آخرین تصاویر مذهبی

آخرین فیلم های مذهبی

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

آموزش تصویری احکام - آموزش وضو، نماز، غسل، تیمم و...

در آموزشی نوشته شده در پنج شنبه, 23 آذر 1402
مجموعه تصویری احکام شامل آموزش مطهرات، نجاست و نجس شدن چیزهای پاک، تطهیر لباس، پارچه، فرش و دیگر اشیا، آموزش وضو، آموزش نماز، آموزش غسل، تیمم، احکام محتضر، آموزش کفن…
دانلود مجموعه سخنرانی های  تصویری از مرحوم دولابی

دانلود مجموعه سخنرانی های تصویری از مرحوم دولابی

در بزرگان و شخصیت ها نوشته شده در سه شنبه, 21 آذر 1402
دانلود مجموعه سخنرانی ها و نکات اخلاقی از مرحوم دولابی با موضوعات: رزق و روزی انسان، دوست داشتن، قلب مومن، گرفتاری بشر، رحمت الهی و ... شامل 10 فایل تصویری
دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

دانلود مجموعه نماهنگ ها و تصاویر جدید ویژه فلسطین و غزه

در انقلاب، دفاع مقدس، مقاومت نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه نماهنگ های جدید ویژه فلسطین و غزه
مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ ها و مداحی های جدید ویژه ایام فاطمیه - تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در چهارشنبه, 08 آذر 1402
دانلود و تماشای مجموعه مداحی های جدید ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم | تنظیم استودیویی

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه نماهنگ های جدید ویژه محرم با تنظیم استودیویی
مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

مجموعه نماهنگ های زیبا ویژه عید غدیر | هدیه اسباب بازی | نادعلی ...

در مداحی تصویری نوشته شده در یکشنبه, 19 تیر 1401
مجموعه کلیپ های تصویری زیبا ویژه عید غدیر خم با کیفیت بالا

آخرین مطالب سایت

Super User

Super User

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

جلوه‌هایی از هجرتهای علما (4)

علامه امینی یادآور غدیر

در سال 1320 «قمری‌» در تبریز كودكی چشم به جهان گشود كه نامش را عبدالحسین نهادند، او كه در خانواده‌ای روحانی و اصیل به دنیا آمده بود، در همان كودكی علاقه زیادی به امور دینی از خود نشان می‌داد و انس زیادی با كلام خداوند داشت، و در كنار آن نسبت به كلام معصومین به ویژه امیرمؤمنان شوق بسیار داشت.

او هر چه بیشتر به كلمات گهربار نهج البلاغه می‌نگریست و در عمق آن به تفكر می‌نشست، حسرت و اندوهش بر ظلومیت شخصیت الهی علی علیه السلام بیشتر می‌شد. پدر وی كه از روحانیون بزرگوار بود در همان ابتدا توانست تا حدودی عطش فرزندش به فراگیری علوم دینی را برطرف كند. او علاقه زیادی هم به شعر و ادبیات داشت.

عشق و علاقه او به علی علیه السلام و تحصیلات علوم دینی سبب شد تا در همان دوران جوانی در حالی كه بیست و چهار بهار از عمرش سپری شده بود راهی كوی یار، نجف اشرف شود. او هنگامی وارد آن شهر شد كه امپراطوری عثمانی از هم پاشیده شده بود و در اثر آن، عراق به دست پلید استعمارگران انگلیسی افتاده بود.

علامه امینی با تلاش مستمر و تحقیقات بسیار توانست به درجات بالای علمی دست یابد و از چهار تن از علمای آن زمان اجازه اجتهاد بگیرد و كتب نفیسی تالیف كند، او كه مجتهدی مسلم شده بود وظیفه خود دید كه به وطن باز گردد و به رسالت الهی خویش جامه عمل بپوشاند.

علامه امینی پس از بازگشت به تبریز، به تبلیغ و ترویج مسائل دینی در بین مردم همت گماشت و به علت صفای باطن و اخلاص و تلاشی كه از خود نشان داد مورد توجه عموم مردم قرار گرفت.

مدتی نگذشت كه دوباره دل بی قرار او هوای كوی دوست كرد و به قصد زیارت تربت پاك مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام عازم نجف گردید. مساله مظلومیت بزرگترین شخصیت جهان اسلام پس از پیامبر گرامی، آرام و قرار را از او گرفته بود و همواره در این فكر بود كه روزی حقایق باید گفته شود و به عبارت دیگر مساله «غدیر» برای جهان اسلام روشن شود و با آن، خاطرات شیرین عصر نبوی در ذهن امت بیدار گردد.

یكی از گام‌های مهم علامه امینی، دنبال كردن موضوع غدیر بود كه سرانجام پس از عمری تلاش و كوشش همراه با رنج‌های هجرت و سفر، به این آرزوی خود رسید و حاصل آن، كتاب گرانمایه «الغدیر» شد. او در این كتاب یكی از اصول مهم اسلام كه پس از حیات پیامبر در بین مسلمین به فراموشی سپرده شده بود را به خوبی اثبات كرد و جای هیچ شبهه‌ای باقی نگذاشت.

علامه امینی با رجوع به قرآن و سنت و توجه كامل به موازین «سندشناسی‌» و «نقد روایت‌» ، حقایق غیرقابل انكاری را در انظار امت اسلامی به نمایش گذاشت و با اثبات واقعه غدیر، خاطره افتخارات و ارزش‌های علوی در صدر اسلام را زنده كرد و روح افسرده امت اسلامی را با یاد غدیر و صاحب آن نشاط و امید بخشید.

علامه مجاهد برای یافتن مدارك معتبر این موضوع بارها به اقصی نقاط جهان مسافرت نمود و با وجود همه مشكلات سفر، نبود امكانات و كیفیت كتاب‌های نایاب و منحصر به فرد آن زمان، آنچنان پا در ركاب در میدان تحقیق و كنكاش می‌تاخت كه برخی از صحنه‌های تلخ این حركت برای فردی دیگر غیر از علامه امینی قابل تحمل نبود، اما او همچنان عاشقانه به هر دیاری قدم می‌گذاشت تا «غدیر» را آنچنان اثبات كند كه حق اوست.

او راویان و شاعران و... هر قرن را به ترتیب با استفاده از مدارك و اسناد معتبر در این كتاب شریف جمع آوری كرد تا جائی كه هركس مروری بر این كتاب داشته باشد عظمت كار علامه را به خوبی درك می‌كند. یكی از یاران علامه به نقل از او می‌گوید:

«علامه امینی به من گفت: برای تالیف «الغدیر» ده هزار جلد كتاب خوانده‌ام.‌»

صاحب الغدیر برای دست یابی به آرمان با ارزش خویش هر جا كه نامی از علی علیه السلام می‌یافت، شتابان به دنبال آن می‌رفت. از آفریقا گرفته تا آسیا، از هند

تا عراق و سوریه و...

او پس از عمری تلاش و كوشش كه غالب آن در سفر و هجرت سپری شد بیمار گردید و دو سال بستری شد و معالجات هم ثمری نبخشید تا سرانجام روز دوازدهم تیرماه 1349 قبل از ظهر با روحی آرام به خاطر رسیدن به آرزوی دیرینه‌اش به دیار باقی شتافت. *

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

* - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت‌های علماء» از منابع زیر استفاده شده است: قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ روضات الجنان، میرزا محمدباقر موسوی خوانساری؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سید علی رضا سیدكباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سید علی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سید علی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمدجوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

رجایی پاسدار ارزش‌های دینی

1 - كارگزاران، مجریان امر به معروف و نهی از منكر

فریضه امر به معروف و نهی از منكر، ضمانت اجرای قوانین و فرایض است و بر این اساس پیامبران كه قوانین و احكام الهی را برای بشر آوردند، در كنار آن موظف به امر به معروف و نهی از منكر هم شدند. این دو فریضه در واقع انسان را به مسؤولیت در برابر دیگر مسلمانان فرا می‌خواند و اعلام می‌كند كه بشر نمی‌تواند فارغ از هر رفتاری كه دیگران بروز می‌دهند به حیات خود در جامعه ادامه دهد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله افراد جامعه را به «مسافران كشتی‌» تشبیه می‌كند و می‌فرماید: اگر در بین مسافران كسی بگوید من به اندازه خودم در كشتی سهم دارم و می‌خواهم آن را سوراخ كنم و دیگران در مقابل عمل او سكوت كنند، آن فرد، خود و دیگران را غرق خواهد كرد و اگر مسافران مسؤولانه عمل كنند خود و او را از نابودی نجات خواهند داد. (1)

به این ترتیب بقای اسلامیت جامعه در سایه امر به معروف و نهی از منكر ممكن خواهد بود و با انجام آن، زمینه برای اجرای تمام قوانین فراهم خواهد شد و به این جهت است كه امیرمؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید:

«انهااذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض كلها، هینها و صعبها و ذلك لان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر دعاة الی الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم و قسمة الفی ء و الغنائم و اخذ الصدقات عن مواقعها و وضعها فی حقها؛ (2) هرگاه امر به معروف و نهی از منكر به جای آورده شد، همه واجبات، ساده و دشوارش به پای داشته می‌شود و این برای آن است كه امر به معروف و نهی از منكر مردم را با گرداندن حقوق از دست رفته و مخالفت ظالم و تقسیم فی ء و غنایم و گرفتن صدقه‌ها از محل آن و مصرف كردن در جایش به اسلام فرا می‌خواند.‌»

به این ترتیب هدف اصلی از امر به معروف و نهی از منكر تضمین اجرایی شدن آن روش زندگی‌ای است كه اسلام برای بشر ارائه كرده است. تاملی اندك در همین كاركرد، مسؤولیت سنگین كارگزاران حكومتی را روشن می‌سازد، زیرا اجرای قوانین، واجبات و دستورات و روش اسلام، در حیطه وظایف كارگزار اسلامی است. از این روی باید گفت: كارگزار اسلامی مخاطب اصلی اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منكر بوده است و بر این اساس است كه امیرمؤمنان علی علیه السلام اساسا فلسفه حكومت را این گونه شرح می‌دهد و می‌فرماید: «اللهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منا منافسة فی سلطان ولا التماس شی ء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیامن المظلومون من عبادك؛ (3) خدایا تو می‌دانی آنچه از ما صادر می‌شود، به خاطر علاقه به حكومت كردن و تقاضای چیزی از كالای بی ارزش دنیا نیست. بلكه برای این است كه نشانه‌های دین تو را برگردانیم و در شهرهایت اصلاح را آشكار سازیم تا بندگان ستم دیده ات امنیت یابند.‌» با درك این دیدگاه فرازهایی از زندگانی شهید رجایی را كه در آن امر به معروف و نهی از منكر مورد اهتمام قرار گرفته است باز خوانی می‌كنیم.

شهید رجایی و پاسداری از دین

الف: قبل از دوران كارگزاری

اهتمام به ارزش‌ها، واجبات و قوانین اسلامی از همان دوران كودكی در وجود شهید رجایی ریشه داشت و اختصاص به دوران كارگزاری در نظام اسلامی نداشت. از این رو شایسته است ابتدا نمونه‌هایی از امر به معروف و نهی از منكرهای شهید رجایی در آن دوران را مرور كنیم.

1 - نوجوانی

یكی از راه‌های اصلی نهی از منكر و برگرداندن مردم از منكرها، باز كردن راه معروف هاست.

امام علی علیه السلام به این روش اهمیت می‌داد. از جمله یك بار به شیوه سؤالی فرزندش حسن علیه السلام را متوجه این موضوع كرد و پرسید: «یا بنی ما السداد؟؛ پسرم سداد چیست؟» جواب داد: «یا ابتی السداد دفع المنكر بالمعروف؛ (4) پدرجان! سداد دفع منكر با انجام معروف است.‌» و حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: «افعل المعروف ما امكن و ازجر المسیئ بفعل المحسن؛ (5) تا می‌توانی كار معروف انجام بده و كار زشت را با انجام كار خوب متروك كن.‌»

شهید رجایی با درك چنین موضوعی آن هم در سنین كودكی می‌كوشید به جنگ منكرات برود.

او خود می‌گفت: در بین بچه‌های محل، یك بچه مسلمان مذهبی بوده و معمولا در نماز جماعت شركت می‌كردم و به خصوص در ایام سوگواری و غیره رهبری دسته بچه‌های محل را به عهده داشتم.‌» (6) همین ویژگی، موجب می‌شد او نسبت به هم سن و سال‌های خود احساس مسؤولیت كند و برای هدایت آنان گام بردارد. از جمله در آن دوران كه عده‌ای از بچه‌های محل دنبال بازی‌های ناشایست بودند، او در محوطه سقف دار و مناسب نزدیك منزلشان وسایل تخته شنا، ضرب، میل و... را به سبك زورخانه، اما در حد بازی‌های نوجوانی فراهم كرد و از آن پس یك نفر مثل مرشد، ضرب می‌گرفت و بچه‌ها از جمله خود وی، سرگرم این ورزش می‌شدند. (7)

2 - دوران سربازی و نیروی هوایی

شهید رجایی می‌گفت: آن موقع كه سرنگهبان بودم، فهمیدم بچه‌های همدوره من در آسایشگاه قماربازی می‌كنند. هرچه آن‌ها را نصیحت كردم گوش ندادند. از آن پس برای این كه مانع انجام كار حرام شوم، زود خاموشی اعلام و چراغ‌ها را خاموش می‌كردم. (8)

3 - دوران دانشجویی

شهید رجایی در این دوره نیز با وجود جو فرهنگی خاص، به دفاع از ارزش‌های دینی می‌پرداخت و در این راه هیچ گاه كوتاه نمی‌آمد. وی در اجتماعاتی كه خانم‌های بی حجاب در دانشسرا شركت می‌كردند بر خلاف دیگران كه با آن‌ها قدم می‌زدند و صحبت می‌كردند حاضر نمی‌شد. (9)

یكی از اقدامات درخشان او در این دوره اعتراض علیه نشریات مبتذل بود. یكی از این نشریات به نام «آتش جنوب‌» اقدام به انتخاب دختر ماه و سال و... می‌كرد و با الگودهی‌های غربی، عفاف و حجاب بانوان را نابود می‌كرد. شهید رجایی اعتراضیه‌ای علیه نشریه نوشت و همراه گروهی از دانشجویان آن را امضاء كردند و به قم فرستادند. متن اعتراضیه چنین بود: «... آتش شهوات از «مجله آتش‌» زبانه كشیده، دامن عفت اجتماع را می‌سوزاند... .

بعضی مسایل در اجتماع مطرح و دنبال می‌شود كه گویی هیچ قانونی و مقرراتی بر این كشور حاكم نیست و فقط هوس مردم سرنوشت آینده اجتماع را تعیین می‌كند. یكی از این هوس‌های شوم و انگیزه‌های محرك جوانان روشنفكر مسلمان، موضوع انتخاب قهرمان خودنمایی یا «ملكه زیبایی‌» به دست افراد معلوم الحال است كه در سنگرهای مختلف قرار گرفته تیرهای سهمگین خلاف عفاف و ناموس را علیه احكام خدا و قوانین بدیهی عالم پرتاب می‌كنند و... این افراد خطرناك به دنبال شهوت خود از هیچ گونه اقدامی خودداری نمی‌كنند... البته ما جوانان مسلمان دانشگاه به یاری خداوند مقتدر قادریم با این افراد منحرف مبارزه كرده و آنان را به جای اولیه شان برگردانیم. ولی با وجود قوانین مختلفی كه در مملكت وجود دارد، در مرحله اول صلاح می‌دانیم كه این مطالب را به نظر مسؤولین امور برسانیم تا این كه به وظایف قانونی خود اقدام كرده، غائله را خاموش و مسؤولین امر را مجازات نمایند. محمدعلی رجایی... .‌» (10)

4 - بعد از تاهل و تشكیل خانواده

از جمله روش‌های وی برای پیشگیری از انحراف خانواده و فامیل، ظتشكیل جلسات هفتگی یا ماهانه و شركت در مسافرت‌ها و اردوهای آنان بود.

یك بار قبل از انقلاب كه برای تفریح همراه عده‌ای از جوانان و مردان فامیل به كرج می‌رفت، جوانان به اقتضای آن روزها (سال 1340) یكی از تصنیف‌های معروف را می‌خواندند. ابتدا یكی از بزرگان فامیل اعتراض كرد كه این تصنیف‌های حرام را نخوانید و به جای آن قرآن بخوانید. اما جوانان به حرف او اعتنا نكردند. لحظاتی بعد رجایی بی آن كه برنامه آن‌ها را به هم بزند، گفت: بچه ها! فقط چند لحظه ساكت باشید و به ا ین سرود كه می‌خوانم گوش كنید. آن گاه با آهنگ این ابیات را خواند.

تلاش و جنبش و پرتو امید                                                 سرای جان می‌دهد نوید

به راه زندگی با صفا و مهر                                                 به درگه خدا می‌توان رسید

جوانان نیز وقتی اشعار با محتوایی دیدند، با آهنگ‌های مختلف این سرود را همخوانی كردند. (11)

5 - دوران مبارزه و زندان

این دوره كه بیشترین مدت از عمر شهید رجایی را به خود اختصاص داد، آكنده از نهی از منكر و مبارزه و تحمل هزینه‌های آن بود. او حتی به شكنجه گر خود هم با نگاه اصلاح گرانه می‌نگریست. او خود می‌گفت: یك روز كه شكنجه گر مرا به شدت شلاق می‌زد كه تا حد بیهوشی رفتم، وقتی مقاومت مرا دید، پرسید: نمی‌دانم تو چه آدمی هستی كه این قدر شلاق می‌خوری ولی اعتراف نمی‌كنی! من به او گفتم: دلم به حال تو می‌سوزد. او به شدت عصبانی شد و مرا بیشتر شكنجه كرد و گفت: یكی باید بیاید وضع تو را ببیند و دلش برای تو بسوزد. به او گفتم: دلم از این بابت برای تو می‌سوزد كه چرا یك انسان مثل تو به این درجه برسد كه راضی شود یك همنوع خودش را این قدر شكنجه كند. او هم مرا بیشتر شكنجه كرد. وقتی مرا بیشتر شلاق می‌زد، من به فكر این بودم كه چطور می‌توان این شكنجه گر را اصلاح و به راه راست هدایت كرد. (12)

6 - دوران معلمی

این دوران از زندگی شهید رجایی هم زمان با دوران مبارزه است و نمونه‌های زیادی از ارزش گرایی وی را می‌توان مشاهده كرد. وی تلاش كرد با ترتیب دادن جلسات ماهانه معلمین، به تدریج آن‌ها را وارد مسایل اسلامی كند و در نهایت همان طور كه ساواك متوجه شده بود، جلسات را به سوی شناخت و اجرای امر به معروف و نهی از منكر سوق داد و كوشید از این طریق در رفع منكرات اجتماعی گام بردارد.

یكی از گزارش‌های ساواك را با كمی تلخیص می‌خوانیم:

«طبق قرار قبلی جلسه دبیران در منزل آقای صحی زاده تشكیل گردید... آن گاه در مورد دو ماده تبادل نظر گردید، ماده اول این كه افراد راجع به امر معروف و نهی از منكر صحبت كنند و ماده دوم آن كه 14 اول جلسه به بحث آزادی برای كتب منتشره و غیره اختصاص یابد... در پی این تصمیم مباحث امر به معروف و نهی از منكر از تاریخ 22/2/50 آغاز شد.

