آزادی و اسلام (8)

اشاره

در هفت قسمت پیشین، معنا و تعریف آزادی، پیشینه آزادی در اندیشه‌های غربی، شرقی و فرهنگ ایرانی، انواع آزادی (تكوینی و تشریعی) ، ویژگیهای انسان آزاد از نگاه اسلام و حكما، و آزادی از نگاه قرآن و روایات مورد بحث و بررسی قرار گرفت. سپس بحث گونه‌های آزادی و قلمرو آن در اسلام مطرح شد و سه گونه آن یعنی؛ آزادی فلسفی، آزادی معنوی و آزادی اندیشه تبیین گردید. در این مقاله «آزادیهای سیاسی‌» را مورد بحث قرار می‌دهیم.

آزادی‌های سیاسی

آزادی سیاسی از حقوق طبیعی هر انسانی است كه به موجب آن هر فردی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد در سرنوشت خود دخالت نموده، حاكم و مقامات سیاسی را انتخاب نموده و یا به تصدی حاكمیت نائل آید. هیچ فرد یا گروه خاصی نمی‌توانند این حق را به خود اختصاص دهند، و دیگران را از آن محروم سازند.

آزادی سیاسی مصادیق متعددی دارد، از جمله: آزادی انتخاب و حق رای، آزادی بیعت، آزادی در انتقاد و اعتراض، آزادی تشكیل اجتماعات و احزاب، و آزادی بیان و قلم را می‌توان نام برد.

الف. آزادی انتخاب و حق رای

در نظامهای آزاد دنیا، طبیعی‌ترین راه برای بدست آوردن قدرت سیاسی و دخالت در تعیین سرنوشت خود و كشور، انتخابات است كه مردم از این طریق می‌توانند رئیس دولت و نمایندگان خود را انتخاب كنند.

در نظام سیاسی اسلام منشا مشروعیت حاكم اسلامی، تعیین و نصب او از جانب خداوند می‌باشد. (1) با این حال مردم در نظام سیاسی اسلام نقش بسیار مهم و تعیین كننده‌ای دارند. نقش مردم در واقع در تعیین مصادیق و محقق ساختن حكومت است.

در اسلام ولی و حاكم را خداوند منصوب می‌كند، اما این حاكم و ولی در صورتی می‌تواند حاكمیت خود را به اجرا بگذارد كه مردم با او بیعت كنند و ولایت او را بپذیرند. از اینروست كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا ابن ابی طالب لك ولاء امتی فان ولوك فی عافیة واجمعوا علیك بالرضا فقم بامرهم وان اختلفوا علیك فدعهم وما هم فیه؛ (2) ‌ای پسر ابوطالب، ولایت و حاكمیت امت من از آن تو است، پس اگر آنان تو را در كمال عافیت برای این امر انتخاب كردند و بر تو اتفاق نظر توام با رضایت داشتند، تو نیز بر امور آنان قیام كن، اما اگر بر تو اختلاف كردند، آنان و امورشان را به حال خودشان واگذار كن.‌»

حال در اینجا این سؤال پیش می‌آید كه آیا مردم بر اساس نظام سیاسی اسلام در انتخاب رهبر، رئیس جمهور و نماینده كاملا آزادند؟ آیا می‌توانند هر كسی را به دلخواه خودشان انتخاب كنند؟

در اجتماعات و نظامهای امروز دنیا، مردم براساس اعتقادات، فرهنگها، ارزشها، آرمانها و در یك كلام جهان بینی خاص خودشان نظام حاكم بر خویش را بوجود می‌آورند. هر چند در انتخاب حاكم و نماینده و امثال اینها آزادند، لكن هر كدام برای خودشان قوانین و معیارهای دیگری دارند كه اگر از آن تخطی كنند متضرر می‌شوند و با مشكلات فراوانی روبه رو می‌گردند. از این رو برای حفظ منافع خود، خویشتن را ملزم به رعایت آن اصول می‌نمایند.

