روز دهم ماه مبارك رمضان سال دهم بعثت، بزرگ بانوی اسلام و بهترین یاور و همكار پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله حضرت خدیجهعلیهاالسلام دار فانی را وداع گفت و پیامبر خدا را به سوگ عظیمی نشاند، تا آنجا كه آن سال را سال «حزن و غم» نامگذاری نمود.
یقیناً ارادت پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله به آن بانو، بهخاطر همسر بودن ایشان و یا ثروتمند بودن وی نبود؛ بلکه بهخاطر كمالات و اوصاف برجستهای كه در آن بانو بروز و ظهور داشت.
آنچه پیش رو دارید، اشاره به چهار امر كلیدی (1) است كه در ساختار شخصیتی خدیجهعلیهاالسلام نقش تعیینكنندهای داشته است و میتواند به عنوان الگویی برای جامعه، خصوصاً بانوان مطرح باشد.
الف. آگاهی و اطلاعات
با اینكه زن در جامعه جاهلیت، از علوم، دانش و آگاهی به زمان خویش كاملاً محروم بود، خدیجه برخلاف تمام زنان آن زمان و زنان همه دورهها، از آگاهی و اطلاعات وسیع و زمانشناسی دقیقی برخوردار بود و عوامل این آگاهی و زمان شناسی چند امر بود:
1. برخورداری از هوش و درایت سرشار؛ چنانكه مرحوم اربلی میگوید: «وَكَانَتْ خَدِیجَةُ اِمْرَاَةً حَازِمَةً نَبِیلَةً؛ خدیجه بانویی خردمند و خردورز بود.» (2) و در جای دیگر میخوانیم: «وَكَانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّسَاءِ جَمَالاً وَاكْمَلُهُنَّ عَقْلاً وَاَتَمُّهُنّ رَأیاً؛ (3) خدیجه از زیباترین زنان بود و در عقل كاملترین و در رأی و نظر برترین آنان بود.»
2. رشد و نمو در خانوادهای روشن اندیش و حقّ طلب؛
پدر خدیجه، «خویلد» از چهرههای برجسته، آگاه و شجاع زمان خویش بود. تاریخنگاران آوردهاند وقتی پادشاه ستمگر یمن، تصمیم گرفت حجر الاسود را از دیوار كعبه جدا نموده، برای رونق بخشیدن به معبد «یمن»، به آنجا انتقال دهد، برای مقابله با آنها كارهایی انجام داد كه نشاندهنده رشد و آگاهی اوست:
یك: با پادشاه یمن ملاقات كرد و او را از این كار به شدّت برحذر داشت و گفت: «وَاِنَّ رَبَّ الْبَیتِ لَنْ یتْرُكْهُ بَلْ یسْتَحِلَّ عَلَیهِ اللَّعْنَةَ تُؤَدِّی بِهِ اِلَی التَّهْلُكَۀِ؛ براستی صاحب خانه آن را رها نمیكند (و از آن دفاع خواهد كرد)؛ بلكه [متجاوز را] به لعنت [ابدی] گرفتار نموده، هلاك خواهد ساخت.»
دو: با دعوت سران قریش و چهرههای بانفوذ، شورای امنیت ملّی تشكیل داد و با این شعار آنان را به مقاومت دعوت نمود: «اَلْمَوْتُ اَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ؛ مرگ بهتر از این [ذلّت] است.»
