فلسفه و حکمت نماز

اشاره

در شماره‌های قبل، از فلسفه و حکمتهای دو حکم خداوند متعال، (وضو و غسل) بحث به بیان آمد. در ادامه، فلسفه نماز را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

نماز

نماز، از مهم‌ترين اعمال ديني است كه اگر خداوند بپذيرد، عبادات ديگر هم قبول و اگر پذيرفته نشود، اعمال ديگر هم رد مي‌شود.

اگر انسان، در هر شبانه روز، پنج نوبت در نهر آبي بدنش را شستشو كند، چرك در بدنش نمي‌ماند، نمازهاي پنج‌گانه هم، به همين صورت، انسان را از گناهان پاك مي‌كنند.

در اسلام، نماز پس از اصول دين از مهم‌ترين واجبات و اولين ركن از اركان پنج‌گانة شريعت محسوب مي‌شود. اصل آن در ابتداي بعثت در مكّه بر پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نازل شد و كيفيّت و چگونگي آن، چنان كه معهود و متعارف است در شب معراج، نازل شده است. آية 78 سورة اسراء، وجوب نمازهاي پنج‌گانه و وقت آنها را بيان مي‌كند. (1)

قرآن كريم، نماز را پس از ايمان به خدا مطرح كرده است تا اهميّت موضوع، به وضوح آشكار شود؛ براي نمونه به اين آيات توجه كنيد: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ... .‌» (2) «قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ...» (3) همچنين در جاي ديگر مي‌فرمايد: «إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ... .‌» (4)

همچنين خداوند، نماز را برای اصلاح جامعه لازم می‌داند. (5) انسان را به كمك گرفتن از صبر و نماز فرا مي‌خواند (6) و نماز را ياد خويش معرفي مي‌فرمايد: (7) و مي‌فرمايد: كه با ياد اوست كه دلها آرام و قرار مي‌يابد. (8)

خداوند در آيات ديگري نماز را بازدارنده از زشتي و گناه معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: «اِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»؛ (9) «به تحقیق که نماز [انسان را] از کارهای ناشایست و زشت باز می‌دارد‌»

ديل كارنگي، دانشمند معروف غربي دربارة نماز چنين مي‌گويد:

«هنگامي كه كارهاي سنگين، قواي ما را از بين مي‌برد و اندوهها هر نوع اراده‌اي را از ما سلب می‌كند، بيش‌تر اوقات كه درهای اميد به روي ما بسته مي‌شود، به سوي خدا روي مي‌‌آوريم؛ ولي اصلاً چرا بگذاريم روح يأس و نااميدي بر ما چيره شود؟ چرا همه روزه به وسيلة خواندن نماز، دعا و به جا آوردن حمد و ثناي خداوند، قواي خود را تجديد نكنيم؟» (10)

همچنين «ماهاتما گاندي» رهبر بزرگ و رهايي‌بخش هند از استعمار انگليس در كتاب «همة مردم برابرند» مي‌آورد: «دعا و نماز، زندگي مرا نجات داده است. من بدون آنها مدّتها پيش ديوانه شده بودم.

من در تجارت و زندگي عمومي و خصوصي خود تلخ‌كاميهاي بسيار سختي داشته‌ام كه مرا نااميد مي‌ساخت و اگر توانسته‌ام بر اين نااميديها چيره شوم، به سبب دعا و نمازهايم بوده است.

اغلب، خود را در وضع و حالي مي‌يافتم كه احتمالاً بدون دعا و نماز نمي‌توانستم شادمان باشم. هر چه زمان مي‌گذشت، اعتقاد من به خدا بيش‌تر مي‌شد و نياز من به دعا و نماز افزايش مي‌يافت و صورتي مقاومت‌ناپذير به خود مي‌گرفت. بدون آن، زندگي سرد و تهي بود. به همان اندازه كه غذا براي بدن لازم است، دعا و نماز نيز براي روح ضرورت دارد.

