به مناسبت دهه فاطمیه علیهاالسلام
مقدمه
ایزد یكتا به طاق عرش اعلى برنگاشت نام پاك و عزت و شأن و وقار فاطمه
ام سبطین است و جفت مرتضى سلطان دین زهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه
پیش سرو قامتش شرمنده طوباى بهشت عرشیان تكبیرگویان بر شعار فاطمه
طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزل آیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه (1)
چه دشوار است سخن گفتن از بانویى كه لباس هستى بر اندامش تنگى مىنمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره كامل او ناتوان بود.
زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامى داشت و به او بالید؛ و تو گویى، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایى را نداشت.
چه كسى مىتواند قصه غم رنگ زهراعلیهاالسلام را آنگونه كه هست بازگو كند؛ و اینكه چرا، تنها دختر رسول خاتمصلىاللهعلیهوآله كه دستش بوسهگاه پدر بود، و خاطرش نزد بابا از همگان عزیزتر، در اوج جوانى و شكوفایى، پنهان و به دور از چشم آدمیان دو رو و بىوفا، و در دل شب، براى همیشه در آغوش خاك جاى مىگیرد؛ و بدینگونه برگى خونین از دفتر تاریخ ورق مىخورد.
بارى:
زمین به پشت خود الوند و بیستون دارد غبار ماست كه بر دوش او گران بود است (2)
در این نوشتار، ضمن ارائه نُه سخنرانى كوتاه، برخى از جلوههاى رفتارى حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارك و مقدس او را گرامى مىداریم.
* * *
1. بلندهمّتى به هنگام دعا
گر مخیر بكنندم به قیامت كه چه خواهى دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (3)
انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون مىباشند. همّت و آرزوى برخى از آدمیان در همین دنیاى زودگذر و ناچیز خلاصه مىشود. آنها جز دنیا نمىخواهند و جز براى دنیا، چیز دیگرى سعى و تلاش نمىكنند. به فرموده زیباى حضرت علىعلیهالسلام: «وَاِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَى بَصَرِ الْاَعْمَى لاَ یبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیئاً وَالْبَصِیرُ ینْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْاَعْمَى اِلَیهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْاعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ (4) همانا دنیا نهایت دیدگاه كسى است كه دیدهاش كور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنكه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم آرد.»
و امّا گروه دوم از آدمیان، كسانى هستند كه همّت خویش را فراتر از جهان مادى قرار دادهاند. و اگر هم براى دنیاى خویش تكاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن براى جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر مىدانند و همه تلاش خود را بكار مىگیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدى پروردگار جاى گیرند.
سرانجام، اندكى از آدمیان نیز هستند كه نه تنها از دام جاذبههاى فریبنده دنیوى رها مىشوند؛ بلكه از نعمتهاى انبوه بهشت نیز مىگذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را مىطلبند و به جاى بهشت، بهشتآفرین را تمنّا مىكنند؛ همانگونه كه سعدى شیرازى سروده است:
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به كسى ده كه محبّت نچشیدست (5)
در ضمن حكایتى، درباره حضرت فاطمهعلیهاالسلام چنین مىخوانیم: «روزى پیامبر اسلامصلىاللهعلیهوآله از دخترش زهراعلیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هماكنون فرشته وحى در كنار من است و از طرف خدا پیام آورده است كه هر چه بخواهى، تحقق مىپذیرد. حضرت فاطمهعلیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِى عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِى غَیرُ النَّظَرِ اِلَى وَجْهِهِ الْكَرِیمِ؛ (6) لذتى كه از خدمت حضرت حق مىبرم، مرا از هر خواهشى باز داشته است. حاجتى جز این ندارم كه پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم.»
غوغاى عارفان و تمنّاى عاشقان حرص بهشت نیست كه شوق لقاى تُست
قومى هواى نعمت دنیا همى پزند قومى هواى عُقبى و ما را هواى تست
قُوت روان شیفتگان التفات تو آرام جان زندهدلان مرحباى تست (7)
2. شرم و حیا
یكى بیم و آزرم و شرم خداى كه باشد ترا یاور و رهنماى (8)
«حیا حالتى همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنى در مواجهه با دیگران، بهویژه در مقابل بزرگتران، یا در مواجهه با امور را مىگویند.» (9)
امام صادقعلیهالسلام درباره ارزشمندى حیا و آثار آن مىفرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیاءُ) لَمْ یقَر ضَیفٌ وَلَمْ یوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یتَنَكَّبُ الْقَبِیحُ فِى شَىءٍ مِنَ الْاَشْیاءِ حَتَّى اِنَّ كَثِیراً مِنَ الْاُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضاً اِنَّمَا یفْعَلُ لِلْحَیاءِ فَاِنَّ كَثَیراً مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیاءُ لَمْ یرْعَ حَقَّ وَالِدَیهِ وَلَمْ یصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَى كَیفَ وَفَّى لِلْاِنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِى فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛ (10) اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمىشد، و به وعدهها عمل نمىشد، و حاجتها برآورده نمىشد، زیبایى [و هنجارها] انجام داده نمىشد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمىشد. حتّى بسیارى از كارهاى واجب نیز تنها به دلیل حیامندى انجام مىشود. همانا اگر حیا نبود، بسیارى از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمىكردند، و صله رحم انجام نمىدادند، و امانت را [به صاحبش] برنمىگرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمىورزیدند؛ پس آیا نمىبینى كه چگونه [خداوند] به انسان خصلتى را عطا فرمود كه صلاح [دنیا و آخرتش] و كامل كننده امورش در آن است.»
