روش سخنرانی دینی (16)

درس بیست و ششم و بیست و هفتم

تأثیرگذاری بر اندیشه، احساس و گرایش (4)

گروه علمی مهارتهای خطابی

پژوهش و تدوین: حسین ملانوری

درس بیست و ششم

هدف از این درس

قصد داریم در این درس، شما را با راههای زیباسازی سخن آشنا کنیم:

1. استخدام واژه‏های مناسب و تعابیر زیبا؛

2. استفاده از بیان زیباییها؛

3. تنظیم و دسته‏بندی مناسب؛

4. پرهیز از عوامل کاهش‏دهنده زیبایی.

اشاره

در درس گذشته با دو مورد از روشهای زیباسازی سخن آشنا شدیم. در ادامه این بحث، چهار مورد دیگر از این روشها را بررسی می‏کنیم.

3. استخدام واژه‏هاى مناسب و تعابیر زیبا

تركیب سخن از واژه‏هاى مناسب و زیبا، موجب زیبایى و جذّابیت آن است؛ از اینرو، لازم است در سخنرانى از این‏گونه واژه‏ها و تعابیر بهره‏گیرى نماییم؛ به عنوان مثال، از میان كلمات مترادف حادثه، اتفاق، رخداد، واقعه و رویداد، شاید كلمه رخداد و سپس رویداد زیباترین باشند. (1)

براى استخدام واژه‏ها و تعابیر زیبا در سخنرانى، لازم است سخنران داراى ملكه‏اى باشد كه بتواند این‏گونه واژه‏ها را فى المجلس به كار گیرد. یكى از راههاى تحصیل این ملكه، تمرین و تكرار است.

انسانها در گفتار خود نزدیك‏ترین واژه‏هاى آماده در ذهن را به كار مى‏گیرند و بر این اساس، فرهنگ واژگان افراد با توجه به سن و سال و گروههاى اجتماعى و قشربندى آنها به سرعت تغییر مى‏كند؛ مثلاً طلاب علوم دینى پس از ورود به حوزه، با واژگان طلبگى و دانشجویان پس از ورود به دانشگاه، با فرهنگ واژگان دانشگاهى صحبت می‏کنند. بچه‏ها نیز غالباً با فرهنگ واژگان فیلمهاى تلویزیونى سخن مى‏گویند؛ یعنى شنیدن و خواندن بر ذهن، و ذهن بر گفتار اثر مى‏گذارد.

باید توجه داشت که استفاده از الفاظ عربى، انگلیسى و ادبیات رایج در حوزه‏هاى علوم دینى و دانشگاهها كه گاهى ملاك ارزیابى علمیت و سواد محسوب مى‏شود، ما را در عرصه سخنورى ناتوان مى‏گرداند؛ از اینرو، با توجه به اینكه زبان همیشه در حال تأثیرگذارى و تأثیر پذیرى است، مراقبت از آن به‏منظور پرهیز از استخدام واژه‏هاى نامناسب ضرورى مى‏باشد. جا دارد در اینجا پیشنهاد کنیم درتمامى مقاطع تحصیلى حوزوى و مخصوصاً در رشته‏هاى تخصصى حوزه، جایگاهى مناسب براى اصلاح ادبیات و الفاظ دیده شود. (2)

بنابر آنچه بیان شد، انسانها مى‏توانند با قرار گرفتن در محیطهاى جدید، مطالعه كتابهاى خاص و شنیدن سخنان جدید، نوع استفاده از الفاظ را در سخنان خود تغییر دهند؛ به همین منظور، براى به‏دست آوردن قدرت استفاده از واژه‏هاى مناسب و تعابیر زیبا در سخنرانى، راههاى زیر پیشنهاد مى‏شود:

1. مطالعه كتابهاى نثر ادبى و یادداشت‏بردارى از تعابیر و واژه‏هاى زیبا؛ (3)

2. گوش دادن به سخنان سخنوران زیباگو و یادسپارى و یادداشت‏بردارى از تعابیر و واژه‏هاى زیباى آنها؛

3. تمرین و ممارست دائم به‏منظور استفاده از الفاظ زیبا در سخنرانى؛

4. تمرین در نوشتن نثرهاى زیبا.

4. استفاده از بیان زیباییها

براى ارضای حس زیباگرایى مخاطب، مى‏توان با اسلوبهای مختلف؛ مثل: توصیف و ترسیم، تجزیه و تحلیل و توضیح و تبیین، زیباییهاى مادى و معنوى را تبیین نمود. تبیین زیباییهاى دین، مى‏تواند به بهترین حس زیباگرایى مخاطب را ارضا نماید.

امام على‌علیه‌السلام گاهى براى تبیین زیبایى خالق، زیبایى بعضى از مظاهر طبیعت را ترسیم مى‏كند؛ مثلاً در ترسیم طاووس چنین مى‏گوید: «از شگفت‏انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است كه آن را در استوارترین شكل موزون بیافرید و رنگهاى پر و بالش را به نیكوترین رنگها بیاراست؛ با بالهاى زیبا كه پرهاى آن به روى یكدیگر انباشته و دُم كشیده‏اش كه چون به سوى مادّه پیش مى‏رود، آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سایبان مى‏سازد، گویا بادبان كشتى است كه ناخدا آن را برافراشته است... .

گویا نى‏هاى پر طاووس چونان شانه‏هایى است كه از نقره ساخته و گردیهاى شگفت‏انگیز آفتاب‏گونه كه به پرهاى او است، از زر ناب و پاره‏هاى زَبَرجد بافته شده است. اگر رنگهاى پرهاى طاووس را به روییدنیهاى زمین تشبیه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه‏هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است. و اگر آن را با پارچه‏هاى پوشیدنى همانند سازى، پس چون پارچه‏هاى زیباى پر نقش و نگار یا پرده‏هاى رنگارنگ یمَن است. و اگر آن را با زیور آلات مقایسه كنى، چون نگینهاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زینت شده است.» (4)

رعایت شرایط زیر در هنگام بیان زیباییها لازم است:

1. تبیین زیباییها جنبه سرگرم كنندگى پیدا نكند، بلكه داراى هدف و پیام باشد.

