اشاره:
در بخش نخست این مقاله بیان داشتیم كه نامههای امامان معصوم علیهم السلام و از جمله نامههای امام حسین علیه السلام گنجینههای ماندگار و قابل استفاده برای امروز است. و سپس نامههای امام حسین علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام، جعده، معاویه، و یزید را به ترتیب زمانی بررسی كردیم. اینك ادامه بحث را پی میگیریم.
5. نامه اوّل به كوفیان
بعد از مرگ معاویه، مردم كوفه به امام علیه السلام نامههایی نوشته و تقاضای قیام كردند، امام پذیرفت و در جواب ابن زبیر نوشت: «اَتَتْنی بَیعَةُ اَرْبَعینَ اَلْفاً یحْلِفُونَ لی بِالطَّلاقِ وَ الْعِتاقِ مِنْ اَهْلِ الْكُوفةِ؛ (1) به من خبر دادند كه چهل هزار نفر از مردم كوفه، با من بیعت كردند و سوگند یاد كرده اند كه زن طلاق و برده آزاد باشند [اگر عهدشان را شكستند] .» (2)
6. وصیتنامه برای محمد حنفیه
امام علیه السلام در نامهای به برادرش «محمد حنفیه» - هنگامی كه او را از رفتن به عراق منع كرد - سفارشات خود را گنجانیده و اهداف قیام عاشورا را بیان داشت تا دست تحریفگران به آن نرسد و آیندگان، راز قیام عاشورا را متوجه شوند:
«بِسم اللَّه الرحمن الرحیم، هذا ما اَوصی بِهِ الْحُسَین بن علی بن اَبی طالِبٍ اِلی اَخیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِاِبْنِ الحَنَفِیةِ اَنَّ الْحُسَینَ یشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الّا اللَّه وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فیها، وَ اَنَّ اللَّه یبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ؛ بنام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیت حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیه است. حسین گواهی میدهد كه معبودی جز خدای یگانه نیست و شریك ندارد و اینكه محمد صلی الله علیه وآله بنده و رسول خدا است و آیین حق را از سوی حق آورده است و اینكه بهشت و جهنّم حق است و قیامت بدون شك به وقوع خواهد پیوست و خداوند، همه كسانی را كه در قبرها هستند زنده میكند.»
«وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه وآله اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی علی بن ابی طالِبٍ علیه السلام؛ [بدانید] من برای سركشی و خوشگذرانی و فساد و ستم [از مدینه به سوی كربلا] خارج نشدم؛ بلكه فقط برای دنبال كردن اصلاح امّت جدّم [قیام كردم و] خارج شدم و تصمیم گرفتهام كه امر به معروف و نهی از منكر نمایم و سیره جدّم [رسولخداصلی الله علیه وآله] و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال نمایم.»
«فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ اَوْلی بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَی هذا اَصْبِرُ حَتَّی یقْضِی اللَّهُ بَینی وَ بَینَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیرُ الْحاكِمینَ، وَ هذِهِ وَصِیتی یا اَخی اِلَیكَ وَ ما تَوفیقی اِلّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَكَّلْتُ وَ اِلَیهِ اُنیبُ؛ (3) پس هر كس این حقیقت را از من بپذیرد [و از من پیروی كند] ، پس خدا اولای به حق است [و از خدا پیروی كرده] و هر كس حق را بر من رد كند [و تخلّف نماید] ، صبر میكنم تا خداوند بین من و این قوم حكم كند كه او بهترین حاكمان است. و این وصیت من است به توای برادر. و توفیق من جز به خدا نیست، بر او توكل میكنم و به سوی او میروم.»
خلاصه وصیت نامه
1. شهادت به توحید، رسالت و قیامت، تا فردا امام حسین علیه السلام را به عنوان خارجی و غیر مسلمان معرفی نكنند.
2. بیان اهداف قیام، كه عبارت است از: اصلاح امّت، امر به معروف و نهی از منكر، و دنبال كردن سیره پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام.
3. دعوت مردم به این قیام و اتمام حجّت به آنهایی كه دعوت او را لبیك نگویند.
