اشاره
تردیدی نیست كه بزرگترین رسالت مرجعیت دینی در عصر غیبت ولی عصر علیه السلام استخراج احكام شرعی از ادله و منابع دینی و قرار دادن آن در اختیار مسلمانان میباشد؛ اما در اینجا این پرسش به ذهن خطور میكند كه نخستین بار، این تلاش علمی - به معنای مصطلح و امروزی آن - توسط چه كسی انجام شد؟ و در واقع چه كسی باب اجتهاد را گشود و با تمسك به اصول، آن را تبیین نمود و آیا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نیز اجتهاد صورت میگرفته است یا خیر؟ این نوشتار كوشیده است تا این پرسش را در چند بخش پاسخ دهد.
الف. پایه گذاری علم اصول
آن گونه كه از تاریخچه تأسیس علم اصول برمی آید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر علیه السلام صورت گرفته است. اگر چه امیرالمؤمنین علیه السلام برخی از قواعد اجتهاد را بیان كرده بودند، اما دوران امامت امام باقر علیه السلام نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمههای جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به كسب دانش و معرفت بپردازند. پیش از دوران امامت امام باقر علیه السلام اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهم السلام اجازه نمیداد كه با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند.
تزلزل در حكومت اموی در دوران امام باقر علیه السلام و ناتوانی حاكمان در پیاده كردن سیاستهای تجربه شده بنی امیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، موجب ایجاد بستر مناسب فرهنگی در این عصر گردید. اتخاذ سیاستهای دوگانه و كشمكشهای تمام نشدنی بر سر قدرت توسط حاكمان از یك سو، و ژرف نگری امام باقر علیه السلام از سوی دیگر، زمینه رشد و تعالی و بارورسازی ارزشها را در بین مسلمانان پایه ریزی كرد و تلاشهای بی پایان امام در این راستا، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت كه با جاری كوثر امام باقر علیه السلام، همراه شوند و هر چه بیشتر در معرض تعالیم انسان ساز آن امام همام قرار گیرند. این روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمینههای تفسیر، حدیث، كلام، فقه، اصول و... نهادینه شد كه امروز كمتر كتابی از متون دینی اسلامی، خالی از كلمات تابناك آن حضرت میباشد.
از جمله تلاشهای گسترده امام در این عرصه تبیین شیوههای صحیح استنباط حكم شرعی از منابع دینی بود كه بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید. امام باقر علیه السلام شخصا بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مكتب خویش، گام مهم و كارسازی در پیش برد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونهای كه امروز شیعه میتواند با سربلندی اذعان دارد كه میراث دار دانش پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او علیهم السلام در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حكم شرعی میباشد.
مرحوم صدر در این باره مینویسد:
«به واقع، اولین كسی كه دروازه علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق علیه السلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود، و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند. (1)
علامه سید محسن امین مینویسد: «مسلما بیشترین قواعد اصولی كه از امامان معصوم علیهم السلام روایت شده، از امام باقر علیه السلام تا امام حسن عسكری علیه السلام میباشد. سیوطی در [كتاب خود] «اوائل» بر این باور است كه نخستین كسی كه علم اصول را تصنیف كرد، امام شافعی بوده است. در پاسخ او میگوییم: نخستین كسی كه پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان كرد، امام محمد بن علی الباقر علیه السلام و فرزند [بزرگوار [ایشان جعفر الصادق علیه السلام است كه برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند... اولین كسی كه در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه علوم قرآنی را بازگو كرده، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است؛ همو بود كه بیان كرد در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و عام و خاص وجود دارد. به گونهای كه این قاعدهها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد؛ اما امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام پس از امیرالمؤمنین علیه السلام نخستین كسانی هستند كه پیش از امام شافعی، مبانی گسترده علم اصول را تبیین نمودند و مسائل آن را برای [شاگردان و] یاران خود بیان فرمودند.» (2)
ب. تبیین شیوههای صحیح اجتهاد
امام باقر علیه السلام به عنوان مبتكر و تدوین كننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بر خود لازم میدانست با تبیین شیوههای صحیح اجتهاد، به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت ورزد.
