نه سخنرانى با الهام از نه فراز زیارت عاشورا

اشاره:

با فرا رسیدن ماه محرم و موسم هجرت مبلّغان محترم برای تبلیغ معارف دینی، بر آن شدیم تا توشه‌ای هر چند اندك از دریای بیكران معارف اسلامی را در قالب مقاله‌ای با احیاگران شعائر اسلامی همراه سازیم.

نوشتار حاضر بیان ده موضوع برگرفته از فرازهای بلند زیارت عاشوراست كه به تفكیك موضوعات و در خور ارائه یك سخنرانی تنظیم شده است كه تحلیل و بازپروری داده‌های آن بر عهده خود مبلغان گذاشته شده تا با سلیقه خود و بهره گیری از توانمندیهای خویش در سخنرانی، تنوع و نشاط بیشتری به آن بدهند. امید است این مقاله مورد استفاده قرار گیرد.

مفتاح جنان زیارت عاشوراست                                            روشنگر جان زیارت عاشوراست

چیزی كه كند خلق جهان را بیدار                                         از خواب گران زیارت عاشوراست

موضوع نخست: سلام

«اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَباعَبَدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ابنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ابنَ اَمیرِالمُؤْمنینَ...»

نام خدا

سلام یكی از نامهای خداوند است:

1. قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِنَّ السَّلامَ اسمٌ مِنْ اَسماءِ اللَّهِ تَعالی فَأَفْشُوهُ بَینَكُمْ (1) ؛ به درستی كه سلام نامی از نامهای پروردگار بزرگ است، پس آن را بین خود گسترش دهید.»

2. قرآن می‌فرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ» (2) ؛ «اوست خدایی كه جز او معبودی نیست، همان فرمانروای پاك سلامت [بخش و] مؤمن [به حقیقت حقّه خود كه] نگهبان، عزیز، جبار [و] متكبر [است] . پاك است خدا از آنچه [با او] شریك می‌گردانند.»

3. در زیارتنامه مخصوص حضرت سیدالشهداء آمده است: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ السَّلامُ وَمِنْكَ السَّلامُ وَاِلَیكَ یرْجِعُ السَّلامُ (3) ؛ پروردگارا! تو سلام (= آرامش بخش) هستی و سلام (=آرامش) از جانب توست و به سوی تو نیز باز می‌گردد.»

آداب و شرایط سلام كردن

1. سلام پیش از كلام: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «مَنْ بَدَأَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلاتُجیبُوهُ وَقالَ لاتَدْعُ اِلی طَعامِكَ اَحَداً حَتَّی یسَلِّمَ (4) ؛ هر كس سخن [خود] را پیش از سلام كردن آغاز نمود، پاسخش را ندهید و همچنین فرمود: كسی را بر [خوردن] غذای خود فرا مخوان مگر اینكه سلام كند.»

قال الحسین بن علی علیه السلام: «لاتَأْذَنُوا لاَِحَدٍ حَتّی یسَلِّمَ (5) ؛ به احدی اجازه ندهید مگر اینكه سلام كند.»

2. افشاء سلام: قال الباقرعلیه السلام: «اِنَّ اللَّهَ یحِبَّ إطْعامَ الطَّعامِ وَ إِفْشاءَ السَّلامِ (6) ؛ به درستی كه پروردگار غذا دادن [به دیگران] و انتشار دادن سلام را دوست می‌دارد.»

عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «أَلا اُخْبِرُكُمْ بِخَیرِ أَخْلاقِ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ؟ قالُوا: بَلی یا رَسُولَ اللَّهِ! فَقالَ صلی الله علیه وآله: إِفْشاءُ السَّلامِ فِی العالَمِ (7) ؛ آیا شما را از برترین اخلاق اهل دنیا و آخرت با خبر نسازم؟ پاسخ گفتند: بله‌ای رسول خداصلی الله علیه وآله! فرمود: انتشار سلام در جهان.»

3. ابتداء به سلام: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِنَّ اَولَی النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ؛ (8) به درستی كه سزاورترین مردم در نزد خدا و رسولش صلی الله علیه وآله كسی است كه ابتدا به سلام كند.»

قالَ اَمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام: «لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ واحِدَةٌ لِلرَّادِّ؛ (9) برای سلام هفتاد ثواب است كه شصت و نه ثواب آن برای كسی است كه سلام كند و یك ثواب برای كسی است كه پاسخ سلام را می‌دهد.»

4. سلام هنگام ورود: خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُواْ عَلَی أَنفُسِكُمْ تَحِیةً مِنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَیبَةً»؛ (10) «پس چون به خانه‌هایی وارد شدید به یكدیگر سلام كنید؛ درودی كه از نزد خدا مبارك و خوش است.‌» قال الباقر علیه السلام: «اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ بَیتاً فَاِنْ كانَ فیهِ اَحَدٌ یسَلِّمُ عَلَیهِمْ وَ اِنْ لَمْ یكُنْ فیهِ اَحَدٌ فَلْیقُلْ اَلسَّلامُ عَلَینا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا یقُولُ اللَّهُ «تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَیبَةً»؛ (11) هر گاه كسی از شما وارد خانه‌ای شود، اگر كسی در آن بود به آنها سلام می‌كند و اگر كسی در آن نبود پس باید بگوید سلام بر ما از جانب پروردگار ما. خداوند می‌فرماید درودی كه از نزد خدا مبارك و خوش است.»

5. سلام كوچكتر به بزرگتر: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «یسَلِّمُ الصَّغیرُ عَلَی الْكَبیرِ وَالمارُّ عَلَی القاعِدِ وَ الْقَلیلُ عَلَی الْكَثیرِ؛ (12) كوچكتر باید به بزرگتر سلام كند و رهگذر بر كسی كه نشسته و گروه كم بر گروه زیاد.»

آثار و فواید سلام

1. آمرزش و مغفرت الهی: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِنَّ مِنْ مُوجِباتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلُ السَّلامِ؛ (13) به درستی كه از عوامل آمرزش گناهان سلام كردن است.»

2. خیر و بركت خانه: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَفْشِ السَّلامَ یكْثُرْ خَیرُ بَیتِكَ؛ (14) سلام را انتشار ده خیر و بركت خانه ات زیاد می‌شود.»

3. انس با فرشتگان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِذا دَخَلَ اَحَدُكُمْ بَیتَهُ فَلْیسَلِّمْ فَاِنَّهُ ینَزِّلُهُ الْبَرَكَةَ وَ تُؤنِسُهُ الْمَلائِكَةُ؛ (15) هر گاه یكی از شما وارد خانه‌اش شود پس باید سلام كند، پس به درستی كه سلام بركت را به خانه‌اش نازل می‌كند و فرشتگان را با او مأنوس می‌گرداند.»

آداب جواب سلام دادن

سلمان فارسی می‌گوید مردی نزد رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و گفت: السلام علیك یا رسول اللَّه! پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله پاسخ داد: «وَعَلَیكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ‌» پس از چند لحظه مرد دیگری آمد و گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‌» پیامبر اكرم پاسخ گفت: «وَ عَلَیكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ‌» مدتی گذشت و مرد دیگری هم از راه رسید و به پیامبرصلی الله علیه وآله گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‌» اما پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فقط در پاسخ او فرمود: «وَ عَلَیكَ‌» مردی كه از ابتدا در حضور رسول خداصلی الله علیه وآله نشسته بود و نحوه سلام كردن افراد و پاسخ دادن رسول خداصلی الله علیه وآله را زیر نظر داشت گفت:‌ای رسول خداصلی الله علیه وآله! پدر و مادرم فدای تو شوند! اولی و دومی كه به شما سلام كردند شما پاسخ آنها را بهتر از سلامشان دادید اما پاسخ مرد سومی را كه سلامش از همه كاملتر بود بسیار كوتاه رد نمودید. دلیل آن چه بود؟ پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله تبسمی كرد و فرمود: برای اینكه او دیگر چیزی برای ما باقی نگذاشت كه پاسخش را بهتر بگویم. زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «وَاِذا حُییتُمْ بِتَحِیةِ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها»؛ و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتی] بهتر از آن درود بگویید.‌» (16) من نیز در پاسخش تنها گفتم علیك. (17)

پاداش سلام و مصافحه

ابوعبیده می‌گوید در سفری من با امام باقرعلیه السلام همسفر بودم و هر دو در یك كجاوه بودیم. هنگام سوار شدن، ابتدا من سوار می‌شدم و سپس ایشان سوار می‌شدند. هنگامی كه امام سوار می‌شد به من سلام می‌كرد و احوالپرسی می‌نمود به گونه‌ای كه گویا مدتهاست مرا ندیده است. هنگام پیاده شدن امام زودتر از من پیاده می‌شد و وقتی من نیز پیاده می‌شدم، امام دوباره به من سلام می‌كرد و احوالپرسی گرمی می‌نمود كه گویا مدتهاست مرا ندیده و خبری از من نداشته. من گفتم:‌ای فرزند رسول خدا! شما كاری می‌كنید كه دوستان ما نمی‌كنند و اگر یك بار هم چنین كنند زیاد است. امام پاسخ داد: مگر تو نمی‌دانی وقتی د و مؤمن به هم سلام می‌كنند و دست می‌دهند گناهان آنان پیوسته تا هنگامی كه از هم جدا شوند می‌ریزد.‌» (18)

موضوع دوم: لعن و نفرین

«وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ...»

ماهیت لعن

ماهیت لعن، دور كردن از رحمت خدا است. عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال: «اِنّی لَمْ اُبْعَثْ لَعَّاناً وَ اِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً (19) ؛ به درستی كه من لعن كننده (دور كننده از رحمت) مبعوث نشده‌ام، بلكه من بر رحمت برانگیخته شده‌ام.»

آثار و پیامدهای لعن بدون دلیل

1. سلب حق شفاعت و شهادت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لایكُونُ اللَّعَّانُونَ شُفَعاءً وَلاشُهَداءً یوْمَ الْقِیامَةِ (20) ؛ آنان كه بسیار لعن و نفرین می‌كنند از شفاعت كنندگان و شاهدان روز قیامت نمی‌شوند.»

2. بازگشت لعن به لعن كننده: قال الباقر علیه السلام: «اِنَّ اللَّعْنَةَ اِذا خَرَجَتْ مِنْ صاحِبِها تَرَدَّدَتْ بَینَهُ وَ بَینَ الَّذی یلْعَنُ فَإِنْ وَجَدَتْ مَساغاً وَ اِلاَّ عادَتْ اِلی صاحِبِها وَ كانَ اَحَقَّ بِها فَاحْذَرُوا اَنْ یلْعَنُوا مُؤْمِناً فَیحِلَّ بِكُمْ (21) ؛ به درستی كه لعنت وقتی از لعنت كننده صادر شود بین او و كسی كه لعنت شده تردد می‌كند، پس اگر راهی یافت [كه هیچ] و گرنه به سوی صاحب خود (لعنت كننده) باز می‌گردد، در حالی كه خود او سزاوارتر به آن است. پس، از نفرین كردن مؤمن بپرهیزید كه بر شما حلال شود (خود سزاوار آن شوید) .»

عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لَمَّا لَعَنَ رَجُلٌ ناقَتَهُ وَ هُوَ یسیرُ مَعَها قالَ صلی الله علیه وآله اَخِّرْها عَنَّا فَقَدِ اسْتُجیبَ لَكَ (22) ؛ هنگامی كه مردی شتر خود را نفرین كرد در حالی كه با آن می‌رفت، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: او را از ما عقب بینداز، پس به تحقیق برای تو به اجابت رسید.»

ملعونان كیانند؟

1. كافران: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَفِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا « (23) ؛ «به درستی كه خداوند، كافران را لعنت كرده و برای آنها آتش فروزانی آماده كرده است.»

2. آزار رسانندگان به خدا و رسول: «إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْأَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا «؛ «كسانی كه خدا و رسولش را آزار می‌دهند، مشمول لعنت خدا در دنیا و آخرت هستند و عذاب خواركننده‌ای برای آنها مهیا كرده است.‌» (24)

3. منافقان در امر به معروف و نهی از منكر: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «لَعَنَ اللَّهُ الآمِرینَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكینَ لَهُ وَ النَّاهینَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلینَ بِهِ؛ (25) خداوند لعنت كند كسانی را كه امر به معروف می‌كنند و خود آن را ترك می‌نمایند و نهی كنندگان از منكر را كه خود به منكر عمل می‌نمایند.»

4. قطع رحم كنندگان: «فَهَلْ عَسَیتُمْ اِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ * اُولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ»؛ (26) «اگر از دستورهای الهی رویگردان شوید جز این انتظار نمی‌رود كه در زمین فساد كرده و پیوند خانوادگی تان را قطع كنید. آنها كسانی هستند كه خداوند لعنت شان كرده و گوشهایشان را كر و چشمانشان را كور ساخته است.»

