آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت كه اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پى خوبان دل من معذور است درد دارد چه كند كز پى درمان نرود
یكى از شیوههاى كار آمد براى آشنایى با آموزههاى مكتب حضرت محمدصلىاللهعلیهوآله، شناختن اصحاب خاص و یاران راستین آن گرامى است. این قلم سعى دارد در ضمن سلسله نوشتارهایى به این مهم بپردازد. در این مرحله، یكى از یاران صدیق و خادمان راستین اسلامى و مروّج معارف وحیانى قرآن و اهل بیتعلیهمالسلام را به مخاطبان گرانقدر معرفى مىكنیم، به امید آنكه در پیمودن راه سعادت و كمال، روشنگر راهمان باشد.
ابو عماره خزیمة بن ثابت انصارى، از بنى خطمه (تیرهاى از قبیله اوس و از گروه انصار) است. او كه از شجاعان قبیله خود بود، به خاطر پاكى دل و صفاى باطن به آیین توحیدى اسلام گروید و در اعتقادات خویش نسبت به ارزشهاى الهى در میان خواص اصحاب پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله شهرتى بسزا یافت. او یگانه مردى است كه حضرت محمدصلىاللهعلیهوآله شهادت و گواهى او را به جاى دو شاهد قرار داد و او را به ذو الشهادتین ملّقب نمود. (1) امیر مؤمنان علىعلیهالسلام نیز با تجلیل بىنظیر از خزیمة بن ثابت، حزن و اندوه خود را از فقدان این بزرگمرد این گونه ابراز مىدارد:
«أَینَ عَمَّارٌ وَأَینَ ابْنُ التَّیهانِ وَأَینَ ذُو الشَّهادَتَینِ وَاَینَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوانِهِمُ الَّذِینَ تَعاقَدُوا عَلَى الْمَنِیةِ وَاُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ اِلَى الْفَجَرَة؛ (2) كجاست عمار؟ و كجاست ابن تیهان؟ و كجاست ذو الشّهادتین؟ و كجایند همانند آنان از برادرانشان كه پیمان جانبازى بستند و سرهایشان را براى ستمگران هدیه فرستادند؟»
آنگاه امیر المؤمنینعلیهالسلام دست خویش را بر محاسن شریفش كشیده، در فراق این یاران مدتى طولانى اشك مىریزد و سپس عادات پسندیده و نیك آنان را بر مىشمارد: «أوِّهِ عَلَى اِخْوانِىَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَاَحْكَمُوهُ وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاَقَامُوهُ اُحْیوُا السُّنَّةَ وَاَماتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهادِ فَاَجَابُوا وَوَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ؛ (3) دریغا! از برادرانم كه قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت كردند [و دستوراتش را به كار بستند] . آنان در واجبات الهى اندیشه كرده، آن را به پاى مىداشتند. سنّتها را زنده مىكردند و بدعتها را از بین مىبردند. دعوت به جهاد شدند و آن را پذیرفتند و به رهبر [خود] اطمینان داشتند و [صمیمانه] از او اطاعت كردند.»
مبارزه با بتپرستى و محو آثار آن، كمك در جمعآورى قرآن، حضور در مجلس خاتم بخشى علىعلیهالسلام، روایت حدیث غدیر، سرافرازى در آزمونهاى سخت صدر اسلام، حضور مستمر در صحنههاى نبرد حق و باطل (از بدر تا صفین) ، پیشتازى در جبهههاى فرهنگى كفر و ایمان، درخشش در عرصه هنر، شعر و خطابه، ایستادگى در برابر انحراف رهبرى مسلمانان، تربیت فرزندانى محدّث و هنرمند و بالاخره اهداى جان در پیشگاه جانان تحت لواى امیر مؤمنان علىعلیهالسلام، تنها بخشى از صفحات تاریخ زرّین و صفات زیباى این راد مرد الهى است.
براى آشنایى بیشتر و بهتر با این چهره درخشان آسمان تشیع و سیماى تابناك اسوه علم و عمل در میان یاران پیامبر اسلامصلىاللهعلیهوآله، این نوشتار را تحت چهار عنوان به خوانندگان گرامى تقدیم مىكنیم:
1. ویژگیهاى زندگى؛
2. در كلام معصومینعلیهمالسلام؛
3. از منظر اهل نظر؛
4. آثار و فرزندان.
مطمئناً شناخت این چهرههاى ارزشمند، آثار تربیتى و اخلاقى فراوانى را در پرورش نسل جوان و راهنمایى آنان به سوى ارزشهاى والاى انسانى و الهى به همراه خواهد داشت. ان شاء اللّه.
1. ویژگیهاى زندگى
الف. چرا لقب ذو الشهادتین؟
در میان عناوین فقهى اسلام، بابى تحت عنوان شهادت و گواهى دادن مطرح است. این باب مربوط به موضوع حقوق متقابل مردم در مسائل مالى و جانى و ناموسى مىباشد. گواهى دو مرد عادل در احقاق حقوق مالى دیگران را در اصطلاح فقه و حقوق، شهادت یا بینه مىگویند. داستانى كه در ذیل مىآید، مربوط به اثبات حقوق مالى توسط بینه مىباشد كه علماى فقه در زمینه اثبات حكم شرعى براى قاضى، از این روایت بهره مىگیرند.
امام صادقعلیهالسلام در این مورد مىفرماید: «حضرت رسولصلىاللهعلیهوآله روزى از مردِ عربى اسبى خرید. كسانى كه با آن حضرت میانه خوبى نداشتند، مرد فروشنده را وسوسه كرده، به او گفتند: اگر این اسب را در بازار بفروشى، به چندین برابر قیمت فعلى از تو مىخرند. مرد از این سخن تحریك شده، از روى طمعكارى گفت: آیا بروم و معامله را به هم زده، اسب را پس بگیرم؟ گفتند: نه، چنین مكن؛ ولى هنگامى كه پیامبر مىخواهد قیمت را به تو بپردازد، بگو من آن را به این مبلغ نفروختهام؛ بلكه به فلان قیمت به تو دادهام. او شخص نرمخو و صالحى است و آنچه را كه ادّعا كنى، از تو خواهد پذیرفت.