ویل دورانت درباره حیا مىنویسد: «شرم، نوعى عقبنشینى مدبّرانه است كه از ترس و پاكى مىزاید. در اقوام متمدّن، حیا یكى از بهترین صوَر تعالى روح عشق است و تا شكوه و درخشندگى بىمانندى بالا مىرود، و گاهى بر عمیقترین دواعى نفسانى غالب مىشود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتى عالى خبر مىدهد. حیا پاداشهاى خود را پسانداز مىكند.» (11)
یكى از ویژگیهاى آشكار حضرت زهراعلیهاالسلام، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندى آن حضرت داشت، تا آنجا كه در این باره نقل مىكنند:
«مردى نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علىعلیهالسلام شد. پیامبرصلىاللهعلیهوآله مشاهده فرمود كه حضرت زهراعلیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یكُنْ یرَانِى فَاِنِّى اَرَاهُ وَهُوَ یشُمُّ الرِّیحَ؛ (12) اگر او مرا نمىبیند، من او را مىنگرم! [اگرچه او نمىبیند] و او بو [ى زن] را استشمام مىكند. رسول خداصلىاللهعلیهوآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت مىدهم كه تو پاره تن من هستى.»
اسماء بنت عمیس مىگوید: «روزهاى آخر زندگانى حضرت زهراعلیهاالسلام با او بودم. روزى مرا به یاد چگونگى حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانى كرد كه: چرا جنازه زن را روى تختهاى مىگذارند و بالاى دست مردان حمل مىكنند؟!
آنگاه فرمود: «اِنِّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیصِفُهَا لِمَنْ رَأى فَلاَ تَحْمِلِینِى عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِى سَتَرَكَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛ (13) من بسیار زشت مىدانم كه [جنازه] زنان را [پس از مرگ] بر روى تابوت رو باز گذاشته و بر روى آن پارچهاى مىافكنند كه حجم بدن را براى بینندگان آشكار مىسازد. مرا بر روى تابوتى آنچنانى مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.»
نمونهاى دیگر از حیاورزى حضرت زهراعلیهاالسلام را در این حكایت مىخوانیم: «روزى آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنهاند؟ فرمود: بلى اى دخترم. گفت: آیا من هم برهنهام؟ فرمود: بلى شما هم؛ ولى آنجا كسى به كسى توجه ندارد.
حضرت زهراعلیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جاى خجالت است آن روز، مقابل خداى متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده كه او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.
آنگاه كه حضرت فاطمهعلیهاالسلام نزد حضرت علىعلیهالسلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدى؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خداصلىاللهعلیهوآله فرمود: على [علیهالسلام] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است كه روز قیامت او را برهنه محشور كند.» (14)
حكیم ابو القاسم فردوسى، در ستایش حیامندى بانوان چنین مىسراید:
به سه چیز باشد زنان را بهى كه باشند زیباى تخت مهى
یكى آنكه با شرم و با خواستست كه جفتش بدو خانه آراستست...
سوم آنكه بالا و رویش بوَد به پوشیدگى نیز مویش بوَد (15)
3. ادب
مولوى در بیان اهمیت و آثار ادب مىگوید:
از خدا جوییم توفیق ادب بىادب محروم گشت از فیض رب
بىادب تنها نه خود را داشت بد بلكه آتش در همه آفاق زد (16)
در معناى ادب گفتهاند:
«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملكهاى است در شخص كه او را از كارهاى زشت باز مىدارد. همچنین رعایت كردن حدود هر كسى عبارت است از ادب نسبت بدان كس.» (17)
حضرت علىعلیهالسلام درباره ادب مىفرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛ (18) بهترین شرافت [و افتخار خانوادگى]، ادب نیكوست.»
همچنین فرمود: «كُلُّ شَىْءٍ یحْتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یحْتاجُ اِلَى الْاَدَبِ؛ (19) هر چیزى نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.»
اشرف آدمیان رسول اكرمصلىاللهعلیهوآله نیز با افتخار مىفرمایند: «اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِى؛ (20) خداوند، مؤدّبم كرد و نیكو مؤدّبم ساخت.»
