آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

Super User

Super User

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:18

حاج شیخ عباس قمی حدیث نجابت (2)

عقیده عجیب به معاد

حضرت آیةاللّه العظمی بهجت (از مراجع عالی قدر تقلید) فرمودند:

«من با حاج شیخ عباس مصاحبت زیادی داشتم و از ایشان قضایایی دارم. یكی از آنها، این است كه وقتی در نجف اشرف به ایشان عرض كردم كسی شرح اصول كافی ملا صالح مازندرانی دارد و می‌خواهد بفروشد، می‌خواهید برای شما ابتیاع كنم؟ فرمودند: بلی. رفتم و كتاب را از كتابفروشی كه نزد او برای فروش گذاشته بود، به صد و پنجاه فلس خریدم و برای ایشان آوردم. حاج شیخ خیلی خوشحال بود. هم از مطالب و هم از خط آن [خوشش آمد] . خیلی هم از من تشكر كرد؛ ولی به من فرمود: ببین نكند صاحبش در معامله مغبون و از فروش آن پشیمان شده باشد و بخواهد پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد.

رفتم پیش كتابفروشی و سؤال كردم و او گفت: صاحبش فروخت و رفت. به همان قیمت هم راضی بود. چون قیمت كتاب همان بود.

خلاصه، حاج شیخ این طور دقت داشت كه نكند طرف مغبون شده باشد و بخواهد كتاب را پس بگیرد یا پول بیشتری بخواهد. اگر چنین است، پول بیشتری به او می‌دهیم كه نكند فردای قیامت گرفتار باشیم. حتی وقتی به ایران رفته بودند، باز برای من پیغام دادند كه اگر صاحب كتاب پیدا شد و دیدید مغبون و پشیمان است، به من خبر دهید!‌» حضرت آیة اللّه بهجت - دامت بركاته - آن گاه با یك حالی فرمودند: «لا اله الا اللّه، سابقاً چه افرادی بودند!‌» (1)

محدث و سادات

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی نقل می‌كند: «زمانی كه كتاب مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامراء آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای كرباس و عمامه كوچك نشسته و مشغول ذكر است. شیخ از من پرسید: این كتاب از كیست؟ گفتم: از محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس است و شروع به تعریف وی كردم.

شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می‌كنی! من ناراحت شدم و گفتم: آقا! برخیز و برو!

كسی كه پهلوی من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن مرحوم روبوسی كردم و عذر خواستم و خم شدم كه دست ایشان را ببوسم، ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.» (2)

و «حتی چند ساعت قبل از وفات او برایش آب سیب گرفتند و آوردند. دختركی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث قمی فرمود: اول بدهید این دختربچه علویه از آن بنوشد، بعد به من بدهید! دخترك نوشید و سپس باقی مانده را به قصد استشفاء سر كشید.‌» (3)

احترام فوق العاده به همسر و خانواده

گویند: در پشت مردان بزرگ و نامدار، زنان قوی، كار آمد و موفق و البته گمنام وجود دارند كه صبر و تحمل و بردباری آنان در برابر مشكلات و تنگناهای زندگی موجب رشد و ترقی و تكامل همسران خود در عرصه‌های مختلف می‌گردد. به راستی اگر همراهی و تشویق و صبر و تحمل آنان نبود، این همه موفقیت نصیب مردان بزرگ و نامدار نمی‌شد.

حاج شیخ عباس قمی از این نعمت و موهبت الهی، یعنی داشتن همسر صبور و مهربان برخوردار بود. همسر گران قدرش، دختر مرحوم آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی قمی بوده است.

شخصیت دینی آن بانو در زندگی با محدّث قمی نقش اساسی داشت. به گفته میرزا علی محدث زاده «عمده توفیقات پدر ما از وجود این زن بساز، یعنی مادر ما بود.» وی در توضیح می‌گوید كه والدمان با خانواده در رمضان سال 1354 قمری وارد نجف اشرف گردید و در محلّه «جُدَیده‌» منزلی را اجاره كرد. این منزل بسیار كوچك و محقر دارای دو اتاق بود: یكی پایین و دیگری در بالا. اتاق بالا را محدث قمی محل كار خود قرار می‌دهد و اتاق پایین محل سُكنای خانواده‌اش می‌گردد. فرش اتاق بالا زیلویی بوده كه از سوریه به 400 فلس عراقی خریده بود به پول اندك و زیلو هم نازك و بی ارزش بوده؛ به طوری كه وقتی می‌شستند، جمع می‌شده است.

فرش اتاق پایین هم كه محل سُكنای همسر و فرزندانشان بوده است، دو گلیمی بوده كه دو سوم اتاق را فرش می‌كرده است. وضع آن خانه تا آخر به همین گونه بود و چیزی بر فرش اتاق اضافه نشد. خانواده آیة اللّه قمی وقتی از كربلا به نجف اشرف می‌آمدند، به همین اتاق وارد می‌شدند و خود آیة اللّه قمی هم در سفر به نجف اشرف گاهی به آنجا می‌آمده و در همین اتاق پذیرایی می‌شده است. آن گاه مرحوم محدث زاده می‌گوید: «مادر ما در تمام عمرش با این وضع با پدرمان به سر برد و حرفی و اعتراضی نداشت كه مثلاً این چه زندگی است؟‌»

از دختر بزرگ حاج شیخ عباس نقل می‌كنند كه گفته بود: مادرم می‌گفت: «خدایا! من با این زندگی می‌سازم. دیگران سرداب سن دارند (در نجف اشرف بعضی خانه‌ها و مدارس سردابهای دارای سه طبقه داشت: طبقه اول و دوم نیم سن، و طبقه سوم را كه بسیار خنك بود، «سن‌» می‌گفتند.) و با وضعی بهتر از ما زندگی می‌كنند. من می‌سازم و تو در آخرت عوض این را بده!‌» و از وضعی كه داشت هیچ وقت گله مند نبود.

این در حالی بود كه حاج شیخ عباس قمی با توجه به موقعیت والایی كه در نزد مراجع تقلید و تجّار متدین داشت، می‌توانست به راحتی وسائل رفاهی و تجملاتی زندگی را مهیا سازد؛ ولی زهد و بی علاقه بودن نسبت به دنیا و مظاهر فریبنده آن مانع بود.

روزی دو بانوی محترم كه ساكن بمبئی بودند، حضور آن مرحوم می‌رسند و اظهار تمایل می‌كنند كه هر ماه مبلغ 75 روپیه به ایشان تقدیم كنند و ایشان از پذیرفتن آن خودداری كرده و در مقابل اعتراض یكی از فرزندان خود گفته بودند: ساكت باش! من همین مقداری را هم كه الآن خرج می‌كنم، نمی‌دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان - سلام اللّه علیه - را بدهم. در جواب این مقدار هم معطل هستم، چگونه بارم را سنگین‌تر كنم؟ (4)

مبارزْ با هوای نفسانی

دانشمند فقید استاد محمود شهابی می‌نویسد: «چند سالی كه در مشهد بودم و با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیك با مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزگاری و خلوص ایشان آشنا شدم، در یكی از ماههای رمضان با چند تن از رفقا از ایشان خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منت نهند. با اصرار و ابرام، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یكی از شبستانهای آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می‌شد. هنوز به ده روز نرسیده بود كه اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. یك روز پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزدیك ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی‌توانم نماز عصر بخوانم.‌» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترك نماز جماعت، گفتند: حقیقت این است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صدای اقتداكنندگان كه پشت سر من می‌گویند: یا اللّه! اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ از محلی بسیار دور به گوش می‌رسد. این امر كه مرا به زیادتی جمعیت متوجه كرد، در من شادی و فرحی تولید كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیت این اندازه زیاد است. بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.‌» (5)

احیای مساجد متروكه

یكی از عادات این مرد شریف این بود كه اغلب اوقات فریضه خویش را در مساجد متروكه به جا می‌آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم، روز به روز بر كثرت جمعیت افزوده می‌شد تا حدی كه آن مسجد مورد علاقه مردم و به دست عده‌ای ثروتمند تعمیر می‌گردید. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر به نماز در آن مسجد حاضر نمی‌شد و مسجد دیگر را انتخاب می‌كرد و خود بدون اطلاع دیگران چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می‌دا د. پس از چند روز مردم مطلع می‌شدند و از راههای بسیار دور برای درك نماز با ایشان به آن مسجد می‌شتافتند و به این سبب، مساجد مخروبه معمور می‌شد.

آثار شیخ عباس قمی رحمه الله

محدث قمی علاقه شدیدی به مطالعه و تألیف داشت و از فرصتها حداكثر استفاده را می‌كرد. خوب، سریع و با خط زیبا و نستعلیق می‌نوشت تا آنجا كه در اثر نوشتن دو طرف انگشتانش كه قلم به دست می‌گرفت، برآمدگی داشت. این مجاهد خستگی ناپذیر وقتی با دوستانش به مسافرت می‌رفت، بعد از صرف غذا، قلم و كاغذ و كتاب بر می‌داشت و در گوشه خلوتی مشغول می‌شد. وقتی رفقایش می‌گفتند: حاج شیخ! صبر كن قدری استراحت كنیم. می‌گفت: شما می‌روید، ولی اینها می‌ماند.

تألیفات حاج شیخ عباس قمی در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی همانند: حدیث، درایه، اخبار، رجال، تراجم، تاریخ، انساب، لغت، ادعیه، اخلاق و آداب زندگی، تلخیص كتب قدما، فقه و احكام دین، شعر و ادب و مقاتل و حروف و... در دو بخش عربی و فارسی است كه بیش از 80 جلد آن به چاپ رسیده است و برخی از آنها هنوز به طبع آراسته نشده است.

فرزند ارشد آن بزرگوار در چاپ و تصحیح و مقابله برخی از آثار والدش نقش به سزایی داشته اند و به اسامی مجموع تألیفات معظم له توسط فاضل معاصر و مورخ شهیر مرحوم استاد علی دوانی اشاره شده است كه به نام چند اثر ارزشمند وی در اینجا بسنده می‌كنیم:

منتهی الآمال، تتمة المنتهی، فوائد الرضویة، هدیة الزائرین، وقایع الایام، منازل الآخرة، سبیل الرشاد، تحفة الاحباب، الكنی و الالقاب، سفینة البحار، نفس المهموم، بیت الاحزان، كحل البصر، رحیق مختوم، نزهة النواظر و مفاتیح الجنان. (6)

مفاتیح الجنان

امروز میلیونها زن و مرد با ایمان كتاب شریف «مفاتیح الجنان‌» را می‌شناسند. این اثر جاویدان، زینت بخش هر محفل و مجلس مذهبی و روحانی است. در هر فرصتی، انسانهای خداجو مفاتیح به دست، دست تضرع به درگاه حضرت حق برمی دارند و با دعاها، مناجاتها، تعقیبات و زیارتهای مفاتیح با معبود خویش به راز و نیاز می‌پردازند. راستی این چه عزت و عظمتی است كه «مفاتیح‌» در كنار «قرآن‌» و «صحیفه‌» قرار می‌گیرد! و این چه سری است كه معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله از تبعید گاه تركیه به فرزندش می‌نویسند.».. كتاب مفاتیح، صحیفه سجادیه و... هم بفرستید!‌»

و همین امام خمینی رحمه الله در جواب كسانی كه می‌گفتند:

«اسلام فردا، دیگر اسلام مفاتیح نیست؛ اسلام قرآن است و ما نیاز به دعا و مفاتیح نداریم.» می‌فرمود: «همین مفاتیح الجنان، همین كتابهای ادعیه هستند، اینها كمك انسان است در اینكه انسان را آدم كند.» و در جای دیگر می‌فرماید: «آنهایی كه ادعیه را می‌خواهند كنار بگذارند و به اسم اینكه ما قرآن می‌خوانیم نه دعا، آنها قرآن را هم نمی‌توانند به صحنه بیاورند.‌» (7)

هیچ كتابی بعد از قرآن كریم به اندازه مفاتیح چاپ نشده است و حتی در زمان رضا خان با آن وضع عجیب كه حكمفرما بود؛ از كشف حجاب، تعطیلی روضه سید الشهداءعلیه السلام و... در چنان اوضاعی هم مفاتیح مرتب چاپ می‌شد و مورد استقبال قرار می‌گرفت و این نیست، مگر عنایت خداوند متعال كه شامل حال حاج شیخ عباس قمی شده بود.

سفرهای تبلیغی

حاج شیخ عباس قمی سفرهای فراوانی به اقصی نقاط ایران داشته و مناظر طبیعی و قبور امام زادگان و علما را دیده و زیارت كرده است. آوازه منابر حاج شیخ از مشهد مقدس به همه بلاد منتشر شد و ایشان به اقصی نقاط كشور خصوصاً تهران، قم، همدان، ساوه، كرمانشاه، شهرهای خراسان، و عتبات عالیات مسافرتهای فراوان تبلیغی داشته است.

مرحوم آیة الله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، هر ساله در ایام فاطمیه دوم، در مدرسه مباركه فیضیه مجلس روضه می‌گرفتند و از محدث قمی كه در آن موقع مقیم مشهد مقدس بود، دعوت می‌كردند و با اینكه اول حاج میرزا علی هسته‌ای اصفهانی با آن مقام علمی‌اش منبر می‌رفت و همگان خیال می‌كردند پس از او مجلس به هم می‌خورد؛ ولی پس از آنكه حاج شیخ منبر می‌رفت، نه تنها جمعیت پراكنده نمی‌شد، بلكه مجلس همچنان گرم می‌ماند و آیة الله حائری در این مجالس حضور داشت و تا آخر می‌نشست.

همه علما و بزرگان، خود را مقید می‌كردند كه در مجالس او شركت كنند و نظیر همین در نجف بود كه وقتی وی در مسجد هندی نجف منبر می‌رفت، همه مراجع عصر در آن شركت می‌كردند.»وقتی نظر آیة الله حائری را در باره منابر حاج شیخ عباس قمی خواستند، با یك دنیا ادب فرمودند: هر طلبه‌ای را كنار منبر او ببینم و نشستن او را پای موعظه محدث مشاهده كنم تا سه روز حاضرم تمام نمازهای واجب خود را به او اقتدا كنم؛ زیرا منابر و مواعظ این مرد در شنونده ایجاد روح عدالت می‌كند.» (8)

و خلاصه آنكه حاج شیخ عباس قمی تا آخرین لحظات عمر شریف خود، در كنار همه اشتغالات علمی، منبر را رها نكرد و نام مباركش در ردیف بزرگان اهل منبر ثبت شده است و انسانهای فراوان در شهرهای مختلف بر اثر شنیدن مواعظ ناب آن بزرگوار از انحرافات اخلاقی و فكری و عقیدتی نجات یافته، به شاهراه هدایت در زندگی خود راه یافتند.

ختام مسك

آیة الله بهاء الدینی فرمود: «یكی از منبریهایی كه در فن خطابه در سطح عالی بودند، به ایشان اعتراض كرده بودند كه این چه منبری است كه داری؟ پی در پی روی منبر از كتب علمای سلف مطلب نقل می‌كنی و روایات راجع به بهشت و جهنم و عذاب و عقاب می‌خوانی! خلاصه این منبرها چیست؟ چرا منبر خطابی و فنی نمی‌روی؟ حاج شیخ فرموده بودند: شما با آن منابر خطابی و آن همه لفاظی بفرمایید چند نفر نماز خوان و متدین درست كرده اید؟ در حالی كه من با همین منابر، چقدر نماز خوان درست كرده‌ام، چقدر افراد را به راه آورده‌ام و متنبه كرده و به توبه وا داشته‌ام.» (9)

وفات

حاج شیخ عباس قمی بعد از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و تبلیغ معارف دین در سه شنبه 22 ذی الحجه سال 1359 قمری و در سن 65 سالگی در نجف اشرف رحلت كرد و بعد از تشیع با عظمت و نماز آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام جنب قبر استادش، محدث نوری، مدفون گردید. (10) روحش شاد و قرین رحمت باد!

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) مفاخر اسلام، ج 11، ص 373.

2) ستارگان حرم، ج 4، ص 176.

3) مفاخر اسلام، ج 11، ص 130.

4) حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی رحمه الله، صص 43 - 60، با تلخیص و اختصار.

5) مفاخر اسلام، ج 11، ص 360.

6) فوائد الرضویة، ج 1، ص 221.

7) مجله حوزه، ش 49، ص 185؛ ستارگان حرم، ج 4، ص 178.

8) عرفان اسلامی، شیخ حسین انصاریان، ج 12، ص 25.

9) مفاخر اسلام، ج 11، ص 370. لازم به ذكر است كه مأخذ اغلب مطالب این مقاله از دو كتاب ارزشمند «حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت‌» و «مفاخر اسلام، ج 11‌» هر دو تألیف استاد علی دوانی می‌باشد.

10) شرح حال و آثار حاج شیخ عباس قمی در كتب و منابع ذیل آمده است:

«حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت»، علی دوانی؛ «مفاخر اسلام»، علی دوانی؛ «طبقات اعلام الشیعة»، حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، قسم سوم از جزء اول، ص 998؛ «فوائد الرضویة»، تألیف خود آن مرحوم، صص 220 - 222؛ مقدمه «دمع السجوم‌» ترجمه «نفس المهموم»، علامه شعرانی، ص 374؛ «معجم رجال الفكر و الادب فی النجف خلال الف عام»، 375؛ «معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء‌» ج 1، ص 401؛ «مصفی المقال»، آقا بزرگ تهرانی، صص 24، 198، 215؛ «ریحانة الادب»، مدرس تبریزی، ج 4، ص 487؛ «آثار الحجة»، ص 132؛ «پندهایی از رفتار علمای اسلام»، ص 17؛ «تاریخ قم»، ص 274؛ «الذریعة»، جلدهای مختلف؛ «مؤلفین كتب چاپی»، خانبابا مشار، ج 3، ص 681؛ «مؤلفی الشیعة»، آقای فاضل قائینی؛ «الغدیر»، علامه امینی، ج 1؛ «علمای بزرگ شیعه از كلینی تا خمینی»، ص 373؛ مجله «حوزه»، ش 49؛ مجله «نور علم»، ش 14؛ «ستارگان حرم»، گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، ج 4، صص 156 - 181؛ «سیمای فرزانگان‌» و دهها كتاب و مجله دیگر.

تولد و تحصیلات

در یكی از روزهای سال 1267 ه. ق، مطابق با 1230 ه. ش، محمد علی نجف آبادی صاحب فرزندی شد كه او را محمد حسن نامید و چون او در سنین بعد توانست مقامات علمی و معنوی به دست آورد، به محمد حسن عالم معروف گردید.

وی پس از سپری كردن ایام كودكی و گذرانیدن معلومات علوم دینی و آشنایی با زبان و ادبیات فارسی و عربی، به اصفهان هجرت كرد تا در حوزه این شهر از محضر عالمانی وارسته همچون: آیة اللّه سید محمد باقر درچه‌ای، جهانگیر خان قشقایی، آخوند كاشی و حاج میرزا بدیع درب امامی بهره مند گردد. (1)

وی سپس تصمیم گرفت به عتبات عراق برود تا در حوزه نجف تحصیلات خود را تكمیل كند.

در حوزه نجف

در ایامی كه محمد حسن به نجف عزیمت كرد، شخصیت برجسته آخوند خراسانی به حوزه این شهر فروغ و حرارت می‌بخشید؛ همان مُدرّس وارسته‌ای كه از اعاظم مدرسین در علم اصول بود و به صاحب كفایه معروف می‌باشد. (2)

محمد حسن همراه با كاروانی از فضلا و دانشوران كه هر كدام ناموری پر آوازه در فقه و سایر علوم گردیدند، این مجلس پر فیض را درك كرد. مجلس درس این استاد بسیار برایش پر جاذبه و پُر بار بود؛ چرا كه آخوند در جودت ذهن و استقامت فهم بی نظیر و در نیروی بیان و كیفیت انتقال مطالب مهارتی ویژه داشت.

آیة اللّه عالم نجف آبادی در جوار بارگاه امیر مؤمنان علیه السلام این توفیق را نیز به دست آورد كه به حوزه درسی مرجع عالی قدر، سید محمد كاظم یزدی راه یابد و از پرتو كمالات و فضایل وی بهره جوید. این مجلس پر فیض، وسیع، جامع و نافع بود و شاگردان متعددی در آن حاضر می‌شدند. آیة اللّه یزدی با نظم خاصی در جلسه درس حاضر می‌گردید و ضمن مباحث علمی در عرصه‌های فقه و اصول، جان تشنه طالبان علم و معرفت را سیراب می‌كرد. ذكر نكات اخلاقی در لا به لای درس در تزكیه حاضران بسیار مؤثر بود. (3)

شفا با تربت امام حسین علیه السلام

یك بار كه عالم نجف آبادی مشغول بحث و درس بود و مشتاقانه به كمالات علمی خود می‌افزود، دچار كسالت شدیدی گردید و حالش هر لحظه رو به وخامت می‌رفت؛ به نحوی كه درمان بیماری وی از سیر طبیعی و با معالجات طبیبان امكان پذیر نبود و اطرافیان از بهبود او احساس ناامیدی و یأس كردند. خودش در خاطره‌ای می‌گوید: «بر اثر شدت تب، گاهی بیهوش می‌شدم و در مواقعی به هوش می‌آمدم. یكی از دوستان كه مرا پرستاری می‌كرد، شنیده بود عالم زاهد، آیة اللّه حاج علی محمد نجف آبادی، مقداری از تربت حضرت سید الشهداءعلیه السلام را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وی خواسته بود قدری از آن را بدهد تا من بخورم و شفا یابم؛ زیرا طبق روایات معتبر تربت آن حضرت وسیله‌ای برای شفای بیماران است. (4)

او مقداری از آن تربت مقدس را داده بود كه با آداب ویژه‌ای در آب ریخته و حل نموده و به من داده بودند. من كه نیمه جانی داشتم، ناگهان چشمان خود را گشودم و مشاهده كردم دوستان در اطراف بسترم حلقه زده اند. خوب كه دقیق شدم و آنان را شناختم، ماجرای بیماری و تربت امام حسین علیه السلام را برایم شرح دادند. كم كم در خود احساس نیرو و نشاط كردم و حركتی به خود دادم و نشستم و بعد هم بر روی پاهای خود ایستادم و یقین كردم كه به بركت تربت و مقدس خامس آل عباعلیه السلام شفا یافته‌ام. حالت معنوی خاصی یافتم و در این حال، به اطرافیان گفتم: از حجره‌ام بیرون روید؛ چون می‌خواهم زیارت عاشورا بخوانم. آنها پذیرفتند و پراكنده شدند. من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با یك نوع شادمانی روحانی كه قابل وصف كردن نمی‌باشد، مشغول خواندن زیارت حضرت سید الشهداءعلیه السلام شدم.»

ماجرای شفا یافتن آن خطیب پارسا توسط تربت امام حسین علیه السلام در نجف چنان اشتهار یافت كه همه جا نَقلِ محافل و نُقلِ مجالس گشته و برای مدت زیادی در خاطره‌ها مانده بود. حتی ایشان یادآور شده است: «باآیة اللّه بروجردی در درس آخوند خراسانی شركت می‌كردیم و چون آن مرجع بزرگ به قم آمد، زمانی تصمیم گرفتم با عده‌ای از دوستان به دیدن ایشان برویم. وقتی به محضرشان رسیدیم، من نمی‌دانستم كه آیا آیة اللّه بروجردی به یاد دارند كه در درس آخوند همراه ما بوده اند یا خیر؟ دوستان مرا معرفی كردند و ناگهان آیة اللّه بروجردی فرمودند: بله، نظرم هست؛ «اَلْمُسْتَشْفِی بِتُرْبَةِ الْحُسَینِ» این را كه فرمودند، از حضور ذهنشان شگفت زده شدم.» (5)

احتیاط در مصرف سهم امام

حاج شیخ محمد حسن عالم می‌گوید: «مرحوم آیة اللّه حاج شیخ محمد حسین مامقانی كه از اهالی قفقاز و از مراجع بزرگ نجف به شمار می‌رفت، صبحها در صحن امیر المؤمنین علیه السلام در نجف اشرف نماز می‌خواند. در آن زمان اهالی آذربایجان و قفقاز تابستانها به نجف می‌آمدند و وجوهات خود را به ایشان تحویل می‌دادند. آن مرجع بزرگ بعد از نماز صبح به مدرسه صدر و دیگر مدارس می‌آمد و به هر حجره‌ای كه می‌رسید، در می‌زد و می‌گفت: پولی رسیده است؛ اگر احتیاج دارید، بردارید و هر كسی بر حسب نیاز، مبلغی بر می‌داشت.

در یكی از روزها كه ایشان فهمیده بود طلبه‌ای به حوزه نجف وارد شده است، نزد ما آمد و جویای احوال من شد و گفت پولی رسیده است؛ هر چه می‌خواهید، بردارید و كیسه‌ای به من داد. از برداشتن پول امتناع كردم و افزودم: طلبه‌ای هستم كه الحمد للّه مخارجم رسیده است. متوجه شد كه در مصرف سهم امام احتیاط می‌كنم. در این حال، خطاب به من گفت: خیلی خوب است. من هم چنین می‌كنم و از سهم امام مصرف نمی‌كنم. همان طور كه در حجره ما بود، جزوه‌ای نظرش را جلب كرد. پرسید: ماجرای آن چیست؟ گفتم: تقریرات درس استادم است. ایشان بررسی اجمالی نمود و سؤال كرد: خط شماست؟ گفتم: بله. فرمود: خوش خط می‌نویسید! كتابی دارم كه پیش نویس است و می‌خواهم آن را پاكنویس كنم؛ ولی باید كسی این كار را بكند. كتابش شرح «شرایع الاسلام‌» محقق حلّی بود كه نامش را «ضرایع الاحلام‌» گذاشته بود. در هر حال، قرار شد در ایامی كه وقت دارم، آن را بنگارم. در مدتی كه آنجا بودم، سه یا چهار جلدش را پاكنویس كردم و حقوقی كه ایشان به من می‌داد، به خوبی برای مخارجم كفایت می‌كرد.» (6)

آیة اللّه ابراهیم امینی می‌گوید: «مرحوم حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی از راه منبر و سخنرانی امرار معاش می‌كرد و سهم امام مصرف نمی‌نمود؛ حتی مرحوم آیة اللّه سید جمال گلپایگانی كه در نجف به سر می‌برد، برایش نوشت كه شما اجازه دارید از جانب من سهم امام را تملك نمایید و در زندگی خود مصرف كنید؛ ولی ایشان باز هم اجتناب می‌كرد. از طرف آیة اللّه بروجردی مبلغی برای ایشان فرستاده بودند كه صرف زندگی خود و طلاب كند. بعد از یك سال اغلب وجوهات را برگردانیده و گفته بود: شخصاً مصرف نمی‌كنم و در این مدت هم موفق شدم مقداری از آن را به سید محتاجی بدهم.‌» (7)

در كسوت تدریس

عالم نجف آبادی پس از درك محضر پر فیض اساتید نجف و استفاده از افادات علمی و فقهی مراجع بلند پایه عراق و رسیدن به مقام اجتهاد، به ایران بازگشت و مشغول تدریس گردید و بسیاری از طلاب و شیفتگان علم به درسش حاضر شدند و پیوسته از پرتو دانش و فضیلت او بهره می‌بردند. (8)

ایشان در تدریس علاوه بر مباحث فقهی و علمی، مواعظ اخلاقی مهم و ارزنده‌ای را مطرح می‌كرد كه شیوه‌ای بسیار اثر گذار بود؛ به علاوه، لطافت روحی ویژه‌ای در هنگام افاضه داشت و به همین دلیل، گاه هنگام درس منقلب می‌گردید و می‌گریست و این حالت وی آثار تربیتی فراوانی بر شاگردان داشت. در كتاب طهارت، بحث احكام میت و یا در مسائل حج و ادعیه هنگام احرام و تلبیه‌ها، حالت گریه و تأثّر داشت.

