حماسة فتوا
یكی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر كه شكوه مرجعیت را به نمایش گذاشت، نهضت تنباكو بود. در این قیام بعد از مخالفت علما و مردم، شخصیتهای برجسته شهرهای گوناگون، تنها راه رهایی از سلطه استبداد و استكبار را صدور حكم از جانب میرزای شیرازی میدانستند. این مرجع سترگ و وارسته، زمانی كه احساس كرد در قرارداد رژی كه ظاهری اقتصادی و تجاری دارد، میخواهند ارزشهای معنوی و فرهنگ ملتی مسلمان را تحت تهاجم قرار دهند؛ حكم معروف خویش را در تحریم تنباكو صادر كرد و مردم ایران بعد از صدور حكم، یكپارچه به پا خواستند.
زبان فتوا به گونهای برگزیده شده كه مردم را متوجه ولایت میكند و به آنان گوشزد مینماید كه اساس تشیع بر ولایت استوار است و به همین دلیل به جای مشخص ساختن تحریم از موضع شرعی، تعبیر محاربه با امام زمانعلیهالسلام به كار رفته است. اطاعت از فرمان مرجعی بلندپایه و فقیهی پرآوازه به طبقهای خاص محدود نگردید و همة اقشار را تحت تأثیر قرار داد؛ حتی افرادِ دربار شاه و اندرون وحرمسرای وی را در برگرفت و اشخاصی كه در مواقع دیگر كمتر قیود شرعی را مراعات میكردند، در این موضوع ویژه از حكم آن زعیم عالیقدر و نستوه تبعیت كردند.
لحن فتوا به گونهای بود كه جایگاه ولایت فقیه در جامعه بیشتر تثبیت و مخالفت با مرجعیت به منزله مقابله با امام زمانعلیهالسلام تلقی گردید. افرادی كه تا آن روز به اقتدار علمای شیعه پی نبرده بودند، به نفوذ معنوی و سیاسی مرجعیت شیعه و وظایف او و نیز تبعیت شیعیان از وی واقف گردیدند. اقشار گوناگون به درستی درك كردند كه وقتی حول رهبری آگاه و وارسته با یكدیگر متحد و منسجم گردند، میتوانند پادشاهی ستمپیشه را از اقداماتی نادرست و خلاف باز دارند. استعمار انگلستان نیز در این حركت مقدّس شكست سختی خورد. در این مقاله، چگونگی پیدایش و گسترش این قیام مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است.
امتیازیشوم
در شعبان سال 1306 ق ناصرýالدین شاه برای سومین سفر خود به اروپا آماده شد. «سرهنری درآموند وُلف»، وزیر مختار انگلیس در ایران و عامل عمده بسط نفوذ سرمایهداری یهود در ایران، مقدمات این مسافرت را فراهم ساخت و شاه در حالی كه امین السلطان (صدر اعظم) و محمد حسن خان اعتماد السلطنه (وزیر انطباعات) او را همراهی میكردند، عازم فرنگ گردید.
انگلیسیها از هیأت ایران به گرمی استقبال كردند. میهمانیهای متعدد برگزار شد و در تمامی دیدارها و ملاقاتها از شاه و همراهان میخواستند تا امتیازی اقتصادی به دولت بریتانیای كبیر واگذار نماید. همین كه آنان فریفته و خودباخته گردیدند، تقاضای استعمار پیر مطرح گردید. «سرهنری درآموند وُلف» یكی از دوستان خود به نام «سرگرد جرالدف تالبوت» را به ناصر الدین شاه معرفی كرد. تالبوت خود را به هیئت ایرانی نزدیك نمود و اطلاعات گستردهای درباره توتون و تنباكوی ایران به دست آورد و بعد از مذكرات لازم متوجه شد با پرداخت مقداری رشوه میتوان امتیاز انحصار توتون و تنباكو را به دست آورد. (1)
سرانجام امتیاز نامه مزبور در 28 رجب سال 1308 ق توسط طرفین امضا گردید. مطابق مفاد این قرارداد كه متن آن توسط امین السلطان به شاه داده شد، انحصار توتون و تنباكو برای مدت نیم قرن در اختیار تالبوت و شركایش قرار گرفت و چون این قرارداد نوعی حصر به همراه داشت، در زبان فرانسه به آن رژی Regie)) میگفتند. در این قرارداد صاحبان امتیاز متعهد گردیدند هرساله مبلغ پانزده هزار لیره انگلیس به دولت ایران بپردازند و در مقابل كشاورزان ایرانی وظیفه داشتند تسهیلات لازم را در اختیار صاحبان امتیاز قرار دهند. اصنافی كه مشغول تجارت توتون و تنباكو بودند باید از شركت رژی اجازهنامه دریافت میكردند. اسباب و لوازم ضروری برای این منظور، از عوارض گمركی معاف شدند و حمل و نقل توتون و تنباكو بدون اجازه صاحبان امتیاز ممنوع گشت. صدور این كالا نیز از پرداخت مالیات معاف بود و رفتارهای مخالف این شركت مجازاتهایی را به دنبال داشت.
اگر چه قرار بر این بود كه صاحب امتیاز صرفاً بخش خصوصی باشد ولی اعمال نقطه نظرات دولت انگلستان كاملاً آشكار گردید و در ورای این قرارداد به ظاهر اقتصادی، اهداف شوم سیاسی، فرهنگی و تبلیغی نهفته بود.
تالبوت مبلغ چهل هزار لیره استرلینگ به عنوان رشوه برای شاه و امین السلطان در نظر گرفت و به آنان پرداخت كرد و به دنبال انعقاد قرارداد به تهران آمد و در سفارت انگلیس اقامت گزید. (2)
بعد از آن، شاه قاجار فرمان زیر را صادر نمود:
«خرید و فروش و ساختن در داخل و خارج كل توتون و تنباكو كه در ممالك محروسه ایران به عمل آورده میشود تا انقضای مدت پنجاه سال از تاریخ امضای این انحصار به ماژور تالبوت و شركای خودش واگذار میفرماییم.» (3)
عباس میرزا گفته است: شاه كه از رذالت طبع، از یك تومان نمیگذشت همین كه اسم سالی بیست و پنج هزار لیره را شنید، هوش از سرش به در رفت و فوراً قرار نامه را امضا كرد. (4)
در ایران آن روز، یك پنجم مردم در بخش خرید و فروش این محصول مشغول به كار بودند و سالی حدود نیم میلیون تن توتون و تنباكو به تركیه، هندوستان و افغانستان صادر میشد؛ همچنین سود كمپانی را به سالی پانصد هزار لیره تَخمین میزدند و شركت مجاز بود تمام وسایل، ادوات و امكانات مورد نیاز تولید و توزیع توتون و تنباكو را بدون پرداخت مالیات وارد سازد و از این راه سود سرشاری به دست آورد. این امتیاز با سرنوشت هزاران زارع، كارگر و بازرگان سر و كار داشت و در واقع نظام معیشتی خانوادههای زیادی به دست یك كمپانی غیر مسلمان سپرده شد و دستاندركاران این محصول متوجه شدند در امر تولید كالای خود هیچ اختیاری ندارند و همه به بیگانه فروخته شدهاند؛ اما شركت مزبور یك نیروی مؤثر و پرنفوذ را نادیده گرفته بود و به این مسئله هرگز فكر نكرده بود كه شیعیان ایران با علما ارتباطی تنگاتنگ دارند و اگر بازرگانان و زارعان ایران از فقها و مراجع استمداد بطلبند اوضاعی پیش میآید؛ زیرا آن اسوههای مقاومت، زهد و تقوا هرگز زور و سلطه و بهرهكشی ظالمانه را برنمیتابند. (5)
تهدیدهویتفرهنگیودینی
توسعه فرهنگ وارداتی غرب از طرق مختلف در ایران صورت میگرفت؛ یكی از این راهها انعقاد قراردادهای به ظاهر اقتصادی بود كه یكسویه بودن آنها باعث گردیده بود تا بیشتر، جنبههای سود و زیان آنها مورد توجه واقع گردد و كمتر به جنبههای فرهنگی آنها توجه شود. قرارداد رژی فرصت خوبی برای بسط فرهنگ غربی در جامعه ایران را فراهم ساخت؛ استعمار و ایادی آن در صدد بودند تا به بهانه اجرای قرارداد انحصار خرید و فروش توتون و تنباكو با استفاده از قدرت نظامی دستگاه استبدادی قاجار و نیز قدرت اقتصادی دولت انگلیس ارزشها، نمادها و هنجارهای متناسب با فرهنگ غرب را به وجود آورده و گروههای مرجع مناسب با ارزشهای غربی را در میان عموم مسلمانان ایران پدید آورند. (6)
