طلیعه
در مكتب امام باقرعلیه السلام، شاگردان زیادی تربیت یافته اند كه گروه قابل توجهی از آنان از شهر كوفه بوده و هر یك در زمان خود به ترویج مكتب حیات بخش اهل بیت علیهم السلام اشتغال داشته اند كه در عصر ما، شناختن هر یك از آنان ضرورت ویژهای را دارد. شیخ طوسی رحمه الله 468 نفر از شاگردان امام باقرعلیه السلام را در كتاب رجال خویش نام برده است. (2)
در این فرصت و به مناسبت ولادت با سعادت آن گرامی، با شخصیت برجسته محمد بن مسلم ثقفی، یكی از شاگردان ممتاز مكتب حضرت باقر العلوم علیه السلام، آشنا میشویم. باشد كه درسهایی آموزنده و بهرههایی معنوی از این شخصیت والا مقام بیاموزیم؛ همو كه سی هزار حدیث از مولایش حضرت باقرعلیه السلام آموخت و برای مبلّغان معارف اهل بیت علیهم السلام به یادگار گذاشت.
در عظمت مقام این شاگرد ممتاز ائمه اطهارعلیهم السلام، همین بس كه پیشوای ششم علیه السلام وی را از احیاگران مكتب حضرت باقرعلیه السلام به شمار آورده است. سلیمان بن خالد اقطع در این زمینه میگوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: «مَا أَحَدٌ أَحْیا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِیثَ أَبِی إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِیرٍ الْمُرَادِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَیدُ بْنُ مُعَاوِیةَ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ یسْتَنْبِطُ هَذَا هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّینِ وَ أُمَنَاءُ أَبِی عَلَی حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَینَا فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ؛ (3) كسی جز زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد و نام ما و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است. اگر اینها نبودند كسی احكام دین را استنباط نمیكرد. اینان پاسداران [حریم احكام] دین الهی و امینان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اینان در دنیا [برای حضور در نزد ما] و در آخرت نیز [در رسیدن] به ما از همه سبقت گرفته اند.»
ابی عبیدة حذاء نیز میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه میفرمود: «زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصیرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَیدٌ مِنَ الَّذینَ قَالَ اللَّه تَعَالَی «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» (4) زرارة و ابو بصیر و محمد بن مسلم و برید از كسانی هستند كه خداوند [در مورد آنان] فرموده است: «آنان كه [در ایمان بر همگان] پیشی گرفتند، آنان به حقیقت مقرّبان درگاهند.»
محدث بزرگوار شیعه، شیخ عباس قمی در مورد این شخصیت تربیت یافته در مكتب امام پنجم علیه السلام مینویسد: «ابوجعفر محمّد بن مسلم، الطحّان الثقفی الكوفی، از بزرگان اصحاب باقرین علیهما السلام و از حواریین ایشان و از مخبتین و اورع و افقه مردم و از وجوه اصحاب كوفه است.»وَ هُوَ مِمَّنِ اجْتَمَعَتِ الْعِصابَةُ عَلی تَصْحیح ما یصِحُّ عَنْهُ وَ عَلی تَصْدیقِهِ وَ الاِنْقِیاد لَهُ بِالْفِقْهِ.»
