سید جمال مبلغ بیدارگر

شوق به تحصیل

هنگامی كه سید جمال الدین اسدآبادی به اتفاق پدرش سید صفدر در سال 1264 ه. ق برای ادامه تحصیل از زادگاهش اسدآباد همدان به قزوین هجرت كرد، چنان شوق تحصیل داشت كه ایام تعطیل نیز به هیچ وجه درس و مطالعه خود را رها نمی‌كرد. در یكی از روزها كه پدرش اصرار كرد برای سیاحت و گردش به شهر برود، قبول نكرد و جواب داد كه: «خشت و گِل چه تماشا و سیاحتی دارد؟» ناچار پدرش درب حجره را قفل كرد و به ملاقات دوستان خود رفت. هنگامی كه مراجعت كرد، دید كه سید جمال الدین اطراف خود را به بلندی قامتش كتاب چیده و در وسط آنها نشسته و مشغول مطالعه است. (1)

عمامه گذاری استثنایی

سید جمال الدین اسدآبادی در خصوص معمم شدن خود چنین می‌گوید:

«در ابتدای سال 1266 ه. ق همراه پدرم از قزوین به تهران رفتم و در محله سنگلج، در خانه سلیمان خانِ صاحب اختیار كه پدرم را می‌شناخت و اهل اسدآباد و حاكم سابق آنجا بود، منزل كردیم. روز بعد، از چند نفر پرسیدیم كه امروز عالم و مجتهد معروف تهران كیست؟ آقای سید صادق همدانی را معرفی كردند.

فردای همان روز در غیاب پدرم به مدرسه ایشان رفتم. دیدم طلاب دورادور آقا را گرفته اند و آقا مشغول تدریس است. سلام كردم و جلوی درب حجره نشستم. یكی از كتب مهم عربی را در دست داشت و مسئله مشكلی را از آن شرح و معنا می‌كرد؛ لیكن به طور مختصر و مبهم!

پس از اتمام درس، گفتم: جناب آقا! این مسئله را دوباره تكرار فرمایید كه استفاده حاصل شود؛ چه از این بیانات مختصر، فایده كامل حاصل نشد! آقا نظر تند و غضب آلودی از روی تحقیر به جانب من كرد. گفتم: دانستن علم به بزرگی و كوچكی نیست و همان مسئله را بلاتأمل به قدر دو ورق خواندم و ترجمه كردم.

آقا این طور كه دیدند، فورا برخاسته، به جانب من آمدند و من هم برخاسته، آماده شدم و تصور كردم كه قصد زدن مرا دارد! چون به من رسید، پیشانی مرا بوسید، دستم را گرفته، پهلوی خود نشانید. بسیار اظهار ملاطفت كرده، از حال و موطنم جویا شدند. خودم را معرفی كردم. به فوریت فرستادند پدرم را آوردند و یك دست لباس اندازه من خواستند. پس از ملاقات و به جا آوردن رسوم ظاهری، تفصیل را از اول تا آخر برای پدرم نقل كردند و لباسی را كه خواسته بودند، مرا به پوشیدن آن امر كردند و به دست خود عمامه بستند و به سرم نهادند و من تا آن روز كه چهارده سالم بود، عمامه نگذاشته و با كلاه بودم. (2)

سید جمال در نجف

سید در سال 1266 ه. ق همراه پدر بزرگوارش (سید صفدر) از تهران به نجف اشرف هجرت كرد. وی به مدت چهار سال از محضر شیخ مرتضی انصاری بهره‌های علمی بسیاری كسب كرد. سید جمال علاوه بر تحصیل دانشهای متداول در حوزه علمیه نجف، به تحقیق در زمینه علوم دیگر، مثل: ریاضی، طب، تشریح، هیئت و نجوم همت گمارد.

در این مدت، شیخ انصاری مخارج تحصیل سید جمال را به عهده می‌گیرد و ضمنا مدارج علمی وی را مورد تأیید قرار داده، در خصوص مسائل شرعی به ایشان اجازه فتوا می‌دهد. (3)

و این در حالی است كه شهرت و نبوغ سید جمال، دانشوران نجف و كربلا و سامرا را به حیرت واداشته بود تا جایی كه سید مورد بی مهری برخی نااهلان قرار گرفت. او در سال 1270 ه. ق به توصیه استاد بزرگش روانه شهر بمبئی در هندوستان شد.