از عوارض این امتیاز، كاهش یا از بین رفتن قبح معاشرت با كُفّار بود، بنابراین دستاندركاران آن در صدد بودند تا ارتباط یك مسلمان با غیر مسلمان را تبدیل به هنجاری اجتماعی كنند. شیخ حسن كربلایی كه خود از تربیتیافتگان مكتب میرزای شیرازی است در این باره اشارات جالبی دارد:
«به تدریج مقام فرنگیان در ایران خیلی بلند و منتسبات فرنگستان خیلی دلپسند افتاد و بدین وتیره هر كار فرنگی و فرنگی مآبی را در ایران افزوده شد و بازار اسلام و مسلمانی را همین رونق بكاهید.» (7)
به علاوه در جامعهای كه موازین دینی و شرعی و فضیلتهای اخلاقی در اولویت قرار دارند، این گونه قراردادها میتوانست ارزشها را به نفع مسایل مادی و افول معنویت عوض كند. هفده ماه بعد از اعطای امتیاز تنباكو در رجب سال 1308 ق بعد از آن كه هیأت رژی وارد ایران شد در معیت آنان و به بهانه اجرای این عمل، حدود دویست هزار نفر از اروپاییان به ایران آمدند و در سراسر كشور پراكنده شدند. به دنبال آن، تجارت اجناس بیگانگان رونق گرفت، بازارها از جوانان و دخترهای فرنگی پر شد و هجوم فرهنگی با تهاجم اقتصادی درهم بیامیخت. (8) شیخ رضا زنجانی نوشته است:
«دختران فرنگی نو رس و زیبا كه به وضع دلربای فرنگیان خود را ساخته و پرداخته، اجناس عالی و فاخر خود را به وضعی هر چه دلخواهتر به موقع نظر حیرت تماشاچیان گذاشته و بدان عشوههای نازنین و لهجههای شیرین در كمال فتاكی و بیباكی مسلمانان را به اسم و با عنوان داد و ستد از هر سو در پی تاراج عقل و دین بودند.» (9)
این روند باعث گردید تا منكرات رواج یابد و عافیتطلبی و راحتجویی چنان بر مردم غالب آید كه دیگر كمتر كسی به دنبال غیرت دینی و نهی از منكر رود. شیخ حسن كربلایی یادآور شده است:
«جمعی از زنان بازیگر و جمعی از زنان بدكار مخصوصاً برای ترویج كسب و كار خودشان به ایران آمده و به اطراف منتشر گشته و همه روزه فوجی از مسلمانان را به دام خود كشیده... چندین مهمانخانه گشوده كه بالای سر درب به خط جلی [آشكار] نوشته بود در آنجا هر باب لهو و لعب و هر قسم مسكرات (مشروبات الكلی) فراهم داشته... .» (10)
نمادهای فرنگ در جامعه رواج یافت و بعد از آمدن كارگزاران رژی، ساختمانسازی به شیوه غرب متداول گردید. برخی از تأسیسات مزبور مثل بیمارستان و مدرسه به مردم خدماتی هم ارائه میكردند كه در جذب آنان مؤثر بود. با استقرار كمپانی، شیوع لباسهای غربی به اوج خود رسید، به علاوه آداب و رسوم غربی، رفتارهای اروپاییان و سلیقههای آنان در ایران رونق گرفت:
«... چنان افعال و اطوار زشت و ناپسند فرنگیان در نظرها به زیبایی جلوه گرفت كه مسلمانزادگان ایران با آن وجدانهای سلیم، قبایح اعمال و اطوار فرنگیان را با شوق و شعف هر چه تمامتر شعار خود گرفته سهل است كه مایه مباهات خود دانسته، بدان قبایح نیز بر مردم مملكت افتخار میجستند.» (11)
هر یك از فرنگیانی كه در ایران گرد آمده بودند برای كارهای خدماتی و امور دیگر خود، چندین نفر مرد و زن مسلمان را به خدمت گرفته بودند:
«خاصه زنان مسلمان را كه برای خدمت خانه و دایگی اطفال به تطمیع شهریه و مواجبهای گران و گزافی به خانه برده بودند؛ چنانچه در این تهران از هر گوشه و رهگذری میگذشتی هر زن مسلمان بودی كه یك و دو اطفال فرنگی را در بغل گرفته بودند.» (12)
این وضع رفته رفته افرادی را به وجود آورد كه ضمن حمایت از فرهنگ بیگانگان، سنتهای اصیل بومی را تحقیر میكردند:
«اخلاق و آداب ستوده انبیاعلیهمالسلام از آن روی كه مبتنی بر التزامات ملّیه و تفرقه داشتن مؤمن و كافر و پاك از پلید است، اخلاق سبعیه و حالات وحشیه نام نهادند و رسوم و عادت فرنگیان را چون مبتنی بر آزادی مطلق و رهایی از قید هر التزام است، حالات حمیده و اخلاق پسندیده گرفتند و احكام و حدود شریعت الهی را بر خلاف صلاح نوع بشر دانسته و منافی آبادی بلاد و آسایش عباد دریافتند و قوانین و نظامات فرنگستان را سراسر مطابق احكام وجدان سلیم و مستقیم یافتند و نخستین شرط آسایش عباد و آرایش بلاد شمردند... .» (13)
برنتابیدننیرنگ
بنابراین قرارداد رژی صرفاً ضایعات اقتصادی در بر نداشت، بلكه اگر وضع اسفانگیز یاد شده ادامه مییافت، تهاجم فرهنگی كشور بیگانه، ارزشهای مقدس و فضیلت و معنویت را تهدید مینمود. بعد از آنكه كارگزارانِ امتیاز تنباكو به ایران آمدند مردم و علما احساس كردند تمام هویت و سنّتشان در حال نابودی است. كارگزاران غربی به بهانه حراست از كمپانی برج و باروهایی در مراكز ولایات ساختند، اسلحه وارد نمودند، كارگر ایرانی اجیر نمودند و تاجران و زارعان ایرانی را در تنگنای نگران كنندهای قرار دادند. مأموران دستگاه استبدادی قاجار نیز تحت فرمان عامل انگلیسی رژی بودند و در برابر مردم از آنان حمایت میكردند. (14)
این نقشهها و نیرنگها از خطری بزرگ خبر میداد كه میتوانست هویت دینی و فرهنگی ایرانی شیعی را عوض كند. علمای بزرگ، فقهای نامدار، مردمان متدین و دلسوز نگران این اتفاقها بودند و برای جلوگیری از هر گونه واقعة ناگوار به عرصههای سیاسی و اجتماعی گام نهادند و كشور، آبستن حوادث مهمی گشت و خشم و نفرت عمومی فراگیر شد.
در آغاز بهار سال 1270ش/ شعبان 1308 ق اعتراض اقشار گوناگون به امتیاز تنباكو شكل جدّی به خود گرفت و در شهرهای بزرگ امواج مخالفت، حضور جدی و پرشور خود را نشان داد.
كسانی كه دغدغه حفظ شریعت، حراست از باورهای مردم و صیانت از تمامیت ارضی ایران را داشتند، ناگهان با فرصتی تاریخی روبرو شدند. تعارض ذاتی جامعه كه محصول عدم انطباق افكار غربی با فرهنگ دینی جامعه سنتی ایران بود، با حمله به امتیاز و نفرت و انزجار از كار گزاران آن آغاز گردید. مثل گذشته همچون مبارزه با امتیاز رویتر و لاتاری رهبری در دست با كفایت علمای شیعه بود. مدعیان اصلاحات و افرادی كه با اثرپذیری از فرهنگ وارداتی مشغول فعالیتهای تبلیغی و مطبوعاتی بودند و خود را صاحبنظر میپنداشتند، نه تنها در قیام علیه كمپانی رژی سهمی نداشتند، بلكه روشنفكرانی از این دست كوشیدند در اصل چنین خیزشی تردید به وجود آورند و خیزش مردمی علیه استعمار انگلستان، به رهبری علمای بزرگ را به كشورهایی چون روس و انگلیس نسبت دهند. (15) ابراهیم صفایی در برخی آثار خود، قرارداد رژی را عادلانه وصف كرده و معتقد است كه سر رشته تحریكات در قیام تنباكو در دست روسها بوده است. (16)
جلال آل احمد مینویسد: «تا زمان انتشار این كتاب (اسناد سیاسی دوران قاجاریه از ابراهیم صفایی) گمان میكردم صفایی نویسندة بیمسئولیتی است؛ اما با این كتاب دیدم صاحب غرض هم هست.» (17)
خیزششیراز
استان فارس بیش از دیگر نقاط مورد توجه كمپانی رژی قرار گرفت و عدهای تحت ریاست فردی انگلیسی به سوی شیراز حركت كردند. آنان سفارشنامه بلندبالایی از سوی امین السلطان برای شاهزاده معتمد الدوله، والی فارس داشتند كه به وی دستور داده بود از هر گونه كمكی به انگلیسیها خودداری نورزد و احترامات لازم را دربارة آنان به عمل آورد. علاوه بر آنكه فارس تنباكوهای مرغوبی تولید میكرد، به طور سنتی انگلیسیها در طول رقابتهای استعماری با روسیه، نواحی جنوبی ایران را از آن خود میدانست.