امام صادقعلیهالسلام در اینباره مىفرمایند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمَّا اَكْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ «وَاِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالْاُمَّةِ لِیسُوسَ عِبادَهُ؛ (21) خداى بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیكو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ كمال رساند فرمود: «همانا تو داراى خلق عظیم هستى.» آنگاه كار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره كند.»
بىگمان یكى از برجستهترین ویژگیهاى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خداصلىاللهعلیهوآله و یك معصوم، ادب را در خویش به حدّ كمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگى مراعات مىنمود.
در تاریخ آمده است كه یكى از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود كه یكدیگر را به اسم صدا مىكردند.
حتى رسول اكرمصلىاللهعلیهوآله را به نام آن حضرت صدا مىزدند؛ در حالى كه این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.
تا اینكه خداوند براى مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خداصلىاللهعلیهوآله، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا»؛ (22) «خطاب كردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى [دیگر] قرار مدهید.»
از امام صادقعلیهالسلام چنین روایت شده است كه حضرت فاطمهعلیهاالسلام فرمود: «وقتى كه آیه «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا» بر رسول خداصلىاللهعلیهوآله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جاى «اى پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خداصلىاللهعلیهوآله به من فرمودند: «اى فاطمه! این آیه درباره تو و خانوادهات نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم. این آیه درباره درشتخویان از قریش و اهل كبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا كن كه قلبم را زنده و خدا را خشنود مىكند!» (23)
حافظا! علم و ادب ورز كه در مجلس شاه هر كه را نیست ادب لایق صحبت نبوَد (24)
4. زهد و سادهزیستى
تكلّف گر نباشد خوش توان زیست تعلّق گر نباشد خوش توان مرد
زهد و سادهزیستى، شرطى است كه خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همانگونه كه در دعاى ندبه مىخوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ؛ و با آنها در درجههاى این دنیاى پست زهد را شرط نمودى.»
سادهزیستى و بىرغبتى نسبت به جاذبههاى دنیوى، افزون بر آنكه آدمى را از بسیارى از لغزشها و گناهان باز مىدارد، رمز اصلى آرامش قلبى و شادابى روحى نیز مىباشد.
به تعبیر زیباى سعدى:
آن كس از دزد بترسد كه متاعى دارد عارفان جمع نكردند و پریشانى نیست
وانكه را خیمه به صحراى فراغت زدهاند گر جهان زلزله گیرد غم ویرانى نیست (25)
استاد شهید مطهرى درباره آثار مثبت و سازنده سادهزیستى مىگویند: «به هر اندازه كه انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه كه انسان اسیر باشد، آزادى ندارد. انسانهایى كه آرزو دارند آزاد زندگى كنند و به آزادى علاقمندند، همیشه كوشش مىكنند زنجیرها را تا آنجا كه ممكن است از دست و پاى خودشان برگیرند.... و لهذا زندگى پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگى سادهاى بود. ما در شرح حال رسول اكرمصلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «كانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.» اوّلین چیزى كه در سیره پیغمبر اكرمصلىاللهعلیهوآله به چشم مىخورد، این است كه مردى بود سبك خرج. لباس و خوراكش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود.... گاندى، این مرد هندو، وقتى مىخواهد هند را رهبرى كند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها كند، چارهاى ندارد جز اینكه راه پیامبران را در پیش گیرد، یك زندگى ساده براى خودش انتخاب كند، پارچه سادهاى روى دوشش بیندازد و تمام دارایىاش یك بز باشد و بگوید من با همین مىتوانم زندگى كنم.
روزى پیغمبر اكرمصلىاللهعلیهوآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد مىشود و مىبیند كه او یك دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانى را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمىگردد. حضرت زهرا كه از خلق و خوى پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در كند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد كه در هر راه كه خودتان صلاح مىدانید، مصرف فرمایید. پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.» (26)
مقام معظم رهبرى از وانهادن سادهزیستى و روى آوردن به مصرفگرایى با عنوان «بلاى جامعه» یاد كرده و مىفرماید: «براى جامعه بلاى بزرگى است كه میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف كردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانههاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.» (27)
باید اذعان داشت كه در عصر حاضر، نقش الگویى حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و سادهزیستى بیش از هر زمان دیگر آشكارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیرى از این الگوى مبارك نیازمندیم؛ چرا كه در هیچ روزگارى به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبههاى رنگارنگ دنیا و انبوه كالاهاى مصرفى آن قرار نگرفتهاند؛ در نتیجه، در هیچ زمانى همانند این عصر و زمان، دلهاى آدمیان - به واسطه تعلّق به این دستاوردهاى تمدّن مادّى و تكنولوژى - گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.
پیام سادهزیستى حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگى خاطر، آرامش و صفاى روحى است كه امروزه مىتواند به عنوان یكى از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.
