روش سخنرانی دینی (6)

درس هفتم و هشتم

شاخص‌های سخنرانی مطلوب و نامطلوب

مواد سخنرانی

گروه علمی مهارت‌های خطابی

پژوهش و تدوین: حسین ملانوری

درس هفتم

اهداف این درس

1. رسیدن به درک روشن‌تری از سخنرانی مطلوب؛

2. افزایش توان اجمالی برای نقد و بررسی سخنرانیها؛

3. شناخت برخی از شاخصهای سخنرانی مطلوب و نامطلوب.

***

در درس پیش با وجوه مطلوبیت سخنرانی در دو حوزه «آگاهی و اندیشه مخاطب» و «احساسات و علایق مخاطب» آشنا شدیم. در این درس، پس از بیان وجوه مطلوبیت سخنرانی در حوزه «رفتار مخاطب»، برخی شاخصه‌های سخنرانی نامطلوب را توضیح می‌دهیم.

ج) رفتار مخاطب

سخنرانی مطلوب در حوزه رفتار و عملکرد مخاطب، دارای نشانه‌هایی است که برخی از آنها را بررسی می‌كنیم.

1. تغییر تظاهرات رفتارى منفی

گاهی شنوندگان با بی‌اعتنایی، بی‌تفاوتی و بی‌میلی با سخنران برخورد می‌کنند و علاقه‌ای به شنیدن سخنان او ندارند. آنها عدم علاقه و مخالفت خود را با یک سری علائم فیزیکی مانند: طرز نشستن، نحوه نگاه کردن، حرکات جسمی، و یا حتی با میزان سکوت خود نشان می‌دهند. معمولاً کسانی که به اجبار در جلسه سخنرانی حاضر شده‌اند و یا هدف آنها از حضور در جلسه، چیزی غیر از سخنرانی بوده است، چنین واکنشهایی دارند.

چنانچه سخنران بتواند تظاهرات رفتاری مخاطب را از بی‌اعتنایی یا مخالفت به موافقت و یا حتی اشتیاق تغییر دهد، کاری هنرمندانه و مطلوب انجام داده است.

حفظ آرامش، خونسردی و مهربانی در برخورد با مخاطب، بیان مطالب مورد نیاز و علاقه او، نمایش بی‌اعتنایی خود در مقابل بی‌اعتنایی مخاطب در عین برقراری ارتباط دوستانه با او و پرهیز از رفتار متکبرانه، می‌تواند در تغییر تظاهرات رفتاری مخاطبان مخالف و بی‌اعتنا نقش داشته باشد.

2. اظهار تأیید سخنران‏

در صورتى كه شنونده، مطالب سخنران را بفهمد و بپذیرد و یا حس او برانگیخته شود، معمولاً به نوعى وى را تأیید مى‏کند. اظهار تأیید سخنران از سوی مخاطب، یک نشانه از مطلوب‌بودن سخنرانی است که در رفتار وی بروز مى‏کند. این امر، گاهی با فرستادن صلوات، تكبیر گفتن، شعارهاى سیاسى و... و گاه با حركات فیزیكى سر و بدن انجام مى‏شود. سخنران با این‌گونه حركات مى‏تواند به ارزیابى تأثیر سخنان خود در شنوندگان بپردازد.

البته باید توجه داشت که برخی مخاطبان به سبب داشتن فرهنگ خاص و یا عادتهای رفتاری ویژه، ممکن است در عمل، به سخنان سخنران واکنش نشان ندهند. در چنین شرایطی نباید واکنش نداشتنِ آنان را دلیلی بر عدم فهم و یا نپذیرفتن قلمداد کرد.

شیوه سخن‌گفتن و رفتار سخنران در حین سخنرانی و یا پیش از آن در اظهار تأیید از سوی مخاطبان بسیار مؤثر است. زمانی که مخاطب به هر دلیلی نسبت به گوینده مذهبی علاقه‌مند باشد، راحت‌تر سخن او را تأیید می‌کند. علاوه بر این برخی سخنوران با طرح سؤال، ناتمام گذاشتن بعضی جمله‌ها و...، شنوندگان را به اظهار تأیید وا می‌دارند.

3. اظهار تأثر مخاطب‏

اظهار تأثر مخاطب در سخنرانی دینی، امری طبیعی و از نشانه‌های موفقیت سخنران در تحریک احساسات مخاطبان است. این امر، به صورتهاى مختلف، مثل: گریه كردن، به پیشانى زدن و... نمود پیدا مى‏كند. بیان مطالب متأثر کننده، به‌کارگیری روشهای تحریک احساس و فرصت دادن به مخاطب برای اظهار تأثر خویش، از نکات قابل توجهی است که لازم است دربارۀ این شاخصه موفقیت سخنرانی مورد توجه قرار گیرد.

