جمال روى يزدان دارى اى دوست صفاى باغ رضوان دارى اى دوست
تويى يوسف كه در هر كوى و برزن هزاران پير كنعان دارى اى دوست
ظهور مُصلح جهانى و عدالت گستر گيتى نه تنها در مذهب تشيع، بلكه در ميان تمام مذاهب اسلامىو همه گروههاى اهل سنت مطرح بوده است و حتى مقدم تر از شيعيان درباره مهدى موعودعليه السلام كتابها نوشته و روايات فراوانى جمع آورى كرده اند؛ بلكه در تمام كتب آسمانى (هر چند تحريف شده) از موعود جهانى سخن به ميان آمده است.
پس اصل ظهور منجى و مصلح جهانى اختصاص به اسلام ندارد. بلى در اسلام مشخصات دقيق اين منجى، علائم ظهور و كيفيت دادگستر و حكومتش بيان شده است، ولى در اديان ديگر اين گونه نيست.
مسائل مهدويت در اسلام، هم در منابع اهل سنت آمده و هم در منابع شيعيان و هر چند در مواردى با هم اختلاف دارند، ولى هر دو در كليات مسائل مهدويت با هم توافق و هماهنگى و همخوانى دارند.
تدوين احاديث مهدويت در كتابهاى اهل سنت(1)
راويان متعددى از اهل سنت و مصنفان آنها روايات مهدويت را نقل و در جوامع حديثى و يا كتاب مستقل گردآورى كردهاند، مانند: احمد، ابى داوود، ابن ماجه، ترمذى، بخارى، مسلم، نسائى، بيهقى، ماوردى، طبرانى، سمعانى، رويانى، حافظ عبد العزيز عكبرى، ابن قتيبه، ابن السرى، ابن عساكر، دار قطنى، كسائى، بغوى، ابن اثير، ابن الديبع الشيبانى، ابن عبد البر، حافظ ابن مطيق، فرعانى، نميرى، مناوى، ابن شيرويه، ديلمى، سبط ابن جوزى، شارح معتزلى، ابن صباغ مالكى، شبلنجى، ابن خلكان، قرطبى، ابن طلحه شافعى، ابن حجر، آلوسى، كنجى شافعى و دهها نفر ديگر.(2)
بيشتر اين راويان و مصنفان، علاوه بر ذكر ويژگيها و خصوصيات آن حضرت، به نام امام مهدىعليه السلام نيز تصريح كردهاند.
كتابهاى حديثى اهل سنت كه در آنها مسئله مهدويت مطرح شده، در يك تقسيم كلى به دو دسته عمده تقسيم مىشوند:(3)
الف. كتابهاى عمومى و جوامع حديثى اهل سنت كه به موضوع خاصى اختصاص ندارند، بلكه در ابواب و مباحث گوناگونى بحث كردهاند و بخشى را به ذكر احاديث حضرت مهدىعليه السلام اختصاص داده و به ترتيب خاصى آنها را ذكر كردهاند.
ب. كتابهاى حديثى كه ويژه امام مهدىعليه السلام نوشته شده و فقط به بيان احاديثى كه مربوط به حضرت امام مهدىعليه السلام مىباشد، پرداختهاند. ارائه گزارش از فهرست اين كتابها و شيوه تدوين آنها از حوصله مجله مبلغان خارج است؛ اما بيان دو مطلب در اينجا حائز اهميت است.
1. ممكن است به ذهن بيايد كه صرف جمع آورى روايات و يا تأليف كتاب اين امر را اثبات نمى كند كه اهل سنت نيز آن را قبول دارند. براى اثبات اين مطلب كه غالب روايات مطرح شده، مورد قبول و پذيرش آنها مىباشد و سند آنها را صحيح و يا قطعى مىدانند، ارائه نمونههايى از سخنان علماى اهل سنت در مورد اين روايات لازم به نظر مىرسد.
