آثار برخی از گناهان از زبان امام سجاد‌ علیه‌ السلام (2)

(ندامت، یکی از آثار مهم گناهان)

 

ندامت را می‏توان از آثار و تبعات مهم گناهان، برشمرد. در کلام ذی‏قیمت امام چهارم، زین العابدین‌علیه‌السلام به پنج گناه از گناهانی که پشیمانی و حسرت شدیدی را به دنبال دارد و به راحتی قابل جبران نیست، اشاره شده است:

1. قتل ناحقّ

حضرت سجاد‌علیه‌السلام می‌فرماید: «... وَالذُّنُوبُ الَّتِی یُورِثُ النَّدَمَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ‌ اللهِ قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی قِصَّةِ قَابِیلَ حِیْنَ قَتَلَ اَخَاهُ هَابِیلَ فَعَجَزَ عَنْ دَفْنِهِ «فَاَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ»؛ (2) گناهانی که پشیمانی می‌آورند (یکی) کشتن نفس انسانی است که خداوند آن را حرام کرده است. خداوند بلند مرتبه در قصّه قابیل، آن زمانی که برادرش هابیل را به قتل رساند و از دفن او عاجز شد، می‌فرماید: از زمره نادمین و پشیمانها گشت.

قرآن می‌فرماید (3): «داستان دو فرزند آدم [هابیل و قابیل] را به حق [نه آنگونه که در کتب تحریف شدة تورات و انجیل آمده است] بخوان که هر کدام هنگامی که عملی برای تقرب [به پروردگار] انجام دادند (هابیل بهترین گوسفند را انتخاب کرد و قابیل از بدترین بخش زراعت خود خوشه‌هایی را تهیه کرد)؛ امّا از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، [نحوة قبول یا از طریق وحی به حضرت آدم‌علیه‌السلام اعلام شده است و یا از طریق فرود آمدن صاعقه بر قربانی هابیل که در آن زمان نشانه قبولی شمرده می‌شده است. علی کل حال برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر] گفت: بخدا سوگند تو را خواهم کشت! [برادر دیگر] گفت: [من چه گناهی دارم؛] خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد! اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی،‌ من دست به قتل تو نمی‌گشایم؛ چون از پروردگار جهانیان می‌ترسم! من می‌خواهم با گناه من و خودت [از این عمل] بازگردی (و بار هر دو را بدوش کشی) و از دوزخیان گردی و همین است سزای ستمکاران.

نفس سرکش تدریجاً او را مصمم به کشتن برادر کرد، و او را کشت و از زیانکاران شد. سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو [و کند و کاو] می‌کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند: «قَالَ یَا وَیْلَتَی اَعَجَزْتُ اَنْ اَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَاُوَارِی سَوْءَةَ اَخِی فَاَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ»؛ (4) «او گفت: وای بر من! آیا من نمی‌توانم مثل این زاغ باشم و جسد برادر خود را دفن کنم؟ و سرانجام [از ترس رسوایی و بر اثر فشار وجدان، از کار خود] پشیمان شد.»

از روایات و تفاسیر استفاده می‌شود هنگامی که قابیل برادر خود را کشت، او را در بیابان افکنده بود و نمی‌دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد هابیل هجوم آوردند و او (که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را بر دوش کشید؛ ولی باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در این انتظار بودند که چه موقع جسد را به خاک می‌افکند تا به آن حمله‌ور شوند. (5) در این هنگام خداوند زاغی را فرستاد که خاکهای زمین را کنار بزند و با پنهان کردن قسمتی از طعمه خود ـ آنچنان که عادات زاغ است ـ به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد. (6)

امّا راز پشیمان شدن قابیل: ممکن است به خاطر این بوده که عمل زشت و ننگینش سرانجام بر پدر و مادر و احتمالاً بر برادران دیگر آشکار می‌شد و آنها او را شدیداً سرزنش می‌کردند. و یا به خاطر این بود که چرا مدّتی جسد برادر را بر دوش می‌کشید و او را دفن نمی‌کرد. و یا به خاطر این بود که اصولاً انسان بعد از انجام هر کار زشتی یک نوع حالت ناراحتی و ندامت در دل خویش احساس می‌کند؛ هر چند این حالت، غیر از ندبه و پشیمانی از گذشته و عزم بر ترک آن است. پشیمانی به خاطر قتل نفس در این داستان خلاصه نمی‏شود؛ بلکه موارد تاریخی فراوانی وجود دارد که نشان دهنده ندامت، پس از انجام گناه است.

