پرتویى از تبلیغ در بلاغ مبین (1)

اشاره

آموزش، تبلیغ، تقویت و انتقال «فرهنگ اسلامى» به جامعه بشرى در دنیاى امروز بر عهده عالمان دین؛ به ویژه حوزه‏هاى علمیه و مبلغان دینى مى‏باشد، و به طور كلى روحانیت دنیاى اسلام به ویژه عالمان شیعى، امروزه یكى از حساس‏ترین مقاطع تاریخ حیات خویش را پشت سر مى‏گذارند.

اكنون با توجه به آنچه كه تا به حال پیرامون بحث تبلیغ و تبلیغات نگاشته شده، قصد داریم از زاویه‏اى دیگر نگاهى نو و كاربردى‏تر به مقوله تبلیغ در قرآن داشته باشیم. از اینرو همانطور كه قرآن در سوره ابراهیم آیه 53، خود را «بلاغ» نامیده و مى‏فرماید: «هَذَا بَلَاغٌ لِّلنَّاسِ وَ لِینْذَرُواْ بهِ...‌»؛ «این [قرآن‏] پیام [و ابلاغى] براى [عموم] مردم است تا همه به وسیله آن انذار شوند.‌» و امیرالمؤمنین على‏علیه‏السلام نیز در خطبه 176 نهج البلاغه مى‏فرماید: «وَاعْلَمُوا اَنَّهُ لَیسَ عَلَى أحَدٍ بَعْدَ القُرآنِ مِن فَاقَةٍ وَ لَا لِاَحَدٍ قَبلَ القُرآنِ مِن غِنًى؛ بدانید هیچ كس پس از قرآن، نیاز [فرهنگى‏] ندارد و هیچ كس قبل از [دریافت حقایق‏] قرآن، بى‏نیاز نیست.‌» بر آن شدیم تا با جمع‏آورى، تهیه و تنظیم نكات تبلیغى قرآن كریم در تفسیر نور، جنبه‏هاى عمومى و روان‏شناختى تبلیغ را بطور فشرده و فهرست وار براى مبلغان دینى استخراج نماییم و امیدواریم مورد توجه و استفاده آنان قرار گیرد.

* * *

1. مبلغ دین باید خود را برادر مردم بداند همانطور كه انبیا با مردم همچون برادر بودند: «أَخاهُمْ»؛ (1)

2. معارف دینى باید با تدریس و تبلیغ، در اذهان مردم زنده بماند: «اذْكُرُوا ما فِیهِ»؛ (2)

3. هیچ چیز نباید سد راه مبلغان دین شود، چنانكه حضرت ابراهیم‏علیه‏السلام از همه امتحانات و آزمایشات الهى پیروز بیرون آمد، و نه همسر و نه فرزند و نه عمو، هیچكدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه و تبلیغ دین شوند. و حتى وقتى كه از سوى خدا مأموریت یافت كه همسر و فرزندش را در صحراى مكه ساكن نموده و براى تبلیغ به نقطه‏اى دیگر برود، بى‏هیچ دلبستگى، آنها را به خدا سپرد و رفت: «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»؛ (3)

4. از شیوه‏هاى تبلیغ آن است كه دستورات مشكل، آسان جلوه داده شود. چنانكه قرآن مى‏فرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، بلكه در امّتهاى پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستورى كه براى همه امّتها بوده، آسان‏تر از دستورى است كه تنها براى یك گروه باشد: «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ»؛ (4)

5. سعى كنیم فلسفه بعضى از احكام را براى مردم بیان كنیم؛ زیرا اگر مردم نتیجه كارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیش‏ترى از خود نشان مى‏دهند. چنانكه قرآن، فلسفه بعضى احكام، همچون روزه را بیان كرده است: «لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ»؛ (5)

