ز سوز غم پر پروانه میسوخت ز داغ لالهای گلخانه میسوخت
ز آوای جواد آن جان زهرا نهال گلشن جانانه میسوخت [1]
امام نهم كه نامش «محمّد» و كنیهاش «ابوجعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در دهم ماه مبارك رجب 195 هـ. ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود. [2]
مادرش «سبیكه» یا «خیزران» نام داشت كه از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به شمار میرود.
مدت امامت آن حضرت 17 سال و مدت عمرش 25 سال بود. در آخر ذی قعده سال 220 هـ. ق توسط همسرش،ام الفضل [3] به دستور معتصم (هشتمین خلیفه عباسی) با انگور زهرآلود به شهادت رسید. [4] با مسموم كردن حضرت جواد علیه السلام گویا عقدة ام الفضل خالی نشد و لذا در را از پشت به روی آن حضرت بست، در حالی كه سم بر بدنش اثر گذاشته و طبعاً تشنگی به او دست داده بود.
مظلومتر از جواد بغداد نداشت آن مظهر داد تاب بیداد نداشت
میخواست كه فریاد كند تشنه لبم از سوز جگر طاقت فریاد نداشت [5]
اما همسرش اجازه نداد كه كسی برایش آب ببرد، حتی بعضیها نقل كردهاند كه دستور داد كنیزها هیاهو كنند تا صدای امام جواد علیه السلام را كسی نشوند. [6]
صدای آب آب از نای مرد خسته میآید صدای العطش از حجرهای در بسته میآید
بگو ای ام فضلِ بیحیا یك لحظه ساكت باش كه زهرا از جنان با پهلوی بشكسته میآید
سرانجام بر اثر همان زهر، حضرت دار فانی را وداع گفت و او را در قبرستان قریش بغداد (كاظمین فعلی) در كنار قبر جدش، موسی بن جعفر علیهما السلام به خاك سپردند. شهادت آن حضرت درست دو سال و نیم بعد از مرگ مأمون بود؛ چنان كه خود آن حضرت خبر داده بود: «اَلْفَرَجُ بَعْدَ الْمَأْمُونِ بَثَلَاثِینَ شَهْراً؛ [7] گشایش [و راحتی من با مرگ] بعد از مأمون به سی ماه خواهد بود..»
آنچه پیش رو دارید، نگاهی است گذرا به جایگاه علمی و مكتب تعلیمی و بیان جلوههایی از علم گسترده آن حضرت.
امام جواد علیه السلام در معرض آزمایش علمی
با اینكه مناصب الهی وابسته به سن خاص نیست و خداوند پیامبرانی را در كودكی به منصب نبوت انتخاب كرده، مانند حضرت یحیی علیه السلام كه قرآن میفرماید: «ما فرمان نبوت را در كودكی به او دادیم..» [8] و از زبان حضرت عیسی علیه السلام در نوزادی نقل میكند كه «بیشك من بندة خدایم. به من كتاب عطا فرموده و مرا در هر جا كه باشم، وجودی پر بركت قرار داده است.....» [9] و علم نبوت را به آنها عنایت فرموده است. با این حال، امامت امام جواد علیه السلام و دارا بودن علم الهی وارث نبوی، نه تنها از طرف مخالفان مورد تردید جدّی واقع شده بود، بلكه افراد عادی از شیعیان و برخی از بزرگان و علماء شیعه نیز در این مسئله گفتگو داشتند و در واقع، این مسئله به صورت یك معزل اعتقادی در آمده بود.