سه: شمشیر خود را برگرفت و به میدان دفاع قدم گذاشت و قریش نیز با شمشیرهایشان او را همراهی كردند و در نتیجه شاه یمن را از حمله باز داشتند. (4)
و همینطور مادر خدیجهعلیهاالسلام كه «فاطمه» نام داشت، اسیر ارزشهای منفی و ذلّتبار خرافی نشد؛ بلكه دل، دامان، اندیشه و رفتار را پاك میداشت و وجود خود را به ارزشهای راستین آراسته نموده و به آیین پدران توحیدگرا و عدالتخواه، حضرت ابراهیم و اسماعیلعلیهالسلام ایمان داشت. (5)
همچنین عموی او «ورقة بن نوفل» مرد دانشمند، خردمند و خوشفكری بود و با بت پرستی مخالف. ابن هشام میگوید: «از جمله كسانی كه علیه بتپرستی سخن گفت، ورقه بود؛ او خطاب به قوم خود، مكّیان گفت: جامعه و مردم ما از راه و رسم ابراهیم خلیل انحراف جسته و در برابر بتها و معبودهای دروغین سجده میكنند! این سنگی كه آنان در برابرش سجده میكنند، نه قدرت شنیدن دارد و نه توان دیدن و نه میتواند به كسی سود و زیانی برساند.» (6)
و همینطور برادرزادهاش «حكیم» مرد خردورز و صاحبنظری بود، تا آنجا كه در سن پانزده سالگی به عضویت «دار الندوة» یا مجلس مشورتی قریش - كه از شرائط آن عمر و تجربه چهل ساله بود - درآمد. (7)
این شخص و عمویش و همینطور پدر خدیجه، در روش و منش و مدیریت خدیجهعلیهاالسلام نقش بهسزایی داشتهاند.
3. برخورداری از آموزههای آیین حقگرایی ابراهیم علیهالسلامكه خاندان محمدصلیاللهعلیهوآله و خدیجه خود را فرزند و پیرو آن و خدمتگزار كعبه میدانستند.
حضرت خدیجهعلیهاالسلام بر اثر خویشاوندی كه با حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله داشت؛ چون نسب هر دو در «قصی» به هم میرسید؛ لذا از آینده درخشان پیامبرصلیاللهعلیهوآله اطلاعات وسیعی داشت (8) و همین امر باعث گرایش او را به توحید و دین ابراهیم فراهم نموده بود.
و بدین جهات در دوران جاهلیت یكی از لقبهایی كه حضرت به آن شهرت یافت، «طاهره» بود؛ (9) چون به ناپاكی و شرك و بتپرستی آلوده نشد. (10)
4. آگاهی از آموزههای دین موسی و عیسیعلیهالسلام از راه گفت و شنود مستقیم و غیر مستقیم با عالمان و دانایان آن ادیان مانند ورقة بن نوفل، عموی حضرت خدیجه، كه دربارۀ او گفتهاند: «او دانشور و صاحبنظر در معارف و مفاهیم و مقررات كتابهای آسمانی پیشین، و یك كشیش آگاه و حقطلب و آزادمنش و بیتعصب بود.» (11)
و با «نسطور» از عالمان و پارسایان اهل كتاب و از منتظران ظهور پیامبر موعود (12) و بحیرا (13)، و نیز با گروههایی كه به خاطر نوید و بشارتهای موسی و مسیح و وصف آخرین پیامبر و خاستگاه او، از شام و فلسطین به حجاز آمده بودند، و در انتظار ظهور پیامبر بودند، آشنایی داشت.
5. آگاهی از طریق روابط تجاری و اقتصادی و آشنایی با قطبهای قدرت و مركز خبرساز، و خبررسان آن زمان.
6. از راه دیدار با چهرههای مطرح روزگار و آشنایی با ا ندیشه آنان بدون واسطه یا بوسیله افراد هوشمند.
در «ریاحین الشریعة» میخوانیم: «از ویژگیهای این بانوی خردمند این بود كه در گفت و شنودش با مسیحیان و دیگر اهل كتاب، آگاهی و اطلاعات گستردهای از كتابهای آسمانی و بشارتهای آنها به ظهور آخرین پیامبر و نیز از خوابهایی كه دیده بود، به وقوع این مهمّ اطمینان داشت و بر این باور بود كه دینش جهانی میشود؛ لذا از منتظران ظهور آن حضرت به حساب میآمد. (14)
7. از طریق برخی الهامات و دریافتهای شگفتی كه بر اندیشه بسیار پاك او ظاهر میشد، و همینطور از طریق رؤیاهای صادقه كه نمونه آن را در جریان ازدواج آن حضرت با پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله مشاهده میكنیم. (15)
8. تلاش فردی او در راه شناخت و آگاهی اوضاع زمان، خصوصاً شخص حضرت محمدصلیاللهعلیهوآله.
