مقدمه
در شماره گذشته، (مبلّغان 139) اشاراتی به «خطبه فدكیه» بانوی بزرگ اسلام، حضرت صدیقه كبراعلیهاالسلام داشته و مطالبی را متذكر شدیم. این گفتار به جهت دارا بودن معارف ناب، نكتههای ژرف و آموزههای فراوانی كه در خود جای داده است، میتواند چراغ راهی برای رهپویان راه آن حضرت و شناخت معارف دینی باشد. از اینرو بنا را بر این گذاشتیم كه فرازهایی از آن را در هفت بخش برشماریم كه در شماره گذشته به یك محور كه مباحثی حول مسئله توحید، صفات پروردگار، هدف آفرینش و شكر الهی بود، اشاراتی شد. در این مقاله اختصاراً به بخش دیگری از این خطبة شریفه اشاره خواهد شد.
این بخش شامل مباحثی همچون مسئله نبوت، مقام پیامبرصلیاللهعلیهوآله، اهداف بعثت، سیمای دوران جاهلیت و نقش پیامبرصلیاللهعلیهوآله در تغییر اعتقادات جاهلی است.
حضرت فاطمهعلیهاالسلام در فرازی از خطبه میفرماید:
«وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداًصلیاللهعلیهوآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتَارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ؛ (1) و گواهی میدهم كه پدرم محمد بنده و رسول خداوند است كه خدا او را انتخاب كرد و برگزید قبل از اینكه او را رسول قرار دهد.»
در این قطعه از گفتار، حضرت صدیقة اطهرعلیهاالسلام دربارة جوانب شخصیت بیبدیل و الهی پدر بزرگوارش سخن میگوید، و او را آنچنانكه شایسته است، در جمع مخاطبان خود میستاید. با تأمل در كلام نورانی حضرت در مییابیم كه ایشان در این فرازها از اثبات مسئلة نبوت سخنی مطرح نمیكند و فقط به بیان بعضی از اوصاف شخصیتی خاتم پیامبرانصلیاللهعلیهوآله اكتفا مینماید؛ زیرا او در جمع مردمانی سخن میگوید كه آیین اسلام و نبوت حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله را پذیرفتهاند و به آن اقرار دارند، اگر چه برخی راه نفاق را پیش گرفته و در صف مسلمانان خزیدهاند.
با نگرشی به تاریخ در مییابیم، عمدهترین مشكل مسلمین ـ خاصه در آن عصر ـ این بوده كه نسبت به شخصیت معنوی و ملكوتی پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله شناختی بسیار سطحی داشتهاند، به همین جهت صدیقه كبراعلیهاالسلام پیش از پرداختن به فلسفة بعثت، به ترسیم شخصیت معنوی پیامبرصلیاللهعلیهوآله میپردازد و اوصاف ملكوتی آن حضرت را برمیشمارد، كه در این مقاله به بعضی از آنها اشاره میشود.
اوصافپیامبرصلیاللهعلیهوآله
1. عبودیت
تنها راه تقرّب به خدا، اظهار بندگی است، حضرت در این باب میفرماید: «وَاَشْهَدُ اَنَّ اَبِی مُحَمَّداًصلیاللهعلیهوآله عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ؛ گواهی میدهم كه پدرم، محمدصلیاللهعلیهوآله بنده خدا و فرستادة اوست.»
بندگی، تنها رابطة آدمی با خداوند و یگانه راه تقرّب به معبود است. همواره در مقام برشمردن مقامات گوناگون پیامبران و اولیای الهی، پیش از هر چیز، سخن از حقیقت «عبودیت» و بندگی آنان است.
امام خمینیرحمهالله در مقام عبودیت میفرماید: «از تقدم مقام «عبودیت» بر «رسالت» متنبّه شود كه قدمِِ عبودیت، مقدمة همه مقامات سالكین است و رسالت، شعبة عبودیت است.» (2)
قرآن كریم در ضمن آیاتی به مسئله عبودیت اشاره دارد و بندگی را سكوی تعالی بشر میداند، از جمله آنها میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ»؛ (3) «منزه است آن خدایی كه بندهاش را شبانگاه سیر داد.»
در مقام نزول وحی و دریافت پیام الهی میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ»؛ (4) «ستایش خدایی را كه این كتاب آسمانی را بر بنده و عبد خود فرو فرستاد.»
«تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِه»؛ (5) «بزرگ و خجسته است خدایی كه بر بندة خود فرقان ـ جداسازندة حق از باطل ـ را نازل كرد.»
