شیوه پاسخ به پرسشهای دینی (3)

(انواع پرسشها)

اشاره

در شمارة قبل، علاوه بر تعريف و اهميّت روش‌شناسي، دو مورد از انواع پرسشها (پرسشهاي ارتباطي و انكاري) را بررسي كرديم، و اينك چند مورد ديگر از اين انواع را بحث مي‌كنيم.

3. آموزشي

يكي ديگر از انواع پرسشها، پرسشهاي آموزشي است. اين نوع پرسشها غالباً در كلاسهاي آموزشي و منابر كاربرد دارند. پيامبر و امامان‏‏علیهم‏السلام از اين روش بسيار و به بهترين شكل استفاده مي‌كردند. در اينجا به طور خلاصه به شيوه‌هاي ترغيب به سؤال در سيرة معصومان‏‏علیهم‏السلام اشاره مي‌شود:

1. گاهي براي اينكه مطالبي را به ديگري بگويند، از او مي‌پرسيدند: آيا فلان مطلب را به تو بگويم؟ پس از اينكه از اين طريق توجه مخاطب را به خود جلب مي‌كردند و يا نياز او را به يادگيري بر مي‌انگيختند، مطلب را براي او بيان مي‌كردند. امام باقر‏‏علیه‏السلام به كساني كه در محضر او بودند، فرمود:

«أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ يَبْعُدُ السُّلْطَانُ وَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ؟ فَقَالَ أَبُو حَمْزَةَ: بَلَى أَخْبِرْنَا بِهِ حَتَّى نَفْعَلَهُ، فَقَالَ‏‏علیه‏السلام: عَلَيْكُمْ بِالصَّدَقَةِ فَبَكِّرُوا بِهَا فَإِنَّهَا تُسَوِّدُ وَجْهَ إِبْلِيسَ وَ تَكْسِرُ شِرَّةَ السُّلْطَانِ الظَّالِمِ عَنْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ ذَلِكَ وَ عَلَيْكُمْ بِالْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ التَّوَدُّدِ وَ الْمُوَازَرَةِ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ، فَإِنَّهُ يَقْطَعُ دَابِرَهُمَا؛ يَعْنِي السُّلْطَانَ وَ الشَّيْطَانَ وَ أَلِحُّوا فِي الِاسْتِغْفَارِ، فَإِنَّهُ مَمْحَاةٌ لِلذُّنُوبِ؛ آيا شما را از چيزي با خبر نكنم كه چون بدان عمل كنيد، سلطان و شيطان از شما دور شوند؟ پس ابوحمزه عرض كرد: بله! آن را بفرماييد تا بدان عمل كنيم. پس امام‏‏علیه‏السلام فرمود: بر شماست كه روز را با صدقه آغاز نماييد؛ چرا كه صدقه شيطان را روسياه كند و در آن روز، خشم‌گيري سلطان ستم‌پيشه را بر شما بي‌اثر سازد. و بر شماست دوستي در راه خدا و مهرجويي و همياري در انجام كردار نيك؛ زيرا اين كار ريشۀ آن دو؛ يعني سلطان و شيطان را قطع مي‌كند و در آمرزش‌خواهي پافشاري كنيد؛ چرا كه اين كار گناهان را پاك كند‌» (1)

پيامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نيز روزي به اصحاب فرمود: «أ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى سِلَاحٍ يُنْجِيكُمْ مِنْ أَعْدَائِكُمْ َوَ يُدِرُّ أَرْزَاقَكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ، فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ؛ آيا شما را به سلاحي راهنمايي نكنم كه شما را از دشمنان رهايي دهد و روزي شما را فراوان سازد؟ عرض كردند: چرا، فرمود: پروردگارتان را در شب و روز بخوانيد؛ زيرا سلاح مؤمن دعا است‌»

2. در مواردي نيز معصومان‏‏علیهم‏السلام جملات يا اصطلاحاتي مي‌فرمودند كه مردم معني آن را نمي‌فهميدند. وقتي در ذهن شنونده سؤال ايجاد مي‌شد و آنان از معني آن اصطلاح مي‌پرسيدند، بحث آغاز مي‌شد.

