شهید ربانی املشی شیدای ولایت

تولد و تبار

روحانی خدوم و مبارز، خطیب انقلابی و پر خروش، شهید بزرگوار آیة اللّه حاج شیخ محمد مهدی ربّانی املشی رحمه الله كه از شخصیتهای ارزشمند انقلاب اسلامی و از یاران و شاگردان امام راحل رحمه الله بود، خدمات و مبارزاتش در طول نهضت مقدس اسلامی هیچ گاه از تاریخ انقلاب اسلامی محو و فراموش نخواهد شد.

وی در نیمه شعبان سال 1313 ه. ش در میان خانواده‌ای روحانی و پروا پیشه در دورترین و محروم‌ترین محلات شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود كه به مناسبت سالروز تولد حضرت ولی عصرعلیه السلام نام وی را «محمد مهدی‌» نهادند.

محمد مهدی هنوز پنج بهار عمر را پشت سر نگذاشته بود كه از نعمت وجود مادر محروم گردید و بیش از پیش از محبت و عنایت پدر والا مقام و زاهدش برخوردار شد.

والد بزرگوارش آیة اللّه شیخ ابو المكارم ربّانی املشی از عالمان زاهد و متّقی به سال 1274 ه. ش در املش از توابع شهرستان رودسر متولد شد و بعد از طی مراتب مقدماتی، در سال 1300 ه. ش برای تكمیل معلومات خویش وارد حوزه علمیه قم شد و توانست مراتب عالیه علمی و معنوی را در محضر آیات عظام: شیخ عبد الكریم حائری یزدی، سید محمد تقی خوانساری، حاج آقا حسین بروجردی و سایر اساتید آن وقت حوزه قم بپیماید و خود نیز علاوه بر تحصیل، به تدریس جمعی از فضلا و طلاب بپردازد.

معظم له در طول دوران اقامت در قم و بعدها در زادگاهش املش، زندگی بسیار زاهدانه‌ای داشت و دوران سختی را گذرانده و در سن 95 سالگی در سال 1358 دار فانی را وداع گفت.

تحصیلات

مرحوم آیة اللّه ربّانی املشی بعد از سپری كردن دوران كودكی، ابتدا به مدت دو سال به مكتب خانه رفت و آن گاه دوران ابتدایی را سپری كرد. پس از دوران تحصیل ابتدایی با اصرار پدرش برای تحصیل علوم حوزوی، وارد حوزه علمیه قم گردید و مقدمات و سطح را در نزد اساتید مبرّز حوزه علمیه قم با موفقیت به پایان رسانید و آن گاه بعد از اتمام دوره سطح، وارد درس خارج اساتید بزرگ حوزه شد و از محضر علمی و معنوی ایشان خوشه چینی نمود.

شهید ربّانی املشی در این باره می‌نویسد: «در همان موقعی كه در درس مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله می‌رفتم، درس اساسی‌ام مثل اغلب طلاب، درس حضرت امام خمینی بود كه درسی مرتب و با محتوا و با پیشرفت به حساب می‌آمد و قریب به یك دوره اصول را خدمت ایشان تلمّذ كردم و در تمام مدتی كه اصول می‌خواندم، در درس فقه ایشان هم شركت می‌نمودم.» (1)

مرحوم املشی بعد از رحلت آیة اللّه بروجردی و تبعید امام خمینی به مدت كوتاهی در دروس آیات عظام سید محمد محقق داماد و شیخ مرتضی حائری یزدی شركت كرد. وی از ابتدای تحصیل علوم دینی تا خارج فقه و اصول را با دوستانی همانند حضرت آیة اللّه خامنه‌ای و حضرات آیات: هاشمی رفسنجانی، مؤمن قمی و طاهری خرم آبادی هم مباحثه بوده؛ ولی بیشترین و طولانی‌ترین ایام مباحثه درسی ایشان با آیة اللّه هاشمی رفسنجانی بوده است.

