طلوع تابناك
«سید محمدحسن شیرازی» معروف به «میرزای شیرازی» در پانزدهم جمادی الاولی 1230 ق، دو ساعت از طلوع آفتاب گذشته، در شهر شیراز دیده به جهان گشود (1) با ولادتش موجی از نشاط و شادمانی به خانة میرزا محمود (پدرش) پرتو افكند؛ اما این سرور، پایداری نداشت و روزهای شیرین كودكی محمدحسن با مرگ والدش تلخ گردید. از این پس، میرزا محمدحسن تحت تربیت دایی خود، سید حسین موسوی، موسوم به «مجد الاشراف»، قرار گرفت. وی كه خود دانشوری نامور بود، بیش از همه به تعلیم و تربیت این طفل اهمیت میداد و به همین دلیل او را از چهار سالگی به مكتب فرستاد. محمدحسن در ابتدا مشغول فراگیری روخوانی قرآن كریم گردید و پس از آن آثار ادبی معروفی چون «بوستان» و «گلستان» سعدی را آموخت، او به دلیل فراست، ذكاوت و استعداد سرشارش زودتر از زمان متداول این متون را یاد گرفت. (2)
دانش اندوزی در اصفهان
به پاس خدمات پدرش (میرزا محمود)، حاكم شیراز به وی پیشنهاد مسئولیت مهمی را در امور دولتی و دیوانی این دیار كرد. از سوی دیگر، استادش، شیخ محمدتقی، وی را به ترك وطن و هجرت به اصفهان تشویق نمود. میرزای شیرازی دانش اندوزی را بر امور اداری و حكومتی ترجیح داد و در سال 1248 ق شیراز را به قصد اقامت در اصفهان ترك كرد. در آن روزگار حوزة علمیه این شهر از پررونقترین حوزههای جهان تشیع به شمار میآمد و حتّی با حوزۀ نجف برابری مینمود.
هجرت به سوی عتبات عراق
میرزای شیرازی تا بیست و نه سالگی در اصفهان اقامت داشت؛ ولی در سال 1259 ق این دیار را به قصد سكونت در عتبات عراق ترك كرد. ایشان به محض ورود به كربلا غبار خستگی را با زیارت بارگاه مقدّس امام حسینعلیهالسلام و دیگر حماسهآفرینان نینوا از تن و روان خویش برطرف ساخت، و بعد از استراحتی كوتاهی و بررسیهای اجمالی دربارة محافل علمی و آموزشی این شهر، به محضر «شیخ محسن آل كاشف الغطاء» صاحب «انوار الفقاهه» و «سید ابراهیم قزوینی» صاحب «ضوابط» رفت و از پرتوهای پرفروغ این دانشوران آراسته به پارسایی و پرهیزكاری بهرههای كافی بُرد.
سپس عازم نجف اشرف گردید و بعد از زیارت مضجع شریف مولای متّقیان حضرت علیعلیهالسلام استمداد از روح بزرگ آن امام همام، تصمیم گرفت از درس «شیخ محمد حسن نجفی» (متوفی 1266 ق) صاحب كتاب گرانسنگ «جواهر الكلام» استفاده كند. صاحب جواهر در همان هفتههای نخستین به استعداد شگفت میرزا پی برد و به اجتهادش تصریح كرد و طی نامهای به حاكم شیراز وی را چنین معرفی نمود: «میرزا محمد حسن شیرازی از افرادی است كه امورش برای ما اهمیت دارد و از شاگردان با فضیلت ما است، او از كسانی است كه خداوند توان اجتهاد به آنان عطا كرده و ایشان به لطف پروردگار به عنوان پرچم هدایت بندگان، امین در شهرها و مروج مذهب تشیع برگزیده است.» این از كرامتهای صاحب جواهر بوده است كه آیندة درخشان این شاگردش را سالها قبل از زعامت او پیشبینی كرده بود. (3)
بعد از ارتحال این فقیه محقق، میرزای شیرازی قصد بازگشت به ایران را نمود؛ اما ملاقات او با شیخ انصاری كه در حرم حضرت علیعلیهالسلام برگزار شد، وی را از مراجعت و اقامت در ایران منصرف کرد.
