خزیمة بن ثابت یار وفادار پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و آله‏

آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت‏                             كه اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پى خوبان دل من معذور است                      درد دارد چه كند كز پى درمان نرود

یكى از شیوه‏هاى كار آمد براى آشنایى با آموزه‏هاى مكتب حضرت محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله، شناختن اصحاب خاص و یاران راستین آن گرامى است. این قلم سعى دارد در ضمن سلسله نوشتارهایى به این مهم بپردازد. در این مرحله، یكى از یاران صدیق و خادمان راستین اسلامى و مروّج معارف وحیانى قرآن و اهل بیت‏علیهم‏السلام را به مخاطبان گرانقدر معرفى مى‏كنیم، به امید آنكه در پیمودن راه سعادت و كمال، روشنگر راهمان باشد.

ابو عماره خزیمة بن ثابت انصارى، از بنى خطمه (تیره‏اى از قبیله اوس و از گروه انصار) است. او كه از شجاعان قبیله خود بود، به خاطر پاكى دل و صفاى باطن به آیین توحیدى اسلام گروید و در اعتقادات خویش نسبت به ارزشهاى الهى در میان خواص اصحاب پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله شهرتى بسزا یافت. او یگانه مردى است كه حضرت محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله شهادت و گواهى او را به جاى دو شاهد قرار داد و او را به ذو الشهادتین ملّقب نمود. (1) امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام نیز با تجلیل بى‏نظیر از خزیمة بن ثابت، حزن و اندوه خود را از فقدان این بزرگمرد این گونه ابراز مى‏دارد:

«أَینَ عَمَّارٌ وَأَینَ ابْنُ التَّیهانِ وَأَینَ ذُو الشَّهادَتَینِ وَاَینَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوانِهِمُ الَّذِینَ تَعاقَدُوا عَلَى الْمَنِیةِ وَاُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ اِلَى الْفَجَرَة؛ (2) كجاست عمار؟ و كجاست ابن تیهان؟ و كجاست ذو الشّهادتین؟ و كجایند همانند آنان از برادرانشان كه پیمان جانبازى بستند و سرهایشان را براى ستمگران هدیه فرستادند؟»

آنگاه امیر المؤمنین‏علیه‏السلام دست خویش را بر محاسن شریفش كشیده، در فراق این یاران مدتى طولانى اشك مى‏ریزد و سپس عادات پسندیده و نیك آنان را بر مى‏شمارد: «أوِّهِ عَلَى اِخْوانِىَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَاَحْكَمُوهُ وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَاَقَامُوهُ اُحْیوُا السُّنَّةَ وَاَماتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهادِ فَاَجَابُوا وَوَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ؛ (3) دریغا! از برادرانم كه قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت كردند [و دستوراتش را به كار بستند] . آنان در واجبات الهى اندیشه كرده، آن را به پاى مى‏داشتند. سنّتها را زنده مى‏كردند و بدعتها را از بین مى‏بردند. دعوت به جهاد شدند و آن را پذیرفتند و به رهبر [خود] اطمینان داشتند و [صمیمانه‏] از او اطاعت كردند.‌»

مبارزه با بت‏پرستى و محو آثار آن، كمك در جمع‏آورى قرآن، حضور در مجلس خاتم بخشى على‏علیه‏السلام، روایت حدیث غدیر، سرافرازى در آزمونهاى سخت صدر اسلام، حضور مستمر در صحنه‏هاى نبرد حق و باطل (از بدر تا صفین) ، پیشتازى در جبهه‏هاى فرهنگى كفر و ایمان، درخشش در عرصه هنر، شعر و خطابه، ایستادگى در برابر انحراف رهبرى مسلمانان، تربیت فرزندانى محدّث و هنرمند و بالاخره اهداى جان در پیشگاه جانان تحت لواى امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام، تنها بخشى از صفحات تاریخ زرّین و صفات زیباى این راد مرد الهى است.

براى آشنایى بیش‏تر و بهتر با این چهره درخشان آسمان تشیع و سیماى تابناك اسوه علم و عمل در میان یاران پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله، این نوشتار را تحت چهار عنوان به خوانندگان گرامى تقدیم مى‏كنیم:

1. ویژگی‌هاى زندگى؛

2. در كلام معصومین‏علیهم‏السلام؛

3. از منظر اهل نظر؛

4. آثار و فرزندان.

مطمئناً شناخت این چهره‏هاى ارزشمند، آثار تربیتى و اخلاقى فراوانى را در پرورش نسل جوان و راهنمایى آنان به سوى ارزشهاى والاى انسانى و الهى به همراه خواهد داشت. ان‏ شاء اللّه.

1. ویژگی‌هاى زندگى

الف. چرا لقب ذو الشهادتین؟

در میان عناوین فقهى اسلام، بابى تحت عنوان شهادت و گواهى دادن مطرح است. این باب مربوط به موضوع حقوق متقابل مردم در مسائل مالى و جانى و ناموسى مى‏باشد. گواهى دو مرد عادل در احقاق حقوق مالى دیگران را در اصطلاح فقه و حقوق، شهادت یا بینه مى‏گویند. داستانى كه در ذیل مى‏آید، مربوط به اثبات حقوق مالى توسط بینه مى‏باشد كه علماى فقه در زمینه اثبات حكم شرعى براى قاضى، از این روایت بهره مى‏گیرند.

امام صادق‏علیه‏السلام در این مورد مى‏فرماید: «حضرت رسول‏صلى‏الله‏علیه‏وآله روزى از مردِ عربى اسبى خرید. كسانى كه با آن حضرت میانه خوبى نداشتند، مرد فروشنده را وسوسه كرده، به او گفتند: اگر این اسب را در بازار بفروشى، به چندین برابر قیمت فعلى از تو مى‏خرند. مرد از این سخن تحریك شده، از روى طمعكارى گفت: آیا بروم و معامله را به هم زده، اسب را پس بگیرم؟ گفتند: نه، چنین مكن؛ ولى هنگامى كه پیامبر مى‏خواهد قیمت را به تو بپردازد، بگو من آن را به این مبلغ نفروخته‏ام؛ بلكه به فلان قیمت به تو داده‏ام. او شخص نرم‏خو و صالحى است و آنچه را كه ادّعا كنى، از تو خواهد پذیرفت.