در اسلام برخی از رهبران و حاكمان به صورت منصوص از طرف خداوند نصب شده اند كه مردم باید از آنان پیروی كنند و حق مخالفت با آنان را ندارند. آنان عبارتند از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام كه همه مسلمانان موظف به پیروی از آنها می‌باشند، هرچند كه اگر مردم پیروی نكرده و ولایت آنها را نپذیرفتند، حكومت الهی محقق نمی‌شود. اما در دوران غیبت حضرت ولی عصر علیه السلام، براساس نص صریح معصومین علیهم السلام مسلمانان موظف اند از كسانی كه دارای شرایط ویژه رهبری بوده و به نصب عام منصوب گشته اند پیروی كنند. اینجاست كه پای انتخاب رهبر به میان می‌آید. در واقع در اینجا انتخاب به معنای تشخیص شرایط رهبری است كه در نصوص اسلامی آن شرایط بیان شده است. در انتخاب كارگزاران دیگر در حكومت اسلامی نیز مردم آزادند اما باید اصول و معیارهایی را در نظر گرفت كه اگر كسانی این اصول و معیارهای اسلامی را در نظر نگیرند و افرادی را انتخاب كنند كه فاقد صلاحیتند، به اسلام و مسلمین و خدا و رسول خیانت كرده اند، و شریك جرمند و باید در دادگاه عدل الهی پاسخگو باشند.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در این‌باره می‌فرماید:

«من تولی من امر المسلمین شیئا فاستعمل علیهم رجلا وهو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلك منه، واعلم بكتاب الله وسنة نبیه، فقد خان الله ورسوله، وجمیع المؤمنین؛ (3) كسی كه متولی چیزی از امر مسلمین باشد و بر آنها كسی را به كار گمارد، در حالی كه می‌داند در میان آنها كسی است كه از او برتر است و به قرآن و سنت پیامبر داناتر می‌باشد، به خدا و رسول او و تمام مؤمنین خیانت كرده است.‌»

و امام امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه‌ای خطاب به كارگزاران و مدیران می‌فرماید: «ولا تامنن علیها الا من تثق بدینه، رافقا بمال المسلمین، حتی یوصله الی ولیهم، فیقسمه بینهم؛ ولاتوكل بها الا ناصحا شفیقا، وامینا حفیظا؛ (4) اموال مردم را به دست كسی بسپار كه به دین داری او اعتماد داشته باشی، [كسی كه] اموال مسلمانان را با رفق [و سلامت] می‌آورد تا به دست ولی ایشان برساند تا او [ولی] آن را میان همه تقسیم كند، این اموال را به دست كسی بسپار كه خیرخواه و مهربان و امین و مراقب باشد.‌»

و امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «ان من فناء الاسلام وفناء المسلمین، ان تصیر الاموال فی ایدی من لایعرف فیها الحق، ولایصنع فیها المعروف؛ (5) یكی از عوامل نابودی اسلام و مسلمانان، آن است كه اموال در اختیار كسی قرار گیرد كه حق را در آنها تشخیص نمی‌دهد و با آنها به انجام دادن كار نیك نمی‌پردازد.‌»

مسئله انتخاب و گزینش افراد صالح و شایسته در اسلام خیلی مهم است. اگر تاریخ اسلام را ورق بزنیم مشاهده می‌كنیم كه انحراف، عقب ماندگی، و فقر و فساد در جهان اسلام در طول تاریخ، به دلیل وجود افراد ناشایست، هوس ران، بی تعهد و بی ایمانی بوده است كه زمام داری و حاكمیت مسلمین را به عهده داشته اند. در حال حاضر نیز این نوع افراد را در میان حاكمان فعلی جهان اسلام می‌بینیم، ضررهایی كه توسط آنها به اسلام و مسلمین وارد می‌شود را لمس می‌كنیم و این پند بزرگی از تاریخ است كه ما را هر چه بیشتر در انتخاب حاكمان به دقت و تامل وامی دارد. كوتاه سخن اینكه: حاكمیت در اسلام نه به صورت تئوكراسی است كه مردم هیچ گونه حقی در انتخاب زمامداران و كارگزاران دولت نداشته باشند، و نه آن گونه است كه مردم در انتخابات به هر گونه كه دلخواهشان باشد بتوانند صحیح یا ناصحیح، افراد صالح یا ناصالح را انتخاب كنند؛ بلكه حاكمیت در اسلام به معنای اكمیت خداوند است و مشروعیت حكومت نیز از آن اوست. و در عین حال از ناحیه شرع مقدس اسلام درباره كارگزاران حكومتی اوصاف و شرایط و حدودی معین و مشخص شده كه مردم باید در انتخاب رئیس دولت و نماینده و امثال آن، این حدود و شرایط را دقیقا مراعات كنند.

