نکته‌ها و سرگذشت‌های خواندنی (13)

1. باز شدن قفل با نام فاطمه علیهاالسلام

علامه طباطبایی از مرحوم قاضی نقل می‌كند كه روزی همراه با سید مرتضی كشمیری (از اوتاد و زهّاد معروف وقت كه دارای حالات و مقامات و مكاشفات بوده) برای زیارت مرقد حضرت اباعبدالله از نجف به كربلای معلا آمدیم و در یكی از حجرات مدرسه بازار بین الحرمین ساكن شدیم.

روزی سید مرتضی جلو و من از پشت سر ایشان به سمت حجره می‌رفتیم، دیدیم درِ حجره مقفّل (قفل شده) است. مرحوم كشمیری نظری به من كردند و گفتند: می‌گویند هر كس نام مادر حضرت موسی علیه السلام را بر قفل بسته ببرد، باز می‌شود؛ مادر من از مادر موسی علیه السلام كمتر نیست. آن گاه دست به قفل زد و گفت: یا فاطمه! و قفل باز شد. آن را زمین گزارده و وارد حجره شدیم. (1)

2. طلاب بخوانند

مرحوم آیة اللّه صالحی مازندرانی درباره سرگذشت خود و طلاب آن دوره می‌گوید:

«ایامی بر ما گذشت كه نان حتی به اندازه بسیار كم هم فراهم نمی‌شد، اما تحمل آن برای كسانی كه شیدای تحصیل علوم و معارف دینی بودند، چندان مشكل نبود. سال 1332 ه. ش از تهران به قم آمدم و حدود یكسال در مدرسه فیضیه اقامت داشتم و بعد به مشهد رفتم و تا سال 1339 ه. ش در آنجا ماندم و از لحاظ مالی سخت در مضیقه بودم.

در یك زمان، سخت گرسنه شدم و دو روز چیزی برای خوردن نداشتم. به نانوایی نزدیك فیضیه رفتم. وقتی شاطر نان را جلوی من گذاشت، چون پول نداشتم، خواستم مشكل را طوری حل كنم، به او گفتم: الآن پول خرد ندارم، اجازه بده پولش را بعدا بیاورم.

نانوا گفت: پولت را بده خورد كنم. من كه دستانم شل شده بود، نان را گذاشتم و سرم را به زیر انداختم و بدون آنكه چیزی بگویم، به حجره برگشتم. وضعیت طوری شده بود كه جرئت نكردم از حجره بیرون بیایم؛ چون احتمال داشت از حال بروم و معلوم شود گرسنه‌ام.

مدتی گذشت. یكی از طلاب با مقداری شیرینی وارد حجره شد و...

بار دیگر در همان حجره كه چیزی برای رفع گرسنگی نداشتم، نارنجی را كه یكماه قبل خورده و پوست آن را به خاطر عطرش روی طاقچه گذاشته بودم و به خاطر هوای خشك قم، مثل سنگ شده بود، به جای نان خوردم تا سدّ جوع شود.‌» (2)

3. خدا همه جا با شماست

بایزید بسطامی آن گاه كه در آغاز سلوك خویش برای یافتن حق تعالی از بسطام خارج شد، مردی را دید كه به او گفت:‌ای ابایزید! در طلب چه هستی؟ گفت: خدا. آن مرد گفت: آن چیزی كه در طلب آنی، در بسطام او را ترك گفتی و رها كردی. ناگهان ابایزید متنبه شد و به خود گفت كه چگونه خدا را می‌طلبی، در حالی كه خود خدا فرمود: «هُوَ مَعَكُمْ اَینَمَا كُنْتُمْ»؛ (3) «هر كجا باشید خدا با شماست.‌» (4)

4. اسیر نفس

سلطان ملكشاه سلجوقی بر حكیمی گوشه نشین و عارفی عزلت گزین وارد شد. حكیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به سلطان تواضع نكرد. او نیز عصبانی شد و گفت: تو نمی‌دانی كه من كیستم! من آن سلطان مقتدری هستم كه فلان گردنكش را به خواری كشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر كشیدم و كشوری را به تصرف آوردم.

حكیم خندید و گفت: من نیرومندتر از تو هستم؛ زیرا من كسی را كشته‌ام كه تو اسیر چنگال بی رحم او هستی. شاه با حیرت پرسید: او كیست؟ حكیم به نرمی پاسخ داد: آن نفس اماره است كه من این چنین آن را كشته‌ام، ولی تو هنوز اسیر نفس اماره خود هستی و اگر اسیر او نبودی، از من نمی‌خواستی كه پیش پای تو به خاك بیفتم و عبادت خدا را بشكنم و ستایش كسی را كنم كه چون من انسان است.

ملكشاه از شنیدن سخنان عالم حكیم، شرمنده شد و عذر خطای گذشته خود را خواست. (5)

5. آثار فكر كردن

تابلویی كه پیش روی شماست، چكیده‌ای از كلمات نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام درباره آثار فكر كردن است:

فكر در نعمتها، عامل دوست داشتن است.

فكر در گناهان، عامل توبه است.

فكر در دنیا، عامل زهد است.

فكر در حوادث، عامل تواضع است.

فكر در مرگ، عامل كنترل هوسها و شهوات است.

فكر در عواقب، عامل مصونیت است.

فكر در بزرگان، عامل مقایسه و رشد است.

فكر در گذشت عمر، عامل سعی و تلاش است.

فكر در الطاف الهی، عامل رجاء و امید است.

فكر در قهر الهی، عامل خوف است.

فكر در تاریخ، عامل عبرت است.

فكر در مخلوقات، عامل ایمان است.

فكر در ضعفها عامل توكل است.

فكر در مفاسد اخلاق، عامل تهذیب است.

فكر در شدائد دیگران، عامل استقامت است.

فكر در خدمات والدین، عامل احسان است.

فكر در پدیده‌های هستی و زیبایی طبیعت، عامل معرفت و خشوع است. (6)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. مهر تابان، سید محمد حسین تهرانی، انتشارات باقر العلوم، ص 220؛ ر. ك: ره توشه سالكان، سید مهدی شمس الدین، انتشارات قدس، اول، 1373، ص 38.

2. اُسوه صالحان، زندگینامة مرحوم آیة الله صالحی مازندرانی، محمد علی صالحی، صالحان، اول، 1381، صص 7 ـ 6.

3. حدید/4.

4. فتوحات مكیه، ج 2، ص 370، ب 184؛ ر. ك: آئینه سالكان، ص 93.

5. عبرتها در آینه داستانها، صص 57 ـ 58؛ حكایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ج1، ص 136.

6. همراه با نماز، محسن قرائتی، با همكاری سید جواد بهشتی، ستاد اقامه نماز، پنجم، 1378، صص 23 ـ 24.

398 دفعه
(0 رای‌ها)