اشاره
در قسمت پیشین مقاله، سیره و سخن امام باقرعلیهالسلام را در باب تلاش اقتصادى، كشاورزى، بیكارى و فقر مورد بررسى قرار دادیم و اكنون ادامه بحث را پى مىگیریم.
6. انفاق
یكى از فضیلتهاى اخلاقى كه تأثیر بسزایى در بهبود اقتصادى جامعه دارد، «انفاق» است. در واقع، ارزشمندى انفاق از آنجا ناشى مىشود كه شخص، بدون هیچ الزام شرعى و تنها بر اثر تعهد اخلاقى و حس دگرخواهى و از روى اختیار و براى خدا، آن را انجام مىدهد.
امام پنجمعلیهالسلام در اینباره مىفرماید: «اِنَّ رَجُلاً جاءَ اِلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَینعلیهالسلام فَقالَ لَهُ: اَخْبِرْنِى عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزّ وَجَلَّ: «فِى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ» (1) ما هذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ؟ فَقالَ لَهُ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَینعلیهالسلام: الْحَقُّ الْمَعْلُومُ، الشَّىءُ یخْرِجُهُ مِنْ مالِهِ لَیسَ مِنَ الزَّكاتِ وَلا مِنَ الصَّدَقَةِ الْمَفْرُوضَتَینِ. قالَ: فَاِذا لَمْ یكُنْ مِنَ الزَّكاتِ وَلا مِنَ الصَّدَقَةِ فَما هُوَ؟ فَقالَ هُوَ الشَّىءُ یخْرِجُهُ الرَّجُلُ مِنْ مالِهِ، اِنْشاءَ اَكْثَرَ وَاِنْشاءَ اَقَلَّ، عَلى قَدْرِ ما یمْلِكُ. فَقالَ الرَّجُلُ فَما یصْنَعُ بِهِ؟ فَقالَ: یصِلُ بِهِ رَحِماً وَیقَوِّى بِهِ ضَعِیفاً، وَیحْمِلُ بِهِ كَلاًّ، اَوْ یصِلُ بِهِ اَخاً لَهُ فِى اللَّهِ اَوْ لِنائِبَةٍ تَنُوبُهُ؛ (2) مردى نزد امام سجادعلیهالسلام رفت و گفت: «مرا از این سخن خداوند كه مىفرماید: «در اموالشان حقى معلوم است» آگاه كن؛ كه این حق معلوم چیست؟» امامعلیهالسلام فرمود: «حق معلوم، مقدارى است كه انسان از مال خویش بیرون مىكند؛ غیر از زكات و صدقه [خمس] واجب.» گفت: «اگر غیر از زكات و خمس است پس چیست؟» امامعلیهالسلام فرمود: «این، مقدارى است كه هر كس از مال خویش [به اختیار خود] جدا مىكند؛ زیاد یا كم به فراخور ثروت و دارایىاش.» آن مرد گفت: «با این مقدار چه باید بكند؟» امامعلیهالسلام فرمود: «با آن صله رحم كند، ناتوانى را قوّت ببخشد، مشكل درماندهاى را از دوشش بردارد، یا به وضع برادر دینى خود رسیدگى كند و یا براى دیگر پیشامدها كه پیش مىآید.»
انفاقهاى غیر واجب كه تحت عناوین مختلفى آمده است، از منابع عظیم اجتماعى است كه در تأمین نیازهاى جامعه و تحقق عدالت اجتماعى، مىتواند نقش بنیادین داشته باشد.
ممكن است در مرحله ابتدایى به نظر آید كه انفاقهاى غیرواجب، جنبه اخلاقى دارد، پس چون پشتوانه اجرایى ندارد، نمىتوان از نظر اقتصادى روى آن حساب كرد؛ ولى با پذیرش مختار و آزادبودن انسان و تأثیر مستقیم عقاید بر تمام رفتارهاى او از جمله مسائل اقتصادى، آشكار مىشود دستورهاى اخلاقى و استحبابى هم بر افراد معتقد، نقش فراوانى دارد. چنین انسانهایى اگر الزام و اجبارى هم در بین نباشد، باز هم رفتار آنان در روابط اجتماعى و اقتصادى با باورهایشان هماهنگ است. (3)
نكته: انفاق با همه ارزشمندى آن در صورتى آثار عملى مثبتى در جامعه به جاى مىگذارد كه براى اهل آن صورت پذیرد؛ یعنى براى كسانى كه از بَد حادثه سزاوار انفاق شدهاند و زمینه را براى برخاستن شخص از جاى خویش (در صورتى كه بهطور كامل زمینگیر نشده است) و روآوردن وى به كار و تلاش فراهم آورد؛ در غیر این صورت، انفاق، عاملى براى گداپرورى و ركود اقتصادى خواهد بود.