مرد اسب فروش با این قصد به نزد پیامبر آمد و منكر قیمت قبلى شد. حضرت فرمود: به خدایى كه مرا به پیامبرى برانگیخته، به همین مبلغ فروخته‏اى! در این میان خزیمة بن ثابت از راه رسید و از ماجرا سؤال كرد. گفتند: این مرد سخن پیامبر را قبول ندارد. خزیمة خطاب به مرد گفت: اى اعرابى! من شهادت مى‏دهم كه تو به همین مبلغ كه پیامبر مى‏گوید، این اسب را فروخته‏اى. اعرابى گفت: هنگام معامله كسى پیش ما نبود! پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله به خزیمة فرمود: خزیمة! با آنكه تو در هنگام معامله حضور نداشتى، چگونه گواهى مى‏دهى؟

خزیمة گفت: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فداى شما باد! ما سخن شما را در امور خیلى مهم و حیاتى مانند: خبر دادن از غیب و خداوند و وحى آسمانى تصدیق كرده، از جان و دل مى‏پذیریم. چگونه در قیمت یك اسب تو را تصدیق نكنیم؟!

بعد از این ماجرا، پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله شهادت خزیمة را معادل شهادت دو مرد قرار داد و این چنین بود كه خزیمة مفتخر به لقب ذو الشهادتین گردید.‌» (4)

خزیمة بن ثابت انصارى تنها مردى است كه بخاطر صفاى باطن و اعتقادات عمیق خویش، از سوى اولین شخص عالم امكان به این لقب نام گرفت و در طول تاریخ تحت همین عنوان درخشش ویژه‏اى یافت.

ب. حضور در جبهه‏هاى نبرد

یكى از ویژگیهایى كه به شخصیت خزیمة امتیاز خاصى بخشیده است، حضور مستمر او در جبهه‏هاى نظامى و مبارزه بى‏امان با كفر و شرك مى‏باشد. او مجاهدى است كه براى احیاى حق و پیروزى اسلام در حدود سى و پنج سال (از بدر تا صفین) در كنار پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله و جانشین بلافصل آن حضرت، یعنى امام على‏علیه‏السلام ثابت و استوار مبارزه كرده است. وى كفرستیزى است كه هیچگاه از دشمنان خارجى و داخلى امت اسلام غفلت نورزید.

جمال الدین مزى، صاحب تهذیب الكمال، از نظریه‏پردازان علم رجال و یكى از دانشمندان برجسته اهل سنّت مى‏نویسد: «خزیمة بن ثابت، معروف به ذوالشهادتین، در جنگ بدر و احد و سایر صحنه‏هاى نبرد در كنار رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله بوده است. وى در روز فتح مكه در میان پرچمداران لشكر اسلام بود و عَلَم بنى خطمة را با خود حمل مى‏كرد.‌» (5)

به اعتقاد بیش‏تر مورّخان، خزیمة در تمام نبردهاى پیامبر در كنار آن حضرت حضور فعّال داشته است، از جمله در جنگهاى بدر، احد، خیبر، موته، فتح مكه. بعد از رحلت رسول اللّه‏صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز در كنار امام على‏علیه‏السلام ماند و با اصحاب جمل و متجاوزان لشكر شام مبارزه كرد. (6) او علاوه بر اینكه سمتهاى مختلف نظامى را در این صحنه‏ها به عهده داشت، از هنر شعر و خطابه نیز بهره جسته، لشكر اسلام ر ا با اشعار و سخنان شیواى خود تشویق مى‏نمود و قوّت قلب مى‏بخشید.

علاّمه مجلسى از جنگ خیبر، گزارشى را از زبان ابن عباس نقل مى‏كند كه در آن نقش مؤثّر خزیمة در جنگ خیبر به وضوح نمایان است. ابن عباس مى‏گوید: «در نبرد خیبر بعد از آنكه لشكر اسلام به پیروزى رسید و نوبت تقسیم غنائم شد، جبرئیل بر پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله نازل شده و گفت: «یا محمّدصلى‏الله‏علیه‏وآله! خداوند مى‏فرماید: من در این جنگ جبرئیل را به كمك على‏علیه‏السلام فرستادم تا او را یارى كند. به عزت و جلالم سوگند! على در این جنگ به سوى كفّار خیبر سنگى پرتاب نكرد، مگر اینكه به همراه آن جبرئیل نیز سنگى به سوى مشركین پرتاب نمود؛ پس یا محمد! از غنائم خیبر دو سهم به على بده: یك سهم براى خودش و سهم دیگر براى همراهى جبرئیل با او.‌» در این هنگام خزیمة بن ثابت به پا خاسته، اشعارى را در منقبت و توصیف دلاوریهاى على‏علیه‏السلام سرود و براى حاضرین قرائت كرد:

وَ كَانَ عَلىٌّ اَرْمَدَ الْعَینِ یبْتَغِى‏                                      َوَاءً فَلَمَّا لَمْ یحِسَّ مُدَاوِیا

شَفَاهُ رَسُولِ اللّه مِنْهُ بِتَفْلِهِ‏                                          فَبُورِكَ مَرقِیاً وَبُورِكَ رَاقِیاً

وَقَالَ سَاُعْطى الرَأیةَ الْیوْمَ صَارِهاً                                  كَمِیاً مُحِبّاً لِلرَّسُولِ مُوَالِیاً

یحِبُّ الاِْلَهَ وَاَلْاِلَهُ یحِبُّهُ‏                                              بِهِ یفْتَحِ اللّهُ الْحُصَونَ الاَوابیا (7)

«آن‏گاه كه چشم على ناراحت بود و درد مى‏كرد، او دنبال دوایى مى‏گشت؛ ولى آن را نمى‏یافت.

رسول اللّه با آب دهانش او را شفا داد، آفرین به شفایافته و مرحبا به شفادهنده.

