توسل به پیامبر‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله و ائمه‌ علیهم‌ السلام

عده‌ای، حتی قبل از وهابیون این شبهه را مطرح می‌کردند که به غیر خدا نمی‌توان توسل جست؛ چون شرک است، شبیه آن توسلی که بت‌پرستان به بتها داشتند. به این شبهه بارها پاسخ داده شده است که از آن جمله، قرآن، واسطه قراردادن فرزندان یعقوب (1) به پدر را برای استغفار مطرح نموده است و همین‌طور واسطه قرار گرفتن پیراهن یوسف‌علیه‌السلام‌ برای شفای چشم حضرت یعقوب (2) و همچنین امر به توسل نمودن به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله برای استغفار (3) و همین‌طور روایات فراوان داریم که صحابه به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله توسل جسته‌اند. (4)

ولی جدیداً این شبهه را القا می‌کنند که: اگر توسل به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله جایز باشد در صورتی است که در قید حیات باشند؛ ولی بعد از رحلت و یا شهادت افراد، دیگر نمی‌توان به آنها توسل جست. در پاسخ این شبهه سعی می‌کنیم از طریق آیات قرآن و روایات فریقین، سیره صحابه، و قول علمای اهل سنّت، مسئله را به روشنی به اثبات رسانیم.

در ابتدا لازم است به این نکته توجّه شود که در اسلام مرگ به معنای نابودی و نیستی نیست؛ بلکه انتقال حقیقت انسان یعنی روح او از دنیا به عالم دیگر است. در آن عالم، حیات انسان به گونه‌ای قوی‌تر ادامه می‌یابد، تا هنگامی که روز رستاخیز و معاد فرا رسد. قرآن کریم درباره مرگ کلمه «توفّی» را به کار برده است که به معنای «چیزی را تمام و کمال گرفتن» می‌باشد. قرآن، حیات انسان در فاصله میان مرگ تا روز رستاخیز را «برزخ» نامیده است که برزخ به معنای «فاصله میان دو چیز» است؛ لذا می‌فرماید: «وَمِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ اِلَی یَومِ یُبعَثُون»؛ (5) «و پس از مرگ فراروی ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»

آیة الله جعفر سبحانی در این زمینه می‌نویسد: «دانشمندان الهی معتقدند که انسان علاوه بر بدن و سلسله اعصاب و واکنشهای متقابل مادی آن، جوهری اصیل به نام «روح و روان» دارد که مدتی بااین بدن، همراه می‌باشد و بعداً پیوند خود را از بدن بریده و در محیط ویژه خود، با بدن لطیف‌تر به‌سر می‌برد. بقای ارواح پس از مرگ انسان، مسئله‌ای نیست که بتوان آن را در این صفحات، ثابت و مبرهن نمود؛ زیرا [بقای نفس و روح انسان] با آیات قرآنی، و دلایل دقیق فلسفی و تجارب روحیون امروز ثابت شده است.» (6)

قرآن و بقای روح

آیات قرآن با صراحت تمام به بقای ارواح پس از جدایی از بدن دلالت دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. شهدا زنده‌اند: «وَلَا تَقُولُوا لِمَن یُقتَلُ فِی سَبِیلِ اللهِ اَموَاتٌ بَل اَحیَاءٌ وَلَکِن لَا تَشعُرُون»؛ (7) «به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید؛ بلکه آنان زندگانند؛ ولی شما نمی‌دانید.»

در آیه دیگر می‌فرماید: «وَلَا تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اَموَاتاً بَل اَحیَاءً عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ»؛ (8) «گروهی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زندگانند که نزد خدایشان روزی می‌خورند.» در ادامه همین آیه می‌خوانیم: «آنان به آنچه خداوند از کرم خود به ایشان داده است، خرسند و شادمانند و به کسانی که به آنها نپیوسته‌اند، بشارت می‌دهند... و از نعمتهای الهی و فضل او ابراز خوشحالی می‌کنند.» (9)

این آیات به‌خوبی دلالت دارد که شهدا زنده‌اند.

2. یاور رسولان مسیح در بهشت برزخی: مردی که رسولان و فرستادگان حضرت عیسی‌علیه‌السلام‌ را یاری کرد و به همین جهت کشته شد، به هنگام مرگ چنین گفت: «مَن به خدای شما [فرستاده‌ها] ایمان آوردم. [به خاطر همین ایمان] به او گفته شد: وارد بهشت شو! گفت:‌ای کاش قوم من می‌دانستند که خدای من مرا بخشید و گرامی داشت.» (10)

مراد از بهشت و نعمتهایی که در آیه اشاره شد، مربوط به بهشت برزخی است، نه اخروی؛ زیرا تا روز قیامت بر پا نشود و عبور از صراط تحقق نپذیرد، کسی وارد بهشت یا جهنّم نمی‌شود.

