فرجام نگری یكی از مسائلی است كه از دیرباز در میان جوامع بشری مطرح بوده و پیشینهای به وسعت تاریخ بشر دارد. انسانهای نخستین و بدوی تا انسانهای كنونی در قرن حاضر، همگی در نگاه به آینده خویش و داشتن دغدغه نسبت به آن اتفاق نظر دارند؛ اما در این میان، اختلافاتی نیز در نوع نگرش و باورها مطرح بوده كه باعث دیدگاههای متضاد درباره آینده بشر شده است كه از این رهگذر، برخی نگاهی خوش بینانه داشته و عدهای نیز آینده تاریك و غبارآلودی را برای بشر در نظر گرفته اند.
بی تردید در نگاه اولیه، قرائن و شواهد گواهی میدهند كه دنیا به سوی فاجعه پیش میرود، و دیدگاه كسانی درست است كه برای بشر آیندهای تاریك پیش بینی كرده اند. ترك عواطف، افزایش فاصله طبقاتی، ظهور اختلافات دولتها و ملتها، بروز ناهنجاریها و نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی، ازدیاد ظلم و ستم، شیوع تبعیض و نابرابری، و مانند آن شواهدی برای این دیدگاه است. آگاهان سیاسی میگویند: تنها بمبهای هستهای موجود در زرادخانههای بعضی از كشورها، برای نابود ساختن تمام شهرهای كره زمین، نه یك بار بلكه هفت بار كافی است. این سلاحها با آن هزینه سنگین، بی جهت ساخته نشده، بلكه برای مصرف، در یك جنگ اتمی وحشتناك فراهم گردیده است و در جهانی كه این همه برخورد مرزی و تزاحم منافع و مناطق قابل انفجار وجود دارد، پیدا كردن بهانه برای شروع آن، كار مشكلی نیست. از طرف دیگر، در میان سران خودكامه برخی كشورها، حس جاه طلبی و جنون قدرت نیز به اندازه كافی برای شروع چنین جنگی وجود دارد.
بنابراین در نگاه ابتدائی حق با كسانی است كه آینده را تیره و تار میبینند و میگویند: جهان در آینده نزدیك با یك تنازع كلی و با یك جنگ فراگیر، به دیار نیستی گام مینهد و نظام زندگی و سایر موجودات زمینی، برای همیشه فرو میریزد.
اما كسانی كه آینده جهان را روشن ارزیابی میكنند، با استناد به براهین عقلی و نقلی به انسانهای خسته و ملول از فرهنگها و مكاتب پوچ گرا، نشاط و حیات دوباره را نوید میدهند.
در راستای این دیدگاه كه آینده را مثبت ارزیابی میكند و آن را روشن میبیند، به بیان چند دلیل میپردازیم:
1. برهان فطری
فطرت انسان بر محور عدالت خواهی و ظلم ستیزی استوار است و بشر ذاتا از ظلم متنفر بوده و ستم را زشت میشمارد. این تنفر و بیزاری، اختصاص به فرد یا جمعیتی ندارد و به سرزمین و قلمرو خاصی محدود نیست. همه افراد بشر در هر تیره و رنگی و در هر سن و سالی كه باشند، به ندای فطرت خود پاسخ میدهند و بی عدالتی را به هر شكل آن، برنمی تابند.
انسان بخاطر همین ویژگی فطری، همواره برای رهایی از ظلم و ستم تلاش كرده و در نابودی آن میكوشد تا به نتیجه برسد. از سوی دیگر، گرایش فطری در وجود انسان یك گرایش واقعی است كه اگر موارد آن در خارج به وقوع نرسد، اصل این گرایش، لغو و بیهوده خواهد بود، و این با اصل حكیمانه بودن كارهای خدا منافات دارد؛ پس باید روزی برسد كه این گرایش درونی انسان به منصه ظهور برسد تا بشر به این میل باطنی نایل آید.
