سخنرانی‌ هاى كوتاه‏ (3)

به مناسبت دهه فاطمیه‏ علیهاالسلام‏

مقدمه

ایزد یكتا به طاق عرش اعلى برنگاشت‏                          نام پاك و عزت و شأن و وقار فاطمه‏

ام سبطین است و جفت مرتضى سلطان دین‏                    زهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه‏

پیش سرو قامتش شرمنده طوباى بهشت‏                         عرشیان تكبیرگویان بر شعار فاطمه‏

طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزل‏                                 آیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه (1)

چه دشوار است سخن گفتن از بانویى كه لباس هستى بر اندامش تنگى مى‏نمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره كامل او ناتوان بود.

زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامى داشت و به او بالید؛ و تو گویى، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایى را نداشت.

چه كسى مى‏تواند قصه غم رنگ زهراعلیهاالسلام را آن‏گونه كه هست بازگو كند؛ و اینكه چرا، تنها دختر رسول خاتم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله كه دستش بوسه‏گاه پدر بود، و خاطرش نزد بابا از همگان عزیزتر، در اوج جوانى و شكوفایى، پنهان و به دور از چشم آدمیان دو رو و بى‏وفا، و در دل شب، براى همیشه در آغوش خاك جاى مى‏گیرد؛ و بدین‏گونه برگى خونین از دفتر تاریخ ورق مى‏خورد.

بارى:

زمین به پشت خود الوند و بیستون دارد                                                غبار ماست كه بر دوش او گران بود است (2)

در این نوشتار، ضمن ارائه نُه سخنرانى كوتاه، برخى از جلوه‏هاى رفتارى حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارك و مقدس او را گرامى مى‏داریم.

* * *

1. بلندهمّتى به هنگام دعا

گر مخیر بكنندم به قیامت كه چه خواهى‏                                              دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (3)

انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون مى‏باشند. همّت و آرزوى برخى از آدمیان در همین دنیاى زودگذر و ناچیز خلاصه مى‏شود. آنها جز دنیا نمى‏خواهند و جز براى دنیا، چیز دیگرى سعى و تلاش نمى‏كنند. به فرموده زیباى حضرت على‏علیه‏السلام: «وَاِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَى بَصَرِ الْاَعْمَى لاَ یبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیئاً وَالْبَصِیرُ ینْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْاَعْمَى اِلَیهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْاعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ (4) همانا دنیا نهایت دیدگاه كسى است كه دیده‏اش كور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنكه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت‏] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم آرد.‌»

و امّا گروه دوم از آدمیان، كسانى هستند كه همّت خویش را فراتر از جهان مادى قرار داده‏اند. و اگر هم براى دنیاى خویش تكاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن براى جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر مى‏دانند و همه تلاش خود را بكار مى‏گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدى پروردگار جاى گیرند.

سرانجام، اندكى از آدمیان نیز هستند كه نه تنها از دام جاذبه‏هاى فریبنده دنیوى رها مى‏شوند؛ بلكه از نعمتهاى انبوه بهشت نیز مى‏گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را مى‏طلبند و به جاى بهشت، بهشت‏آفرین را تمنّا مى‏كنند؛ همان‏گونه كه سعدى شیرازى سروده است:

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا                                             حلوا به كسى ده كه محبّت نچشیدست (5)

در ضمن حكایتى، درباره حضرت فاطمه‏علیهاالسلام چنین مى‏خوانیم: «روزى پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله از دخترش زهراعلیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم‏اكنون فرشته وحى در كنار من است و از طرف خدا پیام آورده است كه هر چه بخواهى، تحقق مى‏پذیرد. حضرت فاطمه‏علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِى عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِى غَیرُ النَّظَرِ اِلَى وَجْهِهِ الْكَرِیمِ؛ (6) لذتى كه از خدمت حضرت حق مى‏برم، مرا از هر خواهشى باز داشته است. حاجتى جز این ندارم كه پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم.‌»

غوغاى عارفان و تمنّاى عاشقان‏                                  حرص بهشت نیست كه شوق لقاى تُست‏

قومى هواى نعمت دنیا همى پزند                                 قومى هواى عُقبى و ما را هواى تست‏

قُوت روان شیفتگان التفات تو                                    آرام جان زنده‏دلان مرحباى تست (7)

2. شرم و حیا

یكى بیم و آزرم و شرم خداى‏                                    كه باشد ترا یاور و رهنماى (8)

«حیا حالتى همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنى در مواجهه با دیگران، به‏ویژه در مقابل بزرگ‏تران، یا در مواجهه با امور را مى‏گویند.‌» (9)