از این رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد با بهره گیری از شیوههای صحیح اقدام نمود كه در كتابهای اصولی، نمونههای فراوانی از آن به چشم میخورد؛ به مواردی در این زمینه توجه كنید:
1. زراره میگوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمیدانید، بلكه مسح مقداری از آن را كافی میدانید؛ آیا ممكن است بیان كنید كه این حكم را چگونه و از كجا بیان میفرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است؛ به درستی كه خداوند میفرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» (3) ؛ «پس صورتهایتان را بشویید.» از این جمله، فهمیده میشود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَاَیدِیكُمْ اِلَی الْمَرافِقِ»؛ «و دستانتان را تا آرنج بشویید». بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل [و معطوف] بیان نمود. پس دانستیم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو كلام [موردنظر و جمله بعد] را جدا میكند و جمله [بعد] ، از ماقبل [خود [جدا میشود و با فعل جدیدی آغاز میگردد كه: «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُم»؛ «و سرهایتان را مسح كنید.» پس میفهمیم هنگامی كه فرمود: بِرُؤُوسِكُم، مقداری از مسح سر كافی است و [این مطلب [از مكان باء فهمیده میشود [كه مراد مسح برخی از سر است؛ چرا كه نفرموده وَاْمسَحُوا رُؤُسَكم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم وَاَیدیكُم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفته اند] . پس خداوند، رجلین را به رأس وصل [و عطف [نموده است؛ همان گونه كه یدین را به وجه وصل [و عطف [نموده. و هنگامی كه فرمود: «واَرْجُلَكُم الی الْكَعْبَینِ»؛ از اینكه رجلین را به رأس وصل كرده، میفهمیم كه مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز كافی است. [این همان چیزی است كه] رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر كرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند. (4)
به خوبی آشكار است كه امام با تأسی به دو نكته ادبی در تفسیر آیه شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیكم به وجوهكم با یك صیغه امر فاغْسِلوا و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جارّه در برؤسكم و عطف ارجلكم به آن) سعی در بازگو كردن چگونگی برداشت این حكم از آیه دارند. البته امام میتوانستند بدون این كار، حكم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشكار است كه ایشان در آموزش شیوههای اجتهاد به فرد پرسش كننده تلاش كرده اند.
2. در روایتی دیگر، زراره و محمد بن مسلم میگویند: از امام باقر علیه السلام پرسیدیم: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست؟ امام فرمود: خداوند بلندمرتبه میفرماید: «وَاِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَْرْضِ فَلَیسَ عَلَیكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ»؛ (5)
«هنگامی كه سفر میكنید، گناهی بر شما نیست كه نماز خود را كوتاه كنید..» پس تقصیر در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر.»
