سكولاریزم و اسلام (2)

اشاره

در بخش اول این مقاله به بیان معنای لغوی سكولاریزم و واژه‌های مشابه آن، معنای اصطلاحی سكولاریزم، اصول و بنیادهای اساسی تفكر سكولاریزم، ریشه‌های تاریخی سكولاریزم، و عوامل و زمینه‌های پیدایش آن در جهان غرب پرداخته شد. در بخش دوم، مطالبی چون انگیزه‌های ترویج سكولاریزم در غرب، نمودهایی از سكولاریزم در تاریخ مسلمین، ریشه‌های سكولاریزم و دوران حاكمیت و سپس افول این اندیشه در ایران، مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

انگیزه‌های ترویج سكولاریسم در غرب

به طور كلی، می‌توان انگیزه‌های ترویج سكولاریسم در غرب را به دو دسته تقسیم كرد:

1- انگیزه‌های غیرمغرضانه

پرداختن به سكولاریزم گاهی از سوی برخی دینداران دنبال می‌شد. آن‌ها می‌خواستند قداست دین را حفظ كنند و از طرفی دین مسیحیت را در تعارض با بعضی ارزش‌های پذیرفته شده در جامعه غربی می‌دیدند. تعارض در جایی فرض می‌شود كه دو چیز در یك نقطه تلاقی كنند، اما اگر دو خط موازی باشند و در هیچ نقطه‌ای با هم تلاقی نكنند، تعارضی پیش نمی‌آید. آن‌ها برای آشتی دادن دین از یك طرف و علم و فلسفه و عقل از طرف دیگر، گفتند: حوزه دین محدود به سلسله‌ای از مسائل شخصی در ارتباط انسان با خداست. همچنین درباره ارزش‌ها و باید و نبایدها گفتند: هر باید و نبایدی كه در محدوده ارتباط انسان با خدا مطرح می‌شود، مربوط به دین است و علم با آن تعارضی ندارد، اما اگر بایدها و نبایدها مربوط به زندگی اجتماعی باشد، دین نباید دخالت كند. به عنوان مثال گفتند: مجازات‌هایی كه در دین برای مجرمان در نظر گرفته شده است، قابل قبول نیست؛ چون مجازات با كرامت انسانی سازگار نیست. هر مجرمی بیمار است و بیمار را باید مداوا كرد، نه مجازات.

2- انگیزه‌های مغرضانه

كسانی كه دین را سد راه رسیدن به مطامع و منافع خود می‌دیدند در ترویج سكولاریسم مؤثر بود. از جمله گردانندگان حكومت‌ها كه برای دستیابی هر چه بیشتر به منافع شخصی خود، نغمه جدایی دین از سیاست را سر می‌دادند. بعضی از دانشمندان كه دین را در تعارض با یافته‌های علمی خود می‌پنداشتند نیز با آن‌ها همنوا شده، در نتیجه، اندیشه سكولاریسم تقویت شد.

نكته قابل توجه این است كه سكولاریسم در دنیای غرب، دو مرحله تاریخی را طی كرد و در طی آن از شكل ضعیف به شكل شدید و افراطی تبدیل شد:

مرحله اول سكولاریسم مربوط به دوران «رفورمیسم‌» و نهضت اصلاح دینی است. در این دوران، جریان «پروتستانیسم‌» به انگیزه اصلاح دین به وجود آمد. سكولاریسم در این شكل، نفی كننده دین نیست، بلكه دین را منحصر در امور فردی نموده، آن را از مسائل اجتماعی دور می‌سازد.

اما در مرحله بعد، این جریان به «رنسانس‌» كه دوره دوری از دین است منجر شد و اندیشه سكولاریسم به شكل افراطی آن مطرح گشت. در این مرحله، این اعتقاد رواج یافت كه باید از ماورای طبیعت صرف نظر كرد و در زندگی زمینی متمركز شد و به جای خدا، انسان را مطرح نمود. اساس رنسانس بر «اومانیسم‌» (انسان مداری) متمركز است. در اندیشه انسان مداری، محور همه چیز انسان است؛ از معرفت و شناخت گرفته تا ارزش‌ها، اخلاق، سیاست، حقوق و حكومت. (1)

