تقابل اسلام و غرب در میدان گفتگو

در طول تاریخ، تمدنها همواره به نوعی در تقابل با یكدیگر قرار داشته اند، اما به دلیل هم عرض و هم توان بودن، از امكان انتقال یا تسخیر و سلطه بر یكدیگر ناتوان بوده اند. اینك تمدن غرب با همه تمدنهای دیگر در تقابل است و خود را در طول آنها می‌داند. غرب با نفی قدرت و حضور دیگر تمدنها، بر این باور است كه امكانات لازم برای تسخیر دیگر تمدنها را در اختیار دارد.

از سوی دیگر، نظام اسلامی ایران كه بر پایه اسلام ناب استوار است، در عرض تمدنهای دیگر نیست و داعیه تأسیس یك تمدن جهانی برتر را دارد. بر این اساس، رویارویی تمدن اسلامی به نمایندگی ایران با تمدن جدید غرب به نمایندگی آمریكا و اروپای غربی مقوله‌ای جدی است.

امروزه به جای تضاد دیرینه تمدنها یعنی:

                        تمدن یونانی              -------       بربریت آسیایی

                        تمدن ایران                -------       امپراطوری روم

                        تمدن اسلام               -------       تمدن مسیحیت

                        سرمایه داری             -------       كمونیسم

                        شرق                       -------       غرب

                        .......................................................................................

                                                    شاهد تضاد

                        (پدیده انقلاب اسلامی) -------      (تمدن جدید غرب)

 

این تقابل و تضاد را در محورهای زیر می‌توان جستجو كرد:

1. تضاد در مبانی معرفت شناختی

موضوع بحث در این تقابل، ارتباط طبیعت با ماوراء الطبیعه، دنیا با آخرت و در یك كلام انسان با خداست.

2. تضاد ارزشی

مبنای ارزشی نظام اسلامی و غربی در دو قطب مخالف هم قرار دارند. یكی بر پایه ارزشهای دنیوی است و غایت دیگری، توجه به ارزشهای اخروی.

3. شیوه حاكمیت

غرب تنها در پی اهداف دنیوی است و با نظامی برخاسته از امیال مردم، موظف است كه نیازهای دنیوی آنان را تأمین كند. در مقابل، خاستگاه حاكمیت دینی؛ معارف الهی، و تكلیف آن؛ هدایت مردم به سوی سعادت اخروی است.

4. رهبری

پس از فروپاشی نظام شوروی، غرب خواهان رهبری بی رقیب در دهكده جهانی است، اما گسترش اسلام، می‌تواند قدرت جدیدی در برابر آن باشد.

5. رسالت فرهنگی

حكومت اسلامی بر اساس اعتقاد به رسالت خاتم پیامبران، خود را مكلّف به حفظ و ترویج اصول و مبانی اسلامی می‌داند. این نظام بر پایه توصیه قرآنی «وَمَا أَرْسَلْنَـاكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاسِ»؛ «ما تو را جز برای [ارشاد] همه مردم جهان نفرستادیم»، خود را مسئول آگاهی و رهایی نسل بشر می‌شمارد. از سوی دیگر، جریان روشن فكری غربی نیز خود را در برابر عقب ماندگی و سنت گرایی انسانها مسئول می‌پندارد و آگاهی بخشی را رسالت ضروری خود می‌شمارد.

با این وصف، اگر معنای ظاهری گفتگوی تمدنها را لحاظ كنیم، در می‌یابیم همان گونه كه غرب خود را از نظر مبانی معرفتی، علوم انسانی و صنعت و تكنولوژی پیش رو می‌داند، حكومت اسلامی نیز با بهره مندی از كتاب بی تحریف آسمانی، داعیه رهبری نسل بشر و فراهم آوردن زمینه سعادت دنیوی و اخروی افراد را دارد. در این میان، چون هر دو تمدن به سلامت مبانی خود معترفند، از تماس و گفتگو گریزان نیستند و خواه ناخواه با رشد تكنولوژیهای ارتباطی، این گفتگوها به انجام خواهد رسید. نكته اینجاست كه هر یك از این دو تمدن انتظار دارد كه طرف دیگر را به سوی خود جلب كند.

هر چند غرب، مدعی تسامح و كثرت گرایی است، اما این تسامح را هرگز در مبانی متضاد با اصول خود، تحمل نخواهد كرد. غرب این مسئله را بارها، در عمل نشان داده است. برای نمونه، بنیادگرایی اسلامی در ایران، الجزایر، تركیه و... برای غربیها تحمل ناپذیر است.