به امام عرض كردیم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحی» نیست و نفرموده «افعلوا» [كه ظهور در وجوب داشته باشد] ، پس چگونه [از این آیه فهمیده میشود كه] واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در [مورد] صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَنْ یطَّوَّفَ بِهِما»؛ (6) «كسانی كه حج خانه خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعی نیست كه بر آن دو طواف كنند». آیا نمیبینید طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در كتاب خود آورده و پیامبر او صلی الله علیه و آله نیز بدان عمل كرده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است كه پیامبر صلی الله علیه و آله بدان عمل كرده است و پروردگار تعالی نیز آن را در كتابش آورده است. (7)
امام خمینی رحمه الله درباره دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومان علیهم السلام مینویسند: «از جمله آن دلایل، روایاتی است كه به چگونگی حكم شرعی از كتاب خدا اشاره میكند و به عنوان نمونه، میتوان به روایت زراره اشاره نمود كه چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حكم شرعی از قرآن را بیان میكند..» (8)
ج. دستور به فتوا دادن
گام مهم دیگری كه امام باقر علیه السلام در راستای تحكیم بنیادهای اجتهاد برداشتند، این بود كه به شاگردان برجسته خود كه از آشنایی كامل به اصول و مبادی فقه و اجتهاد در آن برخوردار بودند، دستور به فتوا دادن فرمودند تا بدین وسیله، راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار گردد و از سویی، بستری مناسب برای مرجعیت یاران فقیه خود و نیز رجوع مردم كه گاه دست رسی به امام ندارند، فراهم شود. از جمله افرادی كه مستقیما از سوی امام باقر علیه السلام بر فتوا دادن برای مردم مأموریت یافت، «ابان بن تغلب» میباشد. امام باقر علیه السلام آشكارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر كن. همانا كه من دوست دارم بین شیعیانم مانند تو ببینم..» (9)
از آنجا كه ابان بن تغلب از شاگردان خاص و برجسته امام در زمینه مسائل فقهی بوده است و نیز دستور مستقیم از سوی امام مبنی بر فتوا دادن داشته، میتوان نتیجه گرفت كه اجتهاد در آن دوره (حضورامام) نیز جریان داشته است.
د. مبارزه با شیوههای نادرست اجتهاد
در دوران امام باقر علیه السلام برخی از عناصر فرصت طلب زمینه را برای آشفته سازی فرهنگ دینی مهیا دیدند و با اغراض و انگیزههای گوناگون، سعی در سودجویی به قیمت خدشه دار نمودن تعالیم اسلامی داشتند. تلاش مهم امام باقر علیه السلام در این زمینه، در دو جنبه شكل گرفت: ابتدا به اصحاب و یاران نزدیك خود، خطر آسیب پذیری اجتهاد به واسطه شیوههای نادرست را گوشزد نمودند و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوههای نادرست پرداختند.
برخی از این شیوهها كه از سوی عناصر فرصت طلب سامان دهی و گاه از سوی حاكمیت جامعه نیز حمایت و تقویت میشد در قالب عناوینی چون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونههای «اجماع» جلوه گر شد. (10)
امام باقر علیه السلام در صف اول مبارزه، همواره اطرافیان خود را از افتادن در دام این گونه شیوهها، برحذر میداشتند و آنان را حتی از مراوده با افرادی كه در این عرصه گام میزنند و آن را دست مایه رسیدن به احكام شرعی میدانند، دور میداشتند. امام در گفتاری به زراره چنین یاد آور شدند: «ای زراره! بر تو باد از كسانی كه در دین قیاس میكنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تكلیف خود، پا فراتر نهاده و آنچه را باید میآموختند، واپس نهاده اند. و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته اند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنی كرده (استحسان) و بر خدا نیز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به سان كسانی هستند كه در مقابل شان، آنان را صدا میزنی، اما نمیشنوند و سرگردان در دین هستند..» (11)
و نیز میفرمود: «سنت [و احكام شرعی [قیاس بردار نیست. چگونه میتوان در سنت قیاس كرد، در حالی كه زن حائض [پس از دوران حیض [میبایست روزه خود را قضا كند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست! (12)
آن حضرت فتوا دادن برای مردم را كه برخاسته از عدم آگاهی و هدایت الهی باشد، به شدت مردود شمرده، میفرمودند: «هر كس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرین میكنند و گناه آنان كه نظر خطای او را به كار بندند، بر عهده اوست..» (13)
امام در راستای این موضوع و جهت جلوگیری از خطر ابتلاء بدان، راهكارهای مثبت و كارسازی را ارائه فرمودند كه یكی از این راهكارها «توقف در شبهات» بود. از آنجایی كه افراد گاه به طور ناخواسته گرفتار این دام میشدند، آن حضرت بهترین راه را احتیاط در مسائل پیچیده، و واگذاری آن به اهلش اعلام نمودند. (14)
در همین راستا، «ابوحمزه ثمالی» روایت میكند كه؛ روزی در مسجد الرسول صلی الله علیه و آله نشسته بودم كه مردی داخل شد و سلام كرد و به من گفت: كیستیای بنده خدا؟ گفتم: مردی از اهل كوفه، چه میخواهی؟ گفت: آیا اباجعفر محمد بن علی علیه السلام را میشناسی؟ گفتم: آری، با او چه كار داری؟ گفت: چهل پرسش و شبهه آماده كردهام و میخواهم از او پاسخش را دریافت كنم تا آنچه را حق است، بدان حكم كنم و آنچه را باطل است، فرو گذارم. به او گفتم: آیا حق و باطل را به روشنی میشناسی؟ گفت: بله! گفتم: تو كه حق و باطل را میشناسی، دیگر چه حاجتی به او [امام باقر علیه السلام] داری؟ گفت: شما كوفیان بی صبر و كم طاقت هستید.