5. عمل كنندگان به عمل قوم لوط: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَمِلَ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ؛ (27) خداوند لعنت كند كسی را كه عمل قوم لوط را انجام دهد.»

6. تأخیر اندازان نماز: عن حجة بن الحسن علیه السلام أنّه قال: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَخَّرَ صَلوةَ الْغَداةِ حَتَّی تَنْقَضِی النُّجوُمُ وَ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اَخَّرَ صَلوةَ الْعِشاءِ حَتَّی تَشْتَبِكَ النُّجُومُ؛ (28) ملعون است معلون است كسی كه نماز صبح را تا رفتن ستاره‌ها به تأخیر اندازد و ملعون است ملعون است كسی كه نماز عشاء را تا پدیدار شدن همه ستاره‌ها به تأخیر اندازد.»

7. رشوه دهنده و رشوه گیرنده: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لَعَنَ اللَّهُ الرَّاشِی وَالْمُرْتَشی وَالْماشی بَینَهُما؛ (29) خداوند لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و كسی كه بین آنها ارتباط برقرار سازد.»

8. آزار دهنده والدین: قال الصادق علیه السلام: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ والِدَهُ أَوْ والِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ والِدَیهِ؛ (30) ملعون است ملعون است كسی كه پدر یا مادرش را كتك بزند. ملعون است ملعون است كسی كه پدر و مادرش را بیازارد.»

9. مردی كه لباس زن بپوشد: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الرَّجُلَ یلْبِسُ لَبْسَةَ الْمَرْأَةِ؛ (31) رسول خداصلی الله علیه وآله نفرین كرد مردی را كه لباس زن بپوشد.»

10. رباخواران: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله آكِلَ الرِّبا وَمُوَكِّلَهُ وَ شاهِدَیهِ وَ كاتِبَهُ؛ (32) رسول خدا صلی الله علیه وآله رباخوار و وكیل و دو شاهد و نویسنده آن را لعن نمود.»

11. روی گردانندگان از پدر و مادر، به هم زنندگان رابطه زناشویی و سخن چینان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «ثَلاثَةٌ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعالی رَجُلٌ رَغِبَ عَنْ والِدَیهِ وَ رَجُلٌ سَعی بَینَ رَجُلٍ وَامْرَأَةٍ یفَرِّقُ بَینَهُما یخْلِفُ عَلَیها مِنْ بَعْدِهِ وَ رَجُلٌ سَعی بَینَ الْمُؤْمِنینَ بِالاَحادیثِ لَیتَباغَضُوا وَ یتَحاسَدُوا؛ (33) سه كس را پروردگار بزرگ لعنت كرده است: كسی كه از پدر و مادر خویش روی گرداند، كسی كه سعی كند بین مرد و زنی جدایی بیندازد و زن دیگری را بعد از آن جایگزین آن زن كند و كسی كه با سخنانی بین مؤمنین، تلاش كند تا آنها را به كینه و حسد نسبت به هم وادارد.»

شایستگی لعن بر دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السلام

روزی پیرزنی نزد امام صادق علیه السلام آمد در حالی كه دو لباس بافته شده از پشم را در دست گرفته بود. به امام سلام كرد و عرض نمود: «ای فرزند رسول خدا! این دو لباس را من با دست خویش بافته‌ام؛ اما یكی از این دو را در حالی بافتم كه هر رشته را با سلام و درود بر خاندان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله گره زده‌ام و در دیگری هر رشته را با لعن و نفرین نسبت به دشمنان شما بافته‌ام. اكنون هر دو را خدمت شما آورده‌ام. كدام یك از این دو لباس نزد شما محبوبتر است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آن لباسی را كه با لعن و نفرین نسبت به دشمنان ما بافته ای.» (34)

پس از صلح امام مجتبی علیه السلام روزی معاویه در مدینه بالای منبر رفت و در حضور مردم شروع كرد از امیرالمؤمنین علیه السلام بد گفتن. او گفت: «ای مردم! علی علیه السلام كیست و پسر او چكاره است تا خلافت كند.» در این میان امام مجتبی علیه السلام وارد مسجد شد. امام رو به حاضران كرد و پس از سپاس و ستایش خداوند فرمود: «پروردگار بلند مرتبه و سترگ هیچ پیامبری را بر نیانگیخت مگر اینكه برای او دشمنی از ستمكاران و گناه پیشگان قرار داد. من پسر علی علیه السلام هستم و تو پسر صخر هستی. مادر تو هند است و مادر من فاطمه علیها السلام. جده تو قتیله است و جده من خدیجه علیها السلام. حال خداوند لعنت كند هر یك از ما دو نفر را كه حسبی پایین‌تر و یادی فرو افتاده‌تر و كفری بیشتر و نفاقی شدیدتر دارد.‌» مردم كه در مسجد جمع شده بودند یكصدا گفتند: «آمین آمین.» معاویه سرافكنده خطبه خود را قطع كرد و شرمگین از منبر پایین آمد و از مسجد بیرون رفت. (35)

موضوع سوم:

دوستی و دشمنی

«اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِی لِمَنْ والاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ...»

آثار دوستی با اهل بیت علیهم السلام

1. امان از آتش جهنم: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «وِلایتی وَ وِلایةُ اَهْلِ بَیتی اَمانٌ مِنَ النَّارِ؛ (36) دوستی با من و خاندان من امان از آتش است.»

2. برتر از عبادت یك سال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ یوْماً خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ؛ (37) یك روز دوستی خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله برتر از عبادت یك سال است.»

3. پاك شدن گناهان: «قال الصادق علیه السلام: «اِنَّ حُبَّنا اَهْلَ الْبَیتِ لَیحُطُّ الذُّنُوبَ عَنْ الْعِبادِ كَما تَحُطُّ الرّیحُ الشَّدیدَةُ الْوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ؛ (38) به درستی كه دوستی ما اهل بیت گناهان بندگان را می‌ریزد؛ همان گونه كه باد شدید برگ را از درخت جدا می‌كند.»

4. اجر عظیم: قال الصادق علیه السلام: «مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَیتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنا فی قَلْبِهِ جَری ینابیعُ الْحِكْمَةِ عَلی لِسانِهِ وَ جُدِّدَ الایمانُ فی قَلْبِهِ وَ جُدِّدَ لَهُ عَمَلُ سَبْعینَ نَبِیاً وَ سَبْعینَ صِدّیقاً وَ سَبْعینَ شَهیداً وَ عَمَلُ سَبْعینَ عابِداً عَبَدَ اللَّهَ سَبْعینَ سَنَةً؛ (39) هر كس ما اهل بیت را دوست داشته باشد و دوستی ما را در دلش محقق نماید، چشمه‌های حكمت بر زبانش جاری می‌شود و ایمان در قلبش تجدید می‌شود و ثواب عمل هفتاد پیامبر و هفتاد راستگو و هفتاد شهید و هفتاد عابد كه هفتاد سال عبادت كرده برای او نوشته می‌شود.»

5. سود دنیا و آخرت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «مَنْ اَرادَ التَّوَكَّلُ عَلَی اللَّهِ فَلْیحِبَّ اَهْلَ بَیتی وَ مَنْ اَرادَ اَنْ ینْجُو مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ فَلْیحِبَّ اَهْلَ بَیتی وَ مَنْ اَرادَ الْحِكْمَةَ فَلْیحِبُّ اَهْلَ بَیتی وَ مَنْ اَرادَ دُخُولَ الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسابٍ فَلْیحِبُّ اَهْلَ بَیتی فَوَاللَّهِ ما اَحَبَّهُمْ اَحَدٌ اِلاَّ رَبِحَ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ؛ (40) هر كس توكل بر خدا را می‌خواهد باید اهل بیت مرا دوست بدارد. و هر كس نجات از عذاب قبر را می‌خواهد پس باید اهل بیت مرا دوست بدارد. و هر كس حكمت می‌خواهد پس باید اهل بیت مرا دوست بدارد. هر كس وارد شدن بدون حساب در بهشت را می‌خواهد باید اهل بیت مرا دوست بدارد. پس به خدا سوگند احدی به آنها مهر نمی‌ورزد مگر اینكه در دنیا و آخرت سود می‌كند.»

6. بهره مندی از شفاعت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «أَلْزِمُوا مَوَدَّتَنا اَهْلَ الْبَیتِ فَاِنَّهُ مَنْ لَقِی اللَّهَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ هُوَ یوَدُّنا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا؛ (41) پیوسته با دوستی ما اهل بیت همراه باشید. پس به درستی كه هر كس روز قیامت خدا را ملاقات كند در حالی كه ما را دوست دارد، با شفاعت ما وارد بهشت می‌شود.»

7. آسانی عبور از پل صراط: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «أَثْبَتُكُمْ عَلَی الصِّراطِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لی وَ لأَهْلِ بَیتی؛ (42) ثابت قدم‌ترین شما بر پل صراط، كسی است كه ثابت‌ترین دوستی را نسبت به من و خاندان من دارد.»

«حكم بن عُتَیبة‌» می‌گوید: روزی در خدمت امام باقرعلیه السلام بودیم در حالی كه خانه امام آكنده از شیعیان و دوستداران ایشان بود. در این میان پیرمردی كمر خمیده، عصا زنان وارد شد و ابتدا به امام باقرعلیه السلام سلام نمود و صبر كرد تا امام جواب سلام او را بدهد. سپس رو كرد به حاضران و به آنان نیز سلام نمود. جمعیت نیز جواب سلام او را داد و آن گاه رو به امام كرد و گفت: «ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله فدایت شوم، مرا نزدیك خود جای دهید تا سخن شما را بهتر بشنوم. سپس نزد امام رفت و عرض كرد: «فَوَاللَّهِ إِنّی اُحِبُّكُمْ وَ اُحِبُّ مَنْ یحِبُّكُمْ وَاللَّهِ ما اُحِبُّكُمْ وَ اُحِبُّ مَنْ یحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِی الدُّنْیا وَاللَّهِ اِنّی لاَُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ اَبْرَأُ مِنْهُ وَاللَّهِ ما أَبْغَضُهُ وَأَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتَرٍ كانَ بَینی وَ بَینَهُ وَاللَّهِ اِنّی لَاُحِلُّ حَلالَكُمْ وَ اُحَرِّمُ حَرامَكُمْ وَ اَنْتَظِرُ اَمْرَكُمْ فَهَلْ تَرْجُو لی جَعَلَنِی اللَّهُ فِداكَ؛ به خدا سوگند! من شما را دوست دارم و دوستداران شما را نیز دوست دارم و به خدا سوگند! شما را و دوستدارانتان را به خاطر مطامع دنیایی دوست ندارم و به خدا سوگند! دشمن شما را دشمن می‌دارم و از او بیزاری می‌جویم و به خدا سوگند! به خاطر دشمنی و كینه خود با او دشمن نیستم و از او برائت نمی‌جویم. و به خدا سوگند! حلال شما را حلال می‌شمارم و حرام شما را حرام می‌دانم و منتظر امر شما هستم. پس [با این وصف] آیا امیدی در من می‌بینید؟ خدا مرا فدای شما كند!»

امام با تبسمی به او فرمود: «جلوتر بیا! جلوتر بیا‌» و آن قدر او را نزدیك خود فرا خواند كه در كنار امام نشست. امام به او فرمود: «روزی شخصی همین سؤال را كه تو پرسیدی، از پدرم علی بن الحسین علیهما السلام پرسید. پدرم به او پاسخ داد: اگر تو با همین عقیده از دنیا بروی، آن هنگام كه مرگ تو در رسد، پیامبر خداصلی الله علیه وآله، علی علیه السلام، حسن علیه السلام، و حسین علیه السلام و علی بن الحسین علیهما السلام بر بالین تو حاضر می‌شوند و قلبت آرام می‌گیرد و چشمت روشن می‌شود و روح و ریحان همراه با كرام الكاتبین به استقبال تو خواهند آمد. این زمانی است كه جان به سینه ات برسد. و بعد از مرگ نیز لطفی از خدا خواهی دید كه چشمت به آن روشن می‌شود و روز قیامت نیز در كنار ما خواهی بود.»

پیرمرد كه از سخنان امام سخت شگفت زده شده بود عرض كرد: «آیا می‌شود یك بار دیگر سخن خود را تكرار كنید؟‌» امام با حوصله سخن خود را تكرار كرد و پیرمرد از فرط خوشحالی گفت: «اللَّه اكبر! آیا به راستی این منم كه مشمول این الطاف می‌شوم؟‌» آن گاه صیحه‌ای زد و بر زمین افتاد.