شایان ذکر است که تلاش بیش از حد برای تحریک احساس مخاطبان و نیز بروز زود هنگام احساسات سخنران، می‌تواند در جریان تأثیرگذاری بر احساس شنوندگان تأثیر نامطلوب بگذارد.

معیار كلّى در این مسئله، همراه بودن احساسات مخاطب با احساسات گوینده است.

همچنین باید توجه كرد که گاهى اظهار تأثر زود هنگام و یا بیش از اندازه بعضى افراد در جلسه، عامل اختلال در ارتباط سخنران با مخاطب است و حتّى مسیر جلسه را به جایى دیگر مى‏برد كه باید با درایت، مجلس را مدیریت كرده، احساسات توده مردم را در نظر گرفت. ملاك در این مسئله، اظهار تأثر توده مخاطبان است؛ نه افراد خاص.

4. تصمیم به تغییر یا آغاز نوعی رفتار

چنانچه سخنرانی در حوزه تأثیرگذاری بر رفتار مخاطب موفق باشد، غالبا پس از آن تصمیم به تغییر رفتار یا آغاز نوعی رفتار در شنوندگان ایجاد می‌شود.

گاه مخاطب، تحت تأثیر سخنرانى تصمیم مى‏گیرد كه رفتار خود را تغییر دهد؛ مثلاً اگر گناهانى مانند: غیبت، دروغ، ترك نماز و... مرتكب مى‏شده است، تصمیم مى‏گیرد و سعى مى‏كند كه چنین نكند.

گاهى نیز پس از شنیدن سخنان سخنران و اقناع اندیشه و تحریك احساسات دینی و عواطفش تصمیم مى‏گیرد تا پایان عمر، رفتار خاصى را انجام دهد؛ مثلاً نماز اول وقت بخواند، روزه بگیرد، راست بگوید و... .

البته در صورت موفقیت‌آمیز بودن سخنرانى، هر دو تصمیم با هم صورت مى‏گیرد و مخاطبان سعى مى‏كنند رفتارهاى غلط خود را كنار گذاشته، به رفتارها و عملكرد مطلوب دینى توجه كنند و به آنها پایبند باشند.

5. تبلیغ از سخنرانی

یکی از نشانه‌های مطلوب‌بودن سخنرانی، تبلیغ مخاطب از مجلس سخنرانی است. این تبلیغ، نشانه موفقیت سخنران از جهات مختلف است که در مجموع، سخنرانی او را برای مخاطب پرجاذبه كرده است؛ به حدی که برای حضور دیگران نیز تبلیغ می‌کند.

6. تقدیر و تشکر

اگر سخنرانی، مؤثر و مطلوب باشد و شنوندگان بهره کافی از آن برده باشند، بی‌درنگ پس از سخنرانی، از بانیان و برگزار کنندگان و به‌ویژه از خود سخنران تشکر می‌کنند.

این تقدیر و تشکر در جمع‌شدن گرد سخنران، دست‌‌دادن و اظهار لطف به او و... ظهور می‌کند.

گویندگان مذهبی در چنین مواقعی می‌توانند از نوع مطالبی که مردم بیان می‌کنند برای تقویت سخنرانیهای خود از نظر محتوا و روش استفاده کنند. البته لازم است سخنرانان، توفیقات به دست آمده را از ناحیه خدا دانسته، از او به سبب الطاف بی‌پایانش سپاسگزار باشند.

نشانه‌های سخنرانی نامطلوب

پس از مرور صفات و ویژگیهای یک سخنرانی مطلوب، نوبت آن است كه به وضعیت مقابل آن توجه كنیم. نبودن نشانه‌های سخنرانی مطلوب، نشان‌دهنده نامطلوب بودن سخنرانی است؛ اما علاوه بر آن، علائم دیگری هم بر نامطلوب بودن سخنرانی دلالت دارد.

بیان این علائم ما را در ارزیابی بهتر از سخنرانیها کمک می‌کند و راه را برای یافتن روشهای مناسب هموار می‌سازد. آنچه در این درس مرور مى‏شود، اهم صفات سخنرانى نامطلوب است. این صفات، در رعایت نكردن اصول، روشها و اسلوبهاى سخنرانى ریشه دارد.

1. خسته كننده بودن‏

از جمله ویژگیهاى سخنرانى نامطلوب آن است كه مخاطبانش را خسته كند. این خستگی، ممکن است خود را در رفتار یا گفتار شنوندگان نشان دهد.

برخی عوامل خسته‌کننده‌ شدن سخنرانی عبارت‌اند از:

الف) یكنواخت حرف زدن؛

ب) ناهماهنگى بین محتوا، لحن، صوت و حركات دست، سر و چشم؛

ج) مفید نبودن مطالب؛

د) فاقد احساس بودن سخنان.

