پلورالیزم دینی (3)

اشاره

در بخش نخست این مقاله، پلورالیسم را معنا و قلمرو و حوزه‌های آن را تبیین كردیم و به بیان زمینه‌های پیدایش پلورالیسم پرداختیم.

در قسمت دوم، اصول و مبانی پلورالیسم دینی را نقد و بررسی كردیم. همچنین سه مورد از اشكالات و دلایل پلورالیستها را مطرح كرده و مورد نقد قرار دادیم. در این بخش، ادامه اشكالات و استدلالهای پلورالیستها را بیان كرده و ارزیابی می‌كنیم.

4. صراطهای مستقیم و غرقه شدن حقیقت در حقیقت

دلیل دیگری كه برای پلورالیسم دینی ادعا شده و به مولوی نسبت داده شده است، این است كه:

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد (1)

«تراكم حقایق و در هم رفتنشان و حیرانی در مقام گزینش از میان این حقایق است كه تنوعهای اصیل و اجتناب ناپذیر را سبب می‌شود. این نكته را باید به گوش جان شنید و تصویر و منظر را باید عوض كرد و به جای آنكه جهان را واجد یك خط راست و صدها خط كج و شكسته ببینیم، باید آن را مجموعه‌ای از خطوط راست دید كه تقاطعها و توازیها و تطابقهایی با هم پیدا می‌كنند. بل حقیقت در حقیقت غرقه شد و آیا اینكه قرآن، پیامبران را بر صراطی مستقیم (صراطٍ مستقیم) یعنی یكی از راههای راست نه تنها صراط مستقیم (الصراط المستقیم) می‌داند، به همین معنا نیست؟» (2) از آن جمله در خطاب به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، «إِنَّـكَ لَمِـنَ المُرْسَلِـینَ * عَلی صِـراطٍ مُسْتَقِـیمٍ» (3) یا: «یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیكَ وَیهْدِیكَ صِراطاً مُسْتَقِـیماً» (4) . و در مورد حضرت ابراهیم صلی الله علیه و آله : «شاكِراً لاِءَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِـیمٍ». (5)

از نظر پلورالیستها، این آیات همگی دلالت بر «صراطهای مستقیم» می‌كنند، نه «صراط مستقیم.‌»

نقد و بررسی

در عالم تشریع، سعادت و صراط مستقیم، یكی بیش نیست و آن تسلیم و انقیاد در برابر خداوند یكتاست «اِنَّ الدّینَ عِنْدَاللّه ِ الاِْسْلامُ» (6) و این صراط مستقیم همان است كه در سوره حمد، در وصف آن آمده است: «اِهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقِـیمَ* صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمتَ عَلَیهِمْ» و در سوره نساء، آیه 69 در باره «نعمت داده شدگان» چنین فرموده است: «وَمَنْ یطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَاُولـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِـیینَ وَالصِّـدِّیقِـینَ وَالشُّـهَداءِ وَالصّالِحِـینَ وَحَسُنَ أُولـئِكَ رَفِـیقاً»؛ «و كسی كه خدا و پیامبر را اطاعت كند، همنشین كسانی خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنان تمام كرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهداء و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند.‌»

همان گونه كه ملاحظه می‌فرمایید در سوره حمد، صراط مستقیم به صورت معرفه (الصراط المستقیم) آمده است و «الف و لام» در كلمه، برای جنس یا عموم نیست، بلكه برای عهد است؛ یعنی صراط مستقیم معهود كه همان صراط توحید و یكتاپرستی است؛ چنان كه در جای دیگر به صراط مستقیم مشخص اشاره كرده، می‌فرماید: «وَ إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هـذا صِراطٌ مُسْتَقِـیمٌ» (7) ؛ «همانا خداوند، پروردگار من و شماست. پس او را بپرستید. این است راه راست.‌»

و نیز می‌فرماید: «وَأَنَّ هـذا صِراطِی مُسْتَقِـیماً فَاتَّبِعُوهُ»؛ (8) «و این است راه راست من، از آن پیروی كنید.‌» و از طرفی، این صراط مستقیم مشخص و معهود، همان صراط پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحان است و درباره موسی علیه السلام و هارون علیه السلام می‌فرماید: آنان را به صراط مستقیم معهود [و معین] هدایت كردیم؛ «وَ هَدَیناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (9) .