امام صادق‏علیه‏السلام درباره ارزشمندى حیا و آثار آن مى‏فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیاءُ) لَمْ یقَر ضَیفٌ وَلَمْ یوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یتَنَكَّبُ الْقَبِیحُ فِى شَى‏ءٍ مِنَ الْاَشْیاءِ حَتَّى اِنَّ كَثِیراً مِنَ الْاُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضاً اِنَّمَا یفْعَلُ لِلْحَیاءِ فَاِنَّ كَثَیراً مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیاءُ لَمْ یرْعَ حَقَّ وَالِدَیهِ وَلَمْ یصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَى كَیفَ وَفَّى لِلْاِنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِى فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛ (10) اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمى‏شد، و به وعده‏ها عمل نمى‏شد، و حاجتها برآورده نمى‏شد، زیبایى [و هنجارها] انجام داده نمى‏شد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمى‏شد. حتّى بسیارى از كارهاى واجب نیز تنها به دلیل حیامندى انجام مى‏شود. همانا اگر حیا نبود، بسیارى از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمى‏كردند، و صله رحم انجام نمى‏دادند، و امانت را [به صاحبش] برنمى‏گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمى‏ورزیدند؛ پس آیا نمى‏بینى كه چگونه [خداوند] به انسان خصلتى را عطا فرمود كه صلاح [دنیا و آخرتش‏] و كامل كننده امورش در آن است.‌»

ویل دورانت درباره حیا مى‏نویسد: «شرم، نوعى عقب‏نشینى مدبّرانه است كه از ترس و پاكى مى‏زاید. در اقوام متمدّن، حیا یكى از بهترین صوَر تعالى روح عشق است و تا شكوه و درخشندگى بى‏مانندى بالا مى‏رود، و گاهى بر عمیق‏ترین دواعى نفسانى غالب مى‏شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتى عالى خبر مى‏دهد. حیا پاداشهاى خود را پس‏انداز مى‏كند.‌» (11)

یكى از ویژگیهاى آشكار حضرت زهراعلیهاالسلام، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندى آن حضرت داشت، تا آنجا كه در این باره نقل مى‏كنند:

«مردى نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام على‏علیه‏السلام شد. پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله مشاهده فرمود كه حضرت زهراعلیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یكُنْ یرَانِى فَاِنِّى اَرَاهُ وَهُوَ یشُمُّ الرِّیحَ؛ (12) اگر او مرا نمى‏بیند، من او را مى‏نگرم! [اگرچه او نمى‏بیند] و او بو [ى زن‏] را استشمام مى‏كند. رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت مى‏دهم كه تو پاره تن من هستى.‌»

اسماء بنت عمیس مى‏گوید: «روزهاى آخر زندگانى حضرت زهراعلیهاالسلام با او بودم. روزى مرا به یاد چگونگى حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانى كرد كه: چرا جنازه زن را روى تخته‏اى مى‏گذارند و بالاى دست مردان حمل مى‏كنند؟!

آنگاه فرمود: «اِنِّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیصِفُهَا لِمَنْ رَأى‏ فَلاَ تَحْمِلِینِى عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِى سَتَرَكَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛ (13) من بسیار زشت مى‏دانم كه [جنازه‏] زنان را [پس از مرگ‏] بر روى تابوت رو باز گذاشته و بر روى آن پارچه‏اى مى‏افكنند كه حجم بدن را براى بینندگان آشكار مى‏سازد. مرا بر روى تابوتى آن‏چنانى مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.‌»

نمونه‏اى دیگر از حیاورزى حضرت زهراعلیهاالسلام را در این حكایت مى‏خوانیم: «روزى آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه‏اند؟ فرمود: بلى اى دخترم. گفت: آیا من هم برهنه‏ام؟ فرمود: بلى شما هم؛ ولى آنجا كسى به كسى توجه ندارد.

حضرت زهراعلیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جاى خجالت است آن روز، مقابل خداى متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده كه او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.

آن‏گاه كه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام نزد حضرت على‏علیه‏السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدى؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: على‏ [علیه‏السلام‏] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است كه روز قیامت او را برهنه محشور كند.‌» (14)

حكیم ابو القاسم فردوسى، در ستایش حیامندى بانوان چنین مى‏سراید:

به سه چیز باشد زنان را بهى‏                                      كه باشند زیباى تخت مهى‏

یكى آنكه با شرم و با خواستست‏                                كه جفتش بدو خانه آراستست...

سوم آنكه بالا و رویش بوَد                                          به پوشیدگى نیز مویش بوَد (15)

3. ادب‏

مولوى در بیان اهمیت و آثار ادب مى‏گوید:

از خدا جوییم توفیق ادب‏                                            بى‏ادب محروم گشت از فیض رب‏

بى‏ادب تنها نه خود را داشت بد                                    بلكه آتش در همه آفاق زد (16)

در معناى ادب گفته‏اند:

«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملكه‏اى است در شخص كه او را از كارهاى زشت باز مى‏دارد. همچنین رعایت كردن حدود هر كسى عبارت است از ادب نسبت بدان كس.‌» (17)

حضرت على‏علیه‏السلام درباره ادب مى‏فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛ (18) بهترین شرافت [و افتخار خانوادگى‏]، ادب نیكوست.‌»

همچنین فرمود: «كُلُّ شَىْ‏ءٍ یحْتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یحْتاجُ اِلَى الْاَدَبِ؛ (19) هر چیزى نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.‌»

اشرف آدمیان رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز با افتخار مى‏فرمایند: «اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِى؛ (20) خداوند، مؤدّبم كرد و نیكو مؤدّبم ساخت.‌»

امام صادق‏علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرمایند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمَّا اَكْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ «وَاِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالْاُمَّةِ لِیسُوسَ عِبادَهُ؛ (21) خداى بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیكو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ كمال رساند فرمود: «همانا تو داراى خلق عظیم هستى.‌» آن‏گاه كار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره كند.‌»

بى‏گمان یكى از برجسته‏ترین ویژگیهاى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله و یك معصوم، ادب را در خویش به حدّ كمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگى مراعات مى‏نمود.