حذيفة بن منصور مي‌گويد: امام صادق‏‏علیه‏السلام فرمود: «اتَّقُوا الْحَالِقَةَ فَإِنَّهَا تُمِيتُ الرِّجَالَ؛ از حالقه بپرهيزيد كه انسان را مي‌ميراند‌» پرسيدم: حالقه چيست؟ فرمود: «قَطِيعَةُ الرَّحِم‌؛ قطع رحم‌» (2)

اين شيوه در بالا بردن كيفيت و ايجاد يادگيري پايدار تأثير به سزايي دارد. در واقع اين شيوه يكي از شيوه‌هاي مشهور و معروف نزد دانشمندن علم معاني و بيان است كه معتقدند؛ اگر مطلبي مبهم گفته و سپس توضيح داده شود در جان آدمي بهتر جاي مي‌گيرد. (3)

3. گاهي نيز معصومان‏‏علیهم‏السلام مطلب را به وضوح بيان نمي‌كردند؛ بلكه آن را سربسته و يا در سطح پايين بيان مي‌كردند تا شاگردي كه مطلب برايش مبهم است و يا خواهان فهم بيش‌تر است، با طرحِ سؤال خود، از امام مطالب بيش‌تري را بخواهد. اين امر چند فايده داشت: يكي اينكه مخاطب با طرح سؤال در فرايند آموزش شركت مي‌كرد و نوعي يادگيري فعّال تحقق مي‌يافت. دوم اينكه محتواي آموزشي بيش از سطح فهم و استعداد مخاطب بيان نمي‌شد. سوم اينكه جلسة آموزش براي دانش‌آموز و دانشجو كسالت‌آور و خسته‌كننده نمي‌شد؛ زيرا در اين صورت هم فعاليت دانش‌آموز موجب خستگي او نمي‌شود و هم قابل فهم‌بودن مطالب براي او نشاط‌آور مي‌گردد. براي مثال: نقل شده است كه ابوحنيفه براي تحصيل علم نزد امام صادق‏‏علیه‏السلام آمد. امام به او فرمود: «پس هر گاه ارادة تحصيل علم كردي، اول حقيقت بندگي را در خود ايجاد كن و علم را با عملِ به آن، بخواه و از خدا طلب فهم كن كه او به تو خواهد داد‌» ابوحنيفه مي‌گويد: از امام‏‏علیه‏السلام پرسيدم: حقيقت عبوديت چيست؟ فرمود: «حقيقت عبوديت در سه چيز است: اول اينكه بنده هر آنچه را خدا به او داده، ملك خود نداند؛ زيرا بندگان مالك نمي‌شوند..‌. .» (4)

در اين روايت اگر سؤال ابوحنيفه از حقيقت بندگي نبود، امام وارد آن بحث نمي‌شد؛ ولي با سؤال او امام مطالب بسيار سودمندي را بيان كرد كه راه‌گشاي كساني است كه مي‌خواهند قدم در راه عرفان و شناخت خدا بگذارند. (5)

4. يكي از روشهاي بسيار معمول امامان‏‏علیهم‏السلام تشكيل جلسات پرسش و پاسخ بود كه در آن هر كس از هر موضوعي سؤال داشت، خدمت امام ارائه مي‌كرد و حضرت پاسخ سؤالش را مي‌داد.

در ميان معصومان‏‏علیهم‏السلام، امام باقر و صادق‏‏علیهما‏السلام از كساني بودند كه بهترين موقعيت را براي نشر احكام و معارف اسلامي داشتند و به اصطلاح رسماً تدريس مي‌كردند و حوزة درسي داشتند؛ ولي حتي آنها نيز غالباً درسشان به گونه‌اي نبود كه بر كرسي تدريس بنشينند و در موضوع خاصي به صورت سخنراني تدريس كنند؛ بلكه در غالب موارد، شيوة اصلي تدريس آنان همين روش سؤال و جواب بوده است. يكي از نويسندگان در اين‌باره مي‌نويسد:

«در مسجد پس از نماز، امام‏‏علیه‏السلام رو به مردم مي‌كرد و يا حلقة درس، طوري بود كه صدر و ذيل نداشت و امام‏‏علیه‏السلام احتياجات روزِ مردم را يك‌يك مي‌پرسيد و به آنها مي‌آموخت و مي‌فرمود: «هر چه مي‌خواهيد بپرسيد‌» هر فردي از افراد به مقتضاي نيازِ روحي و معنوي خود، يا بر حسب احتياجات محيط زندگي و احكام دين، مسائلي مي‌پرسيد و امام‏‏علیه‏السلام به او پاسخ مي‌دادند و سايرين نيز مي‌شنيدند؛ لذا علوم مكتب جعفري ‏علیه‏السلامسبك كلاسيك نداشت كه هر يك از شاگردان مخصوص رياضي، طبيعي و كلامي انحصاراً آن بحث مربوط به خود را نقل كنند؛ بلكه وقتي سؤال مي‌شد، همۀ اصحاب، آن را به صورت روايت نقل مي‌كردند. در نهايت، هر كس ذوق و سليقه‌اش در هر رشته بيش‌تر و قوي‌تر بود و شمّ علمي مخصوصي داشت، درباره آن علم، مسائل و دقايقي بيش‌تر مي‌پرسيد و روي آن مسائل بحث مي‌كرد. (6)

جلسات پرسش و پاسخ؛ بويژه اگر جلسات باز باشد و به علم خاصي منحصر نشود، فوايد بسياري دارد كه خسته نشدن مستمعان، اشتمال مباحث بر آنچه مورد نياز مردم است، رضايت نسبي غالب افرادي كه در جلسه شركت دارند، افزايش روحية پرسشگري و... از جمله فوايد آن است؛ البته برگزاري چنين جلساتي به فنون مناسبي نياز دارد كه ـ انشاء الله ـ در مباحث آينده به برخي از آنها اشاره مي‌شود.

4. تقريري

در پرسش تقريري براي يادآوري معلومات افراد و اقرار گرفتن از آنان، مطلبي از آنها پرسيده مي‌شود. آنان پاسخ سؤال را مي‌دانند؛ ولي اين پرسش مقدمه‌اي مي‌شود تا گوينده مطلب مهم را القا كند. موارد استفهام تقريري در قرآن بسيار زياد است؛ مانند:

«أَلَمْ تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ»؛ (7) «آيا نديدي پروردگارت با قوم "عاد" چه كرد؟!»

«أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ‌«؛ (8) «آيا براي او چشم قرار نداديم؟»

«أَلَمْ یجِدْكَ یتِیمًا فَآوَى»؛ (9) «آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!»

با توجه به كثرت موارد كاربرد اين نوع استفهام در قرآن، مي‌توان نتيجه گرفت كه يكي از بهترين راههاي تفهيم مطالب و حتي پاسخ‌دهي به سؤالات، استفاده از استفهامهاي تقريري است كه پس از آنكه مخاطب مطلبي را كه خودش قبول دارد مجدداً بر آن تأكيد كرد، آمادگي او براي درك مطلب و قبول مطلبي كه گوينده القا مي‌كند بسيار بيش‌تر خواهد بود. اين روش به روش سقراطي نيز مشهور است.

‏5. تعنّتي

اين قسم از سؤال نه استفهام حقيقي است و نه استفهام مجازي؛ بلكه سؤالهاي ايذايي است؛ يعني پرسشهايي كه پرسشگر براي فهميدن، آموختن و حتي ياد دادن مطرح نمي‌كند؛ بلكه براي به رخ كشيدن دانشش به گوينده يا اثبات ضعف او يا مسخره كردن مطرح مي‌كند. سؤال تعنّتي؛ يعني سؤال براي آزار دادن و فرار از انجام وظيفه و در واقع نوعي بهانه‌جويي. روشن است كسي كه سؤالات تعنتي مي‌پرسد، به دنبال پاسخ سؤال نيست؛ از اينرو روش پاسخ‌دهي به سؤالات ايذايي و حتي درخواستهاي غيرمنطقي متفاوت است. به آيات زير توجه كنيد:

«وَقَالُوا مَا لِهَذَا الرَّسُولِ یأْكُلُ الطَّعَامَ وَیمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مَلَكٌ فَیكُونَ مَعَهُ نَذِیرًا* اَوْ یلْقَى إِلَیهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ یأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا* انْظُرْ كَیفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا»؛ (10)

«و گفتند: چرا اين پيامبر غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود؟! چرا فرشته‌اي بر او نازل نشده كه همراه وي مردم را انذار كند؟! يا گنجي (از آسمان) براي او فرستاده شود؟! يا باغي داشته باشد كه از [ميوه] آن بخورد؟! و ستمگران گفتند: شما تنها از مردي مجنون پيروي مي‌كنيد! ببين چگونه بر تو مثلها زدند و گمراه شدند، آنگونه كه قدرتِ پيدا كردن راه را ندارند!»

