نام و نسب
در سال 1327 هـ. ق در یزد و در خانوادهای روحانی كودكی زاده شد كه او را محمد نام نهادند. پدرش مرحوم میرزا ابوطالب از عالمان وارسته آن سامان بود كه در مسجد روضة محمدیه، معروف به حظیره اقامه جماعت میكرد و محل رجوع مردم بود و به جهت خط خوشی كه داشت، در تنظیم اسناد عقود و معاملات مردم میكوشید.
نسب شریف «صدوقی» بر اساس آنچه بر سنگ مزار آخوند ملا مهدی كرمانشاهی حك شده است، به چهرة والای شیعه، شیخ جلیل فقیه، ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به «شیخ صدوق»رحمه الله علیه میرسد. [1]
تحصیل و تدریس
وی در سایة سرپرستی مرحوم میرزا محمد كرمانشاهی، پسر عموی خود، به تحصیل علم پرداخته، شرح لمعه و قوانین را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد خواند. در سال 1348 هـ. ق برای ادامة تحصیل راهی حوزة كهن اصفهان شد، و پس از یك سال عازم شهر جهاد و اجتهاد، یعنی قم گردید.
اقامت وی در قم مصادف است با ششمین سال سلطنت استبدادی رضا خان و اوج حملات وی به روحانیت كه همزمان جوّ ارعاب و تهدید «امنیه های» رضا خانی بیداد میكند، پوشیدن لباس روحانیت جرم محسوب میشود، مجلس روضه ممنوع شده، مؤسس حوزه در فشار طاقت فرسا قرار دارد و مردم به پوشیدن كت و شلوار و كلاه پهلوی مجبورند.
وی درقم پس از مدتی به درس حاج شیخ عبدالكریم راه مییابد و مورد لطف و توجه خاص ایشان قرار میگیرد و بر اثر اعتماد ایشان، محل رجوع طلاب و حلال مشکلات آنان میشود.
از سال 1355 هـ. ق آیات ثلاث آن روزگار، سید محمد تقی خوانساری (1295ـ 1371 هـ. ق) ، سید صدر الدین صدر (1299 ـ 1377 هـ. ق) و سید محمد حجت كوه كمرهای (1310 ـ 1373 هـ. ق، مشتركاً به رتق و فتق امور حوزه پرداختند. در این راه، آیه الله صدوقی نیز با همتی بلند و عزمی استوار، به یاری آنان شتافت؛ چنان كه خود میگوید:
«پس از فوت مرحوم آیه الله حائری قسمت عمدهای از كارهای حوزه به دوش ما افتاد و علاوه بر تولیت مدارس، تقسیم شهریههای طلاب نیز زیر نظر بنده بود.»
همزمان با تدبیر امور حوزه و تحصیل در محضر آیات ثلاث، خود نیز به تدریس دروس سطح مشغول میگردد و به جهت برخورداری از بیان شیوا و حافظة قوی و محضر خوش، تدریس وی مورد استقبال طلاب جوان قرار میگیرد.
آیه الله صدوقی آن گاه كه در محضر زعیم حوزه به تدریس و تحصیل و خدمت به طلاب سرگرم بود، در ایام فراغت نیز برای امرار معاش از دسترنج خویش، به كار كشاورزی در منطقة عباس آباد قم میپرداخت.
شروع جنگ جهانی دوم و فرار رضا خان، موجب دمیده شدن روح آزادی و شكست پیكرة استبداد گردید. در این سالها، حوزة علمیه قم رونق گذشته را باز یافت و بر اثر سعی و تلاش آیات عظام قم، تعداد طلاب رو به فزونی نهاد.
آشنایی با امام خمینی قدس سره
آیه الله صدوقی از بدو ورود به قم به دوستی و هم صحبتی با امام خمینی قدس سره دل بست؛ به طوری كه هر دو بزرگوار در جلسات و محفل انس یكدیگر شركت میكردند. آن شهید میگوید: «بنده در سال 1349 هـ. ق كه وارد قم شدم، دو سه روز پس از ورود، با امام خمینی آشنا شدم و كم كم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت كشید و گاه در تمام مدت شبانه روز با ایشان بودم.»