در تشهد نماز، پیش از شهادت به رسالت پیامبرصلیاللهعلیهوآله بندگی آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است. اینكه بندگی رسول خداصلیاللهعلیهوآله بر رسالتش مقدم شده، برای این است كه تمام كمالات در اولیای خداوند ریشه در عبودیت آنان دارد.
امام صادقعلیهالسلام میفرماید:
«اَلْعُبُودِیةُ جَوْهَرَۀٌ كُنْهُهَا الرَّبُوبِیةُ فَمَا فُقِدَ مِنَ الْعُبُودِیةِ وُجِدَ فِی الرُّبُوبِیةِ وَ مَا خَفِی مِنَ الرُّبُوبِیةِ أَصِیبَ فِی الْعُبُودِیةِ؛ (6) بندگی گوهری است كه باطن و حقیقت آن، ربوبیت است، پس هرچه از بندگی بدست نیامده باشد، در ربوبیت یافت میشود، و هرچه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگی حاصل میگردد.»
آنچه از روایت فوق برداشت میشود، این است كه بنده در پرتو عبودیت و تسلیم محض بودن در پیشگاه پروردگار خویش به عزت ربوبیت راه یافته، رنگ و بوی اوصاف الهی را به خود میگیرد. امام خمینیرحمهالله در این رابطه مینویسد: «باید دانست كه عبودیت مطلقه، از اعلا مراتب كمال و ارفع مقامات انسانیت است كه جز اكمل خلق الله محمدصلیاللهعلیهوآله بالاصاله، و دیگر اولیای كُمّل بالتَّبعیه، كسی دیگر را از آن نصیبی نیست و دیگران را پای عبودیت، لنگ است و عبادت و عبودیت آنها معطّل است و جز با قدم عبودیت، نتوان به معراج حقیقی رسید؛ لهذا در آیه شریفه (سُبحَانَ الَّذِی...) و در تشهد نماز كه رجوع از فنای مطلق است كه در سجده حاصل شده، باز توجه به عبودیت قبل از توجه به رسالت است، و ممكن است اشاره به آن مقام رسالت نیز در نتیجه جوهره عبودیت باشد.» (7)
2. برگزیدهخداازمیانخلق
حضرت صدیقه كبراعلیهاالسلام در مورد گزینش پیامبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید: «اخْتَارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ؛ خداوند پیامبرش را قبل از آنكه به سوی خلق بفرستد، برگزید.» یكی از صفات نبی معظمصلیاللهعلیهوآله كه در این فراز بدان اشاره شده، این است كه خداوند قبل از آنكه پیامبرش را به سوی مردم بفرستد، او را از بین عموم مردم انتخاب و اختیار كرده است.
از پیامبرصلیاللهعلیهوآله نقل شده است كه فرمود: «أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِی؛ (8) خداوند بر زمین توجه ویژهای كرد و [از بین تمام مردم] مرا اختیار كرد.»
3. برگزیدهازمیانانبیایالهی
با تأمل در متون روایات و این فراز از خطبة شریفه كه میفرماید: «وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ» دانسته میشود كه پیامبرصلیاللهعلیهوآله در دو مرحله انتخاب گردیده است: نخست انتخاب از بین عموم مردم، و دیگری انتخاب و برگزیده شدن از بین پیامبران الهی به عنوان پیامبر خاتم.
از امام رضاعلیهالسلام نقل شده است كه پیامبرصلیاللهعلیهوآله خطاب به امام علیعلیهالسلام فرمود: «یا عَلِی! إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ أَنْبِیاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَى جَمِیعِ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ؛ (9) همانا خداوند پیامبران مرسلش را بر ملائكه مقربش برتری دارد و مرا بر تمام پیامبران و فرستادگانش تفضیل فرمود.»
4. انتخابنامپیامبرصلیاللهعلیهوآله توسطخدا
خداوند متعال قبل از آنكه پیامبرصلیاللهعلیهوآله را خلق كند، نام او را متذكر گردیده است، حضرت میفرماید: «وَ سَمَاهُ قَبْلَ أَنْ اِجْتَبَاهُ؛ خداوند نام او را ذكر كرد، پیش از آنكه او را برگزیند.»
ذكر نام او و ستایش از پیامبرصلیاللهعلیهوآله پیش از آنكه در این عالم خاكی پا نهد، به دو شكل انجام گرفته است كه به اختصار بدان میپردازیم:
1. ستایش و ذكر نام او به عنوان «محمّد» كه در كتب آسمانی بدان بشارت و اشارت رفته است و قرآن مجید نیز در آیه شگفتانگیزی در سوره صف به این موضوع اشاره میكند كه: «وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ»؛ (10) «و به یاد آور هنگامی را كه عیسی پسر مریم گفت:ای بنی اسرائیل! من فرستادة خدا به سوی شما هستم، تورات را كه پیش از من بود، تصدیق میكنم، و به فرستادهای كه پس از من میآید، و نام او احمد است، بشارتگرم. پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: این سحری آشكار است.»