روایت شده است كه چهار سال در مدینه اقامت نمود و در این مدت از خدمت حضرت امام محمد باقرعلیه السلام احكام و معارف دینی را كسب مینمود و بعد از ایشان، از محضر مبارك حضرت امام جعفر صادق علیه السلام استفاده كرد. از او روایت شده است كه گفت: «سی هزار حدیث از حضرت باقرعلیه السلام و شانزده هزار حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام اخذ كردهام.» (5)
در اینجا به برخی از ویژگیهای این یاور مخلص امام پنجم علیه السلام اشاره میكنیم:
تواضع و فروتنی
محمّد بن مسلم، مردی برجسته، ثروتمند و جلیل القدر بود. حضرت باقرعلیه السلام به وی فرمود: «ای محمّد! تواضع و فروتنی پیشه كن!» او هم از مقام والای اجتماعی و شخصیت قابل توجه خود چشم پوشی كرد، زنبیلی پر از خرما برداشت، ترازویی به دست گرفت و در كوفه، كنار در مسجد نشست و مشغول خرما فروشی شد. بستگانش به نزد او آمدند و گفتند: تو بزرگ مایی، این كار تو باعث رسوایی و ننگ ما است! محمد پاسخ داد: مولایم مرا امر فرموده به چیزی كه من دست از آن بر نخواهم داشت. گفتند: اگر به ناچار میخواهی كسبی كنی، پس كاری سنگینتر و آبرومندانهتر انجام بده! بیا در دكّان آرد فروشی بنشین! پس برای او سنگ آسیا و شتری مهیا كردند كه گندم و جو آرد كند و بفروشد. محمّد نیز قبول كرد و از این جهت است كه او را «طحّان» گفتند. (6)
امینِ امام باقرعلیه السلام
روزی عبدالله بن ابی یعفور به حضرت صادق علیه السلام عرض كرد: «من همیشه نمیتوانم شما را ملاقات نمایم و مستقیماً پرسشهای خویش را مطرح كنم. امكان تشرّف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. برای من سؤالاتی مطرح میشود و یا اینكه شیعیان به من مراجعه میكنند و سؤالاتی از من میپرسند و من جواب همه آنها را نمیدانم.»
امام صادق علیه السلام فرمود: «چرا به نزد محمد بن مسلم ثقفی نمیروی و از او جواب سؤالهایت را نمیگیری؟ او از پدرم بهرهها برده، سخنها شنیده و یكی از چهرههای ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدر بزرگوارم بوده است.» (7)
گنجینه معارف اهل بیت علیهم السلام
محمّد بن مسلم، در اثر تلاشهای شبانه روزی؛ روایات و احكام فراوانی را از محضر امامان معصوم علیهم السلام در موضوعات مختلف فقهی و حقوقی آموخته و برای مشتاقان معارف اهل بیت علیهم السلام نقل كرده است؛ برای همین، در عصر خود بسیاری از مشكلات مردم را در مورد احكام شرعی و مسائل حقوقی حل مینمود.
او میگوید: «شبی در پشت بام خانه خود خوابیده بودم. شنیدم كسی در خانه مرا میزند. پرسیدم: كیست؟ صدای بانویی را شنیدم كه پاسخ داد: منم! خدا تو را رحمت كند، در را باز كن! من به كنار بام رفتم و دیدم كه زنی ایستاده است. چون مرا دید گفت: دختر نوعروس من حامله بود و او را درد زاییدن گرفت و نازاییده با آن درد درگذشت. الآن فرزند در شكم او حركت میكند. چه باید كرد و حكم صاحب شرع در این باب چیست؟ به او گفتم:ای بانو! مثل این مسئله را روزی از حضرت امام محمدباقرعلیه السلام پرسیدند. آن حضرت فرمود: كه شكم مرده را بشكافند و فرزند را بیرون آرند. تو نیز چنان كن! بعد از آن به او گفتم: چه كسی تو را به منزل من راهنمایی كرد؟ گفت: من برای حل مشكل به نزد ابو حنیفه رفته بودم. او نتوانست پاسخ درستی به من بدهد و گفت: من در مورد این مسئله چیزی نمیدانم. نزد محمّد بن مسلم ثقفی برو كه او پاسخ صحیح را به تو خواهد داد و هر پاسخی داد، مرا نیز از آن آگاه كن!
بعد از این گفتگو به آن زن گفتم: برو به سلامت. فردای آن روز، وقتی به مسجد رفتم، دیدم كه ابوحنیفه نشسته و همان مسئله را با اصحاب خود مطرح كرده از ایشان سؤال میكند و میخواهد كه آنچه كه از من در جواب این مسئله به او رسیده، به نام خود اظهار كند. از گوشه مسجد سرفهای كردم. ابوحنیفه متوجه من شد و گفت: خدا تو را بیامرزد! بگذار ما زندگی كنیم.» (8)
دلداده آل محمدصلی الله علیه وآله
زراره در مورد دلدادگی محمد بن مسلم به خاندان وحی میگوید: «روزی ابو كریبه ازدی و محمّد بن مسلم ثقفی جهت ادای شهادتی نزد شریك، قاضی كوفه آمدند. شریك لحظهای در سیمای نورانی و معنوی آن دو نگریست. وقتی آثار صلاح و تقوی و عبادت را در چهره آنان مشاهده كرد، با خود زمزمه كرد: جعفریان و فاطمیان!