2. احساس تكرارى‌بودن‏

احساس تكرارى‌بودن سخنرانى و نه لزوماً خود تكرار، یكى از صفات سخنرانى نامطلوب است. گاهى، مطالب تكرارى است و لازم هم هست كه تكرارى باشد؛ ولى مخاطب، احساس تكرارى‌بودن ندارد. مواعظ و نصایح، بیشتر جنبه تكرارى دارد و نامطلوب هم نیست.

همچنین بسیارى از غیر مواعظ ممكن است به دلایلى تكرار شوند؛ ولى سخنران آن‌چنان هنرمندانه، جاذب و مفید، آنها را مطرح مى‏كند كه مخاطب، احساس تكرارى‌بودن نكند. در این صورت، سخنرانى نامطلوب نخواهد بود. احساس تكرارى‌بودن، زمانى در مخاطب ایجاد مى‏شود كه سخنران با جملات، الفاظ و مثالهای تكرارى، یک موضوع تكرارى را مطرح كند.

هرچند، سخنان ما شیرین و دلنشین باشند؛ اما با تکرار محتوا و الفاظ، لطف خود را از دست داده، نامطلوب خواهند شد.

سخن گرچه دلبند و شیـرین بُود                                 سزاوار تصـدیـق و تـحسیـن بُـود

چو یك بار گفتى، مگو باز پس                                   كه حلوا چو یك بار خوردند، بس‏

3. برانگیختن مخالفت مخاطب‏

گاهى سخنرانى به گونه‏اى صورت مى‏گیرد كه از همان ابتدا و یا در ادامه، مخالفت مخاطب را بر مى‏انگیزد. عوامل برانگیختن مخالفت مخاطب عبارت‌اند از:

الف) مخالفت با عقاید مسلّم مخاطب بدون مقدمه‌چینی لازم؛

ب) مستند نبودن مطالب حساسیت برانگیز؛

ج) تحقیر شنونده از طریق سخنان تحقیرآمیز؛

د) پایین بودن شخصیت سخنران نزد مخاطب؛

هـ) مخالفت با فرهنگ بومى و ملّى مخاطب؛

و) اصرار زیاد بر بدیهاى موجود و نادیده‌گرفتن نقاط مثبت مخاطب؛

ز) نقد دائم مخاطب؛

ح) گره‏هاى مستقیم مطالب با مخاطب دربارۀ صفات و اعمال منفی.

4. بر چسب نامطلوب خوردن به سخنران‏

گاهى برداشت مخاطب، این است كه سخنران، لیاقت سخنرانى ندارد. این برداشت، دلایل مختلفى مثل: رفتار سخنران، نحوه ارائه سخنرانی، حرفها و حدیثهاى مطرح در جامعه، شرایط سیاسى و حزبى، سوء تفاهمهای ناشی از تفاوتهای فرهنگی و... مى‏تواند داشته باشد. یكى از دلایل مهم برچسب نامطلوب‌خوردن به سخنران، ارائه سخنان ناپسند است.

امام على‏‌علیه‌السلام فرمود: «عَوِّد لِسانَكَ حُسنَ الكَلامِ تَأمَنِ المَلامَ؛ (1) زبان خویش را به سخنان پسندیده عادت ده تا از سرزنش [دیگران‏] در امان باشى.»

چند نكته

1. اگر روشهاى جذاب‌سازى كلام، نو كردن بحث، استدلالى‌كردن سخن و... اجرا شود؛ اعم از اینكه ناظر به محتوا یا چینش یا اجرا باشد، در بسیاری از موارد سخنران و سخنرانى را از صفات نامطلوب دور مى‏سازند.

2. بعضى از صفات نامطلوب به اجراى سخنرانى، مربوط مى‏شود. برخى مربوط به محتوا و بعضى دیگر به شخصیت سخنران، مربوط است. برخى نیز به چینش مباحث و بعضى به همه موارد مرتبط است؛ مثلاً خسته‌كننده‌بودن، گاه به خاطر اجرا است و گاهى به خاطر محتوا، یا احساس تكرارى بودن مطالب بیشتر به محتوا مربوط است و گاهى به سبب اجراى نامناسب، و برانگیختن مخالفت مخاطب به محتوا، چینش و اجرا مربوط است.

