏فرمایند: «صِلَةُ الْاَرْحامِ تُزَكِّى الْاَعْمالَ وَتَدْفَعُ الْبَلْوى‏ وَتُنْمِى الْامْوالَ وَتُنْسِى‏ءُ لَهُ فِى عَمُرِهِ وَتُوَسِّعُ فِى رِزْقِهِ وَتُحَبِّبُ فِى أَهْلِ بَیتِهِ فَلْیتَّقِ اللَّهَ وَلْیصِلْ رَحِمَهُ؛ (4) صله رحم اعمال را پاكیزه مى‏گرداند، بلا را دفع مى‏كند، اموال را افزایش مى‏دهد، عمر انسان را طولانى مى‏كند، رزق او را توسعه مى‏بخشد، و [او را] در خانواده‏اش محبوب مى‏گرداند؛ پس انسان باید تقواى الهى پیشه كرده و صلح رحم كند.‌»

پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز فرموده‏اند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یمُدَّ اللَّهُ فِى عُمُرِهِ وَأَنْ یبْسُطُ لَهُ فِى رِزْقِهِ فَلْیصِلْ رَحِمَهُ؛ (5) هر كس دوست دارد كه خداوند عمر او را دراز و رزق او را زیاد كند، پس با خویشان و بستگان خود رابطه داشته باشد.‌»

هم آن حضرت صله رحم را موجب فقرزدایى از زندگى دانستند: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِى الْعُمْرِ وَ تَنْفِى الْفَقْرُ؛ (6) صله رحم موجب طول عمر و برطرف شدن فقر مى‏شود.‌»

د. خوش‏رفتارى با مردم‏

مهربانى و خوش‏رفتارى با خلق خدا، زمینه‏ساز مهربانى و لطف خداوند نسبت به انسان است. گام اوّل خوش‏رفتارى، آزار ندادن مردم است. از نظر امام صادق‏علیه‏السلام یكى از عوامل افزایش رزق و روزى همین نكته است: «كَفُّ الْاَذَى وَقِلَّةُ الصَّخَبِ یزِیدانِ فِى الرِّزقِ؛ (7) ترك آزار [مردم‏] و كم جار و جنجال كردن، روزى را افزایش مى‏دهد.‌»

در گام بعدى، خوش‏رفتارى را باید به جاى بدرفتارى و نیكى را به جاى بدى نهاد؛ یعنى نه تنها بدرفتارى نكند؛ بلكه سعى در خوش رفتارى و نیكى به دیگران نماید. بخشى از پاداش مادى نیكى به مردم، رفع فقر از زندگى و زیاد شدن رزق آدمى است. بنا به گفتار امام باقرعلیه‏السلام: «الْبِرُّ وَصَدَقَةُ السِّرِّ ینْفِیانِ الْفَقْرَ؛ (8) نیكى [به مردم‏] و صدقه پنهانى، فقر را از بین مى‏برند.‌»

رفق و مداراى با مردم نیز روزى را افزایش مى‏دهد. امام كاظم‏علیه‏السلام در نصیحتى به هشام بن حكم در مورد اثرات مادّى رفق و نیكى و خوش اخلاقى فرمودند: «عَلَیكَ بِالرِّفْقِ فَاِنَّ الرِّفْقَ یمْنٌ وَالْخُرْقَ شُوْمٌ اِنَّ الرِّفْق َ وَالْبِرَّ وَحُسْنَ الْخُلْقِ یعْمُرُ الدِّیارَ وَیزِیدُ فِى الرِّزْقِ؛ (9) بر تو باد كه [با دیگران‏] با رفق و ملایمت رفتار كنى؛ چرا كه رفق مبارك [و با بركت‏] و تندخویى شوم و ناپسند است. رفق، نیكى و خوش‏اخلاقى با دیگران، شهرها را آباد و رزقها را افزون مى‏كند.‌»

حاصل آنكه خوش‏رفتارى در بین خانواده، با همسایگان، بستگان و سایر مردم، علاوه بر اثرات معنوى و نزدیك شدن به قله‏هاى كمال، در زندگى مادّى نیز اثربخش است و یكى از آثار آن، افزایش درآمد و بهره‏ورى از آن و بهبود وضع معیشتى انسان است.

ازدواج

در فرهنگ رایج و متداول بین مردم، ازدواج موجب افزایش هزینه‏ها است. طبعاً باید وقتى ازدواج كرد كه بتوان از پس هزینه زیاد آن برآمد و این خود هنگامى ممكن است كه از درآمد فراوان و كافى برخوردار بود. در این منطق، باید درآمد داشت تا بتوان ازدواج كرد؛ اما در منطق دین، حقیقت جز این است. در ادبیات دینى ما، یكى از راههاى افزایش بركت و درآمد، ازدواج است و باید ازدواج كرد تا صاحب روزى شد. براى پول‏دار شدن باید ازدواج كرد، نه اینكه اوّل پولدار شد و سپس ازدواج كرد. ازدواج باعث ازدیاد رزق است و با افزایش رزق، از پس افزایش هزینه‏ها هم مى‏توان برآمد.

در این دیدگاه رازق دختر و پسر، چه در خانه پدرى آنها و چه در خانه خودشان یكى مى‏باشد و آن خداوند است. تنها چیزى كه قبل و بعد از ازدواج تفاوت پیدا كرده است، مكان زندگى آنها است؛ اما «رزق و رازق» آنها یكى است و بلكه رزق آنها بیش از گذشته آنها است. به عبارت دیگر، ضمانت رزق انسانها - كه بحث آن در بخش نخست مقاله گذشت - مشروط به خانه پدرى نیست؛ بلكه این وعده الهى هم در خانه پدرى و هم در خانه و زندگى جدید به قوّت خود باقى است.

در ادبیات دینى ما، نه تنها ترس از فقر و ندارى در اثر ازدواج، امرى ناپسند و خیالى است، بلكه بالاتر از آن، براى فرار از فقر و چاره‏جویى آن، باید ازدواج كرد تا از فقر در حالت مجرّدى رهایى جست.