از سوی دیگر، حكومت اسلامی نیز هرگز در اصول و مبانی خود با هیچ كس به سازش و مسامحه نمی‌پردازد. تمدن اسلامی چون زمینه معرفی و ابلاغ پیام خویش را آماده می‌بیند، به این گفتگوها وارد می‌شود. و گرنه بسیاری از مبانی معرفت شناختی و هستی شناسی تمدن جدید غرب با اصول و مبانی اسلام آشكارا در تضاد است. چگونه می‌توان بین این مبانی كه فاصله‌ای به مسافت مشرق تا مغرب دارند، سازگاری ایجاد كرد؟ امام خمینی رحمه الله در وصیت نامه خویش می‌فرمایند:

«باید همه بدانیم كه آزادی به شكل غربی آن كه موجب تباهی جوانان می‌شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است». (1)

میدان درگیری

هر دو تمدن، خود را در طول دیگر تمدنها می‌دانند. اسلام در زمینه احیای ارزشها و مسائل انسانی و غرب نیز در ارزشها و دانش و تكنولوژی، حرفهای تازه‌ای برای عرضه دارند. این دو در میادین گوناگون رو در روی هم قرار می‌گیرند:

الف. مبانی معرفتی

ب. مبانی سیاسی

ج. امور اقتصادی

د. دانش و تكنولوژی

ه. علوم انسانی، ادبیات و هنر

الف. مبانی معرفتی

جریان خردگرایی غرب با پیروزی‌های قرن نوزدهم، جهان اسلام را عامل ایجاد گذشته تیره و تاریك خود می‌داند و می‌پندارد كه راهبردهای این دو نظام در نقطه مقابل هم است. جدول زیر تا حدودی این تقابل و نگرش غرب را به اسلام نشان می‌دهد:

مبانی معرفتی شرق به ویژه جهان اسلام و غرب از دیدگاه تمدن جدید غرب (2)

شرق و جهان اسلام

ü تكیه و اعتماد بر ذهنی كه درون مایه آن، ساخته باورهای سنتی و موروثی است

ü بی‌توجهی به ضرورت ارجاع ذهنیت به عینیت و بی اعتنایی به امكان تجربه جدید از جهان

ü ناباوری به اصل «پیشرفت»، و تكامل

ü عقیده به جهان خدامحور و معرفت وحی محور

ü اعتقاد به سعادت و ارزشی كه از وحی می‌آموزد.

 

تمدن جدید غرب

ü تكیه بر ذهن متكی بر طبیعت

ü بهره گیری از تجربه مستمر

ü اعتقاد به اصل پیشرفت و تكامل با توجه و امید به آینده به جای گذشته

ü عقیده به جهان انسان محور و معرفت تجربه محور

ü اعتقاد به سعادت و ارزشی كه از اراده فرد سرچشمه می‌گیرد.

 

از دیدگاه حكومت اسلامی، تمدن جدید غرب از نظر معرفت شناسی، به انحراف خطرناكی دچار شده است، كه نفی متافیزیك و گزینش شك به جای یقین، علم ظنی به جای ایمان، زمین به جای آسمان، انسان به جای خدا و دنیا به جای آخرت، از لوازم و آثار آن است. هر چند غرب با این بی باكی خطرناك، به ظاهر، دنیا را بُرده، اما آخرت را باخته است. غرب با هدف قرار دادن پرورش تن، روح را قربانی كرده و با قبله ساختن غرایز حیوانی، به معنویت، اخلاق و وجدان انسانی پشت كرده است. آشكار است كه سرنوشت هر فرد و جامعه‌ای كه از هدایت آسمانی روبگرداند، جز حیات حیوانی نخواهد بود. امام رحمه الله در پیام شان به گورباچف می‌گویند:

«مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشیده و یا خواه د كشید‌» (3)

ب. مبانی سیاسی

مدیریت و تدبیر اجتماعی برای هر دو طرف، هم جنبه داخلی دارد و هم جنبه خارجی.

سیاست داخلی: از بعد داخلی، خاستگاه حاكمیت سكولار غرب، اراده مردم و قرار داد اجتماعی است. مبنای قوانین آن، حقوق طبیعی (در برابر حقوق وحیانی و آسمانی) و هدفش، تدبیر معاش مردم است. در مقابل، حكومت اسلامی، خود را از سوی یك مشیت آسمانی مأمور و مكلف می‌بیند و قوانین شرع را تنها قانون حاكم بر روابط اجتماعی می‌شمارد.