از سلمان فارسى چنین نقل شده است كه مىگوید: «روزى حضرت فاطمهعلیهاالسلام را دیدم كه چادرى وصلهدار و ساده بر سر داشت. در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهاى طلا مىنشینند و پارچههاى زربافت به تن مىكنند؛ وه كه این دختر رسول خداست! نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا!
فاطمهعلیهاالسلام پاسخ داد: «اى سلمان! خداوند بزرگ، لباسهاى زینتى وتختهاى طلا را براى ما در روز قیامت ذخیره كرده است.»
حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و فرمود: «اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایى كه تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مىخورد و شبها بر روى آن مىخوابیم. و بالش ما چرمى است كه از لیف خرما پر شده است.» (28)
ناگفته نماند كه گرچه در عصر حاضر نمىتوان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگى كرد و ساختار ساده زیستى را براساس سادهزیستى ایشان پىریزى نمود، اما در این زمان نیز مىتوان سادهزیستى را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگى پاكیزهاى بنا كرد؛ زندگىاى كه در آن از زیادهروى در مصرف و انباشتن كالاهاى غیر ضرورى و پرورش نیازهاى كاذب خبرى نیست و تنها براساس نیازمندیهاى راستین انسان استوار است.
5. توجّه به همسایگان
از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایى دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او كوشید و از آزار وى پرهیز نمود.
در حقیقت، رضامندى همسایهها به واسطه نیكى در حق آنان، تأثیر خوبى بر زندگى فرد به جا مىگذارد. چه بسا براى آدمى حوادث و مشكلاتى پیش آید و نیازمند یارى شود. در چنین احوالى، این همسایگان هستند كه مىتوانند زودتر از دیگران به كمك شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث مىبرد»، افزون بر آنكه همسایهها را مدیون همدیگر معرفى مىكند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار مىدهد.
از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است كه گفت: «مردى حضور حضرت فاطمهعلیهاالسلام شرفیاب شد و عرض كرد: اى دختر رسول خداصلىاللهعلیهوآله! آیا از پیامبر گرامى اسلامصلىاللهعلیهوآله نزد شما چیزى مانده است كه به من مرحمت فرمایید؟
حضرت فاطمهعلیهاالسلام به خدمتكار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتكار به جستجو برآمد و آن را پیدا نكرد.
حضرت فاطمهعلیهاالسلام فرمود: واى بر تو! آن نوشته نزد من مساوى است با حسن و حسین، آن را پیدا كن!
خدمتگزار دوباره پىگیرى كرد و معلوم شد كه آن را جارو كرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهراعلیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبىعلیهاالسلام لَیسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ كانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَلا یؤْذِى جارَه؛ (29) از مؤمنین نیست كسى كه همسایه از بلاى او در امان نباشد. و هر كس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایهاش را آزار نمىدهد.»
حق همسایه را در دفتر عشق سفارشها نموده دلبر عشق
به احسان كوش با همسایه و خویش ز آزار دل آنان بیندیش
دل همسایه گر شاد از تو باشد بسى به تا به فریاد از تو باشد (30)
شهید مطهرى در كتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمهعلیهاالسلام به همسایگان اینگونه مىنویسد: «در آن شب، همهاش به كلمات مادرش - كه در گوشهاى از اطاق رو به طرف قبله كرده بود - گوش مىداد.
ركوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب كه شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینكه هنوز كودك بود، مراقب بود ببیند مادرش كه این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعاى خیر مىكند و یك یك را نام مىبرد و از خداى بزرگ براى هر یك از آنها سعادت و رحمت و خیر و بركت مىخواهد، براى شخص خود از خداوند چه چیزى مسألت مىكند؟
امام حسنعلیهالسلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب كار مادرش، صدیقه مرضیهعلیهاالسلام بود و همهاش منتظر بود كه ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا مىكند و از خداوند براى خود چه خیر و سعادتى مىخواهد.
شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسنعلیهالسلام حتى یك كلمه نشنید كه مادرش براى خود دعا كند.
صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش كردم، تو درباره دیگران دعاى خیر كردى؛ ولى درباره خودت یك كلمه دعا نكردى؟
مادر مهربان جواب داد: پسرك عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ (31) اوّل همسایه، بعد خانه خود.»
6. ایثار
«ایثار به معنى برتر داشتن و مقدم داشتن دیگران نسبت به خود و كرم كردن به آنها است. این اصطلاح در مقابل خودخواهى قرار دارد. به جاى لفظ ایثار، غیر خواهى نیز بهكار مىرود، كه ناشى از خودفراموشى و دوستى و احترام به دیگران و صفاى طبع است.» (32)
در روایتى از حضرت علىعلیهالسلام مىخوانیم: «خَیرُ الْمَكارِمِ الْاِیثار؛ (33) بهترین مكارم [اخلاق]، ایثار است.»