ممکن است به ذهن برسد که شاید تنها شهدا و مؤمنان زنده باشند؛ ولی در قرآن آیاتی داریم که می‌رساند کفّار نیز زنده‌اند؛ از جمله درباره فرعونیان می‌خوانیم:

«النَّارُ یعْرَضُونَ عَلَیها غُدُوًّا وَ عَشِیا وَ یوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»؛ (11) «آل فرعون صبح و عصر بر آتش نشان داده می‌شوند، روزی که آخرت بر پا می‌گردد، حکم می‌شود که آل فرعون را بر سخت‌ترین عذاب وارد سازید!»

وقتی شهدا، مؤمنین و کفار؛ حتی کفاری چون فرعون در عالم برزخ زنده هستند، انبیا و اولیای الهی زنده نیستند؟ یقیناً آنها زنده‌اند و این امری است که علمای بزرگ اهل سنّت نیز به آن اعتراف کرده‌اند.

حرف زدن با مردگان

درک درست حیات برزخی و آیات و روایات، به روشنی بر امکان سخن گفتن با مردگان معمولی و اینکه آنان سخن ما را می‌شنوند و به ما پاسخ می‌دهند، دلالت دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. قوم حضرت صالح‌علیه‌السلام‌ پس از آنکه شتری را که معجزه حضرت بود، پی کردند و از دستور خداوند سرپیچی نمودند، مورد عذاب الهی قرار گرفته و با زلزله‌ای هلاک شدند. قرآن در باره گفتگوی حضرت صالح با قوم هلاک‌شده‌اش چنین می‌گوید:«فَاَخَذتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحُوا فِی دَارِهِم جَاثِمِینَ فَتَولَّی عَنهُم وَقَالَ یَا قَومِ لَقَد اَبلَغتُکُم رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصحتُ لَکُم وَلَکِن لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِین»؛ (12) «پس، زلزله‌ای آنان را فرا گرفت و در خانه‌های خویش بی‌جان افتادند، آن‌گاه صالح از آنان روی گردانید و گفت:‌ای قوم من! پیام خداوند را به شما رساندم و شما را نصیحت كردم؛ امّا شما ناصحان را دوست نمی‌دارید.»

اگر قوم صالح قابل سخن گفتن نبودند و سخنان حضرت صالح‌علیه‌السلام‌ را نمی‌فهمیدند، چگونه یک رسول الهی با آنها سخن گفته است؟

2. عمل پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در جنگ بدر: در روایات شیعه و سنی آمده است، پس از آنکه جنگ بدر با کشته شدن هفتاد تن از قریش و اسیر شدن هفتاد نفر از آنان، به نفع مسلمانان به پایان رسید، رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور داد تا کشته‌های مشرکان را در چاهی بریزند؛ سپس آن حضرت یکایک کشتگان را به نام صدا زد و خطاب به آنان فرمود: «هَل وَجَدتُم مَا وَعَدَ اللهُ وَرَسُولُهُ حَقّاً؟ فَاِنِّی وَجَدتُ مَا وَعَدَنِی اللهُ حَقّاً! آیا شما آنچه را که خدا و رسولش وعده داده بود، به حق یافتید؟ من که آنچه را خداوند به من وعده داده بود، به حق یافتم.»

در این هنگام عمر به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله گفت: آیا مردگان را صدا می‌زنید؟ آن حضرت فرمود: «وَالَّذِی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا اَنتُم بِاَسمَعَ لِمَا اَقُولُ مِنهُم غَیرَ اَنَّهُم لَا یَستَطِیعُونَ اَن یَرُدُّوا اَشیَاءً؛ (13) سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست شما از آنان نسبت به آنچه می‌گویم شنواتر نیستید؛ لکن قدرت بر جواب ندارند.»

3. گفتگوی پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با مردگان بقیع: در روایت آمده است: پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در آخرین روزهای زندگی‌شان، نیمه شب همراه برخی صحابه خود، رهسپار قبرستان بقیع شدند و پس از ورود به بقیع، به آرمیدگان در آنجا چنین فرمودند: «سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفته‌اید! شما بر ما سبقت جسته‌اید و ما هم به زودی به شما ملحق می‌شویم.» (14)

4. توجه مردگان در قبر: در روایات اهل سنّت آمده است: «وقتی بنده در قبرش قرار گرفت و دوستانش رفتند، هنوز آن مرده صدای کوبیده شدن کفش آنها را می‌شنود که دو فرشته خدا، برای سؤال از او می‌آیند.» (15)

5. جواب سلام دادن مردگان: رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «اِذَا مَرَّ الرَّجُلُ بِقَبرِ اَخِیهِ یَعرِفُهُ فَسَلَّمَ عَلَیهِ وَعَرَفَهُ وَاِذَا مَرَّ بِقَبرٍ لَا یَعرِفُهُ فَسَلَّمَ عَلَیهِ رَدَّ عَلَیهِ السَّلَام؛ (16) وقتی کسی از کنار قبر برادر دینی خود که می‌شناسد، بگذرد و بر او سلام کند، مرده سلام او را پاسخ می‌دهد و او را می‌شناسد و اگر از کنار قبری بگذرد و صاحب آن را نشناسد و سلام کند، مرده سلام او را پاسخ می‌دهد.»