بر مسند مرجعیت
در سال 1281 ق شیخ مرتضی انصاری دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت. پس از آن جمعی از شاگردان فاضل شیخ اعظم و نیز عدهای از اقشار مردم به میرزای شیرازی مراجعه كردند و مُصرّانه از وی خواستند بر كرسی تدریس و مسند مرجعیت قرار گیرد كه او نپذیرفت و خاطرنشان ساخت: آنچه كه مردم از فتواها و نظرات شرعی بدانها نیاز دارند و گرهگشای امور فردی و اجتماعی آنان است، نزد من نمیباشد، در جمع شما فقیه عصر آقای «حسن نجمآبادی» و امثال ایشان دیده میشود. مرحوم نجمآبادی كه از قلّههای فقاهت و معرفت به شمار میآمد گفت: «به خدا سوگند! كه پذیرفتن مرجعیت بر من روا نمیباشد، زعامت جامعه اسلامی محتاج شخصی است كه علاوه بر رسیدن بر فراز این قلّههای اجتهاد، به مصالح زمان آشنا باشد و در عرصههای سیاسی و اجتماعی بتواند بین منابع اصیل قرآنی و روایی و رویدادهای عصر خویش پیوندی منطقی و گرهگشا و اثرگذار بوجود آورد.» سپس به میرزای شیرازی رو كرد و گفت: «شخصی را با این ویژیگیها جز شما در این جمع نمیبینم و فراهم كردن فتاوا برای وجودی چون شما، بسیار كوچك است.»
این بیان رسای آن بزرگوار كه از عمق وجود فقیهی سترگ برمیخاست مورد تأیید تمامی حاضران قرار گرفت. گویا میرزای شیرازی باز هم از این ماجرا اكراه داشت، تا اینكه یكی از علما، گفت: «جناب میرزا! آیا شما قایل به فقاهت این عده كه اكنون در خدمت شما هستند میباشید؟» میرزای شیرازی بزرگ پاسخ مثبت داد، گوینده ادامه داد: «فقهای حاضر حكم میكنند كه شما باید مرجعیت را بپذیرید.» سرانجام میرزا ناگزیر این مسئولیت سترگ و حیاتی را پذیرفت و در حالی كه قطرههای اشك بر گونههای نورانی و محاسنش جاری بود سوگند یاد كرد كه هیچگاه تصوّر نمیكردم مرجع تقلید شیعیان گردم. بدین سان تمام فقها و مجتهدان نجف مرجعیت ایشان را اعلام كردند و سررشته امور را به دست ایشان سپردند. (4)
به سوی سامرّا
میرزای شیرازی در قحطی عظیم سال 1288 ق كفالت اهل علم و اقشاری از مردم را به بهترین وجه عهدهدار گردید، عموم مردم در هر مسئله كوچك و بزرگی به او مراجعه میكردند و انتظار انجام هر كاری را از ایشان داشتند؛ این روند، رفته رفته بر فعالیتهای علمی، آموزشی و ترویجی ایشان اثر سوء گذاشت، به علاوه، او با فراست ویژهای دریافت كه برخی اشراف واعیان نجف كه فرزندگی او را برنمیتابند، در دامن زدن به این وضع، دستی ناپیدا دارند؛ لذا صلاح بر آن دید كه نجف را با تمامی خوبیهایی كه داشت، ترك كند.
در سال 1291 ق میرزای بزرگ به قصد زیارت اول رجب به كربلای معلّی رفت، پس از مدتی خانوادهاش را فراخواند و همراه آنان به قصد زیارت نیمه شعبان به جانب سامرا حركت كرد و در اواخر این ماه وارد آن شهر گردید. مردم به یك باره متوجه شدند كه شعبان سال 1292 ق هم فرا رسید و میرزا هنوز باز نگشته است؛ برخی از بزرگان نجف همچون آخوند «ملا فتحعلی سلطانآبادی»، «ثقه الاسلام حاج میرزا حسین نوری» صاحب «مستدرك الوسایل» و «شیخ فضل الله نوری» به سامرا آمدند و ضمن جویا شدن از احوال استاد، با او در این زمینه وارد مذاكره شدند، استاد گفت: قصد ندارم به نجف برگردم تا مشهد الرضاعلیهالسلام را زیارت كنم.