«ابن رستم طبری» از دانشمندان قرن چهارم، مینویسد: «زمانی كه سنّ او (حضرت جواد علیه السلام) به شش سال و چند ماه رسید، مأمون پدرش را به قتل رساند و شیعیان در حیرت و سرگردانی فرو رفتند و در میان مردم اختلاف نظر پدید آمد و سن ابو جعفر را كم شمردند و شیعیان در سایر شهرها متحیر شدند..» [10]
به همین جهت، شیعیان اجتماعاتی تشكیل دادند و دیدارهایی با امام جواد علیه السلام به عمل آوردند و به منظور آزمایش و حصول اطمینان از اینكه او دارای علم امامت است، پرسشهایی را مطرح كردند و هنگامی كه پاسخهای قاطع و روشن كننده دریافت كردند، مقام علمی آن حضرت را باور كردند و آرامش یافتند. به نمونههایی در این زمینه توجّه فرمایید:
1. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حكیم، عبد الرحمن بن حجاج و یونس بن عبد الرحمان با گروهی از بزرگان و معتمدین شیعه، در خانه «عبد الرحمن بن حجّاج» در یكی از محلههای بغداد به نام «بركة زلزل» گرد آمدند و در سوگ امام به گریه و اندوه پرداختند.... یونس به آنان گفت: دست از گریه بردارید! [باید دید] امر امامت را چه كسی عهدهدار میگردد؟ و تا این كودك (ابو جعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه كسی باید بپرسیم؟
در این هنگام «ریان بن صلت» برخاست و گلوی او را گرفت و فشرد و در حالی كه به سر و صورت او میزد، با خشم گفت: تو نزد ما تظاهر به ایمان میكنی و شك و شرك خود را پنهان میداری! اگر امامت او از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل یك روزه باشد، مثل پیرمرد صد ساله خواهد بود و اگر از جانب خدا نباشد، حتی اگر صدساله باشد، چون دیگران یك فرد عادی خواهد بود....
در آن موقع، موسم حج نزدیك شده بود. هشتاد نفر از فقهاء و علماء بغداد و شهرهای دیگر رهسپار حج شدند و به قصد دیدار ابو جعفر عازم مدینه گردیدند و چون به مدینه رسیدند، به خانه امام صادق علیه السلام كه خالی بود، رفتند. در این هنگام، عبد الله بن موسی، عموی حضرت جواد علیه السلام، وارد شد و در صدر مجلس نشست. یك نفر بپا خاست و گفت: این، پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. هر كس سؤالی دارد، از وی بكند. چند نفر از حاضران سؤالاتی كردند كه وی پاسخهای نادرستی داد!... شیعیان متحیر و غمگین شدند و فقهاء مضطرب گشتند و برخاسته و قصد رفتن كرده، گفتند: اگر ابو جعفر میتوانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمیآمد و جوابهای نادرست نمیداد!
در این هنگام، دری از صدر مجلس باز شد و غلامی به نام «موفق» وارد مجلس گردید و گفت: این ابو جعفر است كه میآید. همه بپاخاستند و از وی استقبال كرده، سلام كردند. حضرت وارد شد و نشست. مردم و علماء همه ساكت شدند. آن گاه سؤالات خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی كه پاسخهای قانع كننده و كامل شنیدند، شاد شدند و او را دعا كردند و عرض كردند: عموی شما عبدالله چنین و چنان فتوا داد.
حضرت فرمود: «ای عمو! امر عظیمی است كه فردا در پیشگاه او (خدا) بایستی و به تو بگوید: با آنكه در میان امت، داناتر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادی!» [11]
2. اسحاق بن اسماعیل در نامهای ده مسئله نوشته بود تا از آن حضرت بپرسد، ولی قبل از آنكه سؤالاتش را مطرح كند، حضرت به اساسیترین پرسش او جواب فرمود كه به یقین علم و حتی علم غیب حضرت را باور كرد. [12]
و مشابه این دیدارها كه در منابع روایی و تاریخی بیان شده است، [13] باعث شد شیعیان اعتقاد كامل به امامت و علم الهی حضرت پیدا كنند.
اعتراف مخالفان
با مناظرات و پرسشها از امام جواد علیه السلام نه تنها عظمت علمی آن حضرت در نزد شیعیان به اثبات رسید، بلكه علماء مذاهب دیگر نیز این عظمت علمی را دریافتند و در مواردی بدان اعتراف كردند، از جمله:
1. ابن حجر هیثمی مینویسد: «مأمون او را به دامادی انتخاب كرد؛ زیرا با وجود كمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه دانشمندان برتری داشت..» [14]
2. شبلنجی میگوید: «مأمون پیوسته شیفتة او بود؛ زیرا با وجود كمی سن، فضل و علم و كمال خود را نشان داد و برهان [عظمت] خویش را آشكار ساخت..» [15]
3. جاحظ عثمانی معتزلی، كه از مخالفان خاندان علی علیه السلام بوده، امام جواد علیه السلام را در زمرة ده تن از «طالبیان» آورده و درباره آنان چنین گفته است: «هر یك از آنان عالم، زاهد، عابد، شجاع، بخشنده و پاك بودند..» [16]
4. سبط بن الجوزی الحنفی (م654ق) میگوید: «وَ مُحَمَّدٌ اَلْاِمَامُ اَبُو جَعْفَرِ الثَّانِی كَانَ عَلَی مِنْهَاجِ اَبِیهِ فِی الْعِلْمِ وَ التُّقی...؛ [17] محمد، امام ابو جعفر دوم (حضرت جواد علیه السلام) در علم و تقوا بر روش پدرش (علی بن موسی علیهما السلام) بود..»
