(شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی)
یكی دو هفته پیش، جوانی به منزل ما آمد. سلام علیكم ـ و علیكم السلام.
(با یك قیافۀ حق به جانبی) بنده فلانی هستم. مبلّغ اسلامی در آمریكا.
ـ خوب بفرمایید آقا چه درسهایی خواندهاید؟
ـ هیچی، دو سه سال بعد از دیپلم، یك خرده از ادبیات عربی... یك چیزهایی خواندم، به اندازۀ یك مبلغ! (این قدر مبلغ را یك دستی میگرفت كه میگفت به اندازۀ یك مبلغ چیز یاد گرفته ام!)
ـ خوب دیگر چی...؟ از نظر خودسازیها و...؟
ـ (با شوخی گفت) اسلام اگر برای همه، چیز خوبی نیست برای ما كه بحمدالله چیز خوبی است.
آن گاه از جیبش نوشتهای به انگلیسی درآورد كه ترجمهاش این بود: «چون جناب ثقة الاسلام سبط فلان مرحوم برای تبلیغ عازم آمریكا هستند، به مؤمنین توصیه میشود از وجود ایشان استفاده كنند.»
این نوشته را داده بود به دار الترجمۀ دادگستری، ترجمۀ رسمی كرده بود و آن را در جیبش گذاشته بود... من واقعا متأثر شدم، به او حالی كردم كه تو اقلاًّ به خانۀ من اشتباهی آمدهای، گفت مرا راهنمایی كنید.
گفتم: دو راهنمایی به شما میكنم:
یكی این كه: شما از خودتان دربارۀ اسلام یك كلمه هم حرف نزنید، فقط حق دارید اگر برخی از نوشتههای افراد صاحب نظر را به فارسی میفهمید، به انگلیسی بیان كنید.
دوم این كه: سعی كن آن جا سوژۀ روزنامههای یهودی ضد اسلام نشوی. (چون سوژه خیلی خوبی برای روزنامههای ضد اسلام آنجا بود.)
گفت: بله آقا! من قم بودم، طلاب جوان خیلی با علاقه پیش من میآمدند و خیلی خوشحال بودند!
گفتم: خدا آنها را هدایت كند!
اینها تبلیغ اسلام نیست. تبلیغ اسلام راهش این است كه اقلاًّ خود این آقا كه پا میشود به آن جا میرود، نمونۀ عملی زندگی اسلامی باشد. راست باشد، درست باشد، با آگاهی حرف بزند، از روی ناآگاهی سخنی نگوی د، نه دربارۀ اسلام، نه دربارۀ مكتبها و ادیان دیگر، دغلی نكند، دكانداری نكند، بهره كشی نكند، با دیگران با رفتاری متناسب با اخلاق اسلامی رفتار كند. این است تبلیغ اسلام. (1)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1 ـ بایدها و نبایدها، آیت الله شهید دكتر بهشتی، ص 39 تا 42 (با تلخیص).