حاضران فریاد كشیدند و به سوی او دویدند و وی را از زمین بلند كردند. امام نیز جلو آمد و با دست خود اشك از چشمان پیرمرد پاك كرد. پیرمرد دست امام را گرفت و بر چشم و صورت خود كشید. سپس لباسش را كنار زد و دو دست امام را بر سینه خود كشید و از جایش برخاست و خداحافظی كرد و از مجلس بیرون رفت. حاضران همچنان می‌گریستند. امام از پشت سر نگاهی به او كردند و فرمودند: «هر كس می‌خواهد مردی از اهل بهشت را ببیند، به این مرد نگاه كند.» و من تا بدان روز مجلسی را چنین حسرت زده ندیده بودم. (43)

مذمت دشمنی با اهل بیت علیهم السلام

1. بدتر از شرابخواری: قال الصادق علیه السلام: «الشَّارِبُ الْخَمْرِ كَعابِدِ وَثَنٍ وَ النَّاصِبُ لآِلِ مُحَمَّدٍ شَرٌّ مِنْهُ؛ (44) شرابخوار مانند بت پرست است و دشمن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله از او بدتر است.»

2. نطفه ناپاك: عن امیرالمؤمنین عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انّه قال: «مَنْ لَمْ یحِبَّ عِتْرَتی فَهُوَ لإِحْدی ثَلاثٍ إِمَّا مُنافِقٌ وَ إِمَّا زَنْیةٌ وَ إِمَّا اُمُّهُ حُمِلَتْ بِهِ فی غَیرِ طُهْرٍ؛ (45) هر كس خاندان مرا دوست نداشته باشد، پس او یكی از این سه نفر است: یا منافق است و یا زنا زاده است و یا مادرش در غیر از ایام پاكی (حیض) او را باردار شده است.»

پیامد دنیایی و اخروی دشمنی با اهل بیت علیهم السلام

1. سخت جان دادن: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «وَالَّذی نَفْسی بَیدِهِ لایفارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صاحِبِها حَتَّی یأْكُلَ مِنْ ثَمَرِ الْجَنَّةِ اَوْ مِنْ شَجَرِ الزَّقُّومِ وَ حَتَّی یری مَلَكَ الْمَوْتِ وَ یرانی وَ یری عَلِیاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَالْحُسَینَ فَإِنْ كانَ یحِبُّنا قُلْتُ یا مَلَكَ الْمَوتِ اِرْفَقْ بِهِ فَاِنَّهُ كانَ یحِبُّنی وَ اَهْلَ بَیتی وَ اِنْ كانَ یبْغِضُنی وَ یبْغِضُ اَهْلَ بَیتی قُلْتُ یا مَلَكَ الْمَوتِ شَدِّدْ عَلَیهِ فَاِنَّهُ كانَ یبْغِضُنی وَ یبْغِضُ اَهْلَ بَیتی لایحِبُّنا اِلاَّ مُؤْمِنٌ وَلایبْغِضُنا اِلاَّ مُنافِقٌ شَقِی؛ (46) سوگند به كسی كه جانم به دست اوست، روح از بدن كسی جدا نمی‌شود مگر اینكه از میوه بهشت بخورد یا از درخت زقوم [جهنم.] و مگر اینكه ملك الموت را می‌بیند و من و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دیدار می‌كند. پس اگر ما را دوست داشته باشد، من می‌گویم‌ای ملك الموت با او مدارا كن، به درستی كه او من و خاندانم را دوست می‌دارد. و اگر من و عترتم را دوست نداشته باشد، می‌گویم‌ای ملك الموت بر او سخت بگیر، به درستی كه او با من و خاندانم دشمن است. ما را دوست ندارد مگر مؤمن و با ما دشمن نیست مگر منافق بدبخت.»

2. یهودی محشور شدن: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَیهَا النَّاسُ مَنْ اَبْغَضَنا اَهْلَ الْبَیتِ بَعَثَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ یهُودِیاً [قالَ جابِرُ بنُ عَبْدِاللَّهِ الاَنْصارِی] قُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ اِنْ صامَ وَ صَلَّی وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ قالَ صلی الله علیه وآله وَ اِنْ صامَ وَ صَلَّی وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ؛ (47) ‌ای مردم! هر كس با ما اهل بیت دشمنی كند، خداوند روز قیامت او را یهودی برمی انگیزد. [جابر بن عبداللَّه انصاری می‌گوید:] گفتم‌ای رسول خدا! اگر چه روزه گرفته باشد و نماز خوانده باشد و خیال كند كه مسلمان است؟ فرمود: حتی اگر روزه بگیرد و نماز بخواند و خیال كند كه مسلمان است.»

3. عدم قبولی عبادات: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لَوْ اَنَّ رَجُلاً صَفَنَ بَینَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ فَصَلَّی وَ صامَ ثُمَّ لَقِی اللَّهَ وَ هُوَ مُبْغِضٌ لأَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ النَّارَ؛ (48) اگر كسی در بین ركن و مقام ماندگار شود و به نماز بایستد و روزه بگیرد، سپس در حالی خدا را ملاقات كند كه دشمن خاندان محمدصلی الله علیه وآله است، وارد جهنم می‌شود.»

پیامد دوستی با دشمنان خدا

1. مغضوب خدا: قال الباقرعلیه السلام: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فیكَ خَیراً فَانْظُرْ اِلی قَلْبِكَ فَاِنْ كانَ یحِبُّ اَهْلَ طاعَةِ اللَّهِ وَیبْغِضُ اَهْلَ مَعْصِیتِهِ فَفیكَ خَیرٌ وَاللَّهُ یحِبُّكَ وَاِذا كانَ یبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللَّهِ وَ یحِبُّ اَهْلَ مَعْصِیتِهِ فَلَیسَ فیكَ خَیرٌ وَاللَّهُ یبْغِضُكَ و َالْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ؛ (49) هر گاه خواستی بدانی كه آیا در تو خوبی‌ای هست یا نه، پس به قلبت نگاه كن. اگر اهل فرمانبرداری خدا را دوست دارد و گناهكاران را دوست ندارد، پس در تو خوبی هست و خدا نیز تو را دوست می‌دارد. ولی اگر فرمانبرداران خدا را دوست ندارد و گناهكاران را دوست دارد، بدان در تو خیری نیست و خدا نیز تو را دوست ندارد و انسان با كسی است كه دوست دارد.»

2. محشور شدن با آنان: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اِیاكَ اَنْ تُحِبَّ اَعْداءَ اللَّهِ اَوْ تُصَفَّی وُدَّكَ لِغَیرِ اَوْلِیاءِ اللَّهِ فَاِنَّ مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ؛ (50) از اینكه با دشمنان خدا دوستی كنی و یا دوستی خود را بر غیر اولیای خدا خالص گردانی بپرهیز. پس به درستی كه هر كس قومی را دوست داشته باشد با آنان محشور می‌شود.»

3. بازخواست شدید بدون در نظر گرفتن عبادات: قال اللَّه تعالی الی موسی علیه السلام: «هَلْ عَمِلْتَ لی عَمَلاً قَطُّ قالَ صَلَّیتُ لَكَ وَ صُمْتُ لَكَ وَ تَصدَّقْتُ لَكَ وَ ذَكَرْتُ لَكَ قالَ اللَّهُ تَعالی وَ اَمَّا الصَّلاةُ فَلَكَ بُرْهانٌ وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ وَالزَّكوةُ نُورٌ فَأَی عَمَلٍ عَمِلْتَ لی قالَ مَوْسی علیه السلام دُلَّنی عَلَی الْعَمَلِ الَّذی هُوَ لَكَ قالَ یا مُوسی هَلْ والَیتَ لی وَلِیاً وَ هَلْ عادَیتَ لی عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسی اَنَّ اَفْضَلَ الاَعْمالِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ؛ (51) خدای بلند مرتبه به موسی فرمود: آیا عملی را فقط به خاطر من انجام داده ای؟ موسی پاسخ داد: برای تو نماز خوانده‌ام و روزه گرفته‌ام و صدقه داده‌ام و ذكر تو را گفته‌ام. پروردگار بلند مرتبه فرمود: اما نماز كه برای هدایت خودت بوده و روزه پوشش [تو از آتش] و صدقه سایه بان [روز جزا] و زكات نور [برای توست.] پس چه عملی را برای من انجام داده ای؟ موسی علیه السلام گفت: مرا راهنمایی كن بر عملی كه برای توست؟ فرمود:‌ای موسی! آیا به خاطر من با كسی دوستی كرده‌ای و آیا به خاطر من با كسی دشمنی كرده ای! پس موسی علیه السلام دانست كه بهترین اعمال [در نزد پروردگار] دوستی به خاطر خدا و دشمنی به خاطر خداست.»

«ابن ابی یعفور‌» می‌گوید: روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و به ایشان عرض كردم: «من تعدادی از دشمنان شما را می‌شناسم، در شگفتم آنها كه جزو دوستداران دشمنان شما فلانی و فلانی (اولی و دومی) هستند انسانهای امانت دار، راستگو و وفادار به عهد و پیمانهایشان هستند، اما بسیاری از دوستداران شما چنین نیستند؟!»

امام خشمگین شد و نگاه تندی به او نموده و فرمود: «هر آن كس كه براساس پذیرش ولایت امام جائر خدای را بپرستد دین ندارد و هر آن كس كه در پوشش ولایت پذیری از امام عادل خدای را عبادت كند عتابی بر او نیست.»

ابن ابی یعفور با تعجب پرسید: «چگونه ممكن است؟ آنها كه دین ندارند و اینها هم كه مشكل و عتابی ندارند؟!‌» امام فرمود: «آری! مگر نشنیده‌ای كه پروردگار پاك فرمود: «اللَّهُ وَلِی الَّذین آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ»؛ «خداوند ولی و سرپرست كسانی است كه ایمان آورده اند، آنها را از تاریكی به نور هدایت می‌كند.» یعنی به سبب پذیرش ولایت امام عادل، آنها را از ظلمت گناه به سوی نورانیت توبه و مغفرت رهنمون می‌گرداند. و كفار را كه در سرپرستی طاغوت به سر می‌برند، از نور بیرون می‌كند و به سوی ظلمت می‌كشاند.»

او دوباره پرسید: «مگر مراد از الذین كفروا كافران نیستند؟‌» امام پاسخ داد: «آیا كافر نور دارد كه از آن خارج شود؟! مقصود مسلمانانی هستند كه ولایت امام جائر را پذیرفته اند، از نور خارج شده اند و كافر گشته اند. بدین جهت استحقاق عذاب دارند.» (52)

نتیجه دوستی با منحرفان

روزی امام هادی علیه السلام به شخصی از نزدیكان خود به نام «جعفری‌» كه با امام رفت و آمد داشت فرمود: «چرا تو را نزد فلانی (عبدالرحمن) می‌بینم و با او رابطه دوستی داری؟ جعفری پاسخ داد: «او دایی من است.‌» امام فرمود: «او انسان منحرفی است و درباره پروردگار حرفهای نادرستی می‌زند و به جسم بودن خدا قائل است.‌» جعفری گفت: «او هر چه می‌خواهد بگوید، من فقط با او دوست هستم. وقتی كه به گفته‌های او معتقد نباشم، دوستی ما چه اشكالی دارد؟‌» امام فرمود: «بنابراین یا با او دوست باش و ما را رها كن و یا ما را دوست داشته باش و او را ترك كن؛ زیرا ممكن نیست كه هم ما را دوست داشته باشی و هم او را. آیا نمی‌ترسی كه بر او عذابی نازل شود و هر دو به یك باره گرفتار شوید.

سپس حضرت داستان جوانی را تعریف كرد كه خودش از پیروان موسی علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون. و فرمود: «آنگاه كه سپاه فرعون در كنار رود نیل به موسی و پیروان او رسید، جوان از گروه موسی علیه السلام جدا شد تا پدرش را نصیحت كند و به موسی علیه السلام ملحق نماید، اما پدرش گوش شنوا نداشت و اندرز جوان در او اثری نبخشید و سرسختانه به پیروی از فرعون ادامه داد. در این هنگام یاران موسی علیه السلام به ساحل رسیدند و جوان كه مانده بود به همراه پدرش و قوم فرعون غرق شدند. جریان را به موسی علیه السلام خبر دادند. اصحاب از حال جوان پرسیدند كه آیا او اهل رحمت است یا عذاب؟ موسی علیه السلام فرمود: جوان مشمول رحمت الهی است چون در عقیده پدر نبود، ولی هنگامی كه عذاب نازل گردید، نزدیكان گناهكاران نیز گرفتار عذاب می‌شوند و آتش بدی بدكاران، خوبان را نیز به كام خود فرو می‌برد.» (53)

موضوع چهارم: تقرب و توسل

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَكَ وَجیهاً بِالْحُسَینِ... اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلی رَسُولِهِ وَ اِلی اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ... وَاَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیكُمْ وَ...»

