حضرت سید الشهداء‌ علیه‌ السلام آیت عبودیت و عرفان

طلیعه

جبرئیل آمد كه‌ای سلطان عشق                                   یكّه‌تاز عرصة میدان عشق

دارم از حق بر تو‌ای فرخ امام                                    هم سلام و هم تحیت، هم پیام

گوید‌ای جان، حضرت جان‌آفرین                                مر تو را بر جسم و بر جان آفرین (1)

نگاهی به سیره و سخن امام حسین‌علیه‌السلام از ولادت تا شهادت، نشانگر اوج بندگی، خلوص، عبودیت، معرفت و مناجات و توجه مطلق به مبداء هستی است. این مقال مروری كوتاه به نجواهای عاشقانه و عبادتهای عارفانة آن گرامی، در طول زندگی با بركت خویش به‌ویژه، در روز عاشورا دارد. چرا‏كه این ویژگی وجود مقدس حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام (عشق به مناجات و عبادت)، از نشانه‌های بارزِ انسانهای كامل و بندگان خاص الهی است كه امام حسین‌علیه‌السلام سرآمد آنان است.

خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خود می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»؛ (2) «آنان كسانی هستند كه شبها برای خدا بیدار مانده و به سجده و قیام می‌پردازند.»

آثار تربیتی راز و نیاز

از منظر فرهنگ روح‌پرور قرآن و اهل‏بیت‌علیهم‌السلام، عبادت پروردگار دارای آثار ویژة تربیتی و مایة تكامل روحی و معنوی انسان است. عبادت و نیایش، روح و روان بندگان را با قدرت بی‌منتهای الهی و كمال مطلق پیوند می‌دهد. انسان را از مركب غرور و خودخواهی به پایین آورده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار می‌دهد. قرآن در مورد بندگان ستوده و پرواپیشه می‌فرماید: «كانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیلِ ما یهْجَعُونَ * وََ بِالْأَسْحارِهُمْ یسْتَغْفِرُونَ»؛ (3) «آنها مقدار اندكی در شب می‌خوابند و در سحرگاهان استغفار می‌كنند.»

امام حسین‌علیه‌السلام هم با مناجاتها و عبادتهای شبانه‌روزی خویش و كسب مقامات معنوی، در عرصة عبادت و عرفان به درجه‌ای از معرفت رسید كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گردید؛ (4) بنابراین عشق به خدا، مناجات حقیقی، عبودیت و معرفت و بندگی را باید از حسین‌علیه‌السلام آموخت. همچنان‌كه امام‌علیه‌السلام، خود می‌فرماید: «أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ؛ (5) ناتوان‌ترین مردم آن كسی است كه از دعا کردن ناتوان باشد.»

مناجاتهای روح‌نواز

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند                                 دعای نیم‌ شبی دفع صد بلا بكند

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیك                      چو درد در تو نبیند كه را دوا بكند

تو با خدای خود انداز كار و دل خوش‏دار                     كه رحم اگر نكند مدعی خدا بكند

در برخی از عبارتهای عرفانی و انسان‌ساز، كه از وجود مقدس حضرت ابا عبد الله الحسین‌علیه‌السلام صادر شده، عبارات بلند و باشكوهی بیان می‌شود كه سالكان مخلص با آن جملات توحیدی، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان باصفای حقیقت گام برمی‌دارند و دل به دلدار می‌سپارند.

سپاس از این همه نعمت

امام در فرازی از مناجات دلنشین خود كه دلهای مشتاق را شیفتة خود می‌كند به نعمتهای بی‌شمار الهی پرداخته و به عنوان بنده‌ای سپاس‌گذار و شكور ظاهر می‌شود و نغمة توحید سر می‌دهد:

«یا مَوْلَای أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ أَنْتَ الَّذِی أَكْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ أَنْتَ الَّذِی أَعْطَیتَ أَنْتَ الَّذِی أَغْنَیتَ أَنْتَ الَّذِی أَقْنَیتَ أَنْتَ الَّذِی آوَیتَ أَنْتَ الَّذِی كَفَیتَ أَنْتَ الَّذِی هَدَیتَ أَنْتَ الَّذِی عَصَمْتَ أَنْتَ الَّذِی سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِی غَفَرْتَ أَنْتَ الَّذِی أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِی مَكَّنْتَ أَنْتَ الَّذِی أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِی أَعَنْتَ أَنْتَ الَّذِی عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِی أَیدْتَ أَنْتَ الَّذِی نَصَرْتَ أَنْتَ الَّذِی شَفَیتَ أَنْتَ الَّذِی عَافَیتَ أَنْتَ الَّذِی أَكْرَمْتَ تَبَارَكْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیتَ فَلَكَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَكَ الشُّكْرُ وَاصِباً؛ (6) مولای من! تویی كه منت نهادی [وعطا فرمودی]، تویی كه نعمت دادی، تویی كه احسان كردی، تویی كه نیكویی كردی، تویی كه فضل و كرامت فرمودی، تویی كه [لطف را] كامل گردانیدی، تویی كه [روزی] بخشیدی، تویی كه توفیق دادی، تویی كه [به خلق] عطا فرمودی، تویی كه [فقیر را] غنی ساختی، تویی كه سرمایه دادی، تویی كه پناه دادی،‌ تویی كه [امور بندگانت را] كفایت كردی، تویی كه هدایت كردی، تویی كه [خوبان را] عصمت [از گناه] كرامت كردی، تویی كه [گناهان را] مستور ساختی، تویی كه [گناهان را] آمرزیدی، تویی كه عذر گناهان را پذیرفتی، تویی كه تمكن و جاه بخشیدی، تویی كه عزت [و جلال] دادی،‌ تویی كه اعانت و یاری فرمودی، تویی كه مدد فرمودی، تویی كه تایید کردی، تویی كه یاری فرمودی، تویی كه [بیماران را] شفا دادی، تویی كه عافیت بخشیدی،‌ تویی كه اكرام فرمودی، مبارک و متعالی هستی‌ای پروردگارم، پس حمد و ستایش دائمی فقط مخصوص توست و شكر و ستایش همیشگی تو را سزاست.»