همین طور برچسب نامطلوب خوردن به سخنران، گاهى مربوط به خود اوست و رفتار قبل و بعد از منبرش، و گاه به مسائل اجتماعى حاكم ربط پیدا مى‏كند و گاهى مربوط به عواملى مانند: محتوا، چینش و اجراى سخن است. بسیارى از مخالفتهاى اجتماعى با سخنران و برانگیخته‌شدن مخالفت مخاطبان، به شتابزدگى، جوّ زدگى و روزمرّگى سخنران بر مى‏گردد كه اگر روى مباحث كار كند و با طرح و برنامه پیش رود، كمتر چنین مشكلاتى پیش مى‏آید. در حدیث آمده است: «اَلتّدبیرُ قَبْلَ الْعَمَل یؤَمِّنُكَ مِنَ النَّدَم؛ (2) اندیشیدن قبل از كار، تو را از پشیمانى در امان مى‏دارد.»

پرسش‌نامه

1. نشانه‌های سخنرانی مطلوب در حوزه رفتار مخاطب را برشمرده، اندکی توضیح دهید.

2. چگونه می‌توان تظاهرات رفتاری مخاطب را از بی‌اعتنایی یا مخالفت به موافقت و اشتیاق تبدیل كرد.

3. آیا واکنش نشان ندادن مخاطب به سخنان سخنران، دلیل نفهمیدن و یا نپذیرفتن مطالب است؟ چرا؟

4. چه چیزهایی در اظهار تأیید سخنرانی از سوی مخاطبان مؤثر است؟

5. چه عواملی در جریان تأثیرگذاری بر احساس مخاطب، تأثیر نامطلوب می‌گذارد؟

6. عوامل خسته‌کننده‌شدن سخنرانی کدام‌اند؟ اندکی توضیح دهید.

7. عوامل برانگیختن مخالفت مخاطب را در سخنرانی بنویسید.

8. به چه دلائلی برچسب نامطلوب بودن به سخنرانی می‌خورد؟

فعالیت پژوهشی

1. ازطریق مباحثه با دوستان خود و یا شنیدن چند نوار سخنرانی از سخنرانان موفق، شاخصهای سخنرانی مطلوب را تکمیل کنید.

2. با نظرسنجی از مخاطبان و یا شنیدن چند نوار سخنرانی از سخنرانانی که توفیق چندانی ندارند، شاخصهای سخنرانی نامطلوب را که در این درس بیان شد ارزیابی كنید و بر تعداد آنها بیفزایید.

 

درس هشتم

اهداف این درس

1. شناخت تعریف سخن و اجزای آن؛

2. آشنایی با اقسام مواد سخنرانی و تعریف هر قسم؛

3. پی‌بردن به ارزش و جایگاه استفاده از مواد مختلف در سخنرانی.

***

جزء سخن، واحد سخن و سخنرانی

جزء سخن، بخشى از سخن است كه غالباً بیش از یك جمله یا عبارت است و براى افاده مقصود - به گونه‏اى كه بتوان نام یك سخن تمام بر آن اطلاق كرد - كافى نیست. نسبت جزء سخن به خود سخن، مانند نسبت كلمه به كلام است كه حتى اگر مركّب هم باشد، یك كلام محسوب نمى‏شود.

اجزای سخن، ارتباط وثیقى با مجموعه سخن دارند؛ برای مثال، زمانى كه یك سخنران، حكایتى را بیان مى‏كند تا غرض خود را از بیان آن توضیح ندهد و از آن در مجموعه سخنان خود بهره‏بردارى نكند، یك واحد از سخن به حساب نمى‏آید. از این‌رو در مثال فوق، اصل حکایت، یک جزء از سخن است و با همه توضیحات جانبی و بیان ارتباطات آن با بخشهای دیگر سخنرانی، یک واحد از سخن را شکل می‌دهد. سخنرانی، مجموعه‌ای از سخنان است که به هم پیوند خورده‌اند.

مواد سخنرانی و ارزش هر كدام

مواد سخنرانی عبارت‌اند از مطالبی كه برای رسیدن به هدف سخنرانی از آنها استفاده می‌شود. هر كدام از مواد سخنرانی، جزئی از سخن هستند و در یك نگاه كلى به دو قسمت تقسیم می‌شوند: الف) اشرف مواد؛ ب) سایر مواد.

الف) اشرف مواد

اشرف مواد، ركن محتوایى سخنرانى محسوب مى‏شوند و آن بخش از مطالب و محتواها هستند كه سخنرانى بدون آنها، سخنرانی دینی محسوب نمی‌شود.

اشرف مواد در سخنرانی دینی عبارت‌اند از:

1. قرآن كریم؛

2. سنت.

هدف از انجام سخنرانی، انتقال پیام قرآن و معصومان‌علیه‌السلام یعنی حقیقت معارف الهی به مردم است و در صورتی که از پیام الهی خالی باشد، حقیقتاً نمی‌توان نام سخنرانی دینی بر آن گذاشت. منظور از قرآن، روشن است و منظور از سنت، قول و فعل معصومان‌علیه‌السلام است که برای شنوندگان دینی حجّت الهی هستند.