پیامبر فرمود: امروز پرچم را به دست دلاورمردى خواهم داد، پهلوانى كه عاشق حقیقى رسول اللّه است.

او حقیقتاً خدا را دوست دارد و خداوند هم او را دوست دارد. خداوند به دست او دژهاى محكم را مى‏گشاید.‌»

خزیمة در جنگ جمل‏

هنگامى كه ناكثینِ [عهدشكن] پیمان خویش را با امام على‏علیه‏السلام شكستند و عَلَم جنگ برافراشتند، على‏علیه‏السلام براى دفع شرّ آنان از مدینه به سوى عراق حركت كرد. جماعتى از انصار نیز در لشكر امیر المؤمنین‏علیه‏السلام حضور داشتند. خزیمة بن ثابت یكى از شاخص‏ترین افراد این گروه بود كه داوطلبانه براى تثبیت و استقرار حكومت علوى تلاش مى‏كرد و براى دفع دشمنان و مخالفین امر ولایت، سر از پا نمى‏شناخت. منذر بن جارود كه از نزدیك شاهد ورود امام على‏علیه‏السلام و لشكریانش به بصره و رویارویى دو لشكر بوده است، بعد از آنكه شاخص‏ترین یاران امام‏علیه‏السلام را توصیف كرد، در مورد حضور خزیمة در جنگ جمل مى‏گوید: «آن‏گاه دلاور دیگرى را دیدم كه در صف لشكریان على‏علیه‏السلام نمایان شد. او كه لباسى سفید و عمامه‏اى زرد داشت. شمشیرى به گردن آویخته و كمانى را به شانه انداخته بود. او در حالى كه بر اسبى اَشْقَر سوار بود و علمى را با خود حمل مى‏كرد، در بین لشكریان آن حضرت برجستگى خاصى داشت. پرسیدم این مرد با این تجهیزات جنگى و اراده‏اى مصمّم و فولادین، چه نام دارد؟ گفتند: او خزیمة بن ثابت انصارى، معروف به ذو الشهادتین است.‌» (8)

وى همچنین مى‏افزاید: «آن‏گاه كه بنابه عللى امام على‏علیه‏السلام پرچم را از محمد حنفیه باز پس گرفت، خزیمة بن ثابت به محضر امام على‏علیه‏السلام آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! امروز در این موقعیت حساس، محمد حنفیه را سرافكنده نفرمایید و همچنان او را پرچمدار لشكر حق باقى بگذارید. حضرت على‏علیه‏السلام خزیمة را دعا كرد و دوباره عَلَم را به دست محمد حنفیه سپرد.‌» (9)

این قطعات حساس تاریخى در جنگ جمل، نشانگر نقش فوق العاده خزیمة در این صحنه‏هاى نبرد حق و باطل بوده است و حاكى از استقامت و پایدارى او در جبهه حق و در كنار ولىّ مطلق و مولاى متّقیان على‏علیه‏السلام مى‏باشد.

حضور در صفّین‏

خزیمة در طول 26 سال كه بعد از پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله زندگانى كرد، لحظه‏اى از امیر المؤمنین‏علیه‏السلام جدا نشد. وى بر اساس پیمانى كه در حضور پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله، به‏ویژه در واقعه غدیر با على‏علیه‏السلام بسته بود، همچنان تا آخرین لحظه زندگى ثابت‏قدم و استوار باقى ماند و در سخت‏ترین فرازهاى تاریخى و در تندبادهاى فتنه، خود را نباخت و در وصایت و ولایت امام على‏علیه‏السلام ذرّه‏اى تردید و شك به دلش راه نداد.

شوراى نظامى‏

هنگامى كه امام على‏علیه‏السلام تصمیم گرفت براى دفع شرّ معاویه به سوى شام حركت كند، برجستگان مهاجر و انصار را كه خزیمة بن ثابت انصارى نیز در بین آنها دیده مى‏شد، در یك شوراى نظامى دعوت كرد و با آنها به گفتگو و رایزنى در مورد جنگ با معاویه پرداخت. امام‏علیه‏السلام بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «شما فرهیختگان مهاجر و انصار، صاحب رأى و طرفدار حق مى‏باشید. ما قصد داریم براى مقابله با دشمن به سوى شام برویم. با ارائه نظرات و راهنماییهاى خود ما را یارى كنید.‌»

پس از اینكه مطالبى بین آنان ردّ و بدل شد، سهل بن حنیف به نمایندگى از همه آنان به پا خواسته، گفت: یا امیر المؤمنین! ما تابع محض شماییم. با هر كس صلح كنى، ما هم صلح خواهیم كرد و با هر كسى از در جنگ وارد شوى، ما هم مى‏جنگیم. رأى ما رأى شماست و هستى ما در اختیار شماست. هرگاه ما را بخواهى، لبّیك خواهیم گفت و اطاعت خواهیم كرد.‌» (10)

زمانى كه امام على‏علیه‏السلام و یارانش براى جنگ صفّین حركت كردند، در نزدیكى منطقه صفّین و در نزدیكى دامنه كوهى وقت نماز مغرب رسید. آن حضرت با صداى دلنشین خویش اذان مغرب را گفت. زمانى كه اذان تمام شد، پیرمردى با چهره اى نورانى و در حالى كه موهاى سر و صورتش به سفیدى گراییده بود از دامنه كوه ظاهر شده و گفت: «اى امیر مؤمنان! سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد. مرحبا بر جانشین خاتم پیامبران و رهبر سعادتمندان و سرور اوصیاى پیامبران!» على‏علیه‏السلام پاسخ داد: بر تو باد سلام و درود خدا! حالت چطور است؟ پیرمرد نورانى گفت: «حالم خوب است. من منتظر روح القدس هستم.‌» سپس افزود: «من كسى را از تو سنگین بلاتر نمى‏دانم. امتحان تو از همه سخت‏تر است و در مقابل، پاداش هیچ كس به اندازه تو نیست و در مقام و مرتبت، كسى به تو نخواهد رسید. اى برادرم! صبر كن و در برابر تمام ناملایمات و سختیهایى كه به تو مى‏رسد، بردبارى پیشه ساز، تا به ملاقات دوست بروى.‌» پیرمرد در حالى كه به اهل شام اشاره مى‏كرد، اضافه نمود: «اگر این روسیاهان مى‏دانستند كه چه كیفر و عذابى در جنگ با تو به آنان خواهد رسید و چه عاقبت زشتى خواهند داشت، هر آینه دست از جنگ برداشته، در مقابل تو مقاومت نمى‏كردند.‌» سپس به اهل عراق و یاران على‏علیه‏السلام اشاره نمود و گفت: «و اگر این چهره‏هاى نورانى و یاران روسفید تو مى‏دانستند چه پاداش و ثوابى در اطاعت فرامین تو دریافت خواهند نمود، آرزو مى‏كردند كه آنان را در راه تو قطعه قطعه كنند. و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد!»

