گزارشی از دوران ولادت و کودکی امام حسین‌ علیه‌ السلام

طلیعة سخن

از منظر روایات اهل بیت‌علیهم‌السلام نور مقدس امام حسین‌علیه‌السلام نخستین موجودی است که بعد از آفرینش نور وجود حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به همراه انوار پاک امیر مؤمنان‌علیه‌السلام حضرت فاطمه و امام حسن مجتبی‌علیه‌السلام در عالم هستی پدید آمد. در حقیقت، خداوند متعال قبل از هر چیز، انوار پنجگانه اهل بیت‌علیهم‌السلام را آفرید و تمام فرشتگان و پیامبران الهی در پرتو نور خلقت آن برگزیدگان الهی به راز و نیاز و ستایش حضرت حق می‌پرداختند. به همین جهت، حضرت آدم‌علیه‌السلام نور آن حضرت را در میان انوار پنجگانه در ساق عرش دریافت.

در تفسیر آیه 37 سوره بقره آمده است: «حضرت آدم نامهای نورانی پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار‌علیهم‌السلام را در ساق عرش مشاهده کرد و حضرت جبرئیل آن را به وی تلقین نمود و گفت: ‌ای آدم! بگو:

«یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدْ، یا عالی بِحَقِّ عَلِی، یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَه، یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَن والحُسَیْن وَمِنْکَ الاِحْسان»، هنگامی که نام حسین را بر زبان جاری ساخت، اشک چشمانش سرازیر شد و دلش شکست و گفت: برادرم جبرئیل! در یاد کرد نام حسین چه سرّی است که اشکم روان و قلبم شکست؟ جبرئیل نیز مصائب حضرت سید الشهداء‌علیه‌السلام را به طور مفصل شرح داد. (1)

روزی «حبیب بن مظاهر» از امام حسین‌علیه‌السلام پرسید: «یا ابا عبد الله! شما قبل از آفرینش آدم کجا بودید؟ امام حسین‌علیه‌السلام فرمود: «کُنّا اَشْباحَ نُورٍ تَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمنِ فَنُعَلِّمُ لِلْمَلائِکَةِ التَّسْبیحَ وَالتَّهْلیلَ وَالتَّحْمیدَ؛ (2) ما موجوداتی از نور بودیم که بر اطراف عرش الهی دور می‌زدیم و به فرشتگان تسبیح و تهلیل و ستایش خداوند را می‌آموختیم.»

نور امام حسین‌علیه‌السلام

«جابر بن عبد الله انصاری» در مورد آفرینش نور امام حسین‌علیه‌السلام و اهل بیت‌علیهم‌السلام روایتی نقل می‌کند که بر اساس آن، پدید آمدن نور وجود آن گرامیان قبل از آفرینش سایر موجودات عالم می‌باشد.

او می‌گوید: رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

«خداوند، من، علی، فاطمه، حسن و حسین، و امامان بعد از حسین‌علیه‌السلام را از نور آفرید و از عصارة نور ما، اهل بیت و شیعیان ما را آفرید. ما تسبیح گفتیم و شیعیان ما نیز تسبیح گفتند و ما خداوند را تقدیس کردیم، آنان نیز تقدیس نمودند. ما حمد و ستایش خداوند یگانه را بر زبان جاری ساختیم، آنان نیز انجام دادند. ما خداوند را تمجید کردیم، آنان نیز تمجید کردند. ما به یگانگی خداوند گواهی دادیم، آنان نیز گواهی دادند. آنگاه خداوند متعال آسمانها و زمینها را آفرید و بعد از آن به آفرینش فرشتگان پرداخت. فرشتگان تا صد سال به جایگاه باعظمت خداوند متعال معرفت نداشتند و تسبیح و تقدیس و تمجید را بلد نبودند. ما تسبیح گفتیم، شیعیان ما نیز به پیروی از ما تسبیح گفتند و ملائکه با پیروی از ما تسبیح گفتند و همچنین تقدیس و تمجید و توحید را به انجام رساندیم و شیعیانمان از ما پیروی کردند و ملائکه نیز از ما آموختند. ما اهل بیت‌علیهم‌السلام اولین موحدان عالم هستیم که قبل از ما کسی خدای یگانه را پرستش نکرده و بر خداوند سزاوار است که ما و شیعیان ما را در اعلا علّیین جای دهد. به همین جهت، خدای متعال ما و شیعیان ما را از میان عالمیان برگزید. در آن زمان ما هنوز به صورت جسم نبودیم. خداوند ما را فراخواند و ما پذیرفتیم. خداوند ما و شیعیان ما را آمرزید، قبل از این که استغفار کنیم.» (3)