2. توصیف، شریعت آن حضرت و اشاره به محتوای آن و چهرهای كه از امت حضرت در كتب آسمانی قبل از قرآن ترسیم شده است:
«الَّذینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذی یجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ»؛ (11) «همانا كه از این فرستاده؛ پیامبر درس نخواندهای كه نام او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند، پیروی میكنند.»
5. گزینشقبلازبعثت
در ادامه حضرتعلیهاالسلام میفرماید: «وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ...؛ او را برگزید، پیش از آنكه به رسالت مبعوثش كند.»
مراد از گزینش پیامبرصلیاللهعلیهوآله قبل از بعثت، مربوط به دورانی است كه تمام مخلوقات در كتم عدم بودند و زمینة نبوت حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله در گذشته تاریخ نه تنها قبل از نبوت؛ بلكه در آغاز آفرینش جهان فراهم شده و این ویژگی منحصر به وجود نازنین پیامبرصلیاللهعلیهوآله و ائمه طاهرینعلیهمالسلام است. از روایات متواتر و زیارات معتبر ائمه معصومینعلیهمالسلام استفاده میشود كه خلقت پیامبرصلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهارعلیهمالسلام قبل از خلقت تمام مخلوقات بوده است.
«ابو حمزه ثمالی» میگوید: در محضر امام باقرعلیهالسلام بودم، حَبابه والبیه بر حضرت وارد شد و گفت: «أَخْبِرْنِی یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِای شَیءٍ كُنْتُمْ فِی الْأَظِلَّةِ فَقَالَعلیهالسلام كُنَّا نُوراً بَینَ یدَی اللَّهِ قَبْلَ خَلْقِ خَلْقِهِ فَلَمَّا خَلَقَ الْخَلْقَ سَبَّحْنَا فَسَبَّحُوا وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلُوا وَ كَبَّرْنَا فَكَبَّرُوا؛ (12) یابن رسول الله! بفرمایید كه شما چگونه در «اَظلّه» (13) بودید؟ فرمود: نوری بودیم در فرا روی ذات اقدس الهی قبل از آفرینش مردم، هنگامی كه مردم را آفرید، ما تسبیح گفتیم، مردم نیز [به پیروی از ما] تسبیح گفتند و چون تهلیل گفتیم، تهلیل گفتند، و ما تكبیر گفتیم: آنان نیز تكبیر گفتند.»
«ابا صلت هروی» گوید: امام رضاعلیهالسلام فرمود: حضرت ختمی مرتبت فرمودند: نخستین چیزی كه خدا آفرید ارواح ما بود كه به توحید و تمجید و ستایش وی زبان گشودیم، سپس ملائكه را آفرید، وقتی كه آنان ارواح ما را نور واحدی دیدند، مقام ما را بزرگ یافتند، آنگاه ما تسبیح گفتیم تا ملائكه بدانند ما مخلوق هستیم و خدا از صفات ما منزه است، بدینسان ملائكه پس از تسبیح ما تسبیح گفتند.» (14)
از امام صادقعلیهالسلام نقل شده است كه فرمود: «نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُون؛ (15) ماییم پیشینیان و ماییم پسینیان.»
فلسفهبعثتپیامبرصلیاللهعلیهوآله
حضرت فاطمهعلیهاالسلام در خطبه فدكیه به اهداف بعثت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره كرده و میفرماید: «ابْتَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ، وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِهِ؛ خداوند پیامبرش را مبعوث كرد؛ زیرا میخواست امر خود را تمام كند، حكمی را كه از ازل داشته امضا و اجرا كند و مقدّرات حتمی خود را ـ بوسیله بعثت پیامبر ـ تنفیذ نماید.»
در این فراز به مواردی از اهداف بعثت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره شده است كه به اجمال آنها را برمیشماریم.
1. اتمامامرالهی
صدیقة اطهرعلیهاالسلام میفرماید: «ابْتَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ؛ خداوند پیامبرش را مبعوث كرد؛ زیرا میخواست امر خود را تمام كند.»
رسالت پیامبرصلیاللهعلیهوآله، روح تمام آموزهها و راهكارهای محدود و زودگذر رسالتهای گذشته را كه مبارزه با شكلهای گوناگون فساد در عقیده، عمل، اخلاق، فرهنگ و اقتصاد بوده است، در بردارد و نگهبان تكمیلكنندة آن آموزههای آسمانی است.