سپس پیرمرد در همان جاى خودش در دامنه كوه از دیده ناپدید شد. بعد از این واقعه، عمار بن یاسر، ابو الهیثم بن التیهان، ابو ایوب انصارى، عبادة بن الصامت، هاشم مرقال و خزیمة بن ثابت انصارى از شیعیان خالص امیر المؤمنین‏علیه‏السلام با مشاهده این واقعه و شنیدن آن سخنان شیوا و رسا گفتند: «یا امیر المؤمنین! این مرد كه بود؟» حضرت فرمود: «او شمعون جانشین حضرت عیسى‏علیه‏السلام بود. خداوند متعال او را برانگیخت تا مرا در مقاومت و پایدارى در جنگ با دشمنان به صبر و تحمل مشكلات توصیه كند.‌» آنان گفتند: «پدران و مادران ما فداى تو اى جانشین پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله! به خدا قسم تو را همانند رسول خدا یارى خواهیم كرد و از فرمان تو كسى سرپیچى نخواهد كرد، جز افراد شقى و بدبخت.‌» على‏علیه‏السلام از آنان تشكّر نمود و آنان را دعا كرد. (11)

در اینجا هم خزیمة بن ثابت به همراه دوستان و هم پیمانان خویش بر وفاى به عهد با على‏علیه‏السلام تأكید كرده، بر ثبات قدم و استوارى در راه حق مجدداً پیمان بست.

جبهه نبرد

از آنجایى كه خزیمة یكى از رشیدترین مردان مدینه بود، مورّخان قطعه‏هایى از حضور او را در خطوط مقدّم جبهه‏هاى نبرد گزارش كرده‏اند. عبد الرحمن بن ابى لیلى مى‏گوید: «من در جنگ صفّین حضور داشتم. مردى را دیدم كه با محاسن سفید خویش در خطّ مقدّم جنگ حضور یافته است. او در حالى كه عمّامه بر سر بسته و نقابى انداخته بود و به غیر از اطراف محاسن سفید او دیده نمى‏شد، به لشكر معاویه هجوم برده، با شدّت تمام مى‏جنگید. گفتم: اى شیخ! آیا با مسلمانان این چنین مبارزه مى‏كنى؟ او متوجّه من شده نقاب صورتش را كنار زد و به من گفت: من خزیمة بن ثابت انصارى هستم. از رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله شنیدم كه مى‏فرمود: در كنار على‏علیه‏السلام با تمام كسانى كه به جنگ او برخیزند، مبارزه كن.‌» (12)

آن‏چنان كه از گزارشات تاریخى برمى‏آید، در جنگ صفّین خزیمة بن ثابت بعد از عمّار به شهادت رسید. او قبل از شهادت عمّار به طور عادى جنگ مى‏كرد؛ امّا هنگامى كه عمّار به شهادت رسید، او به خیمه آمده، غسل شهادت نمود و سپس با جدّیت فوق العاده راه مبارزه در پیش گرفت و با حملات شهادت‏طلبانه خویش، مبارزه را تا آخرین نفس ادامه داد و بالاخره در ركاب على‏علیه‏السلام به شهادت رسید. (13)

بعد از شهادت وى، دخترش ضبیعه با سرودن اشعارى در شهادت پدرش گریست و اهداف بلند او را تشریح نمود.

ج. دفاع از حریم ولایت‏

یكى از مهم‏ترین ویژگیهاى شیعیان حقیقى، دفاع از ولایت و رهبرى امام على‏علیه‏السلام و ائمّه اطهارعلیهم‏السلام مى‏باشد. خزیمة بن ثابت در مراحل مختلف زندگیش، بارها این موضوع را به اثبات رساند و سخت‏ترین تندبادهاى فتنه‏ها را با سربلندى و پیروزى پشت سر گذاشت.

غیرت دینى‏

روزى عدّه‏اى در حضور خزیمة و یارانش از روى جهل و نادانى و یا به خاطر حسد، علیه حضرت على‏علیه‏السلام بدگویى كرده، سخنان ناروایى بر زبان مى‏راندند. خزیمة به همراه عدّه‏اى از یاران خویش، مانند: سلمان فارسى، ابوذر، مقداد بن اسود، عمّار یاسر، ابو هیثم بن تیهان و عامر بن واثله به حضور پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله رسیدند. ابو سعید خدرى كه در آن لحظه در محضر پیامبر بود، مى‏گوید: «من در مجلس پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله بودم كه خزیمة و دوستانش با حالتى غمگین و ناراحت به حضور پیامبر وارد شده، در مقابل آن حضرت نشسته، به گفتگو پرداختند:

- یا رسول اللّه! پدران و مادران ما فداى تو باد! ما در مورد برادر و پسرعموى شما از عدّه‏اى سست‏ایمان مطالبى مى‏شنویم كه شدیداً ما را ناراحت مى‏كند. اجازه فرمایید با آنان برخورد كنیم.

