نگرشهاى اقتصادى امام باقر علیه ‏السلام (2)

اشاره

در قسمت پیشین مقاله، سیره و سخن امام باقرعلیه‏السلام را در باب تلاش اقتصادى، كشاورزى، بیكارى و فقر مورد بررسى قرار دادیم و اكنون ادامه بحث را پى مى‏گیریم.

6. انفاق

یكى از فضیلتهاى اخلاقى كه تأثیر بسزایى در بهبود اقتصادى جامعه دارد، «انفاق» است. در واقع، ارزشمندى انفاق از آنجا ناشى مى‏شود كه شخص، بدون هیچ الزام شرعى و تنها بر اثر تعهد اخلاقى و حس دگرخواهى و از روى اختیار و براى خدا، آن را انجام مى‏دهد.

امام پنجم‏علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «اِنَّ رَجُلاً جاءَ اِلى‏ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَین‏علیه‏السلام فَقالَ لَهُ: اَخْبِرْنِى عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزّ وَجَلَّ: «فِى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ» (1) ما هذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ؟ فَقالَ لَهُ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَین‏علیه‏السلام: الْحَقُّ الْمَعْلُومُ، الشَّى‏ءُ یخْرِجُهُ مِنْ مالِهِ لَیسَ مِنَ الزَّكاتِ وَلا مِنَ الصَّدَقَةِ الْمَفْرُوضَتَینِ. قالَ: فَاِذا لَمْ یكُنْ مِنَ الزَّكاتِ وَلا مِنَ الصَّدَقَةِ فَما هُوَ؟ فَقالَ هُوَ الشَّى‏ءُ یخْرِجُهُ الرَّجُلُ مِنْ مالِهِ، اِنْ‏شاءَ اَكْثَرَ وَاِنْ‏شاءَ اَقَلَّ، عَلى‏ قَدْرِ ما یمْلِكُ. فَقالَ الرَّجُلُ فَما یصْنَعُ بِهِ؟ فَقالَ: یصِلُ بِهِ رَحِماً وَیقَوِّى بِهِ ضَعِیفاً، وَیحْمِلُ بِهِ كَلاًّ، اَوْ یصِلُ بِهِ اَخاً لَهُ فِى اللَّهِ اَوْ لِنائِبَةٍ تَنُوبُهُ؛ (2) مردى نزد امام سجادعلیه‏السلام رفت و گفت: «مرا از این سخن خداوند كه مى‏فرماید: «در اموالشان حقى معلوم است» آگاه كن؛ كه این حق معلوم چیست؟» امام‏علیه‏السلام فرمود: «حق معلوم، مقدارى است كه انسان از مال خویش بیرون مى‏كند؛ غیر از زكات و صدقه [خمس] واجب.‌» گفت: «اگر غیر از زكات و خمس است پس چیست؟» امام‏علیه‏السلام فرمود: «این، مقدارى است كه هر كس از مال خویش [به اختیار خود] جدا مى‏كند؛ زیاد یا كم به فراخور ثروت و دارایى‏اش.‌» آن مرد گفت: «با این مقدار چه باید بكند؟» امام‏علیه‏السلام فرمود: «با آن صله رحم كند، ناتوانى را قوّت ببخشد، مشكل درمانده‏اى را از دوشش بردارد، یا به وضع برادر دینى خود رسیدگى كند و یا براى دیگر پیشامدها كه پیش مى‏آید.‌»

انفاقهاى غیر واجب كه تحت عناوین مختلفى آمده است، از منابع عظیم اجتماعى است كه در تأمین نیازهاى جامعه و تحقق عدالت اجتماعى، مى‏تواند نقش بنیادین داشته باشد.