« حقیقت این است كه این گروه از معلمین تنها هدفشان امر به معروف و نهی از منكر نیست، بلكه بیشتر هماهنگی كردن هدف سیاسی در دبیرستان هاست.‌»

هدف رجایی از این جلسات نیز آمادگی برای عملیاتی كردن اهداف بود «آن گاه در مورد زدو خوردهای پراكنده و دزدی اشرار با رغبت و میل صحبت شد... میرهاشمی اظهار داشت: از طریق بزرگ ترها وارد معركه شویم. محمدعلی رجایی در پاسخ اظهار نمود: بگذار همین جلسات ما جان بگیرد تا چند سال دیگر آن وقت اقدامات اول را به عهده تو می‌گذاریم... به طوری كه از اظهارات محمدعلی رجایی استنباط می‌گردد در آینده اقدامات بزرگی هدف خاص این جلسه می‌باشد.‌» (13)

ب: دوران كارگزاری

بخش دوم از اهتمام شهید رجایی به اجرای امر به معروف و نهی از منكر، به دوران كارگزاری وی مربوط می‌شود. اقدامات وی در این دوره را می‌توان به این ترتیب برشمرد.

بسترسازی برای تحقق معروف‌ها و محو منكرات

آموزش و فراخوانی

اولین گام برای اجرای امر به معروف و نهی از منكر آموزش این فریضه به مردم و دعوت آنان به اجرای آن است و ما وظیفه داریم به فرهنگ سازی در این زمینه و آمر و ناهی پروری توجه كنیم و به خیل این ماموران الهی و حافظان حدود الهی بیفزاییم. بنابراین دعوت از مردم برای پیوستن به این گروه، بزرگترین دفاع و كارآمدترین ابزار برای جاودانه سازی این جریان اصلاحگری است. لذا امیرمؤمنان فرزندش را به آمر و ناهی بودن فرا می‌خواند و می‌فرماید: «كن لله یا بنی عاملا و عن الخنا زجورا و بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهیا واحب الصالح لصلاحه و دار الفاسق عن دینك و ابغضه بقلبك و زائله باعمالك لئلا تكون مثله؛ (14) پسرم! برای خدا كار كن و از ناسزا دوری گزین و به معروف امر كننده و از منكر نهی كننده باش و نیكوكار را به خاطر دوستی‌اش دوست بدار و فاسق را از دین خود بران و به قلبت بر او خشم بگیر و از كارهایت حذف كن تا مثل او نشوی.‌»

شهید رجایی نیز می‌كوشید مردم را به انجام این فریضه حتی در امور كوچك عادت دهد. در مورد نانوایی‌ها می‌گفت: اسلام می‌گوید لازم نیست همان روز اول بیایی سر نیزه را برداری مثل شوروی بزنی شكم این را پاره كنی. ادبش بكن. سخت نیست. نانوا را چهار تا آدم متعهد می‌روند با او صحبت می‌كنند و یك بار می‌گویید نشد، به افرادی كه در آن محل معتمد هستند، آن‌ها را می‌فرستی می‌گویند نشد، شیوه اسلامی را برایش پیاده می‌كنی... بایكوت می‌كنیم نانش را. وادار می‌كنیم بپزد روی میز بچیند از او نمی‌خریم. از آن عطار جنس نمی‌خریم: معرفی‌اش می‌كنیم... افشاگری می‌كنیم، با رعایت ضوابط اسلامی. (15)

زمینه سازی برای پذیرش معروف‌ها

دومین گام برای اجرای معروف‌ها و اجرای عملی امر به معروف، زمینه سازی‌های مورد نیاز برای تحقق معروف هاست. به این صورت كه باید با در نظر گرفتن موقعیت‌ها، مخاطبان و وضعیت موجود، به گونه‌ای مسایل را طرح كرد كه مورد پذیرش قلبی قرار گیرند. در این صورت است كه مردم با میل و رغبت به سوی معروف‌ها پیش خواهند رفت. نمونه‌ای از امر به معروف شهید رجایی با تكیه بر این اصل را می‌خوانیم:

«در یكی از بازدیدهای غیرمنتظره كه به اصفهان و پادگان نظامی مركز توپخانه رفته بود، وقتی در سالن پادگان قدری صحبت كرد از مسؤولان خواست كه آنان نیز حرف هایشان را بزنند. یكی از معاونان استانداری مسایل و مشكلات استان را مطرح كرد و كم كم صحبت تا اذان ادامه یافت.

رجایی وقتی متوجه شد جلسه ممكن است به درازا بكشد، به آن برادر گفت: اگر همین الان اطلاع داده باشند كه من نخست وزیر برای كار مهمی لازم است با مركزی یا جایی ارتباط تلفنی برقرار كنم و این مذاكره تلفنی ممكن است حدود بیست دقیقه قت بگیرد، آیا این حق و اجازه هست كه همین جا صحبت را نگاه داریم و همه حرف‌ها و صحبت‌ها را به پس از پایان مذاكره تلفنی موكول كنیم؟

او و سایرین همه متعجب شده و بدون این كه بدانند موضوع از چه قرار است موافقت می‌كنند. آن گاه آقای رجایی می‌گوید: بله! همین الان دستگاه بی سیم الهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر و عصر داد. و ما خود را موظف می‌دانیم كه با اقامه نماز ارتباط خود را با خدای خود برقرار كنیم.‌» (16)

حذف زمینه‌های منكر و ضدارزش‌ها

كارگزار اسلامی وظیفه دارد همزمان با تلاش برای گسترش معروف‌ها، زمینه‌های بروز منكرات و ضدارزش‌ها را نیز در نظام مدیریتی خود از بین ببرد و به این ترتیب مجموعه‌ای منزه از كارگزاران تشكیل دهد. چنین رویكردی موجب خواهد شد جلوی بروز منكرات از سوی كارگزاران و مراكز قدرت گرفته شود.

از این رو یكی از اولین مصوبات دولت شهید رجایی این بود كه وزرا باید در بدترین اطاق‌های وزارتی مستقر شوند. خودش هم اطاق كوچك منشی‌ها را انتخاب كرد.

در گام بعدی حقوق وزرایش را با متوسط حقوق كارمندان دولت كه در آن زمان حدود 7 هزار تومان بود تطبیق داد، برای این كه خلق و خوی مسؤولان به سوی تكبر و طاغوتی شدن كه زمینه اصلی منكرات است سوق پیدا نكند. (17)

در این مورد نكاتی تكان دهنده در دوران تصدی پست‌های دولتی از شهید رجایی به چشم می‌خورد كه مطالعه یكی از آن‌ها می‌تواند برای هزاران مدیر نظام اسلامی سازنده باشد. یكی از برخوردهای ظریف شهید با مجموعه خود را با هم مرور می‌كنیم:

«روزی از روزهای گرم تابستان سال شصت بود و هنوز گلابی به بازار نیامده بود. برای یكی از برادران یك عدد گلابی به عنوان نوبرانه آورده بودند، او هم آن را به منشی دفتر آقای رجایی داد كه برای رفع خستگی تقدیم نخست وزیر بكند... آقای رجایی كه تا آن وقت سخت مشغول به كارش بود، وقتی نظرش به آن گلابی با آن وضعیت شسته و آماده برای خوردن افتاد با استفسار خاص به اصل جریان واقف شد و همان برادر را كه این كار را كرده بود خواست. وقتی او همراه با شخص دیگری به اتاقش رفتند، گفت: اگر چه شما خالصانه چنین كاری انجام داده اید و عمل تان انشاءالله خالی از ریا بود، اما فكر می‌كنید كه محمدرضا چرا و چگونه محمدرضا شاه شد؟

آری! شاهنشاهی محمدرضا از همین جاها شروع شد. یك روز با گلابی نوبر، یك روز با فلان میوه نایاب و روز دیگر با یك پدیده نادر و... یك دفعه او با همین چیزها می‌بیند راستی شاه شده. همان طور كه بنی صدر با همین تعارفات و شیرین كاری‌های اطرافیان به خیال خود سپهسالار ایران شده بود. شما اگر می‌خواهید به من خدمتی كنید، گاهگاهی به یادم بیاورید كه من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد اهل قزوین هستم كه قبلا دوره گردی می‌كردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم... . (18)

اطلاع یابی از منكرات كارگزاران

مجموعه كارگزاران به دلیل آن كه در سایه نظام اسلامی هستند به نوعی، از حفاظ و حاشیه امنیتی برخوردارند و مردم كمتر توان امر و نهی آن‌ها را دارند. بنابراین ایجاد سیستمی كه بتوان این بخش از جامعه را به راه معروف هدایت كرد ضروری است.

امام علی علیه السلام به عنوان عالی‌ترین كارگزار جامعه اسلامی برای این مقصود، به اصل نظارت مردمی توجه می‌كرد. و هنگام معرفی كارگزاران خود به اطلاع مردم می‌رساند كه در صورت مشاهده هر نوع منكر، استاندارش را عزل خواهد كرد.

این امر موجب می‌شد استانداران از ارتكاب جرم پرهیز كنند و مردم هم در صورت مشاهده منكر، از دست آنان شكایت كنند. از جمله وقتی عبدالله بن عباس را استاندار بصره كرد، در ضمن یك سخنرانی به مردم فرمود:‌ای مردم! عبدالله به عباس را بر شما حاكم كردم. سخنان او را تا زمانی كه از خدا و رسولش اطاعت می‌كند بشنوید و از او پیروی كنید. اگر چیزی در میان شما ایجاد كرد (كه در دین نبود) یا از حق كنار رفت، بدانید من او را از امیری شما عزل می‌كنم. (19)

شهید رجایی هم برای مقابله با بی عدالتی‌ها و قانون شكنی‌ها در سطح دستگاه‌های دولتی تلاش زیادی می‌كرد كه یكی از آن‌ها ایجاد محلی بود كه مردم بتواند گزارشات انحراف‌ها و شكایات را به آن جا ارسال كنند تا دولت بتواند مانع آن انحرافات شود. برای همین بخشنامه‌ای به این صورت برای ادارت فرستاد:‌».. خواهران و برادران! انجام كار هیچ مراجعه كننده‌ای را به تاخیر نیانداخته و با وجدان اسلامی و انقلابی كار آنان را همچون كار شخصی خویش تلقی كنند و در تمام وقت اداری به انجام وظیفه اسلامی واداری خویش مشغول باشند. وزرا و مسؤولین با قرار دادن صندوق در هر مؤسسه به شكایات واصله در این زمینه رسیدگی و حداكثر تا پایان هر هفته اقدام لازم را در مورد مجازات متخلفین اعلام نمایند. (20)

شفاف سازی مرز معروف‌ها و منكرها

شاخصه دیگری كه در بسترسازی برای تحقق معروف‌ها و محو منكرات مورد توجه است، تبیین و شفاف سازی مرز منكرات و معروف هاست. به این ترتیب كارگزار اسلامی می‌تواند با روشن كردن حقایق، معروف یا منكر بودن موردها را برای مردم آشكارتر كند و آنان را از پیمودن راهی كه به منكرات می‌رسد، بر حذر دارد. در این زمینه دو نمونه از رفتارهای شهید رجایی را مطالعه می‌كنیم. در مورد اول شهید تلاش می‌كند با شناساندن چهره واقعی منافقان، مرز واقعی را برای ملت تبیین كند و آنان بدانند كه این گروه در صف دشمنان است و حمایت از آن، ورود در جرگه منحرفان خواهد بود. او می‌گوید:

«مطلبی كه لازم است برای هم میهنان كمی توضیح دهم مساله سازمان مجاهدین می‌باشد. این مطلب كه امروز در جامعه ما به شكل خاص در آمده، لازم است یك كمی شكافته شود.

سازمان مجاهدین در زندان حرفشان این بود كه درست است كه ما شعار مبارزه با امپریالیسم را می‌دهیم، درست است كه ما با رژیم می‌جنگیم، درست است كه با ساواك باید جنگید، ولی قبل از هر چیز با مسلمانانی كه امام را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند باید با آن‌ها جنگید. باید از روی جنازه آن‌ها رد شد و به آن مبارزه بعدی رسید. این تفكر آن‌ها بود و ما به روشنی می‌دیدیم كه با ماركسیست‌ها متحد شدند و بر علیه ما می‌جنگیدند. حتی وقتی ما نماز جماعت را در زندان در سایه تلاش برادرانمان كه به زندان عادی تبعید شده بودند، آزاد كردیم و اجازه گرفتیم كه نماز جماعت را با هر تعداد كه خواستیم بخوانیم، آن‌ها نماز جماعت نخواندند. این شیوه‌ای بود كه در زندان داشتند تا بالاخره در سایه مبارزه همان مسلمان‌هایی كه آن‌ها به عنوان اولین هدف برای مبارزه شان انتخاب كرده بودند، از زندان بیرون آمدند. اولین كاری كه سازمان مجاهدین كرد یك پوستر چاپ كرد كه یك طرفش آرم سازمان مجاهدین بود و یك طرفش عكس امام بود... همه یادمان است كه این‌ها در زمانی كه آقای طالقانی حیات داشتند آمدند و گفتند كه... نیروهای نظامی ما در اختیار طالقانی. آن‌ها چون می‌دانستند هیچ حقیقتی برای شروع این جنگ ندارند، می‌خواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار بدهند و پشت علمی كه ایشان به خیال این‌ها بر می‌افراشت جنگ را شروع كنند كه دیدند مرحوم طالقانی آن روز رفت در خدمت امام حرفی را زد كه اگر بین مجاهدین یك نفر مسلمان واقعی وجود داشت كه می‌خواست تفكر اسلامی بكند و آقای طالقانی را به عنوان یك روحانی انقلابی قبول داشت باید همان جا تغییر موضع بدهد.

مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت: «من هر وقت مایوس می‌شوم از حركت، از انقلاب، به خدمت امام می‌آیم و دوباره نیرو می‌گیرم.‌» این كسی بود كه شما او را پدر می‌دانستید... .‌» (21)

نمونه دیگر مربوط به جایی است كه اندیشه‌ای موهوم در ذهن كارگزاران جای گرفته و شهید رجایی با تبیین مرز صحیح، منكر بودن آن را تبیین می‌كند.

ماجرا از این قرار بود كه كمیته ملی المپیك دومین نشریه خود را همراه نامه‌ای برای شهید رجایی ارسال كرده و درخواست كرده بود كه انتقادات و پیشنهادات و نظریات ایشان را دریافت نماید تا موجب بالا بردن كیفیت مطالب نشریه و نحوه ارائه آن گردد. شهید رجایی در كنار نامه نوشت: بسمه تعالی. برادر... . در این حكومت هیچ چیز مستقل از مكتب و مذهب و ایدئولوژی تعریف نمی‌شود. باید كسانی كه خواننده مجله المپیك (دوره جدید) هستند، بدانند چرا دوره جدید؟ چرا من و تو كه در زندان بودیم (دوره قدیم) در موقع اظهار نظر قرار گرفته ایم؟ ما چه می‌گوییم و آن‌ها چه می‌گفتند. شهیدان، امام، اسلام، این‌ها مفاهیمی هستند كه باید از آن‌ها همه جا یاد كرد. خدا رحمت كند استاد مجاهد طالقانی را، مثل این كه بعضی در این كشور زندگی می‌كنند ولی نه می‌بینند و نه می‌شنوند.

آیا باز هم منطق پوچ ورزش برای ورزش را دنبال می‌كنیم. برای من خجالت آور است كه روزی خروارها بمب بر سر مردم بریزند و من در 44 صفحه خبرنامه سكوت اختیار كنم. لابد می‌گویید ورزش جای این حرف‌ها نیست.

این همان منطق جبهه ملی است كه می‌گفت مذهب از سیاست جداست. به هر حال لازم دانستم شما را از عقیده خود مطلع كنم. رجایی. (22)

2 - ویژگی كارگزاران آمر و ناهی

التزام به معروف و پرهیز از منكر

آنچه امر و نهی شخصی را كارساز می‌كند، عمل شخص به گفته‌های خویش است. تنها در چنین وضعیتی است كه امر و نهی تاثیرگذار خواهد بود. این معادله هم در مورد فرد و هم در مورد یك سیستم اداری صادق است. یعنی اگر مجموعه‌ای دولتی توصیه و امری صادر كند اما در عمل خود به آن اعتنا نكند، موجب سلب اعتماد خواهد شد. بر این اساس امام علی علیه السلام می‌فرمود: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیكن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم؛ (23) بر آن كه خود را پیشوای مردم می‌كند واجب است قبل از آموزش دیگران، نفس خود را آموزش دهد و باید تادیب او با روشش، قبل از تادیب با زبانش باشد. و معلم خود و ادب كننده‌اش، به بزرگداشتش شایسته‌تر از آموزگار و ادب كننده مردم است.‌»

شهید رجایی نیز چنین ویژگی داشت و در مقام كارگزاری جامعه اسلامی، قبل از هر چیز با عمل خود مردم را به معروف امر و از منكر نهی می‌كرد. یك بار كه آقای رجایی فرزندش كمال را به نخست وزیری برده بود، ایشان به دلیل علاقه زیادی كه به موتور سواری داشت به یكی از نامه رسان‌های نخست وزیری گفته بود چون پدرم می‌گوید در این سن موتور سواری برای من خطر دارد، برایم موتور نمی‌خرد، اجازه دهید موتور شما را سوار شوم. وی به آقای رجایی گفته بود كه اجازه دهید دقایقی موتور نخست وزیری را به فرزندتان بدهم تا در محوطه سوار شود و چند دور بزند. اما با پاسخ تند آقای رجایی مواجه شده بود كه آقا مگر این موتور مال پدرش است؟ مگر این وسایل شخصی من است كه از من می‌خواهی اجازه بگیری. این موتور مال 36 میلیون نفر ملت ایران است. من اگر این را اجازه بدهم فردا جواب مردم را چه بگویم. (24)

انگیزه اصلاحگری

ویژگی دیگر كارگزار آمر و ناهی این است كه او انگیزه الهی و قصد اصلاحگری دارد؛ نه ارضای عقده‌ها و كینه‌ها و یا مچ گیری و... بنابراین آمر به معروف هرگز به قصد انتقام گرفتن نمی‌افتدو از هر لحظه‌ای برای اصلاحگری سود می‌برد.

شهید رجایی می‌كوشید كارگزاران را به اصلاح رفتار و عقاید بكشاند. از این روی به آنان فرصت می‌داد و همزمان برنامه‌هایی عملی برای تغییر آنان اجرا می‌كرد. یكی از همكاران شهید رجایی در این باره می‌گفت: وقتی آقای رجایی وارد نخست وزیری شد، اولین كاری كه كرد این بود كه همه پرسنل نخست وزیری را جمع و با آن‌ها صحبت كرد. در آن جلسه من شاهد بودم با این كه بیش از یك سال و نیم از پیروزی انقلاب گذشته بود، ولی وضع نخست وزیری یك وضع انقلابی نبود. فضای كاری دفترها به همان سبك قبل از انقلاب بود. در این جلسه خانم‌هایی دیده می‌شدند كه روسری نیم بندی گذاشته بودند. بعضی، وقتی دوربین به سمت آن‌ها می‌رفت به خاطر وضعیتی كه داشتند كتاب یا روزنامه‌ای جلوی صورتشان می‌گرفتند تا در آن حالت تصویرشان دیده نشود.

یك بار كه خود من با مسؤول مالی كار داشتم و می‌خواستم بگویم چكی را بیاورد تا آقای رجایی امضاء كند وقتی وارد اطاق منشی او شدم دیدم روسری به سر ندارد و روسری‌اش را روی شانه‌اش انداخته و آرایش بسیار غلیظی هم كرده، سیگاری هم به لب داشت.