احساس ظهور حق در همة هستی

حضرت‌علیه‌السلام در جای دیگری می‌فرماید: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِی دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوِّلًا؛ (7) خدایا! آنكه تو را نیافت چه یافته و آنكه تو را یافت چه نیافته است؟! هر كس به غیر تو مایل شد از هر چیز محروم و ناامید شد و هر كه روی طلب از تو گردانید زیانكار گردید.»

در بخش دیگری امام‌علیه‌السلام به ظهور وجود مطلق حضرت حق، در آیات و نشانه‌های بی‌شمار پروردگار یگانه، اشاره كرده و عشق خود را به معبودش این‌گونه به نمایش می‌گذارد: «أَیكُونُ لِغَیرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیسَ لَكَ حَتَّى یكُونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یدُلُّ عَلَیكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِی الَّتِی تُوصِلُ إِلَیكَ؛ (8) معبودا! آیا برای غیر تو ظهوری هست كه برای تو نیست،‌ تا او تو را آشكار و ظاهر سازد؟! تو كی غائب بوده‌ای كه نیاز به راهنما و دلیلی داشته باشی كه به سوی تو رهنمون گردد؟ كی دور بوده‌ای تا نشانه‌ها و آثار، بندگان را به سوی تو رسانند؟»

كی رفته‌ای ز دل كه تمنا كنم تو را                              كی گشته‌ای نهفته كه پیدا كنم تو را

غایب نگشته‌ای كه شوم طالب حضور                          پنهان نبوده‌ای كه هویدا كنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی كه من                            با صد هزار دیده تماشا كنم تو را

ناله‌های سوزناك در كنار كعبه

آن حضرت در كنار كعبه ایستاده و پرده كعبه را در طرف ركن اسود گرفته و با چشمانی اشك‌بار و ناله‌های جانسوز، با حضرت حق مناجات می‌كرد و می‌گفت: «إِلَهِی أَنْعَمْتَ عَلَی فَلَمْ تَجِدْنِی شَاكِراً وَ ابْتَلَیتَنِی فَلَمْ تَجِدْنِی صَابِراً فَلَا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ وَ لَا أَنْتَ أَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ إِلَهِی مَا یكُونُ مِنَ الْكَرِیمِ إِلَّا الْكَرَمُ؛ (9) خداوندا! نعمتم دادی، امّا مرا شكرگزار نیافتی و مبتلایم ساختی، ولی صابر و شكیبایم نیافتی. [ای خدای مهربان!] تو نه به خاطر ناسپاسی، نعمت را از من گرفتی و نه به جهت بی‏صبری، گرفتاریم را طولانی كردی. معبودا! [به‏حقیقت كه] از خدای كریم به جز كرامت و بزرگواری انتظاری نیست.»

مرا تنها بگذارید!

امام حسین‌علیه‌السلام به همراه انس بن مالك به كنار قبر مادر بزرگش حضرت خدیجه‌علیه‌السلام آمدند. امام‌علیه‌السلام در كنار قبر آن بانوی اسلام گریه كرد، سپس به انس فرمود: مرا تنها بگذار! انس می‌گوید: به كناری رفتم و از دید آن حضرت‌علیه‌السلام پنهان شدم. به نماز و ذكر و دعا مشغول شد. وقتی كه مناجاتش به‏طول انجامید به نزدیك آمدم، شنیدم كه این‌گونه نجوا می‌كرد:

یا رَبِّ! یا رَبِّ! أنْتَ مَوْلاَهُ                                         فَارْحَمْ عَبِیداً اِلَیكَ مَلْجَاهُ

پروردگارا! پروردگارا! تو مولای او هستی؛ رحم كن به بنده‌ای كه پناهگاهش تو هستی.

یا ذَا الْمَعَالِی عَلَیكَ مُعْتَمَدِی                                       طُوبَى لِمَنْ كُنْتَ أَنْتَ مَوْلَاهُ‏

ای خدایی كه دارای شكوه و عظمتی! پشتیبانم تویی. خوشا به حال آن‌كه تو مولای او هستی.

طُوبَى لِمَنْ كَانَ خَادِماً أَرِقاً                                         یشْكُو إِلَى ذِی الْجَلَالِ بَلْوَاهُ‏

خوشا به حال كسی كه خدمت‌گزار و شب‌زنده‌دار است و گرفتاریش را فقط به خدای بزرگ‌منش عرضه می‌دارد.

وَ مَا بِهِ عِلَّةٌ وَ لَا سَقَمٌ                                               أَكْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلَاهُ‏

بنده‌اش هیچ‌گونه بیماری و ناراحتی ندارد كه بیش‌تر از محبت به مولایش باشد.

إِذَا اشْتَكَى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ                                             أَجَابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ‏

هرگاه غصه و ناراحتی‌اش را با خدایش در میان می‌گذارد، خداوند او را پاسخ داده و اجابت می‌كند.