- آنان درباره برادر و پسرعمویم على بن ابیطالب چه مى‏گویند؟

- مثلاً آنان مى‏گویند: «اینكه على‏علیه‏السلام اوّلین مردى است كه به اسلام ایمان آورده، براى او هیچ‏گونه امتیازى محسوب نمى‏شود؛ زیرا او در كودكى به دین اسلام گرویده است و این گونه سبقت گرفتن براى او فضیلتى نیست.‌» و امثال این مطالب را اظهار مى‏كنند.

- آیا این سخن شما را ناراحت كرده است؟

- بلى، به خدا قسم ما از این گونه سخنان غیر منصفانه در مورد مولایمان على‏علیه‏السلام ناراحت و دل‏آزرده هستیم.

پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله آن‏گاه كه ناراحتى آنان را دید، براى آنان داستان حضرت ابراهیم و موسى و عیسى‏علیهم‏السلام را متذكّر شد و تلاشهاى اهل باطل را در مبارزه با آنان بیان كرد و سپس در رابطه با تحقّق یافتن وعده الهى در پیروزى مردان حقّ بر اهل باطل، مطالبى را مفصّلاً به آ نان گوشزد نمود و در ادامه به فضایل و مناقب على‏علیه‏السلام قبل از تولّد و بعد از آن اشاره فرمود و سخنان مبسوطى در فضیلت و برترى اهل بیت‏علیهم‏السلام ایراد كرد.

بعد از شنیدن این سخنان، سلمان فارسى و همراهان او - كه خزیمة بن ثابت انصارى در میان آنان بود - در حالى كه با خوشحالى از محضر پیامبر بلند مى‏شدند، یك‏صدا مى‏گفتند: ما پیروز و سربلند خواهیم بود. پیامبر فرمود: بلى، شما سعادتمند و سربلند هستید و بهشت براى شما و امثال شما آفریده شده و جهنّم براى دشمنان شما و ما آماده شده است.‌» (14)

در جلسه بیعت با على‏علیه‏السلام

پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله در مورد مسئله مهم جانشینى خویش بارها اقدام نموده، ولایت و وصایت على‏علیه‏السلام را بعد از خویش به مسلمانان گوشزد مى‏كردند و چون عده‏اى منافق در بین یاران آن حضرت وجود داشت، حضرت در جلسات مختلف مسئله مهم ولایت را طرح مى‏فرمودند و براى على‏علیه‏السلام از مسلمانان بیعت مى‏گرفتند. در این زمینه بعضى از روایات را كه حاكى از حضور خزیمة بن ثابت در آن جلسات است، در اینجا مى‏آوریم:

1. سلام بر امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام‏

روزى بریدة بن حصیب اسلمى به حذیفة بن یمان گفت: «اى پسر یمان! به خدا سوگند! در یك مجلسى كه خودم شاهد بودم، پیامبر اكرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله به اصحاب خود دستور داد كه به على‏علیه‏السلام به عنوان امیر المؤمنین سلام كنند. [و امامت او را بعد از پیامبر به رسمیت بشناسند.] آن روز من و برادرم عمّار به همراه پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله در نخیل بنى نجار بودیم كه على بن ابى طالب‏علیه‏السلام به آنجا آمد. او سلام گفت و ما هم جواب دادیم. آن‏گاه پیامبر گوشه‏اى را به على‏علیه‏السلام نشان داد و فرمود: اى على! آنجا بنشین! و او چنین كرد. سپس مردان دیگرى از مسلمانان آمدند و پیامبر به آنان امر كرد كه به على‏علیه‏السلام به عنوان امیر مؤمنان سلام كنند و آنان چنین كردند تا اینكه ابو بكر و عمر داخل شدند. پیامبر همان سخن را به آنان یادآور شد. آن دو به عنوان اعتراض گفتند: آیا این فرمان خدا و رسول است؟ حضرت فرمود: آرى. آنان نیز چنین كردند. سپس سلمان و ابوذر داخل شدند و پیامبر به آنان نیز همان سخن را فرمود و آنان بدون چون و چرا سخن پیامبر را اجرا كردند. تا اینكه خزیمة بن ثابت و ابو هیثم بن تیهان آمده، سلام گفتند. آنان بعد از شنیدن امر پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله بدون اینكه حرفى بزنند یا سؤالى بكنند، به على‏علیه‏السلام در حضور پیامبر و یاران به عنوان امیر مؤمنان سلام دادند. سپس سایر مسلمانان از مهاجر و انصار آمدند و طبق دستور پیامبر عمل نمودند.‌» (15)

2. حضور در ماجراى غدیر

داستان غدیر خم نقطه عطفى در تاریخ اسلام و اوج ابلاغ رسالت پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله به شمار مى‏رود و همه فرقه‏ها و گروههاى مسلمانان، در اصل این قضیه اتفاق نظر دارند. خزیمة بن ثابت در آن روز به یادماندنى نیز فرصت یافت كه آن حادثه با عظمت را از نزدیك نظاره كرده، با مولاى خویش تجدید عهد نماید و آن واقعه عظیم را به ذهن خود بسپارد. زمان به سرعت سپرى شد و روز مظلومیت على‏علیه‏السلام رسید. آن حضرت آن روز از مردم مسلمان شهادت خواسته، گواهى طلبید. در حالى كه بعضى از اصحاب پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله آن روز شهادت خود را كتمان كرده، بر روى حقایق مسلّم تاریخى پرده نسیان كشیدند، خزیمة بن ثابت در ردیف اولین كسانى بود كه با شجاعت و صلابت به واقعه غدیر گواهى داد و بر حقانیت على‏علیه‏السلام و خطبه معروف پیامبر تأكید ورزید. (16)

البته اظهار عشق و محبت و بیعت خزیمة با جانشین حقیقى پیامبر، به این موارد ختم نمى‏شود؛ زیرا به شهادت تاریخ، او نه تنها در گفتار و بیعت ظاهرى با آن حضرت همراهى مى‏نمود، بلكه از هر فرصت به دست آمده استفاده كرده، ارادت خویش را در عمل اثبات مى‏كرد.