شرایط ویژه رهبری

آنچه در زمان ما حائز اهمیت است، شرایط مهم‌ترین انتخاب ما؛ یعنی انتخاب رهبر می‌باشد.

با توجه به اهمیت زعامت و رهبری، در متون دینی شرایط ویژه برای انتخاب رهبر مورد توجه قرار گرفته است كه در ذیل به آنها اشاره می‌شود.

1. فقاهت

از آنجا كه قوانین حكومت اسلامی برگرفته از كتاب و سنت است، مستلزم آنست كه حاكم اسلامی آگاه‌ترین فرد نسبت به احكام الهی بوده، از تخصص كافی برخوردار باشد، تا بتواند احكام شرعی را از قرآن و روایات معصومین علیهم السلام استنباط كند. امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید:

«ایها الناس! ان احق الناس بهذا الامر، اقواهم علیه، واعلمهم بامر الله فیه؛‌ای مردم! سزاوارترین مردم نسبت به امر رهبری [جامعه اسلامی] ، قوی‌ترین آنان نسبت به [تحقق] حكومت، و داناترین آنها نسبت به فرمان خداوند در مورد حكومت است‌» و در ادامه می‌فرماید: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر والعلم بمواضع الحق؛ (6) پرچم زعامت امت را كسی جز آن كه دارای بینش و استقامت و آگاهی كامل به م واضع حق است، به دوش نمی‌كشد‌»

در زمان ما، فقیه آگاه، تنها كسی است كه این ویژگی را دارا است.

2. تقوا و پاكدامنی

حاكم اسلامی اختیارات وسیعی دارد و اگر تقوا و شایستگیهای اخلاقی لازم را نداشته باشد، اسلام و مسلمین را با مشكلات فراوانی روبرو می‌سازد و كشور را تباه می‌كند. اگر خدا ترس نباشد، هر چند عالم و قوی باشد، به درد رهبری جامعه اسلامی نمی‌خورد. به همین جهت امام حسن عسكری علیه السلام می‌فرماید:

«اما من كان من الفقهاء، صائنالنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه و ذلك لا یكون الا بعض فقهاء الشیعة؛ لا كلهم؛ (7) هر كس از فقها كه خود نگهدار، نگهبان دین، مخالف هوای نفس و مطیع فرمان مولایش باشد، باید مردم از وی تقلید كنند، و آن نیست مگر در برخی از فقهای شیعه؛ نه همه آنها.‌»

و امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «والواجب فی حكم الله وحكم الاسلام علی المسلمین... ان یختاروا لانفسهم اماما عفیفا عالما ورعا؛ (8) براساس حكم خدا و اسلام، بر مسلمانان واجب است، امام و رهبری پاكدامن، عالم و متقی برای خود برگزینند.‌»

3. عدالت

شرط سوم رهبری عدالت است، و این مهمترین صفتی است كه باید حاكم اسلامی داشته باشد و در انتخاب او باید مدنظر قرار گیرد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ایما وال ولی الامر من بعدی، اقیم علی حد الصراط ونشرت الملائكة صحیفته، فان كان عادلا انجاه الله بعدله...؛ (9) هر كس بعد از من ولایت و منصبی را بپذیرد، روز قیامت در كنار صراط نگه داشته می‌شود و فرشتگان نامه اعمال او را می‌گشایند، اگر عادل بود، خداوند او را به بركت عدالتش نجات می‌دهد....‌»

و امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «اتقوا الحكومة، فان الحكومة انما هی للامام العالم بالقضاء العادل فی المسلمین كنبی او وصی نبی؛ (10) از حكومت بپرهیزید، زیرا حكومت فقط از آن امامی است كه عالم به احكام و عادل در میان مسلمانان باشد؛ مانند پیامبر یا وصی پیامبر.‌»