9. خداجویی و توحیدگرایی، كه خود زمینه آگاهی درونی را ایجاد میكند.
ب. شجاعت
مروری مختصر در زندگی بانوی حجاز، در دورانی كه زن از كمترین ارزشها برخوردار بود، نشان میدهد كه او بانوی شجاع و دلیری بوده است؛ نمونههای ذیل نشاندهنده شجاعت او است:
1. شهامت او در شكستن آداب و رسوم خرافی و انزوا گزینی دختران و زنان و پذیرش زندگی طفیلی و وابسته، با گزینش استقلال و آزادگی همراه با تقوا و پاكدامنی.
2. شهامت در اداره بزرگترین و موفقترین شبكه اقتصادی و تجارت داخلی و خارجی، آن هم در روزگاری كه زن را نه انسان به حساب میآوردند و نه دارای حقوق انسانی. (16)
كه در یكی از سفرهای تجارتی، شخص پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله نیز به عنوان نماینده او به كار پرداخت. (17)
مجموع سرمایهای كه توسط حضرت خدیجه به گردش درآمد، هشتاد هزار شتر بود و چهارصد غلام، كه اموال او را حمل و نقل میكردند، (18) و این آمار، خیرهكننده و حیرتآور است. ثروت خدیجه بیشترین سود را نیز به پیامبرصلیاللهعلیهوآله رساند. (19)
3. شهامت در انتخاب برترین همسر تاریخساز،آن هم با زیر پا گذاشتن رسم جامعه كه باید مرد به خواستگاری زن رود، او خود توسط افرادی به آن حضرت پیشنهاد ازدواج داد؛ درحالی كه آن حضرت فقیر و ندار بود و دست رد زدن به سینه خواستگاران پولدار، و ترس نداشتن از ملامتهای بستگان و همنوعان.
4. شهامت در همراهی مردی كه به عنوان آخرین پیامبر در مقابل تمام ارزشهای بیاساس جاهلیت ایستاد و تمام خطرات را به جان خرید.
از مرگ و تاراج اموال و اذیت و آزار گرفته تا تهمتهای ناروا. قرار گرفتن در كنار چنین مردی و حمایت جانانه از او، شهامت و جسارت بالایی را میطلبد كه حاضر باشد خطرات احتمالی را بجان بخرد. و خدیجه با تمام شهامت خطرها را پذیرا گشت. از جمله محاصره سه ساله اقتصادی در «شعب ابی طالب».
5. حمایت همهجانبه از پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله در مقابل پیروان جاهلیت، خصوصاً در مواردی كه آن حضرت توسط مشركان مورد حمله قرار میگرفت و یا سنگباران میشد، تا آنجا كه مجبور بود مكه را ترك كند و به كوههای اطراف پناه ببرد. تنها كسی كه به جستجوی او برمیآمد تا او را یاری رساند، و زخمهای بدنش را پانسمان كند، خدیجه كبریعلیهاالسلام بود. در یكی از این صحنهها كه از پیدا شدن آن حضرت مأیوس شده بود، فریاد او در كوههای اطراف مكه اینگونه طنین انداز شد: «مَنْ أَحَسَّ لِی النَّبِی الْمُصْطَفَى؟ مَنْ أَحَسَّ لِی الرَّبِیعَ الْمُرْتَضَى؟ مَنْ أَحَسَّ لِی الْمَطْرُودَ فِی اللَّهِ؟ مَنْ أَحَسَّ لِی أَبَا الْقَاسِمِ؟؛ (20) آیا كسی هست از حال نبی برگزیده برایم خبر آورد؟ كیست كه مرا از بهار پسندیده (زندگی) خبرم دهد؟ كیست كه مرا از حال شخصی كه برای خاطر خدا طرد شده است خبر دهد؟ كیست كه از اباالقاسم مرا خبر دهد؟.» تا سرانجام پیامبر توسط پیك وحی خبردار شد كه پاسخ خدیجه را بگوید.»