بنابراین، همه پیامبران، یك راه را پیموده اند و آن صراط مستقیمِ عبادت و بندگی و توحید است. شاهراه توحید و صراط مستقیم حق یكی بیش نیست و نكره آمدن آن در آیات دیگر، بر اهمیت آن دلالت می‌كند، نه بر نامعلوم یا بی شمار بودن آن.

البته، در اینجا چند نكته را نباید از نظر دور داشت:

1. صراط مستقیم، گرچه یك حقیقت بیش ندارد، ولی جلوه‌های آن در عقیده، اخلاق و عمل، متفاوت است. جلوه آن در عقاید، همان اعتقاد به یگانگی خداوند و صفات جمال و جلال اوست. و در اخلاق، فضائل و در عمل، رفتارهای شایسته است. عقیده حق، اخلاق بایسته و عمل شایسته، جلوه‌های سه گانه توحید و صراط مستقیم حق می‌باشند.

2. در طول تاریخ دین، شریعتهای گوناگونی از جانب خداوند نازل شده است و این شریعتها چنان كه از قرآن كریم و احادیث اسلامی به دست می‌آید، پنج شریعت نوح علیه السلام، ابراهیم علیه السلام، موسی علیه السلام، عیسی علیه السلام، و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده است. بر این اساس، همه كسانی كه تا قبل از آمدن شریعت جدید و یا پس از آمدن آن و قبل از آگاه شدن به آن، به شریعت الهی پیشین عمل كرده اند، همان صراط مستقیم حق را پیموده و اهل سعادت و نجات می‌باشند، اما پس از آمدن شریعت جدید، چون شریعت پیشین نسخ گردیده است، راه نجات، منحصر در پیروی از شریعت جدید است و عمل به شریعت پیشین با آگاهی از شریعت جدید، پذیرفته نخواهد بود.

قرآن كریم در این باره كه شریعت حق، جز از طرف خداوند، نازل نمی‌شود و شریعت مشركان، شریعتی است كه مورد اذن و خواست الهی نیست، می‌فرماید: «أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یأْذَنْ بِهِ اللّهُ»؛ (10) «یا آنان، خدایانی دارند كه برایشان دینی را تشریع كرده اند كه مورد اذن خداوند نیست؟»

از آنجا كه همه شرایع الهی، بر صراط مستقیم توحید استوار گردیده اند، یكی از شرایط ایمان به نبوت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، ایمان آوردن به نبوتهای پیشین است؛ چنان كه می‌فرماید: «قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَما أُنْزِلَ إِلَینا وَما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِـیمَ وَ إِسْمـعِـیلَ وَ إِسْحـقَ وَیعْقُوبَ وَالاْءَسْباطِ وَما أُوتِـی مُوسی وَعِـیسی وَما أُوتِـی النَّبِـیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (11) ؛ «بگویید به خدا و آنچه به سوی ما و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده و به موسی و عیسی و پیامبران از سوی خدایشان داده شده، ایمان آوردیم. بین هیچ یك از آنها جدایی نمی‌اندازیم و تسلیم او هستیم.‌»

آن گاه یادآور می‌شود كه اگر مشركان و اهل كتاب نیز به نبوت همه پیامبران، ایمان آورند، هدایت خواهند شد. در غیر این صورت، با حق، به شقاق و نزاع برخاسته اند؛ چنان كه می‌فرماید: «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِـی شِقاقٍ» (12) ؛ «اگر آنان نیز همانگونه كه شما ایمان آوردید، ایمان بیاورند، هدایت شده اند و اگر روی بگردانند، از حق جدا شده اند.‌»

اكنون با وجود چنین نصوص قرآنی، چگونه می‌توان پذیرفت كه پس از بعثت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و نزول شریعت اسلام، آنان كه از روی علم و عمد، از پذیرش آن روی برتافته اند، اهل هدایت و رستگاری اند!