مرد اسب فروش با این قصد به نزد پیامبر آمد و منكر قیمت قبلى شد. حضرت فرمود: به خدایى كه مرا به پیامبرى برانگیخته، به همین مبلغ فروختهاى! در این میان خزیمة بن ثابت از راه رسید و از ماجرا سؤال كرد. گفتند: این مرد سخن پیامبر را قبول ندارد. خزیمة خطاب به مرد گفت: اى اعرابى! من شهادت مىدهم كه تو به همین مبلغ كه پیامبر مىگوید، این اسب را فروختهاى. اعرابى گفت: هنگام معامله كسى پیش ما نبود! پیامبرصلىاللهعلیهوآله به خزیمة فرمود: خزیمة! با آنكه تو در هنگام معامله حضور نداشتى، چگونه گواهى مىدهى؟
خزیمة گفت: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فداى شما باد! ما سخن شما را در امور خیلى مهم و حیاتى مانند: خبر دادن از غیب و خداوند و وحى آسمانى تصدیق كرده، از جان و دل مىپذیریم. چگونه در قیمت یك اسب تو را تصدیق نكنیم؟!
بعد از این ماجرا، پیامبرصلىاللهعلیهوآله شهادت خزیمة را معادل شهادت دو مرد قرار داد و این چنین بود كه خزیمة مفتخر به لقب ذو الشهادتین گردید.» (4)
خزیمة بن ثابت انصارى تنها مردى است كه بخاطر صفاى باطن و اعتقادات عمیق خویش، از سوى اولین شخص عالم امكان به این لقب نام گرفت و در طول تاریخ تحت همین عنوان درخشش ویژهاى یافت.
ب. حضور در جبهههاى نبرد
یكى از ویژگیهایى كه به شخصیت خزیمة امتیاز خاصى بخشیده است، حضور مستمر او در جبهههاى نظامى و مبارزه بىامان با كفر و شرك مىباشد. او مجاهدى است كه براى احیاى حق و پیروزى اسلام در حدود سى و پنج سال (از بدر تا صفین) در كنار پیامبر اسلامصلىاللهعلیهوآله و جانشین بلافصل آن حضرت، یعنى امام علىعلیهالسلام ثابت و استوار مبارزه كرده است. وى كفرستیزى است كه هیچگاه از دشمنان خارجى و داخلى امت اسلام غفلت نورزید.
جمال الدین مزى، صاحب تهذیب الكمال، از نظریهپردازان علم رجال و یكى از دانشمندان برجسته اهل سنّت مىنویسد: «خزیمة بن ثابت، معروف به ذوالشهادتین، در جنگ بدر و احد و سایر صحنههاى نبرد در كنار رسول خداصلىاللهعلیهوآله بوده است. وى در روز فتح مكه در میان پرچمداران لشكر اسلام بود و عَلَم بنى خطمة را با خود حمل مىكرد.» (5)
به اعتقاد بیشتر مورّخان، خزیمة در تمام نبردهاى پیامبر در كنار آن حضرت حضور فعّال داشته است، از جمله در جنگهاى بدر، احد، خیبر، موته، فتح مكه. بعد از رحلت رسول اللّهصلىاللهعلیهوآله نیز در كنار امام علىعلیهالسلام ماند و با اصحاب جمل و متجاوزان لشكر شام مبارزه كرد. (6) او علاوه بر اینكه سمتهاى مختلف نظامى را در این صحنهها به عهده داشت، از هنر شعر و خطابه نیز بهره جسته، لشكر اسلام ر ا با اشعار و سخنان شیواى خود تشویق مىنمود و قوّت قلب مىبخشید.
علاّمه مجلسى از جنگ خیبر، گزارشى را از زبان ابن عباس نقل مىكند كه در آن نقش مؤثّر خزیمة در جنگ خیبر به وضوح نمایان است. ابن عباس مىگوید: «در نبرد خیبر بعد از آنكه لشكر اسلام به پیروزى رسید و نوبت تقسیم غنائم شد، جبرئیل بر پیامبرصلىاللهعلیهوآله نازل شده و گفت: «یا محمّدصلىاللهعلیهوآله! خداوند مىفرماید: من در این جنگ جبرئیل را به كمك علىعلیهالسلام فرستادم تا او را یارى كند. به عزت و جلالم سوگند! على در این جنگ به سوى كفّار خیبر سنگى پرتاب نكرد، مگر اینكه به همراه آن جبرئیل نیز سنگى به سوى مشركین پرتاب نمود؛ پس یا محمد! از غنائم خیبر دو سهم به على بده: یك سهم براى خودش و سهم دیگر براى همراهى جبرئیل با او.» در این هنگام خزیمة بن ثابت به پا خاسته، اشعارى را در منقبت و توصیف دلاوریهاى علىعلیهالسلام سرود و براى حاضرین قرائت كرد:
وَ كَانَ عَلىٌّ اَرْمَدَ الْعَینِ یبْتَغِى َوَاءً فَلَمَّا لَمْ یحِسَّ مُدَاوِیا
شَفَاهُ رَسُولِ اللّه مِنْهُ بِتَفْلِهِ فَبُورِكَ مَرقِیاً وَبُورِكَ رَاقِیاً
وَقَالَ سَاُعْطى الرَأیةَ الْیوْمَ صَارِهاً كَمِیاً مُحِبّاً لِلرَّسُولِ مُوَالِیاً
یحِبُّ الاِْلَهَ وَاَلْاِلَهُ یحِبُّهُ بِهِ یفْتَحِ اللّهُ الْحُصَونَ الاَوابیا (7)
«آنگاه كه چشم على ناراحت بود و درد مىكرد، او دنبال دوایى مىگشت؛ ولى آن را نمىیافت.
رسول اللّه با آب دهانش او را شفا داد، آفرین به شفایافته و مرحبا به شفادهنده.