مكرّر به طلّاب تذكر می‌داد: «از نمی‌دانم گفتن، خجالت نكشید.» و تأكید می‌كرد: «شما نباید تصور كنید مثل مردم عادی هستید؛ وابستگی شما به دین و اولیای الهی موجب رعایت یك سری ا ز ملاحظات می‌گردد كه برای همه طلاب توجه به آنها ضرورت دارد و به دلیل رسالتی كه بر دوش دارید، قلمروی دارید كه نباید از آن تجاوز كنید و به برخی شئونات پای بند باشید!‌» (9)

یكی از شاگردانش كه اكثر كتاب لمعه را نزد وی خوانده است، می‌گوید: «بیش از استفاده علمی، از وی استفاده تربیتی می‌كردیم. به هر مناسبتی طلبه‌ها را موعظه می‌نمود و چون مواعظش از دل بر می‌خاست، در عمق وجود آدمی اثر می‌گذاشت. اصرار داشت انس با قرآن و عبادت و دعا را فراموش نكنید و خود را به این حالات عادت دهید و نگذارید چنین صبغه‌ای در وجودتان كم رنگ شود!‌» (10)

درس منظمی داشت و استفاده از فرصتها را بسیار جدّی می‌گرفت و می‌گفت: «طلبه یا باید مشغول مذاكره علمی باشد یا مطالعه كند و احیاناً خود را به كاری فكری و عملی مشغول نماید و از فرصتهایی كه دست یابی مجدد به آنها امكان ندارد، در جهت خودسازی، افزایش معرفت و ارتباط با خدا، بهره جوید.‌» (11)

عصرهای جمعه جلسه‌ای برای شاگردان داشت كه اختصاصاً در آن به بحثهای اخلاقی و عرفانی می‌پرداخت. نكات جالبی را كه مطرح می‌كرد، در خودسازی حاضران مؤثر بود و آنان را شدیداً منقلب می‌نمود. (12)

شاگردان

محضر درس آن جناب محفل حضور طلاب فاضل و محترم اصفهان و دیگر نقاط بود. آیة اللّه ابراهیم امینی كه از پرتو افاضات علمی و اخلاقی وی استفاده كرده است، در وصفش می‌گوید: «محمد حسن عالم نجف آبادی، مردی بود بسیار پاك، منزه، اهل اللّه، زاهد، خوش اخلاق و مهربان. به آنچه می‌گفت، علی التحقیق عمل می‌كرد. با وجود آنكه مجتهدی برجسته بود و از دانشمندان اصفهان محسوب می‌گشت، به منبر می‌رفت و مردم را موعظه می‌نمود.‌» (13)

آیة اللّه مقتدایی نیز كه محضر این عالم را درك كرده، از زهد و تقوایش سخن گفته و افزوده است: «عالم نجف آبادی یكی از اساتیدی بودند كه واقعاً مدیون ایشان هستم و از وجود ایشان نه تنها در درس، بلكه از موعظه‌ها و نصیحتهای تربیتی كه ایشان مقید بود در درسش داشته باشد و هم از كیفیت رفتار و برخورد و نیز رفت و آمدشان، استفاده شایانی بردم.‌» (14)

حالات معنوی

تذكره نویسان از فضایل انسانی و خصال برجسته او سخن گفته و لب به تمجید مقامات عالی او گشوده اند. سید مصلح الدین مهدوی از وی به عنوان عالم عادل، زاهد مُتّقی، فقیه مجتهد و از مدرّسین و ائمه جماعات اصفهان نام می‌برد كه مورد وثوق و احترام تمام طبقات بوده است. (15)

دكتر سید محمد باقر كتابی از او به عنوان دانشمند وارسته و فقیه عادل یاد می‌كند و می‌افزاید: «اكثر مردم به او ارادت می‌روزیدند. در تدریس شرح لمعه معروف‌ترین استاد اصفهان محسوب می‌گردید. بارها دیده بودم كه برای تدریس وضو می‌ساخت و جمعی كثیر از طلاب از محضرش استفاده می‌كردند.» (16)

عالم نجف آبادی تقید ویژه‌ای داشت كه نماز را در اول وقت اقامه كند و هنگام اذان صبح در سنین كهولت برای جماعت به مسجد حاضر می‌گردید و پس از بر پایی نماز در یك جلسه انس كه حالت عرفانی و اخلاقی داشت، حضور می‌یافت. گاهی خود نیز در نماز جماعت حاج آقا رحیم ارباب حاضر می‌گردید. به دلیل تقید به دائم الوضو بودن، در فصول سرد با آب یخ وضو می‌ساخت و به همین دلیل، پوست دستش مشكل پیدا كرده بود؛ ولی هیچ گلایه‌ای نداشت. (17)

در مسجدی در خیابان عباس آباد نماز می‌خواند و همان جا هم در منزلی سكونت داشت. در این خیابان، بیمارستانی متعلق به كازرونیها وجود داشت و هر كس از طلاب كه هزینه درمان نداشت، شیخ محمد حسن نامه می‌نوشت كه او را رایگان درمان كنند. جاذبه هایش در اعمال و رفتارش با مردم چنان بود كه مهندسین و پزشكان به ایشان ارادت داشتند و در نمازش حاضر می‌گردیدند. (18)

او مقید بود نان زكات داده بخورد.

حجة الاسلام حاج شیخ جعفر عالم، فرزند وی نقل كرده است: پدرم زمانی می‌گفت: «وقتی نماز شب می‌خوانم، نوری از قلبم ساطع می‌شود كه همه چیز را با آن می‌بینم.‌» (19)

برای خود زندگی ساده، توأم با قناعت و زهد برگزیده بود و به طلاب هم سفارش می‌كرد: «اهل تجمل نباشید و ساده زندگی كنید!‌» در منزل محقری روزگار می‌گذرانید. كسانی در طلب منزلی مناسب برایش بودند؛ ولی نپذیرفت و در همان خانه چشم از جهان فرو بست. (20)

دكتر رضا عالم زاده می‌گوید: «در سنین جوانی پدر و مادرم در مشهد به سر می‌بردند و در آن حال، من در اصفهان به زیارت حاج میرزا علی آقا نایل گشتم و به حكم مؤانستی كه با پدرم داشت، مرا مورد ملاطفت قرار داد و فرمود: دیشب بابایت پای ضریح امام رضاعلیه السلام برای من زیارت خواند. برایم شگفت آور بود كه حاجی از كجا خبر دارد و تا این قضیه مراجعت پدر مسكوت ماند تا آنكه ماجرا را برای پدرم تعریف كردم. او با تعجب گفت: آن شب كه به حرم امام هشتم رفتم، ناگهان حاج میرزا علی آقا را در گوشه‌ای دیدم. برای عرض خیر مقدم به حضورش رفتم، اما وی را نیافتم. با اعجاب فراوان آن شب را به نیابت از ایشان به زیارت و دعا مشغول شدم.» (21)

بر منبر وعظ

عالم نجف آبادی با وجود مقامات علمی و كمالات فقهی و برخورداری از درجه اجتهاد، برای وعظ و ارشاد مردم به منبر می‌رفت و سخنانش متكی بر آیات و روایات بود و از دلی مطمئن سرچشمه می‌گرفت.

در مدرسه جده بزرگ جلسه‌ای برقرار بود كه حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا علی آقا شیرازی در آن حاضر بودند. عالم نجف آبادی در این مجلس به منبر رفت و حاضران را به تقوا و صیانت نفس دعوت نمود و از قیامت و حساب بندگان و اوضاع برزخ و معاد سخن گفت. در این میان، حاج میرزا علی آقا كه خود مردم را موعظه می‌نمود، به شدت منقلب شد و همراه حاج آقا رحیم ارباب اشك می‌ریخت. حالت ویژه این دو عالم در آن جلسه به قدری جذبه داشت كه حاضران را تحت تأثیر قرار داد. این سه شخصیت بزرگ با هم مأنوس بودند و هر كدام در جلسات وعظ دیگری حضور می‌یافتند.

چون احداث مسجد كازرونی به پایان رسید، این عالم زاهد امامت آن را عهده دار گردید و معمولاً پس از نماز جماعت به منبر می‌رفت و مسائل مذهبی، اخلاق و احكام را برای نمازگزاران به زبانی ساده بیان می‌كرد.

در اواخر عمر با وجود آنكه حالت فراموشی به وی دست داده و حتی اطرافیان را نمی‌شناخت، در حالی كه در رختخواب آرمیده بود، برای آنان كه به عیادتش می‌آمدند، نكاتی اخلاقی را مطرح می‌كرد. آیة اللّه امینی می‌گوید: «در همین ایام به دیدنش رفتم و هر چه خود را معرفی كردم، مرا نشناخت؛ اما پس از تلاوت آیه‌ای از قرآن به تفسیر آن پرداخت كه حدود نیم ساعت موعظه‌اش طول كشید؛ درست مانند یك منبر رفتن عادی. در خاتمه مصیبت حضرت علی اصغر را خواند. شگفت آنكه او همه چیز را فراموش كرده بود، اما ذكر قرآن و یاد خدا و آخرت از خاطرش نرفته بود؛ زیرا با جان و وجودش آمیخته و تمام توجهش به سوی حق تعالی معطوف بود.» (22)

رحلت

سرانجام این مرد خدا در شب سه شنبه هیجدهم ربیع الاول سال 1384 ه. ق مطابق با مرداد ماه سال 1344 ه. ش چشم از سرای فانی بر بست و به جهان ابدی كوچ كرد. پیكرش پس از تشییعی با شكوه و با حضور علما و طلاب و انبوهی از اقشار مردم در تكیه كازرونی تخت فولاد اصفهان دفن گردید.

تقریرات فقهی و اصولی اساتیدش و نیز كتابی تحت عنوان «فضیلة السیادة و فضائل السادات‌» از آثار او می‌باشد كه كتاب اخیر به زینت طبع آراسته شده است. (23)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) سیمای دانشوران، حسنعلی خزائلی، ص 127.

2) احسن الودیعة، صص 146 - 148.

3) سید محمد كاظم یزدی فقیه دور اندیش، مرتضی بذر افشان، ص 39؛ سیمای دانشوران، ص 128.

4) ر. ك: بحار الانوار، ج 1، ص 15.

5) ناگفته‌های عارفان، دفتر دوم، محمد جواد نور محمدی، صص 79 - 80؛ شهید جاوید، صالحی نجف آبادی، ص 358؛ سیمای دانشوران، صص 131 - 132.

6) حكایت پارسایی، محمد جواد نوری محمدی، ص 116؛ ناگفته‌های عارفان، ج 2، صص 81 - 82.

7) مجله پیام انقلاب، ش 104، 29 بهمن 1364، مصاحبه با آیة اللّه ابراهیم امینی؛ حكایت پارسایی، صص 113 - 114.

8) دیباچه‌ای بر دیار نون، علی یزدانی نجف آبادی.

9) مصاحبه حجة الاسلام و المسلمین محمد جواد نور محمدی با حاج آقا هادی طباطبایی در حوزه علمیه نجف آباد، دهم دی ماه 1373.

10) خاطرات آیة اللّه مقتدایی، ناگفته‌های عارفان، ج 2، ص 76.

11) همان، ص 195.

12) ناصح صالح، از نگارنده، ص 212.

13) پاسداران اسلام (آیة اللّه ابراهیم امینی) ، مجله پیام انقلاب، ش 104، صص 16 - 17.

14) ناگفته‌های عارفان، ج 2، ص 77.

15) مختصری از تاریخچه محله خواجو و تاریخ ساختمان حمام شریف، سید مصلح الدین مهدوی، ص 55.

16) رجال اصفهان، ص 229.

17) ناگفته‌های عارفان، ج 2، صص 78 - 79.

18) همان، ص 177.

19) همان، ص 197؛ سیمای دانشوران، ص 128.

20) ناگفته‌های عارفان، ج 2، ص 85؛ ناصح صالح، ص 212 و 328؛ حكایت پارسایی، ص 113.

21) رجال اصفهان، ص 229؛ ناصح صالح، ص 215 و 340؛ درس اخلاق ابراهیم امینی، 25/1/1383 (22 صفر 1425) .

22) ناصح صالح، صص 215 - 216.

23) سیمای دانشوران، ص 132؛ تاریخ تخت فولاد، سید مصلح الدین مهدوی، ص 172.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:17

حاج شیخ عباس قمى حدیث نجابت (1)

مقدمه

یكی از زبده‌ترین چهره‌های درخشان روحانیت معاصر در علوم اسلامی، به خصوص در رشته‌های حدیث، تاریخ و تبلیغ، حاج شیخ عباس قمی بوده است. مسلمانان و شیعیان در همه بلاد با نام خوش آهنگ و آثار و كتب جاویدان و مواعظ جذاب و تأثیرگذار این مورخ شهیر و محدث امین و مبلّغ و واعظ پارسا آشنایی دارند. وی صاحب كتابهای ارزشمند و متعدد از جمله كتاب همیشه جاویدان «مفاتیح الجنان‌» می‌باشند.

خانواده

حاج شیخ عباس قمی در سال 1294 ق در میان خانواده مذهبی و با فضیلت در شهر مقدس قم پا به عرصه گیتی نهاد و دوران كودكی را در همین شهر مذهبی پشت سر نهاد. پدر بزرگوارش از مردان صالح و پرهیزگار قم بود كه از علاقه مندان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام به شمار می‌رفت. مادر پارسا و ارجمند وی نیز از زنان پاكدامن و آشنای به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی بود. مادر گرامی حاج شیخ عباس قمی، امتیازات معنوی فراوانی داشت كه از جمله آن امتیازات، تقید به خواندن نماز در اوّل وقت بود؛ به طوری كه حتی اگر میهمان هم داشت، اول نماز را می‌خواند و بعد از آنان پذیرایی می‌كرد.

این بانوی پارسا و نمونه درباره فرزندش گفته است: «در این مدت دو سالی كه عباس را شیر می‌دادم، حتی یك دفعه هم بی طهارت به او شیر ندادم.‌» و شاید به همین دلیل است كه خود حاج شیخ عباس قمی هم فرموده است: «من هر موفقیتی كه دارم، از بركت مادرم هست؛ زیرا ایشان سعی داشت همیشه مرا با طهارت كامل شیر بدهد. او واقعاً از زنان متدینه بود.» (1)

تحصیلات

شیخ عباس قمی، دوران كودكی را در فضایی آكنده از معنویت پشت سر گذاشت و با تشویقهای صمیمانه والدین، تحصیلات علوم دینی را آغاز كرد و مقدمات و سطح را در نزد اساتید مبرّز حوزه علمیه قم فرا گرفت.

وی از دانش بیكران بزرگان و اساتید بزرگوار علمی ذیل خوشه چینی كرده است:

1. آیة اللّه میرزا محمد ارباب قمی (م 1341 ق) ؛

2. آیة اللّه حاج شیخ ابوالقاسم قمی (م 1353 ق) ؛

3. آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی قمی، ابو الزوجه معظم له (م 1334 ق) ؛

4. شیخ محمد حسین قمی، استاد خط نستعلیق.

 به سوی نجف اشرف

حاج شیخ عباس قمی برای تكمیل علوم و معارف الهی و نیل به مقامات عالیه علمی و معنوی و استفاده از محضر فرزانگان نامدار دانشگاه علوی، وارد شهر مقدس نجف اشرف گردید. وی سال ورود خود را به نجف اشرف 1316 ق در حالی كه 22 بهار از عمر شریفش می‌گذشت، ذكر كرده است.

اساتید وی در نجف اشرف عبارت اند از:

1. آیة اللّه سید محمد كاظم طباطبایی یزدی، صاحب العروة الوثقی (م 1337 ق) ؛

2. محدّث عالی مقام، علامه حاج میرزا حسین نوری مازندرانی (م 1320 ق) ؛

3. آیة اللّه میرزا محمّد تقی شیرازی، مشهور به میرزای كوچك یا میرزای دوم (م 1338 ق) ؛

4. آیة اللّه سیدحسن صدر كاظمی (م 1354 ق) ؛

5. آیة اللّه سید ابوالحسن نقوی لكنهوئی مقیم هندوستان (م 1355 ق) . (2)

بازگشت مجدد به قم

حاج شیخ در سال 1322 ق در راه بازگشت به وطن، موفق به اتمام كتاب ارزشمند و گران قدر «هدیة الزائرین‌» می‌شود و از راه بغداد و مرز خسروی و قصر شیرین وارد كرمانشاه می‌گردد. ظاهراً علت هجرت وی در آن موقع، ابتلا به بیماری وبا و شیوع آن در عراق بوده است كه تا بهبودی كامل از بیماری وبا در كرمانشاه می‌ماند.

وی پس از بهبودی كامل به شهر محبوب خود (قم) می‌آید و به كار تألیف و تصنیف و احتمالاً به درس و بحث اشتغال می‌ورزد و از محضر اساتید سابق خود در قم بهره مند می‌شود.

حاج شیخ عباس قمی در همین مدت اقامت در قم، ازدواج می‌كند. همسر او دختر مرحوم آیة اللّه سید زكریا قزوینی از علمای اعلام قم بود. این وصلت بعد از چندی به جدایی می‌كشد و حاج شیخ از این نظر سخت افسرده و اندوهگین می‌شود؛ به گونه‌ای كه برای رفع آن همّ و غمّ در صدد بر می‌آید كه به زیارت حضرت رضاعلیه السلام برود.

اقامت در مشهد مقدس

حاج شیخ عباس قمی در روز جمعه اول ربیع الثانی 1332 ق به قصد اقامت وارد مشهد مقدس می‌گردد. علت اقامت وی در مشهد مقدس، تقاضای مرحوم آیة اللّه حاج آقا حسین قمی (م 1365 ق) بوده است كه قبلاً باجناق حاج شیخ عباس به شمار می‌رفت.

حاج شیخ عباس در منزل آیة الله قمی، اتاقی در بالاخانه داشته كه در آنجا می‌نشسته و مشغول كار بوده و از آنجا قبه و بارگاه حضرت امام رضاعلیه السلام را می‌دیده است و هر لحظه كه در موقع مطالعه و چیز نوشتن، سر بر می‌داشته، آن بارگاه پر نور در مقابل دیدگانش قرار داشته و برایش بسیار لذت بخش بوده است. در آن اتاق و با آن وضع و حال، به كار تألیف اثر نفیس و ارزشمند «فوائد الرضویة‌» اشتغال می‌یابد.

پس از آنكه در مشهد قصد اقامت می‌كند، مرحوم آیة اللّه قمی به وی می‌گوید: می‌نویسم به قم و دختر اخوی (آیة اللّه حاج سید احمد طباطبایی) را برای شما خواستگاری می‌كنم. همین طور هم می‌شود و همسر دومش را از قم به مشهد می‌آورند.

بعد از آنكه این بانو را از قم به مشهد می‌آورند و مراسم عقد صورت می‌گیرد، حاج شیخ در خانه محقّری در جوار منزل آیة اللّه سید صدر الدین صدر (م 1373 ق) ، داماد بزرگ آیة الله حاج آقا حسین قمی كه در همان سال از عتبات به مشهد مقدس آمده بود، سكونت می‌ورزد.

مرحوم میرزا علی محدث زاده (فرزند حاج شیخ) می‌گوید: «خانه ما در مشهد با خانه آیة اللّه صدر به هم راه داشت؛ چون پدر ما، مرحوم حاج شیخ عباس، در سال، تقریباً شش ماه در مسافرت بود. در واقع، مرحوم آیة اللّه صدر ما را بزرگ كرد. آن مرحوم ما را مثل فرزندان خود می‌دانست.» (3)

پناهنده به حضرت رضاعلیه السلام

حاج شیخ عباس قمی، علت پناهنده شدن خود به مشهد مقدس را این گونه بیان می‌كند:

«به جهت شدت ابتلا و گرفتاری و كثرت هموم و غموم كه بر این داعی روی داد و شرح آن طولانی است، به خاطرم رسید كه پناه برم به امام اتقیا و پناه غربا، حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضاعلیه السلام،... پس اسباب سفر مهیا كردم و از دار الایمان قم به صوب ارض اقدس توجه نمودم... . چندان مراحم الطاف و نعمت از آن رحمت الهی و نعمت نامتناهی در خود مشاهده كردم كه هوس مجاورت آن آستانه مقدسه را نمودم... .

با آنكه در این قطعه از زمان كه فتنه‌های بی پایان چون پاره‌های شب مظلم متراكم، و بر تمام بلاد و عباد متهاجم گشته و به حكم «إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ وَ الْبَلَایا فَعَلَیكُمْ بِقُمْ وَ حَوَالیهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَایا مَدْفُوعٌ عَنْهَا»، (4) شایسته است كه هر كس بتواند مهاجرت به بلده طیبه قم نماید تا چه رسد به كسی كه قم وطن او باشد؛ لكن این شكسته مهجور، چندان مغمور در نعمت بی پایان حضرت سلطان خراسان گشتم كه مرارت غربت را در این آستان ملایك پاسبان بر كام خود شیرین دیدم و رغبت مراجعت به وطن را به خود ندیدم، بلكه سختیهای كشیده و تلخیهای چشیده را شكر گفتم و منتها پذیرفتم.

شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل                         مملوك آن جنابم و محتاج این درم

نامم ز كارخانه عشاق محو باد                                    گر جز محبت تو بود ذكر دیگرم

از جمله نعمتهایی كه خداوند متعال به بركت این امام علیه السلام به من روزی كرد، این است كه مرا وارد ساخت به خانه سید بزرگوار، عالم محقق و فاضل مدقق پرهیزگار، سیدنا حاج آقا حسین قمی كه در خوبی و شایستگی عدیل و نظیر ندارد... .» (5)

توفیقات فراوان

مرحوم حاج شیخ عباس قمی یكی از برجسته‌ترین و آگاه‌ترین و موفق‌ترین چهره‌های درخشان روحانیت شیعه به شمار می‌روند كه همه عمر شریف و گران قدرش را در سنگر دفاع از حریم پاك خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام سپری ساخت.

تقوا و پرهیزگاری، زهد و پارسایی، تهجد و شب زنده داری، عشق زائد الوصف به كتاب، احاطه بر علوم مختلف اسلامی خصوصاً حدیث و تاریخ، عشق فوق العاده به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و روحیات و صفات عرفانی و اسلامی، نام و آثار او را برای همیشه تاریخ ماندگار كرده است.

بركات آثار او شامل همه اقشار جامعه از عالم و عامی، و شهری و روستایی، و در داخل و خارج كشور نیز شده است و باید با صراحت گفت: نام و آثار پر خیر و بركت این روحانی خدوم و با اخلاص، همچون خورشید فروزان بر تارك سرزمین علم و فضیلت می‌درخشد و همگان از آن انتفاع می‌برند.

صفات و كمالات

مرحوم حاج شیخ عباس قمی، توفیقات فراوانی در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی داشته است. او محققی زبر دست در عرصه علم و دانش و فضیلت، نویسنده‌ای توانا، واعظی تأثیر گذار، مورخی با انصاف، محدثی مورد وثوق و... بوده است كه توضیح صفات و كمالات اخلاقی و علمی و تألیفات آن بزرگوار در كتب مختلف، به ویژه در دو اثر ارزشمند: «حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت‌» و «مفاخر اسلام، ج 11‌» تألیف استاد علی دوانی، به تفصیل آمده است.

به برخی از اوصاف و كمالات آن بزرگوار از دیدگاه بزرگان و علمای بزرگوار شیعه اشاره می‌كنیم:

1. تقوا و پرهیزگاری

فرزند بزرگش، مرحوم میرزا علی محدث زاده، می‌گوید: «مرحوم محدث روزی به من گفت: وقتی كتاب «منازل الآخرة‌» را تألیف و چاپ كردم، یك نسخه آن به دست شیخ عبد الرزاق مسئله گو كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام مسئله می‌گفت، افتاد.

مرحوم پدرم، كربلایی محمد رضا، از علاقه مندان شیخ عبد الرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر می‌شد. عبد الرزاق روزها كتاب «منازل الآخرة‌» را در دست گرفته، برای مستمعین می‌خواند. یك روز پدرم به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! كاش مثل این مسئله گو می‌شدی و می‌توانستی منبر بروی و این كتاب را كه امروز برای ما خواند، بخوانی! چند بار خواستم بگویم: آن كتاب از آثار و تألیفات من است؛ اما هر بار خودداری كردم و چیزی نگفتم، فقط عرض كردم: دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت فرماید!‌» (6)

شاید همین گفته پدر و آرزویی كه داشته است، موجب می‌شود كه فرزند لایق او پا به عرشه منبر بگذارد و چنان به وعظ و موعظه دست پیدا كند كه آوازه منابر وی در همه جا مشهور شود و زبانزد خاص و عام گردد؛ منبری گرم و مؤثر و سخنانی نافذ كه از دل بر می‌آمد و بر دل می‌نشست و همه را تحت تأثیر قرار می‌داد.

2. شفای چشم با كتاب كافی

حاج شیخ عباس قمی، همان خضوعی كه در برابر قرآن داشت، نسبت به ائمه اطهارعلیهم السلام و آثار و احادیث آن ذوات مقدس نیز از خود نشان می‌داد. هیچ گاه بدون وضو و طهارت حدیثی یادداشت نمی‌كرد و یا دست بی وضو بر صفحه كتاب حدیث یا جلد آن نمی‌گذاشت و همواره هنگام مطالعه كتب حدیث، دو زانو و رو به قبله می‌نشست.

مرحوم میرزا علی محدث زاده می‌گوید: «فراموش نمی‌كنم زمانی كه در نجف اشرف بودیم، یك روز صبح در حدود سال 1357 ق، یعنی دو سال قبل از وفاتشان، از خواب برخاستند و اظهار داشتند: امروز چشمم به شدت درد می‌كند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم و بسیار ناراحت به نظر می‌رسید و تقریباً زبان حالشان این بود كه شاید خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله مرا از در خانه شان طرد كرده باشند و این مطلب را با تأثر گفت و گریست.

در آن اوقات، مشغول تحصیل بودم. رفتم به درس و ظهر كه به خانه برگشتم، دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به كلی مرتفع گردید. سؤال كردم: به چه چیز معالجه فرمودید؟ گفتند: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب كافی را به چشم كشیدم، درد چشمم برطرف شد. و تا پایان عمر دیگر به درد چشم مبتلا نگردید.‌» (7)

تأثیر مواعظ

محدث قمی شبهای پنج شنبه و جمعه در مدرسه میرزا جعفر، واقع در صحن مطهر رضوی، به عنوان درس اخلاق برای طلاب علوم دینی مبنر رفتند و نزدیك به هزار نفر از طلاب و علمای بزرگ در آن مجلس شركت می‌كردند. منبر ایشان حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول می‌كشید و در مباحث مختلف اخلاقی سخن می‌گفت. واعظ دانشمند آقای راشد كه در آن زمان یكی از طلاب حاضر در مجلس حاج شیخ بوده است، در مورد نفوذ سخنان ایشان چنین می‌گوید:

«اثر یك منبر ایشان در آن دو شب تا یك هفته در ما باقی بود. در طول یك هفته، مضامین سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ریشه دوانیده و ما را به خود مشغول داشته بود؛ به طوری كه تا هفته بعد كاملاً تحت تأثیر آن بودیم. سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود كه تا یك هفته انسان را از پندارهای ناروا و گناهان باز می‌داشت و به خداوند متعال متوجه می‌كرد.» (8)

مرحوم آیة اللّه آقا شیخ كاظم دامغانی از علمای بزرگ مشهد مقدس می‌گوید:

«منبرهای حاج شیخ نورانیت عجیبی داشت و جز اخبار و احادیث و تاریخ، چیزی دیگری نبود. روضه را هم خیلی ساده می‌خواندند؛ اما چون با حال می‌خواندند و خودشان هم منقلب می‌شدند، مردم را فوق العاده منقلب می‌كردند. در یكی از سالها، روز تاسوعا در مجلس منزل آیة اللّه حاج آقا حسین قمی، صبح همه منبریها منبر رفتند و هر چه راجع به حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام بود، گفتند و بعد از همه آنها مرحوم حاج شیخ عباس منبر رفتند.

وقتی وارد روضه شدند، شروع كردند به خواندن اشعار جناب ام البنین «لَا تَدْعُونی وَ یك ام البنین‌» تا آخر. من از شدت گریه از حال رفتم. وقتی مرا به حال آوردند، دیدم یازده نفر در اطراف من هنوز در حال بیهوشی هستند. خود ایشان هم حال عجیبی داشتند و گریه می‌كردند.» (9)

مبلّغ، ضامن عمر مردم

عارف نامدار، آیة اللّه بهاء الدینی، به نقل از فرزند ارشد مرحوم محدث قمی می‌گوید: «یك روز در تهران منبری رفتم و در آن منبر حدیثی را بیان كردم. وقتی پایین آمدم، شخصی پرسید: این حدیث در كجاست؟ هر چه فكر كردم، یادم نیامد كه كجا دیده‌ام. چون قبل از منبر ندیده بودم، لذا حضور ذهنی به سندش نداشتم و در جواب ماندم. شب پدرم مرحوم حاج شیخ عباس را در خواب دیدم كه فرمودند: این حدیث در فلان كتاب و فلان صفحه هست؛ اما چرا بی مطالعه منبر می‌روی؟ همیشه اول مطالعه كن و بعد منبر برو!‌» (10)

و یكی از علمای مشهد می‌گوید: «واعظی بدون مطالعه به منبر رفته بود. مرحوم حاج شیخ عباس در عالم رؤیا به او می‌فرمایند: اگر انسان ضامن مالی مردم، مثلاً عطار و بقال باشد، می‌تواند از عهده بر آید و دین خود را ادا كند؛ ولی افرادی كه پای منبر می‌نشینند، عمر خود را در اختیار گوینده می‌گذارند. او ضامن عمر آنهاست. اگر بی مطالعه منبر برود، چگونه می‌تواند از عهده بر آید!‌» (11)

ادامه دارد...

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) مفاخر اسلام، ج 11، ص 40.

2) شرح حالات اساتید حاج شیخ عباس قمی در كتب و منابع ذیل آمده است: نقباء البشر، ج 1، ص 121؛ فوائد الرضویة، ج 1، ص 123 و 236 و ج 2، ص 602؛ علماء معاصرین، ص 130؛ تاریخ قم با تحقیق و اضافات و مقدمه استاد علی دوانی، ص 246؛ الكنی و الالقاب، ج 2، ص 445؛ مفاخر اسلام، ج 11، صص 230 - 259.

3) مفاخر اسلام، ج 11، ص 61.

4) سفینة البحار، ج 7، ص 357: «زمانی كه فتنه‌ها و بلایا شهرها را فرا گیرد، بر شما باد به قم و حوالی آن؛ زیرا بلایا از آن دفع شده است.»

5) فوائد الرضویة، ص 3.

6) مفاخر اسلام، ج 11، ص 121.

7) ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، ج 4، ص 164.

8) مفاخر اسلام، ج 11، ص 103.