مقاومت در مقابل جبهه نفاق

در احتجاج طبرسى آمده است: زمانى كه بعد از رحلت پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله امواج فتنه‏ها برخاست و جریان ولایت از امیر مؤمنان‏علیه‏السلام به سوى دیگران منحرف شد، دوازده نفر از بزرگان مهاجر و انصار مصمّم شدند كه از این انحراف جلوگیرى نموده، مسیر رهبرى اسلام را به محور واقعى آن، یعنى على‏علیه‏السلام منتقل نمایند. امام صادق‏علیه‏السلام ضمن اشاره به آن واقعه مطالبى فرموده‏اند كه ما با تكیه بر گفتار آن حضرت، خلاصه‏اى از آن را كه مربوط به موضوع مورد بحث مى‏باشد، نقل مى‏كنیم: «دوازده نفر از نخبگان مهاجر و انصار (شش نفر آنان از مهاجرین به نامهاى خالد بن سعید بن العاص (از بنى امیه) ، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود كندى، بریده اسلمى، عمّار بن یاسیر و شش نفر دیگر از انصار به نامهاى ابو هیثم بن التیهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشّهادتین، ابى بن كعب و ابو ایوب انصارى) تصمیم گرفتند كه در برابر این جریان منحرف ایستادگى نموده، از آن جلوگیرى كنند. وقتى با على‏علیه‏السلام مشورت نمودند، حضرت آنان را از توسّل به زور برحذر داشت و به آنان توصیه كرد كه این كار را در پرتو سیره و سخن رسول خدا با دلیل و منطق انجام دهند و آن همه احادیث و گفتار و رفتار پیامبر را به منحرفین گوشزد نمایند. آنان طبق رهنمودهاى على‏علیه‏السلام از مبارزه مسلّحانه دست كشیدند و در روز جمعه به مسجد پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله رفتند و آن گاه كه ابو بكر بر منبر پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله نشسته بود، آنها در مقابل او نشستند و به گفتگو و مناظره مشغول شدند. آنان هر كدام با منطق و سخنان ویژه‏اى به احتجاج پرداخته، توصیه‏هاى خداوند و پیامبرش را در رابطه با ولایت و جانشینى على‏علیه‏السلام بعد از پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله بیان نمودند.

هشتمین شخص، جناب خزیمة بن ثابت بود. هنگامى كه نوبت به وى رسید، به پا خواسته، گفت: اى مردم! آیا مى‏دانید كه رسول خدا شهادت مرا به تنهایى مى‏پذیرفت و پذیرش شهادت من، نیاز به گواهِ دیگرى نداشت؟ گفتند: بلى، [همه از این موضوع اطلاع دارند.] سپس افزود: پس شاهد باشید من از رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله شنیدم كه فرمود: «اهل بیت من معیار جدایى حق و باطل هستند. و آنان پیشوایانى هستند كه شایستگى پیروى دارند.‌» من آنچه را كه شنیده بودم و مى‏دانستم اعلان كردم. «ما عَلَى الرَّسُولِ اِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ». (17) و سپس دیگران به پا خواسته، سخنان خود را مطرح نمودند.‌» (18)

همچنان كه ملاحظه مى‏شود، خزیمة بن ثابت در مبارزه با انحرافات و جریانهاى نفاق‏آمیز، جدّیت تمام داشت و با تمام وجود تلاش مى‏نمود. در روایت دیگرى آمده است كه خزیمة این جمله را نیز افزود: «اى مردم! گواهى مى‏دهم كه من از پیامبر شنیدم كه فرمود: بعد از من، امام شما على‏علیه‏السلام است؛ زیرا او داناترین و دلسوزترین فرد براى امت من مى‏باشد.‌» (19)

2. خزیمة در منظر اهل بیت‏علیهم‏السلام‏

صداقت در گفتار و كردار، استقامت و پایدارى در ایمان و عقیده، جان‏نثارى در راه حق، آشنایى با قرآن و حفظ آن و داشتن سایر صفات پسندیده، از جمله عواملى است كه خزیمة را در منظر خاندان عصمت و طهارت جایگاه ویژه‏اى بخشیده بود. مقام و منزلت او در نزد پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله و على‏علیه‏السلام بر هیچ‏یك از دانشمندان و مورّخین شیعه و سنّى پوشیده نیست. حتى مورّخین متعصّب و مخالف نتوانسته‏اند علاقه پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله و على‏علیه‏السلام را به او نادیده بگیرند. ما در اینجا به مواردى از این عشق و علاقه متقابل اشاره مى‏كنیم:

خزیمة در نزد پیامبر بزرگوار اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله از موقعیت خاصى برخوردار بود؛ چنان‏كه از داستان گواهى دادن وى برمى‏آید، وى تنها كسى است كه پیامبر لقب ذو الشهادتین به او داد. او از این امتیاز در موارد مختلفى، از جمله در مناظره با ابى بكر و در جمع قرآن و گواهى دادن به حدیث غدیر و غیره به خوبى استفاده مى‏كرد. همچنین از بعضى روایاتى كه نقل كردیم، معلوم مى‏شود كه او در ردیف یاران درجه اوّل پیامبر، همچون سلمان، ابوذر و مقداد بود كه حضرت ختمى مرتبت بارها به آنان مژده بهشت داد. در خطبه 182 نهج البلاغه، حضرت على‏علیه‏السلام از وى به عنوان برادر، قارى قرآن، مطیع فرمان حق، عامل به دستورات شریعت، احیا كننده سنّت پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله، نابود كننده بدعتها و پیرو صمیمى رهبر و مقتداى خویش نام برده و در فراق او و یارانش تأسّف مى‏خورد و در جدایى آنان اشك مى‏ریزد.

