پاسخ به چند پرسش درباره امام زمان‌ علیه‌ السلام

  • آیا زمان ظهور امام زمان‌علیه‌السلام مشخص است و اگر چنین است تقاضای تعجیل چه معنایی دارد؟

o زمان ظهور امام زمان‌علیه‌السلام نزد خداوند مشخص است؛ اما نزد دیگران مشخص نیست. کسی که آن زمان را تعیین کند، در روایات ائمه اطهار‌علیهم‌السلام تکذیب شده است.

به چند نمونه از این روایات اشاره می‌شود:

ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق‌علیه‌السلام در باره [زمان ظهور] حضرت قائم‌علیه‌السلام سؤال کردم؛ ایشان فرمود: «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ؛ (2) کسانی که زمان ظهور را تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند. ما اهل بیت، وقت، تعیین نمی‌کنیم.»

ابو علی محمد بن همام می‌گوید طی نامه‌ای از ناحیه مقدسه سؤال کردم: «ظهور فرج کی خواهد بود؟» پس [از جانب حضرت قائم‌علیه‌السلام] توقیع بیرون آمد که «تعیین‌کنندگان وقت، دروغ می‌گویند.» (3)

اما در پاسخ این سؤال که «اگر نزد خداوند، زمان آن تعیین شده باشد و خداوند می‌داند که فلان روز و سال، آن حضرت ظهور خواهد کرد،‌ در این صورت، دعا برای تعجیل چه معنا دارد؟ آیا دعا، برای تعجیل اثر دارد یا نه؟» باید گفت:

عالم و آنچه در آن است، بر اساس قضا و قدر الهی استوار است. خداوند به علم ازلی، از تمام حوادث عالم آگاه است؛ ولی اگر خداوند، همه چیز را به علم ازلی می‌داند، برای هر چیز،‌ اسباب و علل نیز قرار داده است که امور عالم بر اساس آن پیش می‌رود. اسباب و علل، وقتی به‌وجود آمد، معلول آن نیز ظاهر می‌شود؛ چنانچه در روایات آمده است که صله رحم، صدقه و... . عمر انسان را طولانی کرده،‌ روزی انسان را زیاد می‌کنند؛ در حالی که عمر همه انسانها نزد خداوند، مشخص است. از نظر علمی نیز ثابت شده است،‌ اگر کسی احتیاط و بهداشت را رعایت کند از عمر طولانی برخوردار می‌شود و در غیر این صورت به امراضی مبتلا می‌شود که باعث مرگ می‌شود؛ در حالی که خداوند به علم ازلی خود، از زمان مرگ تمام انسانها آگاه است. پس، علم خداوند به زمان مرگ انسانها،‌ به معنای بی‌اثر بودن صله رحم، صدقه، رعایت بهداشت و... نیست. بنابراین،‌ در علم الهی، همه مقدرات مشخص است؛ اما مشخص‌شدن مقدرات، بر اساس اسباب و علل آنهاست و یکی از آنها،‌ علل و اسباب معنوی، مثل دعاست. دعا،‌ آثار و خاصیتهای زیادی دارد که سبب شکل‌گیری بسیاری از مقدرات می‌شود؛ چنان‌که خداوند فرموده است: «وَ نُوحاً إِذْ نادى‏ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظیمِ»؛ (4) «نوح‌علیه‌السلام پیش از آنکه گرفتار شود،‌ [مرا] خواند، استجابتش کردیم و او و اهلش را از سختی عظیم نجات دادیم.»

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی‏ بَطْنِهِ إِلى‏ یوْمِ یبْعَثُونَ»؛ (5) «اگر [یونس] اهل تسبیح و راز و نیاز نبود،‌ تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند.»

و می‌فرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ»؛ (6) «دعای او را اجابت کردیم و از غم نجاتش دادیم. ومؤمنین را نیز این چنین نجات می‌دهیم.»

اینها نمونه‌ای از آیاتی است که توجه به خدا و راز و نیاز با او را وسیله رفع گرفتاری و فَرَج در زندگی معرفی کرده است. علاوه بر آن،‌ دعا می‌تواند باعث تغییر در مقدرات الهی شود.