هنوز صحبتم تمام نشده بود كه ابوجعفر علیه السلام وارد مسجد شد، در حالی كه جماعتی از اهل خراسان و دیگر بلاد او را همراهی میكردند و از او پرسشهایی راجع به حج میپرسیدند. رفت تا در جایگاه خود بنشیند. مرد دانشمند نیز نزدیك او نشست. من نیز در محلی نشستم كه صدایشان را بشنوم. چند تن از دانشمندان نیز حضور داشتند.
وقتی امام پرسشهای آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسید: كیستی؟ گفت: من قتادة بن دِعامه بصری هستم. امام پرسید: آیا همان فقیه اهل بصره نیستی؟ گفت: آری! ابوجعفر علیه السلام فرمود: وای بر توای قتاده! به درستی كه خداوند بلندمرتبه و بزرگ دستهای از آفریدگان خود را آفرید و آنان را حجت بر دیگر آفریدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روی زمین هستند كه برای پروردگارشان ثابت قدم اند و برگزیدگان علم الهی میباشند كه خدا آنان را پیش از آفریدن انسانها برگزید و در سایه سار عرش خود جای داد. قتاده مدتی طولانی سكوت كرد و سر فرو افكند. سپس گفت:
پروردگار تو را آرامش بخشد! به خدا قسم كه من پیش روی بسیاری از دانشمندان نشستهام و حتی ابن عباس را هم درك كردهام، ولی هرگز این گونه كه در محضر شما مضطرب و پریشانم، نزد هیچ كدام آنها نبودهام.
اباجعفر علیه السلام فرمود: وای بر تو! خیال میكنی كجا هستی و پیش روی چه كسی نشسته ای؟ تو در مقابل كسی نشستهای كه خداوند در مورد آنان فرموده: «فی بیوتٍ أذِنَ اللّه ُ اَنْ تُرْفَعَ ویذكَرَ فیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَالاَْصالِ رِجالٌ لاتُلْهیهِمْ تِجارةٌ وَلابَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّه ِ وَاِقامِ الصَّلوةِ وَایتاءِ الزَّكوةِ (15) ». قتاده گفت: به خدا سوگند! راست گفتی، فدایت شوم! آن خانهها از سنگ و گل نیست [و همان است كه خود فرمودید] . اكنون بفرمایید حكم پنیر چیست؟ امام باقر علیه السلام لبخندی زد و فرمود: سؤالت فقط همین بود؟ پاسخ داد: همه را اكنون فراموش كردهام. امام فرمود: اشكالی ندارد. (16)
جایگاه خردورزی دینی از نگاه امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام جایگاه ویژهای برای فقه و تعمیق در آن و به اصطلاح تفقه در دین قائل بودند و فقیه در دین را شخصیتی ممتاز و برجسته معرفی میكردند و میفرمودند: «مُتَفَقِّهٌ فِی الدّینِ اَشَدُّ عَلَی الشَّیطانِ مِنْ عِبادَةِ أَلْفَ عابِدٍ؛ (17) وجود یك فقیه در دین برای شیطان از عبادت هزار عابد سختتر است..»