 

بر این اساس، سیاست حكومتهای غربی و اسلامی در تدبیر داخلی (4) به شرح زیر است:

اسلام

افزون بر تأمین امور معاش مردم، می‌كوشد تا همه مظاهر زندگی در چهارچوب هدایت و فرمان الهی جریان یابد.

اسلام می‌خواهد همه شئون انسان از اندیشه ذهنی گرفته تا اخلاق، رفتار فردی و روابط اجتماعی، در پرتو هدایت الهی، اصلاح گردد. بنابراین برای پاسداری از این وضع روحانی و احیای فرهنگ «امر به معروف و نهی از منكر» افراد جامعه را بسیج می‌كند تا از كنار انحراف دیگران با بی تفاوتی نگذرند. آنچه به اقتضای دانش و تجربه از وظایف و لوازم یك حاكمیت آگاه و مشروع به شمار می‌رود، بر عهده حاكمیت دینی هم قرار دارد.

غرب

هدف غرب از تأمین امنیت و آزادی فردی و اجتماعی، افزایش رفاه عمومی است. به همین دلیل خود را از احكام الهی بی نیاز می‌بیند.

غرب، آدمی را در تأمین درآمد خویش به بهره گیری از تدبیر عقلانی فرا می‌خواند و از كنار اصول اخلاقی با بی تفاوتی می‌گذرد. غرب برای حفظ منافع ملی در میدانهای رقابت جهانی، اصل «افزون خواهی» را معیار فعالیتهای خویش می‌داند. در نظام غرب، حاكمیت «سود بیشتر» جایگزین معنویت شده است.

 

سیاست خارجی

هر چند تمدن جدید غرب به رهبری آمریكا، از صلح و گفتگو سخن می‌گوید، اما به دو دلیل به سازش و تسامح تن در نمی‌دهد:

1. برای حفظ منافع ملی و رهبری و سلطه بر دهكده جهانی.

2. برای پاسداری از تمدن خویش در برابر عقب ماندگی و بربریت تمدنهای دیگر!

بر این اساس، تمدن اسلامی را نه به عنوان یك نیروی رقیب بر می‌تابد و نه به عنوان فكر و فرهنگی كه تمدن غرب به زعم خود، آن را از آنِ گذشته خود می‌داند!

از سوی دیگر، تمدن اسلامی به ویژه ایران، به دو دلیل غرب را قابل تحمل نمی‌داند:

1. ماهیت امپریالیستی و استثماری و رابطه گرگ و میشی آن با كشورهای دیگر.

2. خدافراموشی و توجه كامل به لهو و لعب و تجارت و غفلت از جهان آخرت.

ج. اقتصاد، دانش و تكنولوژی، علوم انسانی، ادبیات و هنر

آنجا كه علوم انسانی، ادبیات و هنر، اقتصاد و دانش و تكنولوژی، با ارزشها و مبانی دینی یا مبانی معرفت شناسی غرب ارتباط می‌یابد، تضاد و تقابل موجود در برابر تضاد و تقابل در مبانی معرفتی و سیاست، فرعی محسوب می‌شود. آمریكا و متحدان اروپایی او در جاهایی مانند الجزایر و تركیه، پیروزی مسلمانان را با روشهای دموكراتیك مورد پذیرش خودشان نیز تحمل نكردند و در جای دیگر مانند كوزوو، برای دفاع از مسلمانان، با صربها وارد جنگ می‌شوند. آنان در هر دو مورد با یك مبنا، كه همان دفاع از تمدن در برابر بازگشت به گذشته و بربریت است! اقدام كرده اند. از اتمی شدن تسلیحات ایران و عراق هم نگرانند و دلیل آن را پاسداری از تمدن در برابر بربریت می‌دانند!

در حوزه اقتصاد، در اندیشه ترویج فرهنگ مصرف گرایی و سودآوری به هر شكل ممكن می‌باشند كه این نیز تابعی از معرفت شناسی غرب است.

راههای مقابله با توطئه‌ها

درگیری تمدن اسلامی به نمایندگی جمهوری اسلامی ایران با تمدن غرب به نمایندگی آمریكا، یك واقعیت عینی است كه اینك به صورت جدی جریان دارد. آقای خاتمی ریاست جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارد:

«از والاترین دست آوردهای این قرن، پذیرش ضرورت و اهمیت گفتگو و جلوگیری از كاربرد زور و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی است». (5)

و با پیشنهاد ایشان، سال 2001 میلادی از سوی سازمان ملل متحد، «سال گفتگوی تمدنها» نامیده شده است.