امام صادق‌علیه‌السلام در این باره فرموده‌اند: «اِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ؛ (7) دعا،‌ حکم الهی را بر می‌دارد.»

امام کاظم‌علیه‌السلام فرموده‌اند: «شما را به دعا کردن سفارش می‌کنم. قضا و قدر،‌ جز اندازه و حکم الهی نیست. هر گاه دعا باشد، این حکم و اندازه را تغییر می‌دهد.» (8)

رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند: «لَا یَرُدُّ الْقَدَرَ إِلاَّ الدُّعَاءُ...؛ (9)چیزی غیر از دعا،‌ اندازه مقرر را برنمی‌دارد.»

بنابراین، علم خداوند به زمان ظهور به معنای نفی اسباب و علل ظهور نیست؛ بلکه علم خداوند به زمان ظهور، همراه علل و اسباب آن از جمله دعا تعلق گرفته است. دعا،‌ نقش بسزایی در تغییر مقدرات الهی دارد و می‌تواند آنها را تغییر دهد.

  • آیا در قرآن کریم،‌ نامی از حضرت مهدی‌علیه‌السلام برده شده است؟

o ابتدا با ذکر یک مقدمه به پاسخ سؤال می‌پردازیم.

قرآن کریم برای معرفی شخصیتها به مقتضای حکمت و بلاغت، از سه روش استفاده کرده است که در ذیل بیان می‌شود:

معرفی با اسم: اولین راه،‌ این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی می‌کند؛ برای مثال «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل»؛ (10) «محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نیست جز پیامبری که قبل از او نیز پیامبرانی بوده‌اند.»

معرفی با عدد: در این باره برای نمونه، قرآن،‌ نقبای بنی‌اسرائیل را این‌گونه معرفی کرده است؛ مانند: «وَ بَعَثْنَا مِنْهُمْ اِثنَی عَشَرَ نَقِیباً»؛ (11) «و از ایشان دوازده پیشوا برانگیختیم.»

معرفی با صفت: قرآن، پیامبر را با این شیوه نیز معرفی کرده است؛ مانند آیه «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی»؛ (12) «همانان که از این پیامبری که درس نخوانده پیروی می‌کنند.»

همچنین قرآن، حضرت علی‌علیه‌السلام ‌را هم با صفاتش معرفی کرده است؛ مانند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُون»؛ (13) «ولیّ شما،‌ تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند.»

این قسم اخیر (معرفی با صفات) شاید بهترین راه معرفی باشد؛ زیرا این نوع معرفی، راه را بر سودجویان می‌بندد؛ چون نام قلابی می‌توان درست کرد؛ اما تخلق به صفات،‌ عملاً یک کار آسان و قابل جعل نیست؛ از اینرو در سوره بقره می‌بینیم که خداوند متعال بعد از معرفی طالوت با اسم، بی‌درنگ وی را با صفات و نشانه نیز معرفی می‌کند تا جلوی هرگونه اشتباه احتمالی گرفته شود؛ در آنجا که می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلَکاً»؛ (14) «در حقیقت،‌ خداوند،‌ طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» بعد می‌فرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ ان آیة‌ ملکه...»‌‌‌‌؛ (15) «و پیامبرشان به ایشان گفت در حقیقت، نشانه پادشاهی او این است که... .»

اکنون، سؤال این است که قرآن کریم،‌ حضرت مهدی‌علیه‌السلام را چگونه معرفی می‌کند؟

با مراجعه به قرآن مجید در می‌یابیم که نام حضرت مهدی‌علیه‌السلام‌ در این کتاب آسمانی به صراحت بیان نشده است؛ همان‌گونه که از حضرت علی‌علیه‌السلام و سایر ائمه اطهار، نامی به میان نیامده است. تصریح نکردن اسم براساس مصالحی است که خداوند علیم و حکیم بر آن آگاه است و همانطور که گفته شد تصریح به اسم، تنها راه معرفی اشخاص نیست؛ بلکه از راههای دیگری مانند معرفی به صفات هم می‌توان بهره برد. حضرت ولی‌عصر‌علیه‌السلام هم با برخی صفات و ویژگیها و کارها شناسانده شده است. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (16) «و همانا نوشته‌ایم در زبور پس از ذکر که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»