یعنی این دو نفر از شیعیان حضرت جعفرعلیه السلام و فاطمه علیها السلام بوده، منسوب به این خانواده هستند. آن دو با شنیدن این سخن، اشك در چشمانشان حلقه زد و گریستند، شریكِ قاضی، علت گریه آنان را پرسید. آن دو پاسخ دادند: برای اینكه ما را از شیعیان شمردی و جزء مردمانی حساب كردی كه راضی نمیشوند ما را برادران خود بگیرند به جهت آنچه مشاهده میكنند از كمی ورع و ضعف ایمان ما. و همچنین ما را نسبت دادی به كسی كه راضی نمیشود امثال ما را از شیعه خود به حساب آورد؛ پس اگر لطف نموده، ما را قبول فرماید، پس بر ما منت نهاده است. شریك تبسّم كرد و گفت: «هرگاه جوانمرد در دنیا پیدا میشود، باید مانند شما بوده باشد.» (9)
ارتباط ویژه با امام علیه السلام
محمد بن مسلم با امام باقرعلیه السلام چنان ارتباط نزدیكی داشت كه در مواقع گرفتاری، پیشوای پنجم علیه السلام شخصاً در رفع مشكلات وی اقدام میكرد.
او در این باره میگوید: «در یكی از روزها وارد شهر مدینه شدم و آن روز من به شدت بیمار بودم. امام وقتی از بیماری من خبردار شد، توسط غلام مخصوصش برایم شربتی فرستاد كه من آن را بنوشم. غلام حضرت شربت را به دستم داد و گفت: این را بنوش كه من از سوی امام مأمورم از اینجا برنگردم تا اینكه تو این شربت را بخوری!
من آن را نوشیدم. شربت لذّت بخش و خنك و خوش طعمی بود كه عطر دل انگیز مشك از آن به مشامم میرسید و شامّهام را نوازش داده و آرام و راحتم كرد. بعد از تناول آن، غلام گفت: امام به من دستور داده است كه بعد از میل شربت به حضور امام برویم. من یك لحظه به فكر فرو رفتم: من كه قادر به ایستادن روی پای خودم نیستم، امام چگونه دستور داده تا به نزدش بروم؟
اما همین كه شربت اعطایی امام در وجودم اثر كرد، گویا از بند رها شدم. بلند شده، به منزل امام رفتم. اجازه ورود خواستم، آقا از اندرونی صدا زد: «از بیماری شفا یافتی؟ بفرما داخل!»
به داخل رفتم. در حالی كه دیدن وجود امام اشك شوق را از دیده هایم جاری ساخته بود و توانایی كنترل احساساتم را در آن لحظه نداشتم، به آقا سلام كردم. دست و پیشانیاش را بوسیدم. امام باقرعلیه السلام فرمود: محمد! چرا گریه میكنی؟»
عرض كردم: فدایت شوم، بر غربت و تنهایی خودم و دوری راه و نبودن امكانات كه نمیتوانم همواره در خدمت شما باشم، زیارتتان كنم و از محضرتان بهره مند گردم.
امام فرمود: «محمد! اما نبودن امكانات و محرومیتهای ظاهر؛ پیوسته با شیعیان و دوستان ما همراه خواهد بود؛ چرا كه خداوند این گونه مقدّر فرموده است. اساساً گرفتاریها به سرعت به سراغ آنها میآید. (از این جهت دلگیر نباش!)
اما اینكه گفتی غریبی و تك و تنها دور از ما زندگی میكنی؛ در این مورد به جدّم ابی عبدالله الحسین علیه السلام اقتدا كردهای كه در سرزمینی دور از ما آرمیده است. درود و صلوات خدا بر او باد!
