سیره تبلیغی رسول خدا صلی الله علیه و آله (1)

مقدمه

زبان شمشیری قاطع است كه می‌تواند همچو عصای موسی علیه السلام فرآورده‌های باطل و جادویی را فرو بلعد و سیمای حقیقت را نمایان كند. بزرگ‌ترین ابزار هدایت پیامبران، زبان است تا آنجا كه حضرت موسی علیه السلام درخواست می‌كند: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»؛ (1) «بارالها! به من شرح صدر عنایت كن و امر [هدایت و رسالت] مرا آسان ساز و عقده و مانع را از زبانم بردار تا سخن مرا بفهمند.»

وی از خدا می‌خواهد كه برادرش هارون علیه السلام را یاور و همكارش قرار دهد؛ چرا كه هارون علیه السلام از او فصیح‌تر است؛ «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یصَدِّقُنی.» (2)

آداب سخن

سخن گفتن آدابی دارد، و ما در این مقاله نكاتی را مرور می‌كنیم كه در كیفیت سخن گفتن پیامبر خداصلی الله علیه وآله به ما رسیده است؛ باشد تا پیرو سیره تبلیغی حضرتش باشیم و آداب سخن را رعایت كنیم كه بهترین راز و رمز موفقیت در سیره آن بزرگوار نهفته است. علی علیه السلام - كه نفس پیامبرصلی الله علیه وآله است - می‌فرماید: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ؛ (3) به راستی ماییم فرمانرواهای قلمرو سخن.»

حضرت استاد آیة الله جوادی آملی در سیره رسول اكرم صلی الله علیه وآله در مورد قرآن، شاخصه‌های برتری آن حضرت بر سایر پیامبران را بیان می‌كند (4) و از جمله می‌نویسد:

«پنجم: خصیصه دیگری كه خدای سبحان برای معرفی پیامبرش ذكر می‌كند، این است كه می‌فرماید: او حاملی است كه كلام و سكوتش مظهر كلام و سكوت خداست. هر چه می‌گوید، وحی است و هر آنچه با وحی در یافت نموده، به مردم ابلاغ می‌كند؛ نه از وحی می‌كاهد و نه غیر از وحی چیزی می‌گوید: «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی»؛ (5) [یعنی] آنچه را كه به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او می‌شنوید، وحی است.» (6)

نكات مؤثر در كیفیت سخن با استفاده از سیره رسول خداصلی الله علیه وآله عبارت است از:

الف. صوت نیكو

صوت و لحن زیبا، از لوازم سخنوری است. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ؛ (7) خداوند عزیز و جلیل، همه پیامبران را خوش صدا برگزید.»

صدای حضرت رسول صلی الله علیه وآله نیز گوشنواز و دل نشین بود. درباره تلاوت قرآنش آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ؛ (8) صوت تلاوت قرآن پیامبرصلی الله علیه وآله از همه مردم بهتر بود.»

روشن است كه لحن گیرا و گشنواز نقش مهمی در جذب مخاطبان دارد و حضرت سفارش كرده است: «زَینُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ؛ (9) قرآن را با آوازتان زینت دهید!»

ب. فصاحت

در عصری كه فصاحت و بلاغت در اوج شكوفایی‌اش بود و محور مسابقات رسمی عرب بر اشعار فصیح و بلیغ و معلقات سبعه و میدان فصاحت و بلاغت قرار داشت، خداوند پیامبری برگزید كه چنین فرمود: «اَنَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ مَیدَ اَنِّی مِنْ قُرَیشٍ وَ اسْتُرْ ضِعْتُ فِی سَعْدِ بْنِ بَكْرٍ فَاَنَّی یأْتِینِی اللَّحْنَ؛ (10) من از همه عرب [گویاتر و] فصیح ترم. غیر آنكه از قریشم و در طایفه بنی سعد بن بكر شیر نوشیده [و رشد كرده‌ام،] پس از كجا لحن [زیبای عربی خالص] به من می‌رسد!»

فصاحت و حسن صوت و تلاوت زیبای برخی ائمه علیهم السلام؛ مثل امام سجاد و حضرت كاظم علیهما السلام نیز در تاریخ منعكس شده است. (11)

ج. تبسم ملیح و خوش رویی

از زمینه‌های موفقیت، آمیختن سخن با لبخند است؛ هم جاذبه می‌آفریند و هم سخن را دلنشین‌تر می‌سازد. سخن گفتن پیامبرصلی الله علیه وآله نیز با تبسمی ملیح و جذاب آمیخته بود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِذَا حَدَّثَ بِحَدِیثٍ تَبَسَّمَ فِی حَدِیثِهِ؛ (12) هر گاه رسول خداصلی الله علیه وآله سخن می‌گفت، لبخندی [مختصر] بر لبانش نقش می‌بست.» گاهی هم با دیگران، با گفتار خویش، مزاح و شوخی می‌كرد؛ با این هدف كه آنان را خرسند سازد و غریبه‌ها خودی گردند. (13)