در تأیید این ادّعا مى‏توان از روایتى بهره گرفت كه براساس آن، وقتى جوان مجرّدى از نیازمندى و ندارى خود در نزد پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله شكایت مى‏كند، آن حضرت او را به ازدواج كردن امر مى‏كنند. براى بار دوم و سوم نیز شكایت خود را مطرح مى‏كند و پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله باز هم راه چاره او را ازدواج معرفى مى‏كنند.

امام صادق‏علیه‏السلام پس از نقل این حادثه تأكید مى‏كنند: «الرِّزْقُ مَعَ النِّساءِ وَالْعِیالِ؛ (10) رزق انسان، با همسر و خانواده تأمین مى‏شود.‌»

پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله در توصیه‏اى همگانى خطاب به همه جوانان مى‏فرمایند: «اِتَّخِذُوا الْاَهْلَ فَاِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ؛ (11) خانواده تشكیل دهید تا رزق شما فراوان شود.‌» ایشان در جاى دیگرى فرموده‏اند: «إِلْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّكاحِ؛ (12) با ازدواج، رزق [خود] را طلب كنید.‌»

با مشاهده این روایات است كه فاصله زیاد بین فرهنگ دینى و فرهنگ عامى آشكار مى‏شود. بدون تردید، یكى از علل سخت شدن ازدواجها و افزایش سن ازدواج و به دنبال آن، گسترش نابسامانیهاى اخلاقى و اجتماعى، فساد و فحشا و فشارها و اضطرابهاى روحى - روانى، فاصله گرفتن از فرهنگ دینى و تردید در وعده‏هاى خداوند و نگرانى از وضعیت آینده است. مشكل اصلى بسیارى از افراد «بى‏پولى» نیست؛ بلكه «بى‏اعتقادى» است.

ناگفته نگذاریم كه تحقق وعده خداوند در روزى‏رسانى به انسانها و از جمله زوجهاى جوان، مشروط به تدبیر، تلاش، میانه‏روى و... است كه در جاى خود باید مورد بحث قرار گیرد.

دعا

عوامل مؤثّر در افزایش رزق انسان، منحصر در عوامل مادى و ظاهرى از قبیل كار و تلاش، تدبیر و آینده‏نگرى و... نیست؛ بلكه عوامل دیگرى در ازدیاد رزق انسان مؤثّر است كه از نوع عوامل معنوى و باطنى محسوب مى‏شوند. از جمله عوامل معنوى كه در تقدیر رزق مؤمنان اثرگذار است، دعا مى‏باشد.

گنجینه‏هاى نعمت در خزائن الهى نهفته است كه با كلید «راز و نیاز» مى‏توان آنها را گشود و به قدر «نیاز» از آن بهره گرفت. امام على‏علیه‏السلام چه خوش فرمود: «وَاسْتَعَنْتَهُ عَلَى اُمُورِكَ وَسَأَلْتَهُ مِنْ خَزائِنِ رَحْمَتِهِ ما لا یقْدِرُ عَلَى اِعْطائِهِ غَیرُهُ مِنْ زِیادَةِ الْاَعْمارِ وَصِحَّةِ الْاَبْدانِ وَسَعَةِ الْاَرْزاقِ ثُمَّ جَعَلَ فِى یدَیكَ مَفاتِیحَ خَزائِنِهِ بِما أَذِنَ لَكَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتى‏ شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعاءِ أَبْوابَ نِعْمَتِهِ وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِیتَ رَحْمَتِهِ؛ (13) از او (خدا) در كارهایت استعانت مى‏جویى و از خزائن رحمتش چیزهایى مى‏خواهى كه جز او كسى قادر به اعطاى آن نیست، مانند: عمرهاى بیش‏تر، سلامتى بدنها و وسعت روزیها. خداوند كلیدهاى خزائن‏اش را در دست تو قرار داده است؛ زیرا به تو اجازه داده كه از او درخواست كنى؛ بنابراین هر گاه خواستى مى‏توانى به وسیله دعا درهاى نعمت خدا را بگشایى و باران رحمت خدا را فرود آورى.‌»

دعا، اسلحه چندكاره مؤمنان است كه از آن در زمینه‏هاى نظامى، اقتصادى، سیاسى و... استفاده كرده، مشكلات خود را حل مى‏كنند. دعا در میدان كارزار، پشتوانه روحى رزمندگان و عامل غیبى پیروزى آنان و در میدان اقتصاد، موجب افزایش رزق آنها مى‏شود.

پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله پیوسته مؤمنان را بر بكارگیرى این سلاح تشویق مى‏نمودند: «الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ وَنُورُ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ؛ (14) دعا، اسلحه مؤمن و عمود [خیمه‏] دین و نور آسمانها و زمین است.‌» سپس فرمودند: «اَلاَ اَدُلُّكُمْ عَلَى سِلاَحٍ ینْجِیكُمْ مِنْ اَعْدَائِكُمْ وَ یدِرُّ اَرْزَاقَكُمْ؟؛ آیا شما را به سلاحى كه شما را بر دشمنانتان پیروز و رزقتان را جارى كند، راهنمایى كنم؟» یاران حضرت عرض كردند: آرى اى رسول خدا! آنگاه حضرت فرمود: «تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ فَإِنَّ سِلاحَ الْمُؤْمِنِ الدُعاءُ؛ (15) خدایتان را شبانه روز بخوانید؛ چرا كه دعا سلاح مؤمن است».

بهره‏بردارى معنوى از دعا، بالاتر از بهره‏مندى مادّى از آن است كه در مقایسه دو بهره مادّى و معنوى، سود مادّى بهانه‏اى براى به دست آوردن سود معنوى است.

خدایى كه ضامن رزق انسانها و نیز مهربان‏ترین كس براى آنان است، گاه كشتى معیشت آنان را در دریاى پرتلاطم زندگى به این سو و آن سو مى‏كشاند، تا كشتى‏نشستگان خداى كشتى را از یاد نبرند و از ترس غرق شدن، دایماً كشتى‏بان خود را صدا كنند. این همه بهانه‏اى است تا از میان این فریادهاى نیایشگرانه، مردم به سودى معنوى و به سرمایه‏اى بالاتر و والاتر دست یابند.