و باز از آن حضرت است كه: «الْاِیثارُ اَعْلى مَراتِبِ الْكَرَمِ وَاَفْضَلُ الشِّیمِ؛ (34) ایثار، والاترین درجه كرامت و برترین خصلتهاست.»
در كتاب «عوارف المعارف» آمده است: یكى از عرفا گفت: هیچ كس بر من چنان غلبه نكرد كه جوانى از بلخ. از حج مىآمد، مرا گفت: حدّ زهد نزد شما چیست؟ من گفتم: چون بیابیم، بخوریم و چون نیابیم، صبر كنیم.
گفت: سگان بلخ همین صفت دارند. پس من او را گفتم: حدّ زهد نزد شما چیست؟ گفت: ما چون نیابیم، صبر كنیم و چون بیابیم، ایثار كنیم.» (35)
در حكایت است كه عرب تازه مسلمان نیازمندى در مسجد پیامبرصلىاللهعلیهوآله اظهار نیاز كرد. سلمان فارسى كه خود هیچ نداشت، او را به در خانه سرچشمه نیكیها، فاطمه زهراعلیهاالسلام برد. حضرت فرمود: «اى سلمان! به خدا سوگند سه روز است غذا نخوردهایم و فرزندانم گرسنهاند؛ ولى نیكى و نیكوكارى را كه درِ خانه مرا كوبیده است، رد نمىكنم.» آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودى گرو بگذارد و مقدارى خرما و جو قرض بگیرد. وقتى سلمان این كار را كرد، مقدارى از همان خرما و جو را به منزل فاطمهعلیهاالسلام برد؛ ولى آن حضرت فرمود: اى سلمان! این كار را فقط براى خداى بزرگ انجام دادهام و هرگز چیزى از این غذاها برنمىدارم.» (36)
همچنین درباره ایثار آن حضرت چنین نقل مىكنند كه مرد گرسنهاى در مسجد مدینه بپا خاست و گفت: اى مسلمانان! از گرسنگى به تنگ آمدهام، مرا مهمان كنید!
پیامبر اسلامعلیهاالسلام فرمود: چه كسى این مرد را امشب مهمان مىكند؟ حضرت علىعلیهالسلام فرمود: من یا رسول اللّه!
حضرت، اندكى بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایى در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آوردهام. حضرت زهراعلیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «ما عِنْدَنا اِلَّا قُوت الصَّبِیةِ وَلكِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیفَنا؛ (37) در خانه ما غذایى نیست مگر به اندازه خوراك دختر بچه؛ اما [امشب ایثار مىنماییم و گرسنگى را تحمل مىكنیم، و] همین مقدار غذا را به مهمان مىبخشیم.»
به خلق آسایش آرد، خویش را رنج كه جوید در خراب خویشتن گنج
همه راحت بوَد بر خلق، بىرنج وجودش خلق را شادیست چون گنج
بكوش اى جان كه بر بیگانه و خویش وجودت نوش شاید بود بىنیش
چو بتوان شد دواى دردمندان نشاید گشت درد مستمندان (38)
7. كار در خانه
یكى از عوامل شادابى، نشاط و تكامل خانوادهها، تعیین حدود مسئولیتها در خانواده است. و اینكه هر كدام از زن و مرد، كارهایى را كه با ویژگیهاى جسمى و روحى آنان هماهنگ است به عهده گیرند و از كارهایى كه با ساختار وجودىشان ناهماهنگ است، پرهیز نمایند.
در اینباره بهترین الگو، زندگى حضرت علىعلیهالسلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام مىباشد.
امام باقرعلیهالسلام فرمودند: «حضرت فاطمهعلیهاالسلام كارهاى منزل را اینگونه با حضرت علىعلیهالسلام تقسیم كرد: خمیر كردن آرد، نان پختن، تمیز كردن و جارو زدن خانه، به عهده فاطمه باشد و كارهاى بیرون خانه، مانند: جمعآورى هیزم و تهیه مواد اولیه غذایى به عهده علىعلیهالسلام باشد. كه این تقسیم كار، با رهنمود رسول خداصلىاللهعلیهوآله انجام گرفت. آنگاه كه رسول خداصلىاللهعلیهوآله فرمود: كارهاى داخل خانه را فاطمهعلیهاالسلام و كارهاى بیرون منزل را علىعلیهالسلام انجام دهد، حضرت زهراعلیهاالسلام با خوشحالى فرمود: «فَلا یعْلَمُ ما داخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ اِلَّا اللَّهُ بِاِكْفائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ (39) جز خدا كسى نمىداند كه از این تقسیم كار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام كارهایى كه مربوط به مردان است، باز داشت.»
بارى، حضرت زهراعلیهاالسلام مانند دیگر زنان جامعه كار مىكرد، گندم را با آسیاب دستى آرد مىنمود، نان مىپخت، كار روزانه را انجام مىداد. تا آنجا كه دستهاى مباركش زخمى شد و روزى اینگونه با پدر به درد دل نشست: «قَدْ مَجِلَتْ یداىَ مِنَ الرَّحى؛ (40) هر دو دستم [به علت آرد كردن گندم] با آسیاب دستى ورم كرده و زخم شده است.»
