امام هادى ‏عليه السلام و نكته‏ هايى از آيات وحى

قرآن برنامه زندگي براي تمام انسانهاي عالم از صدر اسلام تا قيامت است. احكام و معارف وحياني آن آحاد بشر را در تمام اعصار و مكانها به سوي زندگي برتر و سعادت بخش رهنمون مي شود. آيات متعددي بر جهاني بودن احكام قرآن دلالت مي كند كه برخي از آنها عبارت اند از:

1.«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً»؛(1) «اي مردم! من فرستاده خدا به سوي همه شما هستم.»

2.«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ»؛(2) «ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم.»

3.«تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً»؛(3) «پاينده است خدايي كه قرآن را بر بنده اش فرستاد تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد.»

و يكي از دلائل خاتميت رسول اكرم صلي الله عليه وآله مسئله جاوداني بودن قرآن است. امام هادي عليه السلام به اين نكته مهم در ضمن بياني عالي اشاره كرده است:

يعقوب بن سكيت نحوي - از مدافعان سرسخت اهل بيت عليهم السلام كه جانش را نيز در اين راه گذاشت - مي گويد: از پيشواي دهم پرسيدم: چرا قرآن با نشر و آموزش و گذر زمان باز هم هر روز بر تازگي اش مي افزايد: امام عليه السلام فرمود: «لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَي لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛(4) چون خداوند تبارك و تعالي آن را براي زمان مشخصي نفرستاده كه براي ديگر زمانها حكمي نداشته باشد و براي مردم خاصي نفرستاده كه ديگر مردم از معارف آن محروم باشند. بنابراين، قرآن در هر زمان و نزد هر ملتي تا روز قيامت تازگي دارد.»

طبق اين سخن، آيات وحي همواره مورد نياز بشر بوده و در آينده نيز خواهد بود. قرآن در هر عصري و براي هر ملتي سخن تازه و انديشه اي پويا مطرح مي كند و هيچ قومي از آن بي نياز نيست. اين سخن ناپلئون بناپارت شنيدني است كه مي گويد: «كجاست آن روزي كه ما مجمع و هيأتي بزرگ از سياستمداران و دانشمندان حقوق جهان تشكيل داده، قرآن كلام الهي و متين ترين قوانين محمدي، همان نسخه پرافتخار بشري را پيش رو گذاريم و از روي آن قوانين سعادت حقيقي بشر را تنظيم و تدوين كنيم.»(5)

نظر به اهميت فراوان توجه به قرآن در زندگي و سيره اهل بيت عليهم السلام در اين فرصت، به بيان برخي از انديشه هاي امام هادي عليه السلام در عرصه فضيلت، تفسير و استدلال به آيات قرآن مي پردازيم.

بيان شأن نزول آيات

حضرت هادي عليه السلام در راستاي تبليغ معارف قرآن و آموزه هاي رسول اكرم صلي الله عليه وآله به تفسير و شأن نزول آيات اشاره مي كرد و در فرصتهاي مناسب به روشنگري اهل ايمان مي پرداخت. خداوند متعال در آيه 108 سوره بقره از بهانه هاي بي جا و خواسته هاي كفرآميز برخي از مسلمانان ضعيف الايمان و عده اي از مشركان سخن گفته، با هشدار به اينكه درخواستهاي نابه جا ممكن است زمينه ساز كفر باشد، مي فرمايد: «أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسي مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»؛ «آيا مي خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلاً از موسي خواسته شد؟ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند، مسلماً از راه درست گمراه شده است.»

امام هادي عليه السلام در تفسير اين آيه مي فرمايد: «آنان از رسول خداصلي الله عليه وآله معجزه اي را مي خواستند كه به صلاحشان نبود، همانند رؤيت خداوند به صورت آشكارا. پيامبرصلي الله عليه وآله به آنان اعلام كرد كه اين خواسته به مصلحت نيست؛ اگر باز هم اصرار كنند و بعد از ديدن آن همه معجزه و برهان ايمان نياورند و لجاجت كنند، از راه مستقيم كه به بهشت مي رود، منحرف و گمراه خواهند شد.»