7. نامه به عبداللَّه بن جعفر
یكی از كسانی كه به امام حسین علیه السلام سفارش كرد كه به سمت كربلا و كوفه نرود، عبد اللَّه بن جعفر، شوهر زینب علیها السلام بود. به حضرت نوشت: «تو را به خدا سوگند میدهم كه به سوی كربلا و كوفه حركت نكنی؛ زیرا اگر تو را بكشند نور خدا را در زمین خاموش كرده اند، مهلت بدهید و من تلاش میكنم تا از یزید برای شما و خانواده تان امان بگیرم.»
حضرت در جواب نوشت: «امّا بَعْدُ! فَاِنَّ كِتابَكَ وَرَدَ عَلِی فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما ذَكَرْتَ وَ اُعْلِمُكَ اَنّی رَأَیتُ جَدّی رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه وآله فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِاَمْرٍ وَ اَنَا ماضٍ لَهُ، لی كانَ اَوْ عَلَی، وَ اللَّهِ یابْنَ عَمّی لَوْ كُنْتُ فی حُجْرِ هامَّةٍ مِنْ هَوامِّ الْاَرْضِ لَاِسْتَخْرَجُونی وَ یقْتُلُونی؛ وَ اللَّهِ یا ابْنَ عَمّی لَیعْتَدَنَّ عَلَی كما اِعْتَدَتِ الیهُودُ عَلَی السَّبْتِ وَالسَّلامِ؛ (4) امّا بعد [از ستایش خداوند] نامه تو به من رسید و آن را خواندم و آنچه را یادآور شده بودی متوجه شدم و به تو اعلام میكنم كه من جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدهام كه به امری مرا خبر داد (یعنی شهادتم) كه به سوی آن رهسپارم، [خواه] به نفع من باشد و یا به ضررم. به خدا سوگند پسر عمو! اگر من در لانه جنبندهای از جنبندگان زمین آشیانه كنم، آنها مرا بیرون میآورند و میكشند.ای پسر عمو! به خدا قسم! بر من ظلم و تعدّی میكنند چنان كه یهود تعدّی كردند بر [صید ماهی در روز] شنبه، والسلام.»
در این نامه حضرت، خبر شهادت قطعی خویش را داد و به جعفر فهماند كه امان نامه گرفتن، ثَمَری ندارد و در هر جا باشد دشمنان او را به شهادت میرسانند و حرمت او را مراعات نمیكنند.
8. نامه به بنی هاشم
وقتی امام حسین علیه السلام تصمیم گرفت كه از مدینه خارج شود، در جمع «بنی هاشم»، كاغذی خواست، بسیار زود آوردند، حضرت بر آن كاغذ چنین نوشت: «بسم اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنَ الْحُسَینِ بْنِ عَلی اِلی بَنی هاشِمٍ اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بی مِنْكُمْ اُسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یبْلُغْ مَبْلَغَ الْفَتْحِ وَ السَّلام؛ (5) بنام خداوند بخشنده مهربان، این نامه از حسین بن علی برای بنی هاشم است. امّا بعد [از ستایش خدا] پس به راستی هر كس به من [در این قیام] ملحق شود به شهادت میرسد، و كسی كه تخلّف كند به پیروزی نخواهد رسید.»
حضرت در این نامه علاوه بر خبر شهادت خود، از شهادت یاران نیز خبر داد و اتمام حجّت جدّی برای بنی هاشم و اعلان خطر برای متخلّفین نمود.
9. پاسخ به نامه مِسوَر بن مخرمه
از جمله كسانی كه امام علیه السلام را از رفتن به عراق باز داشت «مسوَر بن مخرمه» (6) بود. او نامهای به این شرح نوشت: «مبادا با نامههای مردم عراق، مغرور شوی و سخن عبداللَّه بن زبیر را بپذیری و به عراق بروی، مبادا از مكّه دور شوی، اگر مردم عراق واقعاً به شما احتیاج دارند، زیر بغلهای شتر بزنند و خود را به زحمت بیندازند تا به خدمت شما رسیده، آن گاه با قدرت و امكانات خارج شوید.»