در واقع، آن قدر كه دعا و نماز براي روح لازم است، غذا براي بدن ضرورت ندارد. مردمي را ديده‌ام كه حسرت آرامش مرا داشته‌اند‌» (11)

حکمت وجوب نماز

هشام بن الحكم، چنين نقل مي‌كند: «دربارة حکمت وجوب نماز از حضرت امام صادق‏علیه‏السلام سؤال كردم و به محضرش عرض كردم چگونه خداوند، نماز را واجب ساخته است با اينكه اين عبادت، مردم را از برآوردن نيازمنديهايشان بازمي‌دارد و بدنهايشان را به رنج مي‌‌اندازد؟!»

حضرت فرمود: «در آن، اسرار و عللي است. توضيح آن، اين است كه اگر مردم به حال خود واگذارده شده بودند و فقط كتاب خدا در دستشان باقي مي‌ماند، حالشان همچون حال مردمان اوّل مي‌شد؛ زيرا آنها دين را اخذ كردند و مردماني را هم به كيش و آيين خود فرا خواندند و با آنها به مقاتله نيز پرداختند؛ ولي پس از رفتن از اين دنيا، اسمشان از يادها رفت. خداوند تبارك و تعالي اراده كرده است كه دين، آيين و امر محمد‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فراموش نشود و بدين سبب، نماز را بر امتش واجب كرد.

مردم در اين نماز، هر روز، پنج بار با صداي بلند نام پيامبر را مي‌برند و با انجام افعال نماز، خدا را عبادت مي‌كنند. بدين ترتيب از آن حضرت غافل نمي‌شوند و وي را فراموش نمي‌كنند و در نتيجه ذكر او كهنه نمي‌شود‌» (12)

همچنين امام رضا‏علیه‏السلام در پاسخ به رمز واجب شدن نماز، چنين مرقوم فرموده است: «علت واجب شدن نماز امور ذيل است: اقرار به ربوبيت حق عزوجل و خلع انداد و اضداد، ايستادن در مقابل جبار جل جلاله با حالتي خوار و نيازمندانه، خضوع و اعتراف به گناه و درخواست عفو از آنها، گذاردن صورت در هر روز، پنج بار روي خاك براي تعظيم و بزرگداشت حق عزوجل، متذكر خدا بودن و فراموش نكردن او، خاشع و خاضع بودن در مقابل حضرتش، راغب و طالب بودن در زيادي دين و دنيا، انزجار از غير خدا و ‌مداومت به ذكر حق عزوجل در شب و روز تا بدين ترتيب، بنده؛ سيد، سرور، مدبر و خالق خود را فراموش نكرده و طغيان نکند. فايدة به ياد پروردگار بودن، آن است كه شخص، از معاصي منزجر مي‌شود و از انواع فساد كناره مي‌گيرد‌» (13)

مراتب نماز

به راستي چرا نماز برخلاف اين همه وصفها در زندگي بسياري از نمازگزاران تأثيري نمي‌گذارد؟ مسير زندگاني آنها را به سوي كمال و سعادت، تصحيح نمي‌كند و به سوي خوشبختي و آرامش هدايتشان نمي‌كند؟

حقيقت، آن است كه نماز، مراتب و مراحل مختلفي دارد كه هر مرتبه، مشخّصاتي دارد. به معناي ديگر، هر نمازي، مصداق تعاريف و وصفهاي قرآني و احاديث قرار نمي‌گيرد.

پيامبر اسلام‏صلی‏الله‏علیه‏وآله دربارة تفاوت نماز چنين مي‌فرمايد: «دو مَرد از يك امت به نماز مي‌ايستند كه ركوع و سجودشان يكي است و حال آنكه ميان نماز اين و نماز آن، تفاوت از زمين تا آسمان باشد‌» (14)

هر كس مي‌خواهد بداند نمازش پذيرفته شده است يا خير، بايد بنگرد كه نماز، او را از زشتيها باز می‌دارد يا خير؟! پس بداند كه به ميزان بازدارندگي وي از گناه، نمازش پذيرفته شده است.

نماز و حرکات ورزشی

نماز، افزون بر آنكه ياد خداست و ارتباط عبد با معبود را برقرار مي‌كند، شامل حركاتي است، مثل: ايستادن، خم شدن (ركوع) و به خاك افتادن (سجده).

يكي از نويسندگان از اين حركات نماز استفاده مي‌كند و نوعي اعجاز علمي را يادآور مي‌شود؛ چرا كه اين حركات، باعث جلوگيري از بيماريهايي در انسان مي‌شود و در حقيقت در حكم ورزش صبحگاهي، شامگاهي و نيمه‌روزي است.