چنانكه در آيات فوق روشن است، سؤالات و درخواستهاي مشركاني كه نمي‌خواستند ايمان بياورند، سؤالات معقولي نبود؛ از اينرو خداوند در دو آيه بعدي ابتدا به اين نكته اشاره مي‌كند كه اين مطالب كه دربارة پيامبر مي‌گويند، چيزهايي نيست كه خداوند از انجام آن عاجز باشد؛ ولي اينان بهانه‌جوياني هستند كه براي تكذيب قيامت اين سخنان را بيان مي‌كنند و از اينرو به جاي پاسخ صريح به اين درخواستها، انگيزة پرسيدن آنان را مورد توجه قرار داده و به آنان يادآور مي‌شود كه عذاب تكذيب كنندگان آتشي سوزان است. (11)

با توجه به نمونه‌اي كه ذكر شد و موارد فراوان ديگري كه در آيات و روايات وجود دارد، به نظر مي‌رسد چند اصل در پاسخ‌دهي به سؤالات تعنتي بايد مورد توجه قرار گيرد:

1. توجه به انگيزه‌هاي كسي كه اينگونه سؤالات را مطرح مي‌كند: اگر بتوان انگيزة او را كشف كرد، بايد به جاي پاسخ‌دهي به سؤالات او انگيزه‌هايي را كه در اينگونه سؤالات دارد رد و نفي كرد؛ چنانكه گذشت، به نظر مي‌رسد انگيزة اصلي مشركان از طرح اين سؤالات تعنتي بازداشتن پيامبر از رسالتش بوده است؛ از اينرو ابتدا سعي كردند با تطميع و تهديد، آن حضرت را از راهي كه در پيش گرفته، بازدارند؛ ولي چون به اين كار موفق نشدند، به سوي سؤالات تعنتي روي آوردند و پيامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏وآله نيز در پايان بر رسالت خود و الهي بودن آن تأكيد كرد؛ چنانكه در پاسخ پيشنهادات مالي و مقام نيز بر همين مطلب تأكيد كرد.

2. عدم پاسخ‌دهي صريح به سؤالات تعنتي: در برخي از موارد مناسب است به سؤالات تعنتي پاسخ داده شود؛ ولي در غالب موارد اگر پاسخ صحيح نيز داده شود، پرسشگر و شبهه‌كننده نخواهد پذيرفت و بلافاصله شبهة ديگري را مطرح خواهد كرد؛ از اينرو لازم نيست پاسخ صريحي به او داده شود.

3. راهنمايي پرسشگر و درخواست براي ترك پرسشهاي تعنتي: اگر پاسخگو مصلحت را در پاسخ دهي به سؤالات تعنتي ديد، بايد به او يادآوري كند كه از چنين سؤالاتي بپرهيزد؛ چنانكه در روايات فراواني به اين مطلب اشاره شده است؛ از جمله:

ü اميرمؤمنان‏‏علیه‏السلام به ابن الكواء فرمود: «وَيْلَكَ! سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، وَيْلَكَ! سَلْ عَمَّا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لاَ يَعْنِيكَ؛ (12) واي بر تو، براي براي فهميدن مطلب سؤال كن؛ نه براي اذيت كردن، و اي بر تو، از چيزي سؤال كن كه تو را راهنمايي كند و آنچه را كه رهنمائيت نمي‌كند رها كن!»

ü امير المؤمنين‏‏علیه‏السلام به كسي كه مسئله مشكلي را از آن حضرت پرسيده بود، فرمود: ‌«سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ؛ (13) براي فهميدن مطلب سؤال كن؛ نه براي [به زحمت انداختن و] آزار دادن. به درستي كه جاهلي كه دنبال فراگيري است، شبيه عالم است و عالمي كه بيراهه مي‌رود شبيه جاهل است‌»

ü ‌آن حضرت در ذم برخي از مردم زمانه‌اش مي‌فرمايد: «سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِيبُهُمَ مُتَكَلِّف؛ (14) سؤال كنندۀ آنها آزار و اذيب كننده است و جواب دهنده آنها به سختي مي‌افتد‌»

ü امام صادق‏‏علیه‏السلام به عنوان بصري فرمود: «أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتا؛ (15) امّا اموري كه در باب علم است: پس آنچه نمي‌داني از علما بپرس و بر حذر باش از اينكه براي اذيت و آزار كردنشان سؤال كني!»