حضرت فاطمهعلیهاالسلام در این قطعه از كلام خویش به بهترین و عالیترین فلسفة بعثت محمدیصلیاللهعلیهوآله اشاره میكند و آن، پایان بخشیدن به رسالتهای آسمانی و نبوت است، كه مقصود از امر در این فراز همان حكمتی است كه خداوند هستی را برای آن آفرید؛ یعنی رساندن آدمیان به مقام قرب.
خداوند با فرو فرستادن نبی اكرمصلیاللهعلیهوآله و نزول قرآن كریم و قرار دادن این منبع بیپایان در اختیار بشر، ارادة تكوینی خود را در قلمرو هستی و ارادة تشریعیاش را در هدایت بشر، به كمال مطلوب رسانده و برنامههای حتمی خود را در زمینة سعادت انسانها برای ساختن جامعهای متكامل فراهم آورده است.
2. امضایحكمخداوند
حضرت زهراعلیهاالسلام فرمود: «وَ عَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ؛ خداوند میخواست تا بوسیلة مبعوث كردن پیامبرش، حكمی را كه از ازل داشته امضا و اجرا كند.»
بنای خداوند از ازل بر این بوده كه در این عالم انسانهای كاملی پدید آورد كه به مكارم اخلاقی دست یابند؛ لذا بر همین اساس پیامبرصلیاللهعلیهوآله را مبعوث نمود تا بوسیلة آن حضرت و دینی كه برای بشریت هدیه میآورد، مشیت خود را محقق كرده، این حكم ازلی را امضا نماید.
3. تنفیذمقدّراتحتمیخداوند
و میفرماید: «وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِهِ؛ و [خدا میخواسته] مقدّرات حتمی خود را ـ بوسیله بعثت پیامبر ـ تنفیذ نماید.»
در این فراز حضرت اشاره دارد كه پیامبری حضرت رسولصلیاللهعلیهوآله از امور و مقدّرات حتمیه خداوند بوده است و مبعوث شدن آن حضرت، تنفیذی بر این تقدیر حتمی بوده و از این رو خداوند متعال پیامبرش را فرستاد تا آنچه را از ازل در علمش مقدّر كرده بود، اجرا نموده و با قضای حتمی خود تنفیذ كند.
سیمایجاهلیتقبلازبعثت
اشاره به اعتقادات و باورهای خرافی دوران جاهلیت، از مباحثی است كه حضرت در این خطبه بدان اشاره كرده و میفرماید: «فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فِی أَدْیانِهَا، عُكَّفاً عَلَى نِیرَانِهَا، عَابِدَةً لِأَوْثَانِهَا، مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفَانِهَا؛ پس امتها را فرقه فرقه (دسته دسته) در دینشان یافت که به آتشهایشان ملازم شده بودند، بتهایشان را عبادت میکردند، با اینکه به خدا معرفت و شناخت داشتند؛ ولی او را انکار میکردند.»
حضرت فاطمهعلیهاالسلام در این قسمت از گفتار شریف خود، به ترسیم چهرة زشت جاهلیت در قبل از بعثت میپردازد، عصری كه گرفتار خرافات، كجفكریها و كشمكشهای متولیان و تمدنهای در حال سقوط بود و قوانین و مقرارت ظالمانه، اختلافات عمیق طبقاتی و تعصبهای ناروا و هزاران بدبختی دیگر در آن وجود داشت.
باید توجه داشت که این نابسامانیها تنها به سرزمین عربستان اختصاص نداشته؛ بلكه از تعابیری كه در ترسیم چهره جاهلیت، چه در قرآن كریم و چه در سخنان حضرات معصومینعلیهمالسلام بویژه حضرت زهراعلیهاالسلام آمده است، انحطاط و تباهی مردم جهان در زمینههای گوناگون استفاده میشود.
