باز بوی مهربانی میرسد باز ماه میهمانی میرسد
گر بساط تیرگی برچیده شد جلوه ماه مبارك دیده شد
فصل، فصل سبز از بن رستن است دل به اقیانوس قرآن شستن است
بذرهای عشق حاصل میدهند آیهای را اجر كامل میدهند
خواستاران را به بالا میبرند تا شب احیای دلها میبرند
ای خوشا بیداری شبهای قدر آبشار جاری شبهای قدر
دستها بوی نیایش میدهند پر كشیدن را نمایش میدهند
نور جاری میشود در هر ضمیر از فروغ روشن جوشن كبیر
غنچهها در باغ دل وا میشود دل پر از گلهای تقوا میشود
فصل، فصل بهترین آغازهاست رازها در معرض وسواس هاست
چشمههای اشك جاری میشود آسمان دل بهاری میشود
دل سوار اشك موج دیدهها میرود تا عمق دریای خدا
باب دوم را خدا وا میكند غنچهای زیبا شكوفه میكند
معنویت رخت نو دارد به تن تا ببوسد دست پرفیض حسن
اندك اندك بار سنگین میشود چهره خورشید خونین میشود
نی به صد مضمون حكایت میكند بشنو از دل چون حكایت میكند
لحظه پرواز عاشق میرسد هجرت قرآن ناطق میرسد
تیغ دشمن فرصتی مطلوب یافت بار دیگر كعبه حق را شكافت
حق به شمشیر ضلالت كشته شد خاكمان بر سر عدالت كشته شد
اشك با احساس طغیان میكند غیرت عباس طغیان میكند
اختران خورشید را گم میكنند كودكانش عید را گم میكنند
آخرین حرفی كه نجوا كرد و رفت صحبت از تبلیغ تقوا كرد و رفت