در رمضان سال 1308 ق هنگامی كه مأموران رژی به حوالی شیراز رسیدند، مردم این دیار، بازار و مراكز كسب و كار خود را بستند و به رهبری آیت الله حاج سید علیاكبر فال اسیری كه به دلیل شجاعت و قوة بیانش در بین اهالی این منطقه شهرت ویژهای داشت، اجتماع كردند و به وضع مورد اشاره اعتراض نمودند. آنگاه آن روحانی مجاهد و مجتهد پرآوازه بر فراز منبر رفت و طی سخنانی، تشكیلات قاجاریه را به باد انتقاد گرفت و در خاتمه بیاناتش شمشیری از زیر عبای خود بیرون آورد و گفت: «موقع جهاد و دفاع عمومی است.ای مردم! بكوشید كه زیر بار زور و سلطه نروید. من یك شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانهای كه برای انحصار دخانیات به این شهر گام نهد با او مبارزه میكنم و گریه كنان از منبر پایین آمد.»
با آگاهی از این اعتراض گسترده، نمایندگان كمپانی موفق نشدند به شهر قدم نهند و اوضاع مذكور را به سفارت انگلیس در تهران گزارش دادند. حاكم شیراز هم شرح وقایع را به امین السلطان گزارش نمود و كسب تكلیف كرد. علی اصغرخان امین السلطان، میرزا رضا خان قوامالملك را كه ایلات خمسه فارس به او سپرده شده بود، مأمور برقراری نظم و امنیت در شیراز ساخت و معتمد الدوله هم موظف گردید با همكاری وی آرامش را به این شهر بازگرداند.
كارگزاران حكومتی تصمیم گرفتند تا سید علی اكبر را دستگیر و تبعید كنند؛ اما از بیم یاران سید و خشم مردم در این باره احتیاط میكردند؛ یك روز كه آن عالم مجاهد در حال قدم زدن بود نیروهای قوام الملك وی را ربودند و به بوشهر انتقال دادند. سید علی اكبر در راه به هر كس میرسید میگفت: «من به دست اهل ستم گرفتارم.» بعد از توقف چند روزه در بوشهر و بدون آنكه اجازه دهند كسی با ایشان ملاقات كند، سید علی اكبر را به بندر بصره منتقل كردند. در این بندر مواصلاتی بین او و سید جمال الدین اسدآبادی ملاقاتی صورت گرفت و درباره معایب و ضررهای انحصار دخانیات مذاكراتی انجام پذیرفت. تبعید سید علی اكبر به عراق عرب برای حكومت ایران و عوامل قرارداد رژی، دردسرهای فراوانی به همراه داشت؛ زیرا وی موفق گردید به سامرّا برود و با زعیم جهان تشیع آیت الله العظمی سید محمد شیرازی دیداری داشته باشد و اوضاع ایران و به خصوص خروش شیراز را به استحضار آن مرجع بزرگ برساند. (18)
از آن سوی مردم شیراز وقتی متوجه تبعید وی گردیدند به حالت اعتراض به جانب حرم امامزاده احمد بن موسی (شاه چراغ) رفته و آزادی سید علی اكبر را خواستار شدند. قوام الملك به وسیله عدهای از سواران بهارلو به سركوبی جمع معترض مذكور پرداخت. عدهای را كشت و جمعی را مجروح ساخت؛ با این حال نهضت خاموش نشد. (19)
در این میان، عامل رژی در فارس (مستر بینز) وارد شیراز گردید. علمای شیراز تا وقتی كه وی شهر را ترك نكرد از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت امتناع كردند و از مردم خواستند تا آنان نیز چنین كنند. نمایندگان انگلیس و شركت تنباكو كوشیدند نگرانیهای محلی را كاهش دهند، ولی ناآرامیها و ابراز تنفر و انزجار از این بابت ادامه داشت. سید علی اكبر فالاسیری هم در ملاقات با میرزای مجدّد از ستمی كه بر مردم میرفت و درماندگیها و تحقیر آنان توسط بیگانگان سخن گفت. ماجرای تبعید مجتهدی وارسته و مبارز نیز از ذهن او دور نماند. (20)
طوفانتبریز
مردم آذربایجان اگر چه تولید كنندة تنباكو نبودند، اما صدور این محصول از منطقه مزبور صورت میگرفت. از همان آغاز انتشار خبر امتیاز رژی، علمای تبریز نارضایتی خود را از این بابت اظهار داشتند. مجتهدان با نفوذ تبریز خطاب به ناصر الدین شاه گفتند:
«از آنجا كه قرآن، مسلمانان را از قبول نفوذ كافران منع كرده است (21)، با كمال حیرت مشاهده میكنیم كه پادشاه ما، مسلمین را مثل اسرا به كفار میفروشد. پیروان دین مبین راضی نیستند كه او سبب تغییر شرع انور شود. مسلمانان مرگ را به زیردست شدن كفّار ترجیح میدهند.» (22)
وقتی علما مشاهده كردند كه مكاتبه با شاه بیفایده است، مردم را به قیام فراخواندند؛ از اینرو تبریز دومین شهری است كه به رهبری حاج میرزا جواد آقا و حاج میزا یوسف آقا دست به خیزش برمیدارد. (23) مردم تبریز اعلامیههای كمپانی را از در و دیوار كندند و پاره كردند و از پذیرفتن اتباع بیگانه خودداری ورزیدند و به شاه اعلام نمودند: «ما اهالی تبریز، در روز عاشورا تمام اجانبی كه در این شهرند را قتلعام خواهیم كرد. از حالا به شما اطلاع میدهیم. این تصمیم به دلیل انعقاد قرارداد رژی است و اینكه شاه، كشور خودش را به فرنگیها فروخته است.»
ادوارد بِراون انگلیسی اعتراف میكند: «در این قیام، تبریز رُل مهمی را ایفا كرده است. اعلانات تنباكو را پاره و به جای آنها ابلاغیه شورشیان چسبانیده میشد.» (24)
درباریان برای خاموش كردن شعلههای قیام تبریز به چارهجویی پرداختند. ابتدا میخواستند با كشتار فراوان آن را سركوب كنند كه متوجه شدند بیفایده است؛ به همین دلیل تصمیم گرفتند بین علمای این منطقه تفرقه و اختلاف به وجود آورند كه اثری نبخشید و روحانیت، هوشیارانه از این حیله آگاهی یافت. (25)
كندی شارژ دافر (سفیر انگلیس) طی تلگرافی به سالیسیوری نخست وزیر انگلیس چنین نوشت: «... به دستور شاه، امین السلطان پس از وقوف بر مضمون تلگرافهایی كه تازه از والی و رئیس تبریز رسیده بود، [آنها را] با شتاب بسیار برای من فرستاد. در این تلگرافها گفته شده بود كه تبریز اینك جنگلی است سراسر آغشته به نفت كه با كوچكترین جرقهای مشتعل خواهد شد. در آنجا خطر حمله به اروپاییان وجود دارد و مقامات دولتی قدرتی ندارند؛ چون به سربازان نمیتوان متكی بود. در این تلگرافها گزارش شده بود كه شاه علناً به سوداگری كه كشورش را فروخته است قلمداد و زندگی ولیعهد در خطر است. (26)
عباس میرزا ولیعهد، ماجرای رفتن به حضور مجتهد تبریز را اینگونه اعلام میكند:
«بعد از حصول اطمینان از جان، به خانه مجتهد رفتم. تمام كوچهها، بامها و خانة مجتهد را مملو از مردم مسلح دیدم كه تمام، تفنگ مارتین در دست و طپانچه در كمر و قطار فشنگ بسته بودند. به خدمت مجتهد رسیدم، با این حال اظهار هیچ مطلبی را جایز ندیدم و دست مجتهد را بوسیده بیرون آمدم.» (27)
سرانجام شاه و كارگزارانش و نیز شركت رژی در برابر غیرت دینی مردم تبریز و حماسه پرشكوه آنان سر فرود آورده و از تبریز چشم پوشیدند. (28)
خشماصفهان
آتشفشان اصفهان با قلّههایی چون آقا نجفی، شیخ محمد علی و ملّا باقر فشاركی سر به فلك كشید و استوار در برابر این تهاجم ایستاد. از آنجا كه حاكم اصفهان آشكارا از امتیاز نامه رژی حمایت میكرد، تحركات این شركت در اصفهان با حمایت مستقیم مأموران دیوانی حكومت انجام میگرفت. از نظر اقتصادی بستر عملیات اتباع آن كشور اصفهان بود. از سوی دیگر اصفهان به طور سنتی مركز علمای دینی به شمار میرفت؛ بنابراین ضرورت حراست از موازین اسلامی بیشتر احساس میگردید؛ به علاوه علما نفوذ فوق العادهای در میان مردم داشتند.