تبلیغات سید جمال در هندوستان

وی در حالی كه حكم اجتهاد از شیخ انصاری داشت، در شهر بمبئی اقامت گزید؛ اما از آنجایی كه بمبئی یك شهر بندری بود تا یك شهر علمی، روح پرالتهاب سید، تاب ماندنِ در آنجا را نیاورد و خود را به مرزهای شرقی هند (كلكته) رساند و ظرف مدت دو سال اقامت در كلكته، ضمن ملاقات با فرهیختگان و روشنفكران و مشاهده زندگی مردم، دریافت كه هندوستان در اختیار دولت انگلیس است و كشور بریتانیا گرچه به اندازه یك ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز است، اما توانسته است به آسانی این سرزمین پهناور را زیر سلطه درآورد و منابع ملی و محصولات باارزش و حتی جان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد.

از این هنگام بود كه تبلیغات سیاسی و اصلاح طلبانه سید جمال الدین آغاز شد. وی ضمن شناسایی استعدادهای دشمن استعمارگر و بررسی جنبه‌های قوت و رمز موفقیت آنها، در صدد شناسایی علل انحطاط مسلمانان برآمد و در مسیر پیداكردن راه حل اساسی آن، تلاش وافری مبذول داشت. (4)

سایر كشورهای اسلامی

وی در سال 1234 ه. ش برای زیارت كعبه از هندوستان خارج شد و تا اواخر 1237 ه. ش شهرهای مدینه، اردن، دمشق، حمص، حلب، موصل، بغداد و نجف را طی كرد و اوضاع شهرهای مهم اسلامی را مورد بررسی قرار داد و در نهایت خود را پس از 14 سال دوری از وطن به زادگاهش «اسدآباد همدان» رساند؛ و پس از سه روز عازم تهران شد؛ اما با اوضاع نابسامانی كه در تهران با آنها مواجه گردید، نتوانست در ایران توقف كند و از همین رو، از راه خراسان عازم «هرات» و «كابل» گردید.

سید در افعانستان

سید جمال الدین بعد از ورود به افغانستان در سال 1238 ه. ش حدود پنج یا شش سال در این كشور اقامت كرد. در این مدت، فعالیتهای اصلاحی چشمگیری انجام داد و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه‌های پشت پرده استعمار پیر انگلیس آگاه ساخت. از جمله خدمات سید در این كشور موارد ذیل است:

1. اصلاح اموری، از قبیل: تشكیل كابینه وزراء، ایجاد مكتبهای لشكری و كشوری برای تربیت جوانان، تنظیم سپاه، توجه دادن مردم به زبان ملی؛

2. انتشار روزنامه «شمس النهار»؛

3. تألیف و نشر كتاب «تتمة البیان فی تاریخ افغان»؛

4. تأسیس شفاخانه (بیمارستان)؛

5. تأسیس بیطارخانه (دامپزشكی)؛

6. ایجاد پستخانه و كاروانسرا؛

و سرانجام انگلیسیها نتوانستند شاهد خدمتهای همه جانبه از ناحیه سید جمال باشند؛ لذا با روی كار آوردن شخصی به نام «شیرعلی خان» در صدد كشتن سید برآمدند؛ ولی به دلیل حرمت زیادی كه مردم برای سید جمال الدین قائل بودند، نتوانستند انتقام بگیرند و آسیبی به وی برسانند. بنابراین، از او خواستند كه دیگر در امور افغانستان دخالت نكند. (5)

امضاهای متغیر سید جمال

از آنجا كه انگلیسیها همه جا جاسوس داشتند و فعالیتهای سید را تحت نظر می‌گرفتند و در نامه‌های خود از او یاد می‌كردند، سید احتیاط می‌كرد و با هوشیاری و دقت آنان را گمراه می‌كرد و در تصمیمات خود موفق می‌شد. به همین دلیل، نام، عنوان و امضاهای متعدد و متغیر اتخاذ می‌كرد. این امر همچنان كه سبب اغفال انگلیسیها شده بود، باعث اشتباه مورخین نیز شده است كه سید جمال الدین ایرانی است یا افغانی! ولی پس از مدتی كه اسنادی كشف شد، حقایق روشن گردید. (6)