دقت و تأمل در آیات و روایات، بازگوكنندة انحطاط جامعه تا عصر بعثت است كه میتواند دلیل بر این مدعا باشد. از جمله میفرماید: بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برایتان بخوانم: اینكه چیزی را شریك خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیكی كنید و فرزندانتان را از [ترس] فقر نكشید، ما شما و آنها را روزی میدهیم. و نزدیك كارهای زشت نروید، چه آشكار باشد و چه پنهان، و انسانی را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید. (16)
در این مجال، به نمونهای از رفتارهای جاهلی كه حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام به آنها اشاره دارند، میپردازیم:
الف. تفرقهوآشفتگیدینی
حضرتعلیهاالسلام یكی از اوصاف مردم جاهلی را چنین برمیشمارد: «فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فِی أَدْیانِهَا». آنچه كه مسلّم است، دین خدا؛ یعنی مجموعه معارف منسجمی كه در طول تاریخ انبیای الهی، از آدم تا نوح و ابراهیم و موسی و عیسیعلیهمالسلام و در نهایت خاتم الانبیاصلیاللهعلیهوآله وحی شده است یك حقیقت بیشتر نبوده؛ ولی در آستانه بعثت نبی مكرّمصلیاللهعلیهوآله تكثر ادیان و پیدایش دینهای ساختگی به اوج خود رسیده بود، به گونهای كه بعضی از تاریخنویسان مانند، كلبی (م. 206. ه.) مینویسد:
«در زمان جاهلیت در میان قبایل جزیرة العرب، قبیله «بنی ملیح» جنپرست بودند، قبیله «حُمیر» آفتابپرست، قبیله «كنانه» ماهپرست، قبیله «لخم» ستاره مشتری، قبیله «طی» سهیل، قبیله «اسد» عطارد را میپرستیدند. طبقه منحط، كه اكثریت سكنه عربستان را تشكیل میدادند، علاوه بر بتهای قبیلهای و خانگی، به تعداد روزهای سال (360) بت داشتند و حوادث هر روز را به یكی از آنها وابسته میدانستند.» (17)
حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسلام از عصر قبل از بعثت چنین یاد میكند:
«وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَة؛ (18) در این روزگار مردم روی زمین دارای مذاهب پراكنده و خواستههای گوناگون [و روشهای متفاوت] بودند.»
ب. تقدیسآتش
حضرت میفرماید: «عُكَّفاً عَلَى نِیرَانِهَا؛ بر آتشهایشان ملازم شده بودند.»
«عُكَّفْ» جمع عاكف، به معنا گوشهگیرنده برای عبادت است. از آن تعبیر حضرت كه فرمود: «گروهی به آستانه آتش خزیده» برمیآید كه آنها آتش را نمیپرستیدند؛ بلكه آن را شایستة احترام و تكریم دانسته و مقدس میپنداشتند.
بعضی از مفسّرین، راجع به این فراز از خطبه شریفه میگویند: از روایات معتبر در خصوص مجوس و تحقیقات دانشمندان ملل و نحل استفاده میشود كه آیین زردشتی را آتشپرست دانستن اشتباه تاریخی است؛ بلكه ایرانیان معتكف و ملازم آتش بودهاند. از اینجا عظمت كلام یادگار نبوت كه فرمود: «عكفاً علی نیرانها» ملازم آتش شده بودند، معلوم میگردد. (19)
ج. بتپرستی
حضرت میفرماید: «عَابِدَةً لِأَوْثَانِهَا؛ بتهایشان را عبادت میكردند.»
اعتقاد به بتها و طلب حوایج از آنها شیوهای مرسوم و رایج در میان مردم عرب دوران جاهلیت بود، و این امر به صور گوناگون در میان آنها شیوع داشت. برخی از مورّخان بر این باورند كه پایهگذار بتپرستی در حجاز «عمرو بن قصی» بود. وی سفری به شام كرد، جمعی از مردم «عمالقه» را دید كه بت میپرستیدند، وقتی درباره خواصّ بت از آنان سؤال كرد، گفتند: اینها ما را یاری میكنند و برای ما باران فرود میآورند. او هم شیفتة عمل آنها شد و از آنان تقاضای بتی كرد. «هُبل» را به وی دادند و او آن را به مكه آورد و در كنار كعبه گذاشت و به دنبال آن بتهایی به نام «لات» در طائف، «عزی» و «منات» در مكه و دهها بت كوچك و بزرگ مورد پرستش قرار گرفتند. (20)
د. انكارخداوند
حضرت در مورد انكار خداوند و شرك نسبت به او توسط مردم دوران جاهلیت میفرماید: «مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفَانِهَا؛ با اینكه به خدا معرفت و شناخت داشتند؛ ولی او را انكار میكردند.»
از جمله نابسامانی در جامعة قبل از بعثت این بود كه خدای خالق و دانا و حكیم را میشناختند و پیوسته از نعماتش بهرهمند بودند؛ اما او را انكار میكردند.