2. بيان كلياتى از روايات اهل سنت درباره حضرت مهدىعليه السلام كه با منابع شيعيان همسويى و همگرايى دارد، مىتواند مبلغان محترم را در تبليغ دينى يارى رساند.
اظهار نظر جمعى از علماى اهل سنت درباره احاديث مهدويّت
1. ابن ابى الحديد مىنويسد: «اتفاق تمامى مسلمين بر اين است كه دنيا و تكليف پايان نمىيابد، جز با وجود مهدىعليه السلام.»(4)
2. شيخ عبد الحق مىگويد: «احاديث متواتر [و قطعى] داريم در اين باره كه مهدىعليه السلام از اهل بيت و از فرزندان فاطمهعليها السلام مىباشد.»(5)
3. صبان مىگويد: «اخبار متواتره از نبى اكرمصلى الله عليه وآله رسيده بر خروج مهدى و اينكه از اهل بيت اوست و زمين را از عدل و داد پر مىكند.»(6)
4. ابن حجر مىنويسد: «ابو الحسين ابرى مىگويد: روايات متواتره به خاطر كثرت راويها از [محمد] مصطفىصلى الله عليه وآله بر قيام او (مهدى) رسيده است و اينكه او از اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله است... و زمين را پر از عدل و داد مىكند و عيسىعليه السلام با او خروج مىكند و مهدىعليه السلام را بر قتل دجال در سرزمين فلسطين مساعدت مىكند و اينكه او (مهدى) امام اين امت مىشود، در حالى كه عيسىعليه السلام پشت سر او نماز مىگذارد.»(7)
5. زينى دحلان مىگويد: «رواياتى كه درباره ظهور مهدى آمده، فراوان و متواتر هستند. در بين آنها روايات صحيح، حسن و ضعيف وجود دارد؛ منتها ضعيفهاى آن بيشتر است، لكن به خاطر فراوانى اين روايات و زياد بودن راويهاى آن، برخى با برخى ديگر تقويت مىشوند تا آنجا كه انسان قطع پيدا مىكند، لكن آنچه به آن يقين حاصل مىشود اين است كه او حتماً ظهور مىكند و از فرزندان فاطمه است و اينكه زمين را پر از عدل و داد مىكند... و اما مشخص كردن ظهور او به سال معين درست نيست؛ چرا كه اين غيبى است كه جز خداوند آن را نمى داند و نصى از شارع براى تحديد اين امر نرسيده است.»(8)
6. ملا على متقى مىگويد: «فتاواى چهار نفر از علماى مذاهب چهارگانه، يعنى: شيخ ابن حجر شافعى، نويسنده كتاب «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر» و ابو سرور احمد بن ضياء حنفى و محمد بن محمد مالكى و يحيى بن محمد مالكى درباره مهدىعليه السلام اين است كه: ظهور مهدى درست است؛ چرا كه احاديث صحيحه در اين باره و صفات او و نشانههاى قيامش و ظهور فتنههايى چون خروج سفيانى و فرو رفتن او و غير آن، وارد شده است. و ابن حجر تصريح كرده است به تواتر اين روايات و اينكه او از اهل بيت [پيامبر] است و شرق و غرب زمين را مالك مىشود و زمين را پر از عدل مىكند و اينكه عيسىعليه السلام پشت سر او نماز مىگذارد و اينكه او سفيانى را به قتل مىرساند و لشكر او در «بيدا» بين مكه و مدينه به زمين فرو مىرود.» (9)
7. شيخ محمد جزرى مىگويد: «از على بن ابى طالبعليهما السلام نقل شده است كه او از قول پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مهدى از ما اهل بيت است و خداوند امر او را يك شبه اصلاح مىكند... .» بعد جزرى مىگويد: «احاديث [مربوط به] مهدى و اينكه او در آخر الزمان مىآيد و اينكه او از اهل بيت [پيامبر] از فرزندان فاطمهعليها السلام مىباشد، در نزد ما [اهل سنت] صحيح است و به راستى اسم او اسم نبىصلى الله عليه وآله و اسم پدرش اسم پدر پيامبرصلى الله عليه وآله است. و صحيحتر اين است كه او از نسل حسين بن على است؛ به خاطر تصريح امير مؤمنان بر اين مسئله آنجا كه نظر كرد به فرزندش حسين و فرمود: اين فرزند من آقا است؛ چنان كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود و در آينده مردى از نسل او قيام مىكند كه همنام شما خواهد بود... .» (10)