چند نكته‏

در نظر گرفتن نكات ذیل درباره آیات و روایات، لازم است:

1. شایسته است سخنران مذهبى، هنگام استفاده از قرآن و روایات، اهل تدبّر باشد و برداشتهاى دقیق خود و مفسّران را نیز ذیل آیات و احادیث بیان كند. چنانچه فقط آیات و روایات را پشت سر هم بخوانیم و از توضیح آنها بپرهیزیم، براى بسیارى از مخاطبان قابل فهم نخواهد بود و مخاطب در بعضى موارد، احساس خشكى در بحث مى‏كند.

پس مناسب است كه مثلاً در صورت قرائت آیه شریفه «قَالَ فَمَا خَطْبُكَ یسَمِرِىُّ * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یبْصُرُواْ بِهِ»؛ (3) «[موسى‏‌علیه‌السلام رو به سامرى كرد و] گفت: تو چرا این كار را كردى، اى سامرى؟ گفت: من چیزى دیدم كه آنها ندیدند.»

توضیح دهیم كه این ماجرا بعد از ساختن گوساله سامرى و بت پرست شدن مردم در غیاب حضرت موسى‏‌علیه‌السلام اتفاق افتاد.

گوساله سه ویژگى داشت:

الف) در آن هنر بكار رفته بود؛

ب) مظهر پول و ثروت بود؛ چون از طلا ساخته شده بود؛

ج) به لحاظ صنعتى ظرافت داشت؛ به این صورت كه وقتى از طرف دُم در آن دمیده مى‏شد، هوا از دهانش خارج مى‏شد.

سامرى مى‏گوید: من به چیزى رسیدم كه آنها نرسیده‏اند. از این آیه استفاده مى‏شود كه:

الف) اگر بعضى از انسانها برخى رموز اشیا را به‌دست آورند، بقیه انسانها را به كرنش در مقابل خود وامى‏دارند و هر كس نداند، در مقابل دانا كرنش مى‏كند؛ چنان‌كه امروز نیز ملتهاى بزرگ و كوچك در مقابل گوساله صنعتى غرب كرنش مى‏كنند.

ب) یكى از زمینه‏هاى تهاجم‏پذیرى، جهل انسان است؛ از این‏رو برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی باید به جهل‌زدایی از جامعه نسبت به معارف دینی پرداخت.

2. قرآن كریم و سنّت، اشرف مواد سخنرانى هستند؛ اما الزاماً چنین نیست كه اگر در یك سخنرانى، با صراحت، متن عربى قرآن و روایات نیامده بود، آن را سخنرانى دینى ندانیم؛ بلكه ممكن است به دلیل شرایط خاص و مخاطبان ویژه، سراسر سخنرانى و تأثیراتش قرآنى باشد؛ ولى به ظاهر، یك آیه هم خوانده نشود. البته همین‌جا متذکر می‌شویم که قرائت عربی آیات و روایات، نورانیت و تأثیر خاصی دارد؛ از این‏رو تا سرحد امکان لازم است از متن عربی آنها در سخنرانی استفاده شود.

3. قرآن كریم و روایات معتبر معصومان‌علیه‌السلام نزد ما و همه كسانى كه با آنها آشنایى دارند، از اشرف مواد است؛ اما برخى مخاطبان، چنین نگاهى به ثقلین ندارند؛ از اینرو اگر بخواهیم براى آنان نیز اشرف مواد باشد، نیازمند مقدمه‌چینى و استدلال در ابتداى سخن هستیم. پس لزوماً به صورت همیشگى از قرآن و روایات در ابتداى سخنرانى استفاده نمى‏شود؛ بلكه به حال مخاطب بستگى دارد.

4. در بعضی موارد، چنان‌که در بحث راههای ایجاد انگیزه خواهیم گفت، مى‏خواهیم موضوع سخنرانى در ابتداى كار مبهم بماند. از سوى دیگر مى‏خواهیم آیه یا روایتى را در صدر سخن مطرح كنیم. در چنین شرایطی باید از آیات و روایاتى در شروع سخنانمان بهره گیریم كه موضوع را آشكار نسازند.

ب) سایر مواد

منظور از سایر مواد، آن دسته از مطالب است که در قرآن و حدیث مطرح نیست؛ اما برای تبیین معارف اسلامی و یا جمع‌بندی و ماندگاری آنها در ذهن مخاطب تأثیر دارد.

اشاره کردیم که هدف اساسى از سخنرانى دینى، انتقال مفاهیم و معارف قرآن و سیره و سخن معصومان‌علیه‌السلام به مخاطبان است؛ از اینرو استفاده از سایر مواد و استخدام آنها برای بهره‌برداری بهتر و فهم دقیق‌تر معارف الهی است. اگر این مواد، ما را به چنین مقصودی نرسانند نباید جایی را در سخنرانی اشغال کنند.