4. كاردانی و حسن سرپرستی

یكی دیگر از شرائط حاكم اسلامی، تدبیر و كاردانی است. اگر فقیهی از تدبیر و كاردانی لازم برخوردار نباشد، عقلا و شرعا نباید این مسئولیت سنگین و خطیر را بر عهده گیرد و بر مسلمین لازم است رهبری چنین كسی را نپذیرند. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید: «لا تصلح الامامة الا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی الله، وحلم یملك به غضبه، وحسن الولایة علی من یلی حتی تكون لهم كالوالد الرحیم؛ (11) امامت، تنها زیبنده كسی است كه دارای سه ویژگی باشد؛ ورعی كه او را از معاصی الهی منع كند، حلمی كه بوسیله آن غضب خویش را مهار كند، و حسن سرپرستی نسبت به مردم، تا برای آنها چون پدری مهربان باشد.‌»

بنابراین رهبر باید كسی باشد كه در برابر حوادث با در نظر گرفتن مصالح اسلام و مسلمین تدبیر درستی داشته و آنان را خوب سرپرستی كند.

5. بینش سیاسی و اجتماعی

یكی دیگر از شرائط مهم رهبری، داشتن بصیرت و آگاهی نسبت به اوضاع سیاسی زمان است، تا مورد هجوم امور ناگهانی و پیش بینی نشده واقع نشود. امام صادق علیه السلام فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس؛ (12) كسی كه به اوضاع زمان خویش آگاه باشد، مورد هجوم امور مشتبه [و پیش بینی نشده] واقع نمی‌شود.‌»

و در روایت دیگر درباره كسی كه بدون بصیرت كاری را انجام می‌دهد، می‌فرماید: «العامل علی غیر بصیرة كالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعة السیر الا بعدا؛ (13) كسی كه بدون بصیرت و آگاهی، كاری را انجام می‌دهد، مانند كسی است كه از بیراهه سیر می‌كند كه هر قدر سریعتر می‌رود، از مقصد دورتر می‌شود.‌»

به لحاظ اینكه رهبر می‌خواهد همه مردم را به سوی مقصد راهبری كند، لازم است بصیرتش از همه مردم بیشتر باشد.

6. شجاعت

شجاعت و قاطعیت از دیگر صفات رهبر است كه نبود آن باعث تزلزل پایه‌های حكومت و تسلط دشمنان می‌شود. تصمیم قوی، قاطع و شجاعانه رهبر باعث دلگرمی و امید امت است. وقتی مردم مشاهده كنند كه رهبر آنها حقیقتا در شجاعت و صلابت در مقابل دشمن پیشقدم است، چنان قدرت و اقتداری می‌یابند كه تمام رشته‌های دشمن را برمی تابند.

به جهت اهمیت این صفت است كه امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «خور السلطان اشد علی الرعیة من جور السلطان؛ (14) سستی و ضعف فرمانروا از ظلم او بر مردم، بدتر است.‌»

اینها از جمله شرایطی است كه در انتخاب رهبر و پذیرش مردم از نظر اسلام مطرح است. و براساس اصل پنجم و یكصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز رهبری باید دارای ویژگیهای فوق باشد.

شرایط انتخاب رئیس دولت، نمایندگان و كارگزاران

در انتخاب این افراد نیز به جز شرط اول (فقاهت) دیگر شرایط گفته شده درباره رهبر مطرح است. بعلاوه چند شرط دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد كه در ذیل به آنها اشاره می‌كنیم. البته لازم به یادآوری است كه هرچند موارد و شرایط ذیل نیز در رهبر مسلمین باید باشد، منتهی وجود این شرایط در رهبری یك امر عادی است؛ یعنی فرض این است كه امام مسلمین با توجه به جایگاهی كه دارد باید بالاتر از این حرفها باشد.