امام صادق‏علیه‏السلام حكمت روشن نبودن راه تأمین رزق مؤمنان را ایجاد زمینه‏اى براى زیاد دعا كردن آنان مى‏دانند: «إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ أرْزَاقَ الْمُؤمِنِینَ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَذَلِكَ أنَّ الْعَبْدَ إِذَا لَمْ یعْرِفْ وَجْهَ رِزْقِهِ كَثُرَ دُعَائُهُ؛ (16) خداوند عزّوجلّ، ارزاق مؤمنان را از راه‏هاى غیرقابل پیش‏بینى براى آنان قرار داده است تا با نشناختن راه تأمین رزق خود، زیاد دعا كنند.‌»

اما نكته مهم این است كه آیا این همه تأكید بر دعاى زیاد براى تأمین و افزایش رزق، به معناى جایگزینى دعا به جاى عوامل مادّى رزق از قبیل كار و تلاش است، یا معناى دیگرى دارد؟

از متون و منابع دینى چنین استنباط مى‏شود كه دعا جایگزین كار نیست؛ بلكه پشتوانه معنوى انسانها است تا با استفاده از ابزار دعا، از كار خود نتیجه بهترى بگیرند. در این مورد به سخن امام صادق‏علیه‏السلام اشاره مى‏كنیم كه مى‏فرمایند: «ثَلاثَةٌ یدْعُونَ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَلَسَ عَنْ طَلَبِ الرِّزْقِ ثُمَّ یقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى یقُولُ اللَّهُ تَعالى‏ اَلَمْ اَجْعَلْ لَكَ طَرِیقاً فِى الطَّلَبِ...؛ (17) دعاى سه گروه مستجاب نمى‏شود [كه از جمله آنها] دعاى فردى كه به دنبال طلب روزى نمى‏رود. و دعا مى‏كند: خدایا! روزى مرا برسان! و خداوند در جواب مى‏فرماید: آیا براى تو راهى براى طلب روزى قرار ندادم؟...‌»

حاصل آنكه از جمع بندى روایاتى كه مؤمنان را به دعا براى تأمین و افزایش رزق تشویق مى‏كند و روایاتى كه انسانها را از دعاى بدون تلاش برحذر مى‏دارد، به این نتیجه مى‏رسیم كه «نیایش و تلاش» در كنار هم معنا مى‏یابند، نه به جاى هم. تلاش بدون نیایش و نیایش بدون تلاش، هر دو ناقص و ابترند. نتیجه مطلوب هنگامى به دست مى‏آید كه این دو در كنار هم جاى گیرند.

چگونگى دعا

در مورد كیفیت و چگونگى دعا براى افزایش رزق، با مراجعه به روایات رسیده از امامان معصوم‏علیهم‏السلام، نكات ذیل حائز اهمیت است:

الف. فقط براى خود دعا نكنیم و سایر مؤمنان را نیز دعا كنیم. یكى از اثرات دعا براى مؤمنان در حال عدم حضور آنان، افزایش رزق دعا كننده و دفع شدن بلاها از او است. امام صادق‏علیه‏السلام مى‏فرمایند: «الدُّعَاءُ لِاَخِیكَ بِظَهْرِ الْغَیبِ یسُوقُ لِلدَّاعِى الرِّزْقَ وَیصْرِفُ عَنْهُ الْبَلاَءَ وَیقُولُ الْمَلَكُ لَكَ مِثْلُ ذَلِكَ؛ (18) دعاى غیابى شما براى برادر مؤمنت، موجب سرازیرى رزق و دفع بلا از دعا كننده مى‏شود و فرشته‏اى، مشابه همان دعا را براى شما مى‏گوید.‌»

ب. بهترین زمان براى دعا كردن، از هنگام سحر تا طلوع خورشید است؛ چرا كه بنا به فرموده امام باقرعلیه‏السلام: «إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤمِنِینَ كُلَّ دُعَاءٍ فَعَلَیكُمْ بِالدُّعَاءِ فِى السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِیهَا أبْوَابُ السَّمَاءِ وَتُقَسَّمُ فِیهَا الْاَرْزَاقُ وَتُقْضَى فِیهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ؛ (19) خداوند [شنیدن‏] هر دعایى را از بندگان مؤمن خویش دوست دارد؛ پس بر شما باد از هنگام سحر تا خورشید دعا كنید؛ چرا كه در این زمان است كه درهاى آسمان گشوده، ارزاق تقسیم و حاجتهاى بزرگ روا مى‏شود.‌»

ج. در روایات ما، ادعیه و نمازهاى متفاوتى براى افزایش رزق و روزى توصیه شده است. براى پرهیز از طولانى شدن این بخش، ادعیه و نمازهاى مذكور در مقالات بعدى بیان خواهد شد.

ادامه دارد... .

 

پی‌نوشـــــــــــت‌ها:

 

1) الكافى، ثقة الاسلام الكلینى، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش، ج 2، ص 119.

2) همان، ص 666.

3) همان، ص 151.

4) همان، ص 152.

5) همان، ص 156.

6) بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 74، ص 103.

7) التوحید، شیخ صدوق، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1398 ق، ص 46.

8) بحار الانوار، ج 74، ص 81.

9) شرح رسالة حقوق امام سجادعلیه‏السلام‏ص 464.

10) وسائل الشیعه، محمد بن الحسن الحر العاملى، مؤسسة آل البیت، ج 20، ص 44.

11) همان، ص 15.

12) مكارم الاخلاق، الحسن بن الفضل الطبرسى، دار الشریف الرضى، قم، 1412 ق، ص 196.

13) نهج البلاغه، نامه 31.

14) مكارم الاخلاق، ص 268.

15) همان.

16) وسائل الشیعة، ج 17، ص 51.

17) مستدرك الوسائل، المحدث النورى، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق، ج 13، ص 14.

18) مكارم الاخلاق، ص 276.

19) الكافى، ج 2، ص 478.

چهارشنبه, 20 آذر 1392 ساعت 15:12

عوامل افزایش روزى (3)

اشاره‏

در شماره‏هاى پیشین، برخى از عوامل افزایش روزى را بیان نمودیم. در این شماره، دیگر عوامل را مرور مى‏نماییم.