در یک نگاه کلی به دو هدف از سایر مواد بهره گرفته مى‏شود:

1. توضیح و تبیین مفاهیم نظری و تطبیق آنها با واقعیات عینی؛

2. عنوان‌سازیهای جذّاب و ماندگار.

تبیین و تطبیق مفاهیم نظرى

بعضی از مباحث نظری دین كه در آیات و روایات بیان شده است نیاز به توضیح و تبیین دارند و یا ذكر شواهد عینی و مصداقهای خارجی آنها موجب می‌شود بسیاری از مخاطبان ضمن درك بهتر، انگیزه بیش‌تری برای عمل به آن آموزه‌ها پیدا كنند.

مثلا قرآن كریم در باب قرض الحسنه می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثیرَةً وَ اللَّهُ یقْبِضُ وَ یبْصُطُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ»؛ (4) «كیست كه به خدا قرض الحسنه‌ای دهد تا آن را برای او چندین برابركند؟ و خداوند است كه [روزی بندگان را] محدود یا گسترده می‌سازد؛ [و انفاق،‌ هرگز باعث كمبود روزی آنها نمی‌شود.] و به سوی او بازگردانده می‌شوید [و پاداش خود را خواهید گرفت].»

شنوندگان مذهبی، این آیه را از روی تعبد می‌پذیرند؛ اما هنوز برایشان ملموس نشده است كه چگونه خداوند قرض الحسنه را چندین برابر می‌كند. برای توضیح، تبیین و ملموس كردن این نظریه دینی می‌توان داستان كسانی را مطرح كرد كه پس از قرض دادن،‌ خداوند به مال آنان بركت داده و به صورت محسوسی اموالشان چندین برابر شده است.

این داستانها نه در قرآن آمده است و نه در روایات معصومان‌علیه‌السلام؛ ولی از آنها برای ملموس‌کردن این بحث قرآنی استفاده می‌شود.

براى توضیح و تبیین، و عینى و ملموس كردن مباحث و مفاهیم نظرى دین، از موادى مثل: تاریخ، سیره بزرگان، حكایت، داستان، قصه، داستان‏واره، تشبیه، لطیفه و... مى‏توان استفاده كرد که به توضیح مختصری درباره آنها می‌پردازیم.

تاریخ

توجه به تاریخ گذشتگان و سرنوشت انسانهاى پیشین و حكایتها و داستانهاى آنان از سفارشهای قرآن كریم و روایات معصومان‏‌علیه‌السلام است؛ برای نمونه قرآن كریم مى‏فرماید: «قُلْ سِیرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَیفَ كَانَ عَقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ»؛ (5) «بگو: در زمین سیر كنید و سرانجام گذشتگان را ببینید.»

همچنین مى‏فرماید: «لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّوْلِى الْأَلْبَبِ»؛ (6) «در قصه‏هاى آنان عبرتى براى صاحبان اندیشه است.»

امام على‌علیه‌السلام نیز فرمود: «وَاعْتَبِرْ بِما مَضى‏ مِنَ الدُّنْیا لِما بَقِىَ مِنْها فَاِنَّ بَعْضَها یشْبَهُ بَعْضاً وَآخِرُها لاحِقٌ بِاَوَّلِها؛ (7) از آنچه از دنیا گذشته براى باقى‌مانده آن عبرت بگیر زیرا بعضى از آن به بعض دیگر [ش‏] شبیه است و پایانش به اوّلش ملحق مى‏شود.»

معنا و تعریف تاریخ‏

تاریخ را به صورتهاى ذیل، معنا و تعریف كرده‏اند:

1. وقت چیزى پدید كردن؛

2. تعیین‌كردن مدتى را از ابتداى امرى عظیم و قدیم و مشهور تا ظهور امر ثانى كه عقب اوست؛

3. رقمى كه زمان را نماید، زمان وقوع واقعه‏اى؛

4. سرگذشت یا سلسله اعمال و وقایع و حوادث قابل ذكر كه به ترتیب ازمنه تنظیم شده باشد. (8)

چنانكه از معانى فوق پیداست، تاریخ در سیره بزرگان، حكایت و داستان، منحصر نیست؛ مثلاً روز شمار وقایع تاریخى، مثل حوادث بعد از قیام امام حسین‏‌علیه‌السلام نیز تاریخ است و از موارد یاد شده نیز نیست. بیان سیر تحولات اجتماعى در زمان خاص، ذكر ولادتها، شهادتها، و اتفاقات تاریخى دیگر نیز همین گونه است.