8. ابن خلدون مىگويد: «بدان كه مشهور بين تمام مسلمين در تمام اعصار اين بوده كه حتماً در آخر الزمان مردى از اهل بيت [پيامبر] ظهور مىكند كه دين را تأييد و عدل را ظاهر مىسازد، در حالى كه مسلمين او را پيروى كرده، بر ممالك اسلامى مسلط مىگردد و نام او مهدى مىباشد... .» (11)
و عدهاى ديگر از محققان و محدثان اهل سنت نيز شبيه مطالب مذكور را گفتهاند. (12)
نيازى به توضيح نيست كه تمامى سخنان پيش گفته به خوبى مىرساند كه روايات مربوط به امام مهدىعليه السلام تواتر و قطعيت دارند.
نقاط مشترك شيعه و اهل سنّت در مهدويت
بيان تمام مطالبى كه درباره حضرت مهدىعليه السلام در روايات اهل سنت آمده، از حوصله يك مقاله خارج است و لذا آنچه در اين بخش مطرح مىشود، نگاهى اجمالى و سريع است به روايات اهل سنت و بيان مطالبى درباره مهدويت كه با ديدگاه شيعه همخوانى و اشتراك دارد؛ هر چند اعتراف داريم كه موارد اختلافى نيز بين دو فرقه وجود دارد كه بايد جداگانه مطرح و بيان گردد. بنابراين، در اين بخش فقط به برخى موارد مشترك اشاره مىشود:
بخش اوّل: نسبت و شمائل حضرت مهدىعليه السلام
در روايتى كه از جزرى نقل كرديم، به مطالب ذيل اشاره شده است:
1. مهدى از اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله است؛
2. مهدى از فرزندان فاطمه و علىعليهما السلام از نسل امام حسينعليه السلام است؛
3. نام او نام پيامبرصلى الله عليه وآله و كنيه او نيز كنيه پيامبرصلى الله عليه وآله مىباشد؛ (13)
(همين مطالب در منابع شيعه نيز آمده است.) (14)
4. شباهت مهدىعليه السلام به پيامبرصلى الله عليه وآله؛ چنان كه رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: «اَلْقَائِمُ مِنْ وُلْدِى... شَمَائِلُهُ شَمَائِلى؛ (15) قائم از فرزندان من است... شمائل او همانند شمائل من است.»
5. چهره نورانى، كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: «اَلْمَهْدِىُّ مِنْ وُلْدِى... كَاَنَّ وَجْهَهُ كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ؛ (16) مهدى از فرزندان من مىباشد... چهرهاش همانند ستارهاى درخشان است.»
6. از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل شده است كه «بِخَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ؛ (17) بر گونه راست آن حضرت خالى است.» و يا فرمود: «فِى خَدِّهِ خَالٌ اَسْوَدٌ؛ (18) بر گونهاش خال سياهى است.»
بخش دوم: ويژگيها و شرائط ظهور
در اين بخش نيز مشتركات فراوانى وجود دارد كه برخى از آنها از اين قرار است:
1. حتمى بودن ظهور
ترمذى از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل مىكند كه «لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ رَجَلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتِى يُوَاطِى اِسْمُهُ اِسْمِى؛ (19) دنيا به پايان نخواهد آمد تا آنكه مردى از اهل بيت من كه هم نام من است، حكمران شود.»