وي در اين‌باره مي‌گويد كه حركات اجباري در نمازهاي شبانه روز، 119 عدد است و آن حركات از بيماريهايي نظير: «دوالي الساقين» از طريق حركت سريع‌تر خون و تقويت ديواره‌هاي پا جلوگيري مي‌كند و اين مطلب را از طريق رسم شكلها و عكسهاي متعددي اثبات مي‌كند (15) و آن را «معجزة‌الصلوة في الوقايه من مرض دوالي الساقين» مي‌نامد. (16)

برخي نويسندگان مثل محمد سامي محمدعلي نيز دربارة آثار تمريني ورزش نماز سخن گفته‌ و تحريك عضلات بدن، نشاط قلب، گردش خون، تقويت عضلات رگها و تقويت مغز را از آثار آن شمرده‌اند. (17)

خشوع در نماز، سبب تمرکز حواس

دكتر دياب و دكتر قرقوز با ذكر آية 2 سورة مؤمنون؛ «اَلَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون» خشوع را وسيله‌اي براي رشد قدرت تمركز حواس در انسان معرفي مي‌كنند كه مي‌توان از آن در تمام مراحل زندگي بهره برد. (18)

ابوحامد مي‌گويد كه ايستادن در حال اعتدال، عبارت است از: ايستادن با جسم و روح در مقابل خدا. پس بايد سر (بالاترين عضو بدن) افتاده باشد و افكندن سر بايد نشانة اجبار قلب بر تواضع در مقابل خدا و دوري‌اش از تكبر و رياست طلبي باشد.

در اينجا به ياد داشته باش كه ايستادن در مقابل خدا، هراس از برخورد با صحنة قيامت را به تو تمرين خواهد داد.

در همين حال، بدان كه در مقابل خداي تعالي ايستاده‌اي و او بر حال تو آگاه است. پس اگر نمي‌تواني به كنه جلالش پي ببري، دست‌كم، آن‌گونه بايست كه گويي در برابر پادشاهي ايستاده‌اي.

بهتر از آن، اين است كه در تمام حال قيام، چنين فرض كني كه دو چشم، تو را زير نظر دارد و تو دوست داري كه نزد او به نيكي شناخته شوي.

در اين صورت، اعضاي بدنت، سكون و آرامش يافته، خاشع مي‌شوند تا مبادا آن شخص كه بنده‌اي بيش نيست، تو را متهم كند كه در نمازت خشوع نداري.

وقتي چنين خواهشي را در خود يافتي كه اگر بنده‌اي حاضر باشد، تو در حال نماز ميل به خشوع داري، وقت آن است كه نفست را سرزنش كني و به او بگويي: «آيا از گستاخي‌ات به خدا حيا نمي‌كني كه دوستي و معرفت وي را مدعي هستي و اين‌گونه به يكي از بندگانش اهميت مي‌دهي؟ آيا از مردم مي‌ترسي و از خدا نمي‌ترسي؛ در حالي كه شايسته‌تر است كه از خدا بترسي؟»

در نهايت با محاسبات است كه مي‌تواني نفس سركش را به بندگي و خشوع بكشي و او را از مهلكة غرور، و گستاخي و بي‌توجهي برهاني. روزی از نبي اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله پرسيدند: «حيا از خدا چگونه است؟» فرمود: «از خدا شرم كنيد، همچنان كه از يك دوست يا خويشاوند صالح شرم مي‌كنيد‌» (19)

برخی از حکمتهای بهداشتي اجزاء‌ نماز

در ميان اجزاء نماز، مواردی كه با مبحث بهداشت مرتبط هستند، عبارتند از:

1. قیام

قيام به شرط راست بودن ستون فقرات در نماز براي كساني كه توانايي آن را دارند، از اركان نماز است.