امام حسین علیه السلام در پاسخ مسوَر یك جمله نوشت: «اَسْتَخیرُ اللَّهِ فی ذلِكَ؛ در این رابطه از خداوند طلب خیر میكنم تا [آنچه مصلحت من است، همان را عملی سازد] .» (7)
10. پاسخ به نامه عَمرَه
«عمرة» (8) دختر عبدالرحمان بن سعد انصاری به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و از او خواست كه از حكومت پیروی كند و نوشت كه از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده است كه «حسین در سرزمین بابل كشته میشود.»
امام حسین علیه السلام در پاسخ عمره به یك جمله اشاره كرد و فرمود: «لابُدَّ اِذاً مِنْ مِصْرَعی؛ چاره نیست در این هنگام [كه خبر از شهادتم دادی] جز از [رفتن به] محل شهادتم (در كربلا) .» (9)
11. نامه دوّم به مردم كوفه
حضرت پیش از خروج از مكه و فرستادن مسلم بن عقیل، نامهای در پاسخ «مردم كوفه» به دست سعید و هانی فرستاد و مسلم به دنبال این نامه روانه كوفه شد. نامه به این شرح است: «بِسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَینِ بنِ عَلَی، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمینَ، اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیداً قَدَما عَلَی بِكُتُبِكُمْ وَ كانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَی مِنْ رُسُلِكُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ كُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَكَرْتُمْ وَ مَقالَةَ جُلِّكُمْ: اِنَّهُ لَیسَ عَلَینا اِمامٌ فَاقْبِلْ، لَعَلَّ اللَّهُ اَنْ یجْمَعَنا بِكَ عَلی الهُدی وَ الْحَقِّ؛ بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به سوی گروهی از مؤمنان و مسلمانان، پس از ستایش خدا، همانا هانی و سعید نامههای شما را آوردند و این دو نفر، آخرین فرستادههای شما بودند. من آنچه را كه نوشته بودید و حكایت كردید درك كردم و سخن همه شما این بود كه: امام و رهبر نداریم؛ به سوی ما بشتاب، شاید خداوند به وسیله تو ما را به هدایت و حق رهنمون سازد.»
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیكُمْ اَخی وَ ابْنَ عَمّی وَ ثِقتی مِنْ اَهْلِ بَیتی مُسْلمَ بْنَ عَقیلٍ وَ اَمَرْتُهُ اَنْ یكْتُبَ اِلی بِحالِكُمْ وَاَمْرِكُمْ وَرأیكُمْ؛ فَاِنْ كُتِبَ اِلَی اَنَّهُ قَدْ اَجْمَعَ رَاْی مَلَئِكُمْ وَذَوی الفَضْلِ وَ الْحِجی مِنْكُمْ عَلی مِثْلِ ما قَدِمَتْ عَلَی بِهِ رُسُلُكُمْ وَ قَرَأتُ فی كُتُبِكُمْ اَقْدِمُ عَلَیكُمْ وَ شیكاً اِنْ شاءَ اللَّه. فَلَعَمْری ما الْاِمامُ اِلّا العامِلُ بِالْكِتابِ وَ الْآخِذُ بِالْقِسْطِ، وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللَّهِ وَ السَّلام؛ (10) پس من برادر و پسر عمویم و فرد مورد اطمینان خود، از اهل بیتم مسلم بن عقیل را به سوی شما میفرستم و به او دستور دادم كه احوال و اوضاع و نظر شما را برایم گزارش كند؛ پس اگر به من نوشت كه نظر جمعیت شما و شرافتمندان و خردمندان شما همانند گذشته است كه فرستادگان شما گفتند و در نامههای شما خواندم، با سرعت اگر خدا بخواهد به سوی شما میآیم. به جانم سوگند! امام نمیتواند باشد مگر كسی كه به كتاب [خدا، قرآن] عمل كند و طبق عدالت رفتار كند و متدین به دین حق باشد و نفسش را در محدوده [خواستههای] خدا حَبْس نماید [و تسلیم بی چون و چرای خداوند باشد] .»