شاگردان ابراز داشتند اگر قصد دارید در سامرا بمانید، ما هم میمانیم؛ وگرنه پس بفرمایید تا همراه یكدیگر به نجف باز گردیدم، سرانجام مقدر گردید در حرم مطهر امام علی النقیعلیهالسلام و امام حسن عسكریعلیهالسلام استخاره كنند، با این نیت كه آیا به طور كامل در سامرا بمانند یا به نجف برگردند؟ جواب استخاره، ماندن در سامرا بود. بعد از آن میرزا تصمیم قطعی بر اقامت گرفت و لوازم و كتابهایش را از نجف خواست، شاگردان همراه میرزا نیز اقامت اختیار كردند و دیگر شاگردان نیز از سایر نقاط بار سفر به سامرا بستند، به طوری كه سامرا خانۀ علم و مركز نشر اسلام و كانون مراجعات اقشار گوناگون در امور دنیوی و دینی و اجتماعی گردید، خداوند متعال هم با نصرت خویش و ارتقا دادن مقام میرزا، نام او را در جهان اسلام پرآوازهتر ساخت.» (5)
خدمات میرزا در سامرا
برخی اقدامات میرزا در سامرا عبارت بودند از:
1. فعالیتهای عمرانی و آباداتی سامرا؛ 2. احداث دو مدرسه علمیه؛ 3. احداث پل بر روی رودخانه دجله؛ 4. بازسازی حرم امام دهم و یازدهم؛ 5. ایجاد اتحاد و انسجام بین شیعه و سنی؛ 6. رسیدگی به عموم مردم خصوصاً محرومان اهل تسنّن. (6)
شاگردان شایسته و دانشور
میرزا در ایران و عراق و به خصوص سامرّا شاگردانی شایسته، دانشور و صاحبنظر تربیت كرد و شخصیتهای نامداری از پرتو اندیشهها و انفاس قدسی او بهره گرفتند. افرادی كه در مكتب علمی، اخلاقی و تربیتی میرزا پرورش یافتند، در قیام به وظایف دینی و اجتماعی و ارشاد اقشار گوناگون و دفاع از فرهنگ اسلامی و ارزشهای الهی اهتمام زیادی از خود نشان دادند. برخی بر مسند مرجعیت و زعامت حوزههای علمیه قرار گرفتند، عدهای در صحنههای سیاسی و اجتماعی و در مبارزه با استبداد و استعمار حضوری فعّال و اثرگذار داشتند و رهبری برخی قیامها و خیزشهای معاصر خود را بر دوش گرفتند، بعضی در زمینههای علمی و پژوهشهای پرمایه آثاری گرانسنگ از خود به یادگار نهادند و هماكنون نیز مرجع و منبعی مهم و معتبر برای محققان میباشند و افرادی از شاگردان این شخصیت به تزكیه و سلوك عرفانی اقبال نشان دادند و در طی طریق معرفت و معنویت برای پویندگان این مسیر، اسوهای شایسته گشتند.
كاروان فضل و فضیلت
از محضر پرفیض میرزا، علمای بزرگ و مشاهیر برجستهای برخاستهاند كه در ذیل فهرستوار به برخی از آنها، اشاره میگردد:
1. آخوند خراسانی؛ كه میرزای شیرازی شاگردان را تشویق میكرد از محضر او معارف فقهی و اصولی را بیاموزند. (7)
2. شهید شیخ فضل الله نوری؛ كه به شدت مورد وثوق میرزا بود و در جنبش تنباكو نام وی به عنوان یكی از مجتهدان تهران میدرخشد. (8)
3. میرزا محمدتقی شیرازی؛ ضمن اینكه از فاضلترین شاگردان میرزا بود، خود نیز به تدریس پرداخت و با رحلت میرزای اول با عنوان میرزای دوم به مقام مرجعیت رسید. (9)
4. سید عبد الحسین لاری؛ كه میرزای مجدّد به وی عنایت ویژهای داشت و بر اجتهاد و فقاهتش تصریح نمود. (10)
5. سید محمد كاظم یزدی؛ ایشان صاحب كتاب گرانسنگ «عروة الوثقی» است كه مباحثی عمیق در ابواب فقهی دارد، و همواره مورد توجه مجتهدان و مراجع تقلید بوده است.
6. میرزای نایینی؛ وی مدت نه سال از محضر میرزای مجدّد بهره برد و در كمترین زمان شهرت علمی فوقالعادهای بدست آورد و با ارتحال «شیخ الشریعۀ اصفهانی» به مقام مرجعیت رسید. (11)
7. شهید آیت الله سید حسن مدرّس؛ معروف به «مدرّس» كه اقتدار میرزای شیرازی در قیام تنباكو او را به عتبات عراق رساند تا از پرتو اندیشههای رهبر این حركت آفتخارآفرین بهره ببرد.
8. سید محمد طباطبایی زوارهای فشاركی؛ از مرجع تقلید.
9. حاج شیخ عبد الكریم حائری؛ مؤسس حوزه علمیه قم و مرجع تقلید.