درباره مزاح و تبسم پیامبرصلی الله علیه وآله در جلد 16 بحار الانوار یك فصل آمده است. همچنین در كتاب «الاخلاق فی الاحادیث المشتركة»، جلد 1، صص 141 - 145، درباره بشاش بودن و خندان بودن حضرت، احادیثی از شیعه و سنی نقل شده است كه برای اختصار از نقل آن خود داری می‌كنیم.

د. خلاصه گویی

پر حرفی، شنونده را آزار می‌دهد و خسته می‌كند. سخنرانیهای طولانی موجب گریز افراد از جلسات مذهبی، نماز جمعه و مجالس وعظ می‌گردد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله كه همه سخنانش آموزنده و نور و حكمت بود، این نكته را رعایت می‌كرد:

«كَانَ أَخَفَّ النَّاسِ صَلَاةً فِی تَمَامٍ وَ كَانَ أَقْصَرَ النَّاسِ خُطْبَةً وَ أَقَلَّهُ هَذَراً؛ (14) [رسول خداصلی الله علیه وآله در نماز جماعت و جمعه با آنكه نمازش كامل و عالی بود] نمازش از همه سبك‌تر و خطبه هایش كوتاه‌ترین خطبه‌ها بود و سخن پراكنی او كمترین بود.»

و در وصف آن حضرت گفته اند: «قَدْ تَرَكَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِكْثَارِ وَ مَا لَا یعْنِیهِ؛ (15) او نفس خود را از سه خصلت بد رها كرده بود [كه عبارت است از] : بگو مگوهای بی فایده، پرگویی و سخنان بیهوده.»

ه. كنترل زبان از بیهوده گوییها و آزارها

«كَان یخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا یعْنِیهِ وَ یؤْلِفُهُمْ وَ لَا ینَفِّرُهُمْ؛ (16) [پیامبر خداصلی الله علیه وآله] زبانش را حفظ می‌كرد، مگر در تبیین اهداف و مقاصد مربوطه اش. و [به هنگام سخن گفتن هم] وحدت بخش و الفت آفرین بود، نه عامل عداوت و نفرت بین مردم.»

و. همسطح حاضران

خردمند در سخنرانی، میزان كشش و تحمل افراد و معلومات مخاطب را بررسی و محاسبه می‌كند و طبق همان، سخن می‌گوید. مطالب عالی برای افراد معمولی یا سطح پایین مثل كباب برگ برای نوزادان، غیر قابل هضم و زیانبار است. و بر عكس، مطالب ساده یا سخیف برای مخاطبان سطح بالا، سبب فراری دادن آنان می‌گردد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله انسان كامل و دارای علم لدنّی بود؛ ولی هنگام تبلیغ، ظرفیت مخاطب را می‌سنجید. امام صادق علیه السلام فرموده است:

«مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّا مَعْشَرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ (17) رسول خداصلی الله علیه وآله هرگز با مردم با عمق عقل و درك خود سخن نگفت و می‌فرمود: «ما پیامبران، مأموریم با مردم به اندازه عقل و فهم آنان حرف بزنیم [نه به قدر فهم خودمان] .»

ز. تلاش در تفهیم مقصد

برخی از اهل منبر عوام زده اند و چون عوام سخنان مطنطن و لحن خطابی و حماسی و محكم را می‌پسندند، و تلاش می‌كنند كه با جملات جدید یا به سبك كتابی و خطابه‌ای جملات را ردیف كنند و محتوا را در پای بست ظواهر زیبا، ذبح كنند. در نتیجه، عوام می‌گویند: آقا، خوب سخنرانی می‌كند. ولی اگر بپرسند: چه گفت؟ از عهده جواب بر نمی‌آیند و هر كس جمله‌ای را گرفته و در ذهن خود از ظن خود یار گوینده گشته است.

رسول خداصلی الله علیه وآله كوشش داشت معارف عالی و حیاتی را حتی به عامی‌ترین افراد بفهماند و از همان بی سوادهای بیابانی، «شهداء، صالحین و صدیقین» بسازد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِذَا حَدَّثَ الْحَدِیثَ أَوْ سأل عَنِ الْأَمْرِ كَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِیفْهَمَ عَنْهُ؛ (18) [شیوه] پیامبرصلی الله علیه وآله چنان بود كه اگر حدیثی مطرح می‌كرد یا از موضوعی می‌پرسید، آن را سه بار تكرار می‌فرمود تا كاملاً مفهوم و بی ابهام باشد.»