إِذَا ابْتَلَا بِالظَّلَامِ مُبْتَهِلًا                                                أَكْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ أَدْنَاهُ‏ (10)

هرگاه به گرفتاری مبتلا گردد، در تاریكی، با التماس و ناله، خدایش را می‌خواند و خداوند او را گرامی داشته و به خود نزدیك می‌گرداند.

درخواست اخلاص در عمل

امام حسین‌علیه‌السلام در راز و نیاز عارفانة خود از خداوند متعال، درخواست زیباترین صفات نیك انسانی را خواستار می‌شود و از درگاه ربوبی می‌خواهد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ تَوْفِیقَ أَهْلِ الْهُدَى وَ أَعْمَالَ أَهْلِ التَّقْوَى وَ مُنَاصَحَةَ أَهْلِ التَّوْبَةِ وَ عَزْمَ أَهْلِ الصَّبْرِ وَ حَذَرَ أَهْلِ الْخَشْیةِ وَ طَلَبَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ زِینَةَ أَهْلِ الْوَرَعِ وَ حَذَرَ أَهْلِ الْجَزَعِ حَتَّى أَخَافَكَ اللَّهُمَّ مَخَافَةً تَحْجُزُنِی عَنْ مَعَاصِیكَ وَ حَتَّى أَعْمَلَ بِطَاعَتِكَ عَمَلًا أَسْتَحِقُّ بِهِ كَرَامَتَكَ وَ حَتَّى أُنَاصِحَكَ فِی التَّوْبَةِ القُوَّۀِ خَوْفاً لَكَ وَ حَتَّى أُخْلِصَ لَكَ فِی النَّصِیحَةِ حُبّاً لَكَ وَ حَتَّى أَتَوَكَّلَ عَلَیكَ فِی الْأُمُورِ حُسْنَ ظَنٍّ بِكَ سُبْحَانَ خَالِقِ النُّورِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ؛ (11) پروردگارا! از تو توفیق هدایت‌یافتگان و كارهای پارسایان و خیرخواهی توبه‌كنندگان و تصمیم صابران و پرهیز خائفان و خواسته دانشمندان و زینت مطیعان و ترس گرفتاران را خواستارم تا از تو بترسم. خداوندا! در دلم خشیتی قرار ده كه مرا از گناه باز دارد، به فرامینت عمل كنم، تا شایسته كرامت تو گردم و رو به سوی توبه آوردم از ترس تو و از روی عشق و علاقه به تو، اعمال خویش را خالص گردانم و با گمان نیكم به تو در كارها بر تو توكل نمایم. پاك و منزه است آفریننده نور، پاك و منزه است خداوند برتر [و بزرگ‌منش] و حمد و ستایش از آن اوست.»

آرزوی بصیرت

در مناجات دیگری، بصیرت و آگاهی واقعی را از خدا می‌طلبد و می‌فرماید: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی الرَغْبَةَ فِی الأخِرَة، حَتَّی أعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ فِی قَلْبِِی بِالزَّهَادَةِ مِنِّی فِی دُنْیای، اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی بَصَراً فِی أمْرِ الأخِرَةِ، حَتَّی أطْلُبَ‌ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً وَافِراً مِنَ السَیئَاتِ خَوْفاً یا رَبّ؛ (12) خدایا! رغبت به آخرت را نصیبم گردان؛ تا آن‏گاه كه راستی آن را با زهد و پارسایی در امور دنیایی‏ام در خود احساس كنم. پروردگارا!‌به من بینایی و شناخت در امور آخرت عطا كن؛ تا با شوق بسیار و از جهت ترس تو، به جای گناهان به دنبال كارهای نیك باشم.»

دعای پیشوای سوم شیعیان‌علیه‌السلام در شب و روز

«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیكَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهِی إِلَیكَ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیكَ إِیاكَ أَسْأَلُ الْعَافِیةَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَكْفِینِی مِنْ كُلِّ أَحَدٍ وَ لَا یكْفِینِی مِنْكَ أَحَدٌ فَاكْفِنِی مِنْ كُلِّ أَحَدٍ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ (13) به نام خدا و به یاد خدا و به سوی او و در راه او،‌ و بر مذهب رسول او، و بر خداوند توكل كردم و نیرو و قدرتی جز به اراده خداوند بزرگ نیست. پروردگارا! جانم را به تو تسلیم كرده و چهره‌ام را به سوی تو گردانده و كارم را به تو تفویض كردم، و از تو عافیت و سلامتی از هر بدی در دنیا و آخرت را خواهانم. پروردگارا! تو مرا از هر كس كفایت كرده و هیچ‌كس مرا از تو كفایت نمی‌كند؛ پس مرا از موارد ترس و هراس از هر كه باشد، كفایت فرما و در كارم راه گشایش و رهایی قرار دِه. به‌درستی كه تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو توانایی و من قادر نیستم و تو بر هر چیزی توانایی؛ به رحمتت‌ای مهربان‌ترین مهربانان!»

مناجاتهای عاشورایی

شنیدستم كه در روز ازل آن خالق یكتا                                         بگفتا كز می‌وصلم لبالب ساغری دارم

كه می‌نوشد می‌وصلم كه می‌پوید ره عشقم؟                                   كه می‌گوید كه من در سر، عشق داوری دارم؟

تمام انبیاء زآن می‌به قدر حوصله خوردند                                      حسین بن علی گفتا در این سودا سری دارم

ندا آمد دو دست بی‌گنه از تن جدا خواهم                                     بگفتا حضرت عباس میر لشگری دارم

ندا آمد جوانی بایدت صد پاره از خنجر                                       بگفتا هیجده ساله علی اكبری دارم

ندا آمد كه طفلی را نشان تیر می‌خواهم                                         بگفتا بار الها شیرخواره اصغری دارم

ندا آمد كه مطبخ را گلستان می‌كنی یا نه؟                                     بگفتا بار الها بهر آن مطبخ سری دارم

ندا آمد ز سیلی عارض گلنار می‌خواهم                                        بگفتا بار الها یك سه ساله دختری دارم

من عاشق راز و نیازم!