با این حال، جای پرسش است كه راه كارهای تحقق آزادی و عدالت جهانی چیست؟ آیا این یك پیش بینی است یا یك آرزو؟ آیا دو تمدن اسلام و غرب می‌توانند با تفاهم در كنار هم به زندگی مسالمت آمیز بپردازند؟ آیا گفتگو برای شناسایی طرفین، با امتیاز خواهی از یكدیگر به انجام می‌رسد؟ آیا هر یك از طرفین، به معامله و سازش تن در خواهد داد؟ حضرت امام خمینی رحمه الله در این باره می‌فرمایند:

«البته یك ملتی كه می‌خواهد در مقابل همه قدرتها بایستد، نمی‌خواهد سازش كند با بلوك غرب و نمی‌خواهد سازش كند با بلوك شرق، و «لا شرقیه ولا غربیه» می‌خواهد باقی بماند، می‌خواهد صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت را پیش بگیرد، باید مهیا بشود از برای پیش آمدهایی كه پیش آمده و خواهد پیش آمد». (6)

شهید مطهری نیز پا فشاری بر مواضع فرهنگی را از تدارك استقلال سیاسی و اقتصادی مهم‌تر می‌داند و چنین می‌نویسد:

«من بر روی مسئله استقلال و بالاخص استقلال مكتبی زیاد تكیه دارم. ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه نكنیم، حتی با اینكه رژیم را ساقط كرده ایم و حتی با این فرض كه استقلال سیاسی و اقتصادی را به دست آورده ایم، اگر به استقلال فرهنگی دست نیافتیم، شكست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم‌» (7)

نباید فراموش كرد كه پس از فروپاشی بلوك شرق، آمریكا دو هدف را در اولویت برنامه‌های خود قرار داده است:

1. نابودی جنبشهای مبتنی بر اسلام ناب و اصول گرا و كنار زدن اسلام از صحنه سیاست جهانی.

2. سامان دهی اندیشه‌های مسلمانان بر اساس درون مایه‌ای از اندیشه‌های جدید غرب و تهی كردن اسلام از درون مایه و اصول آن، و در یك كلمه، یكسان سازی تمدن كشورهای اسلامی با تمدن جدید غرب.

اكنون درگیری برای تحقق این اهداف زرمدارانه به طور عملی جریان دارد و گفتگو نیز در تغییر مسیر كارساز نخواهد بود. در این میان، راهی كه فرا روی تمدن اسلامی قرار دارد، عبارت است از:

الف. اعتماد به نفس

باید حقانیت خود و ضعف رقیب را باور داشته باشیم و نقاط ضعف خود را نیز ترمیم كنیم. هر چند برای بهره گیری از مراكز علمی، ارائه مجموعه‌ای هم آهنگ و شفاف از معارف اسلامی در سطح بین المللی، تنظیم فضای جامعه بر پایه حفظ ارزشها و تقویت اوضاع صنعتی و كشاورزی، گامهای مؤثری برداشته ایم، امّا هنوز تا وضعیت مطلوب، فاصله داریم.

موضع برتر ما در برابر تمدن غرب، این است كه ما برای جهانیان، پیام سعادت جاویدان و حیات معنوی داریم. این پیام به آدمی می‌فهماند كه معنویت هم سنگ مادیت نیست، چنانچه برخی تاریخ نگاران و اندیشمندان غربی نیز به این نكته معترفند. ویل دورانت؛ پژوهشگر و تاریخ نگار معاصر می‌گوید:

«برهنگی، آزادی بی حساب جنسی، لجام گسیختگی نسل جوان كه آنان را از نظم و نجابت دور می‌دارد و فقدان انضباط اجتماعی، تمدن باختری را كه شامل ایالات متحده آمریكا هم می‌شود، به انقراض تهدید می‌كند.‌» (8)

«برژینسكی» نیز به این نتیجه می‌رسد كه:

«مغرب زمین كه فقط در اندیشه مصرف مادی گرایانه است، نمی‌تواند حامل پیامی برای بقیه مردم جهان باشد.‌» (9)