بر اساس آموزههای اسلامی، در دوران ظهور و حكومت واحد جهانی حضرت مهدی علیه السلام، بشر به این خواسته فطری و گرایش درونی خود میرسد و عدالت پایدار توسط امام زمان علیه السلام در سراسر گیتی استقرار مییابد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره این رخداد مهم میفرماید: «یخرج رجل من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی وخلقه خلقی فیملاها عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا؛ (1) مردی از اهل بیت من كه هم نام و هم خلق من است قیام میكند و زمین را از عدل و داد پر میسازد چنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد.»
2. اصل تكامل
هر موجودی برای رسیدن به كمال و ترقی تلاش و كوشش میكند و نوع انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. و چنانچه فرد برای رسیدن به كمال، مراحلی نظیر غرایز و احساسات را طی كرده و به مرحله تعقل و شعور پا مینهد كه اساسا این دورهها از یكدیگر متفاوت هستند، اجتماع انسانی نیز خواه ناخواه برای رسیدن به كمال باید این سه دوره را طی كند.
آری بشر یك روز كودك بود، و زندگیاش در پرتو حاكمیت غرایز اداره میشد، سپس به تدریج به دوره احساس رسید؛ شرارتها، آدم كشیها، و زد و خوردهای فراوان، محصول این دوره است؛ ولی انسان، كم كم به دوره عقل و زندگی عقلانی نیز میرسد، و همین زندگی عقلانی، مرحله كمال انسانیت است. البته جامعه انسانی هنوز تا رسیدن به دوره تكامل عقلی و زندگی عقلانی همراه با پیاده شدن فرهنگ دینی، فاصله زیادی دارد. امروز بشریت در جهت ابزار و تكنولوژی به پلههای كمال پا نهاده است، اما با رشد عقلانیت دینی، اخلاقی و بهره وری درست از ابزار، بیگانه است؛ زیرا تردیدی نیست كه در كنار این همه تكامل عقل ابزاری و علوم تجربی نابسامانی و ناهنجاری نیز رشد فزایندهای داشته و انسان به رفاه و آسایش رسیده، هنوز در چالشهای اجتماعی و تنازعات و تضادهای زندگی، هر روز بیش از بیش تلخ كامی را تجربه میكند.
البته با وجود همه چالشها و ناهنجاریها، نباید ناامید شد؛ زیرا سیر حركت بشر سیر مترقی و به سوی كمال است و نغمههای دل نوازی كه حاكی از رویكرد روح جمعی بشر به سوی ترقی است، آینده روشن و نوید بخشی را فراسوی انسان ترسیم میكند، نغمههای تازه و امید بخشی نظیر طرح موضوع «خلع سلاحهای كشتار جمعی» و «همكاریهای بین المللی» و «مسئله حقوق بشر» و نظایر اینها، همه میتواند امیدوار كننده باشد و به عنوان نمودارهایی از رشد و بلوغ عقلی بشر هر چند در افق محدود قلمداد گردد. گرچه سردمداران استكبار از این شعارها به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد خود بهره میبرند.
3. هدایت عمومی
دانه گندمی كه در دل خاك با شرایط مناسبی قرار میگیرد، شروع به رشد و نمو كرده و به شاهراه تحول میافتد و هر لحظه صورت و حالت تازهای به خود گرفته، با نظم و ترتیب مشخصی راهی را میپیماید تا بوتهای كامل شود.
اگر هسته میوهای در مهد زمین قرار گیرد، سیر مشخصی را میپیماید تا به صورت درختی برومند درآید.
اگر نطفه حیوانی در رحم مادر قرار داده شود، با الگوی از پیش تعیین شدهای كه در ذات آن قرار دارد، رشد كرده و به فردی كامل از آن حیوان تبدیل میشود. این راه مشخص و سیر منظم در هر یك از انواع آفرینش كه در این جهان مشهورند برقرار و حاكم است.