عصر روز تاسوعا، عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل‌علیه‌السلام از سوی امام حسین‌علیه‌السلام مأمور گردید تا از جفاكاران ستم‌پیشه، برای شب عاشورا مهلت بگیرد و جنگ به روز بعد موكول شود. حضرت ابا عبد‏الله‌علیه‌السلام انگیزه خویش را از تأخیر انداختن جنگ، به برادرش عباس‌علیه‌السلام چنین بیان داشت: «یا عَبَّاس! اِرْكَبْ بِنَفْسِی اَنْتَ یا اَخِی... ارْجِعْ إِلَیهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یعْلَمُ أَنِّی كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ؛ (14) برادرم عباس! جانم به فدایت! سوار شو... به سوی آنان برو و اگر توانستی جنگ را تا صبح فردا به تأخیر انداز و امشب آنان را از ما دور كن؛ شاید ما بتوانیم امشب در پیشگاه پروردگارمان به نماز و دعا و استغفار بپردازیم. او خوب می‌داند كه من نماز برای او و تلاوت قرآنش و بسیار دعا كردن و طلب آمرزش خواستن از درگاهش را همواره دوست می‌دارم.»

امام حسین‌علیه‌السلام آن‌چنان عشقی به نماز و ذكر و دعا دارد كه می‌خواهد شبی را از دشمن مهلت گرفته و به راز و نیازش بپردازد و این در حالی است كه با صلابت تمام در مقابل خواسته‌های نامشروع دشمن ایستاده و مقاومت می‌كند.

نماز عشق در مقابل دشمن

حسین بن علی را ظهر عاشورا                                   به مقتل، ذكر جان‌پرور نماز است

به زیر تیر باران بست قامت                                       كه از جان نیز بالاتر نماز است

اوج عبادت و عرفان در سیره امام سوم شیعیان‌علیه‌السلام، برگزاری نماز ظهر عاشورا است. هنگامی كه در ظهر عاشورا ابو ثمامه صیداوی به حضور آن حضرت‌علیه‌السلام آمد و در اوج جنگ با دشمن عرضه داشت: «یا ابا عبدالله‌علیه‌السلام!‌فدایت شوم! گرچه این مردم با حملات و هجومهای پی‌درپی خود، به تو نزدیك شده و می‌خواهند تو را به شهادت برسانند، امّا به خدا سوگند! تا مرا نكشته‌اند، نمی‌توانند به تو آسیبی برسانند. دوست دارم درحالی به ملاقات پروردگارم بشتابم كه این آخرین نمازم را هم، به امامت شما خوانده باشم.»

با شنیدن سخنان ابو ثمامه، امام‌علیه‌السلام به آسمان نگاه كرد و فرمود: «ذَكَرْتَ الصَّلَوةَ جَعَلَكَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاكِرِینَ؛ نَعَمْ هَذَا اَوَّلُ وَقْتِهَا؛ (15) نماز را یاد كردی، خداوند متعال تو را از نمازگزارانی كه به یاد خدا هستند قرار دهد؛ بلی الآن اول وقت نماز است.»

سپس امام‌علیه‌السلام فرمود: «لحظاتی از دشمن آتش‌بس بخواهید.»؛ ولی هنگامی كه دشمن آتش‌بس موقتی را نپذیرفت، سالار شهیدان‌علیه‌السلام در مقابل باران تیر دشمن به نماز ایستاد. دو نفر از یاران امام حسین‌علیه‌السلام به نامهای «زهیر بن قین» و «سعید بن عبد الله حنفی»، برای محافظت امام‌علیه‌السلام پیشاپیش ایستاده و سینه‌هایشان را در مقابل تیرهای دشمن سپر قرار دادند و حضرت‌علیه‌السلام به همراه یاران باقی ‌ماندة خود، نماز ظهر عاشورا را به‌پا داشت.

سعید كه در مركز خطر ایستاده بود، تیرهای دشمن را با دست و صورت و سینه‌اش دفع می‌كرد. هنگامی كه نماز به پایان رسید، او با بدنی خونین به زمین افتاد. (16) و در‏‏حالی ‌كه نفسهای آخر را می‌كشید، چشمانش را گشوده و با تبسمی ملیح، به سیمای امام حسین‌علیه‌السلام نگریست و در همان لحظه به امام‌علیه‌السلام عرض كرد: «اَوْفَیتُ یابْنَ رَسُولِ الله؟‌ای پسر رسول خدا! آیا من به عهد خود وفا كردم؟» سرور آزادگان از جان‌نثاری و فداكاری سعید تقدیر نموده و با لحنی رضایت‌آمیز فرمود: «نَعَمْ اَنْتَ اَمَامِی فِی الْجَنَّةِ؛ (17) بلی، تو در بهشت پیشاپیش من خواهی بود.» سید بن طاووس نوشته است:‌«هنگامی كه تیرهای بدنش را شمردند، به غیر از جراحات نیزه و شمشیر، 13 تیر به دست و صورت و سینه «سعید بن عبد الله حنفی» اصابت كرده بود.» (18)