نمودهائی از سكولاریسم در تاریخ مسلمین

برای پیدایش تفكر سكولاریسم در بین مسلمین عوامل متعددی را می‌توان برشمرد:

1- جریان سقیفه بنی ساعده و انحراف مسیر خلافت و حكومت از جایگاه اصلی خود

پس از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله جریان‌ها و حوادثی در تاریخ اسلام اتفاق افتاد كه زمینه ساز پذیرش جدایی دین از سیاست گردید. مهم‌ترین رخداد پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در واقع منشا و سرسلسله جنبان تمام حوادث تلخ تاریخ اسلام گشت، جریان دردآور سقیفه بود كه بنای انحراف، انحطاط و اختلاف بین مسلمین را نهاد و در پی این جریان ضربات مهلكی بر پیكره اسلام وارد شد. از آن جا كه عده‌ای روایات پیامبر صلی الله علیه و آله را مخالف با پایداری حكومت خویش می‌دیدند دستور جمع آوری و سوزاندن احادیث پیامبر را صادر كرده و نقل هر گونه حدیث از پیامبر را ممنوع اعلان كردند، تحریف و جعل حدیث را به اوج خود رساندند، جریان غدیر و سفارش پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به كلی فراموش شد، در اینجا نص رسول الله صلی الله علیه و آله در مورد خلافت را نپذیرفته با استناد به رای مردم و شوری در حقیقت به نحوی دین را از سیاست و حكومت جدا كردند، خلافت از مسیر اصلی خود منحرف گشت، بین قرآن و عترت جدایی انداختند و در نتیجه بذر اصلی جدایی دین از سیاست كاشته شد. دستگاه خلافت و حكومت گرچه نام خدا و پیامبر را یدك می‌كشید، اما به لحاظ محتوا هرچه جلوتر می‌رفت انحراف از اسلام اصیل بیشتر می‌شود، تا آنجا كه در دوره اموی علوم و معارف دینی با بی مهری مواجه گشته و با آن مبارزه گشت.

عادات و آداب جاهلی، به عنوان فرهنگ جایگزین، مورد ترغیب، تشویق و ترویج قرار گرفت. در نتیجه، سیاست عملا از دیانت جداگردید و كسانی كه حاصل مواریث و ارزش‌های اسلامی بودند، از سیاست دور ماندند و كسانی رهبری و زعامت جامعه اسلامی و مسلمین را عهده دار شدند كه با روح معنویت اسلام بیگانه بودند و تنها به تشریفات ظاهری بسنده می‌كردند.

استاد شهید مطهری رحمه الله معتقدند كه بزرگترین ضربه وقتی بر پیكر اسلام وارد شد كه سیاست از دیانت منفك گشت. بنا به گفته استاد، نسبت دیانت و سیاست با یكدیگر نسبت روح و بدن است. روح، بدن، مغز و پوست باید به یكدیگر بپیوندند. فلسفه وجودی پوست حفاظت از مغز است و خود پوست از مغز نیرو می‌گیرد. اهتمام اسلام به امر سیاست و حكومت و جهاد و جعل قوانین برای حفظ مواریث معنوی؛ یعنی، توحید و معارف روحی و اخلاقی و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است. ائمه علیهم السلام در طول حیات خود مواریث معنوی اسلام را حفظ كردند و با برخورد خود، حساب دستگاه خلافت را از اسلام جدا كردند. (2)

2- سقوط امپراتوری عثمانی و ظهور تفكر لائیسم

حكومت ترك‌های عثمانی در طول شش قرن به نام خلافت اسلامی، تصویری از تلفیق ظاهری دین و حكومت بود كه بر بیشتر كشورهای اسلامی اعم از عرب و غیر عرب حكمرانی می‌كرد.

اما شكست حكومت عثمانی در جنگ جهانی اول و تزلزل پایه‌های آن، فرصت مناسبی برای طرفداران عرفی سازی دین (جدایی دین از سیاست) بود. آن‌ها به رهبری مصطفی كمال و با استفاده از فرصت به دست آمده، تلاش وسیعی را برای برچیدن حكومت عثمانی آغاز نمودند. شعار اصلی آن‌ها جدائی خلافت از حكومت بود. آنان چنین وانمود می‌كردند كه این كار باعث اعتبار و احترام بیشتر خلافت و شخص خلیفه در چشم مسلمانان است و معتقد بودند كه از جانب خداوند دستور خاصی درباره حكومت دین وارد نشده است.