مقام معظم رهبرى درباره اهمیت كار زن در منزل مىفرماید: «وظایف داخل خانه زنان، نه اهمیتش كمتر از وظایف بیرونى است و نه اینكه زحمتش كمتر است. خیلى كار پرزحمتى است، خیلى كار ظریفى است. برخى فكر مىكنند اگر زنى مثلا كارش عبارت شد از همان كارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست؛ بلكه مهمترین كار براى زن این است كه زندگى را سرپا نگه دارد.» (41)
8. با فرزندان
الف. بچهدارى
هنر بزرگ زن و میزان شخصیت او را مىتوان از چگونگى بچهدارى او تشخیص داد؛ چرا كه سلامت روحى و جسمى فرزند، در گرو بچهدارى درست مادر است. شرایط جسمى و روحى افراد و اینكه آنان در اینباره در چه وضعیتى مىباشند، نمودارى است كه اندازه تلاش، زحمت، دلسوزى، فرهنگ و اندیشه مادر را آشكار مىسازد.
در حقیقت، خوشبختى واقعى مادران در پرورش فرزندانى سالم و صالح مىباشد. و پرواضح است كه رساندن فرزندان به چنین فرجامى، كارى دشوار و طاقتفرسا است كه تنها زن مىتواند از عهده آن برآید. به تعبیر مقام معظم رهبرى:
«بعضى از كارهاى خانه خیلى سخت است. شما هر كارى را در نظر بگیرید كه خیلى دشوار باشد، در مقابل بچهدارى در واقع آسان است. بچهدارى هنر خیلى بزرگى است. مردها یك روز هم نمىتوانند این كار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این كار بزرگ را انجام مىدهند. خداى متعال در غریزه آنها این توان را قرار داده است.» (42)
روزى از روزها حضرت رسول اكرمصلىاللهعلیهوآله در مسجد به انتظار بلال به سر مىبردند كه بیاید و اذان بگوید. بلال با اندكى تأخیر به مسجد آمد. حضرت رسول اكرمصلىاللهعلیهوآله فرمود: چرا دیر كردى؟
عرض كرد: هنگام آمدن به مسجد خدمت حضرت فاطمهعلیهاالسلام رفتم، او مشغول آرد كردن بود و فرزندش حضرت حسنعلیهالسلام نزد آسیاب روى زمین قرار داشت. گفتم: یا فاطمه! كدامیك از پیشنهادهاى مرا قبول دارى؟ یا من بچه را نگاه دارم و شما آسیاب كنید و یا بر عكس.
فرمود: من به فرزند مهربانترم و بهتر مىتوانم كار بچهدارى را انجام دهم. آنگاه آسیاب را گرفتم و آرد كردم؛ و این بود علت تأخیر من. (43)
ب. بازى با فرزندان
همبازى شدن پدر و مادر با كودك، افزون بر اینكه او را غرق لذّت و شادى مىكند و بر صمیمیت میانشان مىافزاید، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندى را در كودك تقویت مىكند. همچنین هنگام بازى، بسیارى از نكتههاى اخلاقى را مىتوان بهطور مستقیم و غیر مستقیم به كودك آموخت و این فرصت مناسبى است كه نباید آن را از دست داد.
در شرح حال حضرت زهراعلیهاالسلام آمده است كه آن حضرت با كودكان خود بازى مىكرد. و البته در این هنگام فرصت آموزش نكات اخلاقى را از دست نمىداد و در كنار پرورش جسمى آنان،از تربیت روحىشان باز نمىماند.
به عنوان نمونه، آن حضرت هنگام بازى با امام حسنعلیهالسلام این اشعار ادیبانه را مىخواند:
1. اَشْبِهْ اَباكَ یا حَسَنُ َاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
2. وَاعْبُدْ اِلهاً ذَا الْمِنَنِ وَلا تُوالِ ذَا الْاِحَنِ (44)
«حسن جان! مانند پدرت علىعلیهالسلام باش و ریسمان را از گردن حق بردار! خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد كینهتوز دوستى مكن!»
یكى از دانشمندان درباره آثار سازنده بازى پدر و مادر با كودك خویش مىنویسد: «رمز و كلید تربیت كودك در این است كه پدر و مادر از نو بتوانند مانند كودكان بشوند و از مقام و درجهاى كه دارند پایین بیایند و با برابرى خالصانه با كودك خود بازى كنند. شاید با این صمیمیتى كه از روى فروتنى است، بتوانیم اطمینان و محبّت كامل كودك را كه سنگ بناى تربیت است، به دست آوریم.» (45)
چونكه با كودك سر و كارم فتاد هم زبان كودكان باید گشاد (46)
9. رعایت عدالت میان فرزندان
هر جا عدالت رعایت شود، پىآمدهاى نیكى به دست مىآید. و در مقابل، هر وقت در حق كسى ستم شود، آثار ویرانگرى بهجاى خواهد گذاشت.