مثلا ابو بکر بعد از اهانت به فاطمه زهرا علیها السلام و منزل او که منجر به شهادت ایشان گردید، اظهار پشیمانی نمود: «وَدَدْتُ اَنِّی لَمْ اَكْشِفْ بَیتَ فَاطِمَة عَنْ شَیءٍ؛ (7) ‌ای كاش در خانه فاطمه زهرا را نگشوده بودم [و با اهانت و جسارت او را از پا در نمی‌آوردم].»

همین‌طور نمونه‌هایی فراوان كه در خاطرات زندانیها، در مجلات و كتابها می‌خوانیم كه كسانی كه مرتكب قتل شده‌اند، به شدّت پشیمان و نادم شده‌اند.

در تاریخ نیز بوده‌اند كسانی كه از قتل پشیمان شده‌اند؛ همچون پشیمانی معاویه از قتل «هجر بن عدی» و پشیمانی برخی قاتلان امام حسین‌علیه‌السلام پس از شهادت حضرت.

2

.

قطع رحم

دومین گناهی كه پشیمانی بدنبال دارد و بسیار بزرگ است، قطع رحم یا همان ترك صلة رحم است. امام سجاد‌علیه‌السلام در ادامه می‌فرمایند:

«وَتَرْكُ صِلَةِ الْقَرَابَةِ؛ و ترك صله ارحام و بستگان.» ترك رابطه با رحم از گناهانی است كه حسرت و پشیمانی را بدنبال دارد؛ كه نمونه‌های آن را به وضوح در جامعه مشاهده می‏كنیم.

حضرت سجاد‌علیه‌السلام به فرزندش امام باقر‌علیه‌السلام فرمود: «اِیاكَ وَمُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَاِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فِی ثَلَاثِ مَوَاضِعَ؛ (8) فرزندم! از دوستی با کسی كه پیوند خویشاوندی را قطع كرده برحذر باش كه من او را در سه آیه از قرآن ملعون یافتم. آن سه آیه عبارتند از:

1. «فَهَلْ عَسَیتُم اِنْ تَوَلَّیتُم أنْ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ وَتَقَطَّعُوا أرْحَامَكُمْ أولَئِكَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَاَصَمَّهُمْ وَأعْمَی أبْصَارَهُم»؛ (9) «امّا اگر روی‏گردان شوید، آیا جز این انتظاری رود كه در زمین فساد كنید و قطع رحم نمایید. آنها كسانی هستند كه خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوشهایشان را كر و چشمهایشان را كور نموده است.»

اگر انسانی دور از رحمت خدا باشد و كور و كر محشور شود و یا از شنیدن حق كور و كر باشد، یقیناً از كردة خود پشیمان خواهد شد.

2. در سورة بقره می‌خوانیم: «الَّذینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»؛ (10) «[فاسقان آنها هستند كه] پیمان خدا را پس از آن كه محكم ساختند، می‌شكنند و پیوندهایی را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع می‌نمایند، و در زمین فساد می‌كنند. اینها زیانكارانند.» انسان فاسق و زیانكار نیز از كردة خود پشیمان می‌شود.

3. در سورة رعد نیز عین همان چیزی كه در سورة بقره آمده منعكس شده است؛ فقط ذیل آیه دارد: «اُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار»؛ (11) «آنها كسانی هستند كه لعنت [خدا] بر آنها باد و جایگاه بدی دارند.»

