حضور فعال در عصر انتظار (1)

مقدمه

كتب روايي مسلمانان با شفافيت كم نظيري از انتظار فعال و حضور در عرصه هاي سياسي - اجتماعي براي تشكيل حكومت جهاني مهدوي و رخداد «ظهور ولي عصر» كه بسياري از متون اديان به گونه اي بدان اشاره دارد، سخن مي‌گويد. اين حادثه كه شيعه به طور خاص با شيدايي و شيفتگي چشم به راه آن است، تحولات همه جانبه را در عرصه سياست و مديريت جامعه آرماني، بر اساس تعاليم قرآن، به مستضعفان و تشنگان عدالت نويد مي‌دهد.

بارزترين پيام «ظهور حجّت»، جايگزيني عدالت فراگير به جاي ظلم فراگير است كه يك پيام سياسي - اجتماعي مستند به روايت نبوي متواتر و پذيرفته شده شيعه و سنّي است؛ «يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً؛(1) زمين مملوّ از ظلم و بيداد را، پر از عدل و داد مي‌كند.»

اين پيام در جوامع روايي شيعه، با صراحتي ترديدناپذيرتر به همراه جزئيات بيشتري قابل بررسي است. امام باقرعليه السلام ضمن اشاره به پيشرفتهاي اقتصادي و تكامل اجتماعي پديد آمده در سايه نهضت حضرت مهدي عليه السلام، تجربه حكومتي آن حضرت را به عنوان تجربه اي بي بديل و عامل موفقيت مطرح مي‌كند و مي‌فرمايد: «... دَوْلَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ وَلَمْ يَبْقِ اَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةً اِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنا لِئَلاَّ يَقُولُوا اِذا رَأَوْا سِيرَتَنا اِذا مَلِكْنا سِرْنا مِثْلَ سِيرَةِ هؤُلاءِ؛(2) حكومت ما آخرين حكومتهاست. هيچ خانواده اي مدعي حكومتي نيست، مگر اينكه پيش از ما حكومت كرده اند تا موقع مشاهده رفتار حكومتي ما، نگويند: ما نيز اگر به حكومت مي‌رسيديم، مشابه اين گروه، رفتار مي‌كرديم.»

در متون مربوط به مهدويت و عصر ظهور، به صورت روشن درباره دستيابي به توسعه فرهنگي، علمي، اقتصادي، قضايي، امنيتي، سياسي و آموزش و پرورش سخن گفته شده است، تا ماهيت سياسي - اجتماعي اين رخداد تاريخي را مورد تأكيد بيشتر قرار دهد.

شهرت و آوازه بُعد سياسي مهدويت، حتي پيش از تولد حضرت مهدي عليه السلام، به گونه اي جا افتاده و مطرح بود كه حكومت وقت با وحشت و نگراني به هر ترفندي دست مي‌زد تا جلوي وقوع آن را بگيرد. بازداشت و تحت مراقبت قرار دادن حضرت نرجس، اقدام مكرر حاكميت براي دست گيري حضرت مهدي عليه السلام در سنين نوجواني و جواني،(3) بازداشت محمد بن حسن معروف به شميله به دست معتضد عباسي به اتهام تلاش براي واداشتن مردم به بيعت با امام و به سيخ آهن كشيدن و زنده زنده سوزاندن او،(4) همگي دلايل گويايي است بر اين ادعا كه خلافت فرعون گونه عباسي، از پيش در جريان انقلاب مهدي قرار داشتند و آن را خطري براي سلطه خود مي‌دانستند و به قصد پيش گيري و دفع خطر، به هر كاري دست مي‌زدند.

آشنايي مسلمانان با ماهيت سياسي تفكرمهدويت در مسير تاريخ، به صورت بسيار گسترده اي مطرح بود؛ حتي در جهان اهل سنت باور به اينكه مهدي و مهدويت عامل رهايي از استبداد است، طرفداران بسياري داشت و فرصت طلباني با استفاده از چنين زمينه اي، در مقاطع مختلف، پرچم مهدويت را برافراشتند و خود را مهدي موعود معرفي كردند تا بدين وسيله بساط حاكميتهاي موجود را برچينند.