2. حتى الامكان بر زیباییهاى معنوى تأكید گردد و از زیباییهاى مادى تا آنجا كه در خدمت زیباییهاى معنوى هستند، بهره‏گیرى شود؛ مثلاً با توضیح زیباییهاى مخلوق، زیباییهاى خالق پى‏گیرى شود.

5. تنظیم و دسته‏بندى مناسب‏

امام على‌علیه‌السلام فرمودند: «اَحْسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الْخاصُّ وَالْعامُّ؛ (5) نیکوترین سخن آن است كه نظمى زیبا آن را آراسته كرده و براى خاص و عام قابل فهم باشد.»

دسته‏بندى مناسب و تنظیم مطالب، در آراستگى و زیبایى سخن نقش دارد. این‏گونه دسته‏بندى را به وفور مى‏توان در روایات اهل‏بیت‏‌علیهم‌السلام مشاهده نمود؛ مثل اینكه علامات مؤمنین چندتا است، اركان ایمان چه تعداد است، صبر چند قسم است و... .

در كتاب مواعظ العددیة از مرحوم آیة اللّه مشكینى مى‏توان دسته‏بندیهاى زیبایى از مطالب را كه در روایات وارد شده است، دید.

البته رعایت یك نكته ظریف در اینجا خالى از لطف نیست و آن اینكه در هنگام انتقال از هر قسمت و یا نكته در سخنرانى به نكته و یا قسمت بعد، باید بخشها و قسمتها را به‏خوبى با یكدیگر پیوند داد و به زیبایى از نكته یا بخش قبلى به نكته یا بخش بعدى منتقل شد؛ مثلاً اگر حدیث شریف «اَلْمُؤْمِنُ یحْتاجُ اِلى‏ ثَلاثِ خِصالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُهُ» (6) را مطرح نموده و از سه خصلت مؤمن بحث مى‏كنید، مى‏توانید پس از بیان خصلت اوّل، این سؤال را مطرح كنید كه آیا انسان با توفیق الهى دیگر به هیچ چیزى نیاز نخواهد داشت؟

6. پرهیز از عوامل كاهش دهنده زیبایى‏

عواملى مثل لهجه‏هاى محلى تند، واژه‏ها و اصطلاحات علمى و طلبگى، غلیظ تلفظ كردن كلمات، عبارات تمسخر‏آمیز، تكیه كلام و غلطهاى مشهور یا كلمات صحیح مهجور، موجب كاهش زیبایى سخن مى‏شوند كه براى زیباسازى کلام باید از آنها پرهیز نمود.

لهجه

گرچه لهجه در برخى موارد مى‏تواند جاذبه داشته باشد، ولى جایگاه استفاده عمومى و عام از كلام را كاهش داده، به زیبایى آن در اغلب موارد لطمه وارد مى‏كند. با توجه به كاركردهاى منفى لهجه، شایسته است تا سرحد امكان از به كارگیرى آن در سخنرانى پرهیز شود. برخى از كاركردهاى منفى لهجه عبارت‏اند از:

1. عدم امکان فهم سخن در برخى موارد؛

2. فراهم آمدن اسباب تمسخر گوینده در بعضى موارد؛

3. ایجاد اشتغال ذهنى و تشویش و اضطراب در موارد لازم به‏منظور حذف لهجه. در مواردى كه سخنران لازم مى‏بیند لهجه خود را كنار بگذارد، به خاطر عادت به لهجه، قدرت تداعى معانى وى كاهش مى‏یابد و موجب زشتی تعابیر و واژه‏ها و به هم ریختگى آنها مى‏گردد.

توصیه مى‏شود طلاب محترم از هنگام ورود به حوزه علمیه تلاش كنند تا لهجه‏هاى محلى خود را در صورت دارا بودن كاركردهاى منفى فوق كنار بگذارند.

تذكر این نكته را نیز لازم مى‏دانیم كه گرچه سخنورانى وجود دارند كه با لهجه زیبا سخن مى‏گویند، ولى اوّلاً: این زیبایى در مورد همه لهجه‏ها عمومیت ندارد؛ ثانیاً: همین افراد ممكن است در صورت فقدان آن لهجه، بهتر هم سخن بگویند و ثالثاً: همه كسانى كه آن لهجه‏ها را دارند، اگر با لهجه بگویند، چنین زیبا نیست؛ بلكه شرایط فردى سخنران نیز مؤثر بوده است و عمومیت ندارد.

واژه‏هاى طلبگى و تخصصى‏

واژه‏ها و عبارات تخصصى و طلبگى براى مخاطبان عمومى قابل فهم نیست؛ از اینرو، گاهى در نظر آنها زشت مى‏نماید و یا حداقل تأثیرگذارى و جاذبه سخن را كم مى‏كند؛ عباراتى مثل: عَلَى اَىِّ حالٍ، طَابَقَ النَّعْلُ بِالنَّعْلِ، كَذَلِكَ، قِسْ عَلَى هَذَا، قِسْ عَلَى هَذَا فَعْلَلَ وَ تَفَعْلَلَ، سَدِّ جُوع و... .

به دو عبارت زیر توجه كنید. كدام یك در سخنرانى براى فارسى‏زبانان زیباتر است؟

1. «در شهر صیام باید از نه مفطر صوم كفّ نفس كرد.»

2. «در ماه مبارك رمضان باید از نه چیز كه روزه را باطل مى‏كند، پرهیز نمود.»