علّت اینكه اسلام نسبت به نگهداری و حفظ پیوند خویشاوندی این همه پافشاری كرده، این است كه همیشه برای اصلاح، تقویت، پیشرفت، تكامل و عظمت بخشیدن به یك اجتماع بزرگ، چه از نظر اقتصادی یا نظامی و چه از نظر جنبه‌های معنوی و اخلاقی باید از واحدهای كوچك آن شروع كرد و با پیشرفت و تقویت تمام واحدهای كوچك، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد.

اسلام برای عظمت مسلمانان از این روش به نحو كامل بهره‌برداری نموده است. مثلا دستور به اصلاح واحدهایی داده كه معمولاً افراد از كمك و عظمت بخشیدن به آن روگردان نیستند، و تقویت بنیة افرادی را توصیه می‌كند كه خونشان در رگ و پوست هم در گردش است. اعضای یك خانواده‌ این چنین‏اند و پیداست هنگامی كه اجتماعات كوچكِ خویشاوندی نیرومند شد،‌ اجتماع عظیم آنها نیز عظمت می‌یابد و از هر نظر قوی خواهد شد؛ (12) از این جهت است كه صلة رحم باعث آبادی شهر می‌شود و قطع رابطه با خویشاوند پشیمانی و ندامت را در پی خواهد داشت.

ز خویشان هر كس ببرید پیوند                                   به تیشه ریشه و پیوند خود كند

به مال خویش باید مرد عاقل                                     نماید قوم و خویش خویش خوشدل

از آنان خوش نماید میهمانی                                      كند از جان و از دل میزبانی

كه آنها هم ز جان گردند یارش                                  بهر پیش‌آمدی تیمار خوارش

3

.

ترك نماز در وقتش

امام سجاد‌علیه‌السلام در ادامه می‌فرمایند: «وَتَرْكُ‌ الصَّلَوةِ حَتَّی یخْرُجَ وَقْتُها؛ ترك نماز تا وقتش بگذرد.»

قرآن كریم یكی از صفات برجستة مؤمنان را محافظت از نماز و انجام آن در وقتش می‌داند.

آنجا كه می‌فرماید: «وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یحَافِظُونَ»؛ (13) «آنها كسانی هستند كه در حفظ نمازهای خویش می‌كوشند.» از مهم‌ترین مصداق محافظت نماز، محافظت بر وقت آن است؛ لذا در حدیث می‌خوانیم كه‌: علی‌علیه‌السلام از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «فَاِذَا هُوَ اَتَمَّ رُكُوعَهَا وَسُجُودَهَا وَاَتَمَّ سِهَامَهَا صَعِدَتْ اِلَی السَّمَاءِ لَهَا نُورٌ یتَلالأ وَفُتِحَتْ أبْوَابُ السَّمَاءِ لَهَا وَتَقُولُ حَافَظْتَ‌ عَلَی حَفِظَكَ اللهُ فَتَقُولُ الْمَلاَئِكَةُ صَلَّی اللهُ عَلَی صَاحِب هَذِهِ‌ الصَّلَوةِ وَاِذَا لَمْ یتِمَّ سِهَامَهَا صَعِدَتْ وَلَهَا ظُلْمَةٌ وَغَیضَتْ أبْوَابُ السَّمَاءِ دُونُهَا وَتَقُولُ ضَیعْتَنِی ضَیعَكَ اللهُ‌ وَیضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ؛ (14) هرگاه نمازگزار ركوع و سجده‌های نماز را كامل انجام دهد و بهره آن را تماماً ادا کند، نوری از نماز به سمت آسمان بالا می‌رود كه می‌درخشد و درهای آسمان برای آن باز می‌شود و [به نمازگزار] می‌گوید: مرا حفظ كردی، خدا حفظت كند! پس ملائكه می‌گویند: خداوند بر صاحب این نماز درود ‌فرستد؛ ولی اگر بهره‌ آن را كامل ادا نكند، در حال تاریكی به سوی آسمان صعود می‌كند و درهای آسمان به روی آن بسته می‌شود و نماز می‌گوید: مرا ضایع كردی، خدا ضایعت كند! و آن نماز به چهرة او زده می‌شود.»