معظم له در این باره می‌نویسد: «در ایام تحصیل خیلی استاد عوض نمی‌كردم و هم مباحثه هایم هم محدود بودند. سلیقه خاصی داشتم. خیلی طول می‌كشید تا فردی را برای مباحثه بپسندم؛ امّا وقتی كسی را می‌پسندیدم، او هم مباحثه دایمی من می‌شد. در دوران طلبگی دوستان زیادی داشتیم و نزدیك‌ترین دوست، آقای هاشمی رفسنجانی بود. حدود دوسال از دوران تحصیلمان گذشته بود كه همدیگر را پیدا كردیم و تا موقعی كه ایشان در قم بودند، با هم بودیم و همیشه مباحثه و درسهایمان با هم بود. البته دیگران هم بودند. با جناب آقای سید علی خامنه‌ای هم مدتی كه در قم بودند، مقداری با هم مباحثه داشتیم.‌» (2)

عشق به امام خمینی رحمه الله

شهید ربّانی املشی علاوه بر آنكه از دوستان و شاگردان حضرت امام خمینی رحمه الله به شمار می‌رفت، حضرت امام را به خاطر داشتن برخی از اوصاف والای اخلاقی، به شدت دوست می‌داشت و به آن وجود نازنین عشق و ارادت می‌ورزید. وی در این باره می‌نویسد:

«امام رحمه الله در ایام طلبگی ما، برای ما تنها یك مدرس فقه و اصول نبود، بلكه معلم اخلاق هم بود و ما بارها از بیانات اخلاقی ایشان استفاده می‌كردیم. عده‌ای بودند كه به امام اصرار می‌كردند كه شما مباحث اخلاقی را هر چند وقت یك بار عنوان كنید كه ما قدری تربیت شویم و بنده یكی از این اشخاص بودم كه خیلی اصرار می‌كردم. یك بار به ایشان عرض كردم: شما هر بار كه صحبت اخلاقی می‌كنید تا یك هفته و شاید یك ماه دیگر ما شارژ می‌شویم و حال و هوای دیگری در ما پیدا می‌شود... امام نَفَسش تأثیر عجیبی داشت؛ وقتی مباحث اخلاقی را به میان می‌كشیدند، اغلب شاگردان ایشان منقلب می‌شدند و اشكهایشان جاری می‌شد. گاه بعضی با صدای بلند گریه می‌كردند.» (3)

مرحوم ربّانی املشی درباره تقوای فوق العاده امام می‌نویسد:

«برای ما همه چیز امام آموزنده بود. امام همه خوبیها را داشت؛ شهامت، شجاعت و صراحت لازم رهبری را داشت. در اعلمیت خیلی قوی بود. افكار سیاسی خیلی عالی و بلندی داشت و ما همه اینها را می‌دانستیم؛ ولی مسئله مهمی كه برای من خیلی مهم بود و بیش از همه چیز جلب توجه می‌كرد، تقوا و تارك هوا بودن امام بود.» (4)

تلاش برای مرجعیت امام

در حالی كه رژیم طاغوت بعد از قضیه خونین فیضیه، سعی در منزوی كردن حضرت امام در عرصه‌های گوناگون دینی، سیاسی، اجتماعی و... داشت، شهید ربّانی همراه با سایر دوستان و شاگردان امام سعی در مطرح كردن حضرت امام در محافل و مجامع گوناگون داشت و در این راستا، از هیچ تلاش و كوششی فرو گذار نكرد.

آنان پس از رحلت آیةاللّه بروجردی رحمه الله سعی داشتند كه حضرت امام را به گونه‌ای شایسته در جامعه مطرح نمایند كه در اینجا به یك قضیه از زبان آن مرحوم اشاره می‌شود: «پس از رحلت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله، همه مردم درصدد یافتن مرجع تقلید بودند. ما شاگردان امام نیز كه او را از نظر علمی ممتاز می‌دانستیم، مایل بودیم كه ایشان را به عنوان مرجع تقلید اعلم معرفی نماییم. برای عدّه‌ای از ما شدت تقوای ایشان جاذبه داشت. من در اهتمام به تقوای شدید علاوه بر برداشت خودم، از پدرم الهام می‌گرفتم. ایشان پس از فوت آقای بروجردی رحمه الله برایم نوشت: «برای تشخیص اعلم در بین چند نفر از علما كه كدام یك اتقی هستند، كسی را معرّفی كنید كه در تقوای او تردید نداشته باشید.» و ما مصداق این امر را امام می‌دانستیم.

