سخن گفتن، از واژة مقدس عدالت و عدالتخواهی كه از رایجترین واژههای قرآنی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی است، كاری دشوار و حساس و در عین حال، شیرین و آرام بخش است.
این مفهوم دلنشین اگر به طور صحیح تبیین و اجرا شود، طعم لذتبخش آن، كام جهان بشریت را شیرین خواهد كرد. این كلمة زیبا بارها در قرآن كریم به كار رفته است و در سیره و سخن پیشوایان معصومعلیهم السلام كاربردی گسترده دارد.
موضوع عدالت به همان اندازه كه در سخن، شیرین و پسندیده است؛ در عمل پیچیده و مواجه با موانع و مشكلات است. برای تجسم و تصور صحیح از عدالت و عدالتخواهی در دوران ظهور اسلام، بعد از حكومت عدل رسول خداصلّی الله علیه و آله شایسته است به سراغ شیوة حكومتی مولای متقیان، امیرمؤمنان، علیعلیه السلام برویم؛ چرا كه شخصیت والای آن حضرت آن چنان با عدالت عجین گشته است كه هر جا سخن از عدالت باشد، اذهان و افكار سریعاً به سوی رهبر عدالتپرور شیعیان علیعلیه السلام معطوف و این سخن معروف بر زبانها جاری میگردد كه «قُتِلَ عَلِی فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ؛ (1) علیعلیه السلام در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید.»
نزد همه حقوقدانان و آزادگان، عملكردها، نامهها و دستورات آن حضرت در تدوین قوانین و آیین نامهها به عنوان مرجع معتبر و پشتوانة نیرومند فكری و معنوی به حساب میآید؛ همچنان كه نامة امام علیعلیه السلام به مالك اشتر در سال 1382 ش. به عنوان بهترین سند دادگستری و مرجع عدالتپروری در طول تاریخ، در سازمان ملل به ثبت رسید.
این نامه كه بارها مورد ارزیابی نخبگان جهان و اندیشمندان ادیان مختلف قرار گرفته و برجستهترین كارشناسان سیاسی و اجتماعی سازمان ملل را شگفت زده كرده، مصداق بارز عدالت و قانون جامع حقوق بشر ارزیابی شده است.(2) اساساً فلسفة بعثت انبیاء و هدف خلفاء آن گرامیان، اجرای عدالت و دادگستری در میان مردم ستم دیده و تشنه عدل میباشد.(3)
امام علیعلیه السلام بالاترین انگیزة خویش را در پذیرفتن زمامداری مسلمانان اجرای عدالت و احقاق حقوق از دست رفتة مسلمانان میداند، و میفرماید: «أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیتُمْ دُنْیاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ؛ (4) قسم به خدایی كه دانه را شكافت و جان را آفرید! اگر حضور فراوان بیعت كنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمیكردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن میانداختم و [رها میكردم.] و آخر خلافت را به كاسة اول آن سیراب میكردم. آن گاه میدیدید كه دنیای شما نزد من از آب بینی بز بیارزشتر است.»
آن حضرت پاداش هیچ عملی را به اندازه عفو و عدالت نمیدانست و در این باره میفرمود: «شَیئَانِ لَا یوزَنُ ثَوَابُهُمَا الْعَفْوُ وَ الْعَدْلُ؛ (5) پاداش دو عمل را نمیتوان محاسبه كرد: عفو و عدالت.»
با توجه به اهمیت موضوع، این نوشتار ابعاد، آثار و شرائط و موانع اجرای عدالت را در سیره و سخن علیعلیه السلام بررسی كرده و میكوشد نمونههایی عینی از زندگی آن پیشوای معصوم را به مبلغان و مخاطبان ارجمند تقدیم دارد.
عدالت در زندگی خصوصی
آن حضرت بر این باور بود كه یك زمامدار عادل نمیتواند به احقاق حقوق شهروندان و اجرای كامل عدالت بپردازد، مگر اینكه خود را با پایینترین طبقات جامعه یكسان بداند و زندگیاش را با محرومین همگون سازد و میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النَّاسِ كَیلَا یتَبَیغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ (6)خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب كرده است كه سطح زندگی خود را با ضعیفترین افراد جامعه یكسان كنند تا فقر و تنگدستی بر تهیدستان و بینوایان فشار نیاورد [و آنان را نگران نسازد].»