در زیارت اربعینِ امام حسین‌علیه‌السلام با اشاره به نور وجود آن گرامی می‌خوانیم:

«اَشْهَدُ أنَّکَ کُنْتَ نْوراً فی الاَصْلابٍ الشَّامِخَةِ وَالاَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسُکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیَابِها؛ (4) یا ابا عبد الله! من شهادت می‌دهم که تو نوری در صلب پدران ارجمند و رَحِم مادران پاکیزه بودی که هرگز پلیدیهای جاهلیت تو را آلوده نکرد و جامه‌ها و پرده‌های تیرگی و تاریکیها، نور وجودت را احاطه ننمود.»

امام حسین‌علیه‌السلام خود نیز در مورد خلقت نور وجود خویش می‌فرماید: «هنگامی که خداوند آدم را آفرید و به وجودش اعتدال بخشید، نامهای همه چیز را برایش آموخت و آنگاه آن نامها را بر فرشتگان عرضه نمود. در آن حال انوار پنجگانه محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین‌علیهم‌السلام را (که از قبل آفریده بود) در صلب آدم قرار داد؛ در حالی که انوار پنجگانه همه جا را روشنایی می‌بخشید؛ از آفاق آسمانها گرفته تا حجابها. بهشت، کرسی، عرش از نور پنج تن منور بود.

در آن حال خداوند متعال به ملائکه فرمان داد تا آدم را به جهت اینکه نور پنج تن را در بردارد، سجده کنند. همه به جز شیطان سجده کردند، که او در مقابل عظمت الهی و انوار درخشان ما اهل‌بیت‌علیهم‌السلام، سر تعظیم فرود نیاورد؛ اما تمام فرشتگان در مقابل جلالت الهی و انوار ما اهل‌بیت‌علیهم‌السلام خضوع کرده و از ما تجلیل کردند. وقتی شیطان تکبر نمود و خود را بزرگ پنداشت، در ردیف کافران قرار گرفت.» (5)

کودک عالی‌تبار

از ویژگیهای مهمّ شخصیت والای امام حسین بن علی‌‌علیهما‌السلام داشتن تباری نیک و خاندانی مطهر است. چه زیباست که این سلسله نسب پرافتخار را از زبان رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بشنویم:

«حذیفة بن یمان» می‌گوید: «روزی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به نزد ما آمد. آن بزرگوار فرزندش حسین‌علیه‌السلام را بر شانه خود سوار کرده و کف دست پاکش را بر پای آن کودک قرار داده و به سینه‌اش می‌فشرد. در آن حال خطاب به جمعیت حاضر فرمود:‌ای مردم! من به خوبی می‌دانم که شما بعد از رحلتم درباره برگزیدگان خاندان من اختلاف خواهید داشت. این حسین بن علی‌‌علیهما‌السلام است. او از نظر جدّ و جدّه بهترین مردم است. جدّ او محمد، فرستاده خدا و سرآمد پیامبران الهی، و جدّه‌اش خدیجه، دختر خویلد، بانویی که در ایمان به خدا و رسول او از همه بانوان عالم سبقت گرفت. این حسین بن علی‌‌علیهما‌السلام بهترین مردم از نظر پدر و مادر است، پدرش علی بن ابی طالب، برادر، وزیر و پسر عموی رسول خدا بوده که در ایمان به خدا و رسولش بر تمام مردان عالم پیشی گرفته است.

مادرش فاطمه، دختر محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، سرور بانوان جهان است. این حسین بن علی از جهت عمّه و عمو نیز از تمام مردم بالاتر است. عمویش، جعفر بن ابی طالب، که خداوند متعال وجود او را با دو بال بهشتی آراسته و هر وقت دلش بخواهد، در باغهای بهشتی پرواز می‌کند و عمه‌اش‌ام هانی، بانوی باعظمت و دختر ابی طالب است.