حریف ما، تمدنی بر پایه سودجویی، افزون طلبی و ذلت جویی مادی است. در پیشاپیش آن نیز آمریكا قرار دارد كه جامعه‌ای بدون تبار فرهنگی و گرفتار بحران روحی است. در مقابل، تمدن اسلام با آموزه‌های فراگیر خویش كه بر پایه اصول عقلانی و مبانی دینی استوار است، می‌تواند پاسخ گوی همه نیازهایی باشد كه تمدن غرب درباره آنها چیزی برای گفتن ندارد. در نهایت، آمریكا به عنوان یك قدرت نظامی ـ اقتصادی، از نگاه مبانی نظری، رقیب نهایی انقلاب اسلامی نیست، هر چند كه ممكن است تهدیدی علیه امنیت ملی و اقتصادی ما باشد. بنابراین، تمدن آمریكا تهدیدی برای برتری مبانی فرهنگ و تمدن معنوی ما به شمار نمی‌آید. (10)

با توجه به جایگاه آگاهی و نقش معرفت و فرهنگ در گسترش و بقای تمدنها و كامل بودن تمدن اسلام در برابر تمدن غرب، شایسته آن است كه با اعتماد به نفس كامل در صحنه جهانی حضور داشته باشیم. بی شك اگر از چنین حضوری ناتوان باشیم، این ناتوانی معلول عیبی در مسلمانی ما است، نه در ذات اسلام. اگر به جایگاه و مبانی خود ایمان داشته باشیم، پیروزی ما یك بشارت آسمانی است كه:

«وَلاَتَهِنُوا وَلاَتَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الاْءَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛ (11) «سستی نورزید، غمگین [و ناامید] نباشید؛ و شما برترید [و پیروزی نهایی با شما است] اگر ایمان داشته باشید.‌»

ب. مقابله سنگر به سنگر

یكی از اندیشمندان غربی، دور نمایه‌های اندیشه جدید غرب را چنین بر می‌شمارد: «غرب از دیرباز به این فكر افتاده است كه در مبارزه با اسلام، به ارسال پول قناعت نكند، بلكه ارزشهای غربی را در مقابل ارزشهای اسلامی تبلیغ كند؛ آرمانهای اقتصادی كه توسعه و رفاه به بار می‌آورند و آرمانهای سیاسی كه آزادی را ثمر می‌دهند و جهان سوم تشنه آنهاست.‌»

غرب افزون بر فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، می‌كوشد جهان اسلام را شیفته رفاه و آزادی غربی كند، كه نشانه‌هایی از این تلاش را در جامعه خودمان می‌بینیم. مبارزه سنگر به سنگر اقتضا می‌كند كه با آگاهی از برنامه‌های دشمن، هوشیارانه از موضع خود دفاع كنیم. تلاش غرب بر محور ترویج رفاه و آزادی غربی، تهی كردن اسلام از اصول و ارزشها، فشارهای سیاسی و اقتصادی، تفرقه افكنی و پشتیبانی از گروه‌های متمایل به غرب، متمركز شده است. در مقابل ما نیز باید به ارائه الگویی صحیح از جامعه ایمانی و ولایی با تكیه بر اصول و ارزشهای اسلام ناب، پرهیز از هر گونه امتیازدهی، تدبیر و تلاش برای خودكفایی كشور و برخوردهای منطقی و حساب شده، توجه اذهان را به برتری اسلام در نظر و عمل جلب كنیم. (12)

بنیاد فرهنگ و تمدن اسلامی

یكی از ارمغانهای نیكوی اسلام، همان فرهنگ و تمدن فراگیر اسلامی است كه جهان بشریت را از آن بهره مند ساخته است. پیش از آن، تمدن و فرهنگ یونانی، رومی، ایرانی، هندی و چینی با بهره گیری از روح ادیان الهی، سهم خود را در مسیر تاریخ انجام داده بودند، اما هنگام ظهور اسلام، همه آن فرهنگها و تمدنها در حال نابودی بودند. در این زمان، صاحبان زر و زور و تزویر برای كتمان حقایق و غارت و استثمار ملتها به سوزاندن كتاب خانه‌ها، بستن مدارس، تفتیش عقاید و شكنجه دانشمندان مشغول بودند. در این رهگذر، «ثیودوسیوس»؛ امپراتور بیزانس، كتاب خانه اسكندریه را نابود كرد. در سال 489 امپراتور «زینو»، مدرسه معروف «ادیسا» را كه در قرن دوم میلادی مركز نشر علوم یونانی بود، تعطیل كرد. امپراتور «ژوستی نین»، مدرسه افلاطونی آتن و مدارس دیگر را از بین برد و تحصیل دانش در ایران، هند و چین در انحصار گروه خاصی قرار گرفت. ارباب كلیسا، میلیونها دانشمند و اهل تحقیق را به اشكال گوناگون نابود كردند.