سپس حضرت به شأن نزول آيه پرداخته، مي فرمايد: «ده نفر يهودي تصميم گرفته بودند كه با سؤالات و خواسته هاي نابه جا، رسول خداصلي الله عليه وآله را بيازارند و به اين منظور، به حضورش رسيدند و معجزات غير معقول از آن حضرت خواستند. در همان حال، عربي باديه نشين با كوله باري سنگين به حضور حضرتش وارد شد و گفت: اي محمد! خواسته مرا پاسخ ده! من براي حقانيت نبوت تو حجتي آشكار مي خواهم و به كمتر از آن قانع نيستم.

رسول اكرم صلي الله عليه وآله علي عليه السلام را صدا زد و به اعرابي فرمود: تو بيان و حجتي آشكار خواستي و اين داراي بيان رسا و علم كامل است. اساساً من شهر حكمت و اين مرد درِ آن است. و با صداي بلند در ميان حاضرين فرمود: اي بندگان خدا! هر كه مي خواهد به شكوه آدم و حكمت شيث و شرافت و هيبت ادريس، و بندگي و شكرگزاري نوح، دوستي و وفاي ابراهيم، تجسم مبارزه با دشمنان خدا در وجود موسي، نيك رفتاري و محبت به اهل ايمان در سيره عيسي بنگرد، به اين علي بن ابي طالب عليهما السلام نظاره كند.

اعرابي گفت: اي محمد! من از او چيزي نمي پذيرم، مگر اينكه اين سوسمار شهادت دهد. آن گاه او به دستور پيامبرصلي الله عليه وآله آن حيوان عظيم الجثة را با زحمت فراوان از كوله بارش بيرون آورد و در مجلس رها كرد. سوسمار رو به پيامبرصلي الله عليه وآله ايستاد و گونه هاي خود را به خاك ماليد و به اذن خداوند و با صداي رسا گفت: شهادت مي دهم كه هيچ معبود حقي جز خدا نيست. او كه يگانه و بي شريك است. شهادت مي دهم كه محمدصلي الله عليه وآله بنده و فرستاده و برگزيده اوست. او سرور رسولان، برترين آدميان، خاتم پيامبران و رهبر سفيد رويان است. شهادت مي دهم كه اين برادرت علي بن ابي طالب عليه السلام با همان اوصاف و فضائل است كه خود فرمودي. دوستانش در بهشت محترم و دشمنانش در دوزخ خوار و ذليل اند.

عرب باديه نشين با ديدن اين صحنه منقلب شد و در حالي كه دانه هاي اشك به گونه هايش مي لغزيد، گفت: اي رسول خدا! من نيز به شهادتهاي سوسمار شهادت مي دهم و آن گاه به يهوديان حاضر گفت: واي بر شما! بعد از اين نشانه آشكار دنبال چه مي گرديد! شما راهي نداريد جز اينكه يا ايمان بياوريد و يا همگي نابود شويد. همه يهوديان حاضر ايمان آوردند و به عرب گفتند: اي برادر عرب! بركت سوسمارت بر ما چه بزرگ و با عظمت بود.» (6)

بركات قرائت قرآن

ابي عمرو خدّاء از ياران امام جوادعليه السلام مي گويد: بي كاري، بلاتكليفي و فقر و بدهكاري چنان فشاري در زندگي برايم آورده بود كه ديگر تحمل آن را نداشتم. به ناچار به حضور حضرت جوادعليه السلام نامه اي نوشته، از اوضاع پريشان زندگي‌ام شكايت كردم. امام عليه السلام در پاسخ صبر و بردباري و قرائت سوره نوح را توصيه كرد. يك سال به قرائت اين سوره مداومت داشتم؛ اما تغييري در وضع زندگي‌ام ايجاد نشد. دوباره نامه نوشتم و از امام جوادعليه السلام ياري طلبيدم. امام در پاسخ فرمود: حالا به قرائت سوره قدر بپرداز!

چند روزي نگذشته بود كه ابن ابي داود به سراغم فرستاد. قرضهايم را ادا و مخارج خود و خانواده‌ام را تأمين كرد. او مرا به بصره فرستاد و به عنوان نماينده خود در منطقه باب كلاء انتخاب كرد و پانصد درهم حقوق برايم تعيين كرد.