آقای رجایی در برخورد با نیروهای خطرناك موضعی منفی و دافعه خاصی داشت اما راجع به بقیه نیروها معتقد بود هر چند این‌ها بازماندگان نظام اداری طاغوت هستند ولی ما نباید آن‌ها را خرد كنیم بلكه باید چنان محیط كاری مناسبی ایجاد كنیم كه در آن‌ها تاثیر لازم را بگذارد. (25)

تحمل هزینه‌های امر و نهی

اجرای امر به معروف و نهی از منكر، حتی اگر از مجاری صحیح آن صورت بگیرد، به دلیل ماهیت این فریضه (بازداشتن و واداشتن) می‌تواند تنش‌هایی را به وجود آورد.

امام علی علیه السلام از پیامبران الهی (یحیی و زكریا) یاد می‌كند كه چگونه بر اثر امر به معروف و نهی از منكر گرفتار هزینه سنگین شدند و می‌فرماید: «ان نبی الله زكریا قد نشر بالمناشیر ویحیی بن زكریا قتله قومه و هو یدعوهم الی الله...؛ (26) نبی خدا، زكریا را با اره، قطعه قطعه كردند، و یحیی فرزند زكریا را قومش كشتند با این كه او آن‌ها را به خدا دعوت می‌كرد... .‌»

شهید رجایی نیز با الهام از این آموزه‌های دینی همواره آماده پرداختن هزینه‌های لازم بود و یكی از این اقدامات وی پاكسازی قاطعانه ماركسیست‌ها از آموزش و پرورش و نیز دفاع از اقدام خود در برابر نمایندگان مجلس بود. با آن كه وی می‌دانست تعدادی از نمایندگان لیبرال مجلس با این كار او مخالف هستند، اما این كار را انجام داد و عواقب آن را به جان خرید. خودش می‌گفت: برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم... گزارش دادم و همان جا نسبت به پاكسازی و نسبت به فرهنگ اسلام و نسبت به آموزش و پرورش كه در دوره انقلاب باید باشد، یك مقدار صحبت كردم. چند نفر از لیبرال‌های مجلس با شیوه من مخالف بودند. من هم كه معتقد بودم به راهی كه انتخاب كرده بودم، به طور جدی از آن دفاع كردم.‌» (27)

برخورد با یقین به منكر بودن عمل

لازم است كارگزار اسلامی هنگام برخورد با دیگران از گزارش‌ها و مطالب متقن استفاده كند و به صرف حدس و گمان و یا تكیه بر مجموعه ماموران خود، با مردم برخورد نكند. چه بسا اتفاق می‌افتد كه یك كارگزار به دلایل شخصی فردی را متهم می‌سازد و برای برخورد با وی به مقامات بالاتر متوسل می‌شود و ادعای انحراف و یا ارتكاب منكر از سوی آنان را مطرح می‌كند. در چنین جایگاهی، تحقیق و جست وجوی یقین آور برای برخورد لازم است. برای همین در دورانی كه آقای رجایی مشاور آقای شكوهی (وزیر آموزش و پرورش دولت موقت) بود، اگر مدیران كل رؤسای مناطق از افرادی گله و شكایتی داشتند ایشان به صرف این كه آن‌ها مدیر كل هستند، حرف هایشان را نمی‌پذیرفت، بلكه بعد از این كه صبورانه به حرف‌های آن‌ها گوش می‌كرد به صراحت به آن‌ها می‌گفت: اگر برای اثبات حرف و مدعای خود سند و مدركی دارید ارائه كنید و الا نمی‌توانم حرف‌های شما را بپذیرم. به شما قول می‌دهم اگر برای حرف‌های خود سند ارائه كنید ظرف 24 ساعت آینده این فرد را عوض می‌كنیم. واقعا همین طور بود یعنی اگر سندی دال بر تخلف مدیر كلی می‌آمد و می‌دید حق با شكایت كنندگان است بلافاصله دست به تعویض او می‌زد. (28)

پیگیری كردن

یك عامل اساسی در لوث شدن امر به معروف و نهی از منكر را می‌توان پیگیری نكردن از سوی آمران و ناهیان داشت. گویا چنین جا افتاده كه وظیفه ما فقط امر و نهی است و بس! حال آن كه سیره امام علی علیه السلام به عنوان رهبر جامعه دینی تاكید بر پیگیری تا رسیدن به مقصود نهایی است. این رویه موجب می‌شود هر كسی كه مخاطب امر و نهی او قرار می‌گیرد باور كند كه چاره‌ای غیر از تمكین ندارد و نخواهد توانست در سایه ماده و تبصره یا پشت سر مقامات ریز و درشت پنهان شود. نمونه‌ای از این روش امیرمؤمنان را می‌توان در برخورد او با پسر خلیفه دوم دید. بعد از آن كه خلیفه توسط یك ایرانی به نام ابو لؤلؤ (غلام مغیرة بن شعبه) كشته شد، فرزندش عبیدالله، دو فرد بی گناه به نام‌های هرمزان و جفینه (دختر ابو لؤلؤ) را كشت.

امیرمؤمنان بیش از همه اصرار به مجازات عبیدالله می‌كرد و به عثمان می‌فرمود: انتقام كشته‌های بی گناه را از عبیدالله بگیر چون او گناه بزرگی مرتكب شده و مسلمانان بی گناه را كشته است. در مقابل، عثمان مقاومت می‌كرد و در صدد فرصتی بود كه بتواند عبیدالله را فراری دهد ولی امام تا از این زد و بند آگاه شد، سخت پیگیر ماجرا شد، حتی رو به عبیدالله كرد و فرمود: اگر روزی به تو دست یابم تو را به قصاص خون هرمزان خواهم كشت.‌» (29)

شهید رجایی نیز ادامه دهنده همین ویژگی امیرمؤمنان بود. برای نمونه می‌توان به مورد زیر اشاره كرد:

یك افسر شهربانی با سوء استفاده از موقعیت، برگ ماموریتی را جعل و با نشان دادن آن پانزده لیتر بنزین اضافی به داخل باك اتومبیل شخصی خود ریخته بود و در شرایط حساس آغاز جنگ و كمبود بنزین و صف‌های طولانی اتومبیل وانمود كرده بود كه چون مامور انتظامی است حق دارد با سهمیه بیشتر و بر خلاف نوبت بنزین دریافت كند! قضیه را به نخست وزیری اطلاع داده بودند. مسؤولان رسیدگی، جریان را تحت تعقیب قرار دادند، نتیجه اقدام را نیز به استحضار برادر رجایی رساندند. او كه به شدت از این تخلف و سوء استفاده ناراحت شده بود، اعتقاد داشت هر نوع سوء استفاده هر مامور و كارگزار دولت از قانون به معنی تجاوز رندانه به حقوق اجتماعی و به تعبیری دهن كجی به مقررات عمومی و تضییع حقوق مردم است. لذا به پیگیری نخست وزیری دستور داد قضیه را تا پایان امر تعقیب كند و خود چندین بار نیز شخصا ماجرا را دنبال كرد و با طرح آن در جلسه مشترك وزرا و استانداران مقرر داشت كارگزاری كه در لباس قانون و از پوشش قانونی سوء استفاده می‌كند باید به اشد مجازات برسد، او پیگیری این ماجرا را تا آن جا ادامه داد كه برخی از مسؤولان اظهار می‌داشتند چرا نخست وزیر تا این اندازه برای این كار كوچك اهمیت قائل است.

آری! او می‌خواست با اعمال این سیاست، فساد و سوء استفاده را در دستگاه دولت از ریشه بخشكاند. (30)

3 - مراتب امر به معروف و نهی از منكر

هدف از امر به معروف و نهی از منكر گسترش معروف‌ها و محو منكرات است و اساسا آمر و ناهی برای وصول به این هدف پای به عرصه عمل می‌گذارد. بنابراین در مرحله اجرا نیز باید از مراتبی كمك گرفت كه آمر یا ناهی را به هدف نزدیك‌تر سازد و این همان رعایت مراتب در امر و نهی است زیرا اگر آمر و ناهی با شخصی رو به رو شود كه با كوچك‌ترین اشاره‌ای از عمل خود منصرف می‌شود و او مرتبه‌ای شدیدتر را برگزیند و موجب ریخته شدن آبرو و كرامت وی شود، یا حقی از حقوق او را ضایع كند، یا موجب وارد شدن ضربات جسمی، روحی یا حقوقی به وی شود، بی گمان دچار ظلم و ستم شده است. (31) مطالعه زندگی شهید رجایی گویای این واقعیت است كه وی در برخورد با متخلفان همواره مقید به این اصل شرعی بود. نمونه‌هایی از درجات مختلف نهی از منكرهای شهید رجایی (قلبی - زبانی - عملی) را می‌خوانیم:

ترك مجلس

یك بار در مشهد در داخل صحن حضرت امام رضا علیه السلام برای مردم صحبت كرد و بعد برای صرف نهار به مهمان خانه حضرت آمد. مسؤولان و دعوت شدگان همه منتظر او بودند ولی وقتی سفره رنگین را دید، به میزبان گفت: چرا ناهار چنین الوان و رنگین آماده كرده اید؟ مگر ما خود را مسؤول اداره حكومت این مردم رنج دیده نمی‌دانیم، چرا بر سر سفره‌ای بنشینیم كه بسیاری از مردم ما هنوز به كم‌ترین نوع این غذاها دسترسی ندارند. گویا چند نفر از حاضران پاسخ داده بودند: این غذا كه معمولی است. او گفت: برادران! این رسم مسؤولیت پذیری و امانت داری نیست. من تازه از سخن گفتن با مردم محروم آمده‌ام و آنان را به شكیبایی در مقابل كمبودها توصیه كرده‌ام، وانگهی انقلاب شده و ارزش‌ها تغییر كرده است. چرا نباید از هم اكنون خود را با تحول و سیر انقلاب هماهنگ كنیم و از جسم پروری بكاهیم و تغذیه بدن را در حد اعتدال نگه داریم. اگر فكر می‌كنید این مقدار غذا برای هر نفر معمولی و طبیعی است برای من كه نخست وزیر مردمی هستم كه هنوز عده‌ای در مناطق محروم به حداقل آن دسترسی ندارند این حق وجود دارد كه از خوردن این غذا خودداری كنم و خویش را در غم و درد آنان شریك بدانم و از این راه با لمس واقعیت‌های تلخ جامعه در پی چاره جویی و حل مشكلات آن محرومان برآیم. كسانی كه سر سفره نشسته و مهیای غذا خوردن بودند، تازه متوجه قضایا شدند و نفراتی هم كه در كنارش بودند و تحت تاثیر شدید قرار گرفته بودند، از تناول غذا خودداری كردند و به پیروی از وی از جای خود برخاستند و مجلس شكل دیگری به خود گرفت. (32)

اعتراض

وقتی آقای رجایی نخست وزیر شد، متوجه شد از طرف شهرداری آمده و كوچه ایشان را آسفالت كرده اند. او بسیار عصبانی شد و با شهردار آن منطقه به شدت برخورد كرد و گفت چرا این كار را كرده ای؟ این‌ها رسوم طاغوتی است كه تا كسی پست و مقامی پیدا می‌كند فوری جلوی منزلش را آسفالت می‌كنند. (33)

امر و نهی صریح (دستورالعمل الزامی)

شهید رجایی بارها مسؤولان نخست وزیری و وزرا را در مورد صرفه جویی و استفاده محدود از بیت المال توصیه می‌كرد. خودش هم عملا به آنچه می‌گفت عمل می‌كرد. هر كسی به اتاق كار او رفته بود، می‌دید كه چگونه در نوشتن كاغذ و استفاده از برگ‌های آن برای یادداشت، مراعات حق بیت المال را می‌نمود. برگه‌های نوشته شده را كه هنوز پشت آن سفید بود، مجددا به برگ‌های كوچك تقسیم می‌كرد و جلو میزش می‌گذاشت تا یك بار دیگر از آن‌ها برای یادداشت‌های متفرقه و موقت استفاده كند. او این دعوت به معروف و پرهیز از منكر و اسراف را حتی به صورت بخشنامه درآورد و به تمام كاركنان دولت نوشت:

«از آن جایی كه موضوع صرفه جویی در هزینه‌های جاری و رعایت مصرف از بیت المال در شرایط كنونی مملكت و با توجه به دستور شرع مقدس اسلام جزء وظایف كلیه مردم می‌باشد، لذا مقتضی است كمیته‌ای به منظور صرفه جویی در هزینه‌ها در هر دستگاه اجرایی تشكیل و با توجه به نحوه كار واحد، تدابیر لازم در این مورد اتخاذ گردد. ضمنا نكاتی را جهت امر صرفه جویی به شرح زیر یادآور می‌شود... .‌» (34)

برهم زدن موقعیت

در سفر لرستان تا هواپیما در فرودگاه خرم آباد به زمین نشست، آقای رجایی از پنجره هواپیما به بیرون نگاه كرد و دید دسته موزیك و جمعی از پرسنل نظامی و انتظامی آماده استقبال از ایشان هستند. یك دفعه صورتشان را به طرف مسؤول تنظیم برنامه مسافرت‌ها برگرداند و گفت: تو به این‌ها گفته‌ای به فرودگاه بیایند و این طور از من استقبال كنند؟!... وقتی هواپیما توقف كرد، ایشان برنامه را به هم نزد. بلكه در جایگاه مخصوص حاضر شد. وقتی سرود جمهوری اسلامی نواخته شد و ایشان می‌خواست از جایگاه پایین بیاید و از مستقبلین سان ببیند، به طرف نیروهای نظامی رفت و با دستش اشاره كرد كه دور او جمع شوند و به این ترتیب نظم آن‌ها را به هم زد. بعد برای آن‌ها داستان استقبال مردم انبار (یكی از شهرهای عراق) از حضرت علی علیه السلام را بیان كرد و گفت: حضرت امیر فرمود: مانند ستمگران با من صحبت نكنید، آن گونه كه گردنكشان را با احترام خطاب می‌كنید با من سخن نگویید. و ادامه داد: در نظام اسلامی ما این بساط و این حرف‌ها را نداریم و در حكومت اسلامی همان گونه كه حضرت امیر فرموده است این گونه تشریفات و حركات و رفتار نباید از ما سر بزند. من هم كه نخست وزیر هستم مثل همه شما یك فرد عادی هستم بنابراین نباید برای من تشریفات خاصی وجود داشته باشد. (35)

سكوت برای مصلحت مهم‌تر

پس از غائله اسفند، یكی از همكاران شهید رجایی از او پرسید بنی صدر هر وقت فرصت پیدا می‌كند و دهانش را باز می‌كند به شما توهین و هتاكی می‌كند ولی شما هیچ عكس العملی از خودتان نشان نمی‌دهید.

این خیلی نقطه ضعف دارد چرا مردم را آگاه نمی‌كنید كه حقایق را بدانند؟

پاسخ داد من چه بگویم؟ من آمده‌ام اعلام كرده‌ام حقوق اعضای كابینه‌ام هفت هزار تومان بیشتر نباید باشد، ولی به من خبر داده اند كارمندان عادی و ساده دفتر بنی صدر ماهی سه تا هفت هزار تومان اضافه حقوق مخفیانه می‌گیرند. بعد دست به كشوی میز خود برد و نامه‌ای را در آورد و گفت این نامه یك خانم است كه به من نوشته: آقای رجایی نخست وزیر محبوب! شوهر مرا به عنوان ضد انقلاب از منزل با چشم بسته برده اند. به هر كس و هر جا متوسل شدم كاری از پیش نبردم تا این كه مجبور شدم به دفتر رئیس جمهور آقای بنی صدر مراجعه كنم. چون از چهره بهره‌ای داشتم اعضای دفتر بنی صدر وعده‌هایی به من دادند كه در ازای رابطه نامشروع با آن‌ها شوهرم را آزاد كنند. چشم شما روشن كه متاسفانه من برای نجات شوهرم تن به همه چیز دادم ولی شوهرم را اعدام كرده اند.

نامه را كه خواند رو به همكارش كرد و گفت: حالا تو می‌گویی من با این بنی صدر چه كنم؟ اگر بیایم این گونه كارها و نامه‌ها را برای مردم در رادیو و تلویزیون بخوانم تا رسوا شود همه مردم از جمهوری اسلامی بر نمی‌گردند و نمی‌گویند این چه نظامی است كه ما به دست خودمان درست كرده ایم؟ من می‌سوزم و می‌سازم و فكر می‌كنم این سكوت به نفع اسلام باشد. بگذار بنی صدر هرچه می‌خواهد به من توهین كند. (36)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) غرر الحكم، ص 91 - 96 (عن النبی صلی الله علیه و آله).

2) تحف العقول، ص 273.

3) بحارالانوار، ج 34، ص 110.

4) كشف الغمه، ج 1، ص 568.

5) غرر الحكم، ص 83، 81.

6) پیشتازان شهادت، ص 34.

7) سیره شهید رجایی، ص 33.

8) همان، ص 38.

9) همان، ص 461.

10) یادواره شهدای انقلاب اسلامی، شهید محمدعلی رجایی، ص 17.

11) سیره شهید رجایی، ص 106.

12) همان، ص 169.

13) از اسناد ساواك، ص متعدد.

14) كشف الغمه، ج 1، ص 535 و امالی مفید، ص 220.

15) فرزند ملت، در آینه انقلاب اسلامی، ج 1، ص 232.

16) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 198.

17) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 28.

18) حدیث جاودانگی، ص 126، سیره شهید رجایی، ص 604.

19) منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 95.

20) خاطراتی از شهید رجایی، ص 122.

21) فرزند ملت، ج 3، ص 103.

22) خاطراتی از شهید رجایی، ص 59.

23) وسایل الشیعه، ج 16، ص 150؛ اعلام الدین، ص 92 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 220.

24) سیره شهید رجایی و نیر حدیث جاودانگی، ص 213.

25) سیره شهید رجایی، ص 639.

26) تفسیر برهان، ج 1، ص 274.

27) پیشتازان شهادت، ص 46.

28) سیره شهید رجایی، ص 422.

29) بحارالانوار، ج 31، ص 227 و 226.

30) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 113.

31) به همین دلیل فقها تخلف از مراتب را حرام دانسته اند. جواهر الكلام، ج 1، ص 378. امام خمینی رحمه الله حتی با احتمال رسیدن به هدف در مرتبه‌ای تجاوز از آن را حرام می‌داند. تحریر الوسیله، ج 1، ص 476.

32) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 89.

33) سیره شهید رجایی، ص 585.

34) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 113.

35) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 46 و سیره شهید رجایی، ص 587.

36) سیره شهید رجایی، ص 706.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

جلوه‌هایی از هجرتهای علما (3)

سید عبد الحسین موسوی لاری

تشکیل حکومت اسلامی در لارستان

 

رابطه عمیق امت اسلامی با فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام به واسطه دانشمندان ربانی، یكی از بزرگترین عوامل حیات و بیداری جامعه اسلامی بوده و هست. امتی كه در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلام عالمان دینی خود را چونان نگینی در میان گرفته و در سایه راهنمائی‌های ایشان همواره در صراط مستقیم گام برداشتند. این حكیمان فرزانه تنها به حجره و حوزه درس بسنده نكرده و گاه می‌شد كه وظیفه را در بدست گرفتن سلاح رزم در میدان مبارزه با دشمنان در صحنه‌های نظامی و فرهنگی می‌دیدند، از آن جمله می‌توان «سید لاری‌» را نام برد.