قيام، تمريني براي استقرار ستون فقرات و مهره‌هاي آن است و تغييرات هورموني معناداري را در بدن ايجاد مي‌كند. در حالت قيام، سيستم عصبي سمپاتيك براي افزايش فشار خون، «كاتكول آمينها» را ترشح مي‌كند و ميزان «رنين» در خون افزايش مي‌يابد. تجمع خون در اندامهاي تحتاني و كاهش بازگشت وريدي قلب و حجم ضربه‌اي آن تا 40%، از تأثيرات قيامِ بدون حركت است. (20)

2. رکوع

ركوع، خم‌شدن در برابر عظمت خداوند و اظهار بندگي و طاعت است. در ركوع تا حدي خم مي‌شويم كه دستها به زانو برسد و گردن را مي‌كشيم؛ يعني آماده‌ايم كه سر را در راهت بدهيم.

خم مي‌شويم، يعني كبريايي تو ما را به تعظيم وا مي‌دارد و در برابر بزرگي و بي‌همتايي تو، سرو قامتمان مي‌شكند. ركوع، ادب عابد است و سجود، قرب او. كساني به خدا نزديك‌تر مي‌شوند كه در اظهار ادب، كوتاهي نكرده باشند. (21)

ركوع حضرت علي‏علیه‏السلام آن قدر طولاني بود كه عرق از ساق پاي او جاري و زير قدمهاي مباركش، تر مي‌شد. (22)

شخصي به محضر اميرمؤمنان‏علیه‏السلام عرض كرد: «اي پسر عمِّ بهترين مخلوق خدا! معناي بلند كردن دو دست در تكبير اول چيست؟» حضرت فرمود: «معناي آن، الله اكبر، و معناي الله اكبر، آن است كه خدا، واحد و اَحَدي است كه هيچ چيز مانندش نيست و با هيچ چيز قياس، و با اشيا و اجناس مشتبه و با حواس درك نمي‌شود‌»

آن شخص عرضه داشت: «اينكه گردن را در وقت ركوع مي‌كشند، چه معنايي دارد؟»

حضرت فرمود: «تأويلش آن است كه: «آمَنتُ بِوَحدانِيَّتِكَ وَ لَو ضَرَبْتَ عُنُقِي؛ (23) به وحدانيت تو ايمان آورده‌ام، اگر چه گردن مرا بزني‌»

ركوع، فعاليتي است كه در جريان آن، عضلات پشت و عضلات پسين و پيشين منقبض شده، عضلات ناحية ‌پشتي گردن، انبساط و آرامش مي‌يابند. (24)

ركوع در تقويت عضلات ديوارة شكم بسيار مفيد و در جمع كردن معده و كمك به هضم غذا مؤثر است. در اين وضعيت، فشار سياهرگي افزايش يافته، تغييرات هورموني مسلم و محسوسي رخ مي‌دهد كه مشابه وقايع هورموني سجده است. (25)

3. سجده

سجده جز براي خدا، جايز نيست و اگر بنده‌اي به امر خدا، بر كسي يا چيزي سجده كرده است (26) و نیز اگر فرشتگان، بر آدم سجده كردند، (27) در واقع، سجود در برابر خدا و اطاعت امر اوست.

سجده، تذلل و اظهار كوچكي و خاكساري در برابر خداست؛ مگر نه اينكه همة آفرينش، در پيشگاه امر و عظمت او ساجدند؟ مگر نه اينكه هرچه در آسمانها و زمين است و عده‌اي فراوان از مردم براي خدا سجده مي‌كنند؟ (28)

چرا ما همسو با همة كائنات، بر خدا سجده نكنيم. در سجده، تسبيح خدا مي‌گوييم و او را از هر نقص بشري و از هر آنچه به ذهن آيد و تصور شود، منزه و مبرّا مي‌دانيم.

سجده، عالي‌ترين درجة عبوديت است. سجده بر زمين و آنچه از زمين است، صحيح است و بر خوراكيها و پوشاكيها و جواهرات، حرام است. سجده، رمز بندگي است، پس بايد همراه تذلّل، فروتني، شكسته‌دلي و شكسته نفسي باشد و اگر با اشك چشم همراه بود، چه بهتر! همچنين اگر طولاني بود فضيلتش بيش‌تر است.