6. یكى از نمونه‏هاى بارز تبلیغ عملى، انفاقِ علنى است؛ زیرا سبب تشویق دیگران و رفع تهمت بخل از انسان مى‏شود: «إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِىَ»؛ (6)

7. در تبلیغ، به دنبال طرح و بیان مشتركات یكدیگر باشیم: «كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ»؛ (7)

8. در تبلیغ و دعوت دیگران، باید به عقاید حقّه و مقدّسات طرف مقابل، احترام گذاشت: «كَلِمَةٍٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ»؛ (8)

9. مبلّغ مى‏بایست داراى اندیشه آزاد و شخصیت مستقل باشد: «لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»؛ (9)

10. هر مبلّغى باید سرپیچى و اعراض مردم را پیش بینى كند تا مأیوس نشود: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛ (10)

11. یكى از راههاى هشدار و تبلیغ، اظهار تأسف بر حال منحرفان است: «وَ مَاذَا عَلَیهِمْ...‌»؛ (11)

12. در تبلیغ، چهره‏هاى علمى و آگاهان جامعه را نیز مورد خطاب قرار دهیم، چرا كه قرآن آنان را مسئول فرهنگ جامعه معرفى نموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا»؛ (12)

13. مبلغان دین آگاه باشند كه وظیفه آنان نیز مانند پیامبران، تبلیغ است، نه تحمیل: «وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَیهِمْ حَفِیظاً»؛ (13)

14. شیوه تبلیغ و تشویق، باید مرحله‏اى باشد. چنانكه قرآن فرمود: «لا یسْتَوِى»، سپس فرمود: «دَرَجَةً» و در آخر: «أَجْراً عَظِیماً»؛ (14)

15. یكى از شیوه‏هاى ارشاد و تبلیغ قرآن، بیان سرنوشت شوم بدكاران تاریخ است: «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِیرَ»؛ (15)

16. در تبلیغ، ابتدا به معتقداتِ درست دیگران احترام بگذاریم، سپس راه خود را نشان دهیم: «تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ...؛ (16)

17. یكى از شیوه‏هاى تبلیغ و هدایت كه براى برانگیختن عقل مردم استفاده مى‏شود، بیان دلیل در قالب سؤال است: «قُلْ أَ غَیرَ اللَّهِ»؛ (17)

18. در تبلیغ فقط از خدا بترسیم نه از طاغوتها و مردم: «أَخافُ... رَبِّى»؛ (18)

19. براى افراد لجوج، نه تبلیغ مؤثّر است، نه تنبیه: «قَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ (19)

20. از غریزه منفعت خواهى مردم، در راه تبلیغ و تربیت آنان استفاده كنیم: «مَا لَا ینفَعُنَا وَ لَا یضرُُّنَا»؛ (20)

21. یكى از شیوه‏هاى احتجاج در تبلیغ، اظهار همراهى با عقیده باطل و سپس ردّ كردن آن است: «قَالَ هَذَا رَبىِّ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِین»؛ (21)

22. بیدار كردن فطرتها و فعال نمودن اندیشه‏ها و توجّه به احساسات، از بهترین شیوه‏هاى تبلیغ است: «لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ»؛ (22)

23. در تبلیغ باید از‌ام القرى و مراكز مهم شروع كرد و سپس به اطراف پرداخت: «وَ لِتُنْذِرَ‌ام الْقُرَى»؛ (23)

24. استفاده از تمثیل، سؤال و مقایسه، در تبلیغ و تربیت مؤثّر است: «أَ وَ مَنْ كانَ...  كَمَنْ مَثَلُهُ...‌»؛ (24)

25. در تبلیغ، از خداوند درخواست سعه صدر كنیم؛ چرا كه حضرت موسى‏علیه‏السلام همین كه مأمور تبلیغ شد، در اوّلین دعاى خود از خداوند تقاضاى سعه صدر نمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى»؛ (25)