تدبیر

یكى از عوامل مؤثّر در تأمین رزق و روزى و افزایش آن، داشتن تدبیر، آینده نگرى و برنامه‏ریزى است. تدبیر در زندگى، گونه‏ها و چهره‏هاى متفاوتى دارد. مسائلى از قبیل انتخاب شغل، سن و زمان و مكان مناسب براى وارد شدن در عرصه كار و اشتغال از جمله آنهاست. اگر كسى بدون شناخت علاقه، استعداد و توانایى خود، در انتخاب شغل و مكان و زمان آن دچار اشتباه شد، به جاى مذمّت و سرزنش روزگار و بدبینى به این و آن، باید خود را سرزنش كند و در تدبیر و برنامه ریزى خود تجدید نظر نماید.

این همه مربوط به مرحله قبل از انتخاب شغل است؛ اما بعد از انتخاب شغل و كسب در آمد، مرحله جدیدى از تدبیر در زندگى آغاز مى‏شود. در این مرحله، مسائلى از قبیل نحوه هزینه و اولویت بندى در هزینه‏ها و... وجود دارد كه باید به گونه مناسبى تدبیر شود. بنا به فرموده امام على‏علیه‏السلام: «قِوامُ الْعَیشِ حُسْنُ التَّقْدیرِ وَ مِلاكُهُ حُسْنُ التَّدْبیرِ؛ (1) برپایى زندگى منوط به اندازه‏گیرى مناسب است و اندازه‏گیرى مناسب به تدبیر مناسب وابسته است.‌»

امام باقرعلیه‏السلام در حدیث شریفى، تمام كمالات انسانى را در سه نكته خلاصه كرده است كه یكى از آنها تدبیر در زندگى مى‏باشد: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ؛ (2) تمام كمالات در سه چیز نهفته است: فهم عمیق از دین، بردبارى در ناملایمات و برنامه‏ریزى در زندگى.‌»

میانه روى‏

در شمار عواملى كه در جلب رزق و روزى آدمى مؤثر است، به عوامل كار، تلاش، تدبیر و برنامه ریزى اشاره شد. عامل میانه روى نیز به عنوان عامل مكمّل كار و تلاش، انسان را به حركت در مى‏آورد و از كسالت و تنبلى خارج مى‏كند.

تدبیر و برنامه‏ریزى، انسان را به جاده مستقیمى كه به مقصد مورد نظر منتهى مى‏شود، رهنمون مى‏سازد و میانه روى و اعتدال، حركت او را تنظیم مى‏كند تا دچار كندى و تندى نابجا نشود. بخل و اسراف یا دست بستگى و دست و دل بازى، هر یك به گونه‏اى میانه روى در زندگى را تهدید مى‏كنند.

قرآن كریم در دستورى كلى و اساسى، همگان را به «مشى معتدل» در همه زمینه‏هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و... فرمان مى‏دهد (3) و در فرمان دیگرى افراط و تفریط را موجب سرزنش و حسرت مى‏داند: «وَ لا تَجْعَلْ یدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»؛ (4) «هرگز دستت را به گردنت زنجیر مكن [و ترك انفاق و بخشش مكن‏] و بیش از حد [نیز] دست خود را مگشاى كه مورد سرزنش قرار گیرى و از كار فرومانى.‌»

افراط و تفریط نه تنها در امور مباح، كارى غیر عاقلانه و غیر شرعى است، بلكه حتى در امور نیك و پسندیده نیز امرى غیرعقلانى و غیر شرعى محسوب مى‏شود. اسراف و تندروى جامه زشتى است كه قامت هر عمل پسندیده اى را ناپسند جلوه مى دهد.

اسراف فقط در امور باطل و ناروا نیست، بلكه حتى در امور حق وروا نیز مصداق دارد. به تعبیر امام سجادعلیه‏السلام: «إِنَّ الرَّجُلَ لَینْفِقُ مَالَهُ فِی حَقٍّ وَ إِنَّهُ لَمُسْرِفٌ؛ (5) چه بسا كسى در راه حق مال خود را انفاق كند، حال آنكه اسراف كار شمرده مى‏شود.‌»

بنابر گواهى امام صادق‏علیه‏السلام: «إِنَّ السَّرَفَ یورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ یورِثُ الْغِنَى؛ (6) اسراف موجب فقر و ندارى، و میانه روى موجب غنى و بى نیازى مى‏گردد.‌»

و بنا به ضمانت امام كاظم‏علیه‏السلام: «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یفْتَقِرَ؛ (7) براى كسى كه میانه روى كند، ضمانت مى‏كنم كه هرگز فقیر نشود.‌»

بالاتر از فقیر نشدن، برخوردارى از نعمتهاى فراوان الهى در اثر میانه‏روى و اعتدال است. به فرموده پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله: «مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ؛ (8) كسى كه در زندگى خود میانه‏روى پیشه كند، خداوند به او [روزى مى‏دهد،] و كسى كه تبذیر [و ریخت و پاش‏] كند، خداوند او را [از نعمات خود] محروم نماید.‌»

حاصل آنكه، یكى از عوامل جلب رزق و روزى، میانه روى و دورى از تندروى و كند روى یا پرهیز از اسراف و بخل است.

تقوا، توبه، استغفار

گناه و نافرمانى خداوند، علاوه بر تنبیه معنوى كه همان از دست دادن توفیق طاعت و شیرینى عبادت است، تنبیه مادّى خداوند را نیز در پى دارد تا هر چه زودتر انسان تبهكار به خود آید و به مسیر درست باز گردد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا یصْنَعُونَ»؛ (9) «خداوند [براى آنان كه كفران نعمت مى‏كنند] مثلى زده است: منطقه آبادى كه امن [و آرام‏] و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا مى‏رسید؛ اما نعمت خدا را ناسپاسى كردند و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى‏دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید.‌»

بر اساس اصل اولیه، خداوند منّان رحمت عام و فراگیر خود را شامل حال همه بندگان و آفریدگان خود مى‏كند و آنها را از پاكیزه‏ترین نعمتهایش برخوردار مى‏سازد؛ اما آنگاه كه از سر ناسپاسى و كفران نعمت، سر به طغیان و سركشى زنند، خداوند نیز نعمتهاى خود را از آنان باز مى‏دارد تا كمى به خود آیند و دست از عناد و لجاجت بردارند. علاوه بر آیه فوق، این آیه نیز شاهد همین ادعا است:

«كُلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیحِلَّ عَلَیكُمْ غَضَبی‏ وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبی‏ فَقَدْ هَوى‏»؛ (10) «از روزیهاى پاكیزه‏اى كه به شما داده‏ایم بخورید و در آن طغیان نكنید كه [در این صورت] غضب من بر شما وارد شود و هر كس كه غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏كند.‌»

در نقطه مقابل، آنان كه گناه نكنند و به جاى تابعیت شیطان، در زمره بندگان رحمان در آیند، بركات زمین و آسمان بر آنان خواهد بارید و آنها را غرقه رحمت الهى خواهد كرد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ»؛ (11) «و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏كردند، بركات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشودیم؛ ولى [آنها حق را] تكذیب كردند، ما هم آنان را به كیفر اعمالشان مجازات كردیم.‌»

همچنین اهل تقوى، از امدادهاى غیبى و مخزنهاى ویژه رحمت الهى برخوردارند. و از آنجا كه امور غیبى از توان محاسبه انسان خارج است، انسانهاى تقوا پیشه از ارزاق بى‏حساب و غیرقابل محاسبه برخوردار مى‏شوند: «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی‏ءٍ قَدْراً»؛ (12) «و هر كس تقواى الهى پیشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند و او را از جایى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد. و هر كس بر خدا توكل كند، خداوند امر او را كفایت مى‏كند. خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و او براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است.‌»

مطابق این آیه شریفه، انسان پرهیزكار در زندگى خود هیچ‏گاه با «بن بست» و یا «در بسته» مواجه نخواهد شد. خداوندى كه تمام علل و اسباب در دست اوست، در هر مشكل و بن‏بستى، براى او راه خروجى قرار خواهد داد، از جمله: در پیچ و خمهاى زندگى هیچ‏گاه با بن بست اقتصادى علاج ناپذیر مواجه نخواهد شد و از جایى كه گمان نمى‏برد، خداوند مشكل او را رفع و روزى او را خواهد رساند.

البته چنانچه انسان از یاد خدا غافل شده و مرتكب گناه گردید، سپس گناه یا گناهان خود را با طلب مغفرت و بازگشت به خداوند متعال تدارك و جبران كرد، علاوه بر آنكه سیئاتش به حسنات تبدیل مى‏شود، و روح و روانى پاك مى‏یابد، روزى او نیز افزایش پیدا مى‏كند. خداوند متعادل در قرآن كریم مى‏فرماید: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یؤْتِ كُلَّ ذى فَضْلٍ فَضْلَه»؛ (13) «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید! سپس به سوى او باز گردید تا شما را تا مدت معینى [از مواهب زندگى این جهان] به خوبى بهره مند سازد و به هر صاحب فضیلتى به مقدار فضیلتش ببخشد.‌»

و بنا به توصیه همه انبیاء الهى، از جمله حضرت هودعلیه‏السلام توبه و استغفار، موجب رحمت بى‏پایان و پیوسته و افزایش توان و نیروى انسان خواهد شد: «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیكُمْ مِدْراراً وَ یزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ»؛ (14) «و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنید، سپس به سوى او بازگردید تا [باران] آسمانى را پى در پى بر شما بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید و گنهكارانه روى [از حق] برنتابید.‌»

در روایات نیز یكى از عوامل روزى رسان، استغفار و بازگشت به دامان پرمهر الهى شمرده شده است. در روایتى از امام على‏علیه‏السلام، استغفار، موجب افزایش رزق دانسته شده است. حضرت على‏علیه‏السلام مى‏فرمایند: «الاِسْتِغْفَارُ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ؛ (15) استغفار، روزى را زیاد مى‏كند.‌»

ایشان در حدیث دیگرى به كمیل سفارش فرمودند كه اگر در رسیدن روزى تو كندى و آهستگى پیش آمد، آن را با استغفار چاره كن: «إِذَا أَبْطَأَتِ الْأَرْزَاقُ عَلَیكَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ یوَسِّعْ عَلَیك؛ (16) هنگامى كه رسیدن روزیت كند مى‏شود، از خداوند آمرزش بخواه تا روزیت را وسیع گرداند.‌»

در حدیث دیگرى، على‏علیه‏السلام چگونگى استغفار را به ما آموزش مى‏دهند: مردى از مشكلى كه براى او پیش آمده بود و از تنگناى مالى و فراوانى اهل و عیال خود در نزد حضرت على‏علیه‏السلام شكایت كرد. حضرت به او فرمود بر تو باد استغفار كردن؛ چرا كه خداوند مى‏فرماید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنّهُ كانَ غِفاراً»؛ «از خدا آمرزش طلبید كه او بسیار آمرزنده است.‌»

آن مرد بار دیگر خدمت حضرت رسید و گفت: یا امیرالمؤمنین! من فراوان استغفار كردم؛ اما راه چاره‏اى براى خود نمى‏بینم. حضرت پاسخ داد: «شاید آن چنان كه شایسته است استغفار نكردى.‌» گفت: راه آن را به من یاد دهید. فرمود كه نّیت خود را پاك كن، از پروردگارت اطاعت نما و بگو: «اللَّهُمَّ اِنِّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ قَوِىَ عَلَیهِ بَدَنِى بَعَافِیتِكَ صَلِّ عَلَى خِیرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ مُحَمَّدٍ النَّبِى وَآلِهِ الطَّیبِینَ وَالطَّاهِرِینَ وَفَرِّج عَنِّى؛ (17) خداوندا! نسبت به تمامى گناهانى كه آنها را با جسم سالمى كه تو به من ارزانى داشتى انجام دادم، از تو آمرزش مى‏طلبم. بر بهترین مخلوقت محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله و آل پاك و پاكیزه او درود فرست و براى من گشایشى قرار ده!»

آن مرد گفت: من چندین بار به همین صورت آمرزش خواستم، تا اینكه خداوند از من ناراحتى و تنگدستى را زدود و رزقم را فراوان ساخت و گرفتاریم را بر طرف كرد.‌»

ذكر خدا

بر اساس قاعده كلى «فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لی‏ وَ لا تَكْفُرُونِ»، (18) رابطه بین ذاكر و مذكور، رابطه‏اى متقابل است و انسان ذاكر، مذكور خداوند نیز واقع مى‏شود. بر این اساس، اگر انسانى با یاد خداوند و به یاد او زندگى كند، خداوند نیز به یاد او است و او را از رزق مادى و معنوى خود برخوردار مى‏كند.