5. محمود بن وهیب البغدادی میگوید: «هُوَ الْوَارِثُ لِاَبِیهِ عِلْماً وَ فَضْلاً وَ اَجَلُّ اِخْوَتِهِ قَدْراً وَ كَمَالاً؛ [18] او (ابو جعفر) وارث علم و فضل پدرش بود و برترین برادران از نظر منزلت و كمال بود..»
6. فتال نیشابوری جامعترین كلام را كه به منزلة جمعبندی اعترافات علماء اهل سنت است، دربارة علم او میگوید: «مأمون شیفته او شد؛ زیرا میدید كه او با وجود كمی سن، از نظر علم و حكمت و ادب و كمال عقلی، به چنان رتبة والایی رسیده كه هیچ یك از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده بودند..» [19]
منبع علم امام
از نظر شیعه امام معصوم علیه السلام داناترین فرد زمانش میباشد و به تمام احكام شریعت احاطه كامل دارد، بدون اینكه مكتب و كلاس و معلّم معمولی دیده باشد. امام جواد علیه السلام نیز از چنین علمی برخوردار بود. حال باید دید یك چنین علمی را چگونه به دست آورده بود و منبع علم آن حضرت چه بود؟ و از كجا سرچشمه میگرفت؟
1. خداوند متعال
سر منشأ اصلی علوم انبیاء و ائمه علیهم السلام از علم لا یزال و بیمنتهای الهی میباشد. این حقیقت را امام جواد علیه السلام این گونه بیان فرمود: «اَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِِی الرِّضَا، اَنَا الْجَوَادُ، اَنَا الْعَالِمُ بِاَنْسَابِ النَّاسِ فِی الْاَصْلَابِ، اَنَا اَعْلَمُ بِسَرائِرِكُمْ وَ ظَوَاهِرِكُمْ وَ مَا اَنْتُمْ صَائِروُنَ اِلَیهِ عِلْمٌ مُنِحْنَا بِهِ مِنْ قِبَلِ خَالِقِ الْخَلْقِ اَجْمَعِینَ، وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَواتِ وَ الْاَرَضِینَ؛ من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم، من عالم به نسبهای مردم در صلبها [ی پدران] میباشم. من داناترین [مردم] به باطن و ظاهر شما و آنچه شما به سوی آن برمیگردید، هستم؛ علمی كه از طرف خالق همة مخلوقات بعد از فناء آسمانها و زمینها به ما عطا شده است..»
سپس دست شریفش را بر دهان خویش قرار داد و فرمود: «یا مُحَمَّدُ اصْمُتْ كَمَا صَمَتَ آبَاؤُكَ مِنْ قَبْلُ؛ [20] ای محمد! ساكت باش؛ چنان كه پدرانت قبلاً سكوت اختیار كردند..»
2. امام قبلی
هر چند علوم ائمه علیهم السلام به خدا منتهی میشود، ولی در روایات گاه مستقیماً این علم به خداوند نسبت داده شده است (كه در روایت قبلی بیان شد) و گاه به امامان قبلی نسبت داده شده است.