پیامبر فرمود: امروز پرچم را به دست دلاورمردى خواهم داد، پهلوانى كه عاشق حقیقى رسول اللّه است.
او حقیقتاً خدا را دوست دارد و خداوند هم او را دوست دارد. خداوند به دست او دژهاى محكم را مىگشاید.»
خزیمة در جنگ جمل
هنگامى كه ناكثینِ [عهدشكن] پیمان خویش را با امام علىعلیهالسلام شكستند و عَلَم جنگ برافراشتند، علىعلیهالسلام براى دفع شرّ آنان از مدینه به سوى عراق حركت كرد. جماعتى از انصار نیز در لشكر امیر المؤمنینعلیهالسلام حضور داشتند. خزیمة بن ثابت یكى از شاخصترین افراد این گروه بود كه داوطلبانه براى تثبیت و استقرار حكومت علوى تلاش مىكرد و براى دفع دشمنان و مخالفین امر ولایت، سر از پا نمىشناخت. منذر بن جارود كه از نزدیك شاهد ورود امام علىعلیهالسلام و لشكریانش به بصره و رویارویى دو لشكر بوده است، بعد از آنكه شاخصترین یاران امامعلیهالسلام را توصیف كرد، در مورد حضور خزیمة در جنگ جمل مىگوید: «آنگاه دلاور دیگرى را دیدم كه در صف لشكریان علىعلیهالسلام نمایان شد. او كه لباسى سفید و عمامهاى زرد داشت. شمشیرى به گردن آویخته و كمانى را به شانه انداخته بود. او در حالى كه بر اسبى اَشْقَر سوار بود و علمى را با خود حمل مىكرد، در بین لشكریان آن حضرت برجستگى خاصى داشت. پرسیدم این مرد با این تجهیزات جنگى و ارادهاى مصمّم و فولادین، چه نام دارد؟ گفتند: او خزیمة بن ثابت انصارى، معروف به ذو الشهادتین است.» (8)
وى همچنین مىافزاید: «آنگاه كه بنابه عللى امام علىعلیهالسلام پرچم را از محمد حنفیه باز پس گرفت، خزیمة بن ثابت به محضر امام علىعلیهالسلام آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! امروز در این موقعیت حساس، محمد حنفیه را سرافكنده نفرمایید و همچنان او را پرچمدار لشكر حق باقى بگذارید. حضرت علىعلیهالسلام خزیمة را دعا كرد و دوباره عَلَم را به دست محمد حنفیه سپرد.» (9)
این قطعات حساس تاریخى در جنگ جمل، نشانگر نقش فوق العاده خزیمة در این صحنههاى نبرد حق و باطل بوده است و حاكى از استقامت و پایدارى او در جبهه حق و در كنار ولىّ مطلق و مولاى متّقیان علىعلیهالسلام مىباشد.
حضور در صفّین
خزیمة در طول 26 سال كه بعد از پیامبرصلىاللهعلیهوآله زندگانى كرد، لحظهاى از امیر المؤمنینعلیهالسلام جدا نشد. وى بر اساس پیمانى كه در حضور پیامبرصلىاللهعلیهوآله، بهویژه در واقعه غدیر با علىعلیهالسلام بسته بود، همچنان تا آخرین لحظه زندگى ثابتقدم و استوار باقى ماند و در سختترین فرازهاى تاریخى و در تندبادهاى فتنه، خود را نباخت و در وصایت و ولایت امام علىعلیهالسلام ذرّهاى تردید و شك به دلش راه نداد.
شوراى نظامى
هنگامى كه امام علىعلیهالسلام تصمیم گرفت براى دفع شرّ معاویه به سوى شام حركت كند، برجستگان مهاجر و انصار را كه خزیمة بن ثابت انصارى نیز در بین آنها دیده مىشد، در یك شوراى نظامى دعوت كرد و با آنها به گفتگو و رایزنى در مورد جنگ با معاویه پرداخت. امامعلیهالسلام بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «شما فرهیختگان مهاجر و انصار، صاحب رأى و طرفدار حق مىباشید. ما قصد داریم براى مقابله با دشمن به سوى شام برویم. با ارائه نظرات و راهنماییهاى خود ما را یارى كنید.»
پس از اینكه مطالبى بین آنان ردّ و بدل شد، سهل بن حنیف به نمایندگى از همه آنان به پا خواسته، گفت: یا امیر المؤمنین! ما تابع محض شماییم. با هر كس صلح كنى، ما هم صلح خواهیم كرد و با هر كسى از در جنگ وارد شوى، ما هم مىجنگیم. رأى ما رأى شماست و هستى ما در اختیار شماست. هرگاه ما را بخواهى، لبّیك خواهیم گفت و اطاعت خواهیم كرد.» (10)
زمانى كه امام علىعلیهالسلام و یارانش براى جنگ صفّین حركت كردند، در نزدیكى منطقه صفّین و در نزدیكى دامنه كوهى وقت نماز مغرب رسید. آن حضرت با صداى دلنشین خویش اذان مغرب را گفت. زمانى كه اذان تمام شد، پیرمردى با چهره اى نورانى و در حالى كه موهاى سر و صورتش به سفیدى گراییده بود از دامنه كوه ظاهر شده و گفت: «اى امیر مؤمنان! سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد. مرحبا بر جانشین خاتم پیامبران و رهبر سعادتمندان و سرور اوصیاى پیامبران!» علىعلیهالسلام پاسخ داد: بر تو باد سلام و درود خدا! حالت چطور است؟ پیرمرد نورانى گفت: «حالم خوب است. من منتظر روح القدس هستم.» سپس افزود: «من كسى را از تو سنگین بلاتر نمىدانم. امتحان تو از همه سختتر است و در مقابل، پاداش هیچ كس به اندازه تو نیست و در مقام و مرتبت، كسى به تو نخواهد رسید. اى برادرم! صبر كن و در برابر تمام ناملایمات و سختیهایى كه به تو مىرسد، بردبارى پیشه ساز، تا به ملاقات دوست بروى.» پیرمرد در حالى كه به اهل شام اشاره مىكرد، اضافه نمود: «اگر این روسیاهان مىدانستند كه چه كیفر و عذابى در جنگ با تو به آنان خواهد رسید و چه عاقبت زشتى خواهند داشت، هر آینه دست از جنگ برداشته، در مقابل تو مقاومت نمىكردند.» سپس به اهل عراق و یاران علىعلیهالسلام اشاره نمود و گفت: «و اگر این چهرههاى نورانى و یاران روسفید تو مىدانستند چه پاداش و ثوابى در اطاعت فرامین تو دریافت خواهند نمود، آرزو مىكردند كه آنان را در راه تو قطعه قطعه كنند. و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد!»