بازگشت به یزد
آیه الله صدوقی در پی اصرار مردم و علمای یزد، به ویژه عالم فرزانه مرحوم سید محمد علی وزیری و ارسال تلگرافهای گوناگون آنان به خدمت آیه الله بروجردی و سایر مراجع، و علی رغم داشتن موقعیت ممتاز در شهر قم، به یزد مراجعت میكند و مورد استقبال بی نظیر مردم آن دیار قرار میگیرد.
او با وردد به یزد، حوزه درس تشكیل میدهد و خدمات عمرانی و فرهنگی خویش را آغاز میكند. میزان و نحوة خدمت رسانی وی به گونهای بود كه او را به حضرت خضر نبی علیهالسلام تشبیه كرده اند؛ چرا كه گفته اند: حضرت خضر علیهالسلام هر كجا كه مینشست، آنجا سبز و خرم میشد و آیه الله صدوقی نیز به هر دیار كه قدم میگذاشت، از خودش آثار خیر و باقیات صالحات به یادگار میگذاشت.
مبارزات سیاسی
شهید صدوقی اهل مبارزه سیاسی بود و همگام با امام راحل قدس سره همواره با ظالمان زمان خویش در جنگ و ستیز بود. در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، به افشاء این توطئه پرداخت و روحانیت منطقه یزد را جهت مقابله سازماندهی كرد.
در جریان موضع گیری قاطع علماء و مراجع بزرگ در مقابل رفراندم قلابی انقلاب سفید، ایشان نیز در یزد نقش هماهنگ كننده در بسیج مردم و روحانیت را داشت.
وی ماجرای حمله وحشیانه به مدرسه فیضیه در سال 1342 هـ. ش را محكوم كرد و در ماجرای دست گیری امام راحل قدس سره در همان سال از یزد به قم مهاجرت كرد و پی گیر امور بود.
شهید صدوقی از امضاء كنندگان بیانیه كم نظیر علمای اسلامی در اعتراض به انتخابات دوره بیست و یكم و نیز ادامه بازداشت امام خمینی قدس سره بود. وی با شنیدن خبر تبعید حضرت امام به تركیه، در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری و دیگران را نیز از این كار منع كرد و حتی به مؤذنین گفته بود كه اذان نگویند.
او مدافع و حامی فدائیان اسلام بود و مرحوم نواب صفوی و سید محمد واحدی را كه مورد تعقیب بودند، در خانه خود مخفی نگه میداشت.
در دوران ستمشاهی به شدت مانع شركت روحانیون در مجالس و مراسم شاهانه بود. با ارسال كمكهای مالی و وجوه شرعیه به دفتر امام خمینی قدس سره در نجف اشرف، موجب تقویت امام میگشت و به فرموده مقام معظم رهبری، در طول یكی دو سال قبل از پیروزی انقلاب برای بیشتر فعالیتهای انقلاب در سراسر كشور نقش محوری داشت.
با پیروزی انقلاب در 22 بهمن ماه سال 1357 آیه الله صدوقی برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از یزد راهی مجلس خبرگان شد و در این مجلس شهادت و رشادت خود را در تدوین اصل ولایت فقیه به منصه ظهور رساند.
امامت جمعه و نمایندگی امام
امامت جمعه و نمایندگی امام، مسئولیت دیگری است كه او از عهدة اجرای آن رد راستای حل مشكلات مردم، تعدیل تندرویها، تحریض مردم و بازسازی استان و كمك به محرومان و مستضعفان به نیكوترین وجه بر میآید. او با درایت و كاردانی و مدیریت بالای خود به گونهای عمل میكند كه در طول سالهای بحرانی اوّل انقلاب كه هر روز ایران زمین شاهد توطئهای جدید بود، استان یزد از كمند توطئههای گوناگون در امام میماند.
در روزهای آغازین بعد از پیروزی، لانههای توطئه و فساد گروهكهای چپ و راست را تعطیل میكند و بساط آنان را بر میچیند و هر حركت خزندة دشمن را در نطفه خفه میكند. با شروع جنگ تحمیلی، سیل كمكهای مردمی و نیروی انسانی را از یزد راهی جبهههای نبرد میكند و خود نیز در بعضی عملیات افتخار آفرین حضور مییابد و گرمابخش فضای جبههها میشود كه شورانگیزترین حضورش در عملیات غرورآفرین بیت المقدس و فتح خرمشهر بود.