و نیز به دو جمله زیر توجه فرمایید. كدام یك از آنها حسّ زیباگرایى را ارضا مى‏كند؟

1. «اگر حیوانى فرى اوداج اربعه شود، مستقبلاً الى القبله، با آلت حدیدیه، به ید مسلمان، با ذكر اسم جلاله، حلال است والاّ حرام است.»

2. «اگر حیوانى با این شرایط سر بریده شود، حلال است وگرنه حرام مى‏باشد: 1. چهار رگ معروف بریده شود؛ 2. حیوان هنگام ذبح رو به قبله باشد؛ 3. با ابزار آهنى سر بریده شود؛ 4. مسلمان، حیوان را سر ببرد؛ 5. هنگام سر بریدن، نام خدا را ببرد؛ یعنى بسم اللّه بگوید.»

غلیظ تلفظ كردن كلمات‏

غلیظ تلفظ كردن واژه‏هاى فارسى و عربى در سخنرانى فارسى (كه عمدتاً به خاطر رعایت مخارج حروف عربى است)، زیبایى سخن را خدشه‏دار مى‏سازد و موجب زشتى آن مى‏گردد. حتى در هنگام قرائت آیات و روایات توسط بعضی از افراد، گاهى غلظت اداى مخارج حروف و لهجه عربى، زیبایى سخن را از بین مى‏برد.

عبارات موجب تمسخر

اسامى برخى از افراد، اشخاص، شهرها و... كه غیرمتعارف هستند، براى برخى از مخاطبان با توجه به عدم آشنایى با آنها خنده‏آور است. همچنین بعضى از عبارات در جامعه به خاطر استفاده‏هاى خاص، كاركرد منفى دارد و استفاده از آنها موجب تمسخر گوینده مى‏شود و سخن او را از زیبایى مى‏اندازد؛ از اینرو، لازم است سخنوران محترم این‏گونه الفاظ و عبارات را با توجه به شرایط زمان، مكان و مخاطبان، در سخنرانى خود به كار نگیرند.

همچنین گاهى غلط تلفظ كردن كلمات، موجب تمسخر گوینده مى‏شود؛ مثلاً باید مواظب باشیم كه واژه فارسى «گرامى = عزیز» را «گرام»، و واژه انگلیسى «فلاسك: Flask» را فلاكس و واژه فرانسوى «كاندیدا = داوطلب، نامزد» را «كاندید = ساده‏دل، معصوم»، و واژه فارسى «بَرومند» را «بُرومند» و واژه انگلیسى «تورنِمنت: Tournament» را تورنُمنت و واژه فرانسوى «رُمان: Roman» به معناى داستان بلند را «رُمّان» - كه در زبان عربى به معناى انار است - تلفظ نكنیم. (7)

تكیه‏كلام‏

بعضی افراد به هنگام گفتگو کلمه‏ای را که در بیان موضوع اثری ندارد به صورت مکرّر بیان می‏کنند. چنین کلماتی را تکیه کلام آنان می‏نامند. این تکیه کلام گاهی از مبهمات است، مانند: بسیار، بهمان، چه چیز، ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جمله‏ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. مثلاً می‏گویند تکیه کلام فلان کس «چیز» است؛ یعنی در گفتار خود بی‏اراده و نظر معنی خاصی کلمه «چیز» را به کرّات به‏کار می‏برد. (8)

برخى از سخنوران، كلمات و عباراتى مثل: فى المثل، لهذا، لیكن، عرض كنم كه و... را زیاد تكرار مى‏كنند و این موجب از دست رفتن زیبایى سخن مى‏شود.

عواملی مثل عادت، عدم تسلط بر استفاده از واژه‏هاى مناسب، استرس و اضطراب فكرى گوینده می‏تواند در ایجاد تکیه کلام نقش داشته باشد.

با توجه به عوامل یادشده می‏توان این معضل سخنورى را با تمرین و ممارست مرتفع نمود. این كار در برخى موارد بسیار دشوار است؛ ولى غیرممکن نیست و به مصداق ضرب المثل «خواستن توانستن است»، مى‏توان با اراده و تصمیم جدّى، آن را از بین برد.

غلط مشهور و صحیح مهجور

غلط مشهور به دو گونه قابل تصور است: یکی اینكه لفظ در معناى غلط مشهور استفاده شود، مثل به كار بردن واژه «صبیه» در مورد دختر پنجاه ساله؛ در حالى كه صبیه به معناى دختربچه است.

و دوم اینکه الفاظ و واژه‏ها غلط تلفظ شوند؛ مثل مكالِمِه، مكاشِفِه، حُسِین و سَكینه كه صحیح آنها مكالَمَه، مكاشَفَه، حُسَین و سُكَینه مى‏باشد. و نیز مثل: جمادى الاوّل و جمادى الاخر كه صحیح آنها جُمادى‏ الاولى و جُمادى‏ الثانیه است.

آنجا كه لفظ در معناى غلط به كار گرفته مى‏شود، نه باید غلط مشهور را به كار گرفت و نه صحیح مهجور را (9)؛ مثلاً در مورد دختر پنجاه ساله نگوییم: صبیه بلكه بگوییم: دختر. همچنین در معنای بزرگداشت، کلمه «تجلیل» را به کار نبریم که بعضی آن را به معنای «لباس بر حیوان پوشاندن» می‏دانند (10) و نیز کلمه «تبجیل» را هرچند به معنای بزرگداشت است، به‏کار نبریم؛ زیرا گرچه صحیح است، اما مهجور و ناشناخته می‏باشد؛ پس بهتر است از کلمه «بزرگداشت» استفاده کنیم که صحیح و شناخته شده است.