3. حقیقت دین یك چیز بیش نیست، ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست، بلكه از قبیل وحدت تشكیكی و ذات مراتب است. از این مراتب، قرآن كریم با كلمه «سبیل» تعبیر آورده است؛ چنان كه می‌فرماید: «وَالَّذِینَ جاهَـدُوا فِـینا لَنَهْدِیـنَّهُمْ سُبُلَنا» (13) و نیز می‌فرماید: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتابٌ مُبِـینٌ * یهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِـیمٍ» (14) .

در این آیه، هم از سُبل سلام (راههای امن) یاد شده و هم از صراط مستقیم (راه راست) . و یادآوری شده است كه پیروی از قرآن و نبوت رسول اكرم صلی الله علیه و آله، انسان را به راههای امن می‌رساند و نتیجه، این خواهد شد كه از تاریكیهای كفر و شرك و جهل، نجات یافته و به شاهراه هدایت، یعنی صراط مستقیم می‌رسد.

از این رو، باید گفت: آنچه متعدد است، سبل الهی است و نه «صراط مستقیم.‌» صراط مستقیم، شاهراه هدایت است كه هر كس به همان مقدار كه از سبل امن الهی پیروی كند، از صراط مستقیم هم بهره مند خواهد شد و هر كس، همه سبل امن الهی را طی كند، از صراط مستقیم، به طور كامل بهره مند می‌شود؛ چنان كه «نعمت داده شدگان» چنین اند (نساء/68) و كسانی كه با علم و آگاهی از ایمان به نبوت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روی برتابند، بهره‌ای از صراط مستقیم الهی ندارند.

این نكته نیز روشن شد كه پس از بعثت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، شرط بهره مندی از سُبل امن الهی و درك صراط مستقیم به طور كامل سه چیز است:

1. ایمان به خدای یكتا، فرشتگان الهی، پیامبران پیشین علیهم السلام و نبوت رسول اكرم صلی الله علیه و آله؛ چنان كه از آیه‌های 136 و 137 سوره بقره استفاده می‌شود.

2. پیروی از دستورهای قرآن و شریعت اسلام؛ چنان كه از آیه 68 مائده استفاده می‌شود.

3. داشتن نیت خالص و انگیزه الهی در اعمال و رفتار؛ چنان كه از آیه 68 سوره عنكبوت و نیز از آیه 68 مائده استفاده می‌شود.

پس شرائط نجات و رستگاری عبارت اند از: 1. ایمان؛ 2. عمل صالح؛ 3. اخلاص.

اگر به راستی راه یهود و مسیحیت و مجوس و... پس از بعثت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و آمدن شریعت اسلام، راه مستقیم است و راه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز راه مستقیم دیگری است، این همه نزاع و جدال و جنگ و كشتار كه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله با اهل كتاب در جزیرة العرب كردند، چه معنایی دارد؟ آیا لازمه آن، این نیست كه عمل پیامبر صلی الله علیه و آله را تخطئه كرده و كار او را بیهوده و نادرست بشماریم! و بلكه چون پیامبر، جز به فرمان خدا كاری انجام نداده است، لازمه فرضیه «صراطهای مستقیم» این خواهد شد كه دستور جهاد با اهل كتاب و بلكه با مشركان از جانب خداوند، ناصواب باشد! و این لازمه‌ای است كه هیچ مسلمانی به آن، تن نمی‌دهد؛ زیرا نتیجه آن نه بسط حق، كه انكار آن است! (15)