در تاریخ آمده است كه یكى از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود كه یكدیگر را به اسم صدا مى‏كردند.

حتى رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله را به نام آن حضرت صدا مى‏زدند؛ در حالى كه این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.

تا اینكه خداوند براى مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا‌»؛ (22) «خطاب كردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى [دیگر] قرار مدهید.‌»

از امام صادق‏علیه‏السلام چنین روایت شده است كه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام فرمود: «وقتى كه آیه «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُم بَعْضًا» بر رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جاى «اى پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله به من فرمودند: «اى فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده‏ات نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم. این آیه درباره درشت‏خویان از قریش و اهل كبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا كن كه قلبم را زنده و خدا را خشنود مى‏كند!» (23)

حافظا! علم و ادب ورز كه در مجلس شاه‏                                 هر كه را نیست ادب لایق صحبت نبوَد (24)

4. زهد و ساده‏زیستى‏

تكلّف گر نباشد خوش توان زیست‏                              تعلّق گر نباشد خوش توان مرد

زهد و ساده‏زیستى، شرطى است كه خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همان‏گونه كه در دعاى ندبه مى‏خوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ؛ و با آنها در درجه‏هاى این دنیاى پست زهد را شرط نمودى.‌»

ساده‏زیستى و بى‏رغبتى نسبت به جاذبه‏هاى دنیوى، افزون بر آنكه آدمى را از بسیارى از لغزشها و گناهان باز مى‏دارد، رمز اصلى آرامش قلبى و شادابى روحى نیز مى‏باشد.

به تعبیر زیباى سعدى:

آن كس از دزد بترسد كه متاعى دارد                           عارفان جمع نكردند و پریشانى نیست‏

وانكه را خیمه به صحراى فراغت زده‏اند                       گر جهان زلزله گیرد غم ویرانى نیست (25)

استاد شهید مطهرى درباره آثار مثبت و سازنده ساده‏زیستى مى‏گویند: «به هر اندازه كه انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه كه انسان اسیر باشد، آزادى ندارد. انسانهایى كه آرزو دارند آزاد زندگى كنند و به آزادى علاقمندند، همیشه كوشش مى‏كنند زنجیرها را تا آنجا كه ممكن است از دست و پاى خودشان برگیرند.... و لهذا زندگى پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگى ساده‏اى بود. ما در شرح حال رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏خوانیم: «كانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.‌» اوّلین چیزى كه در سیره پیغمبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله به چشم مى‏خورد، این است كه مردى بود سبك خرج. لباس و خوراكش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود.... گاندى، این مرد هندو، وقتى مى‏خواهد هند را رهبرى كند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها كند، چاره‏اى ندارد جز اینكه راه پیامبران را در پیش گیرد، یك زندگى ساده براى خودش انتخاب كند، پارچه ساده‏اى روى دوشش بیندازد و تمام دارایى‏اش یك بز باشد و بگوید من با همین مى‏توانم زندگى كنم.

روزى پیغمبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد مى‏شود و مى‏بیند كه او یك دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانى را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمى‏گردد. حضرت زهرا كه از خلق و خوى پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در كند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد كه در هر راه كه خودتان صلاح مى‏دانید، مصرف فرمایید. پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.‌» (26)

مقام معظم رهبرى از وانهادن ساده‏زیستى و روى آوردن به مصرف‏گرایى با عنوان «بلاى جامعه» یاد كرده و مى‏فرماید: «براى جامعه بلاى بزرگى است كه میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف كردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانه‏هاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.‌» (27)

باید اذعان داشت كه در عصر حاضر، نقش الگویى حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و ساده‏زیستى بیش از هر زمان دیگر آشكارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیرى از این الگوى مبارك نیازمندیم؛ چرا كه در هیچ روزگارى به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبه‏هاى رنگارنگ دنیا و انبوه كالاهاى مصرفى آن قرار نگرفته‏اند؛ در نتیجه، در هیچ زمانى همانند این عصر و زمان، دلهاى آدمیان - به واسطه تعلّق به این دستاوردهاى تمدّن مادّى و تكنولوژى - گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.

پیام ساده‏زیستى حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگى خاطر، آرامش و صفاى روحى است كه امروزه مى‏تواند به عنوان یكى از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.