سپس پیرمرد در همان جاى خودش در دامنه كوه از دیده ناپدید شد. بعد از این واقعه، عمار بن یاسر، ابو الهیثم بن التیهان، ابو ایوب انصارى، عبادة بن الصامت، هاشم مرقال و خزیمة بن ثابت انصارى از شیعیان خالص امیر المؤمنینعلیهالسلام با مشاهده این واقعه و شنیدن آن سخنان شیوا و رسا گفتند: «یا امیر المؤمنین! این مرد كه بود؟» حضرت فرمود: «او شمعون جانشین حضرت عیسىعلیهالسلام بود. خداوند متعال او را برانگیخت تا مرا در مقاومت و پایدارى در جنگ با دشمنان به صبر و تحمل مشكلات توصیه كند.» آنان گفتند: «پدران و مادران ما فداى تو اى جانشین پیامبرصلىاللهعلیهوآله! به خدا قسم تو را همانند رسول خدا یارى خواهیم كرد و از فرمان تو كسى سرپیچى نخواهد كرد، جز افراد شقى و بدبخت.» علىعلیهالسلام از آنان تشكّر نمود و آنان را دعا كرد. (11)
در اینجا هم خزیمة بن ثابت به همراه دوستان و هم پیمانان خویش بر وفاى به عهد با علىعلیهالسلام تأكید كرده، بر ثبات قدم و استوارى در راه حق مجدداً پیمان بست.
جبهه نبرد
از آنجایى كه خزیمة یكى از رشیدترین مردان مدینه بود، مورّخان قطعههایى از حضور او را در خطوط مقدّم جبهههاى نبرد گزارش كردهاند. عبد الرحمن بن ابى لیلى مىگوید: «من در جنگ صفّین حضور داشتم. مردى را دیدم كه با محاسن سفید خویش در خطّ مقدّم جنگ حضور یافته است. او در حالى كه عمّامه بر سر بسته و نقابى انداخته بود و به غیر از اطراف محاسن سفید او دیده نمىشد، به لشكر معاویه هجوم برده، با شدّت تمام مىجنگید. گفتم: اى شیخ! آیا با مسلمانان این چنین مبارزه مىكنى؟ او متوجّه من شده نقاب صورتش را كنار زد و به من گفت: من خزیمة بن ثابت انصارى هستم. از رسول خداصلىاللهعلیهوآله شنیدم كه مىفرمود: در كنار علىعلیهالسلام با تمام كسانى كه به جنگ او برخیزند، مبارزه كن.» (12)
آنچنان كه از گزارشات تاریخى برمىآید، در جنگ صفّین خزیمة بن ثابت بعد از عمّار به شهادت رسید. او قبل از شهادت عمّار به طور عادى جنگ مىكرد؛ امّا هنگامى كه عمّار به شهادت رسید، او به خیمه آمده، غسل شهادت نمود و سپس با جدّیت فوق العاده راه مبارزه در پیش گرفت و با حملات شهادتطلبانه خویش، مبارزه را تا آخرین نفس ادامه داد و بالاخره در ركاب علىعلیهالسلام به شهادت رسید. (13)
بعد از شهادت وى، دخترش ضبیعه با سرودن اشعارى در شهادت پدرش گریست و اهداف بلند او را تشریح نمود.
ج. دفاع از حریم ولایت
یكى از مهمترین ویژگیهاى شیعیان حقیقى، دفاع از ولایت و رهبرى امام علىعلیهالسلام و ائمّه اطهارعلیهمالسلام مىباشد. خزیمة بن ثابت در مراحل مختلف زندگیش، بارها این موضوع را به اثبات رساند و سختترین تندبادهاى فتنهها را با سربلندى و پیروزى پشت سر گذاشت.
غیرت دینى
روزى عدّهاى در حضور خزیمة و یارانش از روى جهل و نادانى و یا به خاطر حسد، علیه حضرت علىعلیهالسلام بدگویى كرده، سخنان ناروایى بر زبان مىراندند. خزیمة به همراه عدّهاى از یاران خویش، مانند: سلمان فارسى، ابوذر، مقداد بن اسود، عمّار یاسر، ابو هیثم بن تیهان و عامر بن واثله به حضور پیامبرصلىاللهعلیهوآله رسیدند. ابو سعید خدرى كه در آن لحظه در محضر پیامبر بود، مىگوید: «من در مجلس پیامبرصلىاللهعلیهوآله بودم كه خزیمة و دوستانش با حالتى غمگین و ناراحت به حضور پیامبر وارد شده، در مقابل آن حضرت نشسته، به گفتگو پرداختند:
- یا رسول اللّه! پدران و مادران ما فداى تو باد! ما در مورد برادر و پسرعموى شما از عدّهاى سستایمان مطالبى مىشنویم كه شدیداً ما را ناراحت مىكند. اجازه فرمایید با آنان برخورد كنیم.
- آنان درباره برادر و پسرعمویم على بن ابیطالب چه مىگویند؟
- مثلاً آنان مىگویند: «اینكه علىعلیهالسلام اوّلین مردى است كه به اسلام ایمان آورده، براى او هیچگونه امتیازى محسوب نمىشود؛ زیرا او در كودكى به دین اسلام گرویده است و این گونه سبقت گرفتن براى او فضیلتى نیست.» و امثال این مطالب را اظهار مىكنند.