دربارة علم امام جواد علیه السلام از مسعودی نقل شده است كه كلثم بن عمر میگوید: خدمت امام رضا علیه السلام عرض كردم: شما فرزند را دوست داری، دعا كن خداوند فرزندی روزی شما گرداند! حضرت فرمود: «اُرْزَقُ وَلَداً وَاحِداً وَ هُوَ یرِثُنِی؛ به من یك فرزند روزی میشود كه او از من ارث میبرد..» سپس هنگامی كه ابو جعفر (جواد الائمه علیه السلام) به دنیا آمد، حضرت از اول شب تا صبح با او سخن گفت و این قضیه چندین شب ادامه داشت. عرض كردم: فدایت بشوم! مردم قبل از این فرزند (شما) دارای فرزندها شدهاند، آیا همه را تعویذ [و دعا] كردهای؟ فقال: «وَیحَكَ! لَیسَ هَذَا عَوْذَةٌ اِنَّمَا اَغَرُّ بِالْعِلْمِ غَرّاً؛ [21] وای بر تو این تعویذ نیست، بلكه فقط علم فراوان را به او انتقال دادم [بسان مرغی كه به جوجة خود دانه میدهد] ..»
3. روح القدس
منبع سوم برای علم امامان از جمله امام جواد علیه السلام (كه در واقع به همان منبع اول بر میگردد) روح القدس است كه به امر الهی با آنها سخن میگوید. امام باقر علیه السلام فرمود: «اِنَّ الْاَوْصِیاءَ مُحَدَّثُونَ یحَدِّثُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَلَا یرَونَهُ؛ [22] به راستی اوصیاء [و امامان] محدّث هستند و روح القدس با آنان سخن میگوید، در حالی كه او را نمیبینند..»
جلوههایی از علم گسترده
امامان و پیشوایان بزرگ هر كدام در عصر خود فعالیت علمی به وسعت اقتضاء زمان و شرائط حاكم بر جامعه داشتهاند كه گاه از طریق شاگردان و تعلیم و تربیت، زمانی از طریق تدوین كتب و دستور به جمع آوری حدیث و نشر آن و گاه از راه مناظره و احتجاجات علمی، علوم و دانشهای خود را به جامعه نشر میدادند. به هر حال، شرائط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یكسان نبوده است.
الف. تربیت شاگردان
در دوران امام صادق و امام باقر علیهما السلام شرائط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت، بالغ بر چهار هزار نفر از محضر این دو امام استفاده بردند؛ ولی در دورة امام جواد علیه السلام تا زمان امام حسن عسكری علیه السلام به دلیل فشارهای سیاسی و كنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت علمی آنان بسیار محدود بود (هر چند از علم وسیعی برخوردار بودند) و از این نظر، تعداد راویان و شاگردان آنها كاهش چشمگیری نشان میدهد.
راویان و شاگردان مكتب امام جواد علیه السلام قریب به صد و ده نفر بودهاند. [23] 26 نفر از آنان مجموعاً 78 اثر نوشتهاند كه یكی از آنها علی بن مهزیار است با تألیف 35 اثر، دیگری محمد بن عبدالله بن مهران است كه دارای هفت اثر میباشد و سومی معاویة بن حكیم است با هفت اثر. [24] و در حال حاضر، كلمات حضرت جواد علیه السلام با عنوان «مسند الامام الجواد علیه السلام» توسط شیخ عزیر الله عطاردی گردآوری شده است. [25]
و از دیگر چهرههای برجسته و درخشان از بین شاگردان و راویان آن حضرت، میتوان از احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زكریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، و احمد بن محمد بن خالد برقی كه هر كدام در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شمار میرفتند، نام برد. [26]
قابل ذكر است كه روایت كنندگان از امام جواد علیه السلام منحصر به راویان و محدّثان شیعه نمیباشند، بلكه محدّثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل كردهاند. از جمله «خطیب بغدادی» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل كرده است. [27] همچنین حافظ «عبد العزیزبن اخضر جنابذی» در كتاب «معالم العترة الطاهرة» [28] و ابوبكر احمد بن ثابت، ابو اسحاق ثعلبی و محمد بن مندة بن مهربذ در كتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل كردهاند. [29]
نكته قابل دقت در روایات رسیده از امام جواد علیه السلام، تنوع روایات در موضوعات مختلف و مورد نیاز آن زمان بوده است. به عنوان نمونه، به این موضوعات میتوان اشاره كرد:
1. توحید و بسیاری از شبهاتی كه در این زمینه، در آن زمان مطرح بوده است؛ [30]
2. تفسیر قرآن و تأویل آن و بیان بطون آیات؛ [31]
3. روایات فقهی در باب نماز، زكات، حج، عبادات مستحبه و نوافل؛ [32]
4. بیان فلسفه و علل احكام، از جمله روایت طولانی دربارة فلسفه عدّة مطلّقه، عدّة وفات... و ایلاء و احكام آن...؛ [33]
5. دعاها، مانند: دعای قنوت، دعای بعد از نماز (رضیت بالله ربّاً...) ، دعای صبح و شام، و.... [34]
ب. مناظرات
راه دیگر برای توسعه و نشر علم حضرت در جامعه و اثبات عظمت آن امام، مناظراتی است كه با علماء و دانشمندان مختلف داشته است.