و در آنجا كه كلمات به صورت غلط تلفظ مى‏شوند و مردم آنها را با همان هیئت غلط مى‏شناسند، گاهى اگر سخنران بخواهد این واژه‏ها را به صورت صحیح تلفظ كند، این ذهنیت را در مخاطب ایجاد مى‏كند كه شكل صحیح تلفظ را نمى‏داند؛ از اینرو، سخنش در ذهن شنونده زشت مى‏نماید؛ پس بهتر است چنین كلماتى را به همان صورت مشهور تلفظ كنیم و در مواردى كه تلفظ غلط موجب اخلال در تفهیم مطالب و یا مورد سؤال قرار گرفتن توسط عده‏اى خاص مى‏شود، بعد از بیان شكل مشهور، توضیح داده شود كه: البته صورت درست تلفظ این كلمه چنین است. كلماتى مانند مكالمه، مكاشفه، حسین و سكینه از این دسته‏اند؛ اما در باره بعضى دیگر از كلمات چنین مشكلى پیش نمى‏آید؛ از اینرو، باید شكل صحیح آنها را بیان كرد، مثل: جُمادى الاولى، جُمادى الثانیه و... .

پرسشنامه

1. با یک مثال توضیح دهید که چگونه استفاده از واژه‏های مناسب و تعابیر زیبا موجب زیباسازی سخن است.

2. برای به‏دست آوردن قدرت استفاده از واژ‏ه‏های مناسب و زیبا چه راههایی را پیشنهاد می‏کنید؟

3. با یک مثال توضیح دهید که امام علی‌علیه‌السلام چگونه از بیان زیباییها بهره گرفته و زیباگرایی مخاطب را ارضا نموده است؟

4. شرایط بیان زیباییها در سخنرانی دینی کدامند؟

5. عوامل کاهش‏دهنده زیبایی را نام برده و هر یک را به اختصار توضیح دهید.

6. کارکردهای منفی لهجه را بیان کنید.

7. منظور از تکیه کلام چیست؟ چه عواملی در ایجاد تکیه کلام نقش دارد؟

8. غلط مشهور چند گونه است؟ در سخنرانی دینی بهتر است چه برخوردی با غلطهای مشهور داشته باشیم؟

کوشش بیشتر

1. دو سخنرانی از سخنوران زیباگو را گوش داده و الفاظ و تعابیر زیبای آنها را یادداشت کنید.

2. کتابهایی را که در این درس در رابطه با نثر ادبی معرفی شده‏اند، مطالعه کرده، واژه‏ها و تعابیر و ترکیبهای زیبای آنها را استخراج کنید.

3. پنج مورد از موعظه‏های عدد‏دار را که برای اجرای دسته‏بندی مناسب در سخنرانی مناسب می‏دانید، فیش‏برداری کنید.

4. با مراجعه به کتابهایی که غلطهای رایج را توضیح داده‏اند، سعی کنید با این‏گونه کلمات آشنا شوید. کتاب «فرهنگ غلطهای رایج»، نوشته استاد عرفان از این دست منابع است.

 

درس بیست و هفتم

اهداف این درس

در این درس با روشهای زیر برای برانگیختن اعجاب مخاطب آشنا می‏شویم:

1. بیان مطالب عجیب؛

2. برداشت و نتیجه‏گیری خلاف پیش‏بینی؛

3. بیان فرازهای خلاف پیش‏بینی؛

4. صراحت غیرمعمول؛

5. نتیجه‏گیری زود هنگام؛

6. تضادگویی؛

7. تبلیغات منفی؛

8. رد عقاید مسلّم مخاطب؛

9. لطیفه‏گویی و طنز.

ج. اعجاب

یكى از احساسهاى انسان، احساس تعجب از برخى امور است. براى «اعجاب» (11) مخاطب از روشهاى زیر مى‏توان استفاده كرد:

1. بیان مطالب عجیب‏

یكى از راههاى برانگیختن حس اعجاب مخاطب، انتخاب و بیان محتوا و مطالب تعجب‏انگیز، مثل: داستان، خبر، نتیجه تحقیق، گزارش، احادیث و آیات تعجب‏برانگیز است. مثلاً برخى از خبرهایى كه در آیات و روایات در باره قیامت آمده است، اعجاب مخاطب را برمى‏انگیزد؛ خبرهایى كه مربوط به خجالت، ترس، كشف اسرار و یا بى‏مهرى در قیامت است.

قرآن كریم مى‏فرماید: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظِیمٌ * یوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَرَى‏ وَ مَا هُم بِسُكَرَى‏ وَ لَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ»؛ (12) «زلزله رستاخیز امر عظیمى است. روزى كه آن را مى‏بینید، [آنچنان وحشت سراپاى همه را فرا مى‏گیرد كه‏] هر مادر شیردهى، كودك شیرخوارش را فراموش مى‏كند و هر باردارى جنین خود را بر زمین مى‏نهد و مردم را مست مى‏بینى در حالى كه مست نیستند؛ ولى عذاب خدا شدید است.»

به این داستان عجیب توجه كنید:

«چندین سال پس از جنگ جهانى دوم كه آلمانیها، فرانسه را اشغال كردند، زنى فرانسوى به جراحى مغز احتیاج پیدا كرد. هنگام عمل جراحى، وقتى چاقوى پزشك جراح، به رگى از مغز آن زن اصابت نمود، زن در حالت بى‏هوشى شروع به خواندن سرود آلمانى كرد. وقتى جراح چاقو را از روى آن رگ برداشت، سرود خواندن زن هم قطع شد. براى بار دوم جراح چاقو را به آن رگ زد و دوباره سرود خواندن زن آغاز شد. این امر موجب شگفتى پزشكان شده بود. پس از اینكه زن به هوش آمد، اظهار داشت كه اصلاً قادر به تكلّم زبان آلمانى نیست و این امر بر تعجب پزشكان افزود. در بررسى این پدیده شگف‏انگیز، گروهى از پزشكان و روان‏شناسان گرد آمدند و به تحقیق پرداختند. پس از مطالعات زیاد، دریافتند كه این زن، هنگام حمله سربازان آلمانى به منزلشان، كودكى خردسال بوده است و سرودهایى كه آلمانیها در آن زمان مى‏خواندند، در ذهن او اثر گذاشته و به یادگار مانده است.» (13)

بیان چنین داستانهایى - كه عجیب بوده و واقعیت هم دارند - مى‏تواند تعجب مخاطب را برانگیزد.