خلاصه نامه
1. اعلام این مطلب كه، از نامههای شما متوجه شدم كه دنبال امام و پیشوای هدایت گر هستید.
2. اعلام فرستادن مسلم بن عقیل و تأیید كامل او و اینكه او مورد اطمینان من است.
3. به مسلم دستور دادهام كه اوضاع و احوال سیاسی و تصمیمات شما و بزرگانتان را بررسی نموده و به من اعلام نماید.
4. آمدن من، منوط به این است كه شما به نامهها و گفتههای خود پای بند باشید.
5. در «امام هدایتگر» شرط است كه: عامل به كتاب، مجری عدالت، و تسلیم محض الهی باشد.
12. نامه به بزرگان بصره
برای توسعه انقلاب و ابلاغ پیام قیام، حضرت نامهای به «بزرگان بصره» مانند: مالك بن مسمع بكری، احنف بن قیس، منذر بن جارود عبدی، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم، عمروبن عبیداللَّه بن معمّر، نوشت و بوسیله «سلیمان بن زرین» ارسال نمود:
«امّا بَعْدُ فَاِنّ اللَّه اصطفی مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَلی خَلْقِهِ وَ اكْرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ، وَ اخْتارَهُ لِرِسالَتِهِ ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّه اِلَیهِ وَ قَدْ نَصَحَ لِعِبادِهِ وَ بَلَّغَ ما اُرْسِلَ بِهِ صلی الله علیه وآله وَ كُنّا اَهْلَهُ وَ اَوْلِیائَهُ وَ اَوْصِیائَهُ وَ وَرَثَتَهُ وَ اَحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ، فاسْتَأْثَرَ عَلَینا قَومُنا بِذلكَ فَرَضینا وَ كَرِهْنا الْفُرقَةَ وَ اَحْبَبْنا لَكُمُ الْعافِیةَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ اِنّا اَحَقُّ بِذلِكَ الْحَقِّ المُسْتَحَقِّ عَلَینا مِمَّنْ تَوَلّاهُ؛ پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند محمد صلی الله علیه وآله را برای [هدایت] مردم برگزید و با نبوّتش او را گرامی داشت و برای رسالتش او را انتخاب كرد، سپس او را به سوی خود برد، در حالی كه بندگان خدا را نصیحت كرد و آنچه بر او ارسال شده بود [به مردم] رساند، و ما از خانواده و دوستان او و جانشینان او و وارثان او وسزاوارترین مردم به جانشینی او در [بین] مردم بودیم. پس قوم ما در خلافت بر ما پیشی گرفتند [و آن را غصب نمودند] پس راضی شدیم و تفرقه را خوش نداشتیم و برای شما سلامت را دوست داشتیم. در حالی كه میدانیم ما [اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله] از دیگران كه متولی شدند، به این حق (خلافت) سزاوارتریم.»
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیكُمْ رَسُولی بِهذَا الْكِتابِ، وَ اَنَا اَدْعُوْكُمْ اِلی كِتاب اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیهِ صلی الله علیه وآله، فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْییتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِكُمْ سَبیلَ الرَّشادِ وَ السَّلامُ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه؛ (11) اكنون قاصدم را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبرصلی الله علیه وآله میخوانم. پس به راستی سنّت [پیامبر] مرده و بدعتها زنده شده است. پس اگر سخنان مرا بپذیرید واز امرم اطاعت كنید، شما را به راهی كه رشد [و اصلاح شما در آن] است هدایت میكنم. سلام و رحمت خدا بر شما باد.»
نكات مهمّ نامه
1. پیامبر، رسالت خویش را به خوبی و كامل انجام داد.
2. وارثان اصلی خلافت رسول خداصلی الله علیه وآله ما اهل بیت هستیم، ولی عدّهای این خلافت را غصب كردند.
3. اثر غصب خلافت، از بین رفتن سنّت و زنده شدن بدعتها بود.
4. دعوت از مردم بصره، برای همراهی حضرت در قیامی است كه در پیش دارد.