10. سید ابراهیم دامغانی اصفهانی؛ كه تمام تقریرات درس میرزا را با قلمی شیوا یادداشت كرد.
11. حاج سید ابوا لحسن طالقانی؛ پدر آیت الله سید محمود طالقانی.
12. سید ابو القاسم كاشانی؛ فرزند سید مهدی، از شخصیتهای مبارز در تاریخ معاصر.
13. حاج میرزا ابو الفضل تهرانی؛ از دانشمندان تهران و جدّ مادری امام خمینیرحمهالله.
14. سید اسماعیل صدر؛ كه به مقام مرجعیت در عراق رسید.
15. آقا میرزا محمدباقر اصطهباناتی؛ كه جامع علوم عقلی و نقلی بود و در سال 1326 ق به شهادت رسید.
16. حاج میرزا حسین نوری؛ صاحب كتاب نفیس «مستدرك الوسائل».
17. حاج آقا رضا همدانی؛ عارف و مجتهد معاصر.
18. حاج شیخ عبد النبی نوری؛ از مشاهیر مجتهدین تهران كه در مبارزه شهید مدرس علیه رضاخان با وی همگام بود.
19. سید زین العابدین تهرانی؛ فرزند سید ابو القاسم طباطبایی زوارهای، از خواص اصحاب میرزای شیرازی.
20. آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی؛ عارف مشهور.
21. سید مرتضی كشمیری؛ كه در نهایت زهد، پارسایی و وارستگی زیست و جامع علوم عقلی و نقلی بود.
22. مولا محمد شربیانی؛ معروف به فاضل كه در آذربایجان مرجع تقلید شیعیان بود.
23. سید محمد عصار تهرانی؛ از فضلا، حكما و ادیبان معاصر كه در دانشكدة الهیات تهران تدریس میكرد.
24. میرزا محمدحسین آشتیانی؛ فقیه مبارز و مرجع عالیقدر تهران كه در قیام تنباكو نقش آفرین بود.
میراث علمی
میرزای شیرازی به دلیل نظارت بر امور طلاب و مدارس دینی، ساماندهی حوزههای علمیه جهان تشیع و صیانت از ارزشهای شیعه در برابر تهاجم فرهنگی و سیاسی بیگانگان و اهتمام برای افزایش اقتدار و انسجام جوامع اسلامی، كمتر به امور تألیف و نگارش پرداخته؛ با این وجود، آثاری از ایشان به صورت تألیفهای مستقل و تقریرات بر جای مانده است كه عبارتند از:
1. رساله طهارت تا مبحث وضو؛ 2. كتاب الصلوۀ؛ 3. رسالهای در رضاع؛ 4. المكاسب تا پایان معاملات؛ 5. حواشی بر نجاة العباد (رساله عملیه صاحب جواهر)؛ 6. تعلیقه بر كتاب معاملات وحید بهبهانی، به زبان فارسی كه به طبع رسیده است؛ 7. تعلیقات بر شرح لمعه؛ 8. رسالهای در اجتماع امر و نهی؛ 9. دوره كامل تقریرات درس اصول شیخ مرتضی انصاری؛ 10. تعلیقات بر فرائد الاصول شیخ انصاری؛ 11. رسالهای در مشتق كه چاپ شده است؛ 12. مجموعهای از فتاوای میرزای شیرازی؛ 13. سؤال و پاسخ، شامل 236 پرسش از میرزای شیرازی كه همراه با پاسخ ایشان است و شیخ فضل الله نوری آن را تنظیم و چاپ كرده است.
در عرصۀ تبلیغ
میرزای شیرازی هنگام تدریس و تربیت طلّاب، شاگردانی را كه استعداد سخنوری، وعظ و خطابه داشتند، شناسایی میكرد و آنان را به نواحی دور و نزدیك اعم از شهرها، روستاها و مناطق عشایری اعزام مینمود.