یكی از بزرگان عرب، برای مهمانی نزد امام حسن مجتبیعلیه السلام رفت. هنگام غذا كه سفره را پهن كردند، مرد عرب شدیداً ناراحت شد و گفت: من چیزی نمیخورم. امام حسنعلیه السلام فرمود: چرا غذا نمیخوری؟ آن مرد گفت: ساعتی قبل به فقیری برخورد كردم. اكنون كه چشمم به غذا افتاد، به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت. من نمیتوانم چیزی بخورم، مگر اینكه شما دستور دهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسنعلیه السلام فرمود: آن فقیر كیست؟ مرد عرض كرد: ساعتی قبل كه برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم كه نماز میخواند. بعد از فراغت از نماز دستمالش را باز كرد تا افطار كند. شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید، از من دعوت كرد كه با او همغذا شوم؛ ولی من كه عادت به خوردن چنان غذای فقیرانهای نداشتم، دعوت وی را رد كردم. حال اگر ممكن است، مقداری شام برای وی بفرستید.
امام حسن مجتبیعلیه السلام با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و فرمود: «او پدرم امیرمؤمنان و خلیفة مسلمانان، علیعلیه السلام است. او با اینكه بر سرزمینی بزرگ حكومت میكند، اما مانند فقیرترین مردم زندگی میكند و همیشه غذای ساده میخورد.» (7)
آن حضرت به خاطر همدردی با گرسنگان و بیپناهان جامعه، دست خود را به سوی چرب و شیرین زندگی دراز نمیكرد و میفرمود: «وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَكْبَادٌ حَرَّى؛ (8) اگر میخواستم میتوانستم با عسل خالص و مغز گندم و بافتههای پرنیان (نرمترین پوشاك) زندگی كنم، اما هرگز امكان ندارد كه هوا و هوس بر وجود من غالب شود و حرص و طمع مرا به گزینش غذاهای لذیذ وادار كند، در حالی كه شاید در حجاز و یمامه كسانی باشند كه به قرص نانی دسترسی ندارند و در عمر خویش با شكم سیر سر بر بالش نگذاشتهاند. آیا من با شكمی انباشته از انواع طعامها و نوشیدنیها بخوابم و در اطراف من شكمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند!»
«أاَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِی مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ؛ (9) آیا من دل خوش كنم كه مرا امیرمؤمنان خطاب كنند، اما در ناگواریها و سختیها همدم آنان نباشم! و در حوادث تلخ زندگی پیشاپیش آنان گام برندارم!»
حضرت علیعلیه السلام برای اجرای عدالت اجتماعی در زندگی شخصی كاملاً ساده زیستی و بیپیرایگی را مد نظر خود قرار داده بود و میكوشید تا سطح زندگی خود را با اقشار كم درآمد و پایینترین طبقات جامعه متناسب كند. شالودة اندیشههای آن حضرت در چگونگی سطح زندگی یك زمامدار عادل در فرازی از نامة آن حضرت به عثمان بن حنیف انصاری كاملاً نمایان است؛ آنجا كه میفرماید:
«فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْیاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ؛ (10) به خدا قسم! من از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوخته و از غنیمتهای آن چیزی ذخیره نكردهام. بر دو جامة كهنهام جامهای نیفزودم و از زمینهای تحت حكومتم یك وجب برای خود نگرفتم و جز اندكی از غذاهای دنیا استفاده نكردم.»
سوید بن غفله میگوید: روزی نزد امام علیعلیه السلام رفتم و دیدم در خانه جز حصیر كهنهای كه بر آن نشسته است، فرشی ندارد. گفتم:ای امیرمؤمنان! مگر شما سلطان و حاكم مسلمانان نیستید! مگر همة بیت المال در اختیار شما نیست! نمایندگان دولتها نزد شما میآیند، در حالی كه در خانة شما جز این حصیر چیز دیگری نیست! امام فرمود:ای سوید! خردمند در خانة گذر اثاثیه نمینهد و حال آنكه خانة همیشگی پیش روی ماست و ما زندگی و اساس خود را به آنجا فرستادهایم و به زودی به آن خانه خواهیم رفت. (11)
رهگذر است این نه سرای قرار دل منه اینجا و مرنجان روان
مساوات در تقسیم بیتالمال
علیعلیه السلام آن چنان عدالت را در زندگی شخصی خود در زمان حكومت بر مسلمانان به مرحله عمل درآورده بود كه دوست و دشمن را به حیرت و شگفتی واداشته بود. روزی معاویه از عقیل پرسید: داستان آهن تفتیده چیست؟ عقیل گفت: هنگامی كه روزگار بر من سخت شد و از فقر و تهیدستی جانم به لب رسید، پیش خود اندیشیدم كه برادرم به حكومت رسیده است و اموال زیادی در اختیار دارد، نزد او بروم و یاری بخواهم. با این نیت، در تاریكی شب به كمك یكی از فرزندانم (ظاهراً در آن زمان عقیل در حدود هشتاد سال داشته و از بینایی محروم بوده است.) به خانة علیعلیه السلام رفتم.