13. نامه به مسلم بن عقیل
حضرت، «مسلم بن عقیل» را به دنبال نامه دوّم، به سوی كوفه فرستاد. مسلم، همراه دو راهنما از قبیله قیس در ماه مبارك رمضان حركت كرد، در مسیر راه، آن دو نفر بر اثر تشنگی مردند، مسلم صیادی را دید كه آهویی را صید و ذبح نمود. مسلم این قضیه را به فال بد گرفت و نامهای به امام حسین علیه السلام نوشت كه او را از رفتن به كوفه معاف دارد.
امام حسین علیه السلام در جواب نوشت: «یابْنَ عَمِّ اِنّی سَمِعْتُ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یقُولُ مامِنّا اَهْلَ الْبَیتِ مَنْ تَطَیرَ وَ لا یتَطَیر بِهِ فَاِذا قَرَأتَ كِتابی فَامضِ عَلی ما اَمَرْتُكَ وَ السَّلام علیكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَركاتُه؛ (12) ای پسر عمو! براستی من از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم كه میفرمود: از ما اهل بیت نیست كسی كه فال [بد] بزند و یا مسلمانی را به فال بد بگیرد. وقتی نامه من را خواندی، آنچه دستور دادهام انجام بده. سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد.»
14. نامه به فرماندار مكّه
فرماندار مكّه، «عمرو بن سعید» پس از آنكه در ملاقات حضوری با امام حسین علیه السلام نتوانست او را از قیام منصرف كند، نامهای به امام نوشت و در آن نامه به امام سفارش كرد كه با یزید صلح كرده و از تحرّكات سیاسی دست بردارد. حضرت در پاسخ او نوشت: «اِنْ كُنْتَ اَرَدْتَ بِكِتابِكَ اِلِی بِرّی وَصِلَتی فَجَزَیتَ خَیراً فی الدُّنیا وَ الْآخِرَةِ وَ اِنَّهُ لَمْ یشاقِقِ اللَّه مَنْ دَعا اِلی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ اِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ خَیرُ الْاَمانِ اَمانُ اللَّهِ، وَ لَمْ یؤمِنْ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ یخَفْهُ فِی الدُّنیا فَنَسْأَلُ اللَّهَ مَخافَةً فی الدُّنیا توجِبُ لَنا اَمانَ الْآخِرَةِ عِنْدَهُ؛ (13) اگر هدفت از نوشتن نامه، نیكی و پیوند دوستی است، خدا جزای دنیا و آخرت به تو عنایت كند؛ زیرا دشمنی با خدا نكرده است كسی كه [مردم را] به خدا دعوت كند و عملی صالح انجام دهد و [كسی كه] بگوید من از مسلمانان هستم. و بهترین امان، امان خدا است و ایمان به خدا نیاورده است كسی كه از خدا در دنیا نمیترسد، پس از خدا میخواهیم ترسیدن [از خودش] را در دنیا كه مایه امان آخرت در نزد او است.»
خلاصه نامه
1. در نوشتن نامه اگر انسان، نیت خیر داشته باشد جزای آخرتی دارد.
2. به حاكم مكه فهماند كه كسی كه مردم را به خدا دعوت میكند، عملش فتنه گری و تفرقه ایجاد كردن به حساب نمیآید.
3. حاكم خواسته برای او از یزید امان بگیرد، و حضرت میفرماید: امان خدا برتر از امان دادن بنده است، یعنی به این امان نامهها نیاز ندارم.
4. به حاكم گوشزد میكند كه خدا ترس باشد نه یزید ترس؛ چرا كه خوف از خدا سعادت دنیا و امنیت آخرت را به دنبال دارد.