2. محل ظهور (مكّه)
از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل شده است كه: «فَيَأْتيهِ عِصَابُ الْعِرَاقِ وَ اَبْدَالُ الشَّامِ فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ؛ (20) دستههايى از عراق و بزرگانى از شام به سوى او (مهدى) مىآيند و با او ميان ركن و مقام بيعت مىكنند.»
3. زمينههاى اجتماعى
يك. نااميدى مردم
ابن ابى شيبه از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل كرده كه حضرت فرمود: «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتِى عِنْدَ انْقِطَاعٍ مِنَ الزَّمَانِ...؛ (21) مردى از خاندان من ظهور خواهد كرد، آن هنگام كه [مردم] از زمان گسسته باشند.» (و اين كنايه از نااميدى است.)
و امام باقرعليه السلام نيز فرمود: «قيام و ظهور مهدىعليه السلام به هنگام نااميدى از گشايش در كارها و فرج مىباشد.» (22)
دو. فراگيرى ستم
ابى داود از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله چنين نقل مىكند: «اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند يكى از اهل بيت مرا خواهد فرستاد كه: «يَمْلأَُها عَدْلا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً؛ (23) تا آن (زمين) را پر از عدالت كند، آن گونه كه از ستم پر شده بود.» (24)
سه. نداشتن پناهگاه
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: «بَلاءٌ يُصيبُ هَذِهِ الْاُمَّةَ حَتَّى لَا يَجِدُ الرَّجُلُ مَلْجَأً يَلْجَأُ اِلَيْهِ مِنَ الظُّلْمِ فَيَبْعَثُ اللَّهُ رَجُلا مِنْ عِتْرَتِى مِنْ اَهْلِ بَيْتِى...؛ (25) بلايى دامن گير اين امت خواهد شد كه انسان پناهگاهى نمىيابد كه از [شرّ] اين ظلم بدان پناه آورد. پس خداوند [در اين هنگام] مردى از خاندان من را برمىانگيزد....»
چهار. پيدايش فتنهها و هرج و مرج
از رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله چنين روايت شده است: «... مهدى اين امت، از نسل حسين است. آن هنگام كه دنيا گرفتار هرج و مرج و فتنههاى فراوان گرديد و راهها بسته شد و گروهى بر گروه ديگر يورش بردند كه نه بزرگ بر كوچك ترحم كند و نه كوچك احترام بزرگ تر را نگه دارد، خداوند در اين هنگام، كسى را مىفرستد كه دژهاى گمراهى را بگشايد.» (26)
بخش سوم: نشانههاى قيام
در منابع شيعى روايات زيادى داريم مبنى بر اينكه علامت حتمى قيام پنج تاست. عمر بن حنظله مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه فرمود: «قبل از قيام قائم پنج علامت حتمى واقع خواهد شد: خروج يمانى، خروج سفيانى، شنيده شدن نداى آسمانى، كشته شدن نفس زكيه، و فرو رفتن لشكرى در صحرا (بين مكه و مدينه) .» (27)
غالب اين نشانهها در منابع اهل سنت نيز آمده است كه عبارت است از:
الف. خروج سفيانى
خروج سفيانى از نشانههايى است كه در منابع فريقين آمده است. سفيانى [عثمان بن عنبسه] در منطقه شام خروج مىكند و گروه زيادى را [با تظاهر به ديندارى] مىفريبد و به گرد خود مىآورد و بخش گستردهاى از سرزمينهاى اسلامى را به تصرف خويش در مىآورد و بر مناطقى از جمله شام و فلسطين (حمس، اردن، قنسرين) سيطره مىيابد. وى آن گاه كه از ظهور مهدىعليه السلام با خبر مىگردد، سپاه عظيمى را براى جنگ با وى گسيل مىدارد و در منطقه «بيدا» بين مكه و مدينه با نيروهاى امام برخورد مىكند. به امر خداوند، همه لشكريان وى، به جز چند نفر (در منابع شيعى يك نفر) در زمين فرو مىروند و هلاك مىشوند. (28)