در چنین شرایطی كه جهان در تاریكی جهل فرو رفته بود، اسلام با برنامه‌های انقلابی و فرهنگ پرورش، شالوده یك فرهنگ و تمدن گسترده را ریخت. این تمدن پهناور، بیشتر از نصف كره معمور آن روز را در بر می‌گرفت؛ به گونه‌ای كه پیمودن طول و عرض سرزمین پهناور اسلامی، نیازمند هشت ماه راه پیمایی بود. (13)

مركزیت این تمدن قرآن بود، نه شام و عراق. در قلمرو قرآن، نه مرزی وجود دارد، نه نژادی، نه شرقی و نه غربی. در مصر، یك خراسانی حكومت می‌كرد و در هند یك ترك. «غزالی» در بغداد، كتاب رد بر فلسفه می‌نوشت و «ابن رشد» در اندلس به آن پاسخ می‌داد.

در حوزه وسیع دنیای اسلام، اقوام گوناگون عرب، ایرانی، ترك، هندی، مغولی، آفریقایی و حتی اقوام دیگر در هم آمیختند. اسلام، میراث و آداب بی زیان اقوام گوناگون را پذیرفت و به آنها جهت داد. مسلمانان از هر نژادی در هر جایی از قلمرو اسلامی، خود را در وطن می‌یافتند. در بین مسلمانان نه اختلاف جنسیت مطرح بود و نه اختلاف تابعیت؛ همه جا یك دین بود و یك فرهنگ. یك شیخِ ترمذی یا بلخی در قونیه و دمشق مورد تكریم و احترام عامه بود و یك جهان گرد اندلسی در دیار هند، عنوان قاضی می‌یافت. زادگاه او همه جا بود و هیچ جا؛ در هر جا از آن نشانی بود و در هیچ جا رنگ خاصی بر آن قاهر نبود. اسلامی بود، نه شرقی و نه غربی. با این همه، رشد اسلام در طی سه چهار قرن متوالی چنان سریع بود كه فقط به یك معجزه شگرف می‌مانست. (14)

بدین سان فرهنگ و تمدن اسلامی، از راه اسپانیا و دیگر مناطق اسلامی كه با كشورهای اروپایی هم جوار بودند و به وسیله رفت و آمدهای تجاری و علمی اروپاییان با مسلمانان و نیز جنگهای صلیبی، به اروپا راه یافت. فرهنگ اسلامی، غریبان را به دنباله روی از فرهنگ و تمدن انسانی وادار كرد، به گونه‌ای كه در خوردن و خوابیدن و لباس پوشیدن و غیره از آنها تقلید می‌كردند. این تأثیر تا جایی بود كه بر اساس نوشته «كریستی» در زمان ملكه ویكتوریا، استفاده از ظروف و فنجانهای قهوه و چای با تصاویر و گل و برگهایی كه مخصوص مشرق بود، «مد» گشت و بر سر هر میزی این گونه ظروف دیده می‌شد. حتی در موزه بریتانیا، یك صلیب برنجی مذهّب ایرلندی وجود دارد كه متعلق به قرن نهم است و در وسط آن با خط كوفی، جمله «بسم اللّه» نوشته شده است. (15)

جای بسی تأسف است كه اینك مسئله، كاملاً برعكس شده است. همه چیز ما؛ خوردن و خوابیدن، راه رفتن، حرف زدن، لباس پوشیدن، آرایش، صنعت، تجارت، تحصیل و ازدواج و... كم و بیش با ارزشهای غربی عجین شده است. یك روز، دیگران بر آستانه مكتبهای فلسفه، طب، اخترشناسی، حقوق، هنرهای زیبا، تاریخ و جغرافیا و.. اسلام، پیشانی شاگردی می‌ساییدند و از خرمن فرهنگ و تمدن ما بهره می‌گرفتند. اینك بعضی افراد ما چشم به راه آن سامان دوخته و دگر باخته شده اند! به راستی آن اقتدار و این انكسار را چگونه می‌توان تفسیر كرد؟ برای بیداری از این خواب گران و كسب عزّت پیشین، راهی بهتر از آگاهی از گذشته پرافتخار خود نیست.