بدیهی است كه نوع انسان نیز در این نظام تكاملی كه بر هستی حكمفرماست، قرار دارد و نمیتواند خود را از آن قاعده مستثنی كند؛ البته این هدایت در وجود انسان به دلیل وجود برخی ویژگیها متفاوت است. انسان با دارا بودن عقل و خرد، علاوه بر هدایت تكوینی، از هدایت فطری و تشریعی نیز بهره مند است. (2)
بارویكرد كلی به مفهوم هدایت در مورد انسان، هدایت را به سه گونه میبینیم:
الف. هدایت تكوینی
از آنجا كه خداوند انسان را برای هدف خاصی آفریده، مقدمات وصول به این هدف را در وجودش قرار داده و نیروهای لازم را به او بخشیده است كه این همان هدایت تكوینی است، چنانكه قرآن كریم میفرماید:
«الذی اعطی كل شی ء خلقه ثم هدی» ؛ (3)
«خدایی كه به هر چیزی، آفرینش ویژهاش را داده، سپس هدایت كرد.»
«الذی خلق فسوی والذی قدر فهدی» ؛ (4)
«همان كه آفرید و هماهنگی بخشید و آنكه اندازه گیری كرد و راه نمود.»
ب. هدایت فطری
نیرو و گرایش دیگری در وجود بشر قرار داده شده تا عشق و علاقه او به سوی هدف بیشتر شود و انسان را در راه رسیدن به تكامل مدد رساند، به این گرایش و میل باطنی، هدایت فطری میگویند.
چنانكه قرآن كریم م یفرماید:
«فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ (5) «فطرت الهی كه مردم را بر آن خلق كرد.»
«ونفس وما سویها فالهمها فجورها وتقویها» (6) ؛ «سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد، سپس پلیدكاری و پرهیزكاریاش را به آن الهام كرد.»
ج. هدایت تشریعی
در راستای هدایت تكوینی و فطری، خداوند متعال، رهبران و انبیای بزرگ خویش را با پیام و تعالیم روشن، برای سعادت و رستگاری بشر، مبعوث كرد تا انسانها را به سوی هدف و رسیدن به كمال مطلوب راهنمایی كنند. این نوع هدایت را، هدایت تشریعی مینامند.
چنانكه قرآن كریم میفرماید:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الكتاب والمیزان» (7) ؛ «به راستی پیامبران خود را با دلایل آشكار فرستادیم و با آنها كتاب و میزان را فرود آوردیم.»
آری انسان علاوه بر بهره مندی از هدایت تكوینی كه همه موجودات به نحوی از آن برخوردارند، دارای هدایت فطری و تشریعی است، و وجود این نوع هدایت، كه در قالب گرایش و كشش درونی و نیز در قالب تلاش و كوشش انبیاء الهی تبلور یافته است، بدون ثمره و نتیجه نخواهد ماند.
قطعا روزی خواهد آمد كه فطرت هدایت طلب و هدایت خواه انسان به آرزوی دیرینه خود رسیده و تلاش و كوشش انبیاء علیهم السلام و اولیای الهی به بار بنشیند. آن روز همان روز موعود است كه موعود جهانیان، حضرت مهدی علیه السلام، پاسخ گوی گرایشهای اصیل بشر، و نتیجه بخش زحمات و تلاشهای رسولان الهی خواهد آمد تا انسانها از نعمت هدایت عمومی بهره مند شوند.
بدیهی است اگر عمر تاریخ بشر به سر آید و گرایش و میل راستین فطری بشر بدون پاسخ گذاشته شود و نیز زحمات طاقت فرسای پیامبران علیهم السلام بدون نتیجه بماند، بیهوده و لغو بودن گرایشهای فطری بشر را در پی خواهد داشت و این با حكیمانه بودن افعال الهی سازگاری ندارد.
پس ضروری است كه روزی فرا رسد تا در آن روز هدایت الهی در سراسر جهان، كران تا كران، استقرار یابد و همه مردم در پرتو دین و مكتب واحد، هدف و غایت واحد، و نیز با رهبری یگانه، به تعالی و تكامل مطلوب نایل آیند.
«اللهم انا نرغب الیك فی دولة كریمة تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله» (8)
پی نوشـــــــــــــــــت:
1) منتخب الاثر، ص 179.
2) طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 134.
3) طه/50.
4) اعلی/2 و 3.
5) تغابن/11.
6) شمس/7 و 8.
7) حدید/25.
8) دعای افتتاح.