ب. فرو رفتن لشكر سفيانى در بيدا
واژه خسف كه در برخى روايات آمده، به معناى پنهان شدن و فرورفتن است و بيدا نام سرزمينى است بين مكه و مدينه و منظور از اين نشانه (چنان كه در روايت پيش گفته از كنزالعمال اشاره شد) ، اين است كه سفيانى با لشكرى عظيم به قصد جنگ با مهدىعليه السلام عازم مكه مىشود و در بين مكه و مدينه در محلى به نام «بيدا» به گونهاى معجزه آسا و با نداى آسمانى يا چيزى شبيه آن در زمين فرو مىروند. (29)
ج. نداى آسمانى
منظور از آن صدايى است كه به هنگام ظهور امام مهدىعليه السلام شنيده مىشود و همه مردم آن را مىشنوند و محتواى آن نيز دعوت به حق و حمايت و بيعت با امام مهدىعليه السلام است. اين مضمون نيز در منابع فريقين آمده است. (30)
د. قتل نفس زكيه
كشته شدن «نفس زكيه» كه به معناى فردى بى گناه است و يا «سيد حسنى» از ديگر نشانههاى ظهور است كه در روايات اهل سنت آمده است. (31) و در روايات شيعه به صورت مفصل كيفيت كشته شدن او بيان شده است. (32)
ه. به اهتزاز در آمدن پرچمهاى سياه از خراسان
احمد حنبل از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «اِذَا رَأَيْتُمُ الرَّايَاتَ السُّودِ قَدْ جَائَتْ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ فَأْتُوهَا فَاِنَّ فِيهَا خَلِيْفَةَ اللَّهِ الْمَهْدِىَّ؛ (33) هنگامى كه پرچمهاى سياه را ديديد كه از جانب خراسان مىآيند، به آنان ملحق شويد؛ چون خليفه خداوند، مهدى، در ميان آنان مىباشد.»
البته در روايات شيعه آمده كه اين سپاه به مهدىعليه السلام ملحق مىشود؛ چنان كه امام باقرعليه السلام فرمود: «بيرقهاى سياهى از خراسان بيرون مىآيند و به جانب كوفه خواهند رفت. پس چون مهدى ظاهر شود، آنان وى را به بيعت دعوت مىكنند.» (34)
و. نماز خواندن عيسىعليه السلام پشت سر مهدىعليه السلام
از مسلمات بين همه مسلمين اين است كه حضرت عيسىعليه السلام در آخر الزمان بر مىگردد و بر امام مسلمين مهدى موعودعليه السلام اقتدا مىكند. اين مطلب در موارد مختلفى مطرح شده است. (35)
شافعى از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «يَلْتَفِتُ الْمَهْدِىُّ وَ قَدْ نَزَلَ عِيسَى بْنُ مَرْيَم... فَيُصَلِّى عيسَى خَلْفَ رَجَلٍ مِنْ وُلْدِى؛ (36) مهدى روى آورد، در حالى كه عيسى بن مريم فرود آمده است... پس عيسى پشت سر فردى از فرزندان من نماز مىخواند.»
اين مضمون در بخش تأييد سند روايات مهدويت از ديدگاه راويان اهل سنت بارها نقل گرديده و در روايات شيعه نيز فراوان اين مطلب نقل شده است. (37)
بخش چهارم: ويژگيهاى حكومت حضرت مهدىعليه السلام
در اين بخش نيز در كليات مسئله روايات فريقين اتفاق دارند كه به نمونههايى اشاره مىشود:
1. عمل به سنت پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول بركات
ابو نعيم از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتِى وَ يَعْمَلُ بِسُنَّتِى وَ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْبَرَكَةَ مِنَ السَّمَاءِ؛ (38) مردى از اهل بيت من قيام مىكند و طبق سنت من رفتار مىكند و خداوند [نيز] بركت را از آسمان نازل مىكند.»