سیدعبدالحسین در شب جمعه سوم ماه صفر سال 1264 دیده به جهان گشود. از همان كودكی به تحصیل علم پرداخت و پس از چندی برای تكمیل دروس خویش و تهذیب روح، راهی حوزه علمیه نجف - كه در آن زمان از شهرت خاصی برخوردار بود - شد و به علت استعدادهای فراوان در سن بیست و دو سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد.

به دنبال تهاجمات انگلیس به ایران - بخصوص جنوب ایران - در زمان قاجار، مردم این خطه كه زیر ظلم و ستم خونخواران به ستوه آمده بودند، راه چاره را در این دیدند كه با نوشتن طومار و نامه‌هایی از ولی فقیه عصر خویش «میرزای بزرگ‌» استمداد جویند و از ایشان بخواهند تا با فرستادن نماینده‌ای به عنوان رهبر، به اوضاع اسف بارشان رسیدگی نماید، و با اعزام هیئتی از اوضاع آن جا مرجع خود را مطلع ساخته، و از وی درخواست نمودند با فرستادن شخصی پرتوان، آنان را در میدان مبارزه با ظلم و ستم استعمارگران هدایت كند و علاوه بر آن قدرت اداره امور در جهت رویارویی با دشمنان و دفع تجاوزات آنان را داشته باشد.

آغاز هجرت

زمانی كه هیئت مذكور وارد نجف شد سید عبدالحسین در سن چهل و پنج سالگی بود و یكی از بزرگترین اساتید حوزه علمیه نجف به شمار می‌رفت. با سفارش یكی از علما از وی دعوت شد تا برای این امر مهم به لارستان برود، اما او با توجه به مسؤولیت‌های مختلف حوزوی از قبول این دعوت امتناع ورزید.

هنگامی كه حضرت آیت الله میرزای شیرازی از موضوع با خبر شدند، با توجه به شناختی كه از منطقه حساس جنوب ایران و مسائل حاد آن جا و موقعیت حیاتی آن در مقابل استعمارگران داشتند، با سابقه درخشانی كه مردان مجاهد آن سرزمین بر جای گذاشته بودند، اعزام مبارزی دیگر را برای تداوم حركت‌های سازنده سیاسی فرهنگی شیعه ضروری دیدند.

ایشان در اولین فرصت، سید را از مسائل رنج آور جنوب ایران با خبر می‌كند و با استفاده از مقام «ولایت امر» هجرت به لارستان را بر وی لازم نمودند. در قسمتی از پیام مرحوم میرزای شیرازی به سید عبدالحسین آمده است: «مردم بزرگوار فارس استدعا می‌نمایند جنابعالی در لار همیشگی باشید و اهالی منطقه در صدد حفظ خود، شما را می‌طلبند تا پایمال دشمنان و معاندین نشوند.‌»

سید كه با مسؤولیت‌های مختلف و مشغله‌های حوزوی می‌توانست فرد مؤثری در میدان درس و بحث باشد، با توجه به موقعیت منطقه و نیاز مبرم مردم، فرمان استاد و ولی فقیه خویش را اجابت نموده و به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. او می‌دانست كه اگر در نجف بماند به مدارج علمی بالاتری خواهد رسید اما لازم دانست سنگر مسؤولیت و خدمت خود را به عنوان یك وظیفه شرعی تغییر دهد، لذا در حاشیه نامه مذكور نوشت: «اغاثه مستغیثین و اجابت دعوت مؤمنین جهاد اكبر فی سبیل الله و فرض ذمه اسلامیه است.‌»

هجرت آیت الله سید عبدالحسین لاری بركات ارزنده علمی، سیاسی فرهنگی فراوانی در برداشت كه به گوشه‌ای از آن اشاره می‌شود.

آثار و بركات علمی

تاسیس حوزه علمیه و تربیت شاگردانی مبارز و خستگی ناپذیر:

برای این كه او بتواند به خوبی برنامه‌های خود را عملی كند لازم بود در كنار خود نیروهای مناسبی را داشته باشد تا با یك هماهنگی و تشكیلات منظم در مسیر اهداف عالیه گام بردارد. به این جهت اولین اقدام وی پس از ورود، تاسیس حوزه علمیه بود كه به دنبال این حركت حساب شده و ضروری، دانشجویان و طالبان علوم دینی از اقصی نقاط جنوب ایران و كشورهای مجاور مانند هندوستان به آن جا آمدند و سبب رونق آن حوزه شدند.

آثار و بركات سیاسی فرهنگی

الف - مقابله با حركت‌های صهیونیسم در منطقه

قبل از ورود ایشان، یهودیان منطقه از هر گونه آزار و اذیتی نسبت به مسلمانان فروگذار نمی‌كردند تا آن جا كه به صورت مسلحانه مزاحمت ایجاد می‌نمودند. با تدبیری كه وی پس از آمدن به لار از خود نشان داد، قدرت از یهودیان سلب شده و دیگر توان آزار و اذیت مسلمانان را نداشتند، به این جهت هنگامی كه او به قصد زیارت خانه خدا بار سفر بست، یهودیان با تحریك كردن حاكمان وقت مانع بازگشت ایشان به منطقه شدند.

با توجه به علاقه زیادی كه مسلمانان نسبت به سید لاری از خود نشان دادند این توطئه نقش بر آب گشته و او با پیروزی به لار وارد شد. ولی چون یهودیان دست از تجاوزات خود بر نداشتند قاطعانه دستور داد تا آنان ظرف مدت معینی تمام اموال و دارائی خود را فروخته، به مناطق دیگر بروند و به این وسیله توطئه آنان خنثی شده و مسلمانان از شر و عنادشان آسوده گشتند.

ب - رویارویی با مبلغان مسیحی

یكی از معضلات موجود در آن منطقه حضور مبلغان مسیحی بود كه با حمایت استعمار انگلیس دست به یك تهاجم فرهنگی گسترده بر علیه اسلام و مسلمین زده بودند و فرهنگ غرب را گسترش می‌دادند كه ایشان با درایت و تیزبینی خاصی با این معضل اجتماعی - فرهنگی خطرناك به مبارزه برخاست و برای خاتمه دادن به تهاجم آنان و شكست توطئه شیطانی استعمارگران حكم اخراج مبلغان را صادر نمود.

این مقابله به جا آنقدر برای دولت انگیس گران تمام شده بود كه دولت قاجار خواست تا «سید» را مورد مؤاخذه قرار دهد. دولت قاجار «عین الملك‌» را مامور رسیدگی به این مساله نمود و چون «سید لاری‌» جزوات و كتب مبلغان مسیحی را جمع آوری كرده بود، دولت پذیرفت كه مبلغ دوهزار تومان برای پس گرفتن جزوات و كتب به سید بپردازد. این مبلغ با توجه به مالیات سالانه لار كه چهارهزار و دویست تومان بوده مبلغ قابل توجهی است. اما وقتی مامور دولت با اقتدار و سازش ناپذیری وی مواجه شد با عذرخواهی و سرافكندگی به تهران بازگشت.

ج - ایجاد رهبری واحد

پس از درهم شكستن قدرت و ابهت یهودیان و مسیحیان منطقه، از كارهای مهم و اساسی وی بدست گرفتن رهبری سیاسی - فرهنگی امت می‌باشد. این جا بود كه مردم نه تنها به عنوان یك عالم عابد، بلكه به دیده رهبری لایق و مبارز گرد او حلقه زدند و خواستار مبارزه علنی و احقاق حق خویش از غاصبان شدند.

د - دفاع از مسلمانان

وی كه در این مدت یاران مناسبی را در كنار خود گرد آورده بود با آنان دست به حركتی بزرگ در منطقه زد و طی حكمی فرمود: «واجب است تبدیل سلطنت امویه قاجاریه به دولت حقه اسلامیه.‌»

به دنبال این نهضت مبارزه مسلحانه علیه حكومت جائر آغاز شد و رزمندگان دلیر، گوش به فرمان رهبر الهی خود ستمكاران را تار و مار كرده، اموال آنان را مصادره نمودند و حكومت عدل اسلامی در «لار» تشكیل شد.

تشكیل حكومت آن هم در یك منطقه از كشور كه دولت قاجار بر آن حكمرانی می‌كرد و تكیه ب ر استعمار انگلیس داشت كار آسانی نبود، به همین جهت وقتی میرزای شیرازی از اقدامات اعجاب انگیز او مطلع شد به منظور تایید خدمات ارزنده وی به سپاسگذاری از این حركت بزرگ نامه‌ای برای ایشان فرستاد و نهایت خوشحالی و قدردانی خود را اعلام نمود.

ه - جهاد علنی با دشمنان

«سید لاری‌» طی سفری كه به فیروزآباد نمود، هتاكی انگلیسی‌ها و تجاوزات آن‌ها به نوامیس مردم مسلمان را شاهد بود، از این رو با صدور حكم جهاد مسلحانه علیه انگلیس، امت اسلامی را به دفاع از مردم ستمدیده جنوب دعوت كرد.

این مجاهد فی سبیل الله برای تقویت لشكریان جان بر كف اسلام به آموزش نیروی نظامی پرداخت و با تاسیس كارخانه اسلحه سازی در اداره و ثبات حكومت اسلامی سهم مهمی ایفا نمود.

او از دادن مالیات به دولت مستبد مركزی خودداری می‌كرد و آن را تحریم نموده بود، و برای استقلال حكومت اسلامی و تضعیف آنان اقدام به چاپ تمبر با مهر «پست ملت اسلام‌» كرد تا هیچ گونه ارتباط و وابستگی به دولت مركزی نداشته باشد.

كالاهای مصرفی از جمله چای، قند، ادویه، خوراك و پوشاك كه از كشورهای بیگانه وارد می‌شد را تحریم كرد. او برای بالا بردن سطح فكری و فرهنگی مردم جنوب برای تمام شهرها و مناطق مجاور ائمه جمعه تعیین كرد. تا آن جا كه چندین شهر حت حكومت اسلام درآمد و هر روز بر دامنه آن افزوده می‌شد، كه از تبعات آن فراگیر شدن نهضت مشروطیت در زمانی كوتاه در سراسر ایران بود.

اقدام دیگر ایشان نوشتن كتابی به عنوان «قانون مشروطه مشروعه‌» بود كه در آن اصول و ضوابط حكومت را ترسیم نموده، جلوی انحراف قوانین به سوی غرب را گرفت.

آیت الله سید عبدالحسین موسوی لاری، پس از سی و سه سال اقامت در ایران و عمری پر ثمر همراه با جهاد و مبارزه و خدماتی چشمگیر، در چهارم شوال 1343 در كمال شادمانی از به ثمر نشستن نهال نهضتش، چشم از جهان فرو بست.

امروز مرقد مطهر آن مجاهد بزرگ در شهر جهرم به مقبره «آقا» مشهور است و زیارتگاه شیفتگان خاندان عصمت و طهارت و ره پویان جهاد و مبارزه می‌باشد. *

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

* - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت‌های علماء» از منابع زیر استفاده شده است:

قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ روضات الجنان، میرزا محمدباقر موسوی خوانساری؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سید علی رضا سیدكباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سید علی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سید علی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمد جوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

منادی دینداری در عصر مشروطه

آشنایی با شخصیت شیخ

شیخ فضل الله در دوم ذی حجه 1259 ه. ق در «لاشك‌» جور از توابع مازندران دیده به جهان گشود. ملاعباس نوری، پدر شیخ، از علمای مشهور و مورد اعتماد مردم و از شاگردان میرزا محمد تقی نوری و داماد وی بود. شیخ بعداز تحصیل مقدمات همراه حاج میرزا حسین نوری (1) دایی وپدر زن خود به نجف اشرف رفت و از محضر علمای بزرگ آن دیار، شیخ راضی آل خضر، و میرزا حبیب الله رشتی و سید محمد حسن (میرزای شیرازی) استفاده كرد. او درپی هجرت میرزای شیرازی از نجف به سامرا، در سال 1292ه. ق همراه دایی خود و ملافتحعلی سلطان آبادی به سامرا رفت و اندكی بعد در شمار شاگردان مبرز وی جای گرفت و به مقام عالی در فقاهت و اجتهاد رسید (2) . و به زودی آوازه‌اش در فقه، اصول، عرفان، رجال، كلام و حكمت فراگیر شد.

تا آن جا كه استادش شیخ حبیب الله رشتی كه معمولا از دادن اجازه اجتهاد پرهیز داشت، در مقدمه یكی از كتاب‌های فقهی شیخ فضل الله این گونه نوشت: او در تحصیل قواعد علمی و اصول اجتهادی، كه مدار اجتهاد و ملاك صحت اعمال عباد بر آن‌ها و وابسته به آن هاست، خود را به رنج انداخته و عرق از پیشانی سرازیر ساخته و روزگاری دراز و به اندازه كفایت نزد من و اساتید عظام و اساطین بزرگوار حاضر شده و بحمدالله به آرزوی خویش دست یافته و عالمی ربانی و راهنمایی راستین و مجتهدی ماهر و متبحر و كامل و جامع معقول و منقول (علوم عقلی و علوم نقلی) شده است. رواست كه بندگان مؤمن خدا در امور دینی وی را مرجع خویش قرار دهند و رشته انقیادش را در آنچه به امر آخرت و دنیایشان بستگی دارد، برگردن اندازند.‌» (3)

در این دوره از حیات شیخ فضل الله، شاهد درخشش مجالس تدریس وی هستیم، تا آن جا كه مجلس درس وی بیشتر از درس علمای دیگر مورد توجه طلاب علوم دینی بود و شخصیت‌هایی مثل شیخ عبدالكریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) (4) بر گرد شمع وجود او جمع شدند. از این روی درباره وی گفته اند: «مشهور است در نجف هم كمتر نظیر دارد.‌» (5) و «اگر چندی در عتبات توقف كند، شخص اول علماء اسلام خواهد گردید چه هم حسن سلوك دارد و هم مراتب علمیه و هم نكات ریاست را بهتر از دیگران داراست‌» (6) سرانجام شیخ در 1303 ه ق به تهران آمد. (7) یكی از مورخان در این باره می‌نویسد: «شیخ فضل الله نوری افضل و اكمل تلامذه سركار حجت الاسلام حاج میرزا محمد حسن است و در فقه و اصول و حدیث و رجال و انواع فضایل دیگر، امتیازی بین دارد. اهالی دارالخلافه را به این بزرگوار اعتقادی است راسخ، مجلس درس و افادات و افاضاتش نیز امروز بس عام و به وجود كافه مستعدین مدارس تهران دایر می‌باشد.‌» (8)

در هر صورت شیخ به محض ورود به تهران شخصیت علمی خود را بروز داد و ده‌ها عالم بزرگ در حوزه‌های درسی او (فقه، اصول، حدیث، اخلاق، فلسفه) پرورش یافتند. از آثار علمی شیخ فضل الله نیز می‌توان به صحیفه قائمیه، رساله اصولی المشتق، رساله سؤال و پاسخ، رساله عملیه، رساله تحریم سفر حاجیان به مكه از طریق جبل، تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل، شرح مقاصد، تحریم مشروطیت، و از آثار خطی به رساله‌های فقهی، اصولی و فلسفی متعددی اشاره كرد. (9)

احتشام السلطنه در مورد نفوذ وی در تهران می‌نویسد: «شیخ فضل الله نوری مجتهد بود. پس از تكمیل تحصیلات خود در نجف اشرف و نیل به مقام اجتهاد در سال 1288 ه ق به تهران بازگشت. قریب چهل سال در تهران ریاست و مرجعیت داشت و ترافع دعاوی به محضرش ارجاع می‌شد و مجلس درسش ممتاز بود.‌»(10)

او قضاوت شرعی و حل و فصل مشكلات مردم را نیز عهده دار بود و میرزای شیرازی مراجعه كنندگان را به وی ارجاع می‌داد و می‌گفت: «مگر حاج شیخ فضل الله در تهران نیست كه به من مراجعه می‌كنید... ایشان خود من و نفس من است‌» (11) و سرانجام مقام اجتماعی وی به آن پایه رسید كه بعد از درگذشت میرزا حسن آشتیانی مجتهد اول تهران (1319 ه ق) ، مجتهد طراز اول تهران شد.

اوضاع اجتماعی و سیاسی

براساس اظهار نظر نویسندگان، چنانچه شیخ فضل الله مدتی كوتاه در عتبات درنگ می‌كرد، احتمال مرجعیت عامه‌اش بعد از میرزای شیرازی زیاد بود، اما آنچه باعث شد وی از سوی میرزای شیرازی برای كسب اطلاع دقیق از اوضاع ایران، ترك عتبات كند، اوضاع نگران كننده ایران در این دوره بود. (12)

اولین عامل اوضاع نگران كننده، ناتوانی نظام سیاسی در برخورد با مسابقه دو قدرت برتر آن عصر (انگلیس و روسیه) برای تسلط بر ایران بود. در این عصر نفوذ روس‌ها رو به ضعف نهاده و انگلیس با استفاده از استبداد، ضعف و جهل طبقه حاكم، می‌كوشید تسلط خود را بر ایران پایدار كند و بر همین اساس بود كه در طول این دوره‌ها با بستن قراردادهای مختلف مانند: (سیم تلگراف، راه شوسه جنوب به تهران، راه آهن، بانك شاهی، امتیاز دارسی، ورود كالاهای مصرفی غربی) كوشید ایران را در حصاری از وابستگی‌ها، گرفتار سازد و این همه در حقیقت برای دست یافتن به نوعی توازن سیاسی با روسیه بود.

در پی این سیاست‌ها، فرهنگ و اندیشه غربی نیز مانند محصولی صادراتی وارد ایران می‌شد و ایرانی متاثر و مرعوب تمدن انگلیس، در عرصه اندیشه و فرهنگ نیز به سرعت خود را باخت.

در همین مدت عده بسیاری از انگلیسی‌ها به عنوان كاركنان و مامورین كمپانی به ایران می‌آمدند و به شهرها و نقاط مختلف ایران فرستاده می‌شدند.

پس از آن وزارت خارجه انگلیس ماموریت یافت برای اعزام سفرا و تاسیس سفارتخانه و مؤسسات انگلیسی در ایران اقدام كند و به شركت‌های انگلیسی دستور تاسیس شعبات تجاری، جاده سازی، ایجاد بانك‌ها و گرفتن امتیازات جهت استخراج معادن داده شد. و شرق شناسان مامور شدند به ایران عزیمت كنند و درباره ادبیات، تاریخ و هنر ایرانی مطالعه كنند. به باستان شناسان هم ماموریت دادند در آثار تاریخی ایران مطالعه كنند كه به طور طبیعی با به غارت رفتن بسیاری از آثار همراه بود.