تبلیغات در هندوستان

با گسترش دامنه تبلیغات فرهنگی سیاسی سید در افغانستان، انگلیسیها خود را در آستانه نابودی دیدند؛ لذا عرصه را با دسیسه‌های زیاد بر وی تنگ كردند. از این رو، سید، لاجرم در سال 1285 ه. ق عازم هندوستان شد؛ ولی به محض ورود به آن كشور دانست كه دشمن پیش دستی كرده و در كمین او نشسته است. با این حال، او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانیهای آتشین، به روشنگری مردم هندوستان پرداخت و آنان را با سخنان حماسی خود بر ضد استعمار پیر انگلیس تحریك كرد. (7) و آن گاه كه مردم تحت تأثیر سخنان او به گریه افتادند، با صدای بلند فریاد برآورد و گفت: «گریه برای زنان است... ملتی كه در راه استقلال خود به دشمن حمله ور شود و مرگ را استقبال كند، آن ملت زنده و جاوید خواهد بود.‌» (8)

تبلیغات در مصر

سید جمال الدین پس از اینكه در هندوستان به مدت یك ماه در شرائط سختی كه دولت غاصب انگلیس ایجاد كرده بود، به سر برد، به دلیل ارتباط مردم و بزرگان هند و سخنرانی هیجان انگیز سید، اجازه اقامت بیشتر به وی داده نشد، به ناچار با «عارف افندی» معروف به ابو تراب كه از ایران و افغانستان همراه او بود، راهی مصر شد.

شاید یكی از دلائلی كه سید كشور مصر را برای تبلیغ انتخاب كرد، این بوده است كه ملت مصر، مسلمان و وارث تمدن كهنی بودند كه استعداد خوبی در پذیرش احكام نورانی توحید و شكوفایی جوانه‌های بیداری داشتند.

سال 1285 ه. ق زمان ورود سید به مصر بوده است و عصری كه سید در مصر اقامت داشته، «عصر امپریالیسم» نام گرفته است. سید در اوج قدرت غربیها علیه مسلمانان به سوی آنان شتافت تا بذر معرفت را در قلب مردم مصر بكارد و آنان را در پیشتازی عرصه دانش رهبری كند؛ چرا كه می‌دید مردم مصر با وجود شخصیت و نظام اقتصادی برتر، مغلوب مشتی سیاس انگلیسی شده بودند كه دستاوردهای ملی ـ اسلامی آنان را به یغما می‌بردند و هویت دینی آنان را مورد مخاطره قرار می‌دادند.

اقامت كوتاه سید در مصر كه بیش از چهل روز ادامه نیافت، با خیر و بركت بود. سید در این مدت كم،كار تبلیغی خود را شروع كرد و در اقامتگاه خود، پذیرای جوانان، به ویژه دانشجویان شد. دانشجویان سوری، مصری و دیگر بلاد، شیفته سخنان وی شدند و روز به روز بر تعداد آنان افزوده می‌شد؛ مضافا بر اینكه با استادان دانشگاه الازهر نیز چند ملاقات داشت كه در این ملاقاتها خطر حضور انگلیسیها در مصر را به آنان گوشزد نمود.

انگلیسیها از هنگام خروج سید از افغانستان، سایه به سایه او را تعقیب می‌كردند و دنبال بهانه می‌گشتند كه او را از مصر نیز اخراج كنند. زمانی موفق به این كار شدند كه بر اثر تبلیغات سید جمال در مصر، یك كشیش مسیحی به اسلام گروید و این موضوع برای مسیحیان گران تمام شد و اصطكاك بین مسلمانان و مسیحیان پیش آمد. انگلیسیها برای حفظ موقعیت خود در مصر ـ كه به تازگی پس از خروج فرانسویان به دست آورده بودند ـ مصمم به عملی كردن خواسته خود مبنی بر اخراج سید از مصر شدند. آنان به دولتمردان مصر اصرار ورزیدند كه وجود سید در مصر موجب اختلاف و شورش خواهد شد. و سرانجام توانستند «خدیو مصر» را به صدور حكم اخراج سید راضی كنند. (9)

در تركیه

سید در سال 1286 ه. ق از طریق دریای مدیترانه و از مهم‌ترین كانال جهان، به سوی دو تنگه مهم «دار دانِل» و «بُسفر» حركت كرد و در پایتخت خلافت مسلمانان مورد استقبال گرم عالی پاشا (صدر اعظم) و فؤادپاشا (یكی از سیاسیون تركیه) قرار گرفت كه سید را مورد تكریم و مشاور خویش قرار دادند؛ ولی چندی از این موضوع نگذشت كه در اثر ترس درباریان و حسادت مدیر دارالفنون عثمانی، شیخ الاسلام «خواجه تحسین افندی»، پادشاه عثمانی فرمان بر اخراج سید از اسلامبول داد.

