سلاله ی سلیل

(به مناسبت ولادت امام حسن عسكری علیه السلام)

به حسن خُلق و وفا، كس به یار ما نرسد                         ترا در این سخن انكارِ كار ما نرسد

اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده اند                           كسی به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حقّ صحبت دیرین كه هیچ محرم راز                          به یارِ یك جهت حقگزار ما نرسد

هزار نقد ببازار كائنات آرند                                         یكی به سكّۀ صاحب عیار ما نرسد

هزار نقش برآید ز كِلك صنع و یكی به                           دلپذیری نقش نگار ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم كه شرح قصّۀ او                         به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد (1)

پاكیزه‌ای در راه است و شكوفۀ عشق و نسیم بهاران را به همراه دارد! از راه‌های دور می‌رسد! از سرزمین نُوبه در جنوب مصر، تقدیر الهی او را به ساحل زیبایی هدایت می‌كند! اكنون می‌تواند، نگاهی عمیق بر دریا كند و مرواریدهای حقیقت و دانش را به حضور طلبد! جلوۀ عفّت و متانت و پاكی‌اش آن چنان رخشنده است كه در نخستین دیدار، امام هادی علیه السلام به او فرمود: «سلیل مسلولةٌ من الآفات و الارجاس والانجاس؛ این بانو كه نامش سلیل است، از هر گونه آفات و پلیدی‌ها و ناپاكی‌ها پیراسته است. (2) پس راه را گم نكرده است، به مقصد رسیده است. همه چیز آماده است به خانۀ اهل بیت رسالت علیهم السلام همان كه خداوند رخصت به رفعت آن داده، خانه‌ای كه در آن ذكر نام خدا می‌شود و صبح و شام تسبیح ذات پاك او كنند. (3) این چنین است كه می‌تواند تجلّی بخش نور امامت یازدهمین پیشوای معصوم علیه السلام گردد زیرا دامن‌های پاك است كه می‌تواند محل رشد امامی معصوم باشد. «والبلد الطیب یخْرُجُ نباتُه باذن ربّه» (4)

اینك سلیل و در نامی دیگر سوسن حُدَیثه ـ حُریبه خانه امام هادی علیه السلام را روشن نموده (5) و در پیوندی مبارك زندگی آن حضرت را صفایی دیگر بخشیده است.

هشتم ربیع الثانی سال 232 فرا می‌رسد و شهر مدینه به میلاد نور عسكری علیه السلام روشن می‌گردد (6) . در این زمان سلیل پس از همسری امام هادی علیه السلام به فضیلتی دیگر دست یافته و آن مادری امام معصوم علیه السلام است.

این نیز از معجزات تربیتی ادیان الهی است كه این چنین فضا را برای پرواز روح‌های آماده باز می‌كند. آن را وسعتی درخور می‌بخشد و در این راه زن و مرد نمی‌شناسد، بلكه مخاطبش فطرت‌های پاك انسان هاست. بدین جهت است كه تعدادی از زنان به مرحله‌ای دست یافته اند كه كمتر مردانی غیر از معصومین بدان نائل شده اند. ساره، همسر ابراهیم، مخاطب ملائكه قرار می‌گیرد و مژدگانی اسحاق و یعقوب علیهماالسلام، دو پیامبر بزرگ الهی، را دریافت می‌كند. «فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب» (7) و زمانی كه از پیری خویش و كهن سالی همسرش دچار شگفتی می‌شود، ملائكه پاسخ می‌دهند: ««اَتَعْجبین من امر اللّه رحمت الله و بركاته علیكم اهل البیت»؛ آیا از كار خدا عجب داری این رحمت و بركات خدا بر شما خانواده است..» (8)

