روش سخنرانی دینی (2)

درس دوم: تاریخ سخنوری

گروه علمی مهارتهای خطابی

پژوهش و تدوین: حسین ملانوری

اهداف این درس

1. آشنایی اجمالی با تاریخ سخنوری؛

2. شناخت دلایل رشد خطابه در بعضی از دوره‌های تاریخی؛

3. توجه به تأثیر اسلام بر خطابه؛

4. آشنایی با آداب سخنرانی در صدر اسلام.

مقدمه

یكى از موهبتهاى الهى به انسان، توفیق انتقال پیامهاى او از طریق زبان است. انسانها از ابتداى آفرینش، پیغامهاى خود را به همنوعان خود انتقال مى‏داده‏اند و یكى از مهم‏ترین ابزارهاى اطلاع‌رسانى آنان، زبان بوده است. براساس آیات قرآنى، همه پیامبران الهى از سخنورى براى تبلیغ پیامهاى الهی استفاده كرده‏اند. قرآن كریم مى‏فرماید: «وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛ (1) «ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم.‌» این آیه، ضمن بیان مطابقت زبان پیامبران با زبان مخاطبان، نشان‌دهنده همگانی بودن استفاده از روش سخن‌گفتن در تبلیغات دینى پیامبران است.

جانشینان انبیا‏علیهم‏السلام نیز از سخنورى و خطابه استفاده كرده‏اند. امام على‏علیه‏السلام مى‏فرماید: «اِنَّا لَاُمَراءُ الْكَلامِ؛ (2) ما هر آینه پادشاهان سخنیم.‌» و البته سخنورى آنان روشمند نیز بوده است.

در عین حال براى بیان تاریخ فن خطابه و سخنورى به عنوان یك دانش و مهارت، معمولاً از یونان باستان آغاز مى‏كنند؛ زیرا قدیمى‏ترین كتابهاى موجود در این باره، مربوط به این دوران است.

خطابه در یونان

یونانیان از قدیم الایام «هومر» را پدر واقعى فن خطابه مى‏دانستند و پس از وى از خطباى بزرگى مانند «سولون» (558 - 640 قبل از میلاد)، قانونگذار آتن و مصلح آداب و عادات اجتماعى؛ «ابرخُس»، جمع‌كننده اشعار هومر (528 قبل از میلاد)؛ «پیسیستراتوس» (527 - 605 قبل از میلاد) حاكم آتن؛ و «تمیستوكلِس» (460 - 525 قبل از میلاد) سردار یونانى و مشهور در خطابه‏هاى جنگى، یاد مى‏كنند. (3)

در عصر «پریكلس» (429 - 495 قبل از میلاد) كه از مردان سیاسى و صاحب‌نفوذ بود، خطابه در یونان، شكوفایى خود را آغاز کرد. دلایل رشد خطابه در این زمان عبارت‌اند از:

1. ظهور حكومتهاى دموكراتیك؛

2. رشد امور تجارى و صنعتى و گسترش تدریجى نیروى دریایى آتنیان؛

3. نظام قضایى آن عصر كه در آن، افراد براى احقاق حقوق خود باید سخنورى زبردست باشند و یا از وكلاى سخنور استفاده كنند؛

4. استعداد یونانیان در خطابه. (5)

نخستین شخصی كه به تعلیم خطابه پرداخت «كوراكس» از جزیره صقلیه بود كه عربها وى را با نام «غراب خطیب» مى‏شناسند. (6)

در عصر «دموستن» (322 - 384 قبل از میلاد) خطیب وطن‌خواه آتنى، ادبیات در یونان رو به زوال رفت؛ اما او خطیبى توانا بود. راز موفقیت او را در صلابت روحى، تسلّط بر اعصاب، مهارت در گریز زدن به احساسات تند و آتشین میهن‏پرستى، آمیختن داستان‌سرایى با بحث و جدل و شاعرانه سخن‌گفتن مى‏دانند. (7)