جهان غرب با اعتقاد به مكتب اومانیسم و جدا سازی معنویت و دین از ساحت اندیشه و عرصه سیاست بشری و با جایگزینی انسان، ثروت، قدرت، تجمل و غرور به جای اعتقاد به مبدأ غیب، انواع تبعیضهای طبقاتی و سیاسی را برای جهان به ارمغان آورده است. این تمدن هیچ گاه نمی‌تواند از این وضع بحرانی و متناقض جهانی رهایی یابد، مگر اینكه به حقیقت مورد اشاره قرآن كریم گردن نهد و چشم انتظار آخرین ذخیره الهی باشد:

«قُلْ یـاأهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْ إِلَی كَلِمَةٍ سَوَآءٍ بَینَنَا وَبَینَكُمْ أَلاَّنَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَنُشْرِكَ بِهِ شَیئا وَلاَیتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَابا مِنْ دُونِ اللَّهِ...‌» (16) ؛ «بگو:‌ای اهل كتاب! به سوی سخنی كه میان ما و شما یكسان است بیایید؛ كه جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعض دیگر را ـ غیر از خدای یگانه ـ به خدایی نپذیرد‌»

سرانجام جهان با گذر از یك سلسله تناقضهای هولناك فكری، سیاسی و اقتصادی با ظهور جهان گیر و عدل گستر آخرین امام معصوم علیه السلام به سرمنزل ثبات و رستگاری خواهد رسید. به این وسیله، همه موانع تحقق تمدن واحد جهانی تحت حاكمیت مكتب بزرگ اسلام از میان برخواهد خاست و اسلام با همه ابعاد مادی و معنوی خود حاكم خواهد شد. در این صورت، جهان شاهد تحقق یگانگی و ارتباط تنگاتنگ میان واقعیت و حقیقت و جهان غیب و ابدیت با عالم طبیعت و ناسوت خواهد شد.

واپسین كلام

تمدن همانند تابلو یا مجسمه‌ای زیبا، بسیار دیر و دشوار پدید می‌آید، اما بسیار شكننده و آسیب پذیر است. در نگهبانی و پاسداری از آن باید بسیار هوشیار و كوشا بود.

تمدن، سامانی است كه فكر، فرهنگ، تلاش و روابط مجموعه‌ای از مردم را در خود جای داده است. تا جامعه بشری بوده، نوعی از تمدن هم وجود داشته است. اما نكته جالب توجه و در عین حال طبیعی، این است كه هر جامعه‌ای، تمدن خود را برتر و تمدن ملل دیگر را دست كم می‌گیرد. قرآن كریم نیز به این امر اشاره دارد، آنجا كه می‌فرماید: «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ» (17) ؛ «هر جمعی به آنچه دارند، دلخوش اند».

تمدن هر جامعه‌ای برای افراد خودش مقبول، مشروع و مأنوس است و تمدن قوم دیگر، نامقبول.

از دیدگاه ما، تمدن سكولار، تمدن التقاطی و دارای ویژگیهای ضد دینی و الحادی است و تمام كوشش آن، دنیا گرایی و انسان گرایی است. این در حالی است كه تمدن دینی، كلان بین، دورنگر، تعالی اندیش و تكامل بخش است. تمدن دینی در اندیشه سعادت بشر و كمال آدمی است، اما انسان مدار نیست، بلكه خدا مدار است. اُمانیسم، از ارزش انسان تا حدّ بت فرو می‌كاهد. ربّانی گرایی و الهی اندیشی، آدمی را تا مرز خدایی فرا می‌برد. تمدن الهی و الحادی از نظر مبانی، اهداف، روشها و دست آوردها با هم متفاوتند. علامه اقبال لاهوری درباره تفاوت فرهنگ و تمدن شرق با غرب (معاصر) چه زیبا سروده است:

غریبان را زیركی، ساز حیات                                     شرقیان را، عشق راز كاینات

زیركی از عشق گردد حق شناس                                كار عشق از زیركی محكم اساس

عشق چون با زیركی همسر شود                                 نقش‌بند عالم دیگر شود

خیز و نقش عالم دیگر بنه                                         عشق را با زیركی آمیز ده

شعله افرنگیان نم خورده‌ای است                                چشمه‌شان صاحب نظر، دل مرده‌ای است

زخمها، خوردند از شمشیر خویش                               بسمل افتادند چون نخجیر خویش

سوز و مستی را مجو از تاك‌شان                                عصر دیگر نیست در افلاك‌شان

زندگی را سوز و ساز از نار توست                                       عالم نو آفریدن، كار توست

به طور كلی، جوامع در برابر فرهنگها و تمدنها، به ویژه فرهنگ و تمدن غرب، می‌توانند یكی از سه راه فراروی را برگزیند:

1. گریز و انتقاد مطلق؛

2. پذیرش و فرمان بری محض؛

3. گزینش آموزه‌های غنی فرهنگها و تمدنها (از سوی فرهنگها و تمدنهایی كه از غنا و اصالت برخوردار نیستند.)