در این میان حاج شیخ محمدتقی مشهور به آقا نجفی، فوق العاده متنفّذ و مقتدر بود. ایشان برای مبارزه با نقشههای استعماری و تهاجم فرهنگی فرنگیان حكم به تحریم استفاده از تنباكو نمود. آیت الله نجفی اصفهانی با توجه به نجاست كافر، این ناپاكی را به تمام كسانی كه با كافران همكاری كنند سرایت داد و یك كمربند امنیتی اطراف كارگزاران شركت رژی به وجود آورد تا مانع رواج فرهنگ بیگانه از سوی آنان به افراد خودی گردد. گزارشی كه از اصفهان برای تهران مخابره گردید چنین است:
«دیروز آقا نجفی و شیخ محمد علی (برادرش) اعلانات چندی بر درب مساجد و معابر چسبانیده و استعمال تنباكو را حرام و حمایت كنندگان فرنگی را مرتد و عملهجات دخانیات را نجس خوانده و نوشتهاند كه كسی از این جماعت كه دخالت در كار فرنگی دارند را به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند. حضرت والا توسط مُلّا باشی خودشان به آقا نجفی پیغام داده بودند كه این اقدامات چه چیز است؟ جواب داده بود: تكلیف شرعی ما این است... .» (29)
نیكی كدی نوشته است: «در آنجا (اصفهان) دوبار تظاهرات بزرگی به رهبری مُلّایان عمده برپا شده بود كه طی آنها به امتیازات اروپاییان تاخته و اعلام كرده بودند كه تنباكو نجس است. پس از آن، تمام حاضرین سوگند یاد كردند كه دیگر توتون و تنباكو مصرف نكنند و این نخستین موردی بود كه از تحریم استفاده شده. پس از آن، جمعیت به بازارها ریخته و شروع به شكستن قلیانها كردند... یكی از تجار معتبر اصفهان ترجیح داد كه موجودی توتون و تنباكوی خود را بسوزاند و آنها را به كمپانی تسلیم نكند و این اقدام در مردم تأثیر به سزایی برجای نهاد... .» (30)
كارگزاران اصفهان از سوی حكومت قاجاریه مأمور گردیدند تا به هر وسیله ممكن شعلههای خشم مردم را خاموش و علما را وادار کنند كه حكم روا بودن استعمال دخانیات را صادر نمایند، در غیر این صورت به نقاط دیگر تبعید میگردند و در صورت شورش مردم، با زور و ارعاب آنان را پراكنده میسازند. برخلاف این فشارها و تهدیدها، قیام اصفهان ادامه یافت. (31)
یكی از علمای اصفهان به نام آقا مُنیر الدین تهدید گردید كه بر فراز منبر رفته و در مورد منع تحریم استعمال دخانیات سخن گوید و خود علناً قلیان بكشد. او به این برنامه رضایت نداد و چون دیگر در اصفهان امنیتی نداشت مخفیانه از شهر بیرون رفت و در سامرّا به محضر میرزای شیرازی شتافت. (32)
خروشتهران
علمای تهران اعطای انحصار توتون و تنباكو به فرنگیان را مخالف اسلام و استقلال كشور تلقی كردند. روحانیان در مساجد بر فراز منابر، مرثیهخوانِ شرافت دینی و ملّی و آزادی از یوغ سلطه گردیدند. مردم با افشاگری مجتهدان و اهل علم درباره عوارض امتیاز تنباكو، دست به اعتراض فراگیر زدند. دكتر فوریه مینویسد:
در تهران نارضایتمندی علنی است و هر روز كاغذهای تهدیدآمیز حتی به اندرون نیز میرسد و گفتگوهایی از توطئه بر ضد جان شاه در میان است. (33)
كارگزاران شاه به تصور خاموشی این فریاد، اقداماتی انجام میدهند.
در تهران حال طغیان ظاهر است و دولت دست به كار توقیف عدهای زد. (34)
با این وجود جوش و خروش مردم تهران افزایش یافت. شبها در مساجد و بین علما و خانه تاجران، جلساتی تشكیل و نطقهایی علیه دربار ایراد میگردید. مردم امین السلطان را عامل این معامله میدانستند و آشكار و پنهان به والی ناسزا میگفتند. آیت الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی كه مرجع امور شرعی مردم بود، چندین مرتبه با شاه و صدر اعظم او ملاقات كرد و معایب و ضررهای این امتیاز را به آنان گوشزد كرد؛ اما آنان به بهانه اینكه طرف آن دولت انگلیس است و قراردادی معتبر میباشد به توصیههای آن عالم توجهی نكردند.
ناصر الدین شاه برای جلوگیری از گسترش قیام به كامران میرزا حاكم تهران دستور داد تا برای كنترل شهر و حفظ امنیت مركز، اقداماتی به عمل آورد. با این وصف به قول دكتر فوریه، شاه نگران و امین السلطان مضطرب است و كارگزاران حكومتی به آینده امیدی ندارند. از شدت هراس، وزیر جنگ مأمور شده است تا تمام دربهایی كه به قصر سلطنتی راه دارند را به جز چهار درب كه حفظ آنها سهل میباشد، مسدود نماید. اعتراضات تهران به رهبری میرزای آشتیانی وشهید شیخ فضل الله نوری به رغم تنگناهای مأموران حكومتی بعد وسیعتر و شكل شدیدتری به خود گرفت. در سایر شهرها همچون مشهد، قزوین و كاشان، شورشها و تظاهراتی علیه شركت رژی صورت گرفت. (35)
هشدارهایزعیمیعالیقدر
مقاومتهای متعدد شهرستانهای كشور باید سامان مییافت و جهتبخشی منسجمی به دست میآورد تا زودتر به هدف مقدس خود برسد. كسی كه میتوانست این امواج گسترده را نیرومند و توفنده سازد میرزای شیرازی بود. مرجع بلندپایهای كه پذیرش همگان را به همراه داشت و فرمان همهگیرش، همه جا لبّیك اجابت میگفت. چشمها به سامرّا دوخته شده و گوشها در انتظار حكمی از آن سوی بود تا دستها، زبانها و قلمها، حماسه تلاش و نبرد را رقم زند.
علمای ایران تنها راه نجات را استمداد از میرزای شیرازی یافتند و طی نامههای متعددی خطاب به ایشان از ناصر الدین شاه شكایت كردند. عده دیگری از علمای تبعیدی همچون سید علی اكبر فال اسیری و آقا منیر الدین اصفهانی در سامرّا معایب و عواقب و عوارض امتیاز تنباكو را برای میرزا باز گفتند. میرزا زین العابدین (امام جمعه تهران)، حاج میرزا جواد آقا در تبریز، حاج شیخ محمد تقی در اصفهان و آقا میر سید علی مُدرّس در یزد از دیگر علمایی بودند كه در این باره حقایقی را برای آن مرجع بزرگ بیان كردند. (36)
سید جمال الدین اسدآبادی از نخستین فریادگرانی بود كه وطنفروشی امضاء كنندگان امتیاز را بانگ برآورد و در این راستا نامه پرشوری به میرزای شیرازی نوشت؛ اما به عللی این مكتوب موقعی به دست آن مرجع بزرگ رسید كه حکم خویش را صادر كرده بود. (37)
میرزای شیرازی كه انسانی دوراندیش و با فراست بود با درایت ویژهای به بررسی گزارشهای رسیده و اخبار دریافت شده پرداخت و به دور از هرگونه شتابزدگی، برنامههای بازدارنده خود را برای لغو امتیاز و نفی سلطهگری انگلستان آغاز كرد و طی تلگرافی كه در 19 ذیحجه 1308 توسط كامران میرزا (نایب السلطنه) به ناصر الدین شاه مخابره نمود، خاطرنشان ساخت:
«اجازة مداخله اتباع خارجه در امور داخله مملكت و مخالطه آنها با مسلمین و اجرای عمل بانك و تنباكو و راه آهن و غیره از جهاتی چند منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و ملّت و مخلّ نظام مملكت و موجب پریشانی ملت است؛ چنانچه واقعه شیراز و قتل و جرح جماعتی از مسلمانان در حرم حضرت احمد بن موسی و هتك آن بقعه مباركه و تبعید جناب شریعتمآب حاج سید علی اكبر به وضعی ناشایسته نمونهای از نتایج امور است.» (38)
اما ناصر الدین شاه كه نمیخواست از مواعظ آن مجتهد آگاه درس بگیرد، به این نكات اهمیت نداد، ولی به دلیل هراس از نفوذ معنوی و اقتدار میرزا و به دست آوردن رضایت آن مجتهد بلند مرتبه، میرزا محمود خان مشیر الوزراء، كارپرداز ایران در بغداد را، موظّف كرد تا به سرعت در سامرّا به محضر میرزا رفته و مطالبی را در فواید امتیاز تنباكو به محضر ایشان برساند. هر چه مشیر الوزراء از مزایای قرارداد سخن میگفت میرزا اصرار افزونتری بر لغو آن مینمود؛ در خاتمه وی را خطاب قرار داد و گفت:
«... نگذارید كارتان به آنجا كشد كه وقتی ملجأ شوید و بخواهید دست توسل به دامن ملّت بزنید، ملّت را دیگر دامنی نمانده باشد. هنوز تا وقت است، دولت را اگر در حقیقت رفع این فتنه و دفع این غائله ممكن نیست به ملّت واگذار كند تا ملّت خود در صدد دفع این غائله برآید.»
