شروع پخش سریال: زمستان 1381 (ه. ش)
شبكه: سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران
مقدمه
بر اساس پژوهشها و نظرسنجیهای مختلفی كه از منابع گوناگون صورت گرفته، تماشای تلویزیون در پر كردن اوقات فراغت مردم ایران بیشترین سهم را به خود اختصاص داده (1) و در میان برنامههای تلویزیونی، بیشترین درصد جذب مخاطب (65/6 درصد)، مربوط به سریالهای ایرانی بوده است (2).
با این وجود و علی رغم ایجاد بخش نظارت و ارزیابی (قبل و بعد از پخش) در صدا و سیما، - بعضا - نكات كلیدی مهمی مورد غفلت واقع میشود كه قطعا اگر برخی از مسئولین صدا و سیما از این نكات مطلع شوند، نسبت به اصلاح عملكرد گذشته این رسانه، اقدام خواهند كرد.
نوشته حاضر، در صدد پرداختن به یكی از این موارد است، بدان امید كه كمترین ثمره عملی آن؛ متذكر كردن مسئولین مربوطه به سرمایه گذاری حساب شده روی سریالهای پرمخاطب تلویزیونی - مخصوصا در مرحله نگارش و مشاوره مذهبی قبل از تولید سریال - باشد و از سوی دیگر حوزه علمیه و فرهیختگان وادی دفاع از ارزشهای معنوی و معتقدات دینی، همچنان كه در زمینه متون مكتوب و سخنرانیها - كه اساس معتقدات دینی شیعه را زیر سؤال میبرند - حساسیت دارند و در حد توان با آنها به مقابله میپردازند؛ در مواجهه با القائات غیرمستقیم محصولات این رسانه فراگیر ملی و سریالها و فیلمهای پرمخاطبی كه از این رسانه پخش میشود و نقش مؤثری در فرهنگ سازی جامعه ایفا میكند (3) نیز، رسالت الهی و وظیفه شرعی خود را به انجام رسانند.
البته بعضا برای توجیه اشتباهات برخی از برنامههای صدا و سیما، به حجم وسیع برنامه سازی در این رسانه و طبیعی بودن اشتباهات در مقایسه با این حجم، اشاره میكنند (4) كه باید از مسئولین مطرح كننده این توجیه، پرسید: «مسبب گسترش كمی برنامههای صدا و سیما (بدون رعایت تناسب با توانمندیهای محتوایی این رسانه) چه كسی جز خود آنها بوده است؟! و در ثانی اگر قرار است با گسترش شبكههای - اسما تخصصی و بعضا موازی (5) - مشكلی از تهاجم فرهنگی دشمن حل كند، آیا میتوان به همین علت «ابزار تهاجم فرهنگی شدن» این رسانه را توجیه كرد؟!
خلاصه داستان سریال
«دانیل وسپرگ» جوانی خوش پوش با ظاهری آراسته است كه در ایران متولد شده، ولی از همان كودكی به آلمان منتقل و تحت سرپرستی پدرخواندهای كه سالهاست از دنیا رفته و مادر «كارن» كه در همان اوایل سریال به مرگی مشكوك از دنیا میرود، بزرگ شده است.
او مدتی است خواب عجیبی دیده كه همه فكر و ذهنش را به خود مشغول كرده است؛ لذا با كشیشی مشورت میكند و به توصیه او برای یافتن پدر و مادرش راهی ایران میشود.
اولین كسی كه در ایران با دانیل آشنا شده و باب دوستی و همكاری را با او باز میكند؛ سیداكبر (راننده فرودگاه مهرآباد) است كه شباهتهایی نیز با برادر خوانده دانیل (در آلمان) دارد. آن دو با هم بدنبال سرنخهایی كه دانیل به همراه خود دارد؛ یعنی اسم «اكرم میرزایی» و عكس دوران كودكیش كه با مادر كارن گرفته است، میگردند و از طریق عكس، محله و سپس شخصی كه اكرم میرزایی را میشناسد، پیدا میكنند، ولی او كه مردی معتاد و - حدودا 50 ساله - و معروف به «غلام شمدی» است، از دادن اطلاعات طفره رفته و از دست آنها فرار میكند.