و گاه میشد كه در مقابل سنگباران مكیان سپر بلای پیامبر میگشت و فریاد برمیآورد «یا مَعْشَرَ قُرَیشٍ! تُرْمَى الْحُرَّةُ فِی مَنْزِلِهَا؟ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ انْصَرَفُوا عَنْهُ؛ (21) ای قریش! آیا سنگ به منزل او پرتاب میكنید؟ وقتی صدای او را میشنیدند، رها میكردند.»
به طوفان بلا چون كوه محكم به كشتی امان لنگر خدیجه
چو میشد سنگباران خانه او به پیش مصطفی سنگر خدیجه
ج. مدیریت
صفت دیگری كه از آن بانو مورد بررسی قرار میگیرد، صفت مدیریت است. بانویی كه آن ثروت زیاد را - كه اشاره شد - به چرخش درآورد، یقیناً از مدیریت بالایی برخوردار است. و بعد از ازدواج با پیامبر و بعثت حضرتصلیاللهعلیهوآله باید مدیریت بحران را به عهده گیرد كه از عهده آن نیز بهخوبی برآمد.
درباره آن بانو میخوانیم كه: «وَكَانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِسَاءِ جَمَالاً وَاَكْمُلُهُنَّ عَقْلاً وَاَتَمَّهُنَّ رَأیاً، وَاَكْثَرُهُنَّ عِفَّۀًً وَدِیناً وَحَیاءً وَمُرُوَّةً وَمَالاً؛ (22) خدیجه از زیباترین زنان، و كاملترین آنان از جهت عقل بود. و در رای و نظر كامل، و از نظر عفت و دیانت و حیا و مروّت و مال در اوج قرار داشت.»
اساس هر مدیریتی، خردورزی و طرح دهی كامل است، خصوصاً اگر همراه باانصاف و مروّت گردد. خدیجه همه را یكجا داشت.
«ابن جوزی» درباره مدیریت حضرت خدیجهعلیهاالسلام مینویسد: «او در جهان عرب نخستین زن ثروتمندی است كه در اقتصاد و تجارت و مدیریت درخشید و در این راه شخصیت منطقهای و شهرت جهانی یافت. او در كار تجارت و مدیریت خویش براساس همان بینش برجستهاش گام برمیداشت و هرگز به هر قیمت و هر بهایی سود نمیجست و بسان زرپرستان روزگار، تجارت را به عنوان وسیلهای برای بدست آوردن درآمدهای سرشار، اما حرام و ظالمانه و غیر شرافتمندانه و ضد مردمی و به هر شكل و از هر راه نمیپسندید.
از این رویه بود كه برخلاف رسم رایج بازار روزگارش او از احتكار و انحصار و كم فروشی و فریب، از رباخواری و بهرهكشیهای ظالمانۀ رایج و از هر نوع حرامخواری و سوء استفاده، از فرصت و اعتبار و امكانات برای انباشتن ثروت دوری میجست، و كار پرشرافت خویش را به این گناهان بزرگ آلوده نمیساخت، و به كارگران و كارمندان و مدیران تحت فرمانش نیز هشدار میداد كه داد و ستد و سود و درآمد را در پرتو درایت و صداقت و هوشمندی و از راههای مشروع دنبال كنند.
او به دلیل همین ویژگیهای اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه، نه تنها اعتماد بازارهای داخلی را جلب كرد؛ بلكه بازارهای منطقهای را نیز تصاحب نمود و كاروانهای تجاری او بود كه مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه قرار میگرفت. (23)
از آنچه گفتیم به خوبی روشن میشود كه خدیجه هم زنی آگاه به زمان، مسائل ادیان، خصوصاً مسائل مربوط به آخر الزمان بود، و هم بانویی با شجاعت، وشهامت و سنّت شكن و نواندیش، و همینطور زن مدیر و مدبّر كه با مدیریت قوی او تجارتش در تمام بازارهای داخلی و منطقهای رونق گرفت.