مریم قدّیسه كه قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «خداوند او را به نیكویی پذیرفت و به طرز شایسته‌ای «نهال وجود» او را رویانید (و پرورش داد) و كفالت او را به زكریا سپرد» (9) آن چنان در پرواز معنویش اوج می‌گیرد كه زكریای پیامبر علیه السلام را به اعجاب و شگفتی وا می‌دارد. «كلّما دخل علیها زكریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم اَنّی لكِ هذا قالت هو من عنداللّه انّ اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب هنالك دعا زكریا ربّه قال ربّ هب لی من لدنك ذریةً طیبَة»؛ هرگاه زكریا وارد محراب او می‌شد غذای مخصوصی نزد او می‌دید. گفت:‌ای مریم این غذا را از كجا آورده ای؟

او پاسخ می‌دهد كه: «از سوی خداست، خداوند به هركس بخواهد بی حساب روزی می‌دهد. در آن جا زكریا رو به پروردگار خویش می‌گوید «خداوندا از طرف خود فرزند پاكیزه‌ای (نیز) به من عطا فرما..» (10)

كدامین واژه می‌تواند تفسیر حقیقت عروج معنوی مادر موسی را بنماید كه قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «و لَقَد منَنّا علیك مرّةً اخری اِذْ اوحینا اِلی امِّك ما یوحی»: ما بار دیگر بر تو منت نهادیم آن زمان كه به مادرت آنچه الهام شده [و لازم بود] الهام كردیم، (11)

و سلیل مادر امام حسن عسكری علیه السلام در استمرار همین سنّت الهی است.

فضیلت او به همین جا ختم نمی‌شود. در استمرار این مادری بعدها به جدّه لقب می‌یابد. مادر بزرگ حضرت بقیة اللّه تا برای همیشۀ تاریخ این افتخار را با خویش به همراه داشته باشد. بعدها و پس از وفات فرزندش امام عسكری علیه السلام پناهگاه شیعیان می‌شود. امام هادی علیه السلام به او این بشارت را داده بود كه خداوند حجّت خود را بتو عطا خواهد كرد. همان كه زمین را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ستم و بیدادگری پر شده است. (12)

مرحوم صدوق از احمد ابن ابراهیم نقل می‌كند كه گفت: «سال 262 به خدمت حكیمه عمّۀ امام عسكری علیه السلام وارد شدم. از پشت پرده با او سخن گفتم. از اعتقادات او پرسیدم. پیشوایان معصوم و بحقّ را برایم برشمرد تا به حضرت حجة ابن الحسن علیه السلام رسید، پرسیدم. در كجا می‌توان سراغش را گرفت؟ گفت: در سرا پردۀ غیب است گفتم: پس شیعه به كجا پناه می‌برد؟ گفت: به جدّه؛ مادر ابی محمد «عسكری علیه السلام.»

گفتم: به كسی كه وصی او از زنان است، اقتدا كنم. پاسخ داد: به امام حسین علیه السلام اقتدا كن كه به ظاهر به خواهرش زینب علیهاالسلام وصیت نمود امّا در واقع دانش نزد امام زین العابدین علیه السلام بود كه بر زبان زینب جاری می‌گشت و نسبت به زینب داده می‌شد تا امام زین العابدین از دید دشمن محفوظ بماند. (13)

و جدّه نیز این چنین بود و جهت حفظ و نگاهبانی از حضرت بقیة اللّه الاعظم به نام خود ولی در واقع پیام حضرت بقیة الله را به شیعیان ابلاغ می‌نمود.

سیمای امام حسن عسكری علیه السلام

مولود پاكیزه‌ای كه خانۀ امام هادی علیه السلام را روشن نموده است، دارای چهره‌ای زیبا و جاذبه‌ای فوق العاده است. احمد ابن خاقان ـ كه مدّتی در سامرا زندگی كرده است ـ امام را این چنین توصیف می‌كند: «رجُلٌ اَسْمر، اَعْین، حَسَنُ القامه، جَمیلُ الوجه، حَیدُ البدن، حَدِیث السنّ لَهُ جلالَةٌ وَ هَیبَة؛ مردی گندمگون گشاده چشم، نیكو قامت، زیبا رو، نیكو بدن، نوجوان و برخوردار از بزرگی و شكوهمندی بود..» (14)