به عنوان نمونه، مهدي سنگال در سال 1828 م به نام مهدي منتظر بر ضدّ قدرت حاكم دست به انقلاب زد. مهدي صومال (محمد بن عبد اللّه) در سال 1899 م با چنين ادعايي قيام كرد و مدت بيست سال با نيروهاي انگليس، ايتاليا و حبشي ها مبارزه كرد. مهدي تهامه (يمن) در سال 1159 م خود را مهديِ مورد بشارت پيامبر اسلام قلمداد كرد و به حاكميت حمداني ها در يمن پايان داد. مهدي سودان در سال 1881 م بر ضد استبداد عثماني قيام كرد و خود را مهدي و نجات دهنده مردم سودان از فشار و ستم خلافت عثماني خواند. وي در نبردي، حاكم سودان (رئوف باشاي مصري) را شكست داد و حملات پي در پي لشكر مصر را نيز دفع كرد و سرانجام دولت مستقل سودان را تشكيل داد.(5)

ولايت اهل بيت به طور كلي رنگ و بوي سياسي دارد و به معناي سرپرستي آميخته به محبت، دلسوزي و هدايت است و در مورد حضرت مهدي عليه السلام اين سرپرستي با هويت سياسي شفاف تر و متكي بر اسلام ناب و تعاليم قرآن، در جوامع حديثي به ثبت رسيده است.

جمله «يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً» كه نخستين بار آن را پيامبر، به عنوان دستاورد نهضت حضرت مهدي عليه السلام به مسلمانان گوش زد كرد، پس از آن حضرت نيز يازده امام معصوم هر كدام براي مخاطبان زمان خود يادآوري مي‌كردند كه حضرت مهدي عليه السلام، زمين را پر از عدل و داد مي‌كند، پس از آنكه ستم سراسر آن را گرفته باشد. (6) اين كار از اين رو بود كه چشم انداز آينده به صورت نوراني و اميدواركننده در افق ديد مسلمانان قرار گيرد و همه به فراگير شدن عدالت بينديشند.

روايت نبوي «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»(7) كه در كتب حديثي شيعه و سني ثبت شده، يادآور اين است كه هر مسلماني بايد چشم به راه باشد و ظهور حضرت مهدي عليه السلام را يگانه راه رهايي هميشگي از اسارت تمام غصه ها و گرفتاريها بشناسد و اين چشم به راه زيستن را عبادت و مايه كسب رضايت خدا بداند. مطالعه متن روايت، اين آرزو را در ضمير انسان پديد مي‌آورد كه از منتظران حضرت مهدي عليه السلام باشد و از اين طريق، ثواب با فضيلت ترين عبادت را به دست آورد. تحقق اين آرزو و آرمان، بستگي به شناخت دقيق معنا و مفهوم انتظار دارد و در گرو اين است كه انسان بداند با چه نوع گرايش و تصميمي بايد زندگي كند.

در اينكه آرزوي فرج و گشايش عمومي، يك آرزوي تقريباً عمومي و همگاني است، ترديدي نيست. هر انساني آگاهانه يا ناخودآگاه آرزو دارد كه در جامعه بشري درد و رنج وجود نداشته باشد، يا اينكه هر انساني دست كم در هواي يك زندگي شخصي توأم با آرامش و امنيت به سر مي‌برد.

در هر دو صورت، اگر آرزومند، مسلمان است، اين خواسته را در قالب دعا در پيشگاه خداوند مطرح مي‌كند تا خداوند آن را به صورت مستقيم با مشيت نافذ خود برآورده سازد يا با تعجيل در ظهور حضرت مهدي عليه السلام كه براي عينيت بخشيدن به اين آرمان بشري ذخيره شده است، اين خواست همگاني را تحقق بخشد. آيا معناي انتظار همين است يا اينكه عدم رضايت از وضعيت سياسي - اجتماعي و تمايل به اينكه كاش ستمگران پرتوان تر به صحنه قدم گذارند تا ستم و ستمگري را به حد نصاب لازم برسانند و ظهور حضرت مهدي عليه السلام تحقق يابد! و يا اتخاذ اين تصميم كه بايد توانمندتر شد و رويارويي با بيدادگري را توسعه داد تا شرايط لازم براي ظهور فراهم آيد نيز جزء معنا و مفهوم انتظار است؟ آيا متون ديني به طور عام و متون مربوط به ظهور مهدي عليه السلام به طور خاص، در اين باره دلالت و راهنمايي دارند يا نه؟

به هر حال، اين مقاله پرسشهاي فوق را جدي مي‌داند و يافتن پاسخ واقع بينانه و دقيق براي آنها را وظيفه قطعي و اجتناب ناپذير طرفداران تفكر مهدويت مي‌شناسد و بر اين باور است كه خرد انساني و متون ديني در اين باره سخن دارد و بايد اين سخنان را استخراج كرد و در معرض مطالعه دلباختگان مهدويّت قرار داد.