از سلمان فارسى چنین نقل شده است كه مى‏گوید: «روزى حضرت فاطمه‏علیهاالسلام را دیدم كه چادرى وصله‏دار و ساده بر سر داشت. در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهاى طلا مى‏نشینند و پارچه‏هاى زربافت به تن مى‏كنند؛ وه كه این دختر رسول خداست! نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا!

فاطمه‏علیهاالسلام پاسخ داد: «اى سلمان! خداوند بزرگ، لباسهاى زینتى وتختهاى طلا را براى ما در روز قیامت ذخیره كرده است.‌»

حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و فرمود: «اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایى كه تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى‏خورد و شبها بر روى آن مى‏خوابیم. و بالش ما چرمى است كه از لیف خرما پر شده است.‌» (28)

ناگفته نماند كه گرچه در عصر حاضر نمى‏توان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگى كرد و ساختار ساده زیستى را براساس ساده‏زیستى ایشان پى‏ریزى نمود، اما در این زمان نیز مى‏توان ساده‏زیستى را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگى پاكیزه‏اى بنا كرد؛ زندگى‏اى كه در آن از زیاده‏روى در مصرف و انباشتن كالاهاى غیر ضرورى و پرورش نیازهاى كاذب خبرى نیست و تنها براساس نیازمندیهاى راستین انسان استوار است.

5. توجّه به همسایگان‏

از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایى دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او كوشید و از آزار وى پرهیز نمود.

در حقیقت، رضامندى همسایه‏ها به واسطه نیكى در حق آنان، تأثیر خوبى بر زندگى فرد به جا مى‏گذارد. چه بسا براى آدمى حوادث و مشكلاتى پیش آید و نیازمند یارى شود. در چنین احوالى، این همسایگان هستند كه مى‏توانند زودتر از دیگران به كمك شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث مى‏برد»، افزون بر آنكه همسایه‏ها را مدیون همدیگر معرفى مى‏كند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار مى‏دهد.

از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است كه گفت: «مردى حضور حضرت فاطمه‏علیهاالسلام شرفیاب شد و عرض كرد: اى دختر رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله! آیا از پیامبر گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نزد شما چیزى مانده است كه به من مرحمت فرمایید؟

حضرت فاطمه‏علیهاالسلام به خدمتكار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتكار به جستجو برآمد و آن را پیدا نكرد.

حضرت فاطمه‏علیهاالسلام فرمود: واى بر تو! آن نوشته نزد من مساوى است با حسن و حسین، آن را پیدا كن!

خدمتگزار دوباره پى‏گیرى كرد و معلوم شد كه آن را جارو كرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهراعلیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبى‏علیهاالسلام لَیسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ كانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَلا یؤْذِى جارَه؛ (29) از مؤمنین نیست كسى كه همسایه از بلاى او در امان نباشد. و هر كس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‏اش را آزار نمى‏دهد.‌»

حق همسایه را در دفتر عشق‏                                     سفارشها نموده دلبر عشق‏

به احسان كوش با همسایه و خویش‏                             ز آزار دل آنان بیندیش‏

دل همسایه گر شاد از تو باشد                                   بسى به تا به فریاد از تو باشد (30)

شهید مطهرى در كتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام به همسایگان این‏گونه مى‏نویسد: «در آن شب، همه‏اش به كلمات مادرش - كه در گوشه‏اى از اطاق رو به طرف قبله كرده بود - گوش مى‏داد.

ركوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب كه شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینكه هنوز كودك بود، مراقب بود ببیند مادرش كه این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعاى خیر مى‏كند و یك یك را نام مى‏برد و از خداى بزرگ براى هر یك از آنها سعادت و رحمت و خیر و بركت مى‏خواهد، براى شخص خود از خداوند چه چیزى مسألت مى‏كند؟

امام حسن‏علیه‏السلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب كار مادرش، صدیقه مرضیه‏علیهاالسلام بود و همه‏اش منتظر بود كه ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا مى‏كند و از خداوند براى خود چه خیر و سعادتى مى‏خواهد.

شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسن‏علیه‏السلام حتى یك كلمه نشنید كه مادرش براى خود دعا كند.

صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش كردم، تو درباره دیگران دعاى خیر كردى؛ ولى درباره خودت یك كلمه دعا نكردى؟

مادر مهربان جواب داد: پسرك عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ (31) اوّل همسایه، بعد خانه خود.‌»

6. ایثار

«ایثار به معنى برتر داشتن و مقدم داشتن دیگران نسبت به خود و كرم كردن به آنها است. این اصطلاح در مقابل خودخواهى قرار دارد. به جاى لفظ ایثار، غیر خواهى نیز به‏كار مى‏رود، كه ناشى از خودفراموشى و دوستى و احترام به دیگران و صفاى طبع است.‌» (32)

در روایتى از حضرت على‏علیه‏السلام مى‏خوانیم: «خَیرُ الْمَكارِمِ الْاِیثار؛ (33) بهترین مكارم [اخلاق‏]، ایثار است.‌»

و باز از آن حضرت است كه: «الْاِیثارُ اَعْلى‏ مَراتِبِ الْكَرَمِ وَاَفْضَلُ الشِّیمِ؛ (34) ایثار، والاترین درجه كرامت و برترین خصلتهاست.‌»

در كتاب «عوارف المعارف» آمده است: یكى از عرفا گفت: هیچ كس بر من چنان غلبه نكرد كه جوانى از بلخ. از حج مى‏آمد، مرا گفت: حدّ زهد نزد شما چیست؟ من گفتم: چون بیابیم، بخوریم و چون نیابیم، صبر كنیم.

