تلاشی نو در تدوین مبانی منابع قواعد و علوم مورد نیاز در تفسیر قرآن (6)

قواعد تفسیر

بعد از بیان مبانی تفسیر، به قواعد تفسیر می‌پردازیم؛ یعنی، مجموعه‌ای از ضوابط كلی كه برداشت صحیح از آیات قرآن بر آن استوار است و سامان یابی تفسیر صحیح در گرو شناخت آن امور و رعایت آنها می‌باشد؛ نظیر صحت قرائت، مفاهیم كلمات در زمان نزول، قواعد ادبیات عرب، قراین و شواهد، مبنا بودن علم و علمی، انواع دلالتها و توجه به بطون مستند با روایات صحیح و پرهیز از ذكر بطون غیر مستند.

اهمیت بررسی قواعد تفسیر

گرایش‌های مختلف مفسران در برداشت از قرآن و توجه به شیوه‌های مختلف تفسیری و اختلافها و اشتباهات آنان، همه حاكی از آن است كه هر كس بخواهد به تفسیر قرآن و فهم مراد خدای متعال از آن بپردازد، نیازمند آن است كه قواعد متقنی را بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیات و مسلمات شرعی و ارتكازات عقلایی، برای برداشت از قرآن شناسایی كند و شیوه تفسیر خود را بر آن استوار نماید، تا در مهلكه استحسان و برداشت بی ملاك از قرآن نیفتد و با تقلیل خطاها به مراد واقعی خدای متعال نزدیك‌تر شود و در پرتو تبیین دقیق این قواعد، هم تفاسیر موجود را محك زده و صحت و سقم برداشتهای موجود در آن را باز شناسد و هم مبنای مناسبی برای تفسیر صحیح فراهم آورد.

لازم به ذكر است كه رابطه قواعد با تفسیر، مانند نسبت علم منطق با اندیشه و استدلال و نسبت اصول فقه با علم فقه است و همانطور كه رعایت قواعد علم منطق، از خطای در استدلال جلوگیری می‌كند و اصول فقه، فقیه را در استنباطات فقهی كمك نموده و از اشتباهات او می‌كاهد، رعایت این اصول نیز مفسر را در تفسیر آیات یاری نموده و از خطاها باز می‌دارد. اینك به صورت خلاصه به بیان قواعد تفسیر می‌پردازیم:

1. قرائت صحیح

تفسیر قرآن و تبیین مفاد آیات آن و كشف نمودن مراد واقعی خدای متعال به شناخت: 1. حروف 2. شكل واقعی كلمات 3. موقعیت حقیقی آنها بستگی دارد و این سه متوقف بر آگاهی از قرائت صحیح آیات است. بنابراین اولین گام كه مفسر باید برای فهم مفاد آیات و تبیین آن بردارد، تحقیق و فحص از قرائت صحیح است تا تفسیر بر اساس آن انجام گیرد.

قرائت صحیح یك قرائت بیش نیست و آن هم قرائت مشهور است؛ یعنی، همان قرائتی كه مطابق با تلاوت پیامبر صلی الله علیه و آله باشد كه خود به عنوان پیامبر خدا بر طبق آنچه خدا نازل فرمود، تلاوت كرده است.

2. راههای به دست آوردن قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله

برای كسب اطمینان به اینكه قرائتی مطابق با قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله است، راههایی ذكر كرده اند، از آن جمله:

1. نقل متواتر؛ یعنی، نقل افرادی كه در تمام طبقات، به حدی زیاد باشند كه تبانی و توافق آنان بر نقل دروغ محال عادی باشد.

2. سیره عملی مسلمانان در هر عصر و زمان تا زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله كه در اكثر آیات قرآن (حدود سه چهارم آن) در طول تاریخ اختلافی مطرح نشده و می‌توان بر اساس همین قرائت فعلی قرآن را تفسیر نمود.

3. وجود روایت قطعی از معصومین علیهم السلام كه بر صحت یكی از قرائات دلالت كند.

بنابراین، تفسیر باید براساس قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله - كه مورد اتفاق مسلمین است - یا دست كم قرائت مشهوری كه قرائت مشهور دیگری در مقابل آن نباشد، انجام گیرد و در آیاتی كه مختلف قرائت شده اند و احراز قرائت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد آنها ممكن نیست، اگر چه می‌توان مفاد آنها را بر حسب قرائتهای مختلف تبیین نمود و قدر جامع آنها را مراد خدای متعال دانست؛ ولی استناد هیچ یك از آن معانی به خدای متعال روا نیست.

شایان ذكر است كه قرائتهایی كه با قواعد مسلم ادبیات عرب یا برهان عقلی روشن یا نصوص و ظواهر آیات كریمه یا روایات معتبر مخالف و غیرقابل توجیه عقلایی باشد، مورد اعتنا نبوده و وجود آنها تردیدی در صحت قرائت فعلی ایجاد نمی‌كند.