حافظ سلیمان حنفی قندوزی به اسناد خویش از امام محمد باقر و امام صادق‌‌علیهما‌السلام درباره این آیه می‌گوید: «عباد صالح که در این آیه آمده است، حضرت مهدی‌علیه‌السلام و اصحاب اویند.» (17)

به طور کلی، اندیشه مهدویت، در کلام الهی، ریشه دارد که همان حقیقت رسیدن نهایی جامعه بشری به عدالت در تمامی ابعاد است.

  • آیات المهدی در قرآن کدام‌اند؟

o در قرآن، آیات متعددی وجود دارد که به حضرت ولی عصر‌علیه‌السلام مربوط می‌شود. این آیات،‌ به صورت تفسیر،‌ تأویل و تعیین مصداق،‌ بر آن حضرت و حکومت جهانی ایشان،‌ قابل تطبیق است.

در کتاب «معجم الاحادیث الامام المهدی‌علیه‌السلام» بیش از 260 آیه در این باره ذکر شده است. (18)

که در ذیل تنها به بررسی برخی از آن آیات می‌پردازیم:

الف. «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ (19) «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق،‌ به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم،‌ او را تسلط و برتری دهد؛ هر چند مشرکان بدشان آمد.»

آیه فوق با تفاوت مختصری در سوره مبارکه فتح،‌ تکرار شده است که یقیناً خبر از واقعه مهمی می‌دهد و اهمیتش، علت این تکرار می‌شود و آن، خبر از جهانی شدن اسلام و عالم‌گیر شدن این آیین است.

با توجه به اینکه در آیه،‌ هیچ‌گونه قید و شرطی نیست و از هر نظر مطلق است،‌ دلیلی ندارد که معنای آیه را بر زمان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بدانیم. مفهوم آیه مبارکه،‌ پیروزی همه‌جانبه اسلام بر همه ادیان است و اینکه سرانجام، اسلام و اسلامیان همه جهان را تسخیر خواهند کرد.

طبق دلالت نصوص و روایات مختلف، غلبه بر همه ادیان، زمانی خواهد بود که ناجی بشر،‌ حضرت مهدی‌علیه‌السلام ظهور کند و به برنامه جهانی‌شدن اسلام تحقق بخشد.

مطابق قاعده این است که پیروزی و غلبه مورد اشارة قرآن را غلبه همه‌جانبه بدانیم؛ زیرا با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است، سازگاری دارد.

با توجه به مطابقت فوق، می‌توان آیه را چنین تفسیر و معنا کرد: روزی فرا می‌رسد که اسلام، هم از لحاظ منطق و استدلال و هم از لحاظ نفوذ ظاهری و حکومت، بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت‌الشعاع خویش قرار خواهد داد.

ب. «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (20) «ما در زبور داوود بعد از ذکر نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من، وارث زمین خواهند شد.»

موضوع مورد بحث در آیه شریفه،‌ فراز آخر آیه است که خداوند می‌فرماید: «اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.»

مرحوم علامه طباطبایی‌رحمه‌الله صاحب تفسیر المیزان می‌فرماید: مراد از وراثت زمین، انتقال منافع آن و استقرار برکات زمین برای صالحان است و این برکات پایان‌ناپذیر،‌ شامل برکات مادی و معنوی می‌شود. (21) با توجه به مطالب فوق،‌ معنای آیه شریفه این است که به زودی، زمین از لوث شرک و گناه پاک می‌شود و افراد و جامعه‌ای که خدای را بندگی کنند و به وی،‌ شرک نورزند، در آن زندگی می‌کنند.

برای اداره چنین حکومتی که بر پایه عدل استقرار دارد و خواسته هر انسان عاقل و شریفی است، وجود یک رهبر عالی‌مقام روحانی لازم است؛ رهبری پاک و منزه از صفات ناپسند و پست. رهبری که فقط وابسته به خدا باشد و به همه ملتها و جمعیتها و نژادها با چشم مهربانی و تساوی و برابری کامل نگاه کند.