2. برداشت و نتیجه‏گیرى خلاف پیش‏بینى مخاطب‏

مثل اینكه سخنران برداشتى از یك حدیث و یا یك آیه مى‏كند كه از نظر شنونده آن برداشت نامتعارف و یا غلط بوده است و اینك مى‏بیند كه همان برداشت سخنران درست است؛ مثلاً سخنران کلام را با مهربانى و رحمت در اسلام آغاز كرده و پس از بحثی مفصّل، در نتیجه‏گیرى مى‏گوید: مگر امر به معروف و نهى از منكر، غیر از رحمت و مهربانى است؟ در حالى كه اصلاً مخاطب امر به معروف و نهى از منكر را مصداق مهربانى نمى‏دانسته، بلكه آن را مصداقى از سخت‏گیرى تلقى مى‏كرده است. همین طور مى‏توان بحث مهربانى را مطرح كرد و در نتیجه‏گیرى، حجاب را مصداق مهربانى دانست.

3. بیان جملات و فرازهاى خلاف پیش‏بینى‏

مثلاً سخنران مى‏گوید: «امشب مى‏خواهم چیزى به شما بگویم كه انبیا نگفته‏اند، اولیا نگفته‏اند و...، همه گفته‏اند كه مؤمن و موحّد باشید؛ ولى مردم به دنبال شهوات رفتند. من مى‏خواهم بگویم دنبال هوا و هوس بروید؛ ولى حدّاقل یك سهمى را هم براى خدا بگذارید.» (14)

نقل كرده‏اند كه در زمان ناصر‏الدین شاه، یك روضه‏خوان كه چندان دل خوشى از ناصر‏الدین شاه نداشت، در حضور او و درباریان و عوامل حكومتى منبر رفت و گفت: من از سربازها و پاسبانهاى حكومت نمى‏ترسم، از فرماندار واهمه‏اى ندارم، از استاندار هم نمى‏ترسم، من از وزیر و حتى وزیر اوّل پادشاه هم نمى‏ترسم.

از آن ترسم كه آتش برفروزد                                     درون خیمه بیمارم بسوزد

4. صراحت غیرمعمول‏

گاهى سخنران آنقدر با صراحت سخن مى‏گوید كه معمول و متعارف نبوده و این صراحت، تعجب مخاطبان را برمى‏انگیزد؛ مثلاً در فضایى كه در ادبیات سیاسى جهان، همه سیاستمداران چند پهلو سخن مى‏گویند و سعى مى‏كنند حساسیت دیگران را نسبت به خود برنیانگیزند، امام راحل «در باره ابرقدرتها مى‏فرماید: «آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و همه از هم پلیدترند؛ لیکن امروز سر و کار ما با این خبیثها است، با آمریکا است.» (15) و یا در فضایى كه سیاسیون اصلاح‏طلب در مقابل اعمال ننگین شاه با مدارا سخن مى‏گفتند، امام راحل «در سال 41 با صراحت، شاه و عمّال او را مورد حمله قرار می‏داد و می‏فرمود: «مردک می‏فرستد رئیس شهربانی را، رئیس این حکومت خبیث را می‏فرستد منزل آقایان، من راهشان ندادم،‌ای کاش راه داده بودم تا آن روز دهنشان را خرد کرده بودم.» (16)

از این روش در قرآن كریم استفاده شده است؛ مثلاً قرآن كریم كه به صورت كلى مطالب اخلاقى، اجتماعى و... را با لطافت و گاه با كنایه مطرح مى‏كند، در موارد خاصى با صراحت وارد مى‏شود؛ به‏گونه‏اى كه مخاطب تعجب مى‏كند، مثل: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَاراً»؛ (17) «مثل كسانى كه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مثل الاغى است كه كتابهایى حمل مى‏كند.»

در فراز دیگری می‏فرماید: «تَبَّتْ یدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَآ أَغْنَى‏ عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ * سَیصْلَى‏ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * فِى جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ»؛ (18) «بریده باد هر دو دست ابولهب، هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد، به حالش سودى نبخشید. به زودى وارد آتشى شعله‏ور و پرلهیب مى‏شود، و [نیز] همسرش، در حالى كه هیزم‏كش [دوزخ‏] است. در گردنش طنابى است از لیف خرما.»

5. نتیجه‏گیرى زود هنگام‏

در این روش، سخنران به سرعت از یك بحث نتیجه‏گیرى مى‏كند، به‏گونه‏اى كه مخاطب از سرعت نتیجه‏گیرى تعجب مى‏كند؛ یعنى در جایى كه به صورت طبیعى نتیجه‏گیرى نیاز به توضیح و مقدمه‏چینى و یا استدلال داشته است، بعضى از مقدمات یا استدلالها و یا توضیحات را رها كرده و نتیجه بحث را اعلام مى‏كند؛ مثلاً با حذف بعضی مقدمات و توضیحات نتیجه مى‏گیرد كه «جهنم رحمت خدا است.» و یا «عقاب لطف خدا است.» البته در این صورت باید پس از نتیجه‏گیری، مقدمات و توضیحات حذف شده را بیان کرد. این امر به خصوص در باره مخاطبان کم استعداد ضرورت بیش‏تری دارد.