- آیا این سخن شما را ناراحت كرده است؟
- بلى، به خدا قسم ما از این گونه سخنان غیر منصفانه در مورد مولایمان علىعلیهالسلام ناراحت و دلآزرده هستیم.
پیامبرصلىاللهعلیهوآله آنگاه كه ناراحتى آنان را دید، براى آنان داستان حضرت ابراهیم و موسى و عیسىعلیهمالسلام را متذكّر شد و تلاشهاى اهل باطل را در مبارزه با آنان بیان كرد و سپس در رابطه با تحقّق یافتن وعده الهى در پیروزى مردان حقّ بر اهل باطل، مطالبى را مفصّلاً به آ نان گوشزد نمود و در ادامه به فضایل و مناقب علىعلیهالسلام قبل از تولّد و بعد از آن اشاره فرمود و سخنان مبسوطى در فضیلت و برترى اهل بیتعلیهمالسلام ایراد كرد.
بعد از شنیدن این سخنان، سلمان فارسى و همراهان او - كه خزیمة بن ثابت انصارى در میان آنان بود - در حالى كه با خوشحالى از محضر پیامبر بلند مىشدند، یكصدا مىگفتند: ما پیروز و سربلند خواهیم بود. پیامبر فرمود: بلى، شما سعادتمند و سربلند هستید و بهشت براى شما و امثال شما آفریده شده و جهنّم براى دشمنان شما و ما آماده شده است.» (14)
در جلسه بیعت با علىعلیهالسلام
پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله در مورد مسئله مهم جانشینى خویش بارها اقدام نموده، ولایت و وصایت علىعلیهالسلام را بعد از خویش به مسلمانان گوشزد مىكردند و چون عدهاى منافق در بین یاران آن حضرت وجود داشت، حضرت در جلسات مختلف مسئله مهم ولایت را طرح مىفرمودند و براى علىعلیهالسلام از مسلمانان بیعت مىگرفتند. در این زمینه بعضى از روایات را كه حاكى از حضور خزیمة بن ثابت در آن جلسات است، در اینجا مىآوریم:
1. سلام بر امیر مؤمنان علىعلیهالسلام
روزى بریدة بن حصیب اسلمى به حذیفة بن یمان گفت: «اى پسر یمان! به خدا سوگند! در یك مجلسى كه خودم شاهد بودم، پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآله به اصحاب خود دستور داد كه به علىعلیهالسلام به عنوان امیر المؤمنین سلام كنند. [و امامت او را بعد از پیامبر به رسمیت بشناسند.] آن روز من و برادرم عمّار به همراه پیامبرصلىاللهعلیهوآله در نخیل بنى نجار بودیم كه على بن ابى طالبعلیهالسلام به آنجا آمد. او سلام گفت و ما هم جواب دادیم. آنگاه پیامبر گوشهاى را به علىعلیهالسلام نشان داد و فرمود: اى على! آنجا بنشین! و او چنین كرد. سپس مردان دیگرى از مسلمانان آمدند و پیامبر به آنان امر كرد كه به علىعلیهالسلام به عنوان امیر مؤمنان سلام كنند و آنان چنین كردند تا اینكه ابو بكر و عمر داخل شدند. پیامبر همان سخن را به آنان یادآور شد. آن دو به عنوان اعتراض گفتند: آیا این فرمان خدا و رسول است؟ حضرت فرمود: آرى. آنان نیز چنین كردند. سپس سلمان و ابوذر داخل شدند و پیامبر به آنان نیز همان سخن را فرمود و آنان بدون چون و چرا سخن پیامبر را اجرا كردند. تا اینكه خزیمة بن ثابت و ابو هیثم بن تیهان آمده، سلام گفتند. آنان بعد از شنیدن امر پیامبرصلىاللهعلیهوآله بدون اینكه حرفى بزنند یا سؤالى بكنند، به علىعلیهالسلام در حضور پیامبر و یاران به عنوان امیر مؤمنان سلام دادند. سپس سایر مسلمانان از مهاجر و انصار آمدند و طبق دستور پیامبر عمل نمودند.» (15)
2. حضور در ماجراى غدیر
داستان غدیر خم نقطه عطفى در تاریخ اسلام و اوج ابلاغ رسالت پیامبرصلىاللهعلیهوآله به شمار مىرود و همه فرقهها و گروههاى مسلمانان، در اصل این قضیه اتفاق نظر دارند. خزیمة بن ثابت در آن روز به یادماندنى نیز فرصت یافت كه آن حادثه با عظمت را از نزدیك نظاره كرده، با مولاى خویش تجدید عهد نماید و آن واقعه عظیم را به ذهن خود بسپارد. زمان به سرعت سپرى شد و روز مظلومیت علىعلیهالسلام رسید. آن حضرت آن روز از مردم مسلمان شهادت خواسته، گواهى طلبید. در حالى كه بعضى از اصحاب پیامبرصلىاللهعلیهوآله آن روز شهادت خود را كتمان كرده، بر روى حقایق مسلّم تاریخى پرده نسیان كشیدند، خزیمة بن ثابت در ردیف اولین كسانى بود كه با شجاعت و صلابت به واقعه غدیر گواهى داد و بر حقانیت علىعلیهالسلام و خطبه معروف پیامبر تأكید ورزید. (16)
البته اظهار عشق و محبت و بیعت خزیمة با جانشین حقیقى پیامبر، به این موارد ختم نمىشود؛ زیرا به شهادت تاریخ، او نه تنها در گفتار و بیعت ظاهرى با آن حضرت همراهى مىنمود، بلكه از هر فرصت به دست آمده استفاده كرده، ارادت خویش را در عمل اثبات مىكرد.