وقتی مردة انسانهای عادّی جواب سلام بدهد، آیا پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان معصوم‌علیهم‌السلام حتی بعد از مماتشان سخنان ما را نمی‌فهمند و جواب ما را نمی‌دهند؟

6. تلقین میّت: یکی از آداب و مستحبات دفن «تلقین میّت» است که مورد اتفاق شیعه و سنی می‌باشد، (17) در بخشی از این تلقین می‌خوانیم: «اِذَا اَتَاکَ المَلِکَانِ المُقَرَّبَانِ رَسُولَینِ مِن عِندِ اللهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَسَئَلَاکَ عَن رَبِّکَ وَعَن نَبِیِّکَ وَعَن دِینِکَ وَعَن کِتَابِکَ وَعَن قِبلَتِکَ...، فَلَا تَخَف وَقُل فِِی جَوَابِهِمَا اللهُ جَلَّ جَلَالَهُ رَبِّی وَمُحَمَّدٌ - صلّی الله علیه وآله - نَبِیِی وَالاِسلَامُ دِینِی وَالقُرآنُ کِتَابِی وَالکَعبَةُ قِبلَتِی؛ (18) وقتی دو ملک مقرّب که فرستاده خدای متعال هستند آمدند و از پروردگارت و نبی و دینت و کتابت و از قبله‌ات پرسیدند؛ پس نترس و در جواب آنان بگو: خدای جلیل پروردگار من و محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نبی من و اسلام دین من و قرآن کتاب من و کعبه قبله من است.»

در صحیح مسلم از ابو سعید خدری و ابو هریره از شخص پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال شده است که فرمود: «لَقِّنُوا مَوتَاکُم لَا اِلَهَ اِلَّا الله؛ (19) مردگان خود را تلقین لا اله الا الله کنید.»

در نهج البلاغه آمده که علی‌علیه‌السلام‌ از صفین بازمی‌گشت، در کنار قبرستانی که پشت دیوار شهر کوفه قرار داشت رسید، آنها را مخاطب ساخته، سخنانی در ناپایداری دنیا به آنها گفت، سپس فرمود: «این خبری است که نزد ما است، نزد شما چه خبر؟ بعد افزود: «اَمَّا لَو اَذِنَ لَهُم فِی الکَلَامِ لَاَخبَرُوکُم اَنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقوَی؛ اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود، به شما خبر می‌دهند که بهترین زاد و توشه [آخرت] تقوی است.» (20)

در سرگذشت جنگ جمل نیز می‌خوانیم که بعد از شکست اصحاب جمل، علی‌علیه‌السلام‌ در میان کشتگان عبور می‌کرد، به کشته «کعب سور» قاضی بصره رسید، فرمود او را بنشانید، او را نشاندند فرمود: وای بر تو‌ای کعب! علم و دانش داشتی؛ امّا برای تو سودی نداشت و شیطان تو را گمراه کرد و به آتش دوزخ فرستاد. (21)

از آنچه گفتیم، بخوبی بدست آمد که مرگ نابودی و از بین رفتن نیست؛ بلکه انتقال از دار دنیا به عالم دیگری به نام برزخ است و تمام انسانها در آنجا با بدن برزخی زنده‌اند و خوبان از نعمتهای بهشت برزخی برخوردارند و بدان داخل جهنّم برزخی به سر می‌برند.

دلایل خاص بر حیات بزرخی انبیاء‌علیه‌السلام

گذشته از دلایل عام، به صورت خاص نیز دلایلی داریم که انبیا و پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در برزخ زنده هستند و علمای اهل سنّت نیز به آن اقرار و اعتراف کرده‌اند. به این نمونه‌ها توجّه کنید!