سخن آن حضرت همواره دارای پیام روشنی بود كه هر شنونده‌ای آن را به وضوح در می‌یافت و درك می‌كرد. (19)

ح. مراعات حال مردم

پیامبر خداصلی الله علیه وآله بسیار رئوف و رحیم و دلسوز بود و دشواریهای مردم، بر آن حضرت گران تمام می‌شد: «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»؛ (20) «رنجهای شما بر او سخت است، اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»

حتی گاهی در نماز كه صدای گریه كودكان به گوشش می‌رسید، نماز را سریع‌تر می‌خواند و به پایان می‌رساند تا مادر آن كودك، به فرزندش رسیدگی كند. با آنكه معمولاً بین وقت نماز مغرب و عشاء فاصله می‌انداخت و هر كدام را در وقت فضیلت خود می‌خواند، ولی گاهی كه در سفرها، در پیمودن راه شتاب داشت یا در شبهای بارانی، یا آن گاه كه كاری فوری داشت و... بین دو نماز جمع می‌كرد و می‌فرمود: «مَنْ لَا یرْحَمْ لَا یرْحَمْ؛ (21) هر كه رحم نكند، به او رحم نمی‌شود.»

ط. قطع نكردن سخن حاضران

هنر گوش دادن به سخن مخاطب، یكی از راههای جذب است كه صبوری و تحمل می‌طلبد؛ زیرا گاهی صِرف شنیدن سخن معترضان، عقده آنان را برطرف می‌كند. حضرت رسول صلی الله علیه وآله اصحاب را چنان تربیت می‌كرد كه حرف گوینده را تا پایان گوش دهند و كسی كلام دیگری را قطع نكند.

از سخنان آن حضرت است: «مَنْ تَكَلَّمَ أَنْصِتُوا لَهُ حَتَّی یفْرُغَ. حَدِیثُهُمْ عِنْدَهُ حَدِیثُ أُولیهُمْ؛ (22) هر كه سخنی داشت، دیگران خوب گوش می‌دادند تا پایان یابد. سخنشان در محضرش، همان سخن گفتنِ فردِ اول بود.»

«وَ لَا یقْطَعُ عَلَی أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّی یجُوزَ فَیقْطَعَهُ بِنَهْی أَوْ قِیامٍ؛ (23) و [آن حضرت] كلام كسی را قطع نمی‌كرد تا از موضوع بگذرد، آن گاه آن موضوع را با نهی یا قیام قطع می‌كرد.» و در نسخه مكارم الاخلاق آمده است:.». تا بگذرد و به نهایت برسد یا با كلامی دیگر آن را پایان می‌داد.» و در برخی نسخ «حتی یجور» از «جور» آمده است؛ یعنی سخن كسی را قطع نمی‌كرد تا آن كه به ناحق برود و به باطل گراید؛ مثلاً غیبت یا فحاشی كند. آن گاه بر می‌خاست یا نهی می‌كرد. (24)

ادامه دارد... .

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) طه / 25 - 27.

2) قصص / 34.

3) نهج البلاغه، خ 233.

4) سیره رسول اكرم در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 8، بخش اول.

5) نجم / 3 - 4.

6) تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 8، ص 32.

7) بحار الانوار، ج 11، ص 66، ح 12.

8) تاریخ و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، ص 330، به نقل از: سنن النبی صلی الله علیه وآله، علامه طباطبایی، ص 311.

9) التمهید، ج 5، ص 620.

10) همان؛ ر. ك: كنز العمال، ج 11، ص 404، ح 31884.

11) ر. ك: التمهید، ج 5، ص 177، 179، 629، 180، 206 و 207.

12) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 48.

13) ر. ك: اخلاق نبوی، جواد محدثی، ص 33.

14) بحار الانوار، ج 16، ص 237؛ مكارم الاخلاق، ص 23؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 45.

15) بحارالانوار، ج 16، ص 153.

16) همان، ص 151؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 15.

17) بحارالانوار، ج 16، ص 280، ح 122؛ این حدیث با تعبیر «انَّا مَعَاشِرَ الْاَنْبِیاءِ...» نیز نقل شده است، ر. ك: سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 57.

18) مكارم الاخلاق، ص 20.

19) بحار الانوار، ج 16، ص 237.

20) توبه / 128.

21) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 248، به نقل از: اخلاق نبوی، ص 21.

22) بحار الانوار، ج 16، ص 153.

23) همان.

24) همان، ص 171؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 18.

586 دفعه
(0 رای‌ها)