اما اینكه از نبودن وسیله و دوری راه مینالی؛ بدان كه مؤمن در این دنیا در میان این مردم وارونه و منكوس، غریب است؛ (زیرا بر خلافكاریها و منكرات اعتراض میكند و از وضع موجود ناراحت است.) تا اینكه از این دنیا بیرون رود و در جوار رحمت خداوند متعال آرامش یابد.
اما اینكه گفتی دوست داری در كنار ما باشی و بیشتر ما را زیارت كنی، ولی نمیتوانی؛ مطمئن باش خداوند از دل تو آگاه است و پاداش تو نزد اوست.» (10)
سپس حضرت به من فرمود: «آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام میروی؟
عرض كردم: بلی، امّا با خوف و هراس!
حضرت فرمود: «هر چه در این زیارت شدّت و سختی ببینی و خوف و هراس تو بیشتر باشد، ثواب و اجرت به همان قدر افزون میگردد و كسی كه در زیارت آن حضرت خوف داشته، با این حال آن جناب را زیارت كند، حق تعالی او را از وحشت روزی كه مردم برای حساب در مقابل پروردگار عالمیان میایستند (یعنی روز قیامت) ، در امان نگه میدارد و این شخص از زیارت بر میگردد در حالی كه حق تعالی گناهانش را آمرزیده و فرشتگان بر او درود و سلام میدهند و پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله او و آنچه را به جا آورده، دیده و برایش دعا میفرمایند و وی به نعمت و فضل خدا روی آورده، هیچ رنج و تعبی به او متوجه نشده، رضایت و خشنودی خدا را پی گیری مینماید.»
سپس حضرت به من فرمود: «شربت را چگونه یافتی؟»
عرض كردم: شهادت میدهم شما اهل بیت علیهم السلام رحمت بوده، جانشین جانشینان پیامبر هستید! غلامی نزد من آمد و آنچه عنایت كرده بودید، به من رساند. قبل از آن نمیتوانستم روی پای خود بایستم و از خود مأیوس شده بودم. وی شربت را به من داد و من آن را نوشیدم. بویی به آن خوشی تا به حال استشمام نكرده و مزهای به آن پاكیزگی تا به حال نچشیده و طعمی به آن مطبوعی تا كنون حس ننموده و به گواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم،و هنگامی كه آن را نوشیدم، غلام به من گفت: حضرت به من امر فرموده اند: «وقتی نوشیدی نزد من بیا!»
من كه از حال خود با خبر بودم، پیش خود گفتم: حتماً به حضورش مشرّف خواهم شد، گر چه جانم را از دست بدهم، پس به سوی شما روی آوردم؛ ولی گویا از بند رها گشتم، پس حمد و سپاس خدایی را كه شما را رحمت برای شیعیانتان و رحمت برای من نیز قرار داده است.
حضرت فرمود: «ای محمد! در آن شربتی كه نوشیدی، تربت قبر حسین علیه السلام بود و آن بهترین دارویی است كه به منظور استشفا مصرف میكنند و با آن هیچ دوایی را برابر و مساوی ندان! ما به اطفال و زنان خود آن را میخورانیم و در آن هر خیر و خوبی را دیده ایم.»
عرضه داشتم: فدایت شوم! از آن برداشته و استشفا بجوییم؟
حضرت فرمود: «بسا شخصی آن را برداشته، با خود از حائر حسینی علیه السلام بیرون میبرد و بر دیگران اظهار نموده، مخفی نمیكند؛ پس در برخورد با جنّی یا حیوانی و یا موجودی دیگر كه دارای آفت و یا مرض و بیماری است، آن را میبویند و بركتش زایل میگردد و بدین ترتیب بركت آن برای غیر، مصرف میشود.