5. تقلیدی بودن ایمان

از دلائل دیگری كه برای كثرت گرایی دینی ذكر شده و ضمن آن به یكی از آیات قرآن استناد شده است، تقلیدی بودن ایمان و دین داری متدینین می‌باشد: «بیشتر دین داران، دین داری شان علت دارد نه دلیل. چنین نیست كه همه مسیحیان فی المثل با سنجیدن همه آیینها و مذاهب به مسیحیت روی آورده باشند و از طریق احاطه ادله قطعی، به حقانیت مسیحیت اذعان كرده باشند. ایمانشان اغلب ایمان موروثی و تقلیدی است و این حكم علی السّواء در باب زرتشتیان و مسلمانان و یهودیان و... ثابت و صادق است. آنكه اینك مسیحی است، اگر در جامعه اسلامی زاده می‌شد، مسلمان بود و بالعكس. زبان حال عموم دین داران (و بل عموم مردم عالم) این است كه «اِنّا وَجَدْنا اباءَنا عَلی اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلی اثارِهِمْ مُهْتَدُونَ» (16) نه فقط عامیان كه عموم روحانیون دینی هم چنین اند.‌» (17)

نقد و بررسی

هر پیامبر صاحب شریعتی كه مبعوث می‌شد، مردم را به دینی غیر از دین پیامبر قبلی خود فرا می‌خواند و حتی پیامبران تبلیغی مردم را به دین تحریف ناشده دعوت می‌كردند و گروههای بسیاری نیز آن را می‌پذیرفتند. قرآن كریم مسئله تقلید افراد از آبا و اجداد خود در اعتقادات باطل را مطرح كرده و آنها را مطرود اعلام می‌كند. بسیاری از افرادی كه با پیامبر جدید مواجه می‌شدند، می‌گفتند: ما آیین پدران خود را پذیرفته ایم و نمی‌خواهیم آن را رها سازیم: «ما سَمِعْنا بَهذا فی ءابائِنَا الاَْوَّلینَ»؛ (18) «ما این سخنان را از نیاكان خود نشنیده ایم.‌»

اما این موضع گیری مقلدان و مخالفان موجب نمی‌شد كه آنها حق داشته باشند از پذیرش آیین جدید سر باز زنند و خود را پلورالیست تلقی كنند. از همین جاست كه قرآن تقلید آنها را محكوم می‌كند و تلویحا این نكته را بیان می‌كند كه افراد می‌توانند ایمان محققانه (در حد توان فكری خود) داشته باشند: «وَ إِذا قِـیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَلا یهْتَدُونَ»؛ (19) «و هنگامی كه به آنها گفته می‌شود از آنچه خدا نازل كرده است پیروی كنید، می‌گویند ما از آنچه كه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‌كنیم. هر چند كه پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافته بودند.‌»

اساسا علت عدم پذیرش و ایمان به یك مكتب و مذهب، صرفا مسائل عقلی نیست؛ یعنی این گونه نیست كه اگر افرادی یك دین جدید را نپذیرفتند، به جهت عدم دریافت حقانیت آن باشد. طبق آیات قرآنی، پیروی از هوا و هوسهای نفسانی، جدال جویی، عنادورزی و عوامل دیگر موجب می‌شود تا انسان در مقابل حق، موضع گیری كند و آن را نپذیرد. اینكه قرآن كسانی را كه تعقل و تفكر نمی‌كنند سرزنش می‌كند، به این علت است كه آنها قدرت اندیشه و تفكر را دارند و با اختیار خود می‌توانند راه و مسیر خود را انتخاب كنند و این گونه افراد مقصرند؛ امّا چنانچه كسی پیرامون دین جدید تحقیق كند و بر فرض به نتیجه نرسد، قاصر خواهد بود و خداوند به عدل خود با او رفتار خواهد كرد. (20)

نكته دیگر اینكه، آیا تقلیدی بودن دین داری اكثر دین داران، ثابت می‌كند كه همه ادیان و مذاهب و فرهنگهای عالم، حق و صراط مستقیم اند! آیا تقلیدی بودن دین پیروان ادیان و مذاهب مختلف ثابت می‌كند كه همه آنها در صراط مستقیم و اهل حقیقت اند! چه ربطی بین تقلیدی بودن دین داری دین داران و حقانیت آنان و صراط مستقیم وجود دارد؟