ای جماعت! این حسین بن علی‌‌علیهما‌السلام در داشتن دایی و خاله نیز بر تمام خلایق برتری دارد. دایی‌اش قاسم بن محمد، رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و خاله‌اش زینب، دختر محمد است. در این لحظه رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله کودک را از شانه‌اش بر زمین نهاد. او در مقابل آن حضرت راه می‌رفت و گاهی می‌افتاد. سپس فرمود:‌ای مردم! این پسرم حسین بن علی‌‌علیهما‌السلام است که پدر بزرگ و مادر بزرگش در بهشت‌اند، پدر و مادرش نیز در بهشت‌اند.

عمو و عمه‌اش ساکن بهشت‌اند، دایی و خاله‌اش هم در بهشت‌اند. او و برادرش حسن، در بهشت هستند. مطمئن باشید که به هیچ یک از فرزندان پیامبران الهی به غیر از یوسف بن یعقوب، این همه افتخار عنایت نشده است.» (6)

ولادت

وجود مقدس امام حسین‌علیه‌السلام در سوم شعبان، در منزل حضرت علی‌علیه‌السلام و جناب فاطمه زهرا‌علیهاالسلام چشم به جهان هستی گشود. بعد از ولادت، حضرت جبرئیل به همراه هزار فرشته از آسمان فرود آمده و به محضر حضرت رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله تبریک و تهنیت عرض نمودند.

امام صادق‌علیه‌السلام فرمود: «هنگامی که حسین‌علیه‌السلام به دنیا آمد، رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آن حضرت را در آغوش گرفته و در گوش راستش نغمه توحیدی اذان را زمزمه کرده و گوش چپ آن گرامی را با صوت دل‌انگیزِ اقامه آشنا نمود. در روز هفتمِ ولادت، پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور داد سر آن نوزاد را تراشیده و هم‌وزن موی سرش نقره صدقه دادند و گوسفندی را برای او قربانی کردند که بعد از ذبح، ران آن را برای قابله فرستادند و سر نوزاد را به عطر خلوق معطر ساخت.» (7)

از ویژگیهای به دنیا آمدن آن حضرت، تولد ایشان در شش ماهگی است. در منابع تاریخی آمده است: آن حضرت همانند حضرت یحیی‌علیه‌السلام شش ماهه به دنیا آمدند؛ هم چنانکه نامگذاری هر دو بزرگوار توسط خداوند متعال انجام پذیرفت. (8)

مراسم نامگذاری

نام هر شخص معرّف اعتقادات، فرهنگ و ملیت او و خانواده‌اش می‌باشد که این نام همواره تا آخر عمر به همراه اوست. صاحبان نام زیبا و ستودنی در هر زمان به آن افتخار کرده و احساس عزت می‌کنند؛ امّا صاحبان نامهای نامناسب در زندگی خود حسّ حقارت و رنجش خاطر خواهند داشت؛ چرا که نام، نوعی شعار و علامت است که با شنیدن آن باورها و آیین هر کس نیز معلوم می‌شود. صاحبان نام نیک به خاطر آن تحسین و تشویق می‌شوند، امّا اسم ناهمگون و وارداتی معمولاً موجب شرمساری صاحبش می‌شود.

به همین جهت، در فرهنگ اسلام و در سیره اهل بیت‌علیهم‌السلام به این نکته ظریف اهمیت خاصی داده شده است.

وقتی امام حسین‌علیه‌السلام به دنیا آمد، او را برای نامگذاری به آغوش رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دادند تا نامی زیبا برایش انتخاب کند. حضرت فرمود: «من در انتخاب نام برای فرزندم از پروردگار متعال پیشی نمی‌گیرم.» در آن هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد:

«یا محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله! پروردگار علیّ اعلا سلام می‌رساند و می‌فرماید: موقعیت علی‌علیه‌السلام در نزد تو همانند مقام هارون در نزد حضرت موسی‌علیه‌السلام است؛ پس نام فرزند هارون را بر پسرت بگذار!» رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «نام فرزند هارون چه بود؟» جبرئیل‌علیه‌السلام عرضه داشت: «نام او شُبیر بود.» رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «زبان من عربی است.» جبرئیل‌علیه‌السلام پاسخ داد: «نام او را حسین بگذار!» و رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله این نام را برای فرزندش برگزید.» (9)