واحدهاي اجتماعي همسو در عصر حضور

جمله «يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً» تصور كلي و ترسيم فراگير از روابط اجتماعي عصر حضور ا ست و مي‌خواهد چشم انداز وضعيت اعتقادي، فكري و اخلاقي و رفتاري مخصوص آن زمان را بنماياند. مي‌توانيم اين بيان كلي را در سه حوزه: اصحاب، انصار و جامعه تحت مديريت امام زمان عليه السلام در پرتو آيات و روايات مربوطه بررسي كنيم تا منتظر، در گرفتن تصميم مشكل نداشته باشد و آگاهانه عضويت جمع اصحاب، انصار يا جامعه تحت اداره امام زمان عليه السلام را بپذيرد.

در جامعه عصر حضور، ستم وجود ندارد و روابط متقابل در آن بر اساس عدالت استوار است. جمله «يَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً» به صورت بسيار روشن، عمق پرهيز از همديگر آزاري را بيان مي‌كند. در آن زمان كسي نسبت به جان، مال، ناموس، حيثيت و آبروي خود احساس ناامني نمي كند. امام علي عليه السلام در روايتي مي‌فرمايد:

«وَلَذَهَبَتِ الشَّحْناءَ مِنْ قُلُوبِ الْعِبادِ وَاصْطَلَحَتِ السِّباعُ وَالْبَهائِمُ حَتّي تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِراقِ اِلَي الشَّام ِ لا تَضَعُ قَدَمَيْها اِلَّا عَلَي النَّباتِ وَعَلَي رَأْسِها زِينَتُها وَلا يُهَيِّجُها سَبُعٌ وَلا تَخافُهُ؛ (8) عداوت و كينه از دلهاي بندگان [خدا] برچيده مي‌شود و بين چارپايان و درندگان صلح و آشتي برقرار مي‌گردد؛ تا جايي كه يك زن بين عراق تا شام سفر مي‌كند، در حالي كه قدم جز بر گياهان نمي گذارد و جواهراتش را همراه دارد و هيچ درنده اي او را نمي ترساند و هيجاني نمي سازد.»

روايت مذكور در پي بيان اين مطلب است كه در زمان ظهور حضرت حجّت نه تنها ترس انسان از انسان و آزار انسان نسبت به انسان از بين مي‌رود، بلكه درندگان نيز از درنده خويي دست مي‌كشند و به طور كلي، بساط ظلم از صحنه حيات اجتماعي برچيده مي‌شود.

در جامعه تحت امر امام زمان، رفاه و بي نيازي، همگاني مي‌شود و استثمار و شكاف طبقاتي از بين مي‌رود و افزون طلبي، حرص و منفعت پرستي جاي خود را به احسان و مددرساني مي‌دهد. در روايتي امام باقرعليه السلام مي‌فرمايد:

«فَحِينَئِذٍ تُظْهِرُ الْاَرْضُ كُنُوزَها وَتُبْدِي بَرَكاتِها وَلا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَلا لِبِرِّهِ لِشُمُولِ الْغِني جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ؛ (9) آن روز زمين ذخاير و بركاتش را آشكار مي‌كند و مردي از شما كسي را نمي يابد تا به او صدقه دهد و احسان كند. چون تمام مؤمنان بي نياز مي‌شوند.» عدل و غناي فراگير به صورت خودجوش و با اراده و تصميم انسانها به وجود مي‌آيد و كسي كه مي‌خواهد عضو چنين جامعه اي باشد بايستي عدالت پيشه و نيكوكار باشد و همچون ساير اعضا بينديشد و عمل كند.