مناظره آن حضرت با یحیی بن اكثم و علماء درباری نمونههایی از این مناظرات است. شرح مبسوطی از برخی مناظرات آن حضرت پیشتر در مجله مبلغان چاپ شده است. [35]
ج. پاسخ به شبهات و پرسشها
همیشه در ذهن جوّال بشری پرسشهایی پیرامون معارف دینی، اعم از اصول و فلسفه احكام و تفسیر و... وجود داشته و دارد. و باید همواره در جامعه، علماء متخصص و ورزیده برای پاسخگویی حضور داشته باشند و همان كاری را انجام دهند كه تمام امامان ما بدون استثناء انجام دادهاند؛ چنان كه امام جواد علیه السلام به شبهات زمان خویش كه از طریق ملحدان، واقفیه، معتزله و... القاء میشد، جوابهای روشنگرانه داده است.
مانند پاسخ به شبهة تصور كردن خداوند، كه حضرت جواب میدهد: خداوند به وهم نیاید و قابل تحدید ذهنی و تصوری و عقلی نیست. و یا سؤال از اینكه آیا خدا شیء است؟ كه میفرماید: بله، ولی او را از حدّ تعطیل كه اصلاً قابل درك كلی نباشد و تشبیه كه مانند چیزی باشد، خارج بدانید. [36]
همچنین است پاسخ به شبهات قرآنی كه پیرامون برخی آیات مطرح بوده [37] و پاسخ به پرسشهایی كه پیرامون فلسفة احكام مطرح شده است؛ مثل اینكه چرا باید زن عدّه نگهدارد؟ و چرا عدّه زن در طلاق سه ماه و ده روز است، ولی در وفات چهار ماه و ده روز است؟ كه اجمال پاسخ حضرت این است كه سه ماه و ده روز برای استبراء رحم زن است كه اگر از شوهر قبلی دارای فرزند باشد، مشخص شود و عدّه وفات از یك جهت در مقابل آن مدّتی است كه مرد باید در ایلاء صبر كند و از طرف دوم، نهایت تحمل زنان در مسائل جنسی مدت چهار ماه است. به همین جهت، در ایام زنده بودن شوهر، بعد از چهار ماه مباشرت واجب میشود. [38]
سخن را با اشعاری در سوگ آن امام مظلوم و مسموم به پایان میبریم:
جواد ابن الرضا امشب به یاد مادر افتاده چو مادر بینفس از تشنگی پشت در افتاده
ز فرط درد میغلتد از این پهلو به آن پهلو گمانم یاد آن پهلو شكسته مادر افتاده
چنان بگسسته از هم زهر كینه تار و پودش را كه گویی در كنار نهر علقم پیكر افتاده
ز سوز تشنگی میسوزد و گویی كه در گودال حسین بن علی لب تشنه زیر خنجر افتاده
گلی از گلبن باغ ولایت باز پرپر شد كه زهرا از نفس در دامن پیغمبر افتاده
سرت بادا سلامتای رضاای ضامن آهو میان حجره نور دیدگانت پرپر افتاده
***
گذر كن از مدینه جانب بغداد یا زهرا جوادت را نظر كن تشنه لب جان داد یا زهرا
بیا بنگر غریب و بیكس اندر گوشه غربت برآور در عزایش از جگر فریاد یا زهرا [39]
- پاورقــــــــــــــــــــی
[1] . اصول مداحی، ناصری نژاد، انتشارات نصایح، 1383، ص 234.