ایشان ضمن تشویق و ترغیب دیگران به تفقه در دین میفرمودند: «تفَقّهُوا فِی الْحَلالِ وَالْحَرامِ وَ اِلاّ فَاَنْتُمْ اَعْرابٌ؛ (18) در حلال و حرام تفقه كنید تا از «اعراب» [بادیه نشین] نباشید..»
همچنان كه خداوند متعال درباره نادانی و جهل اعراب بادیه نشینی كه به سختی اسلام را میپذیرفتند، فرمود: «اَلاَْعْرابُ اَشَدُّ كُفْرا ونِفاقا»؛ (19) «اعراب [بادیه نشین] كفر و دورویی شان بیشتر است..» اگر چه روایت فوق به طور مستقیم دلالت بر اجتهاد ندارد، اما میتوان گفت كه به گونهای تلویحی به ترغیب و تشویق مردم نسبت به آن میپردازد. از این رو، امام باقر علیه السلام نسبتا در این زمینه به اصحاب و نزدیكان خود سخت گیر به نظر میرسیدند و گاه با تهدید زمینههای تحریك آنان را برای دنبال كردن این سنت فراهم میآوردند و میفرمودند: «اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من آورند كه دنبال تفقه در دین نباشد، او را تنبیه خواهم كرد..» (20) كه از این مطلب به خوبی حساسیت و اهمیت موضوع فهمیده میشود.
پی نوشـــــــــــــــــــــــــــــت:
1. همان.
2. اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا، ج1، ص137.
3. مائده/6.
4. وسائل الشیعة، محمد بن الحسن الحرّ العاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ پنجم، 1403 ق، ج1، ص290.
5. نساء/ 101.
6. بقره/ 158.
7. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالكتب الاسلامیة، چاپ اول، 1362 ش، ج2، ص276.
8. الرسائل، روح اللّه خمینی، قم، اسماعیلیان، 1385 ق، ج2، ص128.
9. قاموس الرجال، شیخ محمد التستری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ دوم، 1410 ق، ج1، ص97.
10. به یاد داشته باشیم كه اهل سنت هر گونه اجماع را معتبر میدانند كه همه آنها در فقه شیعه معتبر نیست و فقط اجماعی كه كاشف از قول معصوم باشد، در مواردی حجّیت دارد. ر. ك: اجتهاد و تقلید، محمد دشتی، قم، نشر مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ اول، 1374 ش، ص119.
11. وسائل الشیعه، ج18، ص39.
12. بحارالانوار، ج2، ص308، عَن ابی جعفر علیه السلام قال: «اِنَّ السُّنَّةَ لاتُقاسُ، وكَیفَ تُقاسُ السُّنَّةُ وَالْحائِضُ تَقْضِی الصِّیامَ وَلاتَقْضِی الصَّلاةَ..»
13. بحارالانوار، ج2، ص118. عن ابی جعفر علیه السلام قال: «مَنْ أفْتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلْمٍ وَلاهُدی مِنَ اللّه ِ لَعَنَتْهُ مَلائِكةُ الرَّحْمَةِ وَمَلائِكَةُ الْعَذابِ، وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ..»
14. به عنوان نمونه ر. ك: بحارالانوار، ج2، ص307.
15. نور/36 و 37: «در خانههایی كه خداوند رخصت داده كه [قدر و منزلت آنها] رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه ها] هر بامداد و شامگاه او را نیایش كنند، مردانی كه نه تجارت و نه داد و ستدی آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمیدارد..»
16. أنوار البهیة فی تواریخ الحجج الالهیة، شیخ عباس قمی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1418 ق، ص136؛ بحارالانوار، ج46، ص358.
17. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله، ابوجعفر بن الحسین بن فرّوخ صفّار القمی، قم، منشورات مكتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، 1404ق، ص7.
18. بحارالانوار، ج1، ص214.
19. توبه/98.
20. بحارالانوار، ج1، ص214.