در كنار این همه عوارض، مدارك موجود گواهی می‌دهد كه به یونایتد گراند، لژهای انگلیسی و فرانسه و فرماسونی اكوسه دستور داده شد كه در فراماسون كردن ماموران اعزامی به ایران و تشكیل لژهای فراماسونی در این كشور بكوشند و در تشویق ایرانیانی كه عازم انگلیس هستند به عضویت در فراماسونری كوشش كنند. و علاوه بر این آن‌ها ماموریت داشتند با انعقاد معاهدات تجزیه ایران، دولت مركزی را تضعیف و زمینه مبارزه با فرهنگ و تمدن محلی را فراهم سازند تا موقعیت برای استقرار سیاسی انگلیس فراهم شود. (13)

به این ترتیب گروه‌های زیادی از مبلغان مذهبی زن و مرد به ایران آمدند و ایرانیان را به مسیحیت دعوت كردند. كلیساهای بسیاری ساخته شد و بیمارستان‌هایی ساختند كه پرستاری از بیماران را دختران ایرانی كه به اجبار بی حجاب بودند عهده دار شدند. انشتار جراید، كتاب‌ها و مقالات روشنفكرمآبانه در پی معاشرت با غربیان و مراوده‌های بین المللی و فعالیت‌های روشنفكرانی چون میرزا ملكم خان، میرزا آقا خان كرمانی، ابراهیم بیك و... و نیز تاسیس گروه‌ها و انجمن‌هایی مانند فراموشخانه كه در سال 1276 ه ق به وسیله ملكم خان تاسیس شد و شعار آن آشنا ساختن ملت با نظام اروپایی و دفاع از آدمی و حقوق ملت بود، در ایجاد فضایی ویژه دراین مقطع و مقاطع بعدی موثر بود و شیخ فضل الله در چنین فضایی به ایران وارد شد تا فصل جدیدی در مبارزات ضد استبداد و نیز ضد استعمار باز كند.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) صاحب كتاب مستدرك الوسائل.

2) میرزای شیرازی، ص 181.

3) علی ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ص 139.

4) مرتضی انصاری، شخصیت شیخ مرتضی انصاری، ص 419 و 269.

5) حسن اعظام قدسی، خاطرات، ج 1، ص 12.

6) ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 266.

7) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت سال ورود را حدود 1300 می‌داند، ص 35 و احتشام السلطنه، 1288 ه. ق، همان.

8) اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، الماثر و الآثار، بخش دهم، ص 151.

9) مهدی انصاری، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت (رویارویی دو اندیشه) ، ص 37.

10) همان، ص 35.

11) مقدمه خاطرات مستر همفر، علی كاظمی، ص 17.

12) خاطرات مستر همفر، ترجمه علی كاظمی، ص 17.

13) شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ص 41 به نقل از تحریم تنباكو، ابراهیم تیموری، ص 42، و فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 128.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

جلوه‌هایی از هجرت‌های علما (2)

(شیخ عبد الكریم حائری یزدی)

تجدید حیات حوزه علمیه قم توسط مهاجری عالم و پارسا

تاریخ اسلام صفحات درخشانی را در خود جای داده است كه هر یك پرده از كارها و خدمات ارزنده انسان‌های الهی بر می‌دارد، در این میان فصل (هجرت) و آثار پربركت آن از درخشش ویژه‌ای برخوردار است. از هجرت نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله از مكه به مدینه گرفته، تا هجرت انسان‌های وارسته و عالمان تربیت شده در فرهنگ غنی قرآن و عترت كه با توجه به سؤولیت خطیر خویش، رنج سفر و مشكلات بی شمار آن را به جان خریده، منشا آثار گرانقدری شده اند و هر چه زمان می‌گذرد بر اهمیت و شكوه خدمات آنان افزوده می‌گردد.

در این رهگذر به عالم وارسته‌ای از دیار یزد بر می‌خوریم كه با هجرت‌های خویش عملا جایگاه این سنت حسنه را به نمایش گذاشت.

محقق یزدی در سال 1267 «قمری‌» در روستای «مهرجرد» یزد دیده به جهان گشود، پدرش به پاس این نعمت الهی او را «عبد الكریم‌» نامید كه از كودكی آثار نبوغی سرشار در او نمایان بود. علاقه‌اش به تحصیل و فراگیری علوم و معارف اسلامی سبب شد تا از همان اوان جوانی به شهرها و نقاط مختلف سفر كند. بدین منظور وارد حوزه علمیه یزد شد و با آنكه بهره‌های زیادی برد ولی گمشده خود را در جائی دیگر می‌دید.

هجرت به عراق

«شیخ‌» برای سیراب شدن از زمزم زلال اهل بیت علیهم السلام و چشمه جوشان معارف قرآن، به قصد قبله گاه دل‌ها، كربلای معلی بار سفر بست. او پس از دوازده سال اقامت در كربلا راهی مرقد مطهر امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد تا از فیوضات و بركات این بارگاه با عظمت توشه برگیرد.

مدت زیادی از اقامت وی در نجف اشرف نمی‌گذشت كه باز بنا بر احساس وظیفه تصمیم گرفت به كربلا برگردد، چرا كه حرم خامس آل عبا علیهم السلام پس از رحلت آیت الله فاضل اردكانی در سال 1302 «قمری‌» شكوه و رونق خود را از دست داده بود، حاج شیخ وارد این دیار ملكوتی شد تا به ركود و خاموشی سرزمین جهاد و شهادت خاتمه دهد، و نام حائری (1) را برای خود برگزید، و در مدت اقامت خویش، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌كرد تا جائی كه رونق و حیات مجدد حوزه علمیه كربلا را باید مرهون هجرت ایشان دانست.

هجرت به اراك

آیت الله حائری كه از سفره علم و معرفت توشه‌ها برگرفته بود، برای انجام مسؤولیت ارشاد و تبلیغ، به دعوت مردم اراك در سال 1332 «قمری‌» وارد این شهر شد. تلاش و كوشش معظم له سبب شد تا آن شهر چهره دیگری به خود گرفته، و در اندك زمانی جزء مراكز بزرگ علمی محسوب شود.

حضرت امام خمینی رحمه الله در آن ایام، جوانی بیست ساله بود كه با شنیدن آوازه این عالم بزرگ راهی اراك شد و از محضر پرفیضش نهال جان خویش را سیراب ساخت تا روزگاری دیگر به بار بنشیند.

هجرت به قم

«قم‌» ، شهری است كه از دیرباز سابقه درخشان داشته و به عنوان حرم اهل بیت علیهم السلام مورد توجه و عنایت خاص ائمه اطهار علیهم السلام بوده است. و به عنوان مركزی برای شیعه معروف بوده، همواره در جریانات مختلف علمی، سیاسی و فرهنگی سهم قابل توجهی داشته است.

این شهر به علت حضور استوانه‌های علم و تقوا در آن، در صحنه‌های مختلف سیاسی و فرهنگی حركت چشمگیری داشته و در اثر زحمات عالمان والا مقامی همچون «فیض كاشانی‌» و «میرزای قمی‌» (اعلی الله مقامهما) رونق خاصی به خود گرفته بود. ولی مدت زیادی نگذشت كه این دوره سپری شد و قم آن شور و حال را از دست داد.

حضرت آیت الله حائری یزدی پس از هشت سال اقامت پربار در اراك، بنا بر دعوت مردم قم در سال 1340 «قمری‌» وارد این شهر شد تا ثمره سال‌ها تجربه خود را در اعتلای اسلام عزیز بكار گیرد.

هنگامی كه وارد این شهر شد با وضعیت اسف بار حوزه و مدارس علمیه مواجه شد و آنچه بیشتر از هرچیز او را ناراحت كرده بود و رنج می‌داد، وضعیت طلاب جوانی بود كه به علت نداشتن برنامه، استادان متبحر و دلسوز و نظم لازم، عمر خویش را تلف می‌كردند. این اوضاع باعث شده بود كه ایشان بارها بفرمایند: «چه می‌شد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان می‌گرفت.‌»

این آشفتگی‌ها با رویاروئی گسترده استعمارگران در مقابل اسلام مصادف بود. آنان پس از مبارزات طولانی با مسلمین كه همگی با شكست مواجه شده بود، این بار از راه مبارزه سیاسی - فرهنگی وارد كشورهای اسلامی شده بودند و با سیاست تقسیم سرزمین‌های وسیع كشورهای مسلمان به نقاط كوچك، قصد به انزوا كشیدن و نابودی آن‌ها را داشتند.

در این میان استعمار انگلیس كه از مبارزات روحانیت خاطرات تلخی به یاد داشت با به قدرت رسیدن رضاخان فرصت را نیمت شمرده، به مبارزه جدی با این قشر حساس به پا خاست تا شاید مانع واقعی خود را از سر راه بردارد، و از آن جا كه حوزه‌های علمیه كانون تربیت انسان‌های آگاه و مبارز بوده كه هرگز با این جرثومه‌های فساد سرسازش نداشته اند و ندارند مقابله با این مركز را در راس برنامه‌های خود قرار داد.

رضاخان به عنوان مجری سیاست‌های استعمار در ایران در مقابل مسلمانان ایستاد و با توجه به فرهنگ مبتذل غرب و قانونی جلوه دادن آن، به مبارزه با ارزش‌های اسلامی برخاست و قصد محو كامل اسلام را داشت. صحنه‌های تكان دهنده خشونت‌های رضاخانی صفحه‌های سیاهی از تاریخ ملت ایرانند كه تا ابد فرا روی انسان‌ها قرار دارد.

در چنین موقعیتی حساس، مهمترین اقدام، احیاء حوزه‌های علمیه به نظر می‌رسید كه اگر این كار صورت نمی‌گرفت و تلاش‌های به جای شیخ نمی‌بود معلوم نبود چه بر سر اسلام و مسلمین می‌آمد. این مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر، در سنگر علم و تقوا برای احیاء ارزش‌های اسلامی به پا خاست و با هجرت به شهر مقدس قم شجره طیبه‌ای را غرس كرد كه امروز جهان اسلام از ثمرات شیرین آن بهره می‌برد.

امام راحل درباره این شخصیت فرموده اند:

«در بزرگی آیت الله حائری همین مقدار بس كه توانست در آن زمان سخت كه رضاشاه تصمیم داشت حوزه و روحانیت را نابود كند، حوزه‌ها بلكه روحانیت را حفظ كند و این امانت را به ما داده است تا ما به دیگران رد كنیم. (2) ‌»

این هجرت آثار بسیاری در پی داشت كه مهمترین آن‌ها به دو بخش «علمی‌» و «سیاسی - فرهنگی‌» تقسیم می‌شود.

آثار و بركات علمی

الف - تاسیس و بنیانگذاری حوزه علمیه قم

همچنانكه اشاره شد فعالیت حوزه علمیه قم به معنی واقعی با ورود حضرت آیت الله حائری یزدی آغاز گردید و با تلاش و كوشش مستمر این مرد الهی روز به روز رونق از دست رفته را بازیافت تا جائی كه امروز با اینكه بیشتر از هفتاد سال از آن زمان نمی‌گذرد، قم را به عنوان «ام القرای جهان اسلام‌» می‌شناسند و چشم امید همه آزادگان عالم به خصوص مسلمانان مظلوم به این پناهگاه واقعی دوخته شده است، و قم دیروز اكنون رهبری جهان اسلام را به عهده نگرفته است مگر با رنج‌ها و مشقاتی كه بزرگان ما تحمل كرده اند.

ب - فعال كردن مدارس و سر و سامان بخشیدن به آن‌ها

ایشان در این راستا از علماء بزرگ و مدرسین با فضیلت دعوت می‌كرد تا از اقصی نقاط برای بر پانمودن محافل درس و بحث راهی قم شوند، زیرا موقعیت حساس آن عصر اقتضا می‌كرد تا قم به عنوان كانون تشیع تقویت شود، كه از آن جمله عالم عظیم الشان «محدث قمی‌» بود.

ج - تغییر روش آموزش در حوزه‌های علمیه

در این زمینه با توجه دادن طلاب به ژرف نگری و درس و بحث علمی، هیئت ممتحنه‌ای را تشكیل دادند تا به امور امتحانات طلاب بپردازد كه تا آن زمان بی سابقه بود.

د - تربیت شاگردانی عالیقدر كه هر كدام منشاء آثار و بركات ارزنده‌ای شده‌اند.

فعالیت‌ها و آثار سیاسی، فرهنگی

گرچه احیاء حوزه علمیه، خود بزرگترین حركت سیاسی فرهنگی در مقابل استعمارگران به شمار می‌آمد، ولی معظم له از مقابله مستقیم با حركت‌های ضد ارزشی رژیم حاكم عصر خود باز نایستاد.

از اقدامات مهم آیت الله حائری مقابله با پدیده استعماری كشف حجاب بود كه از مهمترین اقدامات رضاخان در راستای محو فرهنگ اسلامی به شمار می‌رفت. ایشان با تعطیل كردن نماز جماعت خویش، و ترغیب و تشویق مردم به مقاومت و ایستادگی در برابر این حركت، به مبارزه برخاست. همچنین مبارزات دیگر شیخ در صحنه‌های مختلف سیاسی در تاریخ ثبت است.

هنگامی كه از وی درباره تكلیف شرعی در مقابل كشف حجاب سؤال شد، در حالی كه از خشم و ناراحتی صورتشان برافروخته شده بود فرمودند: «مساله دین است، ناموس است، تا پای جان باید ایستاد.‌» سپس تلگرافی به رضاخان زده و خشم خود را از این موضوع ابراز داشتند.

گرچه حوزه علمیه قم حتی در آن عصر خفقان به خوبی توانست رسالت خویش را به انجام برساند و جایگاه این مركز حیاتی روشن گردید، اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری بزرگ پرچمدار اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و مجدد شریعت نبوی در این قرن، حساسیت این مركز مقدس و تلاش‌هایی را كه در راستای آن صورت گرفت بیشتر نمایان كرد و هر روز كه از عمر انقلاب می‌گذرد ما به عظمت و شكوه آن بیشتر از گذشته پی می‌بریم.

امروز شاهدیم كه علاوه بر ده‌ها هزار طلبه‌ای كه از نقاط مختلف كشورمان به این سرچشمه معارف اهل بیت رهسپار می‌شوند، هزاران انسان پاكباخته با تحمل تمام سختی‌ها و ناملایمات، محدودیت‌ها را به جان خریده و به این دیار هجرت می‌كنند تا خود از معارف الهی سیراب شده، با سینه‌ای مملو از معرفت، داروی درد «قوم‌» (3) خویش را به مقتضای زمان و شرائط آن‌ها بشناسند و همچون طبیبی حاذق با رجعت خویش آب حیاتی برای قلوب میلیون‌ها انسان در اقصی نقاط این كره خاكی شوند.

سرانجام او پس از به بار نشستن این درخت پر ثمر، در حالی كه هشتاد و یك سال عمر پربركت را پشت سر گذاشته بود در هفده ذیقعده سال 1355 به لقاء حق پیوست.

اینك مائیم و این شجره طیبه‌ای كه با هزاران خون دل كاشته شده، رشد كرده و به بار نشسته و بر همگان به ویژه پرچمداران این كانون مقدس لازم است كه همچون سلف صالح خویش نیازها و شرائط حساس عصر خویش را به خوبی بشناسند و علم هجرت را بر دوش گرفته، چراغ هدایتی برای آیندگان باشند. (*)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) حائر در لغت به گودالی گفته می‌شود كه در آنجا آب جمع می‌گردد، از این رو زمین كربلا و قتلگاه شهداء این نام را به خود گرفته است. «مجمع البحرین ماده حار‌»

2) سرگذشت‌های ویژه، ج 5، ص 165.

3) فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون.‌» توبه/122.

* - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت‌های علماء» از منابع زیر استفاده شده است:

قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ روضات الجنان، میرزا محمدباقر موسوی خوانساری؛ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سیدعلی رضا سیدكباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سیدعلی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سیدعلی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمدجوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

جلوه‌هایی از هجرت‌های علما (1)

مقدمه

از زمانی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام با هجرت خویش به مدینه زمینه گسترش اسلام را فراهم نمودند و امام حسین علیه السلام با هجرت خود همراه با اهل بیتش علت مبقیه اسلام گردید، گویا نشر دین با هجرت و از خود گذشتگی و تحمل مشقت‌ها پیوند خورده است.

عالمان پارسا و شیفتگان نشر حقیقت در طول تاریخ به پیروی از آن اسوه‌های حسنه با هجرت‌های خویش، پیامبران پاكی و نور به نقاط مختلف جهان بوده اند، تا آن جا كه می‌توان گفت بخش عظیمی از گرایش مسلمانان به دین مبین اسلام و هدایت آنان به راه نورانی قرآن به بركت همین حركت‌ها بوده است.

امروز كه به بركت خون پاك شهیدان و ایثار از خود گذشتگان، استواری و اقتدار ملت ایران زبانزد جهانیان گشته و ملت‌ها چشم امید به این سرزمین دوخته و پذیرای پیام‌های حیاتبخش اسلام ناب از حنجره علماء اسلام شده اند، تكلیفی بزرگ احساس می‌شود تا با تربیت نیروهای مستعد و هجرت آنان به نقاط مختلف از این موقعیت بسیار مناسب حسن استفاده گردد.

مساله هجرت و آثار و بركات آن از گذشته تا حال مورد عنایت و توجه بزرگان علماء، مراجع، بنیانگذار جمهوری اسلامی؛ امام راحل و به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است. از این رو خود را موظف دیدیم تا جهت ترغیب علماء و فضلا به هجرت، گوشه‌ای از هجرت علماء و بركات آن را تهیه و در اختیار علاقمندان قرار دهیم.

شیخ طوسی و ایجاد حوزه علمیه نجف

حوزه‌های علمیه، در طول تاریخ سرنوشت ساز شیعه، همواره رهبری امت اسلام را بر دوش داشته و با اتكاء به قرآن و عترت علیهم السلام، رهروان راه حقیقت را به ساحل فلاح و رستگاری رهنمون گردیده اند. در بین این حوزه‌ها، حوزه علمیه نجف اشرف از قدمتی به بلندای تاریخ اسلام برخوردار است، و به عنوان اساس حوزه‌های علمیه تشیع قلمداد می‌شود، كه تاسیس آن به دست با كفایت «مهاجری از خطه خراسان.» صورت گرفت.

وی در ماه ضیافت الهی، سال 385 ه. ق در طوس به جهان هستی قدم گذاشت و نزدیكانش او را «محمد» نامیدند.

او كه از كودكی در خراسان مشغول تحصیل شد، آثار نبوغ زیادی در وجودش نمایان گشت و در عصر سامانیان می‌زیست كه در اثر توجه حاكمان وقت به مذهب حنفی و رسمی شدن آن و برخورد مغرضانه آنان با شیعه اثنی عشری آزرده خاطر شده، با توجه به وضعیت نابسامان شیعیان احساس كرد لازم است از آن دیار بار سفر ببندد.

شیخ در سال 408 ه. ق وارد عراق شد و در بغداد از محضر استادان بزرگی همچون «شیح مفید» بهره‌های فراوانی برد.

شیخ مفید در آن زمان ریاست متكلمین شیعه را در دست داشت و با طرفداران هر مذهب و مسلك با متانت و عظمت خاصی بحث و مناظره می‌كرد.

پس از گذشت حدود پنج سال، با رحلت شیخ عالیقدر مفید رحمه الله جهان تشیع در سوگ مرجع بزرگ خود عزادار شد. شیخ ابوجعفر كه با رحلت استاد بزرگ خویش محزون بود، با تلمذ در محضر سیدمرتضی رحمه الله تا حدودی فقدان آن مرحوم را جبران كرد و سال‌های زیادی از محضر ایشان كسب فیض نمود. هنوز بیش از دو دهه از مرجعیت سید مرتضی نگذشته بود كه دوباره چشم شیعیان در فراق مرجعی دیگر به اشك نشست.

شیخ طوسی در حالی كه برای از دست دادن استادی بزرگ سوگوار بود، مرحمی بر دل داغدار دوستان فقاهت شده، و علم هدایت را بر دوش گرفت و زعامت مسلمین را پذیرفت.