و چون مشیر الوزراء ضعف دولت و ملت را به رخ كشیده بود، میرزای شیرازی خطاب به وی فرمود: «اگر دولت از عهده برنمیآید من به خواست خداوند آن را بر هم میزنم.» (39)
این مذاكرات اواخر محرم الحرام 1309 ق روی داد. مشیر الوزراء كه از این ملاقات فایدهای به دست نیاورد، به بغداد بازگشت و مراتب را به تهران تلگراف نمود.
میرزای شیرازی رونوشتی از نامه خود كه خطاب به شاه نوشته و توسط كارگزاران قاجار مخفی شده بود را برای عدهای از علمای ایران فرستاد كه بر اثر آگاهی آنان و همچنین مردم از رأی زعیم عالیقدر شیعیان مبنی بر لغو امتیاز تنباكو، جنبشها شدت یافته و به مخالفان استبداد و استعمار، نیروی فوقالعادهای بخشیده شد؛ سپس میرزا نامههایی خطاب به میرزا محمد حسن آشتیانی (مجتهد تهران و شاگرد خود) نوشت و او را از طرف خود وكیل كرد كه با شاه ملاقات كند و از وی بخواهد تا انحصار ذلّتبار توتون و تنباكو را لغو كند. خود نیز در اوایل ربیع الثانی 1309 ق توسط نایبالسلطنه برای شاه تلگرافی مخابره كرد كه در آن آمده بود: «چگونه میشود كه به اندك فایدة [مادی] كفره را بر وجوه معایش و تجارت آنها مسلط كرد تا بالاضطرار با آنها مخالطه و مراوده كنند و به خوف یا رغبت ذلّت نوكری آنها را اختیار نمایند و كمكم بیشتر منكرات شایع و متظاهر شود و رفته رفته عقایدشان فاسد و شریعت اسلام مختل النظام گشته و خلق ایران بر كفر قدیم خود برگردند.» (40)
شاه كه از شدت نفوذ میرزای شیرازی در بین اقشار مردم آگاهی داشت و میدانست اگر او مخالفت خود را با شاه آشكار كند و مردم را برای مبارزه با سلطه فرا بخواند، زمان افول حكومتش فرا خواهد رسید، بدون فوت وقت در جواب میرزا تلگرافی را مخابره كرد كه در آن آمده بود:
«دولت هرگز شأن و استقلال و حفظ ناموس و منافع و آزادی رعیت خود را به دیگران نداده و در كمال سختی نگه داشته است.»
انتشارواجرایحكممیرزا
در اواخر ربیع الثانی 1309 ق به اهالی تهران خبر رسید كه از طرف میرزا حكمی در خصوص حرمت استعمال دخانیات صادر و برای آیت الله شیخ محمد تقی نجفی در اصفهان فرستاده شده است. سرانجام صبح روز پنج شنبه اول جمادی الاولی 1309ق / 12 آذر 1270 ق متن پاكتی از طریق پست تحویل میرزا محمد حسن آشتیانی گردید. این مكتوب پاسخ سؤالاتی بود كه مكرّر از طرف تمام اقشار ایران، به این مضمون، از میرزای شیرازی پرسیده بودند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حجة الاسلام، مرجع الاناما، ادام الله ظلكم العالی
با این وضعی كه در بلاد اسلام از بابت عمل تنباكو پیش آمده، فعلاً كشیدن قلیان شرعاً چه صورت دارد؟ تكلیف مسلمانان چیست؟ مستدعی [است] تكلیف مسلمانان را مشخص فرمایید.»
حكم میرزا چنین صادر گردیده بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم
الیوم استعمال تنباكو و توتون بأی نحو كان در حكم محاربه با امام زمانعلیهالسلام است، حرّره الاحقر محمد حسن الحسینی.»
این نامه به سرعت تكثیر و توزیع گردید و برای رفع هر گونه تردید و شبههای، متعاقباً میرزای شیرازی در تلگرافهای پی در پی آن را تایید نمود و تمامی علما و مجتهدان متفق گردیدند كه این حكم است نه فتوا و بنابراین اطاعت از آن بر همه لازم است و حتی فقهای دیگر موظّف به پیروی از آن بودند. (41)
امام خمینیرحمهالله در این باره فرمودهاند:
«حكم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباكو چون حكم حكومتی بود، برای فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود و علمای بزرگ ایران... از این حكم متابعت كردند؛ حكم قضایی نبود كه بین چند نفر سر موضوعی اختلاف شده باشد و ایشان روی تشخیص خود قضاوت كرده باشند. روی مصالح مسلمین و به عنوان حكم ثانوی این حكم حكومتی را صادر فرمودند.» (42)
میرزای بزرگ، استعمال تنباكو را در حكم جنگ با امام زمانعلیهالسلام تلقّی كرد؛ یعنی عملی كه یك شیعه منتظر، بیشترین تنفّر را نسبت به آن دارد؛ زیرا در بینش شیعی، تمام آرمانهای والای انسانی در كاملترین شكل خویش در حكومتی به دست خواهد آمد كه رهبرش خاتم اوصیا، قائم آل محمد، امام مهدیعلیهالسلام است. براساس این باور، شیعیان در زمان غیبت امام معصومعلیهالسلام پرشورترین نهضتهای خود را با یادآوری وظیفه انتظار خویش آغاز كردهاند. مردم مسلمان ایران به این فرمایش امام زمان خودعلیهالسلام ایمان دارند كه فرمود: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه عَلَیْهِمْ؛ (43) در حوادث وقایع به راویان حدیث ما مراجعه كنید (وظیفه خود را از گفتار آنان به دست آورید)؛ زیرا آنها حجّت من بر شمایند چنانكه من هم حجت خداوند بر ایشان هستم.»
از این جهت موقعی كه فتوای رهاییبخش و حماسهآفرین میرزای شیرازی صادر گردید، مردم بیدرنگ قلیانها و هر وسیله دخانی را در میادین شهرها آورده و به آتش كشیدند و مراكز فروش تنباكو را بسته و از لب زدن به دخانیات اجتناب كردند؛ حتی بانوان قصر حكومتی، ادوات دخانی را خرد كردند و خدمتگذاران ارك حكومتی از استعمال توتون و تنباكو امتناع نمودند. پیروان مذاهب دیگر چون مسیحیان، یهودیان و زردشتیها هم تحریم مزبور را مراعات كردند. (44)
دولتیها كه این وضع را مشاهده كردند برای خنثی نمودن اثر حكم، عدهای را اجیر كردند تا میان مردم انتشار دهند كه حكم مزبور جعلی است. (45)
مخبر السلطنه، نویسنده درباری، در خاطرات خود نوشته است: فتوایی به اسم میرزا ساختند. (46) اگر چه برای علمای تهران و شهرستانها صدور حكم یاد شده قطعی بود، ولی برای رفع هر گونه ابهامی، موضوع را از میرزای شیرازی سؤال كردند. آن مرجع شجاع و آگاه در جواب تلگرافهای علما، نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم
بلی حكم كردهام و فعلاً حرام است و تا رفع فرنگی بالمرّه از داخله و خارجه به طریق تحقیق معلوم نشود و خود اخبار به رفع نكنم، منع باقی و اجتناب لازم و رخصت نیست.» (47)
نیرنگكمرنگ
كارگزاران قاجار وقتی موفق نشدند از این راه جلوی اجرای حكم را بگیرند، با حمایت مأموران انگلیسی كوشیدند تا در صفوف منسجم مردم و علما تفرقه به وجود آورند و این نیروی عظیم و مقتدر را در هم شكنند. آنان در پی این توهم توخالی و باطل، افرادی را مأمور كردند تا به هر تدبیر، از علمای دیگر فتوای اجازه و اباحة دخانیات را دریافت كنند تا بدین ترتیب مقلدین آنها را از امت معترض به امتیاز تنباكو، جدا كنند؛ اما علمای بیدار و وارسته، این نقشه را ناكام ساختند. شاه، عبدالله خان والی را نزد میرزا محمد حسن آشتیانی كه پیشوا و پیشتاز انقلاب تهران بود، فرستاد تا این پیغام كه «یا باید در حضور مردم قلیان بكشد و یا از ایران خارج شود» را به او برساند. میرزای آشتیانی با صراحت كامل و قاطعیت تمام گفت: «نقض حكم میرزای شیرازی برایم امكان ندارد؛ ولی از تهران میروم. امروز را مهلت دهید تا وسیله حركت فراهم كنم، فردا البته خواهم رفت.»