آن فقیه والا مقام در شرایطی به این موضوع اهتمام میورزید كه برای گروهی از اهل فضل، رساندن پیام اسلام به مردم از طریق منبر و محراب كاری سطحی تلقّی میگردید. مؤسس حوزه سامرا بر خلاف این فضای حاكم بر برخی حوزهها، به خطیبان و واعظان اجازة فعّالیت داد و بهطور جدّی از تلاشهای آنان تجلیل به عمل آورد و حتی با وجود گرفتاریهای درسی و پرداختن به امور مرجعیت، پای منبرشان مینشست تا مبلّغان تشویق گردند، یكی از شاگردان فاضلش با وجود تواناییهای فكری و عملی بر فراز منبر رفت و مقتل امام حسینعلیهالسلام را خواند وقتی بر میرزا وارد شد، آن بزرگوار از وی تكریم به عمل آورد و مبلغ قابل ملاحظهای به ایشان تقدیم كرد. (12)
میرزای شیرازی برای تقویت فعالیتهای تبلیغی در منطقه كشمیر و تبّت، مدرسهای را در نظر گرفت كه مدرّسان آن ضمن آموزش فقه و اصول به طلبهها، به تعلیم زبان فارسی و عربی و مسائل تبلیغی و اجتماعی میپرداختند. «شیخ حسن كشمیری» در سامرا بر گروهی از اهالی این مناطق ریاست داشت، دانش آموختگان این مدرسه، سرگرم فراگیری مسائل ارشادی بودند و از میرزا مقداری دریافت میكردند و بعد از آموزشهای لازم به مناطق گوناگون این قلمرو اعزام میگردیدند. (13)
«میرزا حسین كرمانی» از شاگردان شیخ انصاری و میرزای شیرازی، با وجود آنكه از مجتهدان به نام بود، با تأكید میرزای مجدّد به شیراز رفته و در آن سرزمین ضمن رسیدگی به امور شرعی، حقوقی و اجتماعی مردم، به موعظه و خطابه میپرداخت. (14)
«آقا شیخ اسماعیل سمنانی» بعد از اینكه در محضر میرزای شیرازی به كمالاتی دست یافت، با توصیه استادش راهی سمنان گردید. او نیز با وجود جامعیت علمی از فعالیتهای ارشادی و ترویجی غافل نبود. (15)
«شیخ علی یزدی» عالمی زاهد و فقیهی پارسا بود كه علم و عمل را به خوبی در هم آمیخت. او بعد از فراگیری علوم متداول از محضر میرزا در مشهد مقدس ساكن گردید و به هدایت مردم و نشر احكام و فعالیتهای تبلیغی مشغول شد. (16)
در عرصه سیاست
در عصری كه میرزای شیرازی میزیست، جهان اسلام وضع أسفباری داشت و میدان تاخت و تاز استعمارگران بود، ضمن آنكه فرمانروایان مستبد بر مردم ستم میكردند، در چنین اوضاع و احوال آشفتهای میرزای شیرازی با بصیرتی ژرف كه توأم با دیانت و معنویت بود، در برابر حوادث دنیای اسلام به موضعگیری پرداخت، اندیشة سیاسی این مرجع عالیقدر، حوزههای علمیة ایران و عراق را بیدار ساخت و نجف را به بزرگترین پایگاه ضد استبدادی تبدیل كرد. مدرسة میرزا حوزه تعهد و مسئولیت بود. میرزا بر این باور بود كه تفرقه، بیبرنامهگی و فاصله گرفتن مسلمانان از یكدیگر، ابهت آنان را رو به زوال میبرد. او در زندگی عملی و علمی خویش ثابت كرد كه میتوان در گسترش فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام كوشید و به این خاندان ارادت ورزید و در عین حال مسلمانان را به اتحاد و انسجام فراخواند و با مذاهب اسلامی در نهایت تفاهم و مودّت زیست. (17)
فردی از اهالی سامرّا با فرزند میرزا درگیری پیدا كرد و او را به شدت زخمی نمود كه، به گونهای كه جراحات شدید موجب فوت این فرزند ارشد میرزا كه «سید محمد» نام داشت گردید. اگر چه مرگ فرزند برای میرزا رنجآور بود؛ اما در این واقعه سكوت كرد. عدهای خدمت ایشان رسیدند و از میرزا خواستند دستور در این باره صادر كند، آن فقیه بیدار از ورای این دل سوزی ظاهری آنان، پی به فتنهای ساختگی و برنامهای شوم بُرد و با قاطعیت آنان را از نزد خود راند و گفت: «شما به هیچ عنوان حق دخالت در امور ما را ندارید، این حادثه بین دو برادر مسلمان روی داده است.» خبر این موضعگیری میرزا در برابر كارگزاران انگلیسی، به گوش فرمانروای دولت عثمانی رسید، خلیفه عثمانی از درایت میرزا شادمان گردید و به والی بغداد دستور داد شخصاً به حضور ایشان برسد و از وی تشكر كند و از بابت این ضایعه ابراز تأسف نموده، عذرخواهی كند. (18)
