شكل گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
پس از كودتای 28 مرداد سال 32 و قیام 15 خرداد 42، شیوههای برخورد مسالمت آمیز و اصلاحی با حكومت پهلوی در بین بعضی از نیروهای سیاسی، به شیوههای براندازی و مبارزه مسلحانه تبدیل شد. بعنوان شاخص میتوان به انشعاب سازمان مجاهدین خلق اشاره كرد. اندیشه ماركسیستی و التقاطی حاكم بر این سازمان، مورد پذیرش نیروهای مبارز مذهبی نبود، از این رو اختلافاتی در میان نیروهای سازمان درگرفت و پس از اختلافات، گروههای مختلفی شكل گرفتند، كه میتوان به برخی از این گروهها اشاره كرد.
1 - گروه منصورون: از سال 1349 چند هسته مبارزاتی در شهرهای اهواز، خرمشهر و دزفول تشكیل شد. پس از بروز اختلاف در سازمان مجاهدین خلق در سال 54، این هستهها با هم متحد شدند و گروه منصورون را تشكیل دادند. از جمله بنیانگذاران این گروه، شهید غلامحسین صفاتی دزفولی، آقایان محسن رضایی، ذوالقدر و شمخانی میباشند. (1)
2 - گروه امت واحده: بنیانگذار این گروه، بهزاد نبوی بود كه از نیروهای ارشد آموزش سازمان مجاهدین خلق محسوب میشد. وی پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان در سال 54، به تدریج ارتباط خود را با آن سازمان قطع كرد و در اوایل سال 55 سازمان مسلح جدیدی را مخفیانه بنیان نهاد كه بعدها امت واحده نام گرفت. آقایان محمد سلامتی، محسن مخملباف، فریدون وردی نژاد، و... از اعضای مشهور این سازمان میباشند. (2) این گروه فعالیت خود را در زندان متمركز كرده بود. آقای محمد سلامتی میگوید: «گروه امت واحده از نیروهای داخل زندان بودند كه من، آقای مهندس نبوی و تعداد دیگری از برادران كه در داخل زندان بودند، تشكیل داده بودیم.» (3)
3 تا 7 - از جمله گروههای جدید، میتوان به گروههایی چون موحدین، فلاح، بدر، توحیدی صف و توحیدی خلق اشاره كرد.
گروههای هفتگانه فوق، در عین پراكنده بودن و عدم ارتباط تشكیلاتی مستمر، در ایران و خارج از كشور فعالیت میكردند. آنها خواستههای مشتركی داشتند كه عمدهترین این خواستهها عبارت از موارد زیر بود:
1 - تشكیل حكومت اسلامی
2 - رهبری امام خمینی رحمه الله
3 - مبارزه مسلحانه
4 - مخالفت با سازمان مجاهدین خلق، به دلیل تغییر ایدئولوژی.
حضرت امام خمینی رحمه الله در اواخر مهرماه سال 57 مسئله وحدت گروههای مبارز را مطرح فرمودند. بر این اساس شهید مطهری رحمه الله، شهید مطهری محمد منتظری رحمه الله و آقای جلال الدین فارسی و تعدادی از یاران و اطرافیان امام، نظر معظم له را به گروهها انتقال دادند، تا زمینه گفتگو و اتحاد هموار گردد. سرانجام در هفتم تیر 58، هفت گروه مورد بحث با صدور بیانیهای با نام جدید «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» اعلام موجودیت كردند. سران این سازمان، بیشترین نیروی خود را صرف فعالیتهای نظامی و سیاسی میكردند و از جمله در شكل گیری نهادهایی چون «كمیته انقلاب اسلامی» و «سپاه پاسداران» نقش قابل ملاحظهای داشتند و در دولت شهید رجایی، دو عضو برجسته این سازمان بعنوان وزیر كار و سخنگوی دولت انجام وظیفه كردند.
ایجاد اختلاف
در واپسین روزهای اتحاد، گروههای هفتگانه، جرقه اختلافات زده شد. آقای آرمین میگوید: «ضرورتهای موجود در سالهای اولیه انقلاب و سرعت تحولات، امكان انجام بحث و گفتگو را از ما گرفت. به همین دلیل پس از گذشت 2 - 3 سال از انقلاب كه با مسائل جدیدی روبرو شدیم... وقتی ما با شرایط جدید روبرو شدیم، آن وحدت و اشتراكات قبلی كه در واقع یك وحدت مقطعی بود، نمیتوانست پاسخگوی نیازهای این دوره باشد. در نتیجه اختلاف در سازمان پدید آمد.» (4)
بروز اختلاف در بین اعضای سازمان، كار را به جایی كشاند كه از حضرت امام رحمه الله در خواست كردند نمایندهای از سوی خود در آن سازمان معین كند. پس از طرح و تصویب این پیشنهاد در بین اعضای شورای مركزی و ارسال آن خدمت امام رحمه الله و موافقت معظم له، آیت الله راستی كاشانی بعنوان نماینده امام رحمه الله در آن سازمان انتخاب شدند.