به تعبیر استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله: «انفاق باید بهگونهاى باشد كه مفید باشد، موجب ازدیاد ثروت اجتماع باشد، اجتماع را ترمیم كند، و صرف بهبود و سلامت اجتماع شود؛ ولى اگر صرف گداپرورى شود، نه اینكه ثمرى ندارد؛ بلكه بر بدبختى و زیان و فقر اجتماع مىافزاید و بلاى اجتماعى مىگردد، و خلاصه آنكه انفاق باید مقرون به منطق و حكمت بوده باشد.
انفاق صحیح، ترمیم و اصلاح است و هدر نمىرود و به اجتماع برمىگردد؛ همانگونه كه در آیه 272 سوره بقره مىخوانیم: «وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ یوَفَّ اِلَیكُمْ»؛ «و آنچه از خیر انفاق نمودید به شما برمىگردد»، كه ظاهر این است كه در دنیا به انسان برگردانده مىشود.
به هر حال، انفاق باید حكیمانه و منطقى واز روى توجّه به اثر و نتیجه باشد؛ تنها حسن نیت و اخلاص، كافى نیست؛ [بلكه] حكمت و منطق و تعقل هم لازم است. اگر انفاق، بدون توجه به نتیجه باشد و صرفاً جنبه احساساتى و ترحمى داشته باشد، زیانآور است.» (4)
7. نهى از كارهاى كاذب
یكى از انواع كارهایى كه اهل بیتعلیهمالسلام و حضرت باقرعلیهالسلام پیروانشان را از دست یازیدن بدان باز داشتهاند، «كارهاى كاذب» است؛ كارهایى كه محوریت در آنها، تنها سود شخصى است و از توجّه به منافع دیگران، و نیز از مفید و مولّد بودن آنها، چشمپوشى شده است. در این نوع كارها، معمولاً كوشش، جایگاهى ندارد و شخص در پى ثروتهاى بادآورده است.
جناب شیخ الرئیس ابو على سینا در كتاب «الالهیات من كتاب الشفاء» در واكنش به كارهاى كاذب و دروغین چنین مىنویسد: «همانگونه كه باید بیكارى ممنوع باشد، باید از رواج كارهایى كه زمینه انتقال املاك و منافع را فراهم مىآورد، بدون اینكه در مقابل این انتقال ملك و منفعت، سودى به صاحب آن برسد جلوگیرى شود؛ مانند قمار كردن؛ زیرا كسى كه قمار مىكند، در مقابل آنچه برنده مىشود، سودى به طرف مقابل نمىرساند.
باید جلوى اینگونه كارها را گرفت و جامعه را چنان سامان داد كه اگر كسى چیزى از دیگران مىستاند، در مقابلِ صنعت و پیشهاى باشد و سودى مادى به دیگران برساند.
همچنین باید از كارهایى كه ضدّ مصلحت جامعه است جلوگیرى به عمل آید؛ مانند: آموزش دزدى و دلالى و مانند اینها. نیز باید كارهایى كه انسان را از كسب و حرفه و صنعت بىنیاز مىكند و باعث مىشود كه انسان در نظام جامعه شركت نكند و در آن سهم نداشته باشد، مانند: رباخوارى، ممنوع و غیرقانونى اعلام شود؛ چرا كه در رباخوارى، شخص رباخوار، ثروت خود را افزایش مىدهد، بدون آنكه كارى انجام دهد و بخشى از مشكلات جامعه را بر دوش بگیرد.» (5)
نمونهاى از نهى امام محمّد باقرعلیهالسلام از كارهاى كاذب را در این حدیث مىخوانیم: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ اَبِى جَعْفَرٍعلیهالسلام اَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یتَقَبَّلُ بِالْعَمَلِ فَلا یعْمَلُ فِیهِ وَیدْفَعُهُ اِلى آخَرَ فَیرْبَحُ فِیهِ؟ قالَ: لا، اِلَّا اَنْ یكُونَ قَدْ عَمِلَ فِیهِ شَیئاً؛ (6) محمّد بن مسلم از امام باقرعلیهالسلام درباره كسى پرسید كه تعهد مىكند كارى را انجام دهد؛ ولى بعداً همان كار را بدون آنكه بخشى از آن را عهدهدار شود، به دیگرى واگذار مىكند و از این راه، منافعى تحصیل مىكند. امامعلیهالسلام فرمود: «نه [نمىتواند چنین كارى را انجام دهد؛] مگر آنكه قسمتى از كار را خود انجام داده باشد.»