هجرت به نجف اشرف

دشمنان تشیع كه از گسترش روزافزون این مكتب احساس خطر می‌كردند همواره در پی فرصتی مناسب بودند تا به نوعی انتقام بگیرند. با وفات سید و نابسامانی موجود خواستند ضربه‌ای كاری بر پیكره جهان تشیع وارد كنند.

شیح با توجه به این وضعیت، بغداد را برای ایجاد یك تشكیلات منسجم مناسب ندید و چون مورد هجوم بدخواهان قرار گرفت، به امید راه اندازی یك نظام دفاعی واحد در مقابل تهاجم دشمنان، به سوی نجف اشرف بار سفر بست.

با رسیدن این خبر، شیفتگان معارف الهی به سوی آن دیار سرازیر شدند و پروانه وار گرد شمع وجودشات حلقه زدند، این اولین گام بلندی بود كه در تاریخ اسلام بخصوص شیعه، تحولی بس عظیم و آینده‌ای بس روشن را نوید می‌داد، و درسی عملی برای پویندگان این راه گردید.

در سال 448 ه. ق با ورود شیخ به نجف اشرف، جنب و جوش وصف ناپذیری در این شهر پدید آمد و برنامه‌های دقیق وی همراه با تلاش و كوشش در این هجرت منشاء آثار و بركاتی شد كه امروز در همه جا نمایان است.

آثار و بركات هجرت به نجف:

پایه گذاری مركزی متشكل برای مكتب تشیع

شیخ با اندیشه‌ای الهی و اراده‌ای آهنین از فقه شیعه پاسداری كرد و برای رونق و گسترش فقه جعفری از هیچ خدمتی كوتاهی نكرد و برای رسیدن به این مهم اقدام به تاسیس «حوزه علوم دینی.» در جوار مرقد مطهر بزرگ پرچمدار عدالت، علی علیه السلام كرد. وی در آن موقعیت حساس با شناخت و معرفت از نیازها و خلاءهای موجود آن زمان این حركت را مناسب دید و در مدت دوازده سال اقامت در آن جا مركزی را پایه گذاری كرد كه حیات شیعه را باید مرهون خدمات این مرد بزرگ در این حركت دانست، زیرا نجف كانون بزرگی شد برای تربیت هزاران فقیه نام آور، مفسر كبیر، متكلم و محدث فاضل كه هر یك در سنگر حفظ و حراست از فرهنگ اصیل و غنی اسلام به ویژه شیعه سهم مهمی را دارا بودند.

گرچه امروزه «قم.» بعنوان مركزیت حوزه‌های علمیه تشیع شناخته شده است، لكن نباید رنج‌ها و مشقات سلف صالح به خصوص دانشمندان تربیت شده در دوران هزار ساله حوزه علمیه نجف را فراموش كرد كه هر یك با تالیف، تصنیف و تربیت هزاران شاگرد وارسته، آثار و خدمات گرانبهائی را در بین ما بر جای گذاشته اند.

قاضی عبدالعزیز حلبی، فاضل مقداد، شهید ثانی، مقدس اردبیلی، سید بحرالعلوم، كاشف الغطاء، صاحب جواهر، شیخ انصاری و... از ثمرات همان حوزه مقدسه بوده اند كه هر كدام

از این استوانه‌های علم و تقوا منشاء آثار و بركات عظیمه‌ای در پیشرفت و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله بوده و گام‌های موثری برداشته اند.

سرانجام شیخ پس از عمری پر بركت در سن هفتاد و پنج سالگی در جوار مرقد امیرالمؤمنین علی علیه السلام ندای حق را لبیك گفت و در جوار آن محبوب آرمید*.

 

پی‌نوشــــــــــت:

 

* - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت علماء» از منابع زیر استفاده شده است:

قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سیدعلی رضا سیدكباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سید علی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سید علی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمد جوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

به یادبود مبلغ خستگی ناپذیر

حجت الاسلام والمسلمین حاج سید علی اكبر ابوترابی رحمه الله

در سال 1318 ه. ش. در شهرستان مقدس قم متولّد شد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را با موفقیت طی نمود و موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. پس از آن در سال 1337 با میل و اشتیاق شخصی خودش و موافقت والد معظّم شان، برای تحصیلات علوم حوزوی به مشهد مقدس عزیمت نمود و در مدرسه نواب مستقر شد.

دروس مقدماتی و دورۀ سطح را با جدیت و تلاش شبانه روزی در حوزۀ علمیۀ مشهد گذراند و از استادان بزرگی چون: ادیب نیشابوری در ادبیات و مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی بهره برد. برای ادامه تحصیل به قم بازگشت و در مدرسۀ حجتیه، مستقر گشت و از محضر علمای بزرگ حوزۀ علمیۀ قم استفاده نمود.

مرحوم ابوترابی با شروع نهضت امام خمینی رحمه الله در سال 42 وارد جریانات سیاسی شد و در تظاهرات مردم قم، در پانزدهم خرداد، حضوری فعال داشت. در هجوم عوامل رژیم ستم شاهی به مدرسه فیضیه، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

با تبعید حضرت امام رحمه الله به نجف اشرف، او نیز به نجف مشرف شد. از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره برد. همچنین از محضر شهید آیت الله العظمی غروی ـ كه در سال‌های اخیر به دست رژیم بعثی به شهادت رسید ـ بهره علمی برد. علاوه بر آن، در یك بحث خصوصی در منزل حضرت آیت الله وحید خراسانی همراه با جمعی از دوستانش شركت می‌كرد.

در نجف اشرف، درس ولایت فقیه حضرت امام را چاپ نمود و به ایران و نقاط دیگر ارسال می‌كرد و نیز اطلاعیه‌های امام رحمه الله را به ویژه در مكه مكرمه و حجاز، منتشر و پخش می‌كرد علاوه بر آن در انتقال پیام‌ها و اطلاعیه‌های امام به داخل كشور با فداكاری و شجاعت تمام بارها اقدام نمود و از هیچ خطری نهراسید.

هنگام بازگشت به ایران در مرز خسروی بازداشت و به زندان كمیته و سپس اوین منتقل گردید. پس از آزادی از زندان، فصل جدیدی در فعالیتهای سیاسی ایشان باز گردیده، فعالیت ایشان به صورت عمیق‌تر شروع شد و به همراه شهید مجاهد سید علی اندرزگو، علاوه بر مبارزات سیاسی، به سازماندهی جهاد مسلحانه همت گماشت. در این دوره بارها مورد تعقیب ساواك قرار گرفت با شهیدانی چون رجایی، ارتباط نزدیك و همكاری تنگاتنگی داشت. در جلسات ماهانه شهید آیت الله بهشتی شركت می‌نمود و از نزدیك با آن شهید عزیز در زمینه جذب نیروهای فعال و تحصیل كرده همكاری داشت. او با سایر مبارزین و علمای مجاهد دوران ستم شاهی از جمله، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز ارتباط و همكاری داشت كه از پیام معظم له به مناسبت درگذشت جانسوز حاج آقا ابوترابی و نیز پیام‌های سایر شخصیت‌ها می‌توان این نكته را احساس نمود. از دیگر فعالیتهای ایشان در آن دوران سركشی و رسیدگی به خانواده‌های زندانیان سیاسی می‌باشد.

آن مجاهد خستگی ناپذیر در شب شهادت شهید اندرزگو همراه ایشان بود. به لطف الهی از گزند مزدوران ساواك مصون ماند.

در جریان پیروزی انقلاب، فرماندهی گروهی را به عهده داشت كه كاخ سعدآباد را تصرف كردند. امكانات و وسایل آن را ضبط نموده و به مقامات مسئول تحویل داد.

با شروع جنگ تحمیلی، با لباس رزم در جبهه حاضر شد و در كنار شهید دكتر چمران به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخته، شخصا به مأموریت‌ها و عملیات رزمی شناسایی می‌رفت. در یكی از همین مأموریت‌ها، به اسارت دشمن بعثی در آمد.

در دوران اسارت با تمسك به سیرۀ ائمۀ معصومین علیهم السلام (با معنویت، سعه صدر، حلم و بردباری فوق العاده) مكر و حیله مأموران دشمن را بی تأثیر نمود و شمع محفل اسیران ایرانی گشت.

در جهت تقویت روحیه، ایمان و مقاومت آنان از هیچ اقدام و ایثاری دریغ نكرد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «همچون خورشیدی بر دل‌های اسیران مظلوم می‌تابید و چون ستارۀ درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان می‌داد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان می‌بارید.‌»

پس از آزادی، همراهی با آزادگان و رفع مشكلات آنان را، وظیفه خود می‌دانست و در این راستا هیچ سختی و مشكلی مانع او نشد.

مرحوم ابوترابی در دورۀ بعد از اسارت نیز، هرگز به زندگی شخصی فكر نكرد و به آن اولویت نداد. خانواده صبور و بزرگوار و فرزندان رشید و پاكدامن او نیز تحت تأثیر اخلاق و منش آن معلم بزرگ اخلاق و پاكدامنی، نه تنها از فعالیت‌های شبانه روزی او اظهار رضایت می‌كردند بلكه خود نیز همكار و همراهی دلسوز، برای او بودند.

حجة الاسلام والمسلمین ابو ترابی دوران بعد از اسارات را در كنار مصیبت زدگان، بر بالین افراد مریض و ناتوان، در مجالس دعا و معنویت، در حال سركشی و تفقّد از آزادگان و ایثارگران و پی گیری دردها و مشكلات آنان گذراند. بیشتر روزها روزه بود. برای خدمت به بندگان خدا، لحظه‌ای را از دست نمی‌داد. در جایگاه نمایندۀ ولی فقیه در امور آزادگان نیز تلاش نمود تا مایه عزت و تقویت نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری باشد هر مشكلی را تحمل می‌نمود و در حدّ امكان باری از دوش نظام اسلامی برمی داشت.

در دو دورۀ نمایندگی مجلس شورای اسلامی (مجلس چهارم و پنجم) با نطق‌های خود، مسئولان و كارگزاران نظام را به رعایت عدالت، توجّه به تودۀ مردم و حفظ ارزش‌های دینی دعوت می‌نمود.

تقویت و دفاع از نظام اسلامی و ولایت فقیه را واجب و ضروری می‌دانست. نسبت به شخص مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای، ارادت و اعتقاد ویژه‌ای داشت. اطاعت از ایشان و تقویت معظم له را در هر مجلس و محفلی متذكر می‌شد و پیوسته یادآوری می‌كرد كه «مبادا بری چرب و شیرین دنیا و بر اثر غفلت، به ارزش‌های انقلاب اسلامی و دست آوردهای دفاع مقدس پشت نماییم.‌»

عشق به خدای متعال و معصومین علیهم السلام در لحظه لحظه حیات، در سراسر وجود او نمایان بود و د ر دهۀ اخیر در تعطیلات تابستانی مجلس شورای اسلامی، با پای پیاده هر ساله از حرم امام خمینی رحمه الله به زیارت بارگاه ملكوتی حضرت علی ابن موسی الرضا علیهماالسلام می‌رفت. در این مسیر جمعی از آزادگان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام او را همراهی می‌كردند.

سرانجام آن مجاهد خستگی ناپذیر در تاریخ (12/3/79) در حالی كه به همراه پدر بزرگوارش حضرت آیت الله حاج سید عباس ابوترابی رحمه الله عازم مشهد مقدس و زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام بودند به لقاء ا... پیوستند.

روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

جلوه‌هایی از هجرت‌های علما (8)

بنیانگذاری اسلام در تایلند توسط شیخ احمد قمی

 

شیخ احمد قمی در محله پائین شهر قم، در سال 922 ه. ق متولد شد. سال‌های اولیه زندگی را به تحصیل دروس اسلامی مشغول شده و پس از مدت زمانی كوتاه به لقب «شیخ‌» ملقب گردید. دوران جوانی او با تاسیس سلسله صفویه در ایران مقارن بود، سلسله‌ای كه مذهب شیعه را رسما پذیرفت و با این پذیرش موجبات تقویت حوزه‌های علمیه شیعی در ایران فراهم شد.

چندی نگذشت كه با استحكام قدرت سلسله صفویه و توسعه روابط ایران با دیگر كشورهای جهان، هیئت‌های مذهبی و تجاری از ایران به سوی دیگر كشورها رهسپار شدند، و هم چنانكه از لبنان گروهی به ایران دعوت شدند، عده‌ای از طلاب و روحانیون ایرانی نیز همراه با تجار و جهانگردان علاقمند، برای تبلیغ و تجارت به سوی دیگر كشورها هجرت كردند. یكی از این افراد «شیخ احمد قمی‌» بود كه هم در حوزه‌های علمیه تحصیل كرده بود و هم دستی در تجارت داشت.

تقریبا در پایان قرن شانزدهم میلادی - حدودا ده سال پس از آغاز سلطنت «ناراسوئن‌» - بود كه یك كشتی زیبا و بزرگ ایرانی به آرامی از خلیج «سیام‌» وارد رودخانه «چائوفرایا» شد و پس از یك سفر پر مخاطره به قصد «آیوتایا» به حركت خود ادامه داد.

مسؤولیت كشتی بر عهده مردی پنجاه ساله بود كه مسافرین كشتی او را «شیخ احمد قمی‌» خطاب می‌كردند و به خاطر داشتن هوش، ذكاوت و تسلطش بر چندین زبان خارجی، او را می‌ستودند. او توسط تعدادی از تجار و ملاحان كه برادر كوچكترش «محمد سعید» نیز در میان آنان بود، همراهی می‌شد. آنان از آینده‌ای كه در انتظارشان بود اطلاع چندانی نداشتند، اما مصمم بودند تا در این سرزمین ناشناخته ساكن شوند و در سایه آن اهداف خویش را با تلاش و كوشش دنبال كنند.

شیخ احمد در یك حركت دو جانبه تجاری - مذهبی پس از یك دهه فعالیت چشمگیر، گروه «چائوس‌» را به وجود آورد، گروهی كه او را در تبلیغ آئین اسلام و روابط بین المللی یاری می‌دادند.

پس از ده سال اقامت در «آیوتایا» شهرت وی چنان اوج گرفته بود كه خانواده‌های معروف و بزرگ شهر آرزوی ملاقات با وی، و همكاری با او در امور تجاری و فرهنگی را داشتند. در همین بین مقدمات ازدواجش با یك خانم از خانواده‌ای سرشناس فراهم شد. حاصل ازدواج آن‌ها یك دختر و دو پسر بود. پسر بزرگتر «چوئن‌» نامیده شد و پسر كوچكتر پیش از سن ده سالگی درگذشت، و با این فرزندان نخستین شاخه خانواده تایلندی تبار شیخ احمد شكل گرفت.

موقعیت تجاری او در این مدت باعث شد تا از سوی تعدادی از بازرگانان به عنوان رئیس صنف انتخاب شود و همین امر به او امكان داد تا هر چند گاه یك بار به دیدار با شاه آنجا رفته، امتیاز مهمی برای رونق كارهای خود و یاران و همكارانش كسب نماید.

«ناراسوئن‌» در این هنگام درگذشت و برادرش «اكاتوت ساروت‌» به قدرت رسید، و از آنجایی كه وی بر خلاف برادرش به فعالیت‌های نظامی علاقه چندانی نداشت و بیشتر به توسعه اقتصادی «آیوتایا» می‌اندیشید، طبیعی بود كه موقعیت مناسبی برای تجاری كه از هوش و ذكاوت فراوانی در توسعه بین المللی تجارت منطقه برخوردار بودند فراهم شود.

به دلیل دوستی نزدیكی كه بین شیخ احمد و یكی از درباریان به نام «جاموئن سوراساكتی‌» ایجاد شده بود، رفت و آمد وی به دربار زیاد شد و با استفاده از این موقعیت توانست از نزدیك نسبت به تحولات داخلی دربار و درگیری‌های سیاسی میان شاهزادگان كه پس از سلطنت «اكاتوت ساروت‌» پیش آمده بود، مطلع گردد.

درست در همین زمان استعمارگران هلندی و در كنار آن‌ها سیاستمداران انگلیسی به منطقه وارد شده، رقابت شدید سیاسی و تجاری میان نیروهای استعمارگر و تجار و صاحب منصبان سیاسی ایجاد گردید. شیخ احمد كه مردی زیرك بود خود را از درگیر شدن در این رقابت‌های خطرناك دور نگه داشت و كوشید به دامنه تبلیغات اسلامی خود بیفزاید و آن را گسترش دهد.

در فضای آشفته خلیج «سیام‌» 1605 و 1615 میلادی «جاموئن سوراساكتی‌» دوست صمیمی شیخ احمد توانست نفوذ خود را در دربار افزایش دهد و در سال‌های 1609 و 1610 میلادی به عنوان یكی از متنفذان دربار، «سونگ هام‌» را در به دست گرفتن قدرت یاری نماید. شاه هم پس از به قدرت رسیدن، وزارت امور داخلی و مدیریت تجارت خارجی را به او سپرد، او نیز مسؤولیت اقلیت‌های خارجی را به عهده «شیخ احمد» گذاشت.

بی تردید موقعیت فرهنگی و تجاری شیخ احمد همراه با شخصیت نمونه‌اش در روابط اجتماعی، تاثیر فراوانی در به دست آوردن سمت مشاور وزیر و مدیریت توسعه بندر و گمرك «آیوتایا» داشته است. به عبارت دیگر او دومین فرد پس از وزیر امور خارجی و بازرگانی شده بود.

هنگامی كه نزدیك‌ترین دوستش «جاموئن سوراساكتی‌» درگذشت، شیخ احمد به جانشینی او منصوب شد و نكته جالب اینجاست كه تا هشت نسل، تمام جانشینان شیخ احمد در این منصب، همگی از فرزندان خود او بوده اند.

چندی نگذشت كه جامعه مسلمانان «سیام‌» از حیث نفوذ سیاسی و فرهنگی اعتبار قابل توجهی پیدا كرد. دوستان و پیروان شیخ احمد توانسته بودند كلاس‌های مذهبی فعالی را برای خارجیان و همچنین اهالی ساكن «آیوتایا» برگزار كنند، و به وسیله همین كلاس‌ها هر روز به تعداد تازه مسلمانان منطقه به سرعت بیفزایند.

حضور شیخ احمد در دربار «سیام‌» موجب شده بود تا بازرگانان مسلمان به راحتی بتوانند به منطقه رفت و آمد كرده و از امتیازات بازرگانی مناسبی برخوردار شوند، كه این موقعیت در ترویج فرهنگ اسلام، عامل موثر و مهمی به حساب می‌آمد.

در این زمان شبه جزیره مالزی تقریبا به اشغال كامل هلندی‌ها درآمده بود و ساكنین مسلمان این منطقه كه در امور سیاسی و اجتماعی خود دچار مشكل شده و تحت فشار دشمنان قرار گرفته بودند، با توجه به حضور یك وزیر قدرتمند مسلمان در حكومت «سیام‌» توجه خود را به سوی شمال معطوف نموده، به این سرزمین مهاجرت می‌كردند.

شیخ احمد موفق شده بود تا با سیاستی زیركانه، ضمن حفظ روابط تجاری با هلندی‌ها و انگلیسی‌ها به موقعیت تجاری مسلمانان در آب‌های خلیج «سیام‌» و دریای جنوب چین رونق بخشد، كه همین نكته به تقویت جامعه اسلامی «سیام‌» منجر شده بود. با توسعه كمی و كیفی نفوذ جامعه مسلمانان، شاه در صدد برآمد تا آن‌ها را به عنوان اقلیت مذهبی رسمی مورد شناسایی قرار دهد و نقش شیخ احمد در این موضوع نقش تعیین كننده‌ای بود. به این ترتیب شیخ احمد علاوه بر سمت‌های اداری، تجاری و سیاسی، به سمت رئیس جامعه مسلمانان «سیام‌» نیز منصوب گشته و بعدها به عنوان نخستین شیخ الاسلام سرزمین سیام (تایلند) شناخته شود.