26. در تبلیغ و نهى از منكر، ابتدا راههاى حلال و معروف ارائه شود، سپس نهى از منكرات و اعلام كارهاى حرام. (چنانكه قرآن در آیه 31 اعراف ابتداء حلالها را بیان كرد و سپس در این آیه محرّمات را ذكر نمود: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ»؛ «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّی»؛ (26)

27. استناد هر چیز به خداوند باید متّكى بر علم و دلیل باشد: «ما لَمْ ینَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»؛ (27)

28. ارشاد و تبلیغ باید متعدد و متنوع باشد تا به نتیجه نزدیك شود: «نُصَرِّفُ الْآیاتِ»؛ (28)

29. دلسوزى و امانت‏دارى، دو شرط اصلى در تربیت و تبلیغ است. «ناصِحٌ أَمِینٌ»؛ (29) آرى، اگر دلسوزى همراه با امانت نباشد خطرناك است، زیرا به خاطر دلسوزى شاید حقوقى نادیده گرفته شود یا قوانینى زیر پا قرار گیرد.

30. انتظار نداشته باشیم همه مردم ایمان بیاورند: «سَوَاءٌ عَلَیهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ‌ام لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یؤْمِنُون»؛ (30)

31. در تبلیغ و تربیت، از عواطف نیز استفاده كنیم: «یا قَوْمِ»؛ (31)

32. در تربیت و تبلیغ گاهى قهر و ترك رابطه نیز لازم است: «فَتَوَلَّى عَنْهُمْ»؛ (32)

33. تبلیغ دین باید همانند پیامبران با دلسوزى و خیرخواهى باشد، و نه خشك و بى‏روح و بخشنامه‏اى و ادارى و مقرراتى: «لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ»... «وَ نَصَحْتُ لَكُمْ»؛ (33)

34. در تبلیغ، نصایح و خیرخواهى را با منافع شخصى آمیخته نكنیم: «نَصَحْتُ لَكُمْ»؛ (34)

35. وقتى در تبلیغ به وظیفه خود عمل كردیم، نگران نباشیم كه در آینده چه خواهد شد: «فَكَیفَ ءَاسىَ عَلىَ قَوْمٍ كَافِرِین»؛ (35)

36. در تبلیغ و تربیت باید نوع و گرایش مخاطب را در نظر گرفت و هر كدام را با توجّه به موقعیت خودش قانع كرد: «اُدْعُ اِلى‏ سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى‏ هِىَ اَحْسَنُ»؛ (36)

37. یك جلوه از طرف حقّ، هزاران جلوه فریبنده باطل را محو مى‏كند: «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا یعْمَلُونَ»؛ (37)

38. در برنامه تبلیغى، از جوانمردیهاى گذشتگان یاد كنیم: «قالُوا اِنَّا اِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»؛ (38)

39. تهمت و جسارت، شیوه و عمل اهل فكر و اندیشه نیست: «أَ وَ لَمْ یتَفَكَّرُوا»؛ (39)

40. اسلام در كنار تبلیغ و موعظه، دینِ اعمال قدرت و برخورد با پیمان‏شكنان و اخلال‏گران نیز هست: «فَشَرِّدْ بِهِمْ» و باید با خط مقدّم آنان طورى رفتار شود كه مایه عبرت رده‏هاى بعدى شود: «مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یذَّكَّرُونَ»؛ (40)

41. براى تبلیغ باید از هر فرصتى استفاده كرد؛ حتى تبلیغ و ارشاد اسیران جنگى: «قُلْ لِمَنْ فِى أَیدِیكُمْ»؛ (41)

42. به مردم امید بدهید كه با كم‏ترین خیرى كه در دل داشته باشید، مى‏توانید به سعادت برسید: «إِنْ یعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَیراً یؤْتِكُمْ خَیراً»؛ (42)

43. براى جلوگیرى از مظلوم‏نمایى دشمن و تبلیغ علیه شما، مردم را در جریان بگذارید: «أَذانٌ... إِلَى النَّاسِ»؛ (43)