ما برای مطرح كردن امام قصد داشتیم كه در تشییع جنازه آقای بروجردی رحمه الله از امام تجلیل كنیم و از این طریق، در عمل بفهمانیم كه عدّه كثیری از طلاّب حوزه طرفدار زعامت و مرجعیت ایشان هستند، اغلب شاگردان امام منتظر بودند كه امام در تشییع جنازه هر جا كه باشند، اطراف ایشان را بگیرند و صلوات بفرستند و به این طریق، ارادت قلبی خودشان را به ایشان ابراز كنند و ایشان را به مردم معرفی كنند. متأسفانه هر چه در تشییع جنازه گشتیم، امام را پیدا نكردیم. بعد از چند روزی معلوم شد كه اصلاً امام در تشییع جنازه شركت نكرده بود.

از سوی یكی از مدرسان حوزه نسبت به یكی از دوستان امام در محضر ایشان [قضیه‌ای] مطرح شد. وی شكایتی از بعضی از دوستان امام كرد و گفت كه اینان برای تجلیل از شما به من توهین و جسارت كردند. امام در پاسخ فرمود: «من راضی نیستم كسانی كه به من علاقه مند هستند، علاقه شان از قلب تجاوز كند و آن را ابراز نمایند. كسی برای ریاست من یك وجب هم قدم بر ندارد.‌» و بعد این جمله را فرمود: «من كه به تشییع جنازه آقای بروجردی نیامدم، برای این بود كه دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد و در آنجا مسائلی مطرح خواهد شد و من برای آنكه از آن مسائل دور بمانم، از شركت در تشییع جنازه منصرف شدم.»..

در هر صورت، این خصلتهای برجسته و این تقوای شدید بود كه من و عده كثیری از طلاب را شیفته امام قرار داده بود؛ به طوری كه از جان و ودل او را دوست می‌داشتیم. من آینده‌ای درخشان برای امام تصوّر می‌كردم و بعدها معلوم شد كه نظرم صائب بود.» (5)

فعّالیت تبلیغی

سخنرانیها و خطابه‌های آیة اللّه ربّانی املشی قبل از انقلاب، شیوا، جذّاب و افشاگر جنایات ظالمین و بیانگر حق و حقیقت بود. بارها از سوی مأموران رژیم به ساواك برده شد و از او خواستند كه تعهّدی بسپارد تا در منبرهایش بحث سیاسی نكند؛ امّا او نپذیرفت و آنچه را وظیفه می‌دانست، بیان می‌كرد. معظم له یكی از خاطرات تبلیغی خویش را در اوایل طلبگی خود این چنین توصیف می‌نمایند:

«در همان سالهای بعد از زمان مصدق بود كه برای ارشاد و تبلیغ به اتفاق آقای هاشمی به فسا رفتیم. سفری مخلصانه كه شاید برای خدا بود و در یكی از روستاهای فسا یك ماه مبارك رمضان به تبلیغ مشغول بودیم. وقتی كه به فسا رفتیم، شهید دكتر باهنر هم قبل از ما برای تبلیغ به آنجا آمده بود. ابتدا ایشان به همان روستایی كه ما رفتیم، اعزام شدند؛ اما بعد از ایشان من به آنجا رفتم و تا آخر ماه در آن روستا ماندم.

این روستا سابقه بدی داشت و حزب توده در آنجا فعالیت داشت و مخالفت كردن با دین و مذهب در بین مردم رواج داشت. وقتی شهید دكتر باهنر به آنجا رفته بود و یكی دو روزی در آنجا بود، روحانی شهر آقای ارسنجانی، تشخیص داد كه مرحوم دكتر باهنر صلاح نیست در آن روستا بماند؛ چون اهل این روستا یك بار در مسجد را به روی شهید باهنر بسته بودند و او را در مسجد زندانی كرده بودند. هنگامی كه بنده به آنجا رفتم، آقای ارسنجانی تشخیص داد كه شاید من بهتر بتوانم در آنجا در برابر این مردم ایستادگی نمایم؛ زیرا آقای باهنر خیلی نجیب و متین و محجوب بود و شاید ایشان را بیشتر ناراحت می‌كردند. از این رو، به بنده دستور داد كه به آنجا بروم و آقای دكتر باهنر به روستای دیگری كه خوش سابقه بود و مردم آنجا به دین و مذهب علاقه مند بودند، اعزام شد.