بعد از مدت كوتاهی با وجود نماینده امام در سازمان، اختلاف بین اعضاء ادامه یافت، اما این بار اختلاف بر سر نماینده امام رحمه الله بود. بعد از مدتی كشمكش درباره ایشان، سرانجام اعضای سازمان در 13 مهر 60 خدمت حضرت امام رحمه الله شرفیاب شدند و بدون اطلاع قبلی و هماهنگی، دو خواسته زیر را مطرح كردند:
1 - تقاضای تلویحی تعویض نماینده امام؛
2 - تقاضای تعیین دو نماینده از سوی امام رحمه الله در سازمان كه یكی نماینده ایشان در امور سیاسی و دیگری نماینده در مسائل فقهی باشد. حضرت امام رحمه الله در جواب چنین فرمودند: «خیر، من آقای راستی را عوض نمیكنم؛ تا ایشان اعراض نكرده باشند عوض نمیكنم. نگفته اند كه من وقت ندارم. ایشان مرد فاضل و مهذبی هستند، پس میگویم شما هم بگوئید ایشان فعالتر برخورد كنند.»
بعد از این قضیه، نغمههای جدید و كشمكشهای چپ و راست در سازمان افزایش پیدا كرد. و اطلاعیههایی به این مضمون پیرامون نماینده امام رحمه الله صادر كردند و درخواست میكردند كه ایشان كارهای فقهی را پیگیری كند و مسائل سیاسی به دیگری محول شود. كار به جایی رسید كه آیت الله راستی كاشانی در 18 فروردین 61 از امام رحمه الله كسب تكلیف كردند. و حضرت امام رحمه الله فرمودند: «حتما خود شما باید باشید. صلاح نیست غیر از شما، خود شما باشید؛ چون به امور سازمان آشنا هستید. به كارتان ادامه دهید... تا ببینیم با اینها چه باید كرد.» (5)
پیرو پیام حضرت امام رحمه الله، نماینده امام رحمه الله در سازمان، افرادی را انتخاب كرده و با ایجاد یك شورا تشكیل جلسه داد، اما یك روز بعد جریان چپ سازمان اطلاعیهای با عنوان «شورای هماهنگی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» صادر كرد و در آن، امر نماینده امام رحمه الله را لازم الاتباع ندانست. آنان خواستار ملاقات با امام شدند، اما موفق به این دیدار نگردیدند. با بالا گرفتن اختلاف و كشمكشهای درون سازمان، آیت الله موسوی اردبیلی از طرف امام رحمه الله مامور شد، نقطه نظرات آنها را خدمت امام رحمه الله ابلاغ كند. در پی این ماموریت، شایعهای مبنی بر انتخاب آیت الله موسوی اردبیلی و حذف آیت الله راستی كاشانی در سازمان شكل گرفت و بعد از پخش شایعه، آیت الله موسوی اردبیلی اعلام كرد: «من هیچ گونه دخالت یا نظارت و یا مشورت در امور جاری سازمان ندارم، قبلا چیزی كه به من محول شده بود را انجام دادم و بس.» (6)
در نهایت آقای مهندس نبوی، چهره شاخص این سازمان، در حاشیه ملاقات ستاد بسیج اقتصادی با حضرت امام رحمه الله مسئله سازمان را مطرح نموده و از امام رحمه الله كسب تكلیف كرد و امام رحمه الله همچون گذشته فرمودند: «من به هیچ وجه آقای راستی را عوض نمیكنم. بروید با ایشان مسئله را حل كنید.» (7)
عدهای از نیروهای فعال این سازمان بنا به توصیه نماینده امام رحمه الله مبنی بر ارجحیت كار حكومت اسلامی بر كار تشكیلاتی، از سازمان استعفاء كردند و به عضویت سپاه درآمدند. از چهرههای شاخص این سازمان، آقایان عبدالله ذوالقدر، حسین زیبایی نژاد و محسن رضایی را میتوان نام برد. در مقابل، جریان چپ سازمان هواداران خود را از نهادها فراخوانده و خواهان استعفای آنها از نهادها و عضویت در سازمان گردید. افرادی چون بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، مرتضی الویری و هاشم آغاجری از این دسته بودند.