مقرّبان كیانند؟

1. پیشی گیرندگان بر خیر: «وَ السَّبِقُونَ السَّبِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ « (54) ؛ «و سبقت گیرندگان [مقدمند] آنان همان مقرّبان هستند.»

2. مؤمنان راستین: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ أَحْسَنُهُمْ ایماناً؛ (55) مقرب‌ترین مردم در نزد پروردگار پاك، آنانی هستند كه ایمانشان از همه نیكوتر است.»

3. بردباران و نیكوسیرتان: قال زین العابدین علیه السلام: «اِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنَ اللَّهِ أَوْسَعُكُمْ خُلْقاً؛ (56) به درستی كه مقرب‌ترین شما به پروردگار آن كسانی هستند كه وسعت اخلاق بیشتری (شرح صدر) دارند.»

4. فروتنان: قال الصادق علیه السلام: «اَوحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی داوُدَ علیه السلام یا داوُدُ كَما اَنَّ اَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَواضِعُونَ كَذلِكَ أَبْعَدُ النَّاسَ مِنَ اللَّهِ الْمُتَكَبِّرُونَ؛ (57) پروردگار بلند مرتبه و سترگ به داود وحی كرد كه‌ای داود! همان گونه كه مقرب‌ترین مردم نسبت به خدا فروتنان هستند، همانند آن دورترین مردم از خدا متكبرانند.»

5. راستگویان: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «أَقْرَبُ العِبادِ اِلَی اللَّهِ تَعالی اَقْوَلُهُمْ لِلْحَقِّ وَاِنْ كانَ عَلَیهِ وَ اَعْمَلُهُمْ بِالْحَقِّ وَ اِنْ كانَ فیهِ كُرْهُهُ؛ (58) نزدیك‌ترین بندگان به خداوند بلند مرتبه كسی است كه بیشتر از همه حق را می‌گوید، حتی اگر به ضرر او باشد و از همه بیشتر به حق عمل می‌كند، حتی اگر آن عمل را ناپسند بدارد.»

بعضی از عوامل تقرب به خدا

1. قطع امید از مردم: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «لَنْ تَتَّصِلَ بِالْخالِقِ حَتَّی تَنْقَطِعُ عَنِ الْخَلْقِ؛ (59) هرگز به آفریدگار نزدیك نمی‌شوی مگر اینكه از آفریدگان منقطع گردی.»

میاور رو به مردم تا نگردانند رو از تو                                             كه باشد بر خلایق پشت بودن مقتدا بودن

2. انجام واجبات: قال اللَّه تعالی: «ما تَقَرَّبَ اِلَی عَبْدِی الْمُؤْمِنُ بِمِثْلِ أَداءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَیهِ؛ (60) هیچ چیزی مانند اداء آنچه را من بر بنده مؤمنم واجب كرده‌ام، او را به من نزدیك نمی‌كند.»

3. دوری از گناه: قال الصادق علیه السلام: «فیما ناجَی اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی بِهِ مُوسی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ یا مُوسی ما تَقَرَّبَ اِلَی الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ وَرَعٍ عَنْ مَحارِمی؛ (61) پروردگار بلند مرتبه و بزرگ با این جمله با موسی كه درود خدا بر او باد سخن گفت:‌ای موسی! هیچ چیزی مانند دوری از حرامهای من تقرب جویندگان را به من نزدیك نكرده است.»

اگر دل از غم دنیا جدا توانی كرد                                                        نشاط و عیش به باغ بقا توانی كرد

ز منزلات هوس گر برون نهی قدمی                                                     نزول در حرم كبریا توانی كرد

4. خلوص نیت: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «تَقَرُّبُ الْعَبْدِ اِلَی اللَّهِ سُبْحانَهُ بِاخْلاصِ نِیتِهِ؛ (62) بنده به پروردگار سبحان با خلوص در نیتش نزدیك می‌شود.»

5. دعا و درخواست از خدا: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اَلتَّقَرُّبُ اِلَی اللَّهِ تَعالی بِمَسْأَلِتِهِ وَ اِلَی النَّاسِ بَتَرْكِها؛ (63) نزدیك شدن به پروردگار بزرگ با درخواست از اوست و نزدیكی به مردم به ترك درخواست است.»

دست از طلب مدار كه دارد طریق عشق                                               از پا فتادنی كه به منزل برابر است

6. گریه از ترس خدا: قال الباقرعلیه السلام: «ناجَی اللَّهُ بِهِ مُوسی علیه السلام عَلَی الطَّورِ یا مُوسی اَبْلِغْ قَوْمَكَ اَنَّهُ ما یتَقَرَّبُ اِلَی الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكاءِ مِنْ خَشْیتی؛ (64) پروردگار با این جمله به موسی علیه السلام در كوه طور سخن گفت:‌ای موسی! به قومت ابلاغ كن كه به هیچ چیزی مانند گریه از ترس من نزدیك شوندگان به من نزدیك نمی‌شوند.»

7. رعایت كنندگان حال زیردستان و تلاش گران در اصلاح بین مؤمنان: قال الصادق علیه السلام: «ثَلاثَةٌ هُمْ اَقْرَبُ النَّاسِ اِلَی اللَّهِ یومَ الْقِیامَةِ حَتَّی یفْرُغَ [النَّاسُ] مِنَ الْحِسابِ رَجُلٌ لَمْ تَدْعُهُ قُدْرَتُهُ فی حالِ غَضَبِهِ اِلی اَنْ یحیفَ عَلی مَنْ تَحْتَ یدَیهِ وَرَجُلٌ مَشی بَینَ اثْنَینِ فَلَمْ یمِلْ مَعَ اَحَدِهِما عَلَی الآخَرِ بِشَعیرَةٍ وَ رَجُلٌ قالَ الْحَقَّ فیما لَهُ وَ عَلَیهِ؛ (65) سه كس در روز قیامت تا آن زمان كه همگان از حسابرسی فارغ شوند به خدا نزدیك‌تر هستند؛ كسی كه قدرتش او را در حال خشم رها نمی‌كند كه نسبت به آنان كه زیر دست اویند ستم كند و كسی كه [برای اصلاح] بین دو نفر تلاش می‌نماید و حتی به اندازه دانه جویی به سمت یكی از دو نفر تمایل نمی‌یابد و كسی كه همواره حق را می‌گوید، چه در آنجا كه به نفع او باشد و چه در جایی كه به ضرر او باشد.»

توسل به قرآن و اهل بیت علیهم السلام

1. روزی مردی با حالتی نگران نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض كرد: مولای من! دو گرفتاری برای من پیش آمده است كه بسیار نگرانم كرده. نزد شما آمده‌ام تا راهی نشان من بدهید كه من از مشكلاتم خلاصی یابم. اولین مشكل من این است كه بدهكاری سنگینی دارم و دوم اینكه در سیطره زورگویی حاكم ستمگری افتاده‌ام. امام به او فرمود: «به هنگام تاریكی شب دو ركعت نماز بخوان. در ركعت اول حمد و آیة الكرسی و در ركعت دوم حمد و آیات پایانی سوره حشر «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلَی جَبَلٍ...‌» را تلاوت كن و پس از نماز قرآن را بالای سرت بگذار و بگو: «بِحَقِّ هذَا الْقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَیهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ یا اللَّهُ‌» و كلمه یا اللَّه را ده مرتبه بگوی، سپس ده مرتبه بگو یا محمدصلی الله علیه وآله، سپس ده مرتبه یا علی علیه السلام، سپس ده مرتبه یا فاطمه علیها السلام، سپس ده مرتبه یا حسن علیه السلام، و تا آخر ائمه را نام ببر. سپس ده مرتبه یا اَیها الحجة و آن گاه حاجت خود را از پروردگار بخواه.»

مرد از امام تشكر كرد و به خانه خود رفت و پس از مدتی نزد امام آمد و گفت كه در نتیجه آن تمامی مشكلاتش حل شده است. (66)

2.»عثمان بن حُنَیف‌» می‌گوید: «در محضر رسول خداصلی الله علیه وآله بودم كه مردی نابینا وارد شد. نزد رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و عرض كرد: «ای رسول خدا! من گرفتار مشكلی شده‌ام، اكنون نزد شما آمده‌ام تا از پروردگار بخواهید كه گرفتاری من را رفع كند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اگر بخواهی برایت دعا می‌كنم وگرنه صبر كن تا راهی به تو نشان دهم.» آن گاه به او فرمود: «نزدیك آب برو و وضو بساز آن گاه دو ركعت نماز به جای آور و آنگاه دست به دعا بردار و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَیكَ بِنَبِیكَ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله نَبِی الرَّحْمَةِ یا مُحَمَّدُ اِنّی اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلی رَبّی فَیجَلِّ لی عَنْ بَصَری اَللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِی؛ پروردگارا به درستی كه از تو مسئلت دارم و پیامبرت محمدصلی الله علیه وآله رسول رحمت تو را به سوی تو وجیه قرار می‌دهم.‌ای محمد! من تو را به درگاه پروردگارم وجیه قرار می‌دهم، پس چشمانم را نورانی می‌گرداند. پروردگارا او را شفیع من قرار ده.‌» آن گاه مرد رفت. عثمان بن حنیف می‌گوید به خدا سوگند كه هنوز ما متفرق نشده بودیم كه مرد بازگشت و آثار شادمانی در چهره‌اش دیده می‌شد كه گویی هیچ مشكلی نداشته است. (67)

موضوع پنجم: حیات طیبه

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...»

درخواست حیات طیبه

1. دعای امام صادق در روز سه شنبه: «وَارْزُقْنَا اللَّهُمَّ دیناً قَیماً وَ شُكْراً دائِماً وَ صَبْراً جَمیلاً وَ حَیاةً طَیبَةً؛ (68) پروردگارا دینی استوار و شكری دائم و صبری زیبا و زندگانی‌ای نیكو روزی مان گردان.»

2. دعایی دیگر از امام صادق علیه السلام در منی: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی مِمَّنْ رَضیتَ عَمَلَهُ وَ اَطَلْتَ عُمْرَهُ وَ اَحْییتَهُ بَعْدَ الْمَماتِ حَیاةً طَیبَةً؛ (69) پروردگارا مرا از جمله كسانی قرار ده كه از عملش راضی هستی و عمرش را طولانی كرده‌ای و زندگانی بعد از مرگش را نیكو قرار داده ای.»

برخی عوامل مؤثر در دستیابی به حیات طیبه

1. نیكی به پدر و مادر: عَنْ اَبی جَعْفَرعلیه السلام عَنْ جابِرِ بنِ عَبْدِاللَّهِ [الاَْنْصارِی] قالَ سَمِعْتُ النَّبِی صلی الله علیه وآله یقُولُ كانَ فیما اَعْطَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مُوسی علیه السلام فِی الالْواحِ الاُوَلِ اشْكُرْلی وَ لِوالِدَیكَ اَقیكَ الْمَتالِفَ... وَ اَحیكَ حَیاةً طَیبَةً وَ اَقْلِبْكَ اِلی خَیرٍ مِنْها؛ (70) امام صادق علیه السلام از جابر روایت می‌كند كه گفت از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم كه می‌فرمود در آنچه پروردگار بلند مرتبه و سترگ به موسی علیه السلام در لوحهایش ارزانی داشت [این مطلب] بود كه سپاسگزار من و پدر و مادرت باش تا به واسطه آن تو را از آسیبها در امان دارم و تو را بر زندگانی نیكو زنده دارم و تو را به سوی نیكیهای آن سوق دهم.»

2. عمل صالح: «مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یعْمَلُونَ «؛ (71) «هر كس - از زن و مرد - كار شایسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاكیزه‌ای حیات [حقیقی] می بخشیم.»