امام عسكری به صفت «هیبَت»، «رُواء» و «خوش سیمایی» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هیبت و جلال می‌شناختند زیرا آن حضرت به شكل عجیبی افراد را تحت سیطره و جذبۀ خویش قرار می‌داد كه موارد زیر از آن جمله است:

1 ـ مرحوم كلینی می‌نویسد: امام عسكری علیه السلام را نزد علی ابن «نارْمَش» زندانی كردند. او ناصبی بود و بر آل علی علیه السلام سخت می‌گرفت. درباریان به وی سفارش كردند كه بر حضرت سخت بگیرد ولی هنوز یك روز از زندانی شدن امام علیه السلام نگذشته بود كه ابن نارمش تحوّل یافت و چنان شد كه از عظمت و جلالت امام چشم از زمین برنمی داشت و در ردیف شیعیان آن حضرت قرار گرفت. (15)

2 ـ زمانی كه امام عسكری علیه السلام زندانی صالح ابن وصیف بود، بنی عباس پیش او آمدند و از او خواستند كه بر آن حضرت سخت بگیرد. صالح گفت: «چه كاری می‌توانم انجام بدهم. دو نفر از بدترین انسان‌ها را بر او گماشتم. اینك آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته اند و در عبادت و نماز به مرتبه‌ای والا رسیده اند. سپس دستور داد آن دو را احضار كنند و از آن‌ها پرسید. وای بر شما! چه شده است شما را با این زندانی؟ گفتند: و چه بگوییم دربارۀ كسی كه روزها را روزه می‌گیرد و شب‌ها تا به صبح به عبادت مشغول است. سخنی نمی‌گوید و كاری جز عبادت ندارد. نگاهش آن چنان نافذ است كه بدن ما می‌لرزد و چنادن می‌شویم كه مسلّط بر خویشتن نیستیم، بنی عبّاس چون این را شنیدند، نومیدانه و با خواری برگشتند..» (16)

3 ـ احمد ابن عبیداللّه ابن خاقان ـ كه والی اوقاف و صدقات قم بود ـ علی رغم عداوتی كه نسبت به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله داشت دربارۀ امام عسكری علیه السلام می‌گوید: «زمانی كه در سامرا بودم، كسی را در دانش، زهد، وقار، مهابت، عفّت، حیا، شرف و قدر و منزلت همانند حسن ابن علی عسكری نیافتم. نزد خلفا و كارگزاران حكومتی جایگاه ویژه‌ای داشت. همگی او را تعظیم و تكریم م ی‌نمودند.

روزی بالای سر پدرم ایستاده بودم. چون نگاه پدرم به او افتاد، از جای خویش حركت نمود و به استقبالش شتافت. دست در گردن او در آورد و دست‌های او را بوسید و در جای خود نشاند و با ادب در خدمت او نشست و با او سخن می‌گفت و از جهت تعظیم او را با كُنْیه خطاب می‌نمود. تعجّب كردم. در این حال گفتند: موّفق برادر خلیفۀ عباسی (معتمد) می‌آید، با این وجود باز پدرم روی به او داشت و با او سخن می‌گفت. تا آن كه غلامان مخصوص او نزدیك شدند، پدرم برخاست و او را با تعظیم و تكریم بدرقه نمود و سپس به استقبال موّفق رفت. دربارۀ او از خدمتكاران پدرم جویا شدم. گفتند: مردی است از بزرگان عرب، «حسن ابن علی» معروف بابن الرّضا علیه السلام، تمام آن روز در فكر فرو رفته بودم. شبانگاهان نزد پدرم آمدم. دربارۀ امام عسكری علیه السلام از او سئوال كردم. گفت: او امام رافضیان است، سپس گفت:‌ای فرزند! اگر خلافت از بنی عباس بیرون رود، كسی از بنی هاشم غیر او شایستگی آن را ندارد زیرا كه صفات زهد، عبادت، فضل، كمال، علم، عفّت نفس، شرافت، نسب و برتری حسب از او شخصیتی شایسته ساخته است، پس از آن از مردم نیز دربارۀ او پرسیدم. دوست و دشمن به بزرگواری، فضل و جلالت او معترف بودند..» (17)

این‌ها همه بیانگر جلالت و مهابت آن امام همام است كه دل‌ها را در مقابل نورانیت و چهرۀ ملكوتی خویش خاضع و انسان‌ها را به تكریم و نكو داشت او وا می‌داشت.