ممكن است در مرحله ابتدایى به نظر آید كه انفاقهاى غیرواجب، جنبه اخلاقى دارد، پس چون پشتوانه اجرایى ندارد، نمى‏توان از نظر اقتصادى روى آن حساب كرد؛ ولى با پذیرش مختار و آزادبودن انسان و تأثیر مستقیم عقاید بر تمام رفتارهاى او از جمله مسائل اقتصادى، آشكار مى‏شود دستورهاى اخلاقى و استحبابى هم بر افراد معتقد، نقش فراوانى دارد. چنین انسانهایى اگر الزام و اجبارى هم در بین نباشد، باز هم رفتار آنان در روابط اجتماعى و اقتصادى با باورهایشان هماهنگ است. (3)

نكته: انفاق با همه ارزشمندى آن در صورتى آثار عملى مثبتى در جامعه به جاى مى‏گذارد كه براى اهل آن صورت پذیرد؛ یعنى براى كسانى كه از بَد حادثه سزاوار انفاق شده‏اند و زمینه را براى برخاستن شخص از جاى خویش (در صورتى كه به‏طور كامل زمین‏گیر نشده است) و روآوردن وى به كار و تلاش فراهم آورد؛ در غیر این صورت، انفاق، عاملى براى گداپرورى و ركود اقتصادى خواهد بود.

به تعبیر استاد شهید مرتضى مطهرى‏رحمه الله: «انفاق باید به‏گونه‏اى باشد كه مفید باشد، موجب ازدیاد ثروت اجتماع باشد، اجتماع را ترمیم كند، و صرف بهبود و سلامت اجتماع شود؛ ولى اگر صرف گداپرورى شود، نه اینكه ثمرى ندارد؛ بلكه بر بدبختى و زیان و فقر اجتماع مى‏افزاید و بلاى اجتماعى مى‏گردد، و خلاصه آنكه انفاق باید مقرون به منطق و حكمت بوده باشد.

انفاق صحیح، ترمیم و اصلاح است و هدر نمى‏رود و به اجتماع برمى‏گردد؛ همان‏گونه كه در آیه 272 سوره بقره مى‏خوانیم: «وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ یوَفَّ اِلَیكُمْ»؛ «و آنچه از خیر انفاق نمودید به شما برمى‏گردد»، كه ظاهر این است كه در دنیا به انسان برگردانده مى‏شود.

به هر حال، انفاق باید حكیمانه و منطقى واز روى توجّه به اثر و نتیجه باشد؛ تنها حسن نیت و اخلاص، كافى نیست؛ [بلكه‏] حكمت و منطق و تعقل هم لازم است. اگر انفاق، بدون توجه به نتیجه باشد و صرفاً جنبه احساساتى و ترحمى داشته باشد، زیان‏آور است.‌» (4)

7. نهى از كارهاى كاذب

یكى از انواع كارهایى كه اهل بیت‏علیهم‏السلام و حضرت باقرعلیه‏السلام پیروانشان را از دست یازیدن بدان باز داشته‏اند، «كارهاى كاذب» است؛ كارهایى كه محوریت در آنها، تنها سود شخصى است و از توجّه به منافع دیگران، و نیز از مفید و مولّد بودن آنها، چشم‏پوشى شده است. در این نوع كارها، معمولاً كوشش، جایگاهى ندارد و شخص در پى ثروتهاى بادآورده است.

جناب شیخ الرئیس ابو على سینا در كتاب «الالهیات من كتاب الشفاء» در واكنش به كارهاى كاذب و دروغین چنین مى‏نویسد: «همان‏گونه كه باید بیكارى ممنوع باشد، باید از رواج كارهایى كه زمینه انتقال املاك و منافع را فراهم مى‏آورد، بدون اینكه در مقابل این انتقال ملك و منفعت، سودى به صاحب آن برسد جلوگیرى شود؛ مانند قمار كردن؛ زیرا كسى كه قمار مى‏كند، در مقابل آنچه برنده مى‏شود، سودى به طرف مقابل نمى‏رساند.