ظهور سوفسطائیان، یكى از پدیده‏هاى قابل توجه در تاریخ خطابه یونانى است. سوفسطائیان، معلّمانی دوره‏گرد بودند و سبب گسترش علومى مانند: فلسفه، منطق، ادبیات، سیاست و قضاوت شدند؛ ولى در عین حال به دلیل نداشتن تعهد در برابر حق و حقیقت، پایه‏هاى اخلاقى یونان را متزلزل ساخته، سبب پدید آمدن شكّاكیت و پوچ‏گرایى شدند. (8)

در مقابل، دانشمندانى مانند: سقراط، افلاطون و ارسطو ظهور كردند كه روش سوفسطائیان را مذمت مى‏كردند. (9)

«سقراط» استاد افلاطون، مكتبى براى تعلیم فن خطابه داشت و شاگردان او با این فن آشنا بودند و در بیان فلسفه از آن بهره مى‏بردند. «افلاطون» (347 - 427 قبل از میلاد) همچون سقراط، جویاى حقیقت بود. از نظر او سخنورى در صورتى حقیقى است كه مبتنى بر معرفت حقایق باشد و كسى كه از حقیقت بى‏خبر باشد نمى‏تواند ذهن شنونده را به سوى حقیقت سوق دهد. (10)

به نظر «افلاطون»، استعداد فطرى، آموزش و تمرین، سه عامل اساسى براى توانایى در سخنورى است. از نظر او، هدف از سخنرانى فقط اقناع به معناى ظن غالب نیست؛ بلكه سوق‌دادن روح انسان به سوى فضیلت است؛ از اینرو شناخت روح و مباحث روان‌شناسى، از مباحث ضرورى در این فن است. (11) «ارسطو» شاگرد افلاطون از تعالیم وى بهره جست و كتابى در فن خطابه نوشت. (12)

خطابه در روم

از میان رومیان، «سیسرون»، درخشندگى خاصى در این باره دارد. وى كتابهاى ارسطو را بازنویسى و در آنها تحقیق کرد. او در سخنورى بسیار توانا بود و كتابى تحت عنوان «خطابه» نوشت.

از دیگر خطباى روم باستان، «كونیتیلیانوس» صاحب كتاب «فن خطابه»، «تاسیت» و «آدریانوس صورى» هستند. (13)

سریانیان و خطابه

پس از ظهور مسیحیت، این فن از نظر علمى و نه عملى، تحت تأثیر سریانیان در مناطقى مانند: الجزیره و سوریه قرار داشت. خطابه در میان اعراب از نظر عملى، بسیار رونق گرفته بود تا اینكه اسلام ظهور كرد و آثار یونانى كه زمانى به زبان سریانى ترجمه شده بود، بار دیگر به عربى ترجمه شد. (14)

عصر جاهلى و خطابه

در عصر جاهلى، خطابه از نظر علمى و فنى جایگاهى نداشت و اعراب، بیش از هر چیز به خطابه عملى و سبك بیان توجه مى‏كردند. در این دوران، چه بسا یك سخنران با سخنان خود، قبیله‏اى را به اوج عزت یا حضیض ذلّت مى‏رساند؛ از اینرو سران قبایل، فردى را به عنوان سخنگوى رسمى و خطیب قبیله بر می‌گزیدند. (15) عوامل ذیل باعث رشد خطابه در این عصر بود:

1. شرایط جنگى و طبیعت صحرانشینى اعراب؛

2. تعصّب قبیله‏اى و فخر فروشى اعراب بر دیگران با امتیازات خود و قبیله‏شان؛

3. طبیعت ادبیات جاهلى و شفاهى‌بودن و رواج نداشتن فن نویسندگى؛

4. نیاز به خطیب به عنوان مسئول هیئت، هنگام اعزام هیئتها به مناطق مختلف. (16)

خطباى جاهلى در مراسم مهم و جلسات پرجمعیت، سوار بر مركب خود، خطابه ایراد مى‏كردند. آنان، اغلب، هنگام ایراد سخن با عصا، سرنیزه یا شاخه درخت به حاضران اشاره مى‏کردند. آنها با صداى بلند سخن مى‏گفتند و سخنان خود را به سجع و ضرب المثل می‌آراستند. (17)