د. ولایتمداری
صفت چهارمی كه شخصیت حضرت خدیجه كبریعلیهاالسلام را برجسته نموده است، ولایتمداری اوست. بسیار بودند كسانی كه در قبولی اسلام و رسالت و حمایت از پیامبر پیشقدم بودند؛ امّا در مسئله امامت و ولایت امیر المؤمنین علیعلیهالسلام جا ماندند و عقب گرد كردند؛ طلحه و زبیر، حسان بن ثابت، اسامة بن زید و... . كسانی بودند كه از پیشگامان مسلمین به شمار میرفتند و در حدّ فراوانی از اسلام حمایت كردند؛ ولی بر ولایت علیعلیهالسلام تا لحظه آخر نماندند و قافیه را باختند.
امّا خدیجهعلیهاالسلام هم در مسئله رسالت و انتخاب اسلام و بیعت با پیامبرصلیاللهعلیهوآله پیشتاز بود، وهم در مسئله امامت و ولایت علیعلیهالسلام ثابتقدم و استوار ماند. در این زمینه نكاتی یادآوری میشود.
یک. مربّی و مدافع علیعلیهالسلام
پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله در آغاز زندگی و بعد از، از دست دادن مادر بزرگوارش آمنه، (پدر را قبل از تولد از دست داده بود) تحت سرپرستی جناب «ابو طالب» و همسر خداجو و پاكدامنش «فاطمه بنت اسد» قرار گرفت؛ امّا گویا روزگار در پی تكرار و جبران حوادث است. مدتی نگذشت كه علیعلیهالسلام تحت سرپرستی پیامبرصلیاللهعلیهوآله قرار گرفت. درست در سن پنج سالگی و بعد از پنجمین بهار زندگانی مشترك پیامبرصلیاللهعلیهوآله و خدیجهعلیهاالسلام، علیعلیهالسلام تحت سرپرستی آن دو بزرگوار قرار گرفت تا تغذیه جسمی، فكری، عاطفی و اخلاقی كاملی شده باشد و تاریخ از این وقایع اینگونه گزارش میدهد:
«وَاَخَذَ رَسُولُ اللّهُصلیاللهعلیهوآله عَلِیاً وَهُوَ اِبْنُ سِتَّ سِنِینَ كَسِنِّهِ یوْمَ اَخَذَهُ اَبُو طَالِبٍ، فَرَبَّتْهُ خَدِیجَةُ وَالْمُصْطَفَی اِلَی اَنْ جَاءَ الْاِسْلَامُ وَتَرْبِیتُهُمَا اَحْسَنُ مِنْ تَرْبِیةِ اَبُوطَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ فَكَانَ مَعَ النَّبِی اِلَی اَنْ اَمْضَی وَبَقِی عَلِی بَعْدَهُ؛ (24) رسول خداصلیاللهعلیهوآله علی را [تحت تربیت] گرفت در حالی که او شش سال داشت؛ همانند پیامبرصلیاللهعلیهوآله كه شش سال سن داشت، هنگامی كه ابو طالب او را [تحت تربیت] گرفت. پس علیعلیهالسلام را خدیجه و پیامبر تربیت كردند تا زمانی كه اسلام آمد (و محمدصلیاللهعلیهوآله به پیامبری برگزیده شد). تربیت آن دو [نسبت به علیعلیهالسلام] از تربیت ابو طالب و فاطمه بنت اسد [نسبت به پیامبر] بهتر بود. پس علی همراه با پیامبر بود تا زمانی كه از دنیا رفت و علی باقی ماند.»
در حدیث دیگر میخوانیم: «ثُمَّ اِنَّهُ كَانَ اَبُو طَالِبٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ اَسَدٍ رَبَّیا النَّبِی وَرَبَّی النَّبِِی وَخَدِیجَةُ لِعَلِی؛ (25) پس [از رحلت والدین محمدصلیاللهعلیهوآله] بهراستی ابوطالب و فاطمه بنت اسد پیامبر را تربیت نمودند، و پیغمبر و خدیجه نیز علیعلیهالسلام را تربیت نمودند.»