از این رهگذر مىبینیم كه در كارهایى همانند آنچه در این روایت آمده است، آنجا كه در كنار سود بردن، تلاش شخصى نیز شكل مىگیرد، امامعلیهالسلام بىدرنگ آن را مجاز اعلام مىفرماید. به این روایت توجّه كنیم:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ اَبِى جَعْفَرٍعلیهالسلام قالَ: سَئَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الخَیاطِ یتَقَبَّلُ الْعَمَلَ فَیقْطَعُهُ وَیعْطِیهِ مَنْ یخِیطُ وَیسْتَفْضِلُ؟ قالَ: لا بَاْسَ، قَدْ عَمِلَ فِیهِ؛ (7) محمّد بن مسلم مىگوید از امام باقرعلیهالسلام پرسیدم از مردى خیاط كه كارى را قبول مىكند، [و خود نیز بخشى از كار را انجام مىدهد] به این ترتیب كه پارچه را خود مىبرد؛ اما دوختن آن را به دیگرى واگذار مىكند و با این عمل، سودى به دست مىآورد. حضرت فرمود: «مانعى ندارد چون او خود [روى پارچه] كار كرده است.»
8. رباخوارى
ربا در اصطلاح شرع، معاوضه یكى از دو جنس متماثل مكیل یا موزون است به دیگرى با زیادت در یكى از آن دو؛ و یا اقتراض مالى با تعهد به پرداخت چیزى بیش از مقدار قرض شده. (8)
ربا یكى از ناهنجاریهاى اخلاقى واقتصادى است كه آموزههاى دینى - به دلیل آثار زیانبارش -، به شدّت از آن نهى كردهاند. در زشتى پدیده «ربا» همین بس كه خداوند، آن را اعلان جنگ با خدا و رسول خداصلىاللهعلیهوآله دانسته است و مىفرماید: «فَاِنْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»؛ (9) اگر چنین كنید (و دست از رباخوارى برندارید)، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا بدهید.»
امام باقرعلیهالسلام در اینباره مىفرماید: «اَخْبَثُ الْمَكاسِبِ كَسْبُ الرِّبا؛ (10) پلیدترین كسبها، كسب از راه رباخوارى است.» همچنین از آن حضرت، روایت شده است: «اِنَّما حَرَّمَ اللَّهُ الرِّبا لِئَلاَّ یذْهَبَ الْمَعْرُوفُ؛ (11) همانا خداوند ربا را حرام كرد كه نیكوكارى از میان نرود.»
حضرت باقر العلومعلیهالسلام در حدیثى دیگر مىفرماید: «دِرْهَمُ رِبا اَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ اَرْبَعِینَ زَنْیةً؛ (12) یك درهم ربا نزد خداوند، از چهل بار زناكردن سنگینتر است.»
در حقیقت «نتیجه ربا، نابودى و فناى عدهاى بیچاره و تمركز ثروت در دست طبقه دیگرى است كه از مزایاى ثروت و سرمایه به اندازه كافى بهرهمندند. طبقه فقیر روز به روز بر بارشان افزوده و طبقه رباخوار بر قطر و وسعت سرمایههایشان اضافه مىشود، تا آنچه بخواهند بكنند و به هرگونهاى كه اراده نمایند با اموال و حتى نیروى كار مردم بازى كنند و نیروهاى خلاقه و قدرت كار و فعالیت افراد را در راه سیر كردن اشتهاى سیرناشدنى خویش به كار اندازند.