آن‌گاه کودک را به آغوش کشیده،‌ فرمود: «خدایا! من از تو درباره دو فرزندم حسن و حسین‌‌علیهما‌السلام آنچه را که ابراهیم‌علیه‌السلام درباره فرزندانش درخواست نمود، درخواست می‌کنم. خدایا! این دو را دوست بدار و هر کس که ایشان را دوست بدارد نیز دوست بدار و به اندازه گنجایش آسمان و زمین، دشمنان این دو فرزندانم را لعنت کن!» (10)

فطرس در کنار گهواره

هنگامی که امام حسین‌علیه‌السلام متولد شد،‌ جبرئیل به دستور خداوند متعال، با همراهی گروهی از ملائکه برای عرض تبریک و چشم روشنی به حضور رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد. او در هنگام عبور به جزیره‌ای رسید که در آن یکی از فرشتگان الهی به نام «فطرس» به دلیل تعلّل در انجام کاری که خداوند به او مأموریت داده بود، محبوس شده بالهایش شکسته و در آن جزیره به سر می‌برد که در آنجا هفتصد سال خداوند را عبادت می‌کرد. وقتی که فطرس، جبرئیل را با خیل ملائکه مشاهده کرد، پرسید:‌ای جبرئیل! به کجا می‌روید؟ او گفت: به نزد حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پیامبر بزرگ الهی. فطرس از جبرئیل تقاضا کرد که او را نیز به همراه خود به نزد رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله ببرد تا از آن حضرت تقاضا کند که خداوند او را بخشیده و نجاتش دهد.

وقتی جبرئیل وارد شد و ماجرای فطرس را به پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد، رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با اشاره به گهواره امام حسین‌علیه‌السلام به فطرس فرمود: خود را به گهواره این نوزاد برسان و اعضای شکسته‌ات را به بدنش مالش بده! در همان لحظه خداوند متعال به برکت امام حسین‌علیه‌السلام او را نجات داد و این فرشته بال و پر شکسته، شفا گرفت. (11)

فطرس هنگام بازگشت به رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد: امت تو در آینده‌ای نزدیک این مولود با برکت را به شهادت می‌رسانند و من به پاداش این حقی که فرزندت بر من پیدا کرد، هر زائری که او را در هر کجا زیارت کند،‌ زیارتش را به حضورش می‌رسانم و هر کس که بر او سلامی کند، سلامش را به او ابلاغ خواهم کرد و هر کس که بر او درودی فرستد،‌ آن را بر او می‌رسانم. سپس به همراه جبرئیل و دیگر ملائکه به آسمان بازگشت. (12)

وقتی که فطرس به آسمانها برگشت، آن‌قدر خوشحال و شادمان گردید که در میان فرشتگان با افتخار تمام فریاد می‌زد: «چه کسی به منزلت من می‌رسد؛ من توسط حسین فرزند علی و فاطمه‌علیهاالسلام و جدش احمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از گرفتاریها نجات یافته‌ام.» (13)

دوران شیرخوارگی

قبل از تولد امام حسین‌علیه‌السلام،‌ام فضل،‌ یکی از بانوان هاشمی و همسر عباس بن عبد المطلب نزد پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده و عرضه داشت: «یا رسول الله! من در خواب دیدم که عضوی از اعضای بدن مبارک شما از بدن جدا گردیده و در خانة من قرار گرفت.» آن حضرت در تعبیر این رؤیای صادقه فرمود: «در آینده نزدیک دخترم فاطمه، پسری به دنیا می‌آورد و تو در دامن خود او را پرورش داده و از شیر پسرت قثم او را تغذیه خواهی نمود.»

طبق این رؤیا،‌ بعد از اینکه امام حسین‌علیه‌السلام به دنیا آمد،‌ دایگی آن حضرت را به‌ام فضل سپردند. او در فرصتهای مناسب کودک را به نزد پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و پدر و مادرش می‌آورد و رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله او را در آغوش گرفته و اظهار محبت می‌کرد. (14) و گاهی رسول خدا از انگشت وجود مبارکش به آن حضرت شیر می‌داد.

حسین‌علیه‌السلام در آغوش پر مهر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

روزها می‌گذشت و امام حسین‌علیه‌السلام در دامان پر‌مهر و عطوفت رسالت،‌ دوران کودکی خویش را سپری می‌کرد. پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آنچنان با این نوزاد انس و الفت داشت و ارتباط عاطفی شدید پیدا کرده بود که لحظه‌ای نمی‌توانست گریه امام حسین‌علیه‌السلام را تحمل نماید.