دو: مهر وصفناپذیر
بعد از مدّتی كه امام علیعلیهالسلام به سرای پیامبر و خدیجه وارد شد، چیزی نگذشت كه كار از تعهد انسانی برای نگهداری و مراقبت از یك كودك و یا مراعات حال فامیلی و خویشاوندی گذشت، و مهر و محبت آن كودك همچون فرزند دلبند، ژرفای قلب و وجود خدیجه را پر كرد و به صورت مادر شیفته و شیدای آن كودك درآمد.
كار دلبستگی این كودك آینده ساز به پیامبر و خدیجه نیز به آنجا رسید كه پدر و مادرش او را جز در خانه مربیان دلسوز نمییافتند.
روزی حضرت ابو طالب به همسرش فاطمه گفت: چرا دیگر فرزندمان علی را در خانه و كنار خویش نمینگریم؟ او دیگر كمتر با ما بازی و در منزل ما استراحت میكند؟ همسرش در پاسخ گفت: خدیجه با همه وجود تربیت او را به عهده گرفته و به گونهای به او مهر و محبت میورزد كه دیگر از او و خانه او هوای جدایی نمیكند. (26)
یكی از دانشمندان اهل سنّت مینویسد: «وَعَلِی نَشَاَ فِی بَیتِ خَدِیجَةٍ وَهُوَ صَغِیرٌ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا فَظَهَرَ رُجُوعُ اَهْلِ الْبَیتِ النَّبوی اِلَی خَدِیجَةَ دُونَ غَیرِهَا؛ (27) علی از كودكی در خانه خدیجه رشد كرد، و سپس با دختر او [بعد از این دوران] ازدواج كرد؛ پس این معنی آشكار میگردد كه [اساس] خاندان اهل بیت پیامبر [از طریق مادر] به خدیجه برمیگردد، نه دیگری.»
یعنی از طریق حضرت خدیجه اهل بیت پیامبرصلیاللهعلیهوآله بوجود آمده و توسعه یافته است.
محبّت بینظیر
حضرت خدیجهعلیهاالسلام به علیعلیهالسلام محبت شدیدی داشت، تا آنجا كه خدمتكاران و نزدیكان خدیجه در پاسخ پرسش افراد ناشناس از علیعلیهالسلام میگفتند: «هُوَ اَخُو مُحَمَّدٍ وَاَحَبُّ الْخَلْقِ اِلَیهِ وَقُرَّةُ عَینِ خَدِیجَةَ وَمَنْ ینْزِلُ السَّكِینَةَ عَلَیهِ؛ او برادر محمّد و محبوبترین مردم نزد او و نور دیدگان خدیجه، و کسی است که آرامش را بر پیامبر نازل میکند.» (28)
این تعبیر نشان دهنده اوج مهر و محبت پیامبرصلیاللهعلیهوآله و خدیجهعلیهاالسلام به علیعلیهالسلام است.
سه: نخستین بیعت كننده با علیعلیهالسلام
پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله در سوم بعثت دعوت خویش را علنی كرد، و نخستی كسی كه به او ایمان آورد حضرت علیعلیهالسلام بود. در این موقع بود كه پیامبرصلیاللهعلیهوآله دست خود را بر دست علی زد و جملۀ تاریخی خود را در مجلس بزرگان بنی هاشم درباره علیعلیهالسلام بیان نمود و فرمود: «یا بنی عبد المطلب!... اِنَّ هَذَا اَخِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی فِِیكُم؛ (29) هانای فرزندان عبدالمطلب! این برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است».