در گفتگوی عادلانه و عالمانه، راه حل سوم می‌تواند رخ دهد. انتقال مواریث گران سنگ فرهنگ اسلامی به دیگر ملتها می‌تواند در چارچوب همین مناظره و «تعارف» حاصل شود. آموزه‌های گران بها و منحصر به فرد اسلام مانند توحید ناب، عرفان زلال و معنویت راستین، سازگاری تعبد و تعقل، ارائه تصویر روشن از هستی، خوش بینی به انسان و امید به آینده، همان گمشده‌های بشر امروزند. در این محاوره و مناظره، دیگر ملتها بیشتر با اسلام آشنا می‌شوند و انتقال فرهنگی به درستی صورت می‌پذیرد.

توجه: با اذعان به اینكه به وسیله گفتگو می‌توان به حقایق تازه‌ای دست یافت، هیچ گاه نباید از هشیاری و بیداری سازنده غافل شویم. بنابراین، ممكن است غرب با شناخت بیشتر از اسلام، در صدد مبارزه و كنترل آن برآید یا با بهره گیری از فن آوری پیچیده خود، دیگران را در موضع انفعال قرار دهد. در این میان، باید با دست یابی به شناخت جامع از فرهنگ خودی و با تعمیق گفتگوهای داخلی، به میدان عمل گام نهاد.

بدون آمادگی و اعتماد لازم به داشته‌های فرهنگ اسلامی، نمی‌توان به میدانی قدم گذاشت كه سلطه جهانی به وسیله اقتصاد، تكنولوژی اطلاعاتی، روابط بین الملل و نظامی گری، در صدد تحمیل آرزوها و مطلوبهای خویش به دیگران است.

اگر احتمال می‌دهیم كه قصد استكبار از دیالوگ، مبارزه با تمدن اسلامی است، باید پیشاپیش به وسایل دفاعی مجهز شد. البته ناگفته پیدا است كه گفتگو؛ مبادله افكار و عقاید است. بنابراین تمدنهایی كه با صداقت، به میدان تعامل گام می‌نهند، می‌توانند بر پایه اصول تمدنی خویش برای سامان دهی ارزشها و انتقال فرهنگی به دیگر تمدنها، عرصه‌ای پایدار و مطمئن فراهم آورند.

 

پی‌نوشــــــــــــــــــت‌ها:

 

1. صحیفه نور، ج21، ص11.

2. فلسفه روشن اندیشی، ارنست كاسیرر، برگردان: نجف دریابندری، نشر خوارزمی، ص 186 به بعد.

3. صحیفه نور، ج 21، ص66.

4. مبانی نظری گفتگوی تمدنها، سید یحیی یثربی، قبسات، ش14، با تلخیص و تصرف فراوان.

5. فرازی از سخنرانی آقای خاتمی در پنجاه و سومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد (1998) .

6. صحیفه نور، ج15، ص53 ـ 54.

7. ر. ك: پیرامون انقلاب اسلامی، ص 129 ـ 130.

8. درسهای تاریخ، ویل دورانت، ص 53 ـ 54، به نقل از: انقلاب اسلامی و سازمان دهی اجتماعی، جلال الدین فارسی.

9. در جستجوی امنیت ملی، برژینسكی، ص166، به نقل از: همان.

10. ر. ك: انقلاب اسلامی و سازمان دهی اجتماعی، جلال الدین فارسی، نشر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ص357 ـ 358.

11. آل عمران/13.

12. مبانی نظری گفتگوی تمدنها، قبسات، شماره 14.

13. كریمرز؛ استاد زبان فارسی و تركی دانشگاه لیدن، این برآوردِ «ابن حوقل»؛ جغرافی دان معروف اسلامی را كه در قرن چهارم می‌زیسته است، مخصوص به عصر او می‌داند و اضافه می‌كند كه در قرنهای بعد، وسعت كشورهای اسلامی بیش از این مقدار بوده و در هر صورت كشور اسپانیا به حساب نیامده است (میراث اسلام، ص 178) .

14. كارنامه اسلام، عبد الحسین زرین كوب، امیر كبیر، 1376، بخش چهارم، صص 21 ـ 23.

15. میراث اسلام، صص 35 ـ 71، به نقل از: تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی.

16. آل عمران / 64.

17. مؤمنون / 53.

465 دفعه
(0 رای‌ها)