4. توجه دادن افراد به اينكه چنين سؤالاتي تعنتي است و پاسخ ندادن به آن، به همين علت است: در روايتي مي‌خوانيم: حضرت علي‏‏علیه‏السلام فرمود: قبل از آنكه مرا از دست بدهيد، از من (سؤالاتتان را) بپرسيد! شخصي برخاست و عرض كرد: روي سر من چند تار مو است؟ اميرمؤمنان فرمود: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏وآله از سؤالت به من خبر داده بود... و اگر اثبات آنچه از آن پرسيدي مشكل نبود، پاسخت را مي‌دادم؛ (16) (هر تعدادي كه گفته شود، ممكن است پرسشگر نپذيرد و شمارش موهاي سر نيز مشكل است.)

6. پرسشهاي بيهوده

پرسشهاي بيهوده به پرسشهايي گفته مي‌شود كه دانستن پاسخ آن هيچ فايده‌اي ندارد؛ چنانكه ندانستن آن نيز هيچ اشكالي ندارد. در روايتي مي‌خوانيم: روزي پيامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏وآله وارد مسجد شدند و ديدند مردم اطراف شخصي جمع شده‌اند. فرمود: اين كيست؟ پاسخ دادند: علامه است. فرمود: علامه چيست؟ گفتند: يعني به نسبهاي اعراب و مطالب جاهليت و اشعار عربي دانا است. فرمود: اين دانشي است كه ندانستن آن به كساني كه آن را نمي‌دانند ضرري نمي‌رساند، و كسي كه مي‌داند نيز برايش فايده‌اي ندارد. سپس حضرت اصول علوم سودمند را فرمودند كه شامل عقايد، اخلاق و احكام است. (17)

هر چند پرسشهاي تعنتي و بيهوده در بسياري از موارد يكسان هستند و بسياري از پرسشهاي تعنتي نيز بيهوده‌اند؛ ولي نمي‌توان اين دو را يكسان دانست؛ بلكه نسبت بين آنها عموم و خصوص من وجه است. در پرسشهاي بيهوده، پاسخ‌دهنده بايد به چند نكته توجه كند:

الف. ضمن پاسخ‌دادن به پرسش، به گونه‌اي بسيار ظريف يادآوري كند كه بهتر است به جاي پي‌گيري اينگونه سؤالات، به دنبال دانسته‌هايي برود كه برايش سودمند است؛ چنانكه در دعاها اشاره شده (18) و گفته شده است: يكي از مواردي كه پيامبر از آن به خداوند پناه مي‌برد، دانش غير سودمند بوده است. (19)

ب. سعي كند از اين سؤالات براي ارتباط با پرسشگر استفاده كند.

پ. اگر به پرسشگر يادآوري كرد كه بهتر است به سؤالات مهم‌تر بپردازد، نمونه‌اي از سؤالات مهم‌تر و دانستنيهايي را كه دانستن آن بسيار سودمند است به او يادآوري كند؛ چنانكه در حديثي كه گذشت، پيامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله پس از يادآوري علومي كه فايده‌اش ناچيز است، به علومي كه بسيار مهم است اشاره فرمود.

ت. از جمله وظايف روحانيون، معلمان و مربيان، اساتيد، مراكز فرهنگي و ديني و همه دست‌اندركاران امور فرهنگي جامعه اين است كه خود نيز از مطرح كردن اين‌گونه سؤالات بپرهيزند و جامعه را به جاي آنكه به اين‌گونه امور سوق دهند، به علوم مهم‌تري رهنمون شوند. يكي از مشكلات جامعة امروز ما كه مسئولان امور فرهنگي نيز در آن دخالت دارند، سوق دادن جامعه به سوي سؤالاتي است كه به فرمودة پيامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله: «لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَه؛ به كسي كه آن را نمي‌داند ضرر نمي‌رساند و به كسي كه آن را مي‌داند، نفعي نمي‌رساند‌»