1. محمد بن یوسف شامی می‌گوید: «حَیَاةُ النَبِی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فِی قَبرِهِ هُوَ وَ سَائِرُ الاَنبِیَاءِ مَعلُومَةٌ عِندَنَا عِلماً قَطعِیاً، لَمَّا قَامَ عِندَنَا مِن الاَدِلَّةِ فِی ذَلِکَ وَتَوَاتُرت بِهِ الاَخبَار. وَقَالَ الشَیخُ جَمَالُ الدِّین الاَردِبِیلِی الشَافِعِی فِی کِتَابِهِ «الانوار فی اعمال الابرار»: قَالَ البَیهَقِی فِی کَتَابِ «الاعتقاد»: الاَنبِیَاءُ عَلَیهِمُ الصَّلاة والسلام بَعدَ مَا قُبِضُوا رُدَّت اِلَیهِم اَروَاحُهُم، فَهُم اَحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم اَنَّ صَلَاتَنَا مَعرُوضَةٌ عَلَیهِ وَاَنَّ سَلَامَنَا یَبلُغُهُ وَاللهُ تَعَالَی حَرَّمَ عَلَی الاَرضِ اَن تَأکُلَ اَجسَادَ الاَنبِیاءِ؛ (22) زنده بودن پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در قبر و سایر انبیا در نزد ما با علم قطعی معلوم است؛ به‌خاطر ادله‌ای که در این رابطه داریم و اخبار متواتری که بر آن وجود دارد و شیخ جمال الدین اردبیلی شافعی در کتابش به نام «الانوار فی اعمال الابرار» از بیهقی در کتاب الاعتقادش نقل کرده که: انبیا بعد از آنکه قبض روح شدند، ارواح آنان دوباره به آنها برمی‌گردد و آنها نزد خداوند زنده هستند. به‌راستی که نماز ما بر آن حضرت عرضه می‌شود و سلام ما به او می‌رسد و خداوند اجساد را بر خاک [که از بین ببرد] حرام کرده است.»

البته آنچه می‌گوییم این است که انبیا و رسول خاتم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در عالم برزخ در قالب مثالی زنده‌اند؛ ولی این جملات به‌خوبی می‌رساند که انبیا زنده هستند.

«و سبکی» گفته است: «وَمِن عَقَائِدِنَا اَنَّ الاَنبِیَاءَ اَحیَاءٌ فِی قُبُورِهِم؛ (23) از عقاید ما این است که انبیا در قبورشان زنده‌اند.» و در جای دیگر گفته: «عِندَنَا اَنَّ رَسُولَ الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله حَیٌّ یَحِسُّ وَیَعلَمُ وَتُعرَضُ عَلَیهِ اَعمَالُ الاُمَّةِ وَیَبلُغُ الصَّلَاةُ وَالسَّلَام؛ (24) در نزد ما، رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله [در عالم برزخ] زنده است و حس دارد و می‌داند [آنچه بر امّت می‌گذرد] و اعمال امّت بر او عرضه می‌شود و درود و سلام [امّت] به او می‌رسد.»

در حاشیه «اعانة الطالبین» آمده است که: «اِنَّهُ حَیٌّ فِی قَبرِهِ الاَعظَمِ مُطَّلِعٌ بِاِذنِ اللهِ عَلَی ظَوَاهِرِ الخَلقِ وَسَرَائِرِهِم؛ (25) پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در قبر عظیمش زنده است و بر ظواهر مردم و پشت پرده‌های آنان اطلاع دارد.»

این جملات بخوبی دلالت دارد که پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از رحلت نیز از اعمال مردم آگاهی دارد و پاسخ سلامها و درخواستهای آنان را می‌دهد و به توسلهای آنان نیز پاسخ می‌گوید و در آن عالم زنده است.

جواز توسل به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از رحلت

از نظر شیعه جای هیچ شبهه‌ای نیست که می‌توان به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان معصوم‌علیهم‌السلام بعد از رحلتشان نیز توسل جست؛ زیرا آنها در عالم برزخ زنده‌اند و بر گفتار و رفتار ما اشراف دارند. در این زمینه اغلب علمای اهل سنّت نیز باور دارند که بعد از رحلت پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌توان به او توسل جست و او را بین خود و خدا واسطه قرار داد.

در قرآن کریم می‌خوانیم: «وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم جَاؤُوکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَ لَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَّاباً رَحِیماَ»؛ (26) «و اگر آنان که بر خود ستم کرده‌اند به نزد تو بیایند و از خدا آمرزش بخواهند و پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز برای آنان طلب آمرزش کند، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.»

مسلماً ریشه استجابت دعای پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را باید در روح پاک و نفس کریم و قرب ایشان نسبت به خداوند جستجو کرد. به پاس این کرامت معنوی است که خداوند دعای او را می‌پذیرد؛ زیرا دعای برخاسته از روح پاک و قلب مملوّ از مهر الهی بدون چون و چرا به هدف اجابت می‌رسد، و در این مورد فرقی بین حیات مادّی و برزخی صاحب قلب نیست.