فقط رضای حضرت حق

امام حسین‌علیه‌السلام در یكی از سخنرانیهای خود فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِه‏؛ (19) خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بیت است و در مقابل بلای او صبر می‌كنیم.» حسین‌علیه‌السلام‌كه جز خدا را نمی‌بیند، همه‌چیز را در راه رضای محبوب نثار می‌كند؛ حتی به اسارت خاندان عصمت و طهارت‌علیهم‌السلام تن می‌دهد تا رضایت حضرت حق را به‌دست آورد. او در مناجات خود با زبان حال این‏چنین نجوا می‌كند:

الهی در رهت از سرگذشتم                                       هم از عون و هم از جعفر گذشتم

رضا دادم تنم بی‌سر بگردد                                        ستوران بر همه پیكر بگردد

رضا دادم كه اكبر كشته گردد                                    تن پاكش به خون آغشته گردد

ز كینه پیكرم پامال گردد                                           ز عشقت سر ز نِی بر دار گردد

                                                    ***

تَرَكتُ الْخَلْقَ طُرّاً فِی هَواكا                                       وَ اَیتَمتُ الْعِیاَْل لِكَی اَرَاكا

وَ لَو قَطَّعْتَنِی فِی الْحُبِّ اِرْباً                                        لَمَا حَنَّ الْفُؤَادُ اِلَی سِوَاكا (20)

در هوای تو تمام خلق را ترک کردم. و برای ملاقاتت عیالم را یتیم گذاشتم. اگر مرا در راه دوستیت تکه‏تکه کنی. قلب به غیراز تو تمایل پیدا نمی‏کند.

عابدان شب و شیران روز

حضرت سید الشهدا‌علیه‌السلام در طول زندگی خویش با تمام وجود، به خداوند عشق می‌ورزید و از عمق جان، او را عبادت می‌كرد. خصلتهای نیك، عبادتها و راز و نیازهای عاشقانه‌اش، عارفان خداجوی را به اطرافش گرد آورده بود. تك تك یاران باوفای امام‌علیه‌السلام ـ آن پرورش یافتگان مكتب حسینی ـ عابدان شب و شیران روز بودند.

پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در وصف چنین نیك‌مردانی می‌فرماید: «رُهْبَانٌ بِاللَّیلِ أُسَدٌ بِالنَّهَارِ؛ (21) [مردان خدا] شب به عبادت می‌پردازند و روز همچون شیر [نیرومند به انجام وظیفه اقدام می‌كنند.]»

در اینجا به نمونه‌هایی از نیایش یاران عارف امام حسین‌علیه‌السلام اشاره می‌كنیم:

حضرت عباس‌علیه‌السلام فضائل اخلاقی بسیار و سیرت و صورت زیبایی داشت، و اثر سجده‌های طولانی در پیشانی نورانی‌اش بیش‏تر جلوه می‌كرد؛ به ‌همین جهت قاتل آن حضرت‌علیه‌السلام به حسرت تمام می‌گفت: «إِنِّی قَتَلْتُ شَابّاً أَمْرَدَ مَعَ الْحُسَینِ بَینَ عَینَیهِ أَثَرُ السُّجُودِ فَمَا نِمْتُ لَیلَةً مُنْذُ قَتَلْتُهُ؛ (22) من جوانمردی را از همراهان حسین‌علیه‌السلام كشتم كه در پیشانی‌اش آثار سجده نمایان بود و از آن زمان كه او را كشتم، یك شب راحت نخوابیده‌ام.»

حضرت زینب‌علیه‌السلام در عبادت و عرفان، به مقامی رسیده بود كه امام حسین‌علیه‌السلام هنگام وداع، به او التماس دعا گفته و به وی فرمود: «یا اُخْتَاهُ لَا تَنْسِینِی فِی نَافِلَةِ اللَّیلِ؛ (23) خواهرم! مرا در نماز شب فراموش مكن.» از امام زین العابدین‌علیه‌السلام روایت شده كه فرمود: «عمه‌ام زینب بعد از حادثه عاشورا از كوفه تا شام در اوج بحران روحی، نمازهای واجب و مستحب خود را به نحو زیبایی انجام می‌داد؛ امّا در برخی موارد نمازهایش را نشسته‌ ادا می‌كرد؛ چرا‏كه غذای خود را به بچه‌های یتیم می‌داد و گاهی خود گرسنه می‌خوابید.» (24)

زینب كه تا سحر،‌ همه شب در قیام بود                         آن شب دگر نماز شبش را نشسته خواند

امام حسین‌علیه‌السلام هنگامی كه به بالین «حبیب بن مظاهر» آمد، به شب‏زنده‌داری وی اشاره كرده و فرمود: «لِلَّهِ دَرُّكَ یا حَبِیب، لَقَدْ كُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرْآنَ فِی لَیلَةٍ وَاحِدَةٍ؛ (25) ‌ای حبیب! خدا به تو پاداش نیك عنایت كند، تو انسان با كمالی بودی و در یك شب قرآن را ختم می‌كردی.»

یاران امام حسین‌علیه‌السلام كه در رفتار و گفتار،‌ پیرو آن حضرت‌علیه‌السلام بودند، در شب عاشورا چنان به مناجات مشغول بودند كه زمزمه‌های آنان همانند صدای زنبور عسل به گوش می‌رسید:

«وَ بَاتَ الْحُسَینُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّیلَةَ وَ لَهُمْ دَوِی كَدَوِی النَّحْلِ مَا بَینَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ؛ (26) شب عاشورا امام حسین‌علیه‌السلام و یارانش بیدار ماندند و صدایی چون نغمة زنبورهای عسل داشتند، آنان در حال ركوع و سجود و قیام و قعود بودند.»