نكته‌های دیگری كه نباید مورد غفلت قرار گیرد، عبارت‌اند از:

1. در حدود سه چهارم قرآن اختلاف قرائت وجود ندارد.

2. آیاتی هم كه در قرائت آنها اختلاف شده است در قسمت عمده‌ای از آنها اختلاف قرائت معنی را تغییر نمی‌دهد و در تفسیر تاثیری ندارد.

3. در مواردی نیز اختلاف قرائت در معنا مؤثر، ولی در مقصود اصلی تاثیر ندارد.

4. مواردی كه اختلاف قرائت دگرگون كننده معنا است، در صورتی كه یكی از قرائتها مشهور باشد و سایر قرائتها شاذ، قرائت صحیح همان قرائت معروف است.

5. تنها در قرائت یك دسته آیات - كه برخی آن را كمتر از سی مورد دانسته اند (1) - اختلاف مؤثر در مفاد وجود دارد و همه یا بیش از یكی از قرائتها معروف و مشهور است؛ مانند، قرائت «مالك» و «ملك» در آیه كریمه «مالك یوم الدین» كه در معنا مغایرت دارند و هم هر دو مشهور و مورد عمل مسلمانان بوده است. در مواردی از این دسته هم، مفاد خاص آیات را طبق قرائتهای مختلف به نحوی می‌توان از آیات دیگر استفاده كرد.

پس مشكل تنها در صورت پنجم، آنهم در بخشی از آیات آن است. در این دسته از آیات در صورتی كه دلیل معتبری بر تعیین یكی از قرائتها به عنوان قرائت رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود نداشته باشد؛ می‌توان معنای مشترك بین قرائتهای مختلف را به خداوند نسبت داد و تفسیر به معنای بیان مقصود خدا در بخش خاص هر یك از این قرائت‌ها تنها به عنوان معنای احتمالی جایز است.

3. تواتر قرائات

آنچه برخی از دانشمندان علوم قرآن و مفسران به آن قائل شده اند، تواتر قرائت‌های هفتگانه (2) است. آن قرائتها عبارت اند از:

1. عبدالله بن عامر دمشقی

2. ابن كثیر مكی

3. عاصم كوفی

4. ابو عمرو بصری

5. حمزه كوفی

6. نافع مدنی

7. كسایی كوفی

آنها گفته اند: قرآن را می‌توان مطابق هر یك از آن قرائتها تفسیر كرد. این گفتار ناتمام است؛ زیرا علاوه بر اینكه عده زیادی از دانشمندان علوم قرآنی تواتر قرائات هفتگانه را مردود دانسته اند، (3) حداكثر آنچه می‌توان در این خصوص ادعا كرد، تواتر آن قرائتها از قاریان یاد شده است، هر چند كه قبول اصل این تواتر مشكل به نظر می‌رسد و برخی آن را نادرست دانسته اند. (4)

ولی نسبت به طبقه خود قاریان و زمان قبل از آن تا زمان صحابه و عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ نقل متواتری وجود ندارد و آنچه كه هست اخبار آحادی است كه صحت هیچ یك از آنها مورد اتفاق نیست و حتی اتصال سند برخی از آنها مورد تردید است. (5)

در مواردی كه اختلاف قرائت دگرگون كننده معنی باشد، مستلزم آن است كه یك آیه قرآن بر حسب قرائتهای مختلف دارای هیئتهای گوناگون و با معانی متفاوت باشد و این مطلب با روایات مسلمی كه قرآن را دارای یك قرائت می‌داند، (6) مخالفت دارد، و در مواردی كه قرائتهای مختلف معانی متضادی داشته باشد، كه صاحب التمهید 11 آیه آن را ذكر نموده است، (7) التزام به آن غیر ممكن است. به همین دلیل، بسیاری از محققان نظیر ابن طاووس، نجم الائمه، محدث كاشانی، سید جزایری، وحید بهبهانی، زمخشری، رازی و زركشی تواتر قرائتها را مردود دانسته اند. (8)

 

پی‌نوشـــــــــــــــــــت‌ها:

 

1) قراء سبعه و قرائات ایشان، ص 593.

2) البرهان فی علوم القرآن، زركشی، ج 1، ص 466.

3) صاحب «البیان فی تفسیر القرآن.» سخن ده نفر از كسانی كه تواتر قرائات سبع را مردود دانسته اند ذكر كرده است. البیان، ص 167 تا 172.

4) البیان، آیت الله العظمی خویی، ص 165.

5) روش شناسی تفسیر قرآن، زیر نظر محمود رجبی، ص 69.

6) اصول كافی، ج 2، ص 631.

7) التمهید، ج 2، ص 79 - 76.

8) مستمسك العروة الوثقی، ج 6، ص 243؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 172 - 167.

350 دفعه
(0 رای‌ها)