مقاومت در مقابل جبهه نفاق
در احتجاج طبرسى آمده است: زمانى كه بعد از رحلت پیامبرصلىاللهعلیهوآله امواج فتنهها برخاست و جریان ولایت از امیر مؤمنانعلیهالسلام به سوى دیگران منحرف شد، دوازده نفر از بزرگان مهاجر و انصار مصمّم شدند كه از این انحراف جلوگیرى نموده، مسیر رهبرى اسلام را به محور واقعى آن، یعنى علىعلیهالسلام منتقل نمایند. امام صادقعلیهالسلام ضمن اشاره به آن واقعه مطالبى فرمودهاند كه ما با تكیه بر گفتار آن حضرت، خلاصهاى از آن را كه مربوط به موضوع مورد بحث مىباشد، نقل مىكنیم: «دوازده نفر از نخبگان مهاجر و انصار (شش نفر آنان از مهاجرین به نامهاى خالد بن سعید بن العاص (از بنى امیه) ، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود كندى، بریده اسلمى، عمّار بن یاسیر و شش نفر دیگر از انصار به نامهاى ابو هیثم بن التیهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشّهادتین، ابى بن كعب و ابو ایوب انصارى) تصمیم گرفتند كه در برابر این جریان منحرف ایستادگى نموده، از آن جلوگیرى كنند. وقتى با علىعلیهالسلام مشورت نمودند، حضرت آنان را از توسّل به زور برحذر داشت و به آنان توصیه كرد كه این كار را در پرتو سیره و سخن رسول خدا با دلیل و منطق انجام دهند و آن همه احادیث و گفتار و رفتار پیامبر را به منحرفین گوشزد نمایند. آنان طبق رهنمودهاى علىعلیهالسلام از مبارزه مسلّحانه دست كشیدند و در روز جمعه به مسجد پیامبرصلىاللهعلیهوآله رفتند و آن گاه كه ابو بكر بر منبر پیامبرصلىاللهعلیهوآله نشسته بود، آنها در مقابل او نشستند و به گفتگو و مناظره مشغول شدند. آنان هر كدام با منطق و سخنان ویژهاى به احتجاج پرداخته، توصیههاى خداوند و پیامبرش را در رابطه با ولایت و جانشینى علىعلیهالسلام بعد از پیامبرصلىاللهعلیهوآله بیان نمودند.
هشتمین شخص، جناب خزیمة بن ثابت بود. هنگامى كه نوبت به وى رسید، به پا خواسته، گفت: اى مردم! آیا مىدانید كه رسول خدا شهادت مرا به تنهایى مىپذیرفت و پذیرش شهادت من، نیاز به گواهِ دیگرى نداشت؟ گفتند: بلى، [همه از این موضوع اطلاع دارند.] سپس افزود: پس شاهد باشید من از رسول خداصلىاللهعلیهوآله شنیدم كه فرمود: «اهل بیت من معیار جدایى حق و باطل هستند. و آنان پیشوایانى هستند كه شایستگى پیروى دارند.» من آنچه را كه شنیده بودم و مىدانستم اعلان كردم. «ما عَلَى الرَّسُولِ اِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ». (17) و سپس دیگران به پا خواسته، سخنان خود را مطرح نمودند.» (18)
همچنان كه ملاحظه مىشود، خزیمة بن ثابت در مبارزه با انحرافات و جریانهاى نفاقآمیز، جدّیت تمام داشت و با تمام وجود تلاش مىنمود. در روایت دیگرى آمده است كه خزیمة این جمله را نیز افزود: «اى مردم! گواهى مىدهم كه من از پیامبر شنیدم كه فرمود: بعد از من، امام شما علىعلیهالسلام است؛ زیرا او داناترین و دلسوزترین فرد براى امت من مىباشد.» (19)
2. خزیمة در منظر اهل بیتعلیهمالسلام
صداقت در گفتار و كردار، استقامت و پایدارى در ایمان و عقیده، جاننثارى در راه حق، آشنایى با قرآن و حفظ آن و داشتن سایر صفات پسندیده، از جمله عواملى است كه خزیمة را در منظر خاندان عصمت و طهارت جایگاه ویژهاى بخشیده بود. مقام و منزلت او در نزد پیامبرصلىاللهعلیهوآله و علىعلیهالسلام بر هیچیك از دانشمندان و مورّخین شیعه و سنّى پوشیده نیست. حتى مورّخین متعصّب و مخالف نتوانستهاند علاقه پیامبرصلىاللهعلیهوآله و علىعلیهالسلام را به او نادیده بگیرند. ما در اینجا به مواردى از این عشق و علاقه متقابل اشاره مىكنیم:
خزیمة در نزد پیامبر بزرگوار اسلامصلىاللهعلیهوآله از موقعیت خاصى برخوردار بود؛ چنانكه از داستان گواهى دادن وى برمىآید، وى تنها كسى است كه پیامبر لقب ذو الشهادتین به او داد. او از این امتیاز در موارد مختلفى، از جمله در مناظره با ابى بكر و در جمع قرآن و گواهى دادن به حدیث غدیر و غیره به خوبى استفاده مىكرد. همچنین از بعضى روایاتى كه نقل كردیم، معلوم مىشود كه او در ردیف یاران درجه اوّل پیامبر، همچون سلمان، ابوذر و مقداد بود كه حضرت ختمى مرتبت بارها به آنان مژده بهشت داد. در خطبه 182 نهج البلاغه، حضرت علىعلیهالسلام از وى به عنوان برادر، قارى قرآن، مطیع فرمان حق، عامل به دستورات شریعت، احیا كننده سنّت پیامبرصلىاللهعلیهوآله، نابود كننده بدعتها و پیرو صمیمى رهبر و مقتداى خویش نام برده و در فراق او و یارانش تأسّف مىخورد و در جدایى آنان اشك مىریزد.