القاب امام حسن عسكری علیه السلام

امام جام جهان بین است و وجودش آئینۀ تمامی زیبائی‌ها و جلالت هاست. القاب ائمه اطهار علیهم السلام هر یك بیانگر بعدی از ابعاد وجودی آنان و هر یك از این زیبائی هاست.

امام عسكری علیه السلام همچون دیگر ائمّه علیهم السلام القابی دارد كه می‌تواند پرتوی از گسترۀ وجودی آن حضرت را نشان دهد. از جمله:

الف ـ عسكری (18)

در عصر امام علیه السلام انقلاب‌ها و حركت‌های زیادی به صورت مسلّحانه علیه خلافت بنی عباس انجام می‌شد. بعضی از آن‌ها شیعی بود. مثل نهضت یحیی ابن عمر طالبی ـ كه بر كوفه تسلّط یافت و زندانیان را آزاد نمود ـ این گونه قیام‌ها خلافت عباسی را هراسان ساخته بود (19) . به ویژه اگر رهبری آن را شخصیت بی نظیری مثل امام عسكری علیه السلام عهده دار می‌شد. از سویی دیگر طبق احادیث منقول از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، خلفای بنی عباس می‌دانستند كه حضرت مهدی علیه السلام از خاندان علی و فاطمه است و اوست كه بساط ستمگری را بر می‌چیند و عدالت و قسط را برقرار می‌كند. بدین جهت هر چه تاریخ ولادتش نزدیكتر می‌شد، سختگیری‌های آنان بیشتر می‌شد. امام هادی علیه السلام را به همراه فرزند بزرگوارش حضرت عسكری علیه السلام به سامرا احضار كردند تا كاملاً آن حضرت را زیر نظر داشته باشند. به آن هم اكتفا نكردند. بلكه آنان را در سامرا، در محلّه‌ای به نام «عسكر» سكونت دادند تا از دید نظامیان پنهان نمانند و رفت و آمدها را كنترل كنند. بر این اساس هر دو امام به «عسكریین» لقب یافتند.

ب ـ زكی (20)

پاكی امامان معصوم علیهم السلام عاملی بود كه دل‌های مردم را بدان سوی هدایت می‌كرد. آنان خورشیدهایی فروزان بودند كه تقوا و عدالت را به جان‌های مستعدّ هدیه می‌كردند. دشمنان غافل از مقام عصمت با دید باطل و ظاهربین خویش می‌خواستند این حقیقت ممتاز را در میان مردم خدشه دار كنند و این توطئه‌ای بود كه پیشتر در زمان امام جواد علیه السلام شروع شده بود.

خلیفه عباسی به «مُخارق» ـ یكی از دلقك‌ها و آوازه خوان‌های دربار ـ گفت: «می خواهم كاری كنی كه او به لهو و لعب مشغول شود..» اما توطئه آنان با ناكامی مواجه می‌شد چنان كه در همان مجلس امام جواد علیه السلام آن چنان به او نهیب زد كه تمامی نقشه‌های او به هم ریخت و با جمله «یا ذاالعُثنون اتّق اللّه» جلوه هائی دیگر از تقوای خویش را فرا راه عبّاسیان قرار داد. (21)