در شب پر شور عاشورا، به دشت كربلا                        تا سحر بیدار و شادانند اصحاب حسین

صوت قرآن و نماز است و مناجات و دعا                      روشنایی بخش آنان، نور مهتاب حسین

این نیایش‏گران عارف،‌ همان كسانی بودند كه فردای آن شب،‌ جانبازیها و حماسه‌های جاویدان آنان، اهل آسمان و زمین را به تحیر واداشت و در حقیقت، ایثار و فداكاریهای آنان نتیجه معرفت عمیق و كمال شناخت آنان از حضرت حق بود.

آنان در خداشناسی و توحید به مقامی رسیدند كه دردها و رنجهای جنگ را احساس نمی‌كردند. در روایات آمده است: «لَمْ یجِدُوا اَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ؛ (27) درد برخورد آهن (نیزه‌ها و شمشیرهای آهنین) را احساس نمی‌كردند.» نه اینكه آنان تیرها، شمشیرها و نیزه‌ها را نمی‌دیدند یا توجه نداشتند،‌ بلكه درد و رنج جسمی آنها، در مقابل شوق شهادت و لقاء و رضایت پروردگار متعال رنگ باخته بود و آن‌چنان از عشق الهی سرمست بودند كه خود را فراموش كرده و به دنیای دیگری می‌اندیشیدند.

پروردگار ما فقط توئی!

امام حسین‌علیه‌السلام در روز عاشورا به سوی «عمر بن سعد» كه لشكرش را برای جنگ با آن حضرت‌علیه‌السلام آماده ساخته و آنان را تقسیم‌بندی می‌نمود،‌ آمده و از آنان خواست تا سكوت كنند؛ ولی نپذیرفتند. آنگاه در ضمن كلماتشان خطاب به خداوند فرمودند: «اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّمَاءِ وَ ابْعَثْ عَلَیهِمْ سِنِینَ كَسِنِینِ یوسُفَ وَ سَلِّطْ عَلَیهِمْ غُلَامَ ثَقِیفٍ یسْقِیهِمْ كَأْساً مُصَبَّرَةً وَ لَا یدَعُ فِیهِمْ أَحَداً إِلَّا قَتَلَهُ قَتْلَةً بِقَتْلَةٍ وَ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ ینْتَقِمُ لِی وَ لِأَوْلِیائِی وَ أَهْلِ بَیتِی وَ أَشْیاعِی مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ كَذَّبُونَا وَ خَذَلُونَا وَ أَنْتَ رَبُّنَا عَلَیكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَیكَ أَنَبْنا وَ إِلَیكَ الْمَصِیرُ؛ (28) پروردگارا! قطرات باران را از آنان دریغ دار و بر ایشان سالهای قحطی همچون سالهای دوران حضرت یوسف‌علیه‌السلام قرار ده، جوان ثقفی را بر ایشان مسلط فرما تا نهایت درد و سختی را بر ایشان وارد آورد و هیچ‌كس باقی نگذارد جز آنكه در مقابل كشته‌هایمان كشته و در مقابل ضربات وارده بر ما بر آنان ضربت وارد كند و انتقام من و دوستانم و خاندانم و یارانم را از ایشان بگیرد؛ به درستی كه این گروه ما را فریب داده و تكذیب كرده و خوار نمودند، تو پروردگار ما هستی، بر تو توكل كرده و به سوی تو اِنابه نموده و بازگشت همه به سوی توست.»

هر چه امام‌علیه‌السلام به لحظه شهادت نزدیك‌تر می‌شد، چهره‌اش برافروخته‌تر و شكفته‌تر می‌گشت؛ و هر لحظه با چشیدن بلاها و مصائب، خود را یك قدم نزدیك‌تر به قرب الهی احساس می‌كرد.

در مقتل خون، خدا خدا كرد حسین‌علیه‌السلام

آخرین مناجات امام حسین‌علیه‌السلام در گودال قتلگاه بود. آن حضرت‌علیه‌السلام در اوج عرفان و ارتباط روحی با حضرت حق، نجوای عاشقانه‌اش در صحرای كربلا طنین‌انداز بود. سالار شهیدان‌علیه‌السلام در آخرین دقایق زندگی چشمها را باز كرد و به سوی آسمان متوجه گردید و برای آخرین بار راز و نیاز نمود:

«اللَّهُمَّ مُتَعَالِی الْمَكَانِ عَظِیمَ الْجَبَرُوتِ شَدِیدَ الْمِحَالِ غَنِیاً عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِیضَ الْكِبْرِیاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِیبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِقُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیكَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ إِذَا ذُكِرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیكَ فَقِیراً وَ أَفْزَعُ إِلَیكَ خَائِفاً وَ أَبْكِی إِلَیكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِینُ بِكَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَیكَ كَافِیاً احْكُمْ بَینَنا وَ بَینَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیكَ وَ وُلْدُ حَبِیبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَیتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْیكَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ (29) پروردگارا! جایگاهت برتر، قدرتت بسیار و قهر و غضبت شدید می‌باشد. بی‌نیاز از مخلوقاتی، دارای قدرت گسترده‌ای و قادری بر هر چه بخواهی. دارای رحمت نزدیك،‌ وعده راست،‌ نعمت گسترده و بلاء نیكو هستی. آنگاه كه خوانده شوی نزدیك، و بر آنچه خلق كردی محیط هستی، توبه را از كسی كه به سوی تو بازگشت كند می‌پذیری، بر آ‌نچه بخواهی قادری و هر چه را بخواهی می‌یابی، هنگامی كه شكر تو را گذارند شكرگذار بوده و هر گاه یاد شوی متذكر آنان می‌گردی. تو را با نیازمندی خوانده و با فقر و بی‌چیزی به سوی تو توجه می‌كنم و با ترس به سوی تو روی می‌آورم، و با ناراحتی به سوی تو می‌گریم، و با ناتوانی از تو یاری می‌خواهم و بر تو توكل می‌كنم در حالی‌كه تو را كافی می‌دانم. بین ما و قوم ما با حق حكم نما، به‌درستی كه آنان ما را فریب داده و مكر و خدعه زدند و ما را كشتند؛ در حالی‌كه ما خاندان پیامبرت و فرزندان دوست تو محمد بن عبدالله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشیم،‌ كه او را به رسالت برگزیدی و بر وحیت او را امین قرار دادی؛ پس در كار ما فرج و گشایشی برایمان قرار ده، به رحمتت‌‌ای مهربان‌ترین مهربانان!»

و آنگاه صورت خویش را به خاك نهاده و آخرین سجده‌اش را به جا آورد.

جان در ره اسلام فدا كرد حسین                                 در مقتل خون خدا خدا كرد حسین

در سجده شكر، سر جدا شد ز تنش                            تا حقّ نماز را ادا كرد حسین

هر چه بودت داده‌ای اندر رهم                                   در لحظات آخر هم، سراسر وجود

حضرت امام حسین‌علیه‌السلام مملو از شوق و اشتیاق لقای پروردگار متعال بود:

چشم بر دیدار و گوشش بر ندا                                  تا كند جان را فدا جانش فدا

نی ز اكبر نی ز اصغر یاد او                                                جمله محو خاطر آزاد او

سرخوش از اتمام و انجام عهود                                  شاهد غیبش هم‌آغوش شهود

محو و مات حق همه ذرات او                                   جمله ذرات محو و مات او

در سر عاشق هوای دیگر است                                   خاطر مردم به جای دیگر است

و چه پاسخی زیبا از سوی حضرت حق دریافت كرد كه:

چون خودی را در رهم كردی رها                               تو مرا خون، من ترایم خون‌بها

هر چه بودت داده‌ای اندر رهم                                   در رهت من هر چه دارم می‌دهم

كشتگانت را دهم من زندگی                                     دولتت را تا ابد پایندگی (30)

آخرین مناجات امام‌علیه‌السلام

امام‌علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر شریفش با خدا راز و نیاز نموده این‌چنین مناجات می‌كرد:

«صَبراً عَلَی قَضَائِكَ یا رَبِّ لاَ اِلَهَ سِوَاكَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ مَالِی رَبٌّ سِوَاكَ وَ لاَ مَعْبُودَ غَیركَ صَبْراً‌ عَلَی حِلْمِكَ یا غِیاثَ مَنْ لاَ غِیاثَ لَهُ یا دَائِماً لاَ نَفَادَ لَهُ یا مُحْیی الْمَوْتَی یا قَائِماً عَلَی كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ، اُحْكُمْ بَینِی وَ بَینَهُمْ وَاَنْتَ خَیرُ الْحَاكِمِینَ؛ (31) بر قضا و حكم تو‌ای خدا! صبر پیشه سازم، خدایی به جز تو نیست،‌‌ای فریادرس استغاثه كنندگان! پروردگاری برای من غیر تو نیست و معبودی به جز تو ندارم، بر حكم تو صبر می‌كنم‌ای فریادرس كسی كه جز تو فریادرسی ندارد! و‌ای كسی كه ابدی و دائمی هستی و مردگان را زنده می‌كنی!‌ای قائم (آگاه و شاهد و ناظر) بر تمام كردار و افعال مخلوق خود! تو در میان من و این گروه، حكم كن كه تو بهترین حكم‌كنندگانی.»

نماز شهادت

الحق نماز او به درِ بی‌نیاز كرد                                    كز خون وضو گرفت و به مقتل نماز كرد

عشق از شَهِ شهید بیاموز كان چه داشت                        از جان و دل به درگه جانان نیاز كرد

ساقی هر آنچه جام بلا داده‌اش به دست                        دست از برای ساغر دیگر دراز كرد

گه در تنور گه به سنان شد سرش عجیب                       در راه عشق طی نشیب و فراز كرد

در دل «صغیر» را چه شرر بود كاین چنین                      جانها كباب از سخن جان‌گداز كرد (32)