1. امانت داری و درستكاری

در آیات و روایات اسلامی یكی از شرایط مهمی كه در گزینش افراد برای كارگزاری به آن تاكید شده است، امانت داری است. در داستان حضرت موسی و شعیب علیهما السلام، هنگامی كه یكی از دختران شعیب به پدر خود پیشنهاد می‌دهد موسی را برای سرپرستی اموال و چوپانی گوسفندان شان برگزیند، به «قوت‌» و «امانت‌» موسی علیه السلام اشاره می‌كند و می‌گوید:

«یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین‌» ؛ (15) «ای پدر! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسی را كه می‌توانی استخدام كنی، آن است كه قوی و امین باشد.‌»

در داستان حضرت یوسف علیه السلام نیز می‌بینیم هنگامی كه پیشنهاد و سرپرستی خزانه داری مصر از سوی حضرت یوسف علیه السلام مطرح گشت، ایشان بر روی امانت داری و دانش خویش تكیه كرد و گفت: «اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم‌» ؛ (16) «مرا سرپرست گنجینه‌های این سرزمین (مصر) قرار ده؛ كه نگهدارنده و آگاهم.‌»

روزی یكی از یاران پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله عرض كرد: چرا یكی از پستهای مهم دولتی را به من واگذار نمی‌كنی؟ حضرت دست به شانه او نهاد و فرمود: «انك ضعیف، وانها امانة (والامانة ثقیلة) وانها یوم القیامة خزی وندامة الا من اخذها بحقها وادی الذی علیه فیها!؛ (17) تو ضعیف هستی و اینها، امانت است (و امانت سنگین است) و روز قیامت، مایه رسوایی و پشیمانی می‌گردد، مگر كسی كه آن را به حق بگیرد و وظیفه خود را درباره آن ادا كند!»

2. ایمان، اصالت و تجربه

امام علی علیه السلام می‌فرماید:

«وتوخ منهم اهل التجربة، والحیاء، من اهل البیوتات الصالحة، والقدم فی الاسلام المقدمة... (18) كارگزاران دولتی را از میان مردمی باتجربه و با حیا از خاندانهای شایسته برگزین كه در مسلمانی، سابقه درخشانی دارند.‌»

ایشان در بیان دیگری می‌فرماید:

«ثم الصق بذوی المروءات والاحساب واهل البیوتات الصالحة والسوابق الحسنة؛ (19) سپس به سراغ كسانی برو كه از خانواده‌های نجیب و با شخصیت و اهل خانه‌های شایسته و خوش سابقه اند.‌»

3. حسن سابقه

داشتن حسن سابقه از شرایط مهمی است كه امروزه مورد قبول همه مجامع و محافل جهانی است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در نامه خود خطاب به مالك اشتر می‌فرماید:

«ان شر وزرائك من كان للاشرار قبلك وزیرا، ومن شركهم فی الاثام، فلا یكونن لك بطانة، فانهم اعوان الائمة، واخوان الظلمة؛ (20)

بدترین وزیران تو كسانی هستند كه برای اشرار پیش از تو وزیر بوده اند. كسی كه با آنها در كارهایشان شركت داشته است، نباید صاحب اسرار تو باشد؛ آنها همكاران حاكمان [ظالم] و برادران ستم كارانند.‌»

كوتاه سخن اینكه، گزینش افراد صالح، متعهد و كاردان برای به دست گرفتن امور دولتی از نظر معصومین علیهم السلام بسیار لازم و ضروری است و تساهل و تخطی از آن، خیانت به اسلام و مسلمانان به شمار می‌رود. حضور افراد بی تعهد و ناكارآمد در رده‌های بالای دولتی به شكست و ضعف برنامه‌های دولت می‌انجامد و نابسامانی اقتصادی و فقر و گرانی را برای كشور به ارمغان می‌آورد، و زمینه را برای حضور بیگانگان فراهم می‌سازد.

از این رو در انتخاب كارگزاران حكومت اسلامی باید نهایت دقت را به كار گرفت و هر چند انسان در انتخاب كارگزاران آزاد است ولی شرایط كارگزار اسلامی را نیز باید احراز كند.

ادامه دارد...