مصطفی كمال درست پیش از الغای خلافت، چنین اظهار داشت:

«پیامبر ما به اصحاب خویش فرمود: ملل عالم را به دین اسلام در آورید، به آنان نفرموده است در صدد حكومت براین ملت برآیند.‌»

او با مساعدت همفكران خودش و دولت‌های غربی، توانست آخرین خلیفه عثمانی (عبدالمجید) را در سال (1923م) سرنگون كرده و حكومت سكولار و لائیك را سامان بخشد و بدین ترتیب، به آتاتورك لقب گرفت. وی در اولین قدم مدارس دینی را تعطیل و قوانین فقه اسلامی را لغو و قوانین غربی را جایگزین آن نمود. بدین ترتیب اندیشه سكولاریستی و لائیستی خود را به مرحله اجرا گذاشت. (3)

3- نفوذ فرهنگ غرب در جهان اسلام

فرهنگ غرب پس از شكل گیری و همراه با سیطره اقتصادی و زرق و برق مادیش مشرق زمین را مورد هجوم خود قرار داد. برخی معتقدند با هجوم ناپلئون به مصر در سال 1798 م و جنگ‌های ایران و روس و تسلط فرانسه بر تمام الجزایر در سال 1857 م. ، نخستین اندیشه‌های سكولاریسم به جهان اسلام نفوذ كرد. پس از اشغال نظامی مصر از سوی ناپلئون، حكومتی به ریاست محمد علی پاشا در مصر تشكیل شد، این حكومت سرآغاز پیاده كردن اندیشه‌های سكولاریسم در جهان عرب به حساب می‌آید. بیشتر فرمان‌های وی از جمله قانون احوال شخصی و قانون‌های مدنی مطابق قوانین غربی صادر می‌شد. كشورهای دیگر عربی مانند عراق، سوریه و لیبی نیز از مصر متاثر شدند.

از طرف دیگر، مبلغان مسیحی با ایجاد مراكز خیریه و تعلیم و تربیت، نقش مهمی را در اشاعه اندیشه سكولاریسم ایفا نمودند.

مستشرقین با مطالعه فرهنگ جوامع و از طریق باستان شناسی و انتقال آثار و كتب علمی، ضربات مهلكی را بر جوامع اسلامی وارد ساختند. آنان ضمن شناسایی نقاط قوت و ضعف جوامع اسلامی، راه‌های نفوذ این جوامع را به استعمارگران آموختند.

ادیان ساختگی، اقلیت‌های مذهبی و تشكیل احزاب، انجمن‌ها (از جمله فرماسونری) از دیگر راه‌های نفوذ فرهنگ غرب می‌باشند. در كشورهای عربی، اقلیت‌های مسیحی از پیشگامان پذیرش و تبلیغ سكولاریسم به شمار می‌روند. (4)

4- روشنفكران غربزده و دگراندیش

از جمله عوامل مؤثر در ترویج و گسترش سكولاریسم در جهان اسلام، تلاش مذبوحانه فریب خوردگان و روشنفكران مرتجع و دگراندیش است. این نوع روشنفكران یا به علت نداشتن تخصص لازم و شناخت كافی از مبانی اسلام و یا از روی لجاجت و برای كسب نام و... پیوسته تفسیر نادرستی از اسلام ارائه می‌نمودند.

از جمله پایه گذاران این اندیشه در جهان اسلام، مصطفی كمال از تركیه، علی عبدالرزاق از مصر و میرزا ملكم خان ناظم الدولة و میرزا فتحعلی آخوند زاده از ایران هستند.