امام صادق‏علیه‏السلام در یك روایتى ضمن شمارش احكام دین و دستورات شریعت اسلام مى‏فرماید: «دوست داشتن مؤمنین حقیقى (آنان‏كه بعد از پیامبر تغییر عقیده نداده، از راه حق منحرف نشدند) ، مانند: سلمان فارسى، ابى‏ذر غفارى، مقداد بن اسود كندى، عمار بن یاسر، جابر بن عبد اللّه انصارى، حذیفة بن یمان، ابو هیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصارى، عبد اللّه بن صامت، عبادة بن صامت، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشهادتین، ابى سعید خدرى و كسانى كه مثل اینها بوده یا دنباله‏رو آنان باشند، بر همگان واجب است.‌» (20)

همچنین شیخ صدوق‏رحمه الله در عیون الاخبار روایتى را قریب به این مضمون از حضرت امام رضاعلیه‏السلام نقل مى‏كند كه در آن روایت هم امام هشتم‏علیه‏السلام دوست داشتن خزیمة و یارانش را جزء دین و از مرام اهل یقین و ائمه معصومین‏علیهم‏السلام مى‏داند. (21)

3. خزیمة در منظر دانشمندان‏

1. مرحوم علّامه مامقانى بعد از نقل شمّه‏اى از فضایل و روایات وارده در مورد خزیمة بن ثابت مى‏گوید: «اگر این همه روایات و دلایل در مورد خزیمة نبود، در اثبات عدالت او تنها كلام پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله كافى بود كه او را ذو الشهادتین نام نهاد. بدیهى است كه قبول شهادت بدون احراز عدالت میسّر نخواهد بود.‌» (22)

2. شیخ طوسى، خزیمة بن ثابت را از یاران نزدیك پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله و على‏علیه‏السلام به شمار آورده است.

3. فضل بن شاذان مى‏گوید: «او از مسلمانان سابقه‏دارى است كه بعد از پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله پیوسته در كنار امیر المؤمنین‏علیه‏السلام باقى ماند.‌» (23)

4. خیر الدین زركلى، از دانشمندان اهل سنّت، در كتاب الاعلام مى‏نویسد: «خزیمة بن ثابت بن فاكه بن ثعلبه انصارى مكنّى به ابو عمّاره از اصحاب پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏باشد. او در ایام جاهلیت و بعد از ظهور اسلام، از اشراف قبیله اوس و از قهرمانان پیشتاز آن قبیله بوده است. خزیمة كه در مدینه سكونت داشت، در روز فتح مكه علمدار بنى خطمة (تیره‏اى از قبیله اوس) بود. او در زمان حكومت على بن ابى طالب‏علیه‏السلام زنده بود و به همراه او در جنگ صفّین حاضر گردید و در همان جنگ كشته شد.‌»

بخارى، مسلم و دیگران در مورد خزیمة بن ثابت در حدود 38 حدیث نقل كرده‏اند. (24)

5. جمال الدین المزى، (654 - 742 ق) ، از شخصیت‏نگاران اهل سنّت، در تهذیب الكمال آورده است: «خزیمة بن ثابت از اهالى مدینه و از قبیله خطمة (شاخه‏اى از اوس) مى‏باشد. كنیه او ابو عمّاره و معروف به ذو الشهادتین است. خزیمة در جنگهاى بدر و اُحُد و بعد از آن در تمام صحنه‏هاى مبارزه به همراه پیامبر اسلام‏صلى‏الله‏علیه‏وآله حاضر شده و در روز فتح مكه حضور فعال و چشمگیرى داشته است.‌» (25)

6. ابن حجر عسقلانى ضمن اشاره به مطالب یاد شده، مى‏نویسد: «او از پیامبر روایاتى نقل كرده است و فرزندش عماره و جابر بن عبد اللّه انصارى و دیگران نیز از او نقل روایت كرده‏اند. بعد از ظهور دین مبین اسلام، او به همراه عمیر بن عدى با بُت‏پرستى مبارزه مى‏كرد و بتها را مى‏شكستند. خزیمة در جنگ صفّین و در سال 37 بعد از قتل عمّار یاسر كشته شد.‌» (26) چنان‏كه از اظهار نظر این شخصیتهاى دانشمند - اعم از شیعه و سنّى - برمى‏آید، خزیمة بن ثابت در طول ده سال زندگى پیامبر در مدینه، همواره در كنار پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله و یاران با وفاى ایشان بوده و در مواقع حساس و ضرورى با تمام وجود از سنگر اسلام حمایت كرده است؛ امّا نكته‏اى كه در اینجا قابل دقت مى‏باشد، این است كه عده‏اى از دانشمندان اهل تسنّن سعى كرده‏اند تلاشهاى خزیمة را بعد از رحلت پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله در دفاع از اهل بیت و رهبرى على‏علیه‏السلام نادیده گرفته و یا كم‏رنگ جلوه دهند.

4. فرزندان‏

خزیمة بن ثابت در طول زندگانى پرافتخار خویش حماسه‏هاى جاویدانى را آفرید. او علاوه بر فعالیتهاى یاد شده در زمینه‏هاى سیاسى، اجتماعى، نظامى و فرهنگى، به تربیت و تعلیم فرزندان شایسته‏اى نیز همّت گماشت.

عماره، بزرگ‌ترین فرزند وى، در ردیف محدّثین محسوب مى‏شود و روایات متعدّدى را در موضوعات حقوق، دعا، تاریخ و... به واسطه پدرش و سایر اصحاب از پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله نقل نموده است.

در كتاب معرفة الثقات مى‏گوید: «عمارة بن خزیمة بن ثابت، مدنى و از تابعین مى‏باشد. او مورد اعتماد است.‌» (27) ابن حیان در مشاهیر علماء الامصار آورده است: «ابو محمد عمارة بن خزیمة بن ثابت در سال 105 درگذشت.‌» (28) بخارى در تاریخ الكبیر از فرزند دیگر خزیمة، بنام یزید بن خزیمة روایت نقل كرده است. (29) نصر بن مزاحم (متوفى 212 ه ق) در كتاب وقعة الصفین از دختر خزیمة نام برده و اشعارى را از او در رثاى پدر بزرگوارش نقل مى‏كند. این دختر كه ضبیعة بنت خزیمة بن ثابت نام دارد، در شهادت پدرش در جنگ صفین اشعارى سروده است كه حكایت از آگاهى و فضیلت او دارد. بخشهایى از ترجمه سروده وى چنین است:

«چشمهاى من! در فراق خزیمة كشته احزاب با باریدن اشكها به من نیكى كنید. آنان ذو الشهادتین را از روى ظلم و ستم كشتند. او و یارانش در یارى مولاى عادل خویش، تا كام مرگ پیش رفتند. خداوند لعنت كند گروهى را كه او را به شهادت رساندند و آنان را دچار ذلّت و بلاها بگرداند.‌» (30)

آثار و روایات

خزیمة براساس علاقه‏اى كه به نشر و گسترش معارف و احكام شریعت اسلام داشت، یكى از محورهاى فعالیتهاى خود را در این زمینه قرار داده بود. او مشتاقانه در محضر پیامبرصلى‏الله‏علیه‏وآله حاضر شده، معارف الهى را فرا مى‏گرفت و آن را به دیگران مى‏آموخت. اسامى افرادى كه از او حدیث فرا گرفته‏اند، در منابع مختلف ذكر شده است. جابر بن عبد اللّه انصارى، عمّارة بن عثمان بن حنیف، عمرو بن میمون ازدى، ابراهیم بن سعد، ابو عبد اللّه جدلى، عبد اللّه بن یزید، عبد الرحمن بن ابى لیلى، ابن یسار و دو فرزندش، عمّارة بن خزیمة و یزید بن خزیمة از جمله كسانى هستند كه از او حدیث آموخته، نقل كرده‏اند. (31) علّامه مجلسى او را در شمار تعداد بسیارى از راویان حدیث غدیر یاد كرده است. علاوه بر حدیث غدیر، دانشمندان علم حدیث روایات متعدّدى را هم از او در موضوعات مختلفى همچون: تجارت، حقوق، عبادات، مسائل خانواده، احكام حج، موضوعات قرآنى، حدود، آداب معاشرت و سایر زمینه‏ها نقل كرده‏اند. در خاتمه این مقاله اشاره به یك نمونه از روایات خزیمة مناسب مى‏نماید:

عَنْ خُزَیمَةِ بْنِ ثابِتٍ قالَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله: «اِتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَاِنَّها تَحْصُلُ عَلَى الْغَمامِ لِقَولِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِزَّتِى وَجَلالِى لاََنْصُرَنَّكَ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ؛ (32) خزیمة بن ثابت از رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله چنین نقل كرده است: از نفرین مظلوم بترسید، چون كه آه و دعاى او در روى ابر حمل مى‏شود. [و هر لحظه ممكن است اثر آن بر ستمكار فرود آید.] براى اینكه خداوند عزیز و جلیل فرمود: به عزّت و جلالم سوگند! تو را یارى خواهم كرد؛ گرچه بعد از مدتى باشد.‌»

خزیمة بن ثابت، بعد از عمرى تلاش و كوشش در راه استقرار حكومت حیات‏بخش اسلام و ایثار و فداكارى در گسترش فرهنگ اهل بیت‏علیهم‏السلام، در سال 37 ه ق در جنگ صفّین و در ركاب مولایش امیر مؤمنان على‏علیه‏السلام جان خویش را فداى اسلام و قرآن نمود و به فیض عظماى شهادت رسید.

 

پی‌نوشـــــــــــــــت‌ها:

 

1) بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 22، ص 141.

2) نهج البلاغه، خطبه 182.

3) همان.

4) ر. ك: مستدرك الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آل البیت‏علیهم‏السلام، قم، 1408 ق، ج 17، ص 381؛ بحار الانوار، ج 22، ص 141. (گفتنى است كه این داستان با اندكى تفاوت در اكثر كتابهاى فریقین موجود است.)

5) ر. ك: تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، ج 8، ص 243.

6) وقعة الصفین، نصر بن مزاحم، كتابخانه آیة اللّه مرعشى، قم، 1403، ص 363؛ اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.

7) بحار الانوار، ج 41، ص 87.

8) ر. ك: مروج الذهب، على بن حسین مسعودى، چاپ دار الاندلس، ج 2، ص 359.

9) ر. ك: همان.

10) وقعة الصفّین، ص 92.

11) ر. ك: بحار الانوار، ج 6، ص 238.

12) ر. ك: اعیان الشیعة، ج 61، ص 319.

13) ر. ك: همان، ص 320.

14) ر. ك: بحار الانوار، ج 35، ص 19 - 23.

15) ر. ك: بحار الانوار، ج 28، ص 92.

16) ر. ك: اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.

17) نور/54.

18) ر. ك: احتجاج طبرسى، ابو منصور احمد طبرسى، نشر مرتضى، مشهد، 1403 ق، ج 2، ص 197.

19) ر. ك: معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویى، چاپ پنجم، 1413 ق، ج 8، ص 51.

20) ر. ك: بحار الانوار، ج 1، ص 227.

21) ر. ك: عیون الاخبار، شیخ صدوق، نشر جهان، 1378 ق، باب 35.

22) تنقیح المقال، شیخ عبد اللّه مامقانى، چاپ قدیم، ج 1، ص 398.

23) همان، ص 397.

24) اعلام زركلى، خیر الدین زركلى، دار العلم، بیروت، 1980 م، ج 2، ص 305.

25) تهذیب الكمال فى اسماء الرجال، ج 8، ص 243.

26) تهذیب التهذیب، شهاب الدین احمد بن حجر عسقلانى، دار الفكر، 1404 ق، ج 3، ص 126 و 127.

27) ر. ك: معرفة الثقات، ابو الحسن احمد عجلى كوفى، مكتبة الدار، مدینه، 1405 ق، ج 2، ص 162.

28) ر. ك: مشاهیر علماء الامصار، محمد بن حبان تمیمى، دار الوفاء، 1411 ق، ص 115.

29) التاریخ الكبیر، محمد بن اسماعیل بخارى، مكتبة الاسلامیة، دیار بكر، تركیه، ج 3، ص 207.

30) وقعة الصفین، ص 365.

31) ر. ك: تهذیب التهذیب، ج 3، ص 126 و 127.

32) اعیان الشیعة، ج 6، ص 318.

 

459 دفعه
(0 رای‌ها)