راز این كه عدم محافظت بر نماز پشیمانی و حسرت دنیا و آخرت را در پی دارد این است كه اگر نماز با تمام آدابش در اوّل وقت انجام گیرد، زمینة مطمئنّی برای همة خوبیها و نیكیها خواهد بود و اثر نماز كه بازداشتن از فحشاء و منكرات است محقق خواهد شد. شاهد این ادعا تعبیرات بسیار مهم و كلیدی است كه از نماز در منابع دینی آمده:

امام علی‌علیه‌السلام فرمود: «اَلصَّلَوةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقی؛ (15) نماز، وسیله تقرب هر پرهیزكاری است.»

سر را به زمین چه می‌نهی بهر نماز                              آنرا به زمین بنه كه در سر داری

(ابو سعید)

در جای دیگر فرمود: «اَللهَ اللهَ فِی الصَّلَوة فَاِنَّهَا عَمُودُ دِینِكُمْ؛ (16) خدا را خدا را درباره نماز [مراعات كنید] چرا كه ستون دین شما است.» خانه بی‌ستون فرو خواهد ریخت، و دین بی‌نماز دوام نخواهد آورد.

ای دوست پرِ نیازِ‌خویش باز كن                                 بیا به آستانِ‌ حق نماز كن

و حضرت صادق‌علیه‌السلام نیز به این نكتة كلیدی اشاره كرده است و می‌فرماید: «اَوَّل مَا یحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَوةُ فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ وَاِنْ رُدّتْ رُدّ عَلَیهِ سَائِرُ عَمَلِهِ؛ (17) نخستین چیزی كه [در قیامت] از بندگان حسابرسی می‌شود، نماز است؛ اگر مقبول افتاد، سایر اعمال قبول می‌شود و اگر مردود شد، سایر اعمال نیز مردود می‌شود.»

خاطره‌ای شنیدنی از شهید دستغیب

از شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی نقل می‌كنند كه فرمود: «به اتفاق آیت الله دستغیب عازم سفر به سوی مشهد مقدس بودیم، ساعت پرواز هواپیما مصادف با اذان ظهر بود. داخل هواپیما كه نشسته بودیم، حالت آیت الله دستغیب عادی نبود. احساس كردم نگران چیزی است. از او پرسیدم: مشكلی پیش آمده؟ فرمود: نماز اوّل وقت امروز ما به تأخیر می‌افتد. عرض كردم: یكی دو ساعت دیگر به مقصد می‌رسیم و نماز را در مشهد می‌خوانیم. فرمود: دوست نداشتم كه برای سفری مقدس، نمازم از اوّل وقت فوت شود. صحبت با ایشان به اتمام رسید و با توجیهات بنده ایشان قانع نشده؛ بلكه نگرانی ایشان بیش‌تر شد. بعد از چند لحظه در داخل هواپیما اعلام نمودند كه بخاطر نقص فنّی، پرواز نیم‌ساعت به تأخیر افتاد. با هم به نمازخانة فرودگاه رفته و نماز را خواندیم، سپس برای ساعت پرواز به داخل هواپیما برگشتیم.» (18)

4

.

وصیت نكردن و ترك ردّ مظالم

امام سجاد‌علیه‌السلام در ادامه می‌فرمایند: «وَتَرْكُ الْوَصِیةِ؛ وصیت‌نامه ننوشتن.» هستند كسانی كه وصیتنامه نوشتن و یا وصیت كردن را بد می‌دانند؛ ولی نمی‌دانند كه ممكن است مرگ ناگهانی دامن آنها را بگیرد، در حالی كه دیون مردم و مظالم آنها و یا نماز و روزه قضا داشته و وصیت به آن را ترك كرده باشند، آنگاه دچار حسرت و پشیمانی شوند.