همراه با شهدای محراب
او در شهادت اولین شهید محراب، «مدنی» را «اسوه» میخواند و قاتلان او را دشمنان كوردل و فریب خوردگان ابرقدرتها مینامد. وی مینویسد: «مكتبی كه با خون علیها پایه گذاری شده، باید با خون امثال مدنیها آبیاری شود.» [2]
در شهادت دومین رفیق راه خود، شهید آیه الله دستغیب نیز مینویسد: «وای امام! ملت ما در مكتب حسین علیهالسلام این مسئله را به خوبی دریافته كه مرگ در بستر برای شخصیتی چون آیه الله دستغیب كم بود.» [3]
همچنین مینویسد: «و همة ما آمادگی برای این چنین مسائل داشته و داریم.» تا اینكه در یك روز گرم كویری ناگهان صدای جمهوری اسلامی ایران خبری جانكاه را چنین اعلام میكند:
«ساعت 5/1 بعد از ظهر امروز (جمعه یازدهم تیر ماه 1361) عالم ربانی، مجاهد خستگی ناپذیر، آیه الله صدوقی، یار امام امّت و نمایندة امام و امام جمعة یزد با دهان روزه، در محراب نماز به شهادت رسید... .»
آری، چند لحظه پس از پایان نماز جماعت با زبان روزه در سن 75 سالگی، به فیض شهادت نائل گشت و بدین سان دفتر عمر سراسر زهد و تلاش او بسته شد. [4]
ویژگیهای اخلاقی
مرحوم آیه الله سید روح الله خاتمی رحمه الله علیه درباره شخصیت اخلاقی آیه الله شهید صدوقی میفرمایند:
«به طور اجمال باید عرض كنم كه آقای صدوقی آن طوری كه مشاهده شان كردم ـ همچنان كه علامة حلّی دربارة خواجه طوسی میگوید: من در میان این همه علماء و دانشمندان و بزرگانی كه دیدم، او فاضلترین و برترین كسان بود از حیث اخلاق ـ من هم باید دربارة ایشان همین را عرض كنم؛ واقعاً من در زندگی خودم كمتر كسی را به جامعیت اخلاقی حضرت آیه الله صدوقی دیده بودم. ایشان واقعاً متخلق بود به اخلاق اسلامی و رمز موفقیت ایشان در این امور همان اخلاق اسلامی ایشان بود.» [5]
ـ تواضع
هم ایشان در جایی دیگر میگویند كه «یكی از جلوههای اخلاقی ایشان، تواضع بود كه یك اخلاق حمیدة بزرگی است و از تعلیمات اسلام میباشد و دربارة آن وارد شده است كه هر كس تواضع بیشتر كند، خدا هم عزت و برتری و شرافت بیشتر به او میدهد. ایشان هم درنهایت درجة تواضع بود... همان طوری كه خدا دستور میدهد به پیغمبرش كه تو باید نهایت تواضع و فروتنی نسبت به مؤمنین داشته باشی، این خلق اسلامی و خلق پیغمبر گونه در آقای صدوقی به حد اعلی موجود بود كه حتی به بچهها چنان تواضع مینمود و محبت میكرد كه بچهها با یك ملاقات واقعاً ارادتمند ایشان میشدند.» [6]
ـ مردم داری
به خاطر وجود همین تواضع زیاد بود كه برای اصلاح كار مردم، و رفع احتیاجات آنها، كمتر به استراحت میپرداخت و در صورت خستگی حتماً سفارش میكرد در صورتی كه فردی برای دیدار آمد، او را از خواب بیدار كنند. تمام مردم را میپذیرفت و امور آنها را به لطف و محبت اصلاح میكرد و صحبت كردنش گرم و برخوردش با اشخاص، همراه با كمال تواضع بود. به خاطر همین، همه افراد بدون اختیار به انجام اوامرش میپرداختند. [7]
ـ كم خوابی برای خدمت
یكی از چیزهایی كه خداوند به ایشان اعطا كرده بود و در واقع رمز موفقیتشان به حساب میآمد، این بود كه ایشان خواب و بیداری شان را در اختیار خودشان داشتند. اگر یك شبانه روز خواب نمیرفت، خستگی در ایشان پدید نمیآمد و اگر یك شبانه روز زنج میكشید، هیچ به روی خود نمیآورد؛ مثلاً دعوت میكردند كه به فلان ده بروند تا در مجلس عقد یك آدم معمولی شركت نمایند. ایشان واقعاً با كمال رنج و تحمل مشكلات، اما در نهایت گشاده رویی میپذیرفتند.» [8]
ـ عبادت و تقوا
بالاتر از همة خصائص اخلاقی ایشان، تقوا و اهتمام به عبادات بود. وی همان طور كه روزهای خود را در اختیار مردم میگذاشت و در اصلاح امور مردم میكوشید، شبهایش را با خداوند خلوت میكرد. شاید اغراق نباشد، اگر گفته شود كه از اوّل جوانی تا شب آخر عمرشان، نماز شبشان ترك نشد. بسا میشد که تا یک ساعت بعد از نصف شب برای اصلاح كار مردم گرفتار بود و بعد میخوابید و ظرف یك ساعت باز بیدار میشد و نماز شب و روابط معنوی با خدا را حفظ میكرد.