امّا تربتی را كه ما با آن دردها را معالجه میكنیم، این طور نیست. هر كسی كه آداب آن را رعایت كند و آنچه را كه برایت گفتم منظور كند، و تربت را از منظر دیگران بر حذر داشته باشد و در معرض عموم قرار ندهد، مسلّماً با هیچ شیئی تماس پیدا نكرده و هیچ كس از آن تناول ننموده است، مگر در همان ساعت از مرض و بیماری كه دارد شفا پیدا میكند.»
سپس امام علیه السلام در ادامه سخنش فرمود: «ای محمد! سرگذشت این تربت، نظیر سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهلیت با آن تماس پیدا میكردند و پس از تماس، مرض و عیب و نقصی كه داشتند بر طرف میشد.
این سنگ در اول همچون یاقوت سفید و شفّافی بود كه پس از این تماسها و اصابت این اشیاءِ آلوده، رفته رفته رنگش تیره و سیاه شد و به این صورتی كه اكنون میبینی در آمد.
این تربت نیز به واسطه تماس با اشیاء آلوده و افراد ناصالح، خاصیت و اثرش زایل گردیده است و آن تأثیری را كه باید داشته باشد ندارد؛ برای همین، تو نمیتوانی اثر مطلوب را از آن برداری.»
به امام عرض كردم: من از تربت پاك حسینی علیه السلام چگونه استفاده كنم؟
حضرت فرمود: «وقتی آن را در معرض عموم قرار دادی، با آن همان عملی را كردهای كه دیگران میكنند؛ یعنی آن را سبك میشماری. بسا آن را در خورجین انداخته، در بین اشیاء آلوده میگذاری، در نتیجه این بی احترامی، اثری را كه از آن انتظار داری نخواهی دید و آن اثر از تربت زایل میگردد.»
عرضه داشتم: فدایت شوم! فرموده شما كاملا صحیح است. چگونه آن را بردارم تا همچون شما از آن بهره بگیرم؟
حضرت فرمود: «آیا مقداری از آن را به تو بدهم؟»
عرض كردم: بلی.
فرمود: «وقتی از من گرفتی، با آن چه میكنی؟»
عرض كردم: با خود میبرم.
فرمود: «در چه چیز آن را قرار میدهی؟»
عرض كردم: در لباسهای خود آن را میگذارم.
حضرت فرمود: این كار را مكن! بلكه وقتی آن را از من گرفتی، تا نزد من هستی تناولش كن كه حاجتت روا میشود و هرگز با خودت حمل نكن؛ زیرا در این صورت اثری نداشته و برایت سالم نمیماند.»
محمد بن مسلم میگوید: حضرت از آن (تربت) دوبار به من خورانیدند و پس از آن، هیچ درد و رنجی در خود احساس نكردم و به كلی برایم بهبودی حاصل شد و پس از آن به وطن خویش برگشتم. (11)
درسهایی از امام باقرعلیه السلام
تكریمِ فرزند
محمد بن مسلم نقل میكند كه من در خدمت امام باقرعلیه السلام بودم. در این هنگام فرزند خردسالش جعفرعلیه السلام وارد شد و در دستش عصایی بود كه با آن بازی میكرد. امام باقرعلیه السلام او را به گرمی در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: «پدر و مادرم به فدایت باد! [با این چوب] كار لهو انجام مده و بازی نكن!» سپس فرمود: «ای محمد! پس از من او امام توست. از او پیروی كن و از دانش او استفاده نما! به خدا سوگند! او همان صادقی است كه رسول خداصلی الله علیه وآله او را توصیف نمود كه شیعیان او در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش در زمان هر پیامبری ملعون هستند. در این هنگام جعفرعلیه السلام خندید و صورتش قرمز گردید. آنگاه امام باقرعلیه السلام به من فرمود: «از او سؤال كن!» من از او پرسیدم:ای پسر رسول خدا! خنده از كدام عضو بدن نشئت میگیرد. جعفرعلیه السلام فرمود: «ای محمد! عقل از قلب، اندوه از كبد، نفس از ریه و خنده از طحال نشئت میگیرد.»وقتی این پاسخ را از او شنیدم، از جایم برخاستم و او را بوسیدم.» (12)
یك پرسش فقهی