او به پسرم گفت كه ما را تنها بگذارد و از اطاق خارج شود. وقتی اطاق خلوت شد، علیعلیه السلام گفت: بیا نزدیك! بگیر! با یك دنیا حرص و طمع به گمان اینكه كیسهای طلا به من خواهد داد، به سرعت دستم را دراز كردم، ولی ناگهان آهن سرخ شدهای را به دستم داد كه از شدت سوزش و حرارت فریاد كشیدم و آن را به زمین انداختم.
در آن حال، علیعلیه السلام به من فرمود: مادرت به عزایت بگرید! این حرارت آهن است كه انسانی آن را با آتش دنیا داغ كرده است. پس در فردای قیامت به من و تو چه خواهد گذشت، اگر ما را به رشته زنجیر آتشین دوزخ بكشند! «أَتَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؛ (12) آیا تو از آزار كوتاه مدت ناله میكنی، اما من از آتش سوزان دوزخ ننالم!» و این آیه را تلاوت كرد: «إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یسْحَبُونَ»؛ (13) «در آن هنگام كه غلها و زنجیرها بر گردن آنان قرار میگیرد و آنها را میكِشند.»
سپس فرمود: «لَیسَ لَكَ عِنْدِی فَوْقَ حَقِّكَ الَّذِی فَرَضَهُ اللَّهُ لَكَ اِلَّا مَا تَرَی فَانْصَرِفْ اِلَی اَهْلِكَ؛ جز آنچه كه خداوند برای تو تعیین كرده است، حقی از بیت المال در نزد من نداری. برو پیش خانوادهات!»
معاویه در تعجب فرو رفت و گفت: «هَیهَاتَ هَیهَاتَ عَقِمَتِ النِّسَاءُ اَنْ یلِدْنَ مِثْلَهُ؛ افسوس، افسوس، دیگر زنان نمیتوانند فرزندی مثل علی را به دنیا تحویل دهند!» (14)
آن حضرت بر این باور بود كه به كمالات انسانی و درجات تقوا نمیتوان رسید، مگر با رعایت عدالت در باره دوست و دشمن. به این جهت، به فرزند گرامیاش امام حسینعلیه السلام سفارش میكرد كه: «أُوصِیكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ... وَ بِالْعَدْلِ عَلَى الصَّدِیقِ وَ الْعَدُوِّ؛ (15) تو را سفارش میكنم به تقوای الهی در حال غنا و تنگدستی... و رعایت عدالت با دوست و دشمن.»
همچنین آن حضرت عدالت حاكمان را پاسدار اركان حكومت میدانست و آن را بینیاز كنندهترین اشیاء معرفی میكرد. در همین راستا، به خلیفه دوم فرمود: «سه چیز است كه اگر از آنها حفاظت كرده، به آنها عمل كنی، تو را از غیر آنها بینیاز میكند و اگر آنها را ترك كنی، غیر آنها سودی به تو نمیرساند.» خلیفه پرسید: آن سه كدام است؟ حضرت فرمود: «إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ وَ الْحُكْمُ بِكِتَابِ اللَّهِ فِی الرِّضَا وَ السَّخَطِ وَ الْقَسْمُ بِالْعَدْلِ بَینَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ؛ (16) اجرای حدود بر نزدیك و بیگانه، و حكم كردن به كتاب خدا در حال خشم و غضب، و تقسیم عادلانه بین سیاه و سرخ.»
در سایة عدالت
در پرتو عدالت علویعلیه السلام تمام مسلمانان در راحتی و آسایش و امنیت بودند. آن حضرت برای یاری مظلومان و دفاع از حقوق از دسترفتة بیچارگان سر از پا نمیشناخت و آسایش و استراحت را بر خود حرام كرده و به دنبال راحتی بیپناهان و درماندگان بود.