گواه بر اینکه آیه یاد شده به زمان حیات رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله اختصاص ندارد این است که مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملاً این باب رحمت را باز می‌دانند و زائران روضه مطهّر هم اینک پس از تقدیم سلام و درود به پیشگاه ارجمند پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آیه یاد شده را تلاوت می‌کنند و ضمن استغفار به درگاه الهی از پیامبر نیز می‌خواهند که برای آنان طلب آمرزش کند و هر فردی در هر زمانی که به حرم آن حضرت مشرف شود، زائران را در این حالت می‌یابد. (27)

علاوه بر این، جمع زیادی از علما بر این امر تصریح کرده‌اند که می‌شود بعد از رحلت پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن حضرت متوسل شد. به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

«شریف نور الدین سمهوری» از «سبکی» نقل نموده که: آیه «وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوا...» دلالت می‌کند بر تشویق آمدن نزد رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله واستغفار در نزد آن حضرت و استغفار آن حضرت برای مردم. و این رابطه با مرگ او قطع نمی‌شود. و اینکه فرموده: «وَاستَغْفَرَ لَهُم» بر جمله «جَاؤُوکَ»عطف شده، دلالت ندارد که استغفار رسول بعد از درخواست استغفار مردم باشد. تازه اگر قبول کنیم، نمی‌پذیریم که پیامبر بعد از رحلت برای ما استغفار نمی‌کند؛ چون حضرت زنده است و یکی از موارد استغفار آن حضرت هنگام عرضه اعمال مردم بر آن حضرت است.»

و در بخش دیگر می‌گوید: «وَالعُلَمَاءُ فَهِمُوا مِنَ الآیَةِ العُمُومَ لِحَالَتَیِ المَوتِ وَالحَیَاةِ وَاسْتَحَبُّوا لِمَن اَتَی القَبرَ اَنْ یَتلَوهَا وَاسْتَغْفَرَاللهَ تَعَالَی؛ (28) علما از آیه فهمیده‌اند که شامل حالت رحلت و زنده بودن [پیامبر] می‌شود؛ و لذا مستحب دانسته‌اند برای كسی كه نزد قبر آن حضرت بیاید، این آیه را تلاوت کند و استغفار نماید.»

2. جماعتی از جمله «شیخ ابو نصر بن صباغ» در کتابش به نام «الشامل» نقل کرده‌اند که: «من در نزد قبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم که اعرابی آمد و عرض کرد: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله، سَمِعتُ اللهَ یَقُولُ: «وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم جَاؤُوکَ فَاستَغفَرُو الله وَاستَغفَرَ لَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَاباً رَحِیماً» وَقَد جئتُک مُستَغفِراً لِذَنبِی مُستَشفِعاً بِکَ اِلَی رَبِّی... ثَمَّ انصَرَفَ الاَعرَابِی، فَغَلَبَتْنِی عَیْنِی، فَرَاَیتُ النَّبِی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فِی النَّومِ فَقَالَ: یَا عُتْبَی، اَلْحِقِ الاَعرَابِی فَبَشِّرهُ اَنَّ اللهَ قَد غَفَرَ لَهُ؛ (29) سلام بر تو‌ای رسول خدا. از خدا شنیدم که فرمود: «و اگر آنان که بر خود ستم کرده‌اند به نزد تو بیایند و خود از خدا آمرزش بخواهند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش کند، خدا را توبه‌پذیر و مهربان خواهند یافت» و من آمده‌ام که از گناهم استغفار کنم؛ در حالی که تو را [ای رسول خدا] شفیع نزد پروردگارم قرار می‌دهم. سپس برگشت و من لحظه‌ای بخواب رفتم؛ پس پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را در خواب دیدم که فرمود:‌ای عتبی! به دنبال اعرابی برو و به او بشارت بده که خداوند گناهانش را بخشید.»

این جریان هم جواز توسل به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از رحلت را نزد اهل سنّت نشان می‌دهد و هم اثر این توسل را.

3. «سمهوری» از کتاب «المستوعب» نگارش «محمد بن عبد الله سامری حنبلی» کیفیّت زیارت آن حضرت را چنین نقل می‌کند: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله، اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا نَبِیَّ الله... اَللَّهُمَّ اِنَّکَ قُلتَ فِی کِتَابِکَ لِنَبِِیِّکَ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله «وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم جَاؤُوکَ» وَاِنِّی قَد اَتَیتُ بِنَبِِیِّکَ مُستَغفِراً فَاَساَلُکَ اَن تُوجِبَ لِِیَ المَغفِرَةَ کَمَا اَوجَبْتَهَا لِمَن اَتَاهُ فِی حَیَاتِهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَجَّهُ اِلَیکَ بِنَبِیِکَ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ (30) سلام بر تو‌ای رسول خدا، درود بر تو‌ای پیامبر خدا... پروردگارا! تو در کتابت خطاب به پیامبرت چنین گفتی: «هرگاه آنان بر خویش ستم کنند و نزد تو بیایند‌» پروردگارا! من در حال استغفار به حضور پیامبرت رسیدم و از تو می‌خواهم مغفرتت را نصیبم کنی، همان طور که در حال حیات پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نصیب اصحاب وی می‌فرمودی. پروردگارا! من با وسیله قراردادن پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به سوی تو روی می‌آورم.»