بازگشت به مصر

سید جمال الدین در سال 1287 ه. ق دوباره به بهانه سفر سیاحتی و مشاهده آثار باستانی وارد مصر شد. در این سفر، پس از دیداری كه میان سید و ریاض پاشا (رئیس دولت مصر) انجام پذیرفت، ریاض پاشا شیفته كمالات روحی و معنوی سید شد و از او تقاضا كرد كه در مصر بماند و ماهی هزار قروش برای وی مقرر كرد. (10) سید درخواست او را پذیرفت و از این فرصت طلایی در امر تبلیغ بهره جست. سید پایگاه تبلیغی خود را در منزل محل اقامتش قرار داد و برای جوانانِ دانشگاهی و طلابِ پرشور جلسات درس و بحث را شروع كرد و این جلسات تدریس را پس از مدتی، به دانشگاه الازهر انتقال داد و شاگردان بسیاری را جذب برنامه‌های تبلیغی خود كرد.

سید نه تنها در سنگر دانشگاه برای دانشجویان آرمانهای مقدس اسلام را تبلیغ می‌كرد، بلكه در جمع استادان و فرزانگان بزرگ مصر نیز حاضر می‌شد و به پرسشهای آنان پاسخ می‌داد. همچنین با مردم ارتباط مستقیم داشت و حتی در قهوه خانه‌ها حاضر می‌شد و به تبلیغ افكار و اندیشه‌های خود كه نشأت گرفته از اسلام ناب بود، همت می‌گماشت و رسالت عظیم گسترش دین را با تمام دقت و توان به انجام می‌رسانید؛ به طوری كه در مدت چند سال اقامت در آن كشور، توانست تحولات بزرگ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در جامعه مصر به وجود آورد.

وی با ارائه مقالات متنوع و با نام مستعار «مظهر بن وضّاع» در روزنامه‌های كثیر الانتشار آن كشور، مانند: «التجارة» و «البصیر» و «مصر» ادبیات مصر را از بنیاد دگرگون ساخت و ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم، توطئه‌های پشت پرده دشمنان اسلام و مسلمین را برای آنان معرفی كرد. دو روزنامه التجارة و مصر بنا به پیشنهاد سید و توسط «ادیب اسحاق» راه اندازی شده بود. البته این دو جریده عمر طولانی نداشتند و توسط ریاض پاشا توقیف شدند؛ ولی سید به راه خود ادامه داد و مبارزه تبلیغی سختی را بر ضد دولتهای خارجی و استبداد داخلی استمرار بخشید و دولت مصر، توان تحمل تبلیغات سید را نداشت و لاجرم دستور بازداشت و فرستادن ایشان به ایران را از راه كانال سوئز صادر كرد. (11)

دارایی سید در مصر، منحصر به یك كتابخانه بود كه هنگام توقیف، «رچرس» مستشار انگلیسی در امور مالیه مصر، آن را به تصرف خود درآورد؛ اما از ترس سید ناگزیر شد كه كتابها را در چند صندوق گذارده و همراه صاحبش به بندر بوشهر بفرستد. (12)

مناعت طبع

سید جمال الدین اسدآبادی در تاریخ 7 رمضان 1296 ه. ق به دستور توفیق پاشا ـ ارادتمند سابق او ـ به «سوئز» فرستاده شد تا با كشتی به سوی ایران روانه شود. برای اینكه كسی از مردم مصر با او ملاقات نكند و دنباله تبلیغات سیاسی او منقطع گردد، چند روزی را در بندر سوئز كنار دریای سرخ به انتظار كشتی به حال توقیف، تهیدست و ستمدیده می‌گذراند. قنسول ایران و تجار ایرانی كه اجازه ملاقات با او را از طرف مقامات مصری داشتند، در بازداشتگاه با او دیدار كردند و مبلغی پول پیشكش به ایشان دادند كه در سفر خرج كند.