6. تضادگویى‏

محرّکهای متضاد، بیش‏تر از محرّکهای مشابه نظر مردم را به خود جلب می‏کنند؛ به عنوان مثال: یک گوسفند سیاه در میان تعدادی گوسفند سفید بیش از همه جلب توجه می‏کند. (19) تضادگویى نیز موجب جلب توجه بیش‏تر و برانگیختن حس اعجاب مخاطب می‏شود. منظور از تضادگویی، بیان سخنان متضاد نیست؛ بلکه منظور از آن بیان سخنانی است که در تضاد با انتظارات مخاطب، یا اقتضای جلسه، و از این قبیل است که به همین دلیل اعجاب مخاطب را بر می‏انگیزد. به عنوان نمونه، استفاده از ویژگیهاى سخنرانیهاى محدود در جمعهاى زیاد و یا بالعكس موجب برانگیختن تعجب مخاطب است؛ مثلاً در برابر دوربین و در یك جمع زیاد مى‏گوییم: «من یك حرف خصوصى دارم، به كسى نگویید، و... .»

یا بر ضدّ چیزهایى كه مخاطب صد در صد قبول دارد، سخن مى‏گوییم؛ به‏گونه‏اى كه او متوجه شود ما نیز عقیده وى را داریم؛ ولى با كنایه مى‏خواهیم حرف جدیدى بزنیم، یا بر همان اعتقادات تأكید كنیم؛ مثلاً ممكن است سخنران بگوید: «چه كسى گفته كه انسان باید مهربان باشد؟ مگر سنگدلى چه مشكلى دارد؟ چه كسى گفته انسان باید راست بگوید؟ چه كسى گفته كه ما باید آدم باشیم؟ مگر حیوان بودن چه بدى دارد؟ چه كسى گفته با شهوت به هم نگاه نكنیم؟ بگذار همه با نگاه شهوانى مثل حیوانات به هم نگاه كنیم و... .» و پس از چند دقیقه سخن گفتن، به این سمت حركت مى‏كنیم كه واقعاً جامعه ما چنین شده است. چرا بعضى از مردم این‏گونه مى‏اندیشند و چنین رفتار مى‏كنند. و سپس نظر دین را مطرح كرده، بر آن تأكید و اصرار مى‏ورزیم.

7. تبلیغات منفى‏

گاهى سخنران براى جلب توجه مخاطب و برانگیختن حس اعجاب او، به تبلیغات منفى مى‏پردازد؛ مثلاً مى‏گوید: «اى كاش این قطعه را خانمها گوش ندهند!»، «اى كاش مردها نبودند و این سخن را نمى‏شنیدند!»، «لطفاً گوشهاى خود را بگیرید تا این سخن را نشنوید!» در این‏گونه موارد، كسانى كه از آنها دعوت شده و یا در مورد آنها خواسته شده كه سخن را نشنوند، بیش‏تر توجه نموده و از نحوه تبلیغ سخنران تعجب مى‏كنند.

قرآن كریم گاهى براى جلب توجه بیش‏تر، از تبلیغات منفى استفاده كرده است؛ مثلاً در جایى كه جا دارد به چیزى قسم بخورد و مى‏خواهد به آن قسم بخورد، مى‏گوید: به آن قسم نمى‏خورم. (20)

«لَآ أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیمَةِ * وَ لَآ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ * أَیحْسَبُ الْإِنسَنُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ...»؛ (21) «سوگند نمى‏خورم به روز قیامت و سوگند نمى‏خورم به [نفس لوّامه و] وجدان بیدار و ملامتگر! آیا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم كرد؟...»

«لَآ أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ وَالِدٍ وَمَا وَلَدَ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَنَ فِى كَبَدٍ...»؛ (22) «قسم نمى‏خورم به این شهر مقدس (مكه) ! شهرى كه تو در آن ساكنى. و قسم نمى‏خورم به پدر و فرزندش (ابراهیم و اسماعیل) كه ما انسان را در رنج آفریدیم... .»

8. رد عقاید مسلّم مخاطب‏

برخى از اعتقادات قطعى و مسلّم مخاطبان غلط است. اگر سخنران، عقاید مسلّم (ولو غیرواقعى و غلط) مخاطبان خود را زیر سؤال برده و رد كند، موجب تعجب آنان مى‏گردد؛ مثلاً اگر این ضرب المثل را مطرح كند كه «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» و سپس آن را رد كند و بگوید: «جماعت در بسیارى از موارد به خطا مى‏روند و موجب رسوایى مى‏شوند؛ چنانكه در مورد امام على‌علیه‌السلام دچار اشتباه شدند و درست این است كه بگوییم: خواهى نشوى رسوا، همرنگ حقیقت شو»، اعجاب مخاطب برانگیخته مى‏شود.

یا اگر این جمله مشهور و منقول از امام حسین‌علیه‌السلام را مطرح كند كه: «اِنَّ الْحَیاةَ عَقِیدَةٌ وَجِهَادٌ» و بعد بگوید: این جمله هم غلط است؛ چون معنایى جز پلورالیسم در اندیشه و عمل ندارد و هم از امام حسین‌علیه‌السلام نیست؛ چون سندى مبنى بر صدور آن از امام حسین‏‌علیه‌السلام در دست نیست، مخاطب تعجب مى‏كند.

9. لطیفه‏گویى و طنز

گوهره لطیفه و طنز، چیزى جز نكته خلاف پیش‏بینى مخاطب و در نتیجه تحریك اعجاب او نیست؛ از اینرو، یكى از راههاى برانگیختن اعجاب مخاطب، استفاده از طنز و لطیفه در سخنرانى است.