این دلیل، حداكثر همین مقدار را می‌تواند افاده كند كه پیروان مقلد، نباید بر همدیگر تكبر ورزند و فخرفروشی كنند. همگان باید خود را ضعیفان و عاجزانی بپندارند كه حقیقت چه بسا دور از دست رس آنهاست و علم و اطمینانی بر حقانیت خود ندارند؛ چنان كه پیداست این دلیل اگر بتواند نتیجه‌ای داشته باشد، آن نتیجه همان دعوت به تسامح و تساهل آن هم از سر ضعف و عجز و درماندگی است، نه اثبات پلورالیسم و صراطهای مستقیم و نه دعوت به تساهل و تسامح از روی علم و آگاهی و توانگری. (21)

6. استدلال بر مبنای خاتمیت

پلورالیستها می‌گویند: اصل خاتمیت، مقبول همه مسلمین و یكی از ضروریات دین و از اركان اندیشه اسلامی ا ست و از این حیث، اختلافی نیست. یك ركن خاتمیت این است كه در بشریت تحولی پدید آمده است و آنان به تكامل رسیده اند و می‌توانند دین را صیانت و نگه داری كنند. چنین نیست كه همه مردم مخالف حق و حقیقت و معاند دین خدا باشند و در صدد انهدام نهایی آن بر آیند و لذا دیگر احتیاجی به پاسبانی فوق طبیعی خدا نیست. بنابراین، افراد جامعه بشری امروزه خود به خود طالب حق اند و همه در این مورد مساوی اند و پلورالیسم، لازمه‌اش همین است. (22)

نقد و بررسی

البته خاتمیت با نوعی «تكامل» در جامعه بشری، بی ارتباط نبوده است؛ اما این «تكامل بشری» نباید به نوعی تفسیر شود كه عدم نیاز بشر جدید به اسلام رانتیجه بدهد كه در این صورت به تعبیر استاد مطهری، این دیگر به معنی «ختم دیانت» خواهد بود، نه «ختم نبوت تشریعی.‌» (23)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 1639.

2. صراطهای مستقیم، ص26.

3. یس/3 و 4.

4. فتح/2.

5. نحل/ 121.

6. آل عمران/19. «دین نزد خداوند، فقط اسلام است.‌»

7. مریم/36.

8. انعام/153.

9. صافات/118.

10. شوری/21.

11. بقره/136.

12. بقره/137.

13. عنكبوت/69. «آنان كه در راه ما تلاش كردند، راههای خود را به آنان نشان می‌دهیم.‌»

14. مائده/ 15 و 16. «از طرف خدا، نور و كتاب آشكاری به سوی شما آمد. خداوند به بركت آن، كسانی را كه از خشنودی او پیروی كنند، به راههای سلامت، هدایت می‌كند و به فرمان خود، از تاریكیها به سوی روشنایی می‌برد و آنها را به سوی راه راست رهبری می‌نماید.‌»

15. كالبد شكافی پلورالیسم دینی، علی ربانی گلپایگانی، ص159 به بعد.

16. زخرف/22. «ما نیاكان خود را بر آیینی یافتیم و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته ایم.‌»

17. صراطهای مستقیم، ص45.

18. مؤمنون/24.

19. بقره/ 170.

20. قحطی مضامیان نامها، ص155 ـ 156.

21. صراط مستقیم، ص155 ـ 156.

22. ر. ك: مدارا و مدیریت، ص385 ـ 386.

23. ر. ك: وحی و نبوت، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص189. برای اطلاع بیشتر از دیدگاه استاد مطهری در باب خاتمیت مراجعه كنید به: خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری، ولی اللّه عباسی، رواق اندیشه، شماره 28، ص6 ـ 22.

406 دفعه
(0 رای‌ها)