امام صادقعلیهالسلام در یك روایتى ضمن شمارش احكام دین و دستورات شریعت اسلام مىفرماید: «دوست داشتن مؤمنین حقیقى (آنانكه بعد از پیامبر تغییر عقیده نداده، از راه حق منحرف نشدند) ، مانند: سلمان فارسى، ابىذر غفارى، مقداد بن اسود كندى، عمار بن یاسر، جابر بن عبد اللّه انصارى، حذیفة بن یمان، ابو هیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصارى، عبد اللّه بن صامت، عبادة بن صامت، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشهادتین، ابى سعید خدرى و كسانى كه مثل اینها بوده یا دنبالهرو آنان باشند، بر همگان واجب است.» (20)
همچنین شیخ صدوقرحمه الله در عیون الاخبار روایتى را قریب به این مضمون از حضرت امام رضاعلیهالسلام نقل مىكند كه در آن روایت هم امام هشتمعلیهالسلام دوست داشتن خزیمة و یارانش را جزء دین و از مرام اهل یقین و ائمه معصومینعلیهمالسلام مىداند. (21)
3. خزیمة در منظر دانشمندان
1. مرحوم علّامه مامقانى بعد از نقل شمّهاى از فضایل و روایات وارده در مورد خزیمة بن ثابت مىگوید: «اگر این همه روایات و دلایل در مورد خزیمة نبود، در اثبات عدالت او تنها كلام پیامبرصلىاللهعلیهوآله كافى بود كه او را ذو الشهادتین نام نهاد. بدیهى است كه قبول شهادت بدون احراز عدالت میسّر نخواهد بود.» (22)
2. شیخ طوسى، خزیمة بن ثابت را از یاران نزدیك پیامبرصلىاللهعلیهوآله و علىعلیهالسلام به شمار آورده است.
3. فضل بن شاذان مىگوید: «او از مسلمانان سابقهدارى است كه بعد از پیامبرصلىاللهعلیهوآله پیوسته در كنار امیر المؤمنینعلیهالسلام باقى ماند.» (23)
4. خیر الدین زركلى، از دانشمندان اهل سنّت، در كتاب الاعلام مىنویسد: «خزیمة بن ثابت بن فاكه بن ثعلبه انصارى مكنّى به ابو عمّاره از اصحاب پیامبرصلىاللهعلیهوآله مىباشد. او در ایام جاهلیت و بعد از ظهور اسلام، از اشراف قبیله اوس و از قهرمانان پیشتاز آن قبیله بوده است. خزیمة كه در مدینه سكونت داشت، در روز فتح مكه علمدار بنى خطمة (تیرهاى از قبیله اوس) بود. او در زمان حكومت على بن ابى طالبعلیهالسلام زنده بود و به همراه او در جنگ صفّین حاضر گردید و در همان جنگ كشته شد.»
بخارى، مسلم و دیگران در مورد خزیمة بن ثابت در حدود 38 حدیث نقل كردهاند. (24)
5. جمال الدین المزى، (654 - 742 ق) ، از شخصیتنگاران اهل سنّت، در تهذیب الكمال آورده است: «خزیمة بن ثابت از اهالى مدینه و از قبیله خطمة (شاخهاى از اوس) مىباشد. كنیه او ابو عمّاره و معروف به ذو الشهادتین است. خزیمة در جنگهاى بدر و اُحُد و بعد از آن در تمام صحنههاى مبارزه به همراه پیامبر اسلامصلىاللهعلیهوآله حاضر شده و در روز فتح مكه حضور فعال و چشمگیرى داشته است.» (25)
6. ابن حجر عسقلانى ضمن اشاره به مطالب یاد شده، مىنویسد: «او از پیامبر روایاتى نقل كرده است و فرزندش عماره و جابر بن عبد اللّه انصارى و دیگران نیز از او نقل روایت كردهاند. بعد از ظهور دین مبین اسلام، او به همراه عمیر بن عدى با بُتپرستى مبارزه مىكرد و بتها را مىشكستند. خزیمة در جنگ صفّین و در سال 37 بعد از قتل عمّار یاسر كشته شد.» (26) چنانكه از اظهار نظر این شخصیتهاى دانشمند - اعم از شیعه و سنّى - برمىآید، خزیمة بن ثابت در طول ده سال زندگى پیامبر در مدینه، همواره در كنار پیامبرصلىاللهعلیهوآله و یاران با وفاى ایشان بوده و در مواقع حساس و ضرورى با تمام وجود از سنگر اسلام حمایت كرده است؛ امّا نكتهاى كه در اینجا قابل دقت مىباشد، این است كه عدهاى از دانشمندان اهل تسنّن سعى كردهاند تلاشهاى خزیمة را بعد از رحلت پیامبرصلىاللهعلیهوآله در دفاع از اهل بیت و رهبرى علىعلیهالسلام نادیده گرفته و یا كمرنگ جلوه دهند.
4. فرزندان
خزیمة بن ثابت در طول زندگانى پرافتخار خویش حماسههاى جاویدانى را آفرید. او علاوه بر فعالیتهاى یاد شده در زمینههاى سیاسى، اجتماعى، نظامى و فرهنگى، به تربیت و تعلیم فرزندان شایستهاى نیز همّت گماشت.
عماره، بزرگترین فرزند وى، در ردیف محدّثین محسوب مىشود و روایات متعدّدى را در موضوعات حقوق، دعا، تاریخ و... به واسطه پدرش و سایر اصحاب از پیامبرصلىاللهعلیهوآله نقل نموده است.