طنز اصیل و غیراصیل‏

امروزه غالباً بر هر امر خنده‏دارى طنز اطلاق مى‏شود و در بسیارى از موارد با مطربى، دلقكى، پوزخند، تمسخر، تحقیر و طعنه‏هاى زننده یكسان پنداشته مى‏شود. هدف از چنین طنزى، رساندن مخاطب به خنده از سریع‏ترین راه و با هر وسیله ممكن است. اگر خنده هدف شود، غالباً عقل و حكمت كنار گذاشته مى‏شود و سَبُكى و هرزگى یكه‏تاز میدان مى‏گردد؛ از اینرو، طنز وسیله‏اى براى لذت‏جویى و گذران بیهوده وقت خواهد بود.

چنین امورى كه با استفاده از تحقیر، توهین، طعنه، تمسخر و عیب‏جویى و هر وسیله دیگر، تنها در پى خنداندن است، گرچه با معانى لغوى طنز (مسخره كردن، سخن به رموز گفتن، طعنه، افسون كردن، افسون داشتن، عیب كردن و بر كسى خندیدن) (23) بى‏مناسبت نیست؛ اما با معناى «طنز اصیل» فاصله فراوانى دارد. طنز اصیل نیز با معناى لغوى طنز بى‏مناسبت نیست؛ ولى تفاوتهاى آشكارى با آن دارد.

در یك تعریف كلى، طنز اصیل عبارت است از: «هر بیان - اعم از گفتار، رفتار، نوشتار و تصویر - به ظاهر غیرجدّى و بر مبناى لطیفه و مزاح كه نمایانگر واقعیتى جدّى و رساننده پیامى اصیل باشد.» و به عبارت دیگر: «هر بیان نغز و لطیف و دل‏نشین كه در واقع به قصد توجه دادن مخاطب به نتیجه‏اى اجتماعى، اخلاقى، فرهنگى و... مطرح مى‏شود.»

بنابر این، طنز هرچند در ظاهر غیرجدّى و بر مبناى مزاح و شوخى و لطیفه و خنده استوار است؛ اما در باطن، قصدش تنبّه و توجه دادن مخاطب به واقعیتى است كاملاً یا بعضاً گریه‏آور.

طنز از نظر ادبى، سَبك و نوعى از ادبیات است كه واقعیات نفس آدمى یا یك گروه و جامعه انسانى را بزرگ‏تر نشان مى‏دهد و ضمن انتقاد از بدیها و محكوم كردن زشتیها و نواقص، به ترغیب و تشویق خوبیها، زیباییها و كمالات مى‏پردازد. (24)

هدف از طنز، تنبّه و توجه دادن فرد یا جامعه به معایب و مفاسد خود، تحقیر و كوبیدن رذایل اخلاقى، رشد فضایل اخلاقى، و در یك كلام، تزكیه، تهذیب، اصلاح و به تكامل رساندن فرد و اجتماع است.

مبناى طنز هرچند بر خنده و طعنه زدن به معایب و كوبیدن و تحقیر رذایل و پلیدیها استوار است؛ اما این خنده و طعنه زدن، از روى دشمنى و آزار و اذیت دیگران نیست؛ بلكه از سر علاقه و دلسوزى مى‏باشد. (25)

رابطه مزاح، لطیفه و طنز

مزاح به معناى خوش‏طبعى، خوشمزگى، لودگى، مطایبه و خوش منشى (26) مى‏باشد. و لطیفه در لغت به معناى گفتارى نغز، باریك و نیكو، گفتارى نرم و كلامى مختصر در غایت حسن و خوبى (27) است. لطایف نیز جمع لطیفه و عبارت از شوخیهایى است كه غالباً داراى معانى انتقادى و انتباهى است، هر چند ظاهر الفاظ آن شوخ طبعانه باشد.

لطیفه و مزاح در طنز، مانند پوشش جذّاب و شیرینى است كه در كپسولها، اطراف داروهاى تلخ مى‏پیچند تا قابل تحمّل گردد. (28)

آثار و فواید طنز

طنز در سخنرانى داراى آثار و فواید زیر است:

1. عامل ماندگارى پیام است؛

2. موجب شیوع و فراگیری پیام می‏شود؛ زیرا دائماً مخاطبان، آن را براى یكدیگر نقل مى‏كنند؛

3. حالت انس و خودمانى بودن را بین گوینده و شنونده ایجاد مى‏كند؛ (29)

4. ذهنیتهاى منفى مثل خشك بودن، خشن بودن و... را از ساحت سخنران دینى دور مى‏كند؛

5. گاهى موجب آسان شدن فهم مطلب مى‏شود؛

6. عامل رفع خستگى از سخنران و مخاطب است.

شرایط طنز

در صورت استفاده از طنز در سخنرانى باید شرایط زیر مورد توجه قرار گیرد تا عوارض منفى آن دامنگیر سخن و سخنران نشود:

1. با لطیفه و طنز، بدیها تحقیر شوند، نه خوبیها و نه خوبها و نه حتى بعضى از بدها؛

2. با وقار طلبگى و سخنرانى دینى منافات نداشته باشد و حریم مقدسات دینى شكسته نشود؛

3. از محدوده حق و حقیقت خارج نشود؛

4. حقوق انسانها رعایت گردد؛

5. میزان و حجم استفاده از آن رعایت شود تا به اصل بحث آسیب نرسد؛

6. پس از اقناع و استدلال استفاده شود تا مطالب دینى را سست و بى‏پایه جلوه ندهد؛

7. هنگام تأثیرگذارى معنوى و ذكر مصیبت استفاده نشود؛ مگر براى سخنورانى كه مى‏توانند در چند لحظه، هم مخاطب را بخندانند و هم بگریانند.

پرسشنامه

1. اعجاب در لغت به چه معنایی آمده است؟

2. راههای برانگیختن اعجاب مخاطب را نام ببرید.