سید از قبول آن امتناع ورزید و گفت: «پول را برای خودتان نگه دارید؛ زیرا خودتان به آن پول از من هم نیازمندترید. شیر هر جا كه رود، بی شكار نمی‌ماند!...‌»

زمینه سازی انقلاب در مصر

لازم به توضیح است كه نتیجه تبلیغات سیاسی و فعالیتهای اجتماعی سید در مصر، یك سال بعد در آن كشور، انقلابی به پا كرد كه یكی از شاگردان سید جمال به نام «اطهر عرابی پاشا» موفق به اداره این انقلاب شد و سرانجام كارهای كشوری و لشكری به دست وی افتاد. (13)

سفری دیگر به هند

سید جمال بعد از اخراج از مصر، همراه شاگردش، ابوتراب عارف افندی با كشتی به سوی جدّه حركت كرد و مدتی در آنجا ماند. سپس به مكه عزیمت و با شخصیتهای مهم اسلامی ملاقات كرد. آن گاه در سال 1297 ه. ق به سوی هندوستان رهسپار شد. (14)

سید در هندوستان علاوه بر مبارزه با استعمار غرب در هند، در جبهه دیگر با افكار و اندیشه‌های تجددخواهی «میرسید احمدخان هندی» كه طرفدار همكاری و سازش با انگلیسیها بود، به مبارزه برخاست. (15)

یكی دیگر از عوامل قیام علیه اندیشه‌های سید احمدخان این بود كه وی سعی داشت مسائل ماوراء طبیعت را به نام علم، توجیه طبیعی كند، غیب و معقول را تعبیر محسوس و مشهود نماید، معجزات را كه در قرآن نص و صریح است، به شكلی رنگ عادی و طبیعی دهد، و مفاهیم آسمانی قرآن را زمینی كند. (16)

تبعید به حیدرآباد

آوازه شهرت سید در تمام هند پیچید و خداپرستان به سوی او شتافتند و چون بی دینان آن سامان در نشر تبلیغات بی دینی كوشا بودند و سید می‌دید كه با چه رنگ آمیزی، عقاید مادی‌گری را جلوه گر می‌سازند و مردم را از راه راست باز می‌دارند، خطابه‌ای علیه بی‌دینان هند ایراد كرد كه مورد توجه هوشمندان و دانشمندان هند قرار گرفت.

البته این سخنرانی منجربه تبعید ایشان به حیدرآباد دكن گردید. سید در تبعیدگاه، پرچم عدالت و آزادی را به دوش گرفت و تبلیغات خود را در قالب سخنرانی و نگارش ادامه داد. سید در حیدرآباد به خواهش كتبی یكی از معلمان آنجا رساله‌ای به نام «ردنیچری» نوشت كه مورد بحث و مطالعه بیشتر دانشمندان جهان اسلام قرار گرفت. (17)

و نیز در همان جا، جمعیتی زیرزمینی به نام «عروه» تشكیل داد كه شعباتی در دیگر ممالك داشت. به عنوان مثال، «محمد عبده» در تونس هدایت این جمعیت را داشته است. (18) و بعدها شخصیتهایی چون: محمد اقبال لاهوری، شوكت علی، محمد علی جناح ظهور كردند كه از شاگردان و تربیت یافتگان این جمعیت به شمار می‌آمدند. فعالیتهای سید در حیدرآباد سبب شد تا او را از آنجا به كلكته بردند. (19)

تبلیغ در قلب اروپا

هنگامی كه سید جمال در سال 1300 ه. ق برای چندمین بار از هند اخراج گردید، نخست قصد سفر به آمریكا را داشت، ولی به زودی از این سفر منصرف گشت و عازم لندن، پایتخت انگلستان شد. این بار به قلب اروپا آمده بود تا از نزدیك با استعمارگران مبارزه كند. بنابراین، پایگاه تبلیغاتی خود را در شهر لندن مستحكم كرد و با شركت در جلسات و مجامع عمومی به تبلیغ دین مبین اسلام پرداخت و به پرسشهای مختلف دینی استادان و دانشجویان و شركت كنندگان پاسخ می‌داد و قاطعانه از آرمانهای مقدس اسلام و برنامه‌های جهان شمول تشیع دفاع می‌كرد. شهرت جهانی سید، سبب گردیده بود تا اقشار مختلف انگلستان به ویژه جوانان، اطراف وی جمع شوند و از سخنان وی بهره مند گردند.