باید جلوى این‏گونه كارها را گرفت و جامعه را چنان سامان داد كه اگر كسى چیزى از دیگران مى‏ستاند، در مقابلِ صنعت و پیشه‏اى باشد و سودى مادى به دیگران برساند.

همچنین باید از كارهایى كه ضدّ مصلحت جامعه است جلوگیرى به عمل آید؛ مانند: آموزش دزدى و دلالى و مانند اینها. نیز باید كارهایى كه انسان را از كسب و حرفه و صنعت بى‏نیاز مى‏كند و باعث مى‏شود كه انسان در نظام جامعه شركت نكند و در آن سهم نداشته باشد، مانند: رباخوارى، ممنوع و غیرقانونى اعلام شود؛ چرا كه در رباخوارى، شخص رباخوار، ثروت خود را افزایش مى‏دهد، بدون آنكه كارى انجام دهد و بخشى از مشكلات جامعه را بر دوش بگیرد.‌» (5)

نمونه‏اى از نهى امام محمّد باقرعلیه‏السلام از كارهاى كاذب را در این حدیث مى‏خوانیم: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ اَبِى جَعْفَرٍعلیه‏السلام اَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یتَقَبَّلُ بِالْعَمَلِ فَلا یعْمَلُ فِیهِ وَیدْفَعُهُ اِلى‏ آخَرَ فَیرْبَحُ فِیهِ؟ قالَ: لا، اِلَّا اَنْ یكُونَ قَدْ عَمِلَ فِیهِ شَیئاً؛ (6) محمّد بن مسلم از امام باقرعلیه‏السلام درباره كسى پرسید كه تعهد مى‏كند كارى را انجام دهد؛ ولى بعداً همان كار را بدون آنكه بخشى از آن را عهده‏دار شود، به دیگرى واگذار مى‏كند و از این راه، منافعى تحصیل مى‏كند. امام‏علیه‏السلام فرمود: «نه [نمى‏تواند چنین كارى را انجام دهد؛] مگر آنكه قسمتى از كار را خود انجام داده باشد.‌»

از این رهگذر مى‏بینیم كه در كارهایى همانند آنچه در این روایت آمده است، آنجا كه در كنار سود بردن، تلاش شخصى نیز شكل مى‏گیرد، امام‏علیه‏السلام بى‏درنگ آن را مجاز اعلام مى‏فرماید. به این روایت توجّه كنیم:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ اَبِى جَعْفَرٍعلیه‏السلام قالَ: سَئَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الخَیاطِ یتَقَبَّلُ الْعَمَلَ فَیقْطَعُهُ وَیعْطِیهِ مَنْ یخِیطُ وَیسْتَفْضِلُ؟ قالَ: لا بَاْسَ، قَدْ عَمِلَ فِیهِ؛ (7) محمّد بن مسلم مى‏گوید از امام باقرعلیه‏السلام پرسیدم از مردى خیاط كه كارى را قبول مى‏كند، [و خود نیز بخشى از كار را انجام مى‏دهد] به این ترتیب كه پارچه را خود مى‏برد؛ اما دوختن آن را به دیگرى واگذار مى‏كند و با این عمل، سودى به دست مى‏آورد. حضرت فرمود: «مانعى ندارد چون او خود [روى پارچه‏] كار كرده است.‌»

8. رباخوارى

ربا در اصطلاح شرع، معاوضه یكى از دو جنس متماثل مكیل یا موزون است به دیگرى با زیادت در یكى از آن دو؛ و یا اقتراض مالى با تعهد به پرداخت چیزى بیش از مقدار قرض شده. (8)

ربا یكى از ناهنجاریهاى اخلاقى واقتصادى است كه آموزه‏هاى دینى - به دلیل آثار زیانبارش -، به شدّت از آن نهى كرده‏اند. در زشتى پدیده «ربا» همین بس كه خداوند، آن را اعلان جنگ با خدا و رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله دانسته است و مى‏فرماید: «فَاِنْ تَفْعَلُوا فَاْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»؛ (9) اگر چنین كنید (و دست از رباخوارى برندارید)، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا بدهید.‌»