9) همان، ص 102.

10) همان، ص 370.

11) همان، ص 395.

دوران کودکی و تحصیلات

در 17 شوال 1313 ق نیمه فروردین 1275 ش شهید مصطفی خمینی، فرزند سید احمد موسوی، از هاجر خانم دارای فرزندی گردید که «سید مرتضی» نامیده شد. او هشت ساله بود که پدرش توسط خوانین محلی به دلیل مقاومت در برابر زورگوییهای آنان به شهادت رسید، و سید مرتضی ـ برادر بزرگ‏تر امام خمینی ـ بعد از قصاص قاتل والدش در 1323 ق ـ که در تهران صورت گرفت ـ به خمین، زادگاه خود بازگشت. (1)

وی همراه برادرش، آقا سید نورالدین موسوی در مکتب ملا ابوالقاسم به فراگیری مقدمات درس حوزه مشغول گردید، آقا میرزا محمود افتخار العلما به عنوان معلم سرخانه به وی درس می‏داد و در غیاب وی، مادرش معلم سید مرتضی بود که نزدش هیئت، نجوم و حساب می‏خواند. (2)

معلمان بعدی ایشان داییهایش «میرزا عبد الحسین» و «میرزا مهدی احمدی» و پسر عمّه و شوهر خواهرش «میرزا رضا نجفی» بودند که وی نزد آنان مقداری نحو، شرایع و سایر کتب را فرا گرفت. (3)

دانش اندوزی در اصفهان

آقا مرتضی در سال 1327 ق و در 14 سالگی همراه برادرش، سید نورالدین و معلم خود، میرزا محمود افتخار‏العلما راهی اصفهان گردید و نزد «حاج میرزا رضا نجفی»، شوهر خواهر خود، شرایع را فرا گرفت و در مدت هشت سال اقامت در آنجا مطول و شرح لمعه را از «آقا میرزا علی یزدی» آموخت. «سید مهدی درچه‏ای» دیگر استاد ایشان در اصفهان بوده است. هنگامی که سید مرتضی مشغول دانش‏اندوزی در اصفهان بود، جنگ جهانی اوّل رخ داد که شعله‏های آن تا ایران و اصفهان را در برگرفت، بر اثر آشفتگیهای ناشی از این بلای جهانی، مرتضی و برادرش بعد از تحمل مشقتهای گوناگون در صفر 1334 ق به شهر خمین برگشتند. (4)

ادامه تحصیل در عتبات عراق و تهران

در سال 1334 ق برای تکمیل تحصیلات به عتبات عراق رفت و در نجف اشرف نزد علمایی چون «آقا ضیاء الدین عراقی» و مرحوم «حاج شیخ عبد الکریم حائری» خارج فقه و اصول را تکمیل نمود و از برخی علمای نجف اجازة اجتهاد دریافت کرد، وقتی «شهید مدرس» در مدرسه سپه سالار (شهید مطهری کنونی) به تدریس فقه و اصول مشغول بود، سید مرتضی از محضر این فقیه مبارز چند ماهی استفاده نمود. (5)

بازگشت به زادگاه

آیت الله پسندیده بعد از رسیدن به مقام اجتهاد، به خمین بازگشت و از سال 1335 ش به تدریس فقه، اصول، کلام، منطق و نحو در این دیار روی آورد، از تعداد شاگردان و چگونگی حوزة درسی او آگاهیهای مستندی بدست نیامد؛ (6) اما قرائنی مؤیّد آن است که عده‏ای از جوانان طلبه که مشتاق معارف و کمالات دینی بوده‏اند، در درس او حضور می‏یافته‏اند. امام خمینی‌رحمه‌الله منطق، سیوطی و مطول را از برادر خود آقا سید مرتضی فرا گرفت و تا سال 1338 ق در خمین از درس ایشان استفاده می‏نمود و در این سال به شهر اراک مهاجرت کرد. (7)

آقا مرتضی در یکی از مساجد خمین به اقامة جماعت مشغول بود و در کنار این تلاش عبادی به ترویج دیانت و ارشاد و هدایت اقشاری از مردم اهتمام می‏ورزید. (8)

برنتابیدن جفا و تجاوز

ظلم ستیزی و مقاومت در برابر نارواییهای کارگزاران ستم و طغیان‏گران محلی، با زندگی آیت الله پسندیده عجین گردیده بود. او که در خانواده‏ای اهل اجتهاد و جهاد به بالندگی رسیده بود، از زمانی که به تشخیص رسید، والد بزرگوار را در مقابل ظلم حاکمان محلی و خوانین یافت که در همین راه به شهادت رسید.

در ادامه به مواردی از مقاومت ایشان در مقابل ظلم و ستم اشاره می‏شود:

1. در زمان اشغال ایران توسط متفقین و تصرف کشور، آیت الله پسندیده با خرید غلّات و ارزاق عمومی برای تأمین نان و خوراک قوای متجاوز به مخالفت برخاست، خود در این باره گفته است: «من به عظام الدوله که رئیس دارایی گلپایگان بود، گفتم: نمی‏گذارم اینها تمام غلّات و ارزاق مردم را بخرند و تاراج کنند، مگر اینکه نان محلی تأمین شود بعد از آن اگر مازادی داشت بخرند؛ وگرنه نمی‏شود.» (9)

2. مقاومت وی در مقابل عُمّال حکومت و متّفقین، موجب پرونده‏سازی و اعمال فشار برای ایشان گردید. عظام الدوله عین گزارش مخالفت او را به وزارت کشور ارسال کرد و بر اساس آن، حکم وزارت کشور مبنی بر تبعید آیت الله پسندیده از خمین صادر گردید و با تمهیداتی که به عمل آمد، حکم را غیرقانونی اعلام کردند و از تبعید ایشان صرف نظر شد. (10)

3. بعد از تصویب قانون متحد الشکل گردیدن لباس، در حکومت پهلوی اول، آیت الله پسندیده را تحت فشار قرار دادند که لباس روحانی خود را تغییر دهد؛ اما چون وی از علمای نجف اجازة اجتهاد داشت، مدارک مزبور را به مأموران ارائه داد و آنان هم جوازی صادر نمودند که براساس آن سید مرتضی موسوی خمینی می‏تواند معمّم باشد و پوشیدن لباس روحانیت برایش مجاز خواهد بود. (11)

4. در ارتباط با حل مشکلات مردم منطقه و موضوع مبارزات، با شهید سید حسن مُدرس ارتباط برقرار کرد، در جلسه‏ای با حضور آیت الله شیخ عبد الکریم حایری علیه سردار سپه (رضاخان) سخنرانی کرد، ایشان در خاطره‏ای گفته است:

«در 1303 ش، از تهران به قم رفتم و ایشان (آیت الله حایری) را ملاقات کردم، در یک جلسه‏ای که جمعی هم بودند، علیه سردارسپه که آن وقت رئیس الوزرا بود، صحبت کردم.» (12)

5. آیت الله پسندیده در نامه‏ای به آیت الله مرعشی نجفی، دل سوزانه نسبت به دخالتهای ادارة اوقاف رژیم پهلوی در امور مذهبی هشدار داد؛ زیرا با فراستی که داشت، دریافت که نظام شاهنشاهی در صدد است از این طریق ادارة امور مدارس علوم دینی و مراکز حوزوی را بر عهده گیرد. (13)

مخالفت با اصلاحات ارضی فرمایشی

هنگامی که امام خمینی‌رحمه‌الله رفراندوم شاه و اصلاحات ارضی او را تحریم کرد، برخلاف این حرکت، رژیم پهلوی در بهمن 1341 ش برنامۀ اصلاحات ارضی را به مرحلة اجرا درآورد، در همان ایامی که هر گونه اعتراضی به شدت سرکوب می‏گردید، آیت الله پسندیده که در شهر خمین دفتر اسناد رسمی داشت، از تنظیم اسناد اجتناب کرد و چون بر این امر اصرار گردید، به‏طور کتبی نوشت:

«چون تنظیم اسناد مربوط به مرحلة اول اصلاحات ارضی خلاف شرع است؛ لذا از انجام این امر در دفترخانة خود ممانعت خواهد نمود.» (14)

بر همین اساس در ذیل گزارش این نوشته و دستور داده شد تا از طریق دادگستری، در مورد انحلال دفترخانة ایشان اقدام گردد؛ چون مخالفت علنی با اصلاحات ارضی و فرامین شاهنشاه است. (15)

همگامی با قیام 15 خرداد 1342 ش

در آستانة قیام خونین 15 خرداد 1342 ش که سرآغاز مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی‌رحمه‌الله بود، حدود دویست و پنجاه نفر از اهالی خمین برای شرکت در مراسم سوگواری محرم سال 1383 ق و میثاق با امام، همراه آیت الله پسندیده به سوی قم آمدند. عصر پانزدهم خرداد که مصادف با 12 محرم 1383 ق بود، امام در مدرسة فیضیه سخنرانی مهم خود را ایراد کرد که به دنبالش توسط ایادی رژیم پهلوی دستگیر شد. آیت الله پسندیده نیز در روز قیام با شکوه 15 خرداد 1342 ش با سخنرانی در میدان مرکزی خمین به‏طور آشکارا به حمایت از حرکت امام پرداخت، این اقدام شجاعانه چنین ثبت گردیده است:

«به قرار اطلاع، فردای روزی که آیت الله خمینی دستگیر شده، سید مرتضی پسندیده، برادر وی که در خمین می‏باشد، در میدان شهر مردم را جمع و به منبر رفته و پس از سخنرانی، نواری که در آن [امام] خمینی صحبت نموده، از بلندگو پخش می‏نماید.» (16)

پس از قیام خونین 15 خرداد و دستگیری امام، آیت الله پسندیده به همراه مراجع، علما و مدرسین حوزة علمیة قم به تهران عزیمت كرد و در اعتراض دسته جمعی علما به این بازداشت، مشاركتی فعال داشت. امضای ایشان در اعلامیة چهل تن از مدرسین و فضلای حوزه قم به عنوان نخستین امضا، نمایان‌گر نقش كلیدی آن مرحوم در این زمینه می‌باشد. (17)

رسالت جدید

وقتی آیت الله پسندیده از ماجرای كاپیتولاسیون (حق قضاوت كنسولی) كه در سال 1342 ش محرمانه توسطه رژیم پهلوی به تصویب رسید، مطلع گردید، حاج شیخ علی ریحانی را خدمت امام فرستاد و دربارة موضوع تصویب این لایحه در مجلس شورای ملی و سنا شرحی نگاشت و در این مورد برای آیت الله گلپایگانی گزارش نوشت و توسط آقای سهرابی برایشان ارسال نمود. امام از برادرش خواست: «متن لایحه را برایم بفرستید تا از آن باخبر شوم؛ البته من نمی‌گذارم محرمانه بماند و در این باره اقدام كرده و خائنین را رسوا می‌سازم»، آیت الله پسندیده خاطرنشان ساخت: به دلیل محرمانه بودن لایحه موفق نشدم متن آن را به‏دست آورم؛ اما امام در نامة بعدی به ایشان نوشت: «من خودم متنش را بدست آورده‌ام.» و در چهارم آبان سال 1343 ش مصادف با 20 جمادی الثانی 1384 ق طی نطقی مفصل مردم را از حق قضاوت كنسولی و لایحه مصونیت آمریكاییها مطلع ساخت و عوارض این توطئه را برای شنوندگان تشریح نمود و دربارة اجرای آن هشدار داد.

به دلیل همین سخنرانی افشاگرانه، امام در سیزده آبان 1343 ش، در منزل خویش دستگیر و به تهران انتقال داده شد و از آنجا توسط هواپیمایی به تركیه تبعید گردید. آیت‏الله پسندیده طی نامه‌ای از نخست‌وزیر وقت (امیر عباس هویدا) ضمن درخواست مسافرت به تركیه و ملاقات با امام خمینی‌رحمه‌الله نوشت:

«ادامة تبعید مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی‌رحمه‌الله موجب نگرانی شدید است.» (18)

هر چند در ابتدا دولت ایران به این درخواست پاسخ مثبت داد؛ ولی مقامات ساواك ارتباط آیت الله پسندیده را با امام به مصلحت ندانسته و با این امر مخالفت كردند.

استقرار در بیت امام خمینی‌رحمه‌الله

حمایتهای آیت الله پسندیده از امام و نهضت او ادامه داشت تا آنكه ایشان جهت رونق بخشیدن به بیت امام در قم به عنوان مأمن و محفل یاران، دوستان و مقلدان آن حضرت، تصمیم به هجرت به قم گرفت، این مهاجرت با هماهنگی حضرت امام كه توسط حاج سید احمد به وی ابلاغ گردیده بود، صورت پذیرفت. ساواك این‌گونه گزارش نموده است:

«حاج پسندیده، برادر بزرگ [امام] خمینی كه در خمین سكونت دارد، روز جمعه 18/10/1349 وارد قم شده و در منزل شخص خمینی می‌باشد و روز شنبه 19/10/1349 به مناسبت [سالروز] میلاد حضرت رضا‌علیه‌السلام رسماً در مجلسی كه در بیرونی منزل خمینی به همین مناسبت تشكیل شده بود، شركت [نمود] و از واردین پذیرایی و دید و بازدید به عمل آورد... . نظریه شنبه: مسافرت پسندیده به قم در ظاهر به عنوان زیارت است؛ ولی در باطن به اشارة گردانندگان دستگاه خمینی است... كه اگر دستگاه [رژیم پهلوی] مانع نباشد، ایشان برای دایم در قم بمانند.» (19)

علت حساسیت گزارشگر ساواك در خصوص امكان دایمی حضور آیت الله پسندیده در منزل حضرت امام در قم، به واسطة تصمیماتی بوده است كه در سال 1346 ش توسط ساواك برای معظم‌له ایجاد گردید و ایشان از طرف ساواك به طور رسمی به خمین مراجعت داده شد.

آیت الله پسندیده‌رحمه‌الله، به روایت اسناد ساواك

در اسناد ساواك آمده است: «مرتضی پسندیده با آیت الله اشراقی (داماد امام) تماس حاصل نموده و از قرار اطلاع، حقوق مستمری طلاب قم و خمین به وسیلة این دو نفر پرداخت می‌شود. مرتضی پسندیده از حامیان سرسخت امام خمینی‌رحمه‌الله بوده و به همین جهت در شهر خمین به تحریكاتی می‌پردازد. پسندیده مجلسی در منزل [امام] خمینی‌رحمه‌الله برگزار كرده كه چند نفر از علما چون آقایان: شیخ فاضل لنكرانی، قاضی طباطبایی، مهدی فیض، میرزا هاشم آملی و چند تن دیگر كه اكثراً طلاب بوده‌اند، در آن حضور داشته‌اند؛ البته حدود دویست نفر هم با لباس شخصی شركت كرده‌اند. به قرار اطلاع، شیخ علی اسلامی كه منزلش رو به روی منزل خمینی (در قم) قرار دارد و نیز علی محفوظی، شیخ احمد احمدی و شیخ حسین مظاهری، در دریافت و پرداخت وجوه دخالت دارند و مرتضی پسندیده از وضع آنها بازدید و به كارشان نظارت دارد.» (20)

در سند مورخة 18 خرداد 1345‏ش ساواك می‌خوانیم:

«سید مرتضی پسندیده به طرفداری از برادر خود، آیت الله خمینی فعالیتهای مضرّه و تحریك‌آمیز بسیار دارد كه گزارشهای مكرر شهربانی خمین و ساواك محل، مؤید این موضوع می‌باشد و در حال حاضر هم فعالیتهای این شخص افزایش یافته و در قم، ضمن تماس با عناصر مشكوك، وجوه شرعیه را اخذ و حقوق طلاب را پرداخت می‌نماید. توضیح اینكه یاد شده از مخالفین سرسخت اصلاحات ارضی بوده كه از تنظیم اسناد مربوطه در دفترخانه خودداری می‌كرده كه با اقداماتی كه به عمل آمد، تصمیم به انحلال دفترخانة وی گرفته شده است.» (21)

در خبرها آمده است كه آیت الله پسندیده به دلیل پیگیری امور دفتر امام‌رحمه‌الله و ارتباط با مبارزین، در 16 مهر 1347 ش مصادف با 5 رجب 1388 ق، به خمین تبعید گردید كه گویا این وضع چندین سال متوالی ادامه داشته است، چنان‌كه در 17 بهمن 1352ش مصادف با سیزدهم محرم 1394 ق مرحوم پسندیده با ارسال نامه‌ای برای آیت الله مرعشی، وضع خویش را در تبعیدگاه بیان كرده است. (22)

آیت الله پسندیده علاوه بر اینكه وكیل شرعی امام خمینی‌رحمه‌الله برای فروش املاك وی در خمین بوده و اسنادی در این ارتباط موجود می‌باشد؛ (23) وكیل تام الاختیار امام در مورد وجوهات شرعی و توزیع شهریة طلاب و مسائل مالی دیگر بود، ایشان بنا به توصیة امام‌رحمه‌الله، فعالیتهای سیاسی خود را در این ایام آشكار نمی‌كرد تا بتواند كارهای جاری را سر و سامان دهد، به همین دلیل كمتر از بیت امام بیرون می‌آمد، حتی برای زیارت حرم مطهر و دید و بازدیدهای متداول و متعارف نیز این ملاحظات را در نظر می‌گرفت، رژیم پهلوی مأموران ساواك را اخطار كرده بودند كه اگر مرحوم پسندیده در محافل و مجالس قم و یا هر جایی دیگر از سطح شهر ظاهر گردد، دستگیر خواهد شد. او چون می‌دانست كه نباید بیت امام بسته شود، ارتباطات اجتماعی خویش را محدود ساخت؛ البته رفت و آمد مردم به منزل امام خمینی در قم، در محلة یخچال قاضی و دیدارها و ملاقاتها با وی همچنان برقرار بود. (24)

تبعید به شهر انارك و داران

بعد از شهادت آیت الله سید مصطفی شهر قم به پایگاه قیام و مركز جوش و خروش انقلابی یاران امام، مبدّل شد، در این میان آیت الله پسندیده از عوامل مهم ارتباط حركت اسلامی با رهبری آن در نجف اشرف و به خصوص زمان اقامت امام در نوفل لوشاتو (در حومة پاریس) بود. در راستای این نقش مؤثر ایشان، ساواك حضور آیت الله پسندیده را برای رژیم خطرناك و تهدیدآمیز تلقّی كرد و براساس دادگاهی فرمایشی، در 22 اردیبهشت 1357 در حالی كه او 85 ساله بود، دستگیر و برای مدت سه سال به شهر كویری انارك از توابع شهرستان نائین تبعید گردید؛ ولی آیت الله پسندیده این حكم غیرقانونی را نادیده گرفت و با شهامت به كانون قیام، (قم) بازگشت. این بار ساواك طی حكمی محل تبعید ایشان را از بخش انارك به شهرستان داران (از توابع استان اصفهان) تغییر داد. این بار نیز مرحوم پسندیده با پیام امام مبنی بر اینكه تمام كسانی كه تبعید شده‌اند به حكم تبعید امتنا نكنند و به قم و یا شهر خودشان مراجعت كنند، به این حکم نیز اعتنا نکرد. (25)

آیت الله پسندیده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برخلاف موقعیت ویژه‌ای كه از نظر مقامات علمی، تجربه و مبارزات مستمر خویش داشت، همچون گذشته افتخار وكالت امام خمینی را در امور شرعی مردم، به هر عنوان و سمتی و هرگونه امتیازی ترجیح داد و در طول سالها پس از استقرار نظام اسلامی با بزرگواری و بی‌هیچ ادعا و توقعی و بدون كمترین تغییری در مواضع، مشی و شیوة زندگی خویش، همان روش گذشته را ادامه داد. (26)

تحكیم اخوّت، تكریم برادر

رابطة متقابل امام و مرحوم پسندیده در آداب اخوّت اسلامی و معاشرت دینی الگویی مهم به شمار می‌رود. در یك سوی این ارتباط ژرف عاطفی فقیه و مرجعی نامدار و رهبری عالیقدر چون امام خمینی‌رحمه‌الله قرار دارد و در سوی دیگر، برادر بزرگ ایشان دیده می‌شود كه سالهایی چند سمت سرپرستی و استادی امام را داشته است.

اینک به نمونه‌هایی از علاقة امام نسبت به آیت الله پسندیده اشاره می‏کنیم:

1. نامة امام از تركیه به آیت الله پسندیده در 20 محرم الحرام 385 ق:

«برادر بزرگوار، قربانت شوم! شما را به خدای متعال قسم می‌دهم به حرفهای دكتر [در مورد سلامتی خود] ترتیب اثر دهید، چرا موجب نگرانی همه می‌شوید؟ خداوند لازم نموده است كه در مواقع احتمالی ضرر، انسان از آنچه موجب است، اجتناب كند؛ اگر چه ترك حجّ، صوم و صلات باشد... .» (27)

2. امام خمینی‌رحمه‌الله در نامه‏ای خطاب به حاج سیداحمد خمینی در مورد آیت الله پسندیده چنین سفارش می‏کند: «... حضرت آقای عموی معظم مادامی كه قم هستند، خیلی مواظبت از ایشان كنید، هم از جهت كرسی و مكان و هم از حیث غذا و سایر امور خصوصاً احترامات... .»

«خداوند تعالی به شما توفیق عنایت كند! حضرت آقا را تنها نگذارید، به ایشان نباید بد بگذرد.»»... از مواظبت آقای عمّ بزرگوار كوتاهی نكنید... از ایشان خیلی توجه كنید و خدمت به ایشان فرض است از برای شما... .» (28)

3. امام در نامه‌ای كه در 20 دی 1343 از «یورسای» تركیه برای همسرش (خدیجة ثقفی‌رحمه‌الله) نوشته از ایشان خواسته است كه وی را از سلامتی حضرت آقای پسندیده مطلع نماید. (29)

4. سید احمد خمینی گفته است: «حضرت آیت الله پسندیده را امام در حكم پدر خود می‌دانستند و بارها به من فرموده بودند كه: اگر ایشان نبود، من نمی‌توانستم درس بخوانم و شدیداً به ایشان احترام می‌گذاشتند.» (30)

رحلت و دفن

سرانجام این روحانی بزرگوار كه عمر طولانی خود را در راه تحصیل علوم و معارف دینی، تدریس، ارشاد و اصلاح جامعه، مقاومت در برابر استبداد و استعمار و حمایت از امام و انقلاب اسلامی ایران سپری كرد، در 23 آبان 1375، مطابق 30 جمادی الثانی 1417 در تهران درگذشت. (31) در فرازی از پیام حضرت آیت الله خامنه‌ای مد ظله به مناسب ارتحالش آمده است:

«این روحانی شریف و امین و شجاع و صادق برای امام كبیر ما در یك دوره همچون پدر و سرپرستی مهربان و دل‌سوز و مصلحت اندیش و در یك دوره همچون پیروی مؤمن و فرمان پذیر و مطیع بود. این افتخار برای او بس كه بزرگ‌ترین انسان زمان ما [امام خمینی] همواره او را بزرگ و گرامی می‌داشت و به او احترام می‌كرد، از او راضی بود و به حفظ رضایت او اهتمام می‌ورزید.» (32)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). خمین در گذر تاریخ، محمدجواد مرادی نیا، نور السجاد، قم، 1380 ش، ص 235.

(2). خاطرات آیت الله پسندیده، سوره، تهران، 1374 ش، ص 91.

(3). همان، ص 97؛ سطر اوّل، محمدجواد مرادی‏نیا، عروج، تهران، 1375 ش، ص 255.

(4). همان، ص 258.

(5). ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان، زائر قم، ج13، ص 190 ـ 189.

(6). شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374ش، ص 40.

(7). خاطرات آیت الله پسندیده، ص 51 ـ 50.

(8). سطر اول، ص 259؛ خاطرات آیت الله پسندیده، ص 259.

(9). خاطرات آیت الله پسندیده، ص 91.

(10). همان، ص 92 ـ 91.

(11). خمین در گذر تاریخ، ص 119 ـ 118.

(12). یایان امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بسیتم (آیت الله سید مرتضی پسندیده)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، چاپ اول، بهار 1380، ص «ر».

(13). اسناد انقلاب اسلامی، ج دوم، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1369ش، ص 199.

(14). یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، سند شماره 1/19 ـ 5 ـ 651 ـ 6/3/1344.

(15). همان مأخذ، ص «ز».

(16). فصلنامه حضور، ش 17، ص 350.

(17). یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص «ز»

(18). فصلنامه حضور، ش 17، ص 351.

(19). فصلنامه حضور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‌رحمه‌الله، تهران، ش 17، ص 352؛ یاران امام به روایت اسناد ساواك...، ص «ش»

(20). یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص 81 ـ 73.

(21). همان، ص 93، افتخارآفرینان استان مركزی، داود نعیمی، كومه، قم، 1385، ج 3، ص 277.

(22). هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ج‏اول، ص 341 و 583.

(23). صحیفه امام، سید روح الله موسوی خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ سوم، 1378، ج اول، ص 13؛ افتخار آفرینان استان مركزی، ج سوم، ص 277.

(24). از ایران به ایران، سید علی اكبر محتشمی‌پور، كوثر النبی، قم، 1384، ج 2، ص 15 و 189.

(25). یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص «ض»

(26). همان، ص: «ض»، سطر اول، ص 259.

(27). صحیفۀ امام، ج1، ص438.

(28). وعده دیدار (نامه‌های امام خمینی به حاج سید احمد خمینی، تهران، عروج، 1383 ش، ص 44، 46، 50، 57.

(29). صحیفۀ امام، ج اول، ص 435.

(30). وعده دیدار، ص 41.

(31). فصلنامه حضور، ش 17، ص363.

(32). روزنامه اطلاعات، 23 آبان 1375.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و أهلك اعدائهم. حال كه پیكر اینجانب بر دستان شماست و یا در قبر آرمیده است، بر دستان شاگردان عزیزم كه سالها برای موفقیت آنان تلاش كردم و هیچگاه تعطیلی را احساس نكردم، این ناقابل نصیحتی دارم كه در طول حیاتم سعی كرده‌ام قبل از آنكه نصیحتی متوجه كسی كنم خود بدان عمل كرده باشم. بر تمام مؤمنین است با دل و جان از مسلمات مذهب حق دفاع كنند و هیچگاه اجازه ندهند بعضی با القاء شبهه، عوام از مؤمنین را فریب دهند؛ خصوصا در مسائل شعائر حسینیه كه تشیع به واسطه آن زنده است. حفظ شعائر اهل بیت علیهم السلام حفظ مذهب بر حق تشیع است، در آن كوتاهی نكنید كه مسئول هستید. به طلاب عزیز نصیحت می‌كنم كه با جدیت و تلاش تقوای الهی را پیشه كار خود كنند و در امر تحصیل تلاش كنند و همواره رضای خدا را مدنظر داشته باشند. اینجانب در طول دوران عمرم طلبه‌ای بیش نبودم و مثل یك طلبه جوان شب و روز در امر تحصیل تلاش می‌كردم تا بتوانم خدمتی ناچیز داشته باشم واثری از خود به جای بگذارم كه طلاب عزیز از آن استفاده كنند. عزیزانم! سكان هدایت مردم به دست شماست، كاری نكنید كه دل امام زمان علیه السلام به درد آید، او ناظر بر اعمال ما به اذن خداست و در همین جا از پیشگاه مباركشان می‌خواهم كه اگر كوتاهی از طرف اینجانب سر زده بر من ببخشند. عزیزانم! به دعای خیر شما نیاز دارم، من چه در میان شما باشم یا نباشم، دلی به دنیا نبسته‌ام كه در ادای وظیفه خود تردید كرده باشم، هنگامی كه در میان شما بودم خود را یك خادم كوچك حساب می‌كردم كه امیدوارم این خدمت ناچیز مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام واقع شده باشد كه رضای آنان رضای خداست. حال كه در میان شما نیستم به دعای خیر شما عزیزان محتاجم. در پایان بر حفظ شعائر تأكید می‌كنم و ضمن طلب دعای خیر، شما عزیزان را به خدای بزرگ می‌سپارم.

          والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:13

شهید اول پاسدار حریم تشیع

جبل عامل (زادگاه شهید اوّل) منطقه‌ای است در جنوب لبنان و در ساحل دریای مدیترانه كه از رود لیطانی به طرف جنوب تا حدود فلسطین امتداد دارد. البته حدود جغرافیایی آن دقیقاً معین نشده ا ست. نام این منطقه، از قبیله بنی عامله گرفته شده است كه پس از شكسته شدن سدّ مأرب از یمن كوچ كردند و در آنجا اقامت گزیدند. (1)

شیخ حرّ عاملی، از دانشمندان مشهور جبل عامل، می‌نویسد: قدیمی‌ترین گروههای شیعی، بعد از شهر مدینه در جبل عامل نشو و نما یافتند و به جاهای دیگر نیز منتشر شده اند. او می‌گوید: هنگامی كه رسول خداصلی الله علیه وآله از دنیا رفت، چهار نفر از اصحاب وی به عنوان شیعیان مخلص علی علیه السلام شناخته شدند كه عبارت بودند از: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار و سپس 12 نفر دیگر به آنان پیوستند. شیعیان، همچنان در زمان خلفا كم و زیاد می‌شدند، تا اینكه در عصر عثمان، ابی ذر به ناحیه شام تبعید شد. معاویه، فرمانروای شام، او را به جبل عامل فرستاد و ابی ذر نیز با تلاشهای خود، بذر تشیع را در آنجا پاشید. او بیشترین فعالیت خود را در دو روستای صرفند در ساحل دریای مدیترانه و فعالیس در جنوب شرقی جبل عامل، بر فراز بلندیهای مشرف بر اردن متمركز نمود. بعدها، توسط مردم قدرشناس آن خطّه، در هر دو روستای یاد شده مسجدی به نام ابوذر ساخته شد و بدین گونه تشیع در منطقه جبل عامل نفوذ كرده، به دیگر مناطق راه یافت. (2)

جبل عامل در روایات

یكی از امتیازات منطقه جبل عامل را می‌توان جایگاه ممتازش در روایات اهل بیت علیهم السلام یاد كرد. با بررسی متون دینی و گفته‌های علما و محققان، این واقعیت روشن می‌شود. امام صادق علیه السلام در حدیثی به درخشش این نقطه از جهان اسلام در عصر غیبت اشاره كرده اند. ایشان بعد از ستایش شیعیان مقاوم و استوار آنجا می‌فرماید: «هؤُلاَءِ شِیعَتُنَا حَقّاً وَهُمْ اَنْصَارُنَا وَاِخْوَانُنَا وَالْمُوَاسُونَ لِغَریبِنَا وَالْحَافِظُونَ لِسِرِّنَا وَاللِّینَةُ قُلُوبُهُمْ لَنَا وَالْقَاسِیةُ قُلُوبُهُمْ عَلَی اَعْدَائِنَا وَهُمْ كَسُكَانِ السَّفِینَةِ فِی حَالِ غَیبَتِنَا تُمُحِّلَ الْبِلاَدُ دُونَ بِلاَدِهِمْ وَلاَ یصَابُّونَ بِالصَّوَاعِقِ یأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیعْرِفُونَ حُقُوقَ اللّهِ وَیسَاوُنَ بَینَ اِخْوَانِهِمْ اُولَئِكَ الْمَرْحُومُونَ الْمَغْفُورُ لِحَیهِمْ وَمَیتِهِمْ وَذَكَرِهِمْ وَاُنْثَاهُمْ وَلِاَسْوَدِهِمْ وَاَبْیضِهِمْ وَحُرِّهِمْ وَعَبْدِهِمْ وَاِنَّ فِیهِمْ رِجَالاً ینْتَظِرُونَ وَاللّهُ یحِبُّ الْمُنْتَظِرِینَ؛ (3) آنان شیعیان حقیقی ما هستند و یاران و برادران ما محسوب می‌شوند، با غریبان ما برادری و مواسات كرده و اسرار ما را حفظ می‌كنند دلهایشان برای ما نرم و بر دشمنان ما سخت است. آنان همانند ساكنین كشتی در حال غیبت هستند [كه اهل نجات اند] . شهرها خشك و قحطزده می‌شود؛ امّا آنجا سرسبز است و در معرض بلایای طبیعی قرار نمی‌گیرد. امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند، حقوق خدا را شناخته، در بین برادرانشان مساوات را رعایت می‌كنند. آنها مورد رحمت الهی هستند و زنده و مرده، مرد و زن، سیاه و سفید و آزاد و بنده شان آمرزیده می‌شوند و در میان آنان مردانی است كه انتظار [ظهور دولت حقه را] می كشند و خداوند منتظران را دوست دارد.

نهضت فرهنگی شیعه، در جبل عامل پیشنه‌ای عمیق دارد و به قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری برمی گردد. زمانی كه باورهای شیعی در آن منطقه بارور شد، جنبشهای علمی و فرهنگی نیز به تدریج شكل گرفت؛ چرا كه فرهنگ تشیع همواره با خیزشهای علمی و فرهنگی همراه بوده است. هنگامی كه شیخ مفید، متفكر بزرگ شیعی در سال 413 ق در عراق وفات یافت، شخصیت وی شیعیان جبل عامل را به شدت تحت تأثیر قرار داد. عبد الحسین بن غلبون صوری (متوفی به سال 419 ق) ، از شاعران پرشور جبل عاملی، در سوگ وی اشعاری سرود و پیوند عمیق خود و همشهریان شیعه‌اش را با آن عالم برجسته اعلام نمود. سید مرتضی، شاگرد شیخ مفید نیز برای مردم صیدا كتابی در زمینه فقهی نوشت و آن را مسائل صیداویه نامید. ابو الفتح كراجكی، شاگرد دیگر شیخ مفید، به شام، طرابلس، صیدا و صور سفر نمود و برای مردم صیدا، كتاب «انتفاع المؤمنین‌» و برای اهل صور، كتاب «الاصول فی مذهب آل رسول‌» را در هنگام اقامتش در آن دو شهر تألیف كرد. (4)

در اثر همین پیوندهای مردم جبل عامل با مراكز فرهنگی شیعه بود كه نخبگان شایسته‌ای به عراق آمده، به تحصیلات علوم دینی پرداختند. اسماعیل بن حسن عودی جزّینی (متوفی به سال 580 ق) بعد از كسب علم در دانشگاه حلّه، به زادگاهش جزّین بازگشت و معارف اهل بیت علیهم السلام را در آنجا ترویج نمود. طومان بن احمد مناری، یوسف بن حاتم و صالح بن مشرف، از شاگردان علامه حلّی و عز الدین حسن بن حسام، شاگرد فخر المحققین، از جمله عالمان پرتلاشی بودند كه از خطّه جبل عامل به عراق هجرت كردند و به نهضت فرهنگی شیعه در زادگاه خود غنا بخشیدند.

شیخ طه بن محمد بن فخر الدین، جدّ شهید اوّل، از عالمان مورد اعتمادی بود كه تأثیر به سزایی در شكوفایی مكتب جبل عامل داشت. (5)

هنگامی كه فقیه بزرگ شیعی، ابو القاسم بن حسین بن عود اسدی، در اواخر قرن هفتم در جبل عامل درگذشت، زمینه‌های یك نهضت فكری شیعی در آنجا به وجود آمد و بستر پرورش عالمان بزرگی در آینده نزدیك در آن ناحیه فراهم شد. (6)

در آن هنگام، جبل عامل افق علمی روشنی را فرا روی خود داشت كه پدید آمدن مكتب فعّال فقهی و اعتقادی شیعه را نوید می‌داد. همین زمینه‌ها از عواملی بود كه بزرگ رهبر جهان تشیع و بنیانگذار نهضت فرهنگی و سیاسی امامیه كه در منطقه جبل عامل در اوایل قرن هشتم متولد شد، بعد از نیل به درجات عالیه علمی و معنوی، مدرسه تحوّل آفرین و سرنوشت ساز جزّین را تأسیس كند كه بعدها آثار و بركاتش بر سرتاسر مناطق اسلامی، به ویژه كشور ایران ظاهر گردید. حتی امروزه بعد از گذشت 7 قرن، تأثیر عمیق مدرسه جزّین كه شهید اوّل، به راه انداخت، به وضوح در پویایی، بالندگی و رشد اندیشه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جوامع شیعی كاملاً نمایان است.

چهره‌های ماندگار شیعی كه از جبل عامل برخاستند، در قرنهای دهم و یازدهم و بعد از آن به دیگر مناطق به ویژه ایران مهاجرت كردند و مكتبهای مختلفی را در سایر مناطق بنیان نهادند، آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشتند و شاگردان ممتازی را تربیت كردند كه نمونه دیگری از بركات مدرسه جزّین (7) در قرن هشتم می‌باشد.

حوزه علمیه جبل عامل در قرن هشتم آن چنان اوج گرفت كه شیخ حرّ عاملی می‌نویسد: در یكی از روستاهای جبل عامل در زمان نزدیك به عصر شهید اوّل، هفتاد مجتهد در تشییع جنازه‌ای شركت داشتند. (8) بعد از شهادت شهید اوّل مدارس متعددی در شهركهای جبل عامل تأسیس گردید كه از میان آنها می‌توان به مدرسه میس، كرك، نوریه در بقاع و مدارس دیگری در بعلبك و جیع و عیناثا و نبطیه اشاره كرد. (9)

دانشمندان و شعرای زیادی از این خطّه برخاسته اند كه همچون ستارگان پرفروغی در آسمان تشیع می‌درخشند و فضای معنوی این شهركِ مرتبط با قدس را زینت می‌بخشند. یكی از شعرای نامدار جزّین، عبد اللّه بن ایوب جزّینی است كه در زمان امام هشتم علیه السلام از شعرا و یاران آن حضرت بود. از فقها و دانشمندان این شهرك، می‌توان به اسد الدین صائغ جزّینی و شیخ احمد بن طی جزّینی (جد بزرگ شهید اوّل) و شیخ محمد مكی جزّینی (پدر شهید) اشاره كرد. (10)

شهید اوّل كیست؟

محمد بن مكی عاملی جزّینی معروف به شهید اوّل، در سال 734 ه. ق در شهرك جزّین در كشور لبنان متولد شد. (11) او فرزند شیخ جمال الدین مكی بن شیخ شمس الدین محمد بن حامد بود و لقب شیخ كه پدران او داشتند، گواهی می‌دهد كه آنان اهل علم بوده اند، شیخ حرّ عاملی، از جدّ وی به عنوان عالم ثقه یاد می‌كند (12) و در مورد پدرش می‌گوید: او از استادان فاضل زمان خود بود. (13)

محمد بن مكی بعد از فراگیری دروس موجود در منطقه، به حلّه، مركز علمی شیعه در آن عصر شتافت و نزد اساتید آن سامان به ادامه تحصیل پرداخت و به مقامات عالیه علمی دست یافت.

شهید بعد از اخذ اجازه نامه از اساتید خویش همچون فخر المحققین، محمد بن معیه، شمس الائمه كرمانی و محمد بن سعید قرشی به دمشق و مصر رفت. آنگاه در مكه و مدینه حضور یافته، نزد چهل تن ا ز دانشمندان اهل سنت درس خواند و اجازه روایت گرفت.

شهید اوّل در رتبه علمی خود، به مرجعیت فقهی مذاهب پنجگانه نایل گردید. او نخستین فقیه شیعه است كه از جبل عامل برخاسته، در جهان اسلام به مقامات عالیه علمی، اجتماعی و سیاسی دست یافت و پایگاه بزرگ علمی شیعه را بنیان نهاد.

به راه انداختن جنبش علمی مستقل شیعه، تأثیر فكری و اجتماعی عمیق در افكار عمومی و پرورش فقیهان و دانش اندوختگان كم نظیر، از دست آوردهای مدرسه جزّین جبل عامل است. شهید اوّل با ایجاد این حوزه عظیم بسیاری از دانش دوستان را به جبل عامل كشاند و در چشمه سار معارف اهل بیت علیهم السلام سیراب ساخت.

ستاره درخشان جبل عامل، آن چنان به معارف اهل بیت و فقه امامیه تسلط داشت كه در پاسخ نامه حاكم خراسان، علی بن مؤید، كه حضور وی را در خراسان درخواست كرده بود، با یگانه منبع فقهی در دسترسش كه همان مختصر نافع محقق حلی بود، در مدّت هفت روز كتاب ارزشمند «اللمعة الدمشقیة‌» را تألیف كرد (14) و آن را به عنوان مرجع فقه شیعی به آن دیار فرستاد. حركتی كه توسط شهید در مدرسه جزّین آغاز شد، به سرعت رشد نمود و با تلاشهای شاگردان شهید كه نمایندگان وی بودند، در نقاط دیگر منتشر گردید.

در اینجا به برخی از اساتید، شاگردان، تألیفات و اقدامات شهید اول كه همه در راستای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام انجام شده است، نظری می‌اندازیم:

پاسداری از ارزشهای دینی

شهید اوّل به عنوان مدافع اهل بیت علیهم السلام در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی حضور می‌یافت و از مرزهای عقیدتی شیعه به نحو شایسته‌ای پاسداری می‌كرد كه اقدامات تبلیغی وی به چند بخش تقدیم می‌شود:

1. مبارزه با بدعت گزاران

محمد یالوشی عاملی، در اوایل از شاگردان شهید اوّل به شمار می‌آمد. وی در سخنوری بیانی شیرین و جذّاب داشت؛ امّا به جای ادامه تحصیلات و كسب دانش از محضر پرفیض شهید اوّل، به علوم سحر و كهانت و شعبده روی آورده و از این راه ادعای نبوت كرد و مردم ساده لوح را به مذهب جدیدی فراخواند. شهید اوّل، برای دفع تفرقه و بدعت، اوّل سحر او را با سحر باطل كرد و آنگاه با حمایت حكومت وقت پایگاه یالوشی را در نبطیه جبل عامل نابود ساخته، عوامل فتنه را ریشه كن نمود.

امّا دو نفر از یاران وی به نامهای یوسف بن یحیی و تقی الدین جبل الخیامی القاضی كه با او همدست و هم عقیده بودند و قبلاً از دروس شیخ نیز استفاده می‌كردند، از ماجرای سركوب یالوشی جان سالم به در بردند. چندی بعد، آن دو علیه شهید توطئه كرده، با سعایت و سخن چینی در شهادت شهید دست داشتند. (15) به این ترتیب باقیمانده فتنه گران با شكست خوردگان صحنه‌های علمی در مقابل عظمت و شكوه مقام شهید دست به دست هم داده، زمینه شهادت آن بزرگوار را فراهم آوردند.

2. حمایت از جنبشهای انقلابی شیعه

هنگامی كه آوازه جنبش علمی و دینی شهید در جبل عامل به سراسر جهان اسلام رسید، مشتاقان معارف اسلامی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام با او ارتباط برقرار كردند و رهنمود خواستند. یكی از كسانی كه با شهید اوّل ارتباط داشت و از او به عنوان مرجع دینی شیعیان راهنمایی می‌خواست، امیر علی موید، آخرین امیر سلسله سربداران خراسان بود. او كه با اعتقادات شیعی بر خراسان حكومت می‌كرد، نهایت تلاش خویش را در ترویج و تثبیت آیین اهل بیت علیهم السلام به كار گرفته بود. خواجه مؤید هر صبح و شب به انتظار حضرت صاحب الزمان علیه السلام بود و نامهای دوازده امام را بر روی سكّه‌ها ثبت كرده بود.

او در مقابل جناح درویشان تندرو، قصد داشت تا اسلام فقاهتی را در جامعه حاكم سازد؛ به همین منظور از تمام دانشمندان و فقیهان شیعه دعوت به عمل آورد. او در همین راستا، از شهید اوّل، مرجع بزرگ شیعیان در جبل عامل، برای سفر به خراسان دعوت نمود و پیكی را به نام شمس الدین محمد آوی به همراه یك جلد كلام اللّه و نامه‌ای مكتوب به نزد وی فرستاد. در فرازی از نامه خواجه مؤید آمده بود: «محضر مبارك مولای ما، آن پیشوای بلند همت و با اراده، دانشمند وظیفه شناس، علامه روزگار، رهبر ملتها، سرمشق دانشمندان عمق نگر، دارنده انواع فضایل و دانشها و هنرها، احیا كننده رسم امامان، پیشوای ما، خورشید راستی و دین، كه خداوند متعال سایه‌اش را بر سر دولتی خوش بنیان و نعمتی بیكران بگستراند. به عرض آن جناب می‌رسانم كه شیعیان خراسان تشنه دیدار و فیض بردن از دریای فضل و دانش شمایند. از وضع بد روزگار بزرگان علمی این دیار پراكنده گشته و بیشترشان از میان رفته اند. امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «ثُلْمَةُ الدِّینِ مَوْتُ الْعُلَماءِ؛ مرگ دانشمندان لطمه و شكست دین است.‌» ما در میان خود كسی را نمی‌یابیم كه به فتوایش از لحاظ علمی اعتماد كرده یا عقاید درست را از او فرا بگیریم. از خدای متعال مسئلت داریم كه حضرتت به ما افتخار حضور و افشاندن نور بخشد تا از علمش پیروی كرده و از راه و رسمش رفتار آموزیم.» (16)

دانشمند فرزانه جبل عامل، بنابر عللی از پذیرش دعوت سلطان خراسان خودداری كرد؛ امّا این دعوت را بدون پاسخ نگذاشت. متن پاسخ نامه شهید گرچه الآن موجود نیست، امّا كتاب ارزشمند اللمعة الدمشقیة كه یك دوره فقه جامع شیعی و احكام عملی اسلام را در بر دارد، هدیه جاویدانی بود كه شهید اوّل در پاسخ دعوت خواجه علی مؤید تألیف و ارسال نمود تا مردم آن سامان از راهنماییهای آن استفاده كرده، به فتاوای فقهی‌اش عمل نمایند.

به این ترتیب، شیخ شهید از لحاظ فكری و عقیدتی، جنبش سربداران را در آن وضعیت بحرانی پشتیبانی نمود و چراغ راه گردید.

3. تلاش برای وحدت مسلمانان

شهید اوّل به عنوان یك مصلح بیدارگر در راه تحكیم پیوند مسلمانان از هیچ كوششی فروگذاری نمی‌كرد. او كه به شكوه و عظمت اسلام و مسلمانان در مقابل دشمنان می‌اندیشید، رمز توفیق را در وحدت كلمه و كلمه توحید می‌دانست. مجلس درس وی همواره از دانشمندان شیعه و سنی موج می‌زد و آنان برای استفاده، مباحثه، حل مشكلات و مناظره در جلسات او حضور می‌یافتند. دوراندیشی و ژرف نگری این عالم مصلح موجب شده بود كه از طرح مسائل اختلافی بپرهیزد. او حتی در هنگام حضور اهل تسنن، كتابهای ویژه شیعیان را مخفی می‌كرد. برخی گفته اند كه علت عدم پذیرش پاسخ حاكم سربداران برای حضور در خراسان، حفظ وحدت مسلمانان، تداوم حركت بیدارگرانه و وحدت آفرین او در منطقه شامات بوده است؛ اما برنامه‌های اصلاحی و انقلابی شهید اوّل طوری تنظیم شده بود كه در فاصله دو قرن آینده، جبل عامل وظیفه خود را در پرورش علمای برجسته و فرزانگان نستوه شیعی به خوبی انجام داد و همشهریان شهید اوّل با كوله باری از دانش و تجربه و اطلاعات برای استوار ساختن بنیادهای تشیع به ایران آمدند و دودمان صفوی را از لحاظ علمی و معنوی غنی كردند. (17)

اساتید شهید اوّل

در این بخش به اساتید ممتاز شهید اوّل اشاره می‌كنیم:

1. اسد الدین صائغ جزّینی: وی از دانشمندان معروف آن عصر می‌باشد و علاوه بر سمت استادی شهید اوّل، پدرزن و عموی او نیز بود. این دانشمند جبل عاملی در سیزده رشته علوم به ویژه ریاضیات مهارت و تخصص شایانی داشته است؛ (18)

2. جمال الدین ابو محمد مكی بن محمد بن حامد عاملی جزّینی: پدر و استاد شهید اوّل و از بزرگان علمای امامیه در منطقه جبل عامل و از شاگردان نجم الدین طومان عاملی بود كه در سال 728 درگذشت؛ (19)

3. فخر المحققین فرزند علامه حلّی؛

4. سید تاج الدین بن معیه حسنی: وی به شهید اوّل اجازه اجتهاد و نقل حدیث هم داده است؛

5. عبد الحمید بن فخار موسوی؛

6. سید عمید الدین حسینی حلّی (خواهرزاده علامه حلّی كه به شهید اجازه اجتهاد و روایت داد)؛

7. سید ضیاء الدین حسینی حلّی (ایشان نیز خواهرزاده علامه حلّی بود كه به وی اجازه اجتهاد و روایت داد)؛

8. نجم الدین جعفر بن نما؛

9. سید علاء الدین علی بن زهره حسینی حلّی؛

10. سید مهنّا بن سنان المدنی صاحب «المسائل»؛

11. قطب الدین رازی: از نخبگان فقه و الهیات و علوم عقلی و نقلی و شاگرد برجسته علامه حلّی كه شهید در مورد وی گفته است: «او دریای بی كران علم بود و در تمام زمینه‌ها به من اجازه داد.»

تربیت مبلغان دانشمند

همچنان كه اشاره شد، شهید اوّل در حوزه درسی خویش شایستگان و نخبگان فراوانی را تربیت كرد كه برخی از آنان از مفاخر علمی جبل عامل به شمار می‌آیند و برخی دیگر نیز پرورش یافتگان این منطقه در نقاط دیگر هستند. در اینجا به مهم‌ترین شاگردان وی اشاره می‌كنیم:

1. شیخ رضی الدین ابوطالب محمد بن محمد بن مكی جزینی عاملی: او فرزند ارشد شهید اوّل و دانشمندی جلیل القدر بود كه از پدر بزرگوارش روایاتی نقل كرده است؛ (20)

2. شیخ ضیاء الدین ابو القاسم علی بن محمد بن مكی عاملی جزّینی: وی یكی دیگر از فرزندان شیخ شهید بود. شیخ حرّ عاملی در مورد وی می‌گوید: «او فاضلی محقق، شایسته، پارسا و مورد اعتماد است.‌» (21)

3. شیخ جمال الدین ابو منصور حسن عاملی جزّینی، فرزند كوچك شهید اوّل: وی محققی بزرگوار و فقیهی فاضل بود كه شهید اوّل برای وی و برادرانش ارزش ویژه‌ای قائل بود؛

4.‌ام علی، همسر شهید اوّل: ایشان نیز از بانوان دانشمند و مروج معارف اهل بیت علیهم السلام بود. او بانویی دانشمند، پارسا، فقیه و عابد بود و مورد تمجید و ستایش شهید اوّل قرار گرفته بود. شهید همواره مسائل بانوان و پرسشهای مذهبی آنان را به‌ام علی همسر با فضل خود ارجاع می‌داد؛ (22)

5. ست المشایخ‌ ام الحسن فاطمه دختر شهید اوّل: او نیز از بانوان دانشمند جبل عامل و از دست پروردگان شهید اوّل می‌باشد. او را می‌توان الگوی بانوان شیعه در جبل عامل قلمداد كرد. این بانوی فقیه مورد احترام و عنایت فقهای عصر و عموم مردم بوده است، تا جایی كه در تشییع جنازه‌اش بیش از هفتاد مجتهد مسلم از جبل عامل در قریه جزّین شركت كردند. (23)

اگر چه از آثار قلمی این بانوی متفكر جبل عاملی چیزی در دست نیست، امّا نامه‌ای كه وی در مورد بخشش ارثیه پدر شهیدش به برادران خود نوشت، در دست است كه نشانگر مایه‌های علمی و آگاهیهای عمیق او در مورد معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. او اموال خویش را به صورت هبه معوضه به برادرانش هدیه می‌كند و در مقابل، كتابهای فقهی و علمی را از آنها دریافت می‌دارد. و این موضوع نهایت علاقه ایشان را به علم و دانش می‌رساند.

این نوشته كه حاوی موضوعات مهمی از جمله اطلاعات گسترده دختر شهید به احكام شرعیه، اشتیاق وی به كتاب و علم و دانش، خبر از سلسله نسب خاندان شهید اوّل و تجلیل از پدر و برادران می‌باشد، امروزه در نزد آل شمس الدین عیناً موجود بوده و صاحب تكمله امل الآمل آن را مشاهده كرده است؛ (24)

6. سید ابو طالب احمد بن قاسم بن زهره حسینی؛

7. سید بدر الدین حسن بن ایوب مشهور به ابن اعرج اطراوی عاملی: وی از شاگردان معروف شهید و از مفاخر جبل عامل محسوب می‌شود؛

8. شیخ عبد الرحمن العتائقی: وی نویسنده كتابهای متعدد است كه از شهید اوّل بیشترین بهره‌ها را در كسب علوم اسلامی برده است؛

9. شیخ شرف الدین ابو عبداللّه المقداد معروف به فاضل مقداد سیوری؛

10. شیخ محمد بن تاج الدین عبد علی مشهور به «ابن نجده‌» كه از محضر شهید بهره‌ها برد؛

11. شیخ حسن بن سلیمان حلّی صاحب مختصر بصائر الدرجات؛

12. شیخ شمس الدین محمد بن عبد الفانی كركی عاملی: شیخ شهید به مناسبت بازگشت وی از زیارت بیت الحرام قصیده‌ای سرود كه مطلع آن چنین است:

قدمت بطالع السعد السعید                                                  و حیّاك القریب مع البعید

13. شیخ زین الدین علی بن خازن حائری: اجازه نامه‌ای مدوّن با عبارات عالی از شهید به این شاگرد شایسته‌اش موجود است. (25)

آثار قلمی

آثار قلمی شهید اوّل نیز كه همه در راستای نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و گسترش اندیشه‌های شیعی ایجاد گشته، دلیل دیگری بر عظمت و شكوه مكتب جبل عامل در قرن هشتم می‌باشد. در اینجا به فهرست مهم‌ترین آثار منتشره شهید اوّل اشاره می‌كنیم:

1. اللمعة الدمشقیة: این كتاب مشهورترین اثر شهید و از ارزشمندترین گنجینه‌های فقهی شیعه و محكم‌ترین متن فقهی می‌باشد كه در طول قرنها در حوزه‌های شیعی تدریس شده و فقه جویان مشتاق را سیراب نموده است؛

2. الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة؛

3. الالفیة؛

4. النفلیة؛

5. البیان؛

6. ذكری الشیعه فی احكام الشریعه؛

7. غایة المراد فی شرح نكت الارشاد؛

8. القواعد الفقهیه كه در حدود 300 قاعده فقهی را شرح كرده است؛

9. اربعون حدیثاً؛

10. خلاصة الاعتبار فی الحج والاعتمار؛

11. جواز ابداع السفر فی شهر رمضان؛

12. جوابات الفاضل المقداد؛

13. احكام الاموات؛

14. مجموعة الشهید الاول؛

15. جوابات مسائل الاطراوی؛

16. مسائل ابن مكی؛

17. جامع البین من فوائد الشرحین؛

18. حاشیه علی الذكری؛

19. العقیدة الاسلامیة؛

20. اختصار الجعفریات،

21. مزار الشهید؛

22. المقالة التكلیفیة،

23. مجموعه الاجازات.

كتابهای شهید اوّل بیش از سی مورد است كه درموضوعات مختلف علوم مانند: فقه، اصول، كلام، حدیث، ادبیات و شعر تألیف شده است.

شهادت در راه تبلیغ

در سال 784 (ه. ق) حكومت شامات در دست فردی به نام «بیدمر‌» بود كه توسط «برقوق»، اولین پادشاه سلسله چراكسه به این منصب گمارده شده بود. در آن سال شهید اوّل بر اثر حسادت و دشمنی بدخواهان به زندان افتاد و مدت یك سال شاگردان و دوستانش از فیض حضورش بی نصیب ماندند. او در زندان از خود دفاع كرد و در ضمن اشعاری به شاه چنین گفت: «به جانم قسم! هیچ گاه جنایتی را مرتكب نشده‌ام و كسی كه ظلم و جنایتی را مرتكب نشده است، چرا عذرخواهی كند؟ شما نباید به گفتار سخن چینان كه به دروغ و از روی دشمنی گفته اند ترتیب اثر دهید! خدا را گواه می‌گیرم كه من از این اتهامات به دور هستم. عقیده خالص من دوستی و محبت پیامبرصلی الله علیه وآله و عشق ورزیدن به كسانی است كه پیامبرصلی الله علیه وآله را دوست دارند و دوستدار صحابه و همراهان راستین پیامبرصلی الله علیه وآله می‌باشم.

او سپس آزادی خویش را درخواست كرد؛ امّا مورد موافقت قرار نگرفت. عاقبت، مجلس محاكمه اسوه ایمان و تقوا و قلّه فقاهت و دانش با حضور شاه و عباد بن جماعه قاضی القضاة دمشق و سایر قضاة درباری برگزار شد و دفاع شهید نیز سودی نبخشید. بالاخره حكم از پیش تعیین شده قاضی مبنی بر قتل آن راد مرد الهی اعلام شد. لباس او را از بدن مطهرش بیرون آوردند و لباس شهادت پوشاندند. بعد از شهادت بدن را به دار زدند و سپس سنگسارش كردند و آنگاه جسم بی جان را سوزاندند تا آثاری از آن باقی نماند.

پیوند با ابدیت

گرچه معاندان و مخالفان فرهنگ اهل بیت علیهم السلام جسم شهید را به دار زدند و سوزاندند تا به خیال خام خود اندیشه‌های اهل بیت علیهم السلام را از میان بردارند؛ امّا افكار ناب محمدی صلی الله علیه وآله و معارف اهل بیت علیهم السلام با تلاشهای آن مجاهد خستگی ناپذیر در مناطق وسیعی از جهان اسلام انتشار یافته و ابدی گشته بود.

شاید آن روز دستان پلیدی كه او را به شهادت رساندند، تصور نمی‌كردند كه با شهادت مجسمه تقوا و استاد فقیهان، او را جاودانه كرده، با ابدیت پیوند می‌دهند؛ آری، محمد بن مكی تمام نوشته‌ها، افكار و عقاید خود را با خون خویش امضا كرد و جاودانگی‌اش را اثبات نمود.

امروزه شهید اوّل در قلب شیفتگان دانش و معرفت اهل بیت علیهم السلام جای دارد.

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق                                 ثبت است در جریده عالم دوام ما

گـو نـام مـا زِ یـاد به عمداً چـه می‌بـری                              خود آید آنكه یاد نیاری ز نام ما

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) تاریخ جبل عامل، محمد جابر آل صفا، بیروت، 1981 م، ص 24.