ذكر خداوند به زبانهاى متفاوت و در زمانهاى گوناگونى قابل انجام است؛ اما در این میان، بعضى از اذكار و بعضى از زمانها اثر بیش‏ترى دارند. از بین زمانها، هنگام سحر و بین طلوع فجر تا طلوع خورشید، از مزیت و تأثیر بیش‏ترى در ازدیاد رزق و روزى انسان برخوردار است. بنا به فرموده پیامبر رحمت، حضرت محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله: «ذِكْرُ اللَّهِ ما بَینَ طُلُوعِ الْفَجْرِ اِلى‏ طُلُوعِ الشَمْسِ اَبْلَغُ فِى طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِى الْاَرْضِ؛ (19) ذكر خداوند در كسب روزى از هنگام طلوع فجر تا طلوع خورشید، از سفر تجارى مؤثرتر است.‌»

بر همین اساس است كه بنا به فرموده على علیه‏السلام، تعقیب نماز صبح و نماز عصر موجب افزایش رزق است. همچنان كه سى بار تسبیح در روز، هفتاد نوع بلا را كه كم‏ترین آنها فقر و ندارى است، از زندگى انسان دور مى‏كند. «وَ التَّعْقِیبُ بَعْدَ الْغَدَاةِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ یزِیدُ فِی الرِّزْق‏000 مَنْ سَبَّحَ اللَّهَ كُلَّ یوْمٍ ثَلَاثِینَ مَرَّةً دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنَ الْبَلَاءِ أَیسَرُهَا الْفَقْرُ؛ (20) تعقیب نماز صبح و عصر روزى را زیاد مى‏كند... هر كس هر روز سى بار خدا را تسبیح كند، خداوند هفتاد نوع بلا را كه سبك‏ترین آنها فقر است، از او دفع مى‏كند.‌»

براى همین منظور، خواندن سوره (ق) نیز توصیه شده است. «مَنْ قَرَأَ سُورَةُ ق وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیهِ فِى رِزْقِهِ؛ (21) كسى كه سوره «ق» را قرائت كند، خداوند روزیش را وسعت مى‏دهد.‌»

اذان گویى نیز یكى از مصادیق ذكر خدا است. هنگامى كه فردى در نزد امام صادق‏علیه‏السلام از فقر و ندارى خود شكایت كرد، آن حضرت توصیه فرمود: «أَذِّنْ كُلَّمَا سَمِعْتَ الْأَذَانَ كَمَا یؤَذِّنُ الْمُؤَذِّنُ؛ (22) با شنیدن اذان، جملات اذان، را همان طور كه مؤذّن مى‏گوید تكرار كن! [تا فقر از زندگى تو رخت بندد].‌»

توكّل بر خدا

كسى كه به مردم رو كند و از آنان رفع حاجت خود را طلب نماید، خود را به مخلوقى مانند خود محتاج ساخته و از خوان بى‏كران خالق دور كرده است؛ اما كسى كه به درگاه بى‏نیاز خالق عرض نیاز كند و تنها از او كمك بخواهد و در خواست خود را از مردم محتاج پنهان كند، خداوند كریم، درخواست او را كریمانه پاسخ خواهد داد: «مَنْ جَاعَ أَوِ احْتَاجَ فَكَتَمَهُ النَّاسَ وَ أَفْشَاهُ إِلَى اللَّهِ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یرْزُقَهُ رِزْقَ سَنَةٍ مِنَ الْحَلَالِ؛ (23) فرد گرسنه و نیازمندى كه گرسنگى و نیازمندى خود را از مردم پنهان كند و نزد خداوند افشا نماید، بر خداوند است كه رزق سال او را از مال حلال تأمین كند.‌»

همچنان كه خداوند از زبان بنده برگزیده خود حضرت محمد مصطفى‏صلى‏الله‏علیه‏وآله بیان فرمود كه: «یقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِی إِلَّا قَطَعْتُ بِهِ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ أَسْبَابَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَإِنْ سَأَلَنِی لَمْ أُعْطِهِ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أُجِبْهُ وَ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یعْتَصِمُ بِی دُونَ خَلْقِی إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ فَإِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ وَ إِنِ اسْتَغْفَرَنِی غَفَرْتُ لَه؛ (24) خداوند عزیز و جلیل مى‏فرماید: هیچ بنده‏اى نیست كه به كسى غیر من و به مخلوقى متوسل شود، مگر آنكه اسباب آسمانها و زمین را از او قطع خواهم كرد؛ پس اگر از من درخواست كند، به او عطا نخواهم كرد و اگر مرا بخواند، پاسخش نخواهم داد. و هیچ بنده‏اى نیست كه به من و نه به بندگان من تمسّك جوید، مگر آنكه آسمانها و زمین را ضمانت رزق او قرار خواهم داد؛ پس اگر مرا بخواند، پاسخش مى دهم و اگر از من بخواهد، به او خواهم بخشید و اگر از من طلب آمرزش كند، او را خواهم آمرزید.‌»

كسب معرفت‏

هدف از خلقت آدمیان، رسیدن بنى آدم به قله‏هاى رفیع معرفت و معنویت است و كسانى كه در این راه گام نهند، از الطاف ویژه حق تعالى بهره مند شده و از تسهیلات ویژه او برخوردار خواهند شد. طالب واقعى علم، براى آنكه از همّ و غمّ معاش در امان بماند و فكر و ذكر خود را مصروف دانش اندوزى كند، آفریدگار جهان، خود تأمین رزق و روزى او را تضمین نموده است. بنا به فرموده پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله: «اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ تَكَفَّلَ لِطَالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّةً عَمَّا ضَمِنَهْ لِغَیرِهِ؛ (25) خداوند متعال گذشته از ضمانتى كه براى رزق عموم مردم نموده است، به طور ویژه تأمین رزق طالبان علم را بر عهده گرفته است.‌»