سید اكبر و دانیل برای پیدا كردن «غلام» خیابانهای آن حوالی را میگردند، در همین اثناء كلیسایی توجه دانیل را به خود جلب كرده و داخل آن میشود؛ گویی همه این صحنهها را در خواب دیده است. او از طریق كلیسا با پدر سركیس (كشیش)، جورج (خادم كلیسا)، زهره (دختر حاج رضا كه برای استمداد از پدر روحانی در مورد شوهرش «آبراهام» به آنجا آمده)، بابك (پسر زهره)، آنا (دختر كور كشیش و دوست صمیمی زهره) آشنا میشود. بعدها با حاج رضا كه فرش فروش متشرع، جاافتاده، رئیس هیئت، خیر و معتمد بازار است و در ایام محرم در خانهاش مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام برگزار میكند و همچنین با فتاح (شاگرد قبلی حاج رضا كه با پول حرام وضعش خوب شده و مغازه مستقل زده و خاطرخواه زهره است) آشنا میشود و دوستان دیگری هم پیدا میكند و كم كم سر و كله پلیس به ماجرا كشیده میشود.
در قسمت شخصیتهای منفی فیلم، بجز «غلام شمدی» كه نقش محوری دارد، سیاوش (معروف به سیا كه سردسته یك باند تبهكار است)، منوچهر پاكوتاه (كه با غلام خورده حساب شخصی دارد) و... حضور دارند و ماجراهای فرعی زیادی پیش میآید تا اینكه نهایتا گذشته دانیل كشف میشود:
او پسر یك زن و شوهر دانشجو و مبارز در زمان انقلاب اسلامی بوده كه غلام شمدی آنها را به ساواك لو داده و در لحظه دستگیر شدن پدر و مادر دانیل، محافظت از او را به «اكرم میرزایی» كه در آن زمان زن «غلام» بوده و فعلا در یكی از حجرههای قبرستان سكونت دارد، میسپارد. اما طولی نمیكشد كه غلام پسر را به زور از دستش گرفته و به زن و شوهری توریست میفروشد تا او را به خارج از كشور ببرند؛ پدر دانیل همانوقت تیرباران شده و مادرش پس از مدتها حبس آزاد میشود و برای گرفتن بچهاش به سراغ «غلام» میآید، ولی غلام به او اعتنایی نكرده و نتیجهای نمیگیرد.
در صحنه پایانی، دانیل به دنبال شبح مادرش كه در طول فیلم او را همراهی میكرده ولی تا این لحظه به او توجهی نداشته به میان جمعیت عزادار حسینی علیه السلام میرود.
نقد و بررسی
الف) نقاط قوت
1. این سریال به لحاظ رعایت پوشش و ظواهر اسلامی بازیگران، نوع ارتباط زن و مرد، موسیقی لهوی و مواردی از این دست، مشكل خاصی نداشت و با توجه به اینكه - اخیرا - برخی از برنامههای صدا و سیما، حریم شكنیهایی در این رابطه داشته اند، میتوان این مسئله را به عنوان یكی از نقاط قوت این سریال برشمرد.
2. نقطه قوت دیگر اینكه علی رغم همه كش و قوسها و ماجراهای مختلفی كه تا شفا یافتن «آنا» (دختر كور كشیش) رخ میدهد، وی در نهایت با دعای حاج رضا شفا یافته و به گونهای خفیف، تقرب بیشتر طرف «مسلمان» به درگاه الهی به نمایش درمی آید (6).
ب) نقاظ ضعف
1. مهمترین اشكال محتوایی
مهمترین اشكال محتوایی این سریال؛ رواج پلورالیسم (7) (Ploralism) در لایه زیرین ماجراهاست و از آن مهمتر و تاسف انگیزتر آنكه؛ این مكتب انحرافی به عنوان ارمغان خون شهدای جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس تبلیغ و ترویج میشود!
به عنوان مثال میتوان به دیالوگهای زیر اشاره كرد:
1. سید اكبر از رفاقت و صمیمیت حاج رضا و كشیش سركیس متعجب شده، در كلیسا همین سؤال را از كشیش میپرسد، متن گفتگوی آن دو به این شرح است:
سیداكبر: میدونی من توی یك چیزی مونده ام!
كشیش: تو چه چیزی؟!