2) امل الآمل، شیخ حرّ عاملی، بغداد، نشر اندلس، ص 11؛ مهاجرت علمای شیعه، مهدی فرهانی، تهران، نشر امیر كبیر، 1377، ص 59.

3) امل الآمل، ج 1، ص 15.

4) التشیع بین جبل عامل و ایران، علی مروه، لندن، 1987 م، ص 16.

5) امل الامل، ج 1، ص 105.

6) مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران، ص 65.

7) جزّین بر وزن سكّین، یكی از شهركهای جبل عامل در جنوب لبنان، زادگاه و محل نشو و نمای شهید اوّل است.

8) امل الآمل، ج 1، ص 15.

9) تاریخ جبل عامل، ص 236.

10) شهید اوّل، محمدحسن امانی، پژوهشكده باقر العلوم، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ص 23.

11) فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، بی نا، بی تا، ص 645.

12) امل الآمل، ج 1، ص 105.

13) همان، ص 186.

14) اللمعة الدمشقیة، محمد بن مكی عاملی، قم، نشر علمیه، 1395 ق، ج 1، ص 101.

15) مدارك الاحكام، سید محمد موسوی عاملی، قم، مؤسسه آل البیت، 1310 ق، ج 1، ص 15.

16) اللمعة الدمشقیة، ج 1، ص 134.

17) مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران، ص 76.

18) اعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، بیروت، دار التعارف، ج 3، ص 281.

19) همان، ج 10، ص 134.

20) امل الآمل، ج 1، ص 179.

21) همان، ص 134.

22) همان، ص 193.

23) الدروس الشرعیة، ج 1، ص 40.

24) تكملة امل الآمل، سید حسن صدر، قم، نشر كتابخانه آیة اللَّه مرعشی، 1406 ق، ص 151.

25) روضات الجنات، ج 7، ص 7، مقدمه الدروس الشرعیه، ص 42.

تولد و كودكی

در سال 1292 ه ق، در محله حسین آباد جنوب اصفهان، كلبه‌ای محقر و كوچك پناه گاه مردم و بیچارگان بود. آن خانه ساده و گره گشا منزل آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی بود. در سوم آذر همان سال فرزندش، میرزا محمد علی، به دنیا آمد و آن خانه ساده را مملو از شادی و طراوت ساخت. پدر كه فقیه و عارفی نامدار بود، در تربیت سه فرزند خود (میرزا احمد و میرزا علی محمد و میرزا محمد علی) توجه خاصی داشت و با تیزبینی و هوشیاری خاصی حركات و رفتار آنها را از نظر می‌گذراند و از همین رهگذر بود كه هر یك از فرزندان وی از ستارگان آسمان معرفت گشتند. میرزا محمد علی در همین سالها با مناجات شبانه پدر عارف خود كه با سجده‌های طولانی و ناله‌های سوزناك همراه بود، خو گرفت و رشد و تعالی یافت.

سالها بعد، اولین دروس مقدماتی را نزد پدر آموخت و سپس در دروس برادر بزرگش شیخ احمد مجتهد كه از مدرسان بزرگ اصفهان به شمار می‌رفت، حاضر گردید. هنوز ده سال از عمر شریفش نگذشته بود كه به خاطر كوشش پیگیرش توانست در درس آیة الله میرزا هاشم خوانساری (صاحب مبانی الاصول) شركت جوید.

ایشان برای تحصیل دروس ریاضی در مجلس درس ریاضیات آقا میرزا عبد الرزاق سرتیپ حاضر شد و با جدیت به فراگیری ریاضیات پرداخت. (1)

با تبعید آیة الله بید آبادی و دو فرزندش میرزا احمد و میرزا محمد علی به تهران، وی در درس فقه و اصول آیة الله میرزا حسن آشتیانی - از شاگردان آیة الله شیخ مرتضی انصاری - شركت كرد و به تكمیل تحصیلات خود در فقه و اصول پرداخت.

در همین زمان بود كه برای تحصیل در فلسفه به محضر حكیم بزرگ میرزا ابو الحسن جلوه شتافت و از محضر نورانی وی استفاده كرد. (2)

با همه این تلاشها این طلبه فاضل، هنوز به آرامش نرسیده بود كه قدم در وادی عرفان نهاد و به محضر قدسی عالم نحریر و عارف سترگ و استاد محقق آیة الله العظمی میرزا هاشم اشكوری بار یافت و سالها از محضر قدسی وی استفاده برد.

در همین دوران، یعنی در سال 1310 ه ق. میرزا محمد علی به درجه اجتهاد مفتخر گردید و اساتید بزرگ تهران به وی اجازه دادند تا به استنباطات خویش عمل كند.

اما چندی نگذشت كه ایشان به همراه پدر راهی اصفهان گردید تا به همراه وی به سوی عتبات عالیات برای درك محضر نورانی اساتید آن سامان مسافرت كند و لكن پدر بزرگوارش، آیة الله بید آبادی از همین سرزمین (اصفهان) بود كه به سوی جایگاه ابدی سفر كرد. در نتیجه، مدتی را در اصفهان ماند و دوباره به تهران عزیمت نمود.

آیة الله میرزا محمد علی شاه آبادی رحمه الله در حدود شانزده سال در تهران اقامت كرد. آوازه درس آخوند خراسانی كه كتاب كفایة الاصول او نیز به تازگی منتشر شده بود، باعث شد تا میرزا دوباره عزم سفر كند، این بار او به همراه خانواده و مادرش عازم وادی ایمن گردید.

در حدود سال 1320 ه ق. به طرف اصفهان حركت كرد و یك سال در اصفهان ماند و آن گاه به همراه مادر در سال 1322 ه ق. عازم نجف اشرف گردید. (3)

در نجف نیز با شور و شوقی وصف ناشدنی در درس آخوند شركت جست و این شوق باعث شد تا در دو دوره كامل درس خارج اصول آخوند خراسانی شركت كند. آثار شركت در این دروس، یك دوره شرح بر كفایة الاصول است كه متأسفانه به چاپ نرسیده است.

اساتید دیگرش در نجف، آیة الله شیخ فتح الله شریعت، مشهور به شیخ الشریعة اصفهانی، و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی بودند. (4)

پس از رحلت آخوند خراسانی، آیة الله شاه آبادی تصمیم گرفت كه از نجف به سامراء هجرت كند و در درس پر فیض آیة الله العظمی شیرازی دوم شركت جوید؛ هر چند خودش كرسی تدریس خارج فقه و اصول داشت و درسش از مهم‌ترین دروس سامراء به حساب می‌آمد.

به پاس این احترام بود كه آیة الله العظمی محمد تقی شیرازی كه در دادن اجازه اجتهاد به شاگردانش احتیاط می‌كرد و از میان صدها شاگرد فقط به شش نفر اجازه اجتهاد داده بود، به آیة الله شاه آبادی اجازه اجتهاد داد و در وصف ایشان در قسمتی از اجازه نامه مرقوم فرمود:

«عالم عامل و پرهیزگار و مهذب فاضل... جناب میرزا محمد علی - كه بركاتش مستدام باد - فرزند مرحوم نیكوكار... میرزا محمد جواد اصفهانی به فضل خداوند كه به مرتبه افرادی رسیده كه بر آنها جایز است به احكامی كه خودشان استنباط می‌كنند (به اجتهاد خودشان) عمل كنند... و من با كمال اعتمادی كه بدو دارم، به وی وصیت می‌كنم به اینكه در دین الهی كمال احتیاط را بنماید و از آنچه خداوند نمی‌پسندد، دوری گزیند و مرا در محلهای مناسب خودش از دعای خیر فراموش نفرماید... الاحقر محمد تقی الحائری.» (5)

بازگشت

آیة الله شاه آبادی پس از هشت سال سكونت در عراق و استفاده از محضر مراجع معظم و اساتید مبرز آن حوزه به خاطر اصرار مادر گرامی‌اش نسبت به مراجعت به ایران، تصمیم به سفر گرفت؛ ولی اساتید بزرگوارش، به خصوص آیة الله العظمی شیرازی اعلام فرمودند كه «میرزا محمد علی! رفتن از عراق برای تو جایز نیست.»

اما ایشان در جواب فرمودند: «عمل به تكلیف وقتی لازم و واجب است كه شخص به انجام آن توانا باشد. هم اكنون ماندن در عراق برای من مقدور نیست؛ البته - ان شاء الله - در اولین فرصت ممكن خدمت شما بر می‌گردم.‌» (6)

بدین ترتیب، آن بزرگوار با معذرت خواهی از محضر استادش خداحافظی كرد و بدین سان، به سبب احترام به خواسته مادر، پس از شش ماه با تحمل تمام سختیهای راه، وارد اصفهان شد. (7)

در این هنگام، مردم اصفهان از ورود این مجتهد بزرگوار آگاه گردیده، و از ایشان خواستند تا در اصفهان بماند؛ ولی مردم تهران به اصفهان آمدند و با اصرار زیاد از او خواستند تا به تهران برود. در نتیجه، ابتدا در منزلی كه در خیابان جمهوری اسلامی (شاه آباد سابق) بود، ساكن شدند؛ ولی به علت كثرت مراجعات مردمی برای تدریس و برگزاری نماز جماعت و سخنرانی به مسجد «سراج الملك‌» كه محل سكونت و فعالیتهای تبلیغی پدر بزرگوارش بود، منتقل شدند و بدین ترتیب، از سال 1330 ه. ق تا 1347 ه. ق. به مدت هفده سال در تهران اقامت داشتند. (8)

ورود به قم

آیة الله شاه آبادی در سال 1347 ه. ق، پس از مدتها مبارزه با رضا خان وارد قم شد تا بتواند به تربیت طلاب مستعد بپردازد. در همین ایام، حضرت امام رحمه الله با اصرار زیاد توانست موجبات برپایی درسهای خصوصی ایشان را فراهم كند و به همراه چند طلبه در محضر آن بزرگوار تلمذ نماید و در این فرصت، كتابهایی چون فصوص الحكم ابن عربی و مفاتیح الغیب آخوند ملا صدرای شیرازی و منازل السائرین را در محضر ایشان بیاموزد.

آهنگ رجعت

شیخ عارف كامل مدت هفت سال در شهر جهاد و اجتهاد اقامت كرد و سپس آهنگ مراجعت به تهران نمود. (9)

با درخواست دسته جمعی مردم تهران، ایشان در سال 1345 ه. ق راهی تهران می‌شوند و مدت دو سال در مسجد امین الدوله - واقع در بازار چهل تن - و سپس در یكی از شبستانهای مسجد جامع به تبلیغ و ترویج معارف اسلامی می‌پردازند.

ایشان در تهران در ساعت 2 بعد از ظهر روز پنج شنبه سوم آذر 1328 ه. ش (مطابق با سوم صفر 1369 ه. ق) پس از 77 سال صبر بر هجران، عاقبت به بارگاه معشوق ازل و ابد بار یافت. (10)

استادان

اولین و دومین استاد این عارف بزرگ، پدر بزرگوارش آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی اصفهانی و سپس برادر گرامی‌اش، مرحوم شیخ احمد مجتهد بید آبادی بوده است.

بقیه اساتید ایشان عبارت اند از:

3. آیة الله میرزا هاشم خوانساری رحمه الله؛

4. آیة الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی رحمه الله؛

5. میرزا سید ابو الحسن جلوه رحمه الله؛

6. آخوند خراسانی رحمه الله؛

7. آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله؛

8. آیة الله میرزا هاشم اشكوری رحمه الله.

شاگردان

در درسهای مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله فضلاء زیادی بهره برده اند كه به اسامی شریف بعضی از آنها اشاره می‌گردد:

1. حضرت امام خمینی رحمه الله؛

2. حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله؛

3. حضرت آیة الله العظمی میرزا هاشم آملی رحمه الله؛

4. حضرت آیة الله حاج محمد ثقفی تهرانی رحمه الله (پدر خانم حضرت امام) ؛

5. حضرت آیة الله آخوند ملا علی همدانی رحمه الله؛

6. حضرت آیة الله حاج سید موسی مازندرانی رحمه الله؛

7. حضرت آیة الله شیخ شهاب الدین ملایری رحمه الله؛

8. حضرت آیة الله حاج شیخ راضی رحمه الله؛

9. حضرت آیة الله حاج میرزا حسن یزدی رحمه الله؛

10. حضرت آیة الله حاج میرزا خلیل كمره‌ای رحمه الله؛

11. حضرت آیة الله حاج میر سید حسن احمدی رحمه الله؛

12. حضرت آیة الله حاج سید علی بهشتی رحمه الله. (11)

مبارزات سیاسی

رضا خان در زمانی كه مقدمات رسیدن به قدرت را محیا می‌كرد، بسیار تظاهر به دینداری می‌نمود و ریاكارانه با پای برهنه در عزاداریها شركت می‌كرد. آیة الله شاه آبادی رحمه الله كه به قول حضرت امام رحمه الله: «علاوه بر آنكه یك فقیه و عارف كامل بودند، یك مبارز به تمام معنا هم بودند.» (12) دستهای مرموز بیگانه را نیك می‌شناخت و پی برده بود كه رضا خان همچون عروسكی در دست استعمارگران است.

در نتیجه، همیشه (در خطاب به روحانیت) تذكر می‌داد:

«مردك الان كه به قدرت نرسیده است، این چنین به دست بوس علماء و مراجع می‌رود و تظاهر به دینداری می‌كند و از محبت اهل بیت علیهم السلام دم می‌زند؛ لكن به محض آنكه به قدرت رسید، به همه علماء پشت می‌كند و اول كسی را هم كه لگد می‌زند، خود شما هستید.» (13)

و می‌دانیم اولین و بهترین شخصیتی كه به دست رضا خان شهید شد، مرحوم مدرس رحمه الله بود؛ اما هنوز این ابتدای راه بود. در اوج خفقان رضا خانی، آیة الله شاه آبادی از علماء تهران خواستند كه سكوت شب را شكسته، در اعتراض نسبت به ظلم ستمشاهی، در حرم حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام گرد آیند و متحصن شوند؛ اما همه هفتاد نفری كه از علماء تهران به وی اعلام آمادگی كرده بودند، روز قبل از تحصن انصراف دادند و فقط دو نفر با وی در آن حرم شریف، متحصن شدند.

با شروع محرم، ایشان مجالس سخنرانی خود را به افشاء ماهیت زشت رضا خان تبدیل كرد. او رضا خان را چاروادار و قاطرچی خطاب می‌كرد و در این مدت، نامه‌های زیادی نیز برای علماء دیگر شهرستانهای ایران و عراق نوشت و در آنها به خطر رضا خان درباره اسلام اشاره كرد. در ایامی كه آن مرد بزرگ در تحصن به سر می‌برد، یكی از علماء نجف نامه‌ای به ایشان نوشت و علت تحصن او را جویا شد. ایشان جواب نوشتند:.».. ما وارث دینی هستیم كه از زمان رسول خداصلی الله علیه وآله تاكنون گذشته از شهادت ائمه علیهم السلام و اصحاب و یارانشان و علماء و... ، هزاران شهید در به ثمر رساندن آن فداكاری كرده اند و الان ثمره آن ایثارها به دست ماست و ما وظیفه داریم در حفظ آن بكوشیم و اینك كه می‌بینیم این امانت الهی در معرض دست برد و نابودی از ناحیه این حكومت جبار است، بایستی با تمام وجود از آن محافظت كنیم و معتقدیم خون ما رنگین‌تر از خون گذشتگان نیست.‌» (14)

از دیگر فعالیتهای ایشان در زمان تحصن، تبدیل مراسم تعزیه خوانی به مراسم عزاداری و نوحه خوانی رایج و مرسوم است؛ یعنی سالهای قبل از تحصن آیة الله شاه آبادی رحمه الله، در صحن آستان مقدس حضرت عبد العظیم علیه السلام در محرم به جای عزاداری، مراسم تعزیه خوانی برگزار می‌شد كه ایشان با تعطیل كردن مراسم تعزیه خوانی، آن را به مجلس موعظه و سخنرانی علیه نظام فاسد تبدیل كرد و خود ایشان نیز در آن ده روز منبر رفتند و در آخرین روز سخنرانی فرمودند: «خدایا! تو شاهد باش كه من به علماء اعلام در نجف، قم، مشهد، اصفهان و سایر بلاد نوشتم و بر آنان اتمام حجت كردم و در این ده شبانه روز هم، اگر این مرتبه را بگویم، جمعاً سی مرتبه گفته‌ام و برای اقشار مختلف نیز اتمام حجت كرده‌ام كه این چاروادار (رضا خان) با من دشمنی و عناد ندارد؛ او با اسلام و قرآن مخالف است و چون من و امثال مرا حامی و حافظ اسلام و قرآن می‌داند، مخالفت می‌كند و اگر به او مهلت داده شود، اسلام و قرآن را در این مملكت از ریشه خشك خواهد كرد.»

در این مدت، رضا خان هر چه كرد تا ایشان را راضی كند، موفق نشد؛ حتی كالسكه شاهی را برای باز گرداندن وی فرستاد؛ ولی آن حضرت همكاری با رضا خان را حرام می‌دانست و از پذیرفتن وی نیز امتناع كرد. (15)

تحصن آیة الله شاه آبادی در حدود یازده ماه طول كشید و در این مدت قدرت رضا خانی تثبیت شد. در این هنگام، عده‌ای از علماء بزرگ تهران همچون آیة الله مدرس و آیة الله حاج شیخ عبد النبی نوری و علماء شهرهای دیگر از ایشان خواستند تحصن را به پایان رساند. (16) خود ایشان نیز كه ادامه تحصن را خیلی مؤثر نمی‌دانستند و از طرف دیگر نمی‌خواستند علماء را رد كنند، با یك شرط كه آن هم خروج از تهران (مركز ظلم و ستم) بود، تحصن را به پایان رساندند و بدین ترتیب، آماده مهاجرت به قم شدند. (17)

سیره فرهنگی - تبلیغی

مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله در دوران فعالیت تبلیغی خود در تهران، آثار و بركات فراوانی بر جای گذاشت كه برای آشنایی بیشتر به برخی از آنها اشاره می‌شود:

لباس روحانیت

رضا خان وقتی كه قدرت خود را تثبیت كرد، به شدت با مظاهر اسلامی و به خصوص لباس روحانیت به مبارزه برخاست و حتی با استفاده از زور سر نیزه پوشیدن عبا و عمامه را ممنوع كرد و دستور داد كه همه باید كت و شلوار بپوشند و فقط به آنهایی كه از حكومت اجازه كتبی داشتند، اجازه می‌دادند تا ملبّس بمانند.

در این شرائط، آیة الله شاه آبادی كه پیوسته در مقابل زورگوییهای رضا خانی می‌ایستاد، این بار نیز همه فرزندان خود را تشویق كرد تا به تحصیل در علوم اسلامی بپردازند و لباس روحانیت بپوشند و خودش نیز بدون توجه به دستورات رضا خان در تمام مكانها با این لباس حضور می‌یافت. در این خصوص، به فرزندان می‌فرمود: «شما ریزه خواران خوان حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) می‌باشید. از این رو، بایستی خدمتگزار ساحت مقدس وی باشید و بدین وسیله، دَین خود را ادا كنید!‌» (18)

سخنرانی و تبلیغ

در زمانی كه ارزش تبلیغ و منبر رفتن برای علماء بزرگ دلیل بر كم سوادی و عالم نبودن بود، مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله بنا بر آنكه اهمیت تبلیغ دین را می‌دانست، بدون توجه به تمامی این مسائل جنبی، به منبر می‌رفت و برای مردم سخنرانی می‌كرد. در جلسات ایشان بسیاری از مردم و علماء شركت می‌كردند و آن مرد الهی با بیانی گیرا و شیرین، مردم را به راه راست هدایت می‌كرد. سخنرانیهای ایشان در مسجد جامع تهران در حدود یك ساعت و نیم به طول می‌كشید.

با توجه به اینكه برای عموم مردم سخنرانی می‌كرد، گاهی اتفاق می‌افتاد كه مطالب عرفانی را در سطح فهم عوام بیان می‌كرد تا اینكه همه افراد بتوانند از این مفاهیم عالیه بهره مند شوند.

امام خمینی رحمه الله در این مورد می‌فرمایند: «من به مرحوم شاه آبادی رحمه الله كه برای عده‌ای از كاسبها كه آنجا می‌آمدند نزد ایشان و ایشان هم مسائل را همان طوری كه برای همه می‌گفت، برای آنها می‌گفت - عرض كردم كه آخر اینها و این مسائل! گفت: بگذار این كفریات به گوش اینها هم بخورد!‌» (19)

آیة الله حاج شیخ نور الله، فرزند گرامی آیة الله شاه آبادی رحمه الله در این باره خاطراتی را به شرح زیر نقل می‌كنند:

«در میان توده مردم - چه پیش از رفتن به حوزه قم و چه در ایامی كه در قم اقامت داشتند و چه پس از بازگشت به تهران - به پرورش افكار و تربیت اخلاقی و تعلیم معارف اسلامی پرداخته، در سازندگی انسانهای فاضل و عارف به مبانی اسلام از هر فرصتی استفاده می‌كردند.

در همین مورد، به خاطر دارم روزی مرحوم آقای حاج مصطفی خان ایروانی (پدر خانم جناب آقای حاج شیخ مهدی حائری تهرانی) می‌گفتند: ما سالها به اتفاق مرحوم حاج عباس قلی بازرگان از محضر ایشان استفاده می‌كردیم و مطالب ایشان را یادداشت می‌نمودیم و شخصاً آنها را به آلمانی ترجمه كرده‌ام و قصد انتشار آن را دارم. و نیز به خاطر دارم روزی به عیادت مرحوم حاج شیخ علی محدث زاده رفته بودم. پیش از من جوانی از ایشان عیادت كرده بود كه طبق اظهار ایشان وی از فضلاء بود. وقتی پرسیدم تحصیلات شما در كدام حوزه بوده است، پاسخ داد: از محضر آیة الله العظمی شاه آبادی استفاده نموده ام! كه پس از گفتگو معلوم شد وی از پرورش یافتگان بحثهای شبهای ایشان در مسجد جامع است كه معمولاً هفته‌ای چهار شب پس از نماز به بحث پیرامون معارف اسلامی می‌پرداختند.‌» (20)

سخنرانی بدون منبر

رضا خان كه اسلام و قرآن و روحانیت شیعه را سد بزرگی در مقابل اهداف شوم استكباری می‌دید، تصمیم گرفت به هر شكل ممكن مردم را از روحانیت جدا سازد و تمامی ابزار تبلیغی را كه در دست آنان بود، از ایشان بگیرد. به این خاطر، دستور داد تمام مساجد و سخنرانیها تعطیل شود و هیچ روحانی حق نداشته باشد منبر برود یا روضه بخواند.

او آن قدر به این سیاست بیگانه پسند و شیطانی ادامه داد كه مردم از ترس آن خائن حتی جرئت نداشتند در منازل خود مجلس روضه‌ای ترتیب دهند و اگر كسی می‌خواست برای سالار شهیدان مجلس عزاداری تدارك ببیند، مجبور بود در زیرزمین منزلش و به دور از چشم مأموران دولتی مجلسی برقرار كند و عده بسیار اندكی از اقوامش را كه می‌دانست با حكومت ارتباطی ندارند، به آن مجلس دعوت نماید؛ چون اگر مأموران دولتی می‌فهمیدند، فوری مجلس را به هم زده، صاحبخانه را دستگیر می‌كردند. در این جو كه خفقان رضا خانی همه صداها را ساكت كرده بود، منبر رفتن و سخنرانی كردن آیت حق هیچ گاه قطع نشد و همیشه بر فراز منبر با بیان حقایق دین، از ارزشهای الهی حراست و جنایات شاه را برای مردم بازگو می‌كرد.

وقتی مزدوران دستگاه رضا خانی دیدند كه آیة الله شاه آبادی رحمه الله بر فراز منبر، تبهكاریهای شاه را افشا می‌كند، منبر آن عالم مجاهد را از مسجد جامع دزدیدند تا شاید بتوانند به این وسیله مانع تبلیغ و ارشاد او شوند.

اما آیت الهی، شاه آبادی، همچنان به انجام این وظیفه شرعی خود ادامه داد و از آن پس، چند ماه ایستاده سخنرانی می‌كرد و به نظام فاسد حاكم اعتراض می‌نمود و آن گاه كه عده‌ای از نمازگزاران مسجد پیشنهاد كردند كه منبری تهیه شود، فرمود: «من ایستاده سخن می‌گویم تا بدانند منبر سخن نمی‌گوید. (21)

خاطره‌ای تلخ

عده‌ای شایع كرده بودند كه آقای شاه آبادی حكیم است، نه مجتهد! روزی در تهران یك نفر كه برای پرداخت سهم امام نزد ایشان آمده بود، رو به ایشان گفت: اگر شما مجتهد هستی، اجازه‌های اجتهادت را به من نشان بده كه ببینم آیا اساتید حوزه‌های علمیه به تو اجازه اجتهاد داده اند یا نه؟

آیة الله در حالی كه به شدت از این گفته نابخردانه ناراحت شده بود، از همسرش خواست تا صندوقی را كه در آن اجازه‌های اجتهادی ایشان قرار داشت، بیاورد. آن گاه در مقابل چشمان آن شخص همه را پاره كرد و در حالی كه با دست به سینه‌اش اشاره می‌كرد، فرمود:

«علم در كاغذ نیست، قوه اجتهاد در اینجاست. اگر علماء به من اجازه اجتهاد داده اند، به خاطر صلاحیتِ علمی من بوده است؛ ولی من خودم هرگز به دنبال گرفتن این گونه اجازه نامه‌ها نبوده‌ام.»

این قضیه، از استقلال روحی و وارستگی آن مرد الهی حكایت می‌كند كه هرگز برای اثبات شخصیت علمی خود هیچ اتكایی به این گونه مدارك نداشت. هر چند ارزش معنوی این نامه‌ها و اجازات بر هیچ كس پوشیده نیست. در میان اجازات اجتهادی كه ایشان از اساتید خود داشت، تنها یك اجازه، آن هم اجازه‌ای كه میرزای شیرازی دوم، به ایشان داده بود - چون در میان یكی از كتابهای ایشان مانده بود - به دست آمده است. همسر آیة الله شاه آبادی هر گاه از این قضیه یاد می‌كرد، می‌گفت: «ای كاش آن روز هیچ یك از اجازات را به آقا نمی‌دادم!‌» (22)

روش درست امر به معروف و نهی از منكر

در نزدیكی منزل آیة الله شاه آبادی رحمه الله، دكتری زندگی می‌كرد كه فرزندانش را به روش غربی تربیت می‌نمود و برای آنها معلم موسیقی به منزل می‌آورد و با صدای آن همسایه‌ها را اذیت می‌كرد. مرحوم شاه آبادی رحمه الله به ایشان پیغام دادند كه رعایت مردم را بكند؛ ولی وی كه به حكومت وقت دلخوش بود، جواب داد كه من از روش خودم دست بر نمی‌دارم و شما از هر راهی كه می‌خواهید، جلوی مرا بگیرید! آیة الله شاه آبادی رحمه الله تا روز جمعه صبر كرد و آن گاه در جلسه روز جمعه در مسجد امام، رو به مردم چنین گفت: «خوب است از این به بعد هر كس كه از این خیابان عبور می‌كند، چون به مطب دكتر می‌رسد، داخل مطب شده، سلام كند، وانگهی با خوشرویی از دكتر بخواهد كه آن عمل خلاف شرع را ترك كند.»

از آن پس، هر كس از جلوی مطب عبور می‌كرد، برای انجام وظیفه شرعی خود، داخل مطب می‌شد و سلام كرده، موضوع را با زبان خوش در میان می‌گذاشت و خارج می‌شد.

چند روز بدین منوال گذشت و دكتر هر روز با صدها مراجعه كننده مواجه می‌شد كه همگی یك مطلب را به او تذكر می‌دادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل كند، بلكه مجبور است كه از آن خیابان هم كوچ كند. از این رو، دست از ایجاد مزاحمت برداشته، جلسه آموزش موسیقی دخترانش را تعطیل كرد.

پس از مدتی كه مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله را در خیابان ملاقات می‌كند، پس از احوال پرسی می‌گوید: «آقای شاه آبادی! با قدرت ملت كار را تمام كردی و من هرگز تصور نمی‌كردم شما چنین پشتوانه‌ای در اختیار داشته باشید. من گمان می‌كردم شما به مراجع قضایی و قانونی مراجعه می‌كنید كه من به سادگی می‌توانستم جواب آنها را بدهم و هرگز درباره این روش مردمی نیندیشیده بودم.‌» (23)

تواضع

نقل شده است كه روزی یكی از طلاب از ایشان خواهش كرد «حاشیه ملّاعبدالله‌» برای او تدریس كند درس حاشیه ملّا عبدالله یكی از درسهای مقدماتی حوزه است و استاد برای تدریس آن در حوزه زیاد بود؛ امّا با این همه آیة الله شاه آبادی رحمه الله كه نمی‌خواست حتّی یك نفر از دست او رنجیده خاطر شود، پذیرفت حاشیه را تدریس كند.

حضرت امام راحل رحمه الله درباره این ماجرا، چنین توضیح می‌دهد: «یك روز متوجه شدیم كه ایشان حدود دو ماه است كه پس از پایان درسهایشان برای طلبه‌ای یكی از دروس مقدماتی (حاشیه ملّا عبدالله) را می‌گویند. خیلی تعجب كردیم و با خود گفتیم در حوزه قم این همه استاد حاشیه وجود دارد، چه طور ایشان قبول كردند كه بعد از نُه درس سنگین و پیاپی، حاشیه بگویند! آن هم فقط برای یك طلبه!