این چنین بود كه توفیق فوق العادهای شامل حال ایشان شده بود و ایشان در زندگی این همه موفقیت پیدا كردند؛ موفقیتهایی مانند عمران و آبادی، دستگیری مستضعفان، خدمت به مردم كه ازبهترین كارهای مؤمنین به حساب میآمد. [9]
فرزند بزرگوارش حجه الاسلام و المسلمین محمد علی صدوقی نیز در این باره میگویند كه: «والده نیز میفرمودند كه یاد ندارم شبی از شبها نماز ایشان قطع شده باشد. خلاصه خیلی مقید به مستحبات بودند.» [10]
ـ تشكیلاتی عمل كردن
یكی از عواملی كه در پیشرفت و موفقیت عملكرد آیه الله شهید صدوقی بسیار نقش داشت، تشكیلاتی عمل كردن است؛ بعضی از كارهای متفرقه را در سایه تشكیل یك بنیاد به نام بنیاد صدوق برنامهریزی نمود و سعی كرد تا از طریق كارهای اقتصادی و... ، و كمك گیری از نتایج آن به كارهای خیریه و عمران و آبادی بپردازد. [11]
ساواك در سال 1356 در اسناد خود خبر از تشكیل سپاه اسلام در استان یزد میدهد كه توسط آیه الله صدوقی تشكیل شده بود. این سپاه كه از روحانیون و مبلغین به وجود آمده بود، هدفش اعزام آنها به مناطق مختلف استان یزد بود كه به گونهای متشكل در روستا و شهر مستقر شده، به كارهای تبلیغی مشغول میشدند.
ـ تیزبینی سیاسی
ایشان از لحاظ سیاسی شخصی بسیار تیزبین و تیز هوش بودند. بسیاری از جریانات سیاسی را قبل از اینكه افرادی كه به سیاست نسبت به ایشان نزدیكتر بودند، بفهمند، میفهمید و زودتر از بقیه فریاد میزد؛ به طوری كه حتی بعضیها میگفتند این حرفها زود است و این افراد كه شما علیه ایشان فریاد میكشید، شاید به این حد نباشند كه شما این فریادها را بر سرشان میكشید؛ مثلاً بعد از انقلاب، اوّل روحانی طراز اولی كه در ایران علیه منافقین فریاد كشید، ایشان بود. اینها را شناخت و علیه اینها قیام كرد. تنها شهری كه منافقین نتوانستند در آن دفتر داشته باشند، شهر یزد بود. ایشان چون دارای یك بینش سیاسی خاص بود، اینها را شناسایی كرد و نگذاشت در این شهر رخته كنند.
یكی از اطرافیان شهید صدوقی میگوید:
در قضیه بنی صدر از همان دیدار اولی كه در پاریس با او داشتند، از آن موقع همیشه چهرة وی به عنوان یك علامت سؤال برای ایشان مطرح بود، و در مجلس خبرگان شناخت بیشتری یافتند؛ به طوری كه گاه گاهی هم به جدل رو در رو در مجلس خبرگان كشیده میشد و بعداً جریان ریاست جمهوری پیش آمد. خیلی از دوستان، ایشان را تحت فشار قرار دادند كه بنی صدر را تأیید كنید. ولی ایشان حاضر نشد و بعداً شاید یزد اوّل شهری بود كه شعار «مرگ بر بنی صدر» از آن بلند شد. [12]
با شروع جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تبلیغات گستردة رژیم و ولخرجیهای از حد بیرون محمد رضا پهلوی در راستای برگزاری این جشنها، بعضاً اقدام به تبلیغات نمایشی كرده بودند و مدارس و مراكزی را به این مناسبت افتتاح میكردند. آیه الله صدوقی با هشیاری از ترفند رژیم، از ساخت و بنای مدرسهای كه امكان سوء استفاده در افتتاح آن میرفت، جلوگیری كرد.