حضرت خدیجهعلیهاالسلام ناظر این صحنه بود، و پیامبر نیز به صورت جداگانه او را مورد خطاب قرار داد: «ثُمَّ قَالَ: یا خَدِیجَةُ! هَذَا عَلِی مَوْلاكِ وَمَوْلَی الْمُؤمِنِین وَاِمَامُهُمْ بَعْدِی. قَالَتْ: صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ! قَدْ بَایعْتُهُ عَلَی مَا قُلْتَ: اُشْهِدُ اللَّه وَ اُشهِدُكَ بِذَلِك وَكَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً؛ (30) سپس فرمود:ای خدیجه! این علی مولای تو و مولا و پیشوای مؤمنین بعد از من است. خدیجه گفت: راست گفتیای رسول خدا. [طبق آنچه فرمودی] من با علی بیعت كردم و بر این بیعت خدا و تو را شاهد میگیرم و خداوند به عنوان گواه كافی است.»
این جملات، عمق و ژرفای ولایتمداری حضرت خدیجه و ثبات و استقامت او را بر این طریق نشان میدهد.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). راز انتخاب این اوصاف این است كه در مقالات قبلی مربوط به خدیجه كبریعلیهاالسلام، به اوصاف دیگر آن بانو پرداخته شد. و به این اوصاف كمتر توجّه شده است.
(2). كشف الغمّة، اربلی، مكتبة بنی هاشمی، تبریز، ج 1، ص 509؛ بحار الانوار، ج16، ص8، ب 5.
(3). ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، تهران، 1370 هـ. ق، دار الكتب الاسلامیة، ج 2، ص204.
(4). الانوار الساطعة، سیلاوی، ص 9 - 10، به نقل از فروغ آسمان حجاز، علی كرمی فریدنی، قم، دفتر فرهنگی نسیم انتظار، 1385، ص 90 - 91.
(5). فروغ آسمان حجاز، همان، ص 91.
(6). سیره ابن هشام، قاهره، مطبعة البابی، ج 1، ص222.
(7). فروغ آسمان حجاز، ص 92 - 94.
(8). بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 16، ص20 - 21.
(9). مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، قم، المطبعة العلمیة، ج 1، ص 41.
(10). ر. ك: شرح المواهب اللانیه، زرقانی، ج 1، ص 199؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 77، و... ..
(11). فاطمه زهرا، توفیق ابو علم، ص 32.
(12). ر. ك: سیره ابن هشام، قاهره، مصطفی البابی، ج 1، ص 199 - 201.
(13). ر. ك: بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 16، ص 20 - 21، ج17، ص 331؛ مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص41.
(14). ر. ك: ریاحین الشریعة، ج 2، ص 207؛ فروغ آسمان حجاز، همان، ص 328 - 327.
(15). المجالس السنیة، سید محسن امین، ج 5، ص6، به نقل از فروغ آسمان حجاز، ص326.
(16). ابن سعد، طبقات، بیروت، دار صادر، ج 1، ص 129؛ تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی، دفتر نشر معارف، 1386، ص 117.
(17). همان.
(18). بحار الانوار، مجلسی، بیروت، ج 16، ص22.
(19). همان، ج 16، ص 75 - 77.
(20). بحار الانوار، ج 18، ص241.
(21). همان، ص 243.
(22). ریاحین الشریعة، همان، ج 2، ص 204.
(23). تذكرة الخواص، ابن جوزی، ج 2، ص 300 - 302، به نقل از فروغ آسمان حجاز، همان، ص 322 - 323، با تلخیص.
(24). بحار الانوار، ج 35، ص 119؛ سیره ابن هشام، ج 1، ص 263؛ مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 179.
(25). انوار الساطعة، همان، ص 335، به نقل از فروغ آسمان، همان، ص 413.
(26). ر. ك: فروغ آسمان حجاز، ص 416.
(27). فتح الباری بشرح البخاری، ج 7، ص 110.
(28). اثبات الوصیة، مسعودی، بیروت، ص 144.
(29). ر. ك: تاریخ الامم والملوك، محمد طبری، بیروت، دار القاموس الحدیث، ج 2، ص 217؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1399 هـ. ق، ج 2، ص 63؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص 211؛ والغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 279 - 284.
(30). بحار الانوار، همان، ج 18، ص 231؛ وسائل الشیعة، حرّ عاملی، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 281؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 641؛ الانوار الساطعة، ص 337 - 340.