انصار در تفكر مهدويت، به كساني گفته مي‌شود كه به نداي امام پاسخ مثبت مي‌دهند و به ياري و دفاع از ايشان مي‌پردازند (10) و با تمام امكانات در خدمت نهضت قرار دارند و از توانايي خاصي برخوردار هستند. كسي كه مي‌خواهد در جمع انصار قرار گيرد، شايسته است به خواندن دعاي عهد رو بياورد. تا از پيش با مسئوليتهاي خطير خود آشنا شود. در متن دعا آمده است: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذَّابِّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعِينَ اِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوائِجِهِ وَالْمُمْتَثِلِينَ لِاَوامِرِهِ وَالْمُحامِينَ عَنْهُ وَالسَّابِقِينَ اِلي اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ (11) خدايا! مرا از ياران او، از كمك كاران او، از دفاع كنندگان او، از شتابندگان به سوي او در برآورده كردن حوايج او، از فرمانبران اوامر او، از حمايت كنندگان از او، از پيشروان در انجام اراده او و از شهيدان در ركابش قرار بده!»

انصار از ثبات و پايداري ويژه اي برخوردارند و با توانمندي مخصوصي در ميدان مبارزه قدم مي‌گذارند. در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است: «وَجَعَلَ قُلُوبَهُمْ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ وَجَعَلَ قُوَّةَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ اَرْبَعِينَ رَجُلاً؛ (12) دلهاي آنان را آهنين قرار داده است. توان يك تن از آنان با توان و نيروي چهل نفر برابري مي‌كند.»

از نظر قرآن، افزايش توان مقاومت، پيوند تنگاتنگي با ميزان شناخت و معرفت و ايمان انسان دارد. در اين باره قرآن دو سطح متفاوت درك و شناخت و ايمان مسلمانان صدر اسلام را گزارش مي‌كند كه در يكي، هر مؤمن بر ده نفر نامسلمان، پيروز مي‌شود؛ به ا ين دليل كه نامسلمانان تفقه و درك مناسبي از زندگي و فرجام آن ندارند؛ ولي مسلمانان از شناخت عميق تري برخوردارند. حال، چنانچه مسلمانان گرفتار ضعف شناخت و ايمان شوند، توان مقاومتشان كاهش مي‌يابد تا آن جا كه يك مسلمان فقط بر دو مسلمان چيره مي‌شود: «إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَبِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّايَفْقَهُونَ *الَْنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِاِذْنِ اللَّهِ»؛ (13) «اگر از شما بيست تن باشند و در جنگ پايداري كنند، بر دويست تن غلبه خواهند يافت. و اگر صد تن باشند، بر هزار تن از كافران پيروز مي‌شوند؛ زيرا آنان مردمي عاري از فهمند. اكنون خدا به شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعفي است؛ بنابراين اگر از شما صد تن باشند و در جنگ پاي فشرند، بر دويست تن پيروز مي‌شوند. و اگر از شما هزار تن باشند، به ياري خدا بر دو هزار تن پيروز مي‌شوند.»

اصحاب امام عليه السلام نيز كه تعدادشان 313 نفر است، در شيعه بودن، شجاعت و قدرت اراده مثل انصار امام هستند. امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: «فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُعْطي قُوَّةَ اَرْبَعِينَ رَجُلاً وَاِنَّ قَلْبَهُ لَاَشَدُّ مِنْ زُبُرِ الْحَدِيدِ؛ (14) همانا مردي از آنان توان چهل نفر را دارد و قلب اواز پاره هاي آهن سخت تر است.»

در كنار اين مشتركات، اصحاب مزايايي دارند كه به موقعيت اجتماعي خدادادي آنان در عصر حضور، نفوذ اراده و سيره زندگي و پرستش آنان مربوط مي‌شود؛ به تعبير ديگر، آنان به بركت زندگي و بندگي ويژه، به قدرت فكري و مديريتي رسيده اند كه به عنوان فرمانروايان منصوب از طرف امام، جوامع بشري آن روز را براساس عدل و داد اداره مي‌كنند. واداشتن انسانها به اطاعت و رعايت عدالت، بيشتر معلول شخصيت و نفوذ معنوي آنها است و نه ابزار اعمال قدرت و حكومت. اين مسئله، يكي از ويژگيهاي حكومت حق در عصر حضور است.