 

پی‌نوشـــــــــــــــــــــت‌ها:

 

1) پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «الامر الی الله، یضعه حیث یشاء؛ این امر (مسئله انتخاب امام و رهبر) ، مربوط به خداوند است و در هر كجا بخواهد قرار می‌دهد.‌» ابن جریر طبری، تاریخ الامم والملوك، مؤسسة الاعلمی، بیروت، (8 مجلد) ، ج 2، ص 84. یكی از اصحاب امام زمان علیه السلام می‌گوید: درباره فلسفه انتصابی بودن امام سؤال كردم كه چرا مردم از انتخاب امام و رهبر برای خود ممنوع شدند؟! حضرت فرمودند: امام مصلح و یا مفسد؟ عرض كردم: البته مصلح. فرمودند: آیا با اینكه احدی از مردم از صلاح و فساد درونی اشخاص آگاهی ندارند، ممكن است شخصی را كه انتخاب می‌كنند اتفاقا برخلاف تشخیصشان مفسد از كار در آید؟ عرض كردم: بلی، ممكن است. فرمود: علت ممنوعیت مردم همین است، كه من آن را به صورت برهان برایت ایراد كردم. سپس رو به سعد كرده و فرمود: بگو ببینم پیغمبرانی كه خدا آنها را برگزیده و كتابشان داده و با عصمت تاییدشان كرده - با اینكه اعلم همه امتها هستند - مانند موسی و عیسی علیهما السلام، آیا با وفور عقل و كمال علمی كه دارند هیچ ممكن نیست كه وقتی بخواهند اشخاص نیكی را برای كاری انتخاب كنند اتفاقا منافق از كار درآیند؟ عرض كردم: نه. فرمود: بلكه ممكن است، به شهادت اینكه موسی كلیم الله با وجود عقل و كمال علمش و با اینكه به او وحی می‌شد، وقتی از اعیان قومش و از وجوه لشكریانش و خلاصه از كسانی كه شكی در ایمان و اخلاصشان نداشت، هفتاد نفر را برای رفتن به میقات برگزید، انتخابش به خطا رفت و به جای هفتاد نفر با ایمان، هفتاد نفر منافق برگزید و قرآن درباره‌اش فرموده «واختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا» تا آنجا كه می‌فرماید «لن نؤمن لك حتی نری الله جهرة فاخذتهم الصاعقة بظلمهم‌» (اعراف/155 و بقره/65) .

پس با اینكه می‌بینیم اختیار و انتخاب شخصی مثل موسی علیه السلام؛ كسی كه خداوند برای نبوتش برگزیده، به خطا می‌رود، و افسد را به جای اصلح برمی گزیند، می‌فهمیم كه انتخاب تنها و تنها كار كسی است كه به باطن اشخاص راه داشته و ضمائر و سریره‌های افراد برایش آشكار باشد. (تفسیر نورالثقلین، محدث حویزی، چاپ حكمت، قم، ج 2، ص 76، ح 283؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 38، ح 3؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی زنجانی، ج 8، ص 372 و 373.

2) مستدرك الوسائل، ج 11، ص 78، باب سقوط جهادالبغاة والمشركین (28) ، ح 6.

3) مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین میثمی، دارالكتب العلمیة، بیروت، 1408 ه. ق، ج 5، ص 211؛ المعجم الكبیر، احمد بن ایوب طبرانی، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، قاهره، (25 مجلد) ، ج 11، ص 94.

4) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 25.

5) الفروع من الكافی، ج 4، ص 25، باب المعروف، ج 1.

6) نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، خ 173.

7) وسائل الشیعه، ج 27، ص 131، باب 10، من ابواب صفات القاضی، (چاپ مؤسسه آل البیت) ، ح 33401.

8) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، انتشارات اسماعیلیان، چاپ اول، قم، 1378، ج 11، ص 7.

9) الامالی، ابوجعفر، محمد بن حسن طوسی، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414 ق، ص 727، مجلس 44؛ شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 36.

10) من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 4، ابواب القضایا والاحكام، باب 3، ح 1.

11) اصول كافی، ج 1، ص 407، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة و... ، ح 8.

12) اصول كافی، ج 1، ص 26، كتاب العقل والجهل، ح 29.

13) من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 401، ح 5864.

14) غررالحكم ودررالكلم، ص 431، ح 7788.

15) قصص/26.

16) یوسف/55.

17) الجامع الصحیح (صحیح مسلم) ، ابن مسلم قشیری، بیروت، دارالجیل، بی تا، ج 6، ص 6.

18) نهج البلاغه دشتی، نامه 53.

19) همان.

20) همان.

354 دفعه
(0 رای‌ها)