امام باقرعلیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «اَخْبَثُ الْمَكاسِبِ كَسْبُ الرِّبا؛ (10) پلیدترین كسبها، كسب از راه رباخوارى است.‌» همچنین از آن حضرت، روایت شده است: «اِنَّما حَرَّمَ اللَّهُ الرِّبا لِئَلاَّ یذْهَبَ الْمَعْرُوفُ؛ (11) همانا خداوند ربا را حرام كرد كه نیكوكارى از میان نرود.‌»

حضرت باقر العلوم‏علیه‏السلام در حدیثى دیگر مى‏فرماید: «دِرْهَمُ رِبا اَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ اَرْبَعِینَ زَنْیةً؛ (12) یك درهم ربا نزد خداوند، از چهل بار زناكردن سنگین‏تر است.‌»

در حقیقت «نتیجه ربا، نابودى و فناى عده‏اى بیچاره و تمركز ثروت در دست طبقه دیگرى است كه از مزایاى ثروت و سرمایه به اندازه كافى بهره‏مندند. طبقه فقیر روز به روز بر بارشان افزوده و طبقه رباخوار بر قطر و وسعت سرمایه‏هایشان اضافه مى‏شود، تا آنچه بخواهند بكنند و به هرگونه‏اى كه اراده نمایند با اموال و حتى نیروى كار مردم بازى كنند و نیروهاى خلاقه و قدرت كار و فعالیت افراد را در راه سیر كردن اشتهاى سیرناشدنى خویش به كار اندازند.

آرى، خداوند جهان بر همه اسرار هستى آگاه است و نتایج سوء و زندگى بر بادده ربا و تراكم غلط و نابجاى سرمایه را مى‏داند كه چگونه به جمع شدن میلیونها ثروت در دست عده‏اى منجر شده و در بانكها از جریان افتاده، و از اثر آن، عده‏اى بیكار بر اریكه راحتى تكیه زده، به عیاشى و تن‏پرورى مى‏پردازند و در مقابل، گروهى، از همه چیز محروم مى‏شوند؛ عده‏اى برخلاف فطرت از اثر اتراف و تمركز ثروت، بدون كار زندگى مى‏كنند و گروهى بر اثر محرومیت و حتى با نیروى كار و فعالیت خود قادر به ادامه زندگى نخواهند بود. از اینرو است كه قرآن مقدّس، به شدت با ربا مبارزه كرده، و با اساسِ این مبادله ظالمانه جنگیده و آن را جنگ با خداوند دانسته است.‌» (13)

به تعبیر استاد شهید مرتضى مطهرى‏رحمه الله «نظر دین در تحریم ربا به دو چیز مهم است: 1. اینكه مردم از گرفتاریهاى یكدیگر سوء استفاده نكنند و آنجا كه باید به یكدیگر اعانت و مساعدت كنند، مزد و پاداش - آن هم پاداش گران - نخواهند. و اساساً در اجتماع لازم است عواطف نیز تقویت شود تا پاره‏اى از مشكلات به واسطه محبت و عواطف حل شود؛ 2. اینكه دین نمى‏خواهد افرادى پیدا شوند كه بخورند؛ اما كار نكنند. خود كارل ماركس، مبتكر كمونیسم مى‏گوید: ربا یكى از مظاهر دزدى سرمایه‏دارى از اموال طبقات كارگر است.‌» (14)

9. احتكار و زراندوزى

احتكار و زراندوزى، از فزون‏طلبى، سودپرستى و منفعت‏طلبى شخص، و بى‏غمى و بى‏خیالى او نسبت به همنوعانش حكایت مى‏كند. احتكار، یكى از بیماریهاى اجتماعى است كه به روابط بازار و مبادلات صدمه مى‏زند و آنها را از مسیر طبیعى خود منحرف مى‏سازد.