«هیثمی» می‌گوید: «روزی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از منزل خویش بیرون آمد و هنگام عبور از کنار خانه فاطمه زهرا‌علیهاالسلام صدای گریه حسین‌علیه‌السلام را شنید. نزدیک شد و فاطمه‌علیهاالسلام را صدا زد و فرمود: دخترم! حسین‌علیه‌السلام را آرام کن! سپس اضافه کرد:

«اَلَمْ تَعْلَمِی اَنَّ بُکَاءَهُ یُؤْذِینِی؛ (15) مگر نمی‌دانی شنیدن گریه او مرا اذیت می‌کند [و غمگین می‌سازد؟].»

جبرئیل، پرستار امام حسین‌علیه‌السلام

«روزی جبرئیل به زمین نازل شد و در منزل حضرت فاطمه‌علیهاالسلام حضور یافت. مشاهده کرد که فاطمه‌علیهاالسلام خوابیده است و حسین‌علیه‌السلام در گهواره گریه می‌کند. به کنار کودک آمد و او را مورد تفقد و نوازش قرار داد. پیوسته با زمزمه‌های مادرانه کودک را آرام می‌کرد،‌ تا اینکه حضرت زهرا‌علیهاالسلام بیدار شد و احساس کرد که نوای دل‌نشینی نوزاد را در گهواره آرام می‌کند. وقتی نگاه کرد، کسی را ندید. از پدرش سؤال کرد. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: او جبرئیل است که فرزندم حسین را پرستاری می‌کند.» (16)

حسین از من است

«یعلی بن مرّه» از اصحاب رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گوید: «روزی در کنار پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به مجلس مهمی برای صرف غذا می‌رفتیم. ناگاه حسین‌علیه‌السلام را در میان راه به همراه سایر کودکان در حال بازی کردن دیدیم. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با شتاب به جلو رفته و پیشاپیش مردم به زمین نشست، دستهای خود را گشود تا فرزند عزیزش را به آغوش بگیرد؛ اما آن کودک به این سو و آن سو می‌گریخت. پیامبر از حرکات او می‌خندید تا اینکه او را در آغوش گرفت و چهره او را به چهره خودش چسبانید و گونه‌اش را به گونه او نهاد و فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، اَحَبَّ اللهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَیْناً، الْحُسَیْنُ سِبْطٌ مِنَ الْاَسْبَاطِ؛ (17) حسین از من است و من از حسینم، خداوند دوست بدارد هر کسی را که حسین را دوست بدارد. حسین سلاله‌ای از سلاله پاکان است.»

رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در روایت دیگری، حسین‌علیه‌السلام را این‌گونه می‌ستاید: «در جانب راست عرش الهی نوشته شده است: «اِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْبَاحُ هُدیً وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ؛ (18) به راستی که حسین‌علیه‌السلام‌ چراغ هدایت و [رستگاری] و کشتی نجات است.»

رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله چنان با امام حسین‌علیه‌السلام‌ ارتباط عاطفی و روحی شدیدی داشت که حتی هنگام خطاب به علی‌علیه‌السلام‌ گاهی ایشان را با القاب مرتبط با حسن و حسین‌علیه‌السلام صدا می‌کرد.

«جابر بن عبد الله انصاری»‌ می‌گوید: «سه روز قبل از رحلت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن حضرت شنیدم که علی‌علیه‌السلام‌ را مورد خطاب قرار داده و به او چنین فرمود: «سَلَامُ اللهِ عَلَیْکَ یَا اَبَا الرَّیْحَانَتَینِ! اُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ الدُّنْیَا فَعَنْ قَلِیلٍ یَنْهَدُّ رُکْنَاکَ وَ اللهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ؛ (19) درود خدا بر تو باد‌ای پدر دو گل خوشبو [ی من]،‌ تو را به این دو ریحانه‌ام از دنیا سفارش می‌کنم که به زودی دو رکن و تکیه‌گاهت شکسته خواهد شد و خداوند پس از من نگهبان توست.»