44. هنگام قطع روابط، روزنه‏اى براى پیوند باقى گذارید: «فَإِنْ تُبْتُمْ»؛ (44)

45. مبلّغ باید بداند كه انتخاب حقّ و پذیرش عقاید صحیح، مهلت مى‏طلبد: «فَأَجِرْهُ حَتَّى یسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»؛ (45)

46. حكومت اسلامى باید زمینه شنیدن كلام خدا را براى منحرفان فراهم كند، چون انحراف بعضى، به خاطر عدم تبلیغ ماست، نه از روى كینه، چه بسا اگر حق را بشنوند، تغییر یابند: «حَتَّى یسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»؛ (46)

47. در ایام تبلیغ باید دیدگاه «إِحْدَى الْحُسْنَیینِ» را براى دوست و دشمن، تبیین نمود: «قُلْ»؛ (47)

48. تبلیغ دلسرد كننده و اخلال‏گرى، یكى از روشهاى مخالفان است: «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِى الْحَرِّ»؛ (48)

49. در پاسخگویى به تبلیغات دشمن، از اصطلاحاتِ خودش استفاده كنیم: «قَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فىِ الحَْرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا»؛ (49)

50. تفقّه در دین و تبلیغ و آموزش دین به مردم، واجب كفایى است: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ»؛ (50)

51. شرط تبلیغ دینى آگاهى عمیق و ژرف اندیشى در دین است: «لِیتَفَقَّهُوا... لِینْذِرُوا»؛ (51)

52. مبلّغ دین باید عالم به زمان و آگاه از شیطنتها و راههاى نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد: «لِیتَفَقَّهُوا... لِینْذِرُوا»؛ (52)

53. براى طلاب حوزه‏ها، دو هجرت لازم است: یكى به سوى حوزه‏ها و دیگرى از حوزه‏ها بسوى شهرها. لذا ماندن در حوزه‏ها براى همیشه شایسته نیست: «فَلَوْ لا نَفَرَ... لِیتَفَقَّهُوا... لِینْذِرُوا... إِذا رَجَعُوا»؛ (53)

54. براى تبلیغ و كار فرهنگى، زادگاه انسان در اولویت است: «لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ»؛ (54)

55. علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند: «رَجَعُوا إِلَیهِمْ»؛ (55)

56. محور تبلیغ، باید ایجاد تقوا و یاد معاد باشد: «لِینْذِرُوا... لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (56)

57. فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز به راه دین و خدا نمى‏آیند: «لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (57)

58. مبلغ حق اجبار كردن مردم را ندارد؛ چرا كه انسان داراى اختیار است و سرنوشت هر كس به دست خود اوست، حتّى انبیا هم حقّ اجبار مردم را نداشتند: «ما أَنَا عَلَیكُمْ بِوَكِیلٍ»؛ (58)

59. وظیفه مبلغ دین هشدار به مردم است؛ چرا كه انسان غافل، بیش از هر چیز به هشدار نیاز دارد: «إِنِّى لَكُمْ نَذِیرٌ»؛ (59)

60. پیام و تبلیغ باید روشن و روشنگر باشد: «نَذِیرٌ مُبِینٌ»؛ (60)

61. پیامبران هم هشدار مى‏دهند، هم مصالح مردم را بیان مى‏كنند: «نَذِیرٌ مُبِینٌ»؛ (61)

62. مبلّغان دینى نزد خداوند، اجر بزرگى دارند: «إِنْ أَجرِی إِلَّا عَلَى اللَّهِ»؛ (62)

63. اگر انبیا و مبلغان دینى به دنبال سوء استفاده بودند، به سراغ اشراف مى‏رفتند، نه فقرا: «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مالاً»؛ (63)

64. كسى كه هدفش از تبلیغ، مال و مقام نیست، فقیر و غنى در نزد او یكسان است: «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»؛ (64)