اعتقاد به خداوند خالق جهان در سرشت آدمی نهفته است، و انسانها فطرتاً خود را بنده خدا و آفریده او میدانند. به تعبیر دیگر، گرایش به سوی حقیقتی كه هستی در پیدایش و تدبیر بدان متكی است در نهان وجود هر انسانی ریشه دارد كه قرآن كریم بر این باور فطری آدمیان، در ضمن آیاتی اشاره دارد، از جمله آنها میفرماید:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ»؛ (21) «و هرگاه از آنان سؤال كنی؛ چه كسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلماً گویند «الله» بگو: «الحمد لله» [كه خود شما معترفید]؛ ولی بیشتر آنان نمیدانند.»
لازم به ذكر است كه با توجه به این سرشت، میتوان گفت: مهمترین نقش پیامبران الهی، بیدار نمودن وجدان خفتة بشر و شناساندن خدای واقعی و قادر مطلق به اوست.
نقشپیامبرصلیاللهعلیهوآله درتغییراعتقاداتجاهلی
حضرت فاطمهعلیهاالسلام در فرازهای گذشته خطبه خود كه آن را متذكر شدیم، پارهای از دردها، خرافات و نابسامانیهای دوران جاهلیت را ترسیم نمودند كه همین عوامل زمینه اجتماعی بعثت پیامبرصلیاللهعلیهوآله را فراهم آورد؛ اما در این فراز از یك سو به بعثت و قیام رهاییبخش پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره دارد و از سوی دیگر به اقدامات آن حضرت در درمان بیماریهای اخلاقی و اجتماعی دوران جاهلی میپردازد و میفرماید:
«فَأَنَارَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ظُلَمَهَا؛ پس خدای بزرگ، تاریكیها را به بركت وجود محمدصلیاللهعلیهوآله روشن ساخت.»
اینكه حضرت میفرماید: خداوند به وسیله حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله تاریكیها را روشن ساخت؛ یعنی تاریكی جهل را كه مردم جاهلیت بدان گرفتار بودند، در پرتو روشنایی علم و آگاهی از میان برداشت و تیرگی كفر را كه بر دلها نشسته بود، از چهرههایشان زدود و راه درست زندگی كردن را فرا روی آنان قرار داد و در سایة دلایل و براهین رسول خداصلیاللهعلیهوآله و دین مبینش، اساس تفكر شركآمیز و عبادت بتها و كفر را در هم ریخت و بطلان آنها برای همه روشن شد.
و مقصود از روشنایی و بر هم ریختن تفكرات كفرآمیز، روشنایی بوسیله دلیل و برهان است، نه از بین رفتن ادیان باطل. به یقین یكی از مهمترین امتیازات انبیای الهی نیز براهین قاطع آنها همراه با دلایل فطری و عقلی است كه خداوند نیز در قرآن بدان اشاره دارد:
«وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَیناها إِبْراهیمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ»؛ (22) «آن استدلال حجت ماست كه به ابراهیم دادیم تا با قوم خویش استدلال و احتجاج كند، [اینگونه استدلالی بلندپایگی است،] و ما آنكه را بخواهیم رفعت میبخشیم؛ به درستی که پروردگارت حکیم و داناست.»
امام علیعلیهالسلام نیز در توصیف رفتار پیامبرصلیاللهعلیهوآله كه با روشنگری و ابهامزدایی در فضای تیره و تار جاهلیت عصر بعثت توأم بود میفرماید:
«پیامبر را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بیهمانند، از سرزمین بطحا، از چراغهای برافروخته در تاریكی و از سرچشمههای حكمت برگزید. پیامبرصلیاللهعلیهوآله طبیبی است كه برای درمان بیماران، سیار است. مرهمهای شفابخش او آماده و ابزار داغ كردن زخمها را گداخته، برای شفای قلبها و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموششده و سرگردان است.» (23)
صدیقة اطهرعلیهاالسلام میفرماید: «وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا؛ و از دلها، مبهمات و مشكلات [امت] را برطرف كرد.»
حضرت در این عبارت به یكی دیگر از امتیازات بارز مكتبهای الهی نسبت به سایر مكاتب اشاره میفرماید، و آن اینكه در مكتب وحی هیچگونه سردرگمی و ابهامی وجود ندارد، و بر اساس نیاز انسان به تمام ابعاد وجودی و غرایز او توجه شده است. اگر انسان در زندگی خود از فرامین الهی پیروی نماید، سعادت ابدی قرین او خواهد بود؛ از اینرو خداوند میفرماید: «فَمَنْ تَبِعَ هُدای فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»؛ (24) «كسانی كه از هدایت من پیروی كنند، بیم و اندوهی بر آنان نخواهد بود.»
سپس میفرماید: «وَ جَلَى عَنِ الْأَبْصَارِ غُمَمَهَا؛ او از چشمها [یشان] پوششها را كنار زد.»