در همین ایام سنگهایی هم مخالفان به سوی خانه میرزا پرتاب كرده بودند. فرستاده دولت انگلیس به میرزا گفته بود: اجازه دهید اینها را مجازات كنیم، میرزا در جوابشان گفت: این حركت (سنگباران كردن خانهام) برای من گواراتر از ملاقات با سفیر شما است. (19)
ویژگیهای شخصیتی و اخلاق میرزای شیرازی
شهید آیت الله مطهری یادآور گردیده است: «میرزای بزرگ در علم، تقوا، خلوص و صفا و صمیمیت ممتاز بود. (20) فراست میرزا پرتوی از نور ایمان بود كه او با تزكیه و تهذیب نفس، اُنس با عبادت و سحرخیزی و مناجاتهای شبانه به دست آورده بود. توانایی فكری و علمی همراه با پارسایی و صفای معنوی به میرزا ابهتی ویژه عطا كرده بود. از این جهت، با وجود بشاش بودن و خوشمحضری و نهایت تكریم در برخوردها، افراد و حتی شاگردان و نزدیكانش هنگام ملاقات با وی، تحت تأثیر اقتدارش قرار میگرفتند؛ حتی فرزندش نقل كرده بود: هیبتی را كه از حضور نزد والدم احساس میكنم، مثل حالتی است كه از دیدن شیری در بیشهها به انسان دست میدهد.» (21)
سعه صدرش بهگونهای بود كه حتی احترام افرادی را كه سزاوار برخوردهای شایسته نبودند، رعایت میكرد. خطاكار را جز به احسان پاداش نمیداد و با نیكوترین زبان همراه با تبسّم با او به گفتگو مینشست. با وجود مراجعات فراوان با گروههای گوناگون، با نهایت ادب و فروتنی رفتار میكرد، با دقّت به سخنانشان گوش میداد و برای رفع گرفتاریهای آنان اقدام میكرد. (22) اگر میخواست به افراد كمك كند، بهگونهای رفتار میكرد كه طرف دچار حقارت روحی نگردد و گاه به طور ناشناس به امداد محرومان میشتافت، چه بسا خود را در كنار فرد بیبضاعتی قرار میداد و او را به سخن میگرفت و در این حال مبالغی را در جیب او قرار میداد، آن شخص بعد از جدایی احساس میكرد چیزی در جیبش سنگینی میكند، وكلا و نمایندگانش در شهرها و مناطق گوناگون نیز موظّف بودند با حفظ منزلت افراد، فقرا و درماندگان را شناسایی كنند و مورد حمایت قرار دهند، گستردگی این امدادگریها در حدّی بود كه روستاییان نواحی دور افتاده، صحرا نشینان و عشایر از توجه میرزا دور نبودند و سالی دوبار آذوقه و لباس و ملزوماتی برای آنان تدارك دیده و به ایشان تحویل داده میشد. (23)
در حالی كه زندگی هزاران نفر را با امكاناتی كه در اختیارش بود تأمین میكرد، در زمانی كه از دورترین نقاط جهان اسلام اموال فراوانی در اختیارش قرار میگرفت، در زندگی شخصی در نهایت زهد، قناعت و سادهزیستی میزیست و از اسراف پرهیز میكرد. (24) از هر گونه تعین و تشخّص به شدت میگریخت. علم و وارستگی را با یكدیگر درآمیخته و این خصلت در گفتار، ادب، رفتار و متانت او هویدا بود. سخن، سكوت، قیام و قعودش برای رضای خدا، احیای دین و حمایت از دیدگان خدا انجام میگرفت. (25)
كرامتها و مشاهدات ملكوتی
برای نفوس مُنزّه از كدورتهای دنیوی و اشتغالات نفسانی كه آیینة وجودشان از غبارها و آلودگیها پاك گردیده است، صورتهایی از كشف و شهود و امور قدسی پدید میآید. میرزای شیرازی كه جان را با اخلاص و بندگی راستین خداوند پیداست و به نور حق آراست، از ارمغانهای غیبی و كرامتهایی برخوردار گردید كه به نمونههایی اشاره میگردد:
1. به گفته آیت الله سید اسماعیل صدر (مرجع تقلید شیعیان): مردی ظاهر الصلاح با دست نوشتههایی كه برخی علما توسط آنها، وی را تأیید كرده بودند به سامرا آمد تا با میرزا ملاقاتی داشته باشد و مورد حمایت ایشان قرار گیرد، بر حسب اتفاق زمانی كه میرزا در یكی از رواقهای حرم مطهر نشسته بود، به محضرش رسید و دست آن مرجع بزرگوار را بوسید، میرزا با نگاهی خاص بر وی نگریست، گواهی علما در موردش مورد تذكّر واقع شد؛ امّا گویا اینها سودی نداشت و به وی جواب ردّ داد، مرحوم صدر میگوید: وقتی بررسی كردم كه چرا میرزا به وی اقبال نشان نداد، متوجه شدم این فرد از پیروان و مروّجان فرقه ضالّۀ بابیه است و فهمیدم به مصداق حدیث مشهور «اَلمُؤمِنُ ینظُرُ بِنُورِ اللهِ» میرزا با قدرت نور الهی به دیگران مینگرد. (26)
2. علامه سید حسن صدر، شاگرد میرزا و صاحب كتاب «تأسیس الشیعۀ لعلوم الاسلامی» میگوید: شیخ ناصر نجفی از وكلای میرزا در نجف درگذشت، چندی بعد فرزندش به سامرا آمد و در كاروان سرایی منزل گرفت، یك روز گفت: هزینه مسافرت و معاش كم آوردهام، از میرزا تقاضای كمك دارم. شبی كه زایران جبل عامل آن كاروان سرا قصد حركت داشتند، میرزا اموال قابل توجهی به من داد تا میان آنان تقسیم كنم، در ضمن مبلغی جداگانه داده و فرمود: این پول را به فرزند شیخ ناصر بدهید. وقتی پول را به او رساندم، او گفت: استاد چه درست تشخیص داده است و همین میزان برایم كافی است؛ زیرا وقتی محاسبه میكنم، میبینم مخارج من در كاظمین نزد شخصی به امانت است، كرایه رفت و برگشت مركب را هم داده و توشه راه را نیز خریدهام و صرفاً پول عبور را نداشتم كه همین مقدار كفایت میكند. (27)
3. «شیخ راضی» فرزند «علی طریحی» میگفت: استادم مرحوم «طه نجف» دچار عفونتی در پا گردید كه او را در رنج و سختی قرار داد، در ایام كسالت سینهاش تنگ گردید و گویا وجود خود را مصداق «خَسِرَ الدُّنیا وَ الَآخِرَةِ» تلقّی میكرد، پس به زیارت عسكریینعلیهماالسلام در سامرّا رفت و آن دو امام همام را مورد خطاب قرار داد:ای ستم ناپذیران! این سكوت شما دربارة بندهای كه از شدت حزن در آستانه مرگ است چه میباشد؟ آن شب خوابید و هنوز به خواب عمیقی فرو نرفته بود كه هاتفی گفت: «وَ نُرِیدُ اَنْ نَّمُنَّ...» تصور كرد میخواسته به وسیلة آن آیۀ شریفه او را آرام سازند. سپیده سر زده بود كه میرزای شیرازی به خانه ایشان آمد و با یكدیگر به گفتگو نشستند، او لحظاتی بر چهرهاش نگریست و آیة شریفه «وَنُرِیدُ اَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّة وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین»؛ (28) را تلاوت نمود، به یاد ندای آن هاتف افتاد و قرائت آیه فوق بشارتی بود بر مقام علمی و معنوی كه این عالم بر آنها دست یافته بود. و از آن پس دیگر به بركت این كریمه و ملاقات با میرزای شیرازی دچار مشقت نگردید و از آن اندوه و نگرانی رهایی یافت. (29)
4. «شیخ عبد النبی نوری» میگوید: برای طبع و نشر كتاب «وسایل الشیعۀ» مبالغی را هزینه كردم و از این بابت مبلغ یكصد تومان مقروض گردیدم كه موفق به ادای آن نشدم، طلبكار هم مدام میآمد و مبلغ مذكور را مطالبه میكرد، این رفت و آمدها مرا منقلب كرد و در سرداب مقدس سامرا توسّلی هم پیدا كردم.