امین السلطان به دستور شاه حكم تبعید میرزای آشتیانی را خطاب به نایب السلطنه حاكم تهران نوشت. تصور آنان این بود كه مردم از این بابت دچار هراس میگردند؛ اما انتشار خبر تبعید مجتهد تهران جرقهای بر انبار باروت بود. التهاب و هیجان مردم فزونی یافت. صبح روز دوشنبه علما و روحانیان تهران دسته دسته از محلات گوناگون شهر به سوی محله سنگلج كه محل اقامت آیت الله آشتیانی بود حركت كردند. (48)
اعظام الوزاره در خاطرات خود نوشته است: «اوّل كسی كه از علما آن روز به منزل میرزای آشتیانی وارد شد و با ایشان هم صدا گردید، آقای حاج شیخ فضل الله مجتهد نوری بود.» (49)
با وجود سرمای شدید دی ماه و ریزش برف، مردم تهران در مساجد و محافل دینی اجتماع كردند. عدهای در محل اقامت آن فقیه فرزانه تجمع نمودند. مردم خشمگین با راهپیمایی با شكوه، نفرت خود را از طرز برخورد قاجار با میرزای آشتیانی اعلام كردند؛ در حالی كه میگریستند و فریاد یا علی و یا حسین آنان تهران را به لرزه درآورده بود. شخص شاه و عوامل او با مشاهده این وضع دچار هراسی عمیق گردیدند. سرانجام عبدالله خان والی مأمور گردید با میرزای آشتیانی ملاقات كند و منظور او را جویا گردد. میرزا پاسخ داد: «مقصود ما لغو امتیاز انحصار دخانیات اعم از داخله و خارجه وكوتاه كردن دست بیگانگان است.»
شاه وقتی این پایداری را دید در دم دست خطی خطاب به نایب السلطنه به این شرح صادر كرد: «امتیاز داخله را كه برداشته بودیم، حال امتیاز خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور در كشیدن قلیان نمیباشند تا حكم از جانب میرزای شیرازی برسد.»
متن حكم شاه را به استحضار میرزای آشتیانی رسانیدند و در بین مردم هم انتشار دادند. در این حال بین مردم و كارگزاران حكومتی درگیریهایی پیش آمد و معین نظام آقابالا خان به سوی مردم تیرهایی شلیك كرد كه منجر به شهادت عدهای از مؤمنین معترض گردید. اهالی تهران پیكر چهار تن از كشته شدگان را روی تختههایی نهادند و به منزل میرزای آشتیانی بردند. آن بزرگوار برای جلوگیری از خونریزی و كنترل خشم و هیجان مردم، بر فراز منبر رفت و با بیانات پرشور خود آنان را آرام ساخت و از تظاهر كنندگان تقاضا نمود تا به خانههای خود بازگردند. خود نیز از ترك تهران و عزیمت به عتبات عراق صرف نظر نمود. (50)
امام خمینیرحمهالله در بیاناتی نقش میرزای آشتیانی را مورد توجه قرار دادهاند:
«... میرزای بزرگ امر فرمود و علمای ایران كه در رأسشان میرزای آشتیانی بود، در تهران اجرا كردند این مطلب را... علمای ایران جانفشانی كردند و زجر كشیدند، قیام كردند و مردم را به قیام واداشتند تا اینكه [امتیاز تنباكو] لغو شد... .» (51)
ویژگیهایقیام
مردم در قیام تنباكو مشق ولایتمداری كردند و به ملتهای جهان نشان دادند كه چگونه اقشار گوناگون ایران به فرمان ولی فقیه و مجتهدی آگاه به پا خاستند. در این حركت خودجوش، مردم، شاه و كارگزاران را مورد حمله قرار دادند كه چرا مجری نقشههای بیگانگان علیه استقلال و هویت كشور اسلامی ایران گردیدهاند و بیگانگان نیز از این نفرت و انزجار مردم در امان نبودند.
حكم تحریم، استثنا بردار نمیباشد و حرمسرایی كه باید مطیع دربار و حافظ منافع شاه باشد اطاعت از مرجعی آگاه و حمایت از مصالح ملّت را مقدم به منافع آتی قاجاریه میبیند. ملكه دربار با تدبیر و درایتی ویژه خروش عمومی را تا داخل قصر شاه پیگیری میكند. و ناگهان ناصرالدین شاه سیل خروشان جمعیتی را میبیند كه از كوهسار اجتهاد و تقوا جاری گردیده و تا لایههای زیرین ارك حكومتی نفوذ كرده است.
شاه از انیس الدوله (ملكه دربار) پرسید: «خانم! چرا قلیانها را جمعآوری میكنید؟» او پاسخ داد: «زیرا حرام گردیده است.» شاه با عصبانیت و تغیر گفت: «چه كسی حرام كرده است؟» انیس الدوله گفت: «همان كسی كه مرا به تو حلال كرده است.» شاه برگشت و خاموش شد. (52)
اعتماد السلطنه در خاطرات خود نوشته است:
«جمعه، نهم جمادی الاولی... صبح، امین الدوله به دیدن [من] آمد. میگفت منع تنباكو به قدری است كه سه چهار روز قبل، به جهت عیال من قلیان میآوردند. بنّا و عمله كه مشغول كار بودند، دست از كار كشیدند و رفتند. پرسیدم: چرا میروید؟ بنّا جواب داد: [در] خانهای كه بدین وضوح بیدین باشند كه قلیان باشد، كار نمیكنم.» (53)
زنان هم در حمایت از حكم ولی فقیه، در حد فداكاری در صحنه آمدند. شیخ حسن كربلایی مینویسد: «... [در قیام تهران] زنان دسته دسته آمده، جهت [آنان] انبوه شد. تماماً سرهایشان را از روی چادر به علامت عزا گِل گرفتند و فریاد و فغان كنان رو به ارك دولت رفتند. جمعیت مردان نیز با گریه و فغان وا اسلاما گویان از دنبال زنان روانه شدند... فریادهایی بدین مقوله بلند بود كه:ای خدا! میخواهند علمای ما را بیرون كنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند... .» (54)
شجاعت مردم اینگونه گزارش گردیده است:
«عموم مردم را چنان جوش و شوری فرا گرفته، كه در آنحال هیچ كسی را از مباشرت جنگ و مصادمت توپ و تفنگ اصلاً اندیشه و پروایی نبود. سهل است كه از بزرگ و كوچك، زن و مرد، به جز كشته شدن آرزویی نبود و به جز هجوم آوردن به ارك گفتگویی نبود. یقیناً هر گاه در آن حال یك شخص از علمای اعلام دار الخلافه [تهران] پیش پا افتاده و به ارك روانه میشد، تمامی این همه [جمعیت] سرها را بر كف گرفته، مانند سیل شهرآشوب به دنبال او تا داخل [اقامتگاه شاهی] میتاختند.» (55)
در این حركت فراگیر از آنجا كه فرهنگ اسلامی، اخلاق و فضیلتهای انسانی و كرامت شیعیان مورد تهدید قرار گرفته بود، روحانیان، علمای بزرگ و افرادی كه در برابر مسائل جامعه احساس مسئولیت میكردند، كوشیدند از تمام ظرفیتهای ارشادی، تبلیغی و اجتماعی بهره گیرند. واعظان برفراز منبر مهمترین وظایف را عهدهدار شدند و كوشیدند افشاگری كنند، حقایق را باز گویند و مردم را از خواب غفلت بیرون آورند. كارآیی آنان چنان بالا بود كه حكم دستگیری و تبعید برخی از آنان كه بر ضد امتیازدهی به بیگانه سخن میگفتند صادر گردید.