آقای سلامتی درباره این دوران چنین میگوید: «وقتی اختلاف میان اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رشد یافت، همانطور كه در حزب جمهوری اسلامی رشد پیدا كرد، به مرحلهای رسید كه همكاری میان اعضاء مشكل شده بود؛ لذا در سال 61 جناح چپ سازمان استعفا كردند و بقیه كه در سازمان ماندند با آقای راستی كاشانی راه را ادامه دادند، اما فعالیتشان فقط سیاسی بود.» (8)
انحلال سازمان
با توجه به زمان جنگ و شرایط حساس آن، چراغ سازمان رو به خاموشی نهاد و سرانجام آیت الله راستی در مهرماه سال 1365 از محضر امام رحمه الله، استعفای خویش و انحلال سازمان را درخواست كرد و با قبول استعفاء وی و انحلال سازمان از طرف امام (6 روز بعد از درخواست آیت الله راستی، 29 محرم 1407) ، عملا فعالیت سازمان تعطیل شد.
سازماندهی مجدد
پراكندگی نیروهای سازمان موجب از دست رفتن ارتباط آنها نشد. آرمین در این باره میگوید: «ما ارتباط دوستانه خودمان را حفظ كردیم، هر هفته و یا دو هفته یكبار دور هم جمع میشدیم، اخبار را رد و بدل میكردیم و اوضاع و شرایط را تحلیل میكردیم. مدتها به همین شكل سپری شد.» (9)
آنان در سال 70 مجددا به فكر سازماندهی نیروها افتادند. از این رو آقایان: بهزاد نبوی، محمد سلامتی و برخی از همفكران آنان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را بنیان نهادند. سازمانی كه در دهه هفتاد حیات مجدد یافت، با آنچه در دهه شصت وجود داشت اختلافاتی ماهوی و بنیادین داشت. محمد سلامتی میگوید: «تجربه آن سازمان موجب گشت در تشكیل سازمان فعلی بر اشتراكات فكری و تدوین مواضع تاكید ویژهای داشته باشیم.» (10)
تغییر عقیده و دیدگاه
تغییر عقیده و بازگشت از ایدئولوژی قبلی در سخنان دیروز و امروز نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی كاملا مشهود است.
دیدگاه دیروزی
محسن آرمین: حكومت اسلامی مشروعیت خود را از مقام ولایت فقیه كه در راس آن است كسب میكند و مسئولیت همه امور با فقیه ولی و امامی است كه اقامه حكم میكند؛ لذا ولایت امور بدست اوست. البته امام جامعه میتواند بعضی از امور را با حفظ حق ولایت به افراد دیگر تفویض نماید.» (11)
بهزاد نبوی: «مسئولیت همه امور با فقیه ولی و امامی است كه اقامه حكم میكند، لذا ولایت امور به دست اوست.» (12)
در جای دیگر میگوید: «در حال حاضر با پذیرش ولایت فقیه باید در تمامی زمینهها رسالهای زندگی كنیم.» (13)
دیدگاه امروزی
محمد سلامتی: «اساسا قرار نیست در جامعه ما ولی فقیه به جای همه فكر كند و راه حل ارائه كند. لازمه چنین اعتقادی آن است كه نهادهای دولتی و غیردولتی هیچگاه فعال نشوند؛ زیرا در صورت فعال شدن، عرصه را بر روی فقیه تنگ میكنند.» (14)
آرمین: «تبعیت از ولایت فقیه و رهبری در عمل است و شما باید در عمل تابع باشید. ممكن است شما درباره مسائل سیاسی - اجتماعی یك تحلیل داشته باشید، اما رهبری تحلیل دیگری داشته باشد.» (15)
در جای دیگر میگوید: «قطعا ولی فقیه بدون رای مردم ولی فقیه نیست.» (16)
بهزاد نبوی: «آن ولایت مطلقهای را كه امام میفرمودند، استنباط ما این است كه اختیارات حكومت اسلامی را مطرح كردند و نه اختیارات یك شخص واحد را.» (17)
هاشم آغاجری: «امروز فكر كردن در قالب مدیریت فردی خیلی كهنه شده یعنی اگر فكر كنیم در هزاره سوم میلادی یك فردی میتواند بنا به هر دلیلی یك جامعه را اداره بكند و رهبرش باشد و راه نشان دهد، اصلا چنین تلقیای نادرست و نامتعارف با واقع است.» (18)
هاشم آغاجری در مراسم تجلیل از كدیور میگوید: «دین در حكومتهای دینی، نه تنها افیون توده هاست آنچنان كه ماركس گفته است، بلكه من میافزایم علاوه بر آن افیون حكومتها هم هست.» (19)
طیف چپ سازمان كه خود را سینه چاك انحصاری امام انگاشته و گروه مقابل را حامی قرائت تنگ نظرانه از حدود و اختیارات ولایت فقیه و پیرو ولایت مقیده فقیه معرفی میكرد، در قرائت امروز خود از ولایت فقیه دست به اجتهاد نوینی زده است.