می توان گفت اولین رساله‌ای كه به طور صریح و رسمی از ایده سكولاریزم در جهان اسلام دفاع و حمایت كرده است، رساله‌ای به نام «الخلافة و سلطة الامة‌» است كه در سال 1922 به وسیله مجلس ملی تركیه تدوین و منتشر شد. (5)

بعد از سه سال از نشر آن (در سال 1925 م) ، علی عبدالرزاق كتابی به نام «الاسلام و اصول الحكم‌» در دفاع از سكولاریسم و پاسخ به كتاب رشید رضا به نام «الخلافة او الامة العظمی‌» منتشر كرد كه مورد مخالفت و تكفیر علمای مصر قرار گرفت. (6)

وی در این كتاب مدعی شده است كه در قرآن حتی شبه دلیلی هم بر وجوب اقامه دولت و تصدی سیاسی دیده نمی‌شود؛ تنها چیزی كه در شریعت اسلام واجب و ثابت است؛ این است كه احكام خدا باید اجرا شود. اما هنگامی كه امت بر اجرای احكام الهی توافق نمودند، نیازی به نصب امام یا خلیفه و یا هر كس دیگری كه شؤون سیاست و حكومت را به عهده گیرد؛ نخواهد بود!! (7)

سكولاریسم در ایران

ریشه‌ها و روند نفوذ تفكر سكولاریسم در ایران را می‌توان در سه مرحله مطرح كرد.

1- پیدایش سكولاریسم در ایران

نفوذ تفكر سكولاریستی - ولو به صورت خیلی ابتدائی و كم رنگ - در ایران، به اواخر عصر صفویه و شروع عصر قاجار باز می‌گردد.

تقلید از هنر اولین راه نفوذ تمدن غرب در ایران است كه در دوران صفوی صورت گرفت. شاهان صفوی پیوسته از شاهان اروپایی تقاضای اعزام صنعت گران ماهر، تجار و استادانی برای تدریس علوم ریاضی و نجوم می‌كردند. حضور این صنعت گران و سفیران و گردش گران و تجار و استادان فرنگی، منشا رواج آداب و عادات فرنگی در ایران شد. شاهان به آثار هنری و صنعتی غرب جهت تزیین زندگی دنیوی خود عشق می‌ورزیدند.

اعمال و رفتار شاهان سبب نفوذ بیش از پیش تمدن غرب و تاثیر آن بر فرهنگ ایرانیان بود به طوری كه برخی وصلت‌های خانوادگی میان ایرانیان و اروپائیان حاصل گردید و این خود باعث انتشار آثار تمدن اروپا در ایران می‌شد.

اعزام نخستین دانشجوی ایرانی به اروپا در زمان شاه عباس دوم صفوی انجام شد. اما این نخستین اعزام اغلب به جای خودآگاهی، به شیفتگی نسبت به آزادی‌های جنسی و فساد حاصل از رنسانس اروپا تبدیل شد. (8)

شدت غرب زدگی در دوره قاجار

در دوران قاجار آشنائی ایرانیان با تمدن غرب فزونی یافت. مسافران ایرانی در این دوره از تحولات موجود در ممالك اروپایی سخن می‌گفتند و در این باره كتاب‌هایی نوشتند، از جمله:

1- عبداللطیف شوشتری از علمای ایرانی ساكن هند، كتابی به نام «تحفة العالم‌» نوشته و در این كتاب از نهادهای جدید از جمله آزادی سیاسی، پیدائی علم جدید، اصلاح دین، محدودیت قدرت پاپ‌ها و كشیشان و تاسیس مجالس مقننه و استقرار دموكراسی سخن گفته است. (9)

2- میرزا ابوالحسن خان ایلچی از دربار فتحعلی شاه، علاوه بر حیرت در برابر مدنیت غرب، در مسلك فراماسون‌ها و حقوق بگیران انگلیسی در آمد و به مشی لیبرال‌ها زندگی می‌كرد. وی مدت یك سال و نیم در انگلستان به سر برد و طرح بسیاری از تاسیسات تمدن جدید را داد، آزادی و روابط جنسی نامحدود زن و مرد برای ایلچی بسیار جالب توجه بود، و خود نیز در مدت اقامت در انگلستان علاوه بر ورود در حلقه سرسپردگان استعمار انگلیس، جز به عشق بازی و خوشگذرانی و جاسوسی نپرداخت. (10)

3- در جنگ ایران و روسیه، پس از شكست ایران و نیاز فوق العاده ایرانیان به تكنولوژی، فرهنگ غرب بیش از پیش وارد جامعه ایران شد. علاقه عباس میرزا به برتری نظامی، او را وادار كرد تا اعزام دانشجو به فرنگ را از سر بگیرد و بالاخره اعزام دانشجو به خارج مجددا آغاز گشت. از مهمترین دانشجویان اعزامی می‌توان میرزا صالح شیرازی و حسینعلی آقا را نام برد. میرزا صالح كه زیر نظر ابوالحسن خان ایلچی بود مانند او در لژهای فراماسونری عضو گردید و تا پایان عمر در خدمت انگلیسی‌ها بود. حسینعلی آقا گر چه اهمیت میرزا صالح را ندارد، اما اندیشه‌ای كه او طرح می‌كرد اساس ناسیونالیسم مشروطه را پی افكنده است.