عده‌ای از مفسران، درباره تفسیر آیه ذکر شده قائل‌اند این وراثت که آیه می‌فرماید، به دوره ظهور و حکومت ولی عصر‌علیه‌السلام اختصاص دارد که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار‌علیهم‌السلام در اخبار متواتره از آن خبر داده و شیعه و سنی، آن خبرها را نقل کرده‌اند.

ج. «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»؛ (22) «بگو: حق آمد و باطل، از میان رفت؛ به درستی که باطل، رفتنی است.»

در آیه مذکور به یک اصل کلی و اساسی دیگر و یک سنت جاودان الهی، برخورد می‌کنیم که مایه دلگرمی همه پیروان حق است و آن اینکه سرانجام، حق، پیروز و باطل، به طور قطع، نابود‌شدنی است. باطل، صولت و دولتی ندارد،‌عمرش کوتاه است و سرانجام به دره نیستی سقوط می‌کند. دلیل این موضوع، در باطن کلمه باطل، نهفته شده است؛ زیرا باطل، چیزی است که با قوانین عالم آفرینش هماهنگ نیست و سهمی از واقعیت و حقیقت ندارد و مسلّماً چیزی که هماهنگ با قوانین آفرینش نباشد، نمی‌تواند برای مدتی طولانی باقی بماند؛ اما حق، عین واقعیت است. توأم با درستی و راستی و دارای عمق و ریشه و هماهنگ با قوانین خلقت است و چنین چیزی باید باقی بماند.

آنان که پیرو حق‌اند به سلاح ایمان، عمل صالح،‌ منطق، صدق و فداکاری، مسلح و برای جانبازی و ایثار تا سرحد شهادت، آماده‌اند و به غیر خدا نیز متکی نیستند و همین اوصاف، رمز پیروزی آنها بر باطل است. امام باقر‌علیه‌السلام می‌فرماید: «اِذَا قَامَ الْقَائِمْ ذَهَبَتْ دَولَةُ الْبَاطِلِ؛ (23) هنگامی که امام قائم‌علیه‌السلام قیام کند، دولت باطل برچیده می‌شود.»

در روایات دیگری آمده است: هنگامی که حضرت مهدی‌علیه‌السلام‌ متولد شد، بر بازوی مبارکش،‌ این جمله نقش بسته بود: «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»؛ (24)

د. «وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَْهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ‌»؛ (25) «ما اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان در زمین، منت نهاده، آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث گردانیم.»

آیه فوق، امید دهنده به همه انسانهای آزاده عالم است؛ چون وعده خداوند و اراده حضرت حق، به صورت یک قانون کلی و در شکل فعل مضارع و مستمر،‌ بیان شده است تا اینکه کسی تصور نکند این وعده،‌ به مستضعفان زمانهای گذشته،‌ از جمله بنی‌‌اسرائیل اختصاص داشته است.

در تفسیر نمونه،‌ ذیل آیه مورد نظر آمده است:‌در این آیه،‌ خداوند، پرده از روی اراده و مشیت خود،‌ درباره مستضعفان برمی‌دارد و چند امر را در این زمینه بیان می‌کند که با هم،‌ پیوند و ارتباط نزدیک دارند که به چهار امر آن اشاره می‌شود:

1. اینکه ما می‌خواهیم آنها را مشمول نعمتهای خود کنیم؛

2. اینکه ما می‌خواهیم آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم؛

3. اینکه ما حکومت قوی و پا بر جا به آنها می‌دهیم؛

4. اینکه ما می‌خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم.

با تصور موضوعات ذکر شده،‌ می‌توان نمونه گسترده و بارز اراده حضرت حق‌تعالی را ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین،‌ به وسیله حضرت مهدی‌علیه‌السلام‌ دانست.

در حدیثی از امام علی‌علیه‌السلام نقل شده است که در تفسیر آیه فوق فرمودند: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ اللهُ مَهْدِیَّهُمْ بَعْدَ جَهَادِهِمْ فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُمْ؛ (26) این گروه،‌ آل محمدصلی‌الله‌علیه‌وآله هستند. خداوند،‌ مهدی آنها را بعد از جهادشان،‌ برمی‌انگیزد و به آنها،‌ عزت می‌دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار می‌کند.»