این فزون‏طلبى، باعث مى‏شود عده‏اى با پولى كه در اختیار دارند كالاى مورد نیاز مردم را خریدارى و به منظور سود بیش‏تر آن را عرضه نكنند و در نتیجه، بازار را از وضع عادى، خارج كرده و قحطى مصنوعى به وجود آورند.

حكومت اسلامى در نظام دادن به جامعه و جلوگیرى از هرج و مرج مسئولیت دارد. با توجه به این مطلب، از نظر فقهى هیچ‏گونه تردید و خلافى نیست كه حاكم اسلامى در حمایت از مردم و به عنوان اقدام اجرایى در برانداختن احتكار، محتكر را مجبور مى‏كند كه كالاى خود را از انبار خارج سازد و در معرض فروش قرار دهد و اگر امتناع ورزید و حاضر نشد كالا را عرضه كند، حاكم خود به جاى او به فروش كالا اقدام مى‏كند و بدین ترتیب، مردم را از تنگنا رهایى مى‏بخشد. (15)

امام باقرعلیه‏السلام به روایت از رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏فرماید: «خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَكُلُّ نَبِىٍّ مُجابٍ: الزَّائِدُ فِى كِتابِ اللَّهِ وَالتَّارِكُ لِسُنَّتِى... وَالْمُسْتَاْثِرُ بِالْفَیى‏ءِ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ؛ (16) پنج نفرند كه من و هر پیامبر مستجاب الدعوه‏اى آنان را لعنت كرده‏ایم: كسى كه بر كتاب خدا چیزى بیفزاید، آنكه سنت و روش مرا رها كند... و كسى كه مال عمومى را به خود منحصر سازد و آن را حلال شمارد.‌»

بى‏گمان، احتكار مشمول آیه «كنز» نیز مى‏شود كه مى‏فرماید: «وَالَّذِینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا ینفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یوْمَ یحْمَى‏ عَلَیهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى‏ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَِنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ‌»؛ (17) «و كسانى كه زر و سیم را گنجینه مى‏كنند و آن را در راه خدا هزینه نمى‏كنند، ایشان را از عذابى دردناك خبر ده. روزى كه آن [گنجینه‏] ها را در آتش بگدازند، و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گویند:] این است آنچه براى خود اندوختید. پس [كیفر] آنچه را مى‏اندوختید بچشید.‌»

كنز در لغت به معناى روى هم انباشتن و گرد آوردن است. مال زیاد و انباشته، كنز نامیده مى‏شود. اشخاصى كه با شكلها و شیوه‏هاى گوناگون، اموالى را گرد مى‏آورند، اهل كنز هستند.

پولها و سرمایه‏هاى شخصى باید به نوعى به سود جامعه در گردش باشد و از احتكار آن جلوگیرى به عمل آید. این اصل شاید بر این بینش اسلامى استوار باشد كه جامعه در اموال شخصى اشخاص نیز حق دارد؛ از اینرو مى‏بینیم كه اسراف در مال شخصى نیز حرام و ممنوع است؛ چون اجتماع نیز در مال شخصى حق دارد، و اسراف مستلزم تضییع حق اجتماعى در اموال شخصى است. (18)

به تعبیر استاد شهید مطهرى‏رحمه الله: «اسراف و تبذیر و هرگونه استفاده نامشروع از مال، ممنوع است؛ نه تنها از آن جهت كه نوع عملى كه روى آن مال صورت مى‏گیرد، حرام است؛ بلكه از آن جهت كه تصرّف در ثروت عمومى است، بدون مجوّز.‌» (19)

10. گدایى

گدایى در عبارتى كوتاه، یعنى كوشش براى بهبود وضعیت اقتصادى به قیمت نابودى كرامت و شخصیت انسان. هرگز یك انسان عزتمند، دست نیاز به سوى دیگران دراز نمى‏كند. براى انسان عزتمند، «با سیلى صورت را سرخ داشتن» بسى دلپذیرتر از آن است كه مقابل دیگران، دست نیاز بگشاید. گدایى از آنجا كه به معناى پذیرفتن وضع حاضر و تسلیم در برابر آن است، نوعى تلقین عملى نسبت به این كار نازیبا است. در نتیجه همین تلقین، هرگز احوال اقتصادى شخص بهبود نمى‏یابد و شخص، همواره در فقر و تهى‏دستى به سر خواهد برد.