3. ولایت علی بن ابی طالب علیهما السلام: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یحْیی حَیاتی وَ یمُوتَ مَماتی وَ یسْكُنَ جَنَّةَ الْخُلْدِ الَّذی وَعَدَنی رَبّی عَزَّوَجَلَّ غَرَسَ قَضْبانَها بِیدِهِ فَلْیتَوَلَّ عَلِی بْنَ اَبی طالِبٍ فَاِنَّهُ لَنْ یخْرِجْكُمْ مِنْ هُدی وَ لَنْ یدْخِلْكُمْ فی ضَلالَةٍ؛ هر كس دوست دارد كه زندگانی‌اش مانند زندگانی من و مرگش مانند مرگ من باشد و در بهشت برینی كه پروردگار بلند مرتبه و بزرگم و عده آن را به من داده و درختانش را خود كاشته سكنی گزیند، پس باید ولایت علی بن ابی طالب علیهما السلام را بپذیرد. پس به درستی كه او هرگز شما را از هدایت دور نمی‌كند و در گمراهی داخل نمی‌كند.» (72)

4. قرائت سوره مزمّل: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُزَمِّلِ فِی الْعِشاءِ اَوْ فی آخِرِ الّلَیلِ كانَ لَهُ الّلَیلُ وَالنَّهارُ شاهِدینَ مَعَ سُورَةِ الْمُزَمِّلِ وَ اَحْیاهُ اللَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ اَماتَهُ میتَةً طَیبَةً؛ (73) هر كس سوره مزمل را در نماز عشا یا در آخر شب تلاوت كند، سوره مزمل و روز و شب شاهدان او می‌شوند [در روز جزاء] و پروردگار او را با زندگانی نیكو زنده می‌دارد و با مرگ نیكو می‌میراند.»

صفات دارندگان حیات طیبه

امام صادق علیه السلام از پدرش از امیرالمؤمنین از رسول خدا نقل می‌كند كه خداوند فرمود: «یا اَحْمَدُ! اِنَّ اَهْلَ الْخَیرِ وَ اَهْلَ الآخِرَةِ كَثیرٌ حَیاؤُهُمْ قَلیلٌ حُمْقُهُمْ كِثیرٌ نَفْعُهُمْ، النَّاسُ مِنْهُمْ فی راحَةٍ وَ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فی تَعَبٍ، كَلامُهُمْ مَوزُونٌ، مُحاسبینَ لاَنْفُسُهِمْ، مُتْعِبینَ لَها، تَنامُ اَعْینُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ، اَعْینُهُمْ باكِیةٌ، قُلُوبُهُمْ ذاكِرَةٌ، فی اَوَّلِ نِعْمَةٍ یحْمَدُونَ وَ فی آخِرِها یشْكُرُونَ، یحِبُّ الرَّبُّ اَنْ تَسْمَعَ كَلامَهُمْ كَما تُحِبُّ الوالِدَةُ وَلَدَها وَ لایشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَی ءٌ طَرْفَةَ عَینٍ وَ لایریدُونَ كَثْرَةَ الطَّعامِ وَ لاكَثْرَةَ الْكَلامِ وَ لاكَثْرَةَ الّلِباسِ، اَلنَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللَّهُ عِنْدَهُمْ حَی قَیومٌ كَریمٌ. قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدٌ، یمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یمُوتُ اَحَدُهُمْ فی كُلِّ یوْمٍ سَبْعینَ مَرَّةً مِنْ مُجاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَمُخالَفَةِ هَواهُمْ لا اَری فِی قَلْبِهِمْ شُغْلاً لِمَخْلُوقٍ فَوَعِزَّتی وَ جَلالی لأُحْیینَّهُمْ حَیاةً طَیبَةً؛‌ای احمد! به درستی كه اهل نیكی و اهل آخرت حیاءشان بسیار است، نادانی شان اندك است و نفعشان زیاد است. مردم از [دست] آنها در آسایش هستند ولی نفس شان از دست آنها در رنج و سختی است. سخنان شان سنجیده است. نفس خود را محاسبه می‌كنند و آن را در سختی قرار می‌دهند. چشمان شان می‌خوابد ولی دلهایشان بیدار است. چشمانشان [از خوف خدا] گریان است. دلهایشان به یاد [خدا] است. در آغاز هر نعمتی خدا را سپاس می‌گویند و در آخر هر نعمتی شكر [او را] به جای می‌آورند. پروردگار دوست دارد سخن شان را بشنود همان گونه كه مادر بچه‌اش را دوست می‌دارد. هیچ چیز آنان را به اندازه چشم برهم زدنی از خدا باز نمی‌دارد. غذای زیاد و سخن زیاد و لباس زیادی نمی‌خواهند. مردم در نزد آنها مردگانند و پروردگار در نزد آنها زنده، سرپرست [و] بخشنده است. دنیا و آخرت برای شان یكی است. مردم تنها یك بار می‌میرند، اما آنها در هر روز به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با خواهشهای نفسانی هفتاد بار می‌میرند. در دل آنها گرفتاری و مشغولیتی از سوی آفریدگان نمی‌بینی. پس به عزت و جلالم سوگند كه آنها را زندگانی نیكو خواهم بخشید.» (74)

موضوع ششم: زیارت

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامی هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ... وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ...»

سیره رسول خداصلی الله علیه وآله

ابن ابی شیبة نقل كرده است كه: «اِنَّ النَّبِی كانَ یأْتی قُبُورَ الشُّهَداءِ بِاُحُد عَلی رَأْسِ كُلِّ حَوْلٍ فَیقُولُ السَّلامُ عَلَیكُمْ بِماصَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارُ؛ پیامبر اكرم سر هر سال بر سر قبور شهداء جنگ احد می‌آمد و می‌فرمود: سلام بر شما باد به خاطر صبری كه نمودید، پس چه نیكوست منزلگاه واپسین شما.‌» (75)

آثار زیارت قبور

1. یاد قیامت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «زُرِ الْقُبُورَ تُذَكِّرْ بِهَا الآخِرَةَ؛ قبرها را زیارت كن تا به وسیله آن به یاد آخرت بیفتی.» (76)

2. رقت قلب: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «فَمَنْ شاءَ اَنْ یزُورَ قَبْراً فَلْیزُرْهُ فَاِنَّهُ یرِقُّ الْقَلْبَ وَ یدْمِعُ الْعَینَ؛ هر كس بخواهد قبری را زیارت كند، پس آن را زیارت نماید. (اشكالی ندارد) پس به درستی كه زیارت قبور قلب را رقیق و چشم را گریان می‌كند.» (77)

3. بی رغبتی به دنیا: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «فَزُورُوا الْقُبُورَ فَاِنَّها تُزَهِّدُ فِی الدُّنْیا؛ قبرها را زیارت كنید، پس به درستی كه آن [انسان را] از دنیاپرستی دور می‌كند.» (78)

4. عبرت اندوزی: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَلا فَزُورُوا اِخْوانَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلَیهِمْ فَاِنَّ فیها عِبْرَةً؛ به هوش باشید و [قبور] برادرانتان را زیارت كنید و بر آنها سلام دهید، پس به درستی كه در آن عبرت است.‌» (79)

5. پاداش عظیم: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «مَنْ مَرَّ عَلَی الْمَقابِرِ فَقَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اِحْدی عَشَرَ مَرَّة ثُمَّ وَهَبَ اَجْرَها لِلاَمْواتِ اُعْطِی مِنَ الاجْرِ بِعَدَدِ الاَمْواتِ؛ هر كس بر قبرستانی عبور كند و یازده مرتبه سوره قل هو اللَّه احد را بخواند و ثواب آن را به مردگان هدیه كند، به تعداد آن اموات پاداش می‌گیرد.‌» (80)

6. انس با زیارت شوندگان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «ما مِنْ رَجُلٍ یزُورُ قَبْرَ أَخیهِ وَ یجْلِسُ عِنْدَهُ اِلاَّ اسْتَأْنَسَ بِهِ؛ هیچ كس قبر برادر مؤمن خویش را زیارت نمی‌كند و بر كنار مزار او نمی‌نشیند مگر اینكه با او انس می‌گیرد.‌» (81)

آثار زیارت امام حسین علیه السلام

1. واجب شدن بهشت: پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به حسین علیه السلام فرمود: «یا بُنَی! مَنْ اَتاكَ بَعْدَ وَفاتِكِ زائِراً لایریدُ اِلاَّ زِیارَتَكَ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ فرزندم! هر كس پس از درگذشت تو به زیارت تو بیاید و هیچ نیتی غیر از زیارت تو نداشته باشد، پس بهشت برای اوست.» (82)

2. زیاد شدن روزی و طول عمر: قال ابوجعفرعلیه السلام: «مِرُوا شیعَتَنا بِزِیارَةِ قَبْرِ الْحُسَینِ علیه السلام فَاِنَّ اِتْیانَهُ یزیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یمُدُّ فِی الْعُمْرِ وَ یدْفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ وَ اِتْیانُهُ مُفْتَرَضٌ عَلی كُلِّ مُؤْمِنٍ یقِرُّ لَهُ بِالاِمامَةِ مِنَ اللَّهِ؛ شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین علیه السلام امر كنید، پس به درستی كه انجام آن سبب زیاد شدن روزی و طولانی شدن عمر و دور شدن بدیها و گرفتاریهاست و انجام آن بر هر مؤمنی كه به امامت او از سوی خدا اقرار دارد واجب است.‌» (83)

3. آمرزش گناهان: قال الصادق علیه السلام: «مَنْ زارَ الْحُسَینَ علیه السلام مِنْ شیعَتِنا لَمْ یرْجَعْ حَتَّی یغْفَرَ لَهُ كُلَّ ذَنْبٍ وَ یكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَخْطَاَها وَ كُلِّ یدٍ رَفَعَتْها دابَّتُهُ اَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحا عَنْهُ اَلْفَ سَیئَةٍ وَ تُرْفَعُ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ؛ از شیعیان ما كسی كه امام حسین علیه السلام را زیارت بكند، از زیارت بر نمی‌گردد مگر آنكه تمام گناهانش آمرزیده می‌شود و با هر قدمی كه چارپایش بر می‌دارد و هردستی كه بالا می‌برد، هزار حسنه برای او ثبت شده و هزار گناه او محو گشته و هزار درجه و مرتبه‌اش بالا می‌رود.» (84)

4. حساب نشدن ایام زیارت از عمر زائر: قال علی بن موسی الرضاعلیه السلام عن ابیه: «اِنَّ اَیامَ زائِرِی الْحُسَینِ علیه السلام لاتُحْسَبُ مِنْ اَعْمارِهِمْ وَ لاتُعَدُّ مِنْ اجالِهِمْ؛ (85) به درستی كه ایام زیارت امام حسین علیه السلام جزء عمر زائرین شمرده نشده و از اجلشان محسوب نمی‌شود.»

5. همسایگی با اهل بیت علیهم السلام در بهشت: قال الصادق علیه السلام: «مَنْ اَرادَ اَنْ یكُونَ فی جَوارِ نَبِیهِ صلی الله علیه وآله وَ جَوارِ عَلِی علیه السلام وَ فاطِمَةَعلیها السلام فَلا یدَع زِیارَتَ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهم السلام؛ (86) هر كس می‌خواهد [در بهشت] همسایه رسول خداصلی الله علیه وآله و همسایه علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام باشد، پس زیارت حسین بن علی علیهما السلام را ترك نكند.»

6. ثواب یك عمره به پاس هر گام: قال الصادق علیه السلام «مَنْ زارَ الْحُسَینَ علیه السلام مُحْتَسِباً لا أَشِراً وَ لابَطِراً وَ لا رِیاءً وَ لاسُمْعَةً مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ كَما یحَصُّ الثَّوْبُ بِالْماءِ فَلاتَبْقی عَلَیهِ دَنَسٌ وَ یكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ كُلَّما رَفَعَ قَدَماً عُمْرَةٌ؛ كسی كه به امید ثواب و اجر به زیارت حسین علیه السلام برود؛ نه از روی تكبر و نخوت و نه ریا و سُمعه، گناهانش پاك می‌شود، همان طور كه لباس با آب پاك می‌شود، پس هیچ آلودگی بر او باقی نمی‌ماند و به پاس هر گامی كه برداشته، یك حج و هر قدمی كه از زمین بلند كرده، یك عمره برای او نوشته می‌شود.» (87)

ارزش حائر حسینی علیه السلام نزد اهل بیت علیهم السلام

«ابوهاشم جعفری‌» از دوستان و نزدیكان امام هادی علیه السلام می‌گوید: «روزی به همراه محمد بن حمزه نزد امام هادی علیه السلام رفتیم. امام در بستر بیماری افتاده بود. ابتدا او به محضر امام رفت. وقتی بازگشت به من خبر داد كه امام به او پیوسته فرموده است شخصی را به حائر حسینی علیه السلام بفرستید تا برای شفای من دعا كند.

من به محمد بن حمزه گفتم: آیا به امام نگفتی كه من (ابوهاشم) می‌توانم این دستور را عملی نمایم و به حائر حسینی بروم؟ پاسخ داد: خیر. از این رو به محضر امام رسیدم و عرضه داشتم: فدایت شوم! من حاضرم به حائر بروم. امام رو به من كرد و فرمود: در این عمل بسیار دقت و احتیاط كن كه كسی مطّلع نشود. من اطاعت كردم و نزد یكی از شیعیان به نام علی بن بلال رفتم و فرموده امام را به او ابلاغ كردم و گفتم كه امام خواسته تا كسی به نیابت از او به حائر حسینی علیه السلام برود و برایش دعا نماید. علی بن بلال گفت: حضرت با حائر چه كار دارد. خودشان [در حدّ] حائر حسینی علیه السلام هستند [و امام بر حقّ شیعیانند!؟] این سؤال در ذهن من نیز نقش بست، از این رو دوباره به خدمت امام شرفیاب شدم اما شرمندگی به من اجازه نمی‌داد سؤالم را مطرح كنم.