یكی از روحانیون یزد از او در خصوص بنای دبستانی در محله اكبر آباد یزد كسب تكلیف میكند. ایشان میگوید: «هیچ صلاح نیست اقدام كنی؛ چون به نام جشنهای 2500 ساله نام گذاری میشود و خلاف شرع است. بگذار بعد از سپری شدن ایام جشنها، مدرسهای كه زیر نظر خودم باشد، خواهم ساخت. [13]
ـ محبت به خانواده
فرزندشان حجه الاسلام محمد علی صدوقی، امام جمعه كنونی یزد، در این باره میگویند: «ایشان بسیار با محبت بودند. بدیهی است كه كسی كه به غیر محبّت دارد، نسبت به افراد خانوادة خودش قاعدتاً بیشتر محبت میورزد. با بچهها صحبت میكردند و با بچههای كوچك و بزرگ برخورد تندی اصلاً نداشتند.
با اینكه به خاطر مقام والایی كه داشتند و به خاطر این عظمت روحی، ابهت ویژهای داشتند ـ كه این ابهت به ما هم این اجازه را نمیداد كه به راحتی با وی حرفهای خودمان را در میان بگذاریم ـ ولی در عین حال، آزادیهای زیادی به ما میدادند و اصلاً حالت دیكتاتوری نداشتند و در انجام واجبات ما را راهنمایی مینمودند و از محرمات مَنعمان میكردند و همیشه به عنوان راهنما مستحبات را به ما معرّفی میكردند و به انجام آنها تشویق مینمودند.» [14]
ـ همدلی و همراهی با مردم
یكی دیگر از رموز موفقیت آیه الله شهید صدوقی در امر تبلیغ و ترویج فرهنگ دینی، همراهی و همدلی با مردم بود. این عامل آن گونه در وی نقش بسته بود كه خود را جدای از عامة مردم نمیدید. یكی از محافظان ایشان نقل میكردند كه در روز آخر زندگی آن شهید و در بین دو خطبه احساس كردم كه آن حضرت بسیار خسته شده و عرق كرده اند، به خاطر همین در فرصت به دست آمده دستمال از جیب درآورده، به ایشان تعارف كردم تا عرقهای صورت و پیشانی خود را پاك كنند. ایشان با تغیر فرمودند: مگر نمیبینی مردم در این گرما چطور عرق میریزند؟ چطور من عرقهایم را خشك كنم؟ و بلافاصله برای ایراد خطبه دوم برخاستند.» [15]
و بدین گونه بود كه ایشان توانستند در قلبهای گرم مردم یزد جای گیرند و این مردم با صفا، اشارات نورانی و روحانی ایشان هدایت یابند.
- پاورقــــــــــــــــــــی
[1]. شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری، چاپ دوم، 1377، ص «الف».
[2]. با استفاده از پیام آیه الله مشكینی درباره شهادت شهید صدوقی.
[3]. پیام به مناسبت شهادت آیه الله دستغیب.
[4]. یادواره سومین شهید محراب آیه الله صدوقی، سید محمد مكی، قم، انتشارات امام محمد باقر%، چاپ اوّل، خرداد 1363، ص4.
[5]. همان.
[6]. همان، صص 45 ـ 46.
[7]. همان، ص 46.
[8]. همان.
[9]. همان، ص 47.
[10]. همان، ص 58.
[11]. همان، ص 49.
[12]. همان، ص 57.
[13]. شهید آیه الله حاج شیخ محمد صدوقی، ج 2، یاران امام به روایت اسناد ساواك، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری، چاپ دوم، 1377، ص «د»
[14]. همان، ص 60، با اندكی تغییرات.
[15]. همان، ص 71.