گفت: سگان بلخ همین صفت دارند. پس من او را گفتم: حدّ زهد نزد شما چیست؟ گفت: ما چون نیابیم، صبر كنیم و چون بیابیم، ایثار كنیم.‌» (35)

در حكایت است كه عرب تازه مسلمان نیازمندى در مسجد پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله اظهار نیاز كرد. سلمان فارسى كه خود هیچ نداشت، او را به در خانه سرچشمه نیكیها، فاطمه زهراعلیهاالسلام برد. حضرت فرمود: «اى سلمان! به خدا سوگند سه روز است غذا نخورده‏ایم و فرزندانم گرسنه‏اند؛ ولى نیكى و نیكوكارى را كه درِ خانه مرا كوبیده است، رد نمى‏كنم.‌» آن‏گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودى گرو بگذارد و مقدارى خرما و جو قرض بگیرد. وقتى سلمان این كار را كرد، مقدارى از همان خرما و جو را به منزل فاطمه‏علیهاالسلام برد؛ ولى آن حضرت فرمود: اى سلمان! این كار را فقط براى خداى بزرگ انجام داده‏ام و هرگز چیزى از این غذاها برنمى‏دارم.‌» (36)

همچنین درباره ایثار آن حضرت چنین نقل مى‏كنند كه مرد گرسنه‏اى در مسجد مدینه بپا خاست و گفت: اى مسلمانان! از گرسنگى به تنگ آمده‏ام، مرا مهمان كنید!

پیامبر اسلام‏علیهاالسلام فرمود: چه كسى این مرد را امشب مهمان مى‏كند؟ حضرت على‏علیه‏السلام فرمود: من یا رسول اللّه!

حضرت، اندكى بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایى در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده‏ام. حضرت زهراعلیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «ما عِنْدَنا اِلَّا قُوت الصَّبِیةِ وَلكِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیفَنا؛ (37) در خانه ما غذایى نیست مگر به اندازه خوراك دختر بچه؛ اما [امشب ایثار مى‏نماییم و گرسنگى را تحمل مى‏كنیم، و] همین مقدار غذا را به مهمان مى‏بخشیم.‌»

به خلق آسایش آرد، خویش را رنج‏                                       كه جوید در خراب خویشتن گنج‏

همه راحت بوَد بر خلق، بى‏رنج‏                                  وجودش خلق را شادیست چون گنج‏

بكوش اى جان كه بر بیگانه و خویش‏                           وجودت نوش شاید بود بى‏نیش‏

چو بتوان شد دواى دردمندان‏                                     نشاید گشت درد مستمندان (38)

7. كار در خانه‏

یكى از عوامل شادابى، نشاط و تكامل خانواده‏ها، تعیین حدود مسئولیتها در خانواده است. و اینكه هر كدام از زن و مرد، كارهایى را كه با ویژگیهاى جسمى و روحى آنان هماهنگ است به عهده گیرند و از كارهایى كه با ساختار وجودى‏شان ناهماهنگ است، پرهیز نمایند.

در این‏باره بهترین الگو، زندگى حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام مى‏باشد.

امام باقرعلیه‏السلام فرمودند: «حضرت فاطمه‏علیهاالسلام كارهاى منزل را این‏گونه با حضرت على‏علیه‏السلام تقسیم كرد: خمیر كردن آرد، نان پختن، تمیز كردن و جارو زدن خانه، به عهده فاطمه باشد و كارهاى بیرون خانه، مانند: جمع‏آورى هیزم و تهیه مواد اولیه غذایى به عهده على‏علیه‏السلام باشد. كه این تقسیم كار، با رهنمود رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله انجام گرفت. آن‏گاه كه رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: كارهاى داخل خانه را فاطمه‏علیهاالسلام و كارهاى بیرون منزل را على‏علیه‏السلام انجام دهد، حضرت زهراعلیهاالسلام با خوشحالى فرمود: «فَلا یعْلَمُ ما داخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ اِلَّا اللَّهُ بِاِكْفائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ (39) جز خدا كسى نمى‏داند كه از این تقسیم كار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام كارهایى كه مربوط به مردان است، باز داشت.‌»

بارى، حضرت زهراعلیهاالسلام مانند دیگر زنان جامعه كار مى‏كرد، گندم را با آسیاب دستى آرد مى‏نمود، نان مى‏پخت، كار روزانه را انجام مى‏داد. تا آنجا كه دستهاى مباركش زخمى شد و روزى این‏گونه با پدر به درد دل نشست: «قَدْ مَجِلَتْ یداىَ مِنَ الرَّحى؛ (40) هر دو دستم [به علت آرد كردن گندم‏] با آسیاب دستى ورم كرده و زخم شده است.‌»