در كتاب معرفة الثقات مىگوید: «عمارة بن خزیمة بن ثابت، مدنى و از تابعین مىباشد. او مورد اعتماد است.» (27) ابن حیان در مشاهیر علماء الامصار آورده است: «ابو محمد عمارة بن خزیمة بن ثابت در سال 105 درگذشت.» (28) بخارى در تاریخ الكبیر از فرزند دیگر خزیمة، بنام یزید بن خزیمة روایت نقل كرده است. (29) نصر بن مزاحم (متوفى 212 ه ق) در كتاب وقعة الصفین از دختر خزیمة نام برده و اشعارى را از او در رثاى پدر بزرگوارش نقل مىكند. این دختر كه ضبیعة بنت خزیمة بن ثابت نام دارد، در شهادت پدرش در جنگ صفین اشعارى سروده است كه حكایت از آگاهى و فضیلت او دارد. بخشهایى از ترجمه سروده وى چنین است:
«چشمهاى من! در فراق خزیمة كشته احزاب با باریدن اشكها به من نیكى كنید. آنان ذو الشهادتین را از روى ظلم و ستم كشتند. او و یارانش در یارى مولاى عادل خویش، تا كام مرگ پیش رفتند. خداوند لعنت كند گروهى را كه او را به شهادت رساندند و آنان را دچار ذلّت و بلاها بگرداند.» (30)
آثار و روایات
خزیمة براساس علاقهاى كه به نشر و گسترش معارف و احكام شریعت اسلام داشت، یكى از محورهاى فعالیتهاى خود را در این زمینه قرار داده بود. او مشتاقانه در محضر پیامبرصلىاللهعلیهوآله حاضر شده، معارف الهى را فرا مىگرفت و آن را به دیگران مىآموخت. اسامى افرادى كه از او حدیث فرا گرفتهاند، در منابع مختلف ذكر شده است. جابر بن عبد اللّه انصارى، عمّارة بن عثمان بن حنیف، عمرو بن میمون ازدى، ابراهیم بن سعد، ابو عبد اللّه جدلى، عبد اللّه بن یزید، عبد الرحمن بن ابى لیلى، ابن یسار و دو فرزندش، عمّارة بن خزیمة و یزید بن خزیمة از جمله كسانى هستند كه از او حدیث آموخته، نقل كردهاند. (31) علّامه مجلسى او را در شمار تعداد بسیارى از راویان حدیث غدیر یاد كرده است. علاوه بر حدیث غدیر، دانشمندان علم حدیث روایات متعدّدى را هم از او در موضوعات مختلفى همچون: تجارت، حقوق، عبادات، مسائل خانواده، احكام حج، موضوعات قرآنى، حدود، آداب معاشرت و سایر زمینهها نقل كردهاند. در خاتمه این مقاله اشاره به یك نمونه از روایات خزیمة مناسب مىنماید:
عَنْ خُزَیمَةِ بْنِ ثابِتٍ قالَ رَسُولُ اللَّهِصلىاللهعلیهوآله: «اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَاِنَّها تَحْصُلُ عَلَى الْغَمامِ لِقَولِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِزَّتِى وَجَلالِى لاََنْصُرَنَّكَ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ؛ (32) خزیمة بن ثابت از رسول خداصلىاللهعلیهوآله چنین نقل كرده است: از نفرین مظلوم بترسید، چون كه آه و دعاى او در روى ابر حمل مىشود. [و هر لحظه ممكن است اثر آن بر ستمكار فرود آید.] براى اینكه خداوند عزیز و جلیل فرمود: به عزّت و جلالم سوگند! تو را یارى خواهم كرد؛ گرچه بعد از مدتى باشد.»
خزیمة بن ثابت، بعد از عمرى تلاش و كوشش در راه استقرار حكومت حیاتبخش اسلام و ایثار و فداكارى در گسترش فرهنگ اهل بیتعلیهمالسلام، در سال 37 ه ق در جنگ صفّین و در ركاب مولایش امیر مؤمنان علىعلیهالسلام جان خویش را فداى اسلام و قرآن نمود و به فیض عظماى شهادت رسید.
پینوشـــــــــــــــتها:
1) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 22، ص 141.
2) نهج البلاغه، خطبه 182.
3) همان.
4) ر. ك: مستدرك الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آل البیتعلیهمالسلام، قم، 1408 ق، ج 17، ص 381؛ بحار الانوار، ج 22، ص 141. (گفتنى است كه این داستان با اندكى تفاوت در اكثر كتابهاى فریقین موجود است.)
5) ر. ك: تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، ج 8، ص 243.
6) وقعة الصفین، نصر بن مزاحم، كتابخانه آیة اللّه مرعشى، قم، 1403، ص 363؛ اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.
7) بحار الانوار، ج 41، ص 87.
8) ر. ك: مروج الذهب، على بن حسین مسعودى، چاپ دار الاندلس، ج 2، ص 359.
9) ر. ك: همان.
10) وقعة الصفّین، ص 92.
11) ر. ك: بحار الانوار، ج 6، ص 238.
12) ر. ك: اعیان الشیعة، ج 61، ص 319.
13) ر. ك: همان، ص 320.
14) ر. ك: بحار الانوار، ج 35، ص 19 - 23.
15) ر. ك: بحار الانوار، ج 28، ص 92.
16) ر. ك: اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.
17) نور/54.
18) ر. ك: احتجاج طبرسى، ابو منصور احمد طبرسى، نشر مرتضى، مشهد، 1403 ق، ج 2، ص 197.
19) ر. ك: معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویى، چاپ پنجم، 1413 ق، ج 8، ص 51.
20) ر. ك: بحار الانوار، ج 1، ص 227.
21) ر. ك: عیون الاخبار، شیخ صدوق، نشر جهان، 1378 ق، باب 35.
22) تنقیح المقال، شیخ عبد اللّه مامقانى، چاپ قدیم، ج 1، ص 398.
23) همان، ص 397.
24) اعلام زركلى، خیر الدین زركلى، دار العلم، بیروت، 1980 م، ج 2، ص 305.
25) تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، ج 8، ص 243.
26) تهذیب التهذیب، شهاب الدین احمد بن حجر عسقلانى، دار الفكر، 1404 ق، ج 3، ص 126 و 127.
27) ر. ك: معرفة الثقات، ابو الحسن احمد عجلى كوفى، مكتبة الدار، مدینه، 1405 ق، ج 2، ص 162.
28) ر. ك: مشاهیر علماء الامصار، محمد بن حبان تمیمى، دار الوفاء، 1411 ق، ص 115.
29) التاریخ الكبیر، محمد بن اسماعیل بخارى، مكتبة الاسلامیة، دیار بكر، تركیه، ج 3، ص 207.
30) وقعة الصفین، ص 365.
31) ر. ك: تهذیب التهذیب، ج 3، ص 126 و 127.
32) اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.