خواستم برخیزم و بروم كه امام به من فرمود: بنشین! چون لطف و عنایت او را دیدم سؤال خود و علی بن هلال را مطرح كردم. امام فرمود: رسول خدا در اطراف خانه خدا طواف می‌كرد و حجر الاسود را می‌بوسید در حالی كه حرمت پیامبرصلی الله علیه وآله و هر مؤمنی از كعبه بالاتر است. همچنین خدا فرموده كه در عرفه وقوف كند با اینكه احترام پیامبرصلی الله علیه وآله از عرفه بیشتر است و سرّ آن این است كه این مكانها اماكنی هستند كه خدا دوست دارد در آنها یاد شود. پس من نیز دوست دارم برای شفای من در جایی دعا بشود كه خدا آن را دوست دارد و حائر حسینی علیه السلام از همین مكانهاست.‌» (88)

ادب زیارت امام حسین علیه السلام

روزی امام صادق علیه السلام از «ابوالمضاء‌» كه اهل رقّه بود پرسید: آیا به زیارت قبر حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام می‌روید؟‌» ابوالمضاء پاسخ داد: آری مولای من. امام به او فرمود: «آیا با خود سفره‌ای و خوردنیهایی برداشته و می‌برید؟‌» پاسخ داد: «بله!.» امام با ناراحتی پرسید: «آیا اگر بر سر قبر پدران خود نیز بروید، چنین كاری می‌كنید؟‌» ابوالمضاء گفت: «پس چه چیزی بخوریم؟.» امام فرمود: «غذایی ساده مانند نان و شیر.»

عبدالكریم بن عمرو كه با او همراه بود از امام پرسید: «فدایت شوم، گروهی به زیارت قبر حضرت حسین بن علی علیهما السلام می‌روند و سفره هایشان را از انواع خوردنیهای مطبوع و معطر و لذیذ پر می‌كنند.‌» امام فرمود: «آنان اگر بر سر قبر پدرانشان بروند چنین نمی‌كنند... به خدا قسم یكی از شما وقتی به زیارت قبر پدرش می‌رود غمگین و اندوهناك می‌رود، ولی به زیارت قبر مطهر حسین علیه السلام كه می‌روید با خود سفره‌ها بر می‌دارید. هرگز! این گونه نباید به زیارت آن امام بروید، بلكه با حالتی افسرده و غمگین و گرفته.» (89)

موضوع هفتم: صبر بر مصیبت

«لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِكَ عَلَینا... وَاسْئَلُ اللَّهُ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذی لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ یعْطِینی بِمُصابی بِكُمْ اَفْضَلَ ما یعْطِی مُصاباً بِمُصیبَتِهِ... لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِكَ... اَلْحَمْدُللَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیتی»

آثار صبر بر مصیبت

1. اجر الهی: قال الباقر علیه السلام: «مَنْ صَبَرَ وَاسْتَرْجَعَ وَ حَمَدَ اللَّهَ عِنْدَ الْمُصیبَةِ فَقَدْ رَضِی بِما صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ؛ هر كس در مصیبتی صبر پیشه سازد و كلمه استرجاع به زبان آورد و سپاس خدا گوید، پس به آنچه خدا انجام داده راضی شده و اجر او بر خداست.‌» (90)

2. پاكی قلب: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اَلتَّصَبُّرُ عَلَی الْمَكْرُوهِ یعْصِمُ الْقَلْبَ؛ (91) خود را به صبر زدن بر آنچه انسان ناپسند می‌دارد، سبب پاك شدن دل می‌شود.»

3. اجر فراوان: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اِنَّكَ اِنْ صَبَرْتَ جَرَتْ عَلَیكَ الْمَقادیرُ وَ اَنْتَ مَأْجُورٌ وَ اِنْ جَزَعْتَ جَرَتْ عَلَیكَ الْمَقادیرُ وَ اَنْتَ مَأْزُورٌ؛ به درستی كه اگر تو صبر پیشه خودسازی، آنچه برای تو در نظر گرفته شده پیش می‌آید در حالی كه تو اجر می‌بری و اگر نابردباری نمایی، آنچه برای تو در نظر گرفته شده پیش می‌آید در حالی كه زیانكار هستی.‌» (92)

4. از بین رفتن صغائر: قال الباقرعلیه السلام: «ما مِنْ مِؤْمِنٍ یصابُ بِمُصیبَةٍ فِی الدُّنْیا فَیسْتَرْجِعَ عِنْدَ مُصیبَةٍ حینَ تَفَجَّاُهُ الْمُصیبَةُ اِلاَّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما مَضی مِنْ ذُنُوبِهِ اِلاَّ الْكَبائِرَ الَّتی اَوْجَبَ اللَّهُ عَلَیهَا النَّارَ؛ (93) هیچ مؤمنی در دنیا با مصیبتی برخورد نمی‌كند و هنگامی كه مصیبت بر سر او می‌آید كلمه استرجاع را نمی‌گوید، مگر اینكه پروردگار گناهانش را می‌آمرزد؛ به جز گناهان كبیره را كه پروردگار آتش را بر آن واجب گردانیده است.»

5. برخورداری از بهشت الهی: قال الصادق علیه السلام: «مَنْ اُلْهِمَ الاِسْتِرْجاعَ عِنْدَ الْمُصیبَةِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ (94) هر كس هنگام پیشامد مصیبتی كلمه استرجاع را بگوید، بهشت بر او واجب می‌شود.»

6. گنجینه نیكیها: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «مِنْ كُنُوزِ الْبِرِّ كِتْمانُ الْمَصائِبِ؛ (95) از گنجهای نیكی، پوشیده داشتن مصیبتهاست.»

ضرورت دوری از بی صبری

1. صداهای ملعون: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «صَوْتانِ مَلْعُونانِ یبْغِضُهُمَا اللَّهُ اِعْوالٌ عِنْدَ مُصیبَةٍ وَ صَوْتٌ عِنْدَ النِّعْمَةِ یعْنی اَلنَّوْحَ وَ الْغِناءَ؛ دو گونه صدا ملعون هستند و خدا آن دو را دوست ندارد. فریاد كردن در مصیبت و آواز كردن در خوشی؛ یعنی نوحه گری و غنا.‌» (96)

2. عمل جاهلیت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَلنِّیاحَةُ عَمَلُ الْجاهِلِیةِ؛ (97) نوحه گری [بر مرده] از رفتارهای جاهلی است.»

3. رسوایی: قال الصادق علیه السلام: «قِلَّةُ الصَّبْرِ فَضیحَةٌ؛ كمی صبر [سبب] رسوایی است.‌» (98)

4. بی اجری: قال الصادق علیه السلام: «اِتَّقُوا اللَّهَ وَاصْبِرُوا فَاِنَّهُ مَنْ لَمْ یصْبِرْ أَهْلَكَهُ الْجَزَعَ وَ اِنَّما هَلاكُهُ فِی الْجَزَعِ اَنَّهُ اِذا جَزَعَ لَمْ یؤْجَرْ؛ (99) از خدا بترسید و بردباری پیشه نمایید، پس به درستی كه هر كس بردباری نكند، بی تابی او را هلاك می‌كند و هلاك اوفقط در جزع است؛ زیرا هنگامی كه بی تابی می‌كند، اجری نمی‌برد.»

پاداش گریه و جزع بر مصائب سیدالشهداء

1. غرفه‌ای در بهشت: قال السجادعلیه السلام: «اَیما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیناهُ لِقَتْلِ الْحُسَینِ دَمْعَةً حَتّی تَسیلَ عَلی خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یسْكُنُها اَحْقاباً؛ (100) هر گاه مؤمنی به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام گریه كند تا اینكه اشك بر گونه‌اش جاری شود، خداوند در بهشت خانه‌ای به او می‌دهد كه مدتها در آن ساكن گردد.»

2. پاداش بی حساب: قال الصادق علیه السلام: «لِكُلِّ شَی ءٍ ثَواب ٌ اِلاَّ الدَّمْعَةَ فینا؛ (101) برای هر چیزی ثواب [مشخصی] است، مگر اشك بر ما.»

قال الصادق علیه السلام: «اِنَّ الْبُكاءَ وَالْجَزَعَ مَكْرُوهٌ فی كُلِّ ما جُزِعَ ما خَلاَ الْبُكاءُ وَالْجَزَعُ عَلَی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهما السلام فَاِنَّهُ فیهِ مَأْجُورٌ؛ به درستی كه گریه و بی تابی بر هر از دست رفته‌ای ناپسند است، مگر گریه و بی تابی بر حسین بن علی علیه السلام. پس به درستی كه [گریه كننده و بی تابی كننده] در این كار اجر می‌برد.» (102)

3. رحمت خدا بر اشك سوگواران سیدالشهداءعلیه السلام: روزی یكی از دوستداران امام صادق علیه السلام به نام «مِسمَع‌» نزد حضرت رفت. امام به او فرمود: «ای مسمع! تو از اهالی عراق هستی، آیا به زیارت مزار حضرت حسین علیه السلام می‌روی؟ مسمع آهی كشید و گفت: خیر، چون مردی مشهور از اهل بصره هستم و در نزدیكی ما كسانی هستند كه پیرو و هوادار خلیفه هستند و تعداد زیادی از ناصبیها و دشمان شما مرا می‌شناسند و در نزدیك خانه من به سر می‌برند و من اطمینان ندارم كه آنها جریان را به خلیفه گزارش ندهند. ترس این را دارم كه مورد اذیت و آزار آنان قرار گیرم.»

امام فرمود: «آیا ظلمهایی را كه به جدم حسین بن علی علیهما السلام روا داشته شده یاد می‌كنی؟‌» عرض كرد: «بلی!‌» امام پرسید: «آیا بی تابی و گریه هم می‌كنی؟‌» پاسخ داد: «آری، گریه و بی تابی می‌كنم به طوری كه خانواده‌ام نیز هنگام مشاهده من چنان دگرگون می‌شوند كه دست از غذا خوردن می‌كشند و اشك از چشمانشان جاری می‌شود.»

امام فرمود: «رحم اللَّه دمعتك؛ رحمت خدا بر اشك چشمانت باد.» به یقین بدان تو از كسانی محسوب می‌شوی كه به خاطر ما بی تابی می‌كنند و به واسطه سُرور ما خرسند و با غم ما شریك هستند و به خاطر ما در ترس از دشمن به سر می‌برند. بدان كه هنگام مرگ ات اجداد و نیاكان من را بالای سرت خواهی دید كه به ملك الموت سفارش می‌كنند بر تو آسان گیرد و به تو بشارتی خواهند داد كه از هر چه فكر كنی بالاتر است، و ملك الموت از مادر به تو مهربان‌تر خواهد شد.»

آن گاه اشك از چشمان امام سرازیر شد و مسمع نیز با امام گریست. سپس فرمود: «توجه داشته باش احدی به خاطر ترحم به ما و به دلیل مصائبی كه بر ما وارد شده گریه نمی‌كند مگر آنكه قبل از آمدن اشكش پروردگار او را رحمت می‌نماید و وقتی اشك بر گونه‌اش جاری شد، در صورتی كه یك قطره از آن در جهنم بیفتد، حرارت و آتش آن را خاموش می‌كند.» (103)

4. پاداش گریستن و گریاندن بر سیدالشهداءعلیه السلام: روزی اباهارون مكفوف خدمت امام صادق علیه السلام رسید. امام به او فرمود: «ای اباهارون! آیا شعری در رثای جدم حسین علیه السلام برایم می‌خوانی؟‌» اباهارون اطاعت كرد و قصیده‌ای در رثای امام حسین علیه السلام خواند. امام به شدت گریست. اباهارون با دیدن حال امام اندكی مدارا نمود و برخی ابیات جانسوز آن را نخواند و تلاش كرد تاامام را زیاد به گریه نیاورد. امام متوجه شد و فرمود: «ای اباهارون! همان گونه كه برای خودتان [در بین قوم خود] می‌خوانی برایم بخوان.» اباهارون اطاعت كرد و خواند:

اُمْرُر عَلی جَدَثِ الْحُسَینِ علیه السلام                                                        فَقُلْ لِاَعْظُمِهِ الزَّكِیةِ

«بر مزار حسین علیه السلام گذر كن و به استخوانهای مطهرش بگو.»