از این گذشته، گاه انسان مایل است كارهای خیری انجام دهد؛ اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهای مالی خودش موفق به این امر نیست. منطق عقل ایجاب می‌كند كه او از اموالی كه زحمت تحصیل آن را كشیده است، برای انجام این كارهای خیر ـ لااقل برای بعد از مرگش - محروم نماند.

مجموع این امور باعث شده است كه قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و خداوند آن را با جملة «حَقّّاً عَلَی المُتَّقِین» در آیه ذیل مطرح نماید:

«كُتِبَ عَلَیكُمْ‌ اِذَا حَضَرَ أحَدَكُمُ الْمَوْتَ اِنْ تَرَكَ خَیراً الْوَصِیةُ لِلْوَالِدَینِ وَ الاَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقِینَ»؛ (19) «بر شما واجب شده هنگامی كه یكی از شما را مرگ فرا رسد،‌ اگر چیزی از خود بجا می‌گذارد، وصیت شایسته‌ای برای پدر و مادر و نزدیكان كند، این [وصیت كردن] حقی است بر پرهیزكاران.»

در روایات نیز تأكید فراوان شده است كه وصیت‌نامه داشته باشید؛ از جمله پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «مَا ینبَغِی لِاِمْرِءٍ مُسْلِمٍ أنْ یبِیتَ لَیلَةً اِلاَّ وَوَصِیتُهُ تَحْتَ رَأسِهِ؛ (20) سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد؛ مگر اینكه وصیت‌نامه‌اش زیر سر او باشد.»

و در روایت دیگر می‌خوانیم: «مَنْ مَاتَ‌ بِغَیرِ وَصِیةٍ مَاتَ مَیتَةً جَاهِلِیةً؛ (21) كسی كه بدون وصیت از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است.»

نكته دیگر كه توجه به آن لازم است این است كه انسان وصیت خود را وسیله‌ای برای جبران و ترمیم كوتاهیهای گذشته قرار دهد؛ حتی اگر كسانی از بستگان نسبت به او بی‌مهری داشته‌اند، از طریق وصیت به آنها محبّت كند. در روایات می‌خوانیم كه پیشوایان اسلام، مخصوصاً برای خویشاوندانی كه از در بی‌مهری با آنها در می‌آمدند، وصیت می‌كردند كه مبلغی را برای آنها در نظر بگیرند، تا رشتة گسسته محبّت را دوباره برقرار سازند.» (22)

در ادامة روایت فوق، حضرت سجاد‌علیه‌السلام می‌فرماید: «وَرَدُّ الْمَظَالِمِ؛ ردّ مظالم را ترك كند [باعث پشیمانی می‌شود].» مقصود این است كه گاه انسان مالی از مردم ضایع نموده كه یادش رفته مربوط به چه كسی بوده است. برای این‌گونه موارد خوب است مالی در راه خدا به عنوان ردّ مظالم به نیت صاحبان مال داده شود تا روز قیامت جبران حق آنها شود. ترك این مسئله نیز در قیامت پشیمانی و حسرت را به دنبال دارد.

وصیت پینه‌دوز

در یكی از روستاهای انگلستان، پیرمردی كه بسیار متموّل بود، بدونِ وصیت مُرد. زنش كه طمع در تمام مال او داشت، تدبیری به خرج داد كه به آن واسطه، تمام ارث به او برسد. قبل از آنكه مردم خبرِ فوت شوهرش را بشنوند، پیرمردی را كه در همسایگی آنها مغازة پینه‌دوزی داشت و خیلی شبیه شوهر او بود، نزد خود خواند و قرار بر آن گذاشت كه آن پیرمرد در بستر شوهرش بخوابد و به طوریكه مقصود اوست وصیت نماید؛ یعنی تمام اموال را به او هبه كند. وقتی كه كشیش برای شنیدن آخرین كلمات بیمار حاضر شد، پینه‌دوز در رختخوابِ مرگ به خود پیچید و آهی از جگر كشیده، ‌با صدای نحیفی گفت: «چون همسرم را بسیار دوست دارم و همه وقت كمال رضایت را از او داشته و دارم،‌ لهذا نصف دولتم را به او هبه كردم. نصف دیگر را به آن پیرمرد پینه‌دوز بدهید كه در همسایگی ماست و خیلی نانخور و اولاد دارد و چیزی هم ندارد. امیدوارم كه خداوند از این وصیت من خشنود شده و مرا بیامرزد. زن از ترس آنكه مبادا از آن نیمه هم محروم بماند، ابداً حرفی نزد و گریه‌كنان اظهار تشكر كرد. وصیت‌نامه به همین قرار ثبت و اجرا شد.» (23)