در این فراز اشاره دارد كه پیامبر بزرگ اسلامصلیاللهعلیهوآله با روشنگری و ابهامزدایی و با كمك ایمان و معرفت الهی، مردم را از آن تحیری كه داشتند بیرون آورد و از چشمهایشان ـ چشم دل ـ سترها و پوششها را كنار زد و بدینوسیله آنها توانستند در سایهسار رحمت او در مسیر حق، عدالت و انسانیت قرار گیرند و از توحّش و جاهلیت فاصله بگیرند.
سپس فرمود: «وَ قَامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدَایَۀِ؛ و در میان مردم برای هدایت آنان به پا خاست.»
با مراجعه به تاریخ 23 ساله دوران بعثت پیامبرصلیاللهعلیهوآله درمییابیم، آن حضرت در راه هدایت انسانها از هیچ چیزی فروگذار ننمود؛ سختیها، شكنجهها و شداید را به جان خرید و از خوشیها و زخارف دنیوی چشمپوشی كرد، تا انسانها را از ضلالت و گمراهی كه در آن غوطهور بودند نجات بخشید و به صراط مستقیم هدایت كرد.
لذا فرمود: «فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَایةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَایةِ؛ مردم را از گمراهی نجات داد و آنها را از كوردلی رهایی بخشید [و به آنها بینش داد].»
نتیجه زحمات 23 ساله پیامبرصلیاللهعلیهوآله این شد كه توانست مردم را از گمراهی نجات دهد و چشم دل آنها را بصیرت بخشد و آن مردمی كه در فساد میغلطیدند و دختران خود را زنده به گور میكردند، بواسطة این زحمات وتلاشها به درجات والای انسانی برساند.
«ابن خلدون» در مورد اوصاف مردم جاهلی میگوید: این قوم بر حسب طبیعت، وحشی و یغماگر بودند و موجبات وحشیگری چنان در میان آنها استوار بود، كه همچون خوی و سرشت آنان شده بود و از این خوی لذت میبردند... خوی آنان غارتگری بود و هر چه را در دست دیگران مییافتند، میربودند و تاراج میكردند. (25)
قرآن مجید در مورد این قوم چنین میگوید: «وَكُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ»؛ (26) «[ای جمعیت عرب] قبل از اسلام بر لب پرتگاه آتش بودید، خدا بوسیله پیامبرصلیاللهعلیهوآله شما را نجات داد.»
در این فراز حضرت اشاره میفرماید: مردم در سایة رهنمودهای پیامبرصلیاللهعلیهوآله به سوی دینی هدایت شدند كه آن مرام و مذهب موجب بقا و قوام آنان شد: «وَهَدَاهُمْ اِلَی الدِّینِ الْقَوِیمِ وَدَعَاهُمْ اِلَی الطَّرِیقِ الْمُسْتَقِیمِ؛ مردم را به دین محكم هدایتشان كرد و آنان را به راه راست دعوت نمود.»
«وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبیلِهِ»؛ (27) «و بدانید این است راه راست من، پس از آن پیروی كنید و از راههای دیگر كه شما را از راه راست پراكنده میسازد پیروی مكنید.»
نكته قابل توجه در زمان ما این است كه اگر ما تعالیم روحبخش اسلام را بشناسیم و حقیقت آن را دریابیم، و با ناسپاسی و رفتارهای ناپسند و گزینشی و توأم با سلایق شخصی خود، غبار بر چهرة نورانی آن ننشانیم و مانع رؤیت این گوهر ناب نشویم، انسانهایی كه از سرشت پاك برخوردارند، در برابر این آیین سر تسلیم فرود خواهند آورد؛ چرا كه اسلام مراد و مقصود هر پاكطینتی است و تقاضای فطرت آدمی.
ارتحالپیامبرصلیاللهعلیهوآله
حضرت زهراعلیهاالسلام به پیامدهای رحلت پیامبرصلیاللهعلیهوآله اشاره كرده، میفرماید: «ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ اِلَیهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَاخْتِیار؛ سرانجام خداوند، مهر ورزانه و از روی اختیار او را به دیدار خویش فرا خواند.»
و سپس فرمود: «و او نیز، با رغبت تمام و با از خودگذشتگی، بزرگوارانه در این راه گام نهاد. پس [محمدصلیاللهعلیهوآله ] با رحلت خود از سختیها و رنجهای این دنیا راحت شد. همانا در آن عالم، ملائكه نیكسرشت خدا گردا گرد آن حضرت میباشند و آن بزگوار مشمول رضایت پروردگار غفار بوده و در مجاورت فرمانروای مقتدر به سر میبرد. درود خدا بر پدرم، پیامبر و امین او در وحی و برگزیده و منتخبش باد! آن پیامبری كه از میان خلق خود او را برگزیده و پسندیده است و سلام و رحمت خدا و بركاتش بر او باد!»