بهزاد نبوی در هیات دولت با ادعای نخبگی در عرصه سیاست، فرمان تاریخی امام در محكومیت سلمان رشدی را برنتابید و با لحنی عتاب آلود فرمان تاریخی امام را زیر سؤال برد و آن را مغایر اهداف و فعالیتهای اقتصادی و سرمایه گذاری تلقی كرد و سپس شكوه كرد كه چرا با وی و دیگر زبدگان وادی سیاست هیچ مشورتی در این مورد به انجام نرسیده است.
در اكثر جهات میتوان برگشت عقیده را در این سازمان مشاهده كرد، مثلا درباره رابطه با آمریكا، در گذشته نه چندان دور بر زشتی ذلت در برابر این قدرت غارتگر سرپوش نمیگذاشتند. در بیانیه این سازمان درباره نظم نوین جهانی، نهایت خشم نسبت به آمریكا نشان داده شده است. در آن دوران آقای سلامتی میگوید: «رابطه با آمریكا استقلال ما را تهدید میكند.» (20)
اما امروز اعضای این سازمان نه تنها چنین اعتقادی ندارند، بلكه از تئوریسینهای رابطه با آمریكا میباشند و معتقدند كه «عدهای، از شعار مرگ بر آمریكا برای مقابله با مردم سوء استفاده میكنند.» (21)
و بر همین اساس بهزاد نبوی شعار مرگ بر آمریكا را در تعارض با عادی سازی رابطه با آمریكا و سیاستهای تنش زدایی تلقی میكند و با افتخار تمام میگوید: «والله من اعتقادی به مرگ بر آمریكا ندارم.» (22)
چگونه باورپذیر است كه اعضای یك سازمان، در مدت كوتاه عمر انقلاب اسلامی ایران، اینگونه تغییر عقیده داده و جو را برای مردم، بویژه برای قشر جوان، ناسالم جلوه دهند و مردم را بر علیه مرجعیت سوق دهند؟ آغاجری كه خود روزی از جمله دانشجویان پیرو خط امام بود و حضوری فعال در تسخیر لانه جاسوسی آمریكا داشت و از فعالان و شكنجه شدههای قبل از انقلاب بود، امروز در محیطی علمی جرات جسارت به مرجعیت جهان شیعه به خود میدهد و تقلید از مرجعیت را كاری ناپسند، بلكه كار میمون میداند.
در پایان این نوشتار دست به دعا برمی داریم و از خداوند متعال میخواهیم تا انقلاب عزیز اسلامی و جوانان و آینده سازان این انقلاب را از شر بدخواهان محافظت فرماید و ما را در بیدارگری نسبت به حیلههای دشمنان اسلام و انقلاب یاری فرماید.
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) كیهان، 19/11/1378.
2) نشریه شاهد، شماره 12، 15/8/60، ص 26.
3) صبح امروز، 16 تیر 78، مصاحبه با سلامتی.
4) انتخاب، 30/7/79، مصاحبه با آرمین.
5) سیر اجمالی تحولات سازمان و بركات آن، سازمان مجاهدین انقلاب، ص 8.
6) تكذیبیه آقای موسوی اردبیلی، 18/5/61.
7) ملاقات بسیج اقتصادی با امام رحمه الله، 18/3/61.
8) روزنامه صبح امروز، 16/4/1378.
9) انتخاب، 30/7/79.
10) مجله عصرما، ش 1، 27/7/73.
11) كیهان، 27/10/66.
12) كیهان، 27/10/66.
13) پیام انقلاب، 27/5/1359.
14) عصرما، ش 6.
15) انتخاب، 30/7/1379.
16) انتخاب، 3/8/1379.
17) رسالت، 27/11/1375.
18) رسالت، 18/9/78.
19) عصرما، ش 175، 26/5/79.
20) سلام، 14/12/74، سلامتی.
21) رسالت، 13/8/78، سخنرانی یكی از رهبران سازمان در اجتماع دفتر تحكیم وحدت.
22) كیهان، 21/1/78.