در میان عده‌ای از علما و دانشمندان،‌ روایات زیادی مشهور است که ولی عصر‌علیه‌السلام در بدو تولد، آیه شریفه مورد بحث را تلاوت فرموده‌اند. از جمله این اخبار،‌ روایتی است که فاضل قندوزی (27) از علمای اهل سنت و مرحوم شیخ صدوق (28) نقل کرده‌اند.

هـ. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ - اِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ - وَ اِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ‌ الْغَالِبُونَ‌»؛ (29) وعده قطعی ما برای بندگان مرسل ما،‌ از قبل مسلم شده است که آنها یاری می‌شوند و لشکر ما [در تمام صحنه‌ها] پیروزند.»

پیروزی لشکر حق بر باطل و غلبه جند الله و یاری خداوند نسبت به بندگان مرسل و مخلص، از وعده‌های مسلم او و از سنتهای قطعی است که در آیات فوق،‌ به عنوان یک وعده و سنت بیان شده است.

نکته قابل تأمل، همان‌گونه که در آیات قبل هم بیان شد، این است که خداوند وعده می‌دهد پیامبران و صالحان را بر مشرکان غالب سازد و آنها را یاری رساند. معلوم است که این نصرت و غلبه، فقط نصرت در عالم آخرت نیست؛ زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید:‌«فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا‌»؛ (30) «[این نصرت و غلبه] در دنیاست.»

منظور،‌ نصرت و پیروزی انبیا‌علیهم‌السلام‌ بر مشرکان در زمان خود انبیا هم یقیناً نیست؛ زیرا دعوت بسیاری از انبیا‌علیهم‌السلام‌ در قومشان اثر نبخشید و بلکه بسیاری از آنها در این راه،‌ به شهادت رسیدند. تحقیقاً این پیروزی و غلبه وعده داده شده،‌ همان پیروزی مقصد و هدف انبیای الهی است که برای آن،‌ مبعوث شده‌اند.

اخبار متواتر و اجماع علما نشان می‌دهد نصرت و غلبه،‌ زمانی محقق خواهد شد که ولی عصر‌علیه‌السلام قیام کند و اهداف انبیا را جامه عمل بپوشاند. (31)

  • در تفاسیر اهل سنت چه آیاتی بر امام زمان‌علیه‌السلام تفسیر شده است؟

o آیاتی از قرآن کریم در باره حضرت مهدی‌علیه‌السلام است و روایات فراوانی نیز تفسیر آن آیات را بر عهده دارند و اکنون،‌ برخی از آن آیات را - که از منظر مفسران اهل سنت به حضرت مهدی‌علیه‌السلام اختصاص دارند - تقدیمتان می‌کنیم.

الف. «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ‌ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌»؛ (32) «او کسی است که پیامبر خود را برای مردم فرستاد،‌ با دینی درست و بر حق،‌ تا او را بر همه دینها پیروز سازد، هر چند مشرکان را خوش نیاید.»

در تفسیر قرطبی آمده است: «پیروزی اسلام بر دیگر ادیان،‌ هنگام قیام مهدی‌علیه‌السلام است. در آن زمان،‌ مردمان یا باید مسلمان شوند و یا جزیه دهند و اینکه گفته شده است مهدی، همان عیسی است،‌ نادرست است؛ زیرا اخبار صحیح به گونه متواتر وارد شده‌اند که مهدی از خاندان پیامبر خاتم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است. (33)

تفسیر کشف الاسرار که از تفاسیر معتبر اهل سنت است در شرح این آیه می‌گوید: «رسول در این آیه محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است و هدی و هدایت، قرآن و ایمان است و دین حق، اسلام است و خدا این دین را بر دیگر ادیان برتری می‌دهد؛ چنان‌که دینی نماند، مگر اینکه اسلام بر آن غالب آید و این امر،‌ بعد از این خواهد شد و هنوز نشده است.» (34)

ب. «بَقِیَّةُ اللَّهِ‌ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌»؛ (35) «اگر با ایمان باشید، بقیة‌الله برای شما خیر است.»

