بیست و یك سال قبل در ایام عاشورا، سفری به قم داشتم. پزشكی از بستگانم (از خانواده عالم دینی) برخوردار از احساسات دینی و تا حدودی ملی، همراه من بود. او دستهها و علم و كتلی را كه در قم راه میانداختند، دید و به خانه ما آمد. فهمیدم خیلی ناراحت است. گفت: آخر این جا را حوزه علمیه، عاصمه تشیع میگویند. اینها چیست كه در حضور علما و در پایگاه مراجع دینی درست كرده اند.
گفتم: راست میگویی. علتش این است كه اینها وظیفه خود را درست انجام نمیدهند و روشنگری نمیكنند؛ اما در عین حال به تو بگویم كه بر انداختن این كارهای نابه جا به صرف این نیست كه این آقایان بگویند «این كارها بد است.» ممكن است اینها بگویند ولی مردم كار خودشان را بكنند. برای برانداختن این كار نابه جا باید برنامهای داشت و با این سوء استفاده از عاشورای حسینی مبارزه كرد. احیای شعارهای قیام حسین بن علی علیهما السلام برنامه میخواهد....
اتفاقا همین امسال قصهای در قم پیش آمده كه خیلی شنیدنی است. آقای بروجردی كه مرجع تقلید مطاع شیعیان است، از قسمتی از این كارها خوششان نمیآمده و اینها را درست نمیدانستند و منكر میدانستند. امسال پیش از محرم رؤسای تكایای قم را به منزل خود دعوت كردند و گفتند به اینها بگویید «فلان كار، فلان كار، فلان كار را نكنید..» سردسته یكی از تكیههای معروف قم پاسخ داده بود: البته امر آقا مطاع است اما از قول ما به آقا سلام برسانید و بگویید: سال، سیصد و شصت و پنج روز است. سیصد و پنجاه و پنج روزش را ما از آقا تقلید میكنیم. این ده روز را میخواهیم مقلد آقا نباشیم!
پزشك جوان به من گفت:ای آقا چه میگویید! اگر همه شما یك كلام بگویید، مساله حل میشود.
گفتم: این اگر از آن اگرهایی است كه اگر هزار بار هم بكاری سبز نمیشود، چون برای عدهای از اینها كه در این لباس هستند، نگه داشتن این مراسم هم نام است، هم نان.
پزشك جوان چهره درهم كشید و گفت:ای بابا! تو داری ما را مایوس میكنی...
دو ماه بیشتر فاصله نشد كه من به مسافرتی به شهر آن پزشك رفتم و در آن جا بیمار شدم. او تا متوجه شد، نزد من آمد و چون تب داشتم، برایم آنتی بیوتیك نوشت. گفتم: دكتر اگر تب من حاد و عفونی نیست، اصلا نسخه نمیخواهم.
دكتر گفت: من معمولا برای بیماران آنتی بیوتیك مینویسم ولی برای تو نمینویسم!
در همان حال بحث عاشورا یادم آمد و گفتم: دكتر! مگر نمیگویی استعمال نابه جای آنتی بیوتیك كمترین ضررش این است كه بدن را در برابر این داروی حساس، مصون میكند؟ گفت: بله، ولی اگر بخواهم دارویی بنویسم كه تب بیمار فورا قطع نشود، فردا این همسایهها و قوم و خویشها به مطب من نمیآیند.
گفتم: دكتر واقعا تو برای این كه مطبت شلوغ شود این كار را میكنی. گفت: بله، چارهای نیست!
گفتم: یادت میآید عاشورا كه در قم بودی، چه گفتی؟ و من به تو گفتم این كارها برای یك عده هم نام است و هم نان، ناراحت شدی و گفتی پس دین كجا رفته، ایمان كجا رفته، انسانیت كجا رفته؟ خوب! تو هم كه مطب برایت همین است، پس دین كجا رفته، وجدان پزشكی كجا رفته؟
به او گفتم: ولی تو با آن بندههای خدا یك فرق داری. آن بندههای خدا اصلا هیچ ممری برای زندگی غ یر از همین كارها ندارند ولی تو حقوق كار معمولی ات را صبح از یك جا میگیری و با همان میتوانی زندگی كنی. آیا جنایت تو از آنها بیشتر نیست!! (1)
پینوشـــــــــــتها:
1) بایدها و نبایدها، آیت الله شهید دكتر بهشتی، ص 132 تا 135 (با تلخیص) . مبلغان محترم توجه دارند كه فرمایش مرحوم شهید بهشتی به معنای صحه گذاشتن بركار انجام شده نیست. بلكه در مقام بیان این مطلب است كه متاسفانه در همه اقشار، عدهای برای رسیدن به نام و نان حاضر نیستند حقایق را بگویند و به آنچه میدانند عمل نمیكنند. با این تفاوت كه بعضی راحتتر میتوانند به حقیقت جامه عمل پوشند.