من كه با توسل به قرآن و با راهنمايي امام نهم عليه السلام به تمام آرزوهايم رسيده و به زندگي راحت و مرفهي دست يافته بودم، روزي به توسط علي بن مهزيار از بصره به حضور امام هادي عليه السلام نامه اي نوشتم و عرضه داشتم: فدايت شوم! من زماني از پدر بزرگوارت سؤالاتي كردم و رهنمود خواستم و در مورد سختي و فشار زندگي به آن گرامي شكايت كردم و در اثر رهنمودهاي زندگي ساز آن حضرت به آنچه كه مي خواستم، دست يافتم. اي آقاي من! دوست دارم شما هم مرا راهنمايي كنيد؛ آيا فقط به مداومت سوره قدر در نمازهاي واجب و غير آن بپردازم يا در كنار سوره قدر سوره هاي ديگر را نيز تلاوت كنم؟ يا اين عمل آدابي دارد كه بايد آن را رعايت كنم؟ چه دستوري مي فرماييد؟

امام پاسخ داد: «هرگز تلاوت قرآن را كم يا زياد رها مكن و قرائت سوره قدر در يك شبانه روز 100 مرتبه كافي است. (7)

بركات سوره هل اتي

اين سوره يكي از مهم ترين دلائل برتري اهل بيت عليهم السلام بر ديگران مي باشد؛ چرا كه مفسران شيعه و بسياري از مفسران برجسته اهل سنت مي گويند: بخشي از آيات اين سوره درباره علي، فاطمه زهراء و حسنين عليهم السلام نازل شده است. اين موضوع آن چنان مسلم و ترديدناپذير است كه محمد بن ادريس شافعي پيشواي شافعي مذهبان در شعر معروف خود مي گويد:

اِلي مَ اِلي مَ وَ حَتَّي مَتي                                            اُعاتِبُ في حُبِّ هذَا الْفَتي

وَ هلْ زَوَّجَتْ فاطِمَةُ غَيْرُهُ؟                                        وَ في غَيْرِهِ هَلْ اَتي، هَلْ اَتي ؟ (8)

«تا كي و تا چه زماني در دوستي اين جوان سرزنش خواهم شد؟ آيا فاطمه زهراء به غير اين جوان شوهر ديگري داده شد؟ آيا سوره هل اتي به غير از او در مورد كس ديگري هم نازل شد؟»

اين سوره كه به اتفاق اكثر مفسرين در مدينه نازل شد، علاوه بر دارا بودن نكات جالب تربيتي و اخلاقي، بركات معنوي فراواني را در خود جاي داده است. علي بن عمر عطار مي گويد: در روز سه شنبه به محضر امام هادي عليه السلام رفتم. حضرت فرمود: تو را ديروز نديدم! گفتم: من سفر در روز دوشنبه را دوست ندارم. امام عليه السلام فرمود: اي علي! هر كس مي خواهد خداوند او را از حوادث بد و شرّ در روز دوشنبه حفظ كند، در ركعت اول نماز صبح در روزهاي دوشنبه سوره «هل اتي» را بخواند. سپس امام عليه السلام اين آيه را قرائت كرد «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»؛ (9) خداوند آنان را از شر آن روز نگه مي دارد و آنها را با شادابي و شادماني مي پذيرد.» (10)

نكته‌اي در آيه مباهله

مباهله يكي از شيوه هاي مناظره و مقابله با طرف مخالف است؛ به اين ترتيب كه افرادي كه با يكديگر درباره يك موضوع مهم مذهبي گفتگو دارند، در يك جا جمع مي شوند و به درگاه خدا تضرع مي كنند و از او مي خواهند كه دروغگو را رسوا ساخته، مجازات كند. قرآن به داستان مباهله رسول خداصلي الله عليه وآله با مسيحيان نجران اشاره كرده، مي فرمايد: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْكاذِبينَ»؛ (11) «بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما از نفوس خود و شما هم از نفوس خود را فرا خوانيم. سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»