گریه امام با شنیدن این بیت شدت بیشتری گرفت. امام پیوسته می‌فرمود: «بیشتر بخوان.» اباهارون قصیده دیگری را نیز شروع كرد و آن قدر ادامه داد كه صدای اهل خانه از آن سوی پرده نیز شنیده می‌شد. وقتی اشعار به پایان رسید، امام فرمود: «ای اباهارون! كسی كه در رثای حسین بن علی علیهما السلام شعری بخواند، خود گریه كند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. كسی كه شعری بخواند و خود گریه كند و حتی یك نفر را بگریاند، بهشت بر هر دوی آنها واجب است. و هر كس برای حسین علیه السلام بگرید و به اندازه بال مگس اشك از چشمش بیاید، خدا برای او به كمتر از بهشت راضی نمی‌شود.» (104)

موضوع هشتم: بدعت؛ بزرگ‌ترین ظلم به جایگاه امامت

«فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیكُمْ اَهْلَ الْبَیتِ.... اَللَّهُمَّ اِنَّ هذا یوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُواُمَیة وَ... وَبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیكُمْ... وَ اَبْرَءُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلی رَسُولِهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِكَ وَ بَنی عَلَیهِ بُنْیانَهُ وَ جَری فی ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیكُمْ....»

ماهیت بدعت گزاران

1. سگان جهنّم: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَهْلُ الْبِدَعِ كِلابُ اَهْلِ النَّارِ؛ (105) بدعت گزاران سگان اهل جهنم هستند.»

2. بدترین آفریدگان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الْخَلْقِ؛ (106) بدعت گزاران بدترین آفریدگانند.»

3. مخالفان و روی برتافتگان از خدا و رسول: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اَمَّا اَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخالِفُونَ لاَمْرِ اللَّهِ وَ لِكِتابِهِ وَ لِرَسُولِهِ؛ (107) اما بدعت گزاران، همانا روی برتافتگان از دستور خدا و كتاب خدا و رسول اویند.»

پیامد بدعت گزاری در دین

1. عدم پذیرش توبه: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَبَی اللَّهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ؛ (108) خداوند از توبه بدعت گزار ابا دارد.»

2. پذیرفته نشدن اعمال و عبادات: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِنَّ اللَّهَ تَعالی لایقْبَلُ لِصاحِبِ بِدْعَةٍ صَوْماً وَ لاصَلاةً وَ لاحَجّاً وَ لا عُمْرَةً وَ لا جَهاداً؛ (109) خدای بلند مرتبه روزه و نماز و صدقه (زكات) و حج و عمره و جهاد فرد بدعت گزار را نمی‌پذیرد.»

3. بر عهده گرفتن گناه عمل كنندگان به بدعت: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِیاكَ اَنْ تَسِنَّ سُنَّةَ بِدْعَةً فَاِنَّ الْعَبْدَ اِذا سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً لَحِقَهُ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها؛ بپرهیز از اینكه سنت جدیدی در دین بگذاری، پس به درستی كه هنگامی كه بنده سنت ناپسندی را می‌گذارد، سنگینی [و گناه] آن بر دوش خودش می‌افتد و نیز گناه كسانی را كه بدان عمل می‌كنند بر دوش می‌گیرد.‌» (110)

4. دوری رسول خداصلی الله علیه وآله: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فی قَوْلِهِ تَعالی «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَكَانُواْ شِیعًا‌» (111) هُمْ اَصْحابُ الْبِدَعِ وَ لَیسَ لَهُمْ تَوْبَةٌ اَنَا مِنْهُمْ بَرِی ءٌ وَ هُمْ مِنّی بَراءٌ؛ (112) پیامبرصلی الله علیه وآله در تفسیر سخن پروردگار كه فرمود: «كسانی كه دین خود را پراكنده كردند و فرقه فرقه شدند.‌» فرمود: آنان بدعت گزاران هستند. توبه‌ای بر آنان نیست. من از آنها بیزارم و آنان از من دورند.»

سه نمونه از بدعت گزاران

1. بنی امیه و بنی مغیره: قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فی قَوْلِهِ تَعالی «أَلَمْ‌تر إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ « (113) قالَ هُمَا الاَفْجَرانِ مِنْ قُرَیشٍ بَنُو اُمَیةَ وَ بَنُو الْمُغَیرَةِ؛ (114) امیرالمؤمنین در تفسیر آیه «آیا به كسانی كه شكر نعمت خدا را به كفر تبدیل كردند و قوم خود را به سرای هلاكت در آوردند، ننگریستی؟ [در آن سرای كه] جهنم است [و] در آن وارد می‌شوند و چه بد قرارگاهی است.‌» فرمود: آن دو گروه ستم كارترین گروه در میان قریش یعنی بنی امیه و بنی مغیره هستند.»

2. معاویه: قال الحسن بن علی علیهما السلام: «كانَ یقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله اِذا رَأَیتُمْ مُعاوِیةَ عَلی مِنْبَری فَاقْتُلُوهُ فَما فَعَلُوا وَلا اَفْلَحُوا؛ (115) رسول خدا همواره می‌فرمود: هرگاه معاویه را بر بالای منبر من دیدید، او را بكشید. اما مردم چنین نكردند و رستگار نشدند.»

بدعت بنی امیه در روز عاشورا

1. روزه روز عاشورا: «جعفر بن عیسی‌» از امام رضاعلیه السلام درباره روز عاشورا سؤال كرد. امام در پاسخش فرمود: «عَنْ صَوْمِ ابْنِ مَرْجانَةَ تَسْئَلُنی؟ ذلِكَ یوْمٌ صامَهُ الاَدْعِیاءَ مِنْ آلِ زِیادٍ لِقَتْلِ الْحُسَینِ علیه السلام وَ هُوَ یوْمٌ یتَشائَمُ بِهِ آلُ مُحَمَّدٍ وَ یتَشائَمُ بِهِ اَهْلُ الاِسْلامِ وَ یوْمُ الاِثْنَینِ یوْمٌ قَبَضَ اللَّهُ فیهِ نَبِیهُ وَ یوْمُ عاشُورا قُتِلَ الْحُسَینُ علیه السلام وَ تَبَرَّكَ بِهِ ابْنُ مَرْجانَةَ فَمَنْ صامَهُما اَوْ تَبَرَّكَ بِهِما لَقِی اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالی مَمْسُوخَ الْقَلْبِ وَ كانَ حَشَرَهُ مَع الَّذینَ سَنُّوا صَوْمَهُما وَ التَّبَرُّكَ بِهِما؛ آیا از روزه‌ای از من می‌پرسی كه پایه گذارش ابن مرجانه بوده است؟! آن روزی است كه خطاكاران خاندان زیاد به خاطر [تبرك جستن از] قتل حسین علیه السلام در آن روز روزه می‌گیرند و آن روزی است كه خاندان محمدصلی الله علیه وآله و اهل اسلام در آن روز خوش نمی‌دارند. و روز دوشنبه روزی است كه در آن خدا رسول خودش را گرفت (قبض روح كرد) و روز عاشورا روزی است كه حسین علیه السلام در آن كشته شد و ابن مرجانه بدان روز تبرك جست. پس هر كس این دو روز را روزه بگیرد یا به آنها تبرك جوید، خدا را در حالت دلمرده شدن ملاقات می‌كند و با همان كسانی كه روزه این دو روز و تبرك جویی به آن دو را سنت گذاری كردند محشور می‌نماید.‌» (116)

2. شادمانی كردن: قال الرضا علیه السلام: «مَنْ تَرَكَ السَّعْی فی حَوائِجِهِ یوْمَ عاشُورا قَضَی اللَّهُ لَهُ حَوائِجَ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ مَنْ كانَ یوْمُ عاشُورا یوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنا فِی الْجَنانِ عَینُهُ وَ مَنْ سَمَّی یوْمَ عاشُوراء یوْمَ بَرَكَةٍ وَ ادَّخَرَ فیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیئاً لَمْ یبارِكْ لَهُ فیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ یزیدَ وَ عُبَیدِاللَّهِ بنِ زِیادٍ وَ عُمَرَ بنَ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فی اَسْفَلِ دَرَكٍ مِنَ النَّارِ؛ هر كس تلاش برای نیازهایش را در روز عاشورا رها كند، خداوند حاجتهای دنیایی و اخروی‌اش را برآورده می‌سازد، و هر كس روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند بلند مرتبه و بزرگ روز قیامت را روز شادی و شادمانی او قرار می‌دهد و چشمش به [دیدار] ما در بهشت روشن می‌شود، و هر كس روز عاشورا را روز بركت قرار دهد و برای منزل خود چیزی را ذخیره كند، در آنچه كه اندوخته خیری نمی‌یابد و روز قیامت نیز با یزید و عبیداللَّه بن زیاد و عمر سعد - كه لعنت خدا بر آنان باد - در پایین‌ترین درجه جهنم محشور می‌شود.» (117)

موضوع نهم: شفاعت

«اَللَّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَینِ یوْمَ الْوُرُودِ...»

شفیعان كیانند؟

1. پروردگار: «قُلْ لِّلَّهِ الشَّفَعَةُ جَمِیعًا»؛ (118) «بگو شفاعت یكسره از آن خداست.»

2. قرآن: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «تَعَلَّمُوا الْقُرآنَ فِاِنَّهُ شافِعٌ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ (119) قرآن را بیاموزید، پس به درستی كه قرآن در روز رستاخیز شفاعت كننده است.»

3. انبیاء، علما و شهیدان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «ثَلاثَةٌ یشْفَعُونَ اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَیشَفَّعُونَ: الاَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ؛ (120) سه كس در نزد پروردگار بلند مرتبه و سترگ شفاعت می‌كنند و شفاعتشان پذیرفته می‌شود: پیامبران، علما و شهیدان.»

4. رسول خداصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اِنّی اَشْفَعُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأُشَفَّعُ وَیشَفَعُ عَلِی فَیشَفَّعُ وَ یشْفَعُ اَهْلُ بَیتی فَیشَفَّعُونَ؛ (121) به درستی كه من روز رستاخیز شفاعت می‌كنم، پس شفاعتم پذیرفته می‌شود و علی علیه السلام شفاعت می‌كند و شفاعتش پذیرفته می‌شود و اهل بیتم شفاعت می‌كنند و شفاعتشان پذیرفته می‌شود.»

5. توبه: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لا شَفیعَ اَنْجَحَ مِنَ التَّوْبَةِ؛ (122) هیچ شفاعت كننده‌ای مانند توبه رستگار كننده نیست.»

6. عمل صالح: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «شافِعُ الْخَلْقِ اَلْعَمَلُ بِالْحَقِّ وَ لُزُومُ الصِّدْقِ؛ (123) شفاعت كننده آفریدگان، عمل به حق و همراهی با راستی است.»

شرایط شفاعت

1. ایمان: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لأََشْفَعَنَّ یوْمَ الْقِیامَةِ لِمَنْ كانَ فی قَلْبِهِ جَناحُ بَعُوضَةٍ إِیمانٌ؛ (124) به طور یقین در روز قیامت من شفاعت كسی را كه به اندازه بال پشه‌ای ایمان داشته باشد، می‌نمایم.»

2. اخلاص: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «یشْفَعُ الاَنْبِیاءُ فی كُلِّ مَنْ كانَ یشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه مُخْلِصاً؛ (125) پیامبران هر كه را از روی اخلاص كلمه توحید را شهادت دهد، شفاعت خواهند كرد.»

3. رضایت پروردگار: قال الصادق علیه السلام: «اِعْلَمُوا اَنَّهُ لَیسَ یغنی عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ شَیئاً لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لانَبِی مُرْسَلٌ وَ لا مِنْ دُونِ ذلِكَ فَمَنْ سَرَّهُ اَنْ تَنْفَعُهُ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیطْلُبْ اِلَی اللَّهِ اَنْ یرضی عَنْهُ؛ (126) بدانید كه احدی از آفریدگان شما را از خدا كفایت نمی‌كند در چیزی؛ نه فرشته مقربی و نه پیامبر فرستاده شده‌ای و نه هیچ كس غیر از آنها. پس هر كس می‌خواهد در نزد خدا از شفاعت شفاعت كنندگان بهره مند شود، پس باید در نزد پروردگار رضایت او را جلب نماید.»

محرومین از شفاعت

1. انكار كنندگان معاد: «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتَانَا الْیقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَعَةُ الشَّفِعِینَ «؛ (127) و روز جزا را دروغ می‌شمردیم تا مرگ ما در رسید. و شفاعت شفاعت گران آنان را سود نمی‌بخشد.»