امام سجاد‏علیه‏السلام كه زينت ساجدان و فخر عابدان بود، در سجده، آن‌چنان با توجه، نام خدا را تكرار مي‌كرد كه وقتي سر بر مي‌داشت، بدن مباركش غرق عرق بود. (29)

ابراهيم خليل‏علیه‏السلام بر اثر سجده‌هاي طولاني به مقام «خليل اللهي» رسيد. (30)

خداوند متعال، ياران رسول خود را چنين معرفي مي‌كند: «... تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا...»؛ (31) «آنان را در حال ركوع و سجود نماز بسيار بنگري كه فضل خدا و خشنودي او را مي‌طلبند...»

پيامبر خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «أَكْثِرِ السُّجُودَ فَإِنَّهُ يَحُطُّ الذُّنُوبَ كَمَا تَحُطُّ الرِّيحُ وَرَقَ الشَّجَرِ؛ (32) زياد سجده كن؛ زيرا سجدة بسيار، گناهان را مي‌ريزد؛ آن‌گونه كه باد، برگ درختان را مي‌ريزد‌»

هشام بن حكم، از حضرت ابي الحسن موسي‏علیه‏السلام روايت مي‌كند كه به محضر مباركش عرض كردم: «چرا در ابتداي نماز، گفتن هفت تكبير افضل است و چرا در ركوع، سبحان ربي العظيم و بحمده و در سجود، سبحان ربي الاعلي و بحمده مي‌گويند؟»

آن حضرت فرمود: «اي هشام! خداوند تبارك و تعالي،‌آسمانها را هفت طبقه و زمين را نيز هفت طبقه آفريد و حجابها را هفت تا قرار داد و زماني كه نبي مكرّمش را سير داد و آن حضرت به قرب پروردگارش رسيد، حجابي از حجابها را برايش برداشت.

سپس رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله تكبير گفت و كلماتي را فرمود كه در افتتاح نماز مي‌گويند. وقتي حجاب دوّم را برايش كنار زد، حضرت تكبير گفت و پيوسته امر به همين منوال صورت مي‌گرفت تا هفت حجاب، كنار زده شدند و آن جناب، هفت تكبير گفت و به همين سبب در افتتاح نماز، هفت تكبير مستحب شد. وقتي حضرتش متذكر عظمت پروردگار شد، شانه‌هايش لرزيد. پس بر سر زانو تكيه كرد و عرضه داشت: «سبحان ربي العظيم و بحمده» و وقتي از ركوع سر برداشت و ايستاد، به نقطه‌اي بالاتر از مكان قبلي نظر افكند. پس به خاك افتاد و صورت بر زمين نهاد و عرضه داشت: «سبحان ربي الاعلي و بحمده‌» وقتي آن حضرت، اين ذكر را هفت بار گفت، رعب از وي برطرف، و آرام شد. به همين سبب، گفتن اين اذكار به عدد هفت بار سنّت شد‌» (33)

بدون شك، انجام حداقل 34 سجده در طول شبانه روز، فعاليتي بسيار مفيد در بهبود دردهاي كمر، ستون فقرات، تصلب مفاصل، ساييدگي مهره‌ها و لغزش غضروفها است. تأثيرات مفيد سجده‌ها بر قلب، گردش خون، دستگاه تنفس، دستگاه گوارش و كبد، مورد تأييد رشته‌هاي مختلف پزشكي است. (34)

در حالت سجده، اثرات نيروي ثقل بر گردش خون خنثي شده، فشار سياهرگي مركزي افزايش مي‌يابد. در نتيجه، فعاليت اعصاب سمپاتيك و ترشح هورمونهاي «زنين آنژيوتنسينII» و «اپي نفرين» كاهش مي‌يابد و بر ترشح «ANP» سلولهاي كششي دهليزي افزوده مي‌شود. ANP اثرات عروقي هورمونهاي فوق را از بين مي‌برد و باعث اتساع عروق و كاهش فشار خون مي‌شود. (35)

4. تشهد

در پايان هر دو ركعت و در ركعت پاياني هر نماز، بايد نشست و به يكتايي خدا و رسالت پيامبر گواهي داد. آن‌گاه بايد بر رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله صلوات و درود فرستاد.

تكرار شعارها و محتواهاي اعتقادي، براي تداوم اين بينش و استوار ماندن در راه صحيح است.