سرانجام بنده تا آخر ماه مبارك رمضان با همه گرفتاریها در آن روستا ماندم. بعدها شنیدم كه در حدود 190 تومان از آن روستا برای آقای ارسنجانی فرستاده بودند كه به ما كمك بشود و حدود شصت تومان هم آقای ارسنجانی به آن اضافه كرد و 250 تومان در آن ماه درآمد مادّی داشتیم؛ امّا بهره معنوی آن مسافرت زیاد بود. بنده توقّع همین مبلغ را هم نداشتم. هدفمان واقعاً تبلیغ و ارشاد بود. مردم از هر گونه امكاناتی محروم بودند و خودشان احتیاج به كمك داشتند. بعدها فهمیدم كه آقای ارسنجانی مقداری برنج، روغن، قند و شكر نیز برای مخارج یك ماه بنده در اختیار صاحب خانه گذاشته بود.» (6)

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

آیة اللّه ربّانی املشی از همان دوران كودكی كارهای سیاسی و اجتماعی را دوست می‌داشت و بدان علاقه مند بود. وی در سن هفده سالگی و در زمان دكتر مصدّق علی رغم اینكه نمی‌توانست رأی بدهد و به سن قانونی نرسیده بود، ولی با این حال، در ماجرای انتخابات مجلس، به نفع كاندیدای مورد حمایت آیة الله كاشانی در قم وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شد و به حمایت از او و مخالفت با كاندیدای مورد حمایت رژیم به صورت جدّی پرداخت و حتی برای عرض ارادت به همراه جمعیت طرفدار به تهران، خدمت آیة اللّه كاشانی رفت كه حاكی از علاقه مندی ایشان به امور اجتماعی و سیاسی می‌باشد. معظم له درباره سخنرانی فدائیان اسلام می‌گوید:

«زمانی كه من در مدرسه فیضیه سیوطی و مغنی می‌خواندم، زمان نواب صفوی بود و همان وقت می‌خواستند جنازه رضاشاه را به ایران بیاورند. شهید واحدی از فدائیان اسلام بود كه با این كار مبارزه و مخالفت می‌كرد و به قم آمده بود. همین كه شهید واحدی بالای بلندی قرار گرفت و هو العزیز گفت، كاری كردم كه درس تعطیل شد و ما در جلسه سخنرانی شهید واحدی شركت كردیم. اینها همه علامت این بود كه به پرخاشگری و ایستادگی در برابر باطل و انجام كارهای اجتماعی و سیاسی علاقه مند بودم.‌» (7)

آن گاه وی خاطره جالبی را در مورد اشغال فلسطین نقل می‌كند: «در ابتدای اشغال فلسطین به دست صهیونیستها یك روز یك روحانی سید اهل اصفهان در مدرسه فیضیه برای طلاب مدرسه فیضیه در زمینه اشغال فلسطین، سرزمین مقدس مسلمانان، شروع به سخنرانی كرد و گفت: آخر ما چه مسلمانی هستیم! مگر پیغمبر اكرم نفرموده است: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً ینادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یجِبْهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمْ.‌» (8) چرا فلسطین به دست صهیونیستها اشغال می‌شود و شما كاری انجام نمی‌دهید؟ او طلاب را به دفاع از فلسطین تشویق می‌كرد.

از این رو، طلّاب به منزل آیة اللّه خوانساری كه فردی آزاده و شجاع بود، رفتند و به ایشان گفتند: ما را كمك و هدایت كنید كه می‌خواهیم از فلسطین دفاع كنیم. من نیز در آن جمعیت حضوری فعال داشتم و با توجه به اینكه اكثر شركت كنندگان در این تجمّع، بزرگ سال و به قول معروف آدمهای حسابی بودند؛ امّا یكی از افراد نوجوان كه به اصطلاح سنگ فلسطین را به سینه می‌زد، من بودم. بعد از سخنرانی آن سید در منزل آقای خوانساری، ایشان با نهایت خلوص گفت: من با دولت تماس می‌گیرم. اگر اسلحه در اختیار ما بگذارد، همه به فلسطین رفته، از آن سرزمین مقدس دفاع می‌كنیم. البته روشن بود كه دولت وقت كه همیشه تحت سلطه امریكا یا انگلیس بود، هرگز چنین كاری نمی‌كرد.» (9)