امام حسین‌علیه‌السلام آخرین نماز خود را كه «تكبیرةُ الاحرام»،‌ «قیام»، «قرائت»، «ركوع»، «سجود»، «تشهّد» و «سلام» ویژه‌ای داشت، و در تاریخ اسلام نظیر ندارد این‏گونه خواند: تكبیر آن را با فرو افتادن از ذوالجناح سر داد، و قیام را به هنگام هجوم دشمنِ دون به خیام حرم، ركوع آن زمانی بود كه تیری به قلب مقدّسش اصابت كرد و مجبور شد حضرت‌علیه‌السلام قامت خم كند تا آن را از پشت سر بیرون بیاورد، و آخرین سجده خونین امام‌علیه‌السلام، بر پیشانی نبود،‌ بلكه وقتی نیزه «صالح بن وهب مزنی» بر پهلوی آن حضرت‌علیه‌السلام اصابت كرد و امام‌علیه‌السلام گونة راست،‌ روی تربت گرم نهاد و این ذكر را از سوز دل بر زبان جاری كرد: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ، اِلَهِی رِضاً بِقَضَائِكَ تَسْلِیماً لِاَمْرِكَ لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ یا غِیاثَ‌ الْمُسْتَغِیثِین؛ به نام و یاد خدا و بر دین رسول خدا معبودا! راضی به تقدیر و قضایت و تسلیم اَمرت هستم. معبودی غیر از تو نیست‌ای فریادرس استغاثه کنندگان.» و تشهّد و سلامش با خروج و عروج روح بلند ملكوتیش به شاخسار جنان همراه بود؛ ولی دیگر خود نتوانست سر از سجده بردارد و دشمن سر مقدّس آن حضرت‌علیه‌السلام را به اوج سنان و نیزه بالا برد. (33) و آن حضرت‌علیه‌السلام با تلاوت آیات سوره كهف به عنوان تعقیب نماز،‌ دشمن را تهدید و عقوبت فرمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا»؛ (34) «آیا گمان كردی كه اصحاب كهف و رقیم، از آیات و نشانه‌های عجیب ما بودند؟!»

«زید بن ارقم» كه شاهد این صحنه‌های رقّت‌انگیز بوده می‌گوید: «به خدا سوگند! مو در بدنم راست شد و بر خود لرزیدم.» در آن حال گفتم: «ای فرزند رسول خدا! تلاوت قرآنِ تو در بالای نیزه، از اصحاب كهف و رقیم خیلی شگفت‌انگیزتر و عجیب‌تر است. (35)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). گنجینة الاسرار، عمان سامانی، انتشارات عمان سامانی، شهركرد، 1379، ص 167.

(2). فرقان/64.

(3). الذاریات/17 و 18.

(4). تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، نشر دار الكتاب، قم، 1404 ق، ج 2، ص 422.

(5). بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، نشر الوفاء، لبنان، 1404 ق، ج 90، ص 294.

(6). مصباح الكفعمی، ابراهیم کفعمی، نشر رضی، قم، 1405 ق، ص 767.

(7). اقبال الاعمال، سید بن طاوس، نشر اسلامیه، تهران، 1367 ش، ص 349.

(8). همان.

(9). صحیفة الحسین‌علیه‌السلام، جواد قیومی، نشر اسلامی، قم، 1374 ش، ص 52.

(10). مناقب آل ابی طالب،‌محمد بن شهر آشوب مازندرانی، نشر علامه،‌ قم، 1379 ش، ج 3، ص225.

(11). مصباح كفعمی، ابراهیم كفعمی، نشر رضی، قم، 1405 ق، ص 304.

(12). كشف الغمه، علی بن عیس اربلی، نشر بنی هاشمی، تبریز، 1381 ق، ج 2، ص 63.

(13). بحار الانوار، ج 83، ص 313.

(14). مقتل ابو مخنف، ابو مخنف ازدی، نشر كتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1398 ق، ص 106؛ تاریخ طبری، ابن جریر، نشر اعلمی،‌ بیروت، ج 4، ص 315.

(15). لواعج الاشجان، سید محسن امین عاملی، نشر بصیرت، قم، 1371 ش، ص 155.

(16). همان، ص 156.

(17). سخنان حسین بن علی‌علیه‌السلام، از مدینه تا كربلا، محمد صادق نجمی، نشر اسلامی، قم، 1376 ش، ص 202.

(18). اللهوف، سید بن طاووس، نشر مؤمنین، قم، 1379 ش، ص 206.

(19). بحار الانوار، ج 44، ص 367.

(20). منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، نشر اسلامیه، ج 1، ص 393.

(21). وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، نشر آل البیت، قم، 1409 ق، ج 15، ص 188.

(22). مقاتل الطالبین، ابو الفرج اصفهانی، دار المعرفه، بیروت،‌ ص 78؛ بحار الانوار، ج 45، ص 306.

(23). وفیات الائمة،‌ جمعی از علماء بحرین، نشر دار البلاغه،‌ لبنان،‌ 1412 ق، ص 441.

(24). همان.

(25). شجره طوبی، محمد مهدی حائری، نشر حیدریه، نجف الاشرف، 1385 ق، ج 3، ص442.

(26). اللهوف، ص 172.

(27). مدینۀ المعاجز، سید هاشم بحرانِی، نشر معارف اسلامیه، قم، 1414 ق، ج 3، ص 504.

(28). بحار الانوار، ج 45، ص 10.

(29). الاقبال، سید بن طاووس، دار الكتب الاسلامیه، تهران، 1367 ش، ص 690.

(30). گنجینه اسرار، عمان سامانی، انتشارات عمان سامانی، شهركرد، 1379، ص 167.

(31). من اخلاق الامام الحسین‌علیه‌السلام، عبد العظیم المهتدی البحرانی، انتشارات شریف رضی، قم، 1421 ق، ص 258.

(32). صغیر اصفهانی.

(33). آخرین نماز سالار شهیدان، سید رضا موسوی، بخش عاشورا روز تبلور عاشقانه.

(34). كهف / 9.

(35). بحار الانوار، ج 45، ص 121؛ الارشاد، شیخ مفید، دار المفید، ج 2، ص 116؛ اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی،‌ دار الكتب الاسلامیه، تهران، ص 251؛ كشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، نشر بنی هاشمی، 1381، ج 2، ص 66.

2629 دفعه
(1 رای)