تصمیم گرفتیم كه از آن طلبه بخواهیم نزد استاد دیگری درس بگیرد. پیش او رفتیم و مطلب را برای او گفتیم؛ ولی هر چه اصرار كردیم، قبول نمی‌كرد؛ حتی به او گفتیم كه هر استادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم، به جز شاه آبادی و حاج شیخ عبد الكریم حائری را بخواهد، ما حاضریم از او دعوت كنیم تا حاشیه به او درس بدهد؛ ولی آن طلبه قبول نمی‌كرد و می‌گفت: در روی كره زمین من به غیر از آیة الله شاه آبادی از كس دیگر درس نمی‌گیرم.

تصمیم گرفتیم كه از راه دیگری وارد شویم و نزد خود آقای شاه آبادی برویم و ایشان را به این امر متقاعد كنیم. بدین جهت، یك روز بعد از درس، آرام آرام صحبت را شروع كردیم و با تكیه به اصل «اَلَا هَمُّ فَاْلاَهَمُّ‌» به ایشان عرض كردیم كه لازم است شما بعد از نُه درس، استراحت كنید و خود را برای درسهای فردا آماده كنید و خلاصه خوب كه حرفهایمان را زدیم، ساكت شدیم. فكر می‌كردیم كه دیگر مطلب تمام است و ایشان را متقاعد كرده ایم.

ولی آقای شاه آبادی پس از مكث كوتاهی فرمود:

روح الله! انسانی از من تقاضایی كرده است و من در حدّ امكانم تقاضایش را برآورده می‌كنم.» (24)

برنامه‌های اقتصادی

مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله از جمله عالمانی است كه علاوه بر معاد انسانها به فكر دنیای آنها نیز بود. او می‌دانست كه برای تحكیم بنیانهای اعتقادی انسانها باید در صدد تأمین معیشت آنها نیز بود. از این جهت، در دوران فعالیتهای فرهنگی خویش در تهران، برنامه‌های مختلف اقتصادی را مطرح كرد و در حد توان به بعضی از آنها جامع عمل پوشاند. این برنامه‌ها عبارت اند از:

1. تشكیل بیت المال

با توجه به اینكه حمایت و یاری حكومت ظلم را خلاف شرع می‌دانست، بهترین راه را از سوی علماء بزرگ تشكیل بیت المال یا خزانه داری كل می‌دانست تا پولهای زیادی را كه به طرق مختلف از سوی مردم به سوی آنها می‌آید، جمع آوری كنند و به صرف مصالح مسلمین برسانند. ایشان در كتاب «شذرات المعارف‌» در این مورد می‌نویسند: «تشكیل بیت المال از زكوات و اخماس و غیرهما در تحت قواعدی كه موجب حفظ از حیف و میل بوده باشد، به قسمتی كه تمام مدرسین و محصّلین و مبلّغین و غیرهم [را] ارتزاق از آنان بوده باشند، با ملاحظه اَلاهَمُّ فَالْاَهَمّ.‌» (25)

2. ایجاد شركتهای تعاونی

ایجاد شركت از روی قواعد علمیه برای ترقّی تجارت مشروعه و صناعت و زراعت و ترویج البسه و اقمشه مصنوعه اسلامی و مملكتی.

3. صندوقهای قرض الحسنه

از دیگر برنامه‌های اقتصادی مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله پیشنهاد ایجاد صندوقهای قرض الحسنة بوده است تا بدین طریق از استفاده مردم از وامهای بهره دار كه در بانكهای وقت ارائه می‌شد، جلوگیری كند. در این زمینه می‌نویسد:

«ایجاد اساس مقتضی تمكن دادن قرض الحسنة و سد باب قرض تنزیلی كه موجب خرابی دنیا و دین است.‌» (26)

بدین طریق، اولین صندوق قرض الحسنه‌ای كه به اهتمام مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی و سرمایه گذاری بعضی خیرین افتتاح شد، تا سال 1329 ه. ش در حدود هفده میلیون ریال به اشخاص وام پرداخت كرد كه این رقم در آن زمان بسیار زیاد بوده است.

لطایف نوریه

در اینجا برگزیده‌ای از كلمات نورانی ایشان را برای استفاده بیشتر علاقه مندان ذكر می‌كنیم:

- اعلان و اظهار نعمت، عبادت است. (27)

- شخصی كه عیادت برادر نماید در مرض، خود را متخلق نموده به صفت رأفت و مظهر رئوف گردد، ان شاء الله. (28)

- مادامی كه تخلیه دل از بیگانگان نشود، توجه به مقصد و مقصود نتوان نمود. (29)

- كسانی كه مبتلا به حب شهوات و زینت دنیا و امثال آن هستند، آخر بیچاره خواهند شد؛ زیرا كه بعد از مفارقت از دنیا و عالم محسوس، معشوق خود را نیابند. (30)

- اگر رو به این خانواده (اهل بیت علیهم السلام) حركت نكنی، هر دقیقه، دل تو مثل طائری است كه آشیان گم كرده و از شاخه‌ای به شاخه‌ای می‌جهد. (31)

- سلامی كه به ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء و مقربین عرضه داری، حقیقتش این است كه رحمت را از حق می‌طلبی تا از ناحیه آنها كه به منزله سیل گیر رحمت هستند، تو نیز به اندازه استعدادت بگیری. (32)

- وقتی حجاب خودبینی و خودپرستی را برداشتی، حق به اسماء و صفاتش جلوه می‌كند. (33)

- كسی كه به قرآن و اسلام معتقد است، باید خود را به عمل كردن به دستور آن انس دهد؛ زیرا آمده ایم تا عارف به حق شویم، نه در خودپرستی فرو رویم. (34)

- اگر اینجا نادم نشوی، آنجا به نار الله مبتلا خواهی شد. (35)

- برادر! مواظب خود باش! ببین با خودت چه می‌كنی! به آب توبه و انابه آلودگیهای معاصی را بشوی و بگو: «استغفر الله ربی و اتوب الیه‌» و این ذكر عظیمی است در عبادات مِنَ البدایة الی النهایة. (36)

- صبر صفت بزرگی است، شجاعت صفت نیكی است، عفت صفت پسندیده‌ای است؛ لكن این صفات وقتی عظمت پیدا می‌كنند كه برای پرستش حق باشند؛ ستایش و پرستش او صفات را بزرگ و با عظمت می‌كند. (37)

- شیطان، سگ درگاه خداست. اگر كسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نكند و او را اذیت نكند. (38)

آثار

آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله با همه كثرت تدریس و تبلیغ، آثار ارزشمندی نیز به یادگار گذاشته است كه امیدواریم با چاپ آثار منتشر نشده و تجدید چاپ آثار چاپ شده، علاقه مندان بتوانند از معارف الهی صادر شده از محضر نورانی آن بزرگ بیشتر استفاده كنند. این آثار به شرح زیر می‌باشند:

1. شذرات المعارف یا مرام الاسلام؛

2. رشحات البحار؛

3. مفتاح السعادة فی احكام العبادة؛

4. حاشیه نجاة العباد؛

5. منازل السالكین؛

6. حاشیه كفایة الاصول؛

7. حاشیه فصول الاصول؛

8. رسالة العقل و الجهل؛

9. چهار رساله در نبوت و ولایت عامه و خاصه؛

10. جزوه‌هایی در ادبیات عرب و تعدادی رساله دیگر؛ (39)

11. تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوك؛

12. شرحی بر مفتاح؛

13. شرحی بر فصول الحكم قیصری. (40)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) آسمان عرفان، محمد علی محمدی، شركت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1382، صص 37 - 39 (با تلخیص).

2) استاد زاده، نشر حوزه علمیه شهید شاه آبادی، فروردین 1365، صص 33 - 35.

3) آسمان عرفان، ص 46.

4) استاد زاده، ص 36.

5) آسمان عرفان، ص 50.

6) به نقل از آیة الله محمد شاه آبادی، فرزند آیة الله محمد علی شاه آبادی.

7) استادزاده، ص 41.

8) آسمان عرفان، صص 54 - 55.

9) ر. ك: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5.

10) آسمان عرفان، ص 126.

11) همان، صص 100 - 99.

12) سخن امام رحمه الله در دیدار با خانواده شهید شاه آبادی، 9/2/1363.

13) استاد زاده، ص 43.

14) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 187.

15) به نقل از آیة الله محمد شاه آبادی (فرزند آن مرحوم) ، ر. ك: آسمان عرفان، صص 63 - 64.

16) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 186.

17) همان، ص 45 و 47.

18) همان، ص 188.

19) تفسیر سوره حمد، امام خمینی رحمه الله، قسمت پنجم، ص 144.

20) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 189.

21) همان، ص 187.

22) آسمان عرفان، صص 84 - 85، مصاحبه با آیة الله محمد شاه آبادی.

23) فرهنگ وتاریخ معاصر، ش 5، ص 186، مصاحبه با آیة الله محمد شاه آبادی.

24) استاد زاده، صص 62 - 63.

25) آسمان عرفان، ص 106.

26) همان، ص 109.

27) شذرات المعارف، ص 90.

28) همان، 104.

29) همان، ص 132.

30) همان، ص 155.

31) رشحات المعارف، ص 60.

32) همان.

33) همان، ص 61.

34) رشحات البحار، ص 18.

35) همان.

36) همان، ص 27.

37) همان، ص 35.

38) شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره، ص 52.

39) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، صص 191 - 192؛ استاد زاده، صص 73 - 74.

40) آینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص 185.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:10

زندگی تبلیغی واعظ معاصر راشد تربتی

حسین علی راشد، نویسنده، مدرس و واعظ معاصر در سال 1284 ه.ش در تربت حیدریه در یك خانواده روحانی متولد شد.(1)

او فرزند عالم، زاهد و عارف بزرگ، حاج آخوند ملا عباس تربتی است كه مرحوم بدیع الزمان فروزان فر درباره او گفته است: «دنیا به دور این مرد نگشته است.» و آقابزرگ شهیدی، حكیم معروف، در تبیین مقام و مرتبه عبودیت و اخلاص او فرموده است: «حاج آخوند ملا عباس مرد فوق العاده‌ای است.اگر به این شدت تعبد نمی‌داشت، به جای خراسان، دنیا را تحت تأثیر قرار می‌داد.» و آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی از مراجع فقید تقلید، او را چنین تصدیق كرده است: «حاج آخوند ملا عباس نه فقط از خوبان عالم اسلام، بلكه از خوبان دنیاست.» و فرزندش راشد بزرگ درباب اوصاف پدر نوشته است: «با اطمینان می‌گویم او مردی بود كه نفس خود را كشته بود.» (2)

ویژگیهای اخلاقی

فرزند آقای راشد در مورد ویژگیهای اخلاقی پدرش می‌گوید: «سخنان پدرم سراسر پند و اندرز، مبتنی بر احكام دینی و برای اصلاح جامعه و دوری از مفاسد بود.ایشان به آنچه می‌گفت، معتقد بود و چون سخنانش از دل بر می‌آمد، لاجرم بر دلها می‌نشست.او مسلمانی با صداقت و به راستی با ایمان بود.در پاكی و پاكیزگی نظیر نداشت.در قول و عمل همواره جانب تقوا و درستی و امانت را رعایت می‌كرد.

بی اندازه راستگو بود و از دروغ به شدت پرهیز می‌كرد و همیشه به من می‌گفت: «دروغ نگو ولو به ضرر تو باشد.» او به راستی معلّم اخلاق بود و به آنچه می‌گفت، خودش نیز عمل می‌كرد.

پدرم به هیچ وجه اهل ریا و تظاهر نبود.همچنین پایبند جاه و مقام نیز نبود.در كارها بسیار دقیق و منظم بود؛ به حدّی كه گاه كارش به وسواس می‌كشید.كسانی كه این مرد بزرگ را می‌شناسند، به خوبی می‌دانند كه آنچه در این نوشته آمده، نه تنها اغراق آمیز نیست، بلكه مشتی از خروار است و اگر بخواهم آنچه را در این مدت یك عمر از ایشان دیده و شنیده‌ام، روایت كنم، مثنوی هفتاد من كاغذ می‌شود و از حوصله خارج می‌باشد.پدرم بسیار روشن بین و خوش فكر و آزاده بود.سخنانش را هیچ گاه فراموش نمی‌كنم كه می‌گفت: «در سختیها همیشه باید به خدا پناه برد و از او یاری خواست.» هر گاه با او در كاری مشورت می‌كردم، می‌گفت: از خدا بخواه آنچه خیر و صلاح توست، برایت پیش آید.» (3)

تحصیلات

مرحوم دكتر نورالله كسایی كه خود از اساتید دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود و به راشد ارادتی ویژه داشت، درباره مراتب علمی ایشان چنین گواهی می‌دهد:

«در سال 1300 خورشیدی، یعنی در 16 سالگی، راشد جوان برای ادامه تحصیلات راهی مشهد شد و ده سالی را در حوزه‌های علمیه آن شهر دانش آموخت.استادانش در ادب فارسی و عربی: مرحوم میرزا عبدالجواد، معروف به ادیب نیشابوری؛ در فقه و اصول: آقا میرزا محمد باقر مدرس رضوی و شیخ آقابزرگ شاهرودی و آقا سید جعفر شهرستانی و حاج شیخ حسن برسی و حاج شیخ محمد نهاوندی؛ در درس خارج: حاج میرزا محمد، معروف به آقازاده خراسانی و حاج آقا حسین قمی و آقامیرزا مهدی اصفهانی و آقا شیخ موسی خوانساری بوده اند.

دانش فلسفه از جمله شرح اشارات و اسفار را نزد آقابزرگ شهیدی فرا گرفته و در واپسین سالهای زندگی علمی در مشهد مقدس به آموزش این اندوخته‌های علمی پرداخته است.

بسیاری از ادیبان بزرگ و مفاخر ادبی ایران كه دانشگاه تهران را در آغاز تأسیس (1312 شمسی) به وجود خود ارزش و اعتبار علمی بخشیدند، از درس خواندگان مكتب ادبی «ادیب نیشابوری» بوده‌اند و بیشترشان در دانشكده معقول و منقول آن روز - كه استاد حسین علی راشد نیز پس از دهه‌ای به آنان پیوست - بر كرسی تدریس تكیه زدند.از جمله این ادیبان دانشمند و استادان كم مانند: بدیع الزمان فروزان فر، سید محمد تقی مدرس رضوی، محمد حسین فاضل تونی، میرزا محمود شهابی تربتی، دكتر علی اكبر مجیدی فیاض، سید محمد مشكوة بیرجندی و سید محمد باقر مولوی عربشاهی، معروف به سبزواری، را می‌توان نام برد.

استاد راشد - چنانچه خود گفته - در خلال اقامت و تحصیل در مشهد، در برخی از دیگر دانشها، چون: ریاضیات و مختصری فیزیك و تاریخ طبیعی و تشریح و كتابهای ادبی و اجتماعی و به خصوص تاریخ ادیان و مذاهب و بحث و جدلهای مربوط به این علوم و نیز تفسیر قرآن مطالعات بالنسبه فراوانی كرده است.روان شاد راشد در سال 1310 برای تكمیل تحصیلات عالی به نجف اشرف رفته و یكسالی را در آنجا در درس اصول فقه مرحوم آقامیرزا محمد حسن نائینی و درس فقه آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع بزرگ شیعیان آن زمان، حضور یافته است.» (4)

مرحوم راشد تربتی در ضمن تحصیل خود در مشهد از دروس جدید نیز بی بهره نمی‌ماند.اگر تحصیلات قدیم را با تحصیلات كنونی مقایسه كنیم، می‌توان گفت كه ایشان دوره دبستان و دبیرستان را در تربت حیدریه و دوره لیسانس و دكتری را در مشهد گذرانده اند.(5)

سخنرانیهای راشد در رادیو

استاد راشد پس از بازگشت از نجف، به تبلیغ دین و وعظ و خطابه پرداخت و از آغاز تأسیس رادیو تا سال 1355 سخنرانیهای ایشان هر شب جمعه و در ایام محرم و رمضان و صفر استمرار داشت.(6)

او در پیشبرد معنویت در جامعه ایرانی به ویژه در میان جوانان و دانشجویان سهم بسزایی داشت.گفته‌های او چون از دل بر می‌خواست، واقعاً بر دلها می‌نشست.بسا جوانانی كه به لبه پرتگاه انحراف و كج راهی رسیده بودند و با گرمی نفس او از تباهی و هلاك رهایی یافتند.(7)

مجموعه سخنرانیهای ایشان در رادیو در 18 جلد منتشر شده و بسیار مورد استفاده مبلغان و علاقه مندان قرار گرفته است.

دكتر خوانساری در این مورد می‌نویسد: «سال 1320 از آقای راشد دعوت كردند در رادیو تهران هفته‌ای یك بار (ساعت 8 شب جمعه) به مدت نیم ساعت سخنرانی كند.از همان جا در زوایای خاطر مانده است كه ساعت 8 روزهای پنجشنبه مردم كوچه و بازار جلو قهوه خانه یا مغازه‌ای كه رادیو داشت، تجمع می‌كردند تا سخنان آقای راشد را بشنوند.قدرت بیان و انتخاب موضوعات متنوع در حوزه‌های اخلاقی و اجتماعی موجب شد تا مردم ایران و عراق و پاكستان و سایر فارسی زبانان، دلبسته سخنان ایشان شوند.آقای راشد شخصی دقیق و منظم و پاكیزه بود... .» (8)

آثار

یكی از ویژگیهای پر رنگ استاد حسین علی راشد در امر تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و تنویر افكار عمومی، تحریر و تدوین و تألیف آثاری بوده است كه به واسطه آنها تلاش نمود تا از طریق فرهنگ مكتوب نیز وظیفه تبلیغی خویش را به انجام رساند.این آثار عبارت اند از:

1.فضیلت‌های فراموش شده، تهران، اطلاعات (تألیف جلال رفیع كه خاطرات آقای راشد را در مورد پدرش بازگو می‌كند) .

2.دو فیلسوف شرق و غرب ملاصدرا و انیشتین، تهران، فراهانی.

3.مجموعه سخنرانیها، 18 جلد، تهران، محمدی.

4.قرآن و اسلام، تهران، حبیبی.

5.فلسفه عزاداری امام حسین علیه السلام، تهران، محمدی.

6.تفسیر سوره حمد، تهران، محمدی.(9)

7.آخرین سخنرانیهای راشد (7 - 1356) ، اطلاعات، تهران.

8.مقالات راشد، اطلاعات، تهران.

خاطره اولین منبر

آقای راشد در مورد اولین منبر خود می‌گوید:

«در سال 1312 ه ش كه بنابر پیشامدی در شیراز بودم، روز یازدهم محرّم برای استماع روضه به منزل آیة الله آقای شیخ جعفر محلّاتی رفته بودم.آقایان اهل منبر تأخیر كرده بودند و به اصطلاح منبر افتاده بود.از من پرسیدند: آیا شما اهل منبر هستید؟ گفتم: هنوز منبر نرفته‌ام.گفتند: آیا علاقه دارید این منبر را تا آمدن آقایان نگه دارید؟ من قدری فكر كردم و چون چند سالی درس گفته بودم و شاگردانی كه به درس من می‌آمدند، می‌گفتند: بیان تو جذاب است، این بود كه پیشنهاد آنها را پذیرفتم و برای اولین بار منبر رفتم و اتفاقاً بسیار مورد توجّه واقع شد؛ به طوری كه بعداً مرا به ادامه كار وادار كردند و از همان لحظه كه در شیراز منبر رفتم، همیشه در این فكر بودم كه در منبر و سخنرانی، مطالبی به مردم بگویم كه آنها را در كار، زندگی و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی كه دارند، راهنمایی كند.» (10)

او زیاد منبر نمی‌رفت و در مجالس ترحیم هم سخنرانی نمی‌كرد و بیشتر در ماههای محرم در مسجد شیخ عبدالحسین، معروف به مسجد تركها و در برخی از منازل متدینین بازاری همچون منزل مرحوم سید محمد حسینیان در خیابان امیریه منبر می‌رفت و افراد زیادی را به آنجا می‌كشاند.(11)

روش سخنرانی

در مورد شیوه سخنرانی وی می‌نویسند:

منبرهای راشد بسیار منظّم و مرتب و روشمند بود.او نخست به تحلیل و بررسی و تفسیر و گزارش آیه‌ای از قرآن كریم می‌پرداخت و سپس از برخی احادیث كه در حقیقت تفصیل آن آیات بود و پرده از نقابِ قرآن می‌گشود، یاد می‌كرد و در این میان، به داستانهای مناسب و اشعار زیبا و روان استشهاد می‌جست و در پایان كه معمولاً ذاكران به ذكر مصیبت خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله می‌پردازند، او با ذكر چند جمله عربی كه از كتب مقاتل مستند برگزیده بود، از سید شهیدان علیه السلام و یاران با وفای او كه همه نموداری از غیرت و شجاعت و مناعت طبع و دینداری بودند، یاد می‌كرد.

هر چند لحن قرائت او از عبارات عربی مقتل طوری بود كه شنوندگان را متأثر می‌ساخت و چشم آنان را برای اشك ریزی آماده می‌كرد، با این حال، راشد عبارات را به فارسی روان و شیوایی ترجمه می‌كرد تا عارف و عامی، آن عبارات مهیج تاریخی را دریابند.

و معمولاً با عبارات: «إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» (12) و همچنین «إِنْ لَمْ یكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاكُمْ» (13) و نیز «أَلَا و إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَكَزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ القلة [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ» (14) ذكر مصیبت و منبر را به پایان می‌رساند.(15)

منبرهای نجف

نویسنده و محقق معروف، استاد علی دوانی در مراسم بزرگداشت راشد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در مورد وی و شخصیت برجسته‌اش چنین شهادت داده است:

«بعد از شهریور 20 سخنرانیهای آقای راشد انعكاس وسیعی در سطع ایران و كشورهای همجوار داشت... .زمانی كه بچه بودم و در آبادان منزل داشتیم، به دلیل نداشتن رادیو، می‌رفتیم پشت پنجره خانه‌هایی كه رادیو داشتند تا صحبتهای آقای راشد را بشنویم.بس كه فصیح و ساده و گویا و متین سخن می‌گفت، همه مردم شیفته سخنانش شده بودند.در نجف اشرف و هنگام مجلس ختم حاج آقا حسین طباطبایی، از مرحوم راشد برای وعظ دعوت شد.از ده سال قبل از آن تاریخ، چنان مجلس با عظمتی بر پا نشده بود؛ تمامی فقها و مراجع بزرگ تقلید كه طی 30 سال گذشته جز برای زیارت از منزل بیرون نیامده بودند، در آن مجلس حضور داشتند؛ مجلس پر شكوه و با عظمت.‌ای كاش دستگاه ضبط صوت وجود داشت و سخنان آن روز ایشان را ضبط می‌كرد!» (16)

نفوذ كلام

دكتر محمد خوانساری مطالبی خواندنی در مورد آقای راشد دارند كه به نقل گزیده‌ای از آنها می‌پردازیم:

در حدود شصت سال قبل مرحوم آقای راشد به اصفهان آمده بودند و در مسجد سید این شهر منبر می‌رفتند.خطابه‌های این بزرگوار در مسجد اصفهان با سخنانی كه از رادیو می‌شنیدیم، قابل مقایسه نبود.جوان بود و مانند شعله‌ای از آتش و پر انرژی.تمام فضای مسجد، حتی گلدسته‌ها و داخل غرفه‌ها و روی پشت بام از جمعیت موج می‌زد.میكروفن و بلندگو هم كه آن زمان وجود نداشت و متداول نبود؛ اما صدای رسای ایشان به همه جمعیت حاضر می‌رسید.فرهنگی، محصل، بازاری و استاد دانشگاه همه با دقت و شوقی عجیب به سخنان وی گوش می‌دادند.هزاران بیت شعر از حفظ داشت كه به مناسبت می‌خواند.حضور ذهن و قدرت بیان و تصویرگری و تجسم مطالب وی برای شنونده وصف نشدنی بود؛ چنان كه خود ایشان نیز هنگام وعظ از توجه و دقت و سكوت جمعیت به وجد و لرزه در می‌آمد.

دبیری در ادبیات داشتیم كه بسیار نكته سنج، حاضر جواب و طنز پرداز بود.در آن مجلس، وقتی سرمستی و شور و حرارت جمعیت را ملاحظه كرد، به خدمت آقای راشد رفت و به كنایه گفت: آقا! خدا از سر تقصیرات شما بگذرد! مرحوم راشد با تحیر پرسید: چرا؟ گفت: شما در مسجد خدا - با این شور و هیجان سخنرانی تان - به هزاران نفر شراب نوشاندی!

مستی گفتار تو وقت خطاب                                       آن كند كه ناید از صد خُمْ شراب (17)

توجه راشد به علوم جدید و پیشرفت علوم و فنون

استاد شیخ حسین علی راشد كه برای كسب علم و دانش و تحرّی حقیقت به شهرهای مختلف همچون اصفهان و شیراز تردّد می‌كرد، درسهای طولی طلبگی را از سیوطی و حاشیه گرفته تا رسائل و مكاسب و كفایه، برای یك مرد مبلّغ كه در برابر نسلی جدید قرار گرفته، كافی نمی‌دانست.او می‌خواست به معلومات كهن و سرمایه علمی سنّتی خود مطالب جدید را چاشنی بزند.

از این روی، او كه اسفار ملا صدرا را نزد افاضل مشهد همچون آقا بزرگ شهیدی فرا گرفته بود، در صدد شناختن فیلسوف و فیزیك دان معاصر آلبرت انیشتین بر آمد تا آن دو را با هم مقایسه و تطبیق دهد و پلی میان شرق و غرب برقرار كند.(18)

سلامت نفس

راشد بزرگ از علوّ همت و مناعت طبع و سلامت نفس به حدّ فراوانی برخوردار بود.در منابر، زبان به تمجید و تعریف بزرگان كشور نمی‌گشود؛ به گونه‌ای كه وقتی دو تن از شهزادگان سابق برای شركت در عزاداری به مسجد شیخ عبد الحسین وارد شدند و جمعیتِ كنارِ در ورودی از جا برخاستند تا آنان را به سوی صدر مجلس راه دهند، او با تندی خطاب به مردم گفت: بنشینید! اینجا مسجد است و خانه خداست و مردم همه در آن باید یكسان در برابر حق خاضع و خاشع باشند.(19)

توجه به بیت المال

مرحوم سید خلیل ضیایی هم ولایتی آقای راشد در خلال مقاله‌ای كه فضیلتهای اخلاقی و انسانی راشد را ستوده، خاطره تأمل برانگیزی را شرح می‌دهد:

«در زمان شاه كه می‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شورای ملی را بسازند، سی و پنج خانه خراب می‌شد.به اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را متری فلان مقدار می‌خریم.هر كس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگی شود.هیچ كس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد.این جریان خیلی بر مسئولین امر گران آمد و گفتند: فقط این كه آخوند است، اعتراض كرده! بعد مرحوم راشد را دعوت كرده، آماده شدند برای اینكه به او حمله كرده، خفیفش نمایند.راشد آمد.بعد از سلام و علیك، از او پرسیدند كه اعتراض شما چیست؟ گفت: «حقیقتش این است كه این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلی كم خریده‌ام و در این مدت زمان طولانی مخروبه شده و به نظر من قیمتی كه شما پیشنهاد كرده اید، زیاد است.من راضی نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشتری برای خانه‌ام بگیرم.» بهت و تعجب همه را فرا گرفت و یكی از اعضاء آن كمیسیون كه از اقلیتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است، من آماده‌ام برای مسلمان شدن... .» (20)

احترام به مادر

آقای محمد تقی شریعتی در مورد این ویژگی آقای راشد گفته است: «همین آقای راشد خودمان با آنكه استاد بزرگ و شخصیت برجسته كشوری و حتی جهانی است و مدرس مراحل عالیه دروس حوزوی و دانشگاهی است، مع ذالك وقتی در مشهد با مادر روستایی ساده پوش و قدیمی‌اش همراه می‌شود، چنان در قفای مادر بزرگوارش مؤدب و با عزت و احترام حركت می‌كند كه انگار غلام است.این است نمونه‌ای از مكارم اخلاقی در جامعه اسلامی و این همه از بركات تعالیم دینی است.» (21)

قناعت و مناعت طبع

استاد علی دوانی در مورد قناعت و مناعت طبع آن بزرگوار می‌گوید:

«زندگی آن مرحوم نیز پر از فراز و نشیب بود.[در دوره پهلوی] زمانی كه ایشان را خلع لباس كردند، عهده دار غلطگیری در یكی از چاپخانه‌ها شده بود تا زندگی‌اش را تأمین كند.آقای راشد مناعت طبع داشت و حاضر نبود از هیچ راهی به وی كمك شود.به نظافت و نظم اهمیت فوق العاده‌ای می‌داد و زمانی كه ما اطو زدن لباس را نوعی فرنگی مآبی به حساب می‌آوردیم، ایشان با پیراهن و لباس اطو زده به مجلس می‌آمد.» (22)

حجة الاسلام و المسلمین دوانی پس از یاد آوری مراتب ساده زیستی راشد و ماجرای بر عهده گرفتن مسئولیت غلطگیری نمونه‌های چاپی و تأمین معاش از این طریق، اشاره می‌كند كه این موضوع را در همان زمان به اطلاع حجة الاسلام و المسلمین فلسفی - خطیب مشهور - نیز رسانده است.مرحوم فلسفی از شنیدن این موضوع كه راشد به كار غلطگیری در چاپخانه، به منظور تأمین معاش پرداخته است، متعجب و متأثر شده، در مقام بررسی و چاره جویی برآمده است.مع ذالك مناعت طبع آقای راشد همواره موجب می‌شد كه از پرداختن به اموری چنین نیز ابایی نداشته باشد و دست طلب به سوی دیگران نگشاید.(23)

سخن آقای سید جعفر شهیدی نیز در این مورد خواندنی است:

«مرحوم راشد انسانی قانع و سلیم النفس بود و دغدغه دنیا و مادیات را نداشت.برای همین، در طول عمرش منزل مسكونی مناسبی به دست نیاورد... .من هفته‌ای یك یا دو بار به نزد ایشان می‌رفتم.از همان ابتدا تا یك روز مانده به درگذشت ایشان، علی رغم اصرار دوستان و بزرگان، با مناعت طبع و در عین سادگی و حتی چیزی كمتر از آن، روزگار می‌گذراند.اثاث منزل ایشان دو قطعه فرش كرمانی بود كه هنگام مراجعت ایشان از كرمان یكی از دوستان بدون اطلاع آقای راشد این دو قطعه فرش را پشت ماشین قرار داده بود.این دو قطعه فرش تا آخرین روز حیات ایشان به شكلی درآمد كه تمام پودهای آن بیرون زده بود.