وصیت عادلانه

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو                                  بد،‌‌ای برادر از من و اعلا از آن تو

این طاس خالی از من و آن كوزه‌ای كه بود                             پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

آن دیگ لب‌شكسته، صابون‌پزی ز من                           آن چمچمه هریسه و حلوا از آن تو

این قوچ شاخ‌زن كه زند شاخ از آن من                        غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو

این استر چموش لگدزن از آنِ من                               و آن گربه مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آنِ من                            وز بام خانه تا به ثریا از آن تو

(24)

خاطره

به یكی از روستاهای جاده چالوس برای تبلیغ رفته بودم. بعد از استقرار،‌ جمعی از جوانان گفتند: پیرمردی در حال بیماری بسر می‌برد؛ ولی زیر بار نوشتن وصیتنامه نمی‌رود، چه كار كنیم؟ مقداری فكر كردم و این برنامه را پیاده كردیم: دسته‌جمعی به عیادت او رفتیم. هر یك از جوانان وصیتنامه با خود آورده بودند،‌ تا بنده به عنوان روحانی آن را تكمیل و امضا نمایم. بعد از امضای وصیتنامه نفر چهارم، پیرمرد گفت: حاج آقا! برای من هم وصیتنامه‌ای فراهم كنید و طبق آنچه می‌گویم تكمیل و امضا نمایید! ما كه از قبل وصیتنامه‌ای برای او فراهم كرده بودیم، طبق دستورات خودش تكمیل و امضا نمودیم و مدّتی نگذشت كه بندة خدا از دنیا رفت.

5

.

زكات ندادن

امام سجاد‌علیه‌السلام در بیان پنجمین گناه حسرت‌زا می‌فرمایند: «وَمَنْعُ‌ الزَّكَاةِ حَتَّی یحْضَرَ الْمَوتُ وَ ینْفَلِقَ اللِّسَانُ؛ (25) ندادن زكات تا زمانی كه مرگ فرا برسد و زبان بند آید.» آنوقت است كه با چشمان خود می‌بیند كه همین اموالی را كه خمس و زكاتش را نداده و آن را ذخیره نموده است، در اختیار ورثه قرار می‌گیرد و آنها از آن استفاده می‌كنند؛ ولی عذاب زكات ندادن و حسرت طولانی آن به صاحب مال بر‏می‌گردد.

زكات در اسلام از جایگاه مهم و حیاتی برخوردار است تا جایی که در قرآن بیش از چهل و پنج آیه در مورد زكات آمده است و بیش از چهل مورد در كنار امر به نماز، دستور به پرداخت زكات وجود دارد؛ از جمله می‌خوانیم: «اَقیمُوا الصَّلَوةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ»؛ (26) «نماز را اقامه كنید و زكات را بپردازید!»

مانع زكات

از امام صادق‌علیه‌السلام نقل شده است كه: «پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله وصایایی به علی‌علیه‌السلام نمود؛ از جمله فرمود: «یا عَلِی! مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ فَلَیسَ بِمُؤمِنٍ وَلاَ مُسْلِمٍ وَلاَ كَرَامَةَ، یا عَلِی! تَارِكُ الزَّكَاةِ یسْئَلُ اللهَ الرَّجْعَةَ اِلَی الدُّنْیا وَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: «حَتَّی اِذَا جَاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ‌رَبِّ ارْجِعُونِ»؛ (27) ‌ای علی! هر كسی قیراطی از زكات مالش را نپردازد، نه مؤمن است و نه مسلمان، و نه ارزشی [در پیشگاه خدا دارد.] ‌ای علی! تارك الزكات [به هنگام مرگ] از خداوند تقاضای بازگشت به این دنیا [برای جبران گناه عظیم خود] می‌كند [؛ امَا پذیرفته نمی‌شود] و این همان است كه خداوند [در قرآن به آن اشاره] فرموده: زمانی كه مرگ یكی از آنها فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید! [؛ امّا پاسخ منفی می‌شنود].»