شرح اين هجران و اين خون جگر                                         اين زمان بگذار تا وقت دگر

7. پرسشهاي ممنوع

از آنچه گذشت، روشن مي‌شود كه پرسيدن، كليد فهم حقايق است و در آيات و روايات اسلامي نيز به مسلمانان دستور اكيد داده شده است كه هر چه را نمي‌دانند، بپرسند؛ ولي اين اصل اساسي تعليم و تربيت استثنايي دارد و آن اينكه؛ گاهي پنهان بودن پاره‌اي از مسائل براي حفظ نظام اجتماع و تأمين مصالح افراد بهتر است. در اين‌گونه موارد جستجوها و پرسشهاي پي‌درپي براي پرده برداشتن از روي واقعيت، نه تنها فضيلتي نيست؛ بلكه مذموم و ناپسند مي‌باشد، مثلاً غالب پزشكان صلاح مي‌دانند كه بيماريهاي سخت و وحشتناك را از شخص بيمار پنهان كنند. گاهي تنها اطرافيان را در جريان مي‌گذارند. همچنين مردم در همكاريهاي خود نياز به خوش‌بيني دارند و براي حفظ اين سرماية بزرگ، صلاح اين است كه از تمام جزئيات حال يكديگر باخبر نباشند؛ زيرا هر كس نقطه ضعفي دارد و فاش شدن نقطه‌هاي ضعف، همكاريهاي افراد را با اشكال مواجه مي‌كند، همچنين ممكن است كسي پشت سر دوست خود حرفي زده باشد، تا زماني كه شخص از آن حرف اطلاعي ندارد، ارتباطش با وي بسيار مناسب و خوب باشد؛ ولي اگر بداند، باعث مشكلات زيادي مي‌شود و... خلاصه اينكه هر چند دانستن خوب است؛ ولي در برخي موارد ندانستن باعث مي‌شود كه از بسياري مشكلات جلوگيري شود. از اينرو دين مقدس اسلام نيز در برخي موارد از مردم خواسته است از برخي سؤالات بپرهيزند. خداوند مي‌فرمايد:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ..‌»؛ «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! از چيزهايي نپرسيد كه اگر براي شما آشكار گردد، شما را ناراحت مي‌كند!...» (20)

در شأن نزول اين آيه مي‌خوانيم: روزي پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله خطبه‌اي خواند و دستور خدا را درباره حج بيان كرد. شخصي گفت: آيا اين دستور براي هر سال است و همه سال بايد حج بجا بياوريم؟ پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله به سؤال او پاسخ نگفت؛ ولي او لجاجت كرد و سؤال خود را تكرار نمود. پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «واي بر تو! چرا اين همه اصرار مي‌كني؟ اگر در جواب تو بگويم: بلي، حج در همه سال بر همة شما واجب مي‌شود و اگر در همه سال واجب باشد، توانايي انجام آن را نخواهيد داشت و اگر با آن مخالفت كنيد، گناهكار خواهيد بود؛ بنابراين، مادام كه چيزي به شما نگفته‌ام، روي آن اصرار نورزيد؛ زيرا [يكي از] اموري كه باعث هلاكت [بعضي از] اقوام گذشته شد، اين بود كه لجاجت و پرحرفي مي‌كردند و از پيامبرشان زياد سؤال مي‌نمودند؛ پس هنگامي كه به شما دستوري مي‌دهم، به اندازه توانايي خود آن را انجام دهيد. «إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُم» و هنگامي كه شما را از چيزي نهي مي‌كنم، خودداري كنيد!» آيات فوق نازل شد و آنها را از اين كار بازداشت. (21)

چند مورد ديگر از مواردي كه پيامبر‏صلی‏الله‏علیه‏وآله يا امامان‏علیهم‏السلام از پرسيدن نهي كرده‌اند، چنين است:

الف. مردي از پيامبر خدا‏صلی‏الله‏علیه‏وآله پرسيد: اي پيامبر خدا! آيا من بهشتي‌ام يا جهنّمي؟ فرمود: تو در بهشتي. سپس ديگري برخاست و گفت: آيا من بهشتي‌ام يا جهنّمي؟ فرمود: تو در جهنّمي. سپس فرمود: در آنچه من ساكت ماندم، شما هم ساكت باشيد، و اگر نبود كه همديگر را دفن نمي‌كرديد، جهنّميان شما را معرفي مي‌كردم، تا آنان را هنگام مرگ بشناسيد و اگر به اين كار فرمان مي‌يافتم، بي‌گمان انجام مي‌دادم. (22)