یك صندلی كهنه و چوبی و در واقع، اسقاطی نیز تا پایان عمر آقای راشد در منزلشان بود.اگر آقای راشد یك جواب آری می‌دادند و یا سری برای ثروتمندان و رجال درباری تكان می‌دادند و موافقت می‌كردند كه در مجالس ختم و روضه خوانی آنان منبر بروند، خانه‌ها برایش آماده می‌كردند.» (24)

وفات

راشد تربتی بعد از عمری تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام در هفتم آبان 1359 ه ش وفات یافت و طبق وصیت خودشان كه نوشته بودند: «مرا در نزدیك‌ترین جا به محل سكونتم به خاك سپارید!» ایشان را در قطعه 83 بهشت زهراعلیها السلام دفن كردند.روانش شاد باد! (25)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) عالم جاودان، مركز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 3.

2) مقدمه كتاب فضیلتهای فراموش شده، ص 16.

3) مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد، ص 24 و 25.

4) دكتر نورالله كسایی، روزنامه اطلاعات، 23/10/1377.

5) عالم جاودان، ص 3.

6) همان.

7) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 17.

8) دكتر محمد خوانساری، روزنامه همشهری، 29/8/76.

9) عالم جاودان، ص 3.

10) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 23.

11) همان، ص 17.

12) بحارالانوار، ج 44، ص 192.

13) همان، ج 45، ص 51.

14) اللهوف، ص 97.

15) ر.ك: مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد.

16) حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی، روزنامه همشهری، 29/8/76.

17) دكتر محمد خوانساری، روزنامه همشهری، 29/8/76.

18) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 15.

19) همان، ص 16.

20) سید خلیل ضیایی، روزنامه اطلاعات، 30/7/73.

21) همان.

22) استاد علی دوانی، همشهری، 29/8/76.

23) مقالات راشد (روزنامه اطلاعات 1319 تا 1324) ، چ اول، 1381، مؤسسه اطلاعات، ص 15.

24) دكتر سید جعفر شهیدی، روزنامه همشهری، 29/8/76.

25) ر.ك: مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد، صص 24 - 25.

ولادت

شهید محراب آیة الله عطاء الله اشرفی اصفهانی در شعبان المعظم سال 1322 ه. ق برابر با 1281 ه. ش در سده (خمینی شهر) اصفهان در خانواده‌ای روحانی و عالم متولد شد.

اعقاب و نسب

ایشان یگانه فرزند ذكور مرحوم حجة الاسلام و المسلمین میرزا اسدالله نوه مرحوم حجة االاسلام میرزا محمد جعفر از علماء معروف سده بود. جد اعلای ایشان از علماء جبل عامل بوده است. شهید اشرفی اصفهانی خود در این باره می‌گوید:

«نسب بنده منتهی می‌شود به یكی از علماء جبل عامل كه اینها در صدر اسلام از بركت حضرت ابوذر، اسلام را اختیار كردند و بعد از آمدن در سده و تا آنجا كه در نظرم هست، اجداد پدری ما همیشه از علماء معروف محل بودند. (1)

پدر ایشان از ائمه جماعات و اهل منبر و دارای كمالات علمی و تقوایی بود. مادر شهید اشرفی اصفهانی نیز از علویات معروف اصفهان بود و جد مادری ایشان از ساداتی بود كه به داشتن كرامات نزد مردم اصفهان بسیار معروف بود.

تحصیلات

شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در سده (خمینی شهر) نزد مرحوم سید مصطفی گذراند. ایشان استعداد فراوان و حافظه قوی داشت؛ به طوری كه در نه سالگی كتاب «نصاب الصبیان» را از حفظ داشت و در سن دوازده سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود ده سال دروس ادبیات و سطح فقه و اصول و همچنین یك دوره درس خارج اصول را در محضر اساتید بنام این شهر آموخت. بعضی از اساتید معروف ایشان در شهر اصفهان عبارت اند از: آیة الله سید مهدی درچه‌ای، برادر آیة الله سید محمد باقر درچه‌ای رحمه الله استاد بزرگ آیة الله بروجردی، همچنین آیة الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشاركی و مرحوم مدرس.

شهید اشرفی اصفهانی طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند. ایشان خود در توصیف شرائط تحصیلشان در اصفهان می‌فرمودند:

«زمانی در حجره‌ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می‌كردیم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم، نه نفت و نه قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده می‌كردم. در روزهای جمعه به یكی از مساجد دور افتاده اصفهان می‌رفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درسهای یك هفته را دوره می‌كردم. در مدت دوازده ساعتی كه آنجا مطالعه می‌كردم، غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود، چیز دیگری نداشتم.» (2)

هجرت به حوزه علمیه قم

شهید محراب در سال 1302 ه. ش (1343 ه. ق) در سن بیست سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه علمی و دینی رهسپار قم گردید. ابتدا مدت یك سال در مدرسه رضویه اقامت گزید، پس از آن در معیت آیة الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی در مدرسه فیضیه سكونت كرد. (3)

حجة الاسلام حسین اشرفی اصفهانی، فرزند شهید محراب، در توصیف این دوران چنین می‌گوید:

«بنده در سن 7 سالگی بودم كه پدرم برای ادامه تحصیلات از اصفهان به قم آمدند و در حجره كوچكی در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند. من و برادر كوچك ترم كه بعداً به قم آمدیم در آن حجره كوچك در معیت ایشان بودیم. وضع زندگی ما به نحوی بود كه فقط هفته‌ای یك بار می‌توانستیم غذای گرم بخوریم و آن غذای گرم حلوایی بود كه اصفهانیها به آن «شل شلی» می‌گویند.» (4)

شهید آیة الله اشرفی تقریباً یك سال در جلسه درس آیة الله حائری شركت كرد و پس از رحلت ایشان، چند سالی از محضر آیات ثلاث (آیة الله حجت، آیة الله سید محمد تقی خوانساری و آیة الله سید صدر الدین صدر) بهره مند شد. شهید اشرفی پس از ورود به حوزه علمیه قم مورد توجه خاص علماء به خصوص آیات و مراجع ثلاث قرار گرفت و با توجه به شرائط خاص سیاسی اجتماعی آن زمان كه ناشی از فشارهای گوناگون از طرف رژیم رضاخان بود، تمام مشكلات را تحمل كرد و با استقامت بی نظیر خود به تحصیل ادامه داد.

شهید اشرفی اصفهانی با همه مشكلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج داد و پس از اندك زمانی از فضلاء و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار آمد. به دنبال این توجه و اعتماد و عنایت خاص ایشان است كه شهید اشرفی در سن چهل سالگی اجازه اجتهاد خود را كه اولین اجازه نامه اجتهاد آیة الله خوانساری است، دریافت می‌كند. البته پیش از آن نیز چندین اجازه نامه در امور حسبیه از ایشان و دیگر مراجع دریافت كرده بود. (5)

پس از ورود آیة الله بروجردی به حوزه علمیه قم و شروع درس فقه و اصول، شهید اشرفی به نحوی شیفته درس و بیان ایشان شد كه خود می‌فرمود: «من پس از اندك زمانی، ناگزیر دروس دیگر مراجع تقلید را رها كردم و جدیت و كوشش كردم كه مطالب آیة الله بروجردی را جمع آوری و مطالعه كنم.»

طی مدت دوازده سال كه آیة الله اشرفی در محضر ایشان حضور می‌یافت، تمام دروس آن مرحوم را می‌نوشت و این نوشته‌ها هنوز موجود است.

شهید محراب پس از اندك زمانی با مرحوم آیة الله بروجردی مناسبات نزدیك یافت؛ طوری كه مرتب به دیدار ایشان می‌رفت و هر وقت شهید اشرفی به اصفهان می‌رفت و باز می‌گشت، آیة الله بروجردی به دیدار شاگرد خود به حجره او در مدرسه فیضیه می‌آمد. در سال 1330 ه. ش كه از سوی آیة الله بروجردی برای تشویق محصلین حوزه علمیه قم، برنامه امتحانات عمومی در نظر گرفته شده بود، شهید محراب به همراه برخی فضلاء و علماء دیگر مأموریت یافت تا به عنوان ممتحن امتحانات دروس سطح خارج فقه و اصول نقش خود را ایفاء كند كه تقریباً به مدت سه سال و تا زمان اعزام به كرمانشاه در برگزاری این امتحانات شركت داشت. (6)

هجرت به كرمانشاه

در سال 1335 ه. ش شهید اشرفی اصفهانی بنا به دستور مرحوم آیة الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احكام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی كرمانشاه به آنجا اعزام شد و در آنجا رحل اقامت افكند. در سال اول، شهید اشرفی به همراه فرزندش در مدرسه آیة الله بروجردی زندگی می‌كرد تا اینكه آیة الله بروجردی دستور دادند تا خانه‌ای اجاره كند و به همراه خانواده در آنجا زندگی كند. شهید اشرفی اصفهانی بارها از آیة الله بروجردی تقاضای مسافرت و بازگشت را كرد، اما هر بار با مخالفت ایشان مواجه می‌شد كه می‌فرمودند: «وجود شما در كرمانشاه بسیار نافع است و من اجازه نمی‌دهم.»

شهید محراب هم چون فوق العاده به استاد خود علاقه مند بود، مایل نبود بدون اذن ایشان مسافرت كند. وی پس از ورود به كرمانشاه، در مدرسه آیة الله بروجردی به تدریس رسائل و مكاسب و كفایتین برای طلاب پرداخت و حوزه علمیه آن شهر را رونق خاصی بخشید و طلاب و شاگردان بسیاری را جذب حوزه علمیه كرمانشاه كرد كه برخی از آنان در جریان مبارزات شهید اشرفی در منطقه، كمكهای شایان توجهی كردند. (7)

شهید محراب و امامت جمعه

یكی از اقدامات ارزنده امام خمینی قدس سره كه نقش مهمی در اثبات و تداوم انقلاب اسلامی و خنثی كردن توطئه‌های ضد انقلاب و گروههای وابسته به غرب و شرق و همچنین منسجم كردن و در صحنه نگه داشتن امت اسلامی و انقلابی ایران داشت، برپایی نماز سیاسی - عبادی جمعه بود. بر این اساس، به فرمان امام، ابتدا در تهران و سپس در شهرهای بزرگ و به دنبال آن در اكثر شهرهای ایران نماز جمعه اقامه گردید.

در تاریخ 14 ذی قعده سال 1399 ه. ق مصادف با مهر ماه 1358 ه. ش طی حكمی از سوی امام خمینی رحمه الله آیة الله اشرفی به عنوان امام جمعه كرمانشاه منصوب شد و تا روز جمعه 23/7/1361 در این سنگر مقدس به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی اشتغال داشت.

خطبه‌های نماز جمعه شهید اشرفی اصفهانی، نشانگر حساسیت و توجه ایشان به بیان موضوعات مورد نیاز مسلمانان و تشریح مواضع انقلاب و امام خمینی رحمه الله بود. ارائه مطالب مربوط به ولایت فقیه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مردم در جبهه‌ها و كمك و پشتیبانی رزمندگان و از همه مهم‌تر تبیین خط امام و مقابله با منحرفین و خیانتكاران، عمده‌ترین محورهای مباحث ایشان به شمار می‌رفت.

نقش و حضور ایشان در جریان افشاء خطر انحرافی بنی صدر و صدور اعلامیه در باره عزل وی از مقام ریاست جمهوری در آن مقطع تاریخی انقلاب اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود كه حاكی از تطابق دقیق مواضع فكری و سیاسی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی بود. (8)

دوران دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه‌ها و پشتیبانی جبهه‌های جنگ، آیة الله اشرفی نیز با مهم توصیف كردن مسئله جنگ در مدت 25 ماه در تمام خطبه‌های نماز جمعه و مصاحبه‌ها و پیامهایشان به حضور مردم در جبهه‌ها تأكید می‌ورزید و با حضور در جبهه‌ها به دیدار رزمندگان می‌شتافت و برایشان سخنرانی می‌كرد و با آنان به گفتگو می‌نشست و می‌فرمود: «وقتی به جبهه می‌روم تا مدتی روحیه‌ام قوی می‌شود.»

علی رغم كهولت سن و ممانعت مقامات امنیتی و حفاظتی، مسافرتهای طولانی و راههای صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه‌های نبرد، با وسائل نقلیه نظامی در شرائط دشوار می‌پیمود. بارها در جبهه‌های ایلام، قصر شیرین، پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، شبستان، آبادان، خرمشهر و سومار حضور یافت و با سخنرانیهای دلنشین خود به سپاهیان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد این شهر، سپاس گزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد. (9)

فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی

در تمام دوران حضور شهید اشرفی اصفهانی در كرمانشاه، فعالیتهای گسترده‌ای توسط ایشان جهت معرفی اسلام، تربیت طلاب علوم دینی و خدمات اجتماعی به عمل آمده كه هر یك در جای خود بسیار ارزشمند و منشأ بركات بوده است. اهم اقدامات شهید محراب به قرار زیر است:

1. تجدید بناء مسجد ولی عصرعلیه السلام در خمینی شهر با مساحت بیش از 300 متر مربع با سبك جدید.

2. ساختن مسجد امام حسین علیه السلام در خمینی شهر به مساحت 200 متر مربع جنب سپاه پاسداران كه در سال 1361 افتتاح گردید.

3. ساختمان مكتب الزهراءعلیها السلام جهت تربیت خواهران و تدریس معارف اسلامی، علوم فقه و عربی كه در سالروز شهادت حضرت زهراعلیها السلام در سال 1361 افتتاح گردید و با شروع به كار آن، بیش از 300 خواهر مشغول تحصیل علوم دینی شدند.

4. تأسیس حوزه علمیه امام خمینی رحمه الله در كرمانشاه كه در تاریخ 20/1/1365 افتتاح گردید.

5. كوشش در امور تبلیغی روحانیان و مبلغان در استان كه مسئولیت آن از سوی امام خمینی رحمه الله به ایشان واگذار شده بود.

6. تلاش برای وحدت بین تشیع و تسنن.

شهید محراب در خصوص وحدت بین دو قشر شیعه و سنی زحمات فراوانی را متحمل شد و در طول مدت امامت جمعه، سمینارهای متعددی مركب از ائمه جمعه سنی و شیعه در مركز استان و شهرهای اهل سنت استان كرمانشاه تشكیل داد. (10)

ویژگیهای اخلاقی و رفتاری

امام خمینی رحمه الله كه خود نمونه‌ای از مردان خدا و شخصیتهای بزرگ است و به قول شهید محراب «در بی هوایی نظیر ندارد و ما در عصر خودمان مانند ایشان را ندیده ایم.» در پیام تاریخی و بی سابقه خود در توصیف شهید محراب فرمودند:

«مرحوم شهید بزرگوار، حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء الله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی بودن از هواهای نفسانی و ترك هوی و اطاعت امر مولی و جامعیت علم مفید و عمل صالح می‌شناسم... .»

1. تواضع و فروتنی

آن شهید هیچ گاه از خود ادعایی نداشت و در برابر همه افراد خود را پایین‌تر می‌دانست و اگر گوینده‌ای از ایشان در مجامع عمومی تعریف می‌كرد، سخت ناراحت می‌شد و پس از اتمام سخنرانی، به گوینده می‌فرمود: «آنچه گفتی، در من نبود و من راضی نبودم این كلمات را برای من بگویی.» و در اعلامیه‌هایی كه در زمان انقلاب به اتفاق علماء كرمانشاه صادر می‌شد، هیچ گاه اول و مقدم بر همه امضاء نمی‌كرد و در اطلاعیه‌ها و پیامهایی كه بعد از پیروزی انقلاب صادر می‌كردند، نام علماء و جامعه روحانیت را نیز می‌آوردند. مراجعین به منزل را خود شخصاً پاسخ می‌داد و حتی درب منزل را نیز اكثراً خود به روی مردم می‌گشود و شخصاً از میهمانان و مراجعین پذیرایی می‌كرد. محل نشستن ایشان در اول اتاق بود و به هنگام گفتگو هیچ گاه سخن كسی را قطع نمی‌كرد. مشكل مراجعین را حتی الامكان شخصاً برطرف می‌كرد و كارهای آنها را اصلاح می‌كرد.

اگر مشغول غذا خوردن بود و زنگ در منزل به صدا در آمد، غذا را رها كرده، خود به سراغ مراجعه كننده می‌رفت. تلفنها را اكثراً بدون واسطه، خود جواب می‌داد؛ با اینكه گاه تلفن مزاحم بود. در منزل یك تلفن بیشتر نبود و تلفنچی یا مستخدم و خدمتگزاری هم نداشت. و اگر در باره این مسائل پیشنهادی داده می‌شد، رد می‌كرد و می‌فرمود: «من طلبه‌ای بیش نیستم و شأن و مقامی ندارم و از این گونه تشریفات متنفرم.» با اینكه اینها تشریفات نبود و مسائل امنیتی ایجاب می‌كرد كه ایشان مقداری احتیاط كنند و قدری كنار باشند؛ ولی به این حرفها اعتنایی نمی‌كرد و می‌فرمود: «زندگی امام از همه ماها ساده‌تر است. باید ساده زندگی كرد.»

2. حسن خلق

اخلاق حسنه كه در اسلام بسیار سفارش شده است، در وجود این شهید بزرگوار به حد وافر بود؛ به طوری كه انسان را مجذوب می‌كرد. هیچ گاه حتی با زبان كسی را نمی‌رنجاند. اگر كسی از ایشان تقاضایی داشت، در صورتی كه در توان ایشان بود، آن را برآورده می‌ساخت و اگر در توانش نبود، با خلق خوش و زبان شیرین به او پاسخ می‌داد؛ حال آنكه شهید محراب از بعضی افراد مغرض یا ناآگاه ناراحتی داشتند (افرادی كه مرتب با زبان ایشان را آزار می‌دادند) ولی در این موارد نیز دیده نشده كسی را مورد عقاب و خطاب قرار دهند یا مقابله به مثل كنند.

3. صبر و استقامت

استقامت و پایمردی چهارمین شهید محراب بسیار عجیب و باعث تحیر و تعجب همگانی بود. مرحوم آیة الله بروجردی، ایشان و دو تن دیگر از علماء و مدرسین قم را جهت اداره حوزه علمیه و تدریس و اقامه نماز جماعت، به كرمانشاه اعزام كرد، آن دو تن بر اثر مشكلات زیادی كه در این شهر بود، كرمانشاه را ترك كردند؛ اما شهید محراب بر تمام ناملایمات و عذابهای روحی كه اكثراً از ناحیه یك روحانی نمای وابسته به رژیم طاغوت و مخالف امام و ولایت فقیه بود، صبر كرد و توانست انقلاب را در این استان رهبری كند و در راه حاكمیت بخشیدن به خط امام و مرجعیت و ولایت فقیه نهایت تحمل و تلاش را به منصه ظهور رساند. او با تمام نیرو در برابر خطوط انحرافی ایستادگی كرد و بالاخره خون مقدس و پاكش را تقدیم داشت.

4. حلم

حلم آیة الله شهید به قدری بود كه همواره باعث اعجاب همگان بود. او با آرامش، مشكلات و كارشكنیها را تحمل كرد و هیچ گاه در صدد انتقام و تلافی برنیامد. آزارها را به خدا واگذار كرد و در نماز و دعا شكایت پیش خدا می‌برد. تصور نمی‌شود كه هیچ روحانی طرفدار امام به اندازه ایشان آزار و شكنجه دیده باشد. او حقیقتاً مظلوم بود و مظلومانه زیست تا به شهادت رسید.

5. زهد و پارسایی

شهید محراب اگر در این جهت بی نظیر نبود، لااقل كم نظیر بود. ساده می‌زیست و غذایش اغلب نان بود و گاه پنیری در كنار آن. پس از دوران طولانی تحصیل كه در فقر مطلق، اما با پارسایی و زاهدانه سپری گشت، اقامت بیست و هفت ساله ایشان در كرمانشاه آغاز شد. منزل ایشان در این شهر، با اینكه نمایندگی مرحوم آیة الله بروجردی و امامت جماعت مسجد آیة الله بروجردی را بر عهده داشتند، تا مدت شش - هفت سال اجاره‌ای بود. پس از این مدت عده‌ای از مؤمنین خیر با كسب اجازه از محضر امام خمینی رحمه الله كه در نجف اشرف بودند و آیة الله گلپایگانی رحمه الله، منزلی برای ایشان تهیه كردند. قیمت منزل پنجاه و سه هزار تومان بود كه بیست هزار تومان آن وام بود و باید به مرور پرداخت می‌شد. دیون و قروض خانه مزبور بر عهده خود ایشان گذاشته شد. در این باره حضرت امام نامه‌ای از نجف اشرف نوشتند كه ضمن بیان مطالبی دستور پرداخت دیونشان را از محل سهم مبارك امام دادند.

این جریان بازگو كننده توجه و عنایت شخص امام به این شهید بزرگوار و اینكه این شهید به قدری مقید بودند و در امور دنیا احتیاط می‌كردند كه حتی حاضر نبودند وام منزل را بدون اذن امام و مرجع تقلید پرداخت كنند؛ لذا در وصیت نامه ایشان هم این موضوع آمده است كه نصف منزل مسكونی متعلق به امام امت است و پس از مرگ من ورثه باید پول آن را به امام بدهند. (11)

6. محبت به خاندان عصمت علیهم السلام

شهید محراب فوق العاده به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام علاقه مند بود. در اكثر گرفتاریها توسل به حضرت فاطمه زهراعلیها السلام می‌جست. هر سال در ماه مبارك رمضان یك ختم قرآن جهت چهارده معصوم علیهم السلام تلاوت می‌كرد و همیشه می‌فرمود كه برای رفع گرفتاریها و مسائل مهم اجتماعی متوسل به ائمه معصومین شوید! و از اعمال بسیار مهم شهید محراب، خواندن زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام بود.

زیارت جامعه كبیره را حفظ بود و در عتبات مقدسه و زیارت مشهد مقدس این زیارت و زیارت امین الله را می‌خواند. علاقه فوق العاده شهید به شركت در مراسم عزاداری و سوگواری امام حسین علیه السلام و توسل به اهل بیت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به اندازه‌ای بود كه در ایام عاشورا حال و هوای دیگری می‌یافت و همیشه ذكر ایشان یا الله و یا حسین بود و در آخرین لحظات زندگی چندین بار نام مقدس امام حسین علیه السلام را به زبان آورد. (12)

همچنین حضرت آیة الله نجفی مرعشی خطاب به فرزندان شهید، نقل می‌كردند كه «خدا رحمت كند پدر شما را! همیشه قبل از اذان صبح كه به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف می‌شدم، یا اولین نفر من بودم و حاجی آقای شما نفر دوم و یا بالعكس.» (13)

7. شناخت زمان

یكی از ویژگیهای آن شهید بزرگوار، آگاهی به زمان و مقتضیات عصر بود. در همان زمان كه امام خمینی رحمه الله از زندان آزاد شد، ایشان به اتفاق چند تن از علماء به قم عزیمت و با معظم له دیدار كرد و با كسب اجازه كتبی وكالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه از جانب امام رحمه الله، نماینده تام الاختیار ایشان در استان كرمانشاه گردید.

در طول اقامت در كرمانشاه، فعالیت عمده خود را صرف تثبیت و معرفی امام رحمه الله به عنوان مرجع تقلید كرد و علی رغم كارشكنیها و غرض ورزیها و بدخواهیهایی كه اعمال می‌شد، در این مسیر ثابت قدم بود و بارها به فرزندش می‌گفت: «تقویت امام، تضعیف كفر و تضعیف امام، تقویت كفر است.» (14)

8. همرنگی و همدردی با مردم

در زمان جنگ و جیره بندی ارزاق و نفت از سوی دولت جمهوری اسلامی، از سوی استانداری و بازرگانی به ایشان پیشنهاد شد كه اجازه بدهند مقداری برنج و قند و شكر برایشان فرستاده شود. شهید كه درد مردم را درك می‌كرد، به هیچ وجه قبول نكرد و فرمود: «هیچ تفاوتی بین من و دیگر مردم نیست.»

9. عبادت

فرزند ایشان می‌گوید: وقتی در حوزه علمیه قم بودند هرگز نماز شب ایشان تعطیل نمی‌شد و مقید بودند نماز صبح را با جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها بخوانند و زمانی هم كه ایشان به كرمانشاه آمدند، همانند قم، تهجدشان ترك نمی‌شد. و مقید بودند نوافل را اكثر اوقات به جا آورند. (15)

ایشان اكثر شبها تا صبح بیدار بودند و درس می‌خواندند و از یك ساعت مانده به اذان صبح، برای نماز شب و مستحبات مربوط به آن آماده می‌شدند؛ حتی در زمستانها با آب بسیار سرد حوض وضو می‌گرفتند و بعد با حال و توجهی كامل به نماز شب مشغول می‌شدند. (16)

10. احترام به همسر

شهید بزرگوار كارهایشان را خودشان انجام می‌دادند و حتی به همسر و فرزندانشان نیز اجازه نمی‌دادند تا برایشان كاری را انجام بدهند. یكی از فرزندان آن شهید می‌فرمودند: «به خاطر ندارم كه ایشان حتی یك بار به همسرشان گفته باشند كه یك لیوان آب به من بده! خودشان كارهای خود را انجام می‌دادند و عقیده شان این بود كه من زن را برای كار كردن نیاورده‌ام. او هم وظائفی را بر عهده دارد و محترم است. و بسیاری از اوقات هم دیده شده است كه ایشان با آن سن زیاد و ضعف بدنی، صبحها برای كمك به مادرم چای را درست و آماده می‌كنند.»

11. توكل به خداوند

از ویژگیهای ممتاز ایشان، توكل و توجه و خدا آگاهی ایشان بود. بر این اساس، فرزندان و شاگردان را نیز به این امر نورانی سوق می‌دادند و تكیه كلام ایشان همیشه این بود كه كارها را برای خدا بكنید و به فكر پست و مقام و حتی منتظر دعای خیر و تشكر مردم هم نباشید و همیشه اجرتان را از خدا بخواهید! و همواره توصیه می‌كردند: «همیشه كارهایتان را به خدا واگذار كنید! اتكاء به خدا داشته باشید و عزت را از خدا بخواهید! وقتی كه شما امورتان را به خدا واگذار كنید، خدا بهتر از آنچه كه انتظار داشتید، نصیب شما می‌كند.» (17)

12. قرائت قرآن

یكی از فرزندان شهید نقل كرده‌اند: «حاجی آقا امكان نداشت كه یك شب خواندن چند سوره از قرآن را فراموش كنند. همیشه قبل از خواب، چند سوره از قرآن را به عنوان هدیه برای علماء، اساتید و پدر و مادرشان از حفظ می‌خواندند و بنابر اظهار خودشان در مجموع حدود 18 جزء قرآن را از حفظ داشتند.» (18)

13. مطالعه

از ویژگیهایی كه در رشد و تعالی روزانه یك مسلمان به طور عام و یك روحانی و مبلغ و اندیشمند اسلامی به طور خاص نقش آفرینی می‌كند، اهتمام و توجه وی به مطالعه و تحقیق است كه می‌تواند او را در هر عصری پویا و زنده نگه دارد. شهید اشرفی اصفهانی در این مورد نیز موفق بودند. در طول سالیان دراز، برای ایشان جمعه و تعطیلی هرگز وجود نداشت؛ پیوسته و در هر حالت یا مطالعه می‌كردند و یا می‌نوشتند و بارها می‌گفتند كه «من اگر مطالعه نكنم و بی كار باشم، خسته می‌شوم و بهترین لذت را از مطالعه و نوشتن می‌برم.» (19)

سجده بر ابدیت

از زمانی كه منافقین علیه انقلاب اسلامی دست به اسلحه بردند، ترور شخصیتها و رجال سیاسی مذهبی در دستور كار این گروهك قرار گرفت و سرلوحه اقدامات تروریستی خود را ترور ائمه جمعه استانهای مهم و حساس كشور قرار دادند. بر این اساس، شهادت آیة الله قاضی، آیة الله مدنی و آیة الله صدوقی توسط منافقین انجام گرفت و نام شهید اشرفی نیز در لیست ترور آنان گنجانیده شد. اولین بار در سال 1359 ه. ش منزل ایشان هدف یك بمب صوتی قرار گرفت.