همين مضمون به عبارتهاى مختلف در روايات شيعه آمده است؛ گاهى وارد شده: «سُنَّتُهُ سُنَّتِى...» (39) وگاه آمده: «... كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ...» (40) و يا: «وَ يُحْيِى مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ.» (41)
2. عدالت جهانى
عبدالله بن عمرو از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل كرده كه آن حضرت دست علىعليه السلام را گرفته، فرمود: «سَيَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هَذَا فَتىً يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا...؛ (42) به زودى از نسل اين، جوانى ظهور خواهد كرد كه زمين را پر از عدل و داد مىكند.» و همين طور صنعانى، (43) نعيم بن حمّاد (44) و احمد بن حنبل (45) رواياتى كه گوياى عدالت گسترى حضرت مهدىعليه السلام است، نقل كرده اند و در منابع شيعه اين مطلب فراوان مطرح شده است. (46)
3. رفاه و آسايش عمومى
ابن ابى شيبه از رسول خداصلى الله عليه وآله اين چنين روايت كرده: «يَكُونُ فِى اُمَّتِى اَلْمَهْدِىُّ... تَعيشُ فِى زَمَانِهِ عَيْشاً لَمْ تَعِشْهُ قَبْلَ ذَلِكَ؛ (47) در بين امت من مهدى خواهد بود... در آن زمان مردم زندگى [و آسايشى] دارند كه هرگز قبل از آن چنان زندگى نداشتهاند.»
زندگىاى كه در آن، رفاه عمومى، امنيت همه جانبه و عدالت گسترده وجود دارد. اين مضمون در منابع شيعه نيز آمده است. (48) عبارتهاى ديگر نيز آمده، مانند: «لَا تُرَى مُحْتَاجاً؛ (49) نيازمندى ديده نمى شود.» و يا: «خرابى نمى ماند، مگر (50) اينكه آباد مىشود.»
4. احساس بى نيازى در ميان مردم
احمد بن حنبل از رسول خداصلى الله عليه وآله روايت كرده: «اُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِىِّ... وَ يَمْلَأُ اللَّهُ قُلُوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنًى...؛ (51) بشارت مىدهم شما را به [آمدن] مهدى... و خداوند [به بركت وجود مهدى] دلهاى امت محمدصلى الله عليه وآله را از بىنيازى پر كند.» يعنى همه احساس غنا و ثروتمندى و بىنيازى مىكنند و حرص و ولع از ميان مردم رخت بر مىبندد.
و در منابع شيعه هم مىخوانيم: «زمانى كه حضرت مهدىعليه السلام قيام كند، خداوند غنا و بىنيازى را در دل بندگانش مىنهد.» (52)
بخش پنجم: حكومت جهانى
فراگير شدن حاكميت حضرت مهدىعليه السلام و جهانى شدن دين اسلام به عنوان برترين دين از مطالبى است كه روايات فريقين بر آن اتفاق دارند.
از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل شده كه فرمودند: «لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيَا اِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِى الْمَهْدِىُّ... فَيَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ...؛ (53) اگر از دنيا به جز يك روز باقى نماند، خداوند آن قدر آن روز را طولانى مىكند تا فرزندم مهدى در آن روز خروج كند... پس سلطنت او به شرق و غرب [عالم] مىرسد.»
و همچنين فرمود: «لَنْ تَذْهَبَ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ الدُّنْيَا رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتِى...؛ (54) دنيا به پايان نخواهد آمد تا آنكه مردى از اهل بيت من... حكمران دنيا شود.»