در نور الابصار آمده است: «چون [مهدی] ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار می‌دهد و 313 نفر از یارانش به او می‌پیوندند،‌ آن‌گاه در نخستین سخن، این آیه را تلاوت می‌کند: بقیة الله بهتر است برای شما اگر ایمان بیاورید. پس می‌گوید: منم بقیة‌ الله و خلیفه خدا و حجت او بر شما.» (36)

ج. «لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌»؛ (37) «... نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت،‌ عذابی بزرگ است.»

سیوطی می‌نویسد: «خواری و ذلّت در دنیا، زمانی فرا می‌رسد که مهدی به پا خیزد و قسطنطنیه را فتح کند و آنان را بکشد.» (38) در تفسیر طبری و تفسیر کشف الاسرار (39) نیز - به همین مطلب که سیوطی نوشته است - تصریح شده است.

د. «یَا اَیُّهّا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ‌ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌»؛ (40) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید،‌ صبر کنید و مقاومت ورزید و مرابطه کنید و از خدا بترسید. باشد که رستگار شوید.»

حافظ قندوزی از [امام] محمد باقر‌علیه‌السلام درباره این آیه روایت کرده است که فرمود: «شکیبا باشید بر‌ادای فرایض و واجبات و در برابر آزار دشمنان،‌ استقامت ورزید و با امامتان مهدی، مرابطه کنید.» (41)

هـ. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا‌»؛ (42) «از تو درباره ساعت می‌پرسند که زمان وقوع آن،‌ چه زمانی است... .» حافظ قندوزی از مفضل بن عمر از [امام] صادق‌علیه‌السلام روایت کرده است که فرمود: «ساعت قیام قائم است.» (43)

و. «اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا‌»؛ (44) «بدانید که خدا زمین را پس از مرگش احیا می‌کند.»

حافظ قندوزی می‌نویسد: «خداوند آن ‌را به دست قائم زنده می‌سازد. پس در آن عدالت کند و زمین را با عدل،‌ پس از مردنش به سبب ظلم، زنده سازد.» (45)

ز. «فَآمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ‌ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنَا وَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ‌»؛ (46) «پس ایمان آرید به خدا و رسول و نوری که فرود آوردیم،‌ و خداوند بدانچه کنید آگاه است.»

علامه قبیسی می‌نویسد: حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری گفت که پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در حجة الوداع فرمود: «ای مردم،‌ «آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ‌ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنَا‌»؛ «ایمان بیاورید به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم.» سپس فرمود: «نور در من است، سپس در علی است،‌ و بعد در نسل وی باشد تا قائم مهدی.» (47)

ح. «حَتَّی اِذَا رَاَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ اَضْعَفُ‌ نَاصِراً‌ وَ اَقَلُّ عَدَداً‌»؛ (48) «تا وقتی که ببینند آنچه را وعده داده می‌شوند،‌ پس به زودی بدانند که چه کسی از لحاظ یار، ناتوان‌تر و از لحاظ عدد، کم‌تر است.»

حافظ قندوزی از امام سجاد‌علیه‌السلام در تفسیر این آیه نقل می‌کند که «ما یوعدون» (آنچه وعده داده می‌شوند) در این آیه،‌ «قائم» مهدی و اصحاب و یاران اویند و هنگامی که «قائم»، ظهور کند دشمنان او ضعیف‌تر و عددشان کم‌تر است. (49)

گفتنی است که از منظر اهل سنت، آیات فراوان دیگری درباره حضرت مهدی وجود دارد (50) که ذکر همه آنها در این پاسخ‌نامه نمی‌گنجد.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

*. با استفاده از مطالب مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم.

(2). الکافی، کلینی، دار الکتب الإسلامیة، تهران،‌ 1365 ش، چهارم، ‌ج 1، ص 369، بَابُ کَرَاهِیَةِ التَّوْقِیتِ.

(3). کشف الغمة،‌ ترجمه و شرح زواره‌ای، انتشارات اسلامیه، تهران، سوم، 1382 ش، ج3، ص 456.