15. نامه سوّم به كوفیان
وقتی كاروان امام حسین علیه السلام به سرزمین «حجاز» رسید، نامهای به «مردم كوفه» نوشت و آن را توسّط «قیس بن مسهّر» صیداوی فرستاد: «بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم مِنَ الْحُسَینِ بنِ عَلِی اِلی اِخْوانِهِ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمینَ، سَلامٌ عَلَیكُمْ، فَاِنّی اَحْمَدُ اِلَیكُمُ اللَّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاَّ هُو امّا بَعْدُ فَاِنَّ كِتابَ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ جائَنی یخْبِرُنی فیهِ بِحُسْنِ رَأیكُمْ، وَ اجْتِماعِ مَلَئكُمْ عَلی نَصْرِنا، وَ الطَّلَبِ بِحَقِّنا، فَسَأَلْتُ اللَّهَ اَنْ یحْسِنَ لَنا الصَّنیعَ وَ اَنْ یثیبَكُمْ عَلی ذلِكَ اَعْظَمَ الْاَجْرِ، وَ قَدْ شَخَصْتُ اِلَیكُم مِنْ مَكَّةَ یوْمَ الثُلاثاءَ لِثَمانٍ مَضَینَ مِنْ ذی الْحَجَّةِ یوْمَ التَّرْوِیةِ، فَاِذا قَدِمَ عَلَیكُم رَسُولی فَاكْمِشوا اَمْرَكُمْ وَجُدّوا فَاِنّی قادِمٌ عَلَیكُمْ فی اَیامی هذهِ اِن شاءَ اللَّهُ وَ السَّلامُ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَكاتُه؛ (14) به نام خداوند بخشنده مهربان، از حسین بن علی به سوی برادران مؤمن و مسلمانش. سلام بر شما. پس براستی در رابطه با شما خدای یگانه را ستایش میكنم. نامه مسلم بن عقیل را دریافت نمودم كه خبر داده بود از نظر نیكوی شما و همبستگی شما برای یاری ما و گرفتن حق ما، پس، از خداوند میخواهم كه با ما نیكو رفتار كند و شما را نیز بر این [یاری] بزرگترین پاداش عنایت كند. من در روز سه شنبه هشتم ذی حجّه، «روز ترویه» از مكه به سوی شما خارج شدم، پس هر وقتی كه نماینده من نزد شما رسید، خود را آماده سازید و تلاش و جدّیت كنید، كه در همین روزها اگر خدا بخواهد بر شما وارد میشوم. و سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد.»
خلاصه نامه
1. حركت امام حسین علیه السلام از مكه و تبدیل حج تمتّع به عمره مفرده.
2. رسیدن گزارش مسلم بن عقیل و تجمّع مردم برای نصرت و یاری امام حسین علیه السلام.
3. آمادگی مردم برای ورود حضرت به كوفه.
قابل ذكر است كه این نامه، به دست كوفیان نرسید؛ زیرا «قیس» توسط راهدارهای عبیداللَّه، دستگیر شد و او نامه را جوید تا اسرار آن فاش نشود و به همین علّت او را به شهادت رساندند.
16. نامه به حبیب بن مظاهر
بعد از شهادت مسلم، حضرت دوازده پرچم برافراشت، هر كدام را به دست فردی داد، و دوازدهمی را نگهداشت، فرمود: صاحب آن میآید. لذا نوشت: «مِنَ الْحُسَینِ بن علی بن ابی طالبٍ اِلی الرَّجُلِ الْفَقیهِ «حَبیبِ بنِ مَظاهِرٍ امّا بَعْد یا حبیبُ، فَاَنْتَ تَعْلَمُ قَرابَتَنا مِن رَسُولِ اللَّهِ وَ اَنْتَ اَعْرَفُ بِنا مِن غَیرِكَ وَ اَنْتَ ذُو شَیمَةٍ وَ غیرَةٍ فَلا تَبْخَلْ عَلَینا بِنَفْسِكَ، یجازیكَ رَسُولُ اللَّه یوْمَ الْقَیامَةِ؛ (15) از حسین بن علی ابی طالب علیهم السلام به مرد فقیه [و فهمیده و دارای بصیرت حبیب بن مظاهر.ای حبیب! تو قرابت ما را به پیامبرصلی الله علیه وآله میدانی و تو بهتر از دیگران ما را میشناسی و تو شخص دارای اخلاف نیك و [آزاد مرد] و غیرتمندی هستی، از جان خود بر ما مضایقه مكن، رسول خداصلی الله علیه وآله در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد.»