3. چگونه می‏توان با مطالب عجیب، اعجاب مخاطب را برانگیخت؟

4. منظور از برداشت و نتیجه‏گیری خلاف پیش‏بینی مخاطب چیست؟ با یک مثال توضیح دهید.

5. صراحت غیرمعمول را با دو مثال توضیح دهید.

6. مقصود از نتیجه‏گیری زود هنگام چیست؟

7. آیا منظور از تضادگویی، بیان سخنان متضاد است؟ توضیح دهید.

8. سخنران دینی چگونه با تبلیغات منفی اعجاب مخاطب را برمی‏انگیزد؟

9. منظور از رد عقاید مسلّم مخاطب در سخنرانی چیست؟ توضیح دهید.

10. طنز را تعریف کرده و هدف از آن را بیان کنید.

11. آثار و فواید طنز در سخنرانی را بنویسید.

12. در هنگام استفاده از طنز در سخنرانی، چه شرایطی را باید رعایت کرد؟

تلاش کنید

1. پنج مطلب عجیب مناسب با سخنرانی دینی را فیش‏نویسی کنید تا در سخنرانیهای آینده بتوانید از آنها استفاده کنید.

2. ده مورد از عقاید مردم را که مسلّماً غلط هستند استخراج کرده و چاره‏اندیشی کنید چگونه می‏توان با سخنرانی آنها را از بین برد؟

3. در یک مجلس دوستانه، پس از نقل لطیفه‏های مناسب سخنرانی دینی، یکدیگر را نقد کنید.

 

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

 

(1). چگونه سخنرانى كنیم، عبدالرحیم موگهى، مجله مبلّغان، ش 48، ص 43.

(2). در رشته تخصصى تبلیغ حوزه، تمهیداتى در این زمینه متناسب با اهداف رشته اندیشیده شده است.

(3). مطالعه كتابهایى مثل: «قطعات»، «خون خدا» و «از همدلى تا همراهى» تألیف جواد محدّثى و «کشتی پهلو گرفته» نوشته سیدمهدی شجاعی به مبلّغان گرامی توصیه مى‏شود.

(4). ر. ک: معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم، مصطفى درایتى، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، قم، 1413 هـ. ش، ص‏210.

(5). همان، ص 233.

(6). بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 هـ. ق، ج‏75، ص‏358.

(7). مثالها از نویسنده محترم جناب آقاى موگهى اقتباس شده است.

(8). لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اوّل از دوره جدید، تهران، 1373 هـ. ش، ج 4، ص 6063.

(9). صحیح مهجور، یعنی اینکه کلمه‏ای در معنای صحیح خود شناخته شده و معروف نباشد. مثلا کلمه تبجیل به معنای بزرگداشت است. (لغت‏نامه، علی‏اکبر دهخدا، ج 4، ص 5562)؛ ولی استعمال این کلمه در این معنا شناخته شده و معروف نیست.

(10). در کتابهای لغت معاصر، کلمه تجلیل به دو معنا آمده است: یکی بزرگداشت و دیگری لباس بر اسب یا حیوان پوشاندن. بعضی معتقدند تجلیل فقط در معنای لباس بر حیوان پوشاندن آمده است و قدما برای معنای بزرگداشت، کلمه «تبجیل» را به کار می‏بردند که از جمله آنها سعدی شیرازی است و حتی یک بار هم از واژه تجلیل استفاده نکرده است.

(11). اعجاب در لغت به معنای: به شگفت آوردن، به تعجب آوردن، عجب دانستن، خوش آمدن، شگفتی نمودن، شاد شدن، به تعجب در آمدن از چیزی و... آمده است. (لغت‏نامه، علی‏اکبر دهخدا، ج 2، ص2499).

(12). حج/ 1 و 2.

(13). داستانهاى شگفت‏انگیزى از تربیت فرزند، حیدر قنبرى، فاتح خیبر، چاپ اوّل، قم، 1383 هـ. ش، صص 164 و 165.

(14). چنین مضمونى از مرحوم شوشترى نقل شده است.

(15). خط امام کلام امام، مسعود نوری، انتشارات نور، تهران، چاپ اول، 1360، ج 1، ص 1.

(16). در جستجوی راه از کلام امام، دفتر هشتم: رهبری انقلاب اسلامی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1366، ص 109.

(17). جمعه/5.

(18). مسد/1-5.

(19). زمینه روان‏شناسی، محمد پارسا، انتشارات بعثت، چاپ شانزدهم، تهران، 1379، ص124.

(20). البته در اینكه «لا» در «لاَ اُقْسِمُ» در این‏گونه آیات زائده و براى تأكید است و یا نافیه و به هدف بیان اهمیت موضوع مى‏باشد، در میان مفسران گفتگو است. این آیات در صورتى مى‏تواند شاهد بحث ما باشد كه «لا» را نافیه بدانیم. (براى توضیح بیش‏تر ر. ك: تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازى و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ بیست و سوم، تهران، 1382 هـ. ش، ج 25، ص 274.)

(21). قیامة/ 1 - 3.

(22). بلد/ 1 - 4.

(23). لغت نامه، علی‏اکبر دهخدا، ج 9، ذیل واژه طنز.

(24). پژوهشى درباره طنز در شریعت و اخلاق، گروه معارف مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، بوستان کتاب قم، چاپ اوّل، قم، 1381 هـ. ش، صص 18 - 21.

(25). همان، ص 25.

(26). لغت نامه، على اكبر دهخدا، ج ‏12، ذیل واژه مزاح.

(27). همان، ذیل واژه لطیفه.

(28). پژوهشى درباره طنز در شریعت و اخلاق، صص 36 - 38.

(29). افرادى كه در سخنرانى اضطراب دارند، براى كاهش آن مى‏توانند از طنز استفاده كنند تا با ایجاد حالت انس، استرس آنها برطرف گردد.

424 دفعه
(0 رای‌ها)