به هر حال، نقش اجتماعي، انقلابي و سياسي، و نيز شخصيت الهي، سيره و رفتار فردي و اجتماعي و حتي احوال شخصي اصحاب امام عليه السلام، به صورت مشروح در روايات باب مهدويت بيان شده است؛ چنانكه امام صادق عليه السلام فرموده است: «كَأَنِّي أَنْظُرُ اِلَي الْقائِمِ عليه السلام عَلي مِنْبَرِ الْكُوفَةِ وَحَوْلَهُ أَصْحابُهُ ثَلاثُ مِائَةٍ وَثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةُ أَصْحابِ بَدْرٍ وَهُمْ أَصْحابُ الْوِلايَةِ وَهُمْ حُكَّامُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عَلي خَلْقِهِ؛ (15) گويا قائم عليه السلام را مي‌بينم كه بر منبر كوفه است و سيصد و سيزده نفر اصحابش، به تعداد اهل بدر، اطرافش را گرفته اند. و آنان اصحاب ولايت و حكمرانان خدا در زمين بر خلق اويند.»

و يا امام باقرعليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «كَأَنِّي بِأَصْحابِ الْقائِمِ عليه السلام وَقَدْ أَحاطُوا بِما بَيْنَ الْخافَقَيْنِ فَلَيْسَ مِنْ شَي ءٍ اِلاَّ وَهُوَ مُطِيعٌ لَهُمْ حَتّي سِباعُ الْاَرْضِ وَ سِباعُ الطَيْرِ يَطْلُبُ رِضاهُمْ كُلُّ شَي ءٍ حَتّي تَفْخُرُ الْاَرْضُ عَلَي الأَْرْضِ وَتَقُولُ: مَرَّ بِيَ الْيَوْمَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ؛ (16) گويا اصحاب قائم عليه السلام را مي‌بينم كه ميان مشرق و مغرب را گرفته اند و هيچ چيز نيست، مگر اينكه فرمانبردار آنهاست؛ حتي درندگان زمين و هوا. و هر چيز در مقام تحصيل رضايت آنان است تا جايي كه زميني بر زمين ديگر افتخار كند و گويد: امروز يكي از اصحاب قائم بر من عبور كرد.»

و در روايتي امام علي عليه السلام پس از بيان تعداد اصحاب امام و شجاعت و صلابت آنان مي‌فرمايد: «فَهُمُ الَّذِينَ وَحَّدُوا اللَّهَ حَقَّ تَوْحِيدِهِ لَهُمْ بِاللَّيْلِ أَصْواتٌ كَأَصْواتِ الثَّواكِلِ خَوْفاً وَخَشْيَةً مِنَ اللَّهِ تَعالي قَوَّامُ اللَّيْلِ، صَوَّمُ النَّهارِ، كَأَنَّما رَبَّاهُمْ أَبٌ واحِدٌ وَأُمٌّ واحِدَةٌ قُلُوبُهُمْ مُجْتَمَعَةٌ بِالْمَحَبَّةِ وَالنَّصِيحَةِ؛ (17) آنان به يكتايي خداوند به گونه اي كه شايسته اوست، عقيده دارند. آنان در شبانگاه چون زنان عزيز از دست داده، از خوف و ترس خدا ضجه و ناله دارند و شبها بيدار و روزها روزه دارند. چونان اند كه گويا آنها را يك پدر و مادر تربيت كرده و محبت و خير خواهي، قلبهايشان را به هم گره زده است.»

آرزوي عضويت در گروههاي فعال عصر حضور

فرهنگ مهدويت، منتظران را به خروج از بي تفاوتي تشويق مي‌كند. در دعاهاي مختلف با تعبيرهاي گوناگون، به اهل ايمان تذكر داده مي‌شود كه از خدا بخواهند كه توفيق حضور فعال در واحدهاي اجتماعي هدفدار عصر حضور را به آنان عنايت كند. اين ادعيه به دعاكننده كمك مي‌كند تا در قبال رخداد ظهور حجّت، گرفتار موضع گيري اشتباه نشده، با آرامش خاطر در پي كسب موفقيت در جامعه آن روز باشد؛ از باب نمونه، چند مورد را ذكر مي‌كنيم:

1.»وَأَسْئَلُ اللَّهَ... أَنْ يُوَفِّقَنِي لِلطَّلَبِ بِثارِكُمْ مَعَ الْاِمامِ الْمُنْتَظَرِ؛ (18) از خدا مي‌خواهم كه توفيق دهد تا همراه امام منتظر از دشمنان شما انتقام بگيرم.»