مبلّغ اسلام در پاریس

نابغه شرق، به دلائل نامعلومی لندن را به مقصد پاریس ترك كرده، در ابتدای ورود به این كشور، با «ویلفرد بلنت» دیدار می‌كند. رسانه‌های ارتباط جمعی فرانسه نیز ورود سید را اعلان می‌كنند. جامعه اروپایی كه آوازه بلند مبارز ضد استعمار مشرق زمین را سالهای متمادی از دور شنیده بودند، مشتاق دیدار و علاقه مند به رفتارش می‌گردند. آنها مجذوب مردی شده بودند كه به تنهایی قدرتمندترین كشورهای عصر خود، به ویژه كشورهای غربی را به هراس واداشته بود.

سید، تبلیغات خود را با منطق قوی و استدلال بی نظیر به مردم ارائه می‌كرد. وی توانسته بود از این طریق، دست پلید استعمار انگلیس را برای مردم و سیاستمداران، روشنفكران و مصلحان غافل باز كند و دیوسیرتی بریتانیای كبیر را كه در پشت نقاب تزویر تمدن و آزادی پنهان شده بود، در قلب اروپا به جهانیان بنمایاند. (20)

ورود سید در سال 1301 ه. ق به پاریس و اقامت چهارساله وی در آن كشور همراه با دو حادثه مهم بود:

1. ارتباط وی با فیلسوف مشهور «ارنست رنان» و انتقاد از این مورخ و حكیم فرانسوی درباره علم، اسلام و حقیقت قرآن، و پذیرش رنان از درست بودن فرهنگ غنی اسلام و انصراف از عقایدی كه اسلام و قرآن را برخلاف تمدن و عمران می‌دانست. (21)

2. نشر روزنامه «عروة الوثقی‌» مطالب این روزنامه به بررسی سیاست دولتهای بزرگ در كشورهای اسلامی به ویژه سیاست انگلستان در مصر و آشكار كردن علل ناتوانی مسلمانان و برانگیختن آنان به اصلاح اوضاع خویش و از همه مهم‌تر، یگانگی ملتهای مسلمان، اختصاص داشت و به طور مجانی به همه ممالك شرقی ارسال می‌شد.

انتشار عروة الوثقی یا نفخه صور اسرافیل، چنان اثر تبلیغاتی در جامعه مسلمانان داشت كه كالبد بی جان آنان را حیات بخشید و دول استعماری اروپا ـ از خوف نهضت مسلمانان علیه مستعمرات آنان ـ مضطرب شدند و لرزه بر اركان سیاستشان افتاد. (22) هیجده شماره از عروة الوثقی منتشر شده بود كه سرانجام دولت فرانسه با فشار و اصرار دولت انگلیس حكم به تعطیلی این مجله داد. (23)

مورخان درباره این نشریه نوشته اند: بیانات هیچ خطیب اسلامی در قرن اخیر در روحیه و بیداری مسلمانان جهان به اندازه اثر نوشته‌های (العروة الوثقی) نبوده است. (24)

برخی سبب تأثیر نوشته‌های این روزنامه را، همان ایمان پاك و هدف متعالی مدیر مسئولش (سید جمال الدین) می‌دانند. (25) ناگفته نماند كه جمعی از رجال سیاسی انگلیس هنگام انتشار این روزنامه در صدد برآمدند تا با هیئت تحریریه این جریده تفاهم پیدا كنند! بدین سبب به نزد سید آمدند و او نیز نماینده‌اش شیخ محمد عبده را به لندن فرستاد تا با عده‌ای كه خیرخواه به نظر می‌آمدند، گفتگو كند. (26)

قاطعیت در مقابل مستكبران

هنگامی كه دولتمردان انگلیس، مثل: «چرچیل»، «سردروند ولف» و «لرد سالیسبوری» در مورد حل مسئله سودان و مخالفت مهدی سودانی با انگلستان درمانده شدند، دست به دامان سید جمال الدین شدند و او را به لندن دعوت كردند. سید به لندن رفت و با بزرگان سیاست گفتگو كرد و مشكلات سیاسی و اشتباهات بزرگان انگلستان را درباره مشرق زمین... با بیانی روشن مطرح كرد. و آنها دانستند كه از سخنان سید پاكی و درستی آشكار است؛ لذا پس از تعریف و تمجید از وی پادشاهی كشور سودان را به سید پیشنهاد دادند. او برآشفت و گفت:

«این تكلیف بسی شگفت انگیز است و این كارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست. حضرت لُرد اجازه دهید كه از شما سؤالی نمایم. آیا سودان را مالك شده اید كه می‌خواهید مرا پادشاه آن كنید؟ مصر از آنِ مصریان و سودان هم جزء جدانشدنی آن است.‌» (27)