امام هادي عليه السلام در معناي اين آيه به نكته ظريفي اشاره دارد كه فهم آن براي اهل تحقيق قابل توجه است. عياشي سمرقندي مي نويسد: امام هادي عليه السلام در تفسير اين آيه به يك سؤال قرآني پاسخ مي دهد. سؤال اين است كه اگر خداوند متعال پيامبرش را كه دروغگو نمي دانست و آن حضرت صادق ترين انسان روي زمين بوده است، پس چرا لعنت را بر دروغگويان قرار داده و دروغ را به دو طرف نسبت مي دهد؟ امام عليه السلام در پاسخ اين سؤال فرمود: «اگر مي فرمود: بياييد با همديگر مباهله كنيم و لعنت خدا را بر شما قرار دهيم، آنان هرگز به مباهله نمي آمدند و گرنه خدا مي داند كه پيامبرش پيامهاي او را به مردم مي رساند و هرگز دروغگو نيست.» (12)

پاسخ به پرسشهاي فقهي

از وظائف امامان معصوم عليهم السلام و همچنين جانشينان آن بزرگواران، رفع مشكلات فقهي و بيان احكام شرعي بر اساس قرآن و سنت پيامبرصلي الله عليه وآله است. امام هادي عليه السلام نيز در اين زمينه تلاشهاي فراواني انجام مي داد كه مواردي را در اينجا بيان مي كنيم:

الف. ابو عبد الله زيادي مي گويد: وقتي كه متوكل عباسي مسموم شد، نذر كرد كه اگر خداوند متعال او را شفا بخشد، اموال زيادي در راه خدا صدقه دهد. اتفاقاً او سلامتي خود را به دست آورد و از آن گرفتاري سخت نجات يافت. هنگام اداي نذر از فقهاي معاصر سؤال كرد كه چه مقدار صدقه دهد تا نذرش ادا شده باشد؟ آنان در مقدار نذر و مصداق «مال كثير» اختلاف كرده، هر كدام سخني را مطرح كردند.

يكي از مشاورانش به او گفت: اي امير! اگر من پاسخ صحيح اين مشكل را براي شما بياورم، مرا در نزد شما چه پاداشي خواهد بود؟ متوكل گفت: اگر جواب صحيح را بياوري، ده هزار درهم پاداش مي گيري وگرنه صد تازيانه بر تو خواهم زد. او گفت: مي پذيرم. آن گاه به پيشگاه امام دهم عليه السلام آمده و مشكل را مطرح كرده، پاسخ خواست. امام فرمود: «هشتاد درهم صدقه دهد!» وقتي كه جواب را به متوكل داد، متوكل دليل و مبناي حكم را خواست. امام هادي عليه السلام در بيان مبناي حكم فرمود: «خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ»؛ (13) «خداوند شما را در جاهاي بسياري ياري كرد [و بر دشمن پيروز شديد] .» و شمار مواطني كه خداوند پيامبرش را ياري كرده، به هشتاد مورد مي رسد.» متوكل از اين پاسخ قرآني خوشحال شد و مشاورش را تشويق كرد. (14)

ب. در عصر متوكل عباسي، مردي مسيحي با زني مسلمان عمل شنيع زنا را مرتكب شد. آن گاه اسلام آورد و شهادتين بر زبان جاري ساخت. مأموران حكومتي او را دستگير كرده، نزد متوكل آوردند. علماي حاضر در مجلس در مورد اين موضوع نظرهايي ابراز داشتند. يحيي بن اكثم از مهم ترين عالمان عصر گفت: مسلمان شدن او زشتي كفر و عمل ناپسندش را از ميان مي برد. در نتيجه، حد شرعي بر او جاري نمي شود. عده اي از فقها نيز گفتند: بايد به او سه بار حد شرعي جاري كرد. برخي ديگر نظرات متفاوتي دادند.

خليفه با مشاهده اين اختلافات در تصميم گيري دچار حيرت شد؛ ناگزير پاسخ امام هادي عليه السلام را جويا شد. حضرت فرمود: «به آن مرد مسيحي زناكار آن قدر بايد شلاق بزنيد تا بميرد.»

يحيي بن اكثم و ساير فقها زبان به اعتراض گشودند و مبناي شرعي اين فتوا را زير سؤال بردند و گفتند: اي امير! چنين حكمي در كتاب خدا و سنت رسول الله صلي الله عليه وآله وجود ندارد. از او مدرك اين حكم را بخواه!