همين مضمون در روايات شيعه نيز آمده است، (55) از جمله امام رضاعليه السلام از پدرانش از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل كرده است كه خداوند در شب معراج در بخشى از سخنان طولانيش فرمود: «و به درستى زمين را به وسيله آخرين آنها (ائمه معصومينعليهم السلام) از دشمنانم پاك خواهم ساخت و گستره زمين را در فرمانروايى او قرار خواهم داد.» (56)
- پاورقــــــــــــــــــــي
1) قابل ذكر است كه كتابهاى متعددى درباره كتابهاى اهل سنت و روايات آنها درباره حضرت مهدى توسط محققان شيعه نوشته شده است كه برخى از آنها به قرار ذيل است.
1.«المهدى» سيد صدرالدين الصدر، متوفاى 1373 كه روايات اهل سنت را درباره حضرت مهدىعليه السلام گردآورى كرده است.
2.«الامام المهدى عند اهل السنة»، شيخ مهدى فقيه ايمانى اصفهانى از معاصرين.
3.«منتخب الاثر»، شيخ لطف الله صافى كه روايات فريقين را جمع آورى كرده است.
4.«من هو المهدى» از ابوطالب تجليل تبريزى كه روايات شيعه و سنى را درباره مهدىعليه السلام گرد آورده است.
5.«احاديث المهدى من مسند احمد بن حنبل»، سيد محمد جواد حسينى جلالى، چاپ جامعه مدرسين.
6.«المهدى الموعود المنتظر عند علماء اهل السنة و الشيعة»، نجم الدين عسكرى.
2) ر. ك: البيان فى اخبار صاحب الزمان، مقدمه كتاب؛ من هو المهدى، ابوطالب تجليل تبريزى، قم، جامعه مدرسين، 1409، صص 62 68؛ منتخب الاثر، صافى گلپايگانى.
3) در اين بخش، علاوه بر كتابهاى پيش گفته، از موضوع امامت و مهدويت، استاد اكبر نژاد، صص 7 19 بهره زيادى بردهايم.
4) شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، بيروت، دار الفكر، 1373 ه. ق، ج 2، ص 535.
5) حاشيه صحيح الترمذى، شيخ عبد الحق، چاپ دهلى، 1342 ه. ق، ج 2، ص 46.
6) اسعاف الراغبين، صبان، چاپ مصر، 1312، باب 2، ص 140.
7) الصواعق المحرقة، ابن حجر، المطبعة الميمنة بمصر، ص 99.
8) الفتوحات الاسلامية، السيد احمد بن السيد زينى دحلان مفتى الشافعيه، چاپ مصر، 1323، ج 2، ص 211.
9) البرهان فى علامات آخر الزمان، ملا على متقى، باب 13، به نقل از الاربعون حديثاً، هادى نجفى، قم، نشر الذريعة، چاپ اوّل، 1411 ه. ق، ص 23.
10) اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، شيخ محمد جزرى دمشقى شافعى، با تعليقه محمد باقر محمودى، بيروت، 1403، صص 163 168.
11) مقدمه ابن خلدون، مصر، المطبعة الازهرية، 1348، ص 260.
12) ر. ك: نور الابصار، شبلنجى، مصر، 1312، ص 155؛ سبائك الذهب، سويدى، ص 78؛ البيان فى اخبار صاحب الزمان، كنجى شافعى، ص 124.
13) اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، صص 163. 168؛ عقد الدرر، باب 2، ص 56؛ رسائل عشر، سيوطى، ص 219.
14) نكت الاعتقادية، قم، كنگره شيخ مفيد، ص 44؛ كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 286.
15) الكامل فى التاريخ، خطيب بغدادى، بيروت دار الكتب العلمية، چاپ اوّل، ج 9، ص 471، شماره 1501؛ ر. ك: كمال الدين، ج 2، ص 415، ح 6.
16) فرائد السمطين، ج 2، ص 314، ح 565؛ البيان فى اخبار صاحب الزمان، باب 7، ح 50؛ كمال الدين، ج 2، ص 469، ح 23.
17) الخرائج، راوندى، قم، مؤسسه امام مهدى، ص 958.
18) فرائد السمطين، ج 2، ص 565.