حضرت صادق‌علیه‌السلام در جای دیگر فرمود: «اِنَّ اللهَ‌ عَزَّ وَجَلَّ فَرضَ لِلْفُقَرَاءِ فِی أمْوَالِ الأغْنِیاءِ فَرِیضَةً لاَ یحْمَدُونَ اِلاَّ بَاَدَائِهَا وَهِی الزَّكَاةُ بِهَا حَقَنوَا دِمَائَهُمْ وَبِهَا سَمُّوا مُسْلِمِین؛ (28) براستی كه خداوند بزرگ برای فقیران در اموال اغنیا فریضه‌ای قرار داده كه جز با اداء آن شایسته ستایش نیستند، و آن زكات است كه به وسیله آن خون خود را حفظ می‌كنند و نام مسلمان بر آنها گذارده می‌شود.»

حضرت صادق‌علیه‌السلام فرمود: «مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلْیمُتْ ‌اِنْ شَاءَ یهُودِیاً اَوْ نَصْرَانِیاً؛ (29) كسی كه قیراطی از زكات را منع كند یا باید یهودی از دنیا برود یا نصرانی (مسیحی).»

همچنین در ذیل آیة «وَلاَ یحْسَبَنَّ الَّذِِینَ یبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یوْمِ الْقِیامَة»؛ (30) «آنها كه بخل می‌ورزند و از آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است [و انفاق نمی‌كنند]، گمان نكنند برای آنها خیر است؛ بلكه برای آنها شر است. به زودی در روز قیامت آنچه را دربارة آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردن آنها می‌افكنند.» حضرت باقر‌علیه‌السلام فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ یمْنَعُ مِنْ زَكَاةِ مَالِهِ شَیئاً إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ یوْمَ الْقِیامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ مُطَوَّقاً فِی عُنُقِهِ ینْهَشُ؛ (31) هر كس زكات مال خود را نپردازد، خدا آن مال را در روز قیامت به صورت اژدهایی از آتش مبدّل می‌كند كه به گردن او طوق می‌شود [همانطور كه در دنیا به هیچ قیمت، این اموال را از خود دور نمی‌كرد] و مرتب او را نیش می‌زند.»

فقرزدایی با زكات

حضرت صادق‌علیه‌السلام فرمود: «وَلَوْ أنَّ النَّاسَ‌ ادُّوا زَكَاةَ‌ اَمْوَالِهِمْ مَا بَقِی مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً... وَاَنَّ النَّاسَ مَا افتقَرُوا وَلاَ احْتَاجُوا، وَلاَ جَاعُوا،‌ وَلا عَرُوا، اِلاَّ بِذُنُوبِ الأغْنِیاءِ؛ (32) اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند، مسلمانی فقیر و نیازمند باقی نخواهد ماند... . و مردم فقیر، محتاج، گرسنه و برهنه نمی‌شوند؛ مگر به خاطر گناه ثروتمندان.»

زكات

،

عامل حفظ مال

امام موسی بن جعفر‌علیه‌السلام فرمود: «حَصِّنُوا أمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ؛ (33) اموال خود را بوسیله زكات حفظ كنید!»