در حكم ناصر الدین شاه خطاب به كامران میرزا آمده است:
«... این حاجی ملّا فیض الله دربندی... تمام اوقات [ماه] رمضان و محرم و غیره تكلیف و عقل خود را به نامربوط گفتن و حرفهای دولتی زدن قرار داده است. فوراًَ او را از تهران اخراج كرده، به همان دربند قفقاز كه وطن اصلی او است برود.» (56)
در خصوص ملّا باقر واعظ كه روضهخوان تهران است، شاه در دستخطی دیگر با لحنی عصبانی و بر زبان آوردن عباراتی ناروا، خطاب به نایب السلطنه مینویسد:
«... . به او بگو:... تو واعظ هستی، روی منبر روضه بخوان، چه كار داری از دولت حرف بزنی. اگر یك دفعه دیگر شنیده شود غیر از وعظ و روضهخوانی در مجلس حرفی زدهای، از ایران خارجت خواهم كرد.» (57)
اصولاً چون عرصه بر علمای شهرهای ایران تنگ گردید، به ولی فقیه زمان متوسل گردیدند. در ماجرای صدور حكم تحریم، علما نهایت تلاش خود را نمودند كه مبادا درباریان با عوامل استعمار تبانی كرده و به خدعه روی آورند. آنان تاكید نمودند كه ما تا آخر ایستادهایم و نفی حكم از جانب كسی است كه آن را صادر كرده است. میرزای بزرگ با نگرشی روشن، جریانها را مورد كاوش قرار میدهد و سیر تأمّل را میپیماید تا با گذشت زمان، سیمای واقعی دولت قاجار آشكار و صحت قولش مشخص گردد. در پاسخ به تلگراف عُلما، طی نامهای خاطرنشان ساخت: «به موجب شریعت مُطهّره استعمال دخانیات جایز نیست و حكم به حرمت كما فی السابق برقرار است و تغییر نخواهد یافت. محمد حسن الحسینی.» (58)
عوامل حكومتی كه این درنگ خردمندانه را از جانب میرزا و علمای دیگر میبینند و نیز از خشم مردم برای جنبشی جدید در نگرانی عمیق قرار گرفتهاند، ناگزیر به طور رسمی لغو امتیاز را اعلام و برچیدن تلاشهای كمپانی رژی را عملی میسازند. با وضع جدید حكم تحریم لغو گردید و استقامت دوماهه علما به بار نشست و اجانب در توطئهای كه بوی سلطه و اسارت فكری و فرهنگی میداد، به شدت شكست خوردند. (59)
پیامدهایپُربار
با صدور حكم حماسهآفرین و حركتبخش میرزای شیرازی، این فرمایش حضرت امام صادقعلیهالسلام متجلّی گردید كه فرمودهاند: «فَیرَجَّحُ مِدَادُ الْعُلَمَاء عَلَی دِمَاءِ الشُّهَدَاء؛ (60) [در روز قیامت] مداد علما بر خون شهیدان برتری یابد.»
نوشتة یك سطری میرزا چنان جنبش و تكاپویی به وجود آورد كه استبداد و استعمار را درهم شكست، موج بیداری را در میان مردم مسلمان برانگیخت و زنگ خطر را برای ابرقدرتهایی كه دیانت را نشانه رفته بودند به صدا درآورد. مردم متوجه شدند با تكیه بر ارزشهای دینی و هدایت و رهبری ولی فقیه میتوانند در برابر زورگویی و تهاجم بیگانگان مقاومت كنند.
امام خمینیرحمهالله فرموده است: «قضیه تنباكو در زمان مرحوم میرزا به اینها فهماند كه با یك فتوایی، یك آقایی، یك امپراتوری را شكست داد و سلطان وقت هم با همه كوششی كه كرد، برای اینكه حفظ كند آن قرارداد را نتوانست... و مردم ایران قیام كردند و شكستند آن پیمانی كه آنها داشتند... شاه مستبدِ با آن قدرت را میكوبد، قلم اینها میكوبد آن سر نیزههای آن روز را... .» (61)
نهضت تنباكو باعث گسترش بیش از پیش فرهنگ تشیع و جبران نسبی آسیبهای وارد شده بر سنتهای اصیل گردید. اقتدار علمای شیعه نیز به نمایش گذاشته شد. هنگامی كه بر اثر مخالفت با كمپانی رژی سراسر ایران را ناآرامی فرا گرفته بود، سرفرانك لانسر، وزیر مختار انگلیس در تهران حضور نداشت و چون به تهران بازگشت و درباره این قیام بررسیهایی به عمل آورد، نوشت:
«... كسانی كه به اوضاع و احوال ایران آشنایی دارند میگویند از این قدرتنمایی روحانیون شگفتزده و مبهوت شدهاند؛ هم از مخالفتشان با دولت و هم از جهت پیروی مردمان از دستورهای آنان درباره چیزی (توتون و تنباكو) كه از دید شرع ممنوع نیست و اكنون اعلام شده كه استعمال آن گناهی زشت است. مردمان با گردن نهادن به دستور علما و پیروی از توصیة آنها امیدوارند راه گریز و چارهای برای مشكلاتی كه در زیر بار آن [كمر] خم كردهاند پیدا شود و اصلاحاتی صورت گیرد... .» (62)
حركت مزبور به مسلمانان دیگر نواحی جهان اسلام روحیه داد. محیط طباطبایی، مورخ معاصر، مینویسد: «... قضیه لغو انحصار دخانیات و موضوع تحریم كه باعث بر نفوذ كلمه و مزید وجهه شخص میرزا شده بود، به فقهای داخل و خارج ایران روحیه خاصی بخشید و سامرّا را قبله آرزوی افرادی قرار داد كه در صدد كسب استفاده از آن حوزه فقهی برآمده بودند. شهید آیت الله سید حسن مُدرّس یكی از فضلای اصفهان بود كه به قصد استفاده از حوزه میرزا عازم عتبات شد... .» (63)
محمد رضا زنجانی درباره نفوذ روحانیت و مرجعیت در اعماق قلوب مردم، نوشته است:
«شور و غلغله این هنگامه، تمامی ممالك آسیا و اروپا را فرا گرفته، سهل است كه تا آمریكا رسید. از جانب دول بزرگ در این واقعه به سفرای بزرگ خودشان كه مقیم تهران بودند تلگرافها رسیده كه این شخص مطاع نافذ الكلمه (میرزای شیرازی) كه در مقابل چهار دولت بزرگ دنیا از یك كلمه او (حكم تحریمش) چنین هنگامه عظیمی بر پا شده است كیست و حالات مخصوص او چیست.» (64)
یحیی دولتآبادی، اگر چه میخواهد برخی حقایق را مخدوش نشان دهد، ولی اعترافات جالبی دارد:
«دخالت میرزای شیرازی در امر سیاست برای حفظ استقلال مملكت و نگاهداری از تجاوز بیگانگان بسی سودمند بود. بعد از واقعه دخانیه و اعتبارات فوق العادهای كه از این راه در مركز ریاست روحانی هویدا شد، عموم روحانیون میكوشند در سیاست مملكت دخالت كنند.» (65)
نهضت تنباكو به خوبی پیوند سیاست و دیانت را نشان داد و در مردم یك نوع خودباوری به وجود آورد كه قادراند بر اثر رشد دینی، بصیرت و معرفت لازم را به دست آورده و در عرصههای سیاسی و اجتماعی تحول جدی به وجود آورند و با اطاعت كامل از ولی فقیه و حكم حكومتی او فرهنگ بومی را از زوال برهانند و در واقع این حركت آغاز بیداری ایرانیان و شروع نهضت مشروطه بود؛ به همین دلیل ادوارد براون میگوید: «واقعه لغو انحصار تنباكو را باید مبدأ بیداری و آغاز دوره و مرحله نوین ایران در حوادث اجتماعی دانست.» (66)
ناظم الاسلام كرمانی هم گفته است:
«ملت ایران به خود آمده و رو به بیداری كرد؛ چه، از ارتفاع امتیاز رژی، ملّت ایران دانست كه میشود در مقابل سلطنت ایستاد و حقوق خود را مطالبه كرد.» (67)
مهدی ملكزاده هم یادآور گردیده است:
«این نهضت عمومی كه صرفاً جنبه مذهبی داشت در تحولاتی كه سپس در ایران روی داد و به انقلاب مشروطیت منتهی شد تأثیر به سزایی داشت.» (68)
حامد الگار درباره اثر نهضت تنباكو در قیامهای دیگر متذكر گردیده است:
«هنگامی كه نفوذ اقتصادی روسیه استقلال ایران را در معرض تهدید قرار داد، سابقه هیجانی كه علیه امتیاز تنباكو در گرفته بود، از خاطرهها نرفته بود. درخواستهایی كه در زی اصطلاحات مذهبی توسط پیشوایان دینی بیان میشد، جنبش علیه سلطنت قاجار را كه به انقلاب مشروطیت معروف شد پدید آورد... آن هیجانی كه علیه امتیاز تنباكو پدید آمد... صرفاً یك اعتراض علیه یك اقدام مخصوص حكومت نبود؛ برای اینكه هر چند كانون آن مسئله، انحصار تنباكو بود، اصلاً مقابلهای بود میان مردم و دولت قاجار كه در آن رهبری علما اراده و مفهوم تازهای از رهبری را نشان داد... بنابراین نقش سنّتی علما [در مخالفت با دولت مستبد و مقاومت در برابر رخنه تدریجی بیگانه] به شدیدترین وجهی متجلّی شد و این نقش را علما به جنبش مشروطیت سپردند.» (69)
استاد عباس اقبال آشتیانی مورّخ با انصاف معاصر میگوید:
«... حكم تحریم تنباكو... به دو نظر قابل اهمیت و شایان توجه و بحث است: یكی آنكه مردم تا چه حدّ تابع اوامر و احكام علمای دینی خود بوده و ایشان تا چه پایه در مردم صاحب نفوذ كلمه و قدرت معنوی محسوب میشدند؛ دیگر آنكه قیام ملّت و توفیقی كه در راه الغای امتیاز دخانیات نصیب ایشان و علما شد چنین فهمانید كه با مقاومت و قیام و پافشاری به خوبی میتوان از اعمال خودسرانه دستگاه استبدادی و اقداماتی كه به ضرر ملّت از جانب آن صورت میگیرد، جلوگیری نمود و همین كیفیت مقدمهای برای قیامهای دیگر و مطالبه عدالت خانه و مشروطیت گردید.» (70)
در قیام مزبور نقش محوری مردم چنان برجسته است كه میرزای شیرازی در آخرین مكاتبات خود با علمای ایران، نتیجه قیام تحریم تنباكو را «اعلای كلمه ملت» میداند؛ اما روشنفكران حتی در حد متوسط مردم كوچه و بازار در هیچ یك از مقاطع جنبش مذكور حضوری مؤثر ندارند و این نشان میدهد كه نهضت تنباكو جنگ تمام عیار فرهنگ اسلامی با فرهنگ غربی و بازخوانی سنتهای دینی است و قیام به تمام اهداف خود بدون نیاز به روشنفكران دست یافت؛ ولی نهضت مشروطه با فرهنگی كه غرب مروّج آن بود، تعامل پیدا كرد.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). اندیشه دینی و جنبش ضد رژی، آبادیان، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، چاپ اول، 1376، ص72 - 71.