4. غزالی (متوفای 505 ق.) در بخش مربوط به فضیلت زیارت مدینه، کیفیّت زیارت آن حضرت را به تفصیل نقل کرده است و می‌گوید: «پس از به پایان رساندن درودها رو به قبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله ایستاده خدا را حمد و ثنا بگوید و درود فراوانی به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بفرستد؛ سپس آیه «وَلَو اَنَّهُم» را تلاوت کند.»

«اَللَّهُمَّ اِنَّا قَد سَمِعْنَا قَولَکَ وَاَطَعْنَا اَمرَکَ وَقَصَدْنَا نَبِیَّکَ مُشْفِعِینَ بِهِ اِلَیکَ مِن ذُنُوبِنَا وَقَدْ اَثْقَلَ ظُهُورُنَا مِنْ اَوزَارِنَا؛ (31) «پروردگارا! سخن تو را شنیدیم و امر تو را اطاعت کردیم و نزد پیامبر تو آمدیم؛ در حالی که او را شفیع خود نزد تو برای آمرزش گناهانمان قرار داده‌ایم و پشت ما از بار گناهان ‌سنگین است.»

5. «دارمی» آورده است که: «در مدینه قحطی شدیدی پیش آمد، گروهی از مردم نزد عایشه رفته و چاره‌جویی خواستند، عایشه گفت: کنار قبر پیامبر بروید، سوراخی در بالای قبر ایجاد نمایید به طوری که آسمان از آنجا دیده شود و منتظر نتیجه باشید. مردم رفتند و بالای قبر را مقداری سوراخ کردند؛ به‌گونه‌ای که آسمان دیده می‌شد. ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد و تا مدتها بیابانها سبز شد و حیوانات فربه شدند. گفته می‌شود این سوراخ تا مدتهای مدیدی وجود داشت.» (32)

6. «منصور دوانیقی» از «مالک» پرسید: «آیا بعد از زیارت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله رو به قبله دعا کنم و یا رو به قبر؟ [امری که وهابیها تأکید دارند که باید دعا رو به قبله باشد.] مالک گفت: چرا می‌خواهی صورتت را از قبر پیامبر برگردانی؟ «وَ هُوَ وَسِیلَتُکَ وَوَسِیلَةُ اَبِیکَ آدَمَ اِلَی اللهِ تَعَالَی؟ بَل اسْتَقْبِلْ وَاسْتَشْفِعْ بِهِ فَیَشْفَعُهُ اللهُ فِیکَ؛ (33) درحالی‌که او وسیله تو و وسیله پدرت آدم‌علیه‌السلام‌ در نزد خدای تعالی است؛ بلکه رو به قبر رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بایست و از او طلب شفاعت کن که خداوند شفاعت او را در مورد تو می‌پذیرد.»

این نمونه‌ها به خوبی نشان می‌دهند که به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌توان حتی بعد از رحلت او توسل جست و او را وسیله در پیشگاه الهی قرار داد و برای گناهان خویش طلب استغفار نمود.

سیره اصحاب رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و تابعین و جمیع مسلمانان - اعم از شیعه و سنی - بر این اساس، پس از رحلت آن حضرت بر استغاثه و استمداد از روح مطهر ایشان بوده است. (34)

«بیهقی» از «مالک الدار» و نیز «ابن ابی شیبه» با سند صحیح آورده است: «مردم در زمان عمر بن خطاب گرفتار قحطی و خشکسالی شدند. در آن زمان «بلال بن حرث» یکی از صحابه رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله کنار قبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و چنین گفت: «یَا رَسُولَ الله! اِسْتَسْقِ اللهَ لِاُمَّتِکَ فَاِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا؛‌ای رسول خدا! از خداوند برای امتت طلب باران کن که هلاک شدند...» روایت فوق نشان می‌دهد که درخواست دعا از نبی اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از وفات ایشان است و این درخواست روا می‌باشد و روح آن بزرگوار نیز از درخواست کسی که طلب دعا می‌کند، آگاهی دارد.