چندی نگذشته بود كه یك توطئه بزرگ سیاسی در «آیوتایا» به وقوع پیوست، توطئه‌ای كه عمدتا توسط خارجیان و به خصوص گروه ماجراجویان ژاپنی هدایت می‌شد. این موقعیت خطرناكی برای شیخ احمد بود، چرا كه وی رسما مسؤولیت ارتباط و اداره امور بیگانگان مقیم «آیوتایا» را به عهده داشت. او كه از توطئه آگاه شده بود با فراستی خاص طرفداران خود را به مقابله با این توطئه فرا خواند و به سرعت بر شورش مسلط شد. شواهد تاریخی از این نكته حكایت دارند كه حضور یك جامعه قوی اسلامی در امپراطوری «سیام‌» مهمترین دلیل شكست توطئه خارجیان بوده است.

پادشاه كه به هنگام توطئه، سلطنت خود را از دست رفته می‌دید، و اینك با زیركی شیخ احمد موفق شده بود تا آن را مجددا تحكیم بخشد، علاوه بر سمت‌های قبلی شیخ، او را به سمت وزارت امور داخلی و ریاست خزانه سلطنتی و امور داخلی و خارجی نیز منصوب كرد و در حقیقت این نخستین بار بود كه فردی بیگانه توانسته بود چنین مقامی را در امپراطوری «سیام‌» ب ه دست آورد.

شیخ احمد به مدت بیست و پنج سال به عنوان نخست وزیر به ماموریت‌های اداری و مذهبی خود ادامه داد. او به مدت لطنت شش شاه از شاهان «آیوتایا» در مهمترین و بالاترین مناصب حكومتی قرار داشت و هنگامی كه به علت كهولت سن از سمت‌های خود استعفا داد و شغل هایش را به پسرش واگذار كرد، همچنان به عنوان «وزیر بازنشسته دربار» و «شیخ الاسلام سیام‌» نفوذ و اعتبارش را حفظ كرده بود.

در حال حاضر مقبره این مروج اسلام در آن سرزمین غربت به عنوان مقبره یكی از مهمترین شخصیت‌های سیاسی فرهنگی تایلند در دانشكده تربیت معلم شهر «آیوتایا» قرار دارد و با یك بنای اسلامی - مشابه آنچه در ایران به چشم می‌خورد - تزیین شده است. قبر او را سنگ مرمر سفیدی پوشانیده و به زیارتگاهی تبدیل شده است كه نه تنها مسلمانان بلكه بودائیان منطقه هم حاجات خود را با زیارت قبر او طلب می‌كنند و این به پاس نفوذ شخصیت معنوی مرد بزرگی همچون اوست كه افتخاری برای اسلام به حساب می‌آید.

گنبد طلائی رنگ مرقد شیخ احمد و معماری ویژه‌اش به خوبی بیانگر فرهنگ و هویت مذهبی اوست و كتیبه‌ای سنگی در مقابل مقبره‌اش قرار دارد كه به صورتی مختصر اما دقیق زندگی نامه وی را برای زائرین بیان می‌كند.

در بخشی از این كتیبه سنگی و زیبا كه به زبان انگلیسی و تایلندی حكاكی شده چنین آمده است:

«شیخ احمد نخست وزیر دولت تایلند در «آیوتایا» در محله پایین شهر، در شهر قم، مركز اسلامی ایران، در سال 1543 میلادی متولد شد، شیعه اثنی عشری بود و در زمان شاه «ناراسوئن كبیر» به «آیوتایا» مهاجرت كرد....‌»

شیخ احمد با هجرت خویش به آن سرزمین توانست مذهب شیعه، خط عربی و زبان فارسی را در تایلند نفوذ داده و در ادامه، آن‌ها را به خوبی گسترش دهد تا جائی كه امروز آن‌ها «نماز» را با همین واژه می‌شناسند.

شیخ احمد نه تنها خود گام مؤثری در گسترش اسلام در آن منطقه برداشت بلكه فرزندان وی از ادامه دهندگان راه پدر شدند، تا آنجا كه تا پایان جنگ جهانی دوم پسران او تا چهارده نسل به عنوان شیخ الاسلام سرزمین تایلند معروف بوده اند و بر جامعه اسلامی این كشور - كه هم اكنون حدود 8 میلیون جمعیت را در بر می‌گیرد - سمت رهبری داشته اند و آخرین فرزند وی به نام «سورن احمد چولا» تا سال 1932 میلادی در این مقام بوده است، پس از وی پسر بزرگترش «حاجی كیاساچولارت‌» به عنوان رهبر شیعیان دوازده امامی تایلند برگزیده شد و از سال 1949 تا 1972 میلادی در این مقام باقی ماند.

این حكایت مردی بود تربیت شده در مكتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام كه با درایت و ذكاوت توانست در پوشش تجارت، پا را از مرزهای كشورهای اسلامی فراتر بگذارد و بر حسب وظیفه در دیار غربت و تنهایی، شمع وجودش را در فضای سرزمینی سرد، به سوختن بگذارد و ثمره آن جذب دل‌های انسان‌های خداجو و گسترش روزافزون دین اسلام گردد.

او توانست سرزمینی را با هزاران كیلومتر فاصله با سرزمین ایران و قم، به مركز تشیع پیوند زده، هویت مشترك همدینان این دو سرزمین را تجلی بخشد. *

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

* - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت‌های علماء» از منابع زیر استفاده شده است:

قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ روضات الجنان، میرزا محمد باقر موسوی خوانساری؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سیدعلی رضا سید كباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سیدعلی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سیدعلی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمدجوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده.

سه شنبه, 03 فروردين 1395 ساعت 04:30

آیت الله دستغیب پیر طریقت

اشاره

بی شك بررسی زندگانی شهدای روحانیت و به ویژه شهدای محراب و تبیین ویژگیهای برجسته و اخلاقی ایشان، گام مهمی در ترویج ارزشهای الهی به شمار می‌رود و می‌تواند برای جوانانی كه سالهای نخستین انقلاب اسلامی و حماسه و عرفانِ این استوانه‌های وارسته اخلاق را درك نكرده اند، جذاب، شنیدنی و تأثیرگذار باشد. بررسی زندگانی و ویژگیهای اخلاقی این آموزگاران بزرگ اخلاق، می‌تواند چهره درخشان تری از روحانیت بیدار ارائه كند و سبب تعلق خاطر و الگوگیری بیشتر نسل جوان از آنان گردد. این نوشتار، تلاش دارد تا با نگاهی گذرا به زندگانی شهید دستغیب و بررسی ویژگیهای اخلاقی او، مبلغان محترم را تا اندازه‌ای در اجرای رسالت خود در این راستا، یاری كند.

دوران كودكی و آغاز تحصیل

آیت الله دستغیب شیرازی در عاشورای سال 1332 هجری قمری (1) ، در یكی از محله‌های قدیمی شیراز، به دنیا آمد. (2)

خاندان او بیشتر از چهارقرن پیاپی به نام «دستغیب» شهرت داشتند (3) و همواره مورد احترام و بزرگداشت مردم بودند؛ چرا كه بزرگانی از این خاندان، در بین مردم زیستند كه هر یك از آنان، استوانه‌ای سترگ در علم و تقوا و دانش و بینش به شمار می‌رفتند.

سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، تحصیل را از اوان كودكی با فراگیری قرائت قرآن آغاز كرد و به مكتب خانه‌های آموزش قرآن كریم رفت و گام نخست تحصیل خود را با كلام نورانی وحی برداشت، همچنین به فراگیری برخی متون و كتابهای رایج در تعلیم و آموزش كودكان در روزگار خود، مانند «نصاب الصبیان» همت گمارد. (4) او پس از پشت سر گذاشتن مراحل ابتدایی تحصیل، مشغول فراآموزی دروس مقدماتی حوزه علمیه، نزد پدر بزرگوار خود گردید. ذوق سرشار و علاقه وافر او به علوم حوزوی، وی را در فراگیری هرچه بیشتر و پیشرفت روزافزون، كمك شایانی می‌كرد. هنوز بوستان عمرش، یازده بهار بیشتر ندیده بود كه با درگذشت پدرش، بادهای پائیزی فشار سرپرستی خانواده و فقر را متوجه او ساخت. اما با وجود فشار بیش از حد تنگدستی، به تحصیل خود در مدرسه علمیه «خان» شیراز ادامه داد. دیری نپائید كه عبدالحسین از طلاب نمونه مدرسه گردید. او ادبیات عرب را نزد «ملا اسماعیل» و فلسفه و حكمت رانزد استاد «ملا احمد دارابی» و آیت اللّه «ملا علی اكبر ارسنجانی» فراآموخت و پس از تحصیل بخش مهمی از علوم معقول و منقول، در همان سنین نوجوانی و جوانی، آن هنگام كه دروس سطح را به پایان رسانیده بود، به امامت جماعت در مسجد «باقرخان» نائل گردید. (5)

هجرت به نجف اشرف

اوان جوانی و تب و تاب تحصیل عبدالحسین، مصادف با روزگار بروز پدیده شوم «كشف حجاب» بود و انگیزه او را جهت هجرت به نجف اشرف برای ادامه تحصیل تقویت كرد. از این رو در سال 1314 هجری شمسی، شیراز را به قصد نجف ترك كرد. (6) خود او در این باره می‌نویسد: «در زمان رضاخان قلدر ملعون، چند بار ما را زندانی كردند. بعد فشار آوردند كه اصلاً باید از جرگه روحانیت بیرون بروی. بیست و چهار ساعت مهلت دادند كه اصلاً بنده خلع لباس كنم و مسجدی و منبری نباشم؛ به ناچار فرار كردم و به نجف اشرف رفتم. این هم به خواست خدا وسیله خیری شد برای استفاده از محضر بزرگان.‌» (7)

عبدالحسین، در دوران تحصیل خود در حوزه نجف، كه هفت سال به طول انجامید، محضر اساتید فرزانه و پارسایی چون: سیدابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، آقا سید باقر اصطهبانی، شیخ محمدكاظم شیرازی را درك كرد. (8) تلاش و سخت كوشی او با روحیه علم دوستی‌اش عجین شده بود و این موضوع سبب شد تا وی بتواند در دوران تحصیل خود در نجف، به مقام اجتهاد نائل شود. او به دلیل دست یابی به درجات بالای علمی، توانست در دوران جوانی، درجه اجتهاد را از مراجع فوق الذكر دریافت كند. (9)

اگرچه او تمایل داشت هم چنان به تحصیل خود در نجف ادامه دهد، اما بنابر پیشنهاد استاد خود، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت. نگاشته اند: روزی او سر درس آقا شیخ محمد كاظم شیرزای حاضر شده بود؛ استاد به او رو می‌كند و می‌گوید: آقای دستغیب! یكی از علما خواب خوبی برای شما دیده است. بهتر است شما به شیراز برگردید. (10)

او علیرغم پیشرفت چشمگیری كه در تحصیل داشت ـ به گونه‌ای كه می‌توانست در صورت ماندن در نجف، در زمره مراجع تقلید قرار گیرد ـ دستور استاد خویش را گردن نهاد و بار سفر بست و راهی شیراز گردید.

چهره اخلاقی و ویژگیهای رفتاری

گذشته از شخصیت برجسته علمی شهید دستغیب، شاید نخستین چیزی كه از یك بار زمزمه نام او به ذهن خطور می‌كند، شخصیت اخلاقی و ویژگیهای رفتاری او به عنوان نمونه‌ای كامل از یك استاد اخلاق است. همچنان كه با گذشت سالیان دراز از شهادت او، هنوز كتابهای اخلاقی وی مورد توصیه بزرگان، به رهروان سلوك الی اللّه می‌باشد. استادش آیت اللّه محمدكاظم شیرازی هنگام امضای اجازه نامه اجتهاد ایشان می‌نویسد: «او از اخلاق ناشایسته، پاك است و به هر اخلاق شایسته‌ای آراسته است.‌» (11)

بجاست در اینجا با بیان خاطراتی از اطرافیان ایشان، ترسیم بهتر و واضح تری از چهره اخلاقی او ارائه شود.

1. تهجد و شب زنده داری

فرزند ایشان «حجة الاسلام سیدمحمدهاشم دستغیب» در این زمینه می‌نویسد: « [پدرم] چه روزهای گرم تابستان را كه به روزه گذرانید و چه شبهای سرد و طولانی زمستان را كه به عبادت به صبح رسانید. فراموش نمی‌كنم بعضی نیمه شبها از خواب بیدار می‌شدم، كودكی خردسال بودم كه صدای ناله‌اش را در سجده هایش می‌شنیدم، خودم را به خواب می‌زدم، اما به زمزمه‌های همراه با گریه‌ها و اشكهای روانش گوش می‌دادم. گویا هم اكنون نیز صدایش از اتاق مجاور، در گوشم طنین می‌افكند و آه جانسوزش دلم را می‌آزارد. (12)

2. نماز اول وقت

پایبندی به نماز اول وقت، از مهم‌ترین ویژگیهای اخلاقی ـ عبادی ایشان و در رأس همه سفارشهایشان به دیگران قرار داشت. یكی از همراهان همیشگی او (13) نقل می‌كند: شهید بزرگوار آیت اللّه دستغیب رحمه الله بسیار مقید بودند كه نماز را حتی در مسافرتها اول وقت به جای آورند. در سالیان درازی كه خدمت آن بزرگوار بودم، به ندرت به یاد می‌آورم كه نماز را اول وقت نخوانده باشند یا نمازشان به تأخیر افتاده باشد. در یكی از مسافرتهای عمره كه خدمت ایشان بودیم، بلیط یكسره برای مسافرت به جدّه فراهم نشد. بلكه بلیط تهران ـ بیروت و بیروت ـ جده گرفتیم. در فرودگاه بیروت، چند ساعت ما را برای ترانزیت نگه داشتند. نزدیك مغرب بود كه هواپیما برای پرواز به سوی جده آماده شد. حضرت آیت اللّه دستغیب، خیلی كوشیدند كه اگر میسّر باشد هواپیما تأخیر كند تا بشود نماز را سر وقت خواند، ولی میسّر نشد. وارد هواپیما شدیم و در داخل هواپیما خیلی معطل گشتیم. ایشان خیلی ناراحت بودند كه نماز را نخوانده اند. چند مرتبه خواستند پیاده شوند، گفتند كه مسافرین همگی سوار هستند و الآن حركت می‌كنیم. بالاخره تأخیر هواپیما به قدری طول كشید كه حساب كردیم وقتی به جده برسیم ممكن است نماز قضا شود. آیت اللّه دستغیب فرمودند: «پیاده شویم، حتی اگر هواپیما برود و ما جا بمانیم.‌» اما دربهای هواپیما بسته بود. ایشان با توجهی خاص سرپا ایستاده و سكوت اختیار كرد. هواپیما را روشن كردند، اما شعله‌های آتش از موتور هواپیما بیرون زد. با عجله هواپیما را خاموش كردند و دربهای هواپیما را گشوده و به مسافرین گفتند: هرچه زودتر پیاده شوید. آقای دستغیب با خوشحالی زیادی به رفقا مرتب می‌فرمودند: «نماز! نماز!» كاركنان هواپیما گفتند: رفع نقص فنی هواپیما حداقل چهار ساعت به طول می‌انجامد. شهید دستغیب به محض رسیدن به سالن فرودگاه، به نماز ایستادند و نماز مغرب و عشا را با توجه و شكرگذاری خاصی انجام دادند. سلام نماز را كه دادند، مأموران گفتند: آقا سوار شوید كه نقص هواپیما برطرف شده است و می‌خواهیم حركت كنیم.‌» (14)

3. توكل به خدا

در یك برنامه تلویزیونی كه پس از شهادت شهید دستغیب به منظور پاسداشت یاد و خاطر ه ایشان پخش می‌شود، یكی از نزدیكان ایشان (15) می‌گوید: «شهید راه محراب، حضرت آیت اللّه سیدعبدالحسین دستغیب، تمام زندگی‌اش برای ما درس و خاطره بود. خاطره من مربوط به اطمینان ایشان نسبت به رب العالمین است كه همیشه در درسهای اخلاق، این نكته را به ما متذكر می‌شدند. در یكی از درسهای اخلاقشان در روز پنجشنبه، هنگامی كه سفارش قناعت و عزت نفس را به طلاب می‌فرمود، برای تأیید فرموده‌اش داستانی از خود را نقل كرد از این قرار: روز اول ماه كه می‌خواستم شهریه طلاب را واریز كنم، پولها را شمردم و متوجه شدم كه یازده هزار و پانصد تومان آن كم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می‌داشتم بنایم بر آن نبود كه از كسی تقاضا كنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض كردم: خدایا! خودت می‌دانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز كنم و حال هم امید و اطمینانم به توست. لحظاتی بیش نگذشت كه درب منزل را زدند. یك نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیست هزارتومان مقدار وجوهات او شد. امّا وقتی پولهایش را شمرد، گفت: آقا! معذرت می‌خواهم، بیش از این برایم میسر نشد. وجه را كه شمردم دیدم یازده هزار و پانصد تومان است. می‌فرمود: بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما می‌گشاید.‌» (16)

4. كمكهای مخفیانه به نیازمندان

یكی از دوستان نزدیك و عضو دفتر امام جمعه كه مسئولیت امور اجرایی را برعهده داشت نقل می‌كند: «روزی خدمت حضرت آقا [ی دستغیب] رسیدم، به من فرمود: شما كربلایی محمد كفاش را می‌شناسی؟ گفتم: آری. دست زیر زیراندازی كه رویش نشسته بود برد و دو عدد اسكناس هزارتومانی بیرون آورد و به من داد و فرمود: از این طرف كه می‌روی این را به او بده. بیرون آمدم و با خود گفتم: من كربلایی را مدتهاست ندیده‌ام، حالا آدرسش را از كه بپرسم؟ هنوز به خیابان نرسیده بودم كه ناگهان كربلایی محمد را پس از چند سال دیدم. خیلی پریشان بود. سلام و احوالپرسی كردیم و پرسیدم چه شده است؟ گفت: چیزی نیست. گفتم: از طرف آقا یك امانتی نزد من داری و دوهزارتومان را به او دادم. با تعجب پول را گرفت و سرش را به طرف آسمان بلند كرد و چند مرتبه گفت: الحمدللّه. بعد پرسید: تو را به خدا خودِ آقا این پول را فرستاده؟ گفتم: بله. گفت: پس برایت می‌گویم؛ دیروز درِ منزل آقا آمدم، هر كاری كردم كه بگذارند شخصا آقا را ببینم نگذاشتند. می‌گفتند: بگو چكار داری تا به آقا بگوییم. ولی من كه نمی‌خواستم كسی از حالم با خبر شود، چیزی نگفتم و برگشتم و حتی اسمم را هم به آنها نگفتم. امروز دیگر دیدم كارد به استخوانم رسیده، با خود گفتم: هر چه بادا باد! همسرم در حال وضع حمل است، سخت گرفتارم؛ باز می‌روم شاید خدا فرجی كند! اینجا كه رسیدم شما را دیدم و این پول را به من دادید. به جدش قسم! من به كسی وضعیتم را نگفته بودم، اما حضرت آقا این طور دادرسی فرمود. (17)