تابستان بود و هوا گرم كه خوابیدم و در عالم رؤیا مشاهده كردم رسول اكرمصلیاللهعلیهوآله بر روی تشكی قرار دارند و در مقابلشان كمدی است. ایشان میگوید: رفتم دست حضرت را بوسیدم، آن وجود مبارك به كمد اشاره كرد و فرمود: در آن را بگشا و یكصد و بیست تومان بردار، یكصد تومان برای قرضها و بیست تومان برای مخارج دیگر. صبح كه از خواب برخاستم، دیدم صدای در میآید، آن را گشودم، خادم میرزا بود كه گفت: ایشان شما را فراخوانده است، وقتی در سرداب خانهاش به محضر میرزا رفتم، دیدم همان وضع كه در خواب اتفاق افتاده بود، اینجا قابل مشاهده است؛ چرا كه میرزا بر روی تشكی نشسته بود و به من فرمود: از آن كمد یكصد و بیست تومان بردار، یكصد تومان برای بدهی مورد نظر و بیست تومان برای مخارج زندگی، گویی میرزا از آن رؤیا باخبر بود كه حتی اجازه نداد آن را برایش بازگو كنم. (30)
پایان غمانگیز
سرانجام در 24 شعبان 1312 ق میرزای شیرازی به سرای باقی شتافت و پیكرش با تشییع باشكوهی در جوار بارگاه امیرالمؤمنینعلیهالسلام در نجف دفن گردید.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). اعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ق، ج 5، ص304.
(2). میرزای شیرازی، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ه. ق، ص 30.
(3). ریحانۀ الادب، مدرس تبریزی، نشر خیام، تهران، 1374 ش، ج 6، ص 66.
(4). میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهران، ص39 ـ 38؛ گلشن ابرار، جمعی از نویسندگان، ج اول، نشر معروف، قم، چاپ دوم، 1382 ش، ص388 ـ 377.
(5). تكمله امل الآمل، سید حسن صدر، با تحقیق سید احمد حسینی، مكتبة آیت الله المرعشی، قم، 1406 ق، ص 161 ـ 160.
(6). برگرفته از: مكارم الآثار، ج دوم، ص 886؛ زندگینامه استاد الفقها، شیخ انصاری، ضیاء الدین سبط الشیخ، كنگره شیخ انصاری، قم، 1373، ص211 ـ 210؛ میرزای شیرازی، ص225 ـ 224.
(7). فقهای نامدار شیعه، ص 395؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، نشر زواره، تهران، ج4، ص 1.
(8). خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صدساله، حسن اعظام قدسی، حیدری، تهران، 1342 ش، ج 1، ص 42، مجموعهای از رسایل، اعلامیهها و... شیخ فضل الله نوری، به كوشش محمد تركمان، رسا، تهران، 1362، ج 1، ص19.
(9). گلشن ابرار، گروهی از نویسندگان، ج 1، ص452.
(10). همان مأخذ، ج 2، ص 535؛ ولایت فقیه زیربنای فكری مشروطه، سید محمدتقی آیت اللهی، انتشارات امیر كبیر، تهران، 1362 ش، ص119 و 121.
(11). تنبیه الامۀ و تنزیه الملۀ، مقدمه، ص 18؛ نهضتهای اسلامی در یكصد سال اخیر، مرتضی مطهری، ص 46.
(12). معارف الرجال، حذر الدین، كتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1406 ق، ج 1، ص 362.
(13). میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ص130.
(14). همان، ص 113 ـ 112.
(15). نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، 1388 ش، ج 2، ص 631.
(16). میرزای شیرازی، آقا بزرگ تهرانی، ص 54.
(17). معارف الرجال، ج 2، ص 335؛ حماسه فتوا، ویژه نامه جمهوری اسلامی به مناسبت یکصدمین سالگرد رحلت میرزای شیرازی، تهران، 1370 ش، ص 74؛ مردان علم در میدان عمل، سیدنعمت الله حسینی، انتشارات عصر انقلاب، قم، ص1377 ش، ج 5، ص430.
(18). فقهای نامدار شیعه، مهدی بامداد ص 377؛ مجله حوزه، ش55، ص 77.
(19). مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، ج 5، ص 423؛ نماز، آیت الله حائری شیرازی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا، ص108.
(20). تفسیر سوره ملك، شهید مطهری، مجله نور علم، سال اول، ش سوم، فروردین 1363، ص23.
(21). میرزای شیرازی، ص 53.
(22). فقهای نامدار شیعه، ص 358.
(23). اعیان الشیعه، ج 5، ص 305، حوزه، ش 50 و 51، ص 145.
(24). حماسه فتوا، ص 32 و 73.
(25). اعیان الشیعه، ج 5، ص 307، مجله حوزه، ش 51 ـ 50، ص 308.
(26). میرزای شیرازی، ص 64 ـ 63.
(27). همان.
(28). «ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.» قصص / 5.
(29). همان، ص 73 ـ 71؛ مردان علم در میدان عمل، ج 3، ص 397 ـ 395.
(30). حماسه فتوا، ص 34؛ گلشن ابرار، ج 7، ص227.