به هر حال محصلان پس از بازگشت از فرنگ، فرهنگ اسلامی و ملی را تحقیر می‌كردند و آداب و فرهنگ و اندیشه‌های غربی را الگوی زندگی و علمی خویش قرار می‌دادند. زمزمه‌های جدایی دین از سیاست، آرام آرام از افرادی چون میرزا ابوالحسن خان ایلچی شیرازی، حسینعلی آقا، میرزا محمد صالح شیرازی و امثال این‌ها به گوش می‌رسید.

4- گروه دیگر از روشنفكرانی كه به طور صریح برای سكولار كردن جامعه و جریان لیبرالسیم سیاسی - اجتماعی و تحولات فرهنگی، مؤثر بودند عبارتند از: میرزا ملكم خان ناظم الدوله، میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا عبدالرحیم طالبوف و میرزا آقا خان كرمانی. این‌ها از مؤسسین و وابستگان اصلی فراماسونری و مبلغان و مروجان افكار غرب در ایران بودند.

ریشه تفكر فراماسونری بر سه اصل اساسی قرار دارد:

الف - بشرگرائی یا اصالت بشر (اومانیسم) كه از فروعات آن آزادی و برابری است.

ب - عدم اعتقاد واقعی به مذهب. آن‌ها به خداپرستی بدون اعتقاد به وحی و شریعت (دئیسم) مشهور بودند. دئیست‌ها روشنفكرانی بودند كه به شریعت و وحی آسمانی ایمان نداشتند. فراماسون‌ها در پذیرش هر نوع مذهبی بدون اعتقاد به شریعت و وحی آسمانی آزاد بودند، ولی در لژهای فراماسونری مجاز به بحث دینی نبودند.

ج - بی وطنی یا جهان وطنی (كاسمو پلیتیسم) از عقاید بارز فراماسون‌ها بود، بدین معنی كه فراماسون به هیچ جایی تعلق ندارد، بلكه فردی متعلق به جهان و ارزش‌های غربی بود كه در حقیقت جهان را باید زیر پرچم امپراطوری انگلستان در آن زمان می‌دانست. (11)

چنان كه قبلا گذشت، از جمله اصول اساسی تفكر سكولاریسم، اومانیسم و اباحیگری (آزادی مطلق) و به عبارتی لیبرالیسم است؛ عین همان چیزی كه در اصول تفكر فراماسونری وجود دارد، لذا كسانی كه از اعضای فراماسونری بودند به یك نظر، تفكر سكولاریستی نیز داشتند.

- ملكم خان را می‌توان پدر روشنفكری در ایران و از فعالان اولیه تحقق ارزش‌ها و تفكرات غربی در ایران به شمار آورد. وی لامذهبی بود در لباس مذهب، گاه خود را ارمنی و گاهی مسلمان می‌خواند، تربیت شده فرنگ بود، نخستین كسی بود كه انجمنی همانند فرماسونری فرنگستان به نام فراموشخانه برپا كرد.

غرب زدگی عملی ملكم، با صفات مذموم اخلاقی او همراه شده بود، وی با عناوین بی ایمان، بی وطن، طماع، جاه طلب، پول پرست، حقه باز، كلاه بردار و متقلب و... معروف است. (12)

تبلیغ برای به دست آوردن تمدن غرب، آموزش و پرورش عرفی و غیرروحانی، بی ارزش خواندن زندگی كهنه در جهان نو، اومانیسم، دادن آزادی‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به سبك غربی و ضرورت بسط و توسعه علوم و معارف جدید، از عمده‌ترین اصول لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی و اندیشه سكولاریستی ملكم خان بوده است. به عقیده او علما و مجتهدان بایستی پیرو وزارت علوم باشند، آموزش غیر روحانی و روحانی از یكدیگر جدا باشد (جدایی دین از سیاست) ، اما هیچ گاه علنا فرهنگ جدید را معارض با اسلام معرفی نكرد، بلكه بیشتر سعی می‌كرد در لفافه سخن، از آموزه جدایی دین از سیاست دفاع كند.