در زمان امام عسكری علیه السلام نیز توطئه‌هایی از این دست تدارك دیدند. جعفر برادر آن حضرت را بسوی لهو ولعب كشاندند امّا در مقابل عصمت امام عسكری علیه السلام ناتوان ماندند و جذبه‌های عبادت و بندگی و تقوای آن حضرت بگونه‌ای بود كه نه تنها نتوانستند نقطه ضعفی پیدا كنند بلكه همان گونه كه گذشت، مأموران دژخیم آنان را به سوی عبودیت و بندگی رهنمون می‌شد. در این زمان بود كه صفت «زكی» (پاك و آراسته) زیبنده وجود او شد و او را یادگاری صالح و تجسّمی زیبا از آیۀ «انّما یرید الله لیذهب عنكم الرّجس اهل البیت و یطهّركم تطهیرا» (22) قلمداد می‌كردند.

ج ـ صامت (23)

یكی از صفات ارزشمند و متعالی انسانی سكوت و لب فروبستن از سخنان بی فایده و غیر اخلاقی است.

در جهت اهتمام به این صفت در ادیان گذشته نیز دستورالعمل‌هایی برای آن مقرّر شد كه از آن جمله روزۀ سكوت بود. در تفسیر آیۀ شریفۀ «اِنّی نَذَرْتُ لِلرّحمانِ صَوما» (24) گفته اند: منظور روزۀ سكوت است (25) و این بالاتر از ترك محرّمات مثل غیبت و تهمت می‌باشد.

همین صفت حضرت بود كه گاه موجب هدایت انسان‌ها می‌گشت. در توضیح صفت مهابت و شكوه حضرت خواندیم كه یكی از ویژگی هائی كه موجب شیفتگی زندانبانان حضرت شد، این بود كه می‌گفتند: «او جز به ذكر خدا سخنی نمی‌گوید» بدین خاطر حضرت به صامت لقب یافت. ممكن است این صفت اشاره‌ای به شرایط اجتماعی ـ سیاسی دوران آن حضرت نیز داشته باشد كه ظلم و خفقان آن چنان در زمان آن بزرگوار حاكم بود كه حضرت سكوت را به عنوان شیوه رفتاری با آنان برگزیده بود.

زندانهای متعدد از سویی و محاصرۀ آن بزرگوار در محلّۀ «عسكر» از سوی دیگر موجب می‌شد كه آن حضرت نتواند مسائل دینی و الهی را بازگو كند. شیعه كه آن حضرت را منزوی استكبار و استبداد می‌دید، با صفت «صامت» از آن حضرت یاد می‌كرد تا خود حكایت درد و هجران شیعه و باطل بودن خلافت بنی عباس بوده باشد.

صفات دیگری نیز برای آن حضرت از قبیل خالص (منزّه از هر عیب) ، هادی (هدایت كننده) و سراج (چراغ فروزنده) ، تقی (26) (پرهیزكار و تقواپیشه) شمرده شده است كه هر كدام به سهم خود می‌تواند پرتوی از نور پرفروغ آن حضرت باشد.

میلادش بر همگان مبارك باد

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

 

1 ـ دیوان حافظ.

2 ـ اثبات الوصیة، ص 207.

3 ـ نور / 36.

4 ـ اعراف / 58.

5 ـ حیاة الامام الحسن العسكری، ص 17.

6 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 236.

7 ـ هود / 71.

8 ـ هود / 73.

9 ـ آل عمران / 37.

10 ـ آل عمران / 37 و 38.

11 ـ طه / 37 و 38.

12 ـ اثبات الوصیة، ص 207.

13 ـ الانوار البهیة، ص 152.

14 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 326.

15 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 307 و 308.

16 ـ همان.

17 ـ همان، ص 326.

18 ـ همان، ص 237.

19 ـ حیاة الامام العسكری، ص 216.

20 ـ بحار، ج 50، ص 236.

21 ـ همان، ص 62.

22 ـ احزاب / 33.

23 ـ مناقب، ج 4، ص 421؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236.

24 ـ مریم / 26.

25 ـ مجمع البیان، مریم / 26.

26 ـ حیاة الامام العسكری، ص 20.

505 دفعه
(0 رای‌ها)