آرى، خداوند جهان بر همه اسرار هستى آگاه است و نتایج سوء و زندگى بر بادده ربا و تراكم غلط و نابجاى سرمایه را مىداند كه چگونه به جمع شدن میلیونها ثروت در دست عدهاى منجر شده و در بانكها از جریان افتاده، و از اثر آن، عدهاى بیكار بر اریكه راحتى تكیه زده، به عیاشى و تنپرورى مىپردازند و در مقابل، گروهى، از همه چیز محروم مىشوند؛ عدهاى برخلاف فطرت از اثر اتراف و تمركز ثروت، بدون كار زندگى مىكنند و گروهى بر اثر محرومیت و حتى با نیروى كار و فعالیت خود قادر به ادامه زندگى نخواهند بود. از اینرو است كه قرآن مقدّس، به شدت با ربا مبارزه كرده، و با اساسِ این مبادله ظالمانه جنگیده و آن را جنگ با خداوند دانسته است.» (13)
به تعبیر استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله «نظر دین در تحریم ربا به دو چیز مهم است: 1. اینكه مردم از گرفتاریهاى یكدیگر سوء استفاده نكنند و آنجا كه باید به یكدیگر اعانت و مساعدت كنند، مزد و پاداش - آن هم پاداش گران - نخواهند. و اساساً در اجتماع لازم است عواطف نیز تقویت شود تا پارهاى از مشكلات به واسطه محبت و عواطف حل شود؛ 2. اینكه دین نمىخواهد افرادى پیدا شوند كه بخورند؛ اما كار نكنند. خود كارل ماركس، مبتكر كمونیسم مىگوید: ربا یكى از مظاهر دزدى سرمایهدارى از اموال طبقات كارگر است.» (14)
9. احتكار و زراندوزى
احتكار و زراندوزى، از فزونطلبى، سودپرستى و منفعتطلبى شخص، و بىغمى و بىخیالى او نسبت به همنوعانش حكایت مىكند. احتكار، یكى از بیماریهاى اجتماعى است كه به روابط بازار و مبادلات صدمه مىزند و آنها را از مسیر طبیعى خود منحرف مىسازد.
این فزونطلبى، باعث مىشود عدهاى با پولى كه در اختیار دارند كالاى مورد نیاز مردم را خریدارى و به منظور سود بیشتر آن را عرضه نكنند و در نتیجه، بازار را از وضع عادى، خارج كرده و قحطى مصنوعى به وجود آورند.
حكومت اسلامى در نظام دادن به جامعه و جلوگیرى از هرج و مرج مسئولیت دارد. با توجه به این مطلب، از نظر فقهى هیچگونه تردید و خلافى نیست كه حاكم اسلامى در حمایت از مردم و به عنوان اقدام اجرایى در برانداختن احتكار، محتكر را مجبور مىكند كه كالاى خود را از انبار خارج سازد و در معرض فروش قرار دهد و اگر امتناع ورزید و حاضر نشد كالا را عرضه كند، حاكم خود به جاى او به فروش كالا اقدام مىكند و بدین ترتیب، مردم را از تنگنا رهایى مىبخشد. (15)
امام باقرعلیهالسلام به روایت از رسول خداصلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَكُلُّ نَبِىٍّ مُجابٍ: الزَّائِدُ فِى كِتابِ اللَّهِ وَالتَّارِكُ لِسُنَّتِى... وَالْمُسْتَاْثِرُ بِالْفَیىءِ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ؛ (16) پنج نفرند كه من و هر پیامبر مستجاب الدعوهاى آنان را لعنت كردهایم: كسى كه بر كتاب خدا چیزى بیفزاید، آنكه سنت و روش مرا رها كند... و كسى كه مال عمومى را به خود منحصر سازد و آن را حلال شمارد.»
بىگمان، احتكار مشمول آیه «كنز» نیز مىشود كه مىفرماید: «وَالَّذِینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا ینفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یوْمَ یحْمَى عَلَیهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ»؛ (17) «و كسانى كه زر و سیم را گنجینه مىكنند و آن را در راه خدا هزینه نمىكنند، ایشان را از عذابى دردناك خبر ده. روزى كه آن [گنجینه] ها را در آتش بگدازند، و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گویند:] این است آنچه براى خود اندوختید. پس [كیفر] آنچه را مىاندوختید بچشید.»
كنز در لغت به معناى روى هم انباشتن و گرد آوردن است. مال زیاد و انباشته، كنز نامیده مىشود. اشخاصى كه با شكلها و شیوههاى گوناگون، اموالى را گرد مىآورند، اهل كنز هستند.