شهید ثانى در توضیح معناى این حدیث شریف و با توجه به تجربه‏هاى شخصى خود مى‏نویسد: «غیر طالب علم براى به دست آوردن روزى خود، نیازمند سعى و تلاش است؛ اما دانشجو بدون آنكه مكلّف به سعى و تلاش براى تحصیل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوینده علم بودن، خداوند روزى او را خواهد رسانید، البته به شرط نیت صحیح و اراده خالص او. در همین رابطه براى خود من حوادث و نكته‏هاى دقیقى از ابتداى تحصیل تا كنون از لطف خداوند و كمكهاى زیباى او رخ داده است كه در صورت جمع آورى آنها، [حجم عظیمى را تشكیل خواهد داد] كه تنها خداوند از آن آگاه است.... خلاصه آنكه شنیدن كى بود مانند دیدن.‌» (26)

در روایت دیگرى نیز آمده است: «مَنْ تَفَقَّهَ فِى دینِ اللَّهِ كَفَاهُ اللَّهُ مَا أهَمَّهُ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبْ؛ (27) كسى كه در دین خدا تفقّه [و تفحّص‏] كند، خداوند نیازهاى او را برآورده و رزق او را از جایى كه گمان نمى‏برد، خواهد رسانید.‌»

همچنان كه در توضیح شهید ثانى آمده است، تعهّد خداوند بر رساندن روزى طالبان دانش و معرفت، مشروط بر نیت خالص آنها در طلب علم و دانش است؛ اما كسانى كه به انگیزه‏هاى غیرخالصى همچون شهرت طلبى، به دست آوردن موقعیت اجتماعى و انباشت پول و ثروت تحصیل علم كنند، با استفاده ابزارى از قداست علم و دانش، به دنبال رسیدن به مقاصد پست دنیوى خود مى‏باشند، نه به دنبال دین شناسى، هستى شناسى و بالاخره خداشناسى. به عبارت دیگر، رزق طالبان علم ضمانت شده است، نه رزق طالبان ثروت و ریاست.

وضو داشتن‏

وضو داشتن، علاوه بر برخوردارى از نورانیت باطنى و بهداشت ظاهرى، در افزایش رزق انسان و رسیدن او به مقاصد مورد نظر خود نیز مؤثّر است. بنا به نصیحت امام صادق‏علیه‏السلام: «مَنْ ذَهَبَ فِی حَاجَةٍ عَلَى غَیرِ وُضُوءٍ فَلَمْ تُقْضَ حَاجَتُهُ فَلَا یلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ؛ (28) كسى كه براى انجام كارى بدون وضو حركت كند و به مقصود خود نرسد، پس كسى جز خود را سرزنش نكند.‌»

همچنان كه گرفتن وضو قبل و بعد از غذا خوردن، در افزایش رزق آدمى مؤثّر است. امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ ینْفِی الْفَقْرَ وَ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ؛ (29) وضو گرفتن پیش و پس از غذا، فقر را از بین مى‏برد و رزق را افزایش مى‏دهد.‌»

پذیرایى از دیگران‏

جهان چون كوهى است كه هر صدایى را به گوینده آن باز مى‏گوید و چون آینه‏اى كه تصویر بینندگان را به آنان باز مى‏شناساند. بر همین قیاس، رحم و مهربانى نسبت به دیگران، موجب فرود آمدن رحمت بر انسان و نامهربانى با آدمیان، موجب نامهربانى آنان با انسان مى‏شود.

یكى از عوامل ازدیاد رزق و روزى، پذیرایى از دیگران است. این عامل، چنان شتابان بر رزق انسان مؤثّر است كه به حركت سریع كارد در چربى كوهان شتر تشبیه شده است. پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏فرماید: «الرِّزْقُ أَسْرَعُ إِلَى مَنْ یطْعِمُ الطَّعَامَ مِنَ السِّكِّینِ فِی السَّنَامِ؛ (30) سرعت رسیدن رزق به كسى كه به دیگران غذا مى‏دهد، از سرعت حركت كارد در كوهان شتر بیش‏تر است.‌»

هم آن عزیز، «مهماندارى» را هدیه اى الهى دانستند كه موجب افزایش رزق اهل خانه مى‏گردد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیراً أَهْدَى إِلَیهِمْ هَدِیةً؛ (31) هنگامى كه خداوند خیر و خوبى گروهى را بخواهد، به آنان هدیه‏اى مى‏دهد.‌»

گفتند: آن هدیه چیست؟ فرمود: «الضَّیفُ ینْزِلُ بِرِزْقِهِ وَ یرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهْلِ الْبَیتِ؛ (32) مهمان؛ چرا كه [مهمان‏] رزق خود را [به خانه صاحب خانه‏] مى‏آورد و گناهان اهل خانه را مى‏برد.‌»

انفاق مال‏

بر همین قیاس، انفاقهاى واجب و مستحب مال و ثروت، زمینه جلب رزق الهى را فراهم مى‏آورد. دخت گرامى پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله در رابطه با علت تشریع زكات فرمود: «فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَیكُمْ... الزَّكَاةَ تَزْییداً فِى الرِّزْقِ؛ (33) خداوند بر شما واجب كرد... زكات را براى افزایش رزقتان.‌»

«صدقه» نیز به عنوان یكى از انفاقهاى مستحب، در افزایش رزق انسان مؤثّر است. در ادبیات دینى ما، صدقه و بذل و بخشش مال به فقرا، نه تنها ثروت انسان را كاهش نمى‏دهد و انسان را دچار فقر نمى‏كند، بلكه ثروت را افزایش مى‏دهد و داروى فقر انسان معرفى شده است. مطابق توصیه امام على‏علیه‏السلام: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ؛ (34) نزول رزق خود را با صدقه دادن بخواهید.‌»

ایشان در جاى دیگرى مى‏فرمایند: «دَاوُوا الْفَقْرَ بِالصَّدَقَةِ وَ الْبَذْلِ؛ (35) فقر [خود و دیگران‏] را با صدقه و بخشش [مالتان‏] چاره نمایید.‌»

البته صدقه و بخشش پنهانى، از اخلاص و تأثیر گذارى بیش‏ترى برخوردار است. از همین رو امام باقرعلیه‏السلام فرمود: «الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ السِرُّ ینْفِیانِ الْفَقْر؛ (36) نیكى و صدقه پنهانى، فقر را از میان برمى‏دارند.‌»