رعایت عدالت در محبت ورزى و توجه به فرزندان و پرهیز از تبعیض در حق آنان، نمونههاى والاى عدالت به شمار مىرود كه اثر بسیار سازندهاى در حفظ تعادل روحى فرزندان، وجلوگیرى از كینهتوزى و احساس حقارت در آنان دارد.
رسول گرامى اسلامصلىاللهعلیهوآله در اینباره مىفرمایند: «اِعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِكُمْ بِالنُّحْلِ كَما تُحِبُّونَ اَنْ یعْدِلُوا بَینَكُمْ فِى الْبِرِّ وَاللُّطْفِ؛ (47) میان فرزندانتان در بخشش، به عدالت رفتار كنید؛ همانگونه كه دوست دارید در نیكى و محبت، با شما به عدالت رفتار كنند.»
باز از آن حضرت است كه: «اِتَّقُوا اللَّهَ وَاعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ اَنْ یبَرُّوكُمْ؛ (48) از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار كنید؛ همانطور كه مىخواهید با شما به نیكى رفتار كنند.»
نقل شده است كه روزى حضرت رسولصلىاللهعلیهوآله مردى را دید كه یكى از دو كودك خود را بوسید و دیگرى را نبوسید. حضرت فرمود: «فَهَلَّا ساوَیتَ بَینَهُما؛ چرا میان دو كودك مساوات برقرار نكردى؟» (49)
استاد شهید مرتضى مطهرى درباره پىآمدهاى ناگوار تبعیض و بىعدالتى میان فرزندان مىگوید: «پدر و مادرى در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه، غذا و میوه و شیرینى و لباس، میان اهل خانه تقسیم مىشود. فكر و قضاوت بچهها و تأثیراتى كه در اینگونه موارد پیدا مىشود، با فكر و قضاوت پدر و مادر و نوع تأثرى كه به آنها دست مىدهد، فرق دارد. آن احساسى كه بچهها نسبت به یكدیگر دارند، این است كه از آنها، هر كدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینى یا لباس، از سهم دیگرى كمتر است، ناراحت مىشود، قهر مىكند، گریه مىكند و چون احساس مظلومیت و محرومیت مىكند، در صدد انتقام برمىآید؛ بنابراین، لازم است پدران و مادرانى كه به سعادت فرزندانشان علاقمند هستند و میل دارند بچههایشان از كودكى روحیه سالم داشته باشند، از اوّل هیچگونه تبعیضى میان آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف كاشتن است، تخم حسادت كاشتن است، تخم انتقام كاشتن است. تبعیض موجب مىشود هم روح آن بچه محروم، فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه عزیز كرده، متّكى به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و نُنُر بار بیاید.» (50)
در سیره تربیتى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز مىخوانیم كه آن حضرت اهتمام ویژهاى نسبت به رعایت عدالت میان فرزندان و پرهیز از تبعیض در بین آنان مىورزیدند، و در اینباره حتى ظریفترین رفتارها را از خود نشان مىدادند. حكایت زیباى زیر در اینباره شنیدنى است:
«روزى [امام] حسنعلیهالسلام و [امام] حسینعلیهالسلام هر كدام بهطور جداگانه چیزى را بر صفحهاى نوشتند و آنگاه آن را براى داورى نزد مادرشان حضرت فاطمهعلیهاالسلام آوردند.
حضرت زهرا كه دوست نداشت یكى از آنها را برنجاند، فرمود: بروید از پدرتان داورى بخواهید. حضرت علىعلیهالسلام نیز آنها را براى داورى نزد رسول خداصلىاللهعلیهوآله فرستاد. رسول خداصلىاللهعلیهوآله هم فرمود: من بین شما قضاوت نمىكنم تا آنكه خداوند متعال داورى نماید. و خداوند نیز - از طریق وحى - داورى بین آن دو را به مادرشان فاطمهعلیهاالسلام ارجاع داد. در این هنگام حضرت زهراعلیهاالسلام گفت: خدایا! اینك داورى مىكنم. و آنگاه گردنبندى برداشت و فرمود: بچههاى من! من دانههاى این گردنبند را بر روى زمین مىریزم، هر كس كه بیشترین دانهها را جمع كند، خط او بهتر است. حضرت چنین كرد، و آنها نیز شروع به جمع نمودن دانههاى گردنبند نمودند، و سرانجام معلوم شد كه هر دو به یك اندازه آن دانهها را جمع كردهاند.»
پینوشـــــــــــــتها:
1) دیوان حكیم آیة اللّه الهى قمشهاى، روزنه، تهران، 1377، چاپ سوم، ص 352.