محمّد بن مسلم میگوید: روزی به محضر حضرت باقرعلیه السلام وارد شدم در حالی كه نماز میخواند. گفتم: السلام علیك. فرمود: السلام علیك. عرض كردم: صبح شما بخیر! حضرت جواب نفرمود. پس از آنكه نماز را تمام كرد، عرض كردم: آیا در حال نماز فقط جواب سلام را باید گفت؟ حضرت فرمود: بلی، مثل آنچه سلام گفته است.» (13)
گوهرهای عاشورایی
گریه بر سید الشهداءعلیه السلام
محمد بن مسلم، از حضرت ابی جعفر باقرعلیه السلام نقل كرده كه آن جناب فرمود:
«أَیمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَینَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَینِ علیه السلام دَمْعَةً حَتَّی تَسِیلَ عَلَی خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یسْكُنُهَا أَحْقَاباً؛ (14) هر مومنی كه به خاطر شهادت حضرت حسین علیه السلام اشك از چشمانش روان گردیده، برگونه هایش جاری شود، خداوند منّان در بهشت غرفههایی به او عنایت فرماید كه وی روزگاران درازی در آن مسكن گزیند.» (15)
دستاورد زیارت كربلا
محمد بن مسلم از حضرت باقرعلیه السلام نقل میكند كه آن گرامی فرمود: «مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیارَةِ قَبْرِ الْحُسَینِ علیه السلام فَإِنَّ إِتْیانَهُ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْیانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَی كُلِّ مُؤْمِنٍ یقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّه؛ (16) شیعیان ما را امر كنید كه به زیارت قبر حضرت حسین بن علی علیهما السلام بروند؛ زیرا زیارت آن حضرت روزیها را زیاد، عمرها را طولانی، بلاها وبدیها را رفع میكند و بر هر مؤمنی كه اقرار به امامتش از جانب خداوند عزوجل دارد، زیارت آن گرامی لازم است.
ثواب زیارت امام حسین علیه السلام در ناامنی و خوف
محمد بن مسلم در فرازی از یك حدیث طولانی میگوید: روزی امام باقرعلیه السلام از من پرسید:
آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام میروی؟
عرض كردم: بلی، ولی با خوف و هراس.
فرمود: «مَا كَانَ مِنْ هَذَا أَشَدَّ فَالثَّوَابُ فِیهِ عَلَی قَدْرِ الْخَوْفِ وَ مَنْ خَافَ فِی إِتْیانِهِ آمَنَ اللَّهُ رَوْعَتَهُ یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ وَ انْصَرَفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ سَلَّمَتْ عَلَیهِ الْمَلَائِكَةُ وَ زَارَهُ النَّبِی صلی الله علیه وآله وَ انْقَلَبَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ؛ (17) هر قدر در زیارت خوف بیشتر باشد، ثواب در آن به مقدار خوف و هراس افزون خواهد گشت و كسی كه در زیارتش خائف و بیمناك باشد، در روزی كه مردم برای حساب پروردگار عالمیان به پا میخیزند، حق تعالی او را در امان قرار داده، [خوف و وحشت او را بر طرف میكند] و بازگشت او از زیارت توأم با آمرزش گناهان خواهد بود و فرشتگان بر او سلام مینمایند و نبی اكرم صلی الله علیه وآله به زیارتش میآید و به واسطه نعمت الهی حالش دگرگون شده، فضلی كه هیچ مكروه و بدی با آن همراه نیست، شاملش میشود و به دنبال آن، رضوان خدا نصیبش میگردد.»
آرزوی اهل محشر
محمد بن مسلم با نقل حدیثی، مهمترین آرزوی اهل محشر را این گونه توضیح داده است:
حضرت امام باقرعلیه السلام فرمود: «اگر مردم میدانستند كه در زیارت قبر حضرت حسین بن علی علیهما السلام چه فضل و ثوابی است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهی میكردند.»