[2] . برخی ولادت حضرت را در نیمه ماه رجب نوشتهاند (اعلام الوری، طبرسی، سوم، دار الكتب الاسلامیة، ص 344) و برخی نیز در ماه رمضان دانستهاند (اصول كافی، تهران، مكتبة الصدوق، 1381، ج 2، ص 492) .
[3] . برخی قاتل حضرت را غلام معتصم میدانند.
[4] . اصول كافی، ج 2، ص 492؛ ارشاد، شیخ مفید، مكتبة بصیرتی، ص 316؛ اعلام الوری، ص 344.
[5] . اصول مدّاحی، ص 234.
[6] . منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، كتابفروشی اسلامیة، ج 2، صص 233 ـ 234؛ ر. ك: ره توشه راهیان نور، شماره 33، رمضان 1379 ش، صص 312 ـ 313، از زبان مرحوم احمدی میانجی.
[7] . منتهی الآمال، ص 235.
[8] . مریم / 12.
[9] . همان، 30 ـ 32.
[10] . دلائل الامامة، طبری، قم، منشورات، 1363 ش سوم، ص 204؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص539.
[11] . بحارالانوار، مجلسی، تهران، المكتبة الاسلامیة، دوم، 1395 ق، ج 50، صص 98ـ 100؛ اثبات الوصیة، نجف، المطبعة الحیدریة، چهارم، 1374 ش، صص 213 ـ 251؛ سیره پیشوایان، صص 539 ـ 541.
[12] . اثبات الوصیة، ص 215؛ سیره پیشوایان، ص 542.
[13] . بحارالانوار، ج 5، ص 90؛ اثبات الوصیة، ص 210؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 102.
[14] . الصواعق المحرقة، ابن حجر، قاهره، مكتبة القاهرة، دوم، 1385 ق، ص 205.
[15] . نور الابصار، شبلنجی، قاهره، مكتبة المشهد الحسینی، ص 161.
[16] . نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد علیه السلام، مرتضی عاملی، جامعة مدرسین، 1365 ش، ص 106.
[17] . تذكرة الخواص، صص 358 ـ 359، به نقل از اعلام الهدایة، المجمع العالمی لِاَهْلِ الْبَیتِ علیهم السلام، اول، 1422 ق، ج 11، ص 21.
[18] . جوهرة الكلام، ص 147، به نقل از اعلام الهدایة، ص 25.
[19] . الارشاد، شیخ مفید، قم، مكتبة بصیرتی، ص 319.
[20] . مستدرك العوالم، ج 23، ص 159، به نقل از اعلام الهدایة، ج 11، ص 31.
[21] . اثبات الوصیة، ص 210، به نقل از اعلام الهدایة، ج11، ص 31.
[22] . بحارالانوار، ج 25، ص 57، ح 24.
[23] . رجال شیخ طوسی، نجف، مكتبة الحیدریة، اول، 1381 ش، صص 397 ـ 409.
[24] . سیر حدیث در اسلام، سید احمد میر خانی، تهران، دوم، 1361 ش، صص 266 ـ 278.
[25] . رجال شیخ طوسی، صص 366 ـ 397.
[26] . سیرة پیشوایان، ص 562.
[27] . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت، دار الكتاب العربی، ج 3، صص 54 ـ 55.
[28] . اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، 1403 ق، ج 2، ص 35.
[29] . ابن شهر آشوب، قم، المطبعة العلمیة، ج 4، ص 384.
[30] . ر. ك: اصول كافی، ج 4؛ توحید صدوق، ص 82؛ اعلام الهدایة، ص 32.
[31] . مستدرك عوالم العلوم، ج 23، ص 164؛ اعلام الهدایة، ج 11، ص 33.
[32] . اعلام الهدایة، صص 36 ـ 37.
[33] . همان، ص 38؛ حیاة الامام محمد الجواد، ص101.
[34] . همان، صص 40 ـ 41؛ مستدرك عوالم العلوم، ج23، صص 212 ـ 218.
[35] . ر. ك: مجله مبلغان، شمارههای 2، 13 و 33.
[36] . اعلام الهدایة، ص 32؛ احتجاج، ج 2، صص 465 ـ 466.
[37] . اعلام الهدایة، صص 32 ـ 33.
[38] . همان، ص 38.
[39] . مهدی رضایی.