مقام معظم رهبرى درباره اهمیت كار زن در منزل مى‏فرماید: «وظایف داخل خانه زنان، نه اهمیتش كمتر از وظایف بیرونى است و نه اینكه زحمتش كمتر است. خیلى كار پرزحمتى است، خیلى كار ظریفى است. برخى فكر مى‏كنند اگر زنى مثلا كارش عبارت شد از همان كارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست؛ بلكه مهم‏ترین كار براى زن این است كه زندگى را سرپا نگه دارد.‌» (41)

8. با فرزندان‏

الف. بچه‏دارى‏

هنر بزرگ زن و میزان شخصیت او را مى‏توان از چگونگى بچه‏دارى او تشخیص داد؛ چرا كه سلامت روحى و جسمى فرزند، در گرو بچه‏دارى درست مادر است. شرایط جسمى و روحى افراد و اینكه آنان در این‏باره در چه وضعیتى مى‏باشند، نمودارى است كه اندازه تلاش، زحمت، دلسوزى، فرهنگ و اندیشه مادر را آشكار مى‏سازد.

در حقیقت، خوشبختى واقعى مادران در پرورش فرزندانى سالم و صالح مى‏باشد. و پرواضح است كه رساندن فرزندان به چنین فرجامى، كارى دشوار و طاقت‏فرسا است كه تنها زن مى‏تواند از عهده آن برآید. به تعبیر مقام معظم رهبرى:

«بعضى از كارهاى خانه خیلى سخت است. شما هر كارى را در نظر بگیرید كه خیلى دشوار باشد، در مقابل بچه‏دارى در واقع آسان است. بچه‏دارى هنر خیلى بزرگى است. مردها یك روز هم نمى‏توانند این كار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این كار بزرگ را انجام مى‏دهند. خداى متعال در غریزه آنها این توان را قرار داده است.‌» (42)

روزى از روزها حضرت رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله در مسجد به انتظار بلال به سر مى‏بردند كه بیاید و اذان بگوید. بلال با اندكى تأخیر به مسجد آمد. حضرت رسول اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: چرا دیر كردى؟

عرض كرد: هنگام آمدن به مسجد خدمت حضرت فاطمه‏علیهاالسلام رفتم، او مشغول آرد كردن بود و فرزندش حضرت حسن‏علیه‏السلام نزد آسیاب روى زمین قرار داشت. گفتم: یا فاطمه! كدام‏یك از پیشنهادهاى مرا قبول دارى؟ یا من بچه را نگاه دارم و شما آسیاب كنید و یا بر عكس.

فرمود: من به فرزند مهربان‏ترم و بهتر مى‏توانم كار بچه‏دارى را انجام دهم. آن‏گاه آسیاب را گرفتم و آرد كردم؛ و این بود علت تأخیر من. (43)

ب. بازى با فرزندان‏

هم‏بازى شدن پدر و مادر با كودك، افزون بر اینكه او را غرق لذّت و شادى مى‏كند و بر صمیمیت میانشان مى‏افزاید، اعتماد به نفس و احساس ارزش‏مندى را در كودك تقویت مى‏كند. همچنین هنگام بازى، بسیارى از نكته‏هاى اخلاقى را مى‏توان به‏طور مستقیم و غیر مستقیم به كودك آموخت و این فرصت مناسبى است كه نباید آن را از دست داد.

در شرح حال حضرت زهراعلیهاالسلام آمده است كه آن حضرت با كودكان خود بازى مى‏كرد. و البته در این هنگام فرصت آموزش نكات اخلاقى را از دست نمى‏داد و در كنار پرورش جسمى آنان،از تربیت روحى‏شان باز نمى‏ماند.

به عنوان نمونه، آن حضرت هنگام بازى با امام حسن‏علیه‏السلام این اشعار ادیبانه را مى‏خواند:

1. اَشْبِهْ اَباكَ یا حَسَنُ‏                                          َاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ‏

2. وَاعْبُدْ اِلهاً ذَا الْمِنَنِ‏                                          وَلا تُوالِ ذَا الْاِحَنِ (44)

«حسن جان! مانند پدرت على‏علیه‏السلام باش و ریسمان را از گردن حق بردار! خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد كینه‏توز دوستى مكن!»

یكى از دانشمندان درباره آثار سازنده بازى پدر و مادر با كودك خویش مى‏نویسد: «رمز و كلید تربیت كودك در این است كه پدر و مادر از نو بتوانند مانند كودكان بشوند و از مقام و درجه‏اى كه دارند پایین بیایند و با برابرى خالصانه با كودك خود بازى كنند. شاید با این صمیمیتى كه از روى فروتنى است، بتوانیم اطمینان و محبّت كامل كودك را كه سنگ بناى تربیت است، به دست آوریم.‌» (45)

چونكه با كودك سر و كارم فتاد                                 هم زبان كودكان باید گشاد (46)

9. رعایت عدالت میان فرزندان‏

هر جا عدالت رعایت شود، پى‏آمدهاى نیكى به دست مى‏آید. و در مقابل، هر وقت در حق كسى ستم شود، آثار ویران‏گرى به‏جاى خواهد گذاشت.