65. در تبلیغ به توقّع مستكبران اعتنا نكنیم: «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»؛ (65)

66. در ایام تبلیغ خود حواسمان باشد تا آنها كه نزد خدا آبرو دارند طرد نشوند: «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا»؛ (66)

67. مبلغان باید آگاه باشند كه كسى را از خود طرد ننمایند؛ چرا كه با طرد مؤمنان، چه كسى به یارى دین خدا مى‏آید؟ «مَنْ ینْصُرُنِى»؛ (67)

68. درایام تبلیغ هیچ گاه رضاى مخلوق را با غضب خالق معامله نكنیم: «مَنْ ینْصُرُنِى مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ»؛ (68)

69. گرچه انبیا دلسوز مردمند، ولى برافراد لجوج نباید تأسف خورد: «فَلا تَبْتَئِسْ»؛ (69)

70. تبلیغ باید نسبت به افرادى باشد كه امیدى به ارشاد آنان هست: «فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا یفْعَلُونَ»؛ (70)

71. براى نجات مردم سخنرانى و تبلیغ كافى نیست، وسیله نجات نیز باید فراهم نمود: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ»؛ (71)

72. توجّه به حضور خداوند، به مبلغ دین نشاط و دلگرمى مى‏دهد و او را در برابر ناگواریها مقاوم مى‏كند: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْینِنا»؛ (72)

73. انبیا براى امّتها برادرند، نه كاسب، نه فریبكار و حاكم. مبلغ نیز باید این گونه باشد: «أَخاهُمْ»؛ (73)

74. اخلاص، از شروط اساسى موفّقیت در تبلیغ است: «إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِى»؛ (74)

75. در تبلیغ به مردم بگوییم ایمان به خدا و توجّه به او، به معناى دور شدن از مال و سرمایه نیست: «تُوبُوا... یرْسِلِ السَّماءَ... یزِدْكُمْ قُوَّةً». اگر ایمان بیاوریم، نه تنها از اموال ما چیزى مطالبه نمى‏شود، بلكه به آنها افزوده نیز مى‏گردد: «یزِدْكُمْ»؛ (75)

ادامه دارد... .

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

* برگرفته از تفسیر نور، تالیف حجة الاسلام و المسلمین قرائتى با تلخیص و اضافات.

1) اعراف/73.

2) بقره/ 63.

3) بقره/ 124.

4) بقره/ 183.

5) همان.

6) بقره/271.

7) آل عمران/ 64.

8) همان.

9) همان.

10) همان.

11) نساء/ 39.

12) همان/ 47.

13) همان/ 80.

14) همان/ 95: «لا یسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِینَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً».

15) مائده/60.

16) همان/68.

17) انعام/14.

18) همان/15.

19) همان/43.

20) همان/71.

21) همان/76.

22) همان.

23) همان/ 92.

24) همان/ 122.

25) طه/25.

26) اعراف/32.

27) همان/33.

28) همان/58.

29) همان/68.

30) بقره/6.

31) اعراف/93.

32) همان.

33) همان.

34) همان.

35) همان.

36) نحل/ 125.

37) اعراف/118.

38) همان/125.

39) همان/84.

40) انفال/57.

41) همان/70.

42) همان.

43) توبه/3.

44) همان/3.

45) همان/6.

46) همان.

47) همان/52.

48) همان/81.

49) همان.

50) همان/122.

51) همان.

52) همان.

53) همان.

54) همان.

55) همان.

56) همان.

57) همان.

58) یونس/108.

59) هود/25.

60) همان.

61) همان.

62) هود/29.

63) همان.

64) همان.

65) همان.

66) همان.

67) هود/30.

68) همان.

69) هود/36.

70) همان.

71) هود/37.

72) همان.

73) همان/50.

74) هود/51.

75) همان/52.

523 دفعه
(0 رای‌ها)