2.»وَاجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ وَاَتْباعِهِ وَشِيعَتِهِ؛ (19) خدايا! مرا از ياورانش، پشتيبانانش، پيروان و شيعيانش قرار بده!»

3. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ وَالذَّابِّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعِينَ اِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوائِجِهِ وَالْمُحامِّينَ عَنْهُ وَالسَّابِقِينَ اِلي اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ (20) پروردگارا! مرا از ياوران، ياران، مدافعان، مشتاقان، در برآوردن حوايج او و حمايت كنندگان از او و سبقت گيرندگان به تحقق خواسته هاي او و شهداي راه حضرتش قرار بده!»

4.»اللَّهُمَّ اِنَّا نَرْغَبُ اِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِها الْاِسْلامَ وَأَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَأَهْلَهُ وَتَجْعَلُنا فِيها مِنَ الدُّعاةِ اِلي طاعَتِكَ وَالْقادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَتَرْزُقُنا فِيها كَرامَةَ الدُّنِيا وَالْآخِرَةِ؛ (21) پروردگارا! ما اشتياق داريم كه در سايه حكومتي كريمانه بندگي تو را پيشه كنيم؛ حكومتي كه به وسيله آن اسلام و مسلمانان را عزت مي‌بخشي و نفاق و منافقان را به ذلت و خواري مي‌كشاني. ما را در آن حكومت از دعوت كنندگان به اطاعتت و از رهبران راهت قرار بده و در سايه آن، كرامت دنيا و آخرت را روزي ما گردان!»

در حقيقت، مضمون دعاهايي كه ذكر شد، بيان خواست و آرزوي كساني است كه در حال انتظار به سر مي‌برند؛ به عبارت ديگر، مؤمنان وقتي ظهور زودهنگام امام زمان عليه السلام را از پيشگاه خدا مسألت مي‌كنند، هدفشان اين نيست كه به زندگي مرفه و بدون تشويش و نگراني نايل آيند و شاهد پيشرفتهاي علمي و صنعتي باشند؛ بلكه دنبال ايفاي نقش خود هستند؛ آن هم نقش رهبري، سربازي، جهاد و دعوت به سوي خداوند و اطاعت دستورات او.

ادامه دارد

 

  • پاورقــــــــــــــــــــي

 

 

1) سنن ابي داود، چاپ اوّل، دار الجنان، ج 2، ص 509.

2) الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، يزدي حائري، علي، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسه اعلمي، ج 2، ص 282.

3) الامام المهدي من المهد الي الظهور، قراويني، محمدكاظم، انتشارات محلاتي، ج 1، ص 232 - 239.

4) مروج الذهب، مسعودي، علي بن الحسين، بيروت، دار المعرفة، ج 4، ص 244.

5) حياة الامام محمد المهدي، باقر شريف القرشي، چاپ اوّل، المطبعة امير، 1417، ج 1، ص 138 - 144.

6) الامام المهدي من المهد الي الظهور، همان، ج 1، ص 95 - 107.

7) فرائد السمطين، ينابيع المودة، الجامع الصغير و سنن ترمذي، از كتب روايي اهل سنت، براساس تحقيق آيت اللّه صافي گلپايگاني، اين روايت را نقل كرده اند. ر. ك: منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، لطف اللّه صافي، چاپ اوّل، مطبعة سلمان فارسي، ج 3، ص 214.

8) بحار الانوار، مجلسي، محمدباقر، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، ج 10، ص 104.

9) الزام الناصب، همان، ج 2، ص 282.

10) الامام المهدي من المهد الي الظهور، همان، ج 1، ص 479.

11) مفاتيح الجنان، دعاي عهد.

12) بحار الانوار، همان، ج 52، ص 372.

13) انفال/65 - 66.

14) اثبات الهداة، حرّ عاملي، چاپ سوم، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج 6، ص 405.

15) همان، ص 449.

16) همان، ص 450.

17) الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، همان، ج 2، ص 200.

18) مفاتيح الجنان، زيارت عاشورای غیر معروف.

19) همان، زیارت دوم صاحب الامر.

20) همان، دعای عهد.

21) همان، دعای افتتاح.

357 دفعه
(0 رای‌ها)