19) سنن ترمذى، ح 2230؛ الكافى، ج 1، ص 398، ح 2.
20) الفتن، نعيم بن حماد، بخش چهارم، ص 242، ح 950؛ ر. ك: غيبت، نعمانى، ص 315، ح 9.
21) مجمع الزوائد، ج 7، ص 611، ح 12394.
22) غيبت، نعمانى، ص 254، ح 12.
23) اين عبارت در منابع شيعيان و اهل سنت به قدرى فراوان نقل شده است كه در حد تواتر و قطع مىباشد.
24) سنن ابى داود، ح 4282؛ الكافى، ج 1، ص 526، ح 1 و ص 338، ح 7.
25) المصنف، صنعانى، ج 11، ح 20770؛ الكافى، ج 8، ص 263، ح 379.
26) فرائد السمطين، ج 2، ص 403 و مشابه آن ر. ك: غيبت، نعمانى، ص 279، ح 5؛ همچنين ر. ك: بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، المكتبة الاسلامية، تهران، 1405 ه. ق، ج 51، ص 217.
27) بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 52، ص204.
28) كنز العمال، متقى هندى، ج 14، ح 38697 و 38698؛ بحارالانوار، ج 52، ص 215؛ غيبت، نعمانى، ص 26، ح 257.
29) كنز العمال؛ تفسير عياشى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، ج 1، ص 244؛ المصنف، صنعانى، ج 11، ح 20769؛ بحارالانوار، ج 52، ص 186.
30) الفتن، نعيم بن حماد، ص 236، ح 931؛ غيبت، نعمانى، ص 301، ح 11؛ منتخب الاثر، صص 450 455.
31) كتاب الفتن، ص 679، ح 199؛ المصنف، ابن ابى شيبه، ح 8.
32) بحارالانوار، ج 52، ص 307؛ غيبت، نعمانى، ص 264، ح 26.
33) مسند، احمد بن حنبل، ج 5، ص 277.
34) بحارالانوار، ج 52، ص 217؛ غيبت، نعمانى، ص 251، ح 8.
35) ر. ك: منتخب الاثر، لطف الله صافى، فصل هفتم، باب هشتم.
36) عقد الدرر، مقدسى شافعى، ص 292.
37) ر. ك: منتخب الاثر، همان؛ الكافى، ج 8، ص 50، ح 10.
38) عقد الدرر، مقدسى شافعى، باب 1، ص 41.
39) بحارالانوار، ج 51، ص 72، ح 19.
40) غيبت، نعمانى، مؤسسة الاعلمى، ص 232، ح 17.
41) نهج البلاغه، فيض، خطبه 138.
42) رسائل عشر، سيوطى، ص 19.
43) المصنف، ج 11، ح 20770 و 20776.
44) الفتن، ح 985 و 986.
45) مسند، احمد بن حنبل، ج 3، ص 27 و 17.
46) كمال الدين، ج 1، ص 304؛ كشف الغمة، اربلى، بيروت، دار الاضواء، ج 3، ص 328.
47) المصنف، ابن ابى شيبه، ج 7، ح 19484.
48) بحارالانوار، ج 51، ص 78.
49) همان، ج 52، ص 290، ح 212.
50) منهاج البراعة، خوئى، بنياد فرهنگى امام مهدىعليه السلام، ج 8، ص 353.
51) مسند، احمد بن حنبل، ج 3، ص 37.
52) الملاحم و الفتن، سيد ابن طاووس، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ص 64.
53) فرائد السمطين، ج 2، ص 312، ح 562.
54) عقد الدرر، مقدسى شافعى، باب دوم، ص 54؛ ر. ك: سنن ترمذى، ح 2230.
55) الكافى، ج 1، ص 398، ح 2؛ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 93، ح 52.
56) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، كتابفروشى طوس، ج 1، ص 262، ح 22؛ ر. ك: الكافى، ج 1، ص 432، ح 91.