هنگامي كه متوكل از امام علي النقي عليه السلام مدرك خواست، حضرت با اشاره به آياتي از سوره غافر چنين نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمْ «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكينَ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتي قَدْ خَلَتْ في عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ»؛ (15) «پس چون عذاب ما را ديدند [از روي اضطرار و نگراني] گفتند: ما به خداي يگانه ايمان آورديم و به آنچه كه قبلاً شريك خداي يگانه قرار داده بوديم، كافر گشتيم؛ اما هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براي آنها سودي نداشت. اين سنت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده و كفار در آنجا زيان كار گرديدند.»

متوكل پاسخ امام هادي عليه السلام را پسنديد و دستور داد به آن مرد مسيحي فاسق، آن قدر شلاق بزنيد تا بميرد. (16)

بهانه هاي مشركان مكه

حضرت امام علي النقي عليه السلام مناظره و احتجاج رسول خداصلي الله عليه وآله را با مخالفين خود به وسيله آيات قرآن نقل مي كرد و استدلالهاي قرآني پيامبرصلي الله عليه وآله را توضيح مي داد. امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد: به پدرم امام هادي عليه السلام عرضه داشتم: آيا حضرت رسول خداصلي الله عليه وآله با مشركان مناظره و گفتگو مي كرد؟ فرمود: بلي، در موارد متعددي آن حضرت با مشركان مكه مناظره رو در رو داشت و برخي آيات قرآن نيز آن را نقل مي كند.

امام هادي در مورد گفتگوها و بهانه هاي واهي مشركان فرمود: «روزي عبد الله بن ابي اميه مخزومي از سران لجوج قريش به آن حضرت گفت: اي محمد! ما به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر اينكه از همين بيابان سنگلاخ و كوهستاني مكه چشمه اي براي ما پديد آوري: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً». (17)

آنان بهانه هاي ديگري نيز گرفتند و گفتند: «ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً اَوْ يُلْقي اِلَيْهِ كَنْزٌ اَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها»؛ (18) «چرا اين پيامبر غذا مي خورد و در بازارها [مثل ديگران] راه مي رود؟ پس چرا فرشته اي به سوي او نازل نمي شود تا در كنار او مردم را [از عذاب خدا] بيم دهد؟ چرا براي او گنجي فرستاده نمي شود؟ يا اينكه داراي باغي نمي باشد تا از ميوه جات آن بخورد!» رسول خداصلي الله عليه وآله علاوه بر معجزات فراوان، پاسخ منطقي و قانع كننده نيز به آنان بيان مي كرد؛ اما آنان نمي پذيرفتند.» (19)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــي

 

 

1) اعراف / 158.

2) سبأ / 28.

3) فرقان / 1.

4) اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن ديلمي، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408 ق، ص 211.

5) چهل داستان از عظمت قرآن، مصطفي محمدي، قم، نشر زائر، ص 6.

6) تفسير امام عسكري عليه السلام، قم، مدرسه امام مهدي عليه السلام، 1409 ق، ص 496؛ تفسير البرهان، سيد هاشم بحراني، طهران، مؤسسة البعثة، 1415 ق، ج 1، ص 302.

7) الكافي، ج 5، ص 319؛ جامع احاديث الشيعة، ج 15، ص 125؛ موسوعة المصطفي و العترة، ج 13، ص 243.

8) شرح احقاق الحق، آية الله نجفي مرعشي، قم، نشر كتابخانه مرعشي، ج 3، ص 158.

9) انسان / 11.

10) تفسير نور الثقلين، عبد علي هويزي عروسي، قم، مؤسسه اسماعيليان، ج 5، ص 467.

11) آل عمران / 61.

12) تفسير عياشي، محمد بن مسعود عياشي، طهران، نشر چاپخانه علميه، ج 1، ص 176.

13) توبه / 25.

14) المناقب، ابن شهر آشوب مازندراني، انتشارات علامة، ج 4، ص 402.

15) غافر / 84 - 85.

16) وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، قم، موسسة آل البيت عليهم السلام، ج 28، ص 141.

17) اسراء / 90.

18) فرقان / 7 - 8.

19) الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، ج 1، ص 29.

432 دفعه
(0 رای‌ها)