پولها و سرمایههاى شخصى باید به نوعى به سود جامعه در گردش باشد و از احتكار آن جلوگیرى به عمل آید. این اصل شاید بر این بینش اسلامى استوار باشد كه جامعه در اموال شخصى اشخاص نیز حق دارد؛ از اینرو مىبینیم كه اسراف در مال شخصى نیز حرام و ممنوع است؛ چون اجتماع نیز در مال شخصى حق دارد، و اسراف مستلزم تضییع حق اجتماعى در اموال شخصى است. (18)
به تعبیر استاد شهید مطهرىرحمه الله: «اسراف و تبذیر و هرگونه استفاده نامشروع از مال، ممنوع است؛ نه تنها از آن جهت كه نوع عملى كه روى آن مال صورت مىگیرد، حرام است؛ بلكه از آن جهت كه تصرّف در ثروت عمومى است، بدون مجوّز.» (19)
10. گدایى
گدایى در عبارتى كوتاه، یعنى كوشش براى بهبود وضعیت اقتصادى به قیمت نابودى كرامت و شخصیت انسان. هرگز یك انسان عزتمند، دست نیاز به سوى دیگران دراز نمىكند. براى انسان عزتمند، «با سیلى صورت را سرخ داشتن» بسى دلپذیرتر از آن است كه مقابل دیگران، دست نیاز بگشاید. گدایى از آنجا كه به معناى پذیرفتن وضع حاضر و تسلیم در برابر آن است، نوعى تلقین عملى نسبت به این كار نازیبا است. در نتیجه همین تلقین، هرگز احوال اقتصادى شخص بهبود نمىیابد و شخص، همواره در فقر و تهىدستى به سر خواهد برد.
امام باقرعلیهالسلام در اینباره در حدیثى زیبا مىفرماید: «اُقْسِمُ بِاللَّهِ لَهُوَ حَقٌّ ما فَتَحَ رَجُلٌ عَلى نَفْسِهِ بابَ مَسْأَلَةٍ اِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیهِ بابَ فَقْرٍ؛ (20) سوگند به خداى، سوگندى به حق! كه هیچ كس درى از سؤال (گدایى) بر خود نمىگشاید؛ مگر اینكه خدا، درى از فقر بر روى او بگشاید.»
همچنین آن حضرت مىفرماید: «لَوْ یعْلَمُ السَّائِلُ ما فِى الْمَسْأَلَةِ، ما سَأَلَ اَحَدٌ اَحَداً؛ (21) اگر سؤالكننده (گدا) از آنچه در گدایى است باخبر بود، هرگز كسى از كس دیگر درخواست نمىكرد.» همچنین از ایشان نقل شده است: «اَلْیأْسُ مِمَّا فِى اَیدِى النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِى دِینِهِ، اَوَ ما سَمِعْتَ قَولَ حاتَم:
اِذا ما عَزَمْتُ الْیأْسَ اَلْفَیتُهُ الْغِنى اِذا عَرَفَتْهُ النَّفْسُ، وَالطّمَعُ الْفَقْرُ (22)
بىتوجهى به آنچه در دست مردمان است، مایه عزت مؤمن در دین اوست. آیا این گفته حاتم را نشنیدهاى كه «هر گاه تصمیم گرفتم [از مردم و مال مردم] ناامید باشم و جانم آن را پذیرفت، دیدم بىنیاز و توانگرم؛ و طمع داشتن [به مال مردم]، عین فقر است.»
پینوشـــــــــــــتها:
1) معارج/24.
2) تفسیر صافى، فیض كاشانى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، اوّل، 1377 ش، ج 7، ص 293.
3) ر. ك: مبانى فقهى اقتصاد اسلامى، محمود عبد اللهى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرّسین، دوم، 1375 ش، ص 360.
4) یادداشتهاى استاد مطهرى، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، سوم، 1385 ش، ج 1، ص 417 و 421.
5) الالهیات من كتاب الشفاء، ص 497 و 498.
6) وسائل الشیعه، ج 19، ص 132.
7) همان، ص 133.
8) معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، تهران، آرایه، اوّل، 1385 ش، ج 3، ص 428.
9) بقره/279.
10) الحیاة، ج 5، ص 307.
11) همان، ص 618.
12) بحار الانوار، ج 103، ص 116.
13) ر. ك: معنویت تشیع، علامه طباطبایى، قم، تشیع، دوم، 1385 ش، ص 165 و 166.
14) یادداشتهاى استاد مطهرى، ج 4، ص 281 و 283.
15) ر. ك: مبانى فقهى اقتصاد اسلامى، ص 160 و 167.
16) كافى، ج 2، ص 293.
17) توبه/34 و 35.
18) معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوى، ص 348.
19) نظرى به نظام اقتصادى اسلام، ص 54.
20) الحیاة، ج 4، ص 443.
21) همان، ص 445.
22) همان، ص 449.