- میرزا فتحعلی آخوندزاده از دوستان و همفكران بسیار نزدیك ملكم خان بوده است. او یك سكولاریست تمام عیار بود، و از منتقدان سرسخت فرهنگ اسلامی به شمار می‌رفت. درباره او می‌نویسند: وی یك سكولاریست مصمم و یك هواخواه جدی تمدن غرب بود. او هواخواه تشكیل فراماسونری در ایران بود و این كار را از لوازم آزادی و آزادیخواهی می‌دانست. (13)

وی از روشنفكران ضد فرهنگ اسلامی محسوب می‌شود به حدی كه به مستشار الدوله نویسنده كتاب «یك كلمه‌» اعتراض كرده است كه چرا نابرابری‌های میان زن و مرد و مسلمان و غیر مسلمان در فقه اسلامی را نادیده گرفته و اسلام را با دموكراسی جمع كرده است؟!

همچنین به اعتقاد او قانون مجازات اسلامی با روح یك نظام دموكراسی غربی منافات دارد!!

انتقادات گوناگون او از پیامبر صلی الله علیه و آله و اسلام، با ناسیونالیسم بسیار شدید و تعصب نسبت به ایرانیت و آیین زرتشتی كه به آیین ایرانی شهره است همراه بوده است. (14)

- میرزا عبدالرحیم طالبوف از دیگر روشنفكران سكولاریستی بود كه سیاست را از دیانت جدا می‌دانست و مانند مستشار الدوله و ملكم خان به حمایت از دین اسلام تظاهر می‌كرد، اما به جهت همان غرب زدگی آشكار، كتاب هایش از سوی شیخ فضل الله نوری رحمه الله تحریم گشت و خود طالبوف تكفیر شد. (15)

خلاصه سخن این كه: همان طور كه اشاره شد، شكل گیری سكولاریسم در ایران به اواخر دوران صفویه و از زمان نفوذ فرهنگ غرب در ایران و اوائل عمر قاجار باز می‌گردد. با شكست ایران از روسیه و نیاز بیشتر ایران برای به دست آوردن تكنولوژی و صنعت و اعزام دانشجویان به خارج و بازگشت آن‌ها با تفكر تمام عیار غربی و غرب زدگی، در هر مقطع، بخشی از فرهنگ غرب در جامعه ایران خودنمایی كرد. تبلیغ غربگرایی و فراماسونری و توجه به آموزه‌های غربی مانند دین ستیزی، به شكل گیری سكولاریسم در ایران كمك كرد.

2- دوران حاكمیت سكولاریسم در ایران

«نهضت مشروطیت حركتی از جانب مسلمانان با رهبری عالمان دینی و در جهت مقابله با استبداد و اجرای احكام شریعت بود. مشروطه را می‌بایست كانون تلاقی سه جریان استبداد، اندیشه اسلامی و سكولار دانست كه منتهی به حاكمیت غربزدگان بر جامعه گشت و در نهایت با كودتای رضا خان و كمك انگلیسی‌ها منجر به حاكمیت كامل سكولاریسم در ایران شد.

در این راستا بانیان سكولاریسم، از سویی به مبارزه با اسلام پرداختند و از سوی دیگر تلاش كردند كه با احیای تاریخ قبل از اسلام، اخذ ظواهر فرهنگ غرب و شاه محوری، ایدئولوژی جدیدی را بنیان نهند. شاخص‌های مهم سكولاریسم در این برهه از زمان عبارتند از:

الف) اسلام ستیزی و تجددگرایی و انزوای اسلام و روحانیت از طریق ایجاد تشكیك در مبانی دینی، حمایت از جریانات انحرافی، مبارزه با نفوذ رهبران دینی، تلاش در جهت گسترش فساد، فحشاء، و تبلیغ و اشاعه فرهنگ غرب در جامعه

ب) حاكمیت نظام آموزشی برمبنای سكولاریسم و برآمده از غرب

ج) تدوین و اجرای نظام قضایی نوین! بر مبنای حقوق بشر غربی

د) ایجاد فرهنگستان و تلاش در جهت تغییر الفبا

ه) كشف حجاب و متحدالشكل كردن لباس ها. (16)

