غیبت چیست؟
غیبت آن است كه عیب پنهانی كسی را پشت سر او بگویند. (1)
اگر صفت ناروا در شخصی باشد یا كاری انجام داده باشد كه گناه است و دیگران از آن بی اطلاع اند و دوست ندارد كسی آن را برای دیگران بازگو كند، بازگو كردن آن پشت سر او برای دیگران غیبت است. (2)
احكام غیبت
غیبت هم برای گوینده و هم برای شنونده حرام است. (3)
سؤال: آیا انتقاد از مسئولین كشور و شهر، غیبت محسوب میشود؟
جواب: چنانچه هدف كوچك كردن آنها باشد، حرام است. (4)
سؤال: آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی غیبت جایز است؟ ملاك و میزان چیست؟
جواب: اگر عنوان غیبت داشته باشد، جایز نیست. (5)
سؤال: آیا غیبت كردن از یك نفر یا دو نفر نامشخص، حرام است؟
جواب: مانع ندارد. (6)
سؤال: اگر شخصی قدش كوتاه است و پشت سرش بگویند كه قدش كوتاه است، آیا غیبت محسوب میشود؟
جواب: نسبت به صفات ظاهره كه همه از آن آگاهی دارند، اگر قصد هتك و تحقیر نداشته باشد، اشكال ندارد. (7)
سؤال: آیا غیبت بچه نابالغ ممیز یا غیر ممیز جایز است؟
جواب: در بچه ممیز جایز نیست. (8)
سؤال: آیا شوهر میتواند در مقابل دیگران عیوب زنش را بگوید و او را تحقیر كند، اگر چه به شوخی باشد؟
جواب: غیبت كردن مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و كاری كه موجب اذیت او میشود، جایز نیست. (9)
سؤال: آیا گفتگو درباره رسوم، آداب، گفتار، كردار، طرز لباس پوشیدن، شكل ظاهری، ادا در آوردن روستاییها، شهریها و قبائل گوناگون ایران، غیبت محسوب میشود؟
جواب: اگر به قصد عیب جویی و مسخره كردن نباشد، اشكال ندارد.
سؤال: آیا بررسی كارهای مسئولی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در غیاب او از نظر شرع مقدس، غیبت محسوب میشود؟
جواب: بررسی مسائل اجتماعی و انتقادهای سازنده و مثبت، غیبت محسوب نمیشود. (10)
سؤال: در بین بعضی از مردم مرسوم است كه وقتی میخواهند نشانی شخصی را بدهند، مثلاً میگویند: «همان كه قدش كوتاه است» یا «شكمش بزرگ است» و مانند این تعبیرات، اگر آن فرد را بشناسیم و بدانیم كه با این حرفها ناراحت میشود، آیا غیبت محسوب میشود؟
جواب: در صورتی كه این صفات در عرف، جنبه مذمت داشته باشد، جایز نیست. (11)
سؤال: آیا غیبت كردن از مسئول اداره و یا كارمندی كه خلاف مرتكب شده، جایز است؟
جواب: اگر به قصد نهی از منكر باشد و اثر داشته باشد، لازم است. (12)
موارد جواز غیبت
1. غیبت متجاهر به فسق (كسی كه علنی و آشكار گناه میكند) ، كه در مورد همان گناهش به اتفاق فقها جایز است و اما نسبت به گناهان دیگرش كه پنهان است، مورد اختلاف است.
2. موارد تظلّم شخص از كسی كه در حق او ظلم كرده، كه میتواند ظلم او را بیان كند.
3. موارد مشورت، مانند كسی كه میخواهد دخترش را به كسی بدهد، و با شخصی در مورد آن فرد مشورت میكند كه آن شخص میتواند عیب پسر را نقل كند.
4. در موارد خیرخواهی و نصیحت، مثل اینكه شخصی با كسی رفیق شود و انسان احتمال دهد كه این رفاقت منجر به فساد آن شخص شود. در این صورت، چون رفیق او آدم بدی است، میتوان در مقام نصیحت و خیرخواهی، عیب او را ذكر نمود.
5. كسی كه میخواهد به دین ضرر بزند.
6. كسی كه میخواهد به خودش ضرری بزند كه لازم است او را حفظ نمود.
7. كسانی كه نوشتههای مسموم، منحرف كننده و باطل دارند. (13)
توبه از غیبت
پس از واقع شدن غیبت، توبه و پشیمانی از آن واجب است و احتیاط مستحب آن است كه از غیبت شده، اگر فسادی بر آن مترتب نگردد، حلالیت بطلبد و یا برای او استغفار كند. (14)
بنابراین، اگر غیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار كند و اگر زنده است و انسان بزرگوار و باگذشتی است و گفتن به او عداوت و دشمنی و فتنه ایجاد نمیكند، احتیاط مستحب آن است كه از وی حلالیت بطلبد و اگر احتمال میدهد كه مراجعه به او سبب عداوت و فتنه میشود، به وی مراجعه نكند و در عوض برای او بسیار استغفار كند.
سؤال: اگر كسی غیبتی از شخصی كرده، همچنین تهمتی زده یا شنیده، در این موارد باید رضایت فرد غیبت شده و شخص تهمت زده شده را جلب كند یا خیر؟
جواب: لازم نیست، ولی باید توبه كند. (15)
سؤال: اگر فردی غیبت فرد دیگر را نموده، آیا باید برای توبه كردن، از طرف مقابل طلب رضایت نماید یا اینكه تنها استغفار كافی است؟ در صورت مانع بودن شرم و حیا، چه باید كرد؟
جواب: استغفار كافی است. (16)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1. استفتائات مكارم، ج 1، ص 153، س 552ـ554.
2. استفتائات امام، ج 2، ص 618، س 9.
3. همان.
4. جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252، س 980.
5. همان، س 981.
6. استفتائات امام، ج 2، ص 619.
7. همان، س 11.
8. همان، س 14.
9. احكام روابط زن و شوهر، ص 57.
10. همان، س 557.
11. استفتائات جدید مكارم، ج 1، ص 154، س 556.
12. همان، س 555.
13. منهاج الصالحین، ج 1، م 39 تقلید؛ استفتائات جدید، ص 209.
14. منهاج الصالحین، ج 1، فی التقلید، م 29.
15. استفتائات امام، ج 2، ص 620، س 16؛ جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 252.
16. استفتائات امام، ص 621، س 21؛ جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 982.