زمانی که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در آستانه رحلت قرار داشت، امام حسین‌علیه‌السلام به همراه برادرش امام مجتبی‌علیه‌السلام، که نگران جدایی از دامن پر‌مهر رسالت بودند،‌ با حزن و اندوه فراوان خود را روی سینه پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله انداخته و گریه می‌کردند. در این هنگام امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام خواست آن دو بزرگوار را از روی سینه پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بردارد؛ امّا آن حضرت فرمود: «ای علی! اینان را واگذار تا از من بهره گیرند و من نیز از آن دو بهره‌مند شوم.» (20)

سرور جوانان اهل بهشت

رسول گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در هر فرصتی از این یادگار عزیزش تجلیل کرده و مقام و منزلت او را به مسلمانان یادآور می‌شد و حتی در بعضی مواقع از حوادث آینده خبر داده و به مردم هشدار می‌داد که مبادا در مورد موقعیت اهل بیت‌علیهم‌السلام در نزد خداوند متعال تردید داشته یا اینکه در مورد آنان دچار کوتاهی و قصور گردند.

«جابر بن عبد الله انصاری» در روایتی می‌گوید: «از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که دربارة امام حسین‌علیه‌السلام فرمود: «مَنْ اَرَادَ اَنْ یَنْظُرَ اِلَی سَیِّدِ شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُر اِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی‌علیه‌السلام؛ هر کس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت بنگرد، به [سیمای] حسین بن علی نگاه کند.» (21)

در روایت دیگری فرمود: «اِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سَیِّدا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ؛ حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشت هستند.» (22)

در برخی از منابع آمده است که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:‌ای مردم! این حسین را بشناسید. قسم به خدایی که جانم در دست قدرت اوست،‌ حسین اهل بهشت است و دوستان و دوستانِ دوستان او نیز در بهشت‌اند.» (23)

ابراهیم، فدایی حسین‌علیه‌السلام

امام حسین‌علیه‌السلام در نزد خداوند متعال از چنان جایگاهی برخوردار بود که پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پسرش ابراهیم را فدای او کرد؛ با آنکه ابراهیم فرزند بی‌واسطة آن حضرت و خیلی مورد علاقه‌اش بود. «خطیب بغدادی» از «ابو العباس» نقل می‌کند:

«روزی به محضر پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله مشرف شدم. وقتی رسیدم،‌ رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیدم که پسرش ابراهیم را روی زانوی چپ و حسین‌علیه‌السلام را روی زانوی راست نشانده بود. گاهی حسین‌علیه‌السلام‌ را می‌بوسید و گاهی به ابراهیم اظهار علاقه می‌کرد. در آن لحظه جبرئیل، پیک وحی نازل شد و بر رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله پیام الهی را رسانده و برگشت. بعد از آن،‌ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به ما فرمود: اینک جبرئیل از سوی خداوند بر من نازل شد و پیغام داد: «ای محمد! پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید که من این دو فرزند را برای تو حفظ نخواهم کرد. لازم است یکی را فدای دیگری کنی! انتخاب با توست.»

پس از شنیدن این پیام آسمانی، رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله منقلب شد. آن حضرت نگاهی به ابراهیم نمود و گریه کرد و نگاهی به سیمای حسین‌علیه‌السلام انداخت و حلقه‌های اشک از چشمانش سرازیر شد. سپس فرمود: «مادر ابراهیم کنیز است و اگر ابراهیم را فدای حسین کنم،‌ غیر از من کسی سوگوار نمی‌باشد؛ اما حسین فرزند فاطمه است و پدرش علی، پسر عموی من و گوشت و خونش عجین با من است. اگر حسین فدای ابراهیم شود،‌ دخترم و پسر عمویم و خودم در مرگ او سوگوار خواهیم بود. به همین جهت،‌ غم و غصه خودم را بر سوگواری آنان ترجیح می‌دهم. این بود که از درگاه خداوند متعال تقاضا کردم تا ابراهیم را فدایی حسین‌علیه‌السلام‌ قرار دهد. خداوند نیز خواسته‌ام را برآورد.» ابراهیم پس از سه روز بیماری درگذشت. بعد از آن هرگاه حسین‌علیه‌السلام به سوی حضرتش می‌رفت،‌ او را می‌بوسید و می‌بویید و به سینه‌اش می‌فشرد، دهانش را می‌مکید و می‌فرمود: «قربانم به فرزند عزیزی که ابراهیم را فدای او کردم.» (24)

چنانچه گذشت،‌ رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با مهر و عاطفه با کودکانش برخورد می‌کرد که این رفتار آن حضرت می‌تواند درس مهم تربیتی برای ما باشد؛ چرا که سیراب کردن روح فرزندان از مهر و محبت، آنان را شخصیتهایی مورد اعتماد و فاقد فقر روحی و معنوی بار می‌آورد.