(2). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملكزاده، علمی، تهران، چاپ چهارم، 1373، جاول، ص96 - 95.
(3). تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362 ش، جاول، ص23.
(4). شرح حال عباس میرزا ملكآرا، به كوشش عبد الحسین نوایی، انتشارات بابك، تهران، 1361 ش، ص183.
(5). اندیشه دینی و جنبش ضد رژی در ایران، ص76 - 75 و تاریخ سیاسی معاصر ایران، جاول، ص24.
(6). ماهنامه معرفت، سال نوزدهم، ش 157، دی 1389، ص30.
(7). تاریخ دخانیه، شیخ حسن كربلایی، به كوشش رسول جعفریان، نشر الهادی، قم، 1377 ش، ص39.
(8). تحریم تنباكو، رضا زنجانی، انتشارات نمایشگاه دائمی كتاب، تهران، 1365ش، ص51.
(9). همان، ص53.
(10). تاریخ دخانیه، ص73-72.
(11). همان، ص39.
(12). همان، ص75 - 74.
(13). همان، ص41.
(14). همان، ص38، 83، 84 و 104.
(15). اندیشه دینی و جنبش ضد رژی در ایران، ص78 - 77.
(16). اسناد سیاسی دوران قاجاریه، ابراهیم صفایی، انتشارات بابك، تهران، 1355ش، ص17و 87.
(17). در خدمت و خیانت روشنفكران، جلال آل احمد، انتشارات رواق، تهران، بیتا، ص271.
(18). تحریم تنباكو (اولین مقاومت منفی در ایران)، ابراهیم تیموری، نشر كتابهای جیبی، تهران، 1361 ش، ص73 - 72.
(19). نقش مجتهد فارس در نهضت تنباكو، محمدرضا رحمتی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، قم، 1371 ش، ص94.
(20). تحریم تنباكو در ایران، نیكی كدی، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، كتابهای جیبی، تهران، 1358، ص84 - 83؛ پیكار پیروز تنباكو، محمد نهاوندیان، نشر فجر، تهران، بیتا، ص42 - 41.
(21). نساء / 141: «لَنْ یجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً».
(22). روس و انگلیس در ایران، ترجمه منوچهر امیری، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1371 ش، ص243.
(23). تاریخ دخانیه، ص75.
(24). انقلاب ایران، ادوارد براون، ترجمه احمد بهپژوه، انتشارات كانون معرفت، تهران، 1383ش، ص49.
(25). میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ترجمه محمد دزفولی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ سوم، 1365، ص245.
(26). تحریم تنباكو در ایران، ص104.
(27). شرح حال عباس میرزا ملك آرا، ص115.
(28). سه سال در دربار ایران، ژ. پ، فوریه، ترجمه عباس اقبال، تهران، بیتا، 1335، ص225.
(29). اسناد سیاسی دوره قاجار، ص41.
(30). تحریم تنباكو در ایران، ص125 - 123.
(31). حكم نافذ آقا نجفی، موسی نجفی، چاپ اول، 1371، بیجا، بینا، ص65 - 64.
(32). تحریم تنباكو، ابراهیم تیموری، ص79؛ تاریخ دخانیه، ص58.
(33). سه سال در دربار ایران، ص192.
(34). همان، ص220.
(35). تحریم تنباكو (اولین مقاومت منفی در ایران)، ص84 - 80.
(36). همان، ص87؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام كرمانی، انتشارات امیر كبیر، تهران، 1371ش، ص45.
(37). اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ق، ج 16، ص376.
(38). تحریم تنباكو، ص88.
(39). همان، ص90.
(40). همان، ص97.
(41). تاریخ بیداری ایرانیان، ص42 - 40؛ تحریم تنباكو در ایران، ص127 - 125؛ پیكار پیروز تنباكو، ص55 - 53.
(42). ولایت فقیه (حكومت اسلامی)، امام خمینیقدّسسره، انتشارات آزادی، تهران، بیتا، ص150 - 149.
(43). كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، انتشارات اسلامیة، تهران، بیتا، ص266.
(44). اسلام مجسّم (علمای بزرگ اسلام)، حسین نوری همدانی، ج اول، انتشارات مهدی موعود، قم، چاپ هفتم، 1386، ص91.
(45). دین و دولت در ایران، حامد الگار، ترجمه ابو القاسم سرّی، انتشارات توس، تهران، 1369ش، ص317 - 316.
(46). شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، زوّار، تهران، 1371 ش، ج 2، ص411.
(47). سده تحریم تنباكو، به كوشش موسی نجفی و رسول جعفریان، امیر كبیر، تهران، 1373ش، ص205؛ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1377ش، جاول، ص100.
(48). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، به كوشش ایرج افشار، امیر كبیر، تهران، 1379ش، ص168 - 167.
(49). خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله ایران، حسن اعظام قدسی، كارنگ، تهران، 1379ش، ص57.
(50). گلشن ابرار، گروهی از نویسندگان، نشر معروف، قم، چ سوم، 1382، ص200 - 198.
(51). صحیفه امامقدّسسره، سید روح الله موسوی (امام خمینیقدّسسره، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیقدّسسره، 1378 ش، تهران، ج 3، ص241.
(52). تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی نجفی و موسی فقیه حقّانی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1381ش، ص205 - 204؛ مشاهیر زنان ایرانی و پارسگوی، محمد حسن رجبی، سروش، تهران، 1374ش، ص24؛ سیاست و حرمسرا، خسرو مقتصد و نیلوفر كسری، علمی، تهران، 1378ش، ص204.
(53). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، ص782.
(54). تاریخ دخانیه، ص170 - 169.
(55). همان، ص177 - 176.
(56). تعامل دیانت و سیاست در ایران، موسی نجفی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1387ش، ص53 - 52.
(57). اسناد سیاسی دوره قاجار، ص148.
(58). تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام كرمانی، امیر كبیر، تهران، ص44.
(59). پیكار پیروز تنباكو، ص84 - 83.
(60). بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 2، ص14 و 16.
(61). صحیفه امامقدّسسره،ج 8، ص451.
(62). اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 230 - 227، ص7 - 6.
(63). تطور حكومت در ایران بعد از اسلام، سید محمد محیط طباطبایی، بعثت، تهران، 1367 ش، ص76.
(64). تحریم تنباكو، ص241 - 240.
(65). حیات یحیی، میرزا یحیی دولتآبادی، انتشارات فردوس و عطار، تهران، 1371ش، ص137 - 136.
(66). تاریخ مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهدی قزوینی، كویر، تهران، 1376ش، ص69.
(67). تاریخ بیداری ایرانیان، ص21.
(68). تاریخ مشروطیت ایران، مهدی ملكزاده، ابن سینا، تهران، 1331 ش، ص126.
(69). دین و دولت در ایران، ص328 - 287.
(70). مقدمه عباس اقبال به كتاب تحریم تنباكو از ابراهیم تیموری، ص7.