انجام حج و عمره‏

تشرّف به خانه خدا و انجام اعمال حج و عمره، بركاتى دارد كه از جمله آنها وسعت روزى و تأمین هزینه‏هاى زندگى خود و خانواده حاجى و معتمر است: «حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُكُمْ وَ تَتَّسِعَ أَرْزَاقُكُمْ وَ یصْلَحُ اَیمانُكُمْ وَ تُكْفَوْنَ مَئُونَاتِ عِیالِكُمْ؛ (37) حج گزارید و عمره انجام دهید كه در این صورت، بدنهایتان سالم، روزیتان وسیع، ایمانتان اصلاح و هزینه زندگى نان خورهایتان تأمین خواهد شد.‌»

امانتدارى

از جمله عوامل مؤثّر بر افزایش رزق و روزى، امانتدارى و پرهیز از خیانت در امانت است. بنا به فرموده پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله: «الْأَمَانَةُ تَجْلِبُ الرِّزْقَ وَ الْخِیانَةُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ؛ (38)  [باز گرداندن] امانت، موجب جلب رزق و خیانت [در امانت] موجب فقر مى‏شود.‌»

افزایش روزى یا علامت خطر

باید به این نكته توجه كرد كه افزایش رزق و روزى، همیشه علامت تقرّب به خدا یا به كارگیرى راهها و دستورات در این خصوص نیست و نمى‏توان با وجود آن، خوشحال و خرسند بود؛ بلكه گاهى فراوانى روزى، یك نوع هشدار و علامت خطر است.

بندگانى به دلیل بزه‏كارى و بدرفتاریشان، مستحق عقوبت و مجازات هستند؛ اما برخى از اعمال درست و شایسته آنان، مانع مجازاتشان مى‏شود. خداوند عادل و حكیم براى آنكه اعمال شایسته آنها را بدون پاداش نگذارد و جزاى در خورى به آنان دهد، به گونه‏اى رفتار شایسته‏شان را پاسخ مى‏دهد. این پاداش گاهى در افزایش رزق و روزى آنان جلوه‏گر مى‏شود. امام محمد باقر در این رابطه فرمودند: «وَ إِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یهِینَ عَبْداً وَ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةٌ صَحَّحَ بَدَنَهُ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِكَ وَسَّعَ عَلَیهِ فِی رِزْقِهِ فَإِنْ هُوَ لَمْ یفْعَلْ ذَلِكَ بِهِ هَوَّنَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیكَافِیهُ بِتِلْكَ الْحَسَنَةِ؛ (39) هنگامى كه خداوند بخواهد بنده‏اى را خوار كند، اما عمل حسنه‏اى داشته باشد، در مقابل این حسنه به او تندرستى دهد. اگر چنین نكند، روزى او را افزایش دهد و اگر چنین نكند، مرگ او را آسان گرداند تا پاداش حسنه او را داده باشد.‌»

 

پی‌نوشــــــــت‌ها:

 

1) غرر الحكم و دررالكلم، عبدالواحد تمیمى آمدى، محمدعلى انصارى قمى، چ هشتم، بى نا، تهران، بى تا، ص‏354، ح 8084.

2) الكافى، محمد بن یعقوب كلینى، تحقیق على‏اكبر غفارى، چاپ سوم، دار الكتب الاسلامیة، بى‏جا، 1388 ه. ق، ج 1،ص 33.

3) وَاقْصِدْ فى‏ مَشْیكَ»؛ لقمان/19.

4) اسراء/29.

5) وسائل‏الشیعة، ج 17، ص 65.

6) همان، ص 64.

7) همان.

8) الكافى، ج 2، ص 122.

9) نحل/112.

10) طه/ 81.

11) اعراف/96.

12) طلاق/3.

13) هود/ 3.

14) هود/52.

15) بحار الأنوار، محمدباقر مجلسى، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403ه. ق، ج 90، ص 277.

16) همان، ج 74، ص 271.

17) كنز العمال، متقى هندى، تحقیق شیخ بكرى حیانى، شیخ صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بیروت، بى‏تا، ح 3966.

18) بقره/152. «مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و براى من شكرگذارى كنید و به من كفر نورزید.‌»

19) الامامة والتبصره، ابن بابویه قمى، تحقیق و نشر مدرسه الامام المهدى‏علیه‏السلام، قم، بى تا، ص‏37.

20) معارج الیقین فى اصول الدین، محمد بن محمد سبزوارى، تحقیق علاء آل جعفر، چاپ اول، مؤسسة آل البیت، بى‏جا، 1413 ق، ص 343.

21) اعلام الدین فى صفات المؤمنین، حسن بن ابى حسن الدیلمى، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت، ص 377.

22) بحارالأنوار، ج 92، ص 295.

23) معارج الیقین فى اصول الدین، ص 302.

24) اعلام الدین فى صفات المؤمنین، ص 213.

25) منیة المرید فى ادب المفید و المستفید، شهید ثانى، تحقیق رضا مختارى، چاپ اول، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1368، ص‏160.

26) همان.

27) احیاء علوم الدین، محمد ابن محمد غزالى، ترجمه مؤید الدین محمد خوارزمى، نشر علمى و فرهنگى، تهران، 1384، ج‏1، ص‏6.

28) وسائل الشیعه، ج 17، ص‏79.

29) مكارم الاخلاق، طبرسى، چاپ ششم، منشورات الشریف الرضى، بى جا، 1392 ه. ق، ص 140.

30) الكافى، ج‏4، ص‏51.

31) معارج الیقین فى اصول الدین، ص 378.

32) همان.

33) دلائل الامامة، محمد ابن جریر طبرى، ص‏13.

34) نهج البلاغه، حكمت 137.

35) غرر الحكم، ح 5156.

36) بحار الانوار، ج‏74، ص‏81.

37) میزان الحكمه، (4 جلدى)، محمد محمدى رى شهرى، تحقیق و نشر دار الحدیث، چاپ اول، قم، بى تا، ج 1، ص‏534.

38) وسائل الشیعه، ج‏19، ص‏76 و نیز ر. ك: بحارالانوار، ج‏78، ص‏60 و ج 75، ص‏114.

39) الكافى، ج‏2، ص‏444.