هنگامی که بزرگ رهبر جهان اسلام،‌ حسین‌علیه‌السلام‌ را می‌دید، او را به آغوش می‌کشید و از محبت سیرابش می‌کرد.

وقتی «عیینة بن بدر ازدی» این همه محبت به فرزند را از رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ مشاهده می‌کرد،‌ می‌گفت: «این همه محبت برای کودک عجیب است! به خدا سوگند! فرزندی دارم که بزرگ شده و من از آغاز کودکی تاکنون یکبار او را نبوسیده‌ام!» وقتی پیامبر سخن او را شنید، فرمود: «کسی که مهربان نباشد، مهربانی از دیگران نخواهد دید.» (25)

بازی با کودک

پیامبر اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرزندش حسین‌علیه‌السلام را با بهترین شیوه‌های تربیتی پرورش می‌داد و با احترام و محبت فوق العاده،‌ روحیه اعتماد به نفس و عزّت را در وجود آن حضرت رشد داده و تقویت می‌کرد. امروزه دانشمندان علوم تربیتی برای تربیت سالم کودکان، بازی کردن را امری ضروری و لازم می‌دانند و توصیه می‌کنند که والدین،‌ خود نیز گاهی با آنان همبازی شوند؛ چرا که برخی از کمبودها و عوارض ناپسند در دوران بعد، ناشی از کمبود محبت و فرصت نیافتن برای بازی در دوران کودکی است.

بنابراین، بازی در دوران طفولیت یکی از نیازهای کودک است. بازی، حس کنجکاوی و قوای باطنی کودک را شکوفا ساخته و باعث خلاقیت و پرورش جسمی و روحی او می‌شود. مربی با همبازی شدن با کودک، نه تنها روحیه خودباوری و احساس عزت را در او تقویت می‌کند؛ بلکه به آموزش غیر‌مستقیم وی نیز می‌پردازد. کودکان از بازی و ورزش لذت برده و برای ابراز احساسات خویش فرصت می‌یابند.

درباره این موضوع روایات بسیاری از دوران کودکی امام حسین‌علیه‌السلام نقل شده است که ما به سه مورد آن اشاره می‌کنیم:

الف. ابن عباس می‌گوید: «رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله حسین بن علی‌علیه‌السلام را در دوران کودکی‌اش بر دوش خود سوار کرده و با او بازی می‌کرد. مردی آن حضرت را دید و به حسین‌علیه‌السلام رو کرده و گفت: «نِعْمَ الْمَرْکَبُ رَکِبْتَ یَا غُلَامْ؛‌ای پسر! خوب مرکبی سوار شده‌ای!» رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «وَ نِعْمَ الرَّاکِبُ هُوَ؛ و او هم خوب سواری است.» (26)

ب. ابو رافع می‌گوید: «من در مدینه در دوران کودکی گاهی با امام حسین‌علیه‌السلام همبازی بودم. به این ترتیب که سنگهای مخصوصی انتخاب نموده و به داخل حفره‌هایی نشانه روی می‌کردیم و در صورت برنده شدن می‌بایستی فرد برنده بر دوش دیگری سوار می‌شد.

هرگاه من برنده می‌شدم و می‌خواستم بر دوش او سوار شوم، حسین‌علیه‌السلام می‌گفت: «اَتَرْکَبُ ظَهْراً حَمَلَهُ رَسُولَ اللهِ؛ آیا می‌خواهی بر دوش کسی سوار شوی که او را رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بر دوش خود حمل می‌کرد؟» من از سواری منصرف می‌شدم و هرگاه او به هدف می‌زد، من از سواری دادن سرباز می‌زدم و می‌گفتم:‌من هم مثل تو سواری نمی‌دهم. حسین‌علیه‌السلام می‌فرمود: «اَمَا تَرْضَی اَنْ تَحْمِلَ بَدَناً حَمَلَهُ رَسُولُ اللهِ؛ آیا دوست نداری بدنی را که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله حمل می‌کرد، به دوشت سوار کنی؟» و من با کمال میل پذیرفته و او را بر دوش خود گذاشته و سواری می‌دادم.» (27)