رعایت عدالت در محبت ورزى و توجه به فرزندان و پرهیز از تبعیض در حق آنان، نمونه‏هاى والاى عدالت به شمار مى‏رود كه اثر بسیار سازنده‏اى در حفظ تعادل روحى فرزندان، وجلوگیرى از كینه‏توزى و احساس حقارت در آنان دارد.

رسول گرامى اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله در این‏باره مى‏فرمایند: «اِعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِكُمْ بِالنُّحْلِ كَما تُحِبُّونَ اَنْ یعْدِلُوا بَینَكُمْ فِى الْبِرِّ وَاللُّطْفِ؛ (47) میان فرزندانتان در بخشش، به عدالت رفتار كنید؛ همان‏گونه كه دوست دارید در نیكى و محبت، با شما به عدالت رفتار كنند.‌»

باز از آن حضرت است كه: «اِتَّقُوا اللَّهَ وَاعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ اَنْ یبَرُّوكُمْ؛ (48) از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار كنید؛ همان‏طور كه مى‏خواهید با شما به نیكى رفتار كنند.‌»

نقل شده است كه روزى حضرت رسول‏صلى‏الله‏علیه‏وآله مردى را دید كه یكى از دو كودك خود را بوسید و دیگرى را نبوسید. حضرت فرمود: «فَهَلَّا ساوَیتَ بَینَهُما؛ چرا میان دو كودك مساوات برقرار نكردى؟» (49)

استاد شهید مرتضى مطهرى درباره پى‏آمدهاى ناگوار تبعیض و بى‏عدالتى میان فرزندان مى‏گوید: «پدر و مادرى در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه، غذا و میوه و شیرینى و لباس، میان اهل خانه تقسیم مى‏شود. فكر و قضاوت بچه‏ها و تأثیراتى كه در این‏گونه موارد پیدا مى‏شود، با فكر و قضاوت پدر و مادر و نوع تأثرى كه به آنها دست مى‏دهد، فرق دارد. آن احساسى كه بچه‏ها نسبت به یكدیگر دارند، این است كه از آنها، هر كدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینى یا لباس، از سهم دیگرى كمتر است، ناراحت مى‏شود، قهر مى‏كند، گریه مى‏كند و چون احساس مظلومیت و محرومیت مى‏كند، در صدد انتقام برمى‏آید؛ بنابراین، لازم است پدران و مادرانى كه به سعادت فرزندانشان علاقمند هستند و میل دارند بچه‏هایشان از كودكى روحیه سالم داشته باشند، از اوّل هیچ‏گونه تبعیضى میان آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف كاشتن است، تخم حسادت كاشتن است، تخم انتقام كاشتن است. تبعیض موجب مى‏شود هم روح آن بچه محروم، فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه عزیز كرده، متّكى به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و نُنُر بار بیاید.‌» (50)

در سیره تربیتى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز مى‏خوانیم كه آن حضرت اهتمام ویژه‏اى نسبت به رعایت عدالت میان فرزندان و پرهیز از تبعیض در بین آنان مى‏ورزیدند، و در این‏باره حتى ظریف‏ترین رفتارها را از خود نشان مى‏دادند. حكایت زیباى زیر در این‏باره شنیدنى است:

«روزى [امام‏] حسن‏علیه‏السلام و [امام] حسین‏علیه‏السلام هر كدام به‏طور جداگانه چیزى را بر صفحه‏اى نوشتند و آن‏گاه آن را براى داورى نزد مادرشان حضرت فاطمه‏علیهاالسلام آوردند.

حضرت زهرا كه دوست نداشت یكى از آنها را برنجاند، فرمود: بروید از پدرتان داورى بخواهید. حضرت على‏علیه‏السلام نیز آنها را براى داورى نزد رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله فرستاد. رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله هم فرمود: من بین شما قضاوت نمى‏كنم تا آنكه خداوند متعال داورى نماید. و خداوند نیز - از طریق وحى - داورى بین آن دو را به مادرشان فاطمه‏علیهاالسلام ارجاع داد. در این هنگام حضرت زهراعلیهاالسلام گفت: خدایا! اینك داورى مى‏كنم. و آنگاه گردن‏بندى برداشت و فرمود: بچه‏هاى من! من دانه‏هاى این گردن‏بند را بر روى زمین مى‏ریزم، هر كس كه بیشترین دانه‏ها را جمع كند، خط او بهتر است. حضرت چنین كرد، و آنها نیز شروع به جمع نمودن دانه‏هاى گردن‏بند نمودند، و سرانجام معلوم شد كه هر دو به یك اندازه آن دانه‏ها را جمع كرده‏اند.‌»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) دیوان حكیم آیة اللّه الهى قمشه‏اى، روزنه، تهران، 1377، چاپ سوم، ص 352.