سیره بزرگان

سیره در لغت به معناى طریقه، روش، سنّت، مذهب، خو، عادت، خُلق، ترتیب، انتظام؛ (9) نوع راه رفتن؛ (10) هیئت و شكل و قیافه (11) آمده است.

در اصطلاح، زمانی یک رفتار، سیره یک فرد به حساب می‌آید که همیشه بر آن مداومت داشته باشد؛ مثلا اگر می‌گوییم نماز شب خواندن، سیره امام خمینی‌رحمه الله بود، به این معناست که او بر این رفتار پسندیده مداومت داشت و آن را ترک نمی‌کرد.

مرحوم شهید مطهرى تعریف خاصی از سیره دارد و در تعریف آن چنین آورده است: «سیره، عبارت است از سبك و اسلوب و متد خاصى كه افراد صاحب اسلوب و سبك و منطق در سیر خودشان به كار مى‏برند. همه مردم سیر دارند؛ (12) ولى همه مردم سیره ندارند؛ یعنى این چنین نیست كه همه مردم در رفتار خودشان از یك منطق خاص پیروى بكنند و یك سلسله اصول در رفتار خودشان داشته باشند كه آن اصول، معیار رفتار آنها باشد.» (13)

حكایت‏

حكایت به معناى بازگفتن از چیزى، بازگفتن چیزى، بازگفتن گفتارى، سخن نقل كردن؛ (14) نقل كردن مطلب یا داستانى است، و حكایت كردن به معناى بیان حال كسى كردن، سرگذشت كسى را روایت كردن و... آمده است. (15)

حكایت گاهی به شكل یك داستان كوتاه و در متن یك داستان بلند و گاهی به صورت مستقل می‌آید. در مثنوی فراوان دیده می‌شود كه یك داستان كلی در برگیرنده چند حكایت است. مثنوی معنوی و بوستان سعدی دو مجموعه بزرگ از حكایات منظوم هستند. حكایت به طور كلی موجز بوده و معمولا حاوی نكته‌ای دقیق است و غالبا در مقام تمثیل یا تفهیم و تقریر مطلبی به‌كار می‌آید. (16)

داستان‏

داستان در لغت به معناى سرگذشت، حكایت، افسانه، قصه، مشهور، زبانزد خاص و عام (17) آمده است. در اصطلاح، نقل واقعه خاصى است كه از تاریخ انتخاب و یا از غیر تاریخ ساخته و به صورت یك واقعه تاریخى با اوجها، فرودها و گره‏هاى خاصى بیان مى‏شود. برخی در تعریف داستان آورده‌اند: «داستان یا نوول (18) اثری است روایی به نثر كه مبتنی بر جعل و خیال (19) باشد.» (20)

چنانچه داستان طولانی باشد،‌ به آن رُمان و اگركوتاه باشد، به آن داستان كوتاه (21) می‌گویند.

داستان كوتاه و رمان را چنین تعریف كرده‌اند:

«داستان كوتاه روایت به نسبت كوتاه خلاقانه‌ای است كه نوعا سر وكارش با گروهی محدود از شخصیتهاست كه در عمل منفردی شركت دارند.» (22)

و رمان عبارتست از: «روایت خلاقه‌ای با طول شایان توجه و پیچیدگی خاص كه با تجربه انسانی همراه با تخیل سر وكار داشته باشد و از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیتها در صحنه مشخصی شركت داشته باشند.» (23)

در سخنرانی دینی می‌توان از داستان كوتاه و یا بخشی از یك رُمان استفاده كرد.

قصّه

قصّه در لغت به معناى حكایت، داستان، سرگذشت؛ (24) سخن، مرافعه و دعوا آمده است. قصه پرداختن به معناى داستان گفتن، روایت قصّه كردن (25) و... است. (26)

در قصه بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تكوین آدمها و شخصیتها تأكید می‌شود و محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می‌گردد. حوادث، قصه را بوجود می‌آورند و ركن اساسی و بنیادی آن را تشكیل می‌دهند بی‌آنكه در گسترش و رشد قهرمانها و آدمهای قصه نقشی داشته باشند. به عبارت دیگر، شخصیتها و قهرمانها،‌در قصه كم‌تر دگرگونی می‌یابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگونند. قصه‌ها اغلب پایانی خوش دارند و در آنها خوبیها بر بدیها پیروز می‌شوند. (27)

داستان واره

در كتابهای لغت معنایی برای داستان‌واره ذكر نكرده‌اند؛ اما برخی از محققین،‌ بین داستان و قصه و داستان‌واره تفاوت قائلند و داستان‌واره را شبه داستان می‌دانند؛ چیزی شبیه انشائی كه دانش‌آموزان مدارس می‌نویسند و غالباً گرد محور صحنه یا شخصیت مجردی می‌گردد و از اوضاع و احوال حرف می‌زند و چگونگی یك شیئ، مكان و یا شخصی را توصیف می‌كند. (28)

سیره بزرگان، حكایت و داستان - تا آنجا كه در سخنرانى دینى از آنها استفاده می‌شود - زیر مجموعه تاریخ هستند؛ ولى به دلایل ذیل، جداگانه ذكر شده‏اند:

1. موارد یاد شده از اهمیت ویژه‏اى در سخنرانى برخوردارند؛ از این‏رو به عنوان ذكر خاص بعد از عام مى‏توان به آنها به‌طور ویژه توجه كرد.