انسانها در برخورد با مرگ به چهار گروه تقسیم میشوند:
1. گروهی كه زندگی پس از مرگ را باور ندارند و از آنجا كه مرگ را پایان تمام ابعاد وجود خود میدانند، به شدت از آن در هراسند.
2. گروه دیگر، با اینكه به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارند؛ ولی از آن گریزان هستند، و این گریز ناشی از علاقهای است كه به زندگی مادی دنیا دارند.
3. گروه سوم، مؤمنانی كه همواره در اندیشة مرگ هستند و به تعبیر امیرالمؤمنینعلیهالسلام این گروه نیز از آن در هراسند؛ زیرا كه كردار خود را اندك میشمارند؛ لذا امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرمایند: «موجب آشفتگیشان كاری است بزرگ، از كردار اندك خود خرسندی ندارند و طاعتهای فراوان را بسیار نشمارند، پس آنان خود را متهم شمرده، و از كردههای خویش بیم دارند.» (28)
4. گروه چهارم با گشادهرویی به استقبال مرگ میشتابند؛ زیرا مرگ برای آنان وعدهگاه دیدار با محبوب است و زبان حالشان این است:
گر بریزد خونِ من آن دوسترو پای كوبان جان برافشانم بر او
آزمودم، مرگِ من در زندگی است چون رَهم زین زندگی، پایندگی است (29)
اولیای خداوند به ویژه سلسله جنبان آنان، حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله از این گروه هستند و خدا نیز پس از پایان رسالت، اورا به سوی خود برگرفت، نه از راه دل تنگی و سیر شدن از این جهان، بلكه بخاطر اینكه پایان وظیفه بوده و خود با اختیار، نه با اجبار و ترجیح آخرت بر دنیا، به سوی او رفت.
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیةً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»؛ (30) «ای [صاحب] نفس استوار، [اینك خشنود و سرافراز از انجام وظایف سنگین پیامبری] به سوی پروردگارت بازای كه هم تو و هم پروردگارت خشنود هستند، پس در زمرة بندگان مقرب من واصل و به بهشت جاویدان وارد شو.»
پینوشـــــــــــــتها:
(1). الاحتجاج، احمد بن علی بن طالب الطبرسی، مطبعة النعمان، نجف اشرف، 1386 ق، ج 1، ص119.
(2). آداب الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیقدّسسره، چاپ هفتم، خرداد 1378، ص365.
(3). اسرا/ 1.
(4). كهف/ 1.
(5). فرقان/ 1.
(6). مصباح الشریعة، منسوب به امام صادقعلیهالسلام، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1400 ق، ص7.
(7). آداب الصلوة، امام خمینیقدّسسره، ص10.
(8). كفایة الاثر، ابو القاسم علی بن محمد خزاز قمی رازی (از علمای نیمه دوم قرن چهارم)، با تحقیق سید عبد اللطیف كوه كمری، انتشارات بیدار، 1401 ق، ص10.
(9). عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص262، انتشارات طوس، چاپ دوم، شهریور 1363.
(10). صف/ 5.
(11). اعراف/ 156.
(12). بحار الانوار، علامه مجلسی، انتشارات مؤسسۀ الوفا، بیروت، 1403 ق، ج 25، ص24، ح40.
(13). اظله: عالم سایهها، تشبیه به سایه فقط از جهت نداشتن بدن مادی و هیولا و جرم مادی است، نه از جهات دیگر؛ زیرا سایه ادراك و شعور ندارد، همانطور كه در روایات نیز از آن ذوات مقدسه تصریح به نور شده است.
(14). عیون اخبار الرضا، ج 1، ص262.
(15). بحار الانوار، ج 24، ص4.
(16). انعام/ 150.
(17). فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، نشر دانش اسلامی، قم، 1363 ش، ج 1، ص43.
(18). نهج البلاغه، خطبه اول، ص39، با ترجمه دشتی.
(19). حكمت فاطمی، عز الدین حسینی زنجانی، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، 1388 ش، ص123.
(20). فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 1، ص44.
(21). لقمان/ 24.
(22). انعام/ 82.
(23). نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 108، ص201.
(24). بقره/ 37.
(25). فروغ هدایت، جعفر سبحانی، ص52.
(26). آل عمران / 102.
(27). انعام / 152.
(28). نهج البلاغه، خطبه 193.
(29). مثنوی معنوی، مولوی.
(30). فجر / 27 ـ 30.