سیداكبر: توی رفاقت شما و حاج رضا! آخه چه جوریهاست اینقدر با هم...؟!
كشیش: چرا از خودش نمیپرسی؟!
سیداكبر: والله از حاج رضا كه رومون نمیشه كه این چیزها را ب پرسیم كه.
كشیش: چیش برات سؤاله؟!
سیداكبر: میدونی، حاج رضا یك مسلمون دوآتیشه اس؛ شما هم كه ماشاءا...، ماشاءا...، یك كشیش دو آتیشه، اونوقت شما اینقدر با هم قاطی و...، یه خورده برای ما سؤال برانگیز شد!
كشیش: خیلیها این سؤال رو میكنند؛ هم از من و هم از حاج رضا... میدونی از روزی كه ما شهدامون رو تحویل گرفتیم، با هم دوست شدیم. پسر من سرباز بود كه شهید شد با سید حسین پسر حاجی....
[ممكن است به نظر بیاید چه اشكالی دارد كه یك كشیش و یك متدین شیعه با هم دوست باشند ولی كسانیكه با فضاهای مختلف فیلم آشنایی داشته و محكوم شدن دیدگاه بازاریانی كه به رفت و آمد كشیش به حجره حاج رضا اعتراض دارند و... در فیلم را به یاد بیاورند چنین توهمی را نخواهند داشت].
2. قبل از آنكه دكتر برای عمل كردن دختر كور كشیش برود، حاج رضا میگوید: «اجر شما با اباعبدالله» و دكتر كه تازه نشانهای از شیعه بودن او پیدا كرده با تعجب اظهار میكند فكر میكرده حاج رضا اقلیت مذهبی است. [گویی این قدر رفتارها شبیه هم اند كه هیچ تفاوتی نمیكند].
2. تحقیر فرهنگ شیعیان (8)
در یك برآورد كلی، میتوان صحنههای سریال را به سه دسته تقسیم كرد:
الف) صحنههایی كه در كلیسا و حواشی آن اتفاق میافتد و زندگی مسیحیان ایران به تصویر كشیده میشود.
ب) صحنههای خارج از كشور (آلمان).
ج) صحنههایی كه مسلمانان و شیعیان در آنها نقش ایفا میكنند.
در صحنههای مربوط به خارج از كشور و همچنین مسیحیان ایران و حواشی كلیسای مركزی؛ آرامش، طمانینه، پاكیزگی، استفاده از كلمات احترام آمیز، الهام بخش و معنوی (مخصوصا در نطقهای پردامنه كشیش كه حجم نسبی وسیعی از سریال را اشغال كرده) و... جریان دارد.
متاسفانه در نقطه مقابل این امر و در مواجهه فرهنگی شیعه با فرهنگ كلیسا و خارج از كشور؛ - عمدتا - دار و دسته خلافكارها، لاابالیها، آدمكشها و... كه گذشته و كودكی دانیل را به تباهی كشانده اند، به تصویر كشیده میشود. حتی جلسات مذهبی شیعه نیز در فیلم شلوغ و خارج از شان واقعی این محیطها به تصویر كشیده میشوند، به گونهای كه نه تنها هیچ رهنمود مذهبی و شعوری با شعار سینه زنیهای تكراری و بدون تنوع همراه نیست بلكه قسمت عمدهای از صحنههای مربوط به سینه زنی، و عزاداری در منزل حاج رضا نیز، به صحبتهای «خاله زنكی و حاشیهای» [خواستگاری برای سیداكبر و جریان پیله كردن فتاح (فرش فروشی كه قبلا شاگرد حاج رضا بوده و همواره در عشق دختر او میسوخته) برای تصاحب دختر بیوه حاج رضا و ازدواج با او] میگذرد.
از سوی دیگر نیز، پرورش یافتگان دو فرهنگ شیعه و مسیحیت (خارج از كشور) در كنار هم به معرض نمایش گذاشته میشوند؛ اولی «سیا» كه او هم به نوعی از پدر و مادرش دور افتاده و سرنوشتی مشابه دانیل داشته، ولی در محیط ایران و جامعه شیعه بزرگ شده و الآن سردسته یك «باند خلافكار قسی القلب» است و دومی «دانیل» كه اقبالش بلند بوده و در كودكی به یك زن و شوهر مسیحی (آلمانی) فروخته میشود و الآن یك آدم «متشخص، با ادب، با نزاكت و بسیار پایبند به اصول اخلاقی و ملكات نفسانی» است! آیا بر اینگونه موارد، جز «تحقیر فرهنگ بومی شیعه» نام دیگری میتوان نهاد؟!!