ج. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: «روزی به حضور رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله رفته بودم. دیدم آن حضرت حسن و حسین‌علیه‌السلام را بر پشت خود سوار کرده و با آنان بازی می‌کند و می‌فرماید: فرزندانم! شتر شما چه نیکو شتری است و شما نیز چه نیکو سواره‌هایی هستید!» (28)

باز نگار می‌کشد چون شتران مهار من                                      گاه کشد مهار من،‌ گاه شود سوار من

گشته خیال روی او،‌ قبله نور چشم من                                     بارِ که می‌کشم ببین! عزت و کار و بار من

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). بحار الأنوار،‌ علامه مجلسی، نشر الوفاء،‌ بیروت،‌ 1040 ق، ج 44، ص 245.

(2). علل الشرایع، شیخ صدوق، انتشارات داوری، قم، ج 1، ص 23.

(3). جامع الأخبار، تاج الدین شعیری، نشر رضی، قم، 1363 ش،‌ ص 9؛ کشف الغمه،‌ علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی هاشم، تبریز،‌ ج 2، ص 85.

(4). تهذیب الاحکام،‌ محمد بن حسن طوسی؛ دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش، ج 6، ص 113.

(5). تفسیر امام عسکری‌علیه‌السلام، مدرسه‌ امام مهدی‌علیه‌السلام، قم، 1409 ق، ص 219.

(6). کفایة الطالب، ابو عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی، نجف،‌1365 ق، ‌ص 272؛ نظم درر السمطین، جمال الدین محمد زرندی، تهران، ‌ص 207.

(7). بحار الأنوار، ج 43، ص 239؛ لهوف،‌ سید بن طاووس، نشر مؤمنین، قم، 1379، ص 36.

(8). همان، ص 223 - 238؛ مریم/7.

(9). بحار الأنوار، ج 43، ص 238.

(10). همان، ج 44، ص 251.

(11). همان،‌ ص 182.

(12). همان،‌ ج 43، ص 244.

(13). مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی،‌ قم، 1379 ق، ج 4، ص 74.

(14). تهذیب الکمال،‌ ابو الحجاج یوسف المزی، مؤسسة الرسالة، 1406 ق، ج 6، ص 397؛ المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد طبرانی، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، ج 25، ص 25.

(15). مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1408 ق، ج 9، ص 201.

(16). بحار الأنوار، ج 44، ص 188.

(17). مسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 172؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51؛ کنز العمال، متقی هندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1401 ق، ج 12، ص 129.

(18). الصراط المستقیم، علی بن یونس عاملی بیاضی، المکتبة المرتضویة، ‌ج 2، ص 161؛ بحار الأنوار، ج 91، ص 184.

(19). معانی الاخبار،‌ شیخ صدوق، انتشارات اسلامی، قم، 1361 ش، ص 403.

(20). حیاة الامام الحسین‌علیه‌السلام، باقر شریف القرشی، نشر الادب، نجف اشرف، 1394 ق، ‌ج 1، ص 220.

(21). ترجمة الامام الحسین‌علیه‌السلام،‌ ابن عساکر،‌ مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1414 ق، ص 83.

(22). مسند ابی یعلی، احمد بن علی التمیمی، دار المأمون،‌ ج 2، ص 395؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1408 ق، ج 9، ص 183.

(23). امالی شیخ صدوق، مؤسسة البعثة، 1417 ق، ص 693.

(24). تاریخ بغداد، ابوبکر خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ‌1417 ق، ج 2، ص 201.

(25). سبل الهدی و الرشاد، محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1414 ق، ج 11، ص 72.

(26). ترجمة الامام الحسین، ص 158؛ حیاة الامام حسین‌علیه‌السلام، ج 1، ص 96.

(27). المناقب، ج 3، ص 227؛ لازم به ذکر است که مشابه این روایت در مورد امام حسن‌علیه‌السلام نیز وجود دارد (بشارة‌ المصطفی،‌ ص 221).

(28). کنز العمال، ج 13، ص 663.

1262 دفعه
(0 رای‌ها)