آری، حكومت پیشوایان عادل چنین است. روزی معلی بن خنیس به امام هشتم گفت: اگر حكومت در دست شما بود، ما هم در عیش و لذت زندگی میكردیم! اما امام صادقعلیه السلام به معلی بن خنیس فرمود: «اشتباه نكن! اگر ما حكومت را به دست گیریم، سهم ما بیداری شبها، سلب استراحت، پوشاك زبر و نان جو خواهد بود.» (17)
پذیرش مسئولیت حكومت، وظائف رهبران دادگر را دو چندان میكند و آنان برای انجام وظیفه شب و روز نمیشناسند. علیعلیه السلام نیز چنین بود. آن حضرت برای اجرای عدالت و احقاق حق مظلومان روزها در كوچهها قدم میزد و در هوای گرم و سوزان به دنبال درمان درد بیچارگان میگشت.
روزی از روزهای گرم تابستان، امیرمؤمنان علیعلیه السلام در سایة دیواری انتظار میكشید. سعید بن قیس همدانی كه از آنجا عبور میكرد، امام را مشاهده كرد و نزدیك آمد و پرسید: یا امیرالمؤمنین! در این روز گرم چرا از منزل بیرون آمده و اینجا نشستهای؟ حضرت فرمود: بیرون آمدهام تا مظلومی را یاری كنم و به فریاد درماندهای برسم. در همان وقت، زنی جوان آشفته حال و مضطرب خود را به امام رساند و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! شوهرم به من ستم كرده و سوگند خورده كه مرا كتك بزند. با من تشریف بیاورید تا مشكل مرا حل كنید! آن حضرت با او همراه شد و زیر لب زمزمه میكرد: به خدا قسم! حق مظلوم را خواهم گرفت. سپس از زن پرسید: خانهات كجاست؟... .
امام هنگامی كه به منزل وی رسید، در زد. جوانی با تنپوشی رنگارنگ بیرون آمد. علیعلیه السلام بر وی سلام كرد. آن گاه با احترام و ملایمت به جوان فرمود: از خدا بترس! چرا همسرت را ترسانده و از منزل بیرون كردهای؟ او با عصبانیت فریاد زد: این ماجرا به تو مربوط نیست. حالا كه تو را آورده، او را آتش خواهم زد!
غرور و خودخواهی و خشم در وجود جوان شعله كشیده و جلوی چشمان حقیقت بین او را گرفته بود. امام احساس كرد كه منطق و موعظهبر حال او تأثیری ندارد. به همین جهت، شمشیر كشید و با صلابت تمام به جوان گفت: من تو را به آرامی امر به معروف و نهی از منكر میكنم، اما تو از صفات زشت و رفتار ناپسند خود دست بر نمیداری! توبه كن وگرنه تو را به شدت مجازات میكنم.
صدای بلند امام به گوش همسایهها رسید و مردم در آن حوالی جمع شدند و به احترام حضرت سر تعظیم فرود آوردند. جوان عصبانی كه تا آن لحظه علیعلیه السلام را نمیشناخت، به خود آمد و متوجه شد كه به چه شخصیت عظیمی جسارت كرده است. از خواب غفلت بیدار شد و ترس تمام وجودش را فرا گرفت. او در حالی كه خود را به پای حضرت علیعلیه السلام انداخته بود، عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! من خطا كردم، مرا ببخش! دیگر همسرم را اذیت نمیكنم و او را با احترام تمام خشنود خواهم ساخت. علیعلیه السلام جوان را عفو كرد و به زن نیز توصیه كرد كه با اعمال و رفتار ناشایست موجبات خشم همسرش را فراهم نیاورد. (18)
صلابت در امور قضائی
از مهمترین دغدغههای علیعلیه السلام توسعة عدالت در تمام ابعاد آن بود. آن حضرت در عدالت قضائی و احقاق حقوق مظلومین و ستمدیدگان آن چنان حساس بود كه ابوالاسود دؤلی را از كار قضاوت بركنار كرد.