رؤیای صادقه
درباره حبیب، سخن بسیار است. در این بخش، فقط به نقل رؤیایی از «شیخ جعفر شوشتری» بسنده میكنیم. «شیخ جعفر شوشتری» بعد از مراجعت از نجف اشرف به موطن خود، قدرت بر اداره منبر و جلسات وعظ را نداشت، لذا در ماه رمضان، از روی «كتاب تفسیر» و در ماه محرّم از كتاب «روضة الشهداء» برای مردم میخواند، بعد از یك سال شبی به فكر میرود كه تا كی صحفی باشم و از رو برای مردم منبر بروم؟ در اثنا به خواب میرود، در عالم رؤیا میبیند كه در صحرای كربلا مقابل خیمه امام حسین علیه السلام است. میگوید وارد خیمه امام شدم و سلام كردم، آن حضرت مرا نزدیك خود طلبید و به «حبیب بن مظاهر» فرمود: «فلانی مهمان ماست و آب هم كه نداریم، ولی مقداری آرد و روغن هست برخیز و از اینها طعامی درست كن.»
«حبیب» طعام را آماده كرده و نزد من نهاد و من چند قاشق خوردم و بیدار شدم و در اثر این عنایت زبانم گویا شد. تا آنجا كه ساكنان آسمانها غبطه مجالس شیخ جعفر را میخوردند. (16)
این رؤیای صادقانه نشان میدهد كه حبیب در آن عالم نیز جزء همراهان و مأموران امام حسین علیه السلام میباشد.
17. نامهای به محمد حنفیه و بنی هاشم
آخرین نامهای كه امام حسین علیه السلام از كربلا برای جمعی از بنی هاشم و برادرش محمد حنفیه نوشته است، این است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم امّا بَعد: فَكانَّ الدُّنیا لَمْ تَكُنْ وَ كانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام (17) ؛ به نام خدای بخشنده مهربان، امّا بعد، پس گویا دنیایی نبوده و گویا آخرت همیشه بوده است.»
نكات نامه
1. دیدگاه حضرت نسبت به دنیا، كه باید همه آن را آن قدر زودگذر بدانند كه گویا اصلاً وجود ندارد.
2. دیدگاه حضرت نسبت به آخرت، این است كه گویا از اوّل هر چه بوده آخرت بوده و در حقیقت دنیا هم مزرعه آخرت است.
در یك جمع بندی میتوان گفت: كه حضرت امام حسین علیه السلام تا زمانی كه برادرش امام حسن علیه السلام زنده بود، تلاش كرد از یك طرف، در نامههایی به شیعیان، آنها را در تأیید صلح امام حسن علیه السلام متقاعد نماید و از طرف دیگر با نامههای متعدد علیه معاویه و یزید، از نقشههای شوم و جنایات آنها پرده بردارد.
امّا بعد از شهادت امام حسن علیه السلام نامههای حضرت، بیشتر بر دو محور دور میزند: 1. نامههایی كه اهداف قیام كربلا را تبیین میكند. مثل اصلاح امّت، امر به معروف و نهی از منكر، و ادامه روش پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و زنده نمودن حق.
2. نامههایی كه از مردم برای همراهی و همیاری قیام عاشورا دعوت میكند، مانند: دعوت از مردم بصره و كوفه و افرادی چون حبیب بن مظاهر و....
از مجموع نامهها در كنار سخنان و گفتههای آن حضرت میتوان نتیجه گرفت كه «قیام عاشورا» با زمینه سازیهای فراوان و تلاشهای چندین ساله امام حسین علیه السلام همراه بوده ا ست.
گفتای گروه، هر كه ندارد هوای ما سرگیرد و برون رود از كربلای ما
ناداده تن بخواری و ناكرده ترك سر نتوان نهاد پای بخلوتسرای ما
تا دست و رو نشست بخون مینیافت كس راه طواف بر حرم كبریای ما...
همراز بزم ما نبود طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنكه با هوس كشور آمده سرناورد به افسر شاهی گدای ما
ما را هوای سلطنت ملك دیگر است كاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال بخلوتسرای قدس آراسته است بزم ضیافت برای ما (18)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) تاریخ ابن عساكر، ص 194، حدیث 249؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 117.