3- دوران افول سكولاریسم در ایران

پیروزی انقلاب اسلامی و حاكمیت دینی را بایستی نقطه شروع افول سكولاریسم برشمرد. زیرا انقلاب اسلامی برپایه دین و به رهبری فقیه جامع الشرائط و با مشاركت مردم مسلمان تحقق یافت. انقلاب اسلامی معلول برخورد تفكر اسلامی و سكولاریسم بود، كه نتیجه آن غلبه تفكر دینی و عقب نشینی و انفعال سكولاریسم بود. پس از انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی مدتی قلم بدستان سكولار انزوا برگزیدند اما پس از پایان یافتن جنگ و به وجود آمدن فضای مناسب سیاسی مخصوصا در چند سال اخیر، با ترفندها و شیوه‌های نو و حساب شده مجددا به میدان آمدند و از طریق مطبوعات، مصاحبه و نشر كتب، در جهت معارضه با دین و حكومت برخواستند. هدف اصلی آن‌ها تضعیف ولایت فقیه و در نهایت ناكارآمد جلوه دادن حاكمیت دین بوده و پیوسته سعی داشته اند دین را از سیاست جدا دانسته، تفكر قرون وسطائی را مجددا احیا كنند.

در بخش بعدی این مقاله به موضوع سكولاریزم و اسلام پرداخته و بطلان سكولاریزم از دیدگاه اسلام را تبیین خواهیم كرد.

ادامه دارد...

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) استاد مصباح یزدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص 68 و 69.

2) ر، ك: فلسفه سیاست، ص 71- 72.

3) ر، ك: حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، (تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ دوم، 1365 ه ش.) ص 101 و 102؛ در این كتاب جریان سقوط دولت عثمانی و روی كار آمدن مصطفی كمال و ظهور سكولاریسم به طور مفصل بحث شده است، ص 99- 196.

4) ر، ك. علامه محمد مهدی شمس الدین، حكومت منهای دین (ترجمه كتاب علمانیت) ، ترجمه حسن شمس گیلانی (1363 ه. ش) ، ص 74- 85 و فلسفه سیاست، ص 72- 74.

5) ر، ك: نوئل باربر، فرمانروایان شاخ زرین، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 269؛ نامه فرهنگ، شماره 1، ص 82- 83.

6) ر، ك: سكولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص 119.

7) لو كان فی الكتاب الكریم ما یشبه ان یكون دلیلا علی وجوب الامامة لوجد من انصار الخلافة المتكلفین...‌» علی عبدالرزاق، الاسلام و اصول الحكم، (بیروت: مكتبة الحیاة، 1978 م) ص 39.

8) ر، ك: عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ص 179- 181.

9) ر، ك: عبداللطیف شوشتری، تحفة العالم، به كوشش صمد موحد، (تهران: طهوری 1363 هش) ، ص 28.

10) ر، ك: ابوالحسن ایلچی، حیرت السفرا، ص 210.

11) برای مطالعه بیشتر درباره فراماسونری به كتاب‌های زیر مراجعه شود:

الف - كتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین.

ب - فراماسون در انقلاب فرانسه، نجفقلی معزی.

ج - تاریخ روابط ایران و انگلیس، محمود محمود.

د - فراماسونری در ایران، محمود كتیرایی.

12) احمد خانملك ساسانی، سیاست گران دوره قاجار، (تهران: انتشارات طهوری، 1346 ه ش) ج 1، ص 144؛ محمد قزوینی، یادداشت‌های ایرج افشار، (تهران: انتشارات علمی، 1363 ه ش) ، ج 7، ص 132 و 136.

13) عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی‌های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ص 27.

14) همان، ص 29.

15) ر، ك: محمد مددپور، تجدد و دین زدایی، (تهران: دانشگاه شاهد، دوم، 1373 ه ش) ص 149. این كتاب در ص 160- 81 به طور مفصل درباره روند منور الفكری در ایران بحث كرده است و این مقدار اقتباس از آن است.

16) فلسفه سیاست، ص 75- 76.

366 دفعه
(0 رای‌ها)