سرانجام ترك زكات

در شأن نزول آیة «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛ (34) «از آنها كسانی هستند كه با خدا پیمان بسته‌اند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزی كند، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاكران خواهیم بود.» می‌خوانیم «ثعلبة بن حاطب» كه مرد فقیری بود و مرتب به مسجد می‌آمد و در نماز جماعت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله شركت می‌كرد، اصرار داشت كه حضرت دعا كند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: «مقدار كمی كه حقش را بتوانی ادا كنی، بهتر از مقدار زیادی است كه توانایی ادای حقش را نداشته باشی». عرض كرد: به خدایی كه ترا به حق فرستاده سوگند یاد می‌كنم اگر خداوند ثروتی به من عنایت كند، تمام حقوق آن را می‌پردازم.

پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله برای او دعا كرد. چیزی نگذشت كه ثروت فراوانی به او رسید و دارای گله گوسفند شد، و به ناچار به آبادیهای اطراف مدینه روی آورد. كم كم در نماز جماعت و جمعه شركت نمی‌كرد.

پس از مدتی مأمور جمع‌آوری زكات از طرف پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد او آمد؛ ولی این مرد كم‌ظرفیت از پرداخت زكات خودداری كرد؛ بلكه به اصل تشریع این حكم الهی نیز اعتراض كرد و گفت: این «جزیه» است! هنگامی كه پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله سخن او را شنید، فرمود: «یا وَیحَ ثَعْلَبَة! یا وَیحَ ثَعْلَبَة! وای بر ثعلبه! وای بر ثعلبه!» (35) در این هنگام آیه فوق نازل شد و سرانجام ثعلبه مرتد از دنیا رفت.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها

:

 

*. در شماره 130 مجله مبلّغان «تغییر نعمت» به‏عنوان یکی از آثار گناهان در سخنان گهربار امام سجاد‌علیه‌السلام مورد بررسی قرار گرفت.

(2). مائده / 31.

(3). مائده / 27 - 32، مبلغان عزیز متن آیات را بخوانید و توضیح دهید.

(4). مائده / 27 - 32، با نگاهی به تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج4، ص 345 - 350.

(5). مجمع البیان، طبرسی، تهران، ناصرخسرو، 1372، سوم، ج 3، ص 287، ذیل آیه 30 مائده.

(6). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج4، ص352.

(7). معالم المدرسین، السید مرتضی العسكری، بیروت، مؤسسة النعمان، 1410 ق، 1990 م.

(8). اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، ج 2، باب من تكره مجالسته، ح7، ص 641؛ بحار الانوار، مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 71، ص208، باب 14.

(9). محمد/ 22 ـ 23.

(10). بقره/ 27.

(11). رعد/ 28.

(12). ر. ك: تفسیر نمونه، همان،‌ ج 2، ص 157 - 158.

(13). مؤمنون/ 9.

(14). مستدرك الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، آل البیت، ج 3، ص 30، باب 8، روایت 3102 و 3103.

(15). نهج البلاغه، محمد دشتی، كلمات قصار، شماره 136، ص 658.

(16). نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 47، ص 558.

(17). وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، چ اول، 1409 هـ. ق، ج4، ص34.

(18). نقش نماز در شخصیت جوانان، قم، آستانه مقدّسه، پنجم، 1387، ص 271.

(19). بقره/ 180.

(20). وسائل الشیعه، همان، ج 13، ص 352.

(21). همان.

(22). ر. ك: تفسیر نمونه، همان، ‌ج 1، ص 621.

(23). گنجینه معارف، محمد رحمتی، صبح پیروزی، 1385، سوم، ص 760 با تلخیص.

(24). گنجینه معارف، ص 761.

(25). وسائل الشیعة،‌ همان،‌ ج 11، ص 520.

(26). بقره/ 43.

(27). وسائل الشیعه، ج 6، ص 18.

(28). همان، ص 19.

(29). همان.

(30). آل عمران/ 180.

(31). بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان 1404 هـ. ق، ج 7، ص 195.

(32). وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، باب 1، ح 6، از ابواب زكات.

(33). همان، باب 1، ح 11.

(34). توبه/ 75.

(35). سفینة البحار، همان،‌ ج 1، ص 497 ـ 498، و تفسیر نمونه، ج 8، ص 48.

1771 دفعه
(0 رای‌ها)