امام باقرعلیه‏السلام در این‏باره در حدیثى زیبا مى‏فرماید: «اُقْسِمُ بِاللَّهِ لَهُوَ حَقٌّ ما فَتَحَ رَجُلٌ عَلى‏ نَفْسِهِ بابَ مَسْأَلَةٍ اِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیهِ بابَ فَقْرٍ؛ (20) سوگند به خداى، سوگندى به حق! كه هیچ كس درى از سؤال (گدایى) بر خود نمى‏گشاید؛ مگر اینكه خدا، درى از فقر بر روى او بگشاید.‌»

همچنین آن حضرت مى‏فرماید: «لَوْ یعْلَمُ السَّائِلُ ما فِى الْمَسْأَلَةِ، ما سَأَلَ اَحَدٌ اَحَداً؛ (21) اگر سؤال‏كننده (گدا) از آنچه در گدایى است باخبر بود، هرگز كسى از كس دیگر درخواست نمى‏كرد.‌» همچنین از ایشان نقل شده است: «اَلْیأْسُ مِمَّا فِى اَیدِى النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِى دِینِهِ، اَوَ ما سَمِعْتَ قَولَ حاتَم:

اِذا ما عَزَمْتُ الْیأْسَ اَلْفَیتُهُ الْغِنى‏                                   اِذا عَرَفَتْهُ النَّفْسُ، وَالطّمَعُ الْفَقْرُ (22)

بى‏توجهى به آنچه در دست مردمان است، مایه عزت مؤمن در دین اوست. آیا این گفته حاتم را نشنیده‏اى كه «هر گاه تصمیم گرفتم [از مردم و مال مردم‏] ناامید باشم و جانم آن را پذیرفت، دیدم بى‏نیاز و توانگرم؛ و طمع داشتن [به مال مردم‏]، عین فقر است.‌»

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

1) معارج/24.

2) تفسیر صافى، فیض كاشانى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، اوّل، 1377 ش، ج 7، ص 293.

3) ر. ك: مبانى فقهى اقتصاد اسلامى، محمود عبد اللهى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرّسین، دوم، 1375 ش، ص 360.

4) یادداشتهاى استاد مطهرى، مرتضى مطهرى، تهران، صدرا، سوم، 1385 ش، ج 1، ص 417 و 421.

5) الالهیات من كتاب الشفاء، ص 497 و 498.

6) وسائل الشیعه، ج 19، ص 132.

7) همان، ص 133.

8) معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، تهران، آرایه، اوّل، 1385 ش، ج 3، ص 428.

9) بقره/279.

10) الحیاة، ج 5، ص 307.

11) همان، ص 618.

12) بحار الانوار، ج 103، ص 116.

13) ر. ك: معنویت تشیع، علامه طباطبایى، قم، تشیع، دوم، 1385 ش، ص 165 و 166.

14) یادداشتهاى استاد مطهرى، ج 4، ص 281 و 283.

15) ر. ك: مبانى فقهى اقتصاد اسلامى، ص 160 و 167.

16) كافى، ج 2، ص 293.

17) توبه/34 و 35.

18) معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوى، ص 348.

19) نظرى به نظام اقتصادى اسلام، ص 54.

20) الحیاة، ج 4، ص 443.

21) همان، ص 445.

22) همان، ص 449.

383 دفعه
(0 رای‌ها)