2. سبك شمارندگان نماز: قال الصادق علیه السلام: «اِنَّ شَفاعَتَنا لَنْ تَنالَ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاةِ؛ (128) به درستی كه شفاعت ما هرگز به كسانی كه نماز را سبك می‌شمارند نمی‌رسد.»

3. مشركان و شكاكان به خدا: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «اَلشَّفاعَةُ لاتَكُونُ لاَهْلِ الشَكِّ وَالشِّرْكِ وَلا لأَهْلِ الْكُفْرِ وَالْجُحُودِ بَلْ یكُونُ لِلْمُؤْمِنینَ مِنْ اَهْلِ التَّوحیدِ؛ (129) نه شفاعتی برای اهل تردید و شرك است و نه برای كافران و انكار كنندگان خدا. بلكه شفاعت برای مؤمنان از اهل توحید است.»

4. انكار كنندگان شفاعت: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «مَنْ كَذَّبَ بِشِفاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمْ تَنَلْهُ؛ (130) هر كس شفاعت رسول خداصلی الله علیه وآله را تكذیب كند بدان نائل نخواهد شد.»

5. همنشینی با ستمگران و غلو كنندگان در دین: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «رَجُلانِ لاتَنالُهُما شَفاعَتی صاحِبُ سُلْطانٍ عَسُوفٍ غَشُومٍ وَ غالٍ فِی الدّینِ مارِقٍ؛ (131) دو كس به شفاعت من نمی‌رسند: همنشین پادشاه ستمگر و مستبد و غلو كننده در دین و پیشی گیرنده.»

شیعه، سرمست از باده شفاعت

روزی «سماعة بن مهران‌» نزد امام صادق نشسته بود و با امام سخن می‌گفت. امام از او پرسید: «ای سماعه! آیا می‌دانی بدبخت‌ترین مردم كیانند؟‌» سماعه آهی كشید و گفت: «ما هستیم‌ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله‌» امام به اندازه‌ای از این گفته او ناراحت شد كه چهره مباركش سرخ گردید. سپس امام تكیه كرد و دوباره سؤالش را تكرار فرمود. سماعه پاسخ داد: «ای فرزند رسول خدا! به خدا سوگند كه من بیراه نگفتم. ما در نزد مردم بدبخت‌ترین هستیم؛ زیرا آنها همواره به ما طعنه می‌زنند و ما را كافر و رافضی می‌خوانند.»

امام كه متوجه شد سماعه از طعنه‌های مردم نسبت به شیعیان امام به تنگ آمده است، نگاهی به او انداخت و فرمود: «سخن مردم ملاك نیست. زیرا آن هنگام كه شما را به سوی بهشت می‌برند و آنان را به سوی جهنم رهنمون می‌شوند، معلوم می‌شود چه كسی بدبخت است. آن هنگام كه شما را حسرت زده نگاه می‌كنند و می‌گویند اینان همان كسانی هستند كه ما آنها را بدبخت می‌خواندیم.

ای سماعة بن مهران! اگر از شما كه شیعه ما هستید مرتكب خطا شده باشد، ما با گامهای خود به سوی پروردگار رفته و شفاعت او را می‌نماییم و جز اندكی از شما عذاب نخواهند شد، پس كوشش كنید كه مجاهده با نفس نمایید و درجات خود را نزد خدا ارتقاء دهید تا ما شفاعت شما را بكنیم و با آن (شفاعت) داغ بر دل دشمنان خود نهید.‌» (132)

فاطمه علیها السلام شفیعه روز جزا

در واپسین روزهای زندگانی حضرت زهراعلیها السلام، امیرالمؤمنین در كنار بستر او بسته‌ای دید كه جنس آن از حریر سبز بود. از فاطمه علیها السلام پرسید: «این چیست؟‌» فرمود: «در این بسته صفحه‌ای سفید وجود دارد كه چند سطر بر آن نگاشته شده است.‌» امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «بر آن چه نوشته شده است؟‌» عرض كرد: «در شب عروسی‌ام مستمندی درب خانه آمد و تقاضای كمك نمود. من دو لباس داشتم كه یكی نو بود و آن را در آن شب پوشیده بودم و دیگری اندكی مستعمل بود. اما من لباس نو را بیرون آوردم و به او دادم و خود جامه كهنه را پوشیدم.

صبح روز بعد پدرم مرا دید و پرسید چرا لباس نوی خود را نپوشیده ای؟ عرض كردم: مگر شما نفرمودید هر چه انسان به مستمندان و نیازمندان كمك كند، برای خود ذخیره كرده است؟ من نیز دیشب جامه نوی خویش را به فقیری دادم. پدرم فرمود: اگر لباس نو را می‌پوشیدی و كهنه را به فقیر می‌دادی برای شوهرت بهتر بود و فقیر نیز به پوشاك می‌رسید.

گفتم: من این كار را از شما پیروی نمودم؛ زیرا مادرم خدیجه علیها السلام وقتی كه به ازدواج شما در آمد، تمام دارایی خود را در اختیار شما گذاشت و شما همه آن را در راه خدا صرف كردید تا آنجا كه وقتی فقیری از شما پیراهنی خواست، جامه خود را در آوردید و به او دادید و خود را در حصیری پیچیدید و به خانه آمدید. والبته كسی به جایگاه شما نمی‌رسد.

پدرم با شنیدن سخن من گریه كرد و مرا به سینه چسبانید و فرمود: جبرئیل هم اكنون بر من نازل شد و از جانب پروردگار به تو سلام رساند و گفت: به فاطمه بگو به خاطر این عملش هر آنچه از ما درخواست كند عطا خواهیم كرد. عرض كردم: پدر! من خواسته‌ای جز ملاقات پروردگار خویش در حال رضایت او از من ندارم. پس پدرم فرمود: دست خود را بلند كن. چون دستانم را بلند كردم، او نیز دست به دعا برداشت، به گونه‌ای كه سفیدی زیر بغلش پدیدار شد و فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لاُمَّتی‌» من نیز آمین گفتم.

آن گاه جبرئیل دوباره نازل شد و عرض كرد: پروردگار فرمود: كسانی از امت تو كه محبت فاطمه علیها السلام و شوهر وفرزندان او را داشته باشند، آمرزیدم. در این هنگام من تقاضای سندی كردم تا در روز قیامت شفاعت امت را بنمایم. جبرئیل نازل شد و حریر سبزی به من داد كه در آن بر صفحه‌ای سفید نوشته بود: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ‌» جبرئیل و میكائیل نیز بر آن شهادت دادند. پدرم آن را به من داد و فرمود: «آن را حفظ كن و در وقت وفات خود سفارش كن آن را با تو در قبر بگذارند. من نیز اكنون می‌خواهم این بسته را در روز قیامت آن لحظه كه شعله‌ها زبانه می‌كشند به پدرم بدهم و آنچه را كه پروردگار در مورد من وعده نموده درخواست نمایم.‌» (133)

 

  • پاورقــــــــــــــــــــی

 

1) بحارالانوار، ج 73، ص 12.

2) حشر / 23.

3) مصباح الزائر، ص 119.

4) الخصال، ص 19.

5) تحف العقول، ص 246.

6) المحاسن، ج 2، ص 143.

7) بحارالانوار، ج 76، ص 12.

8) همان.

9) همان، ص 11.

10) نور / 61.

11) بحارالانوار، ج 76، ص 16.

12) وسائل الشیعة، ج 12، ص 73.

13) بحارالانوار، ج 76، ص 11.

14) همان، ص 5.

15) همان، ص 7.

16) نساء / 86.

17) تفسیر الدّر المنثور، ج 2، ص 188.

18) اصول كافی، ج 4، ص 531، حدیث 1.

19) كنز العمال، ح 8176.

20) همان، ح 8179.

21) بحارالانوار، ج 72، ص 208.

22) كنز العمال، ح 8195.

23) احزاب / 64.

24) احزاب / 57.

25) نهج البلاغة، خطبه 129.

26) محمد/22 و 23.

27) مسند احمد بن حنبل، حدیث 2817.

28) بحارالانوار، ج 83، ص 20.

29) همان، ج 104، ص 274.

30) كنز الفوائد، ج 1، ص 105.

31) سنن ابی داود، ح 4098.

32) كنز العمال، ح 44336.

33) همان، ح 43930.

34) العوالم (جعفر بن محمد) ، ج 20، ص 434.

35) الغدیر، ج 10، ص 160؛ مقاتل الطالبیین، ص 70.

36) بحارالانوار،ج 27، ص 88.

37) كشف الغمة، ج 1، ص 137؛ بحارالانوار، ج 27، ص 103.

38) ثواب الاعمال، ص 223.

39) بحارالانوار، ج 28، ص 90.

40) همان، ج 27، ص 116.

41) الامالی، شیخ مفید، ج 1، ص 13.

42) اهل البیت فی الكتاب و السنة، ص 425.

43) الكافی، ج 8، ص 76، حدیث 30.

44) وسائل الشیعة، ج 18، ص 559.

45) الفصول المهمّة، ص 500.

46) مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى، ج 1، ص‏109.

47) بحارالانوار، ج 27، ص 218.

48) الغدير، ج 10، ص 280.

49) اصول كافى، ج 3، ص 196.

50) غرر الحكم، ص 153.

51) المحاسن، ص 265.

52) بحارالانوار، ج 68، ص 104، حديث 18.

53) همان، ج 74، ص 95.

54) الواقعه / 10 و 11.

55) غرر الحكم، ح 3193.

56) الكافى، ج 8، ص 69، ح 3.

57) الكافى، ج 9، ص 123، ح 11.

58) غرر الحكم، ح 3243.

59) همان، ح 7429.

60) كنز العمال، ح 1156.

61) مشكاة الانوار، ص 45.

62) غرر الحكم، ح 4477.

63) همان، ح 1801.

64) ثواب الاعمال، ص 205.

65) الخصال، ص 81، ح 5.

66) الامالى، شيخ طوسى، ص‏292، ح‏567.

67) مسند امام احمد بن حنبل، ج 4، ص 138.

68) بحارالانوار، ج 90، ص 185.

69) همان، ج 88، ص 95.

70) همان، ج 13، ص 385.

71) نحل / 97.

72) مجمع الزوائد، ج 9، ص 108.

73) بحارالانوار، ج 85، ص 38.

74) همان، ج 77، ص 24.

75) المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 533.

76) همان، ج 1، ص 533.

77) السنن الكبرى، ج 4، ص 77.

78) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 492.

79) مجمع الزوائد، ج 3، ص 58.

80) كنز العمال، حديث 42596.

81) همان، حديث 42601.

82) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 21، حديث 5.

83) تهذيب الاحكام، ج 6، ص 42، حديث 1.

84) كامل الزيارات، ص 438.

85) همان، ص 444.

86) همان، ص 445.

87) همان، ص 472.

88) همان، ص 828.

89) همان، ص 433.

90) مشكاة الانوار، ص 22.

91) بحارالانوار، ج 77، ص 207

92) جامع الاخبار، ص 316.

93) ثواب الاعمال، ج 2، ص 234.

94) همان، ج 1، ص 235.

95) بحارالانوار، ج 82، ص 103.

96) دعائم الاسلام، ج 1، ص 227.

97) بحارالانوار، ج 5، ص 103.

98) همان، ج 78، ص 229.

99) همان، ج 71، ص 95.

100) كامل الزيارات، ص 322.

101) همان، ص 345.

102) كامل الزيارات، ص 323.

103) بحارالانوار، ج 44، ص 289.

104) كامل الزيارات، ص 338.

105) كنز العمال، حديث 1125.

106) همان، حديث 1095.

107) همان، حديث 44216.

108) بحارالانوار، ج 72، ص 216.

109) كنز العمال، حديث 1115.

110) بحارالانوار، ج 77، ص 104.

111) انعام / 159.

112) كنز العمال، حديث 2986.

113) ابراهيم/ 28 و 29.

114) بحارالانوار، ج 124، ص 48.

115) وقعة صفين، ص 216.

116) وسائل الشيعة، ج 7، ص 240.

117) الأمالى لشيخ الصدوق، مجلس 27، حديث 4.

118) زمر / 44.

119) مسند احمد بن حنبل، حديث 22219.

120) بحار الانوار، ج‏8، ص‏34؛ مستدرك، ج‏11، ص‏20.

121) تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 223.

122) بحارالانوار، ج 8، ص 58.

123) غرر الحكم، حديث 5789.

124) كنز العمال، حديث 39043.

125) همان.

126) الكافى، ج 8، ص 11.

127) مدثر/46 - 48.

128) المحاسن، ج 1، ص 223.

129) بحارالانوار، ج 8، ص 58.

130) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 66.

131) الخصال للصدوق، ص 63.

132) بحارالانوار، ج 24، ص 259.

133) رياحين الشريعة، ج 1، ص 104.



128 دفعه
(0 رای‌ها)