جوانی از فلسطین

من ازخاك فلسطینم

نبرد آتشین، دینم

ستیز و رزم، آیینم

من از «غزه‏»،

من از «حیفا»،

من از «قدس‏»م،

ز «رام الله‏» خونینم،

ز «نابلس‏»، «نهراردن‏»

«اورشلیم‏» و «الخلیل‏» و «دیریاسین‏»م

نهالى ریشه در خونم

جوانى از غرور و شور، سرشارم،

جوانى از دیار آتش و خونم

دیارى شعله خیز و قهرمان‏پرور

دیارى كودكانش، دخترانش، پاره‏اخگر

دیارى سنگ سنگش رسته و روییده‏اندر خون

دیارى برگ برگ‏باغ‏هاى نخل و زیتونش

كتاب انتقام و كین.

جوانى از فلسطینم

امین دین پیكارم

خروش خشم دیرینم

درون سینه‏ام آتشفشان كینه و خشم است

به هنگام نیایش در دل محرابى از سنگر

نمازم را به شب، آهسته مى‏خوانم

نمازى سرخ!

نمازى ركعتش كوتاه، وردش خون

اذانم بانك شلیكم

كه از گلدسته سنگر

سكوت خسته شب را به آتش مى‏زند برهم

نمازم جنگ و تكبیرم صداى تیر

ركوعم، انحناى قامتم در پشت‏سنگرها

سجودم سینه خیز سینه كوه است

سلام آخرم دراین نماز خون

تن سوراخ سوراخ و كثیف چند صهیونیست

جوانى از فلسطینم

به مادرهاى بى‏فرزند

به قلب‏قهرمان‏هاى اسیر بند

به ایمان مى خورم سوگند

كه بهر انتقام خون یاران شهیدم

لحظه‏اى از پاى ننشینم

كجا من مى‏توانم قتل عام «دیریاسین‏» را ز خاطر دور بنمایم؟

و صدها قتل عام وغارت و تاراج

در «صبرا»، «شتیلا»، «غزه‏»، «رام الله‏»،

چه سان گردد فراموشم؟

كنون،

خون فلسطین، شور ایمان، روح قرآن

در رگم جارى است

من از این خاك خونین،

بوته‏هاى كینه مى‏چینم

دلیرى از دیار صبر و ایمانم

جوانى از فلسطینم.

523 دفعه
(0 رای‌ها)