2. در سیره بزرگان، حكایت و داستان، وقتى به صورت تبلیغى بیان مى‏شوند، صنعتى به‌كار گرفته مى‏شود كه در تاریخ‏نگارى یا بیان تاریخ وجود ندارد.

برای توضیح و تبیین مفاهیم نظری و تطبیق آنها با واقعیات عینی، از مواد دیگری نیز استفاده می‌شود که در درس بعد به آن اشاره می‌شود.

پرسش‌نامه

1. منظور از واحد سخن و جزء آن چیست؟ توضیح دهید.

2. اقسام مواد سخنرانی را نام برده، هر یک را تعریف کنید.

3. اشرف مواد سخنرانی کدام‌اند؟

4. توجه به چه نکاتی درباره آیات و روایات در سخنرانی دینی لازم است؟

5. منظور از سایر مواد چیست و به چه هدفی از آنها در سخنرانی دینی استفاده می‌شود؟

6. برای توضیح و تبیین مفاهیم نظری و تطبیق آنها با واقعیتهای عینی از چه موادی در سخنرانی استفاده می‌شود؟

7. معنا و تعریف تاریخ را بنویسید.

8. منظور از سیره چیست؟ توضیح دهید.

9. حكایت، داستان، قصه و داستان‌واره را تعریف كنید.

فعالیت پژوهشی

با راهنمایی استاد خود، نمونه‌هایی از آیات، روایات، تاریخ، سیره بزرگان، حكایت، داستان و داستان‌واره را فیش‌نویسی تبلیغی كرده و در صورت امكان در كلاس درس یا مباحثه دوستانه، درباره مناسب بودن و نحوه استفاده از آنها در منبر تبادل‌نظر كنید.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). معجم الفاظ غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1413 ق، ص 995.

(2). من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ سوم، قم، 1413 ق، ج4، ص388.

(3). طه/95 و 96.

(4). بقره/ 245.

(5). روم/42.

(6). یوسف / 111.

(7). نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات دار الهجرۀ، قم، نامه 69، ص 459.

(8). فرهنگ لغت، دكتر محمد معین، 6 جلدی،‌ انتشارات امیركبیر، چاپ هشتم، تهران، 1371، ج 1، واژه تاریخ.

(9). همان، ج 2، لغت سیرت.

(10). سیرى در سیره نبوى، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1368، ص 47 و 48.

(11). لسان العرب، ابن منظور، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 6، ماده سیر.

(12). ایشان سیر را به معناى حركت، رفتن، راه رفتن و سیره را به معناى نوع راه رفتن گرفته است.

(13). سیرى در سیره نبوى، مرتضى مطهرى، ص 62 و 63.

(14). لغت‏نامه، على‏اكبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول از دوره جدید، تهران، 1373، ج 6، لغت حكایت.

(15). فرهنگ لغت، دكتر محمد معین، ج 1، لغت حكایت.

(16). انواع ادبی، سیروس شمیسا، انتشارات فردوسی، چاپ دهم، تهران، 1383، ص 211 و 212.

(17). فرهنگ لغت، دكتر محمد معین، ج2، لغت داستان.

(18). Novell

(19). Fiction

(20). انواع ادبی، سیروس شمیسا، ص 171.

(21). Short Story

(22). عناصر داستان، جمال میرصادقی، انتشارات سخن،‌ چاپ پنجم، تهران، 1385، ص 26.

(23). همان،‌ ص24.

(24). مانند: با عقل خود گر جفتمى، من گفتنیها گفتمى / خاموش كن تا نشنود این قصه را باد هوا.

(25). مانند: نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه‏هاى غریبانه قصه پردازم.

(26). فرهنگ لغت، دكتر محمد معین، ج 2، لغت قصّه.

(27). عناصر داستان، جمال میرصادقی، ص22.

(28). ر. ك: ادبیات داستانی، جمال میرصادقی، انتشارات علمی، چاپ چهارم، تهران، 1382، ‌ص343 - 346.

437 دفعه
(0 رای‌ها)