امیرالمؤمنین علیعلیه السلام ابوالاسود دؤلی را كه از یاران مورد اعتماد و از سرداران آن حضرت در جبهة صفین و جمل بود، برای قضاوت منصوب كرد؛ اما در همان نخستین روزهای تصدی وی را از مدیریت محكمة اسلامی معزول داشت. هنگامی كه دستور عزل علیعلیه السلام به وی رسید، با ناراحتی تمام به محضر امام شتافت و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! چه عاملی سبب بركناری من از منصب قضاوت گردید؟ من نه خیانت كردهام و نه متهم به خیانت شدهام! امام فرمود: تو راست میگویی و در انجام وظیفه شرط امانت را رعایت كردهای، [لكن عدالت قضائی را رعایت نكردهای!] بازرسان به من گزارش دادند كه: هنگامی كه شاكی و متهم نزد تو میآیند، تو صدای خود را بلندتر از اینها قرار میدهی! [و این گونه سخن گفتن قاضی ممكن است در مراجعان تأثیر منفی بگذارد و صاحبان حق نتوانند به راحتی سخن بگویند و از خود دفاع كنند].» (19)
فراگیری عدالت علوی
امام در اجرای عدالت كه از حقوق بشر محسوب میشود، مسلمان و غیر مسلمان نمیشناخت؛ بلكه احقاق حق و دفاع از كیان انسانها را وظیفة یك حاكم عادل میشمرد. بدین جهت، تلاش میكرد كه در پرتو حكومت عادلانه خویش حتی غیر مسلمانان از حقوق اولیه خود برخوردار باشند؛ چرا كه اجرای عدالت را از حقوق تمام آحاد بشر میدانست. شیخ طوسی میگوید:
روزی امیرمؤمنان علیعلیه السلام پیرمرد فقیر و درماندهای را سر راه خود مشاهده كرد كه دست نیاز به سوی مردم دراز كرده بود. امام پرسید: این كیست كه در جامعة اسلامی بیچاره و درمانده شده است؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین! او فردی نصرانی است و مسلمان نیست. امام ناراحت شد و با لحنی تند فرمود: «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَیهِ مِنْ بَیتِ الْمَالِ؛ (20) او را [در دوران جوانی] به كار گرفتهاید تا اینكه پیر و عاجز شده و حالا او را محروم كردهاید! از بیت المال او را یاری كنید! [تا اینكه بینیاز شود و گدایی نكند].»
آن حضرت در ماجرای حمله سربازان معاویه به شهر انبار و سرقت جواهرات یك بانوی غیر مسلمان كه در سایه حكومت اسلامی زندگی میكرد، آن چنان برآشفت كه فرمود: «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً؛ (21) اگر در این حادثة تلخ، مسلمانی از غصه بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من چنین امری سزاوار است.»
مبارزه با غارتگران بیت المال
آن حضرت در حوزة حكومتی خویش، افرادی را كه به عدالت اعتقاد نداشتند و یا ناعادلانه عمل میكردند، راه نمیداد و در صورت اثبات بیعدالتی مدیران حكومتی با اقتدار و قاطعیت تمام با آنان رفتار میكرد و در مورد غارتگران بیت المال هیچ گونه اغماض روا نمیداشت. یك مورد از برخورد علیعلیه السلام با مدیران اجرایی خطاكار و غارتگران بیت المال كه دستگاه حكومت عدل علوی را خدشهدار كرده و از حریم عدالت تجاوز كرده بودند، در اینجا میخوانیم:
امام در نامهای توبیخآمیز مصقلة بن هبیرة شیبانی، فرماندار یكی از شهرهای استان فارس، را مخاطب قرار داد و رفتار تبعیضآمیز و ناعادلانة او را این گونه نكوهش كرد:
«از تو به من گزارش دادهاند كه اگر چنان باشد كه گفتهاند، خدایت را به خشم آورده و امام خویش را نافرمانی كردهای! به من خبر رسیده كه تو غنیمت مسلمانان را به خویشاوندان و دوستانت كه تو را برگزیدهاند، میبخشی. سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و موجودات را آفرید! اگر این گزارش صحیح باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو كاهش یافته است.» (22)
پینوشـــــــــــــتها:
1) تعبير دانشمند مسيحي، جرج جرداق.
2) روزنامة جمهوري اسلامي، 24/8/1382.
3) حديد / 25: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ «ما رسولان 4) خود را با دلائل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. »
5) نهج البلاغه، خطبة 3.
6) غررالحكم، ص 446، ح 10214.
7) نهج البلاغه، خطبة 209.
8) آدابي از قرآن، ص 282.
9) نهج البلاغه، نامة 45.
10) همان.
11) همان.
12) دانشنامة امام علي ـ علیه السلام ـ، ج 11، ص 198.
13) همان، خطبه 224.
14) مؤمن / 71.
15) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 11، ص 253 و 254.
16) بحارالانوار، ج 74، ص 238، ح 1.
17) التهذيب، ج 6، ص 227.
18) الكافي، ج 1، ص 410.
19) الاختصاص، ص 157.
20) مستدرك الوسائل، ج 17، ص 359.
21) التهذيب، ج 6، ص293.
22) نهج البلاغه، خطبة 27.