همچنين اين كار، تجديد بيعت با خدا و رسول و اقرار به نبوت نبي اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله است. شهادت به بندگی آن حضرت قبل از رسالتش، اين را مي‌رساند كه بندگي، برتر از آن صفت ديگر است و چون رسول خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله، بنده است، به رسالت، برگزيده شده است و رسالت او در عبوديتش ريشه دارد.

پس از ذكر اين دو شهادت، صلوات بر پيامبر و آل او، از واجبات است و آنكه اين تحيّت و درود را نفرستد، نمازش باطل است.

خداوند در قرآن به مؤمنان، فرمان مي‌دهد كه بر پيامبر، صلوات و سلام بفرستيد. از آن حضرت پرسيدند: «چگونه صلوات بفرستيم؟» فرمود: «بگوييد: "اللهم صل علي محمّدٍ و علي آل محمد."»

ذكر صلوات بر پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله و خاندانش‏علیهم‏السلام، پس از ذكر «شهادتين» كه رمز اسلام است، بيانگرِ نبودنِ جدايي، ميان اين دو است. طبق احاديثي كه از رسول اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نقل شده است، صلواتهاي ما به آن حضرت مي‌رسد و اين صلواتها در قيامت، نوري مي‌شود و راه انسان را روشن مي‌كند. (36)

وي فرمود:

«هر كه هنگام شنيدن نام من بر من صلوات نفرستد، بخيل است‌» (37)

در تشهد، تحريك كامل ماهيچه‌ها و مفاصل باسن، ران، ساق پا، زانو، پا و قوزكهاي پا از فوايد تشهد است. در نشستن به حالت «تَوَرُّك»، (38) افزون بر موارد ذكر شده، عضلات و مفاصل كمر نيز به فعاليت وادار مي‌شوند. نشستن در حالت جلوس، يكي از بهترين تمرينات براي پيشگيري از واريس است. (39)

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً»؛ «نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) بر پادار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ چرا که قرآن فجر،‌ مشهود (فرشتگان شب و روز] است.»

(2). بقره/3: «آن كساني كه به جهان غيب ايمان آورند ‌و نماز به پا دارند...  .»

(3). ابراهيم/31: «اي رسول ما! به آن بندگان من كه ايمان آوردند بگو نماز به پا دارند...  .»

(4). توبه/18: «منحصراً تعمير مساجد خدا به دست كساني است كه به خدا و روز قيامت ايمان آوردند و نماز به پا دارند...  .»

(5). اعراف/17

(6). بقره/ 42 و 45.

(7). طه/14.

(8). رعد/28.

(9). عنکبوت/45.

(10). آيين زندگي، ديل كارنگي، ترجمه جهانگير افخمي، انتشارات امير كبير، دهم، 1344، ص 216.

(11). چرا نماز بخوانيم، امير رجبي، ستاد اقامه نماز، اول، 1379ش، ص 132، به نقل از: همه مردم برابرند، مهاتما گاندي، ص 106 و‌107.

(12). علل الشرايع، ج 2، ص 49.

(13). علل الشرايع، ج 2، ص 49 و 50.

(14). بحارالانوار، علامه مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 81، ص 249: «إِنَّ الرَّجُلَيْنِ مِنْ أُمَّتِي يَقُومَانِ فِي الصَّلَاةِ وَ رُكُوعُهُمَا وَ سُجُودُهُمَا وَاحِدٌ وَ إِنَّ مَا بَيْنَ صَلَاتَيْهِمَا مِثْلُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.»

(15). ر.ك: الاعجاز العلمي في القرآن، محمد السيد ارناؤوط، مكتبة مدبولي ، ص 92 ـ 97.

(16). به نظر مي‌رسد مقصود ايشان از «دوالی الساقین» همان «واريس» پا باشد كه رگها از ساق و پشت پا بيرون مي‌زند.

(17). ر.ك: الاعجاز العلمي في القرآن، محمد سامي محمدعلي ، دَارُ‌المحبَّه، ص 164.

(18). قرآن و طب، ص 66.

(19). ترجمه كتاب الاخلاق، سيد عبدالله شبّر، ترجمه: محمد رضا جباران، هجرت، چهارم، ص72.

(20). ايمونولوژي اديان، ناصر محمدي شيرمحله، تهران، سامه، 1376 ش، ص 9.