راوی میگوید: عرض كردم: در زیارت آن حضرت چه اجر و ثوابی میباشد؟
حضرت فرمود: «كسی كه مشتاقانه و از روی شوق و عشق به زیارت آن حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برایش مینویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهدای بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده كه در راه خدا آزاد شده باشند، برایش منظور میشود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتی كه كمترین آن شیطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته كریمی را بر او موكل كرده كه وی را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زیر قدم نگهدارش باشد و اگر در وسط سال فوت كرد، فرشتگان رحمت الهی بر سرش حاضر شده، او را غسل داده، كفن نموده، برایش استغفار و طلب آمرزش میكنند و تا قبر مشایعتش نموده، به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشایش ایجاد كرده، از فشار قبر در امانش قرار میدهند و از خوف و ترس دو فرشته منكر و نكیر بر حذرش میدارند و برایش دری به بهشت میگشایند و كتابش را به دست راستش میدهند و در روز قیامت نوری به وی اعطا میشود كه بین مغرب و مشرق از پرتو آن روشن میگردد و منادی ندا میكند: این كسی است كه از روی شوق و عشق حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت كرده است و پس از این ندا احدی در قیامت باقی نمیماند، مگر آنكه تمنّا و آرزو میكند كه كاش از زوّار حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام میبود.»
آیا واقعاً حیف نیست؟!
بنابر نقل زرارة، محمد بن مسلم میگوید: زمانی امام باقرعلیه السلام به من فرمود: «بین شما و بین قبر حسین علیه السلام چه قدر مسافت است؟»
عرض كردم: شانزده یا هفده فرسخ.
حضرت فرمود: «آیا به زیارتش میروی؟»
عرض كردم: خیر.
حضرت فرمود: چه قدر جفا كار هستی! (18)
وفات
محمد بن مسلم، آن یار فداكار اهل بیت علیهم السلام، بعد از سپری كردن عمری با بركت و به انجام رساندن خدماتی شایان توجه به دنیای دانش و عالم تشیع و بجا گذاشتن هزاران سخن حكمت آمیز و حیات بخش از ائمه اطهارعلیهم السلام، در سال یك صد و پنجاه هجری قمری به دیار باقی شتافت. (19)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) طبق برخی از روایات، سوم ماه صفر سال 57 قمری مطابق با ولادت حضرت باقرعلیه السلام است؛ گر چه طبق برخی از روایات دیگر، آن بزرگوار در اول ماه رجب به دنیا آمده است. (فیض العلام، ص 199)
2) رجال الشیخ، شیخ طوسی، قم، نشر اسلامی، 1415 ق، ص 121 تا151.
3) مستدرك الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام 1408 ق، ج 17،ص 313؛ رجال الكشی، محمد بن عمركشی، نشر دانشگاه مشهد، 1348 ش، ص 137.
4) رجال الكشی، ص 136.
5) منتهی الامال، شیخ عباس قمی، تهران، كتابفروشی اسلامیه، 1380 ق، ج 2، ص 177.
6) ر. ك: همان.
7) اختیار معرفة الرجال (رجال كشی) ، ص 162.
8) الاختصاص، شیخ مفید، قم، چاپ كنگره، 1413 ق، ص 203.
9) منتهی الآمال، ج 2، ص 177.
10) الاختصاص، ص 53؛ معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، چاپ پنجم، 1413 ق، ج 18، ص 267.
11) كامل الزیارات، جعفر بن قولویه قمی، نجف، نشر مرتضویه، 1356 ق، باب 91، ص 275.
12) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، نشر الوفاء، 1404 ق، ج 47، ص 15، ح 12. به نقل از كفایة الاثر، ص 321.
13) انوار درخشان، محمد حسین همدانی، تهران، نشر لطفی، 1404 ق، ج 4، ص 156.
14) وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، باب استحباب البكاء لقتل الحسین علیه السلام، ج 14، ص 508.
15) كامل الزیارات، باب 32، ص 104.
16) تهذیب الأحكام، شیخ طوسی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 6، ص 42.
17) وسائل الشیعة، ج 14، ص 457.
18) وسائل الشیعة، ج 14، ص 435، باب كراهة ترك زیارة الحسین علیه السلام.
19) منتهی الآمال، ج 2، ص 177.