خطابه در اسلام

قرآن كریم، زمانى نازل شد كه هنر غالب مردم عرب، سخنورى و خطابه بود. خداى متعال بهترین و اثرگذارترین سخن را در این زمان نازل كرد و فرمود: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتَبًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى‏ ذِكْرِ اللَّهِ‌»؛ (18) «خدا بهترین سخن را نازل كرده است؛ كتابى كه آیاتش [در لطف و زیبایى و عمق و محتوا] همانند یكدیگر است؛ آیاتى مكرّر دارد [با تكرارى شوق‏انگیز] كه از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام كسانى می‌افتد كه از پروردگارشان مى‏ترسند. سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‏شود.‌»

قرآن كریم از نظر ادبى، بلیغ‏ترین خطیبان و شاعران عرب را تحت تأثیر خود قرار داد؛ از اینرو خطیبان مسلمان پس از نزول قرآن از اسلوب قرآنى تقلید و خطبه‏هاى خود را به آیات شریفه آن مزین کردند. به این سخنان امام على‏‏علیه‏السلام توجّه كنید:

«تَعاهُدُوا اَمْرَ الصَّلاةِ وَحافِظُوا عَلَیها وَاسْتَكْثَرُوا مِنْها وَتَقَرَّبُوا بِها فَاِنَّها «كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ كِتَبًا مَّوْقُوتًا‌» (19) اَلا تَسْمَعُونَ اِلى‏ جَوابِ اَهْلِ النَّارِ حِینَ یسْئَلُوا «مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛ (20) نماز را رعایت كنید و در حفظ آن بكوشید و آن را زیاد بخوانید و خود را با آن [به خدا] نزدیك كنید؛ زیرا آن «بر مؤمنان واجب شده است.‌» آیا جواب دوزخیان را نمى‏شنوید، وقتى كه از آنها سؤال مى‏شود: «چه باعث شد كه گرفتار جهنم شدید؟! گفتند: [براى آنكه‏] نماز نمى‏خواندیم.‌»

قرآن كریم از نظر اسلوب، محتوا و واژگان، بر خطابه‏هاى صدر اسلام تاكنون اثر گذاشته است. از سوى دیگر احادیث نبوى، خطابه‏هاى امام على‏‏علیه‏السلام و امامان دیگر، تأثیر شگرفى بر خطابه‏هاى عصر اسلامى داشته است، تا آنجا كه بسیارى از سخنوران، عین یا مضمون خطابه‏هاى آنان را بازگو كرده‏اند؛ مثلاً یوسف بن عمر ثقفى نماینده هشام بن عبد‌الملك در كوفه به مردم چنین خطاب مى‏كند: «اِتَّقُوا اللَّهَ عِبادَ اللَّهِ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ اَمَلاً لا یبْلُغُهُ وَجامِعٍ مالاً لا یأْكُلُهُ وَمانِعٍ ما سَوْفَ یتْرُكُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَوَرِثَهُ عَدُوّاً احْتَمَلَ اِصْرَهُ (21) وَباءَ بِوِزْرِهِ وَوَرَدَ عَلى‏ رَبِّهِ اَسِفاً لاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ.‌» (22)

این خطابه را با سخن ذیل از امام على‏‏علیه‏السلام مقایسه كنید:

«مَعاشِرَ النَّاسِ، اِتَّقُوا اللَّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ ما لا یبْلُغُهُ وَبانٍ ما لا یسْكُنُهُ وَجامِعٍ ما سَوْفَ یتْرُكُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَاحْتَمَلَ بِهِ آثاماً فَباءَ بِوِزْرِهِ وَقَدِمَ عَلى‏ رَبِّهِ آسِفاً لاهِفاً، قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ؛ (23) اى مردم! از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى كه به آرزو [ی خود] نرسد و سازنده ساختمانی كه در آن ساكن نشود و گردآورنده مالی كه به زودى آن را بگذارد، و چه بسا كه از راه باطل [و حرام‏] آن را جمع كرده و یا حق دیگران را بازداشته، و به سبب آن، مرتكب فعل حرام و متحمل گناهانى شده است، و با گناه و بار سنگین بر مى‏گردد و با پشیمانی و حسرت بر خداى وارد مى‏شود؛ در دنیا و آخرت زیان كرده، و این است زیان آشكار.‌»

خطابه در صدر اسلام، آداب و ویژگیهایى داشته است؛ از جمله:

1. به كار بردن كلمات مسجّع؛

2. ایستادن بر بلندى؛

3. گذاشتن عمامه بر سر؛

4. تكیه بر عصا یا شمشیر یا كمان خویش؛

5. شروع با ستایش خداوند؛

6. پایان دادن با دعاى خیر. (24)

پرسش‌نامه

1. از نگاه قرآن کریم، سابقه سخنرانی برای تبلیغ دین به کجا باز می‌گردد؟

2. چرا برای بیان تاریخ خطابه از یونان باستان آغاز می‌کنند؟

3. چهار نفر از خطبای بزرگ یونانی را نام ببرید.

4. دلایل رشد خطابه در عصر «پریکلس» را بنویسید.

5. غراب خطیب کیست؟

6. دلایل موفقیت «دموستن» را در خطابه بیان کنید.

7. نظر افلاطون درباره سخنوری حقیقی چه بود؟ عوامل اساسی توانایی در سخنوری را از نظر او نام ببرید.

8. مشهورترین خطبای روم باستان چه کسانی هستند؟

9. کدام عوامل سبب رشد خطابه در عصر جاهلی شدند؟

10. برخی از آداب سخنرانی را در عصر جاهلی نام ببرید.

11. قرآن کریم چه تأثیری بر خطابه گذاشت؟

12. تأثیر احادیث نبوی و خطابه‌های امامان معصوم‏علیهم‏السلام را بر خطابه‌های عصر اسلامی توضیح دهید.

13. آداب و ویژگیهای خطابه را در صدر اسلام بیان کنید.

تحقیق كنید

با رجوع به کتابهای موجود در زمینه خطابه و سخنرانی، وضعیت تولید علم را در این باره، به لحاظ تاریخی بررسی کنید.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). ابراهيم/4.

(2). نهج البلاغه، خطبه 233.

(3). آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، علي اكبر ضيايي، مؤسسه انتشارات اميركبير، چاپ اول، تهران، 1373، ص 79 و 80.

(4). مردم در دولت شهرهاى يونان باستان، در روزهاى خاصى در ميدان شهر جمع مى‏شدند و در باره مسائل اجتماعى به بحث و تبادل نظر مى‏پرداختند و رأى اكثريت را اجرا مى‏كردند. در اين شرایط كسانی كه از قدرت سخنورى بيش‏ترى برخوردار بودند، بهتر رأى خود را به ديگران مى‏قبولاندند. (آئين سخنوري، محمدعلي فروغي، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، 1368، ص 173- 174.)

(5). آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، علي‌اكبر ضيايي، ص 81 و 82؛ فن الخطابه، ابراهيم البدوي، دار الامير، بيروت، چاپ اول، 1414ه‍ ق، ص26- 27.

(6). فن الخطابه، ابراهيم البدوي، ص 28.

(7). آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، علي اكبر ضيائي، ص94 - 96؛ فن الخطابه، ابراهيم البدوي، ص 30 و 31.

(8). آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، ‌علي اكبر ضيائي، ص 86 - 92.

(9). آئين سخنوري، محمدعلي فروغي، ص 176.

(10). ر.ك: آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، علي اكبر ضيائي، ص86 - 105.

(11). همان، ص 105.

(12). همان، ص 114.

(13). ر.ك: همان، ص 123 - 128.

(14). ر.ك: همان، ‌ص 132 - 134.

(15). فن الخطابه، ابراهيم البدوي، ص 33.

(16). آيين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن، علي اكبر ضيائي، ص 140 - 141.

(17). همان، ص 141 - 143؛ فن الخطابه، ابراهيم البدوي، ص 37 - 38.

(18). زمر/23.

(19). نساء/103.

(20). مدّثّر/42 و 43 و نهج البلاغه، خ 199.

(21). يعنى «ثقله.»

(22). آيين سخنورى و نگرشى بر تاريخ آن، علي اكبر ضيائي، ص 174.

(23). نهج البلاغه، حكمت 344.

(24). آيين سخنورى و نگرشى بر تاريخ آن، علي اكبر ضيائي، ص 179 - 182.

438 دفعه
(0 رای‌ها)