در دومین بار، در تیرماه 1360 هنگامی كه آیة الله اشرفی برای اقامه نماز ظهر عازم مسجد بروجردی كرمانشاه بودند و قصد ورود به مسجد را داشتند، ناگهان 3 مهاجم مسلح از داخل یك اتومبیل به سوی وی آتش گشودند كه گلوله‌ها به وی اصابت نكرد. مهاجمین در حین فرار نارنجكی به سوی او پرتاب كردند كه به ایشان آسیبی نرسید، ولی تعدادی از مردم بی گناه شهید و مجروع شدند.

سومین اقدام در جمعه 23 مهر 1361 بود. هنگامی كه خطبه اول نماز را آغاز كرده بودند، ناگهان یك نفر به طرف وی هجوم آورد و ایشان را در آغوش گرفت كه بر اثر انفجار نارنجك، شهید اشرفی در حالی كه به صورت سجده به زمین افتادند، به شهادت رسیدند و بدین ترتیب، محراب خونین كرمانشاه محل عروج فقیهی بارع، عالمی مجاهد و امام جمعه‌ای زاهد گردید.

او گل واژه‌ای سرخ از گلشن عالمان دین و از تبار سجده گرانی بود كه در نماز خونین عشق سر بر سجده ابدیت و شهادت رساند. عاش سعیداً و مات سعیداً. (20)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) محراب خونین باختران، محمد اشرفی اصفهانی، سروش، تهران، 1362، ص 25.

2) محراب خونین باختران، ص 18.

3) همان، ص 19.

4) ر. ك: پاسداران اسلام، مهدی مشایخی، انتشارات موسوی، 1367.

5) ر. ك: بخش ضمائم كتاب یاران امام به روایت اسناد ساواك.

6) یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص هشت.

7) همان، ص نه.

8) همان، ص پانزده و شانزده.

9) همان، ص شانزده و هفده.

10) عروج خونین، محمد اشرفی اصفهانی، نشر شاهد، چ اول، 1381 ش، صص 10 - 11؛ یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص هفده و هجده.

11) عروج خونین، محمد اشرفی اصفهانی، صص 19 - 22.

12) یاران امام به روایت اسناد ساواك، شهید اشرفی اصفهانی، ص نوزده.

13) عروج خونین، ص 40.

14) یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص ده.

15) همان، ص 27.

16) همان، ص 31.

17) همان، ص 35.

18) همان، ص 39.

19) همان، ص 41.

20) یاران امام به روایت اسناد ساواك، ص بیست.

دوشنبه, 27 آبان 1392 ساعت 17:07

سید على همدانی مبلغ اسلام در كشمیر

تولد و تحصیلات

سید علی همدانی در دوشنبه دوازده رجب 714 ه. ق در همدان به دنیا آمد، پدرش امیر شهاب الدین حسن بن سید محمد همدانی از بزرگان این سامان محسوب می‌گردید، و خاندانش از سادات حسینی هستند.

وی تحصیلات مقدّماتی را تحت راهنمایی دایی خویش پی گرفت، استادان دیگرش عبارتند از: شیخ محمود مزدقانی، شیخ تقی الدین علی دوستی سمنانی، شیخ نجم الدین محمد اسفرائینی، شیخ علاء الدّوله سمنانی، قطب الدین یحیی نیشابوری، شیخ الاسلام شرف الدین درگزینی، نظام الدین یحیی غُوری خراسانی و شیخ ركن الدین سعید حبشی. سید علی همدانی نزد این بزرگان علم و معرفت حدیث، حكمت و عرفان را آموخت و در تزكیه، تعالی معنوی و سلوك ملكوتی از آنان تأثیر پذیرفت. (1)

شاگردان

سید علی همدانی در ایران، آسیای مركزی و جنوبی، شاگردانی متعدد داشته كه متأسفانه از شرح حال این دانشوران آگاهی‌های زیادی به دست نیامد. معروف‌ترین و فاضل‌ترین آنان نورالدین جعفر بدخشی (متوفی 797 ه. ق) است كه وقتی سید در ختلان (آسیای میانه) بسر می‌برد، به خدمتش رسید و از محضر علمی و معنویش بهره برد. او مشاهدات خویش را از اخلاق و رفتار استاد در كتابی تحت عنوان «خلاصة المناقب» گرد آورد. (2)

خواجه اسحاق ختلانی (متوفی 827 ه. ق) علاوه بر آنكه حوزه درسی همدانی را مغتنم شمرد، به افتخار دامادی وی نایل گردید و در بسیاری از سفرهای تبلیغی و زیارتی ملازم استادش بود. خواجه اسحاق در نیم قرن فعالیت ارشادی و آموزشی، جمع كثیری از افراد مشتاق معارف اسلامی را تربیت كرده است. (3)

میر سید حسین سمنانی كه منابع رجالی از او به عنوان فاضل، عارف و صاحب كرامات یاد كرده اند در برابر سید علی همدانی زانوی ادب بر زمین زد و از سوی استادش برای فعالیتهای تبلیغی چندین بار روانه كشمیر گردید.

دیگر شاگردان سید علی همدانی عبارتند از: میر سید محمد طالقانی، میر سید حسین سمنانی، شیخ زین العابدین نیشابوری، سید جمال الدین عطایی، سید محمد كاظم معروف به سید قاضی، شیخ ركن الدین شیرازی و برهان الدّین بغدادی. (4)

مقام معنوی و منزلت اجتماعی

سید علی در زمان حیاتش احترامی به سزا داشت و در غالب شهرهای ایران، تركستان و هندوستان، عموم طبقات مردم برایش تكریم ویژه‌ای قائل بودند. وی علاوه بر زُهد و تقوا، در علم و حكمت مقام رفیعی بدست آورد و جامع علوم عقلی و نقلی بود و در این دو شاخه آثار زیادی به نگارش درآورد. نفوذ معنوی او در میان اقشار مختلف مردم چنان موقعیتی برایش پدید آورد كه بسیاری از حكّام و امیران معاصر وی نهایت احترام را در حقش رعایت می‌كردند و تذكّرات و نصایح وی را اجرا می‌نمودند و موقعی كه رحلت نمود، برای جلب نظر علاقه مندان سید به تعمیر، مرمّت، تزیین و آراستن بارگاه وی در ختلان با یكدیگر به رقابت پرداختند. منزلی كه سید علی در كشمیر به عنوان پایگاه عبادی و تبلیغی و وعظ و خطابه برگزیده بود چنان مورد توجه اهالی این سامان قرار گرفت كه به مسجدی تبدیل گردید و بنای باشكوه یادبودی در آن ساخته شد.

این بنا از اوایل قرن نهم هجری تاكنون یكی از مهم‌ترین كانونهای فعالیتهای مسلمانان شبه قاره هند بوده و از اماكن مقدّس به شمار می‌رود و در روز عاشورا وقتی دسته‌های عزادار حسینی از كنار آن عبور می‌كنند، پرچمهای خود را به نشانه احترام فرود می‌آورند؛ زیرا خدمات سید در نظر آنان درخور تحسین و تمجید است. تعداد قابل توجهی مسجد و مدرسه در كشمیر، جامو، گلگیت و بلتستان به نام و یاد او احداث و یا نامگذاری گردیده است.

كراماتی هم به وی نسبت داده اند و مردم آسیای مركزی این امور را در خاطره‌ها و اذهان دارند. همه ساله در ششم ذیحجه كه مقارن با سالروز وفات اوست برای تجلیل از مقامش در كشمیر و سایر نقاط مسلمان نشین شبه قاره هند مراسم و اجتماعاتی برپا می‌دارند و طی آن از فضایل، كرامتها و حالتهای عرفانی و تعلیمات اثر بخش سید یاد می‌نمایند.

بزرگان، مورّخان و تراجم نویسان به نظم و نثر در ستایش وی مطالبی نوشته و پاره‌ای از آثارش را به زبانهای اُردو، تركی، پشتو و فرانسوی ترجمه كرده و بر برخی از آنها شروح ارزشمندی نوشته اند. (5)

دانشوری نیكو خصال

نویسندگان و شرح حال نگاران، سید علی همدانی را به عنوان مُحقّق فاضل و دقیق، عارف معروف و جامع علوم معرفی كرده اند. (6) قاضی نورالله شوشتری (7) كمالات وی را ستوده و شیخ آقا بزرگ تهرانی او را عارف حسینی نامیده است. (8)

سید علی همدانی رعایت موازین شرعی را در سلوك عرفانی لازم می‌دانست. او بسیار امر به معروف و نهی از منكر می‌كرد و شاگردان و مأنوسین خود را از بدعت منع می‌كرد و این حركت را نوعی ضلالت تلقّی می‌نمود. مكرّر در آثار خود، خوانندگان را به مراعات موازین شرع مقدس نه به لحاظ وجوب رعایت ظاهر و اكتفا نمودن به امور شریعت، بلكه از حیث اعتقاد راسخ به اقامه دین هشدار داده است. در یكی از نامه‌ها یادآور می‌شود: زنهار كه اگر اقامه امور دین را سهل بگیری نتیجه نخواهد داد.

ترویج دین مبین اسلام و تبلیغ و انجام وظایف الهی و انسانی هدفی مقدّس بود كه سید علی در سفر و حضر با اصرار و استواری آن را تعقیب می‌نمود و محورهایی را برای عملی ساختن آن در پیش گرفت: تدریس معارف اسلامی و اصول اعتقادی، تربیت شاگردانی كه هر كدام مبلّغی دانشور بودند، تشكیل مجالس وعظ و خطابه، برپا كردن حوزه‌هایی برای تهذیب نفوس و رویش فضایل اخلاقی، آموزش دادن به مُبلّغان و واعظان و ایجاد سازمانی وسیع و منظم برای رساندن پیام توحید به طالبان حقیقت، اهتمام به احیای عنصر حیاتی امر به معروف و نهی از منكر و مقاومت در برابر مفاسد.

او حكّام و والیان را راهنمایی می‌كرد و آنان را به عدل و انصاف و رعایت قوانین دینی فرا می‌خواند، احداث مسجد و مدرسه و تأسیس كتابخانه، كوششهایی بود كه به تشویق یا زیر نظر این عارف مبلّغ انجام می‌گرفت.

غلبه بر رهبران فرقه‌های غیر مسلمان در مقام مباحثه و از طریق بیان حجتهای قوی و منطقی و الهام گرفته از قرآن، سنت نبوی و سیره ائمه هدی علیه السلام، ارائه نمونه عینی و كاملی از اخلاق اسلامی و بروز خصالی چون شجاعت، استقامت، قاطعیت، اراده‌ای قوی، همتی فوق العاده، صراحت لهجه، زهد و قناعت، نان خوردن از دسترنج خویش، فداكاری و مقدم داشتن دیگران بر خود، وقف دارائیهای خویش برای كمك به نیازمندان جامعه و نیز احیای اماكن مذهبی و تبلیغی، تألیف و تصنیف دهها كتاب و رساله در موضوعات گوناگون علوم اسلامی و... از ویژگیها و اقدامات آن بزرگوار است. (9)

رسالتی پررنج

برنامه‌های عالی، سازنده و رشد دهنده این مبلّغ بزرگوار موجب گردید تا از یك سو صدها هزار نفر از هندوان كه در آتش بت پرستی، انحراف و جاهلیت می‌سوختند و می‌گداختند خلعت اسلام بپوشند و به فطرت راستین خویش باز گردند و هزاران مسلمان كه فقط دین ظاهری را رعایت می‌كردند، به حقایق ناب قرآنی نزدیك گردند و اعتقادات خود را عمیق‌تر نمایند.

او در طریق تبلیغ دین و ترویج معارف اسلام ناب محمدی مشقّات زیادی را تحمل كرد. در نامه‌ای به سلطان غیاث الدین، حاكم یكی از نواحی كشمیر نوشته است: این جانب كوشیدم آنچه معروف است انجام دهم؛ ولی اكنون جمعی از جاهلان فتنه انگیز با بی شرمی به تشنج و نزاع اجتماع كرده اند، بدیهی است كه صدور این عمل از آنان و جرئت چنین كاری بدون تقویت آن از سوی شما میسّر نمی‌باشد. اگر خاطرت می‌خواهد كه اهل آن دیار به این بنده خدا آن كنند كه یزید با جدّم حضرت امام حسین علیه السلام كرده بود، این جفاها را تحمل كرده و چنین زجرهایی را سعادت خود می‌دانم، قبلاً هم ناگواریهایی را تجربه نموده و از این رهگذر رنجهای زیادی كشیده‌ام، ولی مرا عهدی است واثق كه اگر جمله زمین آتش بگیرد و از آسمان شمشیر ببارد، آنچه را حق است نپوشم و جهت مصلحت فانی، دین را به دنیا نفروشم.

یك بار هم عدّه‌ای از تنگ نظران نفوذ معنوی و تأثیر كلام سید علی همدانی را برنتابیدند و در جلسه‌ای به وی زهر دادند كه به لطف خداوند اثر آن دفع و خنثی گردید. (10)

قاضی نورالله شوشتری از زبان وی نوشته است: پس از اینكه از روی حسد مرا زهر دادند، حق تعالی مرا از مرگ حتمی نجات داد، اگر چه اثرش باقی است و سالی یك بار زرداب می‌رود و سپس خشك می‌شود. (11)

سفرهای تبلیغی

سید علی همدانی از 20 سالگی مسافرتهای ترویجی خود را آغاز كرد و این برنامه چندین دهه ادامه یافت. او برای تحمل سختیهای سفر، قدرت روحی شگفتی داشت و در عملی ساختن مقاصد عالی خود دائماً در سفر بود و در جای معینی توقف طولانی ننمود. سید علی از كوههای صعب العبور، دشتهای خشك و بی آب و علف گذشت و از این ناملایمات شكوه‌ای ننمود، حتی زمانی قوت خود را به مسافرانی دیگر بخشید و خود گرسنه به راهش ادامه داد: روزی هم در سفری دریایی تخته كشتی شكست و سید با مشقّت فراوان به لطف خداوند از خطر غرق شدن رهایی یافت. چندین بار به سرزمین حجاز و سایر نقاط عربستان سفر كرد و دوازده بار حج گذارد، بارگاه هشتمین امام را در مشهد مقدس بارها زیارت كرد، به اغلب شهرهای آسیای میانه، قفقاز، آذربایجان، سریلانكا، تبت، شمال و جنوب شبه قاره هند و ممالك عرب مسافرت كرده و در این سفرها به نشر معارف اسلامی و معرفی مكتب اسلام و ارائه نمونه‌هایی از فضیلتها و ارزشهای دینی مبادرت نموده و بسیاری را به سوی آیین پیامبر هدایت كرد (12).

در ختلان از توابع آسیای میانه روستایی را خرید و وقف در راه خدا نمود، در مدرسه‌ای كه بنا كرد، وسایل تربیت شاگردان را فراهم ساخت و مردمان علاقه مند از دور و نزدیك به حضورش می‌رسیدند. در این ناحیه وی فعالیتهای تبلیغی خویش را متمركز نمود و به ارشاد مردم پرداخت و آثاری را تألیف نمود (13).

مهاجرتی با بركت

كشمیر ناحیه‌ای كوهستانی در شمال غرب هند و دامنه كوههای هیمالیا با مناظر پر جاذبه و آب و هوای مصفا می‌باشد كه در وضع كنونی 222000 كیلومتر مربع مساحت دارد. 75% آن موسوم به جامو و كشمیر در اختیار هند قرار دارد و 79778 كیلومتر مربع آن متعلق به پاكستان و موسوم به كشمیر آزاد است. در حدود 41500 كیلومتر مربع آن در اختیار چین است كه در نبرد بین چین و هند، به تصرف این كشور درآمد. آب و هوای مطبوع، موقعیت سوق الجیشی، ذخایر فراوان و رودخانه‌های پر آب همراه با 95% سكنه مسلمان، این سرزمین را در آسیای جنوبی دارای امتیازات ویژه‌ای نموده است.

كشمیر شامل سه بخش به لحاظ قلمرو قومی می‌باشد؛ اكثریت مسلمین در دره كشمیر و جامو (14) ، هندوها و سیكها در جامو و اقلیت بودایی با ریشه تبّتی در فلات شرق لاداخ سكونت دارند.

با اینكه دین اسلام در قرن اوّل هجری به این سرزمین وارد شده است، تابش این آیین تا سال 776 ه. ق در كشمیر به تأخیر افتاد و از این سال سید علی همدانی با فعالیتهای تبلیغی خود، اسلام و تشیع را در این ناحیه دین اكثریت مردم نمود. بر حسب بررسی منابع گوناگون، وی در این سال چند ماهی در آن دیار اقامت گزید و به سفر حج رفت و در سال 781 ه. ق برای بار دوم به كشمیر آمد و تا اواخر سال 783 ه. ق در این منطقه مشغول فعالیت تبلیغی بود. از اوائل سال 785 تا اواخر 786 نیز در این قلمرو ساكن گردید.

او در رأس 700 تن از یاران، شاگردان و پیروانش كه غالباً از سادات، مشاهیر و عرفا بوده اند به كشمیر آمد و در آنجا نفوذ زیادی بدست آورد، جمعی از همراهانش در این سرزمین سكونت گزیدند كه امروزه غالب سادات آن سامان از بازماندگان و یاران با همّت سید علی همدانی می‌باشند. (15)

میر سید علی در محله‌ای به نام علاء الدین پوره در شهر سرینگر كنونی در كنار رودخانه جهلم سكنی گزید؛ همان جایی كه بعدها مسجدی بنا كردند. مهاجرتش در روزگار قطب الدین هند چهارمین فرمانروای دودمان شاهمیری صورت گرفت. وی از سید استقبال كرد، پیروش گردید و از او اخذ معرفت نمود و هر روز با خلوص نیت و صفای باطن نزد سید می‌آمد تا آداب دینی را از وی بیاموزد و چون از راه بی خبری دو خواهر را در یك زمان به ازدواج خویش در آورده بود، به دستور آن مبلّغ توانمند یكی را طلاق داد و لباس فرمانروایی را از تن بیرون نمود و خویشتن را با جامه‌ای اسلامی آراست. سید كلاهش را به وی هدیه داد و رساله قدوسیه را برایش نگاشت و نیز قطب الدین، مخاطب برخی نامه‌های اوست. (16)

نویدها و امیدها

سید علی همدانی در كشمیر با عالمان، مسافران و كاهنان مذاهب دیگر چون هندوها و بوداییها مناظره‌هایی مداوم و گسترده انجام می‌داد كه در غالب این مباحثه‌ها بر آنها غلبه می‌كرد.

در دوران اقامتش در كشمیر كه مجموعاً پنج سال طول كشید، 37000 نفر به دستش مسلمان شدند و بخاطر نفوذ معنوی و اجتماعی فوق العاده‌اش اسلام در این سامان گسترش یافت. مردم به گونه‌ای شیفته اسلام گردیدند كه معابد را خراب می‌كردند و به جای آن مسجد می‌ساختند و همراهان سید را فرا می‌خواندند تا در مسجدهای تازه تأسیس شده اذان بگویند و به افتتاح آن مبادرت ورزند.

امیران محلی دستورات او را بی كم و كاست اجرا می‌كردند و در پرتو لطف خداوند، تعلیمات و تبلیغاتش بركات زیادی به همراه داشت. مرتاضان و ساحران معروف هندی و بودایی وقتی مغلوب بحثهای منطقی او می‌گردیدند و كراماتی از وی مشاهده می‌كردند، بدون چون و چرا و با تمایل درونی دین اسلام را پذیرا می‌شدند. این ویژگی برای ایجاد تحول در روحیه عموم مردم بسیار تأثیرگذار و قرین موفقیت بود و بدین گونه مذهب تشیع با اهتمام فراوان و زحمات وافر این سید دانشور و عارف متدین در كشمیر تثبیت گردید. (17)

او پیوسته نمازهای پنج گانه را بر كرانه دریا اقامه می‌نمود و بعد از ادای نماز فجر و ذكر و اوراد و انجام وظایف شرعی، در جایی بلند قرار می‌گرفت و با مردم در خصوص عقاید دینی سخن می‌گفت، آنان را موعظه می‌كرد و مطالب اخلاقی را با لحن شیرین و جذّاب و با ملاحظه میزان ظرفیت و استعداد عموم طبقات و عاری از هر گونه لفّاظی و تعلیقات زبانی بیان می‌كرد. هم زمان با این حركت، زبان فارسی را هم در این سرزمین رواج داد؛ در واقع تمامی فعالیتهای پر دامنه تبلیغی، فرهنگی و اجتماعی سید علی همدانی كه در كشمیر سازنده، رشد دهنده و پر فایده بود، محتوا و روحی اسلامی داشت و ظرف و كالبد آن زبان فارسی بود. ارتباط این روح و بدن در این نقطه به اندازه‌ای چشمگیر گردید كه وی حواری كشمیر نامیده شد و كشمیر به ایران صغیر ملقّب گشت و با آنكه مردمان این ناحیه دیرتر از غالب مناطق شبه قاره هند با زبان فارسی آشنا شدند، تعداد نویسندگان و شاعران پارسی گویی كه از این ناحیه برخاسته اند افزون‌تر است. (18)

استاد شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: «یكی از كسانی كه در كشمیر به اسلام خدمت كرده است، میر سید علی همدانی بوده. این مرد بزرگ كه از مفاخر اسلامی است هزارها شاگرد در كشمیر تربیت كرده كه هر كدام برای خود استاد شدند. مقام سید علی همدانی هنوز در كشمیر محترم است و مردم آنجا [قبر او] را زیارت می‌كنند. (19)

سید علی همدانی یك سازمان تبلیغی هدف دار و برنامه‌ریزی شده در كشمیر پدید آورد و تحت نظارت دقیق او، واعظان و مبلّغان برای ارشاد مردم، مهیا می‌گردیدند، سپس به نواحی گوناگون اعزام می‌شدند تا معارف قرآن و عترت را به مردم معرفی كنند.

اوّلین مدرسه علوم دینی در كشمیر به دست این مبلّغ توانمند ساخته شد، هم چنین سلطان شهاب الدین به توصیه میر سید علی همدانی مدرسه القرآن را در این قلمرو احداث نمود كه مدرسه‌ای وسیع و مهم بود و از تمام نواحی كشمیر طالبان علم و معرفت به این مدرسه می‌آمدند و بزرگ‌ترین معاریف این سرزمین در آن بالیدند. سلطان قطب الدین بنا به تأكید وی مدرسه‌ای بزرگ ساخت كه دیگر علوم را در آن تدریس می‌كردند.

سید علی همدانی در كشمیر كتابخانه‌ای تأسیس نمود و در این مكان بسیاری از منابع علوم و معارف اسلامی را به زبانهای عربی و فارسی فراهم ساخت. این كتابخانه اهمیت شایان توجهی بدست آورد و شخصیتهای علمی و فرمانروایان منطقه از آن بازدید بعمل می‌آوردند.

امروزه نیز حضور معنوی و فرهنگی سید علی همدانی در شبه قاره هند به رغم تمامی موانع محسوس است. اشعار فارسی متعددی كه در بخشهای گوناگون محراب مسجد و مدرسه وی در كشمیر توجه اهالی و مسافران را جلب می‌كند و آثار و نوشته‌ها و سروده هایش كه در گوشه و كنار این سرزمین مشتاقان فراوانی دارد، دلیلی بر این مدّعاست.

در سری نگر (مركز كشمیر) مدرسه و مسجدی بنیان نهاده اند كه امروزه پابرجاست و دو بیت زیر در كتیبه محراب آن نوشته شده كه مصراع آخر، تاریخ رحلت میر سید علی همدانی است:

حضرت شاه همدان كریم                                آیت رحمت ز كلام قدیم

گفت دم آخر و تاریخ شد:                              «بسم الله الرحمن الرحیم» (786 ه. ق) (20)

آثار و تألیفات

نوشته‌های سید علی همدانی كه به بیش از 110 جلد كتاب، رساله و مجموعه شعری بالغ می‌گردد، به لحاظ محتوا، مضمون، سبك و نثر و نظم در خور توجه می‌باشد. این آثار در عرصه‌های گوناگون تفسیری، روایی، فلسفه و حكمت، اخلاق، عرفان و ادبیات نگاشته شده و در تمام آنها مطالب آموزنده، مباحث معنوی و ذوقی دیده می‌شود. نكته سنجیهایی كه وی در پدید آوردن نظم و نثر اعمال نموده، آثارش را جالب و خواندنی نموده است.

فرزندان

سید علی همدانی در اسفراین شیخ محمد بن اركانی (استاد خود) را ملاقات نمود و وی سید را به ازدواج توصیه نمود و چون متأهل گردید، خداوند فرزندی به نام سید محمد به وی داد.

سید محمد پس از نشو و نما و تحصیلات وارد كشمیر گردید و تلاشهای پدرش را پی گرفت. او «سوها بَهَت» نخست وزیر سلطان اسكندر را در این قلمرو به اسلام در آورد و نامش را سیف الدین نهاد. این زمامدار پس از اسلام آوردن، معابد بودایی و هندو را خراب كرد.

میر محمد در سال 800 ه. ق از هندوستان به مكه رفت و حج گذارد و سرانجام در سال 809 ه. ق درگذشت و در كنار پدرش دفن گردید.

اعقاب و احفاد سید محمد در همدان، سری نگر (كشمیر) ، بلخاب (حوالی بلخ) و نقاط دیگر فعالیتهای پدران خود را تداوم بخشیدند و در ارشاد و هدایت مردم كوشیدند.

رحلت

سید علی در ذیقعده 786 ه. ق به قصد سفر حج از كشمیر بیرون آمد و چند روز از حركت او نگذشته بود كه حاكم پاخلی از او دعوت كرد چند روزی در سرزمین تحت فرمانروایی وی بماند و مردم را موعظه نماید. سید علی پذیرفت و حدود ده روز در آنجا مشغول سخنرانی بود و پس از آن به سفر خویش ادامه داد كه بیماری به وی روی آورد و بعد از پنج روز در شب چهارشنبه ششم ذی حجه سال 786 ه. ق، به سرای جاوید شتافت و میهمان قدسیان گردید.

شب رحلت تا بامداد ذكر یا الله و یا حبیب بر زبانش جاری بود و در حالی كه كلمه مباركه «بسم الله الرحمن الرحیم» را زمزمه می‌نمود دعوت حق را لبیك گفت. محل فوتش را چند كیلومتری كونار در مرز ایران و افغانستان نوشته اند. پس از مراسم غسل و كفن پیكرش را به ختلان انتقال دادند، در حالی كه بوی خوش از آن به مشام تشیع كنندگان می‌رسید. بدنش در یكی از آبادیهای كولاب، همان جایی كه سید مسجد و مدرسه‌ای بنا كرده بود دفن گشت.

بنای نخستین آرامگاه سید علی همدانی هم اكنون در تاجیكستان واقع در آسیای میانه، پابرجاست كه شامل یك اتاق بزرگ و نُه حجره كوچك است. ده نفر از افراد خاندانش در این مكان آرمیده اند (21).

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) احوال و آثار و اشعار میر سید علی همدانی،دكتر محمد ریاض، ص 7 - 6.

2) روضات الجنان، حافظ كربلایی، ج 1، ص 71 و 158 و ج 2، ص 158.

3) مروّج اسلام در ایران صغیر، پرویز اذكایی، ص 64 - 63.

4) احوال و آثار میر سید علی همدانی، صص 90 - 83؛ بزرگان و سخن سرایان همدان، دكتر مهدی درخشان، ج 1، ص 88.

5) گلشن ابرار، ج 5، ص 86 - 85.

6) نفحات الانس، جامی، ص 447؛ مقامات عارفان، ترجمه و شرح احمد خوشنویس عمار، ص 167.

7) مجالس المؤمنین، ج 2، ص 143.

8) طبقات اعلام الشیعه، ج 3، ص 150.

9) احوال و آثار... ، ص 24؛ لغت نامه دهخدا، ج 11، ص 283؛ مشارق الاذواق، مقدمه مصحّح.

10) روضات الجنان، ج 2، ص 271 - 270.

11) مجالس المؤمنین، ج 2، ص 142 و 143.

12) احوال و آثار... ، ص 30 - 27؛ بزرگان و سخن سرایان همدان، ج 1، ص 85؛ دائرة المعارف فارسی، ص 883.

13) شرح مرادات حافظ، مقدمه مصحّح، ص 48 - 47.

14) مردم این سامان سالهاست كه برای استقلال كشمیر مسلمان تلاش می‌كنند.

15) تشیع در هند، جان نورمن هالیستر، ترجمه آذر میدخت مشایخ فریدنی، ص 163.

16) روضات الجنان، ج 2، حواشی سلطان القرایی، ص 588؛ دائرة المعارف تشیع، ذیل امیر سید علی همدانی، ص 518.

17) تشیع در هند، ص 163؛ احوال و آثار... ، ص 50.

18) نك: تذكره شعرای كشمیر، سید حسام الدین راشدی كه در چهار جلد به طبع رسیده است.

19) خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، ص 393.

20) بزرگان و سخن سرایان همدان، ج اول، ص 86.

21) شیعه در هند، سید عباس اطهر رضوی، ج 1، ص 264.