3. زیر سؤال بردن و توهین فاحش به یك دستور اسلامی (متعه)
در فصلی (سكانسی) كه «غلام شمدی» برای طفره رفتن از معرفی «اكرم میرزایی» - كه سر نخ اصلی دانیل برای یافتن مادرش است - سراغ یك پیرزن گدای بدریخت و قیافه میرود و با وعده و وعید او را راضی میكند تا به عنوان «اكرم میرزایی» خودش را معرفی كند و همه عوامل جانبی هم در صدد این هستند كه دانیل قبل از برگشتن به آلمان، بتواند با این اكرم میرزایی «تقلبی» دیدار كند؛ پیرزن گدای بدتركیب و بد دهن كه لباس منزجر كنندهای هم پوشیده، از پشت پرده زردی كه او را مخفی كرده با غلام شمدی گفتگویی به این شرح دارد:
پیرزن: میدونی چیه؟ خیلی دلم میخواهد بدونم اینبار چه گندی بالا آورده ای؟ كی رو تیغیده ای؟! سر كی رو شیره مالیده ای؟!
غلام شمدی: بابا، جون خودت سر هیشكی؛ گرفتار شدهام آخه!
پیرزن: به من چه؟!
غلام: بابا یك دقیقه از اون كاخ طلایی ات بیا بیرون، كارت دارم.
پیرزن: بگو از همینجا میشنوم؛ بنال!
غلام: یه دقیقه پاتو بگذار بیرون!
پیرزن: بی خود!
غلام: آخه لامصب من چیكارت كردهام؟!
پیرزن: یادت رفته چه بلایی سر من آوردی؟! اینبار میخواهی كی رو شوهر بدی؟! كی صیغه كی شه؟! میخواهی من رو صیغه كی بكنی؟! مگه یادم رفته كه او زنیكه چطوری موهای سر من را آورد پایین. من اگه خودم رو نجات نمیدادم، تو كدوم گوری بودی؟!
غلام: چی میگی بابا، من سر اون موضوع 6 ماه حبس كشیدم تو بمیری!
پیرزن: نگو نگو، والله باورم میشه. خر خودتی!
غلام: بابا، ایندفعه تو بمیری با دفعههای دیگه فرق میكنه! اه، چه گیری كرده ایم ها! ایندفعه میخوام بندازمت توی عسل!
[آیا چهره مجسم متعه، نزد مدیران متشرع و برنامه سازان مسلمان و شیعه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران همین است كه در اینگونه فضاسازیها مطرح میشود؟!!]
4. حذف مسجد و روحانیت شیعه، و تبلیغ مسیحیت!
یكی از راههای القاء غیرمستقیم و تبلیغ و ترویج مفاهیم مذهبی؛ موجه جلوه دادن متشرعین، مبلغین و اماكن خاص آن مذهب است؛ لذا بخشی از فیلمهای مذهبی كلیسا به شرح زندگی، رفتار و گفتار مبلغین و میسیونرهای مسیحی اختصاص دارد.
مع الوصف در این سریال با وجود اینكه حجم معتنابهی از زمان، به پند، مواعظ و رفتارهای اخلاقی و ارشادی كشیشها اختصاص یافته و فضای داخلی كلیسا هم؛ فضای ملكوتی، ساكت، آرام و مجذوب كننده ترسیم شده است، متاسفانه روحانیت شیعه و مسجد در این فیلم به كلی حذف شده و جایگاه روحانیت به یك حاجی بازاری - نهایتا عبا به دوش - و جایگاه مسجد نیز به خانهاش سپرده شده است، كه به هیچ وجه جوابگوی كفه سنگین كلیسا و كشیشها در این سریال نیست.
كلام آخر
با توجه به مطالب پیش گفته (كه عند اللزوم قابل بحث تفصیلی هم هست) نگارنده مایل است بداند سازمان صدا و سیما با چه ساز و كاری فیلمنامه این قبیل سریالها را در شوراهای مختلف خود به تصویب رسانده، بودجههای كلان برای ساخت آنها اختصاص داده و به عنوان خوراك سالم فرهنگی در اختیار خانوادهها قرار میدهد؟!