2) دیوان اقبال لاهورى، سنایى، تهران، 1376، چاپ هفتم، ص 142.

3) سعدى.

4) نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، خطبه 133.

5) كلیات سعدى، ص 383.

6) نهج الحیاة، محمد دشتى، مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیر المؤمنین‏علیه‏السلام، قم، 1385، چاپ سوم، ص 91.

7) كلیات سعدى، ص 723.

8) شاهنامه فردوسى، براساس چاپ مسكو، به كوشش: دكتر سعید حمیدیان، قطره، تهران، 1379، چاپ پنجم، ج 7، ص 183.

9) فرهنگ فشرده سخن، دكتر حسن انورى، سخن، تهران، 1382، ج 1، ص 881.

10) سفینة البحار، شیخ عباس قمى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1416 ه. ق، چاپ اوّل، ج 1، ص 828.

11) لذّات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1385، چاپ هجدهم، ص 128 و 129.

12) ر. ك: بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، دار احیاء التراث، بیروت، 1403 ه. ق، چاپ سوم، ج 43، ص 91.

13) نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 84 و 85.

14) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 55.

15) شاهنامه فردوسى، ج 9، ص 287.

16) مثنوى معنوى، مولوى، تصحیح: نیكلسون، پژوهش، تهران، 1378، چاپ پنجم، دفتر اوّل، بیتهاى 88 و 89.

17) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، دكتر سید جعفر سبحانى، طهورى، تهران، 1375، چاپ سوم، ص 68.

18) تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، مصطفى درایتى و حسین درایتى، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1378، چاپ دوم، ص 248.

19) همان.

20) تفسیر نور الثقلین، الحویزى، تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، دار الكتب العلمیة، قم، ج 5، ص 392.

21) میزان الحكمة، محمدى رى‏شهرى، دار الحدیث، قم، 1379، چاپ دوم، ج 1، ص 104.

22) نور/63.

23) بحار الانوار، ج 34، ص 31، به نقل از: فى سیرة النبى وآله الاطهار، عباس الحسن الموسوى، انصاریان، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 127.

24) دیوان حافظ، تصحیح: غنى - قزوینى، ققنوس، تهران، 1377، چاپ اوّل، ص 199.

25) كلیات سعدى، ص 653.

26) احیاى تفكر اسلامى، شهید مطهرى، صدرا، تهران، چاپ بیست و یكم، 1383، برگرفته از صفحات: 90، 91، 95، 97 و 98.

27) خطبه‏هاى عید فطر، 15 آذر 1381، به نقل از باربى،اكبر مظفرى، شاكر، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 114 و 115.

28) ر. ك: بحار الانوار، ج 8، ص 303؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 144 و 145.

29) ر. ك: سفینة البحار، ج 1، ص 555، (ماده حدث).

30) شكوفه‏هاى عرفان، حكیم الهى قمشه‏اى، امیر كبیر، ص 57.

31) داستان راستان، شهید مطهرى، صدرا، تهران، 1377، چاپ بیست و هفتم، ص 87 و 88.

32) فرهنگ فلسفى، دكتر جمیل صلیبا، ترجمه منوچهر صانعى درّه‏بیدى، حكمت، تهران، 1385، چاپ سوم، ص 180 و 181.

33) غرر الحكم و درر الكلم، آمدى، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، چاپ چهارم، ج 3، ص 421، ح 4953.

34) همان، ج 1، ص 372، ح 1419.

35) عوارف المعارف، شهاب الدین سهروردى، ترجمه: ابو منصور بن عبد المؤمن اصفهانى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1386، چاپ چهارم، ص 112.

36) نهج الحیاة، ص 119 و 120.

37) همان، ص 119.

38) شكوفه‏هاى عرفان، حكیم آیة اللّه الهى قمشه‏اى، ص 60.

39) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 81.

40) احقاق الحق، قاضى نور اللّه شوشترى، ج 10، ص 266؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 146.

41) مطلع عشق، (گزیده‏اى از رهنمودهاى حضرت آیت اللّه سید على خامنه‏اى به زوجهاى جوان)، گردآورنده: محمدجواد حاج على‏اكبرى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1384، چاپ پنجم، ص 82.

42) مطلع عشق، ص 82 و 83.

43) ر. ك: بحار الانوار، ج 43، ص 76؛ به نقل از: اخلاق حضرت فاطمه‏علیهاالسلام، مهدى تاج لنگرودى، ممتاز، تهران، 1377، چاپ هفتم، ص 32 و 33.

44) نهج الحیاة، ص 156.

45) لذّات فلسفه، ص 188.

46) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بیت 2577.

47) نهج الفصاحة، گردآورنده: مرتضى فرید تنكابنى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380، چاپ ششم، ص 447.

48) همان.

49) مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ترجمه سید ابراهیم میرباقرى، فراهانى، تهران، 1381، ج 1، ص 432.

50) بیست گفتار، شهید مطهرى، صدرا، تهران، 1377، چاپ چهاردهم، ص 102.

124 دفعه
(1 رای)