الحاق ائمه‌علیهم‌السلام به پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

حضرت علی‌علیه‌السلام‌ طبق صریح آیه مباهله به منزله جان نبی است (35) و طبق حدیث معروف منزلت (36) تمام مقامات پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله جز پیامبری و دریافت وحی را دارا است؛ لذا بعد از شهادت آن حضرت - چون در عالم برزخ حیات دارد - می‌شود به او و همین طور امامان دیگر توسل جست.

بر همین اساس است که در اذن دخول مَشاهد اولیای الهی می‌خوانیم: «وَاَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفَائَکَ‌علیه‌السلام اَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ یَرَوْنَ مَقَامِی وَیَسْمَعُونَ کَلاَمِی وَیَرُدُّونَ سَلَامِی...؛ (37) خدایا! می‌دانم که رسول و خلیفه‌های تو که سلام و درود بر آنان باد زنده‌اند و نزد تو روزی می‌خورند. ایستادن مرا می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و سلامم را جواب می‌دهند.»

یك شبهه

ممکن است گفته شود: از آیات قرآن استفاده می‌شود که مردگان نمی‌شنوند؛ چون در قرآن می‌خوانیم: «اِنَّکَ لَا تُسمِعُ المَوتَی»؛ (38) «تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی.» و در آیه دیگر آمده است: «مَا اَنتَ بِمُسمِعٍ مَن فِی القُبُورِ»؛ (39) «و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنها که در قبرها خفته‌اند برسانی.» بدین جهت سلام کردن و سخن گفتن با پیامبر و امامان و حاجت خواستن از آنان امری بی اثر و بی‌نتیجه است.

در پاسخ این شبهه باید گفت: آیات فوق مربوط به کافران زنده ولی مرده دل است و به این جهت به مردگان تشبیه شده‌اند؛ زیرا همچنانکه مرده به حسب ظاهر نمی‌شنود و نمی‌بیند و مجاری ادراک حسی (همچون چشم و گوش) ندارد، این کافران نیز چشم حق بین و گوش حق شنو ندارند و در واقع این دو آیه می‌خواهد بگوید:‌ای پیامبر! تو قدرت بر هدایت کافران نداری و نمی‌توانی سخن حق را به آنان بفهمانی. در این زمینه به سخنان برخی مفسران توجّه داده می‌شود:

الف. زمخشری در ذیل آیه اول می‌گوید: مشرکین و اهل کتاب به مردگان تشبیه شده‌اند، با اینکه آنها زنده و دارای حواس می‌باشند، به این جهت که وقتی آیات الهی را می‌شنوند، از گوش آنها تجاوز نمی‌کند، گویا نشنیده‌اند و حال آنان مانند کسی است که از گوش و وسیله شنوایی برخوردار نیستند؛ مثل مردگان که از وسیله شنوایی محرومند.» (40)

در ذیل آیه دوم، بعد از اینکه می‌گوید: خداوند مخذولین را می‌شناسد، می‌گوید: و اما تو‌ای رسول خدا! پس امر آنها بر تو مخفی است؛ لذا بر هدایت گروهی از مخذولین به سوی اسلام حریص و مثل تو در این کار مثل کسی است که بخواهد به مردگان چیزی بفهماند و یا انذار نماید و این امری است که امکان ندارد.» پس آیه از باب تشبیه کفار به مردگان است. (41)

ب. در تفسیر نمونه ذیل آیه اول می‌خوانیم: «اینکه آنها این حق مبین را پذیرا نمی‌شوند و سخن گرم تو در قلب سرد آنها اثر نمی‌کند جای تعصـّب نیست؛ چرا که تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی. مخاطب تو زندگانند؛ آنها که روحی زنده و بیدار و حق طلب دارند، نه مردگان زنده که تعصّب و لجاجت و اسرار بر گناه، فکر و اندیشه آنها را تعطیل کرده است.» (42)

و در ذیل آیه دوم می‌خوانیم: «فریاد تو هر قدر رسا و سخنانت هر اندازه دلنشین و بیانت هر مقدار گویا باشد، مردگان از آن چیزی درک نمی‌کنند و کسانی که بر اثر اصرار درگناه و غوطه‌ور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد، روح انسانی خود را از دست داده‌اند، مسلماً آمادگی برای پذیرش دعوت تو ندارند.» (43)

پس مراد از مردگان در آیات فوق کافران و ملحدان مرده دلند.

جمع‌بندی

از آنچه گفتیم بخوبی روشن می‌شود که: اولاً طبق صریح قرآن، روایات و اعتراف علمای اهل سنّت، پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه‌علیهم‌السلام در عالم برزخ زنده‌اند و سخنان ما را می‌شنوند. ثانیاً، حرف زدن با مردگان هم در قرآن آمده و هم در روایات، و ثالثاً، در روایات فراوانی از اهل سنّت نقل شده است که بعد از رحلت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به آن حضرت توسل شده است؛ در نتیجه توسل به رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان‌علیهم‌السلام هیچ اشکالی ندارد و موافق قرآن و روایات می‌باشد.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). یوسف/97.