با امید روزی كه برنامه سازان این رسانه فراگیر و ملی به همه جوانب ساختههای خود دقت و توجه كافی نمایند.
پینوشــــــــــــــــــتها:
1) ر. ك: 1. علایق و نیازهای فرهنگی؛ فرصتها، امكانات، فعالیتها (نظرسنجی از شهروندان تهرانی، اسفند 79، مؤسسه ملی پژوهش افكار عمومی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور مطبوعاتی وتبلیغاتی، ص 25. 2. بررسی آگاهیها؛ نگرشها و رفتارهای اجتماعی - فرهنگی در ایران، منوچهر محسنی، چاپ اول، 79، دبیرخانه فرهنگ عمومی كشور. 3. نشریه آیینه هنر، هنر اسلامی هنرمندان، شماره سوم، دی ماه 1381، ص 9. 4. رفتارهای فرهنگی ایرانیان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر طرحهای ملی، پاییز 81، صص 100 - 93.
2) علایق و نیازهای فرهنگی؛ فرصتها، امكانات، فعالیتها، همان، ص 31.
3) برای اطلاع مستند و مستدل به نقش فوق العاده مهم فیلمها و سریالها در فرهنگ جامعه مراجعه كنید به كتاب: وسایل ارتباط جمعی و تغییر ارزشهای اجتماعی، فرامرز رفیع پور، چاپ اول، سال 1378، نشر كتاب فرا.
4) روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 25/آذر/81، ص 13. پاسخ رئیس سازمان صدا وسیما به انتقادات آیت الله امینی.
5) به عنوان مثال شبكه دوم سیما، شبكه آموزشی تعریف شده؛ مع الوصف «شبكه آموزش» راه اندازی میشود و در هر دو شبكه برنامههای آموزشی موازی پخش میشود.
6) این صحنه بعد از صحنههایی است كه بطور موازی و همزمان كشیش در كلیسا و حاج رضا در خانهاش دعا میكند و شفایی صورت نمیگیرد.
7) پلورالیزم در لغت به معنای تكثر و تعدد است.... معنای اصطلاحی پلورالیزم مانند معنای لغوی آن، متعدد و متكثر است. این تكثر به اختلاف دیدگاهها و قرائتها از پلورالیزم برمی گردد و هر مكتبی قرائتی خاص از آن ارایه میكند. از این رو نمیتوان برای پلورالیزم یك تعریف جامع و مانع ذكر كرد، اما معنای شایع و رایج آن؛ تكثر و تعدد ادیان حق است. بر این مبنا، حقیقت در دین خاصی خلاصه نشده، تمامی ادیان الهی و یا حتی تمامی مكاتب بشری، بهرهای از حقانیت را دارا هستند؛ یعنی همه در صراطهای مستقیم گام برمی دارند.»
برای اطلاعات بیشتر مراجعه كنید:
1. كند و كاوی در سویههای پلورالیزم، محمد حسن قدردان قراملكی، كانون اندیشه جوان، چ اول، 78، صص 22 و 21.
2. پرسش و پاسخهای دین پژوهی، پلورالیزم دینی و استبداد روحانیت، محسن غرویان، قم، انتشارات یمین، 1376.
3. تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، علی ربانی گلپایگانی، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378.
4. مباحث پلورالیسم دینی، جان هیك، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشارات كیهان، 1378.
5. پلورالیسم، گرگور مك لنن، ترجمه جهانگیر معینی علمداری، تهران، آشیان، 1381.
8) خداوند متعال در قرآن و در طریقه سلطه فرعون برقوم بنی اسرائیل میفرماید:
«فاستخف قومه فاطاعوه» *؛ «قوم خود را سبك شمرد، در نتیجه از او اطاعت كردند.»
آیا اگر تلویزیون جمهوری اسلامی ایران هم با بكارگیری ظرایف هنری و هنرمندی هنرمندانش، در جهت تحقیر فرهنگ مذهبی و بومی كشور گام بردارد، زمینه را برای سلطه بیگانه فراهم نكرده است؟!
* زخرف/54.