(21). بحارالانوار، ج 82، ص 108. ‌امام صادق‏علیه‏السلام: « وَ فِي الرُّكُوعِ أَدَبٌ وَ فِي السُّجُودِ قُرْبٌ وَ مَنْ لَايُحْسِنُ الْأَدَبَ لَا يَصْلُحُ لِلْقُرْب‏؛ در رکوع، ادب و در سجده، قُرب است و هر کس ادب را نیکو بجا نیاورد شایستگی تقرّب را ندارد.»

(22). همان، ص 110. عن ابي عبدالله‏علیه‏السلام قال: «كَانَ عَلِيٌّ يَرْكَعُ فَيَسِيلُ عَرَقُهُ حَتَّى يَطَأَ فِي عَرَقِهِ مِنْ طُولِ قِيَامِه؛ علی‏علیه‏السلام، هنگام رکوع، آنقدر می‌ایستاد که عرقش جاری و در زیر پایش می‌ریخت.»

(23). علل الشرايع، ج 2، ص 59.

(24). الطب الاسلامي بين العقيده و الابداع، سالم مختار، بيروت، موسسه المعارف، 1988 م، ص243.

(25). ايمونولوژي اديان، ص 15.

(26). يوسف/100: مانند سجده والدین و برادران يوسف در مقابل وي: «وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَ...»؛ «و پدر و مادرش را بر تخت و عرش بالا برد و آنها برای او به سجده افتادند... .»

(27). بقره/34: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ»؛ «و هنگامی که به ملائکه گفتیم:‌برای آدم سجده کنید! پس به سجده افتادند؛ مگر ابلیس که مخالفت کرد و تکبر نمود و از کافران بود.»

(28). حج/18: «اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ...»؛ «آیا نمی‌بینی که هر آنچه در آسمانها و در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درخت و جانوران و بسیاری از مردم،‌ برای خدا سجده می‌کنند.»

(29). بحارالانوار، ج 82، ص 137: عَنْ أَبِي عَبْدِاللهِ ‏علیه‏السلام قَالَ: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ‏علیه‏السلام إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ تَغَيَّرَ لَوْنُهُ فَإِذَا سَجَدَ لَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّى يَرْفَضَّ عَرَقا؛ امام صادق‏علیه‏السلام می‌فرماید: علی بن حسین‏علیهماالسلام وقتی برای نماز می‌ایستاد، رنگ (صورتش] تغییر می‌کرد و وقتی به سجده می‌رفت، وقتی سر بر می‌داشت که غرق در عرق بود.»

(30). مستدرك الوسائل، ج 4، ص 470: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ؛ چرا خداوند ابراهیم را خلیل خود گرفت؛ فرمود: به خاطر زیاد سجده کردن به زمین.»

(31). فتح/29.

(32). بحار الانوار، ج82، ص162.

(33). علل الشرايع، ج 2، ص 91.

(34). الطب الاسلامي بين العقيده و الابداع، ص‌244 ـ 246.

(35). ايمونولوژي اديان، ص 13.

(36). بحار الانوار، ج 91، ص 64: قَالَ النّبی‏صلی‏الله‏علیه‏وآله «مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رَأْسِهِ نُوراً وَ عَلَى يَمِينِهِ نُوراً وَ عَلَى شِمَالِهِ نُوراً وَ عَلَى فَوْقِهِ نُوراً وَ عَلَى تَحْتِهِ نُوراً وَ فِي جَمِيعِ أَعْضَائِهِ نُوراً؛ هر کس یک بار بر من صلوات  بفرستد، خداوند متعال در روز قیامت بر سرش و سمت راستش و چپش و بالای سرش و پائین پایش و در تمام اعضائش،‌ نوری می‌آفریند.»

(37). وسائل الشيعه، ج 7،‌ص 204: «البَخيلُ حَقاً مَنْ ذُكِرْتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ ‌عَلَيّ؛ بخیل واقعی کسی است که نام من را بشنود و بر من صلوات نفرستد.»

(38). تورك مانند افتراش است، با اين تفاوت كه شخص، پاي چپ را از زير ساق پاي راست خارج، بر باسن چپ تكيه مي‌زند.

(39). الطب الاسلامي بين العقيده و الابداع، ص246.

2166 دفعه
(0 رای‌ها)