2) مرحوم دشتی ذیل نامه را این گونه ترجمه نموده: «سوگند خوردند كه آزاد و آزاده زندگی كنند.» ظاهراً درست به نظر نمیرسد.
3) بحار الانوار، ج 44، ص 329؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89؛ حیاة الحسین، ج 2، ص 264؛ فتوح ابن اعثم كوفی، ج 5، ص 23؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 179؛ موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 289؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 570.
4) مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 217؛ فتوح ابن اعثم كوفی، ج 5، ص 74؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 571.
5) بحار الانوار، ج 44، ص 330 و ج 47، ص 84 و ج 42، ص 81، حدیث 12؛ بصائر الدرجات، ص 481، حدیث 5؛ كتاب لهوف، ص 28؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 179؛ كامل الزیارت، ص 75؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 76؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 391؛ موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 295 - 296.
6) مسور، در سال دوّم هجری متولد شده و در سال هشتم به مدینه آمده و رسول خداصلی الله علیه وآله را دیده و خاطراتی را از آن حضرت نقل كرده است. در واقعه محاصره مكّه در سال 64 هجری همراه با عبداللَّه بن زبیر [و بر اثر اصابت سنگی] كشته شد. (الاصابة، ج 3، ص 420؛ نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، ص 59) .
7) نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، ص 59.
8) عمرة در كنار عایشه بود و روایات زیادی را از او نقل كرده است. وفات او را بین سالهای 98 - 103 نوشته اند، وی حافظ احادیث زیادی بوده است. (همان، ص 66؛ تهذیب التهذیب، ج 12، ص 389؛ اعلام النساء، ج 3، ص 356.)
9) حیاة الحسین، ج 3، ص 37؛ البدایة و النهایة ج 8، ص 163؛ نامهها و ملاقاتها، همان، ص 66.
10) اعیان الشیعة، ج 1، ص 589؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 278 و ج 7، ص 235؛ ارشاد شیخ مفید، ص 204؛ كامل ابن اثیر، ج 2، ص 534 و ج 3، ص 267؛ بحار الانوار، ج 44، ص 334؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 183؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 195؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 402؛ موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 312؛ الامام الحسین و اصحابه، ص 54.
11) تاریخ طبری، ج 3، ص 280 و ج 7، ص 240؛ بحار الانوار، ج 44، ص 340؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 590؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 590؛ تاریخ كامل، ج 4، ص 23؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، همان، ص 405؛ موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 315.
12) بلاغة الحسین، ص 68؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 354؛ تاریخ الكامل، ج 4، ص 21؛ موسوعة، ص 314. برخی این نامه را جعلی میدانند. برای توضیح بیشتر ر. ك: نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، همان، ص 80 - 81؛ شریف قریشی، حیاة الحسین علیه السلام، ج 2، ص 343.
13) تاریخ ابن عساكر، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص 203؛ البدایة والنّهایة، ابن كثیر دمشقی شافعی، (م، 774 ه) ج 8، ص 176؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، همان، ص 399 - 400.
14) تاریخ طبری، ج 3، ص 301، و ج 7، ص 289؛ ارشاد شیخ مفید، ص 220؛ بحار الانوار، ج 44، ص 319؛ عوالم بحرانی، ج 17، ص 219؛ بدایة و نهایة، ج 8، ص 181؛ میثر الاَحزان، ص 42؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام،ص 432.
15) ] . معالی السبطین، ج 1، ص 228؛ نامه و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، همان، ص 95؛ ر. ك: ادب الحسین علیه السلام، بلاغة الحسین علیه السلام و فرسان الهیجا.
16) فوائد الرضویة، شیخ عباسی قمی، ص 67؛ نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام همان، ص 96.
17) كامل الزیارات، ابن قولویه، مكتبة المرتضویة، النجف الاشرف، باب 23؛ بحار الانوار، ج 45، ص 87؛ الامام الحسین علیه السلام و اصحابه، فضلعلی قزوینی، ص 66.
18) شكوفههای ولایت، سید خلیل شبیری، شعر از حجة الاسلام نیر، ص 178.