با توجه به اين روايت و روايات مشابه، روشن مي‌شود كه يكي از مواردي كه پرسش ممنوع است، پرسيدن از آيندة انسانها و گناهاني است كه انجام داده‌اند و ممكن است موجب جهنمي شدن آنان بشود؛ چنانكه از اين دسته روايات مي‌توان عدم جواز افشاي اسرار و جواز كتمان اينگونه اسرار را استفاده كرد.

ب. امام باقر‏‏علیه‏السلام در پاسخ به پرسش درباره پنيرهاي موجود در بازار مسلمانان و اينكه ممكن است ماية‌ پنيرش از ميته باشد، فرمود: «اشْتَرِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَسْأَلْهُ عَنْ شَيْ‏ء؛ (23) [پنير را] از شخص مسلمان بخر و از چيزي مپرس‌»

با توجه به اين روايت و روايات مشابه كه بسيار زياد هستند، بسياري از فقها معتقدند در اين موارد پرسيدن نه تنها مستحب نيست؛ بلكه مي‌توان قائل به كراهت آن شد؛ چنانكه به عنوان نمونه درباره گوشتهاي موجود در بازار مسلمانان، لازم نيست بپرسيد كه ذابح مسلمان بوده يا نه، بسم الله گفته يا نه و... . (24)

از آنچه گذشت، سرنوشت دستة ديگري از پرسشهاي ممنوع روشن مي‌شود كه عبارتند از: وسواس در حليت و حرمت، همچنين طهارت و نجاست مواد غذايي موجود در بازار و خانه‌هاي مسلمانان.

ج. اميرمؤمنان‏علیه‏السلام فرمود: «خَمْسَةُ أَشْيَاءَ يَجِبُ عَلَى الْقَاضِي الْأَخْذُ فِيهَا بِظَاهِرِ الْحُكْمِ الْوَلَايَةُ وَ الْمَنَاكِحُ وَ الْمَوَارِيث وَ الذَّبَائِحُ وَ الشَّهَادَاتُ إِذَا كَانَ ظَاهِرُ الشُّهُودِ مَأْمُوناً جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِمْ؛ (25) در 5 مورد بر قاضي لازم است به ظاهر حكم كند: در امر ولايت، ازدواجها، ارثها، ذبايح و شهادات و هرگاه ظاهر گواهان درست و راست باشد، گواهي آنها پذيرفته شود و از باطن كار آنها نبايد پرسيده شود‌»

در اين روايت به روشني مواردي كه پرسيدن جايز نيست، مشخص شده است.

د. كاهلي از مردي روايت مي‌كند كه وي از امام صادق‏‏علیه‏السلام پرسيده بود: من از راهي مي‌گذرم كه آب ناودان بر من مي‌ريزد، در هنگامي كه مي‌دانم وضو مي‌گيرند. حضرت فرمود: «اشكالي ندارد و از من مپرس‌» (26)

از مجموع آنچه گذشت روشن مي‌شود كه مهم‌ترين سؤالاتي كه از پرسيدن آن نهي شده‌ايم، برخي امور غيبي يا قيودي است كه شارع مقدس به واسطة مصلحت در آن سكوت كرده است. و حكم را مطلق وضع كرده؛ چنانكه تجسس در امور شخصيه و احوال خصوصي مردم نيز چنين است.

ادامه دارد...

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). تحف العقول عن آل الرسول‏صلی‏الله‏علیه‏وآله، ص292؛ تحف العقول، ترجمه حسن زاده، ص517.

(2). وسائل الشيعه، ج15، ص210.

(3). شرح الرضي علي كافية ـ رضي الدين استرآبادي، تحقيق يوسف حسن عمر، نشر مؤسسه الصادق، تهران، ج2، ص72، همان، ج3، ص439؛ مختصر المعاني، سعد الدين تفتازاني، نشر دارالفكر، اول، قم، 1411 ق، ج85.

(4). بحار الانوار، ج1، ص225.