2) دیوان اقبال لاهورى، سنایى، تهران، 1376، چاپ هفتم، ص 142.
3) سعدى.
4) نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، خطبه 133.
5) كلیات سعدى، ص 383.
6) نهج الحیاة، محمد دشتى، مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیر المؤمنینعلیهالسلام، قم، 1385، چاپ سوم، ص 91.
7) كلیات سعدى، ص 723.
8) شاهنامه فردوسى، براساس چاپ مسكو، به كوشش: دكتر سعید حمیدیان، قطره، تهران، 1379، چاپ پنجم، ج 7، ص 183.
9) فرهنگ فشرده سخن، دكتر حسن انورى، سخن، تهران، 1382، ج 1، ص 881.
10) سفینة البحار، شیخ عباس قمى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1416 ه. ق، چاپ اوّل، ج 1، ص 828.
11) لذّات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1385، چاپ هجدهم، ص 128 و 129.
12) ر. ك: بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، دار احیاء التراث، بیروت، 1403 ه. ق، چاپ سوم، ج 43، ص 91.
13) نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 84 و 85.
14) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 55.
15) شاهنامه فردوسى، ج 9، ص 287.
16) مثنوى معنوى، مولوى، تصحیح: نیكلسون، پژوهش، تهران، 1378، چاپ پنجم، دفتر اوّل، بیتهاى 88 و 89.
17) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، دكتر سید جعفر سبحانى، طهورى، تهران، 1375، چاپ سوم، ص 68.
18) تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، مصطفى درایتى و حسین درایتى، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1378، چاپ دوم، ص 248.
19) همان.
20) تفسیر نور الثقلین، الحویزى، تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، دار الكتب العلمیة، قم، ج 5، ص 392.
21) میزان الحكمة، محمدى رىشهرى، دار الحدیث، قم، 1379، چاپ دوم، ج 1، ص 104.
22) نور/63.
23) بحار الانوار، ج 34، ص 31، به نقل از: فى سیرة النبى وآله الاطهار، عباس الحسن الموسوى، انصاریان، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 127.
24) دیوان حافظ، تصحیح: غنى - قزوینى، ققنوس، تهران، 1377، چاپ اوّل، ص 199.
25) كلیات سعدى، ص 653.
26) احیاى تفكر اسلامى، شهید مطهرى، صدرا، تهران، چاپ بیست و یكم، 1383، برگرفته از صفحات: 90، 91، 95، 97 و 98.
27) خطبههاى عید فطر، 15 آذر 1381، به نقل از باربى،اكبر مظفرى، شاكر، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 114 و 115.
28) ر. ك: بحار الانوار، ج 8، ص 303؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 144 و 145.
29) ر. ك: سفینة البحار، ج 1، ص 555، (ماده حدث).
30) شكوفههاى عرفان، حكیم الهى قمشهاى، امیر كبیر، ص 57.
31) داستان راستان، شهید مطهرى، صدرا، تهران، 1377، چاپ بیست و هفتم، ص 87 و 88.
32) فرهنگ فلسفى، دكتر جمیل صلیبا، ترجمه منوچهر صانعى درّهبیدى، حكمت، تهران، 1385، چاپ سوم، ص 180 و 181.
33) غرر الحكم و درر الكلم، آمدى، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، چاپ چهارم، ج 3، ص 421، ح 4953.
34) همان، ج 1، ص 372، ح 1419.
35) عوارف المعارف، شهاب الدین سهروردى، ترجمه: ابو منصور بن عبد المؤمن اصفهانى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1386، چاپ چهارم، ص 112.
36) نهج الحیاة، ص 119 و 120.
37) همان، ص 119.
38) شكوفههاى عرفان، حكیم آیة اللّه الهى قمشهاى، ص 60.
39) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 81.
40) احقاق الحق، قاضى نور اللّه شوشترى، ج 10، ص 266؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 146.
41) مطلع عشق، (گزیدهاى از رهنمودهاى حضرت آیت اللّه سید على خامنهاى به زوجهاى جوان)، گردآورنده: محمدجواد حاج علىاكبرى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1384، چاپ پنجم، ص 82.
42) مطلع عشق، ص 82 و 83.
43) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 76؛ به نقل از: اخلاق حضرت فاطمهعلیهاالسلام، مهدى تاج لنگرودى، ممتاز، تهران، 1377، چاپ هفتم، ص 32 و 33.
44) نهج الحیاة، ص 156.
45) لذّات فلسفه، ص 188.
46) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بیت 2577.
47) نهج الفصاحة، گردآورنده: مرتضى فرید تنكابنى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380، چاپ ششم، ص 447.
48) همان.
49) مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ترجمه سید ابراهیم میرباقرى، فراهانى، تهران، 1381، ج 1، ص 432.
50) بیست گفتار، شهید مطهرى، صدرا، تهران، 1377، چاپ چهاردهم، ص 102.