بازگشت به وطن

مذاكره سه ماهه سران انگلیس با سید جمال الدین برای متقاعد كردن وی به پذیرش حكومت سودان و سرگرم شدن وی به امر حكومت داری و دست برداشتن از تحریك ملل اسلامی و شورش آنان علیه منافع انگلستان به شكست انجامید؛ چراكه سید با تبلیغات زنده بود و هرگز نمی‌توانست دست از آرمانهای مقدس دینی بردارد و به اموری همت بگمارد كه او را از اهدافش دور می‌كند.

سید در ادامه رسالت الهی خود لندن را به مقصد جزیرة العرب ترك كرد و وارد قطیف شد و در 23 ربیع الاول سال 1304 ه. ق به تهران آمد و در منزل حاج امین الضرب برای خود مسكن گزید؛ (28) ولی دیری نپایید كه مورد كینه شاه و اطرافیان قرار گرفت. شاه به طور محرمانه از حاجی امین الضرب خواست تا عذر مهمان خود را بخواهد! از طرفی سید نیز بنا به درخواست سیاستمدار و روزنامه نگار روس (كاتكوف) به مسكو دعوت شده بود. بنابراین، در نهم شعبان همان سال به آن كشور هجرت كرد و به مدت دو سال در آنجا اقامت گزید و با رجال سیاسی، نظامی و مذهبی روسیه دیدار و مذاكره نمود.

تبلیغات روشنگرانه فرزانه اسدآباد در جمع بزرگان روسیه، آنان را بر آن داشت تا تزار روسیه از وی تقاضای «شیخ الاسلامی» مسلمانان آن كشور را نماید؛ ولی سید در جواب آنان گفت: «من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان می‌دانم.‌»

سید جمال الدین از تیرگی میان دولت روس و انگلیس استفاده مناسب كرد و افشاگریهای وسیعی را بر ضد دولت بریتانیا در نشریات روسیه انجام داد كه تا آن روز بی نظیر بود.

در این هنگام، ناصرالدین شاه كه برای شركت در جشن جمهوریت پاریس عازم اروپا شده بود، مسیرش از طریق روسیه بود. وی در این كشور پهناور، سید را چون یاقوت درخشان یافت. سپس در اروپا نیز به هرجا قدم گذاشت، آثار و شهرت سید را در آنجا به روشنی مشاهده كرد؛ لذا ازكار قبلی خود پشیمان شد و در دیداری كه با سید در مونیخ داشت، سعی كرد گذشته‌ها را جبران سازد و او را برای آمدن به ایران و اصلاح وضع سیاسی و اقتصادی كشور تشویق كند.

سید این تقاضا را به خاطر دفاع از وطن و مصلحت مردم پذیرفت. نخست در محرم 1307 ه. ق وارد مذاكره با رجال سیاسی روسیه شد و آنها را راضی كرد تا از امتیازاتی كه در آن زمان می‌خواستند از ایران بگیرند، دست بردارند. سپس در هفتم ربیع الثانی همان سال به ایران بازگشت تا كار اصلاحات را به طور جدی آغاز كند؛ ولی در اثر توطئه‌های پشت پرده استعمار پیر انگلیس، زمینه بدبینی درباریان و شاه فراهم شد. هنوز شش ماه از حضور سید در ایران نگذشته بود كه ناگهان نامه شاه در منزل حاج امین الضرب به دست وی رسید.

هنگامی كه سید از حكم اخراج خود آگاه شد، به عنوان اعتراض به شهرری رفت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام اعلان تحصن نمود و با سخنرانیهای پرشور، حرم حسنی را به دژی استوار مبدل نمود. چندی بعد فشار سفارت بریتانیا فزونی یافت و ناصرالدین شاه حكم توقیف و اخراج وی را صادر كرد. وقتی دستخط شاه به دست «مختارخان» حاكم شهرری رسید، بی درنگ 20 فرّاش فرستاد و آنان سید را از بست حرم بیرون آوردند و در 28 جمادی الاولی 1308 ه. ق روانه غرب كشور كردند. (29)