مبارزات

آیة الله ربّانی املشی با آغاز حركت تاریخ ساز حضرت امام خمینی رحمه الله در سال 1342 ه. ش تا پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی، تلاشی پیگیر داشت و هر مأموریتی كه به عهده می‌گرفت، با دقت و پشتكار در انجام آن همت می‌گماشت. وی در مبارزات خونین روحانیت در دوران خفقان و استبداد رژیم شاه بارها توسط ساواك دستگیر و روانه زندان شد؛ ولی هیچ گاه این زندانها و تبعیدها روحیه مقاوم و استوار او را نشكست. او از جمله كسانی بود كه در مخالفت و مبارزه با رژیم شاه، زندان، تبعید و شكنجه بسیاری را تحمل نمود و با مقاومت و بردباری همچنان تا پیروزی در نهضت حضور فعال داشت؛ به گونه‌ای كه بیش از 60 مورد امضای معظم له در پای اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها در طول نهضت مقدس اسلامی در اسناد انقلاب اسلامی موجود است. (10)

«در سال 1354 ه. ش در اثر فعالیتهای چشمگیری كه در حوزه علمیه قم به وقوع پیوست، ساواك یكباره 25 تن از اساتید حوزه قم را دستگیر و تبعید نمود كه مرحوم آیة اللّه ربّانی املشی نیز از این 25 تن بود. آن مرحوم سه سال درتبعید به سر برد. یازده ماه از دوران تبعید وی در شوشتر و 25 ماه آن در فردوس بود.» (11)

آن بزرگوار درباره مبارزات خویش می‌گوید:

«موقعی كه امام در سال 1341 ه. ش به میدان مبارزه قدم گذاشت، ما هم از كسانی بودیم كه به ایشان خیلی نزدیك بودیم و جزء یاران ایشان حساب می‌شدیم. از آن وقت به بعد، همیشه به عنوان یك مبارز در حوزه شناخته شدم و این كار ادامه داشته تا پیروزی انقلاب... مبارزات ما بیشتر افشاگری بود. گاه بی گاه در بعضی از كارهای مبارزات مسلحانه هم دخالتهایی داشتیم؛ دستوری بدهیم، تجویزی كنیم، وسایلی فراهم كنیم، حمایت پولی داشته باشیم، حمایت تسلیحاتی داشته باشیم، حمایت تبلیغاتی داشته باشیم....‌» (12)

حجة الاسلام محتشمی خاطره زیر را كه نمونه‌ای از مبارزات آیة اللّه اَملشی است نقل می‌كند:

«چهارم آبان سال 1343 ه. ش مصادف با بیستم جمادی الثانی، سالروز میلاد مسعود حضرت فاطمه علیها السلام و فرزند برومندش آیة اللّه العظمی امام خمینی رحمه الله بود... اولین برنامه در منزل آیة اللّه مرعشی نجفی رحمه الله بود. از همان طلوع آفتاب در شهر قم و به ویژه در مدرسه دارالشفاء و فیضیه و كوچه و خیابان اطراف صحن حضرت معصومه علیه السلام التهاب و جنب و جوش عجیب و غریبی دیده می‌شد.

طبق برنامه به طرف منزل آیة اللّه نجفی رحمه الله رفتیم. در آنجا ابتدا آیة اللّه ربّانی املشی رحمه الله سخنرانی پر شور و حماسی كرد. ایشان در حالی كه به شدت برافروخته و نگران و عصبانی بودند، مطالب زیر را ایراد كردند:

«قانون كاپیتولاسیون سندبردگی یك ملت است كه امروزه به وسیله دولت و نمایندگان فرمایشی مجلس شورای ملی به تصویب رسیده است و ما از مراجع عظام می‌خواهیم كه تكلیف مسلمانان و ملت شریف ایران را مشخص بفرمایند.» (13)

مسئولیتها

این روحانی مبارز و عنصر فعال نظام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان در تلاش و فعالیت به سر برد و در راه حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی در بذل آنچه در توان داشت، هرگز دریغ نكرد و در سنگرهای مختلف، خدمات ارزنده‌ای را تقدیم اسلام و انقلاب نمود كه برخی از سمتهای ایشان عبارت اند از:

1. نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی از گیلان؛

2. نماینده خبرگان رهبری در خراسان و عضو هیئت رئیسه این مجلس؛

3. عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی؛

4. عضویت در شورای عالی قضایی؛

5. دادستان كل كشور؛

6. عضویت در شورای نگهبان؛

7. امام جمعه موقت تهران؛

8. ریاست شعبه اول دادگاه عالی؛

9. عضویت در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از بدو تأسیس تا زمان حیات كه معظم له از فعالان آن مركز به شمار می‌رفت.

شیفته شهادت

آیة الله ربّانی املشی در بخشی از گفتارش می‌گوید: «بحمد الله این روحیه در من پیدا شده كه آرزویم بیشتر پیشرفت اسلام و حفظ آبروی روحانیت و جمهوری اسلامی است. بعضی اوقات هم آرزو می‌كنم كه خداوند شهادت را نصیبم فرماید و گاهی این دعا را می‌خوانم: اَللَّهُمَّ اجْعَلْ وَفاتی قَتْلاً فی سَبیلِكَ‌» آرزوی شهادت دارم و دلم می‌خواهد كه ان شاءالله به شهدا ملحق شوم! فكر می‌كنم كه در زندگی هیچ كاری نكرده‌ام، شاید با شهادتم، خدمتی نمایم و با روی سرخ، خدا را ملاقات كنم.» (14)

شهادت

حضرت آیة الله ربّانی املشی (15) سر انجام پس از عمری تلاش و مجاهدت خالصانه در راه اسلام، در بامداد روز دوشنبه 17 تیرماه 1364 در اثر یك بیماری رنج آور (سرطان) كه زمینه آن را دشمنان انقلاب و باند مهدی هاشمی معدوم (16) در او به وجود آورده بودند، در سن 51 سالگی به شهادت رسید و در جوار رحمت حق آرمید و پیكر مطهر آن مرحوم پس از تشییع در تهران و قم در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام در كنار شهیدان بزرگواری همچون شهید محلاتی، شهید محمد منتظری و... به خاك سپرده شد. عاشَ سَعید وَ ماتَ سَعیداً.

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، ج 3، ص 227.

2) مجله شاهد، آذرماه سال 1361، ص 17.

3) سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی رحمه الله به روایت جمعی از فضلا، ج 3، ص 17؛ خبرگان ملت، ج 2، ص 362، با تلخیص.

4) خبرگان ملّت، ج 2، ص 363.

5) همان، صص 363 - 365، با تلخیص فراوان؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی رحمه الله به روایت جمعی از فضلا، ج 3، صص 17 - 20، با تلخیص.

6) خبرگان ملت، ج 2، ص 358.

7) همان، ص 360.

8) الكافی، ج 2، ص 164.

9) خبرگان ملت، ج 2، ص 361.

10) ر. ك: اسناد انقلاب اسلامی، ج 2 و 3 كه مجموعه امضای معظم له در آنها آمده است.

11) ستارگان حرم، ج 3، ص 229؛ خبرگان ملت، ج 2، ص 361.

12) ستارگان حرم، ج 3، ص 231.

13) همان، ص 230.

14) همان، ص 366.

15) شرح حال شهید ربّانی املشی در منابع ذیل آمده است:

ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه كوثر، ج 3، صص 223 - 241؛ خبرگان ملت، تهیه و تنظیم دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، ج 2، صص 349 - 369؛ یاران امام به روایت اسناد ساواك؛ ستم ستیزان نستوه، آیة اللّه شیخ جواد فومنی حائری، صص 479 - 480؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص 252؛ پیشینه تاریخی فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، محمد علی قربانی، ص 880؛ تربت پاكان قم، عبد الحسین جواهر كلام، ج 3، ص 1869 و....

16) درباره چگونگی شهادت آیة اللّه ربّانی و اعترافات مهدی هاشمی معدوم به كتاب خاطرات سیاسی تألیف محمد محمدی ری شهری كه به تفصیل آمده است، رجوع شود.

492 دفعه
(0 رای‌ها)