(4). انبیاء / 76.

(5). صافات / 143 و 144.

(6). انبیاء / 88.

(7). بحار الانوار، مؤسسة‌ الوفاء،‌ بیروت - لبنان،‌ 1404 ق، ج 90، باب 16،‌ کتاب ذکر و دعا.

(8). همان،‌ ص 295.

(9). الکافی؛ ج 1، ص 2.

(10). آل عمران / 144.

(11). مائده / 12.

(12). اعراف / 157.

(13). مائده / 55.

(14). بقره / 247.

(15). بقره / 248.

(16). انبیاء / 105.

(17). موعود قرآن، حسینی شیرازی، ترجمه مؤسسه امام مهدی، چ 1360،‌ ص 75، به نقل از عقد الدرر، مقدس شافعی، باب 7، ص217.

(18). معجم احادیث الامام المهدی‌علیه‌السلام، هیئت علمی مؤسسه، قم،‌ مؤسسه معارف اسلامی، 1411 ق، ج 5.

(19). صف / 9 و توبه / 33.

(20). انبیاء / 105.

(21). المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی،‌ چاپ پنجم، 1417 ق، ج 14، ص 330.

(22). اسراء / 80.

(23). تفسیر نور الثقلین،‌ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415 ق، ج 3، ص 212.

(24). همان، ج 3، ص 213.

(25). قصص/5.

(26). الغیبة‌ للحجة،‌ شیخ طوسی، قم،‌ مؤسسه معارف اسلامی،‌ چاپ اول،‌ 1411 ق،‌ ص110.

(27). ینابیع المودّة،‌ شیخ سلیمان قندوزی حنفی، دار الاسوة، چاپ اوّل، 1316 ق، ص 449.

(28). کمال الدین و تمام النعمة،‌ شیخ صدوق، قم،‌ انتشارات دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395 ق،‌ ص 425.

(29). صافات / 171 - 173.

(30). غافر / 51.

(31). مطالب فوق،‌ برگرفته از کتابهای ذیل است: سیمای نورانی،‌ عباس کمساری؛ امام زمان‌علیه‌السلام در قرآن و نهج البلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی سماء،‌ چاپ اول،‌ 1381 ش، ص 22 - 44.

(32). توبه / 33.

(33). الجامع لاحکام القرآن،‌ ابو عبد الله محمد بن احمد انصاری قرطبی، ج 8، (تحقیق عبد الرزاق المهدی)، دار الکتاب العربی،‌ 1418 ق؛ ص 111.

(34). کشف الاسرار، رشید الدین امام احمد میبدی،‌ (از عالمان قرن پنجم)، ج 4، ص 119 و 120.

(35). هود / 86.

(36). نور الابصار، سیدمؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی، چاپ دار الجیل، بیروت، 1409 ق، ص 349.

(37). بقره / 114.

(38). درّ‌ ا لمنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال الدین سیوطی،‌ دار الفکر،‌ چاپ دوم،‌ ج 1، ص 264.

(39). تفسیر کشف الاسرار،‌ ج 1، ص 325.

(40). آل عمران / 200.

(41). موعودِ قرآن،‌ صادق حسینی شیرازی، ترجمه مؤسسة الامام المهدی، 1360، ص 22، به نقل از: ینابیع الموده، ص 506.

(42). اعراف / 187.

(43). موعودِ‌ قرآن،‌ صادق حسینی شیرازی، ص 44، به نقل از: ینابیع الموده،‌ ص 429.

(44). حدید / 17.

(45). موعودِ‌ قرآن،‌ صادق حسینی شیرازی، ص139، به نقل از: ینابیع الموده،‌ ص 514.

(46). تغابن / 8.

(47). همان، (موعود قرآن، ص 146)،‌ به نقل از:‌ماذا فی التاریخ،‌ ج 3، ص 145 - 147.

(48). جن / 24.

(49). موعود قرآن،‌ به نقل از ینابیع الموده، ص 515.

(50). مانند:‌آیه 5 سوره قصص،‌ آیه 105 سوره انبیاء، آیه 59 سوره نساء و... .

1192 دفعه
(0 رای‌ها)