5. ساده زیستی و فروتنی

شهید دستغیب، بسیار ساده زیست بودند. خانه‌ای كوچك و اثاثیه‌ای ساده داشتند. خوراكش كمتر از یك نصف نان بود و آن را با پنیر یا روغن زیتون می‌خورد. ایشان از خوردن گوشت پرهیز می‌كردند. (18) روزی یكی از دخترانشان به ایشان می‌گوید: «آقا جان! پول بدهید لباس بخرم.‌» آقا می‌گوید: «وصله لباست كو؟» (19)

یكی از محافظان ایشان می‌گوید: «در روزهای جمعه، حدود ساعت 5/11 كه برای رفتن به نماز جمعه آماده می‌شدیم، هرچه اصرار می‌كردیم كه اجازه دهند ماشین را برای رفتن آماده كنیم، نمی‌پذیرفتند و می‌فرمودند: «می خواهم در این كوچه‌ها در میان مردم باشم تا اگر كسی سؤال یا گرفتاری‌ای داشته باشد و خجالت بكشد به منزل بیاید، به كارش رسیدگی كنم.‌» بارها از ایشان خواسته شده بود كه منزل قدیمی خود را از درون كوچه‌های پرپیچ و خم و قدیمی شهر، به جای دیگری تغییر دهند تا نگهبانی و حراست از ایشان هم آسان‌تر شود؛ اما نمی‌پذیرفت و می‌فرمود: من در میان مردم بوده‌ام و تا آخرین نفس هم باید در بین ایشان باشم و در سختیها و شادیهایشان شریك باشم. (20) نوشته اند: در دوران پیش از امامت جمعه ایشان، بدون كوچكترین تكبری در تعمیر و خاكبرداری مسجد جامع عتیق، كلنگ به دست، مشغول كار می‌شد و دوشادوش كارگرها كار می‌كرد. ایشان هرگز اجازه نمی‌دادند كسی نام ایشان را با عنوان و لقبی بگوید و در مجلسی دیده نمی‌شد كه در صدر بنشیند. (21)

6. مهربانی و گشاده رویی در منزل

از جمله ویژگیهای برجسته شهید دستغیب، اخلاق خوش و گشاده رویی ایشان بود و این ویژگی پسندیده را در محیط خانواده و اجتماع حفظ می‌كردند. همسر ایشان نقل می‌كند: «ایشان در امور زندگی به من اختیار تام داده بودند. هر كاری انجام می‌دادیم ایرادی نمی‌گرفتند، با بچه‌ها خیلی مهربان بودند و در اوقات فراغت، با بچه‌ها در حیاط قدم می‌زدند و آن گونه كه بچه‌ها دلشان می‌خواست با ایشان رفتار می‌كردند. فرزندشان می‌گوید: در ایام مریضی مادرم از بچه‌ها نگهداری می‌كردند و حتی از نظافت بچه‌ها هم ابایی نداشتند و یا حتی خودشان خانه را جارو می‌زدند و در خانه یار و غمخوار اهل خانه بودند. (22) دخترشان می‌گوید: «ایشان وقتی می‌خواست مرا برای نماز صبح از خواب بیدار كند، ابتدا در می‌زد و مرا مهربانانه با این عنوان زیبا صدا می‌زد: خانم بهشتی! خانم بهشتی! وقت نماز است پاشو. صبحها، با پای پیاده می‌رفت و نان می‌خرید و به خانه می‌آمد، سپس چای و صبحانه را آماده می‌كرد و ما را صدا می‌زد تا با هم صبحانه بخوریم.‌» (23)

7. نفوذ در دلها

رفتار و گفتار شهید دستغیب، الگوگیری شده از رفتار پیشوایان معصوم دین علیهم السلام بود كه همواره در دل افراد تأثیر شگرفی می‌گذاشت و سبب تغییر رویه آنان می‌شد. او اخلاق اسلامی را با عمل خود به دیگران می‌آموخت. یكی از نزدیكان (24) ایشان می‌گوید: «ایشان در دوران منحوس پهلوی زندانی می‌شوند و با یكی از كمونیستهای تندروی محكوم به زندان ابد، هم سلول می‌گردند كه مدتی هم با خود من، هم سلول بود و همیشه می‌گفت: من از میان شما اهل علم، تنها به یك نفر ارادت فوق العاده دارم و آن شخص آقای دستغیب شیرازی است. پرسیدم: تو را با ایشان چه كار و چگونه ارادت به ایشان پیدا كردی؟ گفت: در سلول انفرادی روی سكوی مخصوص استراحت خوابیده بودم. نیمه‌های شب، درب سلول باز شد. سید پیر كوتاه اندام و لاغری را وارد كردند. من سرم را بالا كردم، دیدم یك نفر عمامه به سر است. سرم را زیر لحاف كردم و خوابیدم.

آنها عمدا آقای دستغیب را در سلول این فرد زندانی كرده بودند تا ایشان بیشتر شكنجه روحی ببیند و این نخستین برخورد این فرد با آقای دستغیب بود.‌»

او می‌گوید: «نزدیكیهای طلوع آفتاب بود كه حس كردم دستی به آرامی مرا نوازش می‌كند. چشم باز كردم، سید پیرمرد، سلام كرد و با زبانی خوش گفت: آقای عزیز! نمازتان ممكن است قضا بشود. من با تندی و پرخاش گفتم: من كمونیست هستم و نماز نمی‌خوانم. آن بزرگوار فرمود: خیلی ببخشید! من معذرت می‌خواهم كه شما را بدخواب كردم، مرا عفو كنید. من دوباره خوابیدم. پس از اینكه بیدار شدم، دوباره آن بزرگوار بسیار از من معذرت خواهی كرد؛ به گونه‌ای كه من از تندیهایم پشیمان شدم و به او گفتم: آقا! شما چون مسن هستید، مانعی ندارد كه روی سكو بخوابید و من روی زمین می‌خوابم. ایشان نپذیرفت و فرمود: نه! شما خیلی پیش از من زندانی شده اید و مشقت بیشتری را تحمل كرده اید، حق شماست كه آنجا بخوابید و با اصرار تمام روی زمین خوابید. مدتی من با او هم سلول بودم و سخت شیفته اخلاق این مرد بزرگ شدم.‌» (25)

نوشته اند: «روزی مردی میانسال با قیافه عشایری آمد و گفت: می‌خواهم با آقا صحبت كنم. خودش را معرفی كرد و گفت: آقا من دزدی می‌كنم و در دوره رژیم پهلوی هم دنبال من بودند و متواری شده بودم؛ به نماز و روزه و احكام هم عمل نمی‌كنم و انواع جنایتها را هم مرتكب شده‌ام. جمعه گذشته از رادیو، خطبه‌های روز جمعه شما را شنیدم، سخن شما مرا عوض كرد و به فكر مرگ و آخرت افتادم، حالا آمده‌ام كه توبه كنم.‌» (26)

8. توجه به جوانان و دانشجویان

با جوانان ارتباط نزدیكی داشت و آنان را به تهذیب اخلاق تشویق می‌كرد و می‌فرمود: شما باید الگو و نمونه اخلاق اسلامی در اجتماع باشید. ایشان پس از تأكید امام مبنی بر وحدتِ دانشجو و روحانی، از جوانان درخواست كرد كه در جلسات اخلاق، كه هر پنجشنبه در مدرسه علمیه «قوام» تشكیل می‌شد، شركت كنند. انبوه جوانان دختر و پسر نیز این دعوت را پذیرفتند و آن بزرگوار، هر هفته درباره اخلاق اسلامی سخن می‌گفت. (27)

9. همراه با ولایت

شهید دستغیب نمونه‌ای كامل از ولایت پذیری بود و علاقه عجیبی به حضرت امام رحمه الله داشت. جمله معروف «بی عشق خمینی رحمه الله نتوان عاشق مهدی علیه السلام شد» از سخنان او می‌باشد. در سخنان خود، عارفانه می‌فرمود: «مَنْ اَطاعَ الخُمینی فَقَدْ أطاعَ اللّه؛ هر كس از خمینی رحمه الله پیروی كند، از خدا پیروی كرده است.‌» همسرشان می‌گوید: «هرگاه حاج آقا با امام امت دیدار داشتند، در بازگشت بیش از حد خوشحال و شاداب بودند و همواره خود را موظف می‌دانستند كه سخنان ایشان را از صدا و سیما بشنوند و یادداشت كنند و در سخنرانیهای خود، محور سخن قراردهند. درباره دیدار با امام رحمه الله می‌فرمودند: «من در محضر امام، یارای سخن گفتن ندارم.‌»

ایشان به یكی از نمایندگان شیراز فرموده بود: «پسرجان! باید باورت شود كه حضرت امام، نایب امام زمان علیه السلام است، احترام به امام، احترام به امام زمان علیه السلام است. می‌خواهی عزت پیدا كنی، عزت در پیروی از امام است.‌»

همان گونه كه نسبت به امام و رهبری تولی داشت، از هر عنصر مخالف امام نیز به شدت تبری می‌جست. هم چنانكه می‌فرمود: «هنگامی كه در مجلس خبرگان قانون اساسی دیدم بنی صدر در رابطه با ولایت فقیه كه اساس نظام جمهوری اسلامی است، آن هتاكیها را كرد، بر خود واجب دانستم به دفاع از ولایت فقیه برخیزم و مطالبی را از تریبون مجلس بیان دارم.‌» (28)

پرواز تا بی نهایت

عشق به شهادت، چنان درون این پیر طریقت شیرین جلوه كرده بود كه همواره دم از آن می‌زد. می‌فرمود: «این شهید بدنهای ما حیف است. همه خواهند مرد و مرگ حق است، چه بهتر كه در بستر نمیریم.‌» یكی از دوستانش (29) می‌گفت: «مژده شهادت را سالها پیش از استادشان حاج آقا جواد انصاری رحمه الله شنیده بودند و انتظار آن را از سالها پیش می‌كشیدند.‌» (30)

دشمن چند بار طرح قتل ایشان را می‌ریزد و اقدام به ترور می‌كند، اما ناكام می‌ماند. لحظاتی پیش از عروج، فرزندشان سیدمحمدهاشم، نزد ایشان می‌رود. او می‌گوید: «حال آقا دگرگون بود و حواسشان سرجا نبود. گفتم: به خبرنگاری وقت داده‌ام تا خدمتتان برسد، روزش را مشخص كنید. ایشان با دست اشاره كردند: نه! دوباره گفتم: من قول داده‌ام. ایشان گفتند: نه! ایشان بر خلاف هر روز كه بعد از نماز، قرآن می‌خواندند و ذكر می‌گفتند، آن روز پیوسته سر به سوی آسمان بلند كرده و می‌گفتند: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِی الْعَظیمِ؛ اِنّا للّه ِِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ». در آستانه در ایستادند و شال كمرشان را محكم بستند و دوباره همان كلمات را گفتند. و دوباره به آسمان نگاه كردند. شهید جباری گفتند: «آقا ماشین حاضر است.‌» ولی ایشان پیاده راه افتاد و وقتی به پیچ كوچه رسیده بود، زنی به ایشان نزدیك می‌شود و یك باره صدایی مهیب برمی خیزد و آتش، كوچه را برمی دارد.

دیوار حیاط خراب شد و من زیر آوار ماندم، وقتی چشمهایم را باز كردم، سر آن منافق ملعون كه قطع شده بود، جلوی پایم یافتم و دیدم پدرم، فرزندم، شهید عبداللهی و دیگر شهدا در خون غلطیده اند.‌» (31)

و بار دیگر محراب، نوای ناله خیز سر می‌دهد و در سوگ سیدی نورانی مویه می‌كند؛ سیدی از تبار اسماعیل علیه السلام كه محراب قربانگاه او شد؛ سیدی اهل قلم كه برگهای سبز از بوستان اندیشه‌اش به یادگار مانده؛ سیدی اهل اخلاق و عرفان كه آموزگاری كامل در پارسایی بود و سومین مسافر محراب. مردی از قبیله نور كه نگاهی فراتر از آفتاب داشت و در نگاهش، پنجره دلها را روشن می‌كرد. یادش جاودان و نامش چو آفتاب بلند باد.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. گلشن ابرار، جمعی از نویسندگان، قم، نشر معروف، چاپ اول، 1379 ش، ج2، ص874.

2. قلب سلیم، عبدالحسین دستغیب، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1351 ش، ص863.

3. گلشن ابرار، ج2، ص874.

4. همان، ص 875.

5. لاله محراب، مركز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، 1380 ه. ش، ص4.

6. گلشن ابرار، ج2، ص875.

7. لاله محراب، ص4.

8. گلشن ابرار، ج2، ص875.

9. لاله محراب، ص5.

10. همان مدرك؛ گلشن ابرار، ج2، ص876.

11. لاله محراب، ص14.

12. یادواره شهید محراب آیت اللّه دستغیب، سیدمحمدهاشم دستغیب، انتشارات یاسر، بی جا، 1361 ش، ص12.

13. حاج محمد سودبخش.

14. لاله محراب، ص15، یادواره شهید دستغیب، ص16.

15. حجة الاسلام عیسی غلامی.

16. یادواره شهید دستغیب، ص22.

17. یادواره شهید دستغیب، ص24؛ لاله محراب، ص33.

18. یادواره شهید دستغیب، ص12.

19. لاله محراب، ص21.

20. همان.

21. همان، ص18.

22. لاله محراب، ص21.

23. گلشن ابرار، ج2، ص878.

24. حجة الاسلام امام جمارانی.

25. یادواره شهید دستغیب، ص28.

26. همان، ص53.

27. اخلاق اسلامی، عبدالحسین دستغیب، نشر محراب و نشر سعادت، بی جا، چاپ دوم، 1361 ش. ص10.

28. لاله محراب، صص22 ـ 23.

29. حاج محمود حقیقی.

30. لاله محراب، ص24.

31. رویدادها، دبیرخانه مركزی ائمه جمعه، چاپ اول، 1370 ش، ج2، ص153.

شهید والامقام حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمد كشوری در سال 1321 در روستای كوچكی از بخش پاپی شهرستان خرم آباد در خانواده‌ای مذهبی و كشاورز و مقید به انجام فرایض دینی چشم به جهان گشود و پس از دوران ابتدایی در محل زادگاهش، بخاطر علاقۀ خاصی كه به مسائل دینی و شرعی داشتند، مسائل شرعی و مذهبی را به خوبی یاد گرفته و به مردم یاد می‌دادند تا جایی كه در بین مردم و اهالی محل به «شیخ محمد» معروف شدند و به سبب همین علاقۀ خاص خدادادی در سال 1347 وارد حوزۀ علمیه كمالیه خرم آباد شده و به كسوت مقدس روحانیت درآمدند و از محضر بزرگان و علمایی هم چون استاد حاج شیخ حسن داوری و استاد موسوی گرگانی و حاج شیخ قاضی و شهید نورالدین رحیمی بهرۀ فراوان معرفتی و علمی را برده در جلسه درس اخلاق شهید آیت الله مدنی به كسب فضائل اخلاقی و تزكیه نفس پرداختند و همچنین درس خارج را نزد استاد فرزانه حضرت آیت الله صادقی تلمذ نمودند. شهید كشوری در سالهای خفقان رژیم ستم شاهی به عنوان طلبه‌ای مؤمن و متعهد و مقلد امام همواره گوش به فرمان امام رحمه الله به مبارزه با دستگاه ظلم و جور طاغوت می‌پرداختند و اعلامیه‌ها و پیام‌های امام رحمه الله را در بین مردم خصوصا جوانان منتشر و در تجمعات و راهپیمایی‌ها حضوری مستمر و فعال داشتند. به طوری كه بارها توسط مامورین ساواك تحت تعقیب قرار می‌گرفتند ولی هر بار مصمم‌تر از پیش راه نورانی خود را ادامه می‌دادند. ایشان همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اطاعت از فرمان امام راحل در نهادهای مختلف انقلابی همچون كمیته انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی حضوری فعال و مثمر ثمر داشته و هم دوش نیروهای انقلاب خدمات شایانی را در جهت تحكیم پایه‌ها و در پیشبرد اهداف انقلاب ارائه نمودند. شهید بزرگوار با شروع جنگ تحمیلی به عنوان مبلغی مؤثر در ترویج تفكر بسیجی در تشویق و ترغیب جوانان و اعزام بسیجیان به سوی جبهه‌های حق علیه باطل نقش به سزایی ایفا نمودند و خود نیز فعالانه به عنوان یك بسیجی رزمنده همراه سایر بسیجیان جان بر كف بارها به جبهه اعزام و در عملیات‌های متعددی حضور چشمگیر داشتند. شهید كشوری علاوه بر تبلیغ شریعت دینی، در بعد سازندگی نیز فعالیتی حقیقتا چشمگیر و مستمر داشتند. به طوری كه با تنها دستگاه بلدوزری كه از طرف استانداری استان جهت عمران و آبادانی منطقه محروم پاپی در اختیار ایشان قرار داده بودند اكثر راه‌های ارتباطی روستایی عشایری منطقه را كه بالغ بر 300 كیلومتر می‌باشد جاده شكافی و احداث نمودند و مردم آن منطقه كه تا قبل از انقلاب هیچ گونه راه عبور و مروری نداشتند و می‌بایست ساعت‌ها با پای پیاده مسافت زیادی را جهت رفع احتیاجات خود تا شهر خرم آباد طی نمایند در طول این چند سال به همت آن شهید از این نعمت برخوردار شدند. شهید والامقام كشوری علم را در دوران طلبگی توام با ایمان و اعتقاد به اسلام عزیز و امامت و ولایت فرا می‌گرفتند و همواره معتقد بودند كه ولایت فقیه ركن اصلی حكومت اسلامی و ولی فقیه جانشین برحق پیامبر و ائمه اطهار در زمان غیبت امام زمان (عج) است و همواره حامی و پشتیبان ولایت فقیه در تمام صحنه‌ها و گوش بفرمان مقتدای خود حضرت امام راحل و ولی خود آیت الله العظمی خامنه‌ای بودند. در زهد وتقوا و ساده زیستی و صبر و مقاومت در برابر مشكلات و ناملایمات و بی توجهی به امور دنیوی الگو و سرمشق همگان بودند و عشق و ایثار و فداكاری و خدمت به مردم را سرلوحه امورات خود قرار می‌دادند و همواره توصیه می‌نمودند كه حب دنیا نداشته باشید كه دینا فناپذیر ست بلكه حب به خدا و فرامین الهی و ائمه اطهار را در دل خود جای دهید. به نماز اول وقت توصیه مؤكد داشتند و خود همواره نماز را در اول وقت بجا می‌آوردند. به مستحبات اهمیت فراوان می‌دادند و مقید به نماز شب بودند. همیشه با وضو و دائم الذكر بودند صله رحم را به جا می‌آوردند و به همۀ اقوام و دوستان حتی در جاهای دور سركشی می‌كردند. مقید به برگزاری مجالس عزاداری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام و نوحه خوان و سخنران این مجالس بودند.

و سرانجام آن روحانی جلیل القدر در ظهر روز پنجشنبه (مورخ 23/2/78) 26 محرم الحرام سال 1420 در حین اقامۀ نماز جماعت در زندان مركزی خرم آباد توسط عده‌ای از افراد شرور و محارب با خدا و منافق صفت همانند مولایش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرق مباركش با شلیك گلوله‌ای شكافته و خونین شد و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد. (1)

 

پی‌نوشــــــــــــت‌ها:

 

1. جمهوری اسلامی، 19/2/1379.