(2). یوسف/96.

(3). یوسف/93؛ نساء/64: «وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم جاؤُکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَّاباً رَحِیماً».

(4). ر. ک: مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، ج 4، ص 138؛ مستدرک صحیحین، حاکم نیشابوری، ج 1، ص 313؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، ح 1384؛ شفاء السقام فی زیارة خیر‌الانام، تقی الدین سبکی، ص 165؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 120.

(5). مؤمنون/100.

(6). راهنمای حقیقت، جعفر سبحانی، نشر مشعر، 1385، اوّل، ص 129.

(7). بقره/ 154.

(8). آل عمران/ 169.

(9). همان / 171 - 170.

(10). «اِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعُونِ، قِیلَ ادخُلِ الجَنَّةَ! قَالَ: یَا لَیتَ قَومِی یَعلَمُونَ بَمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ المُکرَمِینَ.» یس / 27 - 25.

(11). غافر/46.

(12). اعراف/ 78 و 79.

(13). بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار الوفاء، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 19، ص 346؛ صحیح بخاری، دار الفکر، بیروت، 1410 هـ. ق، ج 5، ص 77؛ صحیح مسلم، دار الفکر، بیروت، ج8، ص 163.

(14). ارشاد، شیخ مفید، دار المفید، بیروت، 1413، ج 1، ص 181؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 258، ح1059؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص 183.

(15). صحیح بخاری، همان، ج 2، ص 92 و 102؛ قال رسول الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله : اِذَا وَضَعَ فِِی قَبرِهِ وَتَوَلَّی وَذَهَبَ اَصحَابُهُ حَتَّی اِنَّهُ لَیَسمَعُ قَرعَ نَعَالِهِم اَتَاهُ مَلَکَانِ فَاَقعَدَاه.»

(16). کنز العمّال، متقی هندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409 هـ. ق، ج 15، ص 646، ح42556؛ الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 1، ص387.

(17). مسند احمد حنبل، بیروت، دار صادر، ج 7، ص 527.

(18). مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، آل البیت، ج 2، ص 448؛ بحار الانوار، ج 6، ص261.

(19). صحیح مسلم، ج 2، ص 631، کتاب الجنائز، ح 1 و 2.

(20). نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 130.

(21). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص248؛ تفسیر نمونه، همان، ج 15، ص 544.

(22). سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف صالحی شامی، دار الکتب العلمیّه، بیروت، 1414 هـ.، 1993 م، ط. الاولی، ج 12، ص 355.

(23). طبقات الشافعیة الکبری، عبد الوهاب بن علی سبکی، دار احیاء الکتب العربیّه، القاهره، ج 3، ص384 - 385.

(24). همان، ص 412.

(25). اعانة الطالبین، ج 2، ص 491، به نقل از موسوعة زیارات المعصومین، مؤسسة الامام الهادی، سوم، 1427 هـ. ق، مرداد، 1385 هـ. ش، جلد صفر، ص 68.

(26). نساء/ 64.

(27). ر. ک: راهنمای حقیقت، همان، ص 144.

(28). وفاء الوفاء، نور الدین سمهوری، دار الکتب العلمیّه، بیروت، 1415، ج 4، ص 1360.

(29). تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 773.

(30). وفاء الوفاء، ج 4، ص 1376.

(31). احیاء العلوم، محمد غزالی، دار المعرفة، ج 1، ص 259.

(32). سنن دارمی، ج 1، ص 108، ش 93، باب «ما اکرمه الله تعالی نبیّه بعد موته».

(33). امتاع الاسماع بما للنبیّ عن الاحوال والاموال، تقی الدین مقریزی، بیروت، دار الکتب العلمیه، اوّل، 1420، ج 14، ص 617.

(34). ر. ک: وفاء الوفاء، الاخبار دار المصطفی، ج 2، ص 413؛ الوفاء فی فضائل المصطفی، ابن جوزی، باب طلب شفا از قبر نبی اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله.

(35). آل عمران/ 61.

(36). ر. ک: المراجعات، ص 129 - 132.

(37). مفاتیح، ص 529.

(38). نمل/ 80.

(39). فاطر/ 23.

(40). الکشاف، محمود زمخشری، بیروت، دار الکتاب العربی، دوم، 1407 هـ، 1987 م، ج 3، ص 383.

(41). همان، ج 3، ص 608.

(42). تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دار الکتب الاسلامیّه، 1370، ج 15، ص 540.

(43). همان، ج 18، ص 231.

458 دفعه
(1 رای)