تبعید از وطن

سید جمال الدین در نیمه اول شعبان 1308 ه. ق وارد بصره شد. از آنجا نامه‌ای بسیار مهم و سرنوشت ساز به آیة الله میرزای شیرازی نوشت. آن گاه از عراق به سوی لندن حركت كرد و در آنجا با شدت بیشتری اوضاع ناهنجار دربار ایران را در روزنامه‌های اروپایی افشا كرد و خطر استبداد داخلی و استعمار خارجی را بر ملل مشرق زمین توضیح داد. همچنین نامه‌هایی به سران قبائل و علمای برجسته عالم اسلام از جمله نامه‌ای به علمای بزرگ ایران، تحت عنوان «حَمَلَةُ القرآن» ارسال داشت و از خیانتها و بی لیاقتی ناصرالدین شاه در اداره كشور پرده برداشت و با ایجاد نشریه‌ای موسوم به «ضیاء الخافقین» كه اولین شماره آن در ماه رجب 1309 ه. ق انتشار یافت، به فعالیتهای افشاگرانه خود شعاع بیشتری بخشید تا اینكه دولت بریتانیا احساس خطر كرد و مانع ادامه انتشار آن شد و خود سید را نیز به شدت در تنگنا قرار داد. (30)

در این هنگام، نامه «سلطان عبدالحمید» پادشاه عثمانی توسط «رستم پاشا» سفیر آن كشور در لندن مبنی بر دعوت سید جمال الدین به شهر «آستانه» تركیه جهت اصلاحات در كشور عثمانی، به دست وی رسید. سید ابتدا امتناع ورزید، لكن نامه‌های پی در پی و اصرار رستم پاشا، سبب شد كه این عقاب بلندپرواز، در كمینگاه استبداد و نیرنگ گرفتار شود. (31)

غروب غم افزا

سید روز سه شنبه 19 اسفند 1275 ه. ش مطابق با 5 شوال 1314 ه. ق و 9 مارس 1897 م. پس از گذشت چهارسال از ورود به مركز خلافت اسلامی و تلاش فراوان در این كشور جهت ایجاد اتحاد اسلامی، با دسیسه سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی، مسموم شد و جان به جانان سپرد و خاكیان را بدرود گفت. پیكر پاك سید با احترام مردم تركیه در قبرستان «شیخ لرمزاری» در شهر بندری استانبول به خاك سپرده شد. (32)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1. شرح حال و آثار سید جمال الدین، لطف الله جمالی، دارالفكر، سال 1349 ش. ، ص 26 و 27.

2. همان، ص 29 و 30.

3. گلشن ابرار، ج 1، ص 403، با تلخیص.

4. همان، ص 404.

5. سید جمال، غریو بیداری، ص 68.

6. همان، ص 66 و 67.

7. خاطرات سید جمال الدین، محمدپاشا مخزومی، به نقل از سید جمال غریو بیداری، ص 72.

8. سید جمال الدین اسدآبادی پایه گذار نهضتهای اسلامی، ص 49.

9. سید جمال غریو بیداری، ص 79.

10. مجله كاوه، دوره جدید، شماره 3، سال دوم.

11. نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، ص 61.

12. همان، ص 62.

13. سید جمال غریو بیداری، ص 102.

14. سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی، ص 92.

15. نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، ص 20 و 21.

16. نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، شهید مطهری، ص 20.

17. زندگی و فلسفه اجتماعی ـ سیاسی سید جمال الدین افغانی، ص 24.

18. سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی، ص 93.

19. نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، ص 63.

20. سید جمال غریو بیداری، ص 105.

21. زندگانی و فلسفه اجتماعی ـ سیاسی سید جمال الدین، ص 48.

22. شرح حال و آثار سید جمال الدین، ص 37 و 38.

23. سیری در اندیشه‌های سیاسی غرب، ص 99.

24. زندگی و فلسفه اجتماعی ـ سیاسی سید جمال الدین افغانی، ص 38.

25. همان.

26. مفخر شرق، ص 76 و 86.

27. زندگانی و فلسفه اجتماعی ـ سیاسی سید جمال الدین، ص 40.

28. مجموعه مقالات سواد و بیاض، ایرج افشار، ج 2، ص 226 و 232.

29. گلشن ابرار، ج 1، ص 407 و 408.

30. سید جمال الدین حسینی، پایه گذار نهضتهای اسلامی، ص 231.

31. سید جمال غریو بیداری، ص 126.

32. گلشن ابرار، ج 1، ص 409.

375 دفعه
(0 رای‌ها)