(5). ر.ك:‌مقاله: روش سؤال و جواب در سيره آموزشي معصومان‏‏علیهم‏السلام ، نشريه حوزه و دانشگاه، شماره 28.

(6). زندگاني معلم كبير حضرت امام جعفر صادق7، عمادزاده، ج2، ص99.

(7). فجر/6.

(8). بلد/8.

(9). ضحي/6.

(10). فرقان/7 ـ 11.

(11). ترجمه آيات چنين است: زوال ناپذير و بزرگ است خدايي كه اگر بخواهد براي تو بهتر از اين قرار مي‌دهد. باغهايي كه نهرها از زير درختانشان جاري است. و (اگر بخواهد] براي تو كاخهايي مجلّل قرار مي‌دهد. (اينها همه بهانه است]؛ بلكه آنان قيامت را تكذيب كرده‌اند و ما براي كسي كه قيامت را تكذيب كند، آتشي شعله‌ور و سوزان فراهم كرده‌ايم! (فرقان/12 ـ 13).

(12). الغارات، ‌ابراهيم بن محمد الثقفي، ج2، ص737.

(13). بحار الانوار، علامه مجلسي، ج1، ص222.

(14). همان، ج1، ص222.

(15). همان، ج2، ص260.

(16). ارشاد، شيخ مفيد، ج1، ص330؛ احتجاج، شيخ‌ طبرسي، ج1، ص389؛ مناقب آل ابي طالب، ابن شهرآشوب، ج2، ص105؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج14، ص313.

(17). «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏الله‏علیه‏وآله الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا؟ فَقِيلَ: عَلَّامَةٌ. فَقَالَ: وَ مَا الْعَلَّامَةُ؟ فَقَالُوا لَهُ: أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ. قَالَ: فَقَالَ النَّبِيُّ صلی‏الله‏علیه‏وآله: ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَه. "ثمَّ قَالَ النَّبِيُّ صلی‏الله‏علیه‏وآله:" إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَة: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل» (كافي ، شيخ كليني، ج1، ص32؛ امالي، شيخ صدوق، ص340؛ شرح اصول كافي، ملا محمد صالح مازندراني، ج2، ص21؛ وسائل الشيعه (آل البيت)، حر عاملي، ج71، ص327).

(18). بخشي از تعقيب نماز عصر چنين است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ» (بحارلانوار، ج2، ص59؛ مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز عصر؛ جامع عباسي، شيخ بهاء الدين عاملي (شيخ بهائي)، موسسه انتشارات فراهاني، تهران، ص66).

(19). مستدرك الوسائل، الميرزا النوري، ج5، ص70؛ سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد قزويني، تحقيق محمد فؤاد  عبدالباقي، دار الفكر، بيروت، ج2، ص1261 كه روايت سنن چنين است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏الله‏علیه‏وآله يقول: أَعُوذُ بِكَ مِن الاربع: مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏وآله مي‌فرمود: (خدايا!] از چهار چيز  به تو پناه مي‌برم؛ از علمي كه نفعي ندارد و قلبي كه خاشع نيست و نفسي كه سير نمي‌شود و دعايي كه شنيده نمي‌شود‌».

(20). مائده/101.

(21). در شأن نزول آيات فوق در منابع حديث و تفسير اقوال مختلفي ديده مي‌شود؛ ولي آنچه گذشت با آيات فوق و تعبيرات آن سازگارتر است و از حضرت علي7 نقل شده است. (تفسير نمونه، ج5، ص96؛ مجمع البيان، ج3، ص386؛ الميزان في تفسير القرآن، ج6، ص155).

(22). مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدين هيثمي، دار الكتب علميه، بيروت، 1408 ق، ج7، ص188؛ المصنف، ابن ابي شيبه كوفي، تحقيق سعيد محمد اللحام، چاپ اول، دار الفكر، 1409 ق، ج7، ص438؛ مسند ابي يعلي موصلي، احمد بن علي بن مثني تميمي، تحقيق سليم اسد، دار‌المأمون للتراث، ج1، ص67.

(23). بحار الانوار، ج62، ص92.

(24). بحار الانوار، همان.

(25). خصال، ج1، ص311؛ همان، ترجمه كمره‌اي، ج1، ص